برچسب: سونامی

  • شکارچیان مردانگی را از این مرد بیاموزند/ فیلم

    شکارچیان مردانگی را از این مرد بیاموزند/ فیلم

    Animal-Rights-Watch-ARW-7189

    دیده بان حقوق حیوانات: کاک احمد عزیزی، شکارچی نادمی است که با خواسته معصومانه یلدا، دختر خردسالش، کشتن را برای همیشه کنار گذاشته و تفنگش را شکسته است.
    کاک احمد در نخستیم همایش تخصصی حقوق حیوانات که در سالن سرو سازمان حفاظت محیط زیست برگزار شد، به نمایندگی از دخترش یلدا که به علت حساسیت به سفرهای طولانی نتوانست در مراسم شرکت کند، نشان خرس قهوه ای ویژه فعالان حقوق حیوانات را دریافت کرد.
    کاک احمد عزیزی در این مراسم سخنانی صمیمانه در رابطه با توبه از شکار گفت که با تشویق مکرر و طولانی حاضران همراه شد. فیلم این سخنان را در این گزارش می بینید.

  • سونامی تفنگ‌کُشان از کردستان به تهران رسید!/ تصویری

    دیده بان حقوق حیوانات/ محمد درویش*: در جریان مراسم قدردانی از دست‌اندرکاران سریال تلویزیونی پایتخت 3، 76 شکارچی هم در شهرستان دماوند، اسلحه‌های خود را برای همیشه غلاف کردند تا نشان دهند که موج سونامی تفنگ‌کُشان از کردستان به تهران رسیده است؛ موج سبزی که آرزو می‌کنم روزی نه چندان دور سراسر خاک عزیز وطن را درنوردد و دیگر هیچ هموطنی با افتخار خود را شکارچی ننامد. درود بر احمد عزیزی، شکارچی گمنامی از اورامانات که نام خود را در تاریخ محیط زیست ایران جاودانه ساخت و نخستین موج از سونامی تفنگ‌کشان را آفرید …

    همانگونه که اغلب، طراوت و ابرهای باران‌زا متأثر از غلبه‌ی باد غرب، از باختر به سمت خاور وطن می‌وزد، اینبار هم این هموطنان شایسته‌ام در آبادبوم‌های سه استان کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی بودند که موج رهاسازی وحوش و پرندگان در اسارت را در کنار اعدام تفنگ‌هایی که قلب حیات وحش را نشانه رفته بودند، به راه انداختند تا همه دریابیم که از هر سونامی‌ای نباید ترسید! آنگونه که اینک موج آن سونامی تا استان تهران هم رسیده است …

    مراسم پلمپ کردن تفنگ یک شکارچی در حضور بهبود فریبا

         در دوازدهمین روز از اسفند ۱۳۹۲، وقتی که در تالار بزرگ پردیسان به مناسبت گرامیداشت روز جهانی حیات وحش، احمد عزیزی را دیدم، از او پرسیدم: چرا تفنگی را که لوله‌اش را کج کرده‌ای با خود نیاوردی؟ گفت: به دخترم – یلدا – قول داده‌ام که دیگر دست به اسلحه نبرم …

    و او هنوز نه‌تنها خودش به این قول وفادار مانده است، بلکه با حرکتی که در بیست و پنجمین روز از بهمن ۱۳۹۲ در روستای درکی اورامانات آغاز کرد؛ موجی بزرگ و امیدبخش آفرید که نگارنده باید اعتراف کند: هرگز نمی‌پنداشت تبدیل به یک سونامی شورانگیز در چنین ابعادی شود.

    مراسم قدردانی از احمد عزیزی در حضور معصومه ابتکار

            اما اینک به همت سمن‌های فعال محیط زیستی منطقه از جمله انجمن سبز چیا و انجمن پاریزه ران ژینگه، ظرفیت‌سازی خوب رسانه‌ای و زحمات همکارانم در اداره کل محیط زیست استان کردستان شاهد تداوم این موج «تفنگ‌افکن» در سطح اغلب روستاها و شهرهای کردنشین در استان‌های کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی هستیم. به نحوی که علاوه بر انهدام ده‌ها قبضه اسلحه‌ی شکاری در درکی، تنگی‌سر، بوکان، بانه، مریوان، کامیاران، سقز و سنندج، صدها کبک و سنجاب هم به صورت داوطلبانه توسط شکارچیان محلی در طبیعت رهاسازی شده و قفس کبک‌ها در اقدام‌هایی نمادین سوزانده شدند.

    افزون بر آن، تماشاگران تیم فولاد خوزستان، پس از بازی با استقلال تهران و به رغم آنکه تیم محبوب‌شان بازی را به حریف آبی‌پوش واگذار کرد، اقدام به پاکسازی سکوهای استادیوم محل برگزاری بازی کردند؛ اقدامی که شاید سبب شد تا آن سبزاندیشان در آخرین روز از مسابقات لیگ برتر، شاهد قهرمانی تیم محبوب‌شان باشند و مانند دیگر تیم خوزستانی – نفت مسجد‌سلیمان – مزد همراهی‌شان با گرایه‌های محیط زیستی را بگیرند.

    اسلحه‌هایی که از دیروز - 28 فروردین 1393 - دیگر به سوی هیچ جانداری نشانه نخواهد رفت.

    و اینها در حالی است که اغلب سمن‌های محیط زیستی در آغازین روزهای فروردین امسال در شهرهایی چون بروجن، کازرون، استهبان، شیراز، اصفهان، رشت، زنجان، ابهر، کیاشهر، ارسنجان و … با دست خالی تقریباً توانستند معجزه کنند و هم بزرگداشتی شایسته برای ساعت زمین برگزار کنند و هم چالش پرتاب زباله‌ها در نوروز و سبزه‌ها در سیزده‌بدر به دامن طبیعت را مهار کرده و آن را به یک فرصت برای نمایش همبستگی ملی در حراست از زادبوم مشترک بدل سازند.

    سونامی تفنگ کشان در کردستان ...

    باشد که سازمان متولّی طبیعت ایران، سزاوار چنین مردمان عاشق و دوستدار طبیعتی باشد و نشان دهد که قدردان این هم‌افزایی‌های بی‌منت است. این سازمان باید حافظه‌ی تاریخی‌اش را واکاوی کرده و به یادآورد که برخی از همین سمن‌های محیط زیستی در ماجرای مهار آتش‌سوزی‌های عمدی رخداده در کردستان در چند سال گذشته، تا چه اندازه با نگاهی امنیتی رانده شده و مورد آزار قرار گرفتند. در حالی که اینک همان‌ها هستند که چون سرباز طبیعت ایران، بی هیچ چشمداشتی برای آبادی زیستگاه‌شان در واقع به وظایف و مسئولیت‌های ما کمک می‌کنند و این مزد و ثمره‌ی اعتماد به تشکل‌های مردم‌نهاد و به رسمیت شناختن استقلال و آزادی فعالیت قانونمند نهادهای مدنی در کشور است.

    به سهم خود، محمّد درویش هم بوسه می‌زند بر دستان آن هموطنان سبزاندیشی که سزاوارانه دریافتند: آنچه در اختیار آنهاست، «امانتی» است که باید به نسل آینده تحویل دهند و نه اندوخته‌ای شخصی که باید تا جرعه‌ی آخرش را نوشید.

    * خبرآنلاین

  • بچه نهنگی که سونامی به مزارع برنج انداخت/ عکس

    دیده بان حقوق حیوانات: سونامی 17 روز پیش ژاپن،‌ همراه موج‌های عظیم خود، موجودات بسیاری را از دریا به خشکی کشاند. از آن جمله بچه نهنگ دندان‌داری بود که درون یک مزرعه برنج گل‌آلود گیر افتاده بود و به تازگی به اقیانوس بازگردانده شد

    به گزارش خبرآنلاین بعد از گذشت 17 روز از زلزله 9 ریشتری و سونامی عظیمی که بخش‌های زیادی از ژاپن را زیر و رو کرد،‌ همچنان مردم این کشور و گروه‌های بسیاری از کشورهای دیگر در تلاش برای کمک به باز‌ماندگان این فاجعه هستند. این فاجعه بیش از ده هزار کشته و 17500 مفقودشده تا به امروز داشته است. اما در بین قربانیان، نباید حیوانات را فراموش کرد.
    ریو تایرا که خود صاحب یک فروشگاه حیوانات خانگی در سندایی ژاپن بوده است،‌ داوطلبانه به کمک گروه‌های جستجو و امداد آمده تا حیوانات را نجات بدهد. 11 روز بعد از حادثه، یک نفر به تایرا خبر داد که یک بچه نهنگ درون یک مزرعه برنج دور از ساحل گیر افتاده است. تایرا برای بررسی موضوع به محل رفت و متوجه شد که نهنگ جوان در آب‌های گل‌آلود و کم‌عمق به دردسر افتاده است.

    این موجود آبی که در واقع یک نهنگ دندان‌دار است،‌ بسیار شبیه به دلفین است،‌ در حدی که تایرا اول فکر کرد با یک بچه دلفین روبرو است.

    تایرا برای نجات بچه نهنگ دندان‌دار مجبور شد وارد آب شود و موجود 1.2 متری را در میان بازوانش بگیرد. وی بچه نهنگ را تا بیرون از مزرعه و روی جاده کشاند. در آن‌جا دوستانش حوله‌های خیس را اطراف بدن بچه نهنگ پیچاندند و  آن را تا اقیانوس کشاندند.

    خود تایرا در این باره می‌گوید: «نمی‌دانم زنده خواهد ماند یا نه، ‌اما به هر حال بهتر از این است که در یک مزرعه برنج بمیرد.»