برچسب: سگ های گله

  • دست سگ های گله به بره آهوی دورمانده از گله نرسید

    دیده بان حقوق حیوانات: مسوول روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست استان زنجان گفت: مامورین یگان حفاظت منابع طبیعی زنجان بره آهوی دورمانده از گله را که در محاصره سگ های چوپان قرار گرفته بود نجات دادند.

    15-7-5-16341513944145
    به گزارش ايرنا،امجد باقری روز شنبه افزود: هرچند سگ های گله با دندان های تیز خود این بره آهوی تنها و ضعیف را زخمی کرده بودند اما حضور به موقع ماموران حفاظت از منابع طبیعی استان زنجان مانع از رسیدن دست آنان به گوشت این حیوان شد.وی اظهارکرد: این بره آهو قبل از رسیدن ماموران به محل توسط سگ های گله از نقاط مختلف بدن زخمی شده بود و چون طعم خون بر دهان این شکارچیان مزه کرده بود بنابراین در صدد بودند با دندان های تیز خود شکار گرفتار آمده را هرچه زودتر تکه پاره کنند.

    باقری با بیان اینکه مامورین یگان حفاظت منابع طبیعی استان زنجان در حین گشت و کنترل در منطقه سرخ آباد با این صحنه مواجه شده بودند افزود: این بره آهو پس از مداوا و درمان از سوی دامپزشکی و تیمار خوب و مناسب، طی هفته اخیر به اداره کل حفاظت محیط زیست این استان تحویل شد.

    مسوول روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست استان زنجان گفت: هم اکنون این بره آهو نجات یافته از دست سگ ها در سایت مخصوص نگهداری حیوانات آسیب دیده که در دشت آهوان سهرین زنجان واقع است زیر نظر محیط بانان حفاظت و نگهداری می شود.باقری افزود: این بره آهو که از نوع نر می باشد پس از بهبودی کامل و پیدا کردن شرایط لازم و مناسب در دامان طبیعت رها خواهد شد تا به جمع همنوعان خود در دشت سهرین که زیستگاه اصلی آهوان زنجان می باشد برگشته و زندگی جدیدی را از سرگیرد.

    منطقه حفاظت شده سرخ آباد با مساحت 122 هزار و 618 هکتار و دامنه ارتفاعی 500 تا دو هزارو 900 متر، بارندگی و دمای متوسط سالیانه به ترتیب 500 میلی متر و 11 درجه سانتیگراد این منطقه را دارای اقلیم های نیمه خشک مدیترانه ای معتدل کرده از سال 75 تحت حفاظت محیط زیست زنجان قرار گرفته است.

    دشت سهرین منطقه حفاظت شده سرخ آباد زیستگاه با ارزش آهو محسوب می شود و قریب یک هزار و 400 راس آهو که تنها بازماندگان آهوان شمالغرب می باشد در این دشت زیست می کنند که آمارها حکایت از کاهش جمعیت این آهوان دارد و محیط زیست برای حفظ و حراست از آنها تلاش وافر دارد.

    پوشش گیاهی منطقه شامل ارس، گردو، سیاه تلو، زالزالک، انار وحشی، داغداغان، زرشک، زیتون، گون، آویشن، درمنه، کلاه میرحسن، چوبک، لاله، مرزه و ثعلب از جمله گونه های گیاهی منطقه هستند.

    آهو، پلنگ، پازن، گراز، خرس قهوه ای، سمورسنگی، سنجاب زمینی، رودک، کبک دری، هوبره، عقاب، شاهین، دال، غاز خاکستری، خوتکا، لک لک سفید، باکلان، افعی البرزی، افعی شاخدار ایرانی، افعی زنجانی و ماهیانی نظیر کپور، سیم و اسبله از جمله جانورانی هستند که در این منطقه زیست می کنند.

  • آخرین لحظه‌های زندگی یک یوزپلنگ به قلم یک نوجوان 12 ساله

    دیده بان حقوق حیوانات ایران: پس از انتشار خبر کشته شدن یک یوزپلنگ در سمنان توسط سگ‌های گله، «سپهر عیدی‌وند» نوجوان 12 ساله‌ خوزستانی که از شنیدن این خبر شدیداً‌ ناراحت شده بود متنی نوشت که با اندکی ویرایش در سبزپرس منتشر شده است.

    ناامید بود. پریشان بود. گرسنه بود. این دیگر پسر بچه‌ای نیست که اشتباهی به جنگل آمده و گرسنه است. این کسی نیست جز یوز ایرانی. بله. سرش را به چپ و راست می‌چرخاند. دنبال غذا می‌گشت. کلی، بزی، چیزی، هیچ چیز نبود، هیچ چیز. انسان‌ها تمامشان را غارت کرده بودند. یوز در حالی که لب پائینی اش را می گزید با خود گفت: آخر آنها این همه گوسفند دارند، این همه مرغ دارند، به مقدار فراوان، چرا می آیند و غذای ما را می کشند. فقط یک دلیل می تواند داشته باشد: تفریح و خوشگذرانی. آهی کشید. در حالی که پیش می‌رفت و دنبال چیزی می گشت، گرچه می‌دانست چیزی پیدا نمی‌کند. با خود گفت: این موجود دوپای خونخوار حتی به آن حیوان‌هایی مانند گاوها و بزها و غیره که برای او زحمت می‌کشند و مزد آنها یک ضربه شلاق و چوب است هم وقتی پیر می شوند، رحم نمی کند و آنها را می‌کشد. یاد بچه‌هایش افتاد. در چشمانش حلقه‌ی اشک پدیدار گشت. لبش می‌لرزید. نمی‌خواهم یا بهتر است بگویم نمی‌توانم حال او را توصیف کنم. چون من هم انسانم. همان موجود دوپا. یوز که کاملاً مطمئن بود غذایی پیدا نمی‌کند، از کوه پایین آمد. دراز کشید و در حالی که دست‌هایش را زیر سرش گذاشته بود، به جلو خیره شد. یاد داستان‌های پدربزرگش می‌افتاد که از سرسبزی و انبوه حیوانات سخن می‌گفت. اما این داستان هم مثل همه داستان هاست. در حالی که تصویر بچه هایش را که گرسنه بودند در ذهنش مجسم می‌کرد و در حالی که کشتن جفتش توسط انسان در جلوی چشمانش نقش بسته بود، صدایی شنید. صدای فلوت. توجهی نکرد. آوای فلوت زیبا بود. اما نمی توانست دل غمگین او را بهاری کند. اما ناگهان جا خورد. با خود گفت: این صدا، صدای فلوت چوپان است. خوشحال شد. امید مثل چراغی در قلب او روشن شد. خرامان خرامان به سوی آوای فلوت پیش رفت. وقتی تصویر مبهمی از گله را دید قدم‌هایش را آهسته تر کرد. وقتی کمی جلوتر رفت در پشت درختی پنهان شد. گله را رصد کرد. لبخند زد. می توانست خودش و بچه هایش را از گرسنگی نجات دهد. آرام آرام از پشت گله به طرف گوسفندی خزید. ناتوان بود. درمانده بود. خسته بود. حتی شک داشت که بتواند گوسفند را بگیرد. چند قدمی به گوسفند نمانده بود که صدایی شنید. صدایی که خیلی برایش آشنا و متاسفانه بسیار تلخ بود. صدای پارس سگ ها. در آن لجظه این گربه ایرانی، دیگر چیزی نمی دید. اشک جلوی چشمانش را گرفته بود. ناامیدانه به طرف گوسفند یورش برد. اما سگی جلویش را گرفت. دندان‌هایش را به علامت تهدید به او نشان داد. یوزپلنگ که می‌دانست دیگر از غذا خبری نیست، با خودش گفت: حداقل در آخرین لحظات زندگی در کنار بچه‌هایم باشم و به طرف کوه دوید. مثل اینکه سگ ها نمی خواستند دست از او بردارند. می خواستند او را بگیرند. ناگهان یوز ناتوان آخرین زورش را برای رسیدن به کوه زد. خیلی درمانده بود. گرسنه ، خسته، روی زمین افتاد. در حالی که نفس نفس می زد و صدای سگ ها را از پشت سرش می‌شنید، ناامیدانه تلاش کرد تا بلند شود. ولی نمی توانست. ناگهان جسمی را بر روی پوست خال خالی اش احساس کرد. بعد فقط چند لحظه طول کشید. تا دیگر چشمانش را باز نکرد. خداحافظ هم وطن.

    __________________________________________________

    سمنان: یک یوزپلنگ ایرانی توسط سگ های گله کشته شد