برچسب: داود کامگار

  • اکولوژیک یا ایدئولوژیک؛ مسئله این است/ نقدی بر فعالیت‌های مدنی محیط‌زیستی در کشور

    اکولوژیک یا ایدئولوژیک؛ مسئله این است/ نقدی بر فعالیت‌های مدنی محیط‌زیستی در کشور

    Animal-Rights-Watch-ARW-8589
    دیده بان حقوق حیوانات/ داود کامگار*: «جنایتکاران»، «ناقضین حقوق بشر»، «بدتر از داعش»، «مافیای آب» «قاتلین طبیعت» و امثالهم نمونه‌هایی از واژه‌ها و کلماتی هستند که چند وقتی است در بین مطالب منتشرشده از سوی برخی فعالان و سمن‌های محیط‌ریستی کشور رواج پیدا کرده است. کلماتی که بیشتر به توهین و اتهام شبیه است و متأسفانه بدون توجه به معنا و بار حقوقی و قضائی مترتب بر آنها، به بخش ثابتی از ادبیات گفتاری و نوشتاری بعضی از فعالان حقیقی و حقوقی محیط زیست تبدیل شده است.
    استفاده مکرر از این واژه‌ها حاکی از نهادینه‌شدن تدریجی مکتبی است که می‌تواند به‌مرور زمینه را برای تعمیق شکاف‌های اجتماعی، فاصله‌انداختن بین گروه‌های مختلف شغلی و قومی در کشور و در نتیجه بروز خشونت‌های ناشی از آن فراهم کند.
    با روی‌کارآمدن دولت تدبیر و امید، بار دیگر این فرصت فراهم شده تا موضوع تقویت نهادهای مدنی و نقش نظارتی آنها بر دولت مطرح شود تا به واسطه‌ مشارکت آگاهانه این نهادها در تصمیم‌سازی‌های کلان از حجم تصمیمات اشتباه دولتمردان کاسته و بر کارآمدی آنها افزوده شود.
    بی‌تردید دولت و دستگاه‌های اجرائی وابسته به آن در فرایند توسعه کشور بعضا دچار خطاهایی شده و می‌شوند که دیده‌‌بانی این فعالیت‌ها، آسیب‌شناسی و کمک به رفع این مشکلات مستلزم حضور مؤثر نهادهای مدنی و منتقد است.
    اما آنچه این نوشته می‌خواهد به آن اشاره کند، آسیب‌شناسی فعالیت‌های مدنی زیست‌محیطی است چراکه اگر این رویه‌ها و فرایندهای نظارتی مدنی، از کارآمدی لازم برخوردار نباشند نه تنها تأثیری بر افزایش سطح کارآمدی دستگاه‌های دولتی نخواند داشت، که نارسایی‌ها و اختلالات مضاعفی را نیز ایجاد خواهند کرد.
    مدتی است موضوع بحران‌های محیط زیست، سوژه غالب مطبوعات و رسانه‌های رسمی و غیررسمی کشور شده و افراد مختلف از منظر و زاویه دید خود و با عناوین مختلف حقیقی و حقوقی به این موضوع می‌پردازند. آنچه در این میان به‌وضوح قابل‌مشاهده و چشمگیر است، «مدشدن» اظهارنظرات بدون پشتوانه فنی و مبتنی بر اطلاعات ناقصی است که بعضا از سوی مقامات رسمی نظیر برخی مدیران میانی سازمان محیط زیست و همین‌طور بعضی سمن‌ها و فعالان محیط زیست مطرح و به‌سرعت در فضای مجازی انعکاس می‌یابد. محتوای برخی از این اظهارات و نوشته‌ها انتقادات غیرمنصفانه و سیاه‌نمایی‌هایی است که بخش مهمی از دستاوردهای توسعه‌ای کشور را نشانه رفته و گویی فعالیت محیط‌زیستی در ایران، صرفا به انتقاد غیرمنصفانه و سطحی از فعالیت‌های عمرانی تقلیل‌یافته حال آنکه بحران‌های زیست محیطی به‌مراتب مهم‌تر و بزرگ‌تری همچون آلودگی هوا، نابودی جنگل‌ها به دلیل آتش‌سوزی، آفت و امثالهم کمتر جایی در انتقادات و اعتراض‌های سمن‌ها و فعالان زیست‌محیطی کشور داشته است.
    در اهمیت حفظ محیط زیست و ضرورت توجه به توسعه پایدار، کمترین تردیدی وجود ندارد. همچنین نمی‌توان منکر برخی مشکلات، ضعف‌ها و اشتباهاتی که در طرح‌های عمرانی حادث شده بود، شد و طبعا کسی مسئولیت و رسالتی درخصوص لاپوشانی اشتباهات برای خود قائل نیست اما آنچه این روزها بیشتر به چشم می‌آید، انتقاداتی است که از دایره انصاف و عدل خارج شده و بعضا بدون توجه به الزامات و ضرورت‌های توسعه و با چشم‌بستن بر منافع و دستاوردهای طرح‌های عمرانی کشور، فعالان و مدیران قبلی و کنونی این حوزه را آماج حملات و اهانت‌های مکرر قرار می‌دهد.آنچه بیش از همه موجب نگرانی است، فقط ضایع‌شدن دستاوردهای عمرانی کشور نیست، بلکه اصل موضوع، تغییر هنجارها و ارزش‌های کاری یک جامعه، آن هم به خاطر اهداف شهرت‌طلبانه و بخشی نگرانی‌ برخی افراد، در لباس مدافعان محیط‌زیست است. احساس یأس و سرخوردگی عمومی از به‌نتیجه‌رسیدن تلاش‌ها و طرح‌های ملی، یکی از تبعات سیاه‌نمایی‌هایی است که این روزها در رسانه‌های مجازی و رسمی درباره فعالیت‌های توسعه‌ای، در جریان است و ای‌ کاش همان‌گونه که به‌درستی سخن از ضرورت ارزیابی آثار زیست‌محیطی طرح‌های عمرانی می‌رود، نهادی هم مأمور بررسی آثار و پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و حتی زیست‌محیطی فعالیت‌های عوام‌زده زیست‌محیطی می‌‌شد، فعالیت‌هایی که صرفا و به صورت اغراق‌آمیز، به تبعات و آثار «ساختن»ها می‌پردازد اما به پیامدهای «نساختن»ها توجهی نمی‌کند. تجارب گذشته نشان داده است که سیاست سکوت با هدف دامن‌نزدن به مباحث، عملا تأثیری در کاهش هجمه‌های رسانه‌ای نداشته و صرفا به‌واسطه تکرار ادعاهای منتقدان و عدم‌پاسخ‌گویی متناسب، به‌تدریج بیشتر این ادعاهای نادرست، نزد افکار عمومی رنگ واقعیت به خود گرفته‌اند و نتیجه آن شده که تحت تأثیر تبلیغات یک‌سویه و انفعال فعالان توسعه‌ای کشور، به‌تدریج فضا به سمت و سویی هدایت شده که مشارکت در توسعه و آبادانی کشور، به جای آنکه مایه افتخار و سرافرازی باشد، تبدیل به نقطه ضعف و مایه شرمساری افراد شده، در‌حالی‌که حتی برای حفظ محیط‌زیست هم نیاز به توسعه اقتصادی است و در یک کشور فقیر و توسعه‌نیافته، حفظ محیط‌زیست صرفا در حد شعار باقی خواهد ماند. مسئله نگران‌کننده‌ای که روند بررسی و تصمیم‌‌گیری درباره طرح‌های توسعه‌ای را بدون درنظرگرفتن نیازهای انسان‌ها به عنوان مهم‌ترین جزء محیط‌زیست، به مبانی و مؤلفه‌های شعاری و سریالی گره خواهد زد که اساسا امکان جمع‌بندی در آنها به‌سختی میسر خواهد بود. فعالان مدنی محیط‌زیستی کشور باید در نظر داشته باشند که پیامدهای افراط‌گری و پوپولیسم زیست‌محیطی و بی‌توجهی به حدود اختیارات قانونی سازمان محیط‌زیست، تدریجا این جریان را به نهادی داخلی با کارکرد «خودتحریمی»، و مانعی در مسیر توسعه کشور تبدیل خواهد کرد. از‌این‌رو جا دارد اکنون که کشور در مسیر ازمیان‌برداشتن تحریم‌های ظالمانه بین‌المللی قرار گرفته، فکری هم به حال رویه‌ای شود که نتیجه آن چیزی جز تحریم‌های داخلی، آسیب‌ به روند توسعه کشور و حتی به‌خطرانداختن پایداری فعالیت‌های مدنی نخواهد بود. نتیجه موج افراطی‌گرایی زیست‌محیطی که خشک و تر را با هم می‌سوزاند، هرچند ممکن است در کوتاه‌مدت گامی کوتاه به جلو تصور شود، اما در میان‌مدت گام‌های بلندی به عقب خواهد بود و آسیب بیشتر و بیشتر به محیط‌زیست از یک سو و توقف توسعه کشور از سوی دیگر، ماحصل محتوم روش‌های درپیش‌گرفته است.ازاین‌رو به منظور کنترل و کاهش آثار و پیامدهای مباحث مطرح‌شده فوق چند پیشنهاد به شرح زیر مطرح می‌شود:
    ١- ضمن تبیین ضرورت‌ها و واقعیاتی که توسعه کشور را ضروری می‌کند، پیامدهای احتمالی اقتصادی، اجتماعی و … افراط‌گری محیط‌زیستی، بیشتر مورد بررسی و توجه قرار گیرد.
    ٢- با توجه به اینکه برخی از اخبار و محتواهایی که این روزها در رسانه‌ها منتشر می‌شود، خلاف واقع و نادرست بوده یا درباره تبعات طرح‌های عمرانی بزرگ‌نمایی و اغراق می‌شود، نیاز است مدیران مسئول و سردبیران رسانه‌های رسمی (صداوسیما، مطبوعات و …)، با تعبیه مکانیسم‌های لازم (مثل داوری مطالب قبل از انتشار) از صحت اطلاعات و آماری که توسط فعالان زیست‌محیطی ارائه می‌شود، اطمینان حداقلی حاصل کرده و سپس اقدام به انتشار کنند. پرواضح است که این مسئله به هیچ‌وجه به معنی سانسور محتوا نیست، بلکه بحث اصلی، صحت‌سنجی آمار و اطلاعات و اخبار، پیش از انتشار است.
    ٣- مکانیسم‌هایی به منظور تقویت بحث تخصص‌گرایی و نگاه کارشناسی به مسائل محیط‌زیستی (مثلا تشکیل نظام‌مهندسی محیط‌زیست و همین‌طور مشخص‌کردن رسته فعالیت سمن‌ها)، مدنظر قرار گیرد تا رویه جاری کنونی، که هر فردی با هر سطح دسترسی به اطلاعات و توان علمی درباره مسائل تخصصی مختلف و متعددی، اظهارنظر کرده و البته مسئولیتی هم برای پاسخ‌گویی یا تأمین نیازهای ضروری مردم، برای خود متصور نباشد، به‌تدریج اصلاح شود.

    * کارشناس منابع آب/ روزنامه شرق
  • اولویت بندی، حلقه مفقوده فعالیت‌های زیست محیطی/ نابودی جنگل‌ها عامل مهم تشدید بحران‌های آب و محیط زیست

    دیده بان حقوق حیوانات/ داود کامگار*: وقوع بحران آب در کشور ایران غیر قابل انکار است و چندی است که این موضوع تبدیل به یکی از محورهای اصلی گفت‌وگو در محافل و رسانه‌های رسمي‌و غیررسمي‌خبری و نیز فضاهای مجازی شده است .
    به واسطه شرایط اقلیمي‌و جغرافیایی ایران، معضل کم آبی همواره با شدت و ضعف متفاوتی گریبانگیر کشورمان بوده و در واقع اکثر کشورهایی که در عرض جغرافیایی مشابه ایران قرار دارند نیز از وضعیت مشابهی برخوردارند. اما در گذشته با توجه به جمعیت کمتر، همین مقدار آب، کفاف تامین سرانه آب را می‌داده اما رشد جمعیت، توسعه کشاورزی، توسعه صنعتی و بالا رفتن استانداردهای زندگی و … از جمله عواملی هستند که منجر به کاهش سرانه آب و تشدید اثرات کم آبی شده‌اند.
    به نظر می‌رسد عوامل متعددی در تشدید این بحران دخیل بوده و هستند و پرداختن به همه عوامل ایجاد بحران و تعیین قدرالسهم و وزن هر یک از این عوامل، بحث مهمي‌است که نیاز است با دیدگاه کارشناسی و بیطرفانه و فارغ از هرگونه تعصب و بخشی نگری به‌‌آن پرداخته شود. اهمیت تعیین نسبتِ تأثیرگذاری هریک از عوامل دخیل در ایجاد بحران آب، به این دلیل است که در صورتی که سهم عوامل در بروز هر پدیده و بحرانی به‌درستی شناسایی و اندازه گیری نشود، طبعاً در انتخاب راهکارهای مهار و کنترل آن پدیده، نه تنها راه را به خطا خواهیم رفت بلکه حتی دادنِ آدرسِ اشتباه در خصوص عوامل ایجاد بحران، مي‌تواند موجب شود تا اقدامات و فعالیت‌هایی که ابزاری برای کنترل و کاهش پیامدهای بحران هستند، به اشتباه به‌عنوان عامل ایجاد بحران قلمداد شوند و نتیجه آن شود که نه‌تنها کار مثبتی برای کاهش ابعاد و تبعات بحران نشده، بلکه با تصمیمات غلط و عوام زده، ابزارها و اقدامات شناخته شده ای که مي‌توانست در جهت مهار و تطبیق با بحران به‌کار آید کنار گذاشته شده و عملا خود را در برابر بحران خلع سلاح كنيم.آنچه امروز در مورد مسئله کم آبی در حال وقوع است مي‌تواند مصداق توضیحات بالاست.
    به زعم نگارنده عوامل متعددی در وقوع بحران آب در کشور دخیل‌اند که هریک به نوبه خود تاثیرات بسزایی در بروز و تشدید مشکلات آبی کشور دارند. از جمله این عوامل مي‌توان به تغییرات اقلیمي‌و خشکسالی‌های پی درپی چندساله اخیر ، رشد جمعیت و به تبعِ آن رشد فزاینده مصرف، بهره وری پایین، الگوی غلط کشت و توسعه نامتناسب کشاورزی، گسترش بی رویه چاه‌های غیرمجاز، توسعه صنعتی و نیز از بین رفتن جنگل‌ها و پوشش گیاهی اشاره كرد.
    آنچه که در این نوشتار بیشتر به‌آن پرداخته خواهد شد، مورد آخر، یعنی اثر از بین رفتن جنگل‌ها و پوشش گیاهی در بروز بحران آب است؛
    بسیاری از صاحبنظران این حوزه، با توجه به نقشی که جنگل‌ها در چرخه آب دارند، آنها را “مادر چشمه‌ها و رودخانه‌ها” نامیده اند. فلسفه این نامگذاری بیشتر از این جهت است که منافذ ایجاد شده ناشی از نفوذ ریشه درختان در خاک مناطق جنگلی، همانند یک شبکه انتقال، آب ناشی از بارندگی را به سمت سفره‌های زیرزمینی هدایت مي‌كند. اثر این شرایط به‌گونه‌ای است که بنا بر ادعای برخی کارشناسان این حوزه، میزان نفوذ آب در مناطق جنگلی، تا 40 برابر مناطق غیرجنگلی است. از طرف دیگر، درصد تبخیر آب در سطح زمین‌های جنگلی، به‌دلیل خنک بودن هوا، کاهش تابش مستقیم آفتاب و کاهش شدت باد، بسیار کمتر از مناطق غیرجنگلی است. شایان توجه است که بر اساس آمار اعلامی، با توجه به شرایط اقلیمي‌کشور، از مجموع حدود 430 میلیارد مترمکعب نزولات جوی سالانه، بین 270 تا 300 میلیارد متر مکعب آن در اثر تبخیر از دست مي‌رود لذا از این جهت، اهمیت حفظ جنگل‌ها و پوشش گیاهی کشور به منظور حفظ منافع آبی دو چندان مي‌نماید.
    در خصوصِ تأثیر جنگل‌ها و مراتع در جلوگیری از انتشار و نیز جذب ریزگردها(به عنوان یکی از مهم‌ترین مشکلات زیست محیطی کشور)، به این نکته بسنده مي‌شود که هر هکتار جنگل، سالانه قادر به جذب 68 تن گرد و غبار است و از سوی دیگر با توجه به کاهش سرعت باد، مهار طوفان‌ها و حفظ رطوبت خاک، پوشش گیاهی، نقش مهمي‌در جلوگیری از برخاستن و انتشار ریزگردها دارد.
    در کنار تشریح اهمیت جنگل‌ها در چرخه طبیعی آب، لازم است به چند نمونه از فجایعی که طی سالیان گذشته در خصوص جنگل‌های کشور اتفاق افتاده است، اشاره شود تا از این رهگذر اولویت‌های واقعی زیست محیطی کشور مشخص شود:
    1- بر اساس گزارش رسمي‌سازمان جنگل‌ها که به تاریخ 14/2/93 در جلسه هیأت دولت ارائه گردید، ظرف مدت پنج سال(حد فاصل سال‌های 1387 تا 1393)، حدود 1/1 میلیون هکتار، معادل 18 میلیون اصله درخت از جنگل‌های بلوط کشور، به‌دلیل شیوع گونه ای آفت به نام آفت ذغالی و نیز سوسک چوبخوار از بین رفته است (معادل حدود 50برابر تمام سطوح جنگلی که در همه سدهای کشور از بین رفته است و حدود 4500برابر خسارت مخزن سد شفارود). این در حالی است که این میزان نابودی ناشی از آفت، در ازاي هیچ توسعه و منفعتی نبوده است!
    2- براساس اعلام رئيس وقت سازمان جنگل‌ها که به تاریخ 16/8/91 در پایگاه خبری سازمان جنگل‌ها منعکس شده است، طی 10سال، حدِ فاصل سال‌های1380 تا 1390 ، حدود 150 هزار هکتار از اراضی جنگلی و مراتع کشور صرفاً به‌واسطه آتش سوزی تخریب شده است. این به‌میزان جنگل از دست رفته، معادل تخریبِ ناشی از احداث حداقل یکصد بزرگراه سراسری، از شمال تا جنوب ایران است! قیاس این آمار با میزان جنگل تخریب شده ناشی از احداث جاده در جنگل ابر(حدود 50 هکتار)، نشان از این واقعیت تلخ دارد که برخی دوستداران و فعالان محیط زیست کشور، معضلات بزرگ زیست‌محیطی کشور- که به ازاي هیچ منفعتی- در حال وقوع است را به دست فراموشی سپرده و صرفاً توجه خود را معطوف به تبعات جنبی زیست‌محیطیِ بسیار کمترِ ناشی از طرح‌های عمرانی، كرده‌اند.
    3- بر اساس اعلام مدیرکل منابع طبیعی استان لرستان طی مصاحبه مورخ 24/3/89 با خبرگزاری مهر،”سالانه هفت هزار هکتار از جنگل‌های بلوط لرستان، تخریب و تبدیل به ذغال مي‌شوند”. این میزان تخریب سالانه، معادل خسارت مخزن ناشی از احداث حداقل 10 سد بزرگ کشور است. توجه به این مطلب ضروری است که تخریب ناشی از تولید ذغال و یا آتش سوزی، هرساله در حال تکرار است و تخریب ناشی از مستغرق شدن مناطق جنگلی در دریاچه سدها، یکبار برای همیشه است.
    4- به گفته مدیرکل محیط زیست استان گلستان”در 10 تا 15 مورد آتش سوزی که طی سال 93 در جنگل گلستان اتفاق افتاد، بیش از هزار هکتار از جنگل سوخت و خاکستر شد”.
    5- مدیرکل دفتر زیستگاه‌ها و امور مناطق سازمان محیط زیست طی مصاحبه مورخ 28 فروردین 1394 اعلام کرد که ” در چهار دهه گذشته وسعت جنگل‌های کشور از 18 میلیون هکتار به 12 میلیون هکتار رسیده است.” به عبارتی در این مدت، 30درصد از جنگل‌های کشور نابود شده است.
    مثال‌های فوق به عنوان نمونه‌هایی از مشکلات واقعی و اساسی زیست محیطی کشور است که با توجه به ابعاد بزرگ و دامنه وسیع تبعات و خسارات پی آیند آنها، ضروری است در اولویتِ توجه سازمان محیط‌زیست و فعالان زیست‌محیطی و سایر ارگان‌های ذ‌ی‌ربط قرار گیرد.
    مطابق قانون دو ارگانِ سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری و سازمان حفاظت از محیط زیست هر کدام متولی صیانت از بخشی از جنگل‌های کشور هستند و طبعاَ به دلیل همین مسئولیتِ قانونی، بايد به سهم خود پاسخگوی مشکلات و اتفاقات تلخی که در خصوص این منابع ملی افتاده و فجایع زیست محیطیِ متعاقب آن(اعم از بحران آب و بحران ریز گردها) باشند.
    با عنایت به مباحث مطرح شده فوق، انتظار مي‌رود که دلسوزان واقعی محیط زیست ضمن شناسایی معضلات واقعی زیست محیطی کشور، با اولویت بندی مسائل، وقت و توان محدود خود را بیشتر معطوف به حل چالش‌هایی كنند، که اثرات و پیامدهای آنها بسیار بزرگ‌تر و گسترده‌تر از تبعات جنبی(بعضاَ اجتناب ناپذیرِ) برخی طرح‌های عمرانی است.

    * روزنامه قانون