دیده بان حقوقق حیوانات: محمدی زاده، رئیس سازمان محیط زیست کشور در پاسخ به این پرسش که آیا ببر مازندران به میانکاله میورد؟ گفت: زیستگاه ببر مازندران است و آخرین ببری هم که دیده شده در گلستان بوده است ولی برخی از کارشناسان معتقدند که ببر نباید در میانکاله باشد زیرا در میانکاله بیش از ۲۰۰ صیاد و شرکت صیادی وجود داشته و دامپروری در حال فعالیت است که حضور ببرها در این منطقه به صلاح نیست.
وی افزود: با اینکه آماده سازی زندگی ببرها در میانکاله انجام شده است دو مکان دیگر هم برای زندگی ببرها در نظر گرفته شده که احتمالاً منطقه “سمسکنده” انتخاب میشود.
محمدی زاده در مورد مصدوم شدن یک پلنگ و همچنین شکستن فک این پلنگ در خراسان شمالی گفت: اقدامات درمانی پلنگ به سرعت انجام شده و با نصب ردیاب هم اکنون در زیستگاهش آزاد شده است.
به گزارش خبرنگار مهر، محمدی زاده صبح شنبه در نشستی خبری در پاسخ به خبرنگاران در مورد ضعف سازمان محیط زیست در آموزش عمومی گفت: این سازمان هرچند در آموزشهای تخصصی به مدیران و نیروهای تخصصی موفق بوده ولی در آموزشهای عمومی عملکرد مثبتی نداشته است.
برنامه های نجات دریاچه ارومیه
وی جابجایی آب به مقدار ۷۰۰ میلیون متر مکعب و واریز آن به دریاچه ارومیه، اصلاح شیوههای آبیاری با فناوری نوین و صرفه جویی تا یک میلیارد متر مکعب و همچنین بارور کردن ابرها توسط وزارت نیرو را از مهمترین اقدامات در حال انجام برای نجات دریاچه ارومیه عنوان کرد.
مشکل به نظر من میانکاله یا سمسکنده یا دشت ناز و یا اصلا هر جای دیگر هم که شما اسم ببرید نیست . مشکل و درد خیلی خیلی عمیق تر از اینگونه موارد است . در این باره آقای دره شوری به بهترین وجه مسئله را اینگونه بیان می کند :
می خواستند نسل شیر ایرانی را احیا کنند. یکی از زیستگاه های اصلی این گونه در ایران، یعنی دشت ارژن به عنوان محل اجرای پروژه انتخاب شد. قاعدتاً صد هزار هکتار عرصه برای اجرای پروژه کافی بود، اما برای اطمینان خاطر عرصه را تا ۱۸۰ هزار هکتار وسعت دادند. هر چه خانه و زمین و… روستایی و کشاورزی توی این محدوده بود را دولت تا دو برابر قیمت خرید. تا جایی که می توانستند حریم زیستگاه شیرها را وسیع و بدون هر گونه حضور و استرس ناشی از فعالیت های انسانی در نظر گرفتند. چهل قلاده شیری که قرار بود از پارک ملی “گیر” در هند خریداری شوند از یک سال قبل تحت نظارت و مراقبت قرار گرفته بودند. با حضور کارشناسان خارجی مطالعات کاملی درباره محدوده پروژه به عنوان یک زیستگاه طبیعی شیر انجام شده بود، اینکه چرخه اکولوژیک زیستبوم بتواند تکافوی تامین غذای گوشتخوار بزرگ جثه ای مثل شیر را بکند. حتی بسته های آموزشی برای جوامع محلی پیرامون منطقه آماده شده بود، و کلی تمهیدات دیگر.فقط یک ماه مانده بود تا زمان آوردن شیرها از هند و رهاسازی آنها در منطقه …که انقلاب شد و پروژه به محاق رفت و روستاییانی که زمین های شان را به دو برابر قیمت به دولت فروخته بودند به فتوای امام جمعه وقت شیراز ریختند توی منطقه و هرکدام دو برابر زمین های فروخته شده را از نو تصاحب کردند!!
ماجرای پروژه احیای ببر مازندران
دوعدد (بله فقط دو عدد) ببر را از سیبری وارد کردند. این ببرها شناسنامه بهداشتی نداشتند و بر خلاف مقررات مرحله قرنطینه را هم طی نکردند. برای استقرار ببرها یک محوطه دو هکتاری (بله، فقط دو هکتاری) در میانکاله در نظر گرفته بودند، اما جالب است که همان محوطه نیز آماده نشده بود و به همین خاطر ناچار شدند ببرها را به باغ وحش تهران منتقل کنند. برنامه ای برای نگهداری از همین دو ببر هم نداشتند. هنوز دارند مجادله می کنند که مناسب تر بود به این دو ببر گوشت خر بدهند یا گوساله. به هر حال هر دو از خوردن گوشت آلوده دچار مشمشه شدند، ببر نر دو هفته پیش در گذشت و ببر ماده نیز احتمالاً همین روزها با شلیک گلوله به شقیقه اش کشته می شود. در تدوام اجرای پروژه می خواهند چهار ببر دیگر هم به ایران بیاورند.(یعنی بازهم طرح جفتگیری چهار ببر سیبریایی در ایران، به فرض اینکه زنده بمانند، برای احیای نسل ببر مازندران !) و هنوز هم زیستگاه قرار است همان محوطه دو هکتاری باشد که از همه امکانات لازم فقط یک فنس دارد و بس.
ممکن است با مقایسه دو پروژه، بگویید خوب، اولی را آدم هایی کاربلد انجام می دادند و دومی را آدم هایی که ظاهراً القبای اکولوژی را هم بلد نیستند. اما جالب است بدانید که (خود را برای یک غافلگیری جالب آماده کنید!)مدیرهر دو پروژه یک نفر است: هوشنگ ضیایی. بله هوشنگ ضیایی. پس چرا اینقدر اجرای این دو پروژه متفاوت است؟