دسته: دانش

  • دلفینها در خواب چه می‌بینند؟

    دیده بان حقوق حیوانات: گروهی از دانشمندان فرانسوی در بررسیهای خود دریافتند باوجود اینکه خواب مرحله REM در پستانداران دریایی وجود ندارد اما دلفینها می توانند وقایع خاصی را که در طول روز شنیده اند به یاد آورند و یا آنها را در خواب ببینند.

    به گزارش مهر گروهی از دانشمندان دانشگاههای رنه 1 و پاریس 13 نتایج یک کشف غیرمنتظره از توانایی دلفینها را در نشریه علمی Frontiers in Psychology منتشر کردند. این کشف غیرمنتظره با مشاهده رفتار 5 دلفین در اسارات ساکن آکواریمی در نانس فرانسه به دست آمد. در این آکواریم، دلفینها هر روز نمایشهای عمومی اجرا می کنند.

    در فوریه 2009 پرسنل این سازه نمایشهایی را آغاز کردند که با یک ستون صوتی اجرا می شد که در آن موسیقی، صدای مرغ دریایی، سوت و در موارد آواز نهنگهای کوهان دار پخش می شد.

    پس از حدود یکماه، این محققان که درحال ضبط صدای دلفینها از طریق میکروفنهای زیرآبی بودند متوجه شدند که این حیوانات اصواتی را ساطع می کنند که در حقیقت تقلیدی از صدای نهنگها است.

    براساس گزارش frontiersin ، اینکه دلفینها نیز همانند بسیاری دیگر از حیوانات توانایی تقلید اصوات محیط را دارند پیش از این کشف شده بود.

    اما مورد دلفینهای این آکواریم بسیار ویژه به نظر می رسید. چون تاکنون هرگز در یک نهنگ این نوع آواز که مفهوم خاصی را دنبال می کرد شنیده نشده بود و به خصوص تا پیش از این مورد، هرگز دیده نشده بود که دلفینهای در اسارت صدای سایر حیوانات را تقلید کنند.

    اما نکته شگفت انگیز این بود که این دلفینها در خواب صدای نهنگها را تقلید می کردند. این درحالی است که به نظر می رسد که در پستانداران آبزی خواب نوع REM وجود ندارد.

    این دانشمندان دریافتند که دلفینها بین نیمه شب تا ساعت 3 صبح و همچنین در طول روز و زمانی که به آهستگی شنا می کنند می خوابند.

    این دوره های استراحت با کاهش بسامد تولید سوت دلفینها و اسپاسمهای عضلانی همراه است و این ویژگیها یادآور مرحله خواب REM هستند.

    برپایه فرضیه این محققان، دلفینها می توانند بعضی از حوادث خاص را که در طول روز شنیده اند در طول خواب به یاد آورند.

  • ده کودک وحشی که توسط حیوانات بزرگ شده‌اند/ تصویری

    Feral child کودک وحشی

    دیده بان حقوق حیوانات: کودک وحشی (Feral Child)، به کودکی اطلاق می‌شود که از سنین بسیار پایین، دور از اجتماع انسانی زیسته است و از مراقبت و عواطف انسانی، رفتارهای اجتماعی و از همه مهم‌تر زبان بشری، چیزی نمی‌داند.

    از قرون کهن تا عصر حاضر در تاریخ، همیشه داستان‌هایی از بچه‌های جنگلی به چشم می‌‌خورد. موجوداتی وحشی که چهار دست و پا راه می‌‌روند و در جنگل زندگی می‌‌کنند. آنها نه شبیه به انسان‌ها هستند و نه شبیه به جانوران و در سنین پایین به ‌گونه‌ای از جامعه انسانی کنار گذاشته شده‌اند، گم شده‌اند، دزدیده شده‌اند و یا در دامان جنگل رها شده‌اند. این کودکان که از مردم دور مانده‌اند، توسط حیوانات تغذیه شده‌اند و به هر صورت ممکن خود را زنده نگه داشته‌اند ولی قادر به تکلم نیستند و اغلب نمی‌‌توانند راه بروند و رفتاری کاملا حیوانی و غریزی دارند. آنها چه دختر باشند و چه پسر، چه در کنار گرگ پرورش یافته باشند چه میمون، خرس و شترمرغ تنها یک نقطه اشتراک دارند و آن این‌که گذشته آنها تا ابد اسرارآمیز خواهد ماند.

    اولین کودک جنگلی معروف و شناخته شده “پیتر وحشی” بود. یک موجود عریان قهوه‌ای رنگ با موهایی سیاه که در سال 1724 در “هانوور” کشف شد و در آن زمان حدودا 12 سال داشت. او به آسانی از درخت بالا می‌‌رفت و گیاهان را می‌‌خورد و ظاهرا توانایی تکلم نداشت. او نان را رد می‌‌کرد و ترجیح می‌‌‌داد پوست شاخه‌های سبز گیاهان را بکند و شیره آنها را بمکد ولی به تدریج یاد گرفت سبزیجات و میوه‌ها را بخورد. پیتر شصت و هشت سال در میان مردم زندگی کرد ولی هیچ‌گاه نتوانست جز دو کلمه ” پیتر” و “شاه جورج” حرف دیگری بزند.

    بعضی از این کودکان وحشی توسط دیگران(معمولاً والدین خودشان) زندانی بوده‌اند؛ گاه، والدینی که نمی‌توانند از پس اختلالات جسمی و ذهنی کودکانشان بربیایند، آنان را به حال خود رها می‌کنند. کودکان وحشی پیش از آن که به حال خود رها شوند یا از خانه فرار کنند، ممکن است مورد سوء استفاده‌ی شدیدی قرار گرفته باشند یا آسیب‌های روانی جدی بر آن‌ها وارد آمده باشد. طبق گزارش‌ها، برخی از این کودکان، توسط حیوانات، بزرگ می‌شوند و برخی دیگر، به تنهایی در طبیعت وحشی، روزگار می‌گذرانند. بیش از صد مورد کودک وحشی گزارش شده است. در این مجال 10 نمونه از آن‌ها را که در زمان خود سر و صدای زیادی بپا کردند و معروف شده‌اند، معرفی خواهیم کرد.

    دینا سانیچار، پسر گرگی هند (Dina Sanichar, the Indian Wolf Boy)

    Feral child کودک وحشی

    تاریخ پیدا شدن: 1867
    سن هنگام پیدا شدن: 6
    محل: سکندرا
    مدت زمان زندگی در طبیعت: 6 سال
    حیوانات: گرگ‌ها

    گفته می‌شد «دینا سانیچار»، یکی از پسرهایی که در پرورشگاه سکندرا زندگی می‌کرد، دچار معلولیت‌های ذهنی است. او را در سال 1867، هنگامی که شش سال سن داشت، از غار گرگ‌ها بیرون آوردند. چند شکارچی در جنگل‌های «بلندشهر» از دیدن پسری که روی چهار دست و پا دویده و به دنبال یک گرگ، وارد لانه‌ی گرگ‌ها شد، در شگفت ماندند. این چنین بود که دینا سانیچار پیدا شد. آن‌ها با استفاده از دود، گرگ و همراهش را بیرون آوردند و گرگ را با شلیک گلوله کشتند.

    دینا، در ابتدا، عادات یک حیوان وحشی را از خود بروز می‌داد؛ او جامه‌هایش را می‌درید و از زمین غذا می‌خورد. دینا سرانجام غذای پخته را با غذای خام جایگزین ساخت اما هرگز صحبت کردن نیاموخت. ظاهراً دینا به تنباکو هم معتاد شد. وی در سال 1895 مُرد.

    کامالا و آمالا، دختران گرگی میدناپور (Kamala and Amala, the Wolf Girls of Midnapore)

    تاریخ پیدا شدن: 1920
    سن هنگام پیدا شدن: 8 (کامالا)، 5/1 (آمالا)
    محل: میدناپور، هند
    مدت زمان زندگی در طبیعت: 8 سال ، 1 سال
    حیوانات: گرگ‌ها

    شاید یکی از مشهورترین و بحث‌برانگیزترین ماجراهای مربوط به کودکان وحشی، ماجرای «کامالا» و «آمالا» باشد. کامالا و آمالا، دو تن از جالب‌ترین افراد، در میان کودکان وحشی هستند. این دختران گرگی، کنار هم، در لانه‌ی گرگ‌ها پیدا شدند. در آن زمان، آمالا 18 ماهه بود و کامالا هشت سال داشت. با این حال، گفته می‌شد این دو خواهر نیستند، بلکه در سال‌های متفاوتی، به حال خود رها شده‌اند یا این که گرگ‌ها آن‌ها را برداشته‌اند.

    در همان سال، کشیش «جوزف سینگ» (Joseph Singh)، یک مبلغ مذهبی که اداره‌ی پرورشگاهی در شمال هند را بر عهده داشت، شایعاتی شنید درباره‌ی دو موجود شبح‌مانند، که در جنگل بنگال، در نزدیکی «میدناپور»، دسته‌ای از گرگ‌ها را همراهی می‌کنند. روستاییان محلی از این ارواح می‌ترسیدند، اما بر اساس عرف منطقه، حق نداشتند به گرگ‌ها آسیبی برسانند.

    سینگ، که کنجکاو شده بود، بر بالای یک درخت، مخفیگاهی ساخت مشرف به لانه‌ی دسته‌ی گرگ‌ها. لانه، در واقع، یک پشته‌ی قدیمی ده پایی موریانه‌ها بود که با گذشت زمان، گود و میان‌تهی گشته بود. با بالا آمدن ماه، سینگ، گرگ‌ها را دید که یکی یکی بیرون می‌آیند. سپس، دو موجود خمیده و ترسناک ظاهر شدند. این دو موجود سرهای خویش را کمی بیرون آوردند، هوای شبانه را بو کشیدند و آن‌گاه به بیرون جهیدند. این «اشباح» بر اساس توصیفات سینگ در دفتر خاطراتش، موجوداتی بودند: «…بسیار مخوف و ترسناک…دست، پا و بدنی همچون انسان داشتند، اما سرهایشان، جسم گردی بود از چیزی که شانه‌ها و قسمت فوقانی بالاتنه‌شان را می‌پوشاند…چشم‌هایشان، درخشان و نافذ بود و شباهتی به چشم انسان‌ها نداشت…هر دوی آن‌ها روی چهار دست و پا می‌دویدند».

    ظاهرا،ً در این دخترها، اثری از رفتار و افکار انسانی نبود. گویی آن‌ها ذهن یک گرگ را داشتند. هر لباسی که به تنشان پوشانده می‌شد را پاره می‌کردند، فقط گوشت خام می‌خوردند، هنگام خواب به صورت دایره‌ای و خمیده به هم می‌چسبیدند، در خواب تکان‌های ناگهانی می‌خوردند و خرناس می‌کشیدند، تنها بعد از طلوع آفتاب بیدار می‌شدند، زوزه می‌کشیدند و می‌خواستند دوباره آزاد شوند. کامالا و آمالا آن‌قدر چهار دست و پا راه رفته بودند که تاندول‌ها و مفاصلشان کوتاه شده بود، به همین دلیل قادر نبودند پاهایشان را راست نگه دارند یا حتی برای راه رفتن روی دو پا، کوششی نشان دهند. آن‌ها هرگز لبخند نزدند و علاقه‌ای به ارتباط با انسان‌ها نشان ندادند. تنها احساسی که در چهره‌شان دیده می‌شد، ترس بود. حتی حواس این دو نیز همچون حواس گرگ‌ها شده بود. به گفته‌ی سینگ، شب‌ هنگام، چشمان آنان بینایی خارق‌العاده‌ای داشت و مثل چشم گربه‌ها می‌درخشید. قدرت شنوایی آن‌ها نیز بسیار قوی بود، اما به نظر می‌رسید صدای انسان‌ها برای گوش‌هایشان غریب و غیر قابل شنیدن است.

    سینگ، به عنوان مردی فقیر اما تحصیل‌کرده، تمام تلاش خود را کرد تا وظیفه‌ی خود مبنی بر بهبود حال کامالا و آمالا را به بهترین نحو ممکن انجام دهد. وی که به نظریه‌ی رشد گیاه‌وار کودکان اعتقاد داشت، این طور نتیجه گرفت که عادات گرگی کامالا و آمالا، به نحوی مانع از بروز آزادانه‌ی خصایل انسانی آن‌ها می‌شود. سینگ احساس می‌کرد وظیفه دارد (حداقل به دلایل مذهبی) که این این دو دختر را از روش زندگی گرگ‌وارشان جدا کند و زمینه‌ی ظهور انسانیت دفن‌شده‌ی آنان را فراهم آورد. متأسفانه، پیش از آن که کار پژوهشی وی پیشرفت کند، دختر کوچکتر، آمالا، بیمار شد و جان داد. این واقعه، برای کامالا که تازه ترسش از انسان‌های دیگر و محیط پرورشگاه ریخته بود، ضربه‌ی مهلکی محسوب می‌شد. کامالا مدت زیادی عزا گرفت و سینگ، می‌ترسید او هم جانش را از دست بدهد. اما سرانجام کامالا بهبود یافت و سینگ برنامه‌ی بهبودی بیمار را آغاز کرد.

    دانیل، پسر بزی آند (Daniel, The Andes Goat Boy)

    Feral child کودک وحشی

    تاریخ پیدا شدن: 1990
    سن هنگام پیدا شدن: 12
    محل: آند، پرو
    مدت زمان زندگی در طبیعت: 8 سال
    حیوانات: بزها

    پسر بزی آند در سال 1990 در آند، پرو پیدا شد و گفته می‌شود که هشت سال توسط بزها بزرگ شده است. وی با خوردن شیر آن‌ها و تغذیه از ریشه‌ها و دانه‌ها زنده مانده بود. دانیل در طبیعت، و با مشخصه‌های بارز زندگی وحشی بزرگ شده بود.

    او روی چهار دست و پا راه می‌رفت و دست‌ها و پاهایش آن‌قدر زخم شده‌بودند که سفت شده و برایش حکم سم را پیدا کرده بودند. وی می‌توانست با بزها ارتباط برقرار کند اما نتوانست زبان بشر را یاد بگیرد.

    پسر بزی آند پس از پیدا شدن، توسط تیمی از دانشگاه پزشکی «کانزاس» تحت بررسی و آزمایش قرار گرفت. نام او را «دانیل» گذاشتند.

    پسر آهوی کوهی سوریه‌ای (The Syrian Gazelle Boy)

    Feral child کودک وحشی

    تاریخ پیدا شدن: 1946
    سن هنگام پیدا شدن: تقریباً 10
    محل: صحرای سوریه
    مدت زمان زندگی در طبیعت: 9 سال
    حیوانات: آهوان کوهی

    پسری که حدوداً 10 سال سن داشت در میان گله‌ای آهوان کوهی در صحرای سوریه پیدا شد. او را به کمک یک جیپ عراقی گرفتند، چون می‌توانست با سرعت 50 کیلومتر در ساعت بدود. اگرچه وی به طرز وحشتناکی لاغر بود، اما می‌گفتند بسیار سالم و تندست است و عضلاتی پولادین دارد. این پسر را گرفتند و دست و پایش را بستند.

    به گفته‌ی آرمن، پسر-آهوی کوهی سوریه‌ای در سال 1955 هنوز زنده بود و سعی کرده بود از وضعیت نامطلوبی که در آن زندانی شده بود، فرار کند. من احساسات شما را با بیان کارهایی که برای جلوگیری از این اقدام او انجام گرفت، جریحه‌دار نمی‌کنم.

    آنچه که Magazine Life در تاریخ 9 سپتامبر1946نوشته بود، تا حد زیادی با گزارش‌های دیگر مطابقت دارد. گزارش می‌گوید یک ماه پیش، گروهی از شکارچیان، پسری پیدا کرده‌اند که وحشی و آزاد در میان گله‌ای از آهوان کوهی، در دشت سوریه می‌دویده است. گویا، وی، که در زمان پیدا شدن 10 الی 14 سال داشت، در کودکی به حال خود واگذاشته شده بود. بعد از پیدا شدن، او را به آسایشگاه بیماران روانی انتقال داده بودند. Sunday Express نیز گزارش مشابهی ارائه کرده، با این تفاوت که سرعت پسر را 50 متر در ساعت قلمداد کرده است نه 50 کیلومتر در ساعت.

    بلو، پسر شامپانزه‌ای نیجریه‌ای (Bello, the Nigerian Chimp Boy)

    Feral child کودک وحشی

    تاریخ پیدا شدن: 1996
    سن هنگام پیدا شدن: 2
    محل: نیجریه
    مدت زمان زندگی در طبیعت: 1 سال
    حیوانات: شامپانزه‌ها

    «بلو»، پسر شامپانزه‌ای نیجریه‌ای را هنگامی که دو سال داشت، در سال 1996 پیدا کردند. والدینش احتمالاً وی را که دچار معلولیت جسمی و ذهنی بود، در شش ماهگی رها کرده بودند، کاری که معمولاً چادرنشینان «فولانی»، ساکنان بخش عمده‌ای از منطقه‌ی «ساحل» در غرب آفریقا، با کودکان معلولشان انجام می‌دهند و امری عادی محسوب می‌شود.

    بلو که گفته می‌شود توسط شامپانزه‌ها سرپرستی و بزرگ شده بود، میان یک خانواده‌ی شامپانزه، در 150 کیلومتری جنوب «کانو» واقع در شمال نیجریه پیدا شد. زمانی که این ماجرا، شش سال بعد در سال 2002 به چند خبرگزاری رسید، بلو در خانه‌ی بی‌سرپرستان Tudun Maliki Torrey در کانو ساکن شده بود.

    بلو، زمانی که تازه پیدا شده بود، مثل یک شامپانزه راه می‌رفت، او از پاهایش بهره می‌گرفت اما دست‌هایش را روی زمین می‌کشید. وی شب‌ها در خوابگاه به این سو و آن سو می‌پرید، بچه‌های دیگر را آشفته می‌کرد و همه چیز را پرت می‌کرد و می‌شکست. شش سال بعد، بلو بسیار آرام‌تر شده بود، اما همچنان مثل شامپانزه‌ها به این سو و آن سو می‌پرید، صداهای شامپانزه‌وار در می‌آورد و چند بار با مشت به سرش می‌زد. بلو در سال 2005 از دنیا رفت.

    جان سبونیا، میمون-پسر اوگاندایی (John Ssebunya, the Ugandan Monkey Boy)

    Feral child کودک وحشی

    تاریخ پیدا شدن: 1991
    سن هنگام پیدا شدن: 6
    محل: اوگاندا
    مدت زمان زندگی در طبیعت: 3 سال
    حیوانات: میمون‌ها

    «جان سبونیا» در اوایل دهه‌ی 1980 به دنیا آمده بود. وی بعد از مشاهده‌ی قتل مادرش به دست پدر خودش، از خانه فرار کرده بود (احتمالاً در آن زمان حدود سه سال داشته). باور عام و پذیرفته بر این است که میمون‌های سبز آفریقایی (green African vervet monkeys) حداقل تا اندازه‌ای مراقبت از او را در جنگل بر عهده گرفته‌اند. جان، در سال 1991، وقتی در درختی پنهان شده بود، توسط یک زن یا دختر قبیله (به نام میلی) پیدا شد. «میلی» با اهالی روستا بازگشت و در این مورد، نه تنها خود جان در برابر اسیر شدن مقاومت کرد- چیزی که معمولاً اتفاق می‌افتد- بلکه خانواده‌ای که سرپرستی‌اش را بر عهده گرفته بودند نیز، با پرتاب چوب به سمت روستاییان، به دفاع از او برآمدند.

    گزارشات اولیه حاکی است که تمام بدن جان با موهایی موسوم به هایپرتریکوسیس (hypertrichosis) پوشیده شده بود. در مدفوع وی، کرم‌هایی به طول نیم متر وجود داشت. وقتی او را گرفتند و تمیزش کردند، معلوم شد تمام تنش پر از شکاف و خراش است و زانوهایش به دلیل چهار دست و پا راه رفتن، زخمی است. هویت جان سبولینا در همین زمان مشخص شد. میلی، جان را به «پل و مولی واسوا»، مدیران یک مؤسسه‌ی خیریه، سپرد. جان در ابتدا نمی‌توانست حرف بزند یا گریه کند اما بعدها یاد گرفت صحبت کند. این بدان معناست که وی پیش از زندگی در طبیعت، تا حدی حرف زدن را یاد گرفته بود.

    او حالا نه تنها حرف می‌زند، بلکه آواز نیز می‌خواند و همراه گروه کر کودکان «مروارید آفریقا» به سفر می‌رود. بی‌بی‌سی، مستندی از ماجرای جان ساخت به نام «گواه زنده» (Living Proof). این مستند در 13 اکتبر 1999 به نمایش درآمد.

    ترایان کالدارار، پسر سگی رومانیایی (Traian Caldarar, the Romainian Dog Boy)

    Feral child کودک وحشی

    تاریخ پیدا شدن: 2002
    سن هنگام پیدا شدن: 7
    محل: براشوف، رومانی
    مدت زمان زندگی در طبیعت: 3 سال
    حیوانات: سگ‌ها

    «ترایان کالدارار»، پسری رومانیایی بود که سه سال، دور از خانواده‌اش، یک زندگی وحشی در پیش گرفته بود. گفته می‌شود او به دلیل خشونت‌های خانوادگی، خانه‌اش را ترک کرده بود. مادرش، «لینا کالدارار»، گفت که پسرش را دوست می‌داشته، اما همسرش مرد خشنی بوده و همواره لینا را کتک می‌زده. وقتی او ترایان را گم کرد، بسیار آزرده‌خاطر شد و این امید را در خود پرورش داد که شاید خانواده‌ی دیگری، سرپرستی ترایان را بر عهده گرفته‌اند. او گفت: «وقتی فرار کردم، ارتباطم با ترایان قطع شد، با این حال، سعی کردم او را پس بگیرم. هر کاری کردم، او ]پدر ترایان[ اجازه نداد بچه‌ام را پس بگیرم. او گفت بچه مال خودش است».

    اگرچه ترایان کالدارار وقتی پیدا شد، هفت ساله بود، اما جسم یک بچه‌ی سه ساله را داشت. او نمی‌توانست صحبت کند، لخت بود و در یک جعبه‌ی مقوایی پوشیده با پلی‌اتیلن زندگی می‌کرد. وی از نرمی استخوان شدیدی رنج می‌برد، زخم‌های عفونی داشت و جریان خونش احتمالاً به دلیل سرمازدگی، بسیار ضعیف بود. به اعتقاد دکترها، امکان نداشت ترایان به تنهایی زنده مانده باشد. آنان این طور نتیجه گرفتند که تعداد زیادی از سگ‌های ولگرد حومه‌ی شهر ترانسیلوانیا به او یاری رسانده‌اند. وقتی ترایان پیدا شد، جسد سگی در کنارش بود که ظاهراً وی از آن تغذیه می‌کرده.

    ترایان کالدارار، بعد از آن ‌که اتومبیل یک چوپان به نام «مونالسکو یوان» از کار افتاد، پیدا شد. آقای یوان مجبور شده بود پیاده از مرتع خود بازگردد. در این زمان او کودک را پیدا کرده، به پلیس خبر داده بود. پلیس کمی بعد ترایان را گرفت. ترایان همچون یک شامپانزه راه می‌رفت و خوابیدن زیر تخت را به خوابیدن روی آن ترجیح می‌داد. به گزارش دکتر «مرسیا فلوریا»: «او را در وضعیتی حیوانی یافته بودند و حرکات او نیز حیوان‌گونه است. این شواهد نشان می‌دهند که وی در یک محیط اجتماعی رشد نیافته. وی در نبود غذا، بسیار آشفته می‌شود. تو تمام مدت به دنبال غذاست. وی بعد از خوردن غذا می‌خوابد».

    راچام پنگینگ، دختر جنگل کامبوج (Rochom P’ngieng, Cambodian Jungle Girl)

    Feral child کودک وحشی

    تاریخ پیدا شدن: 2007
    سن هنگام پیدا شدن: 29
    محل: جنگل کامبوج
    مدت زمان زندگی در طبیعت: 19 سال
    حیوانات: حیوانات مختلف

    دختر جنگل کامبوج، زنی کامبوجی است که در 13 ژانویه‌ی 2007، در جنگل «ایالت راتانکیری» پیدا شد. خانواده‌ای در یک روستای نزدیک به محل، ادعا کردند که این زن، دختر آن‌ها، «راچام پنگینگ» است که 29 یا 30 سال دارد (متولد 1979) و 18 یا 19 سال پیش ناپدید شده. ماجرای راچام، به عنوان یک کودک وحشی که سال‌های زیادی از عمر خود را در جنگل گذرانده است، پوشش خبری وسیعی داشت.

    راچام، پس از آن که در 13 ژانویه‌ی 2007، ژولیده، لخت و وحشت‌زده، در جنگل‌های انبوه ایالت راتانکیری واقع در دورترین نقطه‌ی شمال شرقی کامبوج پیدا شد، مورد توجه بین‌المللی قرار گرفت. وقتی یک روستایی متوجه شد از غذای موجود در جعبه‌ی ناهار خبری نیست، آن ناحیه را تحت نظر گرفت، چشمش به این زن افتاد و چند تن از دوستانش را برای گرفتن او گرد آورد.

    پدر راچام، افسر پلیس، کسور لو لانگ، او را از روی زخمی که روی پشتش داشت شناسایی کرد. وی اظهار داشت راچام پنگینگ در سن 8 سالگی، هنگامی که همراه خواهر شش ساله‌اش، گله‌ی گاوها را هدایت می‌کرد، ناپدید شده بود(خواهرش نیز همین‌طور). یک هفته بعد از پیدا شدن، راچام در تطبیق خود با زندگی متمدن، دچار مشکل شد. به گزارش پلیس محلی، او تنها می‌توانست سه کلمه بگوید: «پدر»، «مادر» و «شکم‌درد».

    یک روانشناس اسپانیایی که این دختر را دیده بود، گفت او «می‌تواند چند کلمه بگوید و با دیدن بازی‌هایی که در آن‌ها آیینه و اسباب‌بازی‌هایی به شکل حیوانات وجود دارد، لبخند می‌زند» اما راچام هرگز به زبانی که قابل درک باشد، صحبت نکرد. او هنگام گرسنگی و تشنگی، به دهانش اشاره می‌کرد و ترجیح می‌داد به جای این‌که به صورت قائم قدم بردارد، روی چهار دست و پا راه برود. خانواده‌ی راچام مجبور بودند تمام مدت مراقبش باشند تا به جنگل فرار نکند.

    راچام پنگینگ بارها سعی کرده بود به جنگل بازگردد. مادرش مرتب ناچار بود لباس‌های راچام را را تنش کند زیرا او می‌خواست آن‌ها را از تنش بیرون بیاورد. بر اساس اظهارات یکی خبرنگار از «گاردین»، خانواده‌ی راچام، مراقبت فراوانی از وی به عمل می‌آوردند و این زن غمگین و بی‌توجه می‌نمود، هرچند شب‌ها بی‌قرار می‌شد. در ماه مه 2010، راچام پگینگ به جنگل فرار کرد. علی‌رغم جست و جوها، کسی نتوانسته او را پیدا کند.

    پسر پرنده‌ای روسی (The Russian Bird Boy)

    Feral child کودک وحشی

    تاریخ پیدا شدن: 2008
    سن هنگام پیدا شدن: 7
    محل: ولگوگراد، روسیه
    مدت زمان زندگی در طبیعت: 7 سال
    حیوانات: پرندگان

    در سال 2008، مددکاران روسی، یک «پسر پرنده‌ای» پیدا کردند، که مادرش او را در لانه‌ی پرندگان بزرگ کرده بود. این پسر تنها می‌توانست از طریق جیک جیک کردن ارتباط برقرار کند. به گفته‌ی مقامات، این بچه‌ی وانهاده‌شده را در یک آپارتمان کوچک دو اتاقه در حالی یافته بودند که با قفس‌هایی پر از پرنده، غذای پرندگان و مدفوع آنان، احاطه شده بود.
    به گزارش روزنامه‌ی روسی «پراودا» پسر پرنده‌ای از زبان انسانی چیزی نمی‌فهمید و با جیک جیک کردن و تکان دادن بازوانش، ارتباط برقرار می‌کرد. فعال اجتماعی، «گالینا ولسکایا»، که در نجات کودک از خانه‌اش در «کروسکی»، ولگوگراد، شرکت داشت، اظهار کرد مادر 31 ساله‌ی این پسر، با او همچون سایر حیواناتش رفتار می‌کرده و هرگز با وی سخن نمی‌گفته. خانم ولسکایا گفت: «وقتی با او حرف می‌زنیم، جیک جیک می‌کند».

    مقامات روسی اعلام کردند که کودک از لحاظ جسمی آسیبی ندیده است اما از «سندروم ماگلی» (Mowgli Syndrome) رنج می‌برد و قادر به برقراری ارتباط عادی با انسان‌ها نیست. نام این سندروم، از شخصیت «کتاب جنگل» گرفته شده؛ ماگلی در این داستان، پسربچه‌ای است که توسط حیوانات وحشی بزرگ می‌شود.

    پراودا این گونه نوشت: « (مادر وی) از پرندگان خانگی نگهداری می‌کرد و به پرندگان وحشی غذا می‌داد. (او) هرگز نه پسرک را زده بود و نه بدون غذا رهایش کرده بود، اما هیچ وقت با او صحبت نکرده بود. این پرندگان بودند که با وی ارتباط برقرار کرده، زبان پرنده‌ای یادش داده‌اند. او فقط جیک‌جیک می‌کند و وقتی می‌فهمد کسی منظورش را متوجه نشده، دست‌هایش را مثل پرنده‌ها تکان می‌دهد». این مادر، بعد از آن‌ که پسرک پیدا شد، یک فرم رضایت امضا کرد. براساس این فرم، وی باید کودکش را آزاد می‌کرد تا تحت مراقبت قرار گیرد. گزارش‌ها حاکی از آن هستند که پسر پرنده‌ای موقتاً به یک آسایشگاه روانی منتقل شده بود، اما بعد از مدت کوتاهی، او را به مرکز مراقبت‌های روانپزشکی فرستاده‌ بودند.

    اکسانا مالایا، دختر سگی اوکراینی (Oxana Malaya, The Ukrainian Dog Girl)

    Feral child کودک وحشی

    تاریخ پیدا شدن: 1991
    سن هنگام پیدا شدن: 8
    محل: بلاگوشچنکا، اوکراین
    مدت زمان زندگی در طبیعت: 5 سال
    حیوانات: سگ‌ها

    «اوکسانا مالای» نه یک کودک وحشی بود، نه یک کودک محبوس، بلکه کودکی بود وانهاده، که بیشتر دوران طفولیت خود را از 3 تا 8 سالگی، در لانه‌ی سگ‌ها، پشت باغچه‌ی خانه‌ی خانوادگی خود در «نوایا بلاگوشچنکا»، اوکراین، گذرانده بود، هر چند، گاهی به خانه می‌آمد و والدین الکلی و اهمال‌گر خویش را ملاقات می‌کرد.

    والدین دائم‌الخمر اکسانا، نمی‌توانستند از او نگهداری کنند و به همین دلیل اکسانا در سه سالگی از خانه‌اش تبعید شد. آنان در منطقه‌ای فقیرنشین زندگی می‌کردند و سگ‌های وحشی بسیاری در آن خیابان‌ها پرسه می‌زدند. اکسانا در یک کپر، که محل زندگی این سگ‌ها بود و پشت خانه‌اش قرار داشت، پناه جست.

    وی تحت مراقبت سگ‌ها قرار گرفت و حرکات و رفتارهای آنان را آموخت. رابطه‌ی اکسانا با سگ‌ها آن‌قدر قوی بود که وقتی مقامات برای نجاتش آمدند، در ابتدا توسط سگ‌ها رانده شدند. اعمال و صداهای او، تقلیدی از سرپرستانش بود. دختر سگی خرناس می‌کشید، پارس می‌کرد، روی چهار دست و پا راه می‌رفت، مثل یک سگ وحشی قوز می‌کرد، پیش از خوردن غذا آن را بو می‌کشید و دارای حواس بسیار قوی بینایی، شنوایی و بویایی بود. وقتی اکسانا را نجاتش دادند، او تنها کلمات «بله» و خیر» را می‌دانست.

    اکسانا، بعد از پیدا شدن، کسب مهارت‌های عادی اجتماعی و عاطفی انسانی را دشوار یافت. وی، محروم از هرگونه محرک اجتماعی و فکری، تنها، از حمایت عاطفی سگ‌های همراهش برخوردار گشته بود. از آن‌جایی که اکسانا در محیط اجتماعی از زبان استفاده نکرده بود، وی در بهبود مهارت‌های زبانی با مشکل مواجه می‌شد.

    اوکسانا در سال 2010، 26 ساله است. او در محل نگهداری معلولین ذهنی نگهداری می‌شود و در مراقبت از گاوهای مزرعه‌ی کلینیک کمک می‌کند. وی گفته است وقتی کنار سگ‌هاست، از همیشه خوشحال‌تر است.

  • شب‌تاب دریایی

    دیده بان حقوق حیوانات:  گونه‌ای از ارگانیزم زنده تابان را در این تصویر مشاهده می‌کنید.

    به گزارش همشهری نام این ارگانیزم بیولومینوسانس (ارگانیزم زنده‌ای که از خود نور ساطع می‌کند) است. این موجود از رده سخت‌پوستان دریایی است و در شن‌ها و آب‌های ساحلی جنوب ژاپن پیدا می‌شود. این جاندار کوچک حدود 3 میلی‌متر است و پوسته‌اش کاملا شفاف است.

    هنگامی‌که پوسته این موجود آسیب می‌بیند و از بین می‌رود، Cypridina hilgendorfii از خود دو ماده به نام‌های لوسیفرین (نوعی رنگدانه) و لوسیفراز (آنزیم) ترشح می‌کند. آن‌گاه طی یک واکنش شیمیایی لوسیفرین با اکسیژن ترکیب می‌شود و لوسیفراز به عنوان کاتالیزور در این واکنش شرکت می‌کند. نتیجه این واکنش شیمیایی ساطع شدن نوری درخشان و آبی‌رنگ است.

    در طول جنگ جهانی دوم ژاپنی‌ها این شب‌تاب‌های کوچک را برای سربازهایشان جمع می‌کردند تا در طول شب از نور آن برای خواندن نقشه‌ها و پیام‌هایشان استفاده کنند.

    .

  • راز پرش‌هاي شگفت‌انگيز قورباغه

    دیده بان حقوق حیوانات: پژوهشگران آمريکايي عقيده دارند که راز جهش شگفت انگيز و غيرممکن قورباغه ها در تاندون‌هاي آنها نهفته است نه در ماهيچه هايشان.

    به گزارش ايسنا به نقل از UPI، پژوهشگران دانشگاه براون کشف کردند که تاندون‌هاي قورباغه به محض اينکه اين حيوان آماده پرش مي شود کشش مي آيند و سپس به مانند فنر و به سرعت به حالت اوليه باز مي گردند.

    پژوهشگران عقيده دارند ماهيچه ها به تنهايي قادر به ايجاد چنين پرش‌هاي شگفت انگيزي نيستند. هر چند يک چهارم وزن قورباغه در پاهايش قرار دارد، اما اين حيوان بدون کمک گرفتن از تاندون‌ها قادر به نمايش چنين پرش‌هايي نخواهد بود. در واقع چنين پرشي نيازمند ساختاري فنري و قابل ارتجاع است.

    به محض اينکه قورباغه خود را آماده پرش مي کند ماهيچه هاي ساق پا کوتاه شده و انرژي را در تاندون‌هاي کش آمده بارگيري مي کند. در زماني که قورباغه مي جهد تاندون‌ها که اطراف استخوان قوزک پا را گرفته اند انرژي را رها مي کنند و اين انرژي قورباغه را به جلو فشار مي دهد.

    http://www.mediaphilosopher.com/wp-content/uploads/2008/01/istock_frog.jpg

  • 25 درصد پستانداران در خطر انقراض هستند

    دیده بان حقوق حیوانات: رئيس برنامه گونه‌هاي زيستي IUCN، جين اسمارت، گفته است كه آخرين گزارش فهرست قرمز، خبرهاي نااميد كننده و اميد وار كننده‌اي را در مورد وضعيت گونه‌هاي زيستي جهان ارائه مي دهد.

    عليرغم فعاليت‌هاي انجام شده در حوزه حفاظت از گونه هاي طبيعي، 25 درصد پستانداران در خطر انقراض هستند. براي مثال بررسي چندين گونه كرگدن نشان مي‌دهد كه زيرگونه‌هاي كرگدن سياه با نام علمي « Diceros bicornis longipes» در غرب آفريقا در وضعيت انقراض قرار دارند.همچنين زيرگونه‌هاي كرگدن سفيد با نام علمي «Ceratotherium simum cottoni»، درمناطق مركزي آفريقا در ليست حيواناتي قرار دارند كه در معرض انقراض هستند.

    به گزارش ایسنا سيمون استوارت، مدير کميسيون گونه هاي نجات يافته IUCN ،گفته است :ما مسئول محافظت از گونه‌هايي هستيم كه محيط زندگي‌مان را با آنان شريك هستيم و در صورت انجام اقدامات صحيح مي توانيم از انقراض آنان جلوگيري كنيم.

    چندين موفقيت در حوزه جلوگيري از انقراض حيوانات صورت گرفته است. براي مثال زير گونه‌هاي كرگدن سفيد از تعداد 100 در پايان قرن 19 ميلادي به جمعيت بالغ بر 20 هزار رسيده است. همچنين گونه اسب Przewalski’s از وضعيت شديدا بحراني به بحراني ارتقاء پيدا كرده است.

    اين گزارش نشان مي دهد كه خزندگان تنوع زيستي مهمي را در مناطق خشك و جزاير به وجود آورده‌اند. فهرست قرمز اخير نشان مي‌دهد كه 40 درصد از خزندگان خاكزي منطقه ماداگاسكار در معرض خطر هستند و اين اطلاعات جديد كمك خواهد كرد تا برنامه‌هايي را براي حفاظت از حيوانات ماداگاسكار شود.

    مناطق حفاظت شده جديدي در ماداگاسكار در نظر گرفته شده است كه به حفاظت تعداد چشمگيري از گونه‌هاي در حال انقراض اين منطقه كمك مي‌كند.

    به گزارش ايسنا، بر اساس فهرست قرمز وضعيت پنج گونه از هشت گونه ماهي تن در حال انقراض يا نزديك به انقراض قرار دارند كه شامل Southern bluefin ، Atlantic Bluefin ،Yellowfin مي‌شوند و اين اطلاعات به دولت‌ها كمك مي‌كند كه در مورد آينده اين گونه‌هاي زيستي كه از نظر اقتصادي نيز ارزشمند هستند، برنامه‌هاي سنجيده‌اي پيش گيرند.

  • میگوی رنگارنگ یا میگوی دلقک/ تصویر

    دیده بان حقوق حیوانات: موجودی رنگارنگ مدی متهورانه را عرضه می‌کند

    میگوی دلقک

    نام علمی: Hymenocera elegans

    زیستگاه طبیعی: آبهای اندونزی

     رژیم غذایی: تنها ستاره‌‌ماهی (و گاهی توتیای دریایی) می‌خورند، و ظاهرا ترجیح می‌دهند این موجودات را زنده بخورند. از آنجایی که این طعمه‌ها بسیار بزرگتر از شکارچی است، گاهی دو هفته طول می‌کشد که این میگو یک ستاره ماهی زنده را بخورد.

    منبع: همشهری

  • نشانه‌های تازه‌ای از زنجیره تکامل حیوانات به دست آمد

    دیده بان حقوق حیوانات: دیرینه‌شناسان با بررسی DNA یک ماموت 30 هزار ساله که در یک معدن طلا در کانادا کشف شده بود دریافتند، حیوانات پیش از تاریخ توانایی بالایی در تطابق با تغییرات محیط زیست خود داشتند.

    به گزارش خبرگزاری فارس، این بررسی‌ها که توسط دیرینه‌شناسان استرالیایی صورت گرفت نشان می‌داد که چگونه تغییرات ژنتیکی خاص قادر به جریان انداختن یا از کار بازداشتن ژن‌ها بدون اصلاح نتایج DNA آن‌ها بوده است.

    محققان به این نتیجه رسیدند که تغییراتی اینگونه که «اپیژنیک»‌نامیده می‌شوند،‌ در بین نسل‌های مختلف از حیوانات بدون نیاز به فرایند متداول تکامل، رخ می‌داده‌اند از اینرو حیوانات این دوره قادر به تطابق با تغییرات آب وهوایی پیرامون خود بوده‌اند.

    تغییرات آب و هوایی نشان می‌دهد که یک دگرگونی بسیار سریع، نماد و ویژگی ثابت دوره‌های اخیر بوده و ارگانیزم‌های گوناگون نیز توانایی بالایی در آمیخته شدن با تغییرات محیط زیست خود دارند.

    دیرینه‌شناسان معتقدند بسیار از گزاره‌های اثبات شده در خصوص نحوه تکامل حیوانات با کشف این عامل، دچار چالشی گسترده شده که نشان می‌دهد موجودات پیش از تاریخ چگونه از دی ان ای خود استفاده کرده و یا آن را به ارث می‌برده‌اند.

  • راههاي پيشگيري از ابتلا به آنفلوآنزاي پرندگان

    دیده بان حقوق حیوانات: يک کارشناس مبارزه با بيماري‌ها گفت: «از مصرف تخم مرغ خام يا عسلي خودداري كنيد.»

    به گزارش وب دا، علي سعادت يار ضمن اشاره به راههاي پيشگيري از ابتلا به آنفلوآنزاي پرندگان توصيه کرد: «تخم مرغ را به صورت آب پز كاملا سفت شده استفاده كنيد.»

    وي با بيان اين‌که مرغ را به‌صورت كاملا پخته بخوريد، افزود: «هرگز به پرندگان مرده دست نزنيد و مرغ، جوجه و ساير پرندگان را در محل سكونت خود نگهداري نكنيد.»

    سعادت يار خاطرنشان ساخت: «از نزديك شدن و بازي كردن با مرغ و جوجه و ساير پرندگان جلوگيري كنيد، همچنين در زمان پركندن يا آماده سازي و شستشوي مرغ و طيور از دستكش استفاده كنيد.»

    وي با تاکيد بر شستشوي دست‌ها با آب و صابون متذکرشد: «بعد از تميز كردن مرغ خام روي تخته آشپزخانه، تخته و سينك ظرفشويي را با آب و صابون بشوئيد.»

    اين کارشناس همچنين با تاکيد بر اجتناب از شكار پرندگان مهاجر وحشي يادآورشد: «هرگونه بيماري يا تلفات پرندگان را به اداره دامپزشكي يا خانه بهداشت يا مركز بهداشتي درماني اطلاع دهيد.»

  • شیوع دوباره آنفلوانزای خوکی و پرندگان

    دیده بان حقوق حیوانات: ویتنام پنج‌شنبه 19 ژانویه، اولین مورد مرگ ناشی از از آنفلوانزای پرندگان را پس از تقریباً 2 سال در حالی تأیید کرد که روز قبل از آن کشور همسایه، کامبوج، اولین مرگ ناشی از این بیماری در سال جدید میلادی را گزارش کرده بودند و موارد جدید ابتلا به ویروس H5N1 در آسیا و خاورمیانه نیز اعلام شده است. به نظر می‌رسد هر 2 مورد مرگ و میر گزارش شده به تماس با ماکیان مربوط بوده‌اند و انتقال انسان به انسان کشف نشده است.

    به گزارش هفته نامه سلامت سایر موارد ابتلا به آنفلوانزای پرندگان اخیراً در اندونزی، مصر و چین گزارش شده است. معمولاً آنفلوانزای پرندگان در زمستان میان دسته‌های ماکیان شایع می‌شود و اغلب به موارد تک‌گیر انسانی نیز می‌انجامد. دانگ تی تا نا از اداره بهداشت ایالت جنوبی جیانگ کین در ویتنام اعلام کرد نتایج آزمایش ابتلای یک مرد ویتنامی 18ساله و مرگ او را تأیید می‌کند.

    این مقام گفت: این مرد که دریک مزرعه پرورش اردک در شهر مجاور کان‌تو کار می‌کرد، دچار تب بالا و مشکلات تنفسی شده بود. در حال حاضر خانه او ضد‌عفونی شده است و افرادی که در تماس با او بوده‌اند، تحت نظر قرار گرفته‌اند.»

    در کامبوج یک پسر 2 ساله پس از بروز علایم بیماری روز سوم ژانویه در گذشت. به گزارش سازمان جهانی بهداشت، ظاهراً او در تماس با طیور‌بیمار در دهکده‌اش بوده است. آخرین مورد مرگ ناشی از آنفلوانزای پرندگان در کامبوج در ماه اوت گذشته گزارش شده بود و ویروس H5N1 عامل آنفولانزای پرندگان، به ندرت به انسان‌ها سایت می‌کند و معمولاً فقط افرادی که در تماس مستقیم با پرندگان بیمار قرار می‌گرند به آن مبتلا می‌شوند، اما کارشناسان نگران هستند که این ویروس به شکی جدید جهش پیدا کند و به راحتی بتواند از فردی به فرد دیگر سرایت کند. سازمان جهانی بهداشت می‌گوید در سطح جهان از سال 2003 تا به حال، 341 مورد مرگ در 578 مورد ثابت شده آنفلولانزای پرندگان در میان انسان‌ها رخ داده است.

    چین دومین مرگ ناشی از آنفولانزای پرندگان درر طول یک ماه را در جنوب غرب این کشور گزارش کرد. آخرین قربانی این بیماری در چین شش ژانویه بیمار شده بود و پس از بستری شدن در بیمارستانی در گیویانگ کمرکز ایالات گویی‌ژو در گذشته بود. آزمایش‌های پیش از مرگ این بیمار، بیانگر ابتلا او به ویروس H5N1 بود. مورد قبلی مرگ ناشی از این بمیاری در چین مربوط به یک راننده اتوبوس در ایالت جنوبی گوانگ دونگ می‌شد که در 31 دسامبر در گذشت. پیش از گزارش این موارد، مرگ ماکیان به علت ویروس H5N1 رخ داده بود.

    در همین حال مرکزیک نیز خبر داد که آنفولانزای خوکی ناشی از ویروس H1N1 در این کشور شیوع پیدا کرده است و تا به حال 573 نفر را مبتلا کرده و به مرگ 9 نفر از بیماران انجامیده است.

    به گفته مقامات بهداشتی حدود 90 درصد موارد شناسایی شده آنفولانزا در این کشور به علت ویروس H1N1 ایجاد شده‌اند. شمار موارد گزارش شده آنفلوانزا در هفته گذشته در مکزیک به طور ناگهانی افزایش یافت و مقامات بهداشت این کشور گزارش 333 مورد شناسایی شده آنفلوانزای خوکی را دادند. مقامات بهداشتی پیشنهاد‌ها درباره اعلام وضعیت اضطراری بهداشتی را رد کرده‌اند اما از دو ماه پیش موارد جدید آنفلوانزا در این کشور را تحت نظر دارند.

    اولین شیوع آنفلوانزای خوکی ناشی از ویروس H1N1 در آوریل 2009 در مکزیک و امریکا رخ داد و پس از آن این ویروس به سرعت به همه جهان سرایت کرد و جان 17 هزار نفر را گرفت. تنها در مکزیک 1250 نفر به علت این ویروس جان خود را از دست دادند. سازمان جهانی بهداشت در سال 2010 اعلام کرد که همه‌گیر جهانی آنفلوانزای خوکی پایان یافته است و این بیماری به الگوی شیوع فصلی‌اش بازگشته است.

    ___________________
    خبر مرتبط:

    توقف صدور پروانه شکار در گیلان

     مورد انسانی از آنفلوانزای پرندگان در کشور نداشته ایم

    باز هم آنفلوانزای خوکی

     

  • 500 میلیون ریال برای مبارزه بیولوژیک با ملخ مراکشی در مراوه تپه تخصیص یافت

    دیده بان حقوق حیوانات: فرماندار مراوه تپه گفت برای ایجاد حوضچه های آب برای مبارزه بیولوژیکی با ملخ مراکشی در شهرستان 500 میلیون ریال تخصیص یافته است.

    به گزارش مهر علی اصغر کرمانی افزود: مبارزه با ملخ مراکشی از جمله برنامه های توسعه حوزه بخش کشاورزی در شهرستان است. وی اظهار داشت: توسعه آبیاری تحت فشار، بیمه محصولات کشاورزی و ایجاد جاده های بین مزارع از دیگر طرح های در دست اقدام است.

    وی عنوان کرد: امسال با برنامه ریزی و اقدام به موقع دستگاههای اجرایی میزان خسارت آفت ملخ مراکشی در شهرستان کاهش خواهد یافت. کرمانی گفت: در زمینه ارائه تسهیلات آبیاری تحت فشار به کشاورزان نیز اعتبار مورد نیاز تخصیص می یابد و محدودیتی وجود ندارد. فرماندار مراوه تپه افزود: این شهرستان بیش از 44 هزار هکتار مزارع کشاورزی دارد که 28 هزار و 900 هکتار آن کشت پاییزه شد.

    مراوه تپه در شرق گلستان واقع شده است.