دیده بان حقوق حیوانات: از روزگاران قدیم در ایران نگهداری برخی از جانوران و پرندگان در پاره یی خانواده ها مرسوم بوده است و گاه در گوشه و کنار شهر حیوانی را برای تماشا می آوردند. برای مثال میمون بازی در دوره فتحعلی شاه در سبزه میدان بود که یک شیر و یک خرس که صاحبش آنها را زنجیر کرده بود در معرض نظاره اهالی و به احتمال به صورت نوعی کسب و کار،قرار می دادند. همچنین در نطقه جنوب غربی دارالخلافه در محلی که به فیلخانه شهرت داشت ، فیلی نگهداری می شد که در برخی مراسم مورد استفاده قرار می گرفت .
در دوره قاجار ایرانیان با باغ وحش های اروپایی آشنا شدند. اما نخستین باغ وحش یا «مجمع الوحوش » در دوره ناصرالدین شاه در خیابان لختی سعدی کنونی در جایی که زمانی نام خیابان باغ وحش و بعد ماشین خانه و سرانجام اکباتان =پیروز ملت نامیده شد، تاسیس گردید که البته هیچ گاه به صورت باغ وحش کاملی در نیامد و گاه اهالی شهر برای تماشای چند حیوان بدانجا می رفتند. ناصرالدین شاه پس از سفرهای خود به اروپا و دیدن باغ وحش های اروپایی ، علاقه خاصی به باغ وحش و حیوانات پیدا کرد و به همین دلیل محل دوشان تپه را انتخاب کرد که از پیش در سال ۱۲۶۹ قمری ۱۸۵۳ میلادی عمارت باشکوهی در آن برپا کرده بود و با استفاده از قنات ، دریاچه یی نیز پدید آورده بود که منظره های بسیار زیبا و دیدنی آن اهالی را به خود جلب می کرد. [۱]
با ذکر این مقدمه، تاریخچه مجمع الوحوش ناصری را به قلم مورخ بزرگوار معاصر، داریوش شهبازی پی بگیرید:

از آن روزی که بشردرکره خاکی آفریده شد ،تا روزی که توانست تفوق منتهی به حکومت بلامنازع خود را بر دیگر جانوران به ثبت برساند، راهی بس طولانی را پیموده است، راهی که تمامی اقوام و ملل به تناسب حضور و تاثیر در آن نقش داشته و دارند. حکومت ناجوانمردانه انسان بر جانوران و طبیعت، بار سنگین و غیرقابل انفصال بر دوش آنها ست ،که محصول نهایی اش در آینده ، بسیار ناخوشایند و گریبانگیر خود آدمی است. در این حکومت بشر از گوشت و پوست، چربی ودیگر اعضای نهنگ عظیم الجثه دریا تا بال رنگین و مسحورکننده پروانه و از گوشت کوسه تا پوست خز استفاده کرده است.انسان میلیونها حیوان از جنس مرغ،خروس،گاو،گوسفند،خوک و دیگر جانوران را هر روز برای تامین غذای خود می کشد.بشر هرآنچه به فکر و اندیشه اش رسیده و در توانش بوده، در این طمع ورزی ،بکار بسته و از آن بهره گرفته، تا جایی که بسیاری از نسل های جانوران زبان بسته، ریشه کن شده، و خود و هم طبیعت را از خیر وجودشان بی نصیب کرده است.تعرض به طبیعت هم، آن چنان بوده ،که نشانه هایی از آن خرابی در لایه اوزن و دیگر اعضای پیکر آن، بروشنی قابل رویت است. پرداختن به این امر خطیر بیرون از حوصله این مطلب است، آنچه بیان شد،مقدمه ای است،بر تاریخچه «باغ وحش»تهران :
در بررسی و مطالعه تاریخ باغ وحش در ایران،در اسناد و کتب ایران باستان به کرات بر نگهداری حیوانات و وجود آنها در دستگاه سلطنتی ایران برای نمایش و اجرای مراسم مختلف تاکید شده است. در گستره وسیع ایران زمین پیش از اسلام که هندوستان تا مصر را شامل میشد، حیوانات گوناگونی زندگی میکردند،که پای بسیاری از آن حیوانات نظیر؛فیل،شتر،شیر،خرس وغیره به مراسم پادشاهان ایران باز شده بود.
در نقوش برجسته روی سنگ باز مانده از دوره ساسانی، وجود حیوانات گوناگون، مشاهده میشود.
در پایتخت کنونی ایران، تاریخ نگهداری حیوانات برای اجرای مراسم و نیز تشکیل باغ وحش از دوره قاجاریه آغاز میشود؛ هرچند باید از یاد نبرد، که در عصر صفویه در اصفهان، باغ وحشی وجود داشت،که سیاح آلمانی آدام اولئاریوس (Adam Oloorius) در سال ۱۰۵۸ قمری برابر ۱۶۳۷ میلادی بدین نکته اشارتی دارد.
با روی کار آمدن آقا محمد خان و پایتختی تهران، زمینه توسعه و تشکیل بسیاری از مجموعه های نو ظهور در این شهر فراهم شد.دوره آقا محمد خان مناسبتی با این گونه فعالیت ها نداشت،اما با برقراری سلطنت فتحعلی شاه فضای مناسب فراهم آمد. جیمز موریه انگلیسی که در روز ۱۷ فوریه ۱۸۰۹ میلادی (محرم ۱۲۲۴ قمری) به حضور فتحعلی شاه رسیده است، در مسیر راه ارگ سلطنتی در دو طرف میدان شهر یک شیر و یک خرس را که به زنجیر کرده بودند، مشاهده میکند ،که او در نوشته هایش بدان اشاره کرده است. این سابقه و وجود مارگیرها و عنتری ها و میمون بازها و… همه نشانه هایی است، از حضور حیوانات و نقش آنها در مراسم سلطنتی و سرگرمی های مردم. در دوران سلطنت هر سه پادشاه اولیه قاجاریه پیش از ناصرالدین این چنین سوابقی وجود دارد، اما باغ وحش به معنای واقعی در دوران پادشاهی ناصرالدین شاه پدید آمد.
ناصرالدین شاه به شکار و نگهداری حیوانات بسیار علاقه مند بود، و در سفر به اروپا از باغ وحش کشورهای آن قاره دیدن کرد، و طرح نگهداری حیوانات را در اندیشه اش پروراند، و با ایرانیانی که با اروپا ارتباط داشتند، تبادل نظر نمود. تا اینکه دختر فتحعلی شاه و همسر آقا خان که ساکن هندوستان بود،چند حیوان چون ؛فیل و غیره،برای نوه برادر خود، ناصرالدین شاه به ایران فرستاد.حضور و ورود این حیوانات، شاه را خوش آمد،واین بهترین دلیل برای تشکیل باغ وحش تهران شد .بنا بر این وی در باغ لاله زار در شمال و خارج حصار صفوی برای نخستین بار اقدام به تاسیس باغ وحش کرد.بعد ها بر شمار حیوانات این باغ افزوده گردید. او در این باغ شیر، ببر، پلنگ و مار و انواع پرندگان شکاری را نگهداری میکرد، و به آنها علاقه فراوانی داشت.
بعدها با گسترش تهران و فروش باغ لاله زار (گرچه دکتر طولوزان، طبیب شاه این باغ را به ریه شهر تشبیه میکرد و بارها قصد انصراف او را از فروش باغ داشت) باغ وحش به باغ دوشان تپه در شرق شهر منتقل شد، و مدت ها در این باغ حیوانات شاه را نگهداری کردند، و تمامی سیاحان اروپایی و مورخان آن دوره از این دو محل به نام باغ وحش تهران یاد کرده اند. البته باید متذکر شد، که در باغ شاه نیز ظاهراً زمانی تعدادی جانور نگاه داشته میشد.
از شدت علاقه ناصرالدین شاه به حیوانات، داستان جالبی نقل میکنند، که فرصت نقل همه آنها نیست.فقط اشاره شود، روزی یکی از شیرهای باغ وحش میزاید. به فرمان شاه شیربان مامور میشود، لحظه به لحظه وضع شیر و بچه اش را از طریق تلگراف به شاه گزارش دهد. به همین سبب در یکی از تلگراف ها به شاه مخابره می کند:
«بحمدا… حال حیوان ها خوب است.»
شاه با دیدن این تلگراف، سخت ناراحت میشود، که چرا شیر بان، شیر مورد علاقه او را حیوان خطاب کرده است،و با عصبانیت میگوید:
«حیوان کسی است ،که او را حیوان خطا کرده…»
و بلافاصله دستور برکناری او را صادر میکند.
معیرالممالک، نوه ناصرالدین شاه میگوید:
« در باغ وحش شیر، ببر، پلنگ، خرس، کفتار، بوزینه، میمون و… هستند. طاووس های بسیاری نیز در باغ آزادانه به هر سو میپریدند، و بر جلوه آن دو چندان میافزودند.»
دکتر فووریه طبیب شاه نیز در این باره نوشته است:
« در باغ وحش یک میمون و چهار شیر نر و ماده از کوه های شیراز و سه ببر از مازندران و یک یوز و سه پلنگ از جاجرود و پنج خرس از دماوند و… وجود داشت.»
اعتماد السلطنه در الماثر والاثار در اشاره به باغ وحش مینویسد:
« در دولت های متمدن دنیا برای معرفت اصناف حیوان و تکمیل این شعبه از حکمت طبیعی از هر جنس جانور جفتی و یا بیشتر مسخر ساخته در باغی نگه میدارند…»
وهم او در تاریخ« منتظم ناصری» آورده است:
« مدت ها سرپرستی باغ وحش به عهده من بود و بعد به امیر زاده سلطان حسین میرزا پیشخدمت حضور واگذار شد.»
مخبرالسلطنه در« خاطرات و خطرات» از شیری که مأنوس ناصرالدین شاه بود، و کسی را زخمی کرده بود، حکایتی نقل کرده است.
———-———-———-———-——————–———-———-———-———-
[۱] برگرفته از مطلبی با عنوان “بایاد شب های سهراب کشون و سیاوش کشون” روزنامه اعتماد
[۲] برگرفته از مطلبی با عنوان “مجمع الوحوش ناصری یا باغ وحش تهران” به قلم نیلوفر قائنی، ۵آبان ۱۳۸۳، همشهری آنلاین
آقا جان منابع را درست بنویسید لطفن!
Adam Olorius نه Adam Olearius