Subscribe: RSS Twitter

Animal-Rights-Watch-ARW-8372

دیده بان حقوق حیوانات/ کوشان مهران*: در کتاب سیاست‌نامه، خواجه نظام‌الملک داستانی از بهرام گور، خسروی نخجیرگر ساسانی، نقل نموده که روزی بهرام به هنگامه شکار از ملتزمینِ رکاب دور افتاده و به هنگام جست‌وجوی چشمه آبی، به صحنه‌ای غریب برمی‌خورد؛ در کنار چادر شبانی، داری برپا شده، و سگ گله‌ای از آن آویزان است. شبان در پاسخِ پرسش بهرام بیان می دارد که: «… این سگی بود گرگ‌افکن ولی از مدتی پیش با ماده‌گرگی اخت شده و چشم بر یغمای او بسته بود، و زین سبب، به دلیل خیانت، او را به دار کشیدم.»

در بسیاری از زیستگاه‌های طبیعی، به دلیل الگوهای رفتاری و تغذیه‌ایِ متفاوت و حتی گاهی تمایز در شکل و فرمِ اندام‌ها، گونه‌های ساکن در آن ناحیه با یکدیگر آمیزش ننموده و فرزندانی را که ژن‌های دو گونه را دارا می‌باشند به وجود نمی‌آورند؛ برای نمونه در جزیره بیوکو (Bioko Island) واقع در خلیج گینه، با وجود مشترک بودنِ منابع در زیستگاهی محدود و جزیره‌ای، یازده گونه میمونِ متمایز وجود دارد.

ولی گاهی شاهد حضور گونه‌های دورگه در طبیعت، بدون دخالت انسان می‌باشیم؛ برای نمونه در غرب رشته‌کوه‌های قفقاز بزرگ، گونه تور غربی (کوبان) وجود داشته؛ در انتهای مسیر شرقی قفقاز بزرگ، که در شمال غربی جمهوری آذربایجان پایان می‌پذیرد، تور شرقی داغستان حضور دارد؛ و در محل برخورد این دو گونه، نمونه‌ای دورگه بنام تورِ قفقازِ مرکزی مشاهده می‌شود که فرم شاخ‌های آن مابینِ این دو گونه است؛ ولی در جمهوری داغستان، با وجود همزیستی تور داغستان و پازنِ ایرانی، گویا به دلیل این که قلمروی تور در ارتفاعات بالاتر می‌باشد، تا کنون مدرکی بر دورگه شدن این دو گونه به دست نیامده است.

سمت راست: تورِ شرقی داغستان؛ سمتِ چپ: تور غربی کوبان؛ و در مرکز: تورِ دورگه‌ی قفقاز مرکزی.

سمت راست: تورِ شرقی داغستان؛ سمتِ چپ: تور غربی کوبان؛ و در مرکز: تورِ دورگه‌ی قفقاز مرکزی.

 

در شمالِ بلوچستانِ پاکستان، به دلیلِ برخورد دو گونه مارخورِ سلیمان و پازن سند (شبیه به پازنِ ساکن در فلات ایران ولی با گره‌هایی بسیار کوچک بر شاخ)، گونه‌ای بنام مارخور چیلتان پدید آمده، ولی در کشمیر و کوهستانِ پامیرِ پاکستان و افغانستان، با وجودِ همزیستیِ دیگر زیرگونه‌های مارخور، همچون کشمیری و آستور و کابل با آیبیکسِ هیمالیایی، آمیزشی مستند نگردیده است.

سمتِ راست: پازنِ سند؛ سمتِ چپ: مارخورِ سلیمان؛ و در مرکز: ماخورِ دورگه‌ی چیلتان… به شاخِ مارخورِ چیلتان دقت کنید: آمیخته‌ای از دو گونه‌ی مارخور سلیمان و پازن سند.

 

اما دست‌اندازی های دانسته و یا نادانسته‌ی انسان بر زیستبوم، تنها به انهدامِ زیستگاه‌ها و انقراضِ گونه‌ها محدود نمی‌شود. برای قرن‌ها شکارگرانِ بومیِ خاوردور روسیه و منچوری، با نمونه‌ای گوزنِ دورگه که حاصل جفتگیریِ گوزنِ الک منچوری با گوزنِ سیکای دوبروسکی بود آشنایی داشتند. پس از معرقیِ زیرگونه ژاپنی گوزن سیکا به پارک‌های گوزنِ اشراف بریتانیا وایرلند از دهه ۱۸۶۰ میلادی، گهگاه گوزن‌هایی از پارک گریخته و به‌تدریج جمعیت‌هایی وحشی و مستقل از انسان را تشکیل داده، و تا بدان حد با جفتگیری با گونه بومی گوزن سرخِ اسکاتلند و ایرلند باعث از دست رفتنِ خلوصِ ژنتیکیِ این بزرگ‌ترین گونه گوزن بریتانیا شدند که اکنون تنها در جزایرِ شمالی و دور از دسترسِ اسکاتلند می‌توان به نمونه‌های اصیلِ گوزنِ سرخ دست یافت.

گوزن سیگا و تأثیرِ دورگه شدن با گوزن سرخ اسکاتلند

گوزن سیگا و تأثیرِ دورگه شدن با گوزن سرخ اسکاتلند

 

یکی از بیش‌ترین نمونه‌های افرادی که به دلیلِ اختلاطِ گونه‌ها عملاً ارزش حفاظتیِ خویش را از دست داده‌اند، در شکارگاه‌های خصوصیِ تگزاس به چشم می‌خورد. برای نمونه به دلیل بی‌دقتی، اوریکسِ گمزباک با اوریکسِ شاخ‌شمشیری جفت شده و نمونه‌هایی دورگه پدید آورده‌اند، و با در نظر گرفتنِ این حقیقت که نسلِ اوریکس شاخ شمشیری در طبیعتِ شمالِ آفریقا نابود شده و اکنون برنامه‌هایی برای معرفیِ مجددِ آن به تونس، مراکش، سنگال و چاد انجام شده و در دست انجام است، هر گونه بی‌دقتی در ارسالِ این نمونه‌های دورگه می‌تواند به فاجعه‌ای منجر گردد.

پازن دورگه‌ی تگزاس

 

بالا: اوریکس گمزباک و اوریکسِ شاخ‌شمشیری؛ پایین: اوریکس دورگه

 

یکی دیگر از اعمال سلیقه‌ها جفت نمودنِ پازن و آیبیکس با بزِ اهلی برای به دست آوردنِ نمونه‌هایی با شاخِ باز و به اصطلاح “شکارچی‌پسند” می‌باشد، که به کرات در تگزاس مشاهده شده است. در ایران و نواحی آلپیِ اروپا، به دلیلِ کاهش شدیدِ تعداد پازنِ ایرانی و آیبیکسِ آلپ، و گسترشِ دامنه نفوذ بزِ اهلی، در بسیاری موارد نمونه‌هایی وحشی مشاهده شده که دارای بدنی مودارتر از نمونه‌هایِ اصیل و فرمِ شاخی متفاوت می‌باشند.

بز دورگه با شاخ باز

 

در اروپا و ایالت‌های شرقیِ آمریکا، به دلیلِ کاهشِ شدیدِ جمعیتِ گرگِ بومی، عرصه برای مهاجرتِ شغالِ طلایی و کایوت و تصرف قلمروهای جدید و بدونِ رقیب فراهم شده، و به دلیلِ دورگه شدنِ کایوت با گرگِ سرخِ ساکنِ تگزاس و لوئیزیانا، در اوایل دهه ۱۹۸۰ که کارشناسان به دلیل رو به انقراض بودنِ گرگِ سرخ برنامه‌ای را برای پرورش در اسارت در دست انجام داشتند، تفکیک و تشخیصِ نمونه‌هایِ اصیل با دورگه‌هایی که ژنِ کایوت را حامل بودند مشکل‌آفرین گردیده بود.

در ایران نیز به دلیلِ کاهشِ شدیدِ شکارهای طبیعی، گرگ‌ها ناگزیر به ذباله‌خوری و نزدیکی به سکونت‌گاه‌های انسانی شده، که به دلیلِ افزایشِ تعدادِ سگانِ بدونِ مالک، به تدریج خطرِ ازدست‌رفتنِ خلوصِ ژنتیکی این سگسان را تهدید می‌نماید.

Threat-of-Hybrid-Persian-Fallow-Deer-koocheha-dot-com-07

ولی اکنون در ایران خطر جدیدی به‌شدت حاصلِ تلاش‌های کارشناسانی چون خسروی سریری را مورد تهدید قرار داده است!

دورگه شدن، تهدیدِ نوینِ بقای نسل گوزن زرد میان رودان

در طول آخرین دوران یخبندان، گوزن زرد اروپایی (Dama dama) در بیش‌ترِ نواحیِ اروپا، همچون سیسیل و بالکان، وجود داشته، ولی با عقب‌نشینیِ یخچال‌ها، و دگرگونیِ گسترده، اقلیمِ مهم‌ترین زیستگاه این گوزنِ زیبا محدود به کرانه‌های مدیترانه جنوب آسیای صغیر (ترکیه کنونی) گردید، و این بار یونانیان و سپس رومیان بودند که این گونه‌ی سازگار و خوش زاد و ولد را به یونان و جزیره رودس و بسیاری از زیستگاه‌های اروپا انتقال دادند.

در سال ۱۸۷۵ کنسولِ بریتانیا در خوزستان، گونه گوزن زردِ میان‌رودان را به جهانِ علم شناساند، ولی در هزاره‌های کهن این گونه به‌خوبی برای آشوریان و مصریان شناخته شده بود و از جنگل‌های زاگرسِ ایران و جنگل‌های رودخانه‌ایِ خوزستان و جنوب عراق، تا نواحیِ کردنشینِ ترکیه و عراق و سوریه و لبنان و فلسطین تا باریکه ساحلیِ شمال مصر و تونس وجود داشته است. تا دهه‌های گذشته بسیاری از دانشمندان این جانور را که حدود چهل درصد از نمونه‌های مدیترانه‌ای بزرگتر می‌باشد به عنوانِ زیرگونه‌ی گوزنِ زردِ اروپایی معرفی نموده و با نام علمیِ (Dama dama mesopotamica) می‌شناختند، ولی اکنون به عنوانِ گونه‌ای مستقل (Dama mesopotamica) معرفی می‌گردد.

مقایسه‌ی جثه‌ی گوزن زرد میان‌رودان و گوزن زرد مدیترانه‌ای

 

در اوایلِ قرنِ بیستم، پس از هزاران سال تخریبِ زیستگاه و رقابت با دامِ اهلی، دو جمعیتِ گوزنِ زرد در ترکیه وجود داشت؛ نمونه‌هایِ میان رودان که ساکن استانِ کردنشینِ حکاری در شرق ترکیه، در نزدیکی کردستان عراق، بوده؛ و جمعیتِ اروپایی که به صورتِ لکه‌هایی در اطرافِ ازمیر و آنتالیا و ساحلِ دریای اژه (تا سال ۱۹۶۰) وجود داشته و پس از نابودیِ تمامی این جمعیت‌ها به‌جز جنگل‌های کاج و بلوط مدیترانه‌ای اطراف شهر زیبای آنتالیا با حفاظتِ شدید از زیستگاه باعث نابودیِ کاملِ قدیمی‌ترین جمعیتِ گوزن زرد اروپایی گردیدند.

در طبیعت بسیاری از گونه‌های نزدیک، گهگاه حتی با وجودِ تفاوت‌های ساختاری، با یکدیگر جفتگیری نموده و نمونه‌های دورگه (هیبرید) ایجاد می‌نمایند؛ برای نمونه برای شکارچیانِ منچوری در کنارِ گوزنِ الک منچوری و گوزنِ سیکای دوبروسکی (Dobrevsky Sika Deer) مشاهده نمونه‌های دورگه این دو گونه در طبیعت عادی بوده، و در آسیایِ صغیر چند هزار سال پیش نیز، به یقین، تماس‌هایی بینِ جمعیت‌های گوزنِ زردِ اروپایی و میان‌رودان روی می‌داده است.

اما!

نگهداری از گوزنِ زردِ اروپایی در مجموعه‌ای به نام “باغ وحش دزفول” به احتمالِ زیاد فاجعه‌ای بس هولناک را در پی خواهد داشت. با توجه به تجربیاتِ گذشته، این امکان همواره وجود دارد که بنا بر دلایلی، چند سر گوزنِ اروپایی از این محوطه خارج گشته، و پس از مدتی به مناطق جنگلیِ دز و کرخه برده، با نمونه‌هایِ اصیلِ میان‌رودانی هیبریدهایی را تشکیل داده، و عملاً نسلی فاقدِ ارزشِ حفاظتی پدید آورده و تمامی تلاش‌های چندین نسل کارشناسان را بر باد دهد.

سمت راست: گوزن زرد ایرانی؛ سمتِ چپ: گوزنِ زرد اروپاییِ باغ‌وحشِ دزفول؛ در مرکز: گوزنِ دورگه‌ی زرد میان‌رودان+اروپایی نگهداری شده در باغ‌وحش مشهد

 

با در نظر داشتنِ تجربه پیشینِ “منطقه حاظت شده گنو” که با نگهداریِ زیرگونه‌های مختلفِ گوسپندان وحشی، نمونه‌هایی فاقدِ ارزش پدید آمد، و به دلیلِ خروج از فنس و جفتگیریِ احتمالی با نمونه‌های بومی (لارستان؟) ضربه‌ی جبران‌ناپذیری بر این جمعیت وارد نمود، نباید نگهداریِ گوزنِ زرد اروپایی در دزفول را تنها به شیوه‌ی معمول به قضا و قدر سپرد. سوگمندانه هنوز در بدنه‌ی محیط زیست، بسیاری با این تفکر روز را به شب می رسانند که: «صابون را با صاد بنویسند و یا با سین فرقی ندارد چون در هر دو صورت کف می نماید.»

و این احتمال همواره وجود دارد که در صورت تلف شدنِ افرادی از جمعیتِ برجای‌مانده از بیماریِ ناشی از مگسِ میاز، و برای رفعِ مسئولیت، تعدادی از گوزن‌های زردِ اروپایی برای خالی نبودنِ عریضه، به دز و یا کرخه انتقال یابند.

با نیم‌نگاهی در شبکه اینترنت شاید بتوان منشأ گوزن‌های زردِ اروپایی را باغ‌وحشِ تهران و یا باغ‌وحشِ مشهد در نظر گرفت که پس از تولیدِ دو رگه‌های شیر+ببر اکنون با تولیدِ جمعیتِ دورگه‌ی گوزن زردِ میان‌رودان+گوزن زرد اروپایی، این تهدید را آشکارا برملا ساخته، و افسوس که تا کنون کسی در فکرِ برخورد با این تخلف نبوده است.

مقایسه‌ی دو نمونه پازن اصیل و پازن دورگه

 

در این شرایط تنها می‌توان افسوس خورد که به جایِ پیشگیری از این فاجعه که بقای نسل و پاکیِ نژادِ گوزنِ زردِ میان‌رودان را برای همیشه نابود می‌نماید، دلمشغولیِ بسیاری در محیط زیست معطوف به شومن بودن و اجرایِ نمایش گردیده است. برخوردِ قاطع با این تخلف، در مجموعه‌ای که نامِ باغ‌وحش را در دزفول یدک می‌کشد، مهم‌ترین راهکارِ موجود می‌باشد، زیرا همان‌گونه که همگان می‌دانند باغ‌وحشِ مشهد دولتی است اندر دولت، و سخن ناگفتن از آن شرط عقل می‌باشد.

شاید سخن‌سرایِ جاودانه طوس، در نامه‌ای که رستمِ فرخزاد به برادرِ خویش نگاشته بود، وضع و حالِ گوزنِ زردِ میان‌رودان را نیز به گونه‌ای پیش‌بینی نموده باشد:

گنهکارتر در زمانه من‌ام
از ایرا گرفتارِ آهرمــن‌ام
چنین است و کاری بزرگ است پیش
همی سیـــر گردد دل از جان خویش
همــه بودنـی‌ها ببینـم همی
وز او خامشی برگزینم همی
بر ایرانیـان زار و گریان شدم
ز ساسانیان نیز بریان شدم
پیاده شــود مردمِ جـنـگـجـوی
سواری که لاف آرد و گفتگوی
کشاورز جنگی شود بی‌هنر
نــژاد و گُهـر کمتــر آید به بر
رباید همی این از آن، و آن از این
ز نفـــریـن نـدانـنـد بـــاز آفـریــن
نهــان بهتــر از آشــکـارا شـود
دلِ شاه‌شان سنگِ خارا شود
بداندیـش گردد پسـر بر پـدر
پدر همچنین بر پسر چاره‌گر
شود بنده‌ی بی‌هنر شهریار
نــژاد و بزرگـی نیـایـد به کار
به گیتی کسی را نمانَد وفا
روان و زبـان‌ها شود پُرجفــا
زِ ایران و از ترک و از تازیان
نژادی پدیـد آید اندر میـان
نه دهقان، نه ترک و نه تازی بُود
سخــن‌ها بـه کـردار بــازی بُــود

* کوچه ها

۲ Comments

  1. قلیچه می‌گه:

    اظهار تاسف بابت خبر…
    یک سوال از آگاهان در زمینه یوز دارم;
    تعداد واقعی یوز باقی مانده در ایران چه تعداد هست؟
    واقعا و بدور از خیال پردازی امیدی به حفظ یوز در ایران وجود داره؟
    یا باید منقرض شده بدونیمش?

  2. سعید می‌گه:

    سلام؛ انسان نباید باعث بوجود آمدن حیوانات هیبرید شود ، ممکنه که بصورت طبیعی هم و بدون دخالت انسان گونه های دورگه بوجود آیند که اون دیگه مشکلی ندارد و هر چی خداوند بخواد همون میشه ، در کل نتیجه میگریم که انسان نباید دخالت کند و دخالتش در طبیعت صرفا باید جهت حفاظت باشد که اونم اگر افراد روان پریشی به نام شکارچی وجود نداشته باشند که تفریحشان کشتن است دیگر آن موقع نیاز به حفاظت نیست چون کسی نیست که بخواهد بکشد و آسیب برساند و طبیعتی که خالق آفریده نظم و اصول خودش را دارد و به زندگی خود ادامه میدهد. میازار موری که دانه کش است ،،، که جان دارد و جان شیرین خوش است

Leave a Reply


© ۱۴۰۲ دیده بان حقوق حیوانات – ایران · Subscribe: RSS Twitter · Animal Rights Watch - IRAN