روزگاران گذشته که مردم از باقیمانده های غذایشان سهمی را هم برای گربه ها کنار می گذاشتند و در حیاط خانه یشان در سرما برای آنها سرپناهی می ساختند جمعیت موشها بسیار کنترل شده بود و بندرت این حیوانات فراموش شده شهری مجبور به باز کردن کیسه های زباله برای غذا می شدند. خدایا در حسرت آن روزها می سوزم. وقتی حیوانات شهری را با اندامی نحیف و چهره ای هراسان در جستجوی کمی غذا و ذره ای آرامش می بینم روزها و شبهایم بسختی می گذرد! خدایا نظر لطفی نما و مهرهایی را که بر دلمان نهادی بردار و به جای آن مهرهایی بر دلهایمان نما!
عالی بود آفرین
من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد ، قفسم برده به باغي و دلم شاد كنيد
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.