دیده بان حقوق حیوانات: یونگژی چو (Yongzhi Chu) میمونی که برای نمایش در سیرک در حال آموزش است با نزدیک شدن مربی از ترس دو لا شده است. با داشتن بیش از 300 گروه نمایشی، سوژو (Suzhou) به عنوان خانه سیرک های چینی شناخته می شود.

دیده بان حقوق حیوانات: یونگژی چو (Yongzhi Chu) میمونی که برای نمایش در سیرک در حال آموزش است با نزدیک شدن مربی از ترس دو لا شده است. با داشتن بیش از 300 گروه نمایشی، سوژو (Suzhou) به عنوان خانه سیرک های چینی شناخته می شود.
دیده بان حقوق حیوانات: گدایان بیرحم چینی برای جلب ترحم مردم، شترهای خود را دچار نقص عضو میکنند و به گوشه خیابان میکشانند.
روزنامه ایران نوشت: در تصاویری که از این تکدیگری سنگدلانه روی سایتهای اینترنتی گذاشته شده دو مرد چینی در استان «فوجان» در جنوب شرق این کشور را نشان میدهد که با بریدن پاهای یک شتر، این حیوان را در گوشه خیابان نگه داشتهاند و خودشان با التماس و خواهش از مردم برای نگهداری این حیوان فلج کمک میخواهند.
به گفته شاهدان، نقص عضو این شتر به قدری دلخراش است که ناخواسته چهره مردم را تغییر میدهد.
این روش گدایی خشم حامیان حیوانات در چین را برانگیخته و باعث شده در بیانیهای به مردم درباره کمک به این گداها هشدار دهند. این گروه معتقدند از آنجا که چین قوانین خاصی در حمایت از حیوانات ندارد، مردم تحت هر شرایطی حیوان آزاری میکنند و هیچ مجازاتی نیز در انتظارشان نیست.
دیده بان حقوق حیوانات: اولین پانداهای سه قلوی جهان که 29 ژوئیه در چین متولد شدند در صحت و سلامت کامل در باغوحش سافاری پارک «چیملانگ» گوانگژو نگهداری میشوند.
به گزارش سرویس «محیط زیست» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، خبر تولد نخستین پانداهای سه قلوی زنده جهان در حالی رسما اعلام شد که در همین روز نیز مسئولان باغ وحش «ادینبرو» از حاملگی پاندای ماده دیگری به اسم «تیان تیان» در این باغ وحش خبر دادند. تولد پانداهای سه قلو در سافاری پارک «چیملانگ» بیشتر شبیه به یک معجزه است. این سه قلوها از پاندای مادهای به اسم «جوشیائو» به معنی «لبخند گل داودی» متولد شدند. پاندای مادر در ابتدا به قدری خسته و ناتوان بود که نمیتوانست بلافاصله پس از تولد سه قلوها از آنها مراقبت کند اما اکنون توان خود را با کمک تیمی از متخصصان بازیافته و از فرزندانش نگهداری میکند.
به گزارش ایسنا به نقل از ساینس ورلد ریپورت، هنوز جنسیت این توله پانداها مشخص نشده و نامی هم برای آنها انتخاب نشده است. مرکز ملی حفاظت از طبیعت «سیچوان وولانگ» که مرکز متصدی حفاظت از پانداهاست، با انتشار بیانیهای اعلام کرد: این سه قلوها تنها سه قلوهایی هستند که تاکنون پس از تولد زنده ماندهاند اما با این وجود هنوز میزان مرگ و میر در پانداهای تازه متولد شده همچنان به شدت بالاست.
از سال 1999 میلادی تاکنون این نخستین پدیده سه قلوزایی است که در پانداها رخ میدهد. پانداهای غول پیکر نادرترین خانواده خرسها هستند که عمدتا در مناطق مرکزی چین مشاهده میشوند. آنها در جنگلهای مخروطی زندگی کرده و اغلب از برگ درختان بامبو تغذیه میکنند. این جانور از سوی اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت (IUCN) در فهرست قرمز گونههای در معرض تهدید قرار گرفته است. در حال حاضر تعداد پانداهای موجود در جهان 1600 قلاده برآورد میشود. پانداها تا 20 سالگی توانایی تولیدمثل داشته و طول مدت بارداری آنها 95 تا 160 روز است.
دیده بان حقوق حیوانات: گوسفند و بز دوانی و سواری در جشنواره ای واقع در استان گوئیژو چین نمونه جدیدی است از حیوان آزاری ها در شرق دور.
Reuters
دیده بان حقوق حیوانات: کشف محموله قاچاق شامل 213 پنجه خرس در منطقه مغولستان چین، صحنه دردناکی را سوژه دوربین خبرنگاران کرده است.
دیده بان حقوق حیوانات: دیگر همه دنیا می دانند که مردم چین غذاهایی می خورند که بسیاری از مردم کشورهای دیگر با دیدن آن غذا دچار حالت تهوع می شوند. اکنون نیز کشاورزان چینی به تجارتی جدید دست زده اند و موش های صحرایی را پرورش می دهند.
این کشاورزان با خوراندن چوب درخت بامبو، وزن ابن موش ها را به 4 کیلوگرم می رسانند تا بتواند آنها را با قیمت خوبی در بازارهای این کشور به فروش برسانند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران بر اساس آمارها، گوشت موشهای صحرایی 4 برابر قیمت گوشت مرغ یا گوشت خوک و حتی گوشت گاو در بازار به فروش می رسد چراکه برخی از باورهای چینی بر این است که گوشت موش های صحرایی برای درمان برخی بیماری ها و عوارض مانند طاسی سر کارساز است.
علاوه بر گوشت، پوست این موش ها نیز برای تولید کت های خز مورد استفاده مردم چین قرار می گیرد. هر کشاورز چینی می تواند از فروش 2 موش صحرایی، حدود 600 تا 900 یوآن معادل 60 تا 90 دلار پول به دست آورد.
دیده بان حقوق حیوانات: در حالی که خیلی از ایرانیها فکر میکنند مردم چین از حشراتی چون سوسک، عقرب و مارمولک و کرم تغذیه میکنند، واقعیت ماجرا چیز دیگری است و این نوع غذاها هم دیگر در چین منسوخ شده و تنها در محلاتی خاص و به عنوان جاذبه گردشگری میتوان آنها را یافت.
اگر راهی کشور چین باشی و این نخستینبار هم باشد که از این کشور دیدن میکنی، یکی از نگرانیهایی که همان ابتدای راه برایت ایجاد میشود این است که «با گرسنگی چه کنم!»
بله! هنوز خیلی از ایرانیها وقتی میخواهند درباره غذاهای چینی حرف بزنند از سوسک و عقرب و کِرم و مار و خلاصه خوردنیهایی از این دست نام میبرند! خیلی که بخواهند تخفیف بدهند، غذاهای دریایی را هم به این منو اضافه میکنند. البته اینجا هم سعی دارند هیجانش را بیشتر کرده و هشت پا و قورباغه و … را هم حتما نام ببرند.
این ماجرا آنقدر جدی شده است که من افرادی را میشناسم که حتی به دلیل همین حرف و حدیثها و ترس از اینکه در چین غذاهای عجیب و غریب به خوردشان بدهند و آنها هم نفهمند چه خوردهاند و بعدا که بپرسند «این چی بود که خوردیم؟» به آنها بگویند «سوسک»، از رفتن به این کشور زیبا صرفنظر کردهاند.
اما حقیقت غذاهای چینی و غذا خوردن در این کشور با آنچه در اذهان عمومی مردم ما جا افتاده است، فرق دارد.
وقتی قرار بود برای یک ماموریت دو هفتهای به چین بروم، خیلیها هشدار میدادند که با خودت کنسرو و نان ببر تا آنجا از گشنگی تلف نشوی! مراقب باش جانور نخوری یا هر چیزی میخواهی بخور اول حسابی پرس و جو کن و … ولی همه این حرفها بر خبرنگار جماعت تاثیر ندارد؛ چرا که اهل ریسک است و از سوی دیگر حوصله همراه بردن ساک و چمدانهای رنگ و وارنگ هم ندارد؛ چه برسد به اینکه بخواهد با خود غذای دو هفتهاش را ببرد.
خبرنگار که باشی کم کم برایت عادت میشود در هر شرایط بخوابی، اگر لازم باشد گرسنگی بکشی و خلاصه خود را برای شرایط سخت آماده کنی. البته ماموریتم به چین به دعوت وزارت امور خارجه چین و با هماهنگی وزارت خارجه کشورمان است و قول دادهاند دغدغه غذا را برطرف کنند و هم مشکل حلال و حرام نداشته باشیم، هم غذاهای عجیب و غریب نخوریم.
پایمان که به چین میرسد، یک پسر جوان چینی که فارسی را با لهجه بسیار شیرین صحبت میکند و اسم خودش را هم گذاشته است «پیمان»، نقش مترجم را برایمان ایفا میکند و خیلی طول نمیکشد که بچههای گروه با او دوست شده و سوالهایشان درباره فرهنگ و آداب و رسوم چین را از او میپرسند.
وقتی یکی از همکاران ما میپرسد: «راستی شما سوسک و کرم هم میخورید؟» ، اخمهایش در هم میرود و میگوید «نخیر. ما از این چیزا نمیخوریم. فقط بعضی از چینیا حشره میخورن. بیشتر هم برای جذب توریست است».
پیمان که از نسل جدیدیهای چین است، به قول خودش فقط یکبار «جیر جیر» (منظورش جیرجیرک است) خورده و کلا اهل خوردن اینجور غذاها نیست!
تصور ما این است که خیلی راحت میتوانیم غذاهای عجیبی که درباره آنها شنیدهایم، در اغذیهفروشیهایشان پیدا کنیم ولی به این راحتیها هم نیست. با کمی پرس و جو متوجه میشویم که در پکن محلهای هست که یک خیابان دارد که در آنجا دکههایی برپاست که غذاهای به حساب ما نامتعارف میفروشند.
گرچه برنامههای سفر کاری بسیار فشرده است و کاسبان شهر هم بعد از ساعت 22 کم کم مغازههایشان را تعطیل میکنند، ولی یک شب میتوانیم خود را به همان محلهای که مدنظرمان است، برسانیم.
وقتی به سر خیابانی که در آن دکههای غذافروشی قرار دارد، میرسیم، شلوغی محل و از سوی دیگر بوی نامطبوعی که به مشام میرسد وادار به مکثمان میکند، ولی کنجکاوی بر هر نیروی بازدارنده پیروز است.
به اولین دکه که میرسیم، آه از نهادم بلند میشود. بیچاره حیوانات خود را بر سر سیخهای چوبی کرده و به تماشا گذاشتهاند. اینکه میگویم به تماشا گذاشتهاند پربیراه نیست؛ چرا که به نظر نمیرسد هیچ خریداری تمایل به خرید آنها داشته باشد و بیشتر افراد حاضر در محل هم خود چینیها هستند که آنها از این خوراکی نمیخرند.
آنقدر این حیوانات خریدار ندارند که اگر به فروشندهها پول بدهی برایت سوسک و عقرب و اسب دریایی و ملخ میخورند! این هم نوعی جاذبه گردشگری است.
آنچه بیشتر از اینکه به تعجب وادارام کند، خشمگینم میکند، این است که عقربها را زنده زنده به سیخ کشیدهاند و حیوانات بیچاره در حال دست و پا زدن هستند. اگر قرار باشد مشتری یکی از سیخهای عقرب باشی، همانطور زنده زنده حیوانات بیگناه را در روغن داغ میگذارند تا هم جان بدهند هم برشته شوند! وحشتناک است.
نمونهای از عقربها و اسبهای دریایی آماده سرخشدن؛ عقربها زنده زنده به سیخ کشیده شدهاند
وقتی چشمم به اسبهای دریایی (اسب ماهی) که آنها هم بر سیخ شدهاند، میافتد سعی میکنم از فروشنده بپرسم شما چطور یکی از گونههای زیستی در حال انقراض را اینگونه میکشید و میخورید؟ میگوید: اینها پرورشی هستند.
به راستی اگر در چین اسب دریایی پرورش میدهند و میخورند، چرا باید هنوز نگران انقراض اینگونه جانوری بود؟ البته یکی از دلایل صید اسبهای دریایی خاصیت دارویی و درمانی آنهاست که این انگیزه برای کشتن آنها، معقولتر به نظر میرسد.
یکی دیگر از جانداران دریایی که به عنوان غذا فروخته میشود، ستاره دریایی است. ستارههای سیخ کشیده شده دست و پایشان آویزان است و خدا میداند که زندهاند یا مرده! ستاره و اسب دریایی نسبت به عقربها در اقلیت هستند و کمیاب بودنشان باعث شده که کمتر هم برای فروش در مقام یک غذا از آنها استفاده کنند.
ستارههای دریایی با دست و پاهای آویزان به شما لبخند نمیزنند!
بیشتر ازدحام محله از مردم چین است و توریستها در اقلیت هستند و از آنجا که نمیبینم کسی در حال خوردن اینجور غذاها باشد، بیشتر مطمئن میشوم که اینگونه غذاها دیگر بین خود چینیها طرفدار ندارد و حتی خودشان هم به عنوان یک سرگرمی با آن برخورد میکنند و در آن سوی خیابان مغازههای مکدونالد و کی. اف. سی مشتریان واقعیتری دارد.
مغازهداران که خودشان میدانند حشرات و اسبها و ستارههای دریاییشان چندان طرفدار ندارند، زرنگی کرده و گوشتهایی را به سیخ کرده و روی آتش گذاشتهاند. ما که قرار نیست از این گوشتها که میگویند مرغ است هم بخوریم، ولی مردم از آنها استقبال میکنند و میشود گفت غالب افرادی که میخواهند از این دکهها چیزی برای خوردن بخرند، سراغ همین گوشتهای مرغ میروند.
فروش مرغ سرخشده باعث شده که اگر غریبه باشی در نگاه اول فکر کنی کسب و کار فروش غذاهای عجیب و غریب در این خیابان چه رونقی دارد! ولی واقعیت چیز دیگری است.
این مرد چینی در حال خوردن مرغ است
به هر حال چینیها به این موضوع واقفند که در بیرون مرزهای کشورشان درباره نوع غذایی که میخورند و به ویژه خوردن حشرات، حرف و حدیثهای زیادی به گوش میرسد و آنها هم از این مساله به عنوان یک فرصت گردشگری استفاده کردهاند.
البته وقتی میپرسم که چینیهای سن و سالدار و یا ساکنان روستاها میانهشان با این نوع غذاها چگونه است؟ اینگونه پاسخ میشنوم که نسلهای قدیمی و روستاییها بیشتر از این نوع غذاها استفاده میکنند و داشتن خواص درمانی عامل مهمی برای خوردن اینگونه خوراکیهاست.
در حالی که کم کم سعی میکنم با ماجرای عقربهای زنده بهسیخشده و اسبها و ستارههای دریایی و از سوی دیگر با کثیفی و بوی نامطبوع محیط کنار بیایم، چشمم به کاسههایی میافتد که چیزی شبیه سیراب – شیردان و پاچه خودمان در آنها قرار دارد و مرد فروشنده در حال خالی کردن آب داخل آنهاست.
آنچه در کاسهها به چشم میخورد، پاهای قطعه قطعه شده هشتپاست که آنها را پختهاند و شبیه همان سیراب – شیردان خودمان میخورند! اصلا فکرش را هم نمیتوانم بکنم که همچین غذایی را بخورم، ولی چینیها آن را دوست دارند. تازگیها در کشور خودمان هم هشتپا در برخی رستورانها سرو میشود، ولی نوع پخت آن خیلی با آنچه اینجا به فروش میرسد، فرق دارد.
مرد فروشنده در حال خالی کردن آب از کاسههای هشتپای پخته شده است
وقتی میخواهم در ذهنم درباره سلیقه غذایی چینیها قضاوت منفی داشته باشم، یادم میافتد که در کشور خودم هم خیلیها طرفدار پر و پا قرص کله پاچه و سیراب شیردان هستند و خیلی از خارجیها وقتی صحنه کله گوسفند پختهشده را در کلهپزیهای ایران میبینند، حالشان دگرگون میشود.
به هر حال هر ملتی ذائقه غذایی خاص خود را دارد و باید به عنوان بخشی از فرهنگ و آداب و سنن آن منطقه مورد احترام قرار گیرد.
کمی آن سوتر پاهای هشتپا را بریده و به سیخ کردهاند و اگر بخواهی برایت سرخ میکنند. یکی از مهمترین مشکلاتی که نمیگذارد تصور خوردن این غذاها را هم بکنی، رعایت نکردن بهداشت است؛ وگرنه همین هشتپای سرخشده را در رستورانهای تهران خیلی شیک سرو میکنند و ما برای خوردن آن پول زیادی هم پرداخت میکنیم.
در این محله قیمت غذاها پایین است و البته کیفیت بهداشتی آن هم پایین.
هشتپاهای به سیخشده در انتظار خریدار
از قدیم شنیدهایم که زهر عقرب خواص دارویی زیادی دارد و لابد چینیها خیلی بیشتر از همه مردم جهان به این شنیده باور دارند؛ چرا که خیلی بیشتر از دیگر حشرات، عقربها را میخورند. در خیابانی که به سر میبریم در هر دکهای عقرب سیخشده دیده میشود و غالبا هم با دو جور عقرب روبهرو میشوی؛ عقربهایی که کوچک هستند و طلایی رنگ و عقربهایی که بزرگاند و سیاه.
شاید در هیچ حالتی برای دستهای از عقربهای سیاه که در فاصله نیم سانتیمتریام قرار داشته باشند، احساس دلسوزی نکنم جز در این حالت که شکم آنها را سوراخ کرده و یک چوب از وسطش رد کردهاند و حیوان نیمهجان معلوم نیست چه سرنوشتی خواهد داشت.
عقربهای سیاه در همه دکههای اغذیهفروشی دیده میشوند
حتی معلوم نیست که خریداری حاضر شود آنها را بخرد و بخورد و اگر کسی آنها را نخورد لابد به سطل آشغال ریخته میشوند. به هر حال اینجا چین است؛ با جمعیت یک میلیارد و 300 میلیون نفر که از قدیم یکی از پرجمعیتترین کشورهای جهان بوده است و اگر قرار باشد شکم این جمعیت سیر شود، شاید روزی ناگزیر شوند، حشرات را هم بخورند، گرچه انگیزه اصلی خوردن این دسته از جانوران در چین و کشورهایی از این دست، از گذشته تا امروز خواص درمانی آنها بوده است.
و آنچه میخواهم در ادامه گزارش شما را با آن مواجه کنم، هیجانانگیزترین بخش ماجرا خواهد بود. ابتدا عکس آن را مشاهده کنید.
بفرمایید مارمولک و کرم ابریشم!
بله! آنچه در گوشه راست تصویر میبینید مارمولک است؛نوع خاصی از مارمولک که پشتش خالدار است و حتما به وقت حیات خیلی زیبا بوده است.
من که هرگز حاضر نیستم این غذا را مزه بکنم،ولی واقعا این پوست و استخوان؛ بعید است استخوان چندانی هم داشته باشد، چه چیز دندانگیری دارد و کجای دل آدم را میگیرد؟! بعید هم به نظر میرسد آنقدر خوشمزه باشد که برای طعم لذیذش به عنوان غذا انتخاب شده باشد.
فروشندهها هم دیگر توجیهی برای فروش مارمولک به عنوان غذا ندارند.
ولی در همان سمت راست تصویر و زیر پای ستارههای دریایی، شما با حیوانی کرممانند رو به رو هستید که میگویند کرم ابریشم است. حالا اینکه کرم ابریشم که هدف اصلی خلقت آن تولید رشتههای ابریشم است و فوقش اینکه پروانه شود و سر از طبیعت درآورد، چرا حالا به سیخ شده و قرار است به عنوان غذا خورده شود، خودش علامت سوال بزرگی است.
خیلی از این جانورها را خام خام هم می خورند که قضیه را از آنچه اول دیدهایم، هم بدتر میکند، واقعا کرم سرخکرده بهتر است یا خام؟
تنوع غذایی چینیها در حوزه حشرات به آنچه تا الان دیدهاید، خلاصه نمیشود. ملخها و جیرجیرکها و نوعی سوسک هم توسط آنها خورده میشود؛ باز هم باید تاکید کنم که غذاهای نامتعارف خوراک غالب چینیها نیست و به ویژه نسل جدیدشان میانهای با آنها ندارند.
تنوع غذا با عقرب، ملخ و نوعی سوسک تکمیل میشود
در سمت چپ تصویر سوسکهایی دیده میشود که با وجود سوالهایی که پرسیدیم مشخص نشد نام علمی آن چیست و چه معادلی باید برای آن در فارسی استفاده کرد. آنچه فروشندهها میگفتند جیرجیرک را در ذهن تداعی میکرد.
البته در مناطقی از چین که پوشش درختها بیشتر است، صدای زیبایی از لابهلای درختان به گوش میرسد که کسانی که به دیوار چین رفتهاند، حتما این صدا را به وضوح شنیدهاند. این صدا از سوی یک حشره تولید میشود که وقتی صدای یکی قطع میشود، دیگری همان نت را ادامه میدهد.
از آنجا که توانسته بودم یکی از این حشرات را در دیوار چین ببینم به نظرم حشرهای که به عنوان خوردنی استفاده میشود با آوازهخوان دیوار چین یکی است.
سوسکی که نام آن را آوازهخوان دیوار چین گذاشتهام
هزارپا هم یکی دیگر از حشراتی است که در گشت و گذارم در «خیابان غذاهای عجیب و غریب» با آن رو به رو میشوم. گویا غذای مرسومی نیست؛ چون تنها یک دکه هزار پا دارد و لابد خیلی خوششانس بودهام که قبل از تمام شدن آن موفق به دیدارش شدهام.
کافی بود چند دقیقه دیرتر برسم تا همین سه سیخ هزار پا هم تمام شود. گویا هزارپاها از آن غذاهایی هستند که باید سرخ شوند.
هنوز نتوانستهام با این موضوع کنار بیایم که یک کرم را با همان کله و دم و پاهایش گاز بزنم و بخورم. یک نفر هم این اطراف نیست که مشغول خوردن هزارپا باشد تا درباره طعمش سوال کنم، فروشندهها هم که همگی از محصولشان تعریف میکنند.
سه سیخ هزار پا در کنار سوسکها دیده میشود
فکر میکنم همه دکههای غذافروشی را یک به یک سر زده و از هر نوع غذای عجیب و غریبی عکس گرفته و پرس و جو کردهام.
یک نکته که شاید به نظر کماهمیت بیاید، ولی برای خودم جالب بوده، این است که سیخها را داخل گل کلم فرو کردهاند و بعدا این گل کلمها را دور میاندازند. البته جعبههای چوبی که سوراخهایی برای سیخ در آنها تعبیه شده نیز به عنوان پایه استفاده میشوند.
در کنار این غذاها که بوی چندان دلچسبی هم ندارند، سیخهای دیگری هم دیده میشود که خوردنیهایی گرد و رنگی به آنها وصل شده و اتفاقا بوی خوبی هم دارند.
اینها میوههایی هستند که با لفافی از شکر پوشانده شده و سرخ میشوند که بوی خوش هم از شکر تفتداده شده است. خیلی علاقمند هستم یکی از آنها را امتحان کنم، ولی یک ساعت و نیم دیدن صحنههایی که شرح آن گفته شد دیگر اشتهایی باقی نگذاشته است.
این میوهها طرفداران زیادی دارد و توریستها هم از آن استقبال میکنند. به هر حال هم ظاهرشان هم بویشان خوب است هم اینکه میدانی چه چیزی میخوری.
خیابان را یکبار تا انتها رفته و بار دیگر به نقطه آغاز رسیدهام. سر خیابان دو گاری به چشم میخورد که یکی میوه میفروشد و دیگری سیبزمینی سرخکرده.
سیبزمینی هم نوعی غذاست که تنوری آن را در خیابانهایشان میفروشند و این یکی دیگر با آنچه ایرانیها میخورند تفاوت چندانی ندارد.
نوعی تنور قابل حمل با گاری برای سرخ کردن سیبزمینی
سیبزمینیهایی که این فروشنده سرخ میکند، خیلی بزرگ هستند و بیشتر به چغندر شباهت دارد.
میوههایشان هم اگرچه با انواع میوههای ما بعضا تفاوت دارد، ولی بالاخره میوه است و قابل خوردن و لذت بردن. در 12 روزی که در شهرهای مختلف چین به سر بردم در پایان هر وعده غذایی برایمان میوه سرو کردند و کلا به خوردن سبزیجات و میوه اهمیت زیادی میدهند.
در همه غذاهایشان سبزیجات به کار میرود و علاقه زیادی به غذاهای آبپز و پخته دارند. برخلاف ایرانیها با سرخکردنیها و گوشت چهارپایان میانه چندانی ندارند و غذاهای دریایی عمده غذایشان است.
مصرف سبزی و میوهجات در چین بالاست
چینیها به دلیل مصرف درست غذا، پرهیز از سرخکردنیها، توجه به سبزیجات و میوهها و انواع غذاهای دریایی، کمنمک بودن غذاها و … سلامت و طول عمر خود را تضمین میکنند. در چین به ندرت با فرد چاق روبهرو میشویم و تشخیص سن واقعی آنها نیز دشوار است.
به اعتقاد خودشان پوستهای شفاف و سالم و دیر پیر شدنشان مرهون نوع رژیم غذاییشان است و به ما ایرانیها که به شدت غذاهای چرب و شیرین و سرخکردنی دوست داریم، توصیه میکنند ماهی و سبزیجات بخوریم.
آنچه در این گزارش آمد، تنها تصویری از برخی عادات غذایی چینیها بود که اتفاقا این بخش از آن در کشور ما پررنگ جلوه کرده و بعضا از حقیقت هم فاصله گرفته است. آنچه به طور غالب به عنوان غذا از سوی چینیها مصرف میشود نه سوسک است، نه ملخ و نه هیچ چیز عجیب و غریب دیگری، ولی آنها به شدت به غذاهای دریایی علاقه دارند و این روزها هم که فستفودها چینیهای جوان را که زندگیشان وقف کار است، به خود جلب کرده است.
منبع: مهر
دیده بان حقوق حیوانات: گروهی از دانشمندان حیات وحش که هم اکنون در حال بررسی و مطالعه روی گونه در معرض خطر فوکهای دریایی بیباله در رودخانه بزرگ «یانگ تسه» در چین هستند امیدوارند که بتوانند در میان این کندوکاوها، ردی از گونه ناپدید شده دلفینهای «باله سفید» بومی این رودخانه پیدا کنند.
به گزارش سرویس «محیط زیست» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، کارشناسان زیست محیطی پیشتر اعلام کردند که نسل این دلفینهای بومی چین در سال 2007 میلادی منقرض شده است.
در تحقیقی که درسال 2006 میلادی انجام گرفت، گروه مشترک دانشمندان چینی و خارجی درعرصه مطالعات حیات وحش، موفق نشدند حتی یک قطعه از این گونه دلفینها را در طویل ترین رودخانه چین پیدا کنند.
به گزارش یونایتد پرس، خبرگزاری رسمی شینهوا در این رابطه گزارش داد: کارشناسان حیات وحش در سال 2007 میلادی اعلام کردند که نسل این گونه از آب بازان عملا منقرض شده است. به بیان دیگر جمعیت آنها به قدری کاهش یافته که دیگر قادر به تولید مثل و ادامه نسل نیستند.
با این حال یک تیم تحقیقاتی جدید به سرپرستی «وانگ کیزیونگ» هنوز به پیدا کردن عضوی از این گونه امیدوارهستند.
کیزیونگ می گوید: هنوز این احتمال وجود دارد که یک یا دو قطعه دلفین باله سفید در رودخانه یانگ تسه پیدا شود و ما هم چنان در انتظار یک معجزه هستیم.
به گزارش ایسنا، دلفین رودخانهای چین که به زبان محلی «باییجی» نیز نامیده میشود، گونهای دلفین آب شیرین بود که تنها در رودخانه یانگ تسه در چین یافت میشد. این دلفین که در چین با نام «الهه یانگ تسه» یاد میشد با نامهای دلفین رودخانه یانگ تسه، دلفین بالهسفید و دلفین یانگ تسه نیز خوانده میشد.
دیده بان حقوق حیوانات ایران: همزمان با برگزاری جشنواره سالیانه در شهر نانچانگ استان جیانگ ژی چین مسئولان این شهر فکر تازه ای به حال گدایان شهر کرده اند. (تصاویر این باغ وحش را اینجا ببینید)، آنها برای ممانعت از حضور گدایان درسطح شهر قفس هایی را با ارتفاع کوتاه برای آنها ساخته و همه آنها را در مدت زمان برگزاری جشنواره داخل این قفسها نگهداری می کنند.
آنها همچون حیوانات باغ وحش در معرض دید مردم قرار داشته و هر روز غذا و آب برایشان در نظرگرفته شده که در اختیارشان قرار می گیرد و برای قضای حاجت هم در انتهای قفسها دستشویی هایی تعبیه شده است.
در حالی که گفته می شود این عده تهدید شده اند در صورت عدم حضور در این قفسها از شهر اخراج می شوند، یکی از مسئولان برگزاری جشنواره گفت که این عده به خواست خودشان داخل قفسها شده اند و از آرامش در این مکان برخوردارند و البته می توانند از غذای گرم روزانه به شکل رایگان استفاده کنند!
نهادهای حقوق بشری در چین نسبت به این باغ وحش انسانی اعتراض کرده اند و همین مسئله سبب شده تا این قفسها توریستهای زیادی را به این شهر جذب کند.