دیده بان حقوق حیوانات: تصویری که مشاهده می کنید، مربوط است به آخرین تلاش های پلنگی که اردیبهشت ماه امسال در یک آب انبار در منطقه لارستان استان فارس غرق شده است.
رد ناخن کشیدن های مکرر پلنگ بر دیوار سیمانی راوی حکایت دردناک تلاش هایی است که به موفقیت این گربه بزرگ و زیبا ختم نشده است.
آنطور که به وضوح در تصویر دیده می شود، جهش های ابتدایی پلنگ برای خروج از آب در حدود یک متر بوده است. با ضعیف شدن قوای بدنی حیوان بی نوا، آثار ناخن ها و جهش ها به مرور کوتاه و کوتاه تر شده و رد ناخن های واپسین این موجود به آثاری چند سانتیمتری در سطح آب خلاصه شده است.
دیده بان حقوق حیوانات: تصویر خرسی که روی ریل راه آهن سوادکوه مرده بود، مربوط به دو ماه قبل است!
چندی قبل انتشار عکس خرس مرده ای روی ریل راه آهن در شبکه های موبایلی خبرساز شد. متعاقب این مساله، فلاحی رئیس اداره حفاظت محیط زیست سوادکوه به رسانه ها گفته بود «در روزهای گذشته هیچ موردی از این اتفاقات وجود نداشته و براساس استعلام و اطلاعات موجود، آخرین مورد این اتفاق مربوط به سالهای گذشته است.» (لینک)
این در حالی است که تاریخ روی عکس 2015/8/3 یا سوم آگوست 2015 را نشان می دهد، به عبارتی عکس خبرساز در تاریخ 3 مرداد 1394 گرفته شده است. با توجه به جمود نعشی لاشه خرس و عدم وحود علایم پوسیدگی گسترده، زمان مرگ خرس با تاریخ ثبت شده روی عکس اختلافی حد اکثر سه روزه خواهد داشت.
دیده بان حقوق حیوانات: سیرک کلاسیک ستاره ایرانیان اولین سیرک بدون حیوان در ایران در شهر آمل از تاریخ 2 مهر ماه لغایت 11 مهر به مناسبت اعیاد سعید قربان و غدیر به اجرای برنامه میپردازد.
بنیانگذار اولین سیرک کلاسیک بدون حیوان در ایران گفت سیرک ستاره ایرانیان با مدیریت قهرمان کونگ فوd جهان استاد محمد داوری بعد از استانهای اصفهان، همدان، گلستان و تهران وارد استان مازندران شده تا بتواند در راه فرهنگ سازی سیرک بدون حیوان در پنجمین استان راه خود را با موفقیت ادامه دهد.
سلطانیان افزود سیرک بدون حیوان را از 2 بهمن ماه با حمایت دیده بان حقوق حیوانات شروع کردم. در این راه متاسفانه برخی از کسانی که خود را مدافع حقوق حیوانات میدانند از گروها و انجمن هایی که فقط قصد توهین و تهمت به فعالان محیط زیست را دارند قصد داشتند که اینجانب را از ادامه راهم باز دارند ولی به لطف خداوند دوباره با حمایت دیده بان حقوق حیوانات و کمپین سیرک نه راه خود را با تلاش بیشتر ادامه خواهم داد. بانی نخستین سیرک بدون حیوانات کشور افزود به مردم شریف قول خواهم داد که با حمایت دیده بان حقوق حیوانات و سازمان محیط زیست به تمامی استانها سفر میکنیم تا مردم ببینند که استثمار حیوانات در سیرک معنایی ندارد و کشور ایران از پتانسیل بالایی از هنرمندان سیرک برخوردار است.
وی افزود سیرک ستاره ایرانیان در آیتمهای شلاق زنی اسپانیایی، قرقره مرگ، ژانگولر، اکروبات، دلقک های کوتوله کشورهای مشترک المنافع، ریمینی، شال بازی، بند بازی، گلوی اهنین، کمر اهنین، چشم سوم، شعبده بازی، تقلید صدا، پرواز در چادر سیرک، پرچ و اتش بازی توسط سلطان اتش دنیا در استادیوم جاده محمود اباد امل به مدت ده شب برگزار میشود.
دیده بان حقوق حیوانات/ اردشیر منصوری*: ابراهیم پیش از آن که نبی باشد، یک انسان است و “نبوت وی نباید رافع مسئولیتهای اخلاقی او به عنوان یک انسان باشد”. این گزاره هم عقلی است و هم در نقل چیزی علیه آن وجود ندارد. این در حالی است که بر اساس عقل و نقل “کشتن یک انسان بیگناه ناموجه است”. برخی محققان برای رفع اشکال غیراخلاقی بودن ذبح انسانی دیگر، به آن بخش از آیات مربوط متوسل میشوند که متضمن رضایت دادن فرزند برای ذبح شدن است.
1- فهم درست و مطابق با اخلاق از تصمیم حضرت ابراهیم (ع) برای ذبح فرزند، به نیت تقرب به خداوند چيست؟
2- تداوم سنت قربانی کردن جانوران (گاو و گوسفند و گاه ماکیان) تا روزگاری که ما در آن زیست میکنیم، به نیت اقامة سنتی عبادی-دینی، تا چه حد “اخلاقاً” قابل توجیه است؟
مقدمه الف) در این یادداشت من بر تقدم “اخلاق” بر “ایمان” قائلم. یعنی اگر چه این دو مقوله (اخلاق و ایمان) را علیالاصول با هم معارض نمییابم، اما آنجا که ناگزیر تعارضی ظاهری بین این دو مقوله مشاهده شود و حفظ هر دو در نظر باشد و تنها راه چاره این باشد که یکی به نفع دیگری تأویل و تصحيح گردد، من به بازنگري در امر ایمانی به نفع امر اخلاقی قائلم. موضع بنده در این باره بدیع نیست و در این باره با سنت معتزله و موضع علیالاصولی متکلمان عقلگرای شیعه و نیز در میان متأخران با آراء کسانی مانند آقاي ابوالقاسم فنایی (مؤلف کتابهایی همچون: «اخلاق دینشناسی» و «دین در ترازوی اخلاق»)، در عقلی بودن اخلاق و تقدم امر اخلاقی بر امر ایمانی همدلی دارم.
ب) از نظر نگارنده آراء دینشناختی و قرآنشناختی نواندیشان دینی مانند سروش، بهويژه آنچنانكه در «بسط تجربه نبوی» و «رؤیای رسولانه» آمده و مجتهد شبستری بهويژه آنچنانكه در «قرائت نبوی از جهان» بازتاب يافته برای حل مشکل سودمند است؛ يعني بدون همدلي با معرفتشناسي ديني مدرن و تنها با تكيه بر دينشناسي سنتي به گمانم مسئله قابل حل نباشد. البته این بدان معنا نیست که آنچه در این نوشتار میآید عیناً یا لازمة ضروری آراء این اندیشمندان در بارهی موضوعي خاص مانند قربانی است، يا اينكه تمام وجوه نظريههاي ياد شده، بينياز از نقداند.
ج) چرا پرداختن بدین موضوع در این زمان؟
ج-1) به نظر میرسد در این روزگار، معنویتگرایی دینی از دو سو مورد هجمه و تضعیف است؛ یکی بیرونی و دیگری درونی. از بیرون مخالفان معنویتگرایی دینی پارهای آموزههای عقلگریز و احیاناً اخلاقستیز و مستلزم اِعمال خشونت (از جمله خشونت علیه حیوانات) را دستآویز حمله به دين قرار میدهند و به نوعی دینهراسی دامن میزنند؛ از درون نیز دو جریان، معنویتگرایی اصیل دینی را تضعیف میکنند: یکی قائلان به تفسیرهای خشونتآمیز از دین مبتني بر خوانش بنیادگرایانه و دیگر تدیّن خرافهآمیز که در میان عامهی مردم کمابیش رواج دارد. در این شرایط سکوت جریان خردباور دینی، یا توجیه ضعیف و اخلاقگریزانۀ برخی آموزههای جنبی دین از سوی عالمان دينی، به نیت صیانت از ایمان مردم، بهانه را برای گسترش دینهراسی از یک سو، و خرافهگرایی دینی از سوی دیگر فراهم میسازد.
ج-2) صحنههايي كه در ایام عید قربان، در خيابانها و معابر و فضاي عمومي جوامع مسلمانان از جمله ایران، از سلاخي گوسفند به نمایش گذارده ميشود و به نظر میرسد رواج آن در سالهای اخیر رو به تزاید است، بسط نوعی قساوت و خشونت را به دنبال خواهد داشت و این امر میتواند هم موجب به تأخیر افتادن رشد اخلاقی جامعه، و هم نوعی دستآویز برای تضعیف انگیزة دینورزی در میان قشرهایی از مردم باشد.
این نوشتار، تحلیل و شاید تأویلی عقلانی-اخلاقی از آموزهی “قربانی” را به مثابهی گامی در جهت رشد اخلاق اجتماعی و خوانش رحمانی از دین هدف قرار داده است.
طرح داستان ابراهيم (ع) عناصر مختلف فهم رایج از ماجراي حضرت ابراهیم و عزم ایشان به قربانی کردن فرزند،به قرار زیر است:
1- تصمیم حضرت ابراهیم به ذبح فرزند برای اطاعت از امر خدا؛
2- اقدام حضرت به ذبح فرزند و به نتیجه نرسیدن عمل؛
3- فرستاده شدن قوچی از آسمان و ذبح شدن قوچ به جای اسماعیل (ع)؛
4- تبدیل شدن ذبح گوسفند در میان مؤمنانبه سنتی عبادی.
تأمل مستقیم در آیاتی از قرآن کریم که ناظر بر این داستان است، صرف نظر از تفاوت روایت عهد عتیق با قرآن، میتواند راه را برای بازفهم موضوع بگشاید.
1- بر اساس روايت قرآن كريم، نقطة عزیمت تصمیم جناب ابراهیم یک رؤیا (خواب) بوده است و نه امری صریح از طرف خداوند که احیاناً به شیوههای دیگری از ارتباط انبیا با خداوند، مثلاً وحی،بر اساس فهم سنتی از دين، میتوانسته رخ دهد. (أری فی المنام– صافات: 102)؛
2- در این بخش از قرآن نامی از اسماعیل نیامده، و اختلافی که در این زمینه بین عالمان ادیان ابراهیمي در بارهی اسماعیل یا اسحق بودن فرزند مورد نظر وجود دارد، از بحث ما بیرون است.
3- برداشت حضرت ابراهیم از رؤیای مورد نظر با نوعی تردید همراه بوده است. از طرفی براي بيان رؤيايي مورد نظر فعل مضارع به کار رفته (أری) و نه فیالمثل «رأیتُ» و فعل مضارع متبادر کنندة نوعی تکرار است؛ یعنی حضرت ابراهیم پس از چند بار رؤیا بینی موضوع را طرح میکند. از طرف دیگر، وی موضوع را با فرزند در میان میگذارد و نظر او را جویا میشود، گویا خود بدان یقین ندارد و در مشورت با فرزند میخواهد از تردید عبور کند؛
4- در مرحلهی بعد هم ابراهیم ندایی دریافت میکند دایر بر این که وی صادقانه پایبندی بر مدلول رؤیا را به منصة ظهور گذارد (قد صدّقت الرؤیا – صافات: 105) و آن اقدام به عمل ذبح لازم نيست تداوم يابد؛
5- عوض و بدلي براي آن ذبح فرزند در نظر گرفته شد با تعبير به ذبح عظیم. (و فدینه بذبح عظیم – صافات: 107). یعنی اشاره مستقیم به ذبح گوسفند یا حیوان دیگری نشده است.
6- در میان آیات مربوط به این دستان، هیچ موردی که مؤید امر الهی بودن سنت ذبح گوسفند بهوسیلة دیگر مؤمنان، در طول تاريخ زندگي مؤمنانه پس ماجراي ابراهيم باشد وجود ندارد.
بحث و تحلیل
ابراهیم پیش از آن که نبی باشد، یک انسان است و “نبوت وی نباید رافع مسئولیتهای اخلاقی او به عنوان یک انسان باشد”. این گزاره هم عقلی است و هم در نقل چیزی علیه آن وجود ندارد. این در حالی است که بر اساس عقل و نقل “کشتن یک انسان بیگناه ناموجه است”. برخی محققان برای رفع اشکال غیراخلاقی بودن ذبح انسانی دیگر، به آن بخش از آیات مربوط متوسل میشوند که متضمن رضایت دادن فرزند برای ذبح شدن است. (قال یا أبت أفعل ما تُؤمَر – صافات: 102) يعني خود فرزند (احياناً جناب اسماعيل) به آن عمل رضايت داد، و سپس با استناد به اوتونومی اخلاقی و روا بودن آتانازی در برخی دستگاههای اخلاقی عقلانی، تصمیم ابراهیم را مبری از نقد اخلاقی میدانند. پاسخ این است که فرق است بین همکاری در به پایان رساندن زندگی سراسر رنج فرد دارای بیماری لاعلاج و آمیخته با درد و به درخواست خود فرد که در آتانازی مطرح است، با کشتن یک انسان سالم به قصد انجام عمل عبادی و تقرب به خداوند (چه فرزند و چه غریبه)، بدون درخواست اولیهی او،اگر چه سپس با رضایت او. سؤال دقیقاً این است: اگر مضمون یک الهام شهودی، مستلزم قتل نفس و خلاف اصول اخلاقی باشد، حتی اگر هدفگذاری آن شهود “تقرب به خدا” باشد، چقدر آن الهام راستین است؟
در باره ماجرای ابراهیم (ع) توجیه سنتی و متداول از این قرار است:
عمل او در پی رؤیای صادقه بوده و او به امر خدا چنان تصمیمی گرفت و نباید اساساً رفتار او را با موازین اخلاق بشری سنجید. یعنی ممکن بود او هنگام اقدام به ذبح واقعاً فرزند را ذبح کند، در این صورت رفتار او نه تنها ناپسند نبود، بلکه مأجور هم بود؛ زیرا او امر خدا را بر رابطۀ پدر-فرزندی ترجیح داد، و اين معنايي جز ترجيح مرتبهي ايمان به مرتبهي اخلاق ندارد. بر اساس اين نوع تبيين و توجيه رفتار ابراهيم (ع)، همین نكته است که او را شایستۀ عنوان “پدر ایمان میکند”، تعبیری که حتی از فیلسوف اگزیستانسیالیست متأخر مانند کرکهگور به جای مانده. به نظر بنده اشکال این تبیین این است که راه را بر سنجیدن دین در ترازوی اخلاق سد میکند.
با چنین رویکردی هر شخصی با هر دینی، هر رفتار خشونتآمیزی را توجیه (ناموجه) تواند کرد، بدون آن که تن به نقادی اخلاقی و عقلانی دهد. فرض کنید به ما خبر برسد در همین روزگار که ما در آن زیست میکنیم، در گوشهای در منطقۀ دورافتادهای مثلاً در میان بومیان استرالیا، قبیلهای هستند که نخستین فرزند خود را وقتی به سن بلوغ رسید، در راه خدای قبیلۀ خود سر میبرند، و ایشان این کار را بر اساس خوابی که يكي از مردان روحاني قبيله ديده بود، به امر خدای خود انجام میدهند، و به دلیل انباشت توجیهات فرهنگی متداول در آن فرهنگ، خود فرزند نیز بدان کار رضایت میدهد. حال آیا من و شما آن عمل را به لحاظ اخلاقی روا خواهیم دانست، یا در حد توان میکوشیم آن قوم را آگاه کنیم که دست از عمل خود بدارند؟ حتی اگر قبح عمل این قبیلة فرضی را در حد “قتل عمد” ارزیابی نکنیم، چرا که به لحاظ حقوقی نیت در اینجا نوعی رفتار معنویتگرایانه بوده، اما صرف نظر از نیت، آن عمل، ناگوار و اخلاقاً ناروا تلقي ميشود.
تبیین ما از داستان ابراهیم (ع):
ابراهیم (ع) فراانسان نیست؛ او هم بشر است، البته برانگيخته و مبعوث شده. پس او هم به مانند دیگر انسانها بر اساس تجارب اندوخته در حافظه و ذخایر ذهنی مبتنی بر فرهنگ، مستعد دیدن رؤیا بوده است. در ذخیرۀ فرهنگی جامعهاي كه ابراهیم (ع) در آن ميزيسته، سنت قربانی در راه خدا وجود داشته. قربانی برای انسان بدوی، اهدای هدایای مادی به پیشگاه خدایان انسانوار بوده است، بهمنظور جلب رضایت نیروهای ماورائی، برای اعطاء مواهب و دفع بلایا. سپس در میان ادیان قربانی یک درجه استعلا مییابد و تبدیل میشود به نشانهای برای دل کندن از امر یا شییء مورد علاقه در راه معبود. در سنتی که ابراهیم بر آن تکیه زده است، انسانهای خالص محبوبترین شییء را به راه حق میگذاردند. در داستانهای دینی، هابیل بهترین گوسفند را قربانی کرده بود. نزد برخی اقوام، اصرار بر حداکثری بودن شییء مورد علاقه و تصمیم به قربان كردن آن، کار را به تخصیص فرزند برای قربانی کشانده بود. ابراهیم (ع) که در پیرانهسر دارای فرزند شده بود، احیاناً تعارضی بین علایق شخصی (علاقه به فرزند) با عبادت خالص دیده بود، نهادینه شدن دغدغة اين تعارض باعث شد در خواب و بیداری، به حل مشکل بیندیشد. نتیجه این شد که در رؤیا ببیند که باید فرزند محبوب را در راه خدا فدا کند. در این مرحله او البته تا قلههای ایمان به امر قدسی پیش رفت، اما اين سلوك معنوي در رؤيا با نوعي چالش عبور از اخلاق و اصول احترام به حق حيات انسانی دیگر مقارن بود.
بنیاد چالش ابراهیم را میتوان بر نوعی تعارض نهاد: تعارض بین احساس درونی حب خداوند و حب فرزند. پس تعارض واقعی نه بین “خداوند” از یک سو و “فرزند ابراهیم” از سوی دیگر، بلکه بین “حبّ فرزند” در دل ابراهیم با “حب خداوند” رخ داده بود. موجودی که در این مهلکه باید قربانی شود، تعلق ذهنی و روانی خود ابراهیم بوده است که در صورت تعارضش با “حب خدا” میشد حکم به ذبح آن داد. اما ابراهیم چنین دریافت که باید به بریدن سر خود فرزند دست يازد!
نص و منطوق صریح متن مقدس، حاکی از این است که ذبح فرزند به دست ابراهیم رخ نمیدهد؛ حال یا ابزار ذبح كار نميكند، یا خود دچار تردید و تجدید نظر میشود، یا به حکم خدا کار چنان پیش میرود که اجر قربانی به ابراهیم اعطا میشود، اما خون انسان بیگناهی ریخته نمیشود. بر این اساس در یک کلام “تصمیم به قربانی کردن فرزند” صورت تحقق نمییابد، اگر چه اجر ابراهیم محفوظ میماند. این میشود همان احترام به نیت، در عین نپذیرفتن عملی که اگر رخ میداد، ناقض اخلاق بود. يعني اجر متعلق است به تعبیری رؤیا، یعنی عزم ابراهيم براي تركِ حب دنيا براي خدا (قرباني)، نه مدلول اولیهی رؤيا، یعنی ذبح موجود زنده كه ناقض اصول اخلاقي است. بر اساس این فهم از آیات مربوط در قرآن نه ذبح فرزند باید به واقع محقق میشد و نه اینکه ابراهیم و سپس مؤمنان باید گوسفند ذبح کنند. اگر واقعاً مراد ذبح یک گوسفند بود، چرا در آیة مربوط واژهای عربی معادل گوسفند (کبش یا مانند آن) ذکر نمیشود؟ آیا نمیتوان “ذبح عظیم” را به جای گوسفند و قربانی کردن آن، ترک “حب دنیا” در مقابل “حب خداوند” فهمید؟
حال بايد ديد اين تبيين چگونه با نظام ايماني سازگار میآید. چرا ابراهیم از ابتدا مراد خدا را درنیافت؟ پاسخ از نظر ما این است: بنا به نظریة قرائت نبوي (مجتهد شبستري) وحی اشارتی است گذرا كه نبي آن را تجربه ميكند، در ارتباطی با سپهري فراتر از عالم مادي، کنشگر رابطۀ وحیانی انسان است، انسانی که احساس برانگیختگی کرده است و سودای ایمان دارد. کلامی اگر هست، صورت بشری و زبانی شدۀ آن تجربۀ ناب است و خود آن تجربه نیز یک سویهی بشری دارد، گرچه متعلَّق آن تجربه امر قدسی است. پس در ماجراي ابراهيم، موضوع “امر مستقيم” خدا نيست، بلکه پای یک تجربهي ناب انساني در ميان است، انساني داراي تجربة نبوي، اما آن تجربة ناب در چهارچوب فرهنگ و تجارب اجتماعی آن انسان-نبی فهمیده و تعبی میشود.
همچنین بر اساس نظریۀ رؤياي رسولانه (سروش) وحی را میتوان چیزی از نوع رؤیای صادقه دانست. پس اگر چه ابراهیم خود را با امر الهی مواجه مییابد، اما محمل دریافت آن پیام، رؤیای ابراهیم است و نه چیز دیگر. رؤیا محتاج تعبیر است. حال اگر مفاد مستقيم يك رؤيای صادقة نبوی، در ظاهر مستلزم امري خلاف اخلاق باشد، نه باید بتمامه آن را باطل انگاشت و به کناری نهاد، و نه بايد تعارض آن را با اخلاق نديده گرفت، بايد رؤيا را تعبير كرد. از اين منظر، نه خطايي در وحي رخ داده و نه ابراهيم بايد منطوق مستقيم رؤيا را مبناي عمل قرار دهد. ابراهيم بايد رؤيا را تعبير ميكرد و بر اساس آن عمل ميکرد.
رؤياي ابراهيم اگر بدون تعبير مبناي اقدام قرار گیرد، بر اساس موازین بشری-عقلانی، مستلزم امری خلاف اخلاق خواهد بود، اما میتوان تعبيری از آن داد که با موازین عقل عملی و اخلاق ناسازگار نباشد، تعبیری از این دست: “ترک تعلقات دنیوی در راه معبود” که هم اخلاقی است و هم با مفاهیم بنیادین تجربهی ایمانی سازگار است.
اهميت تصميم ابراهيم در گام نخست، عزم به ترك تعلق در راه خدا است، ولو آن تعلق فرزند باشد، این همان وجه ایمانی یک تجربهی ناب دینی است، اما استعلای مهمتری نیز در کار است که میتوان بر اساس نظریة رؤیای رسولانه بدان راه یافت و آن گام دوم سلوك ابراهیمی یا همان عبور از “ظاهر رؤيا” به “تعبير رؤیا” است؛ یعنی درک این که شییء قربانی “تعلقات خود او است”، نه جان یک انسان دیگر. بر اساس نص قرآن، ابراهیم ندایی میشنود که به او میگوید:”صدّقت الرؤیا” (صافات-105) رؤیایت تحقق یافت. او بايد دست از تلاش بیشتر برای ذبح فرزند بدارد. این ندا نیز خود محصول قرائت ابراهیم از الهامات درونی جدید اواست. تصديق رؤیا چیزی نیست جز احساس دروني ابراهیم در عبور از تعلق امور اين جهانی مغایر با حب امر قدسی.
یادآوری؛ البته اهتمام به تأویل ماجرای حضرت ابراهیم امری بیسابقه نیست، در میان قدما، عارف مسلمان نظامساز، “ابنعربی” نیز قائل بود بدین که: «گوسفند (کبش) در صورت فرزند ابراهیم در خواب ظاهر گشت، پس ابراهیم خواب را راست دانست […] خدای متعال به ابراهیم هنگامی که ندایش داد فرمود: “قد صدقت الرؤیا” یعنی حقا که رؤیای خویش را راست داشتی، و بدو نفرمود “صَدّقتَ فی الرُؤیا انه ابنک” (در رؤیا راست گفتی که او فرزندت است) او رؤیایش را تعبیر نکرد، بلکه به ظاهر آنچه که دیده بود عمل کرد، در حالی که رؤیا تعبیر را میطلبد.» (فصوص الحکم، تصحیح و ترجمه محمد خواجوی، انتشارات مولی، ص. 93)
در کنار شباهتی که تبیین ما با تبیین اینعربی دارد، تفاوت اين دو تبيين نیز آشكار است. از نظر ابنعربی امر به قربانی (ذبح یک موجود زنده) مسلم است، و نکته این است که در دریافت ابراهیم از آن امر و اصل پیام نوعی اشتباه پیش آمد. يعني ابراهیم بايد درمييافت كه گوسفند بايد ذبح شود و نه فرزند. اما از نظر ما اصل لزوم ذبح، الهامی برخاسته از تجربۀ درونی-فرهنگی جناب ابراهیم بوده است، و با عبور از ظاهر الهام و دست یازیدن به تعبیر اصلاح شده و اخلاقی شدهی آن الهام، زمینه برای بروز یک تجربهی ناب ایمانی و در عین حال اخلاقی فراهم میشود، تجربهای فراتر از امر به كشتن یک موجود زنده، چه فرزند و چه گوسفند.
خوانش ابنعربی از داستان، البته با فهم اخلاقی و عقلانی مدرن از نقد ماجرای ابراهیم (ع) متفاوت است، اما راه را بدین منظور باز میکند. از نگاه ما آنچه در خوانش ابنعربی از ماجرا مغفول مانده، مسئلة استعلای معنوی در امر قربانی و عبور از لزوم ذبح موجود مادی زنده است. که در اینک بدان میپردازیم.
در بارۀ پرسش دوم؛ تعبیر قرآنی چنین است «و فدیناه بذبح عظیم» (صافات-107) آیه تصریحی ندارد بدین که از عالم غیب قوچی آمده يا ابراهيم خود گوسفندي را ذبح كرده، چنانكه در تفاسير آمده است. و نیز در اینجا اشارهای نمیشود بدین که باید به پاس این سنت ابراهیمی همیشه و هر جا که مردم قصد عبادت حق دارند، جان جانداری را بستانند. در داستان ابراهیم بهطور کلی پای “ذبح عظیم” در میان است. اما آیا نمیتوان ذبح عظیم را حب نفس دانست و نه یک حیوان زنده که جان دارد و در اثر ذبح رنج میکشد و حق حیات از او ستانده میشود؟ آیا ما به احترام ماجرای ابراهیم باید هر ساله در کوی و برزن و شهرهای مختلف، در آن روز گوسفندی ذبح کنیم، و آن را به عبادتی مربوط سازیم و به حساب خداوند بگذاریم؟ البته نام حضرت ابراهيم حدود60 بار طي 26 سوره در قرآن کریم آمده است اما ماجراي ابراهيم و قرباني، در سورة صافات (طی آیات 100 تا 107) ذكر شده است و از این سوره چنین آموزههایی که اکنون در فرهنگ مردم مسلمان رایج شده بر نمیآید.
قصد ما در اینجا نه نفی عمل خير و انفاق است، و نه اثبات این که هر گونه استفاده از گوشت حیوانات را بهطور کلی نافی عقل است. نگارنده البته به آیات ناظر بر ذبح حیوانات در آموزههای دینی و قرآن توجه دارد. اما نباید از یاد برد که در قرآن استفاده از گوشت حیوانات، و به تبع آن ذبح حیوانات، برای مصارف روزانه واجب شمرده نشده، بلكه مباح است. و آموزة قرآن این است که اگر قرار است گوشتی مصرف شود، باید قواعد شرعی در ذبح آن مراعات گردد. اما این که کشتن حیوانات امری مقدس تلقی گردد و به اعتبار داستان ابراهیم (ع) همچون عبادتی شمرده شود، محل تجدید نظر است. درست مثل آن که وجود احکام عتق در فقه اسلامی که ناظر بر رفتار با بردگان است، اثباتگر روا بودن اخلاقی برداری از نظر اسلام نیست. به همین سیاق از وجود احکام ذبح در قرآن، نفی تجدید نظر در اصل کشتن حیوانات بر نمیآید.
مشکل دیگری که با موضوع ما مرتبط است، مسئلة قربانی به نيت دفع بلا است. براستی بر اساس کدام آموزة قرآنی و دینی بايد خوني بر زمين ريخته شود تا از بلایی جلوگیری به عمل آید؟ یا به استناد کدام آموزة اخلاقی، دینی و اسلامی، چنانكه در فرهنگ عامه به صورت يك اصل در آمده است، برای سپاسگزاری از خداوند، در ازای یک رفع خطر باید جانداری را بیجان کرد و خونش را بر زمین ریخت؟ این شگفتانگیز است که يك شهروند دنياي امروز، و مصرف کنندهی محصولات صنعتي دنياي مدرن، اتومبيلی را خريداري ميكند، آنگاه حيواني را ذبح ميكند، خون آن را به ماشين ميمالد و با اين كار گمان ميكند سنتی ديني بهجا آورده است و براي پيشگيري از حادثة سوء، عملی خدا پسندانه انجام داده است!
اگر براي حیوانات اخلاقاً حق حيات قائل باشيم و وارد آوردن رنج بر تن و جان آن موجودات زنده را قبيح بدانيم، با امساك بايد به حليت کشتن حیوان فتوي دهيم. در اين صورت ممكن است مصرف گوشت را براي تأمين سلامت يا رفاهِ مباح، بكلي ناروا اعلام نكنيم، اما در عين حال به تبليغ آن نيز نپردازيم. میتوان ادای نذر و خیرات و مبرات را بدون کشتن حیوانات نیز به جای آورد. میتوان برای شکرگزاری در پیشگاه خداوند مال و اموال را خیر کرد و فدیه داد، و این چه نیکو است؟ اما چرا این خبر را به کشتن موجودی زنده باید پیوند زد و مهمتر این که آن را اجابت فرمان خدای رحمان دانست؟
از منظری عرفانی، اصل قربانی، به جاي ذبح یک موجود زنده و جاندار، هوای نفس را گردن زدن و تعلقات را بهمنظور تقرب به حضرت حق ترک گفتن است. مولوی در راه استعلای مفهوم “قربانی” از کشتن حیوان زنده به کشتن “خود” ذوقها ورزیده است و بدایعی درخور پیشکش کرده است. مولوی هوای نفس را و “خود” را در پیشگاه معشوق شایستهی قربانی میداند:
از دیوان شمس:
«تو عید جان قربانی و پیشت عاشقان قربان / بکش در مطبخ خویشم که قربانم به جان تو». و در جای دیگر:
«عید اکبر شمس تبریزی بود / عید را قربانی اعظم شدم»
و از مثنوی:
« گفت پیغامبر که در بازارها / دو فرشته میکنند ایدر دعا
کای خدا تو منفقان را ده خلف / ای خدا تو ممسکان را ده تلف
خاصه آن منفق که جان انفاق کرد / حلق خود قربانی خلاق کرد
حلق پیش آورد اسمعیلوار / کارد بر حلقش نیارد کرد کار
پس شهیدان زنده زین رویند و خوش / تو بدان قالب بمنگر گبروش»
بنابر اين، اصل، انفاق است. در بازار ظاهري جهان به گونهاي ميتوان انفاق كرد و در ساحتي فراتر بايد خود جان باخت و به انفاق جان پرداخت. اين كجا، و تقليل دادن قرباني به كشتن حيواني زنده از باب دفع منفعت و دفع بلا كجا.
شاید گفته شود مگر روزانه میلیونها گاو و گوسفند ذبح نمیشوند، پس چرا اين مايه حساسيت به”قرباني كردن”حيوانات؟ پاسخ این است که فرق بسیار است بین ذبح گوسفند و مصرف گوشت آن بهمنظور رفع نيازهای تغذيهاي (در صورتي كه ضرورت مصرف گوشت را براي تندرستي اثبات شده بيانگاريم)، با فعلی که به دلایل دینی و به اصطلاح برای تقرب به امر قدسی انجام میشود. کشتن حیوان برای تأمین پروتئین، غیر از کشتار است که مقدس پنداشته میشود و محصولش جلب رضایت خداوند فرض میگردد، بدین خیال که مثلاً اتومبيل تازه خريداري شدة یک شهروند را از انواع بلیه همچون تصادف و سرقت باز دارد. براستي درك كركهگوري و مولانايي از قرباني كجا و سنت جاريهي ريختن خون گوسفندی نگونبخت به بهانههاي گوناگون، هنگام استقبال از ورزشكاران پيروز، استقبال از فرد بازگشته از سفري زيارتي، در پاي قدوم عروس، در پاي اتومبيل تازه خريداري شده، و مانند اينها كجا!
به نظر میرسد با این بازاندیشی در مسئلهی قربانی، میتوان در عین تعالی بخشیدن به سنت قربانی، هم گامی در مسیر ادای حقوق حیوانات برداشت و هم خوانشی رحمانیتر و اخلاقیتر از اسلام عرضه کرد.
دیده بان حقوق حیوانات: باغ وحش ارم که در ۵ سال گذشته از سوی فعالان حقوق حیوانات بدنام ترین باغ وحش کشور نام گرفت اخیرا برای نگهداری از گونه های حیات وحش تغییراتی ایجاد کرده که دامپزشک این باغ آنها را مثبت ارزیابی کرده است.
به گزارش خبرنگار مهر، باغ وحش ارم به دلیل اقدامات بسیاری که طی ۵ سال اخیر در رابطه با حقوق حیوانات از جمله فروش حیواناتی چون شیر و گرگ به اشخاص حقیقی، خفه شدن ببر مبتلا به صرع در حوض آب، مرگ ببر نر سیبری بر اثر ابتلا به مشمشه، کشتار غیرانسانی ۱۴ شیر به دلیل احتمال ابتلا به مشمشه، استفاده از خرگوش زنده برای تغذیه شیرها، بستن گراز زنده با مفتول فلزی برای تغذیه شیرها، نگهداری از فیل ها در اتاقکی کوچک با زنجیری بر پایشان در تمام فصل سرما، شرایط غیراستاندارد نگهداری از خزندگان، قفس های نامناسب میمونها، مرگ مشکوک کفتار ماده و جایگزینی آن با کفتار نر، مرگ دو کانگورو و والابی، یال سوخته شترها بر اثر پرتاب سیگار بازدیدکنندگان، زمین بتنی زیر پای سگ سانان و نهایتا تکثیر غیر کاشناسانه گوزن های اروپایی که در حالت خوشبینانه مازاد آنها به مصرف گوشتخواران باغ وحش و همچنین یک شخصیت حقیقی رسیده به یکی از بدنام ترین باغ وحش های کشور در این رابطه تبدیل شد تا جایی که به ایستگاه پایانی برای گربه سانان لقب گرفت.
فروش و کشتار حداقل ۳۷ گوزن زرد و قرمز اروپایی برای مصارف انسانی یا تامین گوشت گوشتخواران، در کنار ورود بدون مجوز ببر های سفید و شیر های آسیایی که جنجال های زیادی را بر پا کرد نگرانی دوستداران حیات وحش را به دنبال داشت و در افکار عمومی نسبت به مجموعه تفریحی ارم ذهنیت منفی بیشتری ایجاد کرد.
اما حالا دامپزشک این باغ که انگشت اتهام فعالان حقوق حیوانات در جریان ورود ببر های سفید و شیرهای آسیایی به دلیل انتشار نامه ای که به اعتقاد آنها جعلی بود به سمت او بیش از همه نشانه می رود از تغییرات مثبت باغ وحش ارم در جایگاههای نگهداری بسیاری از گونه های حیات وحش خبر می دهد.
آنطور که ایمان معماریان به خبرنگار مهر می گوید: بازسازی ۸۰ در صد از جایگاه های گونه های جانوری باغ وحش تهران طی سه سال گذشته به اتمام رسیده و بازسازی جایگاه فیل ها طی یک ماه آینده انجام می شود.
به گفته او، مهمترین ویژگی جایگاه فیل باغ وحش تهران در حال حاضر این است که هم راستا با استاندارد جدید جهانی، تماس مستقیم حیوان با مراقب و دامپزشک، جای خود را به تماس غیر مستقیم داده است.
معماریان توضیح می دهد: در این جایگاه، شستشو، تغذیه و درمان فیل ها بدون ورود انسان به جایگاه انجام می شود. از امتیازات این جایگاه، بازدید آسان و بی خطر مردم و همچنین کاهش خطرات احتمالی برای نگهبانان و دامپزشکان است.
دامپزشک باغ وحش ارم می افزاید: به زودی مربیانی وارد کشور می شوند که به فیلها خواهند آموخت از طریق حفاظ ها با مراقبین و دامپزشکان ارتباط برقرار کنند و اندامهایی چون گوش، دم و دست و پایشان را برای شستشو، معاینه و خونگیری در اختیار انسان بگذارند.
معماریان تاکید می کند: در حال حاضر جایگاه اکثر گونه های باغ وحش از جمله، شیر، ببر، پلنگ، کاراکال، سیاهگوش، خرس، میرکت، سنجاب، راکن، لاما، شتر، مرال، آهوی ایرانی، قوچ و میش البرز، گور ایرانی، گراز، کروکودیل و دیگر خزندگان و اکثر پرندگان با استانداردهای جهانی مطابقت دارد.
این دامپزشک حیات وحش ابراز امیدواری می کند: پس از موافقت مدیران بنیاد مستضعفان با تامین اعتبار لازم، طی یک سال آینده جایگاه های نامناسب گرگ، روباه، کفتار، گربه جنگلی، میمون رزوس و شامپانزه ها نیز مطابق با استاندارد جهانی باز سازی می شود.
او در خصوص گونه های اهدا شده توسط باغ وحش به سازمان حفاظت محیط زیست می گوید: پرنده های شکاری باغ وحش شامل سارگپه، شاه بوف، عقاب و دلیجه به همراه دو گور ایرانی برای رهاسازی به سازمان حفاظت محیط زیست اهدا شده اند.
معماریان ایجاد غرفه هایی مرتبط با حیوانات را جزو برنامه های آتی باغ وحش عنوان می کند و می افزاید: این غرفه ها با ارائه محصولاتی مرتبط با حیات وحش از طرفی به فرهنگسازی و آشنایی بازدیدکنندگان با حیوانات کمک می کنند و از طرفی جایگزین غرفه هایی خواهند شد که مناسبتی با حیات وحش ندارند و به این ترتیب آلودگی صوتی ناشی از غرفه های تفریحی فعلی حذف خواهد شد.
او به رفتار نادرست برخی بازدیدکنندگان به عنوان یکی از مشکلات پیش روی باغ وحش تهران اشاره می کند و می گوید: برای جلوگیری از برقراری تماس مستقیم بازدیدکنندگان با حیوانات و همچنین ممانعت از ریختن اشیاء و مواد خوراکی توسط مردم برای حیوانات، در بازسازی برخی جایگاه ها از شیشه استفاده شده است اما متاسفانه خصوصا روزهای تعطیل، نیازمند نیروهای داوطلب هستیم تا ضمن فرهنگسازی و منع بازدیدکنندگان از کوبیدن به شیشه، عبور از حفاظ و ریختن مواد غذایی برای حیوانات، اطلاعات لازم را در رابطه با باغ وحش و گونه های مختلف جانوری در اختیار بازدیدکنندگان بگذارند.
معماریان در پایان یادآور می شود: اما متاسفانه کمی آنطرف تر از ورودی باغ وحش، در بخشی متروکه، یک ببر ماده سیبری، گونه ای باارزش ژنتیکی بسیار زیاد که می تواند جذابترین گونه باغ وحش برای بازدید کنندگان به شمار برود، ۵ سال است به دلیل احتمال ابتلا به بیماری مشمشه، در اتاقکی موسوم به قرنطینه با شرایطی نامناسب از هر لحاظ، رنگ آسمان و گرمای آفتاب را از یاد برده است و ما همچنان امیدواریم سازمانهای مربوز گوشه چشمی به این ببر زیبا نشان دهند و شرایط را برای نگهداری از این حیوان که تاکنون هیچگونه علائمی از بیماری مشمشه بروز نداده در جایگاهی استاندارد فراهم آورند؛ جایگاهی برای ملاقات دوباره این حیوان با آسمان و آشنایی بازدیدکنندگان ایرانی با گونه ای باشکوه، کمیاب و در خطر انقراض.
هرچند حامیان حقوق حیوانات در سراسر دنیا مخالف باغ وحش ها هستند و معتقدند باغ وحش ها همچون انباری از حیوانات هستند که از راه اسارت حیوانات ادامه حیات می دهند اما با توجه به اینکه هنوز هم باغ وحش ها در دنیا یکی از محبوبترین مکان های برای مردم هستند باید دید مسئولان باغ وحش ارم با شرایط جدید و با تغییراتی که اعمال کرده اند آیا در جلب اعتماد مردم و دوستداران محیط زیست موفق خواهند بود و می توانند عناوینی که در سالهای گذشته به دلیل سو مدیریت کسب کرده اند از اذهان عمومی پاک کنند و مهمتر ازآن آیا سازمان محیط زیست بر این روند نظارت کافی خواهد داشت و یا این تغییرات تنها ظاهر سازی برای توجیه اقدامات گذشته است.
دیده بان حقوق حیوانات/ محمد باقر صدوق*: در سال های گذشته پروژه معاوضه دو ببر سیبریایی با دو پلنگ ایرانی با چنان مباحثی مواجه شدکه هنوز نیز از موضوعات خبرساز محسوب می شود. معاوضه ای که بر اثر آن هنوز هم یک ببر بیوه باقی مانده در قرنطینه نگهداري می شود و کمتر علاقمندی به حیات وحش از ماجرای آن بی خبر است. دکتر محمد باقر صدوق معاون محیط طبیعی وقت سازمان حفاظت محیط زیست که این معاوضه در زمان مسوولیتش انجام شد، مطلبی را در قالب خاطراتش از ماجرای معاوضه ببر در اختیار دیده بان حقوق حیوانات قرار داده اند. تحریریه دیده بان حقوق حیوانات با اعتقاد به اینکه انتشار این خاطرات در کنار اطلاع رسانی عام، فرصت بررسی، نقد و اطلاع رسانی بیشتر را فراهم می کند، کل این متن را بدون هیچ گونه تغییر (بجز یکی دو مورد نگارشی) جهت اطلاع هموطنان منتشر می كند. در بخش هایی از این متن، نگارنده اسامی خاصی را به صلاحدید شخصی با نقطه چین جایگزین کرده است.
دیده بان حقوق حیوانات به استفاده از واحد شمارش «قلاده» برای حیوانات اعتقاد ندارد، اما به جهت حفظ نگارش اصلی متن، این واحد را با «فرد» جایگزین نکرده است. همچنینی در برخی از تصاویر این گزارش که پیش تر منتشر شده بودند، واترمارک قدیمی دیده بان حقوق حیوانات دیده می شود.
سرپرست روابط امور بین الملل طی تماس تلفنی که با من داشت گفت که معاون وزیر محیط زیست کشور روسیه در ایران حضور دارد و قرار است جلسه ای در خصوص مسایل محیط زیست طبیعی با شما داشته و اما هیچ گونه اشاره ای به درخواست آنها که خواهان دو قلاده پلنگ ماده بودند، نکرد و جای تأمل دارد که با آگاهی از ورود ایشان به تهران و قصد و نیت ایشان، تا ساعاتی قبل از جلسه ما بی خبر از موضوع بودیم. هماهنگی های لازم بین دفتر روابط بین الملل و حوزه معاونت طبیعی صورت پذیرفت و قرار شد جلسه ای صبح روز بعد در حوزه معاونت برگزار شود. در موعد مقرر معاون وزیر محیط زیست روسیه با همراهانش برای شرکت در جلسه در سالن جلسات حوزه معاونت محیط زیست طبیعی حضور یافتند. از حوزه معاونت محیط زیست طبیعی به ویژه حیات وحش هم تعدادی از همکاران به جلسه دعوت و آقای مهندس هوشنگ ضیائی که از خبرگان و متخصصین محیط زیست طبیعی و صاحب نظر در این بخش است، به عنوان مشاور اینجانب در جلسه حضور یافت[1]. جلسه با خوش آمدگویی و خیر مقدم به میهمانان و سپس معرفی میهمانان شرکت کننده و افراد حوزه معاونت شروع و پس از خوش و بش و احوالپرسی وارد دستور جلسه گردید. همراه معاون وزیر محیط زیست روسیه مترجمی است که به زبان فارسی مسلط و محیط زیست ایران را خوب می شناسد و در زمینه های مختلف اطلاعاتی دارد. معاون محیط زیست طبیعی وزارت محیط زیست روسیه به صراحت اعلام کرد که هدف ما از حضور در ایران و این جلسه درخواست دو قلاده پلنگ ماده ایرانی است و اذعان داشتند ما قبلاً دو قلاده پلنگ نر را برای نماد بازی های المپیک زمستانی سوچی در سال 2014 از طریق کشور ترکمنستان به دست آوردهایم و در حال حاضر به دو قلاده پلنگ ماده نیز نیاز است که با اطلاعات و اخباری که کسب کردهایم، متوجه شدیم هم اکنون دو قلاده پلنگ ماده در ایران وجود دارد[2]. حال چگونه و از ارتباط با چه کسی یا کسانی این اطلاعات را به دست آوردهاند، الله اعلم. از طریق دفتر امور بین الملل و حوزه ریاست دایماً پیام هایی دریافت می شد که به دلیل اهمیت آن سریعاً انجام و تفاهمات لازم صورت پذیرد و اظهار می شد آقای سجادی، سفیر ایران در مسکو، معتقد است که این مسئله در روابط سیاسی بین دو کشور و قطعنامه های پی در پی که توسط شورای امنیت سازمان ملل صادر می شود، بسیار مهم و اثرگذار است. راست یا دروغش دیگر با راویان است. جریان این دو قلاده پلنگ ماده هم از این قرار است که آنها از گرگان و بابلسر به پارک پردیسان تهران منتقل شده اند که یک قلاده از آنها در تله متخلفان به دام افتاده و دچار شکستگی دست شده و چون مداوا نشده در همان وضعیت ناجور جوش خورده و همچنین در هنگام اسارت به علت نگهداری در محلی نامناسب و تغذیه نامطلوب و عدم رسیدگی های لازم از نظر جسمی ظاهراً وضعیت خوبی ندارد. یک قلاده دیگر به مراتب وضعیتش از این هم بدتر است این پلنگ که بر اثر تغذیه از طعمه آلوده به سم و ضرب و شتم توسط افراد نادان و بی مسئولیت و نگهداری در قفس کوچک و نامناسب، ستون فقراتش کج و معوج و وضعیتی نامتعادل و نامناسب دارد، دچار تشنج شده بود و گاهی اوقات کاملاً به حالت غش و اغماء فرو می رفت. از آنجائیکه برای نگهداری این پلنگ ها بودجه ای منظور نشده بود بنابر این مدت ها بود که این پلنگ ها با ته مانده های غذای کارکنان و یا گوشتی که آنها با هزینه خود تهیه می نمودند تغذیه می شدند یک پلنگ زیر یک سال نیز در پارک پردیسان وجود داشت که آنرا هم به علت نداشتن بودجه نگهداری در اختیار باغ وحش رامسر قرار داده بودند که در وضعیت بسیار نامناسبی نگهداری می گردید. از آنجائی که ارزش ببرهای سیبری به علت جمعیت محدود آن در مقایسه با ارزش پلنگ بسیار بالاتر بود، بنابراین در ابتدا چنین تصور می شد که دولت روسیه با این مبادله موافقت ننموده و موضوع منتفی گردد ولی پس از مدتی علیرغم مخالفت کارشناسان روسی با این مبادله طبق دستور مستقیم آقای پوتین قرار شد این مبادله انجام گیرد. با توجه به مشابهت ببرهای مازندران با ببرهای سیبری که برخی از کارشناسان هر دو را به عنوان یک زیر گونه می شناختند تصمیم گرفته شد که با توجه به تجربیات جهانی در مورد ببر و تجربیات کارشناسان روسی در مورد احداث محل نگهداری و تکثیر پلنگ در یک منطقه صد هکتاری در منطقه سوچی، مکان مناسبی در یکی از زیستگاههای قبلی ببر انتخاب گردد. در این ارتباط آقای هوشنگ ضیائی که تجربیاتی در بررسی زیستگاههای ببر و رد پای آن در ایران و چندیت پارک ملی در کشور هندوستان را دارند داوطلبانه و با امکانات و هزینه شخصی به زیستگاههای قبلی ببر در استانهای مازندران و گلستان عزیمت نمودند که پس از جمع بندی اطلاعات به دلایل زیر منطقه ای صد هکتاری در پناهگاه حیات وحش میانکاله جهت سکونت ببرها انتخاب گردید:
* میانکاله یکی از مهمترین زیستگاههای ببر در ایران بوده به طوریکه در تاریخ مسعودی ذکر شده است ظل السلطان در یک برنامه شکار 35 قلاده ببر را در میانکاله شکار نموده است.
* میانکاله یکی از با ارزش ترین زیستگاههای پرندگان مهاجر، گیاهان بومی و ماهیان خاویاری و استخوانی می باشد و… منطقه ساحلی دریای مازندران به طول 70 کیلومتر است که هنوز تخریب و ویلا سازی در آن صورت نگرفته است.
* با توجه به روند تخریبی و شروع تصاحب اراضی در میانکاله آوردن ببر به این منطقه می توانست نسبت به شناساندن ارزشهای آن و جلوگیری از تخریب و تصاحب اراضی آن موءثر باشد.
در ارتباط با آوردن ببر به میانکاله و احیاء این منطقه برنامه ای تدوین گردید و با توجه به و عده هائی که ریاست سازمان در زمینه تخصیص بودجه مورد نیاز جهت خرید برخی از مستثنیات و دامداریها و ایجاد فضای لازم جهت سکونتگاههای ببر ها داده بودند در ظرف کمتر از دو ماه اقدامات مهمی از قبیل مذاکره با دامداران و صاحبان اراضی به منظور واگذاری عرصه های موجود با قیمت کارشناسی، تعیین محل احداث زیستگاه و ابنیه های مورد نیاز ومذاکره با شرکتی استرالیایی به منظور تهیه فنس الکتریکی و مذاکره با چند موسسه تولیدی به منظور ترغیب آنی جهت حمایت از این برنامه انجام گرفت ولی متاسفانه علیرغم اعلام ریاست سازمان مبنی بر تخصیص 3 میلیارد تومان جهت اجرای این پروژه هیچوقت وعده ایشان تحقق نیافت.
این گزارشی است که از طریق همکاران دفاتر حیات وحش و شکار و صید حوزه معاونت طبیعی در اختیارم قرار گرفته است. علیرغم این که دو قلاده ماده پلنگ در شرایط مطلوبی نبودند، اما حوزه معاونت طبیعی سازمان قصد واگذاری آن دو را به جایی نداشت.[3]
با توجه به سیاستهای حوزه معاونت طبیعی، هیچ گونه برنامه ای برای واگذاری حیات وحش در این معاونت وجود نداشته و هیچ گونه پنهان کاری هم در هیچ مورد و زمینه ای وجود ندارد. این اعتقاد من و همکارانم است که هر چیزی باید شفاف بوده و مردم و مسئولین از آن مطلع باشند؛ اما عده ای اندک به دنبال منافع شخصی و سوء استفاده از روند موجود در سازمان می باشند، برای رسیدن به اهدافشان فقط ژست و پز کار و حضور در جلوی دوربین خبرنگاران سیار و سایر رسانه ها برایشان مهم است، از این رو برای رسیدن به اهدافشان، تصمیمات خود را به مقامات سازمان دیکته و هماهنگ نموده و با نادیده گرفتن قوانین و مقررات و سیاستهای کاری حوزه معاونت طبیعی به قول مشهدی ها این حوزه را به چشم بچه مادر اندر یا ناتنی می نگرند. در صورتی که وظیفه اصلی سازمان حفظ محیط زیست طبیعی و به طور کلی طبیعت است، اما متأسفانه به قدری حواشی و مسایل حاشیه ای مطرح است که اصل موضوع گم یا کمرنگ شده و از متن به حاشیه رانده شده است.
چند روزی از جلسه و نشست با طرف روسی نگذشته است که با خبر شدم از طریق حوزه ریاست سازمان و امور بین الملل بدون آگاهی و هماهنگی با معاون محیط زیست طبیعی سازمان به طور مستقیم بامدیران زیرمجموعه معاونت یعنی مدیران دفاتر مدیریت شکار و صید و حیات وحش ارتباط غیر اصولی برقرار نموده اند. متاسفانه مدیران این دفاتر هم بدون رعایت اصول مدیریتی، تحت تاثیر دستور سایرین بدون آنکه من را در جریان قرار دهند دو رأس بره آهو را آماده و به طور پنهانی از کشور خارج می نمایند تا در اختیار یکی از شیوخ قطر که احتمالاً وزیر محیط زیست کشور قطر بوده است، قرار گیرد. این موضوع هم بیشتر به خواست سفیر جمهوری اسلامی ایران در قطر که از دوستان خودم می باشد، صورت گرفته است، چون ایشان تلفنی با من تماس گرفت و خواستار تماس بیشتر با ایشان در جهت گسترش بیشتر روابط بین ایران و قطر شده بود که در پاسخ ایشان گفتم این گونه مسایل می باید از طریق روابط بین الملل پیگیری شود و در واقع روی خوش نشان ندادم که بعدها به مسایل دیگری نیز منتهی گردید و دفتر روابط بین الملل در جریان این امور هست و در واقع با آب پاک از جانب من بر روی دستشان ریخت و اگر اقدامی در حوزه طبیعی صورت گرفته بدون اطلاع و هماهنگی من صورت گرفته است. حوزه معاونت طبیعی چند روز بعد از طریق رسانه ها از این موضوع آگاه شد.[4] به طوری که وقتی افشاء و سرو صدای آن بلند شد، هر یک از افراد غیر مسئول پاسخهای متفاوتی به رسانه ها ارائه دادند که خجالت آور و آبروریزی بیشتری را به دنبال داشت. حوزه ریاست اعلام کرد این دو رأس آهو بیمار بوده اند، حوزه امور بین الملل نیز اعلام نمود این دو رأس آهو برای مسایل ژنتیکی به خارج فرستاده شده و برگردانده می شود از این نوع خزعبلات و از هراسی که داشتند آن را محول به حوزه معاونت طبیعی نکرده تا موضوع را جمع و جور کند.
ریاست سازمان بارها می گفت حرف شما برای من حجت است؛ اما کار خودش را می کرد و هرگز توجهی به نظرات و پیشنهادات حوزه معاونت طبیعی نداشت و برایش مهم هم نبود.
حوزه ریاست و مسئول روابط بین الملل سازمان هم پیگیر واگذاری دو قلاده پلنگ ماده بوده و بر واگذاری آنها تأکید داشتند با این توجیه که این موضوع در روابط سیاسی دو کشور بسیار اهمیت دارد و توجیهاتی از این قبیل. البته از نظر سیاسی شاید کشور به ظاهر در موقعیت مناسبی نیست؛ اما ربطی به این مسأله نداشت یا حداقل این موضوع نمی توانست خلأ به ظاهر انزوای سیاسی را پر نماید. از این رو این توجیهات پذیرفتنی نبود اما ابزاری شده برای برخی افراد برای رسیدن به اهداف شان. متأسفانه در این سال ها دیگر نباید از خداوند بخواهیم گناهان ما را بیامرزد، بلکه باید بگوئیم خداوندا توجیهات ما را بیامرز!
بالاخره جلسه به این نتیجه رسیدکه طرف روسی فقط خواهان دو قلاده پلنگ است و موضوع دیگری را دنبال نمی کند. با همکاران و همچنین آقای هوشنگ ضیائی شور و مشورت شد و با توجه به واگذاری دو رأس آهویی که به طور پنهانی و غیر عرف به شیوخ قطر واگذار شده است، به طرف روسی پیشنهاد شد که در قبال واگذاری دو قلاده ماده پلنگ، دو قلاده ببر سیبری که گویا نژادش به ببر مازندران نزدیک است از روسیه دریافت گردد. در ابتدا معاون طبیعی وزارت محیط زیست روسیه و همراهانش با این درخواست مخالفت کردند. سپس از ما خواستند تا با وزیر محیط زیست روسیه مذاکره کرده و پاسخ ما را بدهند، در نهایت پذیرفتند دو قلاده ببر در اختیار ایران قرار دهند. سازمان هیچ گاه برنامه ای برای نگهداری یا آزادسازی و تکثیر ببر در طبیعت و زیستگاههای مربوطه و حتی نگهداری در اسارت ندارد، فقط در قبال واگذاری دو قلاده پلنگ ماده، به دنبال دریافت و مبادله دو قلاده ببر و نگهداری آنها در پارک طبیعت پردیسان است؛ البته آنهم در زمان مقتضی و پس ازفراهم نمودن محل مناسب برای نگهداری ببرها با رعایت کلیه ضوابط و استانداردها و سایر مسایل زیستی در اسارت. این در حالی است که از ابتدای تاسیس سازمان تاکنون نیز هیچ برنامه ای برای تکثیر ببر در دستور کار نداشته و در این باره توصیه یا پیشنهادی هم از اشخاص حقیقی و حقوقی ارائه نشده است. بنابراین طبیعی است که برای این موضوع اقدام تأمین اعتبار و یا پیش بینی آن موضوعیتی نداشته است[5].
ولادیمیر پوتین خواهان سرسخت پلنگ ایرانی
البته طی چهار دهه اخیر پروژه های کوچکی تحت عناوین ببریابی در مقاطع زمانی مختلف مطرح شده که نتیجه ای در بر نداشته است، به طوری که همواره شایعاتی مبنی بر وجود ببر مازندارن وجود داشته و دارد. در زمانی که در معاونت حضور داشتم، پروژه ببریابی توسط آقای بهزاد سعیدپور ازهمکاران آموزشکده محیط زیست به مبلغ سه میلیارد ریال ارائه شد که توسط همکاران حوزه معاونت محیط زیست طبیعی علیرغم توجیهات و اصرار ایشان رد شد.
البته در سال های اخیر برخی گونه های شاخص علف خوار با توجیهات تکثیر و جلوگیری از انقراض بدون هیچ گونه توجیه و بررسی علمی فقط به صورت دستوری از زیستگاه های خود به زیستگاه های غیرمرتبط انتقال داده شده اند که در اسارت و یا به صورت نیمه اسارت نگهداری می شوند، به طوری که این گونه اقدامات و فنس کشیهای بی مورد پر هزینه که بدین منظور صورت گرفته اند، تبدیل به یک شوخی و مضحکه شده است؛ اما کسی جرأت مخالفت و برخورد با این گونه اقدامات و ناهنجاری های زیست محیطی را ندارد[6] . در سالهای قبل با صرف هزینه زیاد محوطه وسیعی به منظور نگهداری شیر در پارک طبیعت پردیسان فنس کشی گردید ولی هیچوقت شیری در آن رها نگردید از آنجائیکه سکونت گاههای شیر و ببر از نطر استاندارد تقریباً شبیه به هم می باشد لذا این مکان انتخاب اول برای اسکان موقت ببرها بود ولی متاسفانه پس از بازدید آقای ضیائی از محل مشخص گردید که در زمان احداث این محوطه استاندارد های لازم رعایت نشده و پایه ها و توری و محل اتصال توری به زمین از استحکام لازم جهت نگهداری شیر و ببر برخوردار نمی باشد.
با توجه به پذیرش طرف روسی با واگذاری دو قلاده ببر در ازای دو قلاده پلنگ ماده، توافق صورت پذیرفت، اما با توجه به علاقه رئیس سازمان که ببرها در زیستگاه خود برای تکثیر باشند، با نظر حوزه معاونت طبیعی مقرر شد که در شبه جزیره میانکاله که آخرین ببر مازندران در آن شکار شده است، محلی به منظور نگهداری دو قلاده ببری که در آینده از روسیه وارد خواهند شد، آماده گردد. میانکاله که یکی از منحصر به فرد ترین زیستگاه های کشور بوده است، متاسفانه طی سه دهه اخیر به طور کلی شرایط زیستگاهی خود را از دست داده به طوری که هم اکنون از استانداردهای زیست محیطی بدور و در اختیار سماکان، دامداران، بهره برداران انار وحشی و بخش هایی از آن نیز در تصرف افراد قرار گرفته دارد. با ایجاد مرکز نگهداری ببر در شبه جزیره میانکاله که نمونه آن در چند کیلومتری مسکو وجود دارد قصد و هدف احیای منطقه میانکاله است. از این رو وظایفی برای دستگاه های ذیربط از جمله استانداری مازندران، وزارت تعاون و … تعیین گردید. وزارت تعاون موظف شد نسبت به سامان دادن تعاونی سماکان که هر سماکی برای خود مکانی برای اسکان در نظر گرفته اقدام کند، استانداری نسبت به اخراج دامداران و خرید مستثنیات اقدام نماید. همچنین وضعیت بهره برداران انار وحشی از انارستان های میانکاله را نیز مشخص و سامان داده شوند، سازمان حفاظت محیط زیست نیز از طریق اداره کل حفاظت محیط زیست استان مازندران نسبت به تأمین آب و برق و جاده دسترسی مربوط به محل نگهداری ببرها اقدام نماید. قبلاً اشاره شد که یک ریال اعتبار بدین منظور در اختیار معاونت طبیعی سازمان و یا اداره کل حفاظت محیط زیست مازندران قرار نگرفته است. در انجام اقدامات عملی به فرض این که اعتباری هم پایدار شده باشد، نیاز به زمان است. یک شبه که نمی شود سماکان را ساماندهی یا دامداران را اخراج کرد!
ولادیمیر پوتین و پلنگ ایرانی
هنوز جوهر امضاهای پای صورتجلسه خشک نشده است که از دفتر روابط بین الملل سازمان اعلام شد که ببرها ظرف دو یا سه روز آینده وارد ایران می شوند و همان موقع در مصاحبه ای که رسانه ها آن را درج کردند، اعلام کردم میهمانان ناخوانده وارد کشور می شوند که این موضوع به مذاق خیلی ها خوش نیامد چون درکی از مسایل حیات وحش نداشتند و دنبال تبلیغات هیاهو و نمایش بودند. با شنیدن این خبر، با دفتر روابط بین الملل که رابط بین سازمان و سفارت ایران در روسیه است، تماس گرفته و عدم آمادگی پذیرش مهیمانان ناخوانده یعنی ببرها را اعلام نمودم؛ چون هیچکدام از اقداماتی و تمهیداتی که برای پذیرش و نگهداری آنها لازم است در این مدت کوتاه تاکنون فراهم نشده است. چرا که سئولات بسیاری مطرح است، ببرها را تا فراهم شدن امکانات لازم در میانکاله، موقتاٌ کجا باید نگهداری کرد؟ چه کسی این مسئولیت را می پذیرد؟ طرف روسی فقط دنبال پلنگ ها است و سازمان را در برابر عمل انجام شده قرار داده است. با همکاری افراد غیر مسئول در سازمان و سفارت ایران در روسیه با توجیه ارتقاء روابط سیاسی، دو قلاده ببر یک نر دو سال و نیمه و یک ماده چهار ساله را بدون این که کارشناسان ایرانی آن ها را مورد بررسی بیومتریک قرار دهند، به دلخواه خود در قفس های ویژه با هواپیمای ویژه روانه ایران کردند. البته کارشناسان روسی ازوضعیت دو قلاده پلنگ ماده ایرانی[7] اطلاعات کافی داشتند. طرف روسی با آگاهی از وضعیت هر دو ماده پلنگ آن ها را پذیرفته است، با انتقال ببرها به ایران قصد دارند که با همان قفس های ویژه دو پلنگ ماده را از ایران به روسیه انتقال دهند.
تصاویر قفس های ورود ببرهای سیبری/ آرشیو دیده بان حقوق حیوانات
چون در پارک پردیسان جای مناسب و محلی ویژه برای نگهداری موقت ببرها، این حیوان درنده با چهارصد کیلو وزن که دارای استحکام لازم بوده و همچنین استخر آب برای آب تنی ببرها و متناسب با ویژگی های جسمی و رفتاری ببرها که دارای پرش هایی بلند و آدمخوار نیز هستند وجود ندارد، با آقای مهندس ضیایی مشورت شدکه چه باید کرد که آبروریزی نشود و این شرایط تحمیل شده را طوری مدیریت کرد تا مشکلی پیش نیاید. ایشان پیشنهاد کرد که بازدیدی از باغ وحش ارم داشته و از نزدیک بررسی نماید که آیا مکان مناسبی برای نگهداری موقت ببرها وجود دارد؟ نتیجه بازدید و بررسی که ایشان گزارش کردند این است که در باغ وحش ارم محلی نسبتاً امن با محوطه ای باز وجود دارد که در صورت تقویت فنس ها برای ایمنی بیشتر و ایجاد استخری کم عمق برای شنا و آب بازی ببرها می تواند محل نسبتاً مناسبی برای نگهداری موقت ببرها باشد تا به محض آماده شدن میانکاله از این محل موقت به محل نگهداری اصلی شبه جزیره میانکاله انتقال داده شوند. مسئولین باغ وحش هم از این موضوع استقبال کرده و همکاری لازم را معمول داشتند و کلیه هزینه های نگهداری را به عهده گرفتند. علاوه بر هزینه های نگهداری، هزینه غذای روزانه هر یک از ببرها یک صد هزار تومان است، یعنی ماهیانه حدود شش میلیون تومان که سازمان چنین اعتباری را در اختیار ندارد.
پارچه نوشته متملقانه مسوولان باغ وحش ارم در مراسم رونمایی از ببرهای سیبری/ آرشیو دیده بان حقوق حیوانات
وزیر محیط زیست روسیه همراه با دو قلاده ببر وارد فرودگاه مهرآباد تهران شد. این در حالی است که هیچ گونه برنامه و مقدمات لازم ابتدایی و مجوزهای مورد نیاز نیز از دستگاه های ذیربط اخذ نشده است و به طور کلی هیچ گونه آمادگی وجود نداشت. جاذبه و ابهت ببرها باعث خوشحالی مردمی شده که از موضوع آگاه شده اند و جمعیت کثیری برای استقبال از ببرهای وارداتی در محل باغ وحش ارم تهران حضور یافته اند. مسئولین دستگاههای ذیربط از جمله فرودگاه، گمرک، دامپزشکی و…. نهایت همکاری را معمول و بالاخره ببرها با قفس های ویژه هر یک در کامیونت هایی توسط جراثقال بارگیری و روانه باغ وحش شدند. این در حالی است که این جمعیت شیفته و طرفدار حیات وحش با چهره های خندان و شور و حال زاید الوصفی به صورت خود جوش جمع شده و برای یک لحظه مشاهده ببرها از سر و کول هم بالا و پایین می رفتند. در گوشه و کنار محوطه محل نگهداری ببرها برخی از مسئولین که عده ای دورشان جمع شده، قصه پردازی می کردند، یکی می گفت ببر ماده حامله است، یکی می گفت دوقلو حامله است و هر کس که اطلاعات مختصری داشت، آن را پردازش کرده و عوام پسندانه در اختیار رسانه ها قرار می داد، من هم در گوشه ای ایستاده نظاره گر این مناظر هستم و از خدا عاقبت به خیری را طلب می کنم. پس از تخلیه قفسها و انتقال ببرها به داخل محل نگهداری موقت، باغ وحش ارم را ترک کردم. آقای مانی صادقی که از فیلمبرداران و تصویرپردازان مجرب وحرفه ای حیات وحش کشور است را لحظاتی در فرودگاه مهرآباد ملاقات کرده، تعجب کردم که چگونه متوجه شده است. از ایشان پرسیدم، پاسخ داد به من دستور دادند از ورود ببرها به ایران تا به آخر فیلمی تهیه نمایم. تا کنون هم متوجه نشدم بالاخره چه کسی دستور داده است.
صدوق در مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتهجوم مردم در اثر تبلیغات باغ وحش برای مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتشوی تبلیغاتی باغ وحش ارم برای مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتامیر الهامی مدیر وقت باغ وحش ارم در حال ادای توضیح به محمدی زاده رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست در مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتامیر الهامی مدیر وقت باغ وحش ارم در حال ادای توضیح به محمدی زاده رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست در داخل محوطه تعیین شده برای ببرها در مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتمسوولان در محوطه خارجی محل نگهداری ببرها در مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتامیر الهامی مدیر وقت باغ وحش ارم در حال ادای توضیح به محمدی زاده رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست در مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتتهیه گزارش خبرنگاران ذوق زده با بغل کردن توله شیرهایی که سال بعد کشته شدند؛ مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتجوشکاری نرده های باقیمانده محوطه ببرها در باغ وحش ارم در حین مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتجوشکاری نرده های باقیمانده محوطه ببرها در باغ وحش ارم هنگام ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتلحظه ورود ببرهای سیری به محوطه مخصوص در باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتهجوم خبرنگاران به داخل محوطه در لحظه ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتهجوم خبرنگاران به داخل محوطه در لحظه ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتهجوم مردم به داخل محوطه در لحظه ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتببرها از باکس چوبی خارج نمی شوند!/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتتحریک ببرها با میله های فلزی برای خروج از باکس و ورود به اتاق گربه سانان باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتهجوم مردم برای دیدن ببرها در اثر تبلیغات باغ وحش/ آرشیو دیده بان حقوق حیوانات
قبلاٌ اشاره شد که ورود ناخواسته این ببرها یک اتفاق است و سازمان حفاظت محیط زیست از ابتدای تشکیل تاکنون پروژه یا طرح و برنامه ای برای احیای ببرمازندران از طریق تکثیر در اسارت یا نیمه اسارت نداشته و ندارد. این موافقت هم صرفاً به دلایل رضایت طرف روسی و سفارت ایران در روسیه است و حتی یک ریال اعتباری برای آن وجود ندارد. اما طوری برای رسانه ها و برخی افراد جا افتاده که برای نقل و انتقال این ببرها، پنجاه میلیارد ریال هزینه شده است و این موضوع بارها از من سئوال شد که من آن را تکذیب کردم، این در حالی است که مرتب (ازطریق….) به من توصیه می شد و می خواستندکه فوری با آقای صادقی قرارداد فیلم برداری آن هم به مبلغ بالا بسته شود، می پرسیدم از کدام محل و اعتبار؟ هر کس می خواست از این نمد برای خود کلاهی بسازد و کسی به عواقب کار فکر نمی کرد. آن روز همه خوشحال و خندان بوده و خود را پیروز معرکه می دانستند و پس از چند روز نمایش و هیاهوها فروکش کرد و شرایط عادی حاکم شد. اما علیرغم تلاشهایی که می شد پروژه میانکاله پیش نمی رفت و از طرفی حضور ببرها و مراقبت و نگهداری آن ها توسط باغ وحش ارم خیال خیلی ها را راحت کرده بود جز مدیر کل دفتر حیات وحش، آقای ضیائی و بنده که نگران بودیم. اما همه کارها در دست ریاست سازمان است که می باید از طریق استانداری و وزارت خانه های مربوطه و سایرین پیگیری نماید. چون هیچ چیز سرجای خود نیست و مشخص نبود در آینده چه خواهد شد. نگهداری و مراقبت از ببرها نیاز به نیروی انسانی کارآزموده و آگاه و شناخت از ببر و رفتارهای آن دارد که سازمان چنین نیرویی را در اختیار نداشت. دامپزشک متخصص ببر و آگاه به مسایل تغذیه و از همه مهمتر اعتبار مورد نیاز حتی برای تأمین غذای آن ها وجود ندارد و پیش بینی هم نشده است و هرگز هم پیش بینی نگردید. فقط از محل سایر طرح های عمرانی معاونت طبیعی، کسر و برای احداث ساختمان نگهداری ببرها در میانکاله به استان مازندران حواله گردید، که اسناد آن در امور مالی و ذیحسابی سازمان موجود است.
علیرغم پیگیری ها و مکاتبات انجام شده در مورد تعیین یک نفر به عنوان مسئول پروژه ببر متاسفانه ریاست سازمان نه تنها شخص مسئولی تعیین ننمودند بلکه حاضر به صدور یک ابلاغ برای آقای ضیایی که از بدو ورود ببرها به صورت داوطلبانه و بدون هیچ گونه چشم داشتی از هر کونه کمکی مضایقه نمی نمودند نیز نشدند. از طرف دیگر مصاحبه های غیر کارشناسی ریاست سازمان از قبیل تکثیر و رها سازی 50 ببر در میانکاله و یا … بودن ببرها و غیره و دخالت ها و اظهار نظر ها و مصاحبه های افراد غیر مسئول با رسانه ها و محول نمودن پاسخ خبر نگاران و رسانه ها و عدم تخصیص بودجه لازم برای خرید برخی از دامداری ها و مستثنیات موجود در میانکاله همگی باعث گردید تا ایشان همکاری خود را با این پروژه قطع نمایند.
علیرغم همه مشکلات دفتر حیات وحش با اعزام کارشناسان به باغ وحش نظارت مستمری بر تغذیه و بهداشت ببر ها اعمال می نمود به همین دلیل ببر ها از سلامت و شادابی لازم برخوردار بودند این موضوع ادامه داشت تا اینکه یک روز آقای محمدی مدیر کل حیات وحش اطلاع دادند که ببر نر مریض است و مقداری چرک و خون در قفس او مشاهده شده که با وجود مداوای انجام شده چشم ها و بینی ترشح زیادی دارند و داروهای تجویز شده تاثیری نداشته است. از طرف دیگر علیرغم تماس های انجام شده با چند نفر از اساتید دانشکده دامپزشکی که از مدتها قبل در باغ وحش حضور دارند و مشغول مداوای شیرهای مریض هستند آنها حاضر به قبول مسئولیت معالجه ببرها نگردیدند و برخی از دامپزشک ها نیز به دلایلی از قبیل اینکه تجربه ای در مورد ببر و بخصوص بیهوش نمودن آنها ندارند و یا ترس از رسانه ها از قبول این مسئولیت خود داری نموده اند.
شرایط نگهداری ببرهای سیبری در قرنطینه به محض ورود/ آرشیو دیده بان حقوق حیوانات
با توجه به مراتب فوق از آقای محمدی خواستم که با آقای ضیائی که تجربیات زیادی در بیهوش کردن حیوانات وحشی دارند تماس گرفته و از ایشان تقاضا نماید که نسبت به بیهوش نمودن ببر مذکور و انجام مداوای لازم اقدام نماید ولی آقای محمدی اظهار داشت که من قبلاً با آقای ضیائی تماس گرفته ام ولی ایشان به دلایلی از قبیل مشغول بودن در پروژه بین المللی زاگرس و حضور چهار دامپزشک در دفتر حیات وحش و عدم نیاز به حضور ایشان، از قبول این مسئولیت خودداری نموده اند.
دو روز بعد آقای محمدی که برای شرکت در سمینار مدیران استان ها به خوزستان رفته بود سراسیمه با اینجانب تماس گرفت و از اوضاع وخیم ببر و عدم قبول مسئولیت مداوای ببر توسط دامپزشکان وحتی کارکنان باغ وحش خبر داد و از اینجانب تقاضا نمود که با توجه به احترامی که آقای ضیائی برای شخص شما قائل است از ایشان در خواست نمائید که این مسئولیت را بپذیرند. من هم بلافاصله با آقای ضیائی تماس گرفتم و ضمن تشریح وضعیت وخیم ببر از ایشان خواستم که مسئولیت مداوای ببر را بر عهده بگیرند، ایشان هم بدون چون و چرا و هیچ گونه توقعی این مسئولیت را پذیرفتند و اینجانب طی ابلاغی مسئولیت مداوای ببر نر را با توجه به وضعیت وخیم آن به آقای مهندس ضیائی محول نمودم.
دامپزشکان معالج ببر بیوه و هوشنگ ضیایی/ عکس از ایسنا
پس از صدور این ابلاغ آقای ضیائی در همانروز با دعوت از چند دامپزشک متخصص و با تجربه نسبت به بیهوش نمودن ببر نر اقدام نمودند پس از معاینه ببر مشخص گردید که خون و چرک های مشاهده شده مربوط به زخم های ایجاد شده بررروی دم و ناحیه ران می باشد. آقای دکتر گرگین که از اساتید قدیمی و با تجربه در زمینه جراحی حیوانات وحشی می باشد کلیه زخم ها را … و پانسمان نمودند و آقای دکتر تقی پور نمونه ای از خون را به آزمایشگاه پاستور که مسئولیت آنرا یک خانم با تجربه در زمینه تشخیص آزمایشگاهی امراض و بیماریهای حیوانات بر عهده دارند ارسال گردید.
علیرغم اقدامات انجام شده و تزریق آنتی بیوتیک ها و سایر داروها نه تنها بهبودی در حیوان مشاهده نگردید، بلکه وضعیت آن روز به روز به وخامت می گذاشت. تا اینکه یک روز صبح آقای ضیائی از باغ وحش تلفنی به من اطلاع داد که علیرغم تلاشهای انجام شده ببر مریض تلف شده است ولی موضوع مهمتر اینکه طبق اطلاعات آزمایشگاه پاستور دلیل مرگ به علت بیماری مشمشه بوده است. بیماری خطر ناکی که از حیوانات فرد سم نظیر اسب و الاغ منتقل می شود و برای انسان بسیار خطرناک و لاعلاج می باشد. ایشان همچنین تاکید داشتند که علت مریضی و مرگ و میر شیرهای باغ وحش که از چندین ماه قبل از ورود ببر ها شروع شده و هنوز هم ادامه دارد، وجود همین بیماری مشمشه است.
شرایط نگهداری ببرها در باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیوانات
با توجه به اهمیت موضوع بلافاصله مراتب را به آقای محمدی زاده اطلاع دادم و از ایشان در خواست نمودم که برای اخذ تصمیمات لازم جلسه ای با حضور ایشان و تیم دامپزشکی مسئول معالجه ببر ها داشته باشیم.
در این جلسه ابتدا مسئول آزمایشگاه پاستور که خانم مسنی بود و با داشتن تخصص و سالها تجربه موفق به شناسایی عامل بیماری بببر تلف شده گردیده بود (شایان ذکر است که از چندین ماه قبل از ورود ببرها این بیماری در باغ وحش وجود داشت و با وجود تلف شدن تعدادی شیر و حضور مداوم تیم دامپزشکی دانشگاه تهران در باغ وحش عامل بیماری شناسایی نگردیده بود.) توضیحاتی در مورد نحوه انتقال این بیماری از فرد سمانی مثل اسب و الاغ به انسان و حیوانات گوشت خوار و خطراتی که به علت صعب العلاج بودن آن جان انسان ها را تهدید می نماید به اطلاع رسانید.
غذای گربه سانان ارم در زمان ورود ببرها/ آرشیو دیده بان حقوق حیوانات
پس از بحث و تبادل نظر با توجه به اهمیت موضوع قرار شد که موضوع فوراً به سازمان دامپزشکی که به نظر می رسید از وجود بیماری درکشور اطلاع ندارد اعلام شود. در صورتیکه بعداً معلوم گردید که سازمان دامپزشکی از وجود این بیماری و مرگ و میر تعدادی اسب در سال های اخیر مطلع بوده است ولی به علت ملاحظاتی از قبیل ورود و خروج اسب ها از کشور جهت انجام مسابقات اسب دوانی از اطلاع رسانی خود داری نموده است. این در حالی است که علائم بیماری مشمشه شباهت زیادی به علائم بیماری سل دارد و معلوم نیست که این عدم اطلاع رسانی تاکنون چه عواقبی برای مبتلایان به این بیماری که اغلب از کارکنان و کارگران اصطبل ها و همچنین سوار کاران می باشد در بر داشته است) پس از مطلع نمودن سازمان دامپزشکی با وجودی که سازمان تحت فشار بود که این موضوع محرمانه تلقی شود. با وجود این از آنجائی که جان مردم در خطر بود لذا اینجانب و آقای محمدی زاده و آقای ضیائی با انجام مصاحبه با رسانه های مختلف این موضوع را به اطلاع مردم رساندیم. پس از آن بلافاصله باغ وحش تهران که محل سکونت حیوانات مبتلا به این بیماری و همچنین محل نگهداری تعدادی از حیوانات فرد سم نظیر گور خر، اسب و الاغ بود و همه روزه تعداد زیادی از اقشار مختلف مردم به خصوص دانش آموزان از آن بازدید می نمودند تعطیل گردید. پس از آن از کلیه گوشت خواران باغ وحش اعم از شیر و ببر وپلنگ نمونه های آزمایشگاهی تهیه گردید و تست های لازم از فرد سمان انجام گرفت. خوشبختانه گور خرها، اسب ها و پلنگ ها سالم بودند ولی تست های انجام شده به روی ببر ماده و اکثر شیرهای موجود مثبت بود و به همین دلیل به منظور جلوگیری از انتشار بیماری کلیه شیر های آلوده توسط سازمان دامپزشکی معدوم گردیدند.
علیرغم اینکه سازمان دامپزشکی از وجود بیماری مشمشه در ایران با خبر بود ولی با وجود سعی می نمود که ببرها را عامل ورود این بیماری به ایران و مبتلا شدن شیرها قلمداد کند. در صورتیکه مرگ و میر شیرها به علت این بیماری ماه ها قبل از ورود ببرها شروع شده بود وحتی باغ وحش تهران نیز به علت عدم آگاهی اقدام به فروش پوست شیر های مرده نموده بود. از طرف دیگر برخی از نمایندگان مجلس منجمله آقای تابش که مسئولیت فدراسیون اسب سواری را بر عهده داشتند خواستار توضیحاتی در این زمینه گردیدند.
در جلسه ای که در مجلس شورای اسلامی با حضور نمایندگان سازمان دامپزشکی، باغ وحش تهران و سازمان حفاظت محیط زیست تشکیل گردید، سازمان دامپزشکی شکوائیه ای در مورد ورود ببرهای مریض و آوردن عامل بیماری مشمشه به ایران مطرح نمود. از طرف دیگر باغ وحش تهران نیز از طرف خود و دکه داران از سازمان حفاظت محیط زیست تقاضای ضرر و زیان به علت تعطیلی باغ وحش را داشت که در هر دو مورد توضیحات لازم توسط اینجانب و آقای ضیایی داده شد و به اطلاع نمایندگان رسید که این بیماری قبل از ورود ببر ها به ایران و جود داشته و حتی در سال قبل در یکی از پانسیون ها تعدادی اسب به علت همین بیماری تلف شده و مابقی نیز توسط مامورین سازمان دامپزشکی معدوم شده اند و توضیح داده شد که سازمان دامپزشکی با اطلاع از وجود این بیماری و همچنین ورود غیر قانونی اسب و الاغ به کشور لازم بود نسبت به ایجاد قرنطینه مبادرت نماید. از طرف دیگر سازمان دامپزشکی و همچنین باغ وحش تهران موظف بودند قبل از کشتار الاغ ها در باغ وحش آزمایشات لازم را در مورد عدم ابتلاء آن به این بیماری انجام دهند.
متاسفانه با مرگ ببر نر پروژه خرید دامداری های موجود در میانکاله متوقف گردید و با وجودیکه ساختمان محل نگهداری ببرها آماده بهره برداری می باشد ولی به علت امتناع روس ها از دادن ببر به ایران این ساختمان بلا استفاده مانده است.
قفس پرهزینه ساخته شده در میانکاله برای ببرها/ تصویر از ایسنا
________________________________
[1] زمانی که به عنوان معاونت محیط زیست طبیعی منصوب شدم با توجه به شناختی که از آقای ضیائی داشتم بدون درنگ ایشان را به عنوان مشاور خود منصوب کردم؛ هرچند به مذاق بعضی ها خوش نیامد اما برایم مهم نبود چون به کار ایشان ایمان داشته و دارم.
[2] سال هاست که نسل پلنگ در منطقه اکولوژیکی قفقاز منقرض شده است که یکی از دلایل اصلی آن قبل از فروپاشی شوروی سابق این است که پلنگ را حیوانی زیانکار دانسته و عملاً آن را از بین برده و در این منطقه دیگر آثاری از آن موجود نیست. در سال های اخیر عده ای با استفاده از منابع مالی برخی مجامع با اهداف نامشخص در این پوشش قصد احیای پلنگ قفقاز را با ترفندهایی از طریق … پلنگ منطقه حفاظت شده کیامکی در ایران را دارند که هم مرز با منطقه قفقاز است.
انتقال دو قلاده ببر سیبری از روسیه به کشور در قبال دریافت دو قلاده ماده پلنگ مصدوم به عنوان نماد المپیک زمستانی سوچی و اصرار بر انجام این تعامل با روسیه از طرف برخی مسئولین فاقد صلاحیت علمی و تجربی در زمینه حیات وحش به ویژه گربه سانان خود حکایتی است. انگار ببر و پلنگ نوعی کالا هستند نه گوشتخوارانی در رأس هرم اکولوژیک، چه آسان می بُرند و می دوزند و چه آسان دستور می دهند و برای عملی شدن نیات خود از دیگران مایه گذاشته و استناد می کنند به دستورات مقامات بالاتر که احتمالاً روحشان هم از موضوع بی خبر است و با این روش نظریاتشان را بر مجموعه تحمیل می نمایند، اگر در این تعامل موفق شوند که هیاهو به راه انداخته و با تبلیغات و بزرگ نمایی بهره های لازم را از آن می برند و اگر اتفاق ناخوشایند و شکستی رخ دهد، دیگران باید پاسخگو باشند. به راستی که پیروزی هزار پدر و مادر دارد و شکست یتیم است. هنوز این ماجرا سرنوشتش نامعلوم است که داستان انتقال شیر ایرانی از هندوستان روی آنتن می رود، مدیران وارداتی و تحمیلی مطالبی شنیده آن هم به طور سطحی و می خواهند کاری کنند کارستان! شیر ایرانی را در زیستگاهش دشت ارژن و بیشه زارهای خوزستان احیاء کنند، زیستگاه هایی که طی قرن گذشته در اثر فعالیت های انسانی تخریب و ارزش های زیستگاهی خود را به کلی از دست داده اند.
[3] متأسفانه بخش طبیعی سازمان در کل کشور مورد توجه نیست و علیرغم هزینه های سنگین نگهداری اعم از تغذیه و تیمار و امور دامپزشکی هرگز اعتباری برای این گونه امور در اعتبارات منظور نمی شود. در حوزه معاونت طبیعی سازمان، اعتباراتی که وجود دارد مربوط به ساخت و ساز ساختمان های مراکز فسیل شناسی مراغه و کنوانسیون رامسر است وهمچنین هزینه های تعمیر و نگهداری و بازسازی ساختمان های پاسگاههای محیط زیست در مناطق تحت مدیریت رقمی ناچیز در برابر اعتبارات ساخت و ساز ساختمان است و به چشم نمی آید از این رو توجیه ندارد و هزینه اضافی محسوب می گردد، قرارداد مطالعاتی زیادی با دانشگاه های معتبر کشور در حوزه معاونت طبیعی قبل ازمسئولیتم در این حوزه منعقد گردیده که علیرغم نیاز و ارزش بسیار بالایی که دارند، پیشرفت آنچنانی نداشته و به دلیل عدم تخصیص اعتبارات بر زمین مانده است و در واقع قربانی ساخت و سازها می شوند. چون عقل ها در چشم است و همه ساختمانها از نزدیک مشاهده می شد اما چون واقف به مسایل فنی که حاصل و نتیجه مطالعات است نمی باشند، لذابه چشم آن ها نمی آید و این هم یکی از مشکلات و معضلات کشور است که علوم هنوز نتوانسته از نظر اقتصادی خودنمایی و بازار خود را پیدا کند. نظیر بسیاری از کشورها که یکی از منابع درآمدی آن ها، فروش نتیجه مطالعات و پژوهش های آن ها در زمینه های مختلف است. از این رو برای کوچکترین هزینه جزئی حوزه معاونت طبیعی دست بسته و توان رفع و رجوع آن را ندارد.
[4] حال چرا باید این گونه مسایل و هدایا که واگذاری آن عرف است، به طور پنهانی انجام گیرد در جریان قرار نگرفتیم. فکر آبروی خود که نیستند، آبروی یک سازمان یا کشور هم برایشان مهم نیست!
[5] اصولاً معاونت محیط زیست طبیعی و بسیاری از همکارانم اعتقادی به تکثیر در اسارت و نیمه اسارت ندارند و اعتقادم دارم که حیات وحش باید با حفاظت در زیستگاه خود که دارای شرایط لازم و مطلوب باشد، تکثیر شود. بنابراین چنین برنامه ای در سازمان نه تنها برای ببر بلکه برای سایر وحوش لااقل در زمانی که مسئولیت معاونت طبیعی را بر عهده داشتم، وجود نداشت و پذیرفته نبود.
[6] نمونه این گونه اقدامات قبل از مدیریتم در استان تهران در قلب پارک ملی خجیر در محل باغ شاه بود که فنسی به ارتفاع دو متر و محدوده ای وسیع که حتی زیر فنس هم با سیمان و بتون مسدود شده تا جنبده ای تردد نکند، این نتیجه کار مدیرانی است که از علم اکولوژی بهره ای نبرده و از رابطه بین جانوران و محیط شان بی خبرند. در اولین بازدیدی که به عنوان مدیر کل استان تهران در اسفند ماه سال 1386 از پارک ملی خجیر داشتم، دستور جمع آوری فنس ها را داده و از معاونت محیط زیست طبیعی وقت سازمان نیز توضیح خواستم. منظور از بیان این مسایل این است که با این گونه فعالیت های غیر اصولی و غیر علمی که مغایر با قوانین اکولوژی و محیط زیست است، شدیداً مخالف بوده و هستم. چه برسد به گوشتخوارانی نظیر ببر، پلنگ، یوزپلنگ و سایر که دارای قلمرو و در راس هرم غذایی اکولوژیک قرار دارند. سازمان حفاظت محیط زیست یک دستگاه حاکمیتی است و مرکز دامپروری و دامداری نیست. اگر افراد و اشخاصی قصد تکثیر دارند و مطالعاتی صورت داده اند قابل بررسی است؛ اما سازمان محیط زیست فقط اوظیفه دارد و می تواند با حفاظت و فراهم کردن شرایط لازم و کافی در زیستگاه هایی که محل زیست حیات وحش است، نسبت به تکثیر آن در شرایط طبیعی اقدام نماید که لازمه آن وجود آب، غذا یا طعمه و امنیت است که متأسفانه در حال حاضر این شرایط در زیستگاهها وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد کامل نیست، نمونه آن زیستگاه های یوز در کشور است که علیرغم تلاش سازمان و محیط بانان کم توقع در جهت حفاظت، شدیداً با کمبود طعمه نظیر آهو، جبیر و خرگوش و … مواجه هستند و این کمبود غذا یکی از مشکلات اساسی در زندگی یوز می باشد.
[7] یک قلاده از پلنگ ها از استان گلستان به پارک پردیسان منتقل شده است که بر اثر سم همراه طعمه و ضربات وارده توسط جوامع محلی ستون فقراتش کج و بر اثر تغذیه نامطلوب وضعیت نامناسبی داشت ویک قلاده پلنگ ماده دیگر در باغ وحش بابلسر است. آن هم یک دستش در تله گیر کرده و شکسته و بدجوری جوش خودره است و به دلیل نگهداری نامطلوب آن هم از وضعیت جسمی نامناسبی برخوردار است .
[8] در اینگونه موارد اغلب نورچشمی ها و افرادی که ذیصلاح نیستند به خارج از کشور عزیمت می نمایند .این افراد که معمولاً با روسا می آیند و با آنها نیز میروند هیچ گونه علاقه و وابستگی به سازمان نداشته و همه وقت خود را صرف خرید و غیره می نمایند و بدون کسب هیچ گونه دستاوردی به کشور باز می گردند.
* معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست در دوره ریاست محمد جواد محمدی زاده
دیده بان حقوق حیوانات برای انتشار نظر صاحب نظران و افرادی که نام آنها در این گزارش آمده اعلام آمادگی می کند.
دیده بان حقوق حیوانات: رییس سازمان حفاظت محیط زیست با انتشار تصویری از ببر بیوه سیبری در اینستاگرامش شرط خروج ببر بیوه سیبری از قرنطینه را «اطمینان صد در صدی همه کارشناسان دستگاههای مربوطه از سلامتی ببر سیبری» عنوان کرد؛ شرطی که اگر عملی شود به نگرانی چهار ساله فعالان حقوق حیوانات و دوستداران و متخصصان حیات وحش و حیوانات پایان خواهد بخشید.
در توضیح اینستاگرامی ابتکار آمده است:
«یک جفت ببر سیبری در سال 1389 بدون برنامه ریزی وارد کشور شد. یکی از این ببرها در همان سال به دلیل ابتلا به بیماری خطرناک مشمشه جان سپرد. اکنون در مورد در مورد ببر دوم که به طور مستمر تحت آزمایش قرار گرفته باید بر نکاتی را تاکید کنم: سازمان تاکنون همه تلاشش را برای جلوگیری از معدوم کردن این ببر به دلیل مشکوک بودن به بیماری مشمشه انجام داده، اما تا زمان اطمینان و تضمین صد در صدی از عدم ابتلا حیوانات و انسان ها حتی در درازمدت به بیماری مهلک مشمشه، بی تردید احساسی و یا تحت تاثیر فشارهای رسانه ای تصمیم گیری نخواهد شد. برای ما بودن یک حیوان در قفس بسیار قابل تحمل تر از این است که ریسک ابتلا مجموعه ای از حیوانات و انسان ها را بپذیریم. بنابراین تا حصول دستیابی به اطمینان صد در صدی همه کارشناسان ذی ربط دستگاههای مربوطه از سلامتی ببر سیبری و مجوز آنها، باید صبر کرد.
ضمنا بر خلاف توجه رسانه های خاص به موضوع ببر سیبری، این مسئله در کنار سیاست ها و اقدامات راهبردی سازمان در سطح کشور برای حفاظت از گونه های در معرض تهدید حیات وحش، از اولویت خاص برخوردار نیست، اگر چه به آن توجه دارد.»
لازم به ذکر است که در سال 1389 با اقدام غیر عالمانه مسوولان دولت وقت، دو ببر سیبری با دو پلنگ ایرانی مبادله شدند و سال بعد از آن یکی از آنها در باغ وحش ارم به دلیل ابتلا به بیماری مهلک مشمشه جان باخت. متعاقب این مساله، تمام شیرهای باغ وحش نیز کشته شدند و باغ وحش ارم به دستور مسوولان قرنطینه شد. از آن تاریخ تا کنون، ببر بیوه سیبری طبق ضوابط وزارت بهداشت و سازمان داپزشکی در قرنطینه نگهداری می شود. فعالان حقوق حیوانات از نخستین روزهای اعلام این تبادل مخالفت های وسیعی با آن شکل دادند. پس از بر ملا شدن مرگ ببر نر سیبری، به دلیل جلوگیری مسوولان از بازدید محل قرنطینه ببر بیوه، فقط اخباری از شرایط غیر قابل قبول قرنطینه شنیده می شد که این شرايط نیز با مخالفت های شدید فعالان حقوق حیوانات همراه بود. در نهایت و با روی کار آمدن دولت جدید، مسوولان اصلاح شرایط نگهداری ببر بیوه را در دستور کار قرار دادند اما با مخالفت سایر ارگان های صاحب نظر مواجه شدند.
مسوولان سازمان محیط زیست اعلام کرده اند که ببر بیوه را سالم می دانند. دامپزشک باغ وحش ارم نیز با انتشار اسنادی از اظهار نظر باغ وحش ها و دامپزشکان اروپایی در گروه های تلگرام، مدعی شده است که ببر سیبری در سلامت کامل به سر می برد. اما سازمان دامپزشکی و مسوولان وزارت بهداشت دو ارگان دیگری هستند که بجز سازمان حفاظت محیط زیست مسوولیت اظهار نظر در این رابطه دارند و تا کنون دو مکان قرنطینه پیشنهادی را تایید نکرده اند.
هزینه بالای نگهداری ببر، شرایط ویژه اعلام شده برای قرنطینه، عدم امکان نمایش برای مردم در باغ های وحش و در نتیجه ممکن نبودن کسب درآمد با نگهداری این حیوان برای باغ وحش ها، عدم وجود امکانات سازمان حفاظت محیط زیست برای نگهداری آن و برخی دلایل دیگر باعث شده هیچ رغبتی برای تغییر شرایط ببر بیوه وجود نداشته باشد.
در این میان، یک نکته در اظهار نظر صریح رییس سازمان حفاظت محیط زیست قابل توجه است: مسوولان، سلامت سایر حیوانات و البته مردم را فدای آزادی یک ببر نخواهند کرد؛ نکته ای قابل تقدیر که در صورت «تامین حداقل های استاندارد برای نگهداری ببر بیوه و در نظر گرفتن شرایط رفاهی لازم برای این حیوان» نگرانی فعالان حقوق حیوانات را پایان خواهد داد؛ شرایطی نظیر دسترسی به هوای آزاد، غذای مناسب، فضای باز و بسته به میزان کافی و امکانات دامپزشکی لازم برای زندگی با حداقل مشکلات جسمی و روحی.
لازم به ذکر است که در زمان مرگ ببر نر سیبری و هنگامی که جهت جلوگیری از خروج عامل بیماری باغ وحش ارم قرنطینه شده بود، برخی گروه ها بدون در نظر داشتن میزان خطر بیماری مشمشه و با برخوردی خطرناک اقدام به جمع آوری کمک مالی جهت زنده گیری و خارج کردن گربه های سرگردان باغ وحش کردند. دیده بان حقوق حیوانات با انتشار گزارشی مصور از تغذیه گربه های باغ وحش ارم از پس ماند غذای شیرها و ببرها، ضمن اعلام خطر نسبت به این اقدام که سلامت تمام گربه های شهر را با خطر مواجه می کرد، از اجرای آن جلوگیری کرد. در حال حاضر نیز دیده بان تمامی افراد، گروه ها و ارگان هایی که مدعی سلامت ببر بیوه هستند را به «پذیرش مسوولیت عواقب این ادعا» دعوت کرده و مدعیان بیماری را نیز مسوول عواقب ادعای مخالف می داند. دیده بان حقوق حیوانات بیشترین تعداد گزارش و تصویر را در پنج سال گذشته از ببرهای سیبری منتشر کرده است و در سال گذشته با بالا گرفتن بحث معدوم سازی ببر بیوه، با ارسال نامه ای رسمی به معاون محیط طبیعی سازمان خواهان انتقال رایگان آن در شرایط قرنطینه کامل به خارج از کشور شد تا از مرگ آن جلوگیری کند.
دیده بان حقوق حیوانات/ سپهر سلیمی*: چرا بهتر است به جای کُشتن، کاشت؟! بیست دلیل نوشته ام در خصوص برتری کاشتن درخت در عید قربان به جای کشتن حیوان. در روزهای سخت محیط زیست ایران، کاشت درخت اگر بصورت اصولی، علمی و بر اساس نیازهای منطقه باشد یکی از راههای کمک به محیط زیست و همه ساکنان زمین خواهد بود:
اول: کشتار غیرمجاز دام در معابر عمومی، مغایر مقررات بهداشتی است و ارتکاب این عمل مطابق ماده ۶۸۸ قانون مجازات اسلامی و ماده ۳۷ قانون تعزیرات حکومتی می تواند موجب پیگرد قانونی قرار گیرد.
دوم: برخی از مراجع شیعه کشتن حیوانات در اماکن عمومی را شرعاً دارای اشکال می دانند.
سوم: طبق بخشنامه مرکز رسیدگی به امور مساجد بر عدم ذبح گوسفند مقابل ورودی مساجد تاکید شده است.
چهارم: اگر لاشه دام ذبح شده توسط دامپزشک معاینه نشود امکان وجود بیماریهای خطرناک و سرایت آن به دیگران وجود دارد.
پنجم: ذبح حیوانات در اماکن شهری و در حضور کودکان اثرات نامناسبی بر روان کودکان خواهد داشت.
ششم: انتشار تصاویر ذبح حیوانات در اماکن عمومی ممکن است تصویری خشن و نامناسب از مردم و فرهنگ کشورمان به جهان نشان دهد. این مساله بویژه در مورد حیواناتی مثل شتر و گاو بسیار صادق است.
هفتم: گازهای تولید شده از چهارپایانی نظیر گوسفند، بز و گاو یکی از دلایل گرمایش جهانی و تخریب لایه ازن است.
هشتم: گوشتخواری به منابع آبی لطمه شدید وارد می کند.
نهم: با قربانی کردن جان می گیریم و با کاشتن نهال، زندگی به وجود می آوریم.
دهم: منافع حاصل از گوشت قربانی فقط به عده ای محدود و در زمانی کوتاه می رسد ولی منافع حاصل از کاشتن یک درخت همیشگی بوده و همه مردم جهان را شامل می شود.
یازدهم: با کاشتن نهال به افزایش فضای سبز و تولید اکسیژن بیشتر کمک می کنیم.
دوازدهم: خونابه دام ذبح شده می تواند حامل میکروبهای خطرناک برای سلامتی انسان باشد.
سیزدهم: کاشت درخت باعث زیبایی محیط زندگی مان می شود.
چهاردهم: درخت کاشته شده به عنوان یادگاری از نذر ما، سالهای سال باقی می ماند و خاطره ساز می شود.
پانزدهم: با کاشتن به جای کشتن ثابت می کنیم جامعه و فرهنگ پویایی داریم که می تواند همگام با شرایط روز، رسوم کهن را بهینه و به روز کند.
شانزدهم: کاشت درخت به حفظ محیط زیست پایدار کمک می کند.
هفدهم: در متون اسلامی سفارش بسیاری به کاشتن درخت شده است به طوریکه درخت یکی از شش موردی است که پس از مرگ به شخصی که آنرا کاشته سود می رساند. یا در حدیثی آمده: کسی که درختی بکارد خداوند نیز برای او در بهشت درختی می کارد.
هجدهم: نیمی از جنگل های ایران در سه دهه گذشته نابود شده است.
نوزدهم: حیوانات همانند انسان ها جان دارند و جانشان را دوست دارند. کشتن حیوان مغایر با حقوق حیوانات است.
بیستم: بیش از نود درصد حیات وحش ما طی چهار دهه گذشته نابود شده. بسیاری از حیوانات کشورمان در خطر انقراض هستند. با کاشتن درخت به جای کُشتن حیوان می توانیم فرهنگ حمایت از حیوانات را گسترش دهیم و به حفظ باقیمانده میراث جانوری کشورمان کمک کنیم.
دیده بان حقوق حیوانات: مدیر کل حفاظت و مدیریت شکار و صید سازمان حفاظت محیط زیست با بیان اینکه از یک سال گذشته حذف تدریجی جانوران وحشی از نمایش های سیرک در دستور کار این سازمان قرار گرفته است،گفت: با برنامه ریزی انجام شده امیدواریم تا پایان سال 94 شاهد حذف کامل حیات وحش در سیرکها باشیم .
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان حفاظت محیط زیست (پام)، علی تیموری افزود: از قدیم الایام افراد بسیاری با عناوینی نظیر دوره گرد ، معرکه گیر و به اصطلاح پهلوانان محلی خیابانی با هدف کسب در آمد از طریق به اسارت درآوردن حیوانات وحشی از قبیل شیر، خرس و میمون و غیره اقدام به جلب مردم کوچه خیابان و گاهاً مردم روستاها نموده و برای آنان اجرای نمایشهایی مانند کشتی گرفتن با خرس و شیر و یا حرکات طنزآمیز با میمون و یا بازی با مارهای سمی و یا غیر سمی بزرگ می کردند.
وی تصریح کرد: فعالیت پهلوانان محلی سالها بدون هیچ نظارتی بر آنان به راحتی به کارهای خود ادامه داده و بعضاً به دلایل مختلف دیگر حیوانات خود را جایگزین کردند که این امر ضربه ای به تنوع زیستی بوده است.
تیموری ادامه داد: در 15 تا 20سال گذشته تا کنون این افراد که بعدها تعدادی از آنان در قالب سیرکهای بزرگ و کوچک شروع به فعالیتهای گسترده تر نمودند تحت نظارت سازمان قرار گرفته و برای آنان پرونده تشکیل شده و سعی بر آن بوده که فعالیت آنها تاحد امکان ضابطه مند و از انجام تخلفات که یکی از مصادیق تخلف آزار و اذیت جانوران است؛ جلوگیری شود.
مدیر کل حفاظت و مدیریت شکار و صید سازمان حفاظت محیط زیست با بیان اینکه درحال حاضر در این اداره کل حداقل 26 فرد حقوقی و حقیقی به منظور داشتن فعالیتهای مجاز و قابل پیگیری دارای پرونده هستند، گفت: با انجام تمامی اقدامات نظارتی ستادی و استانی ، فعالیت افراد حقیقی و حقوقی اغلب از یک قشر ویژه و دارای فرهنگ و موقعیت متفاوت هستند.
تیموری ادامه داد: این افراد دارای مشکلات عدیده ای بوده که از آن جمله می توان به درگیر کردن ذهن ، وقت و توان کارشناسان ستادی ، دورنمودن کارشناسان و نیروهای اجرایی استان از وظایف با اهمیت خود ، برداشت غیر قانونی حیوانات وحشی از طبیعت و افزایش قاچاق جانوران و حیوان آزاری و تضییع حقوق آنها اشاره کرد.
وی یاد آور شد : اداره کل حفاظت و مدیریت شکار و صید سازمان حفاظت محیط زیست همواره سعی بر محدود نمودن این فعالیتها بوده و بر اساس سیاستهای سازمان جلسات متعددی با حضور کارشناسان و مدیران ستادی، سازمانهای مردم نهاد زیست محیطی، اساتید دانشگاهی ، مدیران برخی سیرکهاو هر فرد صاحب نظر به منظور اتخاذ تصمیم مناسب برگزار کرده است.
در یکسال گذشته هیچ مجوزی برای معرکه گیران خیابانی صادر نشده است
تیموری، منطقی ترین راهکار با توجه به لزوم لحاظ نمودن مشکلات معیشتی افراد فعال در زمینه نمایش با حیوانات و ساماندهی حیوانات وحشی سیرکها و تعیین تکلیف محل نگهداری آنها پس از ممنوعیت کامل ، روش حذف تدریجی عنوان کرد و گفت: از یک سال گذشته بصورت برنامه ریزی شده شروع شده است که تا کنون این عملیات نتایج بسیار مثبتی را در پی داشته و به طور کل هیچ مجوزی برای دوره گردان و معرکه گیران خیابانی صادر نشده است.
حذف کامل حیات وحش در سیرکها تا پایان سال 94
وی تصریح کرد: در حال حاضر از تعداد 26 فرد حقیقی و حقوقی دارای پرونده ،حدود 22 مجموعه تعطیل و حیوانات در اختیار آنها نیز ساماندهی شده وصرفاً 4 مجموعه به صورت فعال و نیمه فعال وبا کاهش چشمگیر تعداد و انواع حیوانات تحت اختیار خود پس از اخذ تعهد نامه مبنی بر رعایت ضوابط و قبول زمان خط قرمز بهره گیری از حیوانات، به صورت مجاز اجرای نمایش دارند.
تیموری با اشاره به همکاری و مساعدت مدیران و کارشناسان استانی و ستادی گفت: بر اساس تصمیمات و برنامه ریزی انجام شده امیدواریم تا پایان سال 94 شاهد حذف کامل حیات وحش در سیرکها باشیم.
دیده بان حقوق حیوانات: مدیر کل حفاظت محیط زیست خراسان رضوی از دستگیری دو تن از اعضای یک باند سازمان یافته قاچاق پرندگان شکاری دراین استان خبرداد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست خراسان رضوی، حمید صالحی دراین باره گفت: حسب گزارش همیاران محیط زیست مبنی بر وجود یک باند قاچاق حرفه ای پرندگان شکاری در استان، هماهنگی و برنامه ریزی جهت شناسایی نقاط نفوذ این باند آغاز شد و پس از چندین روز تحقیق و بررسی، سرانجام روز گذشته دوتن از این متخلفان در شهر کاریز تایباد دستگیر و تحویل قانون شدند.
وی ادامه داد :با اقدام هماهنگ چهار شهرستان خواف، تایباد، تربت جام و فریمان و همراهی پلیس آگاهی تایباد، دوتن از متخلفان پس از تعقیب و گریز درحالیکه به سرعت قصد رها سازی دوبهله بالابان صید شده را داشتند دستگیر شدند.
وی افزود: از سه متخلف حاضر دراین منزل مسکونی، دوتن دستگیر و نفر سوم متواری شد که حسب شناسایی به عمل آمده تحت تعقیب قانون است.
صالحی همچنین گفت: طی حکم قضایی از منزل این متخلفان بازرسی به عمل آمده و علاوه بر دو بهله بالابان یادشده، اجزای یک رأس قوچ وحشی نیز کشف شد.
مدیر کل حفاظت محیط زیست خراسان رضوی ضمن اشاره به انتقال دوبهله بالابان به اداره کل به منظور تیمار و بازگرداندن شرایط مطلوب رها سازی و ارزیابی مطلوب روند ادامه تحقیقات به منظور متلاشی ساختن این باند دردیگر شهرستان استان، گفت: میزان ضرر و زیان وارده از سوی متخلفان به محیط زیست را یک میلیارد و 300 میلیون ریال عنوان کرد و گفت: هر بهله بالابان حسب مصوبه جدید شورای عالی محیط زیست 600 میلیون ریال است.