شکار در حال مرگ، شکارچی را به گریه انداخت

Animal-Rights-Watch-ARW-7332

دیده بان حقوق حیوانات: شکارچی دیروز در استان سیستان و بلوچستان که امروز همیار اداره محیط زیست این استان شده، خاطره خود را اینگونه برای ایرنا شرح داده است:

میل شکار سراپای وجودم را فرا گرفته بود، ساعت ها همانند کودکی که اسباب بازی را رها نمی کند، تفنگ را در دست گرفته بودم، منتظر بودم راهی شکار شوم و خواب از چشمانم گریخته بود.

خروسخوان به راه زدم تا به مقصد رسیدم، کمین کردم، جبیر بخت برگشته در حال بازی آمد، سرخوش از طبیعت صبحگاهی، می دوید و علف می خورد، واقعاً دیدنی و لذت بخش بود و از شکار غافل شدم، ناگهان تفنگ را دیدم، هدف گیری کردم و انگشت را فشردم، صدای همه جا و بیش از همه در گوش من پیچید،شادی جبیر پایان یافت، به زمین افتاد و من خرسند شدم.

به شکار رسیدم، فقط یک تک نگاه چشم خون آلود و سپس سر بر زمین گذاشتن کافی بود تا سرخوشی را به دیوانگی و پشیمانی برساند.

جبیر گریست و من هم گریستم، شاید کوچولوهای چشم انتظار داشت، اشک های من و جبیر روی گونه ها بود، اما من ایستاده و تفنگ در دست و شکار خونین بود.

نمی دانستم به حیات دردآورش پایان دهم یا رهایش کنم، درمانده بودم، عقل کار نمی کرد، گریه ام گرفت، گرییستم، فریا زدم، دویدم، ناله کردم، به خودم بد گفتم.

اکنون 16 سال از آن نگاه و گریه های همزمان من و جبیر که همیشه برای من زنده است، می گذرد و همیار محیط زیست هستم و امروز با غرور و با امید یک محیط زیستی هستم و هنوز از خدا می خواهم من را ببخشد.

دیدگاه‌ها

یک پاسخ به “شکار در حال مرگ، شکارچی را به گریه انداخت”

  1. زهره نیم‌رخ

    اکثر ما انسانها در طول زندگی مرتکب خطا می شویم. منتها خطاهایمان متفاوت است. شاید نوع خطای من نوعی که شکارچی نیستم از کشتن یک حیوان توسط یک شکارچی بسیار بدتر باشد. ولی فقط این را می دانم که ترک عادات ناپسند و غیر اخلاقی توسط افراد خطاکار اگر با یک تصمیم قاطعانه صورت بگیرد قابل بازگشت نیست در حالی که فردی که هنوز مرتکب خطایی نشده بیشتر در خطر ارتکاب آن خطاست. ترک شکار برای همیشه نقطه عطفی جاودانه در زندگی یک شکارچی است مثل این همیار عزیز! البته 90 در صد شکارچیان مجاز به دلیل علاقه به ورزش تیراندازی به سمت شکار جلب شده اند. چند روز پیش در یکی از شبکه های ماهواره برنامه ای راجع به ورزش تیراندازی و آموزش آن با سلاح های خاص در دل طبیعت پخش می شد. با خودم گفتم ای کاش برای جوانان علاقه مند ما هم چنین مراکزی تاسیس می شد. چون واقعا بسیاری از آنان حیوان کش نیستند.

دیدگاهتان را بنویسید