دیده بان حقوق حیوانات/ وبلاگ میهمان*: این که دوستداران محیط زیست و دوستداران حیوانات و خصوصا حیات وحش از دیدن صحنه ی کشته شدن یک جاندار توسط انسان زجر میکشند و ناراحت میشوند جای خود دارد اما شیوه ی برخورد با شخصی که این عمل را انجام داده می تواند دیدگاه شکار چی را عوض کند. بسیار اتفاق افتاده که یک شکارچی عکسی از شکار خود در مجامع اینترنتی عرضه کرده و دوستان محیط زیستی انواع و اقسام فحش و دشنام را نثار شکارچی کرده اند( البته بنده هم اوایل همین کار را انجام میدادم) که با واکنش منفی شکارچی مواجه می شدند و شکارچی را بیشتر به عمل خود ترغیب میکنند.
در پناهگاه حیات وحش عباس آباد هستند اشخاصی که شکارچی بوده اند و اکنون در برخی از کارها به محیطبان کمک میکنند . اینها موقعیت کنونی حیات وحش را درک کرده اند و نه تنها دست از شکار کشیده اند بلکه به یاری حیات وحش هم شتافته اند .
یک تجربه ی شخصی این که در آثار مخرب شکار برای یک شکارجی محلی صحبت کردم و ایشان به هیچ وجه شکار را یک عمل مخرب نمی دانست و دلائل واهی برای توجیه کار خود می آورد. بحثمان به یوز ها رسید. جالب بود که وقتی به ایشان گفتم یوز ها فقط در آفریقا و کشور ما وجود دارند یک احساس ملی وطنی در در خود حس کرد وبا تعجب و البته خوشحالی پرسید مگر در کشور ما هم یوز وجود دارد؟
اینجا بود که یک ترفند محیط زیستی به کار بردم و گفتم: متاسفانه جمعیت این حیوان رو به نابودیست و یکی از دلائل آن نبود غذای کافی برای تغذیه است!
نکته ی جالبتر اینجاست که با ناراحتی و یک احساس ترس از نابودی یوز ها پرسید مگر چند یوز باقی مانده و زمانی که فهمیدند در خوشبینانه ترین حالت ،حد اکثر 70 یوز در طبیعت داریم. گفتند تا زمانی که یوز ها یه 1000 نرسند دست به تفنگ نخواهم برد تا غذا برای یوز ها زیاد شود.
بله. به همین سادگی و با اندکی سیاست میتوان نظر یک شکارچی را عوض کرد، در صورتی که با فحش و ناسزا مسلما اگر در طبیعت یوز میدید به سویش شلیک میکرد.( به درخواست خودشان از آودن نام این اشخاص معذورم)
چند وقت پیش در وبلاگ چوپونون عکسی از چند کل و بز نمایش دادند و شخصی با نام کاربری sniper اینگونه نظر دادند: کجاست آن دولول روسی که غوغا به پا کند ، خیلی وقته که شلیک نکرده و قرار هم نیست که دیگر شلیک کند، چون sniper دوست دارد این حیوانات را در طبیعت آزاد ببیند.
آدرس نظر ایشان .http://chopponoon.mihanblog.com/post/1410
روزی که نظر این دوست عزیز را خواندم بسیار خوشحال شدم که حتی در جامعه ی شکارچی هم هستند اشخاصی که وضعیت رو به نابودی حیات وحش را درک کرده و آگاهانه دست از شکار بکشند.
البته مواردی هم مانند خرس های سمیرم وجود دارد که به راحتی نمیتوان از کلماتی مانند فرهنگ سازی و آرامش در گفتار و توجیه و شیوه ی برخورد و … سخن گفت.
متاسفانه سازمان محیط زیست آن کارایی که باید داشته باشد را ندارد و رسانه ی ملی هم که … بگذریم . اینجاست که جامعه ی محیط زیست باید حتی اگر شده تک تک افراد 70-80 میلیونی را آگاه کند ، باید این کار را با حوصله و البته مطالعه انجام دهد . بر همگان مشخص است که وضعیت محط زیست و مشخصا حیات وحش از مرز هشدار گذشته و این مهم نیست که در 20 سال آینده چیزی از منابع طبیعی ایران باقی مانده باشد یا نه ، مهم این است که جامعه ی هوادار حیات وحش تبلیغ کند ، آگاه کند و حتی اگر شده ، تک و تنها پلاکارد به دست گیرند و یا افرادی خودشان را به ماشین های راه سازی زنجیر کنند! بله . زنجیر . یک متاسفانه ی دیگر این که ؛ حدود 50 درصد حامیان محیط زیست اگر به دنبال پول و شهرت نباشند ، فقط ظاهر محیطزیستی دارند و این یک واقعیت است.رک بگویم ، با این وضعیت وخیم حیات وحش و در حال حاضر ، کشور ما به سوسول بازی نیازی ندارد.
نظر شما چیست؟
* منبع: فوگان
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.