نویسنده: تحریریه 2

  • با وفادارترین جفت‌ها در قلمرو حیوانات آشنا شوید.

    دیده بان حقوق حیوانات ایران:  نه‌تنها تک‌همسری منحصر به ما انسان‌ها نیست، بلکه رفتارهایی مانند خیانت یا جداشدن جفت‌ها از یکدیگر در قلمرو حیوانات نیز دیده می‌شود. وفادارترین جفت‌ها را در این قلمرو کرکس‌ سیاه، پنگوئن‌ها و سگ آبی تشکیل می‌دهند.پژوهش‌هاي كنوني آنها اغلب تك‌همسري را در ميان اسب‌هاي دريايي تأييد مي‌كند. اسب دريايي ماده پس از لقاح تخم‌ها را به اسب دريايي نر خواهد سپرد تا آنها را تا زمان تولد فرزاندن خود درون فضاي كيسه‌مانندي همراه خود حمل كند.

    به گزارش خبر آنلاین، ما انسان‌ها در عشق ورزیدن و پای‌بندی به نظام خانواده تنها گونه زنده روی زمین نیستیم و از آن جالب‏تر، این‏که در کنار تک‌همسری، رفتارهایی مانند جدا شدن از یکدیگر، خیانت یکی از جفت‌ها یا تغییر رویه دادن همزمان با عوض شدن شرایط زندگی در حیوانات متعددی نیز دیده می‌شود. با این حال در مقایسه با برخی انسان‎‏ها، جانورانی وجود دارند که به مراتب به «تا مرگ ما را از یکدیگر جدا کند» وفادارترند و البته نمونه‌های دیگری هم روی زمین زندگی می‌کنند که تک‌همسری در آنها نتیجه خورده شدن یکی از زوج‌ها توسط دیگری است! در این گزارش تلاش کرده‌ایم شما را با تک‌همسری در تعداد معدودی از زوج‌های روی زمین بیشتر آشنا کنیم.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1290
    پنگوئن‌ امپراتور

    پنگوئن‌‌های امپراتور با نام علمی Aptenodytes forsteri یکی از وفادارترین و فداکارترین زوج‌ها را در قلمرو حیوانات تشکیل می‌دهند. پنگوئن نر نزدیک به 2 ماه از تخمی که توسط زوج او گذاشته شده، مراقبت می‌کند تا پنگوئن ماده برای پیدا کردن غذا به دریا برود. البته اغلب این پیوند خانوادگی تنها در فصل جفتگیری و تولد جوجه پایدار می‌ماند. در دوره‌های آتی اگر یکی از زوج‌ها به کلونی برگردد، در ابتدا برای پیدا کردن زوج پیشین خود تلاش خواهد کرد و اگر این تلاش موفقیت‌آمیز نباشد زوج تازه‌ای را انتخاب خواهد کرد.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1289
    کرکس سیاه

    این پرنده با نام علمی Coragyps atratusبه نام کرکس سیاه آمریکایی نیز شناخته می‌شود و آن را باید سمبل وفاداری و تک‌همسری در میان پرندگان دانست. این کرکس‌ها که ممکن است از لاشه همنوعان خود نیز تغذیه کنند، هرگز به زوجی که تمام عمر را با او سپری خواهد کرد، خیانت نمی‌کنند. این پرندگان نه‌چندان محبوب وظیفه 24 ساعته نگهداری از جوجه‌ها را نیز به خوبی با یکدیگر شریک می‌شوند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1288

    سمندر پشت‌قرمز

    هر سال تابستان تنها یک‌سوم از جمعیت سمندرهای پشت‌قرمز با نام علمی Plethodon cinereusجفت‌گیری می‌کنند. با اینکه این پدیده در میان دوزیستان به‌ندرت دیده می‌شود؛ اما در میان این گروه اندک زوجی که به دیگری خیانت کند اغلب با برخورد خشن و تهدیدآمیز مواجه خواهد شد. جفت نر اگر حضور یک نر دیگر را که می‌تواند رقیبی بالقوه برای او محسوب شود، احساس کند برخورد تهدیدآمیزی با سمندر ماده خواهد داشت یا او را گاز می‌گیرد. جفت ماده‌ای که مورد بی‌وفایی قرار گرفته نیز از این قاعده مستثنی نیست و ضربات متعددی را به تنه و دم سمندر نر وارد خواهد کرد.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1283

    اسب دریایی

    محققان تنها بر روی تعداد انگشت‌شماری از گونه‌های اسب دریایی تحقیق کرده‌اند؛ اما اغلب پژوهش‌های کنونی تک‌همسری را در میان اسب‌های دریایی تأیید می‌کند. اسب دریایی ماده پس از لقاح تخم‌ها را به اسب دریایی نر خواهد سپرد تا آنها را تا زمان تولد فرزاندن خود درون فضای کیسه‌مانندی همراه خود حمل کند. به نظر می‌رسد هر نر در هر فصل باروری تنها تخم‌های یک ماده را حمل می‌کند و سرتاسر این فصل و احتمالا پس از آن را با جفت خود سپری خواهد کرد.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1287
    میمون‌ها

    گروهی ازمیمون‌های ساکن آمریکایی جنوبی که از جنس Callicebusهستند، از جدا شدن از همنوعان خود بیزار هستند و در اغلب موارد آنها را در حالی می‌بینیم که مشغول نوازش اعضای خانواده خود هستند یا دست آنها را در دست دارند.بسیاری از این جفت‌ها پس از از دست دادن جفت دیگر به سراغ میمون‌های دیگر گروه می‌روند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1286

    گرگ‌ خاکستری

    گرگ‌های خاکستری که با نام علمی Canis lupusشناخته می‌شوند، اغلب درگروه‌هایی زندگی می‌کنند که توسط یک جفت رهبری می‌شوند و اعضای دیگر گروه را چندین نسل از فرزندان و خویشاوندان نزدیک آنها تشکیل می‌دهند. پیش از این گمان می‌شد این جفت تا پایان عمر به یکدیگر وفادار هستند؛ اما بررسی‌هایی که در پارک ملی یلوستون انجام شده، نشان می‌دهد اغلب گرگ نر، گرگ‌های ماده دیگری را نیز برای جفتگیری انتخاب می‌کند و باعث رقابت در میان اعضای گروه می‌شود.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1285

    سگ‌های آبی

    سگ‌های آبی والدین فداکاری هستند و تمام عمر با فرزندان خود در خانه‌ای که ساخته‌اند، زندگی می‌کنند. البته تحقیقات تازه نشان می‌دهد وجود زوج‌های متعدد دیگر در کنار آنها می‌تواند شرایط را برای وفادار ماندن به خانواده برای سگ‌های آبی دشوار کند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1284

    بیوه قهوه‌ای

    تک‌همسری در عنکبوت‌های بیوه قهوه‌ای تنها برای ماده‌ها اختیاری است. آنها جفت نر خود را در حین جفت‌گیری می‌خورند و شانسی برای یک انتخاب دیگر به او نخواهند داد.

  • کشف هیجان‌انگیز در قطب جنوب: موجوداتی که بدون نیاز به نور خورشید، صدهامتر زیر یخ زندگی می‎کنند

    دیده بان حقوق حیوانات ایران:  گروهی از دانشمندان پس از 800 متر حفاری در یخ‌های قطب جنوب و دست‎یابی به دریاچه‌ای محبوس در زیر یخ‌ها، موفق به کشف حیات میکروبی در آن دریاچه شده‌اند. تعداد باکتری‎ها در این محیط 10درصد آب‎های اقیانوسی است.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1282

    به گزارش خبر آنلاین، جان پریسکو که به تازگی سفر شکنجه‌بار 48 ساعته خود را از قطب جنوب به ساحل غربی ایالات متحده به پایان رسانده است، از چیزی بیش از سهم خود از خستگی سفر رنج می‌برد. ولی این خستگی نمی‌تواند هیجان صدایش را پنهان کند. پس از هفته‌ها کار میدانی شدید در قطب جنوب، او و گروهش اولین‌هایی بودند که نشانه‌های حیات را در دریاچه‌ای به دام افتاده زیر لایه‌های یخ این قاره منجمد پیدا کردند. او می‌گوید: «قطعا دریاچه ویلانز میزبان حیات است. روشن شده که آنجا یک سیستم بزرگ آبی در زیر صفحات یخ قطب وجود دارد، با یک زیست‌بوم فعال میکروبی».
    به نقل از نیچر، دریاچه مورد بحث محدوده‌ای به وسعت 60 کیلومترمربعی از آب است که در لبه شیب راسی غرب قطب جنوب قرار دارد. پریسکو، یخبندان‌شناس دانشگاه ایالتی مونتانا در بوزمان است و برای رسیدن به این منطقه مجبور شد به همراه همکارانش بیش از 800 متر در عمق یخ حفاری کند.
    آنها در روز 28 ژانویه گذشته به هدف خود رسیدند، زمانی‎که مته آب گرم آنها بدون هیچ آلودگی زیست محیطی به سطح دریاچه رسید. چیزی که آنها یافتند، حجمی از آب به عمق 2 متر بود که خیلی کم‌عمق‌تر از 10 تا 25 متری بود که از پیمایش‌های لرزه نگاری برمی‌آمد)، هرچند پریسکو به این نکته اشاره می‌کند که احتمالا دریاچه نقاط عمیق‌تری هم دارد. گروه دوربینی را از سوراخ پایین فرستاد تا همه مطمئن شوند که سوراخ آن‌قدر پهن است تا ابزارهای نمونه‌برداری به پایین ارسال شوند و به سلامت بازگردانند. سوراخ ایمن بود و در عرض چند روز بعد، دانشمندان تقریبا 30 لیتر از آب مایع دریاچه و 8 هسته رسوبات کف دریاچه را که هر یک 60 سانتی‌متر درازا داشتند، جمع کردند.
    میکروسکوپ‌هایی که پژوهشگران با خود به قطب برده بودند، مشخص کرد که آنها چه در گرانبهایی را یافته‌اند. هم آب و هم رسوبات حاوی آرایه‌ای از میکروب‌ها بودند که برای زنده ماندن نیازی به نور خورشید نداشتند. دانشمندان تقریبا 1000 باکتری را در هر میلی‌لیتر آب دریاچه شمردند که تقریبا یک دهم وفور میکروب‌ها در آب اقیانوس‌هاست. به گفته پریسکو، باکتری در ظروف کشت میکروب «یک نرخ رشد خیلی خوب» را نشان داد.
    یک پژوهشگر قطبی از دانشگاه بریستول انگلیس به نام مارتین زیگرت، که کاوش گروه انگلیسی‌ها به دریاچه الزورث را در ماه دسامبر/آذر رهبری کرد، می‌گوید: «این یافته‌ها شگفت‌انگیز و در واقع کشفی عمده هستند». دریاچه الزورث، دیگر دریاچه بزرگ محصور زیر یخ‌های قطب جنوب است که متاسفانه کار گروه انگلیسی به خاطر مشکلات فنی متوقف شد.

    سرد و گردآوری شده
    طبیعت دقیق حیات کشف شده توسط گروه امریکایی، اکنون به کمک توالی دی‌ان‌ای و دیگر آزمایش‌ها در حال تعیین شدن است. به گفته پریسکو، انجام کارهای اولیه تقریبا یک ماه یا بیشتر طول می‌کشد.
    او می‌گوید: «چیزی که حالا ما برای پیدا کردنش می‌میریم، این است که چه موجوداتی در این محیط زندگی می‌کنند و سبک زندگیشان چگونه است».
    پژوهشگران امید دارند که استراتژی‌های بقای میکروب‌های زیر یخ‌های قطبی، شواهدی درمورد ماهیت احتمالی حیات فضایی بدست دهد. برای مثال گمان می‌رود که اروپا، قمر یخ‎زده سیاره مشتری، میزبان یک اقیانوس بزرگ زیر سطحی باشد که در آن، چنین حیاتی ممکن است وجود داشته باشد.
    از آنجا که فتوسنتز بدون نور خورشید غیرممکن است، باکتری‌های دریاچه ویلیانز باید انرژی خود را از منبع دیگری به دست بیاورند. این می‌تواند مواد آلی موجود در آب باشد، یا مانند «کموتروف»های یافت شده در معادن طلا و در نزدیک منافذی زمین گرمایی اعماق دریا، شاید باکتری از یک واکنش شیمیایی بهره می‌برد که مواد معدنی موجود در بستر سنگی قطب جنوب و دی‌اکسید کربن حل شده در آب دریاچه را در بر می‌گیرد.
    پریسکو می‌گوید: «ما اجازه یافتیم تا نیم نگاهی به دنیای زیرسطحی قطب جنوب بیندازیم. من مطمئنم که نتایج ما، نحوه نگرش ما به این قاره را تغییر خواهند داد».

  • پرتره بابون گلادا

    دیده بان حقوق حیوانات ایران:  بابون گلدا با نام علمی Theropithecus gelada، میمونی است که فقط در ارتفاعات اتیوپی زندگی می‎کند. این میمون که 20 سال عمر می کند، بسیار تهاجمی است و رفتارهای اجتماعی پیشرفته‌ای دارد.
    این تصویر را برایان شاکاک از کوه‏های سیمی‌اِن اتیوپی برای نشنال‎جئوگرافیک ارسال کرده است .

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1281

  • وقف زمین و غذا برای جانوران در قدیم ایران.

    دیده بان حقوق حیوانات ایران: ایرج افشار و عبدالوهاب طرار در کتابچه موقوفات یزد از یک وقف جالب در یزد یادکرده اند:«در روستای ”عز آباد” یزد وقف نامه جالبی وجود دارد که نشان از لطافت مردم آن خطه دارد. در این وقف نامه  که واقف آن نامعلوم است چنین وقفی ذکر شده است :اراضی نیم قفیز(معادل حدود 75 متر)، منافع آن باید صرف طعمه‏ی سگ کور شود.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1301

    حدود 300 سال قبل هم  یکی از موقوفات شهر اصفهان که در یک وقفنامه این شهر ثبت شده، زمینی کشاورزی وجوددارد که وقف غذای پرندگان شده است و طي آن، بايستي هر سال در آن زمين گندم و جو كاشته شود. پس از برداشت محصول و پرداخت حق الزحمه كشاورزان، مابقي گندم و جو براي زمستان انبار شود ودر فصل زمستان اين گندمها در بيابانهاي اطراف اصفهان كه محل زندگي و رفت و آمد پرندگان است، پاشيده شود، تا پرندگان گرسنه نمانند.

    در منطقه «بشرویه»در استان خراسان جنوبی هم زمینی وقفی وجود دارد که نام آن را «بند گربه ای» گذاشته اند. زمینی که صاحب اولیه اش، آن را برای ممانعت از اذیت کردن گربه ها وقف کرده است . به این ترتیب که صاحب خانه در بشرویه حق نداشت گربه را به دلیل ربودن گوشت مورد اذیت قرار دهد . همچنین حق نداشت افراد خانواده را به دلیل سهل انگاری در نگهداری گوشت مورد مواخذه قرار دهد بلکه با مراجعه به شخصی که زمین گربه ای در دست او بود، وجه گوشت ربوده شده توسط گربه را دریافت می کرد.

    وقف غذای سگ ها برای نرفتن به حرم

    یکی از موقوفات جالب و عجیب در سالهای دور در مشهدمقدس موقوفه هایی برای سگ ها بود..این موقوفات، در واقع محل هایی برای نگهداری سگ ها بوده است. سگ هایی که همراه با کاروان های زائران مشهد مقدس بوده اند و برای حفظ حرمت حرم مطهر امام رضا(ع) اجازه ورود به حرم را پیدا نمی کردند. صاحبان این سگ ها به موقوفه هایی که به همین منظور احداث شده بود می رفتند و سگ ها را به آن جا می سپردند تا ضمن نگهداری، خوراک سگ ها نیز تامین شود. جالب این که از درآمد این اماکن وقفی گوشت و غذا براى سگ ها تهیه کرده و براى آنها داده می شده است.

  • جدیدترین فامیل عمو جغد شاخدار!/تصویر

    دیده بان حقوق حیوانات ایران: محققان موفق شده‌اند تا در یکی از جزایر اندونزی، گونه‌ای جغد جدید کشف کنند که آوایی با تنها یک نت سر می‌دهد؛ نغمه‌ای که آوای آن شبیه به «پوک» است. این جدیدترین عضو خانواده جغدهاست.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1280
    به گزارش خبرآنلاین،  محققان موفق شده‌اند تا گونه‌ای جدید از خانواده جغد کشف کنند که تنها در یکی از جزایر اندونزی زندگی می‌کند. این جغد آوایی با تنها یک نت سر می‌دهد؛ آوایی که به طرز جالبی با نام جزیره محل سکونتش هم آهنگ است. این گونه جدید با نام Rinanji Scops در جزیره لومبوک زندگی می‌کند و هنگام نغمه‌سرایی، آوایی شبیه به «پوک» از خود سر می‌دهد.
    به نقل از دیسکاوری، کاشف این گونه جدید به افتخار همسرش نام علمی Otus jolandae را برای این جغد برگزیده است. گونه جدید برای مدت مدیدی بود که با یکی دیگر از جغدهای ساکن اندونزی اشتباه گرفته شده بود، چرا که هر دو گونه بال‌های زینتی مشابهی داشتند. با این وجود، دو عضو یک گروه تحقیقاتی به طور جداگانه کشف کردند که نغمه جغدهای ساکن جزیره لومبوک منحصر به فرد است و با تمام دیگر جغدهای ساکن اندونزی متفاوت است.

    جرج سنگستر که رهبری مطالعه را بر عهده داشته است می‌گوید: «کاملا تصادفی بود که دو نفر از اعضای گروه ما، این گونه جدید را در قسمت های مختلف جزیره‌ای واحد شناسایی کردند. این اتفاق کاملا تصادفی بود، خصوصا با در نظر گرفتن این نکته که طی 100 سال گذشته هیچ کس چیزی درباره این جغدها متوجه نشده بود.»
    سنگستر، که به عنوان محقق در موزه تاریخ طبیعی سوئد کار می‌کند، و همکارانش جزایر همسایه لومبوک را نیز زیر پا گذاشتند؛ اما نتوانستند مدرکی دال بر وجود این جغدها در آنجا پیدا کنند. به همین دلیل آنها باور دارند که این جغد منحصر به جزیره لومبوک است. جالب اینجاست که بومیان جزیره این جغد را می‌شناختند و از آن با عنوان burung pok نام می‌بردند؛ نامی تقلیدی که بازتاب دهنده آوای این جغد چشم زرد است.

  • میمونهای ماسک دار در ژاپن گارسون شدند./تصویر

    دیده بان حقوق حیوانات ایران: در یک رستوران در ژاپن از میمونهای ماسک دار بعنوان گارسون استفاده می شود.این رستوران ژاپنی تصمیم گرفته به جای استخدام انسان بعنوان گارسون، از میمون استفاده کرده و این نوع حیوان را گارسون رستوران کند.رستوران کایابوکی در شمال توکیو در منطقه میوکیهونچو واقع شده است و میمونها بنام های یات چان و فوکو چان گارسون رستوران هستند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1293
    یات چان 16 سال سن دارد و پیرتر حساب می شود و وقتی مشتریان دستور نوشیدنی می دهند بلافاصله پشت بار می پرد و سفارش را انجام می دهد.فوکوچان شام را با حوله داغ پیش مشتریان سرو می کند و دستان مشتریان را قبل از اینکه سفارش نوشیدنی بدهند پاک می کند.(رسم پاک کردن دستان قبل از خوردن نوشیدنی در ژاپن مرسوم است.) برخی مشتریان عقیده دارند میمون ها بعتر از گارسون های بد اخلاق سفارش انها را انجام می دهند.

    _____________________________________________________________

    وقتی میمون‌ها پیشخدمت می‌شوند+تصاویر

  • کوآلا 800 میلیون، ببر سفید آسیایی یک میلیارد!

    دیده بان حقوق حیوانات ایران:  اولین بار شاید مهران مدیری و مرد هزار چهره‌اش بود که پای ایگوانا را به خانه‌های مردم باز کرد. تا پیش از آن کسی فکر نمی کرد یک بچه سوسمار دست آموز بتواند به عنوان حیوان خانگی نگهداری شود و جانور زینتی یک خانواده اشرافی باشد. بعدتر، وقتی توله خرس‌ها و بچه شیرهای سرگردان در گوشه و کنار شهر پیدا شدند، رییس اداره محیط زیست استان تهران به زبان آمد و اعلام کرد که پایتخت پر از باغ وحش‌های مخفی شده که سازمان محیط زیست از آنها بی‌خبر است.

    به گزارش مجله مهر، باغ وحش‌هایی که به گفته رسول اشرفی‌پور، به خاطر تمایل مردم به نگهداری از حیوانات غیرخانگی و افزایش قاچاق و تجارت حیواناتی مثل مار، سمندر، سنجاب، تمساح و میمون شکل گرفته اند.

    پیمان واسطه یکی از این باغ وحش‌های زیرزمینی و مخفی است. در بساطش هر حیوانی پیدا می‌شود؛ از طاووس و جغد و خوکچه‌های هندی گرفته تا شیر و پلنگ و کوآلا. می گوید: «بعضی از حیوانات در خطر انقراض هستند اما می‌شود پیدایشان کرد. هزینه و زمان بیشتری می‌طلبد و ممکن است بعدها به مشکل قانونی برخورد کنید که در این صورت، ما مسئولیتی به عهده نمی‌گیریم.»

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1277
    کوالاها یکی از این گونه‌های در خطر هستند با این حال خرید و فروش قانونی آنها غیرممکن نیست. کافیست باغچه ای با چند درخت داشته باشید تا کوآلایتان به یکی از آن‌ها بچسبد و 18 ساعت از شبانه روزش را بخوابد. در 6ساعت باقی مانده هم باید به فکر تامین برگ‌های اکالیپتوسی باشید که به عنوان تنها غذای موجود در دنیا می‌شناسد و می‌خورد. پیمان می‌گوید: «کوالا تا یک سال قبل جفتی 200میلیون تومان خرید و فروش می‌شد. اما حالا با دلار 4هزارتومانی هر جفتش حداقل 800 میلیون تومان خرج برمی‌دارد. البته الان فصل کوآلاهای 3-4ماهه نیست اما می‌توانم برایتان یک جفت کوآلای جوان پیدا کنم. حدود 5-6 ماهه‌. خیلی آرام و بی‌دردسرند. فقط باید بتوانید اکالیپتوسشان را تامین کنید.»

    کوآلاهایی که پیمان از آنها حرف می‌زند، از پاکستان وارد می‌شوند اما ترکیه و ارمنستان هم دروازه‌های دیگری هستند که پای ایگوانا و خرس و بچه شیرهای خانگی را به ایران باز می‌کنند و رقم‌های میلیونی و میلیاردی را با چند دست واسطه از کشور بیرون می‌برند. یک جفت ببر سفید بنگال را می‌توانید با قیمت یک میلیارد تومان در کمتر از 45 روز تهیه کنید اما اگر دنبال حیوان کم خرج تری می‌گردید، می‌توانید روی گربه‌سانان دیگری مثل توله شیرها فکر کنید. یک جفت توله شیر را می‌توانید با قیمت 20 تا 25 میلیون تومان بخرید و حداکثر یک هفته بعد از سفارش و عقد قرارداد، آنها را تحویل بگیرید. اما برای تحویل گرفتن یک گله 50راسی از گوزن‌های زرد اروپایی، کمتر از 10روز زمان نیاز دارید. این گوزن‌ها جفتی 10 تا 12 میلیون تومان قیمت دارند که با تخفیف ویژه می‌توانید آنها را جفتی 7میلیون تومان تحویل بگیرید: «صاحبشان لنگ پول است و باهاتان راه می‌آید. بارمان خیلی سالم است. ضمن این که گوزن‌های ماده این گله باردارند و می‌توانید بره‌هایشان را بعد از به دنیا آمدن بفروشید.»

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1276
    این را پیمان می‌گوید و ادامه می‌دهد: «گوزن‌های زرد اروپایی با شرایط آب و هوایی ایران سازگارند و به فضای زیادی هم احتیاج ندارند چون پرورشی هستند و در چهاردیواری هم دوام می‌آورند، جیره‌شان را تامین کنید، برایتان زاد و ولد می‌کنند و سودآوری زیادی دارند.»

    هر بره گوزن زرد اروپایی 3تا 4میلیون تومان می‌ارزد و در صورتی که مجوز پرورش گوزن داشته باشید، می‌توانید گله تان را توسعه دهید و به قیمت بالاتری بفروشید. پیمان می‌گوید: «مجوز پرورش گوزن را هم خود ما برایتان می‌گیریم. اصلا کار ما همین است. یک مزرعه اطراف تهران تهیه می‌کنید و گوزن‌ها را آنجا پرورش می‌دهید. آن وقت هر گوزن حدود 8تا 10 میلیون تومان امکان فروش خواهند داشت.» گوزن‌های زرد اروپایی که پیمان برایشان بازارگرمی می‌کند، ظریف و کوچکند و بین 50 تا 70 کیلوگرم وزن دارند. برعکس گوزن‌های امریکایی که وزنشان تا 800 کیلو هم می‌رسد و غزال‌های ایرانی که 200 تا 400 کیلوگرم هستند. پیمان می‌گوید: «گوزن سفید و غزال ایرانی هم می‌توانیم برایتان پیدا کنیم اما درباره غزال ممکن است به مشکل محیط زیستی بربخورید. پیشنهاد می‌کنم بروید سراغ حیواناتی که بشود برایشان مجوز گرفت.» یعنی توله خرس، توله شیر و توله ببرهای آسیایی. «توله خرس‌هایی داریم که از بس رام‌اند می‌توانید باهاشان کشتی بگیرید. بهار امسال 3 تا 6میلیون تومان فاکتور می‌کردیم اما الان حدود 13 میلیون تومان می‌فروشیم.» این البته قیمت توله خرس‌های بدون مجوز است. اگر بخواهید توله خرسی بگیرید که مجوز نگهداری در منزل داشته باشد، قیمت تا دو برابر بالا می‌رود. یعنی باید حداقل 25 میلیون تومان برای یک توله خرس هزینه کنید.»

    از پیمان مظنه خرید و فروش پاندا را می‌گیریم اما او می‌گوید: «پاندا چند مشکل عمده دارد که به خاطر همین ما تا به حال برای کسی تهیه نکرده‌ایم. اول این که باید برای غذایش برگ‌های بامبو تامین کنید که کار دشواری است. مشکل دوم هم مربوط به این است که پانداها در حال انقراض هستند و چین با کشورهای دنیا معاهداتی دارد که خرید و فروش آنها را محدود و ممنوع می‌کند. بنابراین اگر برایتان مشکلی پیش بیاید شما را با پاندایتان می‌فرستند چین تا محاکمه شوید.»

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1279

    در دنیای حیوانات خانگی عجیب و غریب، ایگوانا شاید کم دردسرترین و ارزان‌ترین گزینه خریداران ایرانی باشد که اگر از عمر کوتاه نگهداری آن چشم بپوشند، می‌توانند با 2-3 میلیون تومان پای یک ایگوانای کم سن و سال را به خانه‌شان باز کنند. ایگواناهایی که برای نگهداری خانگی خرید و فروش می‌شوند، چهار رنگ هستند و بر اساس رنگ و اندازه‌شان قیمت‌گذاری می‌شوند. ایگوانای زرد گران‌ترین و کمیاب‌ترین نوع ایگوانا است که معمولا در ایران خرید و فروش نمی‌شود. بعد از آن، ایگوانای آبی است که یک نمونه 30 سانتی متری‌اش 6میلیون تومان قیمت دارد و ایگواناهای قرمز و سوپرقرمز هم حداکثر 3میلیون تومان خرید و فروش می‌شوند. پیمان می‌گوید: «یک ایگوانای سوپر قرمز 50سانتی متری را آخرین بار 900 هزار تومان فاکتور کردیم. ایگوانا شرایط نگهداری ساده‌ای دارد. با این که سوسمار است اما گوشت نمی‌خورد. گیاهخوار است و برای نگهداری‌اش یک حوضچه کوچک به عمق 30سانت هم کفایت می‌کند.» ایگواناها البته همیشه کوچک نمی‌مانند. این سوسمارهای بی‌آزار وقتی به 2-3 سالگی برسند، طولشان دو متر می‌شود و به دلیل شرایط دشوار نگهداری، قیمتشان افت می‌کند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1278
    پیمان برای اطلاعات بیشتر ارجاع‌مان می‌دهد به صفحه فیس‌بوکش که فیلم و عکس حیواناتی را که خرید و فروش می کند، روی آن آپلود کرده است؛ گرگ قهوه‌ای روسیه که با قلاده مهارش  کرده‌اند، قورباغه درختی چشم قرمزی که به درختچه مصنوعی گوشه اتاق چسبیده و مار پیتون سبزی که در تراریوم شیشه‌ای‌اش دور خود پیچیده و کسل و بی حوصله با یک تکه گوشت کلنجار می‌رود.

    _________________________________________________________________

    ۹ حیوان گرانقیمت جهان!

  • راز مرگ پلنگ روی دکل برق.

    دیده بان حقوق حیوانات ایران:  ته ریش زبری دارد و سبیل می‌گذارد. روی پیشانی اش چین افتاده است و چروکهای ریزی را می‌شود گوشه چشمش دید. قد و قامتش متوسط است و وقتی دست می‌دهد، زمختی دستهای یک کشاورز کهنه کار حس می‌شود. عبادی زاده، آدمی است مثل همه آدمهای دشت. با این تفاوت که او در تاریکی سر شب 19 آبان 1389 شخصیت اول داستانی شد که خبرش خیلی زود همه جا پیچید. از روستای «رباط» تربت جام در حاشیه مرز افغانستان بگیر، تا شبکه های ماهواره ای.

    به گزارش قدس آنلاین، عکس های پلنگی که در عمق دشت، روی ارتفاع بیست و چند متری دکل برق فشار قوی مرده بود، حقیقتاً تکان دهنده بود. هیچ کس به درستی نمی دانست چه اتفاقی افتاده است و پلنگی که باید در قلمرو خود در کوهپایه باشد، در وسط دشت چه می‌کند، آن هم روی دکل برق؛ و گمانه زنی ها از همین جا آغاز شد. بعضی ها، جنازه پلنگ نر 4 ساله را که روی دکل برق از کمر آویزان شده بود، زهر چشم شکارچی ها از محیطبانان تلقی کردند، چه در آن روزها هم ماجرای رویارویی محیطبان ها با شکارچیان، ماجرای پر حادثه ای بود. عده ای نیز احتمال دست آموز بودن پلنگ را مطرح کردند و تا آنجا پیش رفتند که جراید به کنایه به مسؤولان پارک پردیسان که آن روزها سرگرم تیمار ببرهای روسی بودند، پیشنهاد کردند پرورش دهنده پلنگ را بیابند و از او در نگه داری ببرها که مشمشه گرفته بودند، یاری بخواهند.
    داستان پلنگ تربت جام و مرگ مرموزش اما هیچ گاه روشن نشد، حتی آن وقتی که مسؤولان اداره محیط زیست از دستگیری شکارچی متخلف و جریمه و زندانش خبر دادند.
    نظر عبادی زاده که در تاریکی سر شب 19 آبان 1389 تفنگ 5 تیرش را رو به حیوان وحشی نشانه گرفت، حالا پس از گذشت 2 سال، برای اولین بار، در گفت و گو با روزنامه قدس، می‌خواهد همه ماجرای آن شب را شرح بدهد.

    آقای عبادی زاده! می‌خواهم با دقت ماجرای آن شب را برای من و خواننده های روزنامه شرح بدهی.
    – باشد، این حرفها را که بزنم، برایم بد نمی شود؟

    نه. بد آن اتفاقی بود که افتاد. شما هم که جریمه ات را پرداخته ای و زندانت را کشیده ای. فقط می‌خواهیم بفهمیم اصل ماجرا چه بود؟
    – راستش، غروب بود که من از سر کار برگشتم به خانه. خسته بودم. کارهای سر زمین زیاد بود و حسابی خسته ام کرده بود. ما هم کشاورزیم و هم مالدار(دامدار). گوسفندهایمان توی رمه است و دست چوپان. آن شب رمه، سی چهل کیلومتر پایین تر از روستا، نزدیک چاه موتوری بود که ما به آن می‌گوییم «چاه بهرامی». من تازه از سر کار به خانه برگشته بودم که چوپانها زنگ زدند. می‌گفتند یک حیوان وحشی نزدیک رمه است و همه گوسفند ها توی دشت پخش و پلا شده اند. زنگ زده بودند که من و چهار، پنج نفر دیگر که صاحب رمه بودیم، برویم کمک شان برای جمع کردن رمه. هوا داشت تاریک می‌شد. تا هوا روشن بود باید همه گوسفندها را جمع می‌کردیم وگر نه در تاریکی شب، سخت می‌شود رمه را جمع کرد.
    من از قدیم تفنگ دارم. یک 5 تیر قدیمی. اینجا مرز است. حالا را نبینید که منطقه امنیت دارد. چند سال پیش از دست اشرار، آسایش نداشتیم. من برای حفظ زندگی و زن و بچه ام، اسلحه خریدم. اسلحه ام هم مجوز دارد. قرآنی(به قرآن قسم) تا حالا یک بار هم اسلحه ام را به طرف حیوانی نگرفته ام. این همه توی کشت و کارها خرگوش می‌بینم، حتی یک بار هم نشده که خرگوشی را بزنم. چرا حیوان زبان بسته ای را بکشم؟
    آن شب اسلحه ام را هم برداشتم. چوپان ها گفتند حیوان وحشی به رمه زده خب من هم 5 تیرم را برداشتم. از روستای رباط تا چاه بهرامی، نیم ساعتی با موتور راه است. وقتی رسیدم که هوا تاریک شده بود. چوپان ها، گوسفندها را هی کرده بودند توی یک تلخ(آبگیر- استخر) که آب نداشت و خالی بود. دیوارهای تلخ بلند بود و می‌شد رمه را همانجا نگه داشت، اما هنوز نصف رمه توی دشت پخش بود. حیوان که به رمه نزدیک بشود، حتی اگر حمله هم نکند، گوسفندها می‌فهمند و وحشت می‌کنند. گوسفند هم که وحشت کند، نه سگ می‌تواند برش گرداند، نه چوپان.

    چوپانها نگفتند چه حیوانی به گله زده؟ آنها ندیده بودند که این حیوان وحشی چیست؟
    – نه ندیده بودند. حیوان از یک شیار که رد تراکتور بوده، خودش را به رمه نزدیک کرده بود. چوپانها ندیده بودند. فقط دیده بودند حیوانی توی دشت است و رمه دارد پخش می‌شود. سگها به حیوان حمله کرده بودند.

    اما دشت هموار است و راحت می‌شود اطراف را دید.
    – بله دشت هموار است، اما رمه ما 600 تا گوسفند دارد. می‌دانید وقتی 600 تا گوسفند توی دشت پخش می‌شوند، چطور می‌شود؟ دیگر نمی شود هیچ طرفی را درست دید. من قبلا چند باری را که گرگ به رمه زده، دیده ام. حیوان وحشی وقتی حمله می‌کند که سینه سپر جلو نمی آید. خف می‌کند(خمیده خمیده و پنهانی می‌آید) می‌تواند پشت هر گوسفندی، گرگ باشد. چیزی دیده نمی شود.
    وقتی من رسیدم، هوا تاریک شده بود. سگها با حیوان درگیر شده بودند و فراری اش داده بودند. ما آن سال، چهار تا سگ داشتیم. چوپانها دیده بودند که حیوان وحشی چطور سگها را این طرف و آن طرف پرت می‌کند. معلوم بود که حیوان، خیلی قوی است. یکی از سگهای ما، چند روز گم بود. از چهار تا سگی که داشتیم، یکی شان خیلی گیرند(قوی و وحشی) بود. همان سگ حیوان را دنبال کرده بود و می‌دانست حیوان کجا رفته. من با یکی از چوپانها دنبال سگ راه افتادیم. هوا تاریک بود و جایی را نمی شد دید. سگ جلو می‌رفت و ما هم دنبالش. چراغ قوه داشتیم و جلوی پای مان را می‌دیدیم. شاید هزار متری دویدیم که سگ ایستاد و شروع کرد به سر و صدا کردن. معلوم بود، حیوان همین نزدیکی است. اطراف ما هموار بود، هر چی چراغ قوه انداختیم، چیزی ندیدیم، اما سگ هی سر و صدا می‌کرد. باز چراغ قوه انداختیم و دیدم که چشمهای حیوان بالای دکل، برق می‌زند. به عمرم ندیده بودم که حیوانی از دکل بالا برود. حیوان رفته بالای بالای دکل. چشمهایش برق می‌زد.

    باز هم نفهمیدی، چه حیوانی به رمه ات زده؟
    – نه. شب بود و فقط چشمهای حیوان برق می‌زد.

    آقای عبادی زاده! قبول کن که می‌دانستی پلنگ است که به گله ات زده. خب وقتی از پای دکل چراغ قوه بیندازی، هر چقدر هم که هوا تاریک باشد، حتما حیوان دیده می‌شود. گرگ و کفتار که نمی توانند از جایی بالا بروند. من اقرار چوپانهایت را هم که در پرونده ات هست خوانده ام. آنها خودشان گفته اند که در روشنی روز، دیده اند که پلنگ به رمه زده.- قرآنی من تا قبل از آن، هیچ حیوانی را نزده بودم. نصف رمه گم بود. 90 تا از گوسفندها، هنوز توی دشت بودند. اگر به رمه می‌زد، بیچاره می‌شدیم. من فقط زدمش که برود.

    یکی از چوپانهایت گفته وقتی با سگها حیوان را تعقیب می‌کرده، دیده که چطور پلنگ در اولین جستی که می‌زند تا 2 متری دکل، می‌پرد و از آن بالا می‌رود. شما ندیدی حیوان چطور از دکل برق بالا رفت؟
    – ندیدم. من وقتی رسیدم که حیوان تا نوک دکل بالا رفته بود. من فقط چشمهایش را دیدم که برق می‌زد. زدم. هر چی تیر داشتم زدم. یک بار هم که تفنگ نزد، گلن گدن کشیدم که ظاهرا فشنگی بیرون پریده بود. این همان فشنگی است که ماموران، صبح، پای دکل پیدا کرده بودند.تفنگم، 5 تیر داشت که 4 تایش به حیوان خورده بود.

    نماندی که ببینی چه می‌شود؟
    – نه نماندم. برگشتم که رمه را جمع و جور کنیم. آن شب تا چند ساعت، همه دشت اطراف را گشتیم تا گوسفندها را جمع کردیم. ما، مالداریم. مال مان، همه زندگی مان است. مجبوریم به خاطرش، هر کاری بکنیم.

    اسم اداره حفاظت محیط زیست را تا حالا شنیده ای؟
    – نه تا قبل از این ماجرا، بعدش خب چرا. طرف شکایت از من، همین اداره محیط زیست بود.

    چیزی از قوانین شکار می‌دانی؟
    – نه

    اما شما اسلحه داشتی و برای اسلحه ات مجوز گرفته بودی، وقتی به شما مجوز می‌دادند، کسی چیزی از قوانین شکار، به شما نگفت؟
    – نه

    گوسفندهایت بیمه بودند؟
    – بله. بیمه بودند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1273

    خب بیمه که خسارتت را می‌داد. تازه اداره محیط زیست هم خسارت حمله حیوان وحشی به رمه ها را می‌پردازد.
    – نه آقا، فقط حرفش را می‌زنند. وقتی می‌خواهند پول بگیرند که حرفی نیست و راحت کارها انجام می‌شود، اما وقتی می‌خواهند پول بدهند، همه جوره شرط می‌گذارند. می‌گویند حیوان باید در جای مطمئنی نگهداری شود. خب وسط دشت، جای مطمئن کجاست؟ نمی شود که فرسخ به فرسخ، آغل زد برای حیوان. می‌گویند پلاک حیوان را بیاور. خب وقتی گرگ به گله می‌زند و گوسفندی را می‌برد، پلاکش را هم می‌برد. من از کجا پلاک بیاورم؟

    کسی از رمه دارها، تا حالا از اداره حفاظت محیط زیست، خسارت گرفته؟
    – شاید یکی دو نفری گرفته باشند. کسی از این چیزها، خبر ندارد.
    خب، پلنگ را زدی، گله را هم جمع کردی. بعد چی شد؟
    – آن شب که اتفاقی نیفتاد، بعداً معلوم شد، پلنگ همانجا روی دکل مرده. وقتی من زدمش، بالای بالای دکل بود. بعد مثل اینکه حیوان بی رمق شده و پایین افتاده بود، اما به میله های دکل گیر کرده بود.

    خودت هم آمدی که حیوان را ببینی؟
    – نه. شلوغ شده بود. همه جا حرفش بود. مامورها آمده بودند. ترسیده بودم. رفتم سر کشت و کارهایمان و دیگر به روستا نیامدم.سه ماه خودم را گم و گور کردم. اما خبر داشتم که از اداره آگاهی آمده اند و از خیلی ها بازجویی کرده اند. اصلا فکر نمی کردم، کار آن شبم این قدر دنباله داشته باشد. اسلحه ای را که از آن شلیک شده بود، شناسایی کرده بودند. می‌دانستند 5 تیر بوده. دنبالش می‌گشتند. آخرش خسته شدم، آمدم و خودم را معرفی کردم.

    چطور شد که خودت را معرفی کردی؟
    – راستش شنیدم که همسایه مان را گرفته اند. دلم نیامد کس دیگری به خاطر کاری که من انجام داده ام، گرفتار شود. آمدم و خودم را معرفی کردم. دادگاهی شدم. 2 روز، رفتم زندان و یک میلیون و 600 هزار تومان جریمه دادم.

    حالا پشیمان هستی که آن شب به پلنگ روی دکل شلیک کردی؟
    – چطور پشیمان نباشم؟ زندان رفته‌ام. جریمه داده‌ام. تازه خبرش همه جا پیچیده. مشهور شده‌ام. منی که حتی یک بار هم به عمرم شکار نکرده‌ام، معروف شده‌ام که حیوانی را، آن هم به این وضع، کشته‌ام. چطور پشیمان نباشم؟ ما، زندگی مان، زندگی مالداری است. کشاورزیم. کاری به این کارها نداریم. ما را چه به شکار؟

    گزارش تصویری شکار پلنگ را اینجا ببینید

    ______________________________________________________________________

     

    جریمه شکارچی پلنگ روی دکل برق معادل قنداق یک تفنگ/ جرایم غیر بازدارنده

  • کشف نخستین مهدکودک پنگوئنی /تصاویر

    دیده بان حقوق حیوانات ایران: دانشمندان مستندساز با پنهان کردن دوربین‌های خود در 50 عروسک مشابه این پرندگان دریایی و تخم این پرندگان توانسته‌اند به آنها از همیشه نزدیکتر شوند. این تصاویر برای یک مستند در حال ثبت بوده که به ترسیم یک سال از زندگی سه جمعیت پنگوئنی می‌پردازد و کیفیت‌هایی که این پرنده را به فداکارترین والدین دنیای حیوانات تبدیل کرده به نمایش می‌گذارند.

    به نقل از ایسنا، پنگوئن‌های جاسوس، از زندگی پنگوئن‌های امپراتور در قطب جنوب، پنگوئن‌های صخره‌پر جنوبی در جزایر فالک‌آیلند و گونه هومبولت در صحرای آتاکاما در پرو در حین پرورش فرزندانشان تصویر می‌گیرند. محققان در حال حاضر دوربین‌های خود را درون مدلهای رباتیک شبیه به پنگوئن‌های واقعی هر گونه قرار داده‌اند. هر یک از این ربات‌ها می‌توانند تخم دوربین خود را برای فیلمبرداری از نگاه یک جوجه پنگوئن بر روی زمین بگذارند.

    به گفته سازندگان مستند، کلید موفقیت این ماموریت‌های دوربین جاسوسی این است که دوربین‌ها به شکل خود پنگوئنها بوده و به گونه‌ای بی‌صدا، رفتارهای احساسی و جالب این موجودات را ثبت می‌کنند. این دوربین‌ها برای ترسیم چالش‌های سخت پیش روی پنگوئن‌ها از زمان خروج از دریا تا پرورش جوجه‌های آنها و بازگشت مجدد آنها به آب طراحی شده‌اند.پنگوئنهای جاسوس در این مدت به مشاهده چالش‌های پیش‌روی پنگوئن امپراتور در برابر یخهای دریا و کولاکهای با سرعت 144 کیلومتر در ساعت، شجاعت صخره پرها در برابر دریاهای توفانی و فرار هومبولتها از خفاشهای خونخوار پرو می‌پردازند.

    این رباتها به قدری واقعی هستند که توسط شکارچیان مورد حمله قرار گرفته و تخمهای آنها توسط پنگوئن‌های دیگر مورد نگهداری قرار می‌گیرد.نمونه‌های از رقابت سایر پنگوئنها با این ربات‌ها نیز وجود داشته که از آن جمله می‌توان به کتک خوردن این روبات‌ها از پنگوئن‌های حسود در زمان جلب توجه یک صخره پر و شکستن پای یک ربات دیگر در زمان هل داده شدن از روی صخره‌ها اشاره کرد.پنگوئن‌های دوربین‌دار قادر به راه رفتن و برگشتن به شکل عادی پس از افتادن بوده و در چشمهای خود از دوربین برخوردارند. همچنین این ربات‌ها می‌توانند تخم‌گذاری کرده و دوربین‌ها را به این شکل در سطح زمین قرار دهند.

    ربات‌ها در این ماموریت به ترتیب زیر توزیع شده‌اند:

    امپراتور: 17 دوربین جاسوسی در کل شامل یک دوربین امپراتور، یک دوربین پنگوئن، یک دوربین جوجه، هشت تخم دوربین، دو دوربین برفی متحرک و چهار دوربین برفی ثابت

    صخره‌پر: 18 دوربین جاسوسی در کل شامل یک دوربین پنگوئنی قدم‌زن، سه دوربین پنگوئنی ثابت، هشت تخم پنگوئن دوربینی، یک دوربین سنگی، یک دوربین پنگوئن زیرآبی، هشت دوربین سنگی ثابت و یک دوربین سنگی زیرآبی

    هومبولت: 15 دوربین جاسوسی در کل شامل یک دوربین پنگون زیرآبی، یک دوربین پنگوئن قدم‌زن، سه دوربین پنگوئن ثابت، هشت تخم دوربین و سه دوربین جاسوسی ثابت

    این مستند توسط فردریک اولیور 36 ساله، دانشمند و فیلمبردار فرانسوی- استرالیایی و مارتین پاسینگهام ساخته شده که نتیجه یک سال کار آنها در قطب جنوب برای جمع‌آوری این تصاویر است. این محققان برای ثبت زندگی پنگوئنهای امپراتور حتی دماهای منفی 30 درجه سانتیگراد را نیز تحمل کرده‌اند.

    آنها پس از هشت ماه توانستند بیش از 1000 ساعت تصویر از رفتارهای خصوصی پنگوئنها از جمله رفتار جوجه‌ربایی ماده‌های افسرده بدون فرزند و جنگ میان رقبای عشقی پنگوئنی را به تصویر بکشند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1263
    پنگوئنهای جاسوس با قابلیت هدایت بر روی یخ برای نفوذ در جمعیت پنگوئنها

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1262
    تخم پنگوئن دوربینی برای ثبت دیدگاه یک جوجه پنگوئن
    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1264
    تصویربرداری تخم پنگوئن دوربینی برای ثبت دیدگاه یک جوجه پنگوئن

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1265
    پنگوئن جاسوس صخره‌پر که کاملا پرندگان را فریب داده است
    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1266
    رباتهای پنگوئن بسیار شبیه به نمونه واقعی بوده و براحتی با جمعیت آنها ترکیب شده‌اند
    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1267
    تصاویر پنگوئن‌های نوزاد همراه با مبارزه والدین برای زنده نگهداشتن آنها از دیدگاه تخمهای دوربینی
    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1268
    فداکارترین والدین طبیعت

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1269

    جوجه پنگوئن‌ها در حال رشد
    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1270
    نگاه پنگوئن‌ها به فرزندان یکدیگر مانند انسان

  • بره 6 دست و پا در چایپاره متولد شد.

    دیده بان حقوق حیوانات ایران: بره‌ای با شش دست و پا در چایپاره متولد شد.به گزارش فارس، بره‌ای با شش دست و پا در چایپاره متولد شده، این بره از نظر فیزیکی بره‌ای سالم بوده، ولی از ناحیه سینه دارای دو پای اضافی به صورت آویزان است.
    این بره دارای نقص ژنتیکی بوده و احتمالاً این نقص نیز ناشی از تغذیه مادر بره و آلودگی غذای مادر بره به سموم کشاورزی یا دامی بوده است.دو پای اضافی این بره دارای عصب بوده و به سیستم عصبی بره متصل است.
    بر اساس نظر دامپزشکان پس از چند هفته که بره از نظر جسمی بزرگ‌تر شد می‌توان با عمل جراحی این دو پای بره را از بدن او جدا کرد.

    __________________

    بره‌ای فاقد سر در اراک متولد شد

  • پیرترین پرنده جهان بچه‌دار شد!

    دیده بان حقوق حیوانات ایران:  پیرترین پرنده شناخته شده جهان در سن 62 سالگی بچه‌دار شد. به گزارش ایسنا، این آلباتروس موسوم به حکمت در سال 2011 پس از اینکه از سونامی ژاپن جان سالم بدر برد، خبرساز شد.

    Animal-rights-watch-ARW-289
    حکمت تاکنون از بسیاری از مرزها رد شده و از جمله آن که تاکنون دو برابر میانگین عمر آلباتروس‌های لایسان زندگی کرده است. این پرنده نام خود را پس از علامت‌گذاری توسط یک محقق زمین‌شناسی آمریکا در سال 1956 بدست آورده است.

    به گفته سازمان زمین‌شناسی آمریکا، حکمت از آن زمان تاکنون حدود 3.2 میلیون تا 4.8 میلیون کیلومتر مسافت را که برابر با بیش از چهار تا شش سفر از زمین به ماه و بالعکس بوده، پیموده است.دانستن این که این پرنده اکنون بتواند با موفقیت جوجه خود را در سن بالای 60 سال پرورش دهد، بسیار جالب است. با وجود این که آلباتروس‌های دیگری نیز با سن حدود 50 سال وجود دارند؛ اما حکمت تنها پرنده‌ای است که در چنین سنی بچه‌دار شده است. اگرچه این پرنده دو سال پیش نیز دو جوجه دیگر را به دنیا آورده بود و تعداد جوجه‌های آن از سال 2006 تاکنون به پنج رسیده است.

  • 5 حیوانی که کمتر دیده می‌شوند/گزارش تصویری

    دیده بان حقوق حیوانات ایران: حیوانات بسیاری بر روی کره زمین زندگی می کنند که در نقاط مختلف دنیا پراکنده هستند. در میان گونه های مختلف برخی از حیوانات نیز هستند که بسیار نادر و کمیاب هستند. به گزارش مشرق، حیوانات نادر معمولا تحت حمایت های مختلف و البته مراقبت های ویژه قرار دارند. برخی از آنها به اندازه‌ای نایاب هستند که تنها می توان آنها را در باغ وحش های خاص پیدا کرد. در این مطلب نگاهی داریم به تعدادی از نایاب‌ترین حیوانات دنیا:

    Tarsiers

       Animal-rights-watch-ARW-285

    این موجود بیشتر در جنوب شرقی آسیا دیده می شود و البته زیستگاه اصلی آن در جزیره ای به نام بورنیو است. «Tarsiers»ها دارای قدی کوتاه و چشمانی درشت هستند، مغز این موجودات همچنین به اندازه چشم های آن است. خوراک اصلی آن ها خفاش، قناری و مارمولک است و البته به خاطر شکل خاصش زیاد مورد شکار قرار می گیرد. مسئولین محیط زیستی می گویند این موجودات بسیار نایاب شده است و به دنبال آن هستند مراقبت های ویژه ای را برای تدارک ببینند.

    «Okapi»

    Animal-rights-watch-ARW-284

    یکی از موجوداتی که نمی توان آن را یک حیوان منحصر به فرد دانست «Okapi» است. این حیوان از مصر باستان آمده است و ترکیبی از زرافه، الاغ، گوره خر است و برای اولین بار در 1887 مشاهده شد. این حیوان همچنین به عنوان یک فسیل نده نیز شناخته می شود و بیش از 10 هزار سال است که روی زمین زندگی می کند اما این روزها شکارچیان به او امان نداده اند و تعداد آن ها هر روز رو به افول است. “Okapi” این روزها بسیار کمتر دیده می شوند و تحت مراقبت های ویژه قرار دارند.

    «Sao Tome Shrew»

    Animal-rights-watch-ARW-288

    این موجودات از جمله گونه های موش کور هستند و البته یکی از گونه هایی که به سرعت در حال نابود شدن است. این حیوان تنها در یکی از جزیره های اقیانوس آرام زندگی می کند که آن نیز به مرور در حال از بین رفتن است. «Sao Tome Shrew» حیوانی است که بسیاری به زنده ماندن آن امید ندارند و با توجه به شرایط حال حاضر امکان آن هست که برای همیشه منقرض شوند.

    «گرگ قرمز»

    Animal-rights-watch-ARW-287

    یکی از گونه‌های گرگ خاکستری به نام قرمز شناخته می شود و البته به نظر می رسید در سال های 1980 منقرض شده باشد اما بعد از چند سال بار دیگر تعدادی از آن ها دوباره مشاهده شد. این گرگ ها تنها 100 عدد در طبیعت حضور دارند ولی باز هم شکارچیان دست از سر آن بر نمی‌دارند و گاه دیده شده است که این گرگ ها مورد شکار قرار می گیرند. به تازگی قوانین مختلفی برای افزایش جمعیت این گرگ اعمال شده است.

    «Hairy-Nosed Wombat»

    Animal-rights-watch-ARW-286

    این حیوان به بزرگترین پستاندار نادر دنیا شهرت دارد و بیشتر در انگلستان دیده شده است. این حیوان دارای ظاهری عجیب با گوش های تیز است و به عنوان یک شکارچی ماهر در پیدا کردن موجودات ریز شناخته می شود. البته تنها 130 گونه از این منطقه وجود دارد و برای آنکه منقرض نشود نیاز به مراقبت های ویژه ای دارد که این روزها از آن صورت می گیرد.

  • تبدیل مارمولک به اژدهای بالدار!/ تصویر

    دیده بان حقوق حیوانات ایران: به اعتقاد مارکو والدی دامپزشک ایتالیایی و فعال حقوق حیوانات از رم، آزار حیوانات به منظور عکاسی و یا فیلمبرداری های “بامزه!” به یک بیماری در دنیای مدرن مبدل شده و به سرعت نیز در حال افزایش است. وی تصاویر مختلفی را در این رابطه از فضای مجازی جمع آوری کرده و در وب سایت خود به نقد آنها پرداخته است که به اعتقاد وی بهترین آن نمونه ای است که در زیر آمده و نشانگر آن است که حتی مارمولک ها نیز امنیت ندارند!

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1096

  • شباهت غیر عادی یک سگ به انسان!/تصویر

    دیده بان حقوق حیوانات ایران: تونیک با هوش و پشمالو بسیار شبیه انسان است. این سگ در کنتاکی آمریکا دیده شده است.این حیوان بیش از حد به انسان شبیه است. تونیک با هوش و پشمالو بسیار شبیه انسان است. این سگ در کنتاکی آمریکا دیده شده است.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1256

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1257

  • بهترین سگ پلیس و بازداشت ۱۴۲ خلافکار.

    دیده بان حقوق حیوانات ایران:  سگی بنام ویسکو در انگلیس با گرفتن 142 خلافکار زبده ترین سگ انگلیس شناخته شد. ویسکو از نژاد ژرمن شپرد بوده و به طور متوسط هر سه روز یک جنایتکار را گرفته است. در هفته گذشته در عملیات موفقیت آمیز ویسکو توانست دختر گمشده ای را به خانه خود بازگردانده و خانواده او را خوشحال کند. او برای پلیس منطقه استافورد شایر یک افتخار محسوب می شود.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1131

    به گزارش خبر آنلاین، رفیق او ” پی سی مت” است که همیشه در کنار این سگ بوده و به وی آموزشهای لازم را داده است. پی سی مت می گوید در کنار ویسکو مانند یک تیم عمل می کنیم و او همیشه دوست دارد کار کند و مانند بچه می ماند.ویسکو در سال 2012 دو محموله حشیش به ارزش 150 هزار و 200 هزار پوند را از داخل اتومبیل قاچاقچیان پیدا کرد.البته اکنون دشمنان زیادی داشته و خلافکاران چند بار قصد جان او را کرده اند که فعلا موفق به این کار نشده اند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1132

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1130

    ________________________________________________________________

    این سگ را برای۱۵۰۰یورو گروگان گرفتند

    کشف ۵۰ تن موادمخدر توسط سگهای پلیس/ آسیب رساندن به سگ مواد یاب جرم است

     

  • کشف فسیل‌ 73 میلیون ساله ‌در کرمانشاه.

    دیده بان حقوق حیوانات ایران:   دانشجوی دکتری و هیئت علمی گروه زمین‌شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه موفق به کشف گونه‌های فسیلی 73 میلیون ساله مربوط به « کرتاسه» در اطراف کرمانشاه شد.
    تصویر تزیینی می باشد
    به گزارش فارس، روناک گراوندی در مورد کشف خود گفت: با بررسی‌های علمی که در اطراف کرمانشاه صورت گرفت در یکی از این گردش‌های علمی موفق به کشف چند‌ نمونه فسیل مرجان از خانواده «کنولتیده» و فسیل غیر مرجان شدم. براساس گزارش دانشگاه آزاد کرمانشاه، گراوندی ادامه داد: به منظور تایید کشف خود با پروفسور محمدالجمیل از استادان مطرح زمین شناس دانشگاه قاهره و جده مشاوره انجام دادم و ایشان پس از مشاهده نمونه‌ها و اطلاعات ارائه شده، سیستماتیک آنها را تایید کرد و مشخص شد که این نمونه فسیل‌ها مربوط به 73 میلیون سال قبل و «کرتاسه» است که در آن زمان کرمانشاه جزئی از یک دریای کم عمق بوده است.

    عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه در مورد نشانی دقیق محل کشف فسیل‌ها گفت: از آنجایی‌که در تلاشم منطقه کشف فسیل‌ها را به صورت یک ژئوپارک یا پارک زمین شناسی ثبت کنم فعلا از عنوان کردن نشانی دقیق محل معذورم، اما پس از ثبت و ارائه کشف به صورت مقاله علمی، مراجع ذی‌صلاح علمی و استادان و دانشجویان می‌توانند از محل بازدید کنند.  وی تاکید کرد: در محل مورد نظر نمونه‌های بسیار دیگری مربوط به کرتاسه وجود دارد، اما در حال حاضر و به دلیل مطالعات تکمیلی،  از ذکر آن‌ها خودداری می‌کنم ولی باید تاکید کنم که این کشف از نظر زمین شناسی بسیار مهم است و فرضیه دریا بودن استان کرمانشاه را تایید می‌کند و افتخار کشف خود را به تمامی همکارانم در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه تقدیم می‌کنم.
    شایان ذکر است، روناک گراوند، مخترع دستگاه بایو رآکتیو ایر لیفت همزن‌دار است که خاک کائولن را فروشویی می‌کند و در حال حاضر نیز در صدد ثبت اختراع دیگری است که در آینده نزدیک اختراع جدید خود را به اطلاع عموم خواهد رساند.

  • رفتار عجیب تمساح‎های آمریکایی که اغلب آن را با مهر مادری اشتباه می گیرند.

    دیده بان حقوق حیوانات ایران: استیو شرر، عکاس نشنال‌جئوگرافیک که برای ثبت تصاویر حیات‌وحش به ساحل وست‌پالم در فلوریدا رفته بود، منظره‌ای عجیب از رفتار تمساح‌های آمریکایی را ثبت کرد که در نگاه اول، آن را با مهر مادری تمساح‌ها اشتباه می‌گیرید!

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1148
    به گزارش خبر آنلاین، تمساح‌های مادر، بچه تمساح‌ها را در دهان خود نگهداری می‌کنند. حساسیت و قدرت آرواره تمساح بسیار زیاد است و همان‌طور که این حیوان می‌تواند با یک ضربه دست یک انسان را قطع کند، می‌تواند آرواره‌های خود را آن‌قدر شل ببندد که بچه تمساح‌ها آسیب نبینند.
    اما حکایت این عکس چیز دیگری است. شرر می‌گوید: «داشتم از شنا کردن سه تمساح نوجوان در آب عکس می‌گرفتم که سروکله تمساح بزرگ‌سالی پیدا شد. تمساح بزرگ‌سال یکی از بچه‌تمساح‌ها را به دندان گرفت و زیر آب رفت… و ناگهان بالا آمد، بچه‌تمساح را تکانی داد و آن را خورد.»
    برای مشاهده این عکس در ابعاد بزرگ‎تر، اینجا را کلیک کنید.
    __________________________________________________

    دوستی پنگوئن‌های جنتو!/ تصویر

    مخلوقات نیمه‌شفاف ساکن اقیانوس ها/ تصویری

    یوزپلنگ های ایران در نشنال جئوگرافیک/ تصاویر

    تصاویر: مسابقه عکاسی نشنال جئوگرافیک

     

  • “شوکا” کوچکترین گوزن ایرانی/ تصویر

    دیده بان حقوق حیوانات ایران:  کارشناس مسوول دفتر تنوع زیستی و حیات وحش اداره کل حفاظت محیط زیست خراسان‌شمالی گفت: یکی از گونه‌های ارزشمند موجود در این استان، شوکاست که زیستگاه آن در جنگل‌های انبوه این استان است.
    به گزارش ایسنا، بهروز جعفری با اشاره به اینکه شوکاها کوچکترین گوزن در ایران هستند، افزود:این گونه جانوری در جنگل‌های جوان و در جنگل‌های بین دشت وکوهستان زیست می‌کنند. وی در ارتباط با خصوصیات ظاهری این حیوان اظهار کرد: شوکای نر دارای شاخ‌های کوتاه همراه با سه شاخک است که در فصل پاییز شاخ آنها می‌افتد و در فصل زمستان دوباره رشد کرده و در فصل بهار کامل می‌شوند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1127
    به گفته جعفری شوکاهای ماده فاقد شاخ هستند.وی ادامه داد: شوکاها دارای دست و پایی بلند و دمی کوتاه و نامشخص هستند.این مسوول رنگ پوست شوکا در فصل تابستان را قهوه‌ای متمایل به قرمز و در فصل زمستان را خاکستری ذکر کرد.
    به گفته وی اندازه قد این حیوان 95 تا 135 سانتی‌متر و وزن آنها 15 تا 30 کیلوگرم است.

  • نجات، بقا و مرگ در سالی که گذشت / گزارش تصویری

    دیده بان حقوق حیوانات ایران: از پاندا، سگ، فوک تا اسب و حیوانات دیگر، سال 2012 نیز شاهد داستان‌های جالب و البته ناراحت کننده‌ای از زندگی، نجات و مرگ حیوانات بوده است.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1144

    سگ‌های گرگی نجات یافته از آلاسکا
    “متیو سیمونز” با سگ گرگی خود بازی می کند. این حیوان یکی از 29 سگ گرگی بوده که در قفس‌هایی کوچک در انکوریج آلاسکا زندانی و پرورش داده می شدند. آنها اکنون در ناحیه 8 هکتاری “پناهگاه گرگ” در جنگل ملی “لوس پادرس” زندگی می کنند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1143

    فیستی، قربانی سیل و زیستگاه جدید
    “فیستی”، فوکی ماده است که وقوع سیل وی را به خیابان‌های شهر دولوت ایالت مینه سوتا آورده بود. این فوک اکنون در باغ وحش “سنت پل کومو” زندگی می کند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1142

    مرگ توله پاندا در باغ وحش ملی
    در این تصویر “می شیانگ”، مادر توله پاندایی که به طور ناگهانی جان خود را در باغ وحش ملی واشنگتن از دست داد، دیده می شود.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1141

    رهایی پس از سرقت
    “هارپو”، توله سگی از نژاد بولداگ انگلیسی است که پس از یک درگیری در محوطه پارکینگ یک فروشگاه مرکزی دزدیده شد. اما نیروهای امنیتی موفق به بازگرداندن آن به صاحبش شدند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1140

    تولد دلفین هاوایی
    تصاویر و فیلمی نادر از تولد یک دلفین در هاوایی به سرعت نظر بازدیدکنندگان بسیاری را در یوتیوب به خود جلب کرد.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1139

    بازگشت گلن بیرین
    خرس سیاه 400 پوندی که به نام “گلن بیرین” یا “میت بال” شناخته می شود در سال 2012 سه بار در منطقه “گلن‌ دیل” مشاهده شد. به هم ریختن سطل‌های زباله و بازی موش و گربه با ماموران موجب شهرت این خرس شده بود. گلن بیرین دو بار به محل زندگی خود در جنگل ملی “آنجلز” باز گردانده شد، اما اکنون در پناهگاه “سن دیگو کانتی” نگهداری می شود.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1138

    نجات اسب‌ها و خانه‌ای جدید
    “جانی بنتون”، در شرایطی با این دو کره اسب مواجه شد که در مزرعه‌ای در “سنترال ولی” رها شده بودند تا از گرسنگی بمیرند. اما اکنون این اسب‌ها در جنگل ملی “سیرا” زندگی می کنند و به عنوان اسب بارکش تعلیم دیده‌اند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1137

    رانندگی 11 مایلی در جلوپنجره خودرو
    این سگ ماده پودل از زیر جلو پنجره یک خودرو نجات داده شد. این در شرایطی بود که وی از یک رانندگی 11 مایلی جان سالم به در برده بود.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1136

    نجات توله خرس گیج شده
    این توله خرس سه ماهه که به طور مداوم جیغ می کشید در نزدیکی  “Ojai” پیدا شد و اکنون در “لیک تاهو” زندگی می کند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1145

    بچه بلوگای بی مادر
    “دنیس کریستن” در آکواریوم جورجیا به یک بچه نهنگ بلوگا شیر می دهد. این بچه نهنگ در مرکز حیات دریایی آلاسکا واقع در سیوارد مورد توانبخشی قرار گرفته و سپس به آکواریوم منتقل شده است.

    منبع: زیست نیوز

  • تشکر ویژه ماهی های اروپایی از قانونگزاران پارلمان اروپا!

    دیده بان حقوق حیوانات ایران: تشکر ویژه ماهی های اروپایی از قانونگزاران پارلمان اروپا! اعضای حزب سبز پس از تصویب قانونی درباره حفاظت از منابع دریایی با به دست گرفتن پلاکاردهایی با زبان های مختلف از جانب ماهیان و آبزیان از نمایندگان پارلمان تشکر کردند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1254

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1255

  • نخستین جانور روی خشکی ۶۳۵,۰۰۰,۰۰۰ سال پیش پدیدار شد.

    دیده بان حقوق حیوانات ایران:  یک پژوهشگر ادعا می‌کند که فسیل‌های بسیار قدیمی ناحیه ادیاکارا که تاکنون می‌شد مربوط به جانوران دریایی بسیاربسیار ابتدایی‌هستند، مربوط به موجودات دریایی نبودند بلکه متعلق به گلسنگ‌های خشکی‌زی بودند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1116
    به گزارش خبر آنلاین،  در مقاله‌ای که در این هفته در نیچر منتشر شده است، ادعا شده که برخی از فسیل‌های ناشناخته که تصور می‌شد مربوط به مخلوقات دریایی بسیار باستانی باشند، در حقیقت گلسنگ‌های خشکی‌زی بودند. اما دیگر دیرین شناسان، به کلی این نظریه را که توسط گرگوری رتالاک؛ زمین شناسی از دانشگاه ایوجین اورگان؛ ارائه شده، رد می‌کنند. مقاله او نه تنها یک بازتعریف کامل از این فسیل‌ها به دست می‌دهد، بلکه ادعا می‌کند که حیات 65 میلیون سال پیش از زمانی که تاکنون پژوهشگران تصور می‌کردند به خشکی راه‌یافته است.
    به نقل از نیچر، طبیعت فسیل‌های ادیاکارا (با سن تقریبی 635 تا 542 میلیون سال پیش) موجب بحث‌های زیادی در بین دیرینه‌شناسان شده است. بسیاری بر این گمانند که این فسیل‌ها نشان دهنده نخستین جانوران پرسلولی هستند که در اقیانوس‌ها پیدا شدند؛ 10 میلیون سال بعد از این موجودات گروه‌های پیچیده‌تری از جانوران پیدا شدند که نسل آن‌ها به گروه‌های اصلی جانوران امروز مثل بندپایان، نرم‌تنان و مهره‌داران می‌رسید.
    ولی رتالاک رسوبات ادیاکارا در جنوب استرالیا را نه به عنوان رسوبات اقیانوسی بلکه به عنوان رسوبات خشکی تصور می‌کند و از این رو ادعا می‌کند این سنگواره‌های بسیار قدیمی نه تنها نخستین جانوران پرسلولی نیستند، بلکه اصلا مربوط به جانوران دریایی نمی‌شوند و در حقیقت سنگواره گلسنگ یا چیزی مشابه آن هستند و نشان‌دهنده نخستین موجودات زنده خشکی‌زی هستند.
    رتالاک از دهه 1990/1370 در حال بسط این نظریه بوده است؛ نظریه‌ای که به موجب آن فسیل‌هایی همچون دیکینسونیای چند تکه‌ای پنکیک مانند و اسپریگینای کرم مانند جانور نبودند، بلکه گلسنگ یا کپک‌های مخاطی بودند.
    تازه‌ترین ادعای رتالاک از این موضوع حکایت دارد که رسوبات ناحیه ادیاکارا از خاک‌های روی خشکی به وجود آمده نه رسوبات قعر اقیانوس. رتالاک در کنار ارائه شواهد دیگری برای فرضیه خود، چنین استدلال می‌کند که رنگ قرمز سنگ و الگوی آب و هوا نشان دهنده این است که این رسوبات در محیط‌های خشک تشکیل شده بودند نه در دریاها.
    رتالاک در این فرضیه دیکینسونیا و اسپرینگینا را به عنوان گلسنگ درنظر می‌گیرد و بیان می‌کند که آثار مرتبط با کرم‌های ادیاکارا در حقیقت نشان دهنده رشد کپک مخاطی می‌باشند. کپک‌های مخاطی جاندارانی با ظاهر کپک مانند هستند که به صورت توده‌ای سلولی و به آهستگی حرکت می‌کنند و امروزه می‌توان آن‌ها را روی چوب‌های جنگلی در حال پوسیدن پیدا کرد. به گفته رتالاک، او به جای بستر دریا یک محیط خشک شبیه به دشت‌های قطبی پوشیده از گلسنگ را می‌بیند که؛ با جانداران بزرگ خود نشان دهنده «تنوع زیستی بیشتری به نسبت اقیانوس‌ها» در آن زمان بودند.

    دیدگاه‌های پیشین
    دیگر متخصصان ادیاکارا، استقبال گرمی از مقاله رتالاک نکرده‌اند. جیمز گهلینگ (یک دیرینه شناس در موزه استرالیای جنوبی در آدلاید است) می‌گوید: «من و همکارانم از این که در تمام ده سال گذشته از ما خواسته شده که کارهای او را بررسی کنیم کاملا خسته شده‌ایم».
    گای ناربون که دیرینه‌شناسی در دانشگاه کوینز کینگستون انتراریو است می‌گوید که این مقاله جدید، چیزی بیشتر از خلاصه‌ای از «دیدگاه‌های قدیمی» رتالاک در برندارد.
    او می‌افزاید: «اکثر ما پدیرفته‌ایم که فرضیه گلسنگ رتالاک یک فکر ابتکاری بوده و ایده‌هایش را با دید منتقدانه آزمایش کردیم، اما به سرعت آشکار شد که توضیحات ساده‌تری برای شاخصه‌هایی که رتالاک آن‌ها را معتبر می‌دانست، وجود دارد و اغلب ما به سراغ تفسیرهای محتمل‌تر رفتیم».
    مقاله جدید گهلینگ را هم متقاعد نکرده و می‌گوید: «رتالاک حتی یک مدرک هم ارائه نداده که در تضاد با تفسیر سنتی لایه‌های رسوبی باشد و باعث شود منشا این سنگ‌ها را به هر چیزی جز دریا مرتبط کنیم».
    او و ناربون در پاسخ به استدلال رتالاک این توجیه را مطرح کردند که رنگ قرمز سنگ و الگوی آب و هوا که رتالاک به عنوان مدرک جدید ارائه می‌کند، می‌تواند به آسانی و تنها مربوط به خاستگاه دریایی آن دانسته شود.

    آثار و خراش‌ها
    ناربون می‌گوید: «رویکردهای چندگانه ته نشتی و زمین شناسی به وسیله چندین آزمایشگاه مستقل در سراسر جهان، تقریبا به طور متفق القول، یک خاستگاه دریایی برای سنگواره‌های ادیاکارا را تایید می‌کنند».
    از نظر گهلینگ تعداد بسیار کم آثار جانوران در ته نشست‌های موج دار ادیاکارا نیز فرضیه خشکی را رد می‌کند. او می‌گوید که دیکینسونیا جانوری بوده که احتمالا با پلاکوزوئن‌های امروزی (ساده‌ترین جانوران چند سلولی امروزی که در دریا زندگی می‌کنند) هم‌خانواده بوده است. پلاکوزوئن‌های امروزی هر جایی که هستند مواد آلی زیر خود را مصرف می‌کند و سپس تا مکان بعدی روی بستر دریا می‌خزد، این حرکت شیارهایی را به جای می‌گذارد.
    ولی این اظهار نظرها تاثیری بر رتالاک ندارد و می‌گوید: «من انتظار این جنجال را داشتم»، و می‌افزاید که انتظار دارد که «همان روند معمول احساسات انسان در سوگواری‌ها که با انکار آغاز می‌شود و سپس به گریه و بعد پذیرش واقعیت می‌انجامد» در مورد این تغییر در این ایده قدیمی هم صادق باشد.

  • زیباترین صحنه ایی که یک عکاس شکار می کند.

    دیده بان حقوق حیوانات ایران: بیل توئت، عکاس نشنال‌جئوگرافیک به غاری در گولکوندا فورت رفته بود تا از خفاش‌های آن‌جا عکس بگیرد و پس از گرفتن سه عکس متوالی با فلاش، این چشم‌انداز زیبا را از صدها خفاشی که به او خیره شده بودند، ثبت کرد.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1147
    به گزارش خبر آنلاین، خفاش‌ها پرجمعیت‌ترین گروه پستانداران هستند و کمتر تغییری در تعداد آنها تاثیر بزرگی بر اکوسیستم منطقه محل سکونت آن‌ها می‌گذارد. اغلب خفاش‎ها در شب فعالیت می‏کنند و روزها در نواحی تاریک مانند غار استراحت می‎کنند.
    پدیده‌ای که در این‌جا مشاهده می‌کنید، بازتاب نور از انتهای چشمان خفاش‌هاست که کمی با پدیده‌ای که معمولا به قرمزشدن چشم‌ها در عکس‌های شبانگاهی متفاوت است. وقتی نور محیط خیلی کم باشد، مردمک چشم‌ها گشوده می‌شود تا بتوانیم در نور کم هم اجسام را تشخیص دهیم. در چنین شرایطی وقتی فلاش زده می‌شود، نور شدیدی وارد چشم شده و فضای تاریک داخل را روشن می‌کند. در انتهای چشم، شبکیه قرار دارد که پوشیده از مویرگ‌هاست و به همین دلیل سرخ‌رنگ است. نور بازتاب‌شده از چشم به دوربین می‌رسد و چشم را سرخ‌رنگ نشان می‌دهد.
    همان‌طور که شب‌هنگام شیشه پنجره اتاق به یک آینه تبدیل می‌شود، چشمان حیوانات هم در تاریکی با تابیدن اندکی نور، برق می‌زند. دلیل این پدیده این است که در اغلب حیوانات، مردمک چشم بسیار بسیار بزرگ می‌شود تا حیوان بتواند در تاریکی به راحتی ببیند و فضای تاریک بسیار بیشتری از داخل چشم نمایان می‌شود، طوری که اثر بازتاب نور از اثر عبور نور به داخل بیشتر می‌شود و نور بازتاب می‌شود.
    برای مشاهده عکس بزرگ از نشنال‌جئوگرافیک، اینجا را کلیک کنید.

  • اولین موجودی که غذایش را هورت می‌کشید!/ تصاویر

    دیده بان حقوق حیوانات ایران:  کروکودیل‌ها همیشه به عنوان فسیل‌های زنده عصر دایناسورها تصور شده‌اند. اما همیشه هم این طور نبوده است. برای مثال در۱۵۰ میلیون سال پیش، مکانیسم غذاخوردن کروکودیل‌ها بیشتر به نهنگ‌های قاتل شبیه بود.

     

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1119

    به گزارش خبر آنلاین، گروهی بین‌المللی از دیرینه‌شناسان به رهبری دکتر مارک یانگ از دانشگاه ادینبورو، روی سنگواره دو گونه منقرض شده کروکودیل به نام Dakosaurus maximus و Plesiosuchus manselii تحقیق می‌کنند. آخرین نتایج تحقیقات آن‌ها در شماره اخیر مجله تخصصی Plos One منتشر شده است.
    به نقل از  فیزورگ، این دو کروکودیل بزرگ‌ترین شکارگران ساکن آب‌های کم عمق 150 میلیون سال پیش انگلیس بودند. سنگواره آن‌ها در دو شهر دورست و کمبریج‌شیر پیدا شده است. تیم دیرینه‌شناسان پس از بازسازی سه‌بعدی جمجمه‌ها آن‌ها را با جمجمه خزندگان و پستانداران امروزی مقایسه کردند. گرچه ظاهر این دو جمجمه مثل همه خزندگان دیگر به نظر می‌رسید، اما بررسی‌ها نشان دادند مکانیسم خوردن آن‌ها شبیه به نهنگ‌های قاتل امروزی بوده است. نهنگ‌های قاتل، بزرگ‌ترین عضو خانواده دلفین‌ها هستند و به خاطر رفتار شکاردسته‌جمعی (که معمولاً گوساله نهنگ‌های دیگر یا شیرهای دریایی بالغ را شکار می‌کنند) به گرگ‌های دریا مشهور شده‌اند.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1122
    در اقیانوس اطلس شمالی دو نوع نهنگ قاتل وجود دارد. یکی از آن‌ها که هیکل درشت‌تری دارد (2 متر از دیگری بزرگ‌تر است) دندان‌های مخروطی ساده‌ای دارد، اما نوع کوچک‌تر دندان‌هایی با سطوح تراش‌خورده دارد. حالا کروکودیل‌های دریازی کشف شده دندان‌هایی دقیقاً مشابه این نهنگ قاتل امروزی دارند. این که دو موجود، یکی از تبار خزندگان و یکی از تبار پستانداران با اختلاف زمانی 150 میلیون ساله، طی فرگشت دارای ساختارهایی مشابه شده‌اند، نمونه‌ای بارز از فرگشت همگراست. در فرگشت همگرا یک ویژگی در موجوداتی که خویشاوندی نزدیک ندارند، به صورت جداگانه ولی کاملاً مشابه فرگشت می‌یابد، زیرا شیوه زندگی و نیازهای آن‌ها مشابه یکدیگر بوده‌است.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1121

    اولین موجودی که غذایش را هورت می‌کشید
    بررسی این پژوهشگران روی ویژگی‌های جمجمه و آرواره داکوسورِس نشان داد این کروکودیل مثل دلفین‌های امروزی (از جمله نهنگ قاتل) طعمه‌اش را درسته به درون دهان می‌مکیده است. در میان کروکودیل‌ها این نخستین نمونه‌ای است که چنین شیوه تغذیه‌ای نشان می‌دهد.
    داکوسورِس و پلزیوسوکِس جزو گروهی متنوع و پرشمار از کروکودیل‌های دریازی موسوم به خانواده متریورینکیدها (Metriorhynchidae) بودند. این خانواده منقرض‌شده از کروکودیل‌ها آن‌قدر در آب زندگی کرده‌بودند که مثل دلفین‌ها و نیز مثل گروه‌های دیگری از خزندگان باستانی دریازی، ظاهری ماهی‌مانند، دست‌وپایی باله‌مانند و دم‌هایی شبیه دم کوسه پیدا کرده‌بودند. اما درون خود این خانواده نیز تنوع فراوانی از اندازه، ریخت و مکانیسم‌های تغذیه فرگشت یافته بود.
    این بررسی‌ها به روشنی نشان می‌دهد کروکودیل‌ها فسیل‌های زنده نیستند. آن‌ها میلیون‌ها سال است که با موفقیت در کنام‌های بوم‌شناختی مختلف زیسته‌اند، فرگشت‌یافته‌اند، متنوع شده‌اند و بسیاری از انواع هیجان‌انگیز آن‌ها منقرض شده‌اند. تازه این کروکودیل‌های دریازی قسمتی از تنوع جالب کروکودیل‌های باستانی بوده‌اند. کروکودیل‌هایی خشکی‌زی با دندان‌هایی شبیه گربه‌ها، کروکودیل‌هایی با شیوه دویدن شبیه سگ و حتی کروکودیل‌هایی گیاه‌خوار در تاریخ این سیاره فرگشت‌یافته و ما سنگواره‌های آن‌ها را پس از میلیون‌ها سال پیدا کرده‌ایم. پیش‌نهاد می‌کنیم برای مطالعه بیشتر به فصل هشتم «فرهنگ‌نامه دایناسورهای ایران و جهان» مراجعه کنید تا با انواع عجیب و غریبی از این کروکودیل‌ها باستانی روبه‌رو شوید.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1120
    آوردگاه شکارچیان
    یکی از سؤالاتی که ذهن دانشمندان را همیشه درگیر می‌کرده، این است که چه‌طور در یک ناحیه جغرافیایی چندین گونه از شکارگران بزرگ در نزدیکی هم زندگی می‌کرده‌اند، بدون این که در رقابت با هم مدام مجبور به جنگیدن با یکدیگر شوند. بررسی دانشمندان روی این کروکودیل‌ها به پاسخ این سؤال هم کمک بزرگی می‌کند: رمز زندگی این همه شکارگر بزرگ در کنار همدیگر تنوع در شیوه تغذیه بوده‌است. آن‌ها از موجودات مختلف و به شیوه‌های مختلف و احتمالاً در ساعات متفاوت شبانه‌روز و حتی در نقاط مختلف دریا تغذیه می‌کرده‌اند، بنابراین دلیلی برای جنگ و خونریزی نداشته‌اند.

  • عشق من، قورباغه/ داستان

    دیده بان حقوق حیوانات ایران/ محمدحزبائی زاده: عشق من به قورباغه‌ امروزی نیست. من از کودکی علاقه عجیبی به این موجود مرموز داشتم. شکل و شمایلش، سکون و سکوتش، جهیدن و آواز خواندنش، رنگ و رویش جذبم می‌کرد. داستان من واین دوزیست البته مثل خیلی عشق‌های زمینی دیگر کش و قوس داشته و فراز و فرود. از همین جا بگویم گسترش فرهنگ مردم خاور دورهیچ دخلی به داستان من با این دوزیست دوست داشتنی ندارد. عشق آنها بیشتر به تحریک شامه و ذائقه و بعد شکم و سد جوع ختم می‌شود اما من را یک حس عجیب به آن پیوند می‌دهد که بعدها، وقتی بزرگتر شدم، فهمیدم می‌شود آن را ارضای حس زیبایی شناسی نامید.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1149
    عشق خوردنی

    چینی‌ها مثل خیلی‌ها این دوست را برای خوردن می‌خواهند. شاید در زبان و ادبیات چینی هزاران هزار بیت و قصیده در وصف قورباغه‌ وجود داشته باشد و بعضی از این اشعار در نوع خود در لطافت و ظرافت شاهکار باشند اما من فکر می‌کنم دوستی نباید به خوردن منتهی شود. ای بسا باید ازفرهنگستان زبان فارسی کمک گرفت تا تدبیری بیاندیشد، بخشنامه‌ای بدهد که دیگراز بکار بردن این دو واژه با هم احتراز شود. از این به بعد مردم بگویند “تمایل دارم فلان چیز را بخورم”. حتی کسانی که از به کار بردن کلمات غیر فارسی ابا دارند بگویند”من به خوردن بهمان چیز کشش، گرایش یا نیاز دارم”. بگذریم، عشق و دوست داشتن با هوس خوردن یک جا  جمع نمی‌شود. به همین دلیل من هم از کتاب پرفروش و پرسروصدای”قورباغه‌ات را قورت بده” هیچ وقت خوشم نیامد و نخواندم.

    عشق ساکنان آبگیر غدیر

    من اما قورباغه را دوست داشتم بی هیچ هوس و طمعی. فصل زمستان با چندتا از دوستان در آبگیر بزرگ “غدیر” که بین فرودگاه اهوازو کوّاخه (بعداً زویه و بعدها کوی آزادی) پرآب می‌شد، بی ملاحظه سرما، به آب می‌زدیم و به دنیای شگفت انگیز قورباغه‌ها سفر می‌کردیم. در میان بوته‌ها نوارهایی می‌دیدیم با هزاران گردی تیره. با گذشت زمان این زنجیره‌ها پاره می‌شد و موجوداتی ریز و زنده از آنها رها می‌شدند؛ عینهو ماهی دم داشتند و توی آب می‌لغزیدند. اول با خوشحالی گمان می‌کردیم واقعاً ماهی‌اند اما معلوم می‌شد اینها “بقلول” اند و نوزاد قورباغه. توی چله زمستان ساعتها توی غدیر پرسه می‌زدیم و به تماشای این موجودات شگفت انگیز می‌پرداختیم.
    شاید اگر ترس ازقبرستان گوشه غدیر نبود این جستجو تا غروب ادامه پیدا می‌کرد اما با تاریک شدن هوا دیگر کسی دل نداشت در آن جا بماند، هم وحشت از قبرستان بود هم ترس از تنبیه خانواده‌ها. همه فکر می‌کردند این قطعه از زمین “مسکون” است یعنی جایگاه موجودات مرموز و ترسناک. بعضی هم فکر می‌کردند این شهر براثر یک بلای آسمانی نابود شده. زمینی که وجب به وجبش سفال پیدا می‌شد و خبر از وجود شهری یا منطقه‌ای باستانی و تاریخی می‌داد. واینها همه و همه زیر جاده شرکت ملی حفاری، کوی عابدی، شهرک سازمان نظام مهندسی و اخیراً کارگاه مترو مدفون شد.

    مخالف بزرگ

    مادرم به شدت از عشق من به قورباغه متنفر بود. آخر این عشق نزدیک بود کار دستم بدهد. یک بارکیف مدرسه‌ام را پر از قورباغه ریز و درشت کردم وبا خودم سرکلاس بردم. معلم غرق درس دادن بود که آنچه نباید می‌شد،شد. درکیفم باز مانده بود واین دوستان نازنین هم از غفلتم استفاده کردند و کف کلاس راه افتادند. کف کلاس شده بود کنار برکه وسط جنگل. خانم معلم زیبا و مهربان ما که اتفاقاً من را خیلی دوست داشت یا من این طورخیال می‌کردم، با جیغ و داد از کلاس زد بیرون. رفت توی دفتر نشست و گفت “جای من دیگه توی این کلاس نیس”. از این کارم به شدت عصبانی شد. کار بیخ پیدا کرد و قرار شد از مدرسه اخراجم کنند.

    در جمع قماربازان

    من مسئله را از خانواده‌ام پنهان کردم و به جای رفتن به مدرسه، به غدیر می‌رفتم. گاهی به تماشای گروه قماربازان می‌نشستم که گوشت رانشان را با کوبیدن‌های پیاپی سرخ می‌کردند بلکه قابهای استخوانی به میلشان روی زمین بنشینند و چند اسکناس چرک و چروک دو، پنج و ده تومانی را از آن خود کنند. صدای این گروه همیشه بلند بود و تنها فریاد شادی یک بازیکن فوتبال که گلی را به هدف می‌رساند، گاه وبی گاه برآنها چیره می‌شد. قماربازها معمولاً کارگران ساده و روز مزدی بودند که در مناطق مجاور به کار بنایی مشغول بودند؛ کارگه(کورش یا کوی ملت بعدی و…) اینها در روزهای تعطیل دستمزد ناچیزشان را این طور دود هوا می‌کردند. گروهی هم با پول کمتر، با فنگ (تیله)، قاب گوسفند و حتی گردو قمار می‌کردند. من اما از همه آنها کناره می‌جستم و به آبگیر می‌زدم ودر دنیای شگفت انگیز دوزیست‌ها غرق می‌شدم.

    پایان فرار

    فرار من از مدرسه اما چندان دوام نیاورد و ماجرای رژه قورباغه‌ها به گوش خانواده‌ام رسید. قرار شد ماجرا با ابراز پشیمانی و عذر خواهی( البته مادرم به نمایندگی از من انجام داد) رفع و رجوع شود.
    مادرم به یک دلیل دیگراز قورباغه بدش می‌آمد. یک بار زمستان چنان باران سیل آسایی آمد که سقف یکی از دو اتاق گلی ما ریخت. در همین وانفسا مادرم فهمید که من چند قورباغه توی یک دلّه‌ حلبی، در گوشه‌ای از حیاط درندشت خانه نگه داشته‌ام. بعد از این که  سقف اتاق جر خورد، راز من هم برملا شد. مادرم با لحنی سرشار از ملامت گفت: “مگه نمی‌دونی قورباغه بارون میاره؟ زود این لعنتو از خونه بنداز بیرون.” دلم نیامد آن دلّه را دور بیندازم. این پا و آن پا کردم بلکه حواسشان درگیر تعمیر سقف بشود. مادرم که تعللم را دید، مهلتم نداد و دست به کار شد. برای دفع به قول خودش “بلیه” از پسر همسایه‌مان کمک گرفت. پسری که تا آخر از چشمم افتاد چون دیدم با میل وعلاقه دله را برداشت و برد. حرف و استدلال مادرم عجیب بود؛ آمیزه‌ای از درستی و نادرستی. آنچه او می‌گفت ملغمه‌ای بود از یک یافته شبه علمی و باوری عامیانه‌ که قورباغه می‌تواند از بارش باران خبر‌دهد. کسانی که با انواع صداهای این موجود آبگیرنشین آشنا هستند، می‌توانند پیشاپییش از آمدن باران با خبر بشوند. و از همان زمان من با این تناقض دست به گریبان بودم؛ آیا کسی که ازچیزی خبر می‌دهد مقصر است؟ خروس بی محل است وباید سربرید یا دور انداخت؟ بدتر این که چرخش روزگار زندگی‌ام را باهمین حرفه گره زد؛ روزنامه نگاری و کار خبر.

    رنگ و بوی دیگر

    با این همه من دوستانم را رها نکردم.عشق شان در دلم ماند. این عشق در کلاس علوم دوره راهنمایی حسابی به کمکم آمد. معلم جوان و پرانرژی علوم برای آشنایی بیشترما با اعضای بدن دوزیستان، تشریح بدن قورباغه را در برنامه درسی گنجاند. بچه ننه‌های مناطق زیتون کارمندی جرأت نداشتند به قورباغه نزدیک بشوند چه رسد به اینکه بخواهند بگیرند و تشریح کنند. و من این کار را کردم.
    البته در ابتدا به سختی تن به این کار دادم و بعد هم قاعده “الضرورات، تبیح المحذورات” به کمکم آمد. امروزه هم به این منش می‌گویند عمل گرایی. من عمل گرا شده بودم و دوستانم را سلاخی می‌کردم. انکار نباید کرد، شاید همین کار موجب شد عشقم به قورباغه رنگ و بوی دیگری بگیرد. از آن سال به بعد دیگر بوی زُهم و لزجی بدن این موجود لغزنده، چندان جذبم نمی‌کرد هیچ، حتی آزارم می‌داد. از بویش گذشتم و رنگ و رویش را چسبیدم.

    زگیل عشق

    البته دوری جستن من از لمس قورباغه، دلیل دیگری هم داشت. در همان زمان چند زگیل روی دست چپم سبز شد. همه در و همسایه‌ها متفق و یک صدا گفتند که ریشه این سرطان خوش خیم لمس قورباغه است. و همین گروه بازنسخه پیچیدند که مبتلا به این مصیبت باید به مدت یک هفته، هنگام غروب، رو به آفتاب بایستد و همزمان با خواندن وردی، بر زگیل جارو بکشد. عشق آدم را به چه کارها وامی‌دارد.
    همه دستورات نسخه پیچان را یک به یک به جا آوردم. زگیل درشت بود و خشک، که گاه و بی گاه با کمترین تماس باتماس با گوشه لباسم، خون از آن جاری می‌شد. باید از شرش خلاص می‌شدم، هرچند هدیه معشوق بود. وعجیب این که خلاص شدم. البته با نسخه‌های مشابه دیگر. همه هشدار می‌دادند باید از لمس قورباغه حذر کرد.

    بازمانده عشق

    از لمس گذشتم اما هنوز طیف رنگ سبز و قهوه‌ای، تیره و روشن بدن این نرم تن اسیرم می‌کرد. زمان می‌گذشت وعشقم رنگ عوض می‌کرد، انتزاعی می‌شد. هنوز حالت دهان قورباغه جذبم می‌کرد؛ چیزی میان خنده ولبخند در آن می‌دیدم. خنده یک پیر که حکمت، صبر و حوصله را چاشنی شادی می‌کند. آن حالت چشمان بسته که خبر از شب بیداری طولانی می‌دهد یا باز وقتی مادر بزرگی به روی نوه‌اش می‌خندد و چشمانش را تنگ می‌کند. اتفاقاً با یکی از همکلاسی‌های دوره دبیرستان به طرز عجیبی عیاق شده بودم بی آن که دلیلش را بدانم. بعدها متوجه شدم عامل این کشش چیزی نبود جز چشمان این همکلاسی. چشمانش درست مثل چشمان قورباغه بود؛ خمار، نیمه باز و بیرون زده.

    سمفونی رسیدن

    به دانشگاه که رفتم ارتباطم با این موجودات نازنین کمتر و کمرنگ‌تر شد. این بار صدای آنها نقش آفرینی می‌کرد و پررنگتر شد. وقتی هر چند ماه یک باربه قصد دیدار خانواده از تبریز راه می‌افتادم، نیمه‌های شب به اهواز می‌رسیدم. دوره جنگ بود و تاریکی بی پایان که به نام خاموشی برشهر چنگ انداخته بود. تردد ماشین در آن ساعات هم به حداقل می‌رسید. گاهی مجبور می‌شدم از پلیس راه اندیمشک تا خانه را پیاده گزکنم. اما در دل آن تاریکی کشنده، دوستان همیشگی من، ساکنان غدیر، خبر از پایان سفر و رسیدن به خانه می‌دادند. زیر لب از محمود درویش می‌خواندم:
    اگر کسی جز خویشتن بودم… راه را برمی‌گزیدم…

    چرا که نه تو سربازگشت داری و نه من
    دستی به گیتار بزن
    تا دست به تن ناشناخته‌ها بکشیم
    برآن افقی که دل از دل مسافران می‌رباید
    اگر کسی جز خویشتن بودم… بر این راه
    با گیتار می‌گفتم:
    مرا نواختن بر زهی دیگر بیاموز
    خانه دور است و راه…راهی که ما را به خانه می‌رساند
    زیباتر است…

    سرود قورباغه‌ها که پیوسته و یک دست، هر چه تاریکی و سکوت بود را می‌شکست، به من خبر از رسیدن می‌داد. می‌خواندند که دقایقی دیگر تا رسیدن به آسایش مطلق، سریدن به رختخواب نرم و گرم بیشتر نمانده است. مژده آرامش می‌دادند. حالا دیگر صدا پیوند دهنده ما شده بود.

    آخرین پیوندها

    و روزگار سپری شد و من برای خودم زندگی با متن و حاشیه تدارک دیدم. مثل خیلی از مردم توی یک آپارتمان روزگار می‌گذرانم که حتی صدای بوق و آواز ماشین رهگذران  از شیشه‌های دوجداره‌اش نمی‌گذرد چه رسد به آواز قورباغه‌ها.من که به دلایلی دچار بازنشستگی خیلی خیلی پیش از موعد شدم و خانه نشین، همیشه به جای این که گوش به زنگ باشم، در طول شبانه روز منتظر صدای “قوق قوق” گوشی موبایلم هستم، آخر زنگ پیامک گوشی موبایلم صدای قورباغه است. یعنی کسی از من یادی کرده است، حتی اگر به اشتباه صفحه‌ای خالی فرستاده باشد. این را قورباغه می‌گوید.

    ______________________________________________________________

    وحشی ترین؛ آیا شنیدن این ترانه را تاب می آورید؟/ شعر

    چشمان سرخ، زبان حال موش های آزمایشگاهی/ شعر