دیده بان حقوق حیوانات: چند شب قبل در تقابل یگ محیط بان با پلنگی مجروح در پارک ملی بمو، محیط بان علی رغم امکان استفاده از سلاح گرم، صدمه نزدن به حیوان را در اولویت می بیند و از سلاح استفاده نمی کند. اهمیت این ایثار زمانی مشخص می شود که این رفتار را (که حتی به صورت اصولی توصیه نیز نمی شود) با رفتار شکارچی پیر مقایسه کنیم زمانی که در داستانی که بعدتر به ساختگی بودن آن اعتراف کرده است، شبی صدای نعره می شنود و با چشمان بسته به سمت حیوان شلیک می کند!
عصر چهارشنبه 29 بهمن ماه سالجاری یکی از محیط بانان پارک ملی بمو مورد حمله یک پلنگ مجروح قرار گرفت.
به گزارش زیست بوم محیط بانان پارک ملی بمو عصر روز چهارشنبه طی گزارشی مبنی بر تصادف یک قلاده پلنگ در زمین های زراعی اطراف پاسگاه سر محیط بانی شهید کاظمی بمو جهت بررسی های لازم به محل اعزام شدند.
در هنگام تصویر برداری عباس خسروی یکی از محیط بانان پارک ملی بمو مورد حمله پلنگ قرار گرفت و با وجود همراه داشتن اسلحه از آن استفاده نکرد.
پس از رهایی از چنگال پلنگ و رسیدن نیرو های آتش نشانی، اورژانس و دامپزشکی، پلنگ بصورت بیهوش به شیراز منتقل شد.
بنابر اطلاع زیست بوم؛ عباس خسروی محیط بان پارک ملی بمو از ناحیه هر دو پا مجروح و پس از انتقال به بیمارستان مورد درمان قرار گرفت.
حال عمومی وی هم اکنون خوب گزارش شده است.
گفتنی است پارک ملی بمو از پارکهای ملی ایران در استان فارس است و در حدود ۴۰ سال است که مورد حفاظت قرار گرفته شده و از لحاظ شمار حیوانات و تنوع حیاتوحش، بعد از پارکهای ملی گلستان و ارومیه در مقام سوم اهمیت می باشد.
در زیستگاه طبیعی بمو، علاوه بر پلنگ، پستاندارانی از جمله، آهو، قوچ و میش، بز و پازن و پرندگانی همچون عقاب طلایی زندگی میکنند و کفتار، گربه جنگلی، گربه وحشی و جغد کوچک و شاه بوف از دیگر حیوانات این منطقه می باشند.
دیده بان حقوق حیوانات/ کوشان مهران*: برای بسیاری، طبیعتِ استرالیا یادآورِ اسکیپی، این کانگاروی خاکستریِ سرخوش، و کوالاهای مهربانی است که در نهایت آرامش به خوردنِ برگهای درختان اکالیپتوس مشغولند. اما اگر خارج شویم از مسیرهای معمولی که گردشگران در آن مشغول بازدید از جاذبههای طبیعی و گردشگریِ معمولِ این قاره سرخرنگ (خاک معمول سرخرنگ استرالیا) میباشند؛ و قدم بگذاریم به دشتهای گسترده و خشن، امکان دارد در نبودِ راهنمایانِ تورهای گردشگری، با صحنههایی هولناک مواجه شویم که، به طور معمول، شرکتهای طبیعتگردیِ استرالیا مایل به گفتوگو درباره آن نیستند.
انبوهِ سگانِ وحشی استرالیایی، و یا دینگو (Canis lupus dingo) آویخته بر درخت، نشاندهنده دیدگاهِ منفی گلهداران استرالیایی نسبت به این سگ وحشیِ سرخرنگ میباشد که همراه با نخستین مهاجرانِ بومی چند ده هزار سال پیش وارد این قاره گردیده. با گسترش صنعت دامداری و بهویژه پرورشِ نژاد گوسپند مرینوس و تولید پشم آلی، مهاجران انگلوساکسون با پرداخت جایزه (کله گرگی) سعی در ریشهکن نمودنِ دینگو داشتند تا زیانهای وارد شده به دامهای خویش را کاهش دهند، و حتی از سال ۱۸۸۰ شروع به ایجادِ دیواری سیمی در جنوب شرقیِ استرالیا نمودند، تا از ورود دینگو به مراکز پرورش دام جلوگیری نمایند، که اکنون نیز این برنامه با قوت ادامه دارد.
البته این حصارِ گسترده باعث شده تا در خشکسالیها از مهاجرت ایمیو (شتر مرغ استرالیایی) به نواحیِ مساعد جلوگیری شده و باعثِ مرگومیرِ گسترده گردیده، و از سوی دیگر خرگوشهای وارداتی و کانگاروهایی که دشمنِ طبیعیِ خویش را از دست دادهاند، به دلیلِ افزایشِ جمعیت، باعثِ فشار و تخریبِ مراتع گردند؛ که این نیز مستلزم هزینههایِ سنگینِ شکارِ آنها گردیده است.
در ایران، خبرگزاریهای محیط زیستی هر چند مدت نگارههایی از روباهها وگرگهایی آویزان شده منتشر مینمایند که اسبابِ تأثرِ خوانندگان شده، و با وجود دلخراش بودنِ این موارد، به دلیلِ غلبه احساس بر منطق، این اَعمال تنها به ایرانیان نسبت داده شده و دیگر کشورها و فرهنگها را بَری از این اعمال میدانند؛ ولی حتی در کشوری چون عربستان، که با هزینههای گزاف و بهکارگیریِ کارشناسانِ زبده بیگانه، سعی در احیای زیستبومِ تخریب شده دارد، شاهدِ شکارِ گونههای کمیابی همچون گرگ عربی (Canis lupus arabs) و عکس گرفتن و آویزان نمودنِ آنها از سوی شکار دزدان و دامداران میباشیم.
گاهی به دلیلِ بر هم خوردنِ نظم طبیعت، انسان ناگزیر به مداخله و کاهشِ جمعیتِ یک گونه به نفعِ دیگر گونههاست. برای نمونه در جنوبِ کالیفرنیا، که جمعیتِ گوسپندِ کوهی بیگ هورن بیابانی به دلایل گوناگون (همچون رقابت شدید دام اهلی بر سر منابع، و واگیر بیماری تب برفکی) بهشدت کاهش یافته، و به نواحیِ خاصی محدود میگردد (جمعیتهای جزیرهای)، کارشناسانِ حیاتوحش در کنار راهکارهایی همچون زندهگیری و انتقالِ افرادی به این جمعیتهای کوچک، ناچار، با کاستن از تعداد پوماهای این نواحی برای کمک به افزایش جمعیت گوسپندانِ کوهی و پیشگیری از پراکنده شدن آنها شدهاند. و در ایالتهای شرقی که جمعیت کایوت (Canis latrans) و نمونههای دورگه کایوت با سگ اهلی (به دلیل قدرت سازگاری بالا) به شدت افزایش یافته، برای کاستن از حمله به دام اهلی و گونههایی همچون بوقلمون وحشی و گوزن دم سپید، در کنار دامگذارانِ فدرال، شکارچیان نیز ملزم به شکار کایوتها می باشند.
در استرالیا ورود گونه روباه سرخ برای انجام مراسم پر زرق و برقِ “شکارِ روباه با توله شکاری و اسب”، توسط طبقه آریستوکرات، باغث کاهش شدید و حتی نابودی کامل چندین گونه کیسهدار گردید و اکنون دولت با صرف هزینههای کلان سعی در کاهش جمعیت روباه و دیگر گونههای مهاجم بیگانه همچون خوکها و شترهای فراری برای حفظ و احیای زیستبومِ بومی دارد.
در مجموعه جاجرود، خجیر وسرخهحصار، به دلیل نزدیکی با جوامع انسانی و در دسترس بودن پسماندهای خوراکی، جمعیت سگان بدون مالک و شغال تا بدان حد افزایش یافته که به دلیل حمله به گوسپندان کوهیِ البرز مرکزی و بویژه برهها باعث کاهش جمعیت گردیده و بدین دلیل محیطبانان ناگزیر به معدوم نمودن آنها میباشند. ولی گهگاه مواردی پیش میآید که با وجود انجام برنامههای پرهزینه و زمانبرِ معرفی مجدد گونه گرگ خاکستری به ایالتهایی همچون مونتانا، به دلیل فشار لابی قدرتمند دامداران، دولت فدرال، به بهانه افزایش جمعیت گرگ، پروانه شکارِ آن را صادر مینماید. (و این جدا از تیراندازیهای شکارچیان و دامداران محلی به رقیب می باشد.) بنا بر نظرِ عدهای از کارشناسان حیاتوحش، گلههای گرگی که طی این برنامهها افرادِ برترِ خویش را از دست دادهاند، دچارِ ازهمگسیختگی میگردند و گرگهایِ جوان و بیتجربه تلفاتِ بیشتری بر دامهای اهلیِ سهلالوصول بهجایِ گوزنهای چالاک وارد مینمایند.
پرداختِ زیانهای وارد شده به روستاییان و دامداران، در کنار آگاهیرسانی و آموزش به دور از جوزدگی و شعار، و در نظر داشتنِ حقایقِ جامعه میتواند در بلندمدت باعثِ کاهش این برخوردها گردد.
نگارههای این نوشتار ممکن است برای شما دلخراش و آزاردهنده باشد.
دینگوهای آویخته به درخت؛ استرالیاروباه آویخته به درخت؛ ترکیهشکار کایوت؛ ایالات متحدهگرگ عربی به درخت آویخته؛ عربستان سعودیروباههای سرخی که توسط مأموران محیط زیست استرالیا برای کاهش فشار بر گونههای کیسهدار بومی شکار شدهاند
پی نوشت: نوشتاری دربارهی مدیریتِ حیاتوحش از طریق کاستن از تعدادِ یک گونه گوشتخوار: شکار با پروانه پوما برای افزایش جمعیت بیگهورن صحرایی در نیومکزیکو (انگلیسی، پیدیاف، ۸ صفحه، ۵۲۰ کیلوبایت) را اینجا بخوانید.
دیده بان حقوق حیوانات/ تورنتو:در برخی نقاط جهان مانند کانادا، اروپا و آمریکا هر ساله مسابقههای پرش با اسب بدون اسب انجام میشود.
در اين مسابقهها كه بيشتر مدافعان حقوق حيوانات در آن شركت ميكنند مسابقهدهندهها تلاش ميكنند مانند اسبها از روي مانع پريده و در زمان كوتاهتري مسير را طي كنند.
يكي از شركتكنندهها در اينباره ميگويد: احساس اسب بودن نيز حس جالبي است.
دیده بان حقوق حیوانات/ کوشان مهران*: در کتاب سیاستنامه، خواجه نظامالملک داستانی از بهرام گور، خسروی نخجیرگر ساسانی، نقل نموده که روزی بهرام به هنگامه شکار از ملتزمینِ رکاب دور افتاده و به هنگام جستوجوی چشمه آبی، به صحنهای غریب برمیخورد؛ در کنار چادر شبانی، داری برپا شده، و سگ گلهای از آن آویزان است. شبان در پاسخِ پرسش بهرام بیان می دارد که: «… این سگی بود گرگافکن ولی از مدتی پیش با مادهگرگی اخت شده و چشم بر یغمای او بسته بود، و زین سبب، به دلیل خیانت، او را به دار کشیدم.»
در بسیاری از زیستگاههای طبیعی، به دلیل الگوهای رفتاری و تغذیهایِ متفاوت و حتی گاهی تمایز در شکل و فرمِ اندامها، گونههای ساکن در آن ناحیه با یکدیگر آمیزش ننموده و فرزندانی را که ژنهای دو گونه را دارا میباشند به وجود نمیآورند؛ برای نمونه در جزیره بیوکو (Bioko Island) واقع در خلیج گینه، با وجود مشترک بودنِ منابع در زیستگاهی محدود و جزیرهای، یازده گونه میمونِ متمایز وجود دارد.
ولی گاهی شاهد حضور گونههای دورگه در طبیعت، بدون دخالت انسان میباشیم؛ برای نمونه در غرب رشتهکوههای قفقاز بزرگ، گونه تور غربی (کوبان) وجود داشته؛ در انتهای مسیر شرقی قفقاز بزرگ، که در شمال غربی جمهوری آذربایجان پایان میپذیرد، تور شرقی داغستان حضور دارد؛ و در محل برخورد این دو گونه، نمونهای دورگه بنام تورِ قفقازِ مرکزی مشاهده میشود که فرم شاخهای آن مابینِ این دو گونه است؛ ولی در جمهوری داغستان، با وجود همزیستی تور داغستان و پازنِ ایرانی، گویا به دلیل این که قلمروی تور در ارتفاعات بالاتر میباشد، تا کنون مدرکی بر دورگه شدن این دو گونه به دست نیامده است.
سمت راست: تورِ شرقی داغستان؛ سمتِ چپ: تور غربی کوبان؛ و در مرکز: تورِ دورگهی قفقاز مرکزی.
در شمالِ بلوچستانِ پاکستان، به دلیلِ برخورد دو گونه مارخورِ سلیمان و پازن سند (شبیه به پازنِ ساکن در فلات ایران ولی با گرههایی بسیار کوچک بر شاخ)، گونهای بنام مارخور چیلتان پدید آمده، ولی در کشمیر و کوهستانِ پامیرِ پاکستان و افغانستان، با وجودِ همزیستیِ دیگر زیرگونههای مارخور، همچون کشمیری و آستور و کابل با آیبیکسِ هیمالیایی، آمیزشی مستند نگردیده است.
سمتِ راست: پازنِ سند؛ سمتِ چپ: مارخورِ سلیمان؛ و در مرکز: ماخورِ دورگهی چیلتان… به شاخِ مارخورِ چیلتان دقت کنید: آمیختهای از دو گونهی مارخور سلیمان و پازن سند.
اما دستاندازی های دانسته و یا نادانستهی انسان بر زیستبوم، تنها به انهدامِ زیستگاهها و انقراضِ گونهها محدود نمیشود. برای قرنها شکارگرانِ بومیِ خاوردور روسیه و منچوری، با نمونهای گوزنِ دورگه که حاصل جفتگیریِ گوزنِ الک منچوری با گوزنِ سیکای دوبروسکی بود آشنایی داشتند. پس از معرقیِ زیرگونه ژاپنی گوزن سیکا به پارکهای گوزنِ اشراف بریتانیا وایرلند از دهه ۱۸۶۰ میلادی، گهگاه گوزنهایی از پارک گریخته و بهتدریج جمعیتهایی وحشی و مستقل از انسان را تشکیل داده، و تا بدان حد با جفتگیری با گونه بومی گوزن سرخِ اسکاتلند و ایرلند باعث از دست رفتنِ خلوصِ ژنتیکیِ این بزرگترین گونه گوزن بریتانیا شدند که اکنون تنها در جزایرِ شمالی و دور از دسترسِ اسکاتلند میتوان به نمونههای اصیلِ گوزنِ سرخ دست یافت.
گوزن سیگا و تأثیرِ دورگه شدن با گوزن سرخ اسکاتلند
یکی از بیشترین نمونههای افرادی که به دلیلِ اختلاطِ گونهها عملاً ارزش حفاظتیِ خویش را از دست دادهاند، در شکارگاههای خصوصیِ تگزاس به چشم میخورد. برای نمونه به دلیل بیدقتی، اوریکسِ گمزباک با اوریکسِ شاخشمشیری جفت شده و نمونههایی دورگه پدید آوردهاند، و با در نظر گرفتنِ این حقیقت که نسلِ اوریکس شاخ شمشیری در طبیعتِ شمالِ آفریقا نابود شده و اکنون برنامههایی برای معرفیِ مجددِ آن به تونس، مراکش، سنگال و چاد انجام شده و در دست انجام است، هر گونه بیدقتی در ارسالِ این نمونههای دورگه میتواند به فاجعهای منجر گردد.
پازن دورگهی تگزاس
بالا: اوریکس گمزباک و اوریکسِ شاخشمشیری؛ پایین: اوریکس دورگه
یکی دیگر از اعمال سلیقهها جفت نمودنِ پازن و آیبیکس با بزِ اهلی برای به دست آوردنِ نمونههایی با شاخِ باز و به اصطلاح “شکارچیپسند” میباشد، که به کرات در تگزاس مشاهده شده است. در ایران و نواحی آلپیِ اروپا، به دلیلِ کاهش شدیدِ تعداد پازنِ ایرانی و آیبیکسِ آلپ، و گسترشِ دامنه نفوذ بزِ اهلی، در بسیاری موارد نمونههایی وحشی مشاهده شده که دارای بدنی مودارتر از نمونههایِ اصیل و فرمِ شاخی متفاوت میباشند.
بز دورگه با شاخ باز
در اروپا و ایالتهای شرقیِ آمریکا، به دلیلِ کاهشِ شدیدِ جمعیتِ گرگِ بومی، عرصه برای مهاجرتِ شغالِ طلایی و کایوت و تصرف قلمروهای جدید و بدونِ رقیب فراهم شده، و به دلیلِ دورگه شدنِ کایوت با گرگِ سرخِ ساکنِ تگزاس و لوئیزیانا، در اوایل دهه ۱۹۸۰ که کارشناسان به دلیل رو به انقراض بودنِ گرگِ سرخ برنامهای را برای پرورش در اسارت در دست انجام داشتند، تفکیک و تشخیصِ نمونههایِ اصیل با دورگههایی که ژنِ کایوت را حامل بودند مشکلآفرین گردیده بود.
در ایران نیز به دلیلِ کاهشِ شدیدِ شکارهای طبیعی، گرگها ناگزیر به ذبالهخوری و نزدیکی به سکونتگاههای انسانی شده، که به دلیلِ افزایشِ تعدادِ سگانِ بدونِ مالک، به تدریج خطرِ ازدسترفتنِ خلوصِ ژنتیکی این سگسان را تهدید مینماید.
ولی اکنون در ایران خطر جدیدی بهشدت حاصلِ تلاشهای کارشناسانی چون خسروی سریری را مورد تهدید قرار داده است!
دورگه شدن، تهدیدِ نوینِ بقای نسل گوزن زرد میان رودان
در طول آخرین دوران یخبندان، گوزن زرد اروپایی (Dama dama) در بیشترِ نواحیِ اروپا، همچون سیسیل و بالکان، وجود داشته، ولی با عقبنشینیِ یخچالها، و دگرگونیِ گسترده، اقلیمِ مهمترین زیستگاه این گوزنِ زیبا محدود به کرانههای مدیترانه جنوب آسیای صغیر (ترکیه کنونی) گردید، و این بار یونانیان و سپس رومیان بودند که این گونهی سازگار و خوش زاد و ولد را به یونان و جزیره رودس و بسیاری از زیستگاههای اروپا انتقال دادند.
در سال ۱۸۷۵ کنسولِ بریتانیا در خوزستان، گونه گوزن زردِ میانرودان را به جهانِ علم شناساند، ولی در هزارههای کهن این گونه بهخوبی برای آشوریان و مصریان شناخته شده بود و از جنگلهای زاگرسِ ایران و جنگلهای رودخانهایِ خوزستان و جنوب عراق، تا نواحیِ کردنشینِ ترکیه و عراق و سوریه و لبنان و فلسطین تا باریکه ساحلیِ شمال مصر و تونس وجود داشته است. تا دهههای گذشته بسیاری از دانشمندان این جانور را که حدود چهل درصد از نمونههای مدیترانهای بزرگتر میباشد به عنوانِ زیرگونهی گوزنِ زردِ اروپایی معرفی نموده و با نام علمیِ (Dama dama mesopotamica) میشناختند، ولی اکنون به عنوانِ گونهای مستقل (Dama mesopotamica) معرفی میگردد.
مقایسهی جثهی گوزن زرد میانرودان و گوزن زرد مدیترانهای
در اوایلِ قرنِ بیستم، پس از هزاران سال تخریبِ زیستگاه و رقابت با دامِ اهلی، دو جمعیتِ گوزنِ زرد در ترکیه وجود داشت؛ نمونههایِ میان رودان که ساکن استانِ کردنشینِ حکاری در شرق ترکیه، در نزدیکی کردستان عراق، بوده؛ و جمعیتِ اروپایی که به صورتِ لکههایی در اطرافِ ازمیر و آنتالیا و ساحلِ دریای اژه (تا سال ۱۹۶۰) وجود داشته و پس از نابودیِ تمامی این جمعیتها بهجز جنگلهای کاج و بلوط مدیترانهای اطراف شهر زیبای آنتالیا با حفاظتِ شدید از زیستگاه باعث نابودیِ کاملِ قدیمیترین جمعیتِ گوزن زرد اروپایی گردیدند.
در طبیعت بسیاری از گونههای نزدیک، گهگاه حتی با وجودِ تفاوتهای ساختاری، با یکدیگر جفتگیری نموده و نمونههای دورگه (هیبرید) ایجاد مینمایند؛ برای نمونه برای شکارچیانِ منچوری در کنارِ گوزنِ الک منچوری و گوزنِ سیکای دوبروسکی (Dobrevsky Sika Deer) مشاهده نمونههای دورگه این دو گونه در طبیعت عادی بوده، و در آسیایِ صغیر چند هزار سال پیش نیز، به یقین، تماسهایی بینِ جمعیتهای گوزنِ زردِ اروپایی و میانرودان روی میداده است.
اما!
نگهداری از گوزنِ زردِ اروپایی در مجموعهای به نام “باغ وحش دزفول” به احتمالِ زیاد فاجعهای بس هولناک را در پی خواهد داشت. با توجه به تجربیاتِ گذشته، این امکان همواره وجود دارد که بنا بر دلایلی، چند سر گوزنِ اروپایی از این محوطه خارج گشته، و پس از مدتی به مناطق جنگلیِ دز و کرخه برده، با نمونههایِ اصیلِ میانرودانی هیبریدهایی را تشکیل داده، و عملاً نسلی فاقدِ ارزشِ حفاظتی پدید آورده و تمامی تلاشهای چندین نسل کارشناسان را بر باد دهد.
سمت راست: گوزن زرد ایرانی؛ سمتِ چپ: گوزنِ زرد اروپاییِ باغوحشِ دزفول؛ در مرکز: گوزنِ دورگهی زرد میانرودان+اروپایی نگهداری شده در باغوحش مشهد
با در نظر داشتنِ تجربه پیشینِ “منطقه حاظت شده گنو” که با نگهداریِ زیرگونههای مختلفِ گوسپندان وحشی، نمونههایی فاقدِ ارزش پدید آمد، و به دلیلِ خروج از فنس و جفتگیریِ احتمالی با نمونههای بومی (لارستان؟) ضربهی جبرانناپذیری بر این جمعیت وارد نمود، نباید نگهداریِ گوزنِ زرد اروپایی در دزفول را تنها به شیوهی معمول به قضا و قدر سپرد. سوگمندانه هنوز در بدنهی محیط زیست، بسیاری با این تفکر روز را به شب می رسانند که: «صابون را با صاد بنویسند و یا با سین فرقی ندارد چون در هر دو صورت کف می نماید.»
و این احتمال همواره وجود دارد که در صورت تلف شدنِ افرادی از جمعیتِ برجایمانده از بیماریِ ناشی از مگسِ میاز، و برای رفعِ مسئولیت، تعدادی از گوزنهای زردِ اروپایی برای خالی نبودنِ عریضه، به دز و یا کرخه انتقال یابند.
با نیمنگاهی در شبکه اینترنت شاید بتوان منشأ گوزنهای زردِ اروپایی را باغوحشِ تهران و یا باغوحشِ مشهد در نظر گرفت که پس از تولیدِ دو رگههای شیر+ببر اکنون با تولیدِ جمعیتِ دورگهی گوزن زردِ میانرودان+گوزن زرد اروپایی، این تهدید را آشکارا برملا ساخته، و افسوس که تا کنون کسی در فکرِ برخورد با این تخلف نبوده است.
مقایسهی دو نمونه پازن اصیل و پازن دورگه
در این شرایط تنها میتوان افسوس خورد که به جایِ پیشگیری از این فاجعه که بقای نسل و پاکیِ نژادِ گوزنِ زردِ میانرودان را برای همیشه نابود مینماید، دلمشغولیِ بسیاری در محیط زیست معطوف به شومن بودن و اجرایِ نمایش گردیده است. برخوردِ قاطع با این تخلف، در مجموعهای که نامِ باغوحش را در دزفول یدک میکشد، مهمترین راهکارِ موجود میباشد، زیرا همانگونه که همگان میدانند باغوحشِ مشهد دولتی است اندر دولت، و سخن ناگفتن از آن شرط عقل میباشد.
شاید سخنسرایِ جاودانه طوس، در نامهای که رستمِ فرخزاد به برادرِ خویش نگاشته بود، وضع و حالِ گوزنِ زردِ میانرودان را نیز به گونهای پیشبینی نموده باشد:
گنهکارتر در زمانه منام
از ایرا گرفتارِ آهرمــنام
چنین است و کاری بزرگ است پیش
همی سیـــر گردد دل از جان خویش
همــه بودنـیها ببینـم همی
وز او خامشی برگزینم همی
بر ایرانیـان زار و گریان شدم
ز ساسانیان نیز بریان شدم
پیاده شــود مردمِ جـنـگـجـوی
سواری که لاف آرد و گفتگوی
کشاورز جنگی شود بیهنر
نــژاد و گُهـر کمتــر آید به بر
رباید همی این از آن، و آن از این
ز نفـــریـن نـدانـنـد بـــاز آفـریــن
نهــان بهتــر از آشــکـارا شـود
دلِ شاهشان سنگِ خارا شود
بداندیـش گردد پسـر بر پـدر
پدر همچنین بر پسر چارهگر
شود بندهی بیهنر شهریار
نــژاد و بزرگـی نیـایـد به کار
به گیتی کسی را نمانَد وفا
روان و زبـانها شود پُرجفــا
زِ ایران و از ترک و از تازیان
نژادی پدیـد آید اندر میـان
نه دهقان، نه ترک و نه تازی بُود
سخــنها بـه کـردار بــازی بُــود
دیده بان حقوق حیوانات: يوزپلنگ آسيايی که تنها باقیماندههای آن در ايران هستند و جمعيت آنها حدود ۳۵ عدد تخمين زده میشود، از جمله درخطرترين گونههای گربهسان حيات وحش در جهان به شمار میآيند. تنها دو يوز آسيايی در سراسر دنيا در اسارت وجود دارند که چندسالی است در دو استان سمنان و خراسان شمالی به سرمیبرند. يوز ماده در سمنان است که نامش «دلبر» است. يوز نر در خراسان شمالی هم «کوشکی» نام دارد.
به گزارش رادیو فردا سازمان محيط زيست برای چند سال در تلاش بود تا مسئولان اين دو استان را متقاعد کند اجازه دهند اين دو حيوان زندهگيری شده و برای امکان بررسی توليد مثل، به يک جا منتقل شوند. با صدور اين مجوز از سوی مسئولان هر دو استان، اين دو حيوان زندهگيری شده و برای تحقيقات علمی و امکان توليد مثل، به «پارک پرديسان تهران» منتقل شدند.
در جريان اين پروژه و با حضور مشاوران بينالمللی و مدير پروژه يوزپلنگ آسيايی، اين دو يوز زندهگيری شده و دو هفته پيش، به تهران منتقل شدند.
ايمان معماريان، دامپزشک «پرديسان تهران» در مورد امکان جفتگيری اين دو يوز به رادیو فردا میگويد: «تکثير يوزپلنگ در اسارت بسيار دشوار است و با وجود تنها يک جفت، کار و راه بسيار سختی پيش روی مسئولان اين پروژه قرار دارد.»
اين پروژه و امکان توليد مثل اين دو يوز آسيايی در اسارت میتواند خدمت بزرگی به حيات وحش در جهت جلوگيری از خطر انقراض نسل اين گونه باارزش باشد.
کوشکی
یوز پس از زندهگيری
انتقال یوز پس از زندهگيری و اطمینان از سلامت او
این زندهگيری با همکاری مسئولان دو استان سمنان و خراسان شمالی انجام شده استایمان معماریان پس از شلیک تیر بیهوشی به سوی یوزاین دو یوز برای احتمال تولید مثل و دیگر تحقیقات علمی به پارک پردیسان منتقل شدندحضور مسئولان پروژه یوز آسیایی در این زندهگيریپس از زندهگيری، علائم حیاتی یوز بررسی می شودایمان معماریان، دامپزشک حیات وحش که در دستش آنژیو مشاهده میشود، با شکستگی مهره کمر روبرو بود و به کمک مسکنهای قوی توانسته بود در این پروژه حاضر شودبررسی علائم حیاتی و اطمینان از صحت و سلامت یوز پیش از انتقال
دیده بان حقوق حیوانات: طبق خبری که بر روی سایت اداره کل محیط زیست استان مازندران قرار گرفته، در شهرستان بابل یک «فروند» پلیکان به دامان طبیعت بازگردانده شده است. به نظر می رسد این نخستین بار در طول تاریخ است که این واحد شمارش عجیب برای پلیکان به کار می رود. این خبر بدون هیچ گونه تغییر در صفحه اصلی سایت سازمان حفاظت محیط زیست نیز بازنشر شده است.
فعالان محیط زیست استفاده از واحدهای شمارش حیوانات از قبیل قطعه، راس، رشته، قلاده و راس را منفعت طلبانه می دانند و توصیه می کنند به جای آنها از فرد یا عدد استفاده شود.
در این خبر آمده است: «مامورین یگان حفاظت محیط زیست شهرستان بابل یک فروند پلیکان را پس از مداوا رهاسازی کردند.
به گزارش روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست مازندران، مامورین یگان حفاظت محیط زیست شهرستان بابل موفق شدند یک فروند پلیکان و یک بهله دلیجه را پس از مداوا و حصول بهبودی کامل در مناطق زیستگاهی رهاسازی نمایند.»
دیده بان حقوق حیوانات: مردم منطقه ازباران فریدونکنار به صورت خودجوش [؟!] از قوهای مهاجر پذیرایی می کنند. آنها که خوراک کافی برای تغذیه قوها ندارند، زمین کشاورزی خود را در اختیار قو های مهاجر گذاشته اند [؟!] و از آنها مراقبت می کنند.
دیده بان حقوق حیوانات: این نمایشگاه با عنوان «تصویر مرگ در جسد پلاسیده مان» با تاکید بر حمایت از حقوق حیوانات از ۱۷ تا ۳۰ بهمن در گالری ایده برگزار میشود. محمد شمس و حامد کاظمی با تکیه بر بازتاب خشنونت در حیات حیوانات، این تاثیر را در آثار خود عینی کرده و در برابر دید تماشاگران قرار دادهاند. گالری ایده به آدرس خیابان خردمند شمالی، خیابان هجدهم شماره ۲۶ از ۱۷ تا ۳۰ بهمن میزبان علاقهمندان خواهد بود.
دیده بان حقوق حیوانات: به گزارش روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست استان قم، در این دیدار رییس انجمن دیده بان حقوق حیوانات گزارشی از اهم فعالیت ها ی انجمن در راستای دفاع از حقوق حیوانات را ارائه کرد.
رییس انجمن ضمن بیان اینکه انجمن حلقه واسط بین مردم و مسئولین بوده برپیگیری بحث امداد و نجات و مراکز باز پروری حیات وحش توسط انجمن و راه اندازی اورژانس حیات وحش تاکید کرد. تدوین سند جامع در خصوص امداد و نجات حیات وحش توسط انجمن و تحویل آن به سازمان از دیگر فعالیتهای انجمن بوده است.
در ادامه آقای دکتر رکنی مدیر کل حفاظت محیط زیست استان قم خواستاربررسی تشکیل کمپین حیات وحش با همکاری انجمن در استان قم با توجه به پتانسیل مذهبی و دینی استان شدند.
وی ضمن اشاره به اهمیت حفاظت محیط زیست بر گسترش نگرشها در خصوص ملاحظات محیط زیستی به ویژه در فضای مجازی تاکید نموده و خاطر نشان کرد حمایت از حیات وحش با توجه به آموزه های دینی ومذهبی را باید به درستی تعریف و تبیین کرد.
دکتر رکنی بر حمایت، حراست و حفاظت از زیستگاهها تاکید کرده و با برشمردن اهمیت جایگاه مراجع معظم تقلید در اسلام و اخذ نظرات علما و مراجع در این خصوص، خواستار پیگیری برگزاری همایش اسلام و حقوق حیوانات در استان شدند.