برچسب: پرنده

  • حکایت سنگهایی که دوباره جان می گیرند

    دیده بان حقوق حیوانات: جهان نقاش، جهان رنگها، نقشها و اسطوره هایی است که نادعلیان در سنگ تراشی هایش به آنها حیات دوباره بخشید و چون گنجهایی پنهان یا به زمین سپارده یا در بستر رودخانه ها غرشان ساخته است. او معتقد است؛ تمدنها چون انسان از خاک برخواسته اند و لاجرم در خاک خفته اند.

    به گزارش مهر، احمد نادعلیان هنرمند برجسته هنرهای محیطی و استاد دانشگاه، تنها 4 ساعت از وقتش را در هفته به تدریس در دانشگاه مشغول است و اغلب وقتش را یا در طبیعت و در حاشیه رودخانه ها و سواحل دریا می گذراند یا در کارگاهش بر سنگهای صاف نقش برجسته هایی ازلی می کشد.

    تابستانها در زادگاه پدری اش  روستای”پلور” در دامنه های یخ زده دماوند روزگار می گذراند و زمستانها به جزیره هرمز در جنوبی ترین نقطه ایران می رود و بر بستر نیلگون خلیج فارس، قلم مو به انبوه رنگهای خاک هرمز می کشد.

    جهان نادعلیان، جهان رنگها و نقشها و اسطوره هاست، جهانی که در کارهایش به موجودات حیات دوباره می بخشد. می گوید: “حیات دوباره عنوان یکی از مجموعه کارهایم است که نقشهای های ماهی که کشیده ام را در هر جایی از دنیا که رفته ام، درون رودخانه ها و دریاها پرت کرده ام.”

    بعضی از کارهای سنگی اش را در رودخانه سن پاریش، رودخانه هایی در چین، رودخانه تایمز لندن، تاجیکستان، آمریکا و … به آب سپرده، می گوید:” کهن الگوها به این معناست که ماهی، مار، دست و پا و یا یک الهه و هر آنچه که بر سنگها نقش می زنم در عین حال که در فرهنگ ایران باستان و دوره اسلامی بوده در دیگر مناطق دنیا نیز مشاهده شده است.”

    او آثارش را گاهی در زیر خاک هم پنهان می کند. طرح هایی که می خواهد در خاک به آنها حیات دوباره دهد یا برای حیاتی دیگر ذخیره کند. خودش می گوید: “چرایی این کار از یک شوخی آغاز شد. مجموعه ای در ایران تحت عنوان “گنجهای پنهان” کار کردم و بعد از آن کارهایم را پنهان کردم.”
    می گوید: ” عده ای در کنار این کارهایم دنبال گنج می گشتند. همین مسئله این پرسش را در ذهنم بوجو آورد که چرا کارهایی که در دل زمین پنهان می شوند می توانند اینقدر ارزشمند باشند و بعد این مسئله برایم پیش آمد که اگر می توان به آب به خاطر طراوتش فکر کرد، پس به خاک هم می توان فکر کرد.”
    او به ابعاد فسلفی کارش بیشتر فکر می کند و برای رفتارهایش دلایل قانع کننده ای دارد. معتقد است:” همه تمدنها از خاک بر می آیند و بر خاک می نشینند و مهمتر اینکه کالبد ما از خاک می آید و در خاک می رود. زمین مثل یک گهواره است.  اندیشه ای را که اگر مثل یک بذر یا راز بکاریم برای آیِنده می ماند. شاید زمین می تواند نگاهبان این بذر فرهنگی باشد.”
    می گوید: “شما اگر قلمرو مخاطب را مشخص نکنید مانند محله ای که در آن زندگی می کنم و با شهر و کشور باعث وسعت جغرافیایی مخاطب می شود و قلمرو فکری او را افزایش می دهید. هنری  را که به زمین می سپارید همانند هنر هزاره های قبل که در دل زمین به ما رسید و ارزش چندیدن برابر دارد، هنر من نیز می تواند به شکل بسیط در شکلهای مختلف عرضه و دیده شود و در آینده به آن رجوع شود.”
    او به مجموعه ای از کارهایش برای فرهنگ بومی سرخپوستان آمریکا اشاره می کند و می گوید: “یک مجموعه هفت عکسی مربوط به مردم سرخ، فرهنگ سرخپوستاها در آمریکا کار کردم و همانجا در زیر خاک مدفونش کردم.”
    به باور این هنرمند برجسته بین المللی، “عملکرد نقشها بر سنگها نشان دهنده بحرانهایی مانند محیط زیست، بحران های انسانی و اخلاقی و اجتماعی است ولی باید توجه کرد برخی پدیده ها مانند تروریسم مسئله همه جای دنیا نیست بلکه دغدغه بسیاری جاهاست ولی مسئله ویرانی محیط زیست متعلق به تمام مردم و دولتهای دنیاست.”
    او معتقد است: “هنر می خواهد از کنج بیرون بیاد و در یک یا چند لایه به جامعه عرضه شود و البته هنر در دو سه دهه گذشته از انزوای روشنفکری و شکل گرایانه که بخواهد در کنج باشد به میزان زیادی بیرون آمده است و هنرهای محیطی جلوه ای از این وضعیت است.”

    از او می پرسم اگر شما در جغرافیایی غیر از ایران زیست می کردید آیا نیاز بود به غیر از توجه به هنرتان به موضوعات موازی مانند دغده های محیط زیستی و میراث فرهنگی بپردازید؟

    می گوید: “شخصیت هر آدم آمیزه ای است از پیشینه قومی، خاطرات دوران کودکی و طول دوران زندگی اش،همچنین ترکیبی از آموزشهایی است که دیده، افرادی که در پیرامونش بودند و افق هایی که براش گشوده شده اند.”
    او ادامه می دهد که “باید دقت شود ببینم از کی مد نظر است؟ اگر از میانسالی و یا کودکی هم باشد باید به همان سه ماه دوران کودکی که در منطقه ای بوده ای توجه شود و رسوبات فرهنگی و آن زیر ساختی که یه جایی نشسته خود را نشان می دهد و البته باید به تجربیات جدید توجه جدی کرد.”
    پلور ییلاق اجدادی اش بوده و به قول خودش از کودکی  پیش پدر بزرگش می رفته و با او زندگی می کرده است. برای او پلور بازگشت به دوران فطرت و کودکی است. پلور ییلاق بوده و در زمستان سمت کویر می رفتند ولی از قضا، هفت سال پیش او سر از جزیره هرمز در آورده است. جزیره ای محصور در رنگها و طرح های متنوع از خاک و فرهنگ و هنر و تمدن!
    می گوید: “اگر پلور تابستانها مثل بهار است و زمستانهاش بسیار سرد و نمی توان در آن زندگی کرد، جزیره هرمز زمستانش مثل بهار است و برای کسی که می خواهد نفس بکشد و کار کند جای زیبایی است و همیشه جایی برای ادامه حیات هست.”
    او همه مناطق ایران را در دوران داشنجویی اش به چشم دیده است. 12 هزار اسلاید دوران دانشجویی از مناطق مختلف کار کرده که در کمدی در خانه اش نگهدار می شود و البته یکسری از کارهایش را قاب گرفته و در کارگاه – گالری اش در معرض دیدن است.
    می گوید: “فرزندم الان شانزده ساله است و سنگهایی از بچگی کار کرده که نشان می دهد به هنر علاقه دارد. من  مجبورش نمی کنم که چیکار کند اما خودش با انتخاب هنرستان دنبال هنر می رود و اینکه خودش انتخاب کند با ارزش تر است.”
    نادعلیان به جزیره هرمز به عنوان محیطی برای ادامه حیات هنری اش در فصلهای معتدل نگاه می کند و در مورد خاکهای رنگی جزیره هرمز و کثرت آن صحبت می کند و کثرت آن را توصیفی عامینه ای از تکثر رنگ در جریزه می پندارد.
    می گوید: “فام رنگی در طبعیت و در چرخه رنگی نقاش بی نهایت است ولی رنگهای اصلی و مادر در جزیره هرمز وجود دارند که نمونه هایی از آنها را جمع آوری کرده ام و زنانی در جزیره هستند که آنها را برای استفاده آماده سازی می کنند، این زنان، خاکهای رنگی را می کوبند و الک می کنند.”
    نقاشی های کشیده بر شیشه ها هنری نوبنیاد در جزیره هرمز است که دکتر نادعیان عاشقانه به زنان و کودکان هرمزی آموخته تا هم به نوعی اشتغال زایی برای زنان آن منطقه بوجود آورد هم هنر نقاشی را با طبیعت پیوندی دوباره دهد. می گوید: ” تمام نقاشی هایی که در جزیره کشیده ام و از کارآموزان در گالری من در تهران وجود دارد، تمام کانی های رنگ آن از خاک جزیره هرمز هست.”
    رنگ سرخ در جزیره هرمز رنگ برجسته ای است می گوید:” به خاک سرخ هرمز گلک می گویند و با استفاده از نوعی ماهی ساردین و نارنج محلولی ساخته می شود و مانند ترشی باید بماند تا جا بیفتد و روی نان قطراتی ریخته می شود و با نان صرف می شود که سرشار از آهن است.”
    امسال هفتمین سالی است که به جزیره هرمز سفر کرده است و آنجا نگارخانه ای دایر کرده که نوعی هنرمند سرا است. ساختمانش را که مخروبه ای کهنه و قدیمی و محل تزریق معتادین و بزهکاران بود را  با 5 میلیون و هشتصد هزار تومان خریداری کرد و با کمک مردم روی دیوارهایش نقاشی کشید و حالا نگارخانه هرمز است.
    می گوید: ” موزه ای آنجا ترتیب داده ایم که مورد بازدید گردشگران است و آنجا زنان بومی آموزش دیده اند که چگونه نقاشی کنند. مردم بومی به شدت استقبال می کنند. خوشبختانه امسال گردشگران زیادی به جزیره آمدند، از آنها خواستم که برای نهادینه شدن فرهنگ گردشگری و توسعه اشتغال و ایجاد فضای اقتصادی بهتر برای مردم بومی، از آنها کارهای هنری شان را خریداری کنند که استقبال زیادی از آنها شد.”
    او در مورد هنر و جاذبه بصری در محیط های شهری می گوید: “شهرها متولی خاص خود را دارند، در محیطهای شهری سازمانی داریم به نام زیباسازی که وظیفه اش نقاشی های دیواری، مبلمان شهری و ایجاد مجسمه های شهری است. سازمان زیبا سازی شهردای تعامل خوبی دارد و اتفاقا مجموعه هایی را در دآراباد، ولیعصر و یک مجموعه که شامل 500 طراحی کودکان هست که حجاری شده و به زودی اجرا می شود.”
    می گوید: ” محیط های شهری مصنوع دست انسان است و این امکان وجود دارد که در 50 سال بعد محیطی که ساخته و طراحی شده است را دوباره تغییر دهیم و از آن طرحی نو در اندازیم اما در محیط های طبیعی اینگونه نیست و متاسفانه اگر محیط زیست و میراث فرهنگی یک اکوسیستم طبیعی و گردشگری را برای تخریبش موافقتت کنند آیا امکان بازگرداندن آن وجود دارد؟”
    این هنرمند معتقد است: “در شهر هر خطای انسانی قابل جبران است ولی در محیط های طبیعی اینچنین نیست و وظیفه یک هنرمند آن است که روشی که در هنر رفتار خلاقه نام دارد بیابد و در عرصه میراث و محیط زیست پیشنهاداتی را مطرح کند و بتواند به احیا و حفظ آثار و محیط زیست کمک کند.”
    می گوید: “پانزده سال است که به طور مستقیم در حوزه محیط زیست و میراث فرهنگی در کشور کار می کنم و با نقشهای تراشیده بر سنگها نسبت به حفظ میراث طبیعی و تاریخی و فرهنگی کشور هشدار می دهم، در هیچ دوره ای رنگ چشم من به مدیران این سازمانها نیفتاده است و اساسا با عملکردی که این دو دستگاه محیط زیست و میراث فرهنگی در سالهای گذشته داشته اند همان بهتر که کارمان به هم نیفتد.”
    او معتقد است: “سازمان هایی مانند محیط زیست و میراث فرهنگی که زیر نظر ریاست جمهوری کار می کنند می توانند به جای رفتارهای قهری و بازدارند هزینه هایی در حوزه فرهنگ تقبل کنند که به رسالت اصلی آنها کمک کند نه رفتارهایی از خود نشان دهند که زمینه تخریب این دو میراث مردم ایران را به تاراج دهند.”
    می گوید: ” اعتراض ما بی فایده است و تنها ما در مصاحبه های خود غر بزنیم و البته آنها به این غز زدنهای ما عادت کرده اند و تاثیری بر تصمیات غلط در این حوزه ها ندارد. مسئولان استان مازندران در مورد تخریب قلعه تارخی پلور با جدیت از  تخریب حمایت می کردند و حتی اعلام کردند که این قلعه ارزش نگهداری ندارد و کسانی که مخالف این تخریب بودند را تهدید به مرگ کرده اند و گفته اند آنها را توی گونی می کنند و با خود می برند.”
    اکنون اما کارخانه آب معدنی در پلور در حال توسعه است و بر چند چشمه طبیعی و بکر دیگر در این منطقه چنگ انداخته شده و در حال تصرف آب آنجا هستند در حالی که مردم بومی از کمبود شدید آب در آن منطقه رنج می برند. اینها دردهایی است که از آن حرف می زند و ادامه می دهد ” کنار کوه چشمه بود و بالای کوه قلعه دختر بود و قلعه دختر یعنی معبد آناهیتا و آناهیتا یعنی الهه آب، آیا این چیزی جز نابودی پایه های فرهنگی و میراث کهن این خاک است؟”
    او به دغدغه هایش فکر می کند و می گوید: “مسولان کنونی لیاقت نگهداری از میراث را ندارند و آنها به جای اینکه حافظ میراث فرهنگی باشند در سالهای تصدی مدیریت خود دنبال مسائل دیگری هستند که ارزش فرهنگی ندارند. وقتی دود این تخریبهای به چشم متولیان برود که خوشبختانه دارد می رود و مردم نسبت به این دست اندازی دارند واکنش نشان می دهند، شاید متوجه این تخریب هولناک شوند.”
    او ادامه می دهد که ” در بعد حقوقی متولی مناطق تخریب شده و در معرض تخریب، سازمانهای میراث فرهنگی، محیط زیست و امور آب هستند که خود مجوزها را به تخریب گران می دهند و برای ساخت و احداث کارخانه هایی مانند آب معدنی در مناطق تاریخی نیازی به اجازه گرفتن از افرادی امثال من ندارند که من یک هنرمندم و اساسا نباید در این حوزه ها دخالتی داشته باشم.”
    نادعلیان به سفرها و آثار و بازتاب هنرش در دنیا اشاره می کند و می افزاید: “خیلی از جاهای دنیا را گشته و دیده ام، گاهی بیش از یک بار برای نمونه پنج بار ایتالیا، چهار بار فرانسه، سه بار آلمان،چهار با انگلستان، دوبار امریکا، دوبار چین، دوبار لبنان، یک بار سوریه، آذربایجانف ترکیه، آسیای میانه، کره جنوبی و اکثر کشورهای اروپایی و آفریقای جنوبی و… سفر کرده ام و از نزدیک کار کرده ام و هیچ جایی نرفته ام  که نسبت به کارهایم بی تفاوتی باشد و دائما گزارشهایی از کارهایم در کتب و مجلات معتبر کار می شود.”
    می گوید:” در تمام این کشورها هزینه های سفرم را نهادهای فرهنگی آنجا تقبل کرده اند که دوست داشته اند هنرم در آنجا ادامه پیدا کند ولی در ایران هیچ وقت نهادی نخواسته و حمایتی نکرده و اساسا واکنشی نشان نداده است. برای نمونه سازمان محیط زیست و یا میراث فرهنگی هرگز از من نخواسته اند برای ایجاد تعامل میان هنر من با موضوع مدیریتی آنها کار بکنم. البته بهتر که این خواسته صورت نگیرد چرا که با سابقه و بد نامی که آنها دارند حاضر نیستم که یک ریال از آنها بگیرم و کاری برای آنها انجام دهم و بهتر است این فاصله بین ما باشد.”
    او در مورد هنرمندان دیگر شبیه خودش می گوید: “قطعا هنرمندان دیگری در سراسر دنیا کارهایی شبیه به من را انجام می دهند اما نکته ظریفی در کارم وجود دارد و آن اینکه اغلب هنرمندان هنرهای محیطی خیلی ها دستور کار زیست محیطی به این مفهوم که من انجام می دهم ندارند، چرا که در این کشورها قانون محکم است و مخاطرات مشخص است و علم به محیط زیست بالا است ولی در ایران امتزاج هنر و محیط زیست و میراث فرهنگی بیشتر دارد دنبال می شود.”
    او در نهایت به سیر نهایی هنر و هدف غایی خود به عنوان یک هنرمند اشاره می کند و می گوید:” اینگونه نیست که مانند یک فیلسوف و یا یک آدم عاقل بنشینم و فکر کنم و چشم انداز آینده مثلا ده ساله خود را مشخص کنم، کارم بیشتر ذوقی و کشفی و دلی است و در فرایند دستخوش تحولات و ایجاد قلمروهای جدید می شود.”
    می گوید: “تجربه نشان داده هنر من زوایا و اهداف مختلف ولی نامشخصی دارد. خود من می گویم اگر نتوانم چیزی را در پیرامون عوض کنم می توانم خودم را در محیط آلوده شهری به دل طبیعت ببرم و خودم را پالایش و عوض کنم و در لایه های مختلف زیستی، فکری و اخلاقی در رودخانه ای بنشینم و کار خودم را بکنم.”
    او تنها خودش را مسئول ماهی های سنگی که به رودخانه ها پرتاب کرده می داند و می گوید: “مخاطبان من اگر پرسشی از من دارند بپرسند که کجای این نقشها اشکال دارد و چه خطایی کرده ام تا من درباره آن توضیح دهم و آن خلاف را دوباره مرتکب نشوم.”
    او می گوید اینکه کارم به کجا بیانجامد باید بازخوردها را نگاه کنم، اینکه کارم توانسته قلبی را بتپاند، دلی را به رحم بیاود و وجد و نشاطی ایجاد کند برایم کافی است. من در دنیای مجازی کارهایم را معرفی می کنم برای نمونه در تارنمای اینترنتی ام یک پیغام برایم ارسال شده که فردی در آن نوشته ” من ده هزار کیلومتر با جزیره هرمز فاصله دارم ولی این کارهای منتشر شده من را وادار به گریه کرد” این نشان می دهد در یک قلمروی وسیع جغرافیایی و حتی قلمروی تاریخی قرار است بگوییم چه بوده ایم، با چه مواجهیم، چه هستیم و چه خواهیم بود…
    _____________________
    گزارش از جواد حیدریان
    _________________________________
  • کارگاه هنرهای محیطی احمد نادعلیان/ گزارش تصویری 2

    کارگاه هنری احمد نادعلیان هنرمند شناخته شده هنرهای محیطی، ساحل رودخانه ای است که نقش اسطوره بر سنگ ها و صخره ها می نشاند و از فلسفه زندگی می گوید.

     

    عکس: خسرو پرخیده/ مهر

     

    _________________________________

    خبر مرتبط:

    پرندگانی که با سنگ به پرواز در می آیند

    کارگاه هنرهای محیطی احمد نادعلیان/ گزارش تصویری ۱

     

  • کارگاه هنرهای محیطی احمد نادعلیان/ گزارش تصویری 1

    کارگاه هنری احمد نادعلیان هنرمند شناخته شده هنرهای محیطی، ساحل رودخانه ای است که نقش اسطوره بر سنگ ها و صخره ها می نشاند و از فلسفه زندگی می گوید.

     

     

    عکس: خسرو پرخیده/ مهر

     

    _________________________________

    خبر مرتبط:

    پرندگانی که با سنگ به پرواز در می آیند

    کارگاه هنرهای محیطی احمد نادعلیان/ گزارش تصویری ۲

  • پرندگانی که با سنگ به پرواز در می آیند

    دیده بان حقوق حیوانات: حیاط خانه که گشوده می شود، گویی به بستر رودخانه ای گام نهاده ام که ماهیان سنگی اش در عطش آب به حسرتی ازلی چشم دوخته اند و برکه های کوچک نقاش بر دل سنگها هم نتوانسته از عطش ماهیان سنگی بکاهد.

    به گزارش خبرنگار مهر، به خانه که وارد می شوم، کبوتران بال گشوده در سینه سنگها به پرواز در آمده اند و در امتداد چشم های هنرمندی شگفت که بر سنگها نقش اسطوره می زند نا پدید می شوند.

    حیاط خانه احمد نادعلیان، حیات رودخانه ای است که هنرمند برجسته هنرهای محیطی، سنگهای سخت را به پیکر گونه های در خطر جانوری آراسته است. او معتقد است هنرش علاوه بر ذات هنری خود اهداف موازی را دنبال می کند که مهمترین آنها توجه به ویرانی محیط زیست در دنیا و نابودی آثار تاریخی و میراث فرهنگی کشورمان است.

    او دوره لیسانس را در ایران نقاشی خوانده و فوق لیسانس و دکتری خود را در انگلستان و در دانشکده “بیلد اینوایمنت” گذرانده است و کاری که الان انجام می دهد هنر محیطی نام دارد. معتقد است: مفهوم و زبانی که هم بومی و هم ضرورت جهانی دارد دلیل اقبال جهانی از آثارش است.  مفاهیمی که می تواند برای تمامی مردم دنیا زبان مشترکی باشد.
    نادعلیان ابتدا به زیر زمین خانه اش دعوتم می کند تا در پس حافظه سنگها و سفالها و بقایای گونه های جانوری کودکی اش را نشانم دهد که چطور تیشه از دست پدر بزرگ گرفته و بر سنگ نقش شیرین کشیده چون فرهاد! 

    الهه های نقش گرفته بر سنگها، مارها و ماهیان تراش خورده، دستان ثنا گو که رو به خدا بلند شده اند و پرندگان بال گشوده ای که در حصاری سنگی پرواز کرده اند به باور من  “حسرتی ازلی و نوعی ناکامی را شکل داده اند، نقشهایی که فرمی از نرسیدن را در قلب سنگها نشانده است.”

    او فکرم را خوانده است و می گوید: “نکات مختلفی در مفهوم کارهایم پنهان است، نوعی حسرت، غم و یا زخم، شاید هم حسرت دورانی از دست رفته را نشان می دهند اما با این حال نوعی امید و تخیل و آمال و آرزوی دنیایی دور از دسترس را نیز نمایان می کنند.”
    سنگهای نقش برجسته در حیاط خانه چون کتیبه های تاریخی عصر باستان بر هم ریخته اند، آثاری که آدمی را به تاریخ پیوند می زنند و به ما می فهماند که اصالت در این نقشها نهفته است.
    میان سنگهای ریخته در حیاط خانه قدم می زنیم، می گوید: “برای علاقمندان و آنان که گوش شنوا دارند کارهایم حرفهایی دارد ولی برای مسئولان حوزه میراث فرهنگی حرفی ندارند. شواهد نشان می دهد علیرغم تمام تلاشهایی که صورت گرفته و تذکرهایی که در مورد قلعه تاریخی و تپه های ارزشمند در پلور برای جلوگیری از ساخت کارخانه آب معدنی داده شده بود باز آنجا نابود شد.”
    حیاط خانه احمد نادعلیان، نگارخانه ای سنگی است اگر چه می توان آن را حیات رودخانه ای دانست که در آن سنگها بر پیکرشان نقش اسطوره نشسته است، سنگهایی بالدار که روحی اساطیری را در آدمی بیدار می کنند و ماهیانش برای پریدن در آب، خواب هفت هزار ساله می بینند.
    کارگاه هنر های محیطی احمد نادعلیان هنرمند برجسته ایرانی، خانه ای معمولی در نزدیکی خیابان پیروزی است، حیات خانه از سنگهای رودخانه ای پر است. خانه اش امتداد ساحل رودخانه ای است که به خانه مادری اش رسیده است.
    خانه کارگاه هنری نادعلیان از 6 سالگی تا سال 69 محل زندگی او در کنار خانواده اش بوده است. سال 70 برای تحصیل ایران را ترک کرده و دوباره در این خانه از سال 75 تا 83 سکنی گزیده است. خانه پدری که زیر زمین آن از کودکی تا کنون کارگاه آثار این هنرمند برجسته ایرانی است.
    می گوید: چند ماهی است که مادرم در آپارتمانی نزدیک این کارگاه زندگی می کند و دیگر در خانه پدری نیست و این امکانات به طور غیر رسمی محل اسکان میهمانان خارجی است که به پلور یا جزیره هرمز می آمدند و حالا به طور رسمی در این خانه امکاناتی برای اسکان آنها فراهم شده است. یکی دو ماهی هست اینجا را به عنوان هنرمند سرای شماره 3 معرفی کرده ایم، با اینکه مجوز نگارخانه داریم.
    زیر زمین خانه محل نگهداری یکسری از کارهایی است که در بچگی انجام داده است. فسیلهایی که از سنین خیلی کم از هر جایی جمع کرده و به قول خودش در علیرغم اهمیت زمین شناسی و زیست شناسی آنها در تعین کهن الگوها در کارهایش بسیار تاثیر داشته اند.
    زیر زمین پر است از سنگهای خاصی که از بچگی برداشت شده و کلکسینونی از سنگ را بوجود آورده است. بعضی از سنگها، طرحهایی از دوره های هخامنشی و ساسانی را بر خود دارند که نشان می دهد این هنرمند ابتدا خیلی بر روی شیوه های کهن کار کرده و بعد شیوه های نوین و ابداعی را تجربه کرده است.
    می گوید: “بیشتر کارهایم ابتدا خود من را تربیت می کند و اینکه چطور می توانم با محیط پیرامونم گفتگو کنم و بفهمم و توضیح و تفسیر کنم ولی اینکه آیا این هنر به دل مسولان و مخاطبانم در تمامی جهان خوش بیاید را نمی دانم و نمی توانم بدانم چه تاثیری بر آنها دارد ولی من کار خودم را می کنم.
    این هنرمند و متخصص نقش برجسته بر سنگها هشتاد درصد سنگهای مورد استفاده اش را که در حیاط خانه اش ساحل سنگی کارگاه رودخانه ای اوست را از روستای پلور که حالا ساکن آنجاست جمع آوری کرده است.
    به گفته او اجدادش سنگسری بودند و اسم  ساختمان نگارخانه و کارگاه سنگی اش را سنگسر نام نهاده است که به گفته خودش دو – سه دلیل دارد. “سنگسر یعنی سنگی روی سنگ” و تمامی این نقشها به روی سنگ کشیده شده و در عین حال سنگسر اسم نوعی ماهی است که در اکثر کارهام حضور دارد.
    او به باورهای کهن و کهن الگوهایش اشاره می کند که “پیشینه ام کوچروی بوده و زندگی در طبیعت توانسته نوعی تاثیر بر شالوده کارهایم بگذارد و انس و الفتی با طبیعت در آثارم بوجود آورد. زندگی در طبیعت به من آموخته که چطور زندگی کنم و نقش روی این سنگها خود یادآور این خاطره است.
    او درباره کهن الگوهایی که در کارهایش از آنها استفاده کرده می گوید: “کهن الگوهای کارهایم ذوقی است که پدر بزرگم بر روی سنگها انجام می داده است. او در دل کوهستان زندگی می کرد و سنگهای نوک تیز را سایش می داده و به وسیله شی در آن سوراخهای درست می کرد و طرحهایی بر آنها می نشانده است. این خاطره کودکی توانست در ذهن من این ایده را بپروراند که این سنگها شکل پذیر و نقش پذیرند. 

    او تمام سنگهای ریخته در حیاط کارگاهش را از بستر و حاشیه رودخانه ها جمع آوری کرده و به اینجا آورده است. می گوید: “بعد از یک دوره ای که پیکرهای مختلفی را نقش می زدم و به کارگاه می آوردم سوق پیدا کردم که کارهایم را در طبیعت نقش بزنم و در همانجا رها کنم. بعد تلاش کردم این کار رها کردن نقشها در طبیعت را با نقش خود طبیعت انطباق دهم و در ساحل رودخانه ها سنگهایی با نقش ماهی را رها کردم.”

    به گفته او “مناسبترین نقش می توانست در بستر رودخانه ماهی باشد چرا که آنجا زیستگاهش بوده و بعد می توانستم این نکته را گوشزد کنم که به دلیل آلودگی نسل ماهی ها در حال از بین رفتن است، چرا که ماهی یکی از حساس ترین گونه های جانوری است و با کوچکترین تنشی از بین می رود.”
    او به حساسیت های زیست محیطی اش و علاقه اش به این حوزه و اهمیت ان می گوید و می افزاید: “ماهی موجودی ظریفی است که بود و نبودش نوعی زنگ خطر هست برای حیات تلقی می شود، چرا که حیات ماهی به معنی زندگی و مماتش به معنی از بین رفتن زندگی در آن زیستگاه است.”
    به باور او ” عملکرد نقشها نشان دهنده بحرانهای اجتماعی مانند محیط زیستف بحران انسانی و اخلاقی را گوشزد می کنند ولی باید توجه کرد برخی پدیده ها مانند تروریسم مسئله همه جای دنیا نیست بلکه دغدغه بسیاری جاهاست ولی مسئله ویرانی محیط زیست متعلق به تمام مردم و دولتهای دنیاست. بحران اب و خاک و گرمایش  زمین و بحرانهای شهرها جزو بزرگترین معظلات جامعه بشری است.”
    او به هنر نگاهی ویژه دارد و معتقد است: “هنر در دو سه دهه گذشته از انزوای روشنفکری و شکل گرایانه که بخواهد در کنج باشد به میزان زیادی بیرون آمده و هنر می خواهد از کنج بیرون بیاد و در یک یا چند لایه به جامعه عرضه شود و هنرهای محیطی شکلی بیرون آمده از انزوای هنری است.”
    ادامه دارد
    ———————
    گزارش از جواد حیدریان

    _________________________________

    خبر مرتبط:

    کارگاه هنرهای محیطی احمد نادعلیان/ گزارش تصویری ۱

    کارگاه هنرهای محیطی احمد نادعلیان/ گزارش تصویری ۲

     

  • پرنده،هواپيمايي را مجبور به فرود اضطراري كرد

    تصویر تزیینی است.

    دیده بان حقوق حیوانات: مقامات دپارتمان هوانوردي آمريكا اعلام كردند كه در پي ورود پرنده‌اي بزرگ به داخل موتور يك هواپيما اين هواپيماي مسافربري با 104 سرنشين مجبور به فرود اضطراري شد.

    به گزارش ايسنا، در گزارش دپارتمان هوانوردي آمريكا آمده است كه اين هواپيماي مسافربري مدل A320 با 104 سرنشين در پي ورود يك پرنده بزرگ به داخل موتور مجبور به فرود اضطراري شد.

    بر اساس گزارش اين دپارتمان كه در شبكه خبري سي‌ان‌ان هم منتشر شد، علت ورود اين پرنده بزرگ به داخل موتور اين هواپيما هنوز نامشخص است اما كارشناسان هوانوردي آمريكا اعلام كردند كه مسافران اين هواپيما بسيار خوش‌شانس بودند كه از اين حادثه جان سالم به در بردند.

    در گزارش پليس فرودگاه بين‌المللي «جان اف. كندي» در نيويورك هم آمده است كه اين هواپيما موفق شد در ساعت 12:30 بعدازظهر با موفقيت بر روي باند اين فرودگاه فرود بيايد. علاوه بر اين، مسافران اين هواپيما پس از فرود در ساعت 15 با پرواز ديگري به مسافرت خود ادامه دادند.

  • علت ضد آب بودن بال پرندگان چیست؟

    دیده بان حقوق حیوانات: برنا به نقل از فوکس: یکی از عجایبی که بیشتر مردم در مورد پرندگان می بینند این است که بال پرندگان ضد آب است و می توانند از خود در مقابل آب و هوای ناآرام محافظت کنند.

    از دلایلی که برخی دانشمندان برای ضدآب بودن بال پرندگان می آورند می توان به این اشاره کرد که پرندگان در منقار خود چربی داشته و آن را با کشیدن در نزدیکی دم خود، به برخی نقاط بدن از جمله بال ها منتقل می کنند.

    همین روغنی که در بدن و بال این پرندگان ایجاد می شود مانع ورود آب به پرها شده و در نتیجه بال پرندگان را ضد آب می کند.

    ___________________________________

    دیده بان حقوق حیوانات: پرندگان در منقار خود چربی ندارند و منبع چربی انها برای ضدآب کردن پرها، غدد چربی نزدیک دم است. با نوک زدن با این غدد و چرب شدن نوکشان، ای چربی را به پرهای بدن منتقل مالیده و آنها را ضد آب می کنند.

  • كشف و ضبط 24 قطعه پرنده وحشي حمايت شده

    چکاوک کاکلی، پرنده ای خوش الحان که به صورت غیر قانونی برای فروش صید می شود

    دیده بان حقوق حیوانات ایران : معاون محيط طبيعي و تنوع زيستي اداره كل حفاظت محيط زيست با اعلام اين خبر گفت: بر اساس گزارشات مردمي و گشت و كنترل نامحسوس گارد اجرائي حفاظت محيط زيست خراسان رضوي در سطح شهر مشهد 24 قطعه پرنده وحشي از نوع كبك ، مرغ مينا و چكاوك كاكلي كشف و ضبط شد.

    رمضان علي تقي پور  اظهار داشت: متاسفانه تعدادي از پرنده فروشي هاي سطح شهر مشهد به دليل ناآگاهي از قوانين و مقررات پرندگان حمايت شده اقدام به فروش اين گونه هاي بارزش مي نمايند.

    وي تصريح كرد: به تمام متصديان اين صنوف توصيه كرد: براي آشنايي به قوانين شكار و صيد ، ليست گونه هاي حمايت شده و در خطر انقراض به اداره كل حفاظت محيط زيست و كارشناسان معاونت محيط زيست طبيعي و تنوع زيستي مراجعه نمايند.

    تقي پور ، ضمن در خواست از اين فروشندگان به رعايت كليه ضوابط و مقررات صيد و شكار تاكيد كرد: در صورتي كه بنابر مقتضياتي از قبيل حفظ نسل پرندگان، مسائل بهداشتي و ساير ملاحظات زيست محيطي تغييرات يا ممنوعيت‌هايي دراين ضوابط و مقررات به وجود آيد، كليه اين صنوف ملزم به رعايت آن خواهند بود.

    وي، با اشاره به اينكه حفظ تنوع زيستي منطقه يك وظيفه عمومي تلقي مي شود افزود: متاسفانه قالب پرندگاني كه پس از زنده گيري به طبيعت باز ميگردند پس از بازگشت توانايي حضور در طبيعت را به مانند سابق ندارند و اين مي تواند ضربه جبران ناپذيري را به تنوع زيستي كشور وارد آورد.

    وي ضمن تشكر از همكاري مردم در گزارش تخلفات زيست محيطي تاكيد كرد: صورت مشاهده تخلف زيست محيطي مراتب را به اداره كل حفاظت محيط زيست اطلاع دهند.

    تقي پور اظهار داشت : گونه هاي مذكور در يكي از مناطق تحت مديريت حفاظت محيط زيست به آغوش طبيعت بازگردانده شد.

  • جهت‌يابي عجيب كبوترها

    دیده بان حقوق حیوانات ایران : به نقل از جام جم آنلاين: كبوترها اساسا از حس بويايي‌شان براي جهت‌يابي و هدايت مسير استفاده مي‌كنند. كبوترهاي جوان ياد مي‌گيرند بوها و رايحه‌هايي كه توسط باد به داخل لانه‌شان مي‌آيد از يكديگر تشخيص و تميز داده و از آنها براي يافتن راه خانه از راه‌هاي ناشناخته استفاده كنند.

    مطالعات صورت گرفته توسط دانشمندان پرنده‌شناس انستيتو ماكس پلانك به همراه آنا گالياردو از دانشگاه پيزاي ايتاليا و تيمي از محققان دانشگاه Trient نشان مي‌دهد كبوترهايي كه سوراخ سمت راست بيني‌شان مسدود باشد جهت‌يابي ضعيف‌تري خواهند داشت.

    اين يافته حاكي از آن است كه نيمكره سمت چپ مغز جايي كه اطلاعات مربوط به بويايي پردازش مي‌شوند اهميت اساسي در جهت‌يابي و هدايت مسير كبوترهاي خانگي دارد.

    قرن‌هاست كه توانايي شگرف كبوترها در يافتن مسير براي برگشت به خانه توسط انسان شناخته شده است.

    طبق گفته دانشمندان اين پرندگان از حس بويايي ممتازي برخوردارند. به علاوه ظرفيت تشخيص بوهاي مختلف به آنها كمك مي‌كند تا نوعي نقشه بويايي از محيط اطرافشان در ذهن ترسيم كنند، اگر چه به نظر مي‌رسد كبوترها نمي‌توانند با هر دو سوراخ بيني‌شان شبيه به هم استشمام كنند. كبوترها مانند انسان بوها را از طريق سوراخ راست بيني‌شان راحت‌تر و بهتر تشخيص مي‌‌دهند.

    براي درك اين موضوع كه اگر سوراخ راست بيني كبوترها مسدود شود چه تاثيري بر جهت‌يابي آنها مي‌گذارد محققان 31 كبوتر را مورد مطالعه قرار دادند. دانشمندان يك قطعه كوچك لاستيكي را در سوراخ سمت چپ بيني تعدادي از كبوترها و در گروه باقيمانده در سوراخ سمت راست بيني‌شان قرار دادند. تمامي كبوترها در اطراف دانشگاه پيزا لانه داشتند. پس از نصب يك دستگاه GPS روي پشت كبوترها به روستايي در فاصله 42 كيلومتري لانه‌هايشان منتقل شده و در آنجا رها شدند.

    كبوترهايي كه سوراخ چپ بيني‌شان مسدود شده بود بهتر مسير بازگشت به خانه را پيدا كردند. ضمن اين كه در طول سفر توقف كمتري داشتند. اين در حالي بود كه مسير بازگشت كبوترهايي كه سوراخ راست بيني‌شان مسدود شده بود پيچيده‌تر و سخت‌تر بود.

    اطلاعات به دست آمده توسط GPS نصب شده روي بدن كبوترها نشان مي‌داد كبوترهايي كه قادر به تنفس از طريق سوراخ راست بيني‌شان نيستند مسير پيچيده‌تري را طي مي‌كنند و در اين مسير بيشتر توقف مي‌كنند. همچنين هنگام توقف زمان بيشتري را در جستجوي اطراف و كاوش‌كردن مسير بعدي هستند.

    دانشمندان بر اين باورند كه به دليل عدم توانايي استفاده از حس بويايي اين پرندگان نياز به جمع‌آوري اطلاعات بيشتري دارند و ناچارا بيشتر نياز به توقف و كاوش در محيط اطراف دارند. اين نه‌تنها نشان‌دهنده اين است كه عدم تقارن در دريافت و پردازش بو توسط سوراخ‌هاي سمت راست و چپ سيستم بويايي موثر است بلكه نشان مي‌دهد مجراي راست بيني كبوتر نقش مهمي در پردازش اطلاعات مربوط به بويايي در نيمكره سمت چپ كه مناسب هدايت و جهت‌يابي است، دارد.

    اين كه پردازش اطلاعات مربوط به چنين دريافتي چگونه بوده و چرا اين پردازش نامتقارن است سوالي است كه تاكنون محققان جوابي براي آن نيافته‌اند.

  • سرشماري قرقاول در زيستگاه هاي سراسر گيلان آغاز شد

    دیده بان حقوق حیوانات ایران : مديركل محيط زيست گيلان از آغاز سرشماري قرقاول در زيستگاه هاي سراسر اين استان خبر داد.
    اميرعبدوس در گفتگو با خبرنگار مهر اظهارداشت: امسال سرشماري قرقاول در بيش ۱۰۰ زيستگاه اين گونه از ۱۵ فروردين آغاز و تا ۱۰ ارديبهشت ماه سال جاري ادامه خواهد داشت.

    وي اظهارداشت: در اين سرشماري كه از ساعت 5 و 30 دقيقه تا 7 و 15 دقيقه صبح به مدت يك ساعت و چهل و پنج  دقيقه در هر زيستگاه به طول مي انجامد ۱۰ تيم پنج نفره متشكل از كارشناسان محيط زيست استان و يك تيم ناظر از حوزه معاونت محيط طبيعي با استفاده از فرمول هاي ثابت سرشماري حيات وحش به روش سرشماري آوا تراكم نسبي از جمعيت اين گونه در زيستگاه هاي استان ارئه خواهند داد.

    مديركل محيط زيست گيلان گفت: سرشماري قرقاول در سالهاي گذشته بطور پراكنده انجام مي شد ولي از سال ۸۵ به صورت نظام مند در حال انجام است.

    وي خاطر نشان كرد:  در سال ۸۵ سه هزار و ۹۶۳ طوقه در۶۴ زيستگاه، سال ۸۶ شش هزار و ۷۹۳ طوقه، سال۸۷ نه هزار و ۶۹۰ طوقه، سال ۸۸ نه هزار و ۸۱۲ طوقه و سال ۸۹ هفت هزار و ۹۰۹ طوقه در۱۰۴زيستگاه استان سرشماري شده است.

    عبدوس ادامه داد: قرقاول نر ۸۵ سانتيمتر و پرنده ماده ۶۰ سانتيمتر با احتساب دم طول دارد و به واسطه دم بلند و رنگين و راه رفتن با شكوهش، از ساير ماكيان متمايز است.

    وي بيان داشت: پرنده نر با سري به رنگ سبز براق، پوست برهنه دور چشم به رنگ قرمز گلي، گوشپرهاي كوتاه و بدن به رنگ قرمز گلي با رگه ‌هاي سياه موجدار از قرقاول ماده كه به رنگ قهوه ‌اي ـ خاكستري است، متمايز مي ‌شود.

    مديركل محيط زيست گيلان گفت: قرقاول در جنگل ‌هاي مرطوب و بوته‌ زارهاي تمشك و درختان پهن برگ يا خزان‌ كننده به سر برده و زير بوته‌ ها آشيانه مي ‌سازد.

    وي خاطر نشان كرد: چهار زيرگونه قرقاول در ايران از شمال غرب تا شمال شرق پراكندگي زيستي داشته و زيرگونه تالشي مختص گيلان است كه تقريبا در تمام مناطق جلگه‌ اي و كوهپايه ‌اي استان پراكنش دارد.

    عبدوس افزود: قرقاول يا تورنگ  با نام علمي  “Cochiccus phasianus” از گونه‌ هاي بومي و حمايت شده كشور است كه شكار، صيد و نگهداري آن طبق قانون ممنوع است.

    وي اعلام كرد: براساس سرشماري‌ هاي انجام گرفته در سالهاي اخير جمعيت اين گونه و زيستگاه‌ هاي زادآوري آن به دليل افزايش آگاهي ‌هاي مردم و تلاش محيط بانان اين اداره كل با ايجاد امنيت زيستگاهي در شرايط مطلوب حفاظتي قرار گرفته است.

    مديركل محيط زيست گيلان اظهارداشت: هر ساله با آغاز فصل بهار و آغاز جفت ‌گيري اين گونه، سرشماري آن انجام مي ‌شود در زمان جفت‌ گيري جنس نر شروع به آواز خواني در زيستگاه مي ‌كند.

    وي ادامه داد: با توجه به پوشش گياهي منطقه، زادآوري و عدم تمايل اين گونه به پرواز، سرشماري قرقاول با شمارش تعداد آواهاي جنس نر انجام مي‌ گيرد.