برچسب: خرمدره

  • یک مارگير طعمه مار شد

    دیده بان حقوق حیوانات: مرد مارگيري كه براي گرفتن مار به ارتفاعات روستاي «ويستان» در شهرستان خرمدره رفته بود، جان خود را از دست داد.

    به گزارش ايسنا، سرهنگ مظاهر رياسوند فرمانده انتظامي شهرستان خرمدره با بيان اينكه در پي اطلاع ماموران از اينكه فردي به نام «ع.و» 68 ساله در ارتفاعات روستاي «ويستان» فوت كرده است. موضوع در دستور كار پليس قرار گرفت گفت: پس از اطلاع به اتفاق اكيپي از ماموران براي بررسي موضوع به محل اعزام شديم.

    وي افزود: پس از پياده‌روي طولاني در اين ارتفاعات جسد بي‌جان اين فرد كشف و با كمك نيروهاي امدادي براي مشخص‌شدن علت اصلي مرگ به پزشكي قانوني منتقل شد.

    پسر اين فرد نيز با بيان اينكه پدرم يك مارگير است كه همه ساله در ايام بهار براي گرفتن مارهاي سمي و فروش آنها به مركز سرم‌سازي به ارتفاعات ويستان مي‌آمد، گفت: صبح روز گذشته نيز پدرم براي گرفتن مار از خانه خارج و به ارتفاعات «ويستان» رفت كه از فوت وي مطلع شديم و با توجه به اينكه پدرم دچار عارضه فشار خون نيز بود احتمال گزش مار و مرگ وي متصور است.

  • زندگي شير 5 ساله در قفسي پشت وانت

    دیده بان حقوق حیوانات: چندين سال است يك شير پنج ساله در شهر خرمدره استان زنجان توسط يك سيرك‌باز دوره‌گرد، در قفسي كوچك پشت يك وانت نگهداري مي‌شود، اين سيرك‌باز از اين شير براي معركه‌گيري و اجراي نمايش در شهرها و روستاهاي اطراف استفاده مي‌كند، در حالي كه نه محل نگهداري اين حيوان از امكانات بهداشتی و فضاي كافي برخوردار است و نه غذاي مناسبي به آن داده مي‌شود.

    به نوشته روزنامه «شرق»، مولانا در يكي از شعرهايش در ستايش محبت گفته بود «وز محبت شير موشي مي‌شود» شيري كه در قفس تنگ اين گزارش گرفتار است محبت نديده و به اين روز افتاده. سيرك‌باز دوره‌گرد خرمدره‌اي اين شير پنج ساله مظلوم را در قفس پشت وانت گذاشته و هر روز به روستاها و شهرهاي اطراف مي‌برد، نمايش مي‌دهد و با آن كشتي مي‌گيرد؛ شير بيچاره‌اي كه از خردسالي در قفس و اسير اين فرد است، حالا پنج ساله شده. شير را سلطان جنگل مي‌نامند، شير اين گزارش اما براي زنده ماندن و زندگي، شبانه‌روزش را در اين قفس تنگ مي‌گذراند و هر روز مجبور است براي اندك غذاي بي‌كيفيتي كه سهمش است در معركه‌هايي كه ترتيب داده شده با صاحبش كشتي بگيرد.

    قفس پشت اين وانت محل دايمي و اصلي زندگي اين شير است، قفسي كه در آن نه نظافت رعايت مي‌شود و نه در حد و اندازه‌هاي اين حيوان عظيم‌الجثه است، اين وانت شب‌ها در يك دامداري در اطراف خرمدره پارك مي‌شود، صاحب شير هر روز دو يا سه بار به شير غذا مي‌دهد، غذايي كه تركيبي است از بقاياي دورريختني گوشت مرغ، شير بيچاره هم از سر اجبار و ناچاري به اين غذاي بي‌كيفيت عادت كرده است. گزارش‌ها حاكي از قفس كثيف و نامناسب زندگي اين شير است، هرچه نسل شيرهاي تاريخ در دشت‌هاي آفريقا و ديگر نقاط جهان با نعره‌هاي هولناك‌شان مو بر تن ديگر جانداران سيخ كردند و لقب سلطان جنگل و ترسناك‌ترين درنده را يدك كشيدند، اما حالا اين يكي در مظلوميتي بي‌مانند گرفتار شده است.

    وانت محل زندگي شير تا چند ماه پيش از اين در خانه سيرك‌باز، پارك مي‌شد، همسايه‌هاي اين خانه اما از دست نعره‌هاي وحشت‌برانگيز و شبانه شير به نيروي انتظامي شكايت بردند و چند مامور هم براي رسيدگي ماجرا به سراغ سيرك‌باز آمدند، نتيجه اما حاصلي براي شير نداشت جز اينكه قفس محل زندگي‌اش به يك دامداري در اطراف شهر برده شود، حالا ديگر نعره‌هاي گاه و بيگاهش هم به جايي نمي‌رسد.

    شير اسير، نه توان فرار دارد و نه حامي و حمايتگري به دادش مي‌رسد. سازمان محيط‌زيست و ديگر نهادهاي مسوول هم تاكنون هيچ اقدامي براي نجات آن انجام نداده‌اند، خلا‌هاي قانوني در اين زمينه هم كار را بدتر كرده است، براساس قانون كسي نمي‌تواند اين شير را از دست صاحبش خلاص كند.

    شيرها در هفت سالگي به اوج رشد فيزيكي خود مي‌رسند. آنها در اين سن بزرگ‌ترين جثه را خواهند داشت، پوست شير هم در بازار ارزش مالي بسياري دارد، آن‌طور كه افراد محلي گفته‌اند از صاحب اين شير شنيده‌اند او منتظر رسيدن هفت سالگي شير است، زماني كه هيكل حيوان به بزرگ‌ترين حالت ممكن برسد وقت كشتن و بهره‌برداري از پوست اوست. مي‌گويند صاحب شير از همسايه‌ها خواسته است فقط دو سال ديگر صبر كنند. در سرگذشت اين شير بايد نوشت شيري كه در تولگي به اسارت درآمد و تا آخر عمر در قفس ماند براي رسيدن به هفت سالگي و مرگ.