دیده بان حقوق حیوانات/الهه موسوي*: پيرمرد نگران است. نگران طبيعت ايران؛ نگران آدمهايي كه مادر طبيعت را فراموش كرده و حيواناتي كه از ويرانه شدن زيستگاهشان به دست آدميزاد به ستوه آمدهاند. «پدر طبيعت ايران» نگران است؛ حتي حالا كه در بخشاي سي يوي مريضخانه موقوفه خودش در گنبد كاووس بستري شده و نيمي از بدنش فلج است. او بيش از نيم قرن است كه دارد براي اين طبيعت فراموش شده و آدمها و حيوانهاي آن خون دل ميخورد. به همه جا سر ميكشد؛ با همه حرف ميزند. گاهي به تندي و گاهي با ملاطفت. گاه مجبور ميشود صدايش را بالا ببرد تا تمام آدمهايي كه زندگي شهري و صنعتي گوششان را كر كرده نيز هشدارهايش را بشنوند. همان زندگي كه به گفته «بابا بسكي» بلاي جان انسان معاصر شده و او را از سلامتي و شادابي، ميلياردها سال نوري دور كرده است. حالا او روي تخت بيمارستان خودش، چشمانش را بسته و آرام، خوابيده است؛ اما قلبش همچنان تند تند ميزند. حتي خيلي بيشتر از قبل. چرا كه وقتي سرپا بود ميتوانست كاري كند و حالا دستانش به هيچ جا بند نيست. آنهايي كه بايد دغدغههايش را درك كنند و او را همراهي، طور ديگري رفتار ميكنند. هر چند او را دوست داشته باشند و هر چند جانشان به جان او بند باشد. اما حالا او با چشمان بسته روي تخت بيمارستان به خرمني فكر ميكند كه بيش از پنجاه سال با تمام وجودش مشغول كاشت و داشت و برداشتش بوده؛ سالها برايش زحمت كشيده و آسايش و آرامش خودش را براي آن به خطر انداخته است. پيرمرد به ظاهر روي تخت مريضخانه راحت خوابيده است. انگار تمام نگرانيهايش براي گرم شدن زمين، نازك شدن لايه ازن، گسترش سرطان و ديگر بيماريهاي خاص در ميان انسانها در اثر مصرف سموم و كودهاي شيميايي، انقراض نسل حيوانات و هزار و يك دغدغه ديگر، ته كشيده و تمام شده است. انگار زمين، هماني شده كه سالها آرزويش را داشت و انگار آدمها با شنيدن صداي فريادهاي او، بالاخره دست از لجبازي و خوش خيالي برداشتهاند و به دامن طبيعت بازگشتهاند. پيرمرد فكر ميكند كه حالا ميتواند آسوده بخوابد و اصلا هم خم به ابروي خود نياورد كه زمين دارد از دست ميرود. فكر ميكند آدمها صداي فريادهاي زمين را شنيدهاند؛ فاجعه را جدي گرفتهاند و حالا دارند يك به يك خطاهاي خود را با پاك كنهايي كه او هميشه به دستشان ميداد پاك ميكنند. «تغيير نگاه» و «تغيير مشي زندگي» و «درست مصرف كردن» و «حرص نداشتن» از مهمترين پاك كنهاي دكتر بسكي بودند. تنها راهكارهايي كه ميتواند زمين را و بشر امروز را نجات بخشد. هماني كه چندي پيش از زبان دبيركل سازمان ملل متحد نيز شنيده شد. اما با اين همه هنوز بسيارند آنهايي كه نه تنها آرمانها و آرزوهاي «بابا بسكي» را جدي نگرفتهاند كه حتي فكر ميكنند او بايد فعاليتهايش را طبق نظر آنان انجام دهد. حرفها و دغدغههايش را درك نميكنند و انتظار دارند اين پدر طبيعت ايران براي انجام فعاليتهاي خود و بنياد تازه تاسيسش هم تحت برنامههاي آنها باشد. چه خوب كه او نميتواند ببيند حالا كه ديگر دستش به هيچ جا بند نيست برخي چگونه ميخواهند هرچه را كه او رشته است پنبه كنند و حاصل نيم قرن فعاليت لحظه به لحظهاش را به دست باد بسپارند و حتي از دادن اطلاعات درباره سلامتي او به دوستداران و خبرنگاران، ممانعت ميكنند. آن هم با تمهيداتي به مراتب خشونتآميز در بيمارستاني كه او براي كار خير وقف كرده است. مگر ميشود؟ يعني تمام زحمات او قرار است لابهلاي ندانم كاريها و خودخواهيهاي جمعي كوچك از بين برود؟ امكان ندارد اينگونه بشود. او خودش بارها و بارها گفته است كه در جاي جاي اين مرز و بوم، فرزنداني دارد كه راهش را تا آخرين گام ادامه خواهند داد و بارش را به مقصد خواهند رساند. امكان ندارد شاگردان طبيعت دوست دكتر بسكي بگذارند كه انديشهها و دغدغههاي طبيعت دوستانه او در نيمه راه به دست توفانهاي هرچند سهمناك سپرده و از دست برود. «بابك توتونچي» يكي از همين فرزندان پيرمرد است. هر چند او بچه بابا بسكي نيست و از قبل از آشنايي با دكتر فعاليتهاي محيط زيستي و طبيعت دوستانه داشته است اما آنقدر نزديكي روحي و فكري با او داشته كه دكتر، مديريت بنياد تازه تاسيس خود را كه در روز هشتم مهرماه در تهران افتتاح شده و با نام «بنياد جهاني مكتب حرمت حيات» به ثبت رسيده به او سپرده است. بنيادي كه معتقد است «هر چيزي كه زنده است حق حيات دارد و انسانها نبايد آن حق را از موجودات بگيرند.» حركتي به سوي «جهانپاك»، «محيط زيست سالم» و «جهان سفيد و بدون خشونت». او از دكتر بسكي ميگويد و خبرهاي خوش براي خيل دوستداران پيرمرد دارد. ميگويد به تهران منتقل شده. از صبح امروز حالش رو به بهبود رفته و نسبت به روزهاي قبل، بهتر است. خونريزي داخلي كه در ناحيه شكم داشته بهتر شده و به توصيه پزشكان بايد همان غذاهاي گياهي كه بدنش به آن عادت دارد را به شكل سوپ و عصاره استفاده كند. حالا ميتواند پاي راستش را كمي حركت بدهد و پزشكان خوبي براي معالجه ايشان گرد هم آمدهاند. از بابك توتونچي درباره وضعيت فعلي بنياد جهاني دكتر بسكي ميپرسم و اينكه آيا حالا كه خود دكتر نميتواند بلند شود و كاري بكند چه خواهد شد؟ ميگويد: « ما نميگذاريم كار بنياد حتي يك دقيقه بر زمين بماند. فعاليتهايي كه دوستداران و هواداران دكتر بسكي در راستاي حفظ و حراست از محيطزيست و طبيعت و همچنين حقوق حيوانات بدون هيچ وقفهيي انجام خواهند داد؛ اما به دليل حساسيتي كه خانواده ايشان روي نام دكتر بسكي دارند اين فعاليتها پس از اين، با نام «بنياد جهاني مكتب حرمت حيات» ادامه خواهد يافت.بابك در پايان از آرزويش براي بهبود كامل دكتر بسكي ميگويد و نذري كه براي تحقق اين آرزو كرده است: «ميخواهم 844 اصله درخت بكارم؛ به تعداد ماههاي عمر «بابا بسكي». دعا كنيد زودتر از جا بلند شود و تعداد اين درختان بيشتر نشود…»
منبع: روزنامه شرق
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.