دیده بان حقوق حیوانات: عباس محمدی*: تاریخ، آکنده از پروندهسازی برای کسان و جایها است، با هدف غارت و تملک… .
واژهی “تدبیر” در ادب فارسی، معنایی پیچیده دارد و مانند “خرد” یا عقل که هم مورد ستایش است و هم بسیاری اوقات عارفان ما را از آن برحذر میدارند، گاه معنایی نیرنگآمیز را به ذهن میآورد. اندیشیدن به پایان کاری برای سود شخصی خویش، یا چارهاندیشی با هدف تنبیه کردن رقیب، و به زبان امروزی، نقشه ریختن برای کسی … از جمله مفهومهایی هستند که از “تدبیر کردن” به ذهن میآیند. یکی از موردهای مشهور این معنا را آنجا مینوان دید که ابوالفضل بیهقی با قلم سحر انگیزش حکایت بر دار کردن حسنک را مینویسد. حسنک، وزیری بود با کفایت و محبوب و مردمدار که با پروندهسازی بوسهل زوزنی که «مردی امامزاده و محتشم و فاضل و ادیب بود، اما شرارتی… در طبع وی موکد»، مصادرهی اموال و کشته شد. بیهقی، این ماجرای توطئهآمیز را با شوری سوزناک بیان کرده است: «… آن روز و آن شب تدبیر بر دار کردن حسنک پیش گرفتند و دو پیک راست کردند، با جامهی پیکان، که از بغداد آمدهاند و نامهی خلیفه آوردهاند که حسنک قرمطی را بر دار باید کرد و به سنگ بباید کشت».
این فراز پر ارج تاریخی- ادبی، همچون بسیاری از دیگر نوشتارهای ارزشمند، نه فقط ناظر بر یک رویداد خاص، بلکه شاهدی است بر واقعیتی تکرار شونده. امروز بیاییم و در این جملهی کوتاه و پر معنا، به جای “حسنک” بگذاریم: آشوراده، به جای “قرمطی” بگذاریم: جایگاه شغالان و ماران، و به جای “نامهی خلیفه” بگذاریم: مصوبه! به نظر میرسد که در قضیهی آشوراده نیز (با توجه به سخنان اخیر فردی که گویا سرمایهگذار جزیره است) عدهای با چشم طمع داشتن بر آن مال، نخست پروندهسازی کردهاند، سپس صحنه سازی، و آن گاه با اطلاق صفتی بر صاحب مال، خونش را مباح ساختهاند. شغال و مار (خلاصه شدهی حیات وحش) که در اعتقادهای کهن انسانی، موذی یا خطرناک به شمار میرفتهاند، به گفتهی سرمایهگذار محترم باید از جزیرهی آشوراده بیرون رانده شوند تا آن جا که «چیز ارزشمندی ندارد… مانند کیش… آباد شود»(۱)! خلاصه آن که یک “برنامهی عمل” جانانه (به گفتهی خانم ابتکار، ناشی شده از برنامههای چهارم و پنجم توسعه) تدبیر شده است تا این ۱۲-۱۰ درصد از خاک کشور را هم که ظاهرا حفاظت شده هستند، به کف “با کفایت” سرمایهداران بسپارند و دل این عزیزان را به حاتمبخشی از محل سرمایههای ملی، بیش از پیش امیدوار گردانند.
چنین است تفسیر بعضی اشخاص از شعارهای زیبای دولت، و چنین است که تاجیک، مدیر کل مناطق نمونه و زیرساختهای گردشگری سازمان میراث فرهنگی گفته است: «تدبیر فعلی سازمان به طور قطع در نظر گرفتن ملاحظات زیستمحیطی و تناسب و تطبیق طرحهای گردشگری با محیط زیست جزیره است»(۲). جالب توجه است که سازمانی که توان انجام وظیفههای خود در حفظ شایستهی آثار تاریخی کشور را ندارد و در چند سال گذشته، سکوی پرشی بوده برای وامگیرندگان کلان با اختلاسهای تاریخیشان، اکنون میخواهد تدبیر کند برای حفظ محیط زیست تنها جزیرهی ایرانی دریای خزر!
سالها است که مسوولان دولتی، از لزوم “فرهنگسازی” برای اصلاح نگرش عموم مردم به مقولهی محیط زیست سخن میگویند. اینک پیدا است که بسیاری از مدیران ارشد کشور، و مشاوران نزدیک و مغزهای اقتصادی ایشان، بیشتر به اصلاح نیاز دارند! دستکم حدود پنجاه سال است که الگوواره (پارادایم) محیطزیست، در فرهنگ انسانهای فرهیخته و بیشتر مردم کوچه و بازار جا افتاده است. در این جهان، دیگر حیات وحش نه تنها بیارزش قلمداد نمیگردد، بلکه سالم بودن آن پیششرط یا نشانگر زندگی سالم انسان شمرده میشود. اما این نکتههای روشن، گویا در ذهن شماری از مدیران ما جایگاهی ندارد؛ آنان همچنان، با گورخر(۳) و بلوط(۴) و تالاب و جزیرهی نامسکون با پوشش گیاهی طبیعی، و مار و شغال دشمنی میکنند.
و تنها باید گفت دریغا دریغ که دو سازمان “متولی” مقولههای میراث فرهنگی و محیط زیست، یعنی دو چیزی که فقط باید حفاظت شوند، تفاهمنامهای امضا کردهاند برای زیر و زبر کردن یک گنجینهی ملی. با این نگرش، بعید نیست که فردا و پس فردا، همین سازمانها، برای “ایجاد اشتغال و توسعهی اقتصادی” رای به تغییر کاربری کاخ سعد آباد و میدان نقش جهان و تخت جمشید و کوه دماوند هم بدهند، چنان که برای بسیاری از میراثهای طبیعی و تاریخی کمتر معروف دادهاند… !
پینوشت
۱) روزنامهی شرق ۱۱/۱۰/۱۳۹۳
۲) روزنامهی همشهری ۹/۱۰/۹۳
۳) استاندار فارس در دولت پیشین گفته بود که سیصد راس گورخر مصیبتی برای منطقهی نیریز و مانع بهرهبرداری از معادن شدهاند (خبرگزاری مهر، ۳/۲/۱۳۹۲).
۴) مشاور اقتصادی و سرمایهگذاری استاندار در دولت کنونی، در انتقاد از سازمان حفاظت محیط زیست گفته است: «برخی برای حمایت از چند درخت بلوط، شمشیر خود را روبه روی مسوولان استان قرار داده اند و مانع اجرای طرحهای اقتصادی و ورود سرمایهگذاران خارجی به استان میشوند که این مایهی تاسف است» (تارنمای عصر ایلام، ۳۰/۱۰/۹۳)
* وبلاگ
آخرین دیدگاهها