برچسب: قورباغه

  • قورباغه حرام گوشت هم به لیست کشتار کشور اضافه شد

    قورباغه حرام گوشت هم به لیست کشتار کشور اضافه شد

    دیده بان حقوق حیوانات: پایش پرس نوشت: باید به انواع کلاس های آموزشی که در کشور برگزار می شود، کلاس آموزش «پرورش قورباغه» را هم اضافه کنید، پرورش برای صادرات و فروش. کلاس هایی که با پرداخت 300 تا 400 هزار تومان در 10 جلسه به شما پرورش قورباغه را آموزش خواهند داد و شما با پرداخت 50 هزار تومان می توانید جزو آموزش این کار را نیز خریداری کنید. این کلاس ها بیشتر در تهران که هیچ گونه قورباغه و برکه ای برای پرورش قورباغه ندارد و چند شهر شمالی برگزار می شود. در تبلیغ یکی از این کلاس ها که تصور قورباغه ای سبز رنگی هم با دستکش قرمز رنگ بوکس در کنار آن کشیده شده، نوشته :« پرورش قورباغه راهی پر سود برای پول درآوردن.»

    قورباغه حیوانی است که شاید به صدایش در ایران مشهور باشد مخصوصا از نوع درختی اش که «داروک» خوانده می شود و در شمال کشور محلی ها معتقدند نوید باران را می دهد یا به خاطر ضرب المثل «آب که بالا می رود، قورباغه ابوعطا می خواند» به ادبیات روزمره زندگی ما راه یافته باشد اما برعکس کشور ما این حیوان جست چابک در بسیاری از کشورهای دیگر به دلیل « گوشت رانش» شهرت بسیاری برای خود دست و پا کرده است، گوشتی که در رستوران های بسیار گران قیمت به روش های مختلف از جمله خوراک پخته و سرو می شود و در بسیاری از کشورهای جهان به صورت کنسروی هم به فروش می رسد. البته همین موضوعات و به اضافه پوست قورباغه و کمپوست این حیوان باعث شده تا قورباغه و پرورش آن در جهان به تجارتی پر سود تبدیل شود و کشورهایی که شرایط آب و هوایی مناسبی برای پرورش این حیوان دارند برای پرورش و فروش و صادرات آن دست به کار شوند.

    در این بین شرایط آب و هوایی مناسب در ایران هم می تواند علتی باشد تا در سال های گذشته گروهی به فکر پرورش قورباغه در کشور و صادرات و فروش آن باشند. البته در این بین باید توجه داشت که به دلیل اینکه خوردن گوشت و تمام مشتقات حاصل از قورباغه در کشور از سوی علمای دینی حرام اعلام شده در کشور تنها امکان پرورش و صادرات گوشت و پوست قورباغه وجود دارد و نه فروش گوشت آن.

    ایران پیش از انقلاب یکی از کشورهای صادر کننده گوشت قورباغه به کشورهای دیگر مانند ترکیه، فرانسه، آلمان، ترکمنستان، آذربایجان، ارمنستان و بسیاری از کشورهای دیگر بود و در آن زمان تنها قورباغه کشور که گوشت آن قابلیت صادرات داشت ( قورباغه رانا) شکار، پرورش و صادر می شد ولی با پیروزی انقلاب و به دلیل فتوای علما پرورش و صادرات قورباغه از کشور ممنوع شد. باید این نکته را هم در نظر گرفت که به دلیل شکار بیش از اندازه قورباغه رانا نسل این نوع قورباغه به صورت کلی در کشور در حال انقراض قرار گرفت و این نوع قورباغه به شدت کمیاب و نادر شد. اما ممنوعیت پرورش قورباغه باتوجه به پتانسیل کشور برای پرورش این حیوان و اشتغال زایی بعد از پیگیری های بسیار از حدود سال 86 از سوی سازمان دامپزشکی کشور و با گرفتن فتوا از علمای دینی برداشته شد.

    مهرماه سال 86 سلطانی نماینده ولی فقیه در سازمان دامپزشکی اعلام کرد پرورش قورباغه از نظر شرعی اشکال ندارد اما مصرف گوشت آن مشکل شرعی دارد و پرورش آن تنها باید برای صادرات صورت گیرد. او گفت وقتی بخش خصوصی مراجعه می‌کند و آماده سرمایه‌ گذاری در بخش های این چنینی هستند نباید محدودیت شرعی برای آن ها قائل شد.

    بعد از این اعلام نظر سازمان دامپزشکی عده ای در کشور به فکر گرفتن مجوز برای احداث مزارع پرورش قورباغه و صادرات آن افتادند و در این بین اولین فردی که در کشور مجوز لازم را گرفت «رضا شفایی» کارشناس امور دامی بود. فردی که البته به دلیل زندگی در جنوب کشور هیچگاه فرصت راه اندازی مزرع پرورش قورباغه را پیدا نکرد اما باتوجه به تحقیق و تخصص در امور دامی در حال حاضر به مشاور طرح های پرورش قورباغه در کشور تبدیل شده است. او با سخت خواندن کار پرورش قورباغه به پایش می گوید:« مجوزهای لازم را باید از سازمان دامپزشکی و وزرات بهداشت، محیط زیست و سازمان هایی از این دست گرفت اما اولین قدمی که برای این کار باید برداشت داشتن طرحی توجیهی است که این موضوع هم تنها با بررسی های بسیار و تلاش به دست می آید؛ افرادی هستند که طرح توجیهی در کشور می نویسند اما تا خود فرد تلاش نکند امکان راه اندازی مزرع پرورش قورباغه را نخواهد داشت به خاطر اینکه پروش قورباغه کار بسیار سخت و طاقت فرسایی است و من معمولا به کسی پیشنهاد نمی کنم مگر اینکه حس کنم واقعا کننده است. راه اندازی مزرع قورباغه مثل پرورش قارچ نیست که هرکسی بعد از رفتن به کلاس بخواهد مزرعه پرورش قورباغه بزند.»

    پرورش قورباغه چقدر سرمایه می خواهد؟

    او با اشاره به اینکه خیلی از افراد در سال های گذشته خواسته اند این کار را انجام بدهند و معمولا هفته ای دو تماس برای مشاوره گرفتن درباره پرورش قورباغه دارد، می گوید:« تنها دو نفر در کشور توانسته اند مزرعه قورباغه بزنند که هر دو هم در شمال هستند. یک نفر از آن ها از پیش از انقلاب پدر بزرگش مزرعه قورباغه داشته است و نفر بعدی هم بعد از کلی تحقیق و بررسی اقدام به احداث مرزعه قورباغه کرده است.»

    زدن مزرعه قورباغه به جز مجوزهای لازم نیازمند سرمایه ای نسبتا زیاد است. بررسی های پایش نشان می دهد زدن هر مزرعه پرورش قورباغه به جز زمین ( بسته به تعداد قورباغه ها و گستردگی کار باید بین  یک تا سه هکتار باشد) نیازمند حداقل 200 تا 300 میلیون تومان بودجه برای تجهیز مزرعه، فنس کشی و خرید قورباغه مولد و وارد کردن آن به کشور است. هر جفت قورباغه مولد 3 تا 4 میلیون تومان قیمت دارد.

    باید این نکته را هم مورد توجه قرار داد که تنها تعداد محدودیتی از انواع قورباغه های جهان قابلیت مصرف گوشتی و پوستی را دارند و در بین انواع قورباغه ها، قورباغه های به شدت سمی هم وجود دارند، بنابراین پرورش قورباغه کاری به شدت تخصصی است و افرادی که در کشور قصد پرورش قورباغه را دارند باید باتوجه به شناسایی کشورهای دارند قورباغه خوراکی مولد ( قورباغه هایی که امکان زاد آوری دارند) مثل اندونزی و برزیل اقدام به خرید و واردات این قورباغه ها برای پرورش کنند. در حال حاضر قورباغه های دو مزرعه پرورش قورباغه کشور در شمال ایران از کشورهای برزیل و تایوان وارد شده اند و در ایران قورباغه هایی برای پرورش وجود ندارد.

    قورباغه های مولد خریداری شده باید با ضوابط و قرنطینه وارد کشور شوند و معمولا یک ماه در نقاط مرزی برای بررسی سلامت قرنطینه می شوند و بعد مجوز لازم برای واردات آن ها داده می شود و به مزرعه برای پرورش می روند. مزارع قورباغه باید در شرایطی خاص و دور از محیط زندگی عمومی مردم باشند و قورباغه ها هم در فنس کشی های مخصوص نگهداری می شوند.

    با ورد قورباغه ها به مزارع کار پرورش تازه شروع خواهد شد. هر قورباغه مولد بعد از 2 تا 3 ماه حداقل 300 هزار تخم خواهد گذاشت که درصد کمی از آن ها در نهایت قورباغه گوشتی خواهند شد زیرا هر قورباغه برای اینکه به قورباغه ای گوشتی تبدیل شود و تقریبا به اندازه یک مرغ برای مصرف برسد حداقل دو سال طول خواهد کشید. موضوعی که نشان می دهد بازگشت سرمایه پرورش قورباغه در چند سال ابتدایی خیلی سریع نخواهد بود. رضا شفایی دراین باره می گوید:« هر مزرعه دار حدودا بعد از دو تا سه سال می تواند تولید گوشت خود را شروع کند و حدود 3 تا 4 سال بعد صادرات گوشت شروع خواهد شد زیرا مشتری های خارجی شما حداقل میزانی خاص از گوشت را هز سال از شما می خواهند و برای اینکه به آن میزان از تولید برسید چند سال زمان نیاز است.»

    او می گوید:« یکی از مزارع پرورش قورباغه در شمال کشور که روی قورباغه های گوشتی کار می کند یکی، دو سال هست که به تولید گوشت رسیده ولی هنوز میزان تولید به اندازه کافی نرسیده بنابراین زیر نظر مشتری خارجی خود گوشت را در حال حاضر در سردخانه فریز کرده است و فکر کنم از سال دیگر با رسیدن حجم گوشت قورباغه به اندازه کافی، صادرات را شروع خواهد کرد.»

    او می گوید:« پرورش قورباغه بعد از رسیدن کار به نتبجه لازم و چندین سال زحمت تجارتی پر سود و پر مشتری خواهد بود و از بسیاری از کشورهای جهان از ترکیه و ارمنستان گرفته تا فرانسه و کشورهای اروپایی و غربی مشتری خوب دارد.»

    گوشت قورباغه کیلویی چند است؟

    گوشت قورباغه بسته به نوع مشتری و کشور سفارش دهنده و البته نوع گوشت و نوع  قورباغه متفاوت است اما پر طرفدارترین بخش بدن قورباغه که مشتری های پروپاقرص بسیاری در رستوران های جهان دارد، ران قورباغه است که بین 20 تا 30 دلار در هر کیلو قیمت دارد. بخش های دیگر گوشت بدن قورباغه هم بین 10 تا 20 دلار قیمت دارد. هر قورباغه گوشتی تقریبا بین 2 تا 3 کیلوگرم گوشت خواهد داشت و به این ترتیب فروش و صادرات هر قورباغه گوشتی می تواند به صورت میانگین بین 100 تا 120 هزار تومان ارزش افزوده داشته باشد.

    ______________________________

    پشت پرده صادرات قورباغه در ایران

    سرو قورباغه زنده در ژاپن/ تصویر

  • صادرات مخفیانه قورباغه وحشی از ایران طی دو سال گذشته/ افشاگری یک پرورش دهنده قورباغه

    Animal-Rights-Watch-ARW-6055

    دیده بان حقوق حیوانات: بحث درباره پتانسیل‌های ایران در زمینه صادرات قورباغه در رسانه‌ها در حالی مطرح شده که تنها فرد مجوز دار برای فعالیت در این زمینه، به دلیل کمبود منابع مالی قادر به راه‌اندازی مزرعه پرورشی خود نیست. این احتمال وجود دارد که گروهی به دنبال صید قورباغه از طبیعت و صادرات آن هستند.
    به گزارش دامپزشک، در هفته‌های اخیر برخی مطبوعات به بررسی پتانسیل‌های کشور در زمینه صادرات قورباغه پرداخته‌اند. اما گویا تبلیغ‌کنندگان صادرات قورباغه در ایران با اهداف خاصی به این وادی ورود پیدا کرده‌اند. چرا که به‌رغم تلاش‌های رضا شفایی به عنوان اولین فردی که موفق به اخذ مجوز راه‌اندازی مزرعه پرورش قورباغه در ایران شده، به دلیل مسایل و مشکلات مالی، هنوز زمینه آغاز فعالیت برای وی فراهم نشده است.
    وی پرورش قورباغه در دنیا را صنعتی نوپا دانسته و می‌گوید: پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، قورباغه‌های طبیعی در کشور از محل زیستشان جمع‌آوری و صادر می‌شد.
    این پرورش دهنده ادامه می‌دهد: پس از انقلاب، به دلیل مسایل شرعی صادرات قورباغه از ایران متوقف می‌شود.
    شفایی با اشاره به اینکه در سال 89 طرح پرورش قورباغه به منظور مصارف صنعتی و دارویی را که مطابق با موازین شرعی است به شیلات ارایه کرده است، خاطرنشان می‌سازد: پرورش قورباغه بدون وجود فرمول دارویی، توجیه اقتصادی ندارد. خوشبختانه این تکنولوژی در ایران وجود دارد.
    وی اضافه می‌کند: متاسفانه به دلیل عدم حمایت دولتی، هنوز امکان ایجاد مزرعه پرورش قورباغه در کشور فراهم نشده است.
    این پرورش دهنده قورباغه مدعی می‌شود: در زمان ارایه طرح توسط من، برخی آقایان منتسب به شیلات پیشنهاد اغوا کننده‌ای را برای به انحراف کشیدن طرح به سوی صادرات گوشت قورباغه بدون مشکل گمرکی، ارایه کردند. البته مخالفت خود با چنین طرحی را اعلام کردم.
    شفایی اضافه می‌کند: هدف این افراد، تولید قورباغه نبود و فقط قصد جمع آوری این دوزیست از طبیعت را داشتند. این مساله یک نسل کشی مسلم و انقراض این دوزیست را به همراه دارد. در همین اثنا مسئول مستقیم و کارشناس مربوطه از شیلات به گمرک کشور منتقل شد و طرح مرا در سایت‌ها به نام خود ارایه داد. او با جذب سرمایه گذار در این انتقال نقش اصلی را بازی می‌کند.
    وی همچنین از صادرات غیرقانونی قورباغه طی دو سال قبل خبر داده و تصریح می‌کند: این قورباغه‌ها از منطقه‌ای بین نوشهر و نور صید شده و صادر می‌شدند. خوشبختانه محیط زیست جلوی این اقدام را گرفت.
    این پرورش‌دهنده ادامه می‌دهد: حدود چهار سال پیش نیز مزرعه پرورش قورباغه‌ای در مشهد به منظور صادرات قورباغه راه اندازی شده بود که دولت جلوی فعالیت آن را گرفت.

    Animal-Rights-Watch-ARW-6056

  • عشق من، قورباغه/ داستان

    دیده بان حقوق حیوانات ایران/ محمدحزبائی زاده: عشق من به قورباغه‌ امروزی نیست. من از کودکی علاقه عجیبی به این موجود مرموز داشتم. شکل و شمایلش، سکون و سکوتش، جهیدن و آواز خواندنش، رنگ و رویش جذبم می‌کرد. داستان من واین دوزیست البته مثل خیلی عشق‌های زمینی دیگر کش و قوس داشته و فراز و فرود. از همین جا بگویم گسترش فرهنگ مردم خاور دورهیچ دخلی به داستان من با این دوزیست دوست داشتنی ندارد. عشق آنها بیشتر به تحریک شامه و ذائقه و بعد شکم و سد جوع ختم می‌شود اما من را یک حس عجیب به آن پیوند می‌دهد که بعدها، وقتی بزرگتر شدم، فهمیدم می‌شود آن را ارضای حس زیبایی شناسی نامید.

    Animal-Rights-Watch--ARW-1-1149
    عشق خوردنی

    چینی‌ها مثل خیلی‌ها این دوست را برای خوردن می‌خواهند. شاید در زبان و ادبیات چینی هزاران هزار بیت و قصیده در وصف قورباغه‌ وجود داشته باشد و بعضی از این اشعار در نوع خود در لطافت و ظرافت شاهکار باشند اما من فکر می‌کنم دوستی نباید به خوردن منتهی شود. ای بسا باید ازفرهنگستان زبان فارسی کمک گرفت تا تدبیری بیاندیشد، بخشنامه‌ای بدهد که دیگراز بکار بردن این دو واژه با هم احتراز شود. از این به بعد مردم بگویند “تمایل دارم فلان چیز را بخورم”. حتی کسانی که از به کار بردن کلمات غیر فارسی ابا دارند بگویند”من به خوردن بهمان چیز کشش، گرایش یا نیاز دارم”. بگذریم، عشق و دوست داشتن با هوس خوردن یک جا  جمع نمی‌شود. به همین دلیل من هم از کتاب پرفروش و پرسروصدای”قورباغه‌ات را قورت بده” هیچ وقت خوشم نیامد و نخواندم.

    عشق ساکنان آبگیر غدیر

    من اما قورباغه را دوست داشتم بی هیچ هوس و طمعی. فصل زمستان با چندتا از دوستان در آبگیر بزرگ “غدیر” که بین فرودگاه اهوازو کوّاخه (بعداً زویه و بعدها کوی آزادی) پرآب می‌شد، بی ملاحظه سرما، به آب می‌زدیم و به دنیای شگفت انگیز قورباغه‌ها سفر می‌کردیم. در میان بوته‌ها نوارهایی می‌دیدیم با هزاران گردی تیره. با گذشت زمان این زنجیره‌ها پاره می‌شد و موجوداتی ریز و زنده از آنها رها می‌شدند؛ عینهو ماهی دم داشتند و توی آب می‌لغزیدند. اول با خوشحالی گمان می‌کردیم واقعاً ماهی‌اند اما معلوم می‌شد اینها “بقلول” اند و نوزاد قورباغه. توی چله زمستان ساعتها توی غدیر پرسه می‌زدیم و به تماشای این موجودات شگفت انگیز می‌پرداختیم.
    شاید اگر ترس ازقبرستان گوشه غدیر نبود این جستجو تا غروب ادامه پیدا می‌کرد اما با تاریک شدن هوا دیگر کسی دل نداشت در آن جا بماند، هم وحشت از قبرستان بود هم ترس از تنبیه خانواده‌ها. همه فکر می‌کردند این قطعه از زمین “مسکون” است یعنی جایگاه موجودات مرموز و ترسناک. بعضی هم فکر می‌کردند این شهر براثر یک بلای آسمانی نابود شده. زمینی که وجب به وجبش سفال پیدا می‌شد و خبر از وجود شهری یا منطقه‌ای باستانی و تاریخی می‌داد. واینها همه و همه زیر جاده شرکت ملی حفاری، کوی عابدی، شهرک سازمان نظام مهندسی و اخیراً کارگاه مترو مدفون شد.

    مخالف بزرگ

    مادرم به شدت از عشق من به قورباغه متنفر بود. آخر این عشق نزدیک بود کار دستم بدهد. یک بارکیف مدرسه‌ام را پر از قورباغه ریز و درشت کردم وبا خودم سرکلاس بردم. معلم غرق درس دادن بود که آنچه نباید می‌شد،شد. درکیفم باز مانده بود واین دوستان نازنین هم از غفلتم استفاده کردند و کف کلاس راه افتادند. کف کلاس شده بود کنار برکه وسط جنگل. خانم معلم زیبا و مهربان ما که اتفاقاً من را خیلی دوست داشت یا من این طورخیال می‌کردم، با جیغ و داد از کلاس زد بیرون. رفت توی دفتر نشست و گفت “جای من دیگه توی این کلاس نیس”. از این کارم به شدت عصبانی شد. کار بیخ پیدا کرد و قرار شد از مدرسه اخراجم کنند.

    در جمع قماربازان

    من مسئله را از خانواده‌ام پنهان کردم و به جای رفتن به مدرسه، به غدیر می‌رفتم. گاهی به تماشای گروه قماربازان می‌نشستم که گوشت رانشان را با کوبیدن‌های پیاپی سرخ می‌کردند بلکه قابهای استخوانی به میلشان روی زمین بنشینند و چند اسکناس چرک و چروک دو، پنج و ده تومانی را از آن خود کنند. صدای این گروه همیشه بلند بود و تنها فریاد شادی یک بازیکن فوتبال که گلی را به هدف می‌رساند، گاه وبی گاه برآنها چیره می‌شد. قماربازها معمولاً کارگران ساده و روز مزدی بودند که در مناطق مجاور به کار بنایی مشغول بودند؛ کارگه(کورش یا کوی ملت بعدی و…) اینها در روزهای تعطیل دستمزد ناچیزشان را این طور دود هوا می‌کردند. گروهی هم با پول کمتر، با فنگ (تیله)، قاب گوسفند و حتی گردو قمار می‌کردند. من اما از همه آنها کناره می‌جستم و به آبگیر می‌زدم ودر دنیای شگفت انگیز دوزیست‌ها غرق می‌شدم.

    پایان فرار

    فرار من از مدرسه اما چندان دوام نیاورد و ماجرای رژه قورباغه‌ها به گوش خانواده‌ام رسید. قرار شد ماجرا با ابراز پشیمانی و عذر خواهی( البته مادرم به نمایندگی از من انجام داد) رفع و رجوع شود.
    مادرم به یک دلیل دیگراز قورباغه بدش می‌آمد. یک بار زمستان چنان باران سیل آسایی آمد که سقف یکی از دو اتاق گلی ما ریخت. در همین وانفسا مادرم فهمید که من چند قورباغه توی یک دلّه‌ حلبی، در گوشه‌ای از حیاط درندشت خانه نگه داشته‌ام. بعد از این که  سقف اتاق جر خورد، راز من هم برملا شد. مادرم با لحنی سرشار از ملامت گفت: “مگه نمی‌دونی قورباغه بارون میاره؟ زود این لعنتو از خونه بنداز بیرون.” دلم نیامد آن دلّه را دور بیندازم. این پا و آن پا کردم بلکه حواسشان درگیر تعمیر سقف بشود. مادرم که تعللم را دید، مهلتم نداد و دست به کار شد. برای دفع به قول خودش “بلیه” از پسر همسایه‌مان کمک گرفت. پسری که تا آخر از چشمم افتاد چون دیدم با میل وعلاقه دله را برداشت و برد. حرف و استدلال مادرم عجیب بود؛ آمیزه‌ای از درستی و نادرستی. آنچه او می‌گفت ملغمه‌ای بود از یک یافته شبه علمی و باوری عامیانه‌ که قورباغه می‌تواند از بارش باران خبر‌دهد. کسانی که با انواع صداهای این موجود آبگیرنشین آشنا هستند، می‌توانند پیشاپییش از آمدن باران با خبر بشوند. و از همان زمان من با این تناقض دست به گریبان بودم؛ آیا کسی که ازچیزی خبر می‌دهد مقصر است؟ خروس بی محل است وباید سربرید یا دور انداخت؟ بدتر این که چرخش روزگار زندگی‌ام را باهمین حرفه گره زد؛ روزنامه نگاری و کار خبر.

    رنگ و بوی دیگر

    با این همه من دوستانم را رها نکردم.عشق شان در دلم ماند. این عشق در کلاس علوم دوره راهنمایی حسابی به کمکم آمد. معلم جوان و پرانرژی علوم برای آشنایی بیشترما با اعضای بدن دوزیستان، تشریح بدن قورباغه را در برنامه درسی گنجاند. بچه ننه‌های مناطق زیتون کارمندی جرأت نداشتند به قورباغه نزدیک بشوند چه رسد به اینکه بخواهند بگیرند و تشریح کنند. و من این کار را کردم.
    البته در ابتدا به سختی تن به این کار دادم و بعد هم قاعده “الضرورات، تبیح المحذورات” به کمکم آمد. امروزه هم به این منش می‌گویند عمل گرایی. من عمل گرا شده بودم و دوستانم را سلاخی می‌کردم. انکار نباید کرد، شاید همین کار موجب شد عشقم به قورباغه رنگ و بوی دیگری بگیرد. از آن سال به بعد دیگر بوی زُهم و لزجی بدن این موجود لغزنده، چندان جذبم نمی‌کرد هیچ، حتی آزارم می‌داد. از بویش گذشتم و رنگ و رویش را چسبیدم.

    زگیل عشق

    البته دوری جستن من از لمس قورباغه، دلیل دیگری هم داشت. در همان زمان چند زگیل روی دست چپم سبز شد. همه در و همسایه‌ها متفق و یک صدا گفتند که ریشه این سرطان خوش خیم لمس قورباغه است. و همین گروه بازنسخه پیچیدند که مبتلا به این مصیبت باید به مدت یک هفته، هنگام غروب، رو به آفتاب بایستد و همزمان با خواندن وردی، بر زگیل جارو بکشد. عشق آدم را به چه کارها وامی‌دارد.
    همه دستورات نسخه پیچان را یک به یک به جا آوردم. زگیل درشت بود و خشک، که گاه و بی گاه با کمترین تماس باتماس با گوشه لباسم، خون از آن جاری می‌شد. باید از شرش خلاص می‌شدم، هرچند هدیه معشوق بود. وعجیب این که خلاص شدم. البته با نسخه‌های مشابه دیگر. همه هشدار می‌دادند باید از لمس قورباغه حذر کرد.

    بازمانده عشق

    از لمس گذشتم اما هنوز طیف رنگ سبز و قهوه‌ای، تیره و روشن بدن این نرم تن اسیرم می‌کرد. زمان می‌گذشت وعشقم رنگ عوض می‌کرد، انتزاعی می‌شد. هنوز حالت دهان قورباغه جذبم می‌کرد؛ چیزی میان خنده ولبخند در آن می‌دیدم. خنده یک پیر که حکمت، صبر و حوصله را چاشنی شادی می‌کند. آن حالت چشمان بسته که خبر از شب بیداری طولانی می‌دهد یا باز وقتی مادر بزرگی به روی نوه‌اش می‌خندد و چشمانش را تنگ می‌کند. اتفاقاً با یکی از همکلاسی‌های دوره دبیرستان به طرز عجیبی عیاق شده بودم بی آن که دلیلش را بدانم. بعدها متوجه شدم عامل این کشش چیزی نبود جز چشمان این همکلاسی. چشمانش درست مثل چشمان قورباغه بود؛ خمار، نیمه باز و بیرون زده.

    سمفونی رسیدن

    به دانشگاه که رفتم ارتباطم با این موجودات نازنین کمتر و کمرنگ‌تر شد. این بار صدای آنها نقش آفرینی می‌کرد و پررنگتر شد. وقتی هر چند ماه یک باربه قصد دیدار خانواده از تبریز راه می‌افتادم، نیمه‌های شب به اهواز می‌رسیدم. دوره جنگ بود و تاریکی بی پایان که به نام خاموشی برشهر چنگ انداخته بود. تردد ماشین در آن ساعات هم به حداقل می‌رسید. گاهی مجبور می‌شدم از پلیس راه اندیمشک تا خانه را پیاده گزکنم. اما در دل آن تاریکی کشنده، دوستان همیشگی من، ساکنان غدیر، خبر از پایان سفر و رسیدن به خانه می‌دادند. زیر لب از محمود درویش می‌خواندم:
    اگر کسی جز خویشتن بودم… راه را برمی‌گزیدم…

    چرا که نه تو سربازگشت داری و نه من
    دستی به گیتار بزن
    تا دست به تن ناشناخته‌ها بکشیم
    برآن افقی که دل از دل مسافران می‌رباید
    اگر کسی جز خویشتن بودم… بر این راه
    با گیتار می‌گفتم:
    مرا نواختن بر زهی دیگر بیاموز
    خانه دور است و راه…راهی که ما را به خانه می‌رساند
    زیباتر است…

    سرود قورباغه‌ها که پیوسته و یک دست، هر چه تاریکی و سکوت بود را می‌شکست، به من خبر از رسیدن می‌داد. می‌خواندند که دقایقی دیگر تا رسیدن به آسایش مطلق، سریدن به رختخواب نرم و گرم بیشتر نمانده است. مژده آرامش می‌دادند. حالا دیگر صدا پیوند دهنده ما شده بود.

    آخرین پیوندها

    و روزگار سپری شد و من برای خودم زندگی با متن و حاشیه تدارک دیدم. مثل خیلی از مردم توی یک آپارتمان روزگار می‌گذرانم که حتی صدای بوق و آواز ماشین رهگذران  از شیشه‌های دوجداره‌اش نمی‌گذرد چه رسد به آواز قورباغه‌ها.من که به دلایلی دچار بازنشستگی خیلی خیلی پیش از موعد شدم و خانه نشین، همیشه به جای این که گوش به زنگ باشم، در طول شبانه روز منتظر صدای “قوق قوق” گوشی موبایلم هستم، آخر زنگ پیامک گوشی موبایلم صدای قورباغه است. یعنی کسی از من یادی کرده است، حتی اگر به اشتباه صفحه‌ای خالی فرستاده باشد. این را قورباغه می‌گوید.

    ______________________________________________________________

    وحشی ترین؛ آیا شنیدن این ترانه را تاب می آورید؟/ شعر

    چشمان سرخ، زبان حال موش های آزمایشگاهی/ شعر

     

  • قورباغه شفاف! / تصویری

    دیده بان حقوق حیوانات: به گزارش فارس تصاویری که مشاهده می‌کنید از نوعی قورباغه است که «قورباغه شیشه‌ای» نامیده می‌شود. این نام از این جهت به این نوع از قورباغه‌ها داده شده چون دارای بدنی شفاف هستند، بگونه‌ای که شما حتی می‌توانید قلب این حیوان را نیز در بدن وی مشاهده کنید

     

    این خاصیت به قورباغه شیشه‌ای این توانایی را داده تا برای در امان ماندن از گزند حیوانات خود را به سرعت همرنگ محیط اطراف خود کند. اندازه این نوع از قورباغه‌ها بین 1.4 تا 3 سانتی‌متر است و به طور معمل در جنگل‌های استوایی آمریکای مرکزی و جنوبی یافت می‌شوند.

     

     

     

     

    نوع ماده این جانور در میان درختان و سبزه‌های کنار رودخانه‌ها تخمگذاری می‌کند تا آنها را از گزند حیوانات دیگر در امان نگهدارد و تا زمان بیرون آمدن قورباغه‌های کوچک از تخم نوع نر و ماده هر دو از آنها مراقبت می‌کنند. قورباغه شیشه‌ای دارای 134 گونه است که تاکنون تنها 60 گونه آن شناسایی شده‌اند.

     

     

    قورباغه,شیشه ای
     

  • قورباغه‌های زیبای سمی/ تصاویر

    دیده بان حقوق حیوانات: گونه‌هایی از قورباغه‌ها در جهان وجود دارد که اگرچه ظاهری بسیار زیبا دارند،‌ اما به همان اندازه خطرناک هستند و دلیل آن وجود سمی است که در بدن آنها وجود دارد.

    به گزارش فارس برخی از ساکنان بومی آمریکای جنوبی از سم این قورباغه‌ها برای زهرآگین کردن تیرهای خود استفاده می‌کنند.

    تصاویری از این قورباغه‌های زیبا اما بسیار خطرناک را ببنید:

     

     

    قورباغه,سمی,زیبا
     

  • ردپاي قورباغه بزرگ آمريكايي در پرونده انقراض دوزيستان كمياب

    دیده بان حقوق حیوانات: متخصصان جانورشناسي و حفاظت از گونه‌ها در يك مطالعه جديد هشدار دادند نوعي قورباغه موسوم به «بول‌فراگ» يا غوك بزرگ آمريكايي كه اغلب بعنوان يك منبع غذايي دريايي براي انسانها، بين قاره‌هاي مختلف حمل و نقل مي‌شود، مي‌تواند عامل شيوع قارچي خطرناك باشد و جان بسياري از گونه‌هاي دوزيستان جهان را به طور جدي به خطر بياندازد.

    به گزارش سرويس «محيط زيست» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در اين مطالعات، متخصصان تعدادي از «بول‌فراگ‌ها» را از فروشگاه‌هاي موادغذايي آسيايي در آمريكا جمع آورده كرده و پس از آزمايشات دقيق دريافتند كه اين قورباغه ها به قارچ سمي و كشنده «كيتريد» آلوده هستند.

    كارشناسان هشدار دادند اين قارچ هرچند براي انسان خطري ندارد اما مي‌تواند باعث كاهش جمعيت دوزيستان و يا حتي انقراض برخي از گونه‌هاي اين جانوران در سراسر جهان باشد. اين متخصصان تاكيد دارند كه تجارت غوك بزرگ آمريكايي در واقع عامل شيوع قارچ مزبور است و تهديد جدي براي بقاي گونه‌هاي مختلف و كمياب دوزيستان در جهان محسوب مي‌شود.

  • تغييرات جوي، جمعيت قورباغه‌هاي بيمار را افزايش مي‌دهد

    دیده بان حقوق حیوانات: كارشناسان تغييرات جوي در يك مطالعه جديد هشدار دادند كه نوسانات غير معمول دماي هوا بر اثر پديده گرمايش جهاني، جمعيت قورباغه‌هاي بيمار را افزايش مي‌دهد.

    به گزارش سرويس «محيط زيست» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين كارشناسان تاكيد كردند: تشديد پديده تغييرات جوي كه از پيامدهاي گرمايش جهاني است، موجب شيوع بيشتر بيماريهاي قارچي كشنده در بين قورباغه‌ها مي‌شود.

    به گزارش بي بي سي، مطالعات نشان مي‌دهد كه وقتي دماي هوا با الگويي غير قابل پيش بيني تغيير مي‌كند، قورباغه‌ها خيلي بيشتر در معرض آلودگي با قارچ كشنده chytridiomycosis قرار مي‌گيرند. اين قارچ امروزه از قاتلان درجه يك دوزيستان در جهان محسوب مي شود.

    به گفته جانورشناسان، ظاهرا تغييرات شديد دمايي باعث كاهش توان سيستم ايمني بدن قورباغه‌ها مي‌شود و آن‌ها را در برابر قارچ‌هاي بيماري‌زا آسيب پذيرتر مي‌كند. بررسي‌ها نشان مي‌دهد اين قارچ كشنده كه از سال 1998 ميلادي شناسايي شده، عامل انقراض تعدادي از گونه‌هاي دوزيستان بوده است.

    جزئيات اين مطالعه در مجله «تغييرات جوي نيچر» به چاپ رسيده است.

  • وقتی قورباغه ها هم ازدواج می کنند/ تصویری

    دیده بان حقوق حیوانات: آنها معتقدند که اگر هنگام عروسی قورباغه ها ،درگیری میانشان پیش بیاید،آن سال از خشکسالی و بی آبی در امان هستند.آنها معتقدند که این نشانه خوبی برای رسیدن باران است.
    در سرتاسر دنیا مردم رسم و رسومات خاصی دارند که بسیاری از آنها موجب تعجب همگان می شود.یکی از این اعتقادات عجیب و رسوم خاص،عروسی قورباغه ها و درگیری آنها در روز عروسی شان است.

    به گزارش روزگارنو، در روستای Takhatpur، هند مردم روستا عقاید عجیبی دارند.آنها معتقدند که اگر هنگام عروسی قورباغه ها ،درگیری میانشان پیش بیاید،آن سال از خشکسالی و بی آبی در امان هستند.آنها معتقدند که این نشانه خوبی برای رسیدن باران است.

    همچنین مردم سراسر هند معتقدند غورباقه ها دارای توانایی های فوق العاده ای هستند و روز عروس آنها نیز روز خوبی محسوب می شود.

    مردم این روستای دورافتاده هند،از روز قبل از مراسم قورباغه ها را با رنگ پرتقالی و گلهای وحشی زینت کرده و در تدارک مراسم هستند.

    پس از انجام مراسم نیز آنها به راز و نیاز با خدایشان پرداخته و از او سپاسگزاری کرده و برای این زوج تازه به هم رسیده نیز دعا می کنند.سپس آنها را به نزدیکی یک رودخانه برده و برای ماه عسلشان آنها را تنها می گذارند!!

    تصاویری از این مراسم را در ادامه می بینید:

    عروسی قورباغه



  • سرو قورباغه زنده در ژاپن/ تصویر

    دیده بان حقوق حیوانات: یک رستوران ژاپنی غذای جدیدی را در منوی خود قرار داده است که قورباغه زنده را در مقابل مشتری پخته و همراه با یک غذای سنتی ژاپنی سرو می‌کنند.

    به گزارش فارس در یک ویدئو که به قسمت شهروند روزنامه نگار این وبسایت ارسال شده است یک قورباغه دیده می‌شود که در ابتدا زنده به سیخ کشیده می‌شود و سپس پوست آن را تمیز و قسمت‌های داخلی غیرقابل مصرف آن را خارج و به همراه غذای تازه‌ای به نام “ساشیمی” سرو می‌کنند.


    سرو قورباغه زنده

    این قورباغه ها که به صورت زنده در آشپزخانه نگهداری می‌شوند پس از سفارش توسط مشتری در مقابل آنها آماده و تهیه می‌شود.

    براساس این گزارش، جدا کردن پوست قورباغه مهارت زیادی می‌طلبد و فقط یک آشپز ماهر قادر به انجام این کار است و طبق سفارش، آشپز می‌تواند چشمهای قورباغه را خارج کند یا اینکه آنها را به همان شکل حفظ کند.

    طبق گزارش سایت استامپ، قورباغه‌های استفاده شده برای این غذا چاق و مخصوص پخت و پز هستند و بگفته آنها سالم و خوشمزه هستند!

  • آخرين بازمانده قورباغه نادر در جهان/ تصویر

    دیده بان حقوق حیوانات: با مرگ ديگر قورباغه نر Rabb در باغ وحش آتلانتا، تنها يك نمونه از اين گونه در آستانه انقراض در جهان باقي مانده است.

    به گزارش ايسنا، اين قورباغه نر از خانواده Ecnomiohyla rabborum تنها نمونه زنده اين گونه در جهان محسوب مي شود كه در حال حاضر در باغ وحش آتلانتا در جورجياي آمريكا زندگي مي كند.

    ديگر قورباغه نر اين باغ وحش به دليل وخامت وضع سلامتي و با تصميم دانشمندان به روش اتانازي (مرگ آسان) مرد و محققان اميدوارند با حفظ نمونه ژنتيكي اين گونه نادر در تحقيقات آينده از آن استفاده كنند.

    «جوزف مندلسون»، محقق جانورشناسي باغ وحش آتلانتا تأكيد مي كند: اتخاذ اين تصميم براي مسوولان باغ وحش و دانشمندان بسيار دشوار بود، اما با توجه به وخامت وضع سلامت قورباغه و براي حفظ اطلاعات ژنتيكي بسيار با ارزش اين گونه نادر مجبور به انجام اتانازي شديم.

    به گفته اين محقق، جسد دوزيستان بسيار سريعتر از ساير حيوانات تجزيه مي شود و به دليل نگراني از مرگ اين قورباغه در شب و احتمال از بين رفتن لاشه، روش اتانازي براي قورباغه نادر صورت گرفت.

    قورباغه Rabb بومي پاناما است كه در سال 2005 شناسايي شد اما از سال 2007 تاكنون نمونه ديگري در حيات وحش مشاهده نشده است.

    حدود 100 گونه دوزيستان در معرض خطر انقراض قرار دارند و محققان تلاش مي كنند با تهيه اطلاعات ژنتيكي از اين موجودات در تحقيقات آينده از آن استفاده كنند.