دیده بان حقوق حیوانات/رکسانا سرابندی*: بیش از دو قرن از آن روزی که توماس هنری هاکسلی، جانور شناس انگلیسی تشریح حیوانات را بهترین روش تدریس مفاهیم زیست شناسی می دانست، گذشته است اما هنوز هم تشریح حیوانات، بخصوص حیوانات آزمایشگاهی جزء لاینفک دروس رشته های پزشکی ، دامپزشکی و یا امثال آنهاست.
با وجود آنکه دو سده از قرن 19 ام گذشته اما کماکان پیروان و دوستداران تفکر جالینوس، پدر آزمایش روی حیوانات، معتقدند که هر آنچه برای وی مفید و مطلوب بوده است قطعاً ما را هم به سمت و سویی نیک هدایت خواهد کرد.
از آن زمان که تنها را شناخت و درک ساختار بدن و ارگان ها تشریح سایر پستانداران بوده است، مدت مدیدی می گذرد که طی این همه سال با پیشرفت علم و تکنولوژی، بی فایده ترین راه برای دانستن دانشی که در گذشته بطور کامل تبیین شده، همین آزمایش و تشریح بر روی حیوانات است زیرا امروزه دیگر شناخت ماکروسکوپیک اندام ها و یا محل قرار گیری آنها دغدغه ی دانش پزشکی نیست آن هم در زمانیکه همه چیز در سطح ملکولی و درون سلولی بررسی می شود اما سوال اینجاست که چرا در قرن حاضر هنوز هم روش های منسوخی مثل آزمایش های طولانی مدت بر روی موش ها، میمون ها و یا تکرار هزاران باره ی تشریح روی پستاندارانی مثل سگ ها، انواع نشخوارکنندگان و تک سمی ها همچنان بصورت گسترده در مراکز علمی و تحقیقاتی، موسسات آموزش عالی و در صنایع داروسازی ادامه دارد؟
چرا با وجود تعداد زیاد نرم افزارها و فیلم های آموزشی که ساختار بدن انسان را با تکنیک های تصویر برداری پیشرفته ای مثل CT اسکن و MRI به خوبی در اختیار دانش پژوهان قرار می دهند هنوز هم در بسیاری از مدارس و حتی مراکز آموزش عالی از تشریح قورباغه برای یادگیری آناتومی و سازوکار بدن استفاده می شود؟ آیا تفاوت های فاحش در زیست شناسی بدن قورباغه با انسان مثل تفاوت در ساختار بافتی، سیستم گردش خون و ساختار متفاوت قلب ( وجود قلب سه حفره ای) کافی نیست تا بدانیم که این روش جز آزار و شکنجه ی یک موجود منفعت دیگری ندارد؟ حتی این تفاوت ها از مرز تفاوت های ماکروسکوپیک نیز گذشته و به جزییات عملکردی ارگانل ها و سلول ها میرسد، برای مثال یک قورباغه می تواند در صورت آسیب به عصب بیناییش تنها در مدت چند هفته عصب آسیب دیده را بازسازی کند و یا حتی می تواند از طریق پوستش نیز تنفس کند-که توانایی انجام هیچ کدام از اینها در انسان وجود ندارد- با این وجود متاسفانه نیمی از موارد تشریح آموزشی حیوانات بر روی قورباغه انجام می گیرد که این موضوع باعث آسیب به طبیعت هم می شود زیرا هیچ کدام از این قورباغه ها پرورشی نبوده و همه ی آنها از طبیعت گرفته می شوند که این خود موجب برهم خوردن تعادل زیست بوم ها و به وجود آمدن مشکلات عدیده ای مثل افزایش جمعیت حشرات، گسترش بیماری های منتقله از حشرات و حتی تخریب مزارع می شود.
مواردی از این دست بسیار زیاد است با این وجود چه چیز تاکنون مانع توقف آزمایش روی حیوانات شده است؟
جواب آن تنها از چند کلمه تشکیل شده است؛ کلماتی مثل: تجارت، منفعت مالی، آسان و به صرفه بودن، ترفیع شغلی و یا علمی و کسب شهرت و مقام. بله، به همین سادگی! این کلمات به ظاهر آرام آنقدر قدرتمند هستند که باعث شده اند هر ساله بین 100 تا 150 میلیون حیوان در سکوت خبری و با رضایت متولیان امر و حتی اهالی علم با روش های دردناک و غیر انسانی در شکنجه گاه هایی بنام آزمایشگاه مورد صد ها آزمایش که عمدتاً یا تکراری اند و یا هیچ سودی برای سلامت بشر و پیشرفت علم ندارند ،قرار بگیرند. برای درک بهتر این موارد می توان علت آزمایش های بی رویه روی حیوانات را در 3 حوزه ی مهم انستیتو های تحقیقاتی ، مراکز آکادمیک و شرکت های سازنده مواد دارویی بررسی کرد:
1. مراکز دانشگاهی: آنچه در ابتدای امر در این مراکز به چشم می خورد تبانی میان تامین کننده های هزینه های پژوهشی با این مراکز است. نمی توان به سادگی این موضوع را که آزمایش روی حیوانات یک روش آسان و قطعی برای کسب رتبه و اعتبار علمی دانشگاهیان است ،نادیده گرفت مهمتر آنکه این روش ها تضمین کننده ی دریافت بودجه های کلان پژوهشی برای محققین این پروژه هاست. 2. مراکز علمی تحقیقاتی: تعداد زیادی از موافقان آزمایش روی حیوانات در این گروه جای می گیرند. این افراد معتقدند که این آزمایشات نقش مهمی در حفاظت از سلامت انسان ها دارد اما حقیقت امر اینست که به خوبی از بی نتیجه و وقت گیر بودن آزمایشات و داده های حاصل از آن اطلاع دارند. بسیاری از این دانشمندان به دلایل زیادی حاضر به پذیرش این موضوع که آزمایشات حیوانی موجب عقب گرد در علم و بدست آمدن نتایج غلط بسیار در جامعه می شود، نیستند. 3. شرکت های داروسازی: کفه ی موافقان آزمایش روی حیوانات توسط این ابر دانشمندان تاجر روز به روز سنگین تر می شود! هیچ چیز به اندازه ی آزمایش روی حیوانات برای این شرکت ها دارای صرفه ی اقتصادی نیست برای اثبات این حرف به آنچه در ژورنال Drug Discovery and Development آمده است اشاره می کنم : “عمده هزینه هایی که شرکت های دارویی متحمل می شوند صرف کارآزمایی بالینی و بازاریابی می شود و مبلغی که صرف کشف اولیه و روند توسعه ی دارو می شود تنها در حدود 5- 2 درصد مجموع هزینه ها را به خود اختصاص می دهد.”
قطعاً بر کسی پوشیده نیست که کشف و توسعه ی دارو حاصل آزمایشات مداوم و بی رحمانه با دز های غیر معمول و بررسی نتایج حاصل از آن در حیوانات آزمایشگاهی است.
آزمایش های حیوانی برای این گروه نه تنها سود آور است بلکه نوعی امنیت قضایی برای آنها ایجاد می کند، به این معنا که اگر داروی کشف شده در کارآزمایی بالینی و حتی در مراحل بعدی که عرضه به بازار مصرف است دارای عوارض جانبی بیشتر و یا عوارضی غیر از آنچه احتمالش را می دادند باشد، می توانند با تکیه و استناد بر نتایج حاصل از آزمایشات متعدد روی حیوانات از پاسخگویی به شکایات و یا پرداخت جریمه های گزاف سرباز زنند اما اینکه اهالی علم چگونه می توانند با وجود دانستن این موضوع که آزمایشات حیوانی منجر به نتایج غلط بسیار و وقوع عوارض جبران ناپذیر در مصرف عمومی می شود باز هم به فریب دادن افکار عمومی می پردازند خود جای سوال دارد! آیا سود اقتصادی دلیل موجهی برای از بین بردن و شکنجه ی طولانی مدت میلیون ها حیوان است؟ در مورد انسان ها چطور، منفعت مالی توجیه مناسبی برای تحمیل عوارض گسترده ی دارویی و هزینه مراقبت های بهداشتی پس از آن به مردم است؟ مدافعان آزمایش های حیوانی در توجیه این موضوع که در سال 1994 واکنش های ناخواسته ی دارویی چهارمین علت عمده مرگ و میر در ایالات متحده بوده است چه خواهند گفت؟
تعمیم نتایج آزمایش بر روی مدل های حیوانی تا چه حد در جوامع انسانی کارامد است؟َ
آزمایش روی حیوانات حدود 200 سال است که به بهانه های مختلف بصورت گسترده انجام می شود اما نتایج این آزمایشات تا چه حد قابل تعمیم به انسان هاست؟ برای یافتن پاسخ این سوال می توان نگاه کوچکی بر مفهوم شباهت های ژنومی داشت.
برطبق نظریه ی گونه زایی داروین تمامی گونه ها از یک نیای مشترک در روند تکامل مشتق شده اند به عبارتی در تمامی گونه ها اجزای تشکیل دهنده ی DNA یکسان است و از طرفی تقریباً ریشه ی اکثر بیماری ها در ژن هایی نهفته شده که واحد ساختاریشان DNA است ، همین چند جمله کافی است تا ما را به یکی از دو گروه موافقان و یا مخالفان آزمایش روی حیوانات ملحق کند.
بر طبق اعتقاد موافقان همین شباهت بالای ژنتیکی در ژنوم انسان و سایر حیوانات-برای مثال این شباهت در ژنوم انسان و شامپانزه 99.4 درصد و بین ژنوم انسان و موش 97.5 درصد است- دلیل موجهی برای شبیه دانستن عملکرد سلول های بدن انسان با آنهاست پس بر طبق این فرض انواع آزمایش بر روی حیوانات را برای دست یابی به پیشرفت در دانش پزشکی، مجاز می دانند اما علارغم این همه شباهت تفاوت های فاحشی در عملکرد ژن ها وجود دارد که دانشمندان علت آنرا نقش غالب ژن های تنظیم کننده بر ژن های ساختاری در گونه های مختلف می دانند، برای مثال نقض در یک ژن در انسان منجر به تومور چشمی در کودکان می شود ولی نقض در همان ژن منجر به سرطان مغز در موش ها می گردد.
به عبارتی تفاوت میان انسان و شامپانزه و یا موش-همه ی گونه ها- تنها به ساختار DNA بر نمی گردد بلکه به نحوه ی تنظیم بیان ژن ها وابسته است.
در کتاب «به جای آزمایش روی حیوان» در خصوص بی ارزش بودن مدل های حیوانی چنین آمده است:
“تفاوت بسیار اندک در توالی و تنظیم ژن می تواند منجر به تفاوت های عمیق زیستی، فیزیولوژیک و دست یابی میان گونه ها می شود، این پایه ای ترین دلیل است که توضیح می دهد چرا مدل های حیوانی از مد افتاده وحتی خطرناک هستند. از آنجا که ارگانیسم های زنده سیستم پیچیده ای هستند و ارتباط آنها با هم بصورت غیر خطی است تسریع دادن نتایج آزمایش بین گونه ها ذاتاً غیر قابل پیش بینی است”
آزمایش روی حیوانات تا چه حد به نفع خود آنهاست؟
برخی از افردی که مخالف کشتن سالانه ی میلیون ها حیوان برای آزمایشات و منافع انسانی هستند مقهور حربه ی عجیبی می شوند تحت این عنوان که آزمایش بر روی حیوانات در نهایت به نفع سایر گونه های حیوانی است! در این مواقع این افراد، به چهره ی مظلوم یک سگ دوست داشتنی و یا شیطنت توام یا لطافت یک گربه در کنار صاحبانشان فکر می کنند و نارضایتی سطحی خود را از شرایط موجود با گفتن جمله ای مثل: چاره ای نیست باید تعدادی از آنها برای داشتن زندگی بهتر سایر هم نوعانشان قربانی شوند، ابراز می کنند و سعی می کنند تمام آنچه را که بر سر حیوانات در آزمایشگاه ها می آید به کلی از یاد ببرند بلکه وجدانشان آرام بگیرد اما حقیقت بر خلاف آن چیزیست که تصور می کنیم.
خوش بینانه ترین حالت مستلزم پذیرفتن امر محالی مثل این موضوع است که نهاد های سلامت و عوامل دخیل در آن حاضر شده اند میلیاردها دلار را صرف تحقیق و پژوهش برای بهبود سطح سلامت حیوانات کنند اما با وجود این هم نمی توان باور کرد که آزمایش روی حیوانات به نفع خودشان است:
1. اکثرمدل های حیوانی جاندارانی هستند که در ژنومشان تغییر ایجاد شده است و با همتایان خود هم تفاوت های بسیاری حتی در سطح سلولی دارند.
2. اکثراین آزمایشات با دزبالایی از داروی مورد نظر در کوتاه ترین بازه ی زمانی به حیوان خورانده می شود که این موجب واکنش های فیزیولوژیک و پاتولوژیک شدید در آنها می گردد که این روش کاملاً متفاوت با روش های درمانی در حوزه ی دامپزشکی است. شاید این تفاوت به وسعت تخریب بدن با خمپاره در قیاس با آسیبی که ویروس سرماخوردگی به بدن وارد می کند، باشد.
3. شرایط حیوانات مورد آزمایش در روند تهیه و کشف یک داروی جدید متفاوت با حیواناتیست که توسط دامپزشک درمان می شوند.
4. در نهایت آنکه نتایج بیشتر مطالعات حیوانی به نام همان شرکت و یا واحد تحقیقاتی بصورت کاملاً انحصاری ثبت می شود و دسترسی سایر افراد نظیر دامپزشکان به این داده ها تقریباً غیر ممکن است.
اما اگر هیچ کدام از دلایل ذکر شده در نقض ادعای مطرح شده وجود نداشت، آیا باز هم آسیب رساندن و کشتن یک حیوان برای نجات احتمالی حیوانی دیگر توجیه انسانی خواهد داشت؟
تعمیم این مورد به جوامع انسانی چگونه است؟ اگر گزینه آزمایش و کشتن انسان ها وجود دارد چرا در سالن های تشریح دانشکده های پزشکی از اجساد انسان های که به دلایلی مرده اند استفاده می شود؟
چرا با وجود آنکه بیش از ربع قرن از ابداع روش فیکس کردن اجساد حیوانات مرده توسط دکتر کومار گذشته است، هنوز هم سالن های تشریح با روح های سرگردان و مضطرب حیواناتی که بر خلاف میلشان برای علم آموزی کشته شده اند، پر می شود؟
چرا هنوز هم برای بررسی نوع خاصی از یک عارضه یا بیماری به جای بررسی آن در حیواناتی که این عارضه را دارند-برای مثال قطع نخاع شده اند- حیوان سالم دیگری را با روش های درد آور به همان عارضه دچار می کنند؟
هزاران چرای دیگر هست که منصفانه و عاقلانه بودن آزمایشات روی مدل های حیوانی را زیر سوال می برد.
در قرن 21ام، در عصر شکوفایی علم و دانش کمترین نیاز ممکن را به مدل های حیوانی داریم چه در حوزه ی فعالیت برای سلامت انسان ها و چه در حوزه ی آموزش و پژوهش برروی حیوانات! امروزه به کمک روش های جایگزین می توانیم بیماری ها را در سطح ژن ها بررسی کنیم و با روش هایی نظیر ژنومیکس، پرتومیکس و … تا حد زیادی از آزمایش بر روی حیوانات بی نیاز شده ایم پس دلیل این همه وفاداری به روش های کهنه و منسوخ را نمی توان جز در جاه طلبی و منفعت طلبی بسیار صاحبان امر، تبلیغات دروغین و اثر گذاری غلط آنها بر باور مردم دانست!!
با برداشت و اقتباس از کتاب «به جای آزمایش روی حیوان»
* دانشجوی دامپزشکی، فعال حقوق حیوانات، عضو گروه «ایرانیان مخالف آزمایش روی حیوانات» و منتخب تقدیر شده نشان خرس قهوه ای ۱۳۹۴
دیده بان حقوق حیوانات: هر سال شماری سودجو در فصل پائیز با بستن کوخه و دام نسبت به زندهگیری پرندگان شکاری، خصوصاً شاهینها اقدام میکنند و این پرندگان را بهصورت قاچاق از مرزهای جنوبی کشور خارج و به شیوخ حوزه خلیجفارس به قیمت زیاد میفروشند.
با توجه به تولیدمثل کم و شمار اندک جمعیت این پرندگان این اقدام باعث انقراض آنها میشود.
«امیرحسین زلقی»، رئیس اداره حفاظت محیطزیست دورود در گفتوگو با ایسنا، در اینباره گفت: بر اساس کنوانسیون بینالمللی CITES(کنوانسیون تجارت بینالمللی گونههای جانوران و گیاهان وحشی در معرض خطر) قاچاق این پرندگان ممنوع است. با توجه به عضویت کشورمان در این کنوانسیون، تعهدات بینالمللی برای برخورد با این قاچاقچیان داریم.
وی خاطرنشان کرد: همچنین براساس ماده 13 قانون شکار و صید برای این متخلفان سه سال زندان و تا 600 میلیون ریال جریمه تعیین شده است.
زلقی ادامه داد: بهمنظور برخورد با این قاچاقچیان اقدامات تمهیدی از جمله هماهنگی با دادستان شهرستان برای اخذ دستورات قضایی به همه ارگانهای نظامی و انتظامی برای برخورد و دستگیری متخلفان و راهاندازی دو گروه گشت سیار شامل موتورسیکلت و یک خودرو به عمل آمده است که هر روز در مناطقی که احتمال حضور این صیادان است نسبت به گشتزنی اقدام میکنند.
رئیس اداره حفاظت محیطزیست دورود خاطرنشان کرد: از همه مردم به خصوص روستائیان میخواهیم در صورت مشاهده این افراد که نسبت به صید و زندهگیری پرندگان شکاری یا شکار سایر پرندگان اقدام میکنند، مراتب را به اداره محیطزیست یا مأموران انتظامی اطلاع دهند.
دیده بان حقوق حیوانات/رکسانا سرابندی*: در راهرو سالن تشریح که قدم می زنم بوی فرمالین خاطرات ماه های اول دانشگاه را برایم زنده می کند. این بوی تند و بی رحم هنوز هم برایم مثل آخرین لحظات فیکس کردن حیوانات در این سالن سرد، زننده و نفرت انگیز است.
هنوز هم آخرین نگاه های آن سگ مزرعه را که به بهای ناچیز به دانشکده فروخته شده بود به یاد دارم، هنوز هم نتوانسته ام آن بزغاله سیاه کوچک را که از شدت درد و شوک ناشی از بریدن شاهرگش ناله می کرد را از یاد ببرم. گاهی فکر می کنم که شاید اگر می توانست می گفت که تا چه حد از روپوش سفید ما وحشت دارد، شاید لازم بود که من هم می گفتم که چقدر از این سپیدی دلهره آور و شرایط موجود بی زارم، اما هیچ کس حرفی نزد، هیچ کس کاری نکرد، فقط نگاه کردیم، عده ای به بیچارگیش می خندیدند، عده ای با بی تفاوتی به سرخی خونش چشم دوخته بودند و عده ای هم مثل من بارها و بارها لب هایشان را گزیدند و دردرون خود، به حال تمام حیواناتی که قربانی روش های کهنه ی علم آموزی ما می شدند، اشک ریختند.
دو سال اول دانشگاه من با بغض، دلهره و استرس دیدن هزاران باره ی چشمان ترسان و نا امید حیواناتی که از بخت بد برای کمک به ترویج علم انتخاب و قربانی می شدند؛ گذشت.
فرمالین را نفس کشیدیم و سکوت کردیم، پذیرفتیم، ازیاد بردیم و عادت کردیم به سردرد های ناخوانده بعد از کار با لاشه های موجوداتی که روزی پر از عشق و امید به زندگی بودند اما اکنون، حتی با وجود فرمالینی که در رگ هایشان وجود داشت، گندیده اند.
عادت کردیم که دیگر این سوال تکراری را نپرسیم که چرا می کشیم؟ که چرا نابود می کنیم؟ وقتی که صدها روش جایگزین دیگر وجود دارد.عادت کردیم که عادت کنیم به هر چیزی که با ارزش های انسانیمان هم سو نیست.
اکثر ما امیدوار بودیم که با پایان یافتن کلاس های آناتومی، تمامی این اتفاق ها به پایان برسد، اما اشتباه می کردیم، تمام این صحنه ها را دیده بودیم تا کم کم وجدانمان به خواب رود، تا نادیده بگیریم، قوی باشیم و احساس نکنیم درد و رنجی را که رت های آزمایشگاهی هنگام بریدن دم و گوشهایشان حس می کنند.
ساعت های مدیدی را در سالن های تشریح گذرانده بودیم تا وقتی بی دلیل و برای تکرار چندین باره ی یک آزمایش با نتیجه مشخص مجبور می شدیم این اسیران سپیدِ چشم سرخ را در محفظه های بزرگ اتر خفه کنیم با آرامش اسکالپل را به خط میانی شکمشان فشار دهیم و نترسیم از مشاهده ی ارگان هایی که سانت به سانتش را نه تنها ما، بلکه امثال ما هزاران بار دیده بودند. باید آزمایش می کردیم، باید می دیدیم تا مبادا چیزی از آنچه در سیلابس درسیمان تعریف شده، از قلم بیوفتد.
وضع در مزارع پرورش و نگهداری دام ها بهتر از آنچه در سالن تشریح و آزمایشگاه ها تجربه کرده بودیم نبود. آنجا یاد گرفتیم تا بپذیریم که دام ها دارایی شخصی ما هستند، آنها به دنیا میایند تا در خدمت ما باشند، آنها برای ما پرورش میابند! آنجا آموختیم که اگربا دامی که به بیماری سختی که نیازمند صرف وقت و هزینه بسیار برای درمان بود، مواجه شدیم و تشخیص بر این بود که درمان به طور قطعی جواب نخواهد داد، تنها به یک را متوسل شویم، کشتارگاه!!
من آموختم که در دامپزشکی مانند پزشکی برای نجات جان بیمارم تا لحظه ی آخر نباید بجنگم چون حتی اگر به کشتارگاه هم فرستاده شود باز هم برای هم نوعانم مفید خواهد بود. من آموختم پیش از آنکه دامپزشک باشم باید در جهت منافع انسانی عمل کنم!
گاهی به فشار ناشی از انقباضات عضلات خلفی دام بر روی ساعدم که در واکنش به دردی بود که می کشید، فکر می کنم و از خودم می پرسم هیچ روش دیگری برای تشخیص آبستنی در یک دام ماده وجود ندارد که دیگر مجبور نباشد چنین دردی را در هر آبستنی تحمل کند؟
این درست از آن دست سوالاتیست که بارها و بارها در ذهن خیلی از ما می گذرد اما کمتر تلاشی برای یافتن پاسخش صورت می گیرد، شاید چون عادت کردیم که عادت کنیم به آنچه هست، هرچند که بد، زشت و یا دردآور باشد.
اما خیلی از ما هنوز هم امیدواریم به آنچه که تغییرمی نامندش. هنوز هم برای ایجاد این تغییر تلاش می کنیم.
ما باور نکردیم که برای کمک به حیوانات باید 6 سال و یا حتی بیشتر تعداد کثیری از آنها را قربانی کنیم. باور نکردیم که بهترین روش درآموزش جراحی انجام آن بر روی حیوان سالم است وقتی که در حال حاضر 154 دانشگاه از 159 تای آنها در ایالات متحده، به جای جراحی های آسیب رسان روی حیوان سالم، از Alternative ها و روش های جایگزین استفاده می کنند.
خیلی از ما نتوانستیم بپذیریم که کشتن بهترین راه فیکس کردن حیوانات برای آموختن آناتومیست، وقتی که در بسیاری از دانشکده های برتر دامپزشکی از پلاستینه کردن و یا فیکس کردن اجساد اهدایی استفاده می شود.
ما نتوانستیم عادت کنیم به آزمایش تکراری مشاهده ی اثر دارو های مختلف با دوز متغییر بر روی دام ها که نتایج آنها سالهاست که مشخص شده و تکرار آنها جز گذراندن ساعت های تعیین شده در آزمایشگاه حاصلی ندارد آنهم وقتی که نرم افزار های فارماکولوژی در بسیاری از کشور ها جایگزین این روش ها شده است.
هرگز برای خیلی از ما کشتن رت ها عادی نمی شود، حتی اگر باور عموم بر این باشد که آنها موجوداتی بی ارزش با توان تولید مثلی بالا و دوره ی بلوغ کوتاه هستند و برای این تکثیر می شوند که عمرشان فدای تحقیق و پژوهش های عمدتاً تکراری شود.
اگر هزاران بار دیگر هم به خیلی از ما ها بگویند که درمان عفونت سینوسی ناشی از شاخ بری غلط، هزینه بر،وقت گیر وبی نتیجه است بازهم تسلیم نخواهیم شد و به درمانمان ادامه خواهیم داد.
شاید به خاطر تمام آن دامپزشکانی که هنوز هم زیر بار هیچ نوع جراحی زیبایی در پت ها ویاعقیم سازی های بی دلیل و غیر اصولی نمی روند است که، خیلی از ما هنوز هم به تغییر امیدواریم.
ما خیلی وقت است که دیگر به کشتن عادت نمی کنیم و دیگر روش های قدیمی و منسوخ را نمی پذیریم.
ما اینجاییم تا برای تغییر و بهبود شرایط تمام حیوان هایی که گاهی امیدی جز ما برای درمان شدن ندارند، تلاش کنیم.
ما برای تغییر تلاش می کنیم، حتی اگر ده ها، 14 مهر دیگر هم از پس هم بگذرند چون ما آنقدر به تغییر امیدواریم که در انتظارآن 14 مهری هستیم که وقتی رسید، دیگر روپوش سپید ما، دلهره ای در نگاه هیچ بی زبانی ایجاد نکند.
* دانشجوی دامپزشکی، فعال حقوق حیوانات، عضو گروه «ایرانیان مخالف آزمایش روی حیوانات» و منتخب تقدیر شده نشان خرس قهوه ای ۱۳۹۴
دیده بان حقوق حیوانات/ ایمان معماریان*: باغ وحش تهران (ارم) سالهای سال بدون کوچکترین تغییری در حال ادامه حیات بود و هر چند سال یکبار شاید خبری همچون ورود ببرهای سیبری یا مرگ آنها باعث توجه به این باغ وحش میشد. در آن زمان باغ وحش تهران هم همانند سایر باغ وحش های کنونی ایران تنها با فروش غیرمجاز حیوانات کسب درآمد میکرد، کسی به فکر ایجاد تغییر نبود و طرفداران حقوق حیوانات هم آن روند را کاملاً در راستای حقوق حیوانات میدانستند و دم بر نمی آوردند. کمتر از 3 سال است باغ وحش تهران روند رو به جلوی خود را آغاز کرده است و با تغییر بیش از 80 درصدی جایگاه ها، جلوگیری از هر گونه خرید و فروش غیرمجاز، راه اندازی سیستم مکانیزه فاضلاب و استفاده از خروجی آن در آبیاری، کسب گواهینامه ISO-9001 2008 و حتی کسب عضویت در ارگان اروپایی EEP در مورد پلنگ ایرانی به عنوان اولین قدم برای عضویت در اتحادیه باغ وحش های اروپا در چشم انداز 2020، پا را فراتر از استانداردهای ایرانی و سازمان حفاظت محیطزیست ایران گذاشته و خودخواسته قدم به قدم به استانداردهای بین المللی نزدیکتر میشود. ولی گویا این روند پیشرفت مخالف با حقوق حیوانات است! چرا که طرفداران و فعالین در زمینه حقوق حیوانات فعالتر از پیش در راستای تخریب باغ وحش تهران، از هرآنچه در توان دارند استنفاده میکنند تا باغ وحش را کماکان مکانی شیطانی جلوه دهند. بدون شک نقدهای سازنده میتواند این روند بهبود را تسریع کند ولی آیا نقدهای این دوستان به مشکلات واقعی و ملموس باغ وحش تهران اشاره دارد؟!
بسترسازی جهت تحریف واقعیت
لازم به ذکر است که هنوز 20 درصد از جایگاه های باغ وحش تهران نیاز به بازنگری اساسی دارد. اگر فردی بخواهد بدون دشمنی و غرض ورزی انتقادی سازنده داشته باشد، اشاره به آنها خالی از لطف نخواهد بود. ولی دوستانی که خود را طرفدار حقوق حیوانات میدانند گویا به روش های دیگری برای رسیدن به هدف خود که همان بستن بی قید و شرط باغ وحش است، روی آورده اند و این مهم چیزی نیست جز شایعه پراکنی، بیان موارد غیرواقعی و یا تحریف واقعیت.
این رویکرد افرادی که خود را طرفدار حقوق حیوانات میدانند، در گزارشات اخیر منتشرشده از باغ وحش تهران کاملاً ملموس است. به عنوان مثال میتوان به خبرهای مختلفی از خبرگزاری مهر و بازنشر آنها توسط سایت دیده بان حقوق حیوانات اشاره نمود.
بخشی از این گزارش در سایت دیده بان حقوق حیوانات به نقل از خبرگزاری مهر: “به گزارش خبرنگار مهر، باغ وحش ارم به دلیل اقدامات بسیاری که طی ۵ سال اخیر در رابطه با حقوق حیوانات از جمله فروش حیواناتی چون شیر و گرگ به اشخاص حقیقی، خفه شدن ببر مبتلا به صرع در حوض آب، مرگ ببر نر سیبری بر اثر ابتلا به مشمشه، کشتار غیرانسانی ۱۴ شیر به دلیل احتمال ابتلا به مشمشه، استفاده از خرگوش زنده برای تغذیه شیرها، بستن گراز زنده با مفتول فلزی برای تغذیه شیرها، نگهداری از فیل ها در اتاقکی کوچک با زنجیری بر پایشان در تمام فصل سرما، شرایط غیراستاندارد نگهداری از خزندگان، قفس های نامناسب میمونها، مرگ مشکوک کفتار ماده و جایگزینی آن با کفتار نر، مرگ دو کانگورو و والابی، یال سوخته شترها بر اثر پرتاب سیگار بازدیدکنندگان، زمین بتنی زیر پای سگ سانان و نهایتاً تکثیر غیرکارشناسانه گوزنهای اروپایی که در حالت خوشبینانه مازاد آنها به مصرف گوشتخواران باغ وحش و همچنین یک شخصیت حقیقی رسیده به یکی از بدنام ترین باغ وحش های کشور در این رابطه تبدیل شد تا جایی که به ایستگاه پایانی برای گربه سانان لقب گرفت. فروش و کشتار حداقل ۳۷ گوزن زرد و قرمز اروپایی برای مصارف انسانی یا تامین گوشت گوشتخواران، در کنار ورود بدون مجوز ببرهای سفید و شیرهای آسیایی که جنجالهای زیادی را بر پا کرد، نگرانی دوستداران حیات وحش را به دنبال داشت و در افکار عمومی نسبت به مجموعه تفریحی ارم ذهنیت منفی بیشتری ایجاد کرد.”
“ایستگاه پایانی برای گربه سانان”!!!
بد نیست بدانیم باغ وحش تهران در حال حاضر از گونه¬های مختلف گربه سان از جمله پلنگ ایرانی، پلنگ آفریقایی، شیر آفریقایی، ببر بنگال، کاراکال، سیاه گوش و گربه جنگلی نگهداری میکند. 3 گونه از این گربه سانان در حال حاضر تکی و بدون جفت هستند و جایگاه نگهداری آنها کاملاً تغییر کرده و در حد استانداردهای بین المللی است. در مورد شیر آفریقایی تغییرات جایگاه و بهینه سازی آن به طور کامل و مبتنی بر استانداردهای بین المللی صورت پذیرفته و تکثیر آنها با روش قرار دادن ایمپلنت ضدبارداری برای مدت 2 سال متوقف شده و این مهم به علت تکثیر فراوان این گونه در باغ وحش تهران صورت گرفته است تا جایگاه مناسب برای تعدادی تعیین شده از شیر آفریقایی را در اختیار داشته باشیم. لازم به ذکر است، فیل آسیایی سریلانکایی، کانگرو قرمز، ببر بنگال و میرکت گونه های جدید باغ وحش تهران در 2 سال اخیر هستند که در نهایت سلامت تولیدمثل هم میکنند. جالب است بدانیم پیرترین پلنگ آفریقایی ثبت شده در کل دنیا با نام لاسا در حال حاضر در باغ وحش تهران زندگی میکند و شرایط نگهداری گربه سانان و جایگاه های آنها از بهترین بخشهای باغ وحش تهران است که باعث شده روند عضویت در اتحادیه باغ وحش های اروپا از این بخش آغاز شود. در مورد پلنگ ایرانی نیز موفقیتهای بسیاری برای اولین بار در ایران و دنیا کسب شد.
هدف از نقب در گذشته چیست؟
در مورد مشکلات ایجاد شده بعد از شیوع بیماری مشمشه که در زمان مدیریت قبلی و بیش از 5 سال پیش در باغ وحش تهران رخ داد، لازم به ذکر است کلیه اقدامات صورت گرفته و معدوم سازی شیرها با توجه به قوانین سازمان دامپزشکی و توسط این سازمان صورت گرفته است. ببر های سیبریایی که توسط سازمان محیط زیست ایران از کشور روسیه به ایران آورده شده بودند تحت مالکیت سازمان حفاظت محیط زیست بوده و تنها به دلیل عدم وجود جایگاه نگهداری در باغ وحش تهران نگهداری می شدند که بعد از مرگ ببر نر به دلیل ابتلا به بیماری مشمشه ببر ماده توسط سازمان دامپزشکی در قرنطینه قرار گرفته و تا به امروز تحت نظارت این ارگان در قرنطینه قرار دارد. لازم به ذکر است با وجود اینکه مالکیت این ببر متعلق به سازمان حفاظت محیط زیست است، باغ وحش تهران بارها آمادگی خود را برای پرداخت کلیه هزینه های آزمایش مجدد و فراهم سازی جایگاه مناسب برای انتقال ببر به داخل باغ وحش اعلام نموده است. مکاتبات بین المللی با مراکز معتبر دنیا جهت تعیین تکلیف این ببر نیز از سوی باغ وحش تهران صورت گرفته و از مراکز مختلف در اروپا و استرالیا توصیه نامه هایی به ایران ارسال شده است. به هر حال باغ وحش تهران دیگر باغ وحش پیشین نیست و همانطور که پیشتر نیز ذکر شد 3 سالی است که روند پیشرفت را آغاز کرده و اشاره به مشکلات قدیمی که قبل از آغاز رویکرد جدید باغ وحش تهران رخ داده، شاید دلایل دیگری داشته باشد.
جنجال مغرضانه بی پایان در مورد ببر مبتلا به صرع
در مورد ببر بنگالی که به علت بیماری در حوضچه آب غرق شد، خاطرنشان میسازد که نزدیک به 7 سال قبل مسئولان گذشته باغ وحش، دو توله ببر را با قیمتی بسیار پایین خریداری میکنند. اما توله ببر نر، حین انتقال به تهران تلف میشود (به علت بیماری و تشنج متناوب) و توله ببر ماده، برای مدتی تنها ببر باغ وحش تهران میشود.
در ابتدا، کسی متوجه بیماری صرع ببر نمیشود تا اینکه حملات صرع این حیوان افزایش پیدا میکند و پس از تستهای دامپزشکی مشخص میشود که حیوان از بیماری صرع رنج میبرد. شایان ذکر است که تمامی تست ها وتشخیص در زمان مسئولیت بنده بعنوان دامپزشک باغ وحش تهران صورت پذیرفته است. این ببر مبتلا به بیماری صرع Epilepsy با پیشینه ژنتیکی و مادرزادی بود که به صورت متناوب دچار حملههای صرعی میشد. حیوان تحت درمان با داروی Phenobarbital قرار داشت که به همین دلیل تعداد حملات به شکل چشمگیری کاهش پیدا کرده بود. این ببر بعدازظهر روز 14 مرداد ماه سال 1392 در جایگاه خود دچار حمله مجدد صرعی شده و بر اثر همین حمله نیز سر حیوان به داخل حوضچه تعبیه شده در محوطهاش وارد میشود. با وجود آنکه نگهبان جایگاه ببر متوجه این اتفاق شده و به سرعت برای خارج کردن سر حیوان از داخل آب وارد محوطه نگهداری ببر میشود، اما حیوان بر اثر خفگی در آب تلف میشود. این مشکل ناخواسته که در زمان حملات صرعی با برخورد سر حیوان به اجسام مختلف و یا حتی ورود پوزه حیوان به داخل ظرف آب محتمل بود، حادثه ای است که در بسیاری از نقاط دنیا حتی در مورد انسانها رخ میدهد. نکته قابل تعمق اینجاست که تنها یک هفته بعد از مرگ ببر بیمار باغ وحش تهران در باغ وحش لندن توله ببر سیبریایی که بسیار با ارزش تر از ببر بیمار و با مشکلات ژنتیکی باغ وحش تهران بود، در استخر آب خوری خفه شد. واقعیت امر این است که در هر مکانی که از حیوانات زنده نگهداری میشود احتمال بروز تلفات نیز وجود دارد و این احتمال در موارد بیماریهای غیرقابل درمان بیشتر هم میشود. بسیاری از باغ وحش های معتبر دنیا حیوانات بدون ارزش ژنتیکی و یا دارای مشکلات ژنتیکی را حذف می کنند تا این مشکل باعث رنج حیوان نشود و یا به نسل های بعدی منتقل نشود.
موج سواری بر روی سوژه گوزن اروپایی
“تکثیر غیرکاشناسانه گوزنهای اروپایی که در حالت خوشبینانه مازاد آنها به مصرف گوشتخواران باغ وحش و همچنین یک شخصیت حقیقی رسیده به یکی از بدنام ترین باغ وحش های کشور در این رابطه تبدیل شد”!!!
این که کارشناس کیست و آیا هرکسی میتواند به خود اجازه دهد، در مواردی که کوچکترین سررشته ای از آن ندارد، نظر دهد بحثی دیگر است ولی در مورد استفاده از گوزنهای قرمز و زرد اروپایی جهت تغذیه گوشت خواران باید ذکر کنم در تمامی دنیا برای جلوگیری از افزایش جمعیت گونه هایی که نیازی به تکـثیر آنها نیست، اقداماتی صورت میپذیرد. برای مثال در باغ وحش تهران برای شیرهای آفریقایی ایمپلنت های خاص ضدبارداری استفاده شده تا این گونه در دوسال پیش رو تولیدمثل نداشته باشد. در برخی از موارد نیز جدا کردن جنس نر و ماده از یک دیگر و حتی عقیم سازی دائمی مطرح میباشد. با این وجود از برخی از گونه ها میتوان استفاده بهتری نمود. برای مثال گوزن زرد اروپایی Dama dama و گوزن قرمز اروپایی Cervus elaphus در لیست IUCN درجه حفاظتی LC یا کمترین نگرانی را دارند، در نتیجه این دو گونه از گوزنهای باغ وحش تهران علاوه بر این که گونه بومی کشور ما نمی باشند، در تمامی دنیا از نظر زیست محیطی کمترین ارزش را دارا بوده و تعداد آنها در کشورهای مختلف رو به فزونی است. در کشورهای اروپایی به دلیل نبود شکارچی طبیعی، تعداد این گونه ها در زیستگاه طبیعی خود در برخی از مناطق از مرز تحمل زیستگاه بیشتر شده و مجوزهای شکار چند هزارتایی برای کنترل جمعیت آنها صادر میشود. بسیاری از کشورها این دو گونه گوزن را در تعداد بالا به منظور استفاد از گوشت و سایر فراورده ها پرورش میدهند که مهمترین آنها کشور نیوزلند میباشد. گوشت این گونه گوزن ها به نام Venison در بازار اروپا و آمریکا معروف میباشد و در اکثر سوپر مارکت ها در دسترس است. نکته بعدی این که گوزن زرد ایرانی که از گونه های به شدت در خطر انقراض و منقرض شده درطبیعت است، بسیار حساس به مشکلات ژنتیکی و اختلاط نژاد میباشد. وجود گونه ای همچون گوزن زرد اروپایی با توجه به عدم وجود مدیریت صحیح در اکثر مراکز نگهداری میتواند خطری جدی برای ژن با ارزش گوزن زرد ایرانی باشد و در صورت مخلوط شدن این دو گونه و یا راه یافتن گوزن زرد اروپایی به طبیعت ایران، خسارات جبران ناپذیری بر عرصه محیط زیست ایران وارد خواهد شد. دقیقاً عین همین مشکلات در مورد گوزن قرمز اروپایی و تحت گونه بسیار باارزشی که از آن با عنوان مرال یاد میشود و در طبیعت ایران در خطر انقراض قرار دارد، صادق است. در صورت اختلاط گوزن قرمز اروپایی و مرال و یا راه یافتن گوزن قرمز اروپایی به طبیعت ایران، خسارات جبران ناپذیری به بار خواهد آمد. گونه های مختلف در باغ وحش ها جایگاه های استاندارد و تعریف شده ای براساس تعداد برای خود دارند که در صورت نگهداری از گونه ها بیش از تعداد مجاز در یک جایگاه، مشکلات زیستی برای آن گونه ایجاد خواهد شد. برای مثال تغذیه گوشتخواران در باغ وحش تهران با گوشت گاو برزیلی و لاشه کامل مرغ انجام میپذیرد و گوشت مصرفی حیوانات گوشتخوار بدون شک از سایر حیوانات به دست می آید منجمله گاو، شتر، گوسفند، خوک و یا گوزن و زرافه و… پرورش یافته در باغ وحش که ارزش حفاظتی و زیست محیطی آنها همانند یکدیگر است. خریدار واجد شرایط قانونی برای این دو گونه وجود ندارد و بعضا درخواست های خرید این دو گونه توسط سازمان محیط زیست رد شده است. لازم به توضیح است که باغ وحش¬ های معتبر دنیا اجازه ی انتقال و فروش این گونه ها به مراکزی که مجوز و توان نگهداری درست از آنها را ندارند، نخواهند داشت.
نگاهی به شایعات منتشر شده
“فروش حیواناتی چون شیر و گرگ به اشخاص حقیقی”!!!
3 سال است که هیچ حیوانی بدون مجوز سازمان حفاظت محیط زیست به باغ وحش تهران وارد نشده و یا از این باغ وحش خارج نشده است.
“بستن گراز زنده با مفتول فلزی برای تغذیه شیرها”!!!
اتفاقی که هیچ گاه در باغ وحش تهران رخ نداده و تنها برای تخریب ذکر شده!
“نگهداری از فیل ها در اتاقکی کوچک با زنجیری بر پایشان در تمام فصل سرما”!!!
جایگاه فیلها بر طبق استانداردهای 7 سال پیش طراحی و ساخته شده بود و چه در فصل زمستان چه تابستان فیلها شاید برای تنها دقایقی برای زمان کار کارگرهای ساختمانی و یا کارهای عمرانی بسته میشدند نه در تمام فصل زمستان. البته لازم به ذکر است جایگاه فیلها کاملاً با استانداردهای روز دنیا تغییر کرده و ارتباط مستقیم انسان با فیلها برداشته شده و فیل بان ها از این پس از پشت حفاظهای خاص برای تیمار فیلها اقدام میکنند و در زمان حضور فیل وارد جایگاه نمی شوند که این روش به روزترین روش نگهداری از فیل در باغ وحش های دنیا است.
“شرایط غیراستاندارد نگهداری از خزندگان”!!!
جایگاه خزندگان کاملاً شرایط مناسب نگهداری گونه های موجود را دارا میباشد. حتی جایگاه های جدید و استانداردی برای ایگوآناهای سبز، مارهای پیتون برمه ای، کرکودیل های نیل، گاندوها، بزمجه و… ساخته شده و از آنها استفاده میشود.
“قفس های نامناسب میمونها، زمین بتنی زیر پای سگ سانان”
در تمامی موارد ذکر شده تنها این دو مورد از سندیت برخوردار است که در مورد جایگاه شامپانزه ها و گرگها باغ وحش تهران نیاز به تغییرات اساسی دارد و در مورد جایگاه بابون و رزوس تغییراتی در حفاظ ها صورت گرفته و تغییرات تکمیلی برای غنی سازی جایگاه لازم است که باید در برنامه های آینده باغ وحش تهران قرار گیرد و حتما اینچنین خواهد بود. به هر حال همه خرابی ها یکشبه به سامان نخواهد شد.
“مرگ مشکوک کفتار ماده و جایگزینی آن با کفتار نر”
3 سال پیش کفتار راه راه ماده ای در باغ وحش تهران زندگی میکرد که به گفته نگهبانان قدیمی باغ وحش تهران از پیرترین حیوانات باغ وحش تهران بود. عدم توانایی در حرکت به علت فیکس شدن مهره های ستون مهره های کمری و سینه ای به یکدیگر Spondylosis و آرتروز و درد شدید مفاصل زانو، لگن، شانه و آرنج از دیگر موارد مشکلات ناشی از سن بالا در این حیوان بودند. مشکل قلبی CHF هم در روزهای آخر عمر باعث تحمیل درد و رنج شدید به حیوان شده بود. با توجه به درد و رنج شدید حیوان و برگشت ناپذیر بودن شرایط حیوان با داروی بیهوشی و به روش درست راحت شد (مرگ با شفت یا یوتانایز). 2 سال بعد از آن توله کفتار راه راه نری که با آسیب شدید اندام قدامی در نزدیکی تهران پیدا شده بود، به باغ وحش تهران تحویل داده شد که با اطلاع سازمان محیط زیست درمان بر روی اندام قدامی حیوان آغاز شد و بعد از 3 ماه بهبودی نسبی حاصل شد اما به دلیل آسیب شدید و دفرمیتی نسبی ایجاد شده و همچنین با توجه به سن حیوان، رهاسازی مجدد امکانپذیر نبوده و در باغ وحش تهران نگهداری میشود.
“مرگ دو کانگورو و والابی”
3 کانگروی قرمز در کل تاریخ ایران به ایران وارد شده اند و این مهم حدود یکسال پیش در باغ وحش تهران رخ داد. هر سه کانگرو کاملاً سالم در جایگاهی استاندارد زیست میکنند و قابل بازدید برای بازدیدکنندگان هستند.
“یال سوخته شترها بر اثر پرتاب سیگار بازدیدکنندگان”
غددی مترشحه در پشت سر شتر های نر قرار دارد که به آنها occipital glands میگویند و تصویر منتشر شده و در خبرگزاری مهر و بازنشر داده شده در سایت دیده بان حقوق حیوانات نشان میدهد دوستان این غدد را با سوختگی اشتباه گرفته و داستانی در خور ساخته اند!
حال جای کمی فکر دارد که اینچنین شایعات و دروغ ها و یا کج فهمی ها از کجا آمده!؟ بدون شک در دیدگاه طرفداران حقوق حیوانات باغ وحش خوب و بد وجود ندارد و باغ وحش ها باید بسته شوند! بدون شک در دیدگاه حقوق حیواناتی دوستان جایگاهی که برای باغ وحش ها در حفاظت از گونه های حیات وحش، فرهنگ سازی و تحقیقات تعریف شده نیز معنا ندارد! ولی برای رسیدن به این هدف یعنی بسته شدن کلیه باغ وحش های دنیا منظور طرفداران حقوق حیوانات از ترویج شایعات و تخریب 2 دلیل اصلی و بسیاری دلایل فرعی است:
1. عدم وجود دانش در زمینه ای که فرد در آن خود را صاحب نظر میداند که این مساله متاسفانه از تمامی گفته های خلاف واقع مشخص است
2. پیشبرد دیدگاه به هر روشی که باعث ایجاد دشمنی های شخصی و تخریب و غرض ورزی شده!
در نهایت بد نیست بدانیم، باغ وحش تهران، باغ وحشی پیشرو در ایران است که با وجود مساحت کم از ۱۱۰ گونه جانوری نگهداری میکند. این مجموعه بهعنوان بهترین باغ وحش ایران قصد دارد تا در آینده الگویی برای سایر باغ وحشهای کشور باشد.
باغ وحش تهران درصدد است تا هدف اصلی باغ وحشهای دنیا یعنی کمک به حیات وحش را در ایران اجرا کند.
صفحه چرا باغ وحش مهم است؟
امروزه در تمام دنیا باغ وحشها بعنوان ستونهای اساسی حفاظت از حیاتوحش مطرح هستند. پتانسیل بالای بازدیدکنندگان که تعداد بسیار زیادی از آنان را کودکان تشکیل میدهند، این قابلیت را به باغ وحشها داده تا در فرهنگسازی و حفاظت از حیاتوحش پیشگام باشند. اکثر مردم عادی برای دیدن و ارتباط برقرار کردن با حیاتوحش امکان رفتن به طبیعت و مشاهده حیوانات را ندارند و لذا مهمترین مکانی که ذهن این افراد را با مقوله حفاظت از حیات وحش عجین خواهد کرد، باغ وحش است.
باغ وحش تهران نیز قصد دارد در آینده نزدیک با مدیریت مناسب، پایهگذار فرهنگ حفاظت از حیات وحش بالاخص در کودکان و دانشآموزان باشد. علاوه بر این نباید فراموش کرد که باغ وحشها مهمترین مکان برای انجام تحقیقات علمی در زمینه حیات وحش به حساب میآیند و علوم مختلفی از جمله زیستشناسی، دامپزشکی حیات وحش و … وابستگی کامل به وجود آنها دارند.
با وجود اینکه بازگرداندن گونههای مختلف حیات وحش از شرایط بسته به طبیعت با دشواریهای خاصی همراه است ولی باغ وحشها همیشه نقش خود را در حفاظت از گونههای در خطر انقراض به خوبی ایفا کردهاند. نظر به تخریب روزافزون زیستگاههای طبیعی حیات وحش و کاهش جمعیت گونههای در خطر انقراض، باغ وحشها میتوانند در آینده امیدی روشن برای حفظ گونههای جانوری مختلف و حتی معرفی مجدد آنها به زیستگاههای طبیعیشان باشند.
شایان توجه است که درست برخلاف باور عامیانه و بر پایه احساس برخی از دوستداران حیوانات که به نوعی از مقایسه انسان و نیازهای انسان با سایر گونههای جانوری نشات میگیرد و باعث میشود تا آنها گهگاه باغ وحشها را به دلیل محدودیت فضا با اسارتگاه انسان مقایسه کنند، باغ وحشهای معتبر دنیا برای رسیدن به اهداف والای خود به هیچ عنوان از حیوانات سوءاستفاده نمیکنند. دلایل مختلفی بر این ادعا وجود دارد که از جمله اهم آنها میتوان به این موارد اشاره کرد:
هیچیک از باغ وحشهای فعال در زمینه حفاظت، گونههای حیات وحش را به منظور نگهداری از طبیعت جدا نمیکنند مگر این که به هر دلیلی آن حیوان توان ادامه حیات در محیط طبیعی خود را از دست داده باشد. پس تمامی گونهها در باغ وحشهای مختلف تکثیر شده و بین باغ وحشها مبادله میشوند.
نکته بعدی این که برخلاف انسان که میتواند خواستهها و نیازهای خود را اعلام کند، حیوانات توانایی این کار را ندارند. علم نوین دامپزشکی حیاتوحش به ما کمک کرده تا با اندازهگیری سطوح هورمونی و از طریق روشهای غیرپرخاشگرایانه علاوه بر کنترل وضعیت سلامت حیوانات، میزان شادابی و رضایتمندی آنان را نیز اندازهگیری کنیم. با بررسی سطوح متابولیت هورمونهایی مانند کورتیزول و سایر هورمونهای وابسته به استرس و تولیدمثل در ادرار، مدفوع، ترشحات بزاقی و مو حیوانات میتوان علاوه بر مشخص کردن میزان استرس، سطح رضایتمندی آنها نسبت به شرایط موجود را نیز مشخص کرد. در نهایت با توجه به دادههای به دست آمده از گونههای مختلف میتوان به این نتیجه رسید که هر گونه از حیوانات حیات وحش در جایگاه خود به چه شرایطی احتیاج دارد و بر این اساس بتوان سطح رضایتمندی بالاتری را برای آنها ایجاد کرد.
امروزه این علم نهتنها کمک کرده تا جایگاههای استاندارد برای گونههای مختلف در باغ وحشها تعریف شود بلکه حتی شواهد و قراین موجود نشان میدهد که در جایگاههای استاندارد عملاً میزان استرس، پایینتر و رضایتمندی بیشتری هم نسبت به طبیعت وجود دارد. این قطعاً بدان معنی نیست که یک باغ وحش اجازه دارد تا به منظور بهبود شرایط، حیوانی را از طبیعت جدا کند چرا که باغ وحشها برای رسیدن به اهداف مهم زیستمحیطی خود از گونههای حیات وحش سوءاستفاده نمیکنند بلکه صرفاً تلاش میکنند تا شرایطی ایدهآل را برای آنهایی که توان زیست در طبیعت ندارند، فراهم سازند. در خاتمه یادآور میشود که مقایسه انسان و اسارت انسان با باغ وحشها نظر به نیازهای متفاوت امری کاملا اشتباه است.
* دامپزشک باغ وحش ارم
این متن در پاسخ به خبر خبرگزاری مهر که در این پایگاه خبری منتشر شده بود، برای انتشار در اختیار دیده بان حقوق حیوانات قرار گرفته که بدون هیچ گونه تغییر منتشر شده است.
دیده بان حقوق حیوانات: عروس داماد اصفهانی جشن ازدواج خود را با کاشت نهال به جشن زندگی تبدیل کردند.
همزمان با عید قربان یک زوج اصفهانی بخشی از مراسم پیوند خود را به کاشت یک نهال میوه اختصاص دادند. قربانی کردن گوسفند در جشن عروسی یک رسم نسبتاً متداول در استان اصفهان است اما این زوج خوشفکر و نیک سرشت ترجیح دادند به جای کشتن حیوان، زندگی خود را با زندگی بخشیدن به یک موجود زنده آغاز کنند.
نهال کاشته شده زردآلود بوده که ابتدای پاییز یکی از زمان های مناسبت برای کاشت این درخت در شهر اصفهان است.
گفتنی است کاشت صد و ده درخت، بخشی از مهریه عروس خانم است که آقای داماد باید عندالمطالبه بکارد!
دیده بان حقوق حیوانات: سیرک کلاسیک ستاره ایرانیان اولین سیرک بدون حیوان در ایران در شهر آمل از تاریخ 2 مهر ماه لغایت 11 مهر به مناسبت اعیاد سعید قربان و غدیر به اجرای برنامه میپردازد.
بنیانگذار اولین سیرک کلاسیک بدون حیوان در ایران گفت سیرک ستاره ایرانیان با مدیریت قهرمان کونگ فوd جهان استاد محمد داوری بعد از استانهای اصفهان، همدان، گلستان و تهران وارد استان مازندران شده تا بتواند در راه فرهنگ سازی سیرک بدون حیوان در پنجمین استان راه خود را با موفقیت ادامه دهد.
سلطانیان افزود سیرک بدون حیوان را از 2 بهمن ماه با حمایت دیده بان حقوق حیوانات شروع کردم. در این راه متاسفانه برخی از کسانی که خود را مدافع حقوق حیوانات میدانند از گروها و انجمن هایی که فقط قصد توهین و تهمت به فعالان محیط زیست را دارند قصد داشتند که اینجانب را از ادامه راهم باز دارند ولی به لطف خداوند دوباره با حمایت دیده بان حقوق حیوانات و کمپین سیرک نه راه خود را با تلاش بیشتر ادامه خواهم داد. بانی نخستین سیرک بدون حیوانات کشور افزود به مردم شریف قول خواهم داد که با حمایت دیده بان حقوق حیوانات و سازمان محیط زیست به تمامی استانها سفر میکنیم تا مردم ببینند که استثمار حیوانات در سیرک معنایی ندارد و کشور ایران از پتانسیل بالایی از هنرمندان سیرک برخوردار است.
وی افزود سیرک ستاره ایرانیان در آیتمهای شلاق زنی اسپانیایی، قرقره مرگ، ژانگولر، اکروبات، دلقک های کوتوله کشورهای مشترک المنافع، ریمینی، شال بازی، بند بازی، گلوی اهنین، کمر اهنین، چشم سوم، شعبده بازی، تقلید صدا، پرواز در چادر سیرک، پرچ و اتش بازی توسط سلطان اتش دنیا در استادیوم جاده محمود اباد امل به مدت ده شب برگزار میشود.
دیده بان حقوق حیوانات/ اردشیر منصوری*: ابراهیم پیش از آن که نبی باشد، یک انسان است و “نبوت وی نباید رافع مسئولیتهای اخلاقی او به عنوان یک انسان باشد”. این گزاره هم عقلی است و هم در نقل چیزی علیه آن وجود ندارد. این در حالی است که بر اساس عقل و نقل “کشتن یک انسان بیگناه ناموجه است”. برخی محققان برای رفع اشکال غیراخلاقی بودن ذبح انسانی دیگر، به آن بخش از آیات مربوط متوسل میشوند که متضمن رضایت دادن فرزند برای ذبح شدن است.
1- فهم درست و مطابق با اخلاق از تصمیم حضرت ابراهیم (ع) برای ذبح فرزند، به نیت تقرب به خداوند چيست؟
2- تداوم سنت قربانی کردن جانوران (گاو و گوسفند و گاه ماکیان) تا روزگاری که ما در آن زیست میکنیم، به نیت اقامة سنتی عبادی-دینی، تا چه حد “اخلاقاً” قابل توجیه است؟
مقدمه الف) در این یادداشت من بر تقدم “اخلاق” بر “ایمان” قائلم. یعنی اگر چه این دو مقوله (اخلاق و ایمان) را علیالاصول با هم معارض نمییابم، اما آنجا که ناگزیر تعارضی ظاهری بین این دو مقوله مشاهده شود و حفظ هر دو در نظر باشد و تنها راه چاره این باشد که یکی به نفع دیگری تأویل و تصحيح گردد، من به بازنگري در امر ایمانی به نفع امر اخلاقی قائلم. موضع بنده در این باره بدیع نیست و در این باره با سنت معتزله و موضع علیالاصولی متکلمان عقلگرای شیعه و نیز در میان متأخران با آراء کسانی مانند آقاي ابوالقاسم فنایی (مؤلف کتابهایی همچون: «اخلاق دینشناسی» و «دین در ترازوی اخلاق»)، در عقلی بودن اخلاق و تقدم امر اخلاقی بر امر ایمانی همدلی دارم.
ب) از نظر نگارنده آراء دینشناختی و قرآنشناختی نواندیشان دینی مانند سروش، بهويژه آنچنانكه در «بسط تجربه نبوی» و «رؤیای رسولانه» آمده و مجتهد شبستری بهويژه آنچنانكه در «قرائت نبوی از جهان» بازتاب يافته برای حل مشکل سودمند است؛ يعني بدون همدلي با معرفتشناسي ديني مدرن و تنها با تكيه بر دينشناسي سنتي به گمانم مسئله قابل حل نباشد. البته این بدان معنا نیست که آنچه در این نوشتار میآید عیناً یا لازمة ضروری آراء این اندیشمندان در بارهی موضوعي خاص مانند قربانی است، يا اينكه تمام وجوه نظريههاي ياد شده، بينياز از نقداند.
ج) چرا پرداختن بدین موضوع در این زمان؟
ج-1) به نظر میرسد در این روزگار، معنویتگرایی دینی از دو سو مورد هجمه و تضعیف است؛ یکی بیرونی و دیگری درونی. از بیرون مخالفان معنویتگرایی دینی پارهای آموزههای عقلگریز و احیاناً اخلاقستیز و مستلزم اِعمال خشونت (از جمله خشونت علیه حیوانات) را دستآویز حمله به دين قرار میدهند و به نوعی دینهراسی دامن میزنند؛ از درون نیز دو جریان، معنویتگرایی اصیل دینی را تضعیف میکنند: یکی قائلان به تفسیرهای خشونتآمیز از دین مبتني بر خوانش بنیادگرایانه و دیگر تدیّن خرافهآمیز که در میان عامهی مردم کمابیش رواج دارد. در این شرایط سکوت جریان خردباور دینی، یا توجیه ضعیف و اخلاقگریزانۀ برخی آموزههای جنبی دین از سوی عالمان دينی، به نیت صیانت از ایمان مردم، بهانه را برای گسترش دینهراسی از یک سو، و خرافهگرایی دینی از سوی دیگر فراهم میسازد.
ج-2) صحنههايي كه در ایام عید قربان، در خيابانها و معابر و فضاي عمومي جوامع مسلمانان از جمله ایران، از سلاخي گوسفند به نمایش گذارده ميشود و به نظر میرسد رواج آن در سالهای اخیر رو به تزاید است، بسط نوعی قساوت و خشونت را به دنبال خواهد داشت و این امر میتواند هم موجب به تأخیر افتادن رشد اخلاقی جامعه، و هم نوعی دستآویز برای تضعیف انگیزة دینورزی در میان قشرهایی از مردم باشد.
این نوشتار، تحلیل و شاید تأویلی عقلانی-اخلاقی از آموزهی “قربانی” را به مثابهی گامی در جهت رشد اخلاق اجتماعی و خوانش رحمانی از دین هدف قرار داده است.
طرح داستان ابراهيم (ع) عناصر مختلف فهم رایج از ماجراي حضرت ابراهیم و عزم ایشان به قربانی کردن فرزند،به قرار زیر است:
1- تصمیم حضرت ابراهیم به ذبح فرزند برای اطاعت از امر خدا؛
2- اقدام حضرت به ذبح فرزند و به نتیجه نرسیدن عمل؛
3- فرستاده شدن قوچی از آسمان و ذبح شدن قوچ به جای اسماعیل (ع)؛
4- تبدیل شدن ذبح گوسفند در میان مؤمنانبه سنتی عبادی.
تأمل مستقیم در آیاتی از قرآن کریم که ناظر بر این داستان است، صرف نظر از تفاوت روایت عهد عتیق با قرآن، میتواند راه را برای بازفهم موضوع بگشاید.
1- بر اساس روايت قرآن كريم، نقطة عزیمت تصمیم جناب ابراهیم یک رؤیا (خواب) بوده است و نه امری صریح از طرف خداوند که احیاناً به شیوههای دیگری از ارتباط انبیا با خداوند، مثلاً وحی،بر اساس فهم سنتی از دين، میتوانسته رخ دهد. (أری فی المنام– صافات: 102)؛
2- در این بخش از قرآن نامی از اسماعیل نیامده، و اختلافی که در این زمینه بین عالمان ادیان ابراهیمي در بارهی اسماعیل یا اسحق بودن فرزند مورد نظر وجود دارد، از بحث ما بیرون است.
3- برداشت حضرت ابراهیم از رؤیای مورد نظر با نوعی تردید همراه بوده است. از طرفی براي بيان رؤيايي مورد نظر فعل مضارع به کار رفته (أری) و نه فیالمثل «رأیتُ» و فعل مضارع متبادر کنندة نوعی تکرار است؛ یعنی حضرت ابراهیم پس از چند بار رؤیا بینی موضوع را طرح میکند. از طرف دیگر، وی موضوع را با فرزند در میان میگذارد و نظر او را جویا میشود، گویا خود بدان یقین ندارد و در مشورت با فرزند میخواهد از تردید عبور کند؛
4- در مرحلهی بعد هم ابراهیم ندایی دریافت میکند دایر بر این که وی صادقانه پایبندی بر مدلول رؤیا را به منصة ظهور گذارد (قد صدّقت الرؤیا – صافات: 105) و آن اقدام به عمل ذبح لازم نيست تداوم يابد؛
5- عوض و بدلي براي آن ذبح فرزند در نظر گرفته شد با تعبير به ذبح عظیم. (و فدینه بذبح عظیم – صافات: 107). یعنی اشاره مستقیم به ذبح گوسفند یا حیوان دیگری نشده است.
6- در میان آیات مربوط به این دستان، هیچ موردی که مؤید امر الهی بودن سنت ذبح گوسفند بهوسیلة دیگر مؤمنان، در طول تاريخ زندگي مؤمنانه پس ماجراي ابراهيم باشد وجود ندارد.
بحث و تحلیل
ابراهیم پیش از آن که نبی باشد، یک انسان است و “نبوت وی نباید رافع مسئولیتهای اخلاقی او به عنوان یک انسان باشد”. این گزاره هم عقلی است و هم در نقل چیزی علیه آن وجود ندارد. این در حالی است که بر اساس عقل و نقل “کشتن یک انسان بیگناه ناموجه است”. برخی محققان برای رفع اشکال غیراخلاقی بودن ذبح انسانی دیگر، به آن بخش از آیات مربوط متوسل میشوند که متضمن رضایت دادن فرزند برای ذبح شدن است. (قال یا أبت أفعل ما تُؤمَر – صافات: 102) يعني خود فرزند (احياناً جناب اسماعيل) به آن عمل رضايت داد، و سپس با استناد به اوتونومی اخلاقی و روا بودن آتانازی در برخی دستگاههای اخلاقی عقلانی، تصمیم ابراهیم را مبری از نقد اخلاقی میدانند. پاسخ این است که فرق است بین همکاری در به پایان رساندن زندگی سراسر رنج فرد دارای بیماری لاعلاج و آمیخته با درد و به درخواست خود فرد که در آتانازی مطرح است، با کشتن یک انسان سالم به قصد انجام عمل عبادی و تقرب به خداوند (چه فرزند و چه غریبه)، بدون درخواست اولیهی او،اگر چه سپس با رضایت او. سؤال دقیقاً این است: اگر مضمون یک الهام شهودی، مستلزم قتل نفس و خلاف اصول اخلاقی باشد، حتی اگر هدفگذاری آن شهود “تقرب به خدا” باشد، چقدر آن الهام راستین است؟
در باره ماجرای ابراهیم (ع) توجیه سنتی و متداول از این قرار است:
عمل او در پی رؤیای صادقه بوده و او به امر خدا چنان تصمیمی گرفت و نباید اساساً رفتار او را با موازین اخلاق بشری سنجید. یعنی ممکن بود او هنگام اقدام به ذبح واقعاً فرزند را ذبح کند، در این صورت رفتار او نه تنها ناپسند نبود، بلکه مأجور هم بود؛ زیرا او امر خدا را بر رابطۀ پدر-فرزندی ترجیح داد، و اين معنايي جز ترجيح مرتبهي ايمان به مرتبهي اخلاق ندارد. بر اساس اين نوع تبيين و توجيه رفتار ابراهيم (ع)، همین نكته است که او را شایستۀ عنوان “پدر ایمان میکند”، تعبیری که حتی از فیلسوف اگزیستانسیالیست متأخر مانند کرکهگور به جای مانده. به نظر بنده اشکال این تبیین این است که راه را بر سنجیدن دین در ترازوی اخلاق سد میکند.
با چنین رویکردی هر شخصی با هر دینی، هر رفتار خشونتآمیزی را توجیه (ناموجه) تواند کرد، بدون آن که تن به نقادی اخلاقی و عقلانی دهد. فرض کنید به ما خبر برسد در همین روزگار که ما در آن زیست میکنیم، در گوشهای در منطقۀ دورافتادهای مثلاً در میان بومیان استرالیا، قبیلهای هستند که نخستین فرزند خود را وقتی به سن بلوغ رسید، در راه خدای قبیلۀ خود سر میبرند، و ایشان این کار را بر اساس خوابی که يكي از مردان روحاني قبيله ديده بود، به امر خدای خود انجام میدهند، و به دلیل انباشت توجیهات فرهنگی متداول در آن فرهنگ، خود فرزند نیز بدان کار رضایت میدهد. حال آیا من و شما آن عمل را به لحاظ اخلاقی روا خواهیم دانست، یا در حد توان میکوشیم آن قوم را آگاه کنیم که دست از عمل خود بدارند؟ حتی اگر قبح عمل این قبیلة فرضی را در حد “قتل عمد” ارزیابی نکنیم، چرا که به لحاظ حقوقی نیت در اینجا نوعی رفتار معنویتگرایانه بوده، اما صرف نظر از نیت، آن عمل، ناگوار و اخلاقاً ناروا تلقي ميشود.
تبیین ما از داستان ابراهیم (ع):
ابراهیم (ع) فراانسان نیست؛ او هم بشر است، البته برانگيخته و مبعوث شده. پس او هم به مانند دیگر انسانها بر اساس تجارب اندوخته در حافظه و ذخایر ذهنی مبتنی بر فرهنگ، مستعد دیدن رؤیا بوده است. در ذخیرۀ فرهنگی جامعهاي كه ابراهیم (ع) در آن ميزيسته، سنت قربانی در راه خدا وجود داشته. قربانی برای انسان بدوی، اهدای هدایای مادی به پیشگاه خدایان انسانوار بوده است، بهمنظور جلب رضایت نیروهای ماورائی، برای اعطاء مواهب و دفع بلایا. سپس در میان ادیان قربانی یک درجه استعلا مییابد و تبدیل میشود به نشانهای برای دل کندن از امر یا شییء مورد علاقه در راه معبود. در سنتی که ابراهیم بر آن تکیه زده است، انسانهای خالص محبوبترین شییء را به راه حق میگذاردند. در داستانهای دینی، هابیل بهترین گوسفند را قربانی کرده بود. نزد برخی اقوام، اصرار بر حداکثری بودن شییء مورد علاقه و تصمیم به قربان كردن آن، کار را به تخصیص فرزند برای قربانی کشانده بود. ابراهیم (ع) که در پیرانهسر دارای فرزند شده بود، احیاناً تعارضی بین علایق شخصی (علاقه به فرزند) با عبادت خالص دیده بود، نهادینه شدن دغدغة اين تعارض باعث شد در خواب و بیداری، به حل مشکل بیندیشد. نتیجه این شد که در رؤیا ببیند که باید فرزند محبوب را در راه خدا فدا کند. در این مرحله او البته تا قلههای ایمان به امر قدسی پیش رفت، اما اين سلوك معنوي در رؤيا با نوعي چالش عبور از اخلاق و اصول احترام به حق حيات انسانی دیگر مقارن بود.
بنیاد چالش ابراهیم را میتوان بر نوعی تعارض نهاد: تعارض بین احساس درونی حب خداوند و حب فرزند. پس تعارض واقعی نه بین “خداوند” از یک سو و “فرزند ابراهیم” از سوی دیگر، بلکه بین “حبّ فرزند” در دل ابراهیم با “حب خداوند” رخ داده بود. موجودی که در این مهلکه باید قربانی شود، تعلق ذهنی و روانی خود ابراهیم بوده است که در صورت تعارضش با “حب خدا” میشد حکم به ذبح آن داد. اما ابراهیم چنین دریافت که باید به بریدن سر خود فرزند دست يازد!
نص و منطوق صریح متن مقدس، حاکی از این است که ذبح فرزند به دست ابراهیم رخ نمیدهد؛ حال یا ابزار ذبح كار نميكند، یا خود دچار تردید و تجدید نظر میشود، یا به حکم خدا کار چنان پیش میرود که اجر قربانی به ابراهیم اعطا میشود، اما خون انسان بیگناهی ریخته نمیشود. بر این اساس در یک کلام “تصمیم به قربانی کردن فرزند” صورت تحقق نمییابد، اگر چه اجر ابراهیم محفوظ میماند. این میشود همان احترام به نیت، در عین نپذیرفتن عملی که اگر رخ میداد، ناقض اخلاق بود. يعني اجر متعلق است به تعبیری رؤیا، یعنی عزم ابراهيم براي تركِ حب دنيا براي خدا (قرباني)، نه مدلول اولیهی رؤيا، یعنی ذبح موجود زنده كه ناقض اصول اخلاقي است. بر اساس این فهم از آیات مربوط در قرآن نه ذبح فرزند باید به واقع محقق میشد و نه اینکه ابراهیم و سپس مؤمنان باید گوسفند ذبح کنند. اگر واقعاً مراد ذبح یک گوسفند بود، چرا در آیة مربوط واژهای عربی معادل گوسفند (کبش یا مانند آن) ذکر نمیشود؟ آیا نمیتوان “ذبح عظیم” را به جای گوسفند و قربانی کردن آن، ترک “حب دنیا” در مقابل “حب خداوند” فهمید؟
حال بايد ديد اين تبيين چگونه با نظام ايماني سازگار میآید. چرا ابراهیم از ابتدا مراد خدا را درنیافت؟ پاسخ از نظر ما این است: بنا به نظریة قرائت نبوي (مجتهد شبستري) وحی اشارتی است گذرا كه نبي آن را تجربه ميكند، در ارتباطی با سپهري فراتر از عالم مادي، کنشگر رابطۀ وحیانی انسان است، انسانی که احساس برانگیختگی کرده است و سودای ایمان دارد. کلامی اگر هست، صورت بشری و زبانی شدۀ آن تجربۀ ناب است و خود آن تجربه نیز یک سویهی بشری دارد، گرچه متعلَّق آن تجربه امر قدسی است. پس در ماجراي ابراهيم، موضوع “امر مستقيم” خدا نيست، بلکه پای یک تجربهي ناب انساني در ميان است، انساني داراي تجربة نبوي، اما آن تجربة ناب در چهارچوب فرهنگ و تجارب اجتماعی آن انسان-نبی فهمیده و تعبی میشود.
همچنین بر اساس نظریۀ رؤياي رسولانه (سروش) وحی را میتوان چیزی از نوع رؤیای صادقه دانست. پس اگر چه ابراهیم خود را با امر الهی مواجه مییابد، اما محمل دریافت آن پیام، رؤیای ابراهیم است و نه چیز دیگر. رؤیا محتاج تعبیر است. حال اگر مفاد مستقيم يك رؤيای صادقة نبوی، در ظاهر مستلزم امري خلاف اخلاق باشد، نه باید بتمامه آن را باطل انگاشت و به کناری نهاد، و نه بايد تعارض آن را با اخلاق نديده گرفت، بايد رؤيا را تعبير كرد. از اين منظر، نه خطايي در وحي رخ داده و نه ابراهيم بايد منطوق مستقيم رؤيا را مبناي عمل قرار دهد. ابراهيم بايد رؤيا را تعبير ميكرد و بر اساس آن عمل ميکرد.
رؤياي ابراهيم اگر بدون تعبير مبناي اقدام قرار گیرد، بر اساس موازین بشری-عقلانی، مستلزم امری خلاف اخلاق خواهد بود، اما میتوان تعبيری از آن داد که با موازین عقل عملی و اخلاق ناسازگار نباشد، تعبیری از این دست: “ترک تعلقات دنیوی در راه معبود” که هم اخلاقی است و هم با مفاهیم بنیادین تجربهی ایمانی سازگار است.
اهميت تصميم ابراهيم در گام نخست، عزم به ترك تعلق در راه خدا است، ولو آن تعلق فرزند باشد، این همان وجه ایمانی یک تجربهی ناب دینی است، اما استعلای مهمتری نیز در کار است که میتوان بر اساس نظریة رؤیای رسولانه بدان راه یافت و آن گام دوم سلوك ابراهیمی یا همان عبور از “ظاهر رؤيا” به “تعبير رؤیا” است؛ یعنی درک این که شییء قربانی “تعلقات خود او است”، نه جان یک انسان دیگر. بر اساس نص قرآن، ابراهیم ندایی میشنود که به او میگوید:”صدّقت الرؤیا” (صافات-105) رؤیایت تحقق یافت. او بايد دست از تلاش بیشتر برای ذبح فرزند بدارد. این ندا نیز خود محصول قرائت ابراهیم از الهامات درونی جدید اواست. تصديق رؤیا چیزی نیست جز احساس دروني ابراهیم در عبور از تعلق امور اين جهانی مغایر با حب امر قدسی.
یادآوری؛ البته اهتمام به تأویل ماجرای حضرت ابراهیم امری بیسابقه نیست، در میان قدما، عارف مسلمان نظامساز، “ابنعربی” نیز قائل بود بدین که: «گوسفند (کبش) در صورت فرزند ابراهیم در خواب ظاهر گشت، پس ابراهیم خواب را راست دانست […] خدای متعال به ابراهیم هنگامی که ندایش داد فرمود: “قد صدقت الرؤیا” یعنی حقا که رؤیای خویش را راست داشتی، و بدو نفرمود “صَدّقتَ فی الرُؤیا انه ابنک” (در رؤیا راست گفتی که او فرزندت است) او رؤیایش را تعبیر نکرد، بلکه به ظاهر آنچه که دیده بود عمل کرد، در حالی که رؤیا تعبیر را میطلبد.» (فصوص الحکم، تصحیح و ترجمه محمد خواجوی، انتشارات مولی، ص. 93)
در کنار شباهتی که تبیین ما با تبیین اینعربی دارد، تفاوت اين دو تبيين نیز آشكار است. از نظر ابنعربی امر به قربانی (ذبح یک موجود زنده) مسلم است، و نکته این است که در دریافت ابراهیم از آن امر و اصل پیام نوعی اشتباه پیش آمد. يعني ابراهیم بايد درمييافت كه گوسفند بايد ذبح شود و نه فرزند. اما از نظر ما اصل لزوم ذبح، الهامی برخاسته از تجربۀ درونی-فرهنگی جناب ابراهیم بوده است، و با عبور از ظاهر الهام و دست یازیدن به تعبیر اصلاح شده و اخلاقی شدهی آن الهام، زمینه برای بروز یک تجربهی ناب ایمانی و در عین حال اخلاقی فراهم میشود، تجربهای فراتر از امر به كشتن یک موجود زنده، چه فرزند و چه گوسفند.
خوانش ابنعربی از داستان، البته با فهم اخلاقی و عقلانی مدرن از نقد ماجرای ابراهیم (ع) متفاوت است، اما راه را بدین منظور باز میکند. از نگاه ما آنچه در خوانش ابنعربی از ماجرا مغفول مانده، مسئلة استعلای معنوی در امر قربانی و عبور از لزوم ذبح موجود مادی زنده است. که در اینک بدان میپردازیم.
در بارۀ پرسش دوم؛ تعبیر قرآنی چنین است «و فدیناه بذبح عظیم» (صافات-107) آیه تصریحی ندارد بدین که از عالم غیب قوچی آمده يا ابراهيم خود گوسفندي را ذبح كرده، چنانكه در تفاسير آمده است. و نیز در اینجا اشارهای نمیشود بدین که باید به پاس این سنت ابراهیمی همیشه و هر جا که مردم قصد عبادت حق دارند، جان جانداری را بستانند. در داستان ابراهیم بهطور کلی پای “ذبح عظیم” در میان است. اما آیا نمیتوان ذبح عظیم را حب نفس دانست و نه یک حیوان زنده که جان دارد و در اثر ذبح رنج میکشد و حق حیات از او ستانده میشود؟ آیا ما به احترام ماجرای ابراهیم باید هر ساله در کوی و برزن و شهرهای مختلف، در آن روز گوسفندی ذبح کنیم، و آن را به عبادتی مربوط سازیم و به حساب خداوند بگذاریم؟ البته نام حضرت ابراهيم حدود60 بار طي 26 سوره در قرآن کریم آمده است اما ماجراي ابراهيم و قرباني، در سورة صافات (طی آیات 100 تا 107) ذكر شده است و از این سوره چنین آموزههایی که اکنون در فرهنگ مردم مسلمان رایج شده بر نمیآید.
قصد ما در اینجا نه نفی عمل خير و انفاق است، و نه اثبات این که هر گونه استفاده از گوشت حیوانات را بهطور کلی نافی عقل است. نگارنده البته به آیات ناظر بر ذبح حیوانات در آموزههای دینی و قرآن توجه دارد. اما نباید از یاد برد که در قرآن استفاده از گوشت حیوانات، و به تبع آن ذبح حیوانات، برای مصارف روزانه واجب شمرده نشده، بلكه مباح است. و آموزة قرآن این است که اگر قرار است گوشتی مصرف شود، باید قواعد شرعی در ذبح آن مراعات گردد. اما این که کشتن حیوانات امری مقدس تلقی گردد و به اعتبار داستان ابراهیم (ع) همچون عبادتی شمرده شود، محل تجدید نظر است. درست مثل آن که وجود احکام عتق در فقه اسلامی که ناظر بر رفتار با بردگان است، اثباتگر روا بودن اخلاقی برداری از نظر اسلام نیست. به همین سیاق از وجود احکام ذبح در قرآن، نفی تجدید نظر در اصل کشتن حیوانات بر نمیآید.
مشکل دیگری که با موضوع ما مرتبط است، مسئلة قربانی به نيت دفع بلا است. براستی بر اساس کدام آموزة قرآنی و دینی بايد خوني بر زمين ريخته شود تا از بلایی جلوگیری به عمل آید؟ یا به استناد کدام آموزة اخلاقی، دینی و اسلامی، چنانكه در فرهنگ عامه به صورت يك اصل در آمده است، برای سپاسگزاری از خداوند، در ازای یک رفع خطر باید جانداری را بیجان کرد و خونش را بر زمین ریخت؟ این شگفتانگیز است که يك شهروند دنياي امروز، و مصرف کنندهی محصولات صنعتي دنياي مدرن، اتومبيلی را خريداري ميكند، آنگاه حيواني را ذبح ميكند، خون آن را به ماشين ميمالد و با اين كار گمان ميكند سنتی ديني بهجا آورده است و براي پيشگيري از حادثة سوء، عملی خدا پسندانه انجام داده است!
اگر براي حیوانات اخلاقاً حق حيات قائل باشيم و وارد آوردن رنج بر تن و جان آن موجودات زنده را قبيح بدانيم، با امساك بايد به حليت کشتن حیوان فتوي دهيم. در اين صورت ممكن است مصرف گوشت را براي تأمين سلامت يا رفاهِ مباح، بكلي ناروا اعلام نكنيم، اما در عين حال به تبليغ آن نيز نپردازيم. میتوان ادای نذر و خیرات و مبرات را بدون کشتن حیوانات نیز به جای آورد. میتوان برای شکرگزاری در پیشگاه خداوند مال و اموال را خیر کرد و فدیه داد، و این چه نیکو است؟ اما چرا این خبر را به کشتن موجودی زنده باید پیوند زد و مهمتر این که آن را اجابت فرمان خدای رحمان دانست؟
از منظری عرفانی، اصل قربانی، به جاي ذبح یک موجود زنده و جاندار، هوای نفس را گردن زدن و تعلقات را بهمنظور تقرب به حضرت حق ترک گفتن است. مولوی در راه استعلای مفهوم “قربانی” از کشتن حیوان زنده به کشتن “خود” ذوقها ورزیده است و بدایعی درخور پیشکش کرده است. مولوی هوای نفس را و “خود” را در پیشگاه معشوق شایستهی قربانی میداند:
از دیوان شمس:
«تو عید جان قربانی و پیشت عاشقان قربان / بکش در مطبخ خویشم که قربانم به جان تو». و در جای دیگر:
«عید اکبر شمس تبریزی بود / عید را قربانی اعظم شدم»
و از مثنوی:
« گفت پیغامبر که در بازارها / دو فرشته میکنند ایدر دعا
کای خدا تو منفقان را ده خلف / ای خدا تو ممسکان را ده تلف
خاصه آن منفق که جان انفاق کرد / حلق خود قربانی خلاق کرد
حلق پیش آورد اسمعیلوار / کارد بر حلقش نیارد کرد کار
پس شهیدان زنده زین رویند و خوش / تو بدان قالب بمنگر گبروش»
بنابر اين، اصل، انفاق است. در بازار ظاهري جهان به گونهاي ميتوان انفاق كرد و در ساحتي فراتر بايد خود جان باخت و به انفاق جان پرداخت. اين كجا، و تقليل دادن قرباني به كشتن حيواني زنده از باب دفع منفعت و دفع بلا كجا.
شاید گفته شود مگر روزانه میلیونها گاو و گوسفند ذبح نمیشوند، پس چرا اين مايه حساسيت به”قرباني كردن”حيوانات؟ پاسخ این است که فرق بسیار است بین ذبح گوسفند و مصرف گوشت آن بهمنظور رفع نيازهای تغذيهاي (در صورتي كه ضرورت مصرف گوشت را براي تندرستي اثبات شده بيانگاريم)، با فعلی که به دلایل دینی و به اصطلاح برای تقرب به امر قدسی انجام میشود. کشتن حیوان برای تأمین پروتئین، غیر از کشتار است که مقدس پنداشته میشود و محصولش جلب رضایت خداوند فرض میگردد، بدین خیال که مثلاً اتومبيل تازه خريداري شدة یک شهروند را از انواع بلیه همچون تصادف و سرقت باز دارد. براستي درك كركهگوري و مولانايي از قرباني كجا و سنت جاريهي ريختن خون گوسفندی نگونبخت به بهانههاي گوناگون، هنگام استقبال از ورزشكاران پيروز، استقبال از فرد بازگشته از سفري زيارتي، در پاي قدوم عروس، در پاي اتومبيل تازه خريداري شده، و مانند اينها كجا!
به نظر میرسد با این بازاندیشی در مسئلهی قربانی، میتوان در عین تعالی بخشیدن به سنت قربانی، هم گامی در مسیر ادای حقوق حیوانات برداشت و هم خوانشی رحمانیتر و اخلاقیتر از اسلام عرضه کرد.
دیده بان حقوق حیوانات: باغ وحش ارم که در ۵ سال گذشته از سوی فعالان حقوق حیوانات بدنام ترین باغ وحش کشور نام گرفت اخیرا برای نگهداری از گونه های حیات وحش تغییراتی ایجاد کرده که دامپزشک این باغ آنها را مثبت ارزیابی کرده است.
به گزارش خبرنگار مهر، باغ وحش ارم به دلیل اقدامات بسیاری که طی ۵ سال اخیر در رابطه با حقوق حیوانات از جمله فروش حیواناتی چون شیر و گرگ به اشخاص حقیقی، خفه شدن ببر مبتلا به صرع در حوض آب، مرگ ببر نر سیبری بر اثر ابتلا به مشمشه، کشتار غیرانسانی ۱۴ شیر به دلیل احتمال ابتلا به مشمشه، استفاده از خرگوش زنده برای تغذیه شیرها، بستن گراز زنده با مفتول فلزی برای تغذیه شیرها، نگهداری از فیل ها در اتاقکی کوچک با زنجیری بر پایشان در تمام فصل سرما، شرایط غیراستاندارد نگهداری از خزندگان، قفس های نامناسب میمونها، مرگ مشکوک کفتار ماده و جایگزینی آن با کفتار نر، مرگ دو کانگورو و والابی، یال سوخته شترها بر اثر پرتاب سیگار بازدیدکنندگان، زمین بتنی زیر پای سگ سانان و نهایتا تکثیر غیر کاشناسانه گوزن های اروپایی که در حالت خوشبینانه مازاد آنها به مصرف گوشتخواران باغ وحش و همچنین یک شخصیت حقیقی رسیده به یکی از بدنام ترین باغ وحش های کشور در این رابطه تبدیل شد تا جایی که به ایستگاه پایانی برای گربه سانان لقب گرفت.
فروش و کشتار حداقل ۳۷ گوزن زرد و قرمز اروپایی برای مصارف انسانی یا تامین گوشت گوشتخواران، در کنار ورود بدون مجوز ببر های سفید و شیر های آسیایی که جنجال های زیادی را بر پا کرد نگرانی دوستداران حیات وحش را به دنبال داشت و در افکار عمومی نسبت به مجموعه تفریحی ارم ذهنیت منفی بیشتری ایجاد کرد.
اما حالا دامپزشک این باغ که انگشت اتهام فعالان حقوق حیوانات در جریان ورود ببر های سفید و شیرهای آسیایی به دلیل انتشار نامه ای که به اعتقاد آنها جعلی بود به سمت او بیش از همه نشانه می رود از تغییرات مثبت باغ وحش ارم در جایگاههای نگهداری بسیاری از گونه های حیات وحش خبر می دهد.
آنطور که ایمان معماریان به خبرنگار مهر می گوید: بازسازی ۸۰ در صد از جایگاه های گونه های جانوری باغ وحش تهران طی سه سال گذشته به اتمام رسیده و بازسازی جایگاه فیل ها طی یک ماه آینده انجام می شود.
به گفته او، مهمترین ویژگی جایگاه فیل باغ وحش تهران در حال حاضر این است که هم راستا با استاندارد جدید جهانی، تماس مستقیم حیوان با مراقب و دامپزشک، جای خود را به تماس غیر مستقیم داده است.
معماریان توضیح می دهد: در این جایگاه، شستشو، تغذیه و درمان فیل ها بدون ورود انسان به جایگاه انجام می شود. از امتیازات این جایگاه، بازدید آسان و بی خطر مردم و همچنین کاهش خطرات احتمالی برای نگهبانان و دامپزشکان است.
دامپزشک باغ وحش ارم می افزاید: به زودی مربیانی وارد کشور می شوند که به فیلها خواهند آموخت از طریق حفاظ ها با مراقبین و دامپزشکان ارتباط برقرار کنند و اندامهایی چون گوش، دم و دست و پایشان را برای شستشو، معاینه و خونگیری در اختیار انسان بگذارند.
معماریان تاکید می کند: در حال حاضر جایگاه اکثر گونه های باغ وحش از جمله، شیر، ببر، پلنگ، کاراکال، سیاهگوش، خرس، میرکت، سنجاب، راکن، لاما، شتر، مرال، آهوی ایرانی، قوچ و میش البرز، گور ایرانی، گراز، کروکودیل و دیگر خزندگان و اکثر پرندگان با استانداردهای جهانی مطابقت دارد.
این دامپزشک حیات وحش ابراز امیدواری می کند: پس از موافقت مدیران بنیاد مستضعفان با تامین اعتبار لازم، طی یک سال آینده جایگاه های نامناسب گرگ، روباه، کفتار، گربه جنگلی، میمون رزوس و شامپانزه ها نیز مطابق با استاندارد جهانی باز سازی می شود.
او در خصوص گونه های اهدا شده توسط باغ وحش به سازمان حفاظت محیط زیست می گوید: پرنده های شکاری باغ وحش شامل سارگپه، شاه بوف، عقاب و دلیجه به همراه دو گور ایرانی برای رهاسازی به سازمان حفاظت محیط زیست اهدا شده اند.
معماریان ایجاد غرفه هایی مرتبط با حیوانات را جزو برنامه های آتی باغ وحش عنوان می کند و می افزاید: این غرفه ها با ارائه محصولاتی مرتبط با حیات وحش از طرفی به فرهنگسازی و آشنایی بازدیدکنندگان با حیوانات کمک می کنند و از طرفی جایگزین غرفه هایی خواهند شد که مناسبتی با حیات وحش ندارند و به این ترتیب آلودگی صوتی ناشی از غرفه های تفریحی فعلی حذف خواهد شد.
او به رفتار نادرست برخی بازدیدکنندگان به عنوان یکی از مشکلات پیش روی باغ وحش تهران اشاره می کند و می گوید: برای جلوگیری از برقراری تماس مستقیم بازدیدکنندگان با حیوانات و همچنین ممانعت از ریختن اشیاء و مواد خوراکی توسط مردم برای حیوانات، در بازسازی برخی جایگاه ها از شیشه استفاده شده است اما متاسفانه خصوصا روزهای تعطیل، نیازمند نیروهای داوطلب هستیم تا ضمن فرهنگسازی و منع بازدیدکنندگان از کوبیدن به شیشه، عبور از حفاظ و ریختن مواد غذایی برای حیوانات، اطلاعات لازم را در رابطه با باغ وحش و گونه های مختلف جانوری در اختیار بازدیدکنندگان بگذارند.
معماریان در پایان یادآور می شود: اما متاسفانه کمی آنطرف تر از ورودی باغ وحش، در بخشی متروکه، یک ببر ماده سیبری، گونه ای باارزش ژنتیکی بسیار زیاد که می تواند جذابترین گونه باغ وحش برای بازدید کنندگان به شمار برود، ۵ سال است به دلیل احتمال ابتلا به بیماری مشمشه، در اتاقکی موسوم به قرنطینه با شرایطی نامناسب از هر لحاظ، رنگ آسمان و گرمای آفتاب را از یاد برده است و ما همچنان امیدواریم سازمانهای مربوز گوشه چشمی به این ببر زیبا نشان دهند و شرایط را برای نگهداری از این حیوان که تاکنون هیچگونه علائمی از بیماری مشمشه بروز نداده در جایگاهی استاندارد فراهم آورند؛ جایگاهی برای ملاقات دوباره این حیوان با آسمان و آشنایی بازدیدکنندگان ایرانی با گونه ای باشکوه، کمیاب و در خطر انقراض.
هرچند حامیان حقوق حیوانات در سراسر دنیا مخالف باغ وحش ها هستند و معتقدند باغ وحش ها همچون انباری از حیوانات هستند که از راه اسارت حیوانات ادامه حیات می دهند اما با توجه به اینکه هنوز هم باغ وحش ها در دنیا یکی از محبوبترین مکان های برای مردم هستند باید دید مسئولان باغ وحش ارم با شرایط جدید و با تغییراتی که اعمال کرده اند آیا در جلب اعتماد مردم و دوستداران محیط زیست موفق خواهند بود و می توانند عناوینی که در سالهای گذشته به دلیل سو مدیریت کسب کرده اند از اذهان عمومی پاک کنند و مهمتر ازآن آیا سازمان محیط زیست بر این روند نظارت کافی خواهد داشت و یا این تغییرات تنها ظاهر سازی برای توجیه اقدامات گذشته است.
دیده بان حقوق حیوانات/ محمد باقر صدوق*: در سال های گذشته پروژه معاوضه دو ببر سیبریایی با دو پلنگ ایرانی با چنان مباحثی مواجه شدکه هنوز نیز از موضوعات خبرساز محسوب می شود. معاوضه ای که بر اثر آن هنوز هم یک ببر بیوه باقی مانده در قرنطینه نگهداري می شود و کمتر علاقمندی به حیات وحش از ماجرای آن بی خبر است. دکتر محمد باقر صدوق معاون محیط طبیعی وقت سازمان حفاظت محیط زیست که این معاوضه در زمان مسوولیتش انجام شد، مطلبی را در قالب خاطراتش از ماجرای معاوضه ببر در اختیار دیده بان حقوق حیوانات قرار داده اند. تحریریه دیده بان حقوق حیوانات با اعتقاد به اینکه انتشار این خاطرات در کنار اطلاع رسانی عام، فرصت بررسی، نقد و اطلاع رسانی بیشتر را فراهم می کند، کل این متن را بدون هیچ گونه تغییر (بجز یکی دو مورد نگارشی) جهت اطلاع هموطنان منتشر می كند. در بخش هایی از این متن، نگارنده اسامی خاصی را به صلاحدید شخصی با نقطه چین جایگزین کرده است.
دیده بان حقوق حیوانات به استفاده از واحد شمارش «قلاده» برای حیوانات اعتقاد ندارد، اما به جهت حفظ نگارش اصلی متن، این واحد را با «فرد» جایگزین نکرده است. همچنینی در برخی از تصاویر این گزارش که پیش تر منتشر شده بودند، واترمارک قدیمی دیده بان حقوق حیوانات دیده می شود.
سرپرست روابط امور بین الملل طی تماس تلفنی که با من داشت گفت که معاون وزیر محیط زیست کشور روسیه در ایران حضور دارد و قرار است جلسه ای در خصوص مسایل محیط زیست طبیعی با شما داشته و اما هیچ گونه اشاره ای به درخواست آنها که خواهان دو قلاده پلنگ ماده بودند، نکرد و جای تأمل دارد که با آگاهی از ورود ایشان به تهران و قصد و نیت ایشان، تا ساعاتی قبل از جلسه ما بی خبر از موضوع بودیم. هماهنگی های لازم بین دفتر روابط بین الملل و حوزه معاونت طبیعی صورت پذیرفت و قرار شد جلسه ای صبح روز بعد در حوزه معاونت برگزار شود. در موعد مقرر معاون وزیر محیط زیست روسیه با همراهانش برای شرکت در جلسه در سالن جلسات حوزه معاونت محیط زیست طبیعی حضور یافتند. از حوزه معاونت محیط زیست طبیعی به ویژه حیات وحش هم تعدادی از همکاران به جلسه دعوت و آقای مهندس هوشنگ ضیائی که از خبرگان و متخصصین محیط زیست طبیعی و صاحب نظر در این بخش است، به عنوان مشاور اینجانب در جلسه حضور یافت[1]. جلسه با خوش آمدگویی و خیر مقدم به میهمانان و سپس معرفی میهمانان شرکت کننده و افراد حوزه معاونت شروع و پس از خوش و بش و احوالپرسی وارد دستور جلسه گردید. همراه معاون وزیر محیط زیست روسیه مترجمی است که به زبان فارسی مسلط و محیط زیست ایران را خوب می شناسد و در زمینه های مختلف اطلاعاتی دارد. معاون محیط زیست طبیعی وزارت محیط زیست روسیه به صراحت اعلام کرد که هدف ما از حضور در ایران و این جلسه درخواست دو قلاده پلنگ ماده ایرانی است و اذعان داشتند ما قبلاً دو قلاده پلنگ نر را برای نماد بازی های المپیک زمستانی سوچی در سال 2014 از طریق کشور ترکمنستان به دست آوردهایم و در حال حاضر به دو قلاده پلنگ ماده نیز نیاز است که با اطلاعات و اخباری که کسب کردهایم، متوجه شدیم هم اکنون دو قلاده پلنگ ماده در ایران وجود دارد[2]. حال چگونه و از ارتباط با چه کسی یا کسانی این اطلاعات را به دست آوردهاند، الله اعلم. از طریق دفتر امور بین الملل و حوزه ریاست دایماً پیام هایی دریافت می شد که به دلیل اهمیت آن سریعاً انجام و تفاهمات لازم صورت پذیرد و اظهار می شد آقای سجادی، سفیر ایران در مسکو، معتقد است که این مسئله در روابط سیاسی بین دو کشور و قطعنامه های پی در پی که توسط شورای امنیت سازمان ملل صادر می شود، بسیار مهم و اثرگذار است. راست یا دروغش دیگر با راویان است. جریان این دو قلاده پلنگ ماده هم از این قرار است که آنها از گرگان و بابلسر به پارک پردیسان تهران منتقل شده اند که یک قلاده از آنها در تله متخلفان به دام افتاده و دچار شکستگی دست شده و چون مداوا نشده در همان وضعیت ناجور جوش خورده و همچنین در هنگام اسارت به علت نگهداری در محلی نامناسب و تغذیه نامطلوب و عدم رسیدگی های لازم از نظر جسمی ظاهراً وضعیت خوبی ندارد. یک قلاده دیگر به مراتب وضعیتش از این هم بدتر است این پلنگ که بر اثر تغذیه از طعمه آلوده به سم و ضرب و شتم توسط افراد نادان و بی مسئولیت و نگهداری در قفس کوچک و نامناسب، ستون فقراتش کج و معوج و وضعیتی نامتعادل و نامناسب دارد، دچار تشنج شده بود و گاهی اوقات کاملاً به حالت غش و اغماء فرو می رفت. از آنجائیکه برای نگهداری این پلنگ ها بودجه ای منظور نشده بود بنابر این مدت ها بود که این پلنگ ها با ته مانده های غذای کارکنان و یا گوشتی که آنها با هزینه خود تهیه می نمودند تغذیه می شدند یک پلنگ زیر یک سال نیز در پارک پردیسان وجود داشت که آنرا هم به علت نداشتن بودجه نگهداری در اختیار باغ وحش رامسر قرار داده بودند که در وضعیت بسیار نامناسبی نگهداری می گردید. از آنجائی که ارزش ببرهای سیبری به علت جمعیت محدود آن در مقایسه با ارزش پلنگ بسیار بالاتر بود، بنابراین در ابتدا چنین تصور می شد که دولت روسیه با این مبادله موافقت ننموده و موضوع منتفی گردد ولی پس از مدتی علیرغم مخالفت کارشناسان روسی با این مبادله طبق دستور مستقیم آقای پوتین قرار شد این مبادله انجام گیرد. با توجه به مشابهت ببرهای مازندران با ببرهای سیبری که برخی از کارشناسان هر دو را به عنوان یک زیر گونه می شناختند تصمیم گرفته شد که با توجه به تجربیات جهانی در مورد ببر و تجربیات کارشناسان روسی در مورد احداث محل نگهداری و تکثیر پلنگ در یک منطقه صد هکتاری در منطقه سوچی، مکان مناسبی در یکی از زیستگاههای قبلی ببر انتخاب گردد. در این ارتباط آقای هوشنگ ضیائی که تجربیاتی در بررسی زیستگاههای ببر و رد پای آن در ایران و چندیت پارک ملی در کشور هندوستان را دارند داوطلبانه و با امکانات و هزینه شخصی به زیستگاههای قبلی ببر در استانهای مازندران و گلستان عزیمت نمودند که پس از جمع بندی اطلاعات به دلایل زیر منطقه ای صد هکتاری در پناهگاه حیات وحش میانکاله جهت سکونت ببرها انتخاب گردید:
* میانکاله یکی از مهمترین زیستگاههای ببر در ایران بوده به طوریکه در تاریخ مسعودی ذکر شده است ظل السلطان در یک برنامه شکار 35 قلاده ببر را در میانکاله شکار نموده است.
* میانکاله یکی از با ارزش ترین زیستگاههای پرندگان مهاجر، گیاهان بومی و ماهیان خاویاری و استخوانی می باشد و… منطقه ساحلی دریای مازندران به طول 70 کیلومتر است که هنوز تخریب و ویلا سازی در آن صورت نگرفته است.
* با توجه به روند تخریبی و شروع تصاحب اراضی در میانکاله آوردن ببر به این منطقه می توانست نسبت به شناساندن ارزشهای آن و جلوگیری از تخریب و تصاحب اراضی آن موءثر باشد.
در ارتباط با آوردن ببر به میانکاله و احیاء این منطقه برنامه ای تدوین گردید و با توجه به و عده هائی که ریاست سازمان در زمینه تخصیص بودجه مورد نیاز جهت خرید برخی از مستثنیات و دامداریها و ایجاد فضای لازم جهت سکونتگاههای ببر ها داده بودند در ظرف کمتر از دو ماه اقدامات مهمی از قبیل مذاکره با دامداران و صاحبان اراضی به منظور واگذاری عرصه های موجود با قیمت کارشناسی، تعیین محل احداث زیستگاه و ابنیه های مورد نیاز ومذاکره با شرکتی استرالیایی به منظور تهیه فنس الکتریکی و مذاکره با چند موسسه تولیدی به منظور ترغیب آنی جهت حمایت از این برنامه انجام گرفت ولی متاسفانه علیرغم اعلام ریاست سازمان مبنی بر تخصیص 3 میلیارد تومان جهت اجرای این پروژه هیچوقت وعده ایشان تحقق نیافت.
این گزارشی است که از طریق همکاران دفاتر حیات وحش و شکار و صید حوزه معاونت طبیعی در اختیارم قرار گرفته است. علیرغم این که دو قلاده ماده پلنگ در شرایط مطلوبی نبودند، اما حوزه معاونت طبیعی سازمان قصد واگذاری آن دو را به جایی نداشت.[3]
با توجه به سیاستهای حوزه معاونت طبیعی، هیچ گونه برنامه ای برای واگذاری حیات وحش در این معاونت وجود نداشته و هیچ گونه پنهان کاری هم در هیچ مورد و زمینه ای وجود ندارد. این اعتقاد من و همکارانم است که هر چیزی باید شفاف بوده و مردم و مسئولین از آن مطلع باشند؛ اما عده ای اندک به دنبال منافع شخصی و سوء استفاده از روند موجود در سازمان می باشند، برای رسیدن به اهدافشان فقط ژست و پز کار و حضور در جلوی دوربین خبرنگاران سیار و سایر رسانه ها برایشان مهم است، از این رو برای رسیدن به اهدافشان، تصمیمات خود را به مقامات سازمان دیکته و هماهنگ نموده و با نادیده گرفتن قوانین و مقررات و سیاستهای کاری حوزه معاونت طبیعی به قول مشهدی ها این حوزه را به چشم بچه مادر اندر یا ناتنی می نگرند. در صورتی که وظیفه اصلی سازمان حفظ محیط زیست طبیعی و به طور کلی طبیعت است، اما متأسفانه به قدری حواشی و مسایل حاشیه ای مطرح است که اصل موضوع گم یا کمرنگ شده و از متن به حاشیه رانده شده است.
چند روزی از جلسه و نشست با طرف روسی نگذشته است که با خبر شدم از طریق حوزه ریاست سازمان و امور بین الملل بدون آگاهی و هماهنگی با معاون محیط زیست طبیعی سازمان به طور مستقیم بامدیران زیرمجموعه معاونت یعنی مدیران دفاتر مدیریت شکار و صید و حیات وحش ارتباط غیر اصولی برقرار نموده اند. متاسفانه مدیران این دفاتر هم بدون رعایت اصول مدیریتی، تحت تاثیر دستور سایرین بدون آنکه من را در جریان قرار دهند دو رأس بره آهو را آماده و به طور پنهانی از کشور خارج می نمایند تا در اختیار یکی از شیوخ قطر که احتمالاً وزیر محیط زیست کشور قطر بوده است، قرار گیرد. این موضوع هم بیشتر به خواست سفیر جمهوری اسلامی ایران در قطر که از دوستان خودم می باشد، صورت گرفته است، چون ایشان تلفنی با من تماس گرفت و خواستار تماس بیشتر با ایشان در جهت گسترش بیشتر روابط بین ایران و قطر شده بود که در پاسخ ایشان گفتم این گونه مسایل می باید از طریق روابط بین الملل پیگیری شود و در واقع روی خوش نشان ندادم که بعدها به مسایل دیگری نیز منتهی گردید و دفتر روابط بین الملل در جریان این امور هست و در واقع با آب پاک از جانب من بر روی دستشان ریخت و اگر اقدامی در حوزه طبیعی صورت گرفته بدون اطلاع و هماهنگی من صورت گرفته است. حوزه معاونت طبیعی چند روز بعد از طریق رسانه ها از این موضوع آگاه شد.[4] به طوری که وقتی افشاء و سرو صدای آن بلند شد، هر یک از افراد غیر مسئول پاسخهای متفاوتی به رسانه ها ارائه دادند که خجالت آور و آبروریزی بیشتری را به دنبال داشت. حوزه ریاست اعلام کرد این دو رأس آهو بیمار بوده اند، حوزه امور بین الملل نیز اعلام نمود این دو رأس آهو برای مسایل ژنتیکی به خارج فرستاده شده و برگردانده می شود از این نوع خزعبلات و از هراسی که داشتند آن را محول به حوزه معاونت طبیعی نکرده تا موضوع را جمع و جور کند.
ریاست سازمان بارها می گفت حرف شما برای من حجت است؛ اما کار خودش را می کرد و هرگز توجهی به نظرات و پیشنهادات حوزه معاونت طبیعی نداشت و برایش مهم هم نبود.
حوزه ریاست و مسئول روابط بین الملل سازمان هم پیگیر واگذاری دو قلاده پلنگ ماده بوده و بر واگذاری آنها تأکید داشتند با این توجیه که این موضوع در روابط سیاسی دو کشور بسیار اهمیت دارد و توجیهاتی از این قبیل. البته از نظر سیاسی شاید کشور به ظاهر در موقعیت مناسبی نیست؛ اما ربطی به این مسأله نداشت یا حداقل این موضوع نمی توانست خلأ به ظاهر انزوای سیاسی را پر نماید. از این رو این توجیهات پذیرفتنی نبود اما ابزاری شده برای برخی افراد برای رسیدن به اهداف شان. متأسفانه در این سال ها دیگر نباید از خداوند بخواهیم گناهان ما را بیامرزد، بلکه باید بگوئیم خداوندا توجیهات ما را بیامرز!
بالاخره جلسه به این نتیجه رسیدکه طرف روسی فقط خواهان دو قلاده پلنگ است و موضوع دیگری را دنبال نمی کند. با همکاران و همچنین آقای هوشنگ ضیائی شور و مشورت شد و با توجه به واگذاری دو رأس آهویی که به طور پنهانی و غیر عرف به شیوخ قطر واگذار شده است، به طرف روسی پیشنهاد شد که در قبال واگذاری دو قلاده ماده پلنگ، دو قلاده ببر سیبری که گویا نژادش به ببر مازندران نزدیک است از روسیه دریافت گردد. در ابتدا معاون طبیعی وزارت محیط زیست روسیه و همراهانش با این درخواست مخالفت کردند. سپس از ما خواستند تا با وزیر محیط زیست روسیه مذاکره کرده و پاسخ ما را بدهند، در نهایت پذیرفتند دو قلاده ببر در اختیار ایران قرار دهند. سازمان هیچ گاه برنامه ای برای نگهداری یا آزادسازی و تکثیر ببر در طبیعت و زیستگاههای مربوطه و حتی نگهداری در اسارت ندارد، فقط در قبال واگذاری دو قلاده پلنگ ماده، به دنبال دریافت و مبادله دو قلاده ببر و نگهداری آنها در پارک طبیعت پردیسان است؛ البته آنهم در زمان مقتضی و پس ازفراهم نمودن محل مناسب برای نگهداری ببرها با رعایت کلیه ضوابط و استانداردها و سایر مسایل زیستی در اسارت. این در حالی است که از ابتدای تاسیس سازمان تاکنون نیز هیچ برنامه ای برای تکثیر ببر در دستور کار نداشته و در این باره توصیه یا پیشنهادی هم از اشخاص حقیقی و حقوقی ارائه نشده است. بنابراین طبیعی است که برای این موضوع اقدام تأمین اعتبار و یا پیش بینی آن موضوعیتی نداشته است[5].
ولادیمیر پوتین خواهان سرسخت پلنگ ایرانی
البته طی چهار دهه اخیر پروژه های کوچکی تحت عناوین ببریابی در مقاطع زمانی مختلف مطرح شده که نتیجه ای در بر نداشته است، به طوری که همواره شایعاتی مبنی بر وجود ببر مازندارن وجود داشته و دارد. در زمانی که در معاونت حضور داشتم، پروژه ببریابی توسط آقای بهزاد سعیدپور ازهمکاران آموزشکده محیط زیست به مبلغ سه میلیارد ریال ارائه شد که توسط همکاران حوزه معاونت محیط زیست طبیعی علیرغم توجیهات و اصرار ایشان رد شد.
البته در سال های اخیر برخی گونه های شاخص علف خوار با توجیهات تکثیر و جلوگیری از انقراض بدون هیچ گونه توجیه و بررسی علمی فقط به صورت دستوری از زیستگاه های خود به زیستگاه های غیرمرتبط انتقال داده شده اند که در اسارت و یا به صورت نیمه اسارت نگهداری می شوند، به طوری که این گونه اقدامات و فنس کشیهای بی مورد پر هزینه که بدین منظور صورت گرفته اند، تبدیل به یک شوخی و مضحکه شده است؛ اما کسی جرأت مخالفت و برخورد با این گونه اقدامات و ناهنجاری های زیست محیطی را ندارد[6] . در سالهای قبل با صرف هزینه زیاد محوطه وسیعی به منظور نگهداری شیر در پارک طبیعت پردیسان فنس کشی گردید ولی هیچوقت شیری در آن رها نگردید از آنجائیکه سکونت گاههای شیر و ببر از نطر استاندارد تقریباً شبیه به هم می باشد لذا این مکان انتخاب اول برای اسکان موقت ببرها بود ولی متاسفانه پس از بازدید آقای ضیائی از محل مشخص گردید که در زمان احداث این محوطه استاندارد های لازم رعایت نشده و پایه ها و توری و محل اتصال توری به زمین از استحکام لازم جهت نگهداری شیر و ببر برخوردار نمی باشد.
با توجه به پذیرش طرف روسی با واگذاری دو قلاده ببر در ازای دو قلاده پلنگ ماده، توافق صورت پذیرفت، اما با توجه به علاقه رئیس سازمان که ببرها در زیستگاه خود برای تکثیر باشند، با نظر حوزه معاونت طبیعی مقرر شد که در شبه جزیره میانکاله که آخرین ببر مازندران در آن شکار شده است، محلی به منظور نگهداری دو قلاده ببری که در آینده از روسیه وارد خواهند شد، آماده گردد. میانکاله که یکی از منحصر به فرد ترین زیستگاه های کشور بوده است، متاسفانه طی سه دهه اخیر به طور کلی شرایط زیستگاهی خود را از دست داده به طوری که هم اکنون از استانداردهای زیست محیطی بدور و در اختیار سماکان، دامداران، بهره برداران انار وحشی و بخش هایی از آن نیز در تصرف افراد قرار گرفته دارد. با ایجاد مرکز نگهداری ببر در شبه جزیره میانکاله که نمونه آن در چند کیلومتری مسکو وجود دارد قصد و هدف احیای منطقه میانکاله است. از این رو وظایفی برای دستگاه های ذیربط از جمله استانداری مازندران، وزارت تعاون و … تعیین گردید. وزارت تعاون موظف شد نسبت به سامان دادن تعاونی سماکان که هر سماکی برای خود مکانی برای اسکان در نظر گرفته اقدام کند، استانداری نسبت به اخراج دامداران و خرید مستثنیات اقدام نماید. همچنین وضعیت بهره برداران انار وحشی از انارستان های میانکاله را نیز مشخص و سامان داده شوند، سازمان حفاظت محیط زیست نیز از طریق اداره کل حفاظت محیط زیست استان مازندران نسبت به تأمین آب و برق و جاده دسترسی مربوط به محل نگهداری ببرها اقدام نماید. قبلاً اشاره شد که یک ریال اعتبار بدین منظور در اختیار معاونت طبیعی سازمان و یا اداره کل حفاظت محیط زیست مازندران قرار نگرفته است. در انجام اقدامات عملی به فرض این که اعتباری هم پایدار شده باشد، نیاز به زمان است. یک شبه که نمی شود سماکان را ساماندهی یا دامداران را اخراج کرد!
ولادیمیر پوتین و پلنگ ایرانی
هنوز جوهر امضاهای پای صورتجلسه خشک نشده است که از دفتر روابط بین الملل سازمان اعلام شد که ببرها ظرف دو یا سه روز آینده وارد ایران می شوند و همان موقع در مصاحبه ای که رسانه ها آن را درج کردند، اعلام کردم میهمانان ناخوانده وارد کشور می شوند که این موضوع به مذاق خیلی ها خوش نیامد چون درکی از مسایل حیات وحش نداشتند و دنبال تبلیغات هیاهو و نمایش بودند. با شنیدن این خبر، با دفتر روابط بین الملل که رابط بین سازمان و سفارت ایران در روسیه است، تماس گرفته و عدم آمادگی پذیرش مهیمانان ناخوانده یعنی ببرها را اعلام نمودم؛ چون هیچکدام از اقداماتی و تمهیداتی که برای پذیرش و نگهداری آنها لازم است در این مدت کوتاه تاکنون فراهم نشده است. چرا که سئولات بسیاری مطرح است، ببرها را تا فراهم شدن امکانات لازم در میانکاله، موقتاٌ کجا باید نگهداری کرد؟ چه کسی این مسئولیت را می پذیرد؟ طرف روسی فقط دنبال پلنگ ها است و سازمان را در برابر عمل انجام شده قرار داده است. با همکاری افراد غیر مسئول در سازمان و سفارت ایران در روسیه با توجیه ارتقاء روابط سیاسی، دو قلاده ببر یک نر دو سال و نیمه و یک ماده چهار ساله را بدون این که کارشناسان ایرانی آن ها را مورد بررسی بیومتریک قرار دهند، به دلخواه خود در قفس های ویژه با هواپیمای ویژه روانه ایران کردند. البته کارشناسان روسی ازوضعیت دو قلاده پلنگ ماده ایرانی[7] اطلاعات کافی داشتند. طرف روسی با آگاهی از وضعیت هر دو ماده پلنگ آن ها را پذیرفته است، با انتقال ببرها به ایران قصد دارند که با همان قفس های ویژه دو پلنگ ماده را از ایران به روسیه انتقال دهند.
تصاویر قفس های ورود ببرهای سیبری/ آرشیو دیده بان حقوق حیوانات
چون در پارک پردیسان جای مناسب و محلی ویژه برای نگهداری موقت ببرها، این حیوان درنده با چهارصد کیلو وزن که دارای استحکام لازم بوده و همچنین استخر آب برای آب تنی ببرها و متناسب با ویژگی های جسمی و رفتاری ببرها که دارای پرش هایی بلند و آدمخوار نیز هستند وجود ندارد، با آقای مهندس ضیایی مشورت شدکه چه باید کرد که آبروریزی نشود و این شرایط تحمیل شده را طوری مدیریت کرد تا مشکلی پیش نیاید. ایشان پیشنهاد کرد که بازدیدی از باغ وحش ارم داشته و از نزدیک بررسی نماید که آیا مکان مناسبی برای نگهداری موقت ببرها وجود دارد؟ نتیجه بازدید و بررسی که ایشان گزارش کردند این است که در باغ وحش ارم محلی نسبتاً امن با محوطه ای باز وجود دارد که در صورت تقویت فنس ها برای ایمنی بیشتر و ایجاد استخری کم عمق برای شنا و آب بازی ببرها می تواند محل نسبتاً مناسبی برای نگهداری موقت ببرها باشد تا به محض آماده شدن میانکاله از این محل موقت به محل نگهداری اصلی شبه جزیره میانکاله انتقال داده شوند. مسئولین باغ وحش هم از این موضوع استقبال کرده و همکاری لازم را معمول داشتند و کلیه هزینه های نگهداری را به عهده گرفتند. علاوه بر هزینه های نگهداری، هزینه غذای روزانه هر یک از ببرها یک صد هزار تومان است، یعنی ماهیانه حدود شش میلیون تومان که سازمان چنین اعتباری را در اختیار ندارد.
پارچه نوشته متملقانه مسوولان باغ وحش ارم در مراسم رونمایی از ببرهای سیبری/ آرشیو دیده بان حقوق حیوانات
وزیر محیط زیست روسیه همراه با دو قلاده ببر وارد فرودگاه مهرآباد تهران شد. این در حالی است که هیچ گونه برنامه و مقدمات لازم ابتدایی و مجوزهای مورد نیاز نیز از دستگاه های ذیربط اخذ نشده است و به طور کلی هیچ گونه آمادگی وجود نداشت. جاذبه و ابهت ببرها باعث خوشحالی مردمی شده که از موضوع آگاه شده اند و جمعیت کثیری برای استقبال از ببرهای وارداتی در محل باغ وحش ارم تهران حضور یافته اند. مسئولین دستگاههای ذیربط از جمله فرودگاه، گمرک، دامپزشکی و…. نهایت همکاری را معمول و بالاخره ببرها با قفس های ویژه هر یک در کامیونت هایی توسط جراثقال بارگیری و روانه باغ وحش شدند. این در حالی است که این جمعیت شیفته و طرفدار حیات وحش با چهره های خندان و شور و حال زاید الوصفی به صورت خود جوش جمع شده و برای یک لحظه مشاهده ببرها از سر و کول هم بالا و پایین می رفتند. در گوشه و کنار محوطه محل نگهداری ببرها برخی از مسئولین که عده ای دورشان جمع شده، قصه پردازی می کردند، یکی می گفت ببر ماده حامله است، یکی می گفت دوقلو حامله است و هر کس که اطلاعات مختصری داشت، آن را پردازش کرده و عوام پسندانه در اختیار رسانه ها قرار می داد، من هم در گوشه ای ایستاده نظاره گر این مناظر هستم و از خدا عاقبت به خیری را طلب می کنم. پس از تخلیه قفسها و انتقال ببرها به داخل محل نگهداری موقت، باغ وحش ارم را ترک کردم. آقای مانی صادقی که از فیلمبرداران و تصویرپردازان مجرب وحرفه ای حیات وحش کشور است را لحظاتی در فرودگاه مهرآباد ملاقات کرده، تعجب کردم که چگونه متوجه شده است. از ایشان پرسیدم، پاسخ داد به من دستور دادند از ورود ببرها به ایران تا به آخر فیلمی تهیه نمایم. تا کنون هم متوجه نشدم بالاخره چه کسی دستور داده است.
صدوق در مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتهجوم مردم در اثر تبلیغات باغ وحش برای مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتشوی تبلیغاتی باغ وحش ارم برای مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتامیر الهامی مدیر وقت باغ وحش ارم در حال ادای توضیح به محمدی زاده رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست در مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتامیر الهامی مدیر وقت باغ وحش ارم در حال ادای توضیح به محمدی زاده رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست در داخل محوطه تعیین شده برای ببرها در مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتمسوولان در محوطه خارجی محل نگهداری ببرها در مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتامیر الهامی مدیر وقت باغ وحش ارم در حال ادای توضیح به محمدی زاده رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست در مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتتهیه گزارش خبرنگاران ذوق زده با بغل کردن توله شیرهایی که سال بعد کشته شدند؛ مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتجوشکاری نرده های باقیمانده محوطه ببرها در باغ وحش ارم در حین مراسم ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتجوشکاری نرده های باقیمانده محوطه ببرها در باغ وحش ارم هنگام ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتلحظه ورود ببرهای سیری به محوطه مخصوص در باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتهجوم خبرنگاران به داخل محوطه در لحظه ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتهجوم خبرنگاران به داخل محوطه در لحظه ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتهجوم مردم به داخل محوطه در لحظه ورود ببرهای سیری به باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتببرها از باکس چوبی خارج نمی شوند!/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتتحریک ببرها با میله های فلزی برای خروج از باکس و ورود به اتاق گربه سانان باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیواناتهجوم مردم برای دیدن ببرها در اثر تبلیغات باغ وحش/ آرشیو دیده بان حقوق حیوانات
قبلاٌ اشاره شد که ورود ناخواسته این ببرها یک اتفاق است و سازمان حفاظت محیط زیست از ابتدای تشکیل تاکنون پروژه یا طرح و برنامه ای برای احیای ببرمازندران از طریق تکثیر در اسارت یا نیمه اسارت نداشته و ندارد. این موافقت هم صرفاً به دلایل رضایت طرف روسی و سفارت ایران در روسیه است و حتی یک ریال اعتباری برای آن وجود ندارد. اما طوری برای رسانه ها و برخی افراد جا افتاده که برای نقل و انتقال این ببرها، پنجاه میلیارد ریال هزینه شده است و این موضوع بارها از من سئوال شد که من آن را تکذیب کردم، این در حالی است که مرتب (ازطریق….) به من توصیه می شد و می خواستندکه فوری با آقای صادقی قرارداد فیلم برداری آن هم به مبلغ بالا بسته شود، می پرسیدم از کدام محل و اعتبار؟ هر کس می خواست از این نمد برای خود کلاهی بسازد و کسی به عواقب کار فکر نمی کرد. آن روز همه خوشحال و خندان بوده و خود را پیروز معرکه می دانستند و پس از چند روز نمایش و هیاهوها فروکش کرد و شرایط عادی حاکم شد. اما علیرغم تلاشهایی که می شد پروژه میانکاله پیش نمی رفت و از طرفی حضور ببرها و مراقبت و نگهداری آن ها توسط باغ وحش ارم خیال خیلی ها را راحت کرده بود جز مدیر کل دفتر حیات وحش، آقای ضیائی و بنده که نگران بودیم. اما همه کارها در دست ریاست سازمان است که می باید از طریق استانداری و وزارت خانه های مربوطه و سایرین پیگیری نماید. چون هیچ چیز سرجای خود نیست و مشخص نبود در آینده چه خواهد شد. نگهداری و مراقبت از ببرها نیاز به نیروی انسانی کارآزموده و آگاه و شناخت از ببر و رفتارهای آن دارد که سازمان چنین نیرویی را در اختیار نداشت. دامپزشک متخصص ببر و آگاه به مسایل تغذیه و از همه مهمتر اعتبار مورد نیاز حتی برای تأمین غذای آن ها وجود ندارد و پیش بینی هم نشده است و هرگز هم پیش بینی نگردید. فقط از محل سایر طرح های عمرانی معاونت طبیعی، کسر و برای احداث ساختمان نگهداری ببرها در میانکاله به استان مازندران حواله گردید، که اسناد آن در امور مالی و ذیحسابی سازمان موجود است.
علیرغم پیگیری ها و مکاتبات انجام شده در مورد تعیین یک نفر به عنوان مسئول پروژه ببر متاسفانه ریاست سازمان نه تنها شخص مسئولی تعیین ننمودند بلکه حاضر به صدور یک ابلاغ برای آقای ضیایی که از بدو ورود ببرها به صورت داوطلبانه و بدون هیچ گونه چشم داشتی از هر کونه کمکی مضایقه نمی نمودند نیز نشدند. از طرف دیگر مصاحبه های غیر کارشناسی ریاست سازمان از قبیل تکثیر و رها سازی 50 ببر در میانکاله و یا … بودن ببرها و غیره و دخالت ها و اظهار نظر ها و مصاحبه های افراد غیر مسئول با رسانه ها و محول نمودن پاسخ خبر نگاران و رسانه ها و عدم تخصیص بودجه لازم برای خرید برخی از دامداری ها و مستثنیات موجود در میانکاله همگی باعث گردید تا ایشان همکاری خود را با این پروژه قطع نمایند.
علیرغم همه مشکلات دفتر حیات وحش با اعزام کارشناسان به باغ وحش نظارت مستمری بر تغذیه و بهداشت ببر ها اعمال می نمود به همین دلیل ببر ها از سلامت و شادابی لازم برخوردار بودند این موضوع ادامه داشت تا اینکه یک روز آقای محمدی مدیر کل حیات وحش اطلاع دادند که ببر نر مریض است و مقداری چرک و خون در قفس او مشاهده شده که با وجود مداوای انجام شده چشم ها و بینی ترشح زیادی دارند و داروهای تجویز شده تاثیری نداشته است. از طرف دیگر علیرغم تماس های انجام شده با چند نفر از اساتید دانشکده دامپزشکی که از مدتها قبل در باغ وحش حضور دارند و مشغول مداوای شیرهای مریض هستند آنها حاضر به قبول مسئولیت معالجه ببرها نگردیدند و برخی از دامپزشک ها نیز به دلایلی از قبیل اینکه تجربه ای در مورد ببر و بخصوص بیهوش نمودن آنها ندارند و یا ترس از رسانه ها از قبول این مسئولیت خود داری نموده اند.
شرایط نگهداری ببرهای سیبری در قرنطینه به محض ورود/ آرشیو دیده بان حقوق حیوانات
با توجه به مراتب فوق از آقای محمدی خواستم که با آقای ضیائی که تجربیات زیادی در بیهوش کردن حیوانات وحشی دارند تماس گرفته و از ایشان تقاضا نماید که نسبت به بیهوش نمودن ببر مذکور و انجام مداوای لازم اقدام نماید ولی آقای محمدی اظهار داشت که من قبلاً با آقای ضیائی تماس گرفته ام ولی ایشان به دلایلی از قبیل مشغول بودن در پروژه بین المللی زاگرس و حضور چهار دامپزشک در دفتر حیات وحش و عدم نیاز به حضور ایشان، از قبول این مسئولیت خودداری نموده اند.
دو روز بعد آقای محمدی که برای شرکت در سمینار مدیران استان ها به خوزستان رفته بود سراسیمه با اینجانب تماس گرفت و از اوضاع وخیم ببر و عدم قبول مسئولیت مداوای ببر توسط دامپزشکان وحتی کارکنان باغ وحش خبر داد و از اینجانب تقاضا نمود که با توجه به احترامی که آقای ضیائی برای شخص شما قائل است از ایشان در خواست نمائید که این مسئولیت را بپذیرند. من هم بلافاصله با آقای ضیائی تماس گرفتم و ضمن تشریح وضعیت وخیم ببر از ایشان خواستم که مسئولیت مداوای ببر را بر عهده بگیرند، ایشان هم بدون چون و چرا و هیچ گونه توقعی این مسئولیت را پذیرفتند و اینجانب طی ابلاغی مسئولیت مداوای ببر نر را با توجه به وضعیت وخیم آن به آقای مهندس ضیائی محول نمودم.
دامپزشکان معالج ببر بیوه و هوشنگ ضیایی/ عکس از ایسنا
پس از صدور این ابلاغ آقای ضیائی در همانروز با دعوت از چند دامپزشک متخصص و با تجربه نسبت به بیهوش نمودن ببر نر اقدام نمودند پس از معاینه ببر مشخص گردید که خون و چرک های مشاهده شده مربوط به زخم های ایجاد شده بررروی دم و ناحیه ران می باشد. آقای دکتر گرگین که از اساتید قدیمی و با تجربه در زمینه جراحی حیوانات وحشی می باشد کلیه زخم ها را … و پانسمان نمودند و آقای دکتر تقی پور نمونه ای از خون را به آزمایشگاه پاستور که مسئولیت آنرا یک خانم با تجربه در زمینه تشخیص آزمایشگاهی امراض و بیماریهای حیوانات بر عهده دارند ارسال گردید.
علیرغم اقدامات انجام شده و تزریق آنتی بیوتیک ها و سایر داروها نه تنها بهبودی در حیوان مشاهده نگردید، بلکه وضعیت آن روز به روز به وخامت می گذاشت. تا اینکه یک روز صبح آقای ضیائی از باغ وحش تلفنی به من اطلاع داد که علیرغم تلاشهای انجام شده ببر مریض تلف شده است ولی موضوع مهمتر اینکه طبق اطلاعات آزمایشگاه پاستور دلیل مرگ به علت بیماری مشمشه بوده است. بیماری خطر ناکی که از حیوانات فرد سم نظیر اسب و الاغ منتقل می شود و برای انسان بسیار خطرناک و لاعلاج می باشد. ایشان همچنین تاکید داشتند که علت مریضی و مرگ و میر شیرهای باغ وحش که از چندین ماه قبل از ورود ببر ها شروع شده و هنوز هم ادامه دارد، وجود همین بیماری مشمشه است.
شرایط نگهداری ببرها در باغ وحش ارم/ آرشیو دیده بان حقوق حیوانات
با توجه به اهمیت موضوع بلافاصله مراتب را به آقای محمدی زاده اطلاع دادم و از ایشان در خواست نمودم که برای اخذ تصمیمات لازم جلسه ای با حضور ایشان و تیم دامپزشکی مسئول معالجه ببر ها داشته باشیم.
در این جلسه ابتدا مسئول آزمایشگاه پاستور که خانم مسنی بود و با داشتن تخصص و سالها تجربه موفق به شناسایی عامل بیماری بببر تلف شده گردیده بود (شایان ذکر است که از چندین ماه قبل از ورود ببرها این بیماری در باغ وحش وجود داشت و با وجود تلف شدن تعدادی شیر و حضور مداوم تیم دامپزشکی دانشگاه تهران در باغ وحش عامل بیماری شناسایی نگردیده بود.) توضیحاتی در مورد نحوه انتقال این بیماری از فرد سمانی مثل اسب و الاغ به انسان و حیوانات گوشت خوار و خطراتی که به علت صعب العلاج بودن آن جان انسان ها را تهدید می نماید به اطلاع رسانید.
غذای گربه سانان ارم در زمان ورود ببرها/ آرشیو دیده بان حقوق حیوانات
پس از بحث و تبادل نظر با توجه به اهمیت موضوع قرار شد که موضوع فوراً به سازمان دامپزشکی که به نظر می رسید از وجود بیماری درکشور اطلاع ندارد اعلام شود. در صورتیکه بعداً معلوم گردید که سازمان دامپزشکی از وجود این بیماری و مرگ و میر تعدادی اسب در سال های اخیر مطلع بوده است ولی به علت ملاحظاتی از قبیل ورود و خروج اسب ها از کشور جهت انجام مسابقات اسب دوانی از اطلاع رسانی خود داری نموده است. این در حالی است که علائم بیماری مشمشه شباهت زیادی به علائم بیماری سل دارد و معلوم نیست که این عدم اطلاع رسانی تاکنون چه عواقبی برای مبتلایان به این بیماری که اغلب از کارکنان و کارگران اصطبل ها و همچنین سوار کاران می باشد در بر داشته است) پس از مطلع نمودن سازمان دامپزشکی با وجودی که سازمان تحت فشار بود که این موضوع محرمانه تلقی شود. با وجود این از آنجائی که جان مردم در خطر بود لذا اینجانب و آقای محمدی زاده و آقای ضیائی با انجام مصاحبه با رسانه های مختلف این موضوع را به اطلاع مردم رساندیم. پس از آن بلافاصله باغ وحش تهران که محل سکونت حیوانات مبتلا به این بیماری و همچنین محل نگهداری تعدادی از حیوانات فرد سم نظیر گور خر، اسب و الاغ بود و همه روزه تعداد زیادی از اقشار مختلف مردم به خصوص دانش آموزان از آن بازدید می نمودند تعطیل گردید. پس از آن از کلیه گوشت خواران باغ وحش اعم از شیر و ببر وپلنگ نمونه های آزمایشگاهی تهیه گردید و تست های لازم از فرد سمان انجام گرفت. خوشبختانه گور خرها، اسب ها و پلنگ ها سالم بودند ولی تست های انجام شده به روی ببر ماده و اکثر شیرهای موجود مثبت بود و به همین دلیل به منظور جلوگیری از انتشار بیماری کلیه شیر های آلوده توسط سازمان دامپزشکی معدوم گردیدند.
علیرغم اینکه سازمان دامپزشکی از وجود بیماری مشمشه در ایران با خبر بود ولی با وجود سعی می نمود که ببرها را عامل ورود این بیماری به ایران و مبتلا شدن شیرها قلمداد کند. در صورتیکه مرگ و میر شیرها به علت این بیماری ماه ها قبل از ورود ببرها شروع شده بود وحتی باغ وحش تهران نیز به علت عدم آگاهی اقدام به فروش پوست شیر های مرده نموده بود. از طرف دیگر برخی از نمایندگان مجلس منجمله آقای تابش که مسئولیت فدراسیون اسب سواری را بر عهده داشتند خواستار توضیحاتی در این زمینه گردیدند.
در جلسه ای که در مجلس شورای اسلامی با حضور نمایندگان سازمان دامپزشکی، باغ وحش تهران و سازمان حفاظت محیط زیست تشکیل گردید، سازمان دامپزشکی شکوائیه ای در مورد ورود ببرهای مریض و آوردن عامل بیماری مشمشه به ایران مطرح نمود. از طرف دیگر باغ وحش تهران نیز از طرف خود و دکه داران از سازمان حفاظت محیط زیست تقاضای ضرر و زیان به علت تعطیلی باغ وحش را داشت که در هر دو مورد توضیحات لازم توسط اینجانب و آقای ضیایی داده شد و به اطلاع نمایندگان رسید که این بیماری قبل از ورود ببر ها به ایران و جود داشته و حتی در سال قبل در یکی از پانسیون ها تعدادی اسب به علت همین بیماری تلف شده و مابقی نیز توسط مامورین سازمان دامپزشکی معدوم شده اند و توضیح داده شد که سازمان دامپزشکی با اطلاع از وجود این بیماری و همچنین ورود غیر قانونی اسب و الاغ به کشور لازم بود نسبت به ایجاد قرنطینه مبادرت نماید. از طرف دیگر سازمان دامپزشکی و همچنین باغ وحش تهران موظف بودند قبل از کشتار الاغ ها در باغ وحش آزمایشات لازم را در مورد عدم ابتلاء آن به این بیماری انجام دهند.
متاسفانه با مرگ ببر نر پروژه خرید دامداری های موجود در میانکاله متوقف گردید و با وجودیکه ساختمان محل نگهداری ببرها آماده بهره برداری می باشد ولی به علت امتناع روس ها از دادن ببر به ایران این ساختمان بلا استفاده مانده است.
قفس پرهزینه ساخته شده در میانکاله برای ببرها/ تصویر از ایسنا
________________________________
[1] زمانی که به عنوان معاونت محیط زیست طبیعی منصوب شدم با توجه به شناختی که از آقای ضیائی داشتم بدون درنگ ایشان را به عنوان مشاور خود منصوب کردم؛ هرچند به مذاق بعضی ها خوش نیامد اما برایم مهم نبود چون به کار ایشان ایمان داشته و دارم.
[2] سال هاست که نسل پلنگ در منطقه اکولوژیکی قفقاز منقرض شده است که یکی از دلایل اصلی آن قبل از فروپاشی شوروی سابق این است که پلنگ را حیوانی زیانکار دانسته و عملاً آن را از بین برده و در این منطقه دیگر آثاری از آن موجود نیست. در سال های اخیر عده ای با استفاده از منابع مالی برخی مجامع با اهداف نامشخص در این پوشش قصد احیای پلنگ قفقاز را با ترفندهایی از طریق … پلنگ منطقه حفاظت شده کیامکی در ایران را دارند که هم مرز با منطقه قفقاز است.
انتقال دو قلاده ببر سیبری از روسیه به کشور در قبال دریافت دو قلاده ماده پلنگ مصدوم به عنوان نماد المپیک زمستانی سوچی و اصرار بر انجام این تعامل با روسیه از طرف برخی مسئولین فاقد صلاحیت علمی و تجربی در زمینه حیات وحش به ویژه گربه سانان خود حکایتی است. انگار ببر و پلنگ نوعی کالا هستند نه گوشتخوارانی در رأس هرم اکولوژیک، چه آسان می بُرند و می دوزند و چه آسان دستور می دهند و برای عملی شدن نیات خود از دیگران مایه گذاشته و استناد می کنند به دستورات مقامات بالاتر که احتمالاً روحشان هم از موضوع بی خبر است و با این روش نظریاتشان را بر مجموعه تحمیل می نمایند، اگر در این تعامل موفق شوند که هیاهو به راه انداخته و با تبلیغات و بزرگ نمایی بهره های لازم را از آن می برند و اگر اتفاق ناخوشایند و شکستی رخ دهد، دیگران باید پاسخگو باشند. به راستی که پیروزی هزار پدر و مادر دارد و شکست یتیم است. هنوز این ماجرا سرنوشتش نامعلوم است که داستان انتقال شیر ایرانی از هندوستان روی آنتن می رود، مدیران وارداتی و تحمیلی مطالبی شنیده آن هم به طور سطحی و می خواهند کاری کنند کارستان! شیر ایرانی را در زیستگاهش دشت ارژن و بیشه زارهای خوزستان احیاء کنند، زیستگاه هایی که طی قرن گذشته در اثر فعالیت های انسانی تخریب و ارزش های زیستگاهی خود را به کلی از دست داده اند.
[3] متأسفانه بخش طبیعی سازمان در کل کشور مورد توجه نیست و علیرغم هزینه های سنگین نگهداری اعم از تغذیه و تیمار و امور دامپزشکی هرگز اعتباری برای این گونه امور در اعتبارات منظور نمی شود. در حوزه معاونت طبیعی سازمان، اعتباراتی که وجود دارد مربوط به ساخت و ساز ساختمان های مراکز فسیل شناسی مراغه و کنوانسیون رامسر است وهمچنین هزینه های تعمیر و نگهداری و بازسازی ساختمان های پاسگاههای محیط زیست در مناطق تحت مدیریت رقمی ناچیز در برابر اعتبارات ساخت و ساز ساختمان است و به چشم نمی آید از این رو توجیه ندارد و هزینه اضافی محسوب می گردد، قرارداد مطالعاتی زیادی با دانشگاه های معتبر کشور در حوزه معاونت طبیعی قبل ازمسئولیتم در این حوزه منعقد گردیده که علیرغم نیاز و ارزش بسیار بالایی که دارند، پیشرفت آنچنانی نداشته و به دلیل عدم تخصیص اعتبارات بر زمین مانده است و در واقع قربانی ساخت و سازها می شوند. چون عقل ها در چشم است و همه ساختمانها از نزدیک مشاهده می شد اما چون واقف به مسایل فنی که حاصل و نتیجه مطالعات است نمی باشند، لذابه چشم آن ها نمی آید و این هم یکی از مشکلات و معضلات کشور است که علوم هنوز نتوانسته از نظر اقتصادی خودنمایی و بازار خود را پیدا کند. نظیر بسیاری از کشورها که یکی از منابع درآمدی آن ها، فروش نتیجه مطالعات و پژوهش های آن ها در زمینه های مختلف است. از این رو برای کوچکترین هزینه جزئی حوزه معاونت طبیعی دست بسته و توان رفع و رجوع آن را ندارد.
[4] حال چرا باید این گونه مسایل و هدایا که واگذاری آن عرف است، به طور پنهانی انجام گیرد در جریان قرار نگرفتیم. فکر آبروی خود که نیستند، آبروی یک سازمان یا کشور هم برایشان مهم نیست!
[5] اصولاً معاونت محیط زیست طبیعی و بسیاری از همکارانم اعتقادی به تکثیر در اسارت و نیمه اسارت ندارند و اعتقادم دارم که حیات وحش باید با حفاظت در زیستگاه خود که دارای شرایط لازم و مطلوب باشد، تکثیر شود. بنابراین چنین برنامه ای در سازمان نه تنها برای ببر بلکه برای سایر وحوش لااقل در زمانی که مسئولیت معاونت طبیعی را بر عهده داشتم، وجود نداشت و پذیرفته نبود.
[6] نمونه این گونه اقدامات قبل از مدیریتم در استان تهران در قلب پارک ملی خجیر در محل باغ شاه بود که فنسی به ارتفاع دو متر و محدوده ای وسیع که حتی زیر فنس هم با سیمان و بتون مسدود شده تا جنبده ای تردد نکند، این نتیجه کار مدیرانی است که از علم اکولوژی بهره ای نبرده و از رابطه بین جانوران و محیط شان بی خبرند. در اولین بازدیدی که به عنوان مدیر کل استان تهران در اسفند ماه سال 1386 از پارک ملی خجیر داشتم، دستور جمع آوری فنس ها را داده و از معاونت محیط زیست طبیعی وقت سازمان نیز توضیح خواستم. منظور از بیان این مسایل این است که با این گونه فعالیت های غیر اصولی و غیر علمی که مغایر با قوانین اکولوژی و محیط زیست است، شدیداً مخالف بوده و هستم. چه برسد به گوشتخوارانی نظیر ببر، پلنگ، یوزپلنگ و سایر که دارای قلمرو و در راس هرم غذایی اکولوژیک قرار دارند. سازمان حفاظت محیط زیست یک دستگاه حاکمیتی است و مرکز دامپروری و دامداری نیست. اگر افراد و اشخاصی قصد تکثیر دارند و مطالعاتی صورت داده اند قابل بررسی است؛ اما سازمان محیط زیست فقط اوظیفه دارد و می تواند با حفاظت و فراهم کردن شرایط لازم و کافی در زیستگاه هایی که محل زیست حیات وحش است، نسبت به تکثیر آن در شرایط طبیعی اقدام نماید که لازمه آن وجود آب، غذا یا طعمه و امنیت است که متأسفانه در حال حاضر این شرایط در زیستگاهها وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد کامل نیست، نمونه آن زیستگاه های یوز در کشور است که علیرغم تلاش سازمان و محیط بانان کم توقع در جهت حفاظت، شدیداً با کمبود طعمه نظیر آهو، جبیر و خرگوش و … مواجه هستند و این کمبود غذا یکی از مشکلات اساسی در زندگی یوز می باشد.
[7] یک قلاده از پلنگ ها از استان گلستان به پارک پردیسان منتقل شده است که بر اثر سم همراه طعمه و ضربات وارده توسط جوامع محلی ستون فقراتش کج و بر اثر تغذیه نامطلوب وضعیت نامناسبی داشت ویک قلاده پلنگ ماده دیگر در باغ وحش بابلسر است. آن هم یک دستش در تله گیر کرده و شکسته و بدجوری جوش خودره است و به دلیل نگهداری نامطلوب آن هم از وضعیت جسمی نامناسبی برخوردار است .
[8] در اینگونه موارد اغلب نورچشمی ها و افرادی که ذیصلاح نیستند به خارج از کشور عزیمت می نمایند .این افراد که معمولاً با روسا می آیند و با آنها نیز میروند هیچ گونه علاقه و وابستگی به سازمان نداشته و همه وقت خود را صرف خرید و غیره می نمایند و بدون کسب هیچ گونه دستاوردی به کشور باز می گردند.
* معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست در دوره ریاست محمد جواد محمدی زاده
دیده بان حقوق حیوانات برای انتشار نظر صاحب نظران و افرادی که نام آنها در این گزارش آمده اعلام آمادگی می کند.
دیده بان حقوق حیوانات: رییس سازمان حفاظت محیط زیست با انتشار تصویری از ببر بیوه سیبری در اینستاگرامش شرط خروج ببر بیوه سیبری از قرنطینه را «اطمینان صد در صدی همه کارشناسان دستگاههای مربوطه از سلامتی ببر سیبری» عنوان کرد؛ شرطی که اگر عملی شود به نگرانی چهار ساله فعالان حقوق حیوانات و دوستداران و متخصصان حیات وحش و حیوانات پایان خواهد بخشید.
در توضیح اینستاگرامی ابتکار آمده است:
«یک جفت ببر سیبری در سال 1389 بدون برنامه ریزی وارد کشور شد. یکی از این ببرها در همان سال به دلیل ابتلا به بیماری خطرناک مشمشه جان سپرد. اکنون در مورد در مورد ببر دوم که به طور مستمر تحت آزمایش قرار گرفته باید بر نکاتی را تاکید کنم: سازمان تاکنون همه تلاشش را برای جلوگیری از معدوم کردن این ببر به دلیل مشکوک بودن به بیماری مشمشه انجام داده، اما تا زمان اطمینان و تضمین صد در صدی از عدم ابتلا حیوانات و انسان ها حتی در درازمدت به بیماری مهلک مشمشه، بی تردید احساسی و یا تحت تاثیر فشارهای رسانه ای تصمیم گیری نخواهد شد. برای ما بودن یک حیوان در قفس بسیار قابل تحمل تر از این است که ریسک ابتلا مجموعه ای از حیوانات و انسان ها را بپذیریم. بنابراین تا حصول دستیابی به اطمینان صد در صدی همه کارشناسان ذی ربط دستگاههای مربوطه از سلامتی ببر سیبری و مجوز آنها، باید صبر کرد.
ضمنا بر خلاف توجه رسانه های خاص به موضوع ببر سیبری، این مسئله در کنار سیاست ها و اقدامات راهبردی سازمان در سطح کشور برای حفاظت از گونه های در معرض تهدید حیات وحش، از اولویت خاص برخوردار نیست، اگر چه به آن توجه دارد.»
لازم به ذکر است که در سال 1389 با اقدام غیر عالمانه مسوولان دولت وقت، دو ببر سیبری با دو پلنگ ایرانی مبادله شدند و سال بعد از آن یکی از آنها در باغ وحش ارم به دلیل ابتلا به بیماری مهلک مشمشه جان باخت. متعاقب این مساله، تمام شیرهای باغ وحش نیز کشته شدند و باغ وحش ارم به دستور مسوولان قرنطینه شد. از آن تاریخ تا کنون، ببر بیوه سیبری طبق ضوابط وزارت بهداشت و سازمان داپزشکی در قرنطینه نگهداری می شود. فعالان حقوق حیوانات از نخستین روزهای اعلام این تبادل مخالفت های وسیعی با آن شکل دادند. پس از بر ملا شدن مرگ ببر نر سیبری، به دلیل جلوگیری مسوولان از بازدید محل قرنطینه ببر بیوه، فقط اخباری از شرایط غیر قابل قبول قرنطینه شنیده می شد که این شرايط نیز با مخالفت های شدید فعالان حقوق حیوانات همراه بود. در نهایت و با روی کار آمدن دولت جدید، مسوولان اصلاح شرایط نگهداری ببر بیوه را در دستور کار قرار دادند اما با مخالفت سایر ارگان های صاحب نظر مواجه شدند.
مسوولان سازمان محیط زیست اعلام کرده اند که ببر بیوه را سالم می دانند. دامپزشک باغ وحش ارم نیز با انتشار اسنادی از اظهار نظر باغ وحش ها و دامپزشکان اروپایی در گروه های تلگرام، مدعی شده است که ببر سیبری در سلامت کامل به سر می برد. اما سازمان دامپزشکی و مسوولان وزارت بهداشت دو ارگان دیگری هستند که بجز سازمان حفاظت محیط زیست مسوولیت اظهار نظر در این رابطه دارند و تا کنون دو مکان قرنطینه پیشنهادی را تایید نکرده اند.
هزینه بالای نگهداری ببر، شرایط ویژه اعلام شده برای قرنطینه، عدم امکان نمایش برای مردم در باغ های وحش و در نتیجه ممکن نبودن کسب درآمد با نگهداری این حیوان برای باغ وحش ها، عدم وجود امکانات سازمان حفاظت محیط زیست برای نگهداری آن و برخی دلایل دیگر باعث شده هیچ رغبتی برای تغییر شرایط ببر بیوه وجود نداشته باشد.
در این میان، یک نکته در اظهار نظر صریح رییس سازمان حفاظت محیط زیست قابل توجه است: مسوولان، سلامت سایر حیوانات و البته مردم را فدای آزادی یک ببر نخواهند کرد؛ نکته ای قابل تقدیر که در صورت «تامین حداقل های استاندارد برای نگهداری ببر بیوه و در نظر گرفتن شرایط رفاهی لازم برای این حیوان» نگرانی فعالان حقوق حیوانات را پایان خواهد داد؛ شرایطی نظیر دسترسی به هوای آزاد، غذای مناسب، فضای باز و بسته به میزان کافی و امکانات دامپزشکی لازم برای زندگی با حداقل مشکلات جسمی و روحی.
لازم به ذکر است که در زمان مرگ ببر نر سیبری و هنگامی که جهت جلوگیری از خروج عامل بیماری باغ وحش ارم قرنطینه شده بود، برخی گروه ها بدون در نظر داشتن میزان خطر بیماری مشمشه و با برخوردی خطرناک اقدام به جمع آوری کمک مالی جهت زنده گیری و خارج کردن گربه های سرگردان باغ وحش کردند. دیده بان حقوق حیوانات با انتشار گزارشی مصور از تغذیه گربه های باغ وحش ارم از پس ماند غذای شیرها و ببرها، ضمن اعلام خطر نسبت به این اقدام که سلامت تمام گربه های شهر را با خطر مواجه می کرد، از اجرای آن جلوگیری کرد. در حال حاضر نیز دیده بان تمامی افراد، گروه ها و ارگان هایی که مدعی سلامت ببر بیوه هستند را به «پذیرش مسوولیت عواقب این ادعا» دعوت کرده و مدعیان بیماری را نیز مسوول عواقب ادعای مخالف می داند. دیده بان حقوق حیوانات بیشترین تعداد گزارش و تصویر را در پنج سال گذشته از ببرهای سیبری منتشر کرده است و در سال گذشته با بالا گرفتن بحث معدوم سازی ببر بیوه، با ارسال نامه ای رسمی به معاون محیط طبیعی سازمان خواهان انتقال رایگان آن در شرایط قرنطینه کامل به خارج از کشور شد تا از مرگ آن جلوگیری کند.