ببر غمگين، خرس غمگين، شير غمگين است
لاك پشت پير غمگين است
سار غمگين، باز غمگين است
گرچه ميمون مي پرد بالا و پايين، باز غمگين است
نه صداي زوزه گرگي
نه غريو غرش شيري
فكر جنگل، فكر دريا، آسمان آبي پرواز
برده از لب آرزوي خواندن آواز
بلبل و موش و عقاب و مار غمگين است
باغ وحش شهر ما بسيار غمگين است
مصطفی رحماندوست
واي برما كه لياقت نداشتيم اين حيوانات زيبا را حفظ كنيم . چه بيلياقتي ! وچه رنج عظيمي كه اين حيوانات بينوا از دست انسانهاي نادان ميكشند . از حاميان حيوانات انتظار دارم اعتراض كنند و تجمع كنند و اصلاح اين وضعيت اسفبار را كه سالهاست باغ وحش هاي تمام شهر ها را در بر گرفته از مسئولين بخواهند.به همه توصيه كنم بازديد از باغ وحش ها را تحريم كنند بطور همگاني تا ديگر حيوانات بيگناه به باغ وحش هاي وحشتناك انتقال نيابندو به طبيعت بازگردانده شوند. مرگ اين حيوانات بهتر از زنده ماندن در باغ وحش زشت و كثيف است!
باغ وحش ما غمگین است چون :
تفکر مردمان ما از حیوانات غمگین است !
کمک مسوولان ما به حیوانات غمگین است !
تا ما تفهیم نکنیم که حیوانات هم اندازه ی انسانها حق زندگی دارند همه جا غمگین است .
حیوانات به اندازه حیوانات و انسان ها به اندازه انسان ها حق دارند. این دو حق موازی و غیر قابل مقایسه کمی و کیفی است، همانطور که در تعریف، آسایش انسان و حیوان از اساس متفاوت است.
ensanha ruz be ruz ba estefade az tecnoloji jane jandarane zende ra be khatar miyandazan….
maaaaaaaaaaaaaanam ghamgin…….
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.