دیده بان حقوق حیوانات: روزنامه شرق در مطلبی به قلم محمد درویش، فعال بیابان زدایی نوشت:
تقريبا همه ما ماجراي تلخ و انزجارآور سلاخي يك خرس مادر به همراه دو فرزندش را در دامنههاي مشرف به دهستان ونك از توابع شهرستان سميرم به ياد داريم. ماجرايي كه در شهريورماه گذشته رخ داد و بهحق بازتابي گسترده و اظهار خشمي سزاوارانه را به دنبال داشت. بهنحويكه حتي گروهي از مردم تصميم به برگزاري تجمع در اعتراض به چنين ددمنشي آشكاري گرفتند. افزون بر آن، دادستان و دادگستري وارد ماجرا شد و شخص جنايتكار را دستگير كرد و تقريبا همه روزنامهها، راديوها و تلويزيونهاي فارسيزبان داخل و خارج از كشور آن را انعكاس داده و به فراخور گرايههاي خويش، موضوع را تحليل كردند. كار حتي به آنجا رسيد كه شنبه گذشته گروهي از تشكلهاي مردمنهاد فعال در حوزه محيطزيست و حقوق حيوانات با انتشار بيانيهاي، خواهان آن شدند تا روز20 شهريورماه به عنوان روز مبارزه با خشونت عليه حيوانات نامگذاري شود.
اين تشكلها، با بيان اينكه اعتراضات مردمي پس از انتشار فيلم كشتار خرسها در تاريخ ايران بيسابقه بود، در بيانيه خود آوردهاند: «حيوانآزاري و نامهرباني با حيوانات رخدادي نادر نيست، اما گاه برخي رخدادها جريانساز ميشود و ميتواند براي هميشه در ذهن انسانهاي باوجدان جاي بگيرد.» به همين دليل، آنها نوشتند: «ما گروههاي فعال حقوق حيوانات و محيط زيست، سازمانها و گروههاي زيستمحيطي و فرهنگي به همراه شخصيتهاي حقيقي اين عرصه خواستاريم كه فاجعه مرگ خرسها براي هميشه در تاريخ ايران ثبت و ضبط شود.»
نكتهاي كه البته نگارنده به آن نقد دارد! زيرا الان حدود يك هفته از انتشار خبر ديگري در همان منطقه، يعني روستاي ونك سميرم ميگذرد؛ روستايي كه يكي از باغدارانش به بهانه ممانعت از آسيب رسيدن به درختان ميوهاش، آن سه خرس را به شكلي ددمنشانه كشته بود؛ اما اين بار ماجرا شكل ديگري دارد و گروهي از باغداران ونكي، به رهبري غلام اميري كوشيدهاند تا يك خرس ماده را كه در يك حوضچه ايزوگامشده گير كرده بود، نجات داده و او را تا نزد جفتش در ارتفاعات شمسآباد مشايعت كنند. اما اين رخداد اميدبخش و زندگيآفرين هرگز نتوانسته بازتابي چون رخداد تلخ نخستين در رسانههاي گروهي و دنياي مجازي بيابد! چرا؟ به راستي چرا بازتاب رسانهاي نجات يك خرس در سميرم به اندازه قتل يك خرس در همان محل انعكاس نمييابد؟! چه شده است ما را… اگر كار آن باغدار سميرمي كه اقدام به قتل فجيع آن خرس مادر و دو فرزندش، آن هم به جرم آسيب رساندن به درختان باغش كرد بد است – كه حتما هم بد و انزجارآور است – به نظرم كار آن باغداران همشهرياش در همان روستاي ونك سميرم كه بيش از دو ساعت كوشيدند تا يك خرس ديگر را از خطر غرق شدن در يك استخر پر از آب نجات دهند، بسيار شايسته تقدير و انعكاس است. اگر نفر نخست را به زندان افكنده و جريمه ميكنيم، بايد نفر دوم را تكريم كرده و نامش را بارها و بارها در رسانهها تكرار كنيم. بايد همه بدانند كه در اين مملكت غلام اميريها و محمد قدسيها هم زندگي ميكنند كه ميكوشند با به خطر انداختن جانشان، جان يك خرس را در سميرم يا خلخال يا جان يك پلنگ را در منطقه حفاظتشده گلول سراني (خراسان شمالي) نجات دهند.
بله، اينجا هم ايران است… سرزمين كوروش و فردوسي و حافظ و خيام و نيماي بزرگ كه يگانه سرودشان خردمندي و عشقورزي و دوست داشتن بود… بياييم همه به افتخار هموطن بودن با غلام اميري و محمد قدسيها، تمام قد بايستيم و رفيق آسمانيمان را شكر كنيم. بياييم اگر ميخواهيم روزي را در حمايت از مهرورزي با حيوانات نامگذاري كنيم، بهانه آن نامگذاري، نجات جان يك حيوان باشد نه سلاخي او. پس آيا بهتر نيست به جاي 20 شهريور، بيستمين روز از نخستين ماه پاييز، ماه مهر را به نشانه مهرورزي با حيوانات گرامي بداريم و از آنهايي كه به جاي هماوردي با حيوانات، هم دردي با آنها را ترويج ميكنند، تكريم كنيم و اين فرهنگ را امتداد دهيم؟