دسته: آخرین خبرها

  • مهمانی عصرانه به سبک خفاش‌های ماده

    به گزارش خبر:

    خفاش‌های ماده دور هم جمع می‌شوند،‌ در مورد مسیرهایی که رفته‌اند صحبت می‌کنند، به طور گروهی بحث می‌کنند و برای کارهایشان تصمیم می‌گیرند. آن‌ها دوست پیدا می‌کنند و وقت استراحت کنار دوستانشان می‌مانند.

    انسان‌ها برای دوستی ارزش قائل می‌شوند،‌ روابطی که لزوما بر پایه وابستگی‌های خانوادگی،‌ علائق مشترک و یا جذابیت‌های جنسی نیست.

    برقراری روابط اجتماعی، یکی از افتخارات انسان به عنوان یک موجود پیشرفته است،‌ اما به نظر می‌رسد فقط ما انسان‌ها نیستیم که به دوستی اهمیت می‌دهیم. به گفته محققین، دست کم 5 گونه در بین حیوانات،‌ به دوستی اهمیت می‌دهند و برای خودشان دوستانی پیدا می‌کنند که برای زمان طولانی با هم می‌مانند.

    مطالعات قبلی نشان داده‌اند که فیل‌ها، دلفین‌ها،‌ برخی از گوشتخواران و برخی گونه‌های خاص از ابتدایی‌ها مثل شامپانزه‌ها، می‌توانند درست مانند انسان‌ها،‌ در محیط‌هایی که دارای پویایی اجتماعی بالا است،‌ روابط دوستانه بلندمدت برقرار کنند.

    به گزارش دیسکاوری، ‌حالا باید خفاش‌ها را هم به این فهرست اضافه کرد. مطالعات جدید نشان می‌دهند که خفاش‌های ماده وحشی ترجیح می‌دهند در کنار دوستان خاص خود آویزان شوند،‌ در حالی که ارتباط نزدیک خود را با سایر افراد گروه هم حفظ می‌کنند. به گفته محققین،‌ دوستی این خفاش‌ها درست آیینه دوستی انسان‌ها است. آن‌ها علاوه بر همه آشفتگی‌ها و به هم‌ریختگی‌هایی که در زندگی خود دارند،‌ دوستی‌های خود را حفظ می‌کنند.

    جرالد کرت، ‌سرپرست گروه محققین توضیح می‌دهد: «ما سر کار،‌ هنگام بازی یا برای زندگی، با افراد خاصی نیستیم و تمام روز یا هفته خود را به یک سری انسان مشخص نمی‌گذرانیم. اما می‌توانیم در کنار همه آشفتگی‌ها و با وجود زندگی در جامعه‌ای با پویایی اجتماعی بالا،‌ دوستان خود را حفظ کنیم.»

    کرت که از اساتید موسسه جانورشناسی دانشگاه گریف‌‌سوآلد است، به اتفاق همکارانش به مدت 5 سال روی روابط خفاش‌ها مطالعه کرده است. آن‌ها می‌گویند خفاش‌های نر تنهایی را ترجیح می‌دهند،‌ اما ماده‌ها می‌توانند روابط دوستانه خود را تا سال‌ها ادامه دهند.

    خفاش‌های ماده علاوه بر این که نزدیک هم استراحت می‌کنند،‌ در مورد مسیرهای مناسب تبادل اطلاعات می‌کنند و درباره مسیرهای بعدی به طور گروهی بحث می‌کنند. به علاوه وقتی دور هم جمع می‌شوند،‌ از گرمای هم استفاده می‌کنند.

    اما خفاش‌ها بر اساس چه معیارهایی دوست پیدا می‌کنند؟ محققین می‌گویند آن‌ها فقط بر اساس اندازه، سن، حالت باروری یا رابطه، دوست پیدا نمی‌کنند. البته ماده‌های مسن‌تر اغلب رابطه خود را با گروه‌های مختلف نگه می‌دارند،‌ انگار که به حفظ این رابطه‌ها کمک می‌کنند.

    جاناتان بالکوم،‌ دانشمند رفتار حیوانات است. اوادر مورد روابط خفاش‌های ماده یک نکته بسیار جالب را اضافه می‌کند:‌ «خفاش‌های ماده گاهی نقش ماما را برای هم بازی می‌کنند.» در یک مطالعه،‌ مشاهده شده که یک خفاش میوه ماده باردار در فلوریدا، مورد توجه یک خفاش ماده دیگر قرار گرفته که هیچ ارتباطی هم با هم نداشته‌اند. خفاش ماده‌ای که برای کمک آمده بود،‌ در تمام مدتی که زایمان در حال انجام بود، به خفاش ماده باردار رسیدگی می‌کرد و او را در آغوش می‌گرفت. بالکوم اضافه می‌کند:‌ «تا وقتی زایمان تمام شد،‌ خفاش ماده دوم و یک خفاش ماده سوم که بعد به گروه اضافه شد،‌ با بال‌هایشان خفاش مادر را باد می‌زدند.»

    موضوعی که برای محققین بسیار جالب است، این است که فیل‌ها،‌ دلفین‌ها و سایر موجوداتی که روابط دوستانه برقرار می‌کنند، مغز بزرگی دارند. اما خفاش‌ها مغز بسیار کوچکی دارند. بنابراین مغزی به اندازه یک بادام زمینی هم برای برقراری روابط دوستانه بلندمدت کافی است! پیش از این بسیاری از مطالعاتی که بر روی اندازه مغز انسان و چرایی بزرگ شدن آن انجام گرفته بود، ‌این فرضیه را مطرح می‌کرد که شاید دلیل بزرگی مغز انسان،‌ نیاز او به برقراری روابط اجتماعی بوده است. حالا با رفتار دوستانه پیشرفته خفاش‌های مغز بادام زمینی، این فرضیه‌ها هم زیر سوال می‌رود.

    حتی در بین خفاش‌ها رفتارهایی دیده می‌شود که برای ما انسان‌ها هم ساده نیست. کرت می‌گوید:‌ «خفاش‌ها در گروهی که بیش از 20 عضو دارد، ‌بسیار سریع، موثرترین تصمیم را می‌گیرند و من برای این کارشان واقعا ارزش قائلم.»

  • سگ‌ ناشنوا در آمریکا زبان اشاره را می‌آموزد

    همشهری: یک سگ که نمی‌تواند بشنوند با کمک زندانیان در زندانی در آمریکا و کودکان در یک مدرسه ناشنوایان تا حدودی زبان اشاره را آموخته است.

    به گزارش خبرگزاری رویترز زندانیان در زندانی در ایالت میسوری آمریکا به یک سگ پاکوتاه (داکسون) ناشنوا به نام اسپارکی، زبان اشاره را تعلیم دادند و بعد از مدرسه ناشنوایان میسوری در شهر فولتون خواستند که او را پذیرش کند.

    اکنون اسپارکی به همراه کودکان این مدرسه که زبان اشاره بیشتری را به او آموخته‌اند، زندگی می‌کند. یک سگ ناشنوای دیگر، یک سگ تری‌یر یوستونی به نام پتی، ممکن است به زودی به این مدرسه راه یاید.

    مدیر مدرسه باربارا گریسون آوردن اجازه آوردن اسپارکی را به مدرسه داد.

    به گفته منشی مدرسه، باربارا مک‌گراث، خانم مدیر واقعا اعتقاد داشت که آوردن این سگ به مدرسه تجربه آموزشی فوق‌العاده‌ای برای بچه‌ها خواهد بود.

    اسپارکی از مرکز اندرزگاهی جنوب مرکزی در شهر لیکینگ در میسوری، که پتی را هم ارائه کرده است، به این مدرسه آورده شد.

    مدیر مدرسه به پذیرش پتی هم علاقمند است، اما به گفته منشی مدرسه، به شرطی که نهایتا پس از مقداری آموزش زبان اشاره نهایتا خانه‌ای دائمی برای او پیدا شود.”

    اسپارکی به اشاره با دست برای نشستن، روی پاشنه ایستادن، دراز کشیدن و بی‌حرکت ماندن پاسخ می‌دهد و در حال آموزش اشاره‌‌های دیگر به معنای “غذا” و “بیرون” است.

    اسپارکی و پتی از “برنامه توله‌سگ‌ها برای آزادی مشروط” در اداره اندرزگاه‌های میسوری منشا می‌گیرند که در آن زندانیان حیوانات دچار مشکلات رفتاری یا سایر مشکلات که پذیرفتن آنها بوسیله خانواده‌ها را مشکل می‌کند، تعلیم می‌دهند.

    تینا هالند، هماهنگ‌کننده فعالیت‌ها در زندان لیکینگ می‌گوید این برنامه برای کمک به سگ‌هایی است که در غیر این صورت ممکن است به کشتن ترحم‌آمیز دچار شوند و به زندانیان امکان انجام فعالیتی سازنده را می‌دهد.

    هالند گفت: “نتایج این برنامه فوق‌العاده بوده است… نتایج فراتر از حد تصورات ماست. هدف زندانیان تنها این است که سگ‌ها خانه و کاشانه‌ای پیدا کنند.”

  • شکایت سازمان حفاظت محیط زیست از وزارت نفت

    همشهری: نشت نفت ازخطوط انتقال پالایشگاه امام حسن در بندر دیراستان بوشهر و آلودگی خشکی و دریایی منطقه، موجب شکایت سازمان حفاظت محیط‌زیست از وزارت نفت شکایت شد.

    به گزارش ایلنا، امید صدیقی مدیر کل اکوبیولوژی دریایی سازمان حفاظت محیط زیست از شکایت سازمان حفاظت محیط‌زیست از وزارت نفت خبر داد وافزود: این شکایت توسط اداره کل استان بوشهر به جهت آلودگی بیش از 400هکتار از زمین‌های کشاورزی و به وجود آمدن یک لکه نفتی به طول 20 کیلومتر دراثرنشت نفت ازخطوط انتقال صورت گرفته و به مراجع قضایی تسلیم شده است.

    او ادامه داد: نشت نفت و ایجاد آلودگی زیست محیطی در این خط لوله بندردیلم استان بوشهر مسلماَ خسارت‌های شناخته و ناشناخته سنگینی را بر محیط زیست منطقه به دنبال دارد.

    صدیقی در مورد وضعیت فعلی آلودگی نفتی چند روز اخیر نیز گفت: بخش زیادی از آلودگی نفتی به جهت توفان در دریا پخش شده و بخشی دیگر در سواحل جمع شده است.

    او ادامه داد: در حال حاضر به جهت انجام عملیات پاکسازی توسط پرسنل و کارشناسان اداره کل محیط زیست بوشهر تخمین خسارت وارده ناشی از نشت نفت به دریا و خشکی درساحل استان بوشهر ممکن نیست.

    صدیقی تاکید کرد: کارکنان وزارت نفت نیز درحال حاضر با استفاده از مواد پخش کننده نفت در حال پاکسازی دریا از نفت هستند.

    او با ابراز تاسف از گفته‌های اردشیری معاون ایمنی،‌بهداشت و محیط زیست وزارت نفت که گفته بود آلودگی نفتی به دریا نرسیده است، گفت: جای تعجب است که ایشان در این زمینه اطلاعی ندارند زیرا تعداد زیادی از پرسنل و ماشین‌آلات جمع‌آوری نفت متعلق به شرکت نفت نزدیک به چهار روز است در محل حضور داشته و مشغول عملیات پاکسازی هستند.

    صدیقی آخرین مساحت لکه نفتی در ساحل بوشهر را 20 کیلومتر طول و 8 کیلومتر عرض اعلام کرد و افزود: البته لازم به ذکر است که حجم زیادی از این لکه نفتی در دریا در اثر طوفان یا دردریا پخش شده یا درساحل جمع شده است.

  • میش مرغ؛ درفهرست قرمز اتحادیه جهانی حفاظت

    همشهری: میش مرغ (Otis tarda) یکی از بزرگ‌ترین پرندگان ایران است که از نظر حفاظتی در فهرست قرمز اتحادیه جهانی حفاظت (IUCN) در طبقه آسیب‌پذیر (VU) قرار دارد.

    همچنین این‌گونه یکی از پرندگان نادر ایران محسوب می‌شود که در سال 1346 از سوی کانون شکار و صید آن زمان و سازمان حفاظت محیط‌زیست فعلی «حمایت شده» اعلام شد. ولی با وجود تمامی این اقدامات، ضروری است از شکار آن جلوگیری شود و برای حفاظت از محل‌های جوجه‌آوری آن به‌ویژه در شمال غرب کشور اقدامات جدی و فوری به عمل‌ آید. یکی از مهم‌ترین محل‌های تجمع و زادآوری میش‌مرغ‌ها در ایران دشت‌های اطراف شهرستان بوکان است که جمعیت قابل‌توجهی از میش‌مرغ‌ها را حمایت می‌کند.

    هر سال در دشت‌های سوتاو و حمامیان، 27 تا 60 قطعه، دشت ینگجه-آلبلاغ، 21 تا 25 قطعه و دشت سه کانیان نیز 10 قطعه میش‌مرغ شمارش می‌شود. به‌طور کلی، هر‌چه از شمال غربی ایران به سمت غرب می‌رویم از تعداد میش‌مرغ‌ها کاسته می‌شود؛ یعنی دشت‌های آذربایجان بیش از دشت‌های کردستان، کرمانشاه و همدان میش‌مرغ‌ها را در خود جای داده و می‌دهد.

    شکار میش‌مرغ‌ها در دهه اول انقلاب و قبل از آن یکی از مهم‌ترین دلایل کاهش جمعیت این‌گونه بوده است. اغلب زیستگاه‌های این‌گونه شامل تپه ماهورهای کم ارتفاع و دشت‌های باز، به‌مزارع کشاورزی به‌خصوص به اراضی دیم کم بازده تبدیل شده است. تبدیل اراضی، این‌گونه را ناچار کرده که مزارع گندم، نخود و جو را به‌عنوان زیستگاه خود انتخاب کند. این عامل در مراحل مختلف کاشت، داشت و برداشت محصولات، یعنی در تمام مراحل کشت و زرع به پرنده استرس وارد کرده و همیشه آن را در معرض تهدید و خطر قرار می‌دهد. کاهش شدید جمعیت میش‌مرغ در اغلب زیستگاه‌های مهم آن به‌دلیل چرای بی‌رویه، تخریب پوشش گیاهی، فرسایش خاک، ناامن شدن منطقه و کاهش غذا برای این‌گونه نیز بوده است.

    همچنین بروز پدیده خشکسالی در سال‌های 74 تا 80 نیز از جمله عوامل طبیعی مهم در کاهش جمعیت میش‌مرغ بوده است، زیرا در زمان خشکسالی گندمزارها و سایر مزارع از جمله مزارع نخود که محل تخم‌گذاری و تغذیه این پرنده بود، خشک شده و یا ارتفاع رویشی آنها برای انتخاب محل آشیانه‌سازی و استتار مناسب نبوده است. مسئله مهم دیگر تردد مالکین مزارع در منطقه است. این موضوع باعث رم‌کردن و فرار میش‌مرغ‌ها از لانه می‌شود. همچنین برخی افراد آگاهانه یا بدون آگاهی اقدام به جمع‌آوری تخم‌ها یا جوجه‌ها می‌کنند که این کار خسارت جبران ناپذیری به جمعیت گونه و تنوع ژنتیک آن وارد می‌کند.

    زیستگاه تخریب شده میش‌مرغ‌ها

    این پرنده از جمله پرندگان خشکی‌زی بوده که زیستگاه اصلی آن دشت‌های باز و اغلب بدون درخت، استپ‌ها و مراتع است. در یک بررسی در استان آذربایجان غربی، مشخص شده این‌گونه به‌دلیل تخریب زیستگاه، مزارع و کشتزارها به‌خصوص اراضی کشاورزی گندم، جو، نخود و یونجه‌زارها را به‌عنوان زیستگاه جوجه‌آوری خود انتخاب کرده و در همان زیستگاه‌ها نیز تغذیه، استراحت و زمستان‌گذرانی می‌کند. به‌دلیل خوی رمنده این پرنده که به حق از انسان فرار می‌کند، دشت‌ها و اراضی کشاورزی غیرمتمرکز، بدون مزاحمت یا مزاحمت کم را می‌پسندد.

    میش‌مرغ‌ها در لانه‌سازی از مصالح خاصی استفاده نمی‌کنند، آنها معمولا دیمزارهای گندم و نخود را به‌عنوان محل آشیانه‌سازی و جوجه‌آوری انتخاب می‌کنند تا به راحتی از دید انسان و سایر عوامل مزاحم در امان باشند و جوجه‌ها به منبع اصلی تغذیه خود که گندم و نخود است دسترسی داشته باشند و در مواقع احساس خطر خود را به راحتی مخفی کنند. این پرنده به یونجه‌زارها و گندم‌زارها و مزارع جو که تازه درو شده باشد علاقه زیادی دارد و از نخود و حشراتی مانند ملخ‌ها، جیرجیرک‌ها و سایر حشرات نیز تغذیه می‌کند. به همین دلیل در کنترل حشرات مزارع و احتمالا انواع آفات نقش دارد.

    دشت سوتاو و حمامیان: در 12 کیلومتری شمال غربی شهر بوکان و در محور بوکان به مهاباد قرار دارد. حداقل و حداکثر ارتفاع دشت به‌ترتیب1350 و 1400 متر است. این دشت به نسبت، وسیع و بدون درخت بوده که در برخی مناطق هموار و در مناطقی تپه ماهوری است.

    حدود 90 درصد دشت زیرکشت گندم است و در 10 درصد باقی مانده نخود و آفتابگردان کشت می‌شود. معمولا از اوایل زمستان تا اوایل فروردین میش‌مرغ‌ها در آن دیده می‌شوند؛ زمانی که برف همه منطقه را سفید پوش کرده است. این دشت از تردد کمی برخوردار است و از مهم‌ترین زیستگاه‌های جوجه‌آوری میش‌مرغ‌ها در آذربایجان غربی است.

    دشت ینگجه- آلبلاغ: در 5 کیلومتری جنوب شرقی شهر بوکان در محور بوکان به سد شهید کاظمی قرار دارد. این دشت دارای کشتزارهای یونجه، نخود و جو است. با توجه به آمار مشاهدات در 9 ماه اول سال میش‌مرغ‌ها در این دشت حضور دارند. با بارش نخستین برف سنگین زمستانی در این دشت، میش‌مرغ‌ها به مناطق دیگر مهاجرت می‌کنند.

    دشت سه کانیان: این دشت در 15 کیلومتری شمال شرقی بوکان و در محور بوکان به میاندواب قرار دارد. این دشت دارای 5 روستا به نام‌های سه‌کانیان، کانی علی گرده، کانی سور، کانی قلا و ارمنی بلاغی است. این دشت نیز یکی از مناطق جوجه‌آوری میش‌مرغ‌ها محسوب می‌شود.

    دشت باجوند-آزاد: وسعت زیادی دارد و از نظر توپوگرافی به‌صورت تپه ماهورهای کم‌ارتفاع بوده و بیشتر دشت به‌ویژه در اطراف روستاها تبدیل به دیمزار‌های گندم شده است. محصول این دشت به‌صورت مکانیزه برداشت می‌شود. دشت باجوند-آزاد دارای 4 روستای باجوند، آزاد، قلقله و سنجاق است. حداقل و حداکثر ارتفاع این دشت 1305 و 1355 متر است که دشتی با پستی و بلندی کم محسوب می‌شود. جوجه‌آوری میش‌مرغ‌ها بارها از این دشت گزارش شده است. نکته قابل توجه آن است که از اوایل بهار تا نخستین بارش سنگین زمستانی میش‌مرغ‌ها در این دشت مشاهده می‌شوند.

    دشت فسندوز: این دشت قسمتی از منطقه شکار ممنوع قره قشلاق است که از نظر تقسیمات کشوری در محدوده استان آذربایجان غربی از توابع شهرستان میاندواب است اما از نظر منطقه شکار ممنوع تحت مدیریت اداره کل حفاظت محیط‌زیست استان آذربایجان شرقی است. این دشت یکی از زیستگاه‌های غنی محسوب می‌شود که میش‌مرغ‌ها اغلب طول سال در آن دیده می‌شوند. یکی از عوامل تخریب این زیستگاه احداث یک پرورشگاه ماهی به وسعت 2000 هکتار است. به‌طور کلی، تمام مناطق شکار ممنوع ایران به تخریب زیستگاه و تبدیل اراضی حساس هستند.

    جلگه دریاچه ارومیه: این منطقه در حاشیه غربی دریاچه ارومیه و در 32 کیلومتری شمال شرقی شهرستان ارومیه واقع شده است. منطقه‌ای هموار و مرتعی‌ که  در مجاورت زمین‌های کشاورزی روستاهای انگنه، مرگنلر و خانشان واقع است. آمار مشاهدات این دشت هیچگاه از 6 قطعه بیشتر نبوده اما این نیز یکی از زیستگاه‌های جوجه‌آوری میش‌مرغ است.

    بخش خلیفان: این دشت در جنوب مهاباد در محور مهاباد به سردشت قرار دارد. این منطقه شامل روستاهای کانی سیب، گلینان، کانی میران، خلیفان، قادر آوار و قلعه‌جوغه است. از این منطقه نیز گهگاهی تولیدمثل میش‌مرغ گزارش شده است و در 9 ماه اول سال میش‌مرغ‌ها در آن مشاهده می‌شوند.

    زرینه اوباتو و دیواندره: این دشت به‌عنوان منطقه مهم پرندگان شناخته شده و 5 هزار هکتار وسعت دارد. ارتفاع آن 1800 متر است و در استان کردستان و 65 کیلومتری شمال سنندج واقع شده است. بیشتر مساحت دشت زیرکشت گندم رفته است اما در تپه ماهورها گیاه درمنه به‌عنوان گیاه غالب به چشم می‌خورد. میش‌مرغ‌ها از بهار تا پاییز در این منطقه دیده می‌شوند و گاهی نیز جوجه‌آوری می‌کنند. این منطقه علاوه بر میش‌مرغ‌ها زیستگاه درنای معمولی، کوکر شکم سیاه، کبوتر چاهی، دلیجه و سارگپه پابلند نیز محسوب می‌شود.

    دشت طلسم: این منطقه با 4500 هکتار مساحت یکی از مناطق مهم پرندگان در استان کرمانشاه است. ارتفاع منطقه 1410 متر است و زمین‌های منطقه به‌عنوان چراگاه و مرتع استفاده می‌شود و بخشی از آن نیز زیرکشت حبوبات است.

    در پیرامون تپه ماهورها نیز گیاه درمنه به چشم می‌خورد. دشت طلسم در 5 تا 10 کیلومتری جنوب تا جنوب شرقی روستای کرند و 70 کیلومتری غرب و جنوب غربی شهر کرمانشاه واقع شده است. این دشت علاوه بر میش‌مرغ زیستگاه عقاب طلایی، سارگپه پابلند، طرلان، سارگپه و درنای معمولی است.

    دشت گز: این منطقه با 5000 هکتار مساحت یکی از مناطق مهم پرندگان در استان کردستان است. ارتفاع این منطقه 1820 متر و در شمال جاده سنندج به همدان واقع شده است.

    میش‌مرغ در خاورمیانه در 3کشور سوریه، فلسطین و ایران دیده می‌شود و در ایران در استان‌های آذربایجان غربی، شرقی، کردستان و همدان پراکندگی دارد. گاهی نیز تعدادی در پاییز و زمستان در شمال شرقی کشور مشاهده می‌شوند. این‌گونه در ایران ‌ در غرب و شمال غرب ایران نظیر حاشیه «دریاچه ارومیه»، اطراف تالاب‌های «قره قشلاق»، «شورگل، یادگارلو و دورگه‌سنگی»، «گرده، قیط و میمند»، «دریاچه قوری گل»، «دریاچه قوپی»، «نوروزلو و قازانلو» در آذربایجان شرقی و غربی دیده شده است.

    همچنین از مناطق «دیواندره و زرینه اوباتو»، «دشت قروه» و «دشت گز» در استان کردستان و «تالاب هشیلان» و «دشت طلسم» در استان کرمانشاه نیز گزارش شده است. میش‌مرغ‌ها در منطقه «رودجوین و کال شور»، «دشت تایباد» در استان‌های خراسان شمالی و رضوی و حاشیه «تالاب میانکاله و خلیج گرگان» در جنوب شرقی دریای خزر نیز مشاهده شده‌اند.

  • بودجه 2 میلیاردتومانی انتقال مرجان‌های چابهار کجا خرج شد؟

    همشهری: با وجود اختصاص بودجه 2میلیارد تومانی برای انتقال مرجان‌های چابهار، معاون دریایی سازمان حفاظت محیط‌زیست از تخریب 2هزار مترمربع از بهترین زیست‌بوم‌های مرجانی در چابهار خبر داد و افزود:

    مجری طرح توسعه اسکله شهید بهشتی با وجود متوقف بودن عملیات انتقال مرجان‌ها، بدون هماهنگی با سازمان حفاظت محیط‌زیست، هفتم بهمن ماه جاری شبانه خاکریزی در مناطق مرجانی را از سرگرفته و بخش دیگری از زیست‌بوم‌های مرجانی را تخریب کرده است. این درحالی است که بنا به تفاهمنامه موجود میان سازمان محیط زیست و سازمان بنادر و دریانوردی، قرار بود زیست‌بوم‌های مرجانی به نقطه‌ای دیگر منتقل شود؛ طرحی که شهریورماه گذشته در نخستین گام اجرایی به‌دلیل رعایت نکردن ضوابط و مقررات و آسیب رساندن به مرجان‌ها با پیگیری سازمان حفاظتش محیط‌زیست متوقف شد.

    دکتر محمد باقر نبوی در گفت‌وگو با همشهری تصریح کرد: مسئولان محلی محیط‌زیست به محض اطلاع از خاکریزی در مناطق مرجانی، مراتب اعتراض خود را به مجری و کارفرمای طرح توسعه اسکله شهید بهشتی اعلام کردند اما آنها با این توجیه که مجری طرح انتقال مرجان‌ها پایان عملیات انتقال مرجان‌ها را اعلام کرده است، به عملیات خاکریزی ادامه دادند؛ درحالی‌که برخلاف این ادعا، مجری طرح انتقال حتی 10 درصد مرجان‌ها را منتقل نکرده و در انتقال همان 10 درصد نیز آسیب جدی به مرجان‌ها وارد شده است.

    براین‌اساس، انتظار می‌رفت مجری طرح انتقال مرجان‌ها با رفع ایرادات و تجدید نظر در شیوه انتقال، با هماهنگی و نظارت سازمان حفاظت محیط‌زیست عملیات انتقال را از سر بگیرد نه اینکه پایان عملیات انتقال را اعلام کند؛ ضمن اینکه تنها مرجع ذیصلاح برای اظهارنظر در این زمینه سازمان حفاظت محیط‌زیست است نه مجری طرح انتقال. به گفته وی هم‌اکنون عملیات خاکریزی با رای مراجع قضایی متوقف شده است.

    این گزارش می‌افزاید: شهریورماه گذشته مجری طرح انتقال مرجان‌ها بدون اعزام ناظر متخصص در منطقه، عملیات اجرایی را آغاز کرد و با وجود نامناسب بودن شرایط محیطی از جمله بالابودن دما و میزان کدورت آب، مرجان‌ها را مثل پاره آجر از بالا رها کرده و در نتیجه بخش عمده صخره‌های مرجانی خرد و شکسته شدند؛ به همین دلیل عملیات متوقف شد. این درحالی است که مسئول طرح انتقال مرجان‌ها در گفت‌وگو با همشهری اعلام کرده بود برای فاز مطالعاتی این طرح یک و نیم میلیارد تومان و برای اجرای طرح 500 میلیون تومان اعتبار اختصاص یافته است.

  • نظر دکتر اسماعیل کهرم دربارۀ 2 قلاده ببر روسی

    همشهری، دکتر اسماعیل کهرم: می‌گویند آدم خوشبین کسی است که از هر اتفاقی، ولو هر قدر ناگوار، یک نتیجه مثبت بگیرد یا لااقل یک پند با ارزش به دست آورد.

    یک ضرب‌المثل هم می‌گوید، هر لکه ابر سیاه، دارای لبه‌ای نقره‌ای و روشن است.با این رویکرد بنده هم سعی کردم عینک خوشبینی بر چشم، به واقعه مرگ ببر سیبری نگاه کنم و آنچه در پی می‌آید نکات مثبتی است که از مرگ این ببر باشکوه و زیبا، می‌توان استخراج کرد: ایده تحمیلی ورود ببر سیبری و معرفی آن به عنوان ببر منقرض‌شده مازندران از ابتدا شکست خورده و بدون پشتوانه علمی و عملی بود و حتی اگر این ببر هم زنده بود در ماهیت و نتیجه محتوم این طرح، تغییری حاصل نمی‌شد.

    حقیقت آن است که در این میان تنها روسیه از این سودا سود برد و 2قلاده پلنگ ایرانی را برای مسابقات زمستانه آسیایی به شهر سوشی برد. ببرها به عنوان مابه‌ازاء به ما تحمیل شدند آن هم زودهنگام و وقتی که ما آمادگی نداشتیم و منطقه محصور میانکاله مهیای پذیرش آنها نبود. ولی مگر ما مجبور به پذیرش زودهنگام این ببرها بودیم؟ مثلا نمی‌شد به جای دریافت
    2 قلاده ببر سیبری از روسیه می‌خواستیم که در آتش‌سوزی‌های جنگل‌های شمال به ما کمک کند؟ حقیقت آن است که آنها خود پیشنهاد کردند که ببرها را ما بپذیریم و آن وقت ما تصمیم گرفتیم که برای آنها برنامه‌ریزی خلق‌الساعه انجام دهیم و نام «احیای ببر مازندران» را روی این طرح من درآوردی بگذاریم.

    احیای نسل جانوران حیات‌وحش در طبیعت انجام می‌شود و نه در قفس! در سراسر ایران زیستگاهی برای رها کردن یک قلاده ببر وجود ندارد که بتواند به طور طبیعی نیازهای غذایی ببر را فراهم کند و به انسان‌ها و احشام آنها آسیب وارد نیاورد. بنابراین ببرها محکوم به زندگی در قفس خواهند بود و طبق تعاریف شورای جهانی حفاظت از طبیعت (IUCN) حیوان قفسی در زمره حیات‌وحش محسوب نمی‌شود! و انتقال یک جانور از یک قفس به قفس دیگر احیای نسل نیست ولی قرار بود به این مسئله با عینک خوشبینی بنگریم و یا از آن پندی بپذیریم.

    اگر بپذیریم که تمامی سازمان‌های این سرزمین برای مردم تشکیل شده‌اند و باید به مردم پاسخگو باشند، دلیل پنهان‌کاری‌ها و اطلاعات قطره‌چکانی و با فاصله زمانی چیست؟ در نظر آوریم که از لحظه ورود ببرها به ایران، پرده‌پوشی و پنهان‌کاری آغاز شد. سن ببر نر 2 سال و ماده 4/5 سال اعلام شد. بعدها این ارقام هر کدام دو برابر شدند! مسئله ورود نابهنگام ببرها، پس از 8 ماه تنها پس از مرگ ببر نر اعلام شد و همین طور مسئله عدم صدور دفترچه بهداشتی ببرها از طرف روسیه. مثلی است معروف که می‌گویند در جنگ و اختلاف، اولین قربانی حقیقت است ولی در جریان جنگ لفظی و پاس‌کاری‌های اتهامی بین سازمان حفاظت محیط‌زیست، باغ‌وحش بزرگ ارم و سازمان دامپزشکی بسیاری از حقایق آشکار شدند. مثلا آنکه ببرها قرار بود تنها یک ماه در باغ‌وحش میهمان باشند ولی مشخص شد که ببرها به کل قفسی بودند و اینکه ببر نر با دیدن نقش خود در استخر وحشت کرده در حالی که ببر‌های وحشی با آب کاملا عجین هستند!

    اظهارات ضد و نقیض

    حقیقت دیگر آنکه برخلاف نظریه سازمان دامپزشکی که توصیه کرده بود به گربه‌های باغ‌وحش باید گوشت گوساله داد، از گوشت الاغ استفاده می‌شده، آن هم بدون آزمایش سلامت آنها! و بالاخره آنکه آخرین بسته غذایی شیرها و ببرها(الاغ‌ها) از طریق مرزها و قاچاقی وارد ایران شده بودند! ملاحظه می‌شود که عیان شدن این حقایق آن هم پس از 8 ماه از نتایج مثبت مرگ این ببر به شمار می‌آیند. بسته شدن باغ‌وحش تهران به طور قطع یک نعمت پنهان بود. این باغ‌وحش در خورشهر تهران نبود که نبود.

    در این فضای غبارآلود ناگهان اعلام می‌شود که ببر جوان مرد! همین. شاهدان عینی گفتند که لاشه آن را داخل یک وانت آبی‌رنگ گذاشتند و با عجله و شتاب به پارک پردیسان منتقل کردند. ولی چرا؟ بعدها اعلام شد که ببر مذکور مدتی قبل بیمار بوده و حتی تحت عمل جراحی هم قرار گرفته ولی بعدا حالش رو به وخامت گذاشته، 5روز غذا نخورده و مرده. بعد هم فرضیه و مسئله «مشمشه» مطرح شد و این بیماری چنان ناشناخته است که خبرنگاران خارجی و داخلی حتی نمی‌توانستند آن را تلفظ کنند. در این میان عکس‌العمل 2 نفر از مقامات قابل توجه بود؛ یکی که در جمع خبرنگاران اعلام کرد که اصلا مسئله‌ای نیست و یک امر عادی است و هیچ اتفاق مهمی نیفتاده! و دیگری که فرمود من نمی‌دونم چرا مرد؟ خودتان بروید و ببینید! این یعنی اطلاع‌رسانی در زیباترین فرم آن! یکی از خبرنگاران رادیو به من گفت که 3 روز درصدد گفت‌وگو با یکی از مسئولان سازمان بوده و پس از چندین تلفن و مراجعه، مسئول مربوطه به مدت 90 ثانیه یک مشت مطالب بسته‌بندی شده را تحویل شنوندگان رادیو داد؛ در واقع ایشان صحبت کرد ولی چیزی نگفت!

    جالب است که همین یکی دو ماه پیش سازمان حفاظت محیط‌زیست همایش «محیط‌زیست و رسانه» را برگزار کرد! در این همایش همکاری تنگاتنگ سازمان محیط‌زیست و رسانه‌ها مورد تأکید قرار گرفت. ظاهراً انتظار می‌رفت که رسانه‌ها ورود ببرهای سیبری را در بوق و کرنا پوشش دهند ولی وقتی یکی از آنها مرد در مورد آن سکوت کامل اختیار کنند. این نمونه همکاری با رسانه‌ها بود که مدنظر سازمان بود!

    به راستی اگر سازمان حفاظت محیط‌زیست و «باغ وحش بزرگ ارم» مردم را صاحبان اصلی این تشکیلات می‌دانستند، این طور اطلاع نارسانی می‌کردند؟ اگر به جای این پرده‌های ابهام، باغ‌وحش تهران یک کنفرانس مطبوعاتی تشکیل می‌داد و مردم را در جریان راستین واقعه قرار می‌داد، وظیفه خود را بهتر انجام نمی‌داد؟

    یک فرصت طلایی

    به نظر شما این یک موقعیت طلایی برای باغ وحش تهران نبود تا با مردم درددل کند و مسائلی را در میان بگذارد؟ در تمام مدتی که باغ وحش در تهران فعال است، موقعیتی به این خوبی و نابی به وجود آمده؟ این هم از آن موقعیت‌ها و نعمات پنهانی بود که در سایه مرگ ببر ایجاد شد و متأسفانه قدر آن دانسته نشد و از آن استفاده نشد. در سراسر دنیا سازمان‌های محیط‌زیست و باغ‌وحش‌ها متکی به اطلاع‌رسانی رسانه‌ها هستند و مثلا جشن تولد برای گوریل 60ساله باغ‌وحش برگزار می‌کنند و یا تولد یک بچه فیل یا پاندا را جشن می‌گیرند. اینگونه مراسم صرفا با اتکا به رسانه‌ها برگزار می‌شود و به سمع و نظر مردم می‌رسد.

    و اما یک سؤال از مقامات 3تشکیلات درگیر مخاصمه! یعنی سازمان حفاظت‌محیط‌زیست، باغ‌وحش تهران و سازمان دامپزشکی. آیا به راستی این ببر در اثر بیماری مشمشه از بین رفت؟ با سؤالاتی که بنده از متخصصان پرسیده‌ام مشمشه به‌هیچ عنوان ایجاد جراحت نمی‌کند که نیاز به عمل جراحی باشد! آیا حقیقت را چند سال بعد خواهیم فهمید؟ نکته جالب آن است که مقامات ما نه تنها کارشناسان داخلی را امر به سکوت کرده‌اند بلکه آنان دامنه نفوذ خود را به روسیه هم گسترش داده‌اند و کارشناسان روسی را نیز تشویق به سکوت محض کرده‌اند؛ به طوری که ما هیچ مطلبی را در این مورد از آنان نشنیدیم.

    نکته آخر که در اصل یک نعمت مخفی است و بزرگ‌ترین آن است، اقبالی است که مردم در این مورد نشان داده‌اند. به نظر می‌رسد که با همکاری و اطلاع‌رسانی (تا آنجا که می‌دانستند)، خوشبختانه مردم مسئله مرگ ببر نر روسیه را (که حتی اسمی هم برایش تعیین نشده بود)، یک مسئله ملی تلقی کردند و به راستی اینگونه رویکرد به مسائلی مربوط به حیات وحش نمودار بلوغ ذهنی مردم گرامی ما و ضامن حفاظت از حیات‌وحش ما خواهد بود.و بالاخره آخرین نعمت پوشیده در این واقعه ناخوشایند، توجه نمایندگان ملت به این امر بود. فراکسیون اصل پنجاهم قانون اساسی (اصل موردی محیط‌زیست که به راستی از مترقی‌ترین اصول در دنیاست و در آن هرگونه عملیات مخرب محیط‌زیست را ممنوع می‌داند)، با ورود قاطعانه و مطلعانه به مسئله، مسئولان را به ترتیب میزان خطا معرفی کرد: 1- سازمان حفاظت محیط‌زیست، 2- باغ‌وحش ارم که به توصیه سازمان دامپزشکی اعتنا نکرده و از گوشت الاغ به جای گوشت گوساله استفاده کرده و بالاخره 3- سازمان دامپزشکی که کنترلی روی سلامت الاغ‌های طعمه نداشته است.

    آیا به راستی به نظر شما در ورود تحمیلی ببر سیبری، نگهداری آن در یک قفس به مدت 8 ماه، اظهارات ضد و نقیض مسئولان، مرگ بسیار مشکوک ببر نر و مطالبی که پس از آن اظهار شد، هیچ نعمتی یا لااقل عبرتی نهفته نبود؟
    ما این نعمت و عبرت را مدیون ببر سیبری می‌دانیم که با مرگ خود پرده‌ها را کنار زد ولی به راستی در رفتار مسئولان ما تغییر پیدا خواهد شد؟ خدا کند.

    حکیم مهر به نقل از دکتر اسماعیل کهرم: مردم را به اسم ببر مازندارن فریب ندهید

    وضوع مبادله پلنگ ایران با ببر سیبری از اینجا شروع شد که روسیه تصمیم گرفت المپیک زمستانی آینده را در شهری به نام سوشی برگزار کند و این منطقه نیز همچون منطقه ارسباران ایران جزیی از ناحیه رویشی قفقاز محسوب می‌شود که نسل پلنگ در این منطقه رو به نابودی است. از آنجا که نسل این گونه جانوری در سوشی رو به انقراض است روسیه تصمیم می‌گیرد برای جلب توجه شرکت کنندگان در المپیک زمستانی نسل پلنگ در این منطقه را به گونه‌ای احیا کند و لذا از ایران درخواست اهدای چند قلاده از این جانور می‌کند و ایران نیز در ازای اهدای پلنگ به آنها درخواست دو قلاده ببر می‌کند. بدین ترتیب قرار شد دو قلاده ببر از یکی از باغ وحش‌های روسیه به ایران منتقل شود. اما جالب است که آقایان در سازمان محیط زیست ادعا کرده‌اند که این ببرها از محیط طبیعی گرفته شدند و به ایران آمدند در حالی که شواهد نشان می‌داد این ادعا صحت ندارد.

    اگر یک گنجشک را در قفس بیندازید خودش را به در و دیوار می‌کوبد ، پس این چگونه ببرهایی بودند که وقتی به قفس منتقل شدند در برابر چشم آن همه خبرنگار و عکاس و فیلمبردار و نور فلاش و غیره نه نعره کشیدند و نه غرش کردند؟! تنها جانوری می‌تواند اینگونه آسوده خاطر با محیط قفس کنار بیاید که خود در قفس متولد شده باشد. گذشته از این حالا برای اینکه کارشان را توجیه کنند مرتباً می‌گویند نژاد ببر مازندران و ببر سیبری با هم یکی است. در حالی که چنین نیست و در سال 1322 در منطقه کلاله استان گلستان آخرین ببر مازندران شکار و برای همیشه منقرض شد. پیتر جکسون نیز در کتاب معروف خود می‌نویسد که در ابتدای قرن بیستم 8 زیر گونه از ببرها شناسایی شده که در این کتاب ببر مازندران را با نام علمی Panthera Tigris Vergata و ببر سیبری یا آمور را هم با نام علمی Panthera Tigris Altaica مشخص کرده است. خب این طبیعی است که همه این 8 نوع ببر با هم تشابه ژنتیکی داشته باشند اما این به این معنی نیست که اینها همه‌شان با هم یکی هستند. در این کتاب گفته شده که وزن ببر نر مازندران بین 170 تا 240 کیلو است اما وزن ببر سیبری 180 تا 306 کیلو است. وقتی چنین تفاوتی از نظر وزن بین این دو وجود داشته چطور می‌توان ادعا کرد اینها با هم یکی هستند؟!

    حالا می‌خواهند ببرها را به میانکاله ببرند، آنهم فقط در 50 هکتار از میانکاله! موش هم در این 50 هکتار نمی‌تواند غذا پیدا کند، چه رسد به ببر! پس قرار است این حیوان از چه چیزی تغذیه کند و لابد تغذیه هم دستی صورت می‌گیرد که در این صورت هر قلاده از این حیوان هر هفته حداقل 40 کیلوگرم گوشت خالص نیاز دارد. حالا حفاظت از پناهگاه 68 هزار هکتاری میانکاله برای محیط‌بانان بدبخت و مظلوم آن کم بود که از این پس غم سیرکردن شکم این دو ببر هم به آن اضافه می‌شود. حال پرسش این است که جانوری را که می‌خواهند در اسارت نگهداری کنند و تغذیه‌اش هم دستی صورت می‌گیرد چطور می‎توان ادعای احیای آن را در طبیعت داشت؟ بنابراین این مبادله پلنگ با ببر نه مبنای علمی داشته و نه ارتباطی به سازمان محیط زیست داشته است. مگر مردم را بی‌سواد فرض کردیم که چنین ادعاهایی را مطرح می‌کنیم و اصلاً این کار در شرح وظایف سازمان محیط زیست نیست. در حالی که این مبادله می‌توانست بین دو باغ وحش ایران و روسیه صورت گیرد نه سازمان محیط زیست. به همین دلیل است که این روزها بارها با خود می‌گویم صد رحمت به سرکار خانم جوادی، ریاست سابق سازمان محیط زیست، لااقل ایشان دیگر از این کارها نکردند. اصلاً آیا بهتر نبود این پول‎‌هایی که قرار است صرف نگهداری این دو ببر غیربومی در ایران شود صرف خروج دام مازاد بر ظرفیت مراتع در میانکاله و سایر مناطق می‌شد؟

  • مغز پرنده‌های چرنوبیل کوچک است

    همشهری: پرنده‌هایی که در محل حادثه هسته‌ای چرنوبیل زندگی می‌کنند مغز کوچک‌تری دارند.

    بر اساس پژوهشی جدید که در نشریه “پلاس وان” چاپ شده، با بررسی 550 پرنده از 48 گونه مختلف این منطقه، مشخص شده است که در اثر نشت مواد رادیواکتیو پرنده‌های چرنوبیل مغزشان 5 درصد کوچک‌تر است.

    اندازه مغز پرنده‌های یک ساله به‌طور قابل ملاحظه‌ای کوچک‌تر از پرنده‌های پیرتر است.

    گفته‌می‌شود کوچکی اندازه مغز با کاهش توانایی شناخت ارتباط دارد.

    این موضوع را گروهی از پژوهشگران نروژ، فرانسه و آمریکا به سرپرستی پروفسور تیموثی موسه‌او از دانشگاه کارولینای جنوبی و دکتر مولر از دانشگاه پاریس جنوبی کشف کرده‌اند.

    در آوریل 1986 راکتور شماره 4 در نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل منفجر شد.

    بعد از این حادثه ردی از رادیو اکتیو، تقریبا در همه کشورهای نیمکره شمالی پیدا شد.

    بعد از آن تحقیق‌های مختلفی برای بررسی تاثیر رادیواکتیو بر محیط و موجودات زنده منطقه انجام شده است که این مورد هم یکی از این نمونه تحقیق‌هاست.

    اصولا پرنده‌های تحت استرس می‌توانند برخی از ارگان‌هایشان را برای تطبیق با شرایط سخت محیط زیست تغییر بدهند.
    به عنوان مثال پرنده‌های مهاجر که مسافتی طولانی را طی کرده‌اند اغلب بخش‌های مشخصی از بدنشان را منقبض و کوچک
    می‌کنند تا از انرژی، استفاده بهتری بکنند.

    اما به گفته پژوهشگران مغز آخرین عضوی است که برای این کار قربانی می‌شود و به عبارتی اصولا پرنده‌ها مغزشان را کوچک نمی‌کنند.

    هنوز مشخص نیست که چه مکانیزمی مغز آنها را کوچک می کند و دانشمندان حدس می‌زنند رادیواکتیو ممکن است روی دیگر اعضای بدن پرنده‌ها نیز تاثیر گذاشته باشد.

  • مارها در گذشته پا داشته اند

    همشهری: دانشمندان با استفاده از فناوری تصویری سه بعدی با استفاده از اشعه ایکس دریافته‌اند که مارها در دوره تکامل، پاهای خود را از دست داده‌اند

    به گزارش ایسنا، محققان امیدوارند که اطلاعات جدید به حل مساله منشا مارها کمک کند که آیا آنها به نژاد مارمولک خاکی تعلق دارند یا به گونه‌ای که در اقیانوس‌ها زندگی می‌کند.

    اکنون تصاویر دقیق سه بعدی نشان داده که ساختار داخلی استخوان پای یک مار قدیمی با پاهای مارمولک خاکی شباهت بسیاری دارد.

    تنها سه نمونه از فسیل‌های ماری با استخوان‌های پای محفوظ مانده وجود دارند.

    مار «Eupodophis descouensi» که در این آزمایش مورد استفاده قرار گرفته، 10 سال پیش در صخره‌های 95 میلیون ساله در لبنان کشف شد. همراه این جانور 50 سانتی یک پای کوچک دو سانتی‌متری نیز وجود داشت که به لگن خاصره آن چسبیده بود.

    تصاویر سه بعدی با رزولوشن بالا از پای مدفون کوچک نشان می‌دهد که این گونه مار پاهای خود را در اثر رشد آنها از دست داده است. همچنین در این تصاویر معلوم شد که پای دوم مخفی این فسیل در حقیقت از زانو خم شده و چهار استخوان قوزک دارد اما هیچ اثری از استخوان پا یا انگشت وجود نداشت.

  • پرورش ماهی در قفس

    سبزپرس: با حضور معاون وزیر جهاد کشاورزی و ریاست سازمان شیلات ایران، استاندار گیلان ومدیران دستگاههای مربوطه اجرای طرح آزمایشی “پرورش ماهی در قفس ” برای نخستینن بار در دریای خزر و در منطقه جفرود بندرانزلی اجرا شد. در افتتاح این مراسم مدیر کل شیلات گیلان با اشاره به اینکه امروز روز تحقق یکی از آرزوهای قدیمی ما است، گفت: بر کسی پوشیده نیست روند طبیعی بر ما محدودیتهایی اعمال می کند که نمی توانیم از دریا برداشت بیشتری را انتظار داشته باشیم و برای بهره برداری پایدار ، اعمال مدیریت خوب در حفاظت از  ذخایر دریایی باید از شیوه های نوین و رایج و پر بازده استفاده کنیم.

    حجت سعیدی دواجی ایجاد اشتغال مولد، عدم محدودیت درزمینه آب، عدم محدودیت در زمین، حفظ ذخابر ماهیان دریایی، سرعت بالای تولید، پایین بودن سیوع و انتقال بیماری و استفاده از پسماندهای غذایی را از جمله مزیتهای این طرح خواند و تاکید کرد: امکان سنجی مشاور نروژی ظرفیت تولید در بخش پرورش ماهی در قفس در استان گیلان را 200 هزار تن با توانایی ایجاد اشتغال مستقیم و غیر مستقیم برای قریب به 80 هزار نفر را اعلام کرده است که این برای جامعه صیادی گیلان نوید بزرگی است.

    سعیدی گفت :  اگرچه مطالعات انجام شده امکان کار با طرفیت 120 تن را برای ما ممکن می کرد؛ اما در این طرح پایلوت ظرفیت 80 تنی پیش بینی شده که 30 تن از این ظرفیت به ماهیان خاویاری ( فیل ماهی ) و 50 تن آن به ماهیان استخوانی ( ماهی آزاد ) اختصاص دارد. قفس ها که با بیش از 90 درصد دانش بومی ، از جنس مطلوب و مقاوم پلی اتیلنی ساخته شده است که خود بومی بودن دانش این سازه می تواند در کاهش هزینه تاثیر مثبتی ایفا کند .

    وی با اعلام اینکه اعتبار فاز نخست این طرح 370 میلیون تومان است که در سفر سوم هیات دولت نیز پیشنهاد مبلغ سه میلیارد تومان  ارائه شد که مورد موافقت قرار گرفته است ، افزود : مدت زمانی که تا بهره برداری از ماهیان پرورش یافته در قفس درون دریا طول می کشد 2 سال است که می کوشیم این زمان را کمتر  کنیم. مدیر کل شیلات گیلان تاکید کرد تمامی 320 کیلومتر نوار ساحلی گیلان قابلیت اجرای این طرح را دارد.

    سرمایه گذاری در بخش پرورش ماهی در قفس مناسب و زود بازده

    معاون وزیر جهاد کشاورزی  و ریاست سازمان شیلات ایران در سخنانی با تاکید بر اینکه باید از تمامی پتانسیلهای موجود آبزی پروری بعنوان یک مزیت برجسته  در ایجاد اشتغال پایدار، امنتیت غذایی استفاده شود گفت: ما در سازمان شیلات ایران از هر فرد حقیقی و حقوقی که بخواهد در این بخش ورود کند به هم به لحاظ فنی و هم به لحاظ تسهیلات حمایت همه جانبه می کنیم.

    سید امین اله تقوی گفت :« این طرح دو نیاز عمده دارد که یکی تامین بچه ماهی و دیگری تسهیلات است که سازمان شیلات ایران در هردو مورد حامی بخش خصوصی خواهد بود حتی ما در برنامه خود زنجیر وار حمایت تولید کنندگان بچه ماهی را داریم که در واقع آسودگی خیال متقابلی برای هردو سوی جریان یعنی هم پرورش دهنده مولد و بجه ماهی و هم پرورش دهنده در قفس خواهد بود ضمن آنکه تا زمان انجام مزایده ها ما این نهاده را از طریق مراکز باز سازی ذخایر خود تامین و در اختیار پرورش دهندگان قرار می دهیم.»

    معاون وزیر جهاد کشاورزی انجام این طرح پایلوت با سرمایه گذاری بخش خصوصی در کنار حمایت همه جانبه شیلات ایران نشان از تمایل توام با حمایت سازمان شیلات برای سپردن امور بدست مردم خواند و گفت :« ما در رایزنی های خود با بانک ها قصد آن داریم که با فراهم کردن تسهیلات مناسب ، طی مدت سه سالی که ماهیان پرورشی در قفس به بهره برداری می رسند سازمان شیلات ایران این باز پرداخت را پذیرا شده وفرصت استمهال سه ساله ای برای تولید کننده فراهم شود لذا این گوی و این میدان ما از تمامی تولید کنندگان برای ورود به این کار دعوت می کنیم»

    وی در ادامه پرورش ماهیان خاویاری در ساحل، توسعه کشت میگو در استانهاتی شمالی، ماهی دار کردن آبندانها ، استفاده از چاه آبهای دو منظوره برای آبیاری کشاورزی و آبزی پروری را از پتانسیل های شمال کشور و خاصه گیلان خواند گفت: باید صنعت شیلات در گیلان که از گذشته به شیلاتش شناخته می شد هرچه پر رونق تر شود.

    بهره برداری بیشتر معیار مالکیت خزر

    همچنین در این مراسم استاندار گیلان اظهار داشت: دریای خزر مزرعه بزرگی برای پرورش ماهیان خاویاری ، سفید و آزاد خواهد بود و ما حتما مجوز تولید ماهی قزل آلا را نیز خواهیم گرفت .

    روح اله قهرمانی چابک  تاکید کرد : بحثهایی که از سهم 20 درصدی و 30 درصدی ما از دریای خزر مطرح می شود دلیلی نیست ، هرکس که در حاشیه خزر زندگی می کند هر قدر از نعمت الهی دریا بیشتر استفاده کند صاحب آن خواهد بود و ما می خواهیم جامعه صیادی ما با رویکرد استفاده از مزیت های آبزی پروری از برداشت سنتی فاصله بگیرد.

    وی گفت : اینک که ما طرح تعدیل پره های صیادی را دنبال می کنیم چه بهتر که تعاونی های در قالب پرورش ماهی در قفس در دریا تاسیس شوند و امیدواریم سراسر دریای خزر به قفس های پرورش تولید ماهی تبدیل شود.

    گفتنی است 62 کشور در دنیا پرورش ماهی در قفس در دریا را انجام می دهند که نروژ ، شیلی و ژاپن رتبه های برتر را دارند.

    منابع طبیعی و سازمان شیلات توافق کامل دارند

    رئیس سازمان شیلات ایران در حاشیه این مراسم در گفتگوی کوتاهی با سبز پرس در خصوص اینکه ادارات منابع طبیعی و آبخیزداری و سازمان شیلات هر دو زیر مجموعه وزارت جهاد کشاورزی هستند؛ اما در مواردی دچار پاره ای مسائل می شوند و با توجه به اینکه استفاده از آبندانه،  آبهای داخلی و پرورش در سواحل تبلیغ می شود،  آیا هماهنگی لازم انجام گرفته است،  گفت : تمامی هماهنگی های لازم در سطح وزارت خانه حاصل شده و ما و سازمان جنگلها هماهنگی کامل داریم و هرکسی که مشکلی دارد به ما رجوع کند مطمئن باشد که حل خواهد شد.

    تقوی در پاسخ به سوال دیگر ما مبنی بر چگونگی وضعیت نهایی تعدیل پره های صیادی اظهار داشت :  از آنجائیکه ما در فصل تعیین بودجه هستیم تمام تلاش خود را به کار بسته ایم تا بتوانیم اعتبار لازم را تامین کنیم تا همانطور که شناورهای کیلکا تعدیل شد بتوانیم با اعتبار خوبی پره ها را نیز برای وضعیت مطلوب اقتصادی تعدیل کنیم.

    ضمن آنکه ترویج روش های پرورش در قفس ، پرورش در ساحل ، ماهی دار کردن آببندان ها فرصتهایی است که در قبال محدودیت های اکولوژیک به کمک ما و جامعه صیادی  می آید.

    گفتنی است استان گیلان 75 شرکت تعاونی پره ثبت شده دارد که 56 تا از آنها فعال بوده با حدود 5 هزار و ششصد نفر که این میزان باید به رقم 35 شرکت تعاونی جهت توجیه اقتصادی پره های صیادی برسد.

  • واکنش سازمان حفاظت محیط زیست نسبت به انتشار یک خبر: ابتلای ببر ماده سیبری به مشمشه رسماً اعلام نشده است

    سبزپرس: این سازمان طی نمابری اعلام کرد که در تاریخ 10 بهمن‌ماه از ببر ماده نمونه گیری مجدد انجام شده و برای ارسال به آلمان در اختیار سازمان دامپزشکی قرار گرفته است.

    متن کامل نمابر سازمان حفاظت محیط زیست به شرح زیر است:

    « نمونه‌های خون ببر ماده و نر توسط سازمان دامپزشکی کشور به آزمایشگاه مرجع در آلمان ارسال و ضمن تایید وجود بیماری مشمشه در ببر نر درخواست نمونه‌برداری مجدد از ببر ماده را نمودند که در تاریخ 1389/10/11 این اقدام صورت پذیرفت و نمونه لازم هم‌اکنون در اختیار سازمان دامپزشکی برای ارسال به آزمایشگاه مرجع قرار دارد. »

    تاکنون هیچ نتیجه‌ای از آزمایشات اولیه توسط سازمان دامپزشکی بر روی نمونه ببر ماده رسما اعلام نگردیده است.

    به دلیل مشکوک بودن ببر ماده به بیماری مشمشمه از زمان تلف شدن ببر نر اقدام به تجویز آنتی بیوتیک برای درمان بیماری احتمالی مشمشه در ببر ماده آغاز گردیده است و هرگونه اقدام بعدی در خصوص ببر ماده نیازمند اعلام نتیجه آزمایشات از طرف سازمان دامپزشکی می‌باشد.»

  • شکار در پارک های تهران/ تصویری

    تصاویر بسیار زیبای شکار و تغذیه حیوانات در پارک های شهر تهران از خبرگزاری فارس.

    گربه اي در حال تعقيب شكار

    كبوتران در حال خوردن دانه

    كمين گربه براي شكار كبوتران

    شكار كبوتر توسط گربه

    نگاه گربه به طعمه بي جان

    شكار كبوتر توسط گربه

    شكار كبوتر توسط گربه

    شكار كبوتر توسط گربه

    شكار كبوتر توسط گربه

    شكار كبوتر توسط گربه

    گربه در پي نوشيدن آب

    گربه

    گربه اي در يكي از پارك هاي تهران

    كبوتر

    شكار كبوتر توسط يكي از گربه ها

    خوردن كبوتر توسط يكي از گربه ها

    خوردن كبوتر توسط يكي از گربه ها

    استراحت يكي از گربه ها

     گربه

    گربه اي در يكي از پارك هاي تهران

    گربه اي در يكي از پارك هاي تهران

    استراحت و خواب نيمروزي بعد از خوردن شكار

  • آزار حیوانات در پژوهشگاه رویان/ تصویری

    دیده بان حقوق حیوانات: تصاویر منتشره از نخستين گوساله‌هاي حاصل از انجماد جنين آزمايشگاهي توسط پژوهشگاه رویان مبین روش های مقرون به آزار جهت کد بندی و الصاق اتیکت مشخصات به گوش حیوانات مورد آزمایش است.

    خونریزی گوش راست آبگینه، گوساله تازه متولد شده در پژوهشگاه رویان و اتیکت بسیار بزرگ متصل شده به لاله گوش

    به گزارش دیده بان حقوق حیوانات، انتشار تصاویر گوساله هایی که با نام «آبگون» و «آبگينه» در شرکت کشت و دامداری فکا وابسته به سازمان تامین اجتماعی متولد شده اند، نمایانگر روش خشن  نصب اتیکت مشخصات حیوانات به لاله گوش آنهاست. متاسفانه چنین روشی در تمامی مزارع حیوانات شایع است و تا کنون هیچ ارگان یا گروهی به این مقوله نگاه اخلاقی نداشته است. اتصال اتیکت های مورد اشاره معمولا بدون بی حسی و با منگنه های مشابه انبر های دستی انجام می شود و همراه با درد و خونریزی است. در تصاویر منتشره از گوساله های تازه به دنیا آمده، به وضوح در گوش راست آبگینهآ ثار خونریزی و در گوش چپ آن تعداد حداقل 5 سوراخ مشاهده می شود که دو سوراخ آن بدون اتیکت است.

    دلیل قرار گیری ظروف غذای این حیوانات خارج از فضای محصور آنها و اتصال اتیکت های نمایشی بزرگ به لاله گوش این حیوانات، سبب گیر کردن آنها به میله های قفس و در نتیجه خونریزی و پارگی لاله گوش آنها می شود.

    دیده بان حقوق حیوانات بدین وسیله مراتب اعتراض خود را به مسوولین این پژوهشگاه اعلام کرده و خواهان برخورد اخلاقی این ارگان با حیوانات است.

    جهت تماس با این ارگان میتوانید اینجا کلیک کنید.

    سوراخ های گوش چپ آبگینه، گوساله تازه متولد شده در پژوهشگاه رویان و اتیکت بسیار بزرگ متصل شده به لاله گوش

    اولين گوساله هاي به دنيا آمده از طريق جنين هاي فريز شده در پژوهشکده رويان اصفهان

    اولين گوساله هاي به دنيا آمده از طريق جنين هاي فريز شده در پژوهشکده رويان اصفهان

    اولين گوساله هاي به دنيا آمده از طريق جنين هاي فريز شده در پژوهشکده رويان اصفهان

    اولين گوساله هاي به دنيا آمده از طريق جنين هاي فريز شده در پژوهشکده رويان اصفهان

    اولين گوساله هاي به دنيا آمده از طريق جنين هاي فريز شده در پژوهشکده رويان اصفهان

    اولين گوساله هاي به دنيا آمده از طريق جنين هاي فريز شده در پژوهشکده رويان اصفهان

    اولين گوساله هاي به دنيا آمده از طريق جنين هاي فريز شده در پژوهشکده رويان اصفهان

    اولين گوساله هاي به دنيا آمده از طريق جنين هاي فريز شده در پژوهشکده رويان اصفهان

    اولين گوساله هاي به دنيا آمده از طريق جنين هاي فريز شده در پژوهشکده رويان اصفهان

    اولين گوساله هاي به دنيا آمده از طريق جنين هاي فريز شده در پژوهشکده رويان اصفهان

    اولين گوساله هاي به دنيا آمده از طريق جنين هاي فريز شده در پژوهشکده رويان اصفهان

    اولين گوساله هاي به دنيا آمده از طريق جنين هاي فريز شده در پژوهشکده رويان اصفهان

    خبر مرتبط: باز هم تغییرات ژنی در حیوانات، «آبگون» و «آبگینه»

  • تکذیب خبر حمله گرگ به پسربچه 10 ساله

    دیده بان حقوق حیوانات: مديركل حفاظت محيط زيست استان قزوين گفت: كارشناسان محيط زيست با حضور در محل حادثه و بررسي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي لازم، خبر حمله گرگ به پسربچه 10 ساله‌اي در بوئين زهرا را تكذيب ‌كردند.

    علي فرهادي در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعي باشگاه خبري فارس «توانا» در خصوص انتشار خبري در تاريخ 29 دي‌ماه مبني بر اينكه پسربچه 10 ساله‌اي در بوئين زهرا طعمه گرگ شده است، ضمن تكذيب حمله گرگ به اين پسربچه اظهار داشت: كارشناسان محيط زيست با حضور در محل حادثه و انجام بررسي‌هاي لازم، حمله گرگ به پسربچه را تكذيب كردند.

    وي با اشاره به اينكه هيچ اثري از حمله گرگ بر بدن پسربچه 10 ساله ديده نشده است، بيان داشت: كارشناسان با بررسي جسد، هيچ‌گونه اثري از حمله حيات وحش بر روي بدن كودك نديده‌اند و اين خبر را به شدت تكذيب مي‌كنند.

    مديركل حفاظت محيط زيست استان قزوين با بيان اينكه در اطراف جنازه، كوچكترين ردي از گرگ مشاهده نشده است، گفت: گرگ در صورت حمله به پسربچه، بايد براي تغذيه از گوشت او، شكمش را پاره مي‌كرد و اين در حالي است كه خراشي بر روي جسد ديده نشده است همچنين محل اين حادثه مورد بررسي قرار گرفته اما كارشناسان هيچ ردي از حضور گرگ را در اطراف جسد نديدند.

    خبر مرتبط: پسر ۱۰ ساله طعمه گرگ شد

  • دستگيري 169 شكارچي متخلف از ابتداي امسال در قزوين

    دیده بان حقوق حیوانات: مديركل حفاظت محيط زيست استان قزوين گفت: از ابتداي امسال تاكنون 169 شكارچي و صياد متخلف در استان قزوين دستگير شده‌اند.

    علي فرهادي در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعي باشگاه خبري فارس ‌«توانا» با اشاره به اينكه از ابتداي سال تاكنون 169 شكارچي و صياد متخلف در استان قزوين توسط محيط‌بانان حفاظت محيط زيست اين استان دستگير شده‌اند، اظهار داشت: بيش از 120 قبضه اسلحه غير مجاز و 33 قبضه اسلحه قاچاق از متخلفان كشف و ضبط شد كه اين سلاح‌ها توسط مراجع قضايي و به نفع دولت مصادره شد.

    وي در ادامه افزود:‌ با توجه به وسعت اين استان كه يك صدم وسعت كل كشور است، اين آمار، آمار بالايي محسوب مي‌شود اما محيط‌بانان استان قزوين كه بين 40 تا 50 نفر هستند، از تمامي مناطق اين استان حفاظت مي‌كنند.

    مديركل حفاظت محيط زيست استان قزوين اضافه داد: شكارچيان و صيادان متخلف عمدتاً حيواناتي مانند كل ‌و بز، آهو و كبك را شكار كرده و صيادان غيرمجاز نيز ماهي‌ صيد مي‌كنند.

    وي در ادامه خاطرنشان كرد: در فصل سرما به علت گرسنه بودن حيوانات و مهاجرت آنان به سمت مناطق مسكوني، شكارچيان و صيادان متخلف اين حيوانات را شكار مي‌كنند.

    فرهادي در پايان گفت: در دهه گذشته كه سرما شدت گرفت و شكارچيان متخلف بيشتري براي شكار آمده بودند، محيط‌بانان بيشترين تخلفات را كشف كردند كه طي آن 13 قبضه اسلحه قاچاق و 50 قبضه اسلحه غيرمجاز كشف و ضبط شده است.

  • گزارشی تکان دهنده از نحوه دوپینگ اسبها

    تمام تلاش اسب ها برای رسیدن صاحبانشان به یک نقطه است: پیروزی

    دیده بان حقوق حیوانات: متاسفانه منافع مادی و عدم توجه به حقوق حیوانات در کورس های سوارکاری منجر به بروز پلیدی هایی غیر قابل دفاع شده است. ارزش اسب از یک “موجود زنده” به حد “وسیله کسب منفعت” تنزل پیدا کرده و در روند آموزش، تمرین و مسابقه مورد آزار قرار می گیرد. محرک های درد آور برای آموزش اسب ها استفاده می شود و مادام که این موجود نجیب برای صاحبش سود مادی داشته باشد ادامه خواهد داشت و بعد از آن سرنوشت دردناکی درانتظار حیوان نجیب خواهد بود. اسب مسابقه درصورت صدمه دیدن در مسابقات به نحوی که قابل درمان نبوده و توان مسابقه نداشته باشد به روش های بدوی کشته می شود و در این روند هیچ گونه توجهی به حقوق حیوانات و جلوگیری از آزار آنها نمی شود. اخیرا برخی اسبداران با روش های شنیع دیگری آسایش سمبل نجابت را تهدید می کنند. دوپینگ اسب ها نمونه جدیدی از این روش مقرون به آزار است.

    و نقطه ای که تمام سوارکاران برای رسیدن به آن در تلاشند…

    تابناک به نقل از سایت گروه مجلات همشهری نوشت: 20 سال پیش وقتی برای اولین‌بار به گنبد رفتم، عبدالرحیم هنوز 8سالش بود. شب قبل از مسابقه، بست‌های قهوه‌ای را توی نایلونی کوچک، در کف دستش می‌گذاشت و چشم‌بسته به اصطبل کثیف پدرش می‌رفت. می‌دیدم که اسب کهر ترکمن با دیدن او چه شیهه‌ای می‌کشید.

    اسب کهر، بوی دست‌های عبدالرحیم را می‌شناخت، می‌فهمید که الان با خود اکسیری آورده که می‌تواند با خوردن آن بتازد. وقتی شیره تریاک در گلوی اسب، حل می‌شد و نشئگی به جان حیوان می‌افتاد. شاید در رویاهایش، زندگی شاهانه در ایلخی‌ها و دشت‌های قدیم را می‌دید که همیشه یک دل سیر در دشت‌های سبز ترکمن صحرا، یونجه و جو و چمن می‌خورد، نه مثل امروز که از گرانی علوفه، هیچکس دلش نمی‌آید اسبش با یونجه حال کند. اسبی را دیدم که خاک را می‌لیسید و دنبال یک دانه جو می‌گشت. یک دانه جو، کجای معده او را پر می‌کند؟!

    20سال پیش، عبدالرحیم را دیدم که شیره را چند ساعت قبل از آغاز کورس در گلوی اسبش انداخت تا دیرتر حل شود و همزمان با کورس، اسب نشئه چهارنعل بتازد. یک‌بار دیدم در خمیر نان گذاشت و انداخت توی گلوی اسب. یک‌بار دیدم شیره تریاک را در نوک چوبی گذاشت و سر اسب را به بهانه‌ای بالا گرفت و انداخت توی حلق اسب؛ درست دو ساعت به کورس مانده بود. خودم با چشم‌های خودم دیدم که انگشت‌های ظریف عبدالرحیم، شیره را در چایی حل کرد و به خورد اسب داد. اسب قهرمان شیره‌ای! بعد از 20سال وقتی به گنبد رفتم عبدالرحیم خودش هم شیره‌ای شده بود. از شیره‌ای شدن خودش پشیمان نبود، از این‌که شیره‌هایش عمر اسب‌های ترکمن را کوتاه می‌کردند، نادم بود.

    می‌گفت اسب‌های شیره‌ای در 3، 4سالگی نابود می‌شوند. دست و پای‌شان چلاق می‌شود. چه اسب‌های خوبی که نابود نشدند! عبدالرحیم گفت وقتی کنترل دوپینگ آمد، دوام و ماندگاری اسب‌هایمان زیاد شد. مادیان‌هایمان هم بارور شدند. آن‌ها به خاطر نرهای شیره‌ای، بارور نمی‌شدند. وقتی دوپینگ کنترل شد، سال‌هایی بسیار بر عمر نریان‌ها و مادیان‌ها آمد. چشم‌های اسب‌ها می‌خندید. برای اسب که دیگر نمی‌توان مرکز بازپروری گذاشت.

    نمی‌دانم حالا عبدالرحیم خوشحال است از این‌که دوپینگ کنترل می‌شود یا دارد سر من شیره می‌مالد. عبدالرحیم مگر نمی‌داند داروهای شیمیایی دوپینگ، جای شیره را گرفته است. عین بعضی قهرمانان دوپینگی که بازو و کوپال‌شان را ستبر و پف‌کرده می‌کنند، اسب‌ها هم «دُپ» می‌کنند؛ با آمپول‌های گران شیمیایی. عبدالرحیم نمی‌داند دنیا هر چه پیشرفته‌تر باشد ساخت‌وساز محرمانه داروهای شیمیایی هم در دنیا پیشرفت می‌کند.

    کنترل دوپینگ در ورزش اسبدوانی ایران از سال1370 شروع شد. فدراسیون سوارکاری وقتی ظرف‌های نمونه اسب‌ها را به آزمایشگاه دکتر بهار که مرکز آزمایش دوپینگ ورزشکاران ایران توسط کمیته المپیک کشورمان هم بود، برد در هفته‌های اول و دوم کورس فهمید که بیش از 50درصد آزمایش‌ها مثبت است! مرفین مثبت. آن‌زمان آزمایش دوپینگ در داخل کشور، حدود 50هزار تومان هزینه داشت. هزینه‌ای که باعث شد مربیان اسب‌ها، آرام‌آرام از دادن شیره به اسب‌ها خودداری کنند. 50درصد خیلی زیاد است حضرت‌آقا!

    در ادامه راه بود که فدراسیونی‌ها، چند باری هم نمونه‌ها را به آزمایشگاه‌های معتبر ایرلند و فرانسه فرستادند اما هزینه زیاد و دیرکرد در اعلام پاسخ‌ها، دوباره فدراسیونی‌ها را به آزمایشگاه داخل کشور کشاند. این‌بار نمونه‌ها را به مرکز تست اعتیاد اداره مبارزه با مواد مخدر کشور فرستادند تا اسب‌ها هم سرنوشت مشابهی با آدم‌ها داشته باشند.

    از حدود 7سال پیش تا حالا فدراسیون سوارکاری ایران به‌طور مستمر، همه نمونه‌هایش را به آزمایشگاه مرکزی دوبی که یکی از معتبرترین مراکز بین‌الملل کنترل دوپینگ است، می‌فرستد. آزمایشگاهی که برای هر نمونه حدود 400درهم معادل صددلار می‌گیرد و یک هفته‌ای پاسخ می‌دهد. پاسخی که کاملا قاطع است و مو لای درزش نمی‌رود.

    امروزه در کور‌س‌های ایران، فقط از اسب‌های قهرمان و نایب‌قهرمان، آزمایش دوپینگ می‌گیرند. بلافاصله بعد از پایان هر کورس، کادر پزشکی حاضر در مسابقات با ظروفی که شبیه ظرف شیر خودمان است(!) از اسب‌های اول و دوم مسابقه، نمونه ادرار می‌گیرند و در پاکت‌هایی استاندارد که متعلق به آزمایش دوپینگ است به‌صورت پلمپ‌شده و شماره‌خورده، به آزمایشگاه دوبی می‌فرستند.

    اما برای من که عاشق چشم‌های بی‌پناه اسب‌ها هستم، همیشه سوال است که آیا اسب‌ها می‌دانند که بعد از پایان مسابقه باید به دستشویی(!) بروند؟ بعضی‌ها می‌گویند بله. اسب‌های مسابقه را آن‌قدر می‌چرخانند تا به دستشویی برود و نمونه بدهد. آن‌ها می‌گویند اسب‌ها خودشان متوجه می‌شوند که این چند نفر منتظر نمونه آن‌ها هستند. بعضی‌ها ده‌دقیقه‌ای نمونه می‌دهند اما بعضی‌ها بیشتر از دوساعت طول می‌کشد تا دستشویی‌شان را آماده کنند!

    یک اصل بدیهی می‌گوید امروزه در هر جا که گردش مالی بالا باشد و سرمایه میلیاردی در آن‌جا بخوابد طبیعی است مافیاهای فسقلی هم دست‌به‌کار شوند. در میدان بسیار گسترده کورس گنبد، که  هیچ‌کسی، کسی‌را نمی‌شناسد  و اسب‌ها همه‌جا پراکنده‌اند و اصطبل‌های عهد عتیق بسیار کثیف، فاقد پارامترهای امنیتی هستند، این سوال برای یک خبرنگار کنجکاو پدید می‌آید که آیا مگر کاری دارد در میدان به شدت رقابتی که شرط‌بندان خلافکار نامردمی، محرمانه ده‌ها میلیون شرط می‌بندند، یک مزدور دست‌نشانده، دستش را به شیره تریاک آغشته کند و هنگام ناز کردن اسب قهرمان، روی دماغ او بکشد؟!

    در آن فضای درندشتی که مربی نمی‌تواند به تنهایی 24ساعته اسبش را زیر نظر داشته باشد مگر کاری دارد یک مزدور، هنگام نوازش اسب، به طور دزدکی، پماد ضددرد «فنیل» به دست اسب قهرمان بمالد و حیوان طفلکی، دوپینگی درآید. مگر کاری دارد؟! مگر چند ثانیه طول می‌کشد آمپول دوپینگ به اسب بیچاره بزند و در برود؟!

    سوارکار قدیمی گنبد، خاطره تلخی را تعریف می‌کند که چند سال پیش، یک از خدا بی‌خبر، دزدکی، آمپول «وایتکس» را تزریق کرد به اسب قهرمان (رعنا) و بعد از کالبدشکافی، آقای دکتر گفت جگر «رعنا» تکه‌تکه شده است. ظاهرا کنترل دوپینگ، امروزه در کورس‌های سوارکاری ما در 4درجه (از مرفین تا فنیل) آزمایش روی اسب‌ها صورت می‌گیرد و اسب‌های دوپینگی (دوپی) جریمه و محروم می‌شوند. می‌گویند حداقلش 5هفته محرومیت دارد.

    آیا حریفی بی‌وجدان نمی‌تواند در سایه قماربازی‌ها و شرط‌بندی‌های کلان، رقیبی را از میدان به در کند و همه زحمات و سرمایه‌گذاری‌های یک اسبدار و مربی‌اش در طول فصل، هدر برود؟! وقتی اسب قهرمان، دوپینگی درمی‌آید دیگر کیست که پول برده در شرط‌بندی را بعد از 10روز از مثبت اعلام شدن دوپینگ اسب قهرمان، به فرد بازنده بازگرداند. این در حالی است که امنیت اسب‌ها در کورس‌های بین‌المللی کشورهای معتبر در ورزش سوارکاری برقرار است.

    مثلا در حالی که اسب‌های شرکت‌کننده در کورس گنبد همه‌جا ولو هستند، اسبدارها در کورس بین‌المللی دوبی، از اصطبل‌هایی استفاده می‌کنند که با دوربین‌های مداربسته کنترل می‌شوند و احدی حق نزدیکی به آن‌ها را ندارد. اما با وجود رعایت کردن موارد امنیتی در بسیاری از کورس‌های جهان، پارسال در هنگ‌کنگ اتفاقی افتاد که تا هفته‌ها نقل محافل علاقه‌مند به سوارکاری بود. در حین کورس، مزدور یک شرط‌بند قهار روی چمن‌های اطراف کمین می‌کند و با تیراندازی بدون سروصدا، از راه دور، ساچمه‌ای را که آغشته به مواد شل‌کننده بود به اسب در حال کورس می‌زند و اسب از رقابت باز می‌ماند. «مافیای تعیین جوایز» معمولا در تمام کورس‌های بین‌المللی جهان نقش دارند. مثلا همین مافیا، اجازه نمی‌دهد اسب یک ایرانی در کورس دوبی قهرمان شود.

    این در حالی است که در بعضی کورس‌های بین‌المللی، بلافاصله بعد از اتمام مسابقه، پاسخ آزمایش دوپینگ روی اسب‌ها اعلام می‌شود تا هیچ حقی از شرط‌بندها ضایع نشود. مثلا در سال1358 در کورس بمبئی هندوستان، هنگامی که اسبی که رویش حساب نمی‌شد قهرمان شد، بلافاصله داوران پرچم‌های قرمزشان را بالا بردند و از طریق بلندگو اعلام شد که تا اعلام نتیجه دوپینگ، پول شرط‌بندان داده نمی‌شود. بلافاصله همان‌جا هم پاسخ آزمایش در آزمایشگاه میدان درآمد و اعلام شد جایزه به اسب دوپینگی تعلق نمی‌گیرد.

    این است حکایت پیچیده اسبدوانی؛ ورزشی که به دلیل برخورداری از گردش مالی میلیاردی، طیبعی است منجر به تشکیل دسته‌های کوچک مافیایی شود و مخ هر کس از شنیدن قصه‌های محرمانه و باورنکردنی‌اش، هنگ کند!

    اما هر چه هست یاد روزهایی خوش که ترکمن‌های قدیمی، به اسب‌هایشان، عسل و تخم‌مرغ و روغن حیوانی و کره گاومیش می‌دادند تا اسب قوت بگیرد،  بعدها جای کره و عسل با شیره افیون و این آخری‌ها با آمپول‌های گران‌قیمت خارجی پر شد. اسب اگر زبان داشت او نیز دوست می‌داشت به گذشته رجعت کند. به بیابان‌ها و ایلخی‌ها. به عسل اصل ترکمن‌صحرا. اسب هم بالاخره نوستالژی دارد دیگر!

    حکایت مافیا فقط با دوپینگ و قمار آمیخته نشده، اسب‌ها اگر زبان بگشایند لبریز از خاطراتی سیاه و سفیدند. یک‌بار کارگری که در حین انتقال اسب‌ها از گنبد به تهران، در پشت خاور، دور از چشم مربی و اسبدار، آمپولی به اسبی قهرمان زده بود، ‌بعدها اعتراف کرد که در قبال چند اسکناس سبز، کابوس‌هایی را به جان خرید که چشم‌های مخمور آن اسب برای همیشه در شب‌های تنهایی‌اش پیوند زد.

    این حیوان نجیب در راه رساندن صاحبش به افتخار آسیب جدی دیده و توسط همان صاحب کشته خواهد شد.

    قطره اشکی از سر مظلومیت

  • باز هم تغییرات ژنی در حیوانات، «آبگون» و «آبگينه»

    تصویر از پژوهشگاه رویان

    دیده بان حقوق حیوانات: تولد آبگون و آبگينه فصلي نوين در صنعت اصلاح نژاد دام شيري کشور است. تولد اين گوساله‌ها که هر دو ماده و از عيار ژنتيکي بالايي برخوردارند، به دنبال تحقيقات دامنه دار پژوهشگران کشور در به کارگيري تکنولوژي‌هاي نوين آزمايشگاهي در توليد انواع دام‌هاي اهلي از طريق لقاح آزمايشگاهي , شبيه سازي و مهندسي ژنتيک صورت گرفته است که همگي در نوع خود در منطقه خاورميانه بي نظيراند به گونه‌اي كه تولد اين دو گوساله آخرين حلقه توانمندي تحقيقات کشور در دانش بيوتکنولوژي توليد مثل حيوانات اهلي محسوب مي شود.
    رييس پژوهشکده زيست فناوري جانوري پژوهشگاه رويان‌ از تولد نخستين گوساله‌هاي حاصل از انجماد جنين‌هاي آزمايشگاهي «آبگون» و «آبگينه» در پژوهشکده زيست فناوري جانوري پژوهشگاه رويان خبر داد.

    دکتر محمد حسين نصر اصفهاني، رييس پژوهشکده زيست فناوري جانوري رويان و مدير پروژه در گفت‌وگو با ايسنا اظهار كرد: تولد آبگون و آبگينه فصلي نوين در صنعت اصلاح نژاد دام شيري کشور است. تولد اين گوساله‌ها که هر دو ماده و از عيار ژنتيکي بالايي برخوردارند، به دنبال تحقيقات دامنه دار پژوهشگران کشور در به کارگيري تکنولوژي‌هاي نوين آزمايشگاهي در توليد انواع دام‌هاي اهلي از طريق لقاح آزمايشگاهي , شبيه سازي و مهندسي ژنتيک صورت گرفته است که همگي در نوع خود در منطقه خاورميانه بي نظيراند به گونه‌اي كه تولد اين دو گوساله آخرين حلقه توانمندي تحقيقات کشور در دانش بيوتکنولوژي توليد مثل حيوانات اهلي محسوب مي شود.

    وي افزود: گر چه با همت جهاد کشاورزي در طي 30 سال گذشته گام‌هاي مهمي در راستاي بهبود پتانسيل ژنتيکي دام‌هاي کشور برداشته شده است،اما به زعم همه محققين توليد جنين‌هاي منجمد سريع‌ترين و بهينه‌ترين روش ارتقاء پتانسيل ژنتيکي دام‌هاي يک کشور است.

    نصراصفهاني با بيان اينكه در حال حاضر تکنيک تلقيح مصنوعي دام‌ها با اسپرم‌هاي مرغوب داخلي و خارجي در تمام دامپروري‌هاي کشور انجام مي‌شود، تصريح كرد: ازآنجا که اسپرم تنها نيمي از مشخصات ژنتيکي را به گوساله‌ها منتقل مي کند، اصلاح نژاد به اين روش يک امر بطئي و مستلزم وجود گاوهاي مادر گران قيمت با عيار ژنتيکي بالاست. در حالي‌که در روش مزبور کل پتانسيل ژنتيکي از طريق جنين هاي منجمد شده انتقال يافته و نيازي به گاوهاي گران قيمت نيست.

    اولين گوساله هاي به دنيا آمده از طريق جنين هاي فريز شده در پژوهشکده رويان اصفهان

    رئيس پژوهشکده زيست فناوري جانوري پژوهشگاه رويان‌ با اشاره به جزئيات اين پروژه تحقيقاتي به خبرگزاري دانشجويان ايران گفت: دراين پروژه كه با همکاري مجتمع کشت و دامپروري فکا وابسته به سازمان تامين اجتماعي به انجام رسيده ، ابتدا گاوهاي با ارزش ژنتيکي بالا که توليد شير آن‌ها بالاي 18 تن بود شناسايي و تخمک‌هاي آنها استحصال گرديد. نهايتا پس از انجام بلوغ آزمايشگاهي, تخمک‌هاي مزبور با اسپرم‌هاي بسيار مرغوب تعين جنسيت شده لقاح يافته و جنين‌هاي حاصله در روز هفتم تکوين آزمايشگاهي با استفاده از تکنيک انجماد شيشه اي منجمد شدند تا در زمان‌هاي مقرر به گاوهاي گيرنده کم ارزش انتقال داده شوند .

    وي درخصوص فاز‌هاي تحقيقاتي اين پروژه خاطرنشان كرد: در فاز اول اين پروژه 200 قطعه جنين ماده توليد شد که از اين ميان 150 جنين منجمد شد و پس از يخ گشايي تعداد 120 قطعه آن در طي يک سال به 100 گاو گيرنده ارزان قيمت منتقل شده که منجر به ايجاد 45% آبستني اوليه گرديد به گونه‌اي كه تولد آبگون و آبگينه اولين مورد اين تولدهاست و در آينده نزديک اميدواريم شاهد تولد ساير گوساله‌ها باشيم.

    رئيس پژوهشکده زيست فناوري جانوري پژوهشگاه رويان اذعان كرد: نام هاي آبگون و آبگينه برگرفته از ماهيت تکنيک انجماد شيشه اي است که در طي آن جنين درون يک قطره شفاف انجمادي قرار مي گيرد. به صورتي كه هم‌اكنون تکنيک انتقال جنين‌هاي منجد در راس برنامه‌هاي اصلاح نژادي کشور‌هاي پيشرفته قرار دارد و اگرچه تا کنون کشور ما از وارد کنندگان اين تکنولوژي بوده؛ اما تولد آبگون و آبگينه توسط محققين پژوهشگاه رويان نماد توانمندي کامل کشور در جهت رفع وابستگي در قلمرو دانش بيوتکنولوژي توليدمثل است.

    نصر اصفهاني در پايان عنوان كرد: توليد جنين‌هاي منجمد مرغوب تعيين جنسيت شده، در اولوليت برنامه‌هاي جنين شناسي پژوهشگاه رويان براي ارائه به متقاضيان داخل و خارج از کشور قرار دارد كه اميدواريم توسعه اين تکنولوژي در کشور موجب تحول صنعت دام شيري کشور شود.

    همچنين مهندس جمشيد جليل نژاد، مدير عامل مجتمع کشت دامپروري فکا وابسته به سازمان تامين اجتماعي خاطرنشان کرد: در حال حاضر قيمت تمام شده هر قطعه جنين منجمد وارداتي به شانس آبستني 50 درصد و حدود 500 تا 700 دلار است، به گونه‌اي كه براي ايجاد هر مورد آبستني موفق حدود 1000 تا 1400 دلار ارز از کشور خارج مي شود و اين درحالي است كه محققان کشور با بهره گيري از تجربيات چندين ساله خود نه تنها به نتايجي برابر و حتي بالاتر دست يافته‌اند بلکه در اين پروژه قيمت تمام شده هر قطعه جنين منجمد مرغوب تعين جنسيت شده، تا حدود 1.3 کاهش پيدا كرده است.

    مهندس جمشيد جليل نژاد با بيان اينكه دستيابي به اين توانمندي پر ارزش باعث رونق و شکوفايي صنعت انتقال جنين در کشور شده و نقطه عطفي در پيوند صنعت دام شيري و فناوري توليد مثل است، تصريح كرد: هم‌اكنون ميزان توليد شير به ازاي هر راس گاو، تعين کننده اصلي سود آوري و يا زيان صنعت دامپروري است و علي‌رغم تمام پيشرفت‌هاي حاصله در مديريت، تغذيه و ژنتيک دام‌هاي شيري، ميانگين توليد شيرهر راس گاو حدود 12 تن در يک دوره شيرواري است. در حاليکه گوساله هاي آبگون و آبگينه حاصل از تخمک و اسپرم گاوهايي هستند که رکورد توليد شير آنها 18 تن بوده كه با توجه به قيمت تمام شده هر قطعه جنين و رکورد شير حاصل از طريق انتقال جنين هاي منجمد بهترين روش شکوفايي اقتصادي صنعت دام شيري کشور محسوب مي‌شود .

    دیده بان حقوق حیوانات ایجاد تغییرات ژنتیکی در حیوانات برای استحصال منافع بیشتر را امری غیر اخلاقی تلقی کرده و آن را منافی حقوق حیوانات میداند. حیوانات دستکاری شده ژنی زندگی طبیعی نخواهند داشت و سختی کشیدن این گونه حیوانات محصول مستقیم زیاده خواهی بشر و ایجاد تغییرات اساسی در قوانین خلقت است.

    بنیانا اولین گوساله شبیه سازی شده در ایران

    خبر مرتبط: آزار حیوانات در پژوهشگاه رویان/ تصویری

  • مرگ شکارچي با اسلحه غیر مجاز

    دیده بان حقوق حیوانات: هنگام شکار و در هنگام جاسازی فشنگ چهارپاره، گلوله ناگهان از تفنگ خارج و به سمت راست قفسه سینه این جوان برخورد کرد.
    خراسان: بی‌احتیاطی، جان جوان 23 ساله کردکویی از توابع استان گلستان را گرفت.

    به گزارش تابناک، دادستان دادسرای عمومی و انقلاب کردکوی گفت: در این حادثه قربانی به همراه برادر و دوستش که از اهالی یکی از روستاهای کردکوی هستند به قصد شکار همراه با اسلحه وارد جنگل‌های این منطقه شدند.

    اسماعیل‌زاده افزود: هنگام شکار و در هنگام جاسازی فشنگ چهارپاره، گلوله ناگهان از تفنگ خارج و به سمت راست قفسه سینه این جوان برخورد کرد.

    وی ادامه داد: قربانی پس از انتقال به بیمارستان، بر اثر شدت جراحت و خونریزی جان باخت.

    دادستان کردکوی با بیان اینکه خانواده قربانی هنوز شکایتی علیه ضارب مطرح نکرده‌اند، یادآور شد: ضارب هم‌اکنون به اتهام قتل غیرعمدی و حمل اسلحه غیرمجاز با صدور قرار وثیقه، روانه زندان شده است.

  • دست نوازش پلنگ بر سر موش/ تصاویر

    موش ناخوانده بر سر سفره پلنگ رفته، اما پلنگ آنقدر مروت دارد که دست نوازش بر سر ناتوان بکشد.

  • مورچه‌ها، مهندسین اکوسیستم

    ایسکانیوز: تحقیقات توسط دانشگاه اکس‌تر نشان داده که مورچه‌ها تاثیر بسیار زیادی بر روی محیط زیست دارند و از آن‌ها به عنوان مهندسین اکوسیستم نام می‌برند. به گزارش sciencedaily در مطالعه‌ای که در مجله حیوانات منتشر شده نشان داده که مورچه‌ها دو اثر متفاوت زیست محیطی در محل زندگی خود می‌گذارند.

    اول اینکه از طریق حرکت خاک و فعالیت‌های لانه سازی و جمع آوری غذا، آن‌ها مواد مغذی را به سطح خاک می‌آورند و دیگر اینکه شکار طیف عظیمی از حیوانات بزرگ‌تر هستند.

    دانشمندان گفتند: مورچه‌ها بسیار در رشد جمعیت شکارچیان موثرند، آن‌ها همچنین بسیار نسبت به دفاع از قلمرو زندگی خود تهاجمی عمل می‌کنند. همه این‌ها به این معناست که تاثیر قویی بر محیط اطراف خود دارند.

    در این پژوهش ما برای اولین بار تاثیر و پیچیدگی‌های خاص زندگی مورچگان را مورد مطالعه قرار دادیم، ما متوجه شدیم که حضور مورچگان خود باعث افزایش تراکم و تنوع از گروه‌های حیوانی دیگر می‌شود، این موجودات کوچک واقعا نقش کلیدی را در محیط زندگیشان و در علفزار‌ها دارند.

    تحقیقات بر روی تراکم مورچه‌ها در منطقه به تنوع و تراکم حیوانات دیگر در آن منطقه و به خصوص تراکم پوشش گیاهی تاثیر زیادی داشته است.

    یکی از دانشمندان گفت: چیزی که پیدا کردیم تاثیر مثبت مورچه‌ها بر سطح مواد مغذی خاک و تعداد حیوانات بود.

  • طوطی ها چپ دست هستند!

    دیده بان حقوق حیوانات: پژوهش جدید محققان حاکی از آن است که طوطی‌ها هم می‌توانند چپ‌دست یا راست‌دست باشند.

    به گزارش شبکه ایران به نقل از تلگراف، پژوهش جدید محققان نشان می‌دهد طوطی‌ها هم مانند انسان‌ها به انتخاب خود از یکی از طرفین چپ یا راست بدن خود بیش از دیگری استفاده می‌کنند و اغلب آنان چپ دست و چپ پا هستند. محققان استرالیایی دریافته‌اند همه طوطی‌هایی که طی این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته بودند استفاده از چشم چپ و پای چپ یا چشم راست و پای راست را ترجیح می‌دادند.

    دکتر کالوم براون از دانشگاه سیدنی که ریاست این تیم پژوهشی را برعهده داشته در این‌باره می‌گوید: شما این رابطه را در اغلب گونه‌ها مشاهده می‌کنید که از دستی برای برداشتن یا گرفتن اشیا استفاده می‌کنند که با چشم همان سمت از بدن آن رادیده‌اند و بین چشمی که آنها برای دیدن مورد استفاده قرار می‌دهند و دستی که برای گرفتن اجسام استفاده می کنند، رابطه نزدیکی وجود دارد.

    وی می‌افزاید: برخی گونه‌ها چپ دست یا راست دست هستند و در برخی دیگر تفاوت زیادی در این مورد وجود ندارد.

    در این پژوهش که نتایج آن در نشریه Biological Letters منتشر شده است، 320 طوطی از 16 گونه مختلف استرالیایی مورد بررسی قرار گرفتند.

    تنایج پژوهش نشان داد 47 درصد طوطی‌ها چپ‌دست و 33 درصد راست‌دست بودند و بقیه نیز از هر 2 دست‌ خود برای گرفتن اجسام استفاده می‌کردند.

  • تدوین نقشه‌راهی جدید برای حفظ بزرگترین گربه‌سان جهان، ببر

    سبزپرس: گفت وگوهای بین‌المللی درباره ببر که در نوامبر 2010 در سنت پترزبورگ روسیه برگزار شد، اولین اجلاس جهانی بود که برای یک گونه‌ غیر از انسان برگزار می‌شد. در این اجلاس برنامه احیای جهانی ببر (GTRP) تهیه شد. برنامه‌ای با همکاری 13 کشور که ببرها هنوز در طبیعت آنها زندگی می کنند. در این برنامه، هدفی تعیین شد که تا سال 2022 که طبق تقویم دوازده ساله چینی، سال بعدی ببر است، جمعیت این گونه دوبرابر شود.

    مایک بالتزر، رئیس مرکز فعالیت‌های ببرهای زنده در صندوق جهانی حیات وحش (WWF) در این باره گفت: برنامه ترمیم، یک تقویت بزرگ برای ببرها محسوب می‌شود اما این تنها ابتدای کار است.

    او ادامه داد: ما باید کشورهای دارای ببر و همکارانمان در سراسر جهان را برای انجام فعالیت‌هایی در راستای اجلاس و موفقیت‌های به دست آمده برای حفاظت ببر در سال گذشته متقاعد کنیم.

    کمتر از سه هزار و 200 ببر هم اکنون در طبیعت زندگی می‌کنند که جمعیت آنها بین 13 کشور پراکنده است. ببرها تا کنون بیش از 93 درصد محدوده پراکنش خود در قرن‌های گذشته را از دست داده‌اند. تخمین زده می‌شود که تنها در 100 گذشته 100 هزار ببر در قاره آسیا زندگی می‌کرده‌اند.

    مهمترین فعالیت‌هایی که در برنامه احیا به منظور حفاظت ببر در حال انجام است عبارتند از:

    – آخرین باقیمانده‌های «کاج کره‌ای» که یک گونه درختی در وضعیت بحرانی در زیستگاه ببر آمور در منتهی‌الیه شرقی کشور روسیه، به طور رسمی در وضعیت حفاظتی قرار گرفته است.

    – لایحه‌ای جدید برای حفاظت از حیات وحش در مالزی به تصویب رسیده است که جریمه‌های سنگین و زندان برای جرایم مربوط به حیات وحش، زنده‌گیری و شکار ببر و تجارت قطعات بدن این حیوانات تعیین کرده است.

    – هندوستان سی و نهمین ذخیره‌گاه ببر خود با نام «ساهیادری» (Sahyadri) را به همراه هشت ذخیره‌گاه دیگر در حال توسعه ببر در این کشور را معرفی کرد.

    – وزارت جنگل‌های اندونزی برای دوسال دیگر مهلت قانونی برای حفاظت از جنگل‌های بکر و زمین‌های تالابی و جنگلی در جزیره سوماترا را تمدید کرد. به این ترتیب زیستگاه ببر سوماترایی محافظت شد.

    – کشور کامبوج با معرفی رسمی جنگل «سلما» به عنوان منطقه حفاظت شده، یک زیستگاه جدید و حیاتی به عنوان بخشی از چشم‌انداز شرقی مجموعه مناطق حفاظت شده برای پلنگ را ایجاد کرد.

    – شبکه اقدامات حیات وحش جونب آسیا (SAWEN) اقداماتی را در جهت تقویت قوانین تجارت حیات وحش و مبارزه با شکار در کشورهای بنگلادش، بوتان، هندوستان و نپال را آغاز کرده است.

    مایک بالتزر همچنین گفت: اینها بخشی از عزم قوی برای حفظ ببرها هستند که راهی طولانی برای پشتیبانی برنامه احیا خواهند داشت. فراموش نکنیم که ما نیازمند برداشتن گام‌ بعدی و به موفقیت رساندن تعهدات در سال ببر هستیم. این سال باید سال عمل باشد.

    دستاوردهایی که در سال 2011 در جهت اجرای این برنامه به دست آمده نیز عبارتند از:

    – در ماه ژانویه اخیر، WWF و دولت نپال در نخستین پروژه جابجایی یک ببر زخمی به زیستگاه جدید همکاری کرد. این ببر به یکی از اولین پارک‌های ملی نپال منتقل شد.

    – در آخرین روزهای ماه ژانویه، WWF فرم‌های همکاری برای جذب حمایت‌های مالی برای ببرها در میان شرکت‌های شناخته شده نظیر «هیولت پاکارد» (HP) و «تترا پک» (Tetra Pak) منتشر کرد. این فرم‌های همکاری با تکیه بر این موضوع که «ما می‌کوشیم تا تمامی اقدامات تجاری و محصولات ما برای توقف و یا به حداقل رساندن آسیب به طبیعت در زیستگاه‌های ببر باشد. این کار از طریق اجرای سیاست‌های خرید مسئولانه در جهت افزایش جمعیت ببرها و بهبود زیستگاه‌های آنها باشد.

    – در 25 ژانویه نیز مجله Conservation Letters مقاله‌ای از «اریک دینرستین» (Eric Dinerstein) رئیس گروه محققان ببر در WWF منتشر کرد که در آن نوشته شده بود در صورت توقف کامل شکار، تجارت غیرقانونی و از دست رفتن زیستگاه، جمعیت ببر می‌تواند در زیستگاه‌های قطعی تا سه برابر افزایش یابد.

    علاوه بر این، فعالیت‌های سال ببر می‌تواند در سال جهانی جنگل‌ها (2011) ادامه پیدا کند به این ترتیب که جنگل‌های زیستگاه ببر می‌توانند در ادامه تلاش‌های سال جهانی تنوع زیستی در آسیا محافظت شوند.

    در طول امسال، WWF کمپینی برای جنگل‌های زنده به راه‌ خواهد انداخت که با جمع بندی ابعاد علمی، دیدگاه‌های همکاران و تجربه‌های دهه‌های پیشین تلفیقی از حفاظت جنگل‌ها و حفاظت ببرها را ارائه دهد.

    بالتزر همچنین تاکید کرد: ببرها گونه‌های شاخص جنگل‌های سالم به حساب می‌آیند و همچین سال 2011 سالی برای ادامه قدرتمند پشتیبانی‌ها از ببرها پیش‌بینی می‌شود. پس از پایان سال ببر، ما باید تلاش‌هایمان را دوچندان کنیم تا مطمئن باشیم که این گونه باشکوه در سال بعدی ببر که 2022 است، همچنان غرش می‌کند.

  • موش‌های ردیاب بمب و مواد مخدر در گیت‌های بازرسی فرودگاه‌ها!

    دیده بان حقوق حیوانات: می گویند دیگر نیازی به سگ‌های ردیاب و اسکن تمام بدن نیست! دانشمندان نوعی موش تربیت کرده‌اند که می‌تواند بمب‌گذاران احتمالی و یا حاملان مواد مخدر را شناسایی کند.

    به گزارش ایسنا، این جوندگان ردیاب در اسکنرهای فرودگاه پنهان شده و در حال آماده‌باش برای اعلام خطر هستند. به ادعای دانشمندان، این ردیاب بسیار موثرتر از استفاده از سگ‌های جست‌وجوگر، گشتن بدن با دست یا دستگاه‌های اشعه ایکس است.

    این دستگاه مانند یک جست‌وجوگر فلزی یا یک اسکنر تمام بدن است اما در یک سمت آن سه کارتریج پنهان وجود دارد که در هرکدام هشت موش آموزش دیده هستند.

    این حیوانات در شیفت‌های چهار ساعته کار کرده و در آن زمان در حالی‌که هوا وارد کارتریج می‌شود در محوطه آن می‌چرخند.

    هنگامی که آنها بوی مواد منفجره یا مخدر را احساس می‌کنند به محفظه کناری فرار کرده و زنگ خطر را به صدا در می‌آورند. همچنین برای جلوگیری از بروز اشتباه در تشخیص، بیش از یک موش باید به اطراف فرار کنند.

    به گفته این دانشمندان آنها از توانایی موش‌ها در تشخیص بوی گربه و فرار از آنها بهره برده‌اند. بر خلاف سگ‌ها، موش‌ها نیازی به ارتباط مداوم با مربی خود یا دادن جایزه برای حفظ انگیزه آنها ندارند.

    این دستگاه در سال 2010 روی هزار نفر امتحان شد و موش‌ها توانستند با موفقیت وجود مواد منفجره ساختگی را در جیب 22 فرد شناسایی کنند. این اسکنر که تا حد زیادی ارزانتر از تجهیزات کنونی است تا چند ماه آینده وارد بازار می‌شود. البته این مساله هنوز روشن نیست که این موش‌ها در صورت وجود گربه در فرودگاه چه واکنشی از خود نشان خواهند داد!

    دیده بان حقوق حیوانات: استفاده اینچنینی از این موش ها در شرایطی رخ می دهد که همنوعانشان در آزمایشگاه های دارویی و برخی دیگر در شهر ها و خانه ها قتل عام می شوند.

    در همین زمینه:

    آمار موش ها

    کثیف ترین شغل چیست؟ +تصاویر

    موش آفریقایی وسیله ای مطمئن برای تشخیص بیماری سل

    تصمیم گیری برای مسموم کردن موش ها

  • افت شدید جمعیت گورخر/ تکثیر گونه‌های وحشی در اسارت بیهوده است

    دیده بان حقوق حیوانات: بررسی آخرین وضعیت یوزپلنگ ایرانی و زیستگاههای آن در مناطق مرکزی ایران، کیفیت طرح انتقال گورخر به زیستگاههای مختلف، آخرین وضعیت هوبره، زاغ بور و دیگر گونه های جانوری از مهمترین موضوعات گفتگو با اکبر همدانیان کارشناس ارشد حیات وحش ایران است.

    به گزارش خبرنگار مهر، اکبر همدانیان کارشناس ارشد علوم زیستی و رئیس سابق پروژه یوز و کارشناس فعلی امور حفاظتی پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی در پارک ملی سیاه کوه است. وی مسئول سابق طرح اسارت و انتقال و رهاسازی گورخر ایرانی و همین طور متخصص و فعال وبلاگ نویسی در حوزه محیط زیست است. گفتگو با وی پیرامون مهمترین فعالیتهای این متخصص محیط زیست در مناطق مرکزی ایران به خصوص در یزد است.
    * خبرگزاری مهر ـ گروه اجتماعی: وضعیت حیات وحش به خصوص گونه های خاص مثل یوزپلنگ که در مناطق مرکزی کشور حیات دارند چگونه است، به نظر می رسد اوضاع چندان هم که گفته می شود مطلوب نیست؟

    ـ اکبر همدانیان کارشناس محیط زیست: خشکسالی در منطقه باعث بروز یکسری مشکلات شده است اما شرایط زیستگاهها مناسب است. مهمترین زیستگاههای یوزپلنگ در یزد است ولی گاهی دستهایی در کار است  که منطقه یزد را کمرنگ نشان دهد. مناطق سیاهکوه، بافق، دره انجیر، نایبندان، کالمندان و… حداقل در هفت زیستگاه یوزپلنگ در یزد زندگی می کند و این زیستگاه تحت نظارت پروژه بین المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی – ایرانی است. سایر زیستگاههای یوز به تازگی به مدیریت پروژه یوز اضافه شده اند.

    * زیستگاههای مثل توران و پارک ملی کویر و میاندشت و … هم هستند که البته موقعیت خوبی دارند.

    ـ بله پنج سال شاهرود بودم. میاندشت را هم می شناسم و همین طور پارک ملی کویر و البته توران که از بهترین زیستگاههای یوزپلنگ است. حتی یکی دو گزارش از عباس آباد نائین اصفهان در مورد یوزپلنگ هم داشته ایم.

    * وضعیت گور خر به نظر می رسد بسیار نابسامان است. خیلی ها وضعیت قرمز را برای آن استفاده می کنند. به نظر می رسد در شصت سال گذشته وضعیت خوبی را طی نکرده ایم.

    ـ  تقریبا از شصت سال گذشته تا کنون وضعیت گورخر بسیار بد شده است. زمانی دو سوم خاک کشور گور خر داشت و استانهایی مانند بندرعباس، کرمان، یزد، سمنان، خراسان، اصفهان، شیراز و قزوین و… گورخر داشتند ولی الان اینطور نیست و تعداد گورخرها و زیستگاههای آن بسیار کم شده است. به همین دلیل طرح انتقال گورخر در دستور کار قرار گرفت که در همین رابطه گورخرهایی با موفقیت از سمنان به کرمان منتقل کردیم. همچنین سال 76 طی یک برنامه 6 راس گورخر از توران به یزد منتقل شد که بعد از این سالها حالا بیشتر از 40 راس شده اند.

    * وضعیت تولید مثل و چگونگی افزایش تعداد این گونه چگونه است؟ آیا گورخر با شرایط خاص آب و هوایی و یا زیستگاه خاصی سازگاری دارد؟

    ـ گورخر 12 ماه طول دوره حاملگی دارد و با تاخیر زایمان می کند و هر یکسال در میان در وضعیت طبیعی حامله می شود و زایمان می کند. منطقه “باد خیز” روسیه به اذعان IUCN از بزرگترین مناطق طبقه بندی شده است و بعد از آن توران در سمنان است که بیشترین جمعیت گور را در خود جا داده است و مناطقی مثل نایبندان در مقابل کویر توران قابل مقایسه نیست.
    * در سالهای گذشته برای انتقال گور به زیستگاههای دیگر برنامه هایی وجود داشته است در مورد این پروژه ها توضیح می دهید؟

    ــ  قرار بود برای احیای نسل گورخر سایتی درست کنیم برای تکثیر و پرورش این گونه که از مناطقی مثل بهرام گور و توران تعدادی گور منتقل شوند و بعد از بررسی آزمایشگاهی و برای جلوگیری از اختلال ژنتیکی و حتی تلاش برای تقویت ژنتیکی برنامه ریزی های لازم صورت گرفته بود ولی این کار انجام نشد. البته یک متخصص آلمانی به نام “استفن هاگن‌بگ” در سال1954 از ایران تعدادی گورخر به آلمان منتقل کرد و در حال حاضر نیز تعدادی گورخر ایرانی در پارک‌وحش خود دارد. من مقاله ای نوشتم که در آلمان چاپ شد به نام بحران گورخر ایرانی آسیایی که وی آمد و گفت مقاله من را خوانده و خوشش آمده است. آن موقع من در نزدیکی ابرکو از آنجا به آلمان گورخر بردم. پیشتر گفته ام خانم دانزو که عمر خود را در راه بررسی و شناخت گورخرهای آسیا سپری کرده و کتاب ارزشمندی در این زمینه تألیف کرده است، اجرای این طرح را تأیید کرده و حاضر به هر نوع همکاری در این زمینه بود. متأسفانه سازمان در این زمینه مساعدتی نکرد تا از تجارب این علاقه‌مندان استفاده شود.

    * در حال حاضر وضعیت سرشماری گورخر ایرانی و تعداد آنها چگونه است؟ چه تعداد گور از گورخرهای ایرانی باقی مانده اند؟

    ـ در سال 75 تعداد 460 گورخر در شاهرود سرشماری شد در حالی که الان تعداد این گورخرها کمتر از 60 راس است و اگر خیلی خوشبینانه نگاه کنیم باید گفت کمتر از 100 راس گورخر در این منطقه زندگی می کنند. در حال حاضر منطقه بهرام گور نزدیک به 80 تا 120 راس، در توران 250 راس و در پارک  ملی  کویر 80 تا 100 راس زندگی می کنند که با 30 سال گذشته اصلا قابل مقایسه نیست.

    * علت اصلی کاهش تعداد این گونه در زیستگاههای مختلفی که برشمردید چه بوده است؟

    ــ علت اصلی نابودی این‌گونه شکار بی‌رویه و تخریب زیستگاهها است. بنابراین باید به استناد صحبتهای متخصصان حیات‌وحش دنیا که معتقدند تنها راه نجات این گونه معرفی مجدد آنها به زیستگاه‌هایی است که قبلا در آن زیستگاه می‌زیسته اند باید گردن نهاد. زیستگاه‌های یزد که اکثرا نیمه‌بیابانی است در اجرای این طرح  می توانند موفق باشند.

    * یکی از شیوه هایی که در حال حاضر در سازمان محیط زیست و ادارات مرتبط وجود دارد بحث تکثیر در اسارت است. به قولی دور زیستگاه ارزشمندی مثل توران را فنس کشی کرده و هزینه زیادی صرف این کار شده است، به نظر شما آیا این شیوه می تواند از انقراض نسل گورخر ایرانی جلوگیری کند؟

    ـ بوم شناسان دنیا اکثرا با تکثیر در اسارت گونه ها مخالف هستند و معتقدند کار بیهوده ای است و همیشه تاکید بر این بوده که گونه در زیستگاه خود حفاظت شود. زمانی که در سمنان بودم در عباس آباد شاهرود در انتهایی ترین منطقه شمال شرق توران 300 هکتار را فنس کشی کردند که گورها را آنجا رها کنند ولی گفتند 300 میلیون تومان هزینه شده ولی جوابگو نیست. در مرکز تحقیقاتی یزد نیز گورهایی بودند که به دلیل آمیزشهای خانوادگی دچار اختلال ژنتیکی شدند و اغلب خواهر و برادر بودند و به همین دلیل گاهی کره ای ناقص به دنیا می آمد و تماما قابل رهاسازی در طبیعت نبودند.

    * از بحث گورخر که خارج شویم می خواهم از گونه های دیگری مانند هوبره از شما بپرسم. این گونه در خطر شکار است و عربها برای شکارشان سر و دست می شکنند. وضعیت هوبره در زیستگاههایش در ایران به خصوص در مناطق مرکزی چطور است؟

    ــ هوبره بالاترین جمعیت را در مناطق و زیستگاههای استان یزد دارد. بیشتر هوبره های یزد در منطقه خاتم هستند. در سال 78 با مرکز تحقیقات طائف عربستان مذاکراتی انجام شد و کارشناسان خارجی از طرف عربها آمدند تا به صورت نیمه مصنوعی  هوبره پرورش دهند ولی مسائل ژنتیکی مشکلی بر سر راه بود و باید ابتدا آن را حل می کردند و دنبال تقویت ژنتیکی بودند. طبق تفاهم نامه همکاری کنوانسیون بین المللی گونه های مهاجر (cms) مجوز داده شد و 16 تخم هوبره تبدیل به جوجه شد و بعد از یک ماه به مرکز طائف در عربستان فرستاده شد تا به این وسیله مشکل ژنتیکی حل شود. عربها هم یک دستگاه تکثیر مصنوعی آوردند و موفق شدند سه تخم را تبدیل به جوجه کنند.

    * برای این مرکز امکانات جانبی تدارک دیده نشد تا بتواند به طور دائمی به کار خود ادامه دهد؟

    ــ  مرکزی آماده و حتی چاه آب کنده شد و زمینی برای ساخت و ساز حصار کشی و یونجه زاری تدارک دیده شد و بیشتر هوبره هایی که از شهریور تا مهرماه می آمدند عمدتا به این منطقه می آمدند. با این حال کشتار هوبره و زنده گیری آن هم در منطقه زیاد اتفاق افتاد و این پرنده را برای کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس قاچاق می کنند. برای نمونه یکبار در طبس 10 اتومبیل متوقف شدند که از هر کدام 38 هوبره کشف شد.

    * غیر از هوبره چه گونه دیگری در مناطق مرکزی ایران به خصوص یزد پراکنش دارد و حیات آن قابل توجه است؟

    ــ زاغ بور یکی دیگر از گونه های نادر در یزد است که از شاهرود تا یزد پراکنش جمعتی دارد. این گونه در  یزد، فارس، زاهدان و بیشتر در مناطق شرق و جنوب شرق ایران هم دیده می شود ولی روی این گونه هیج فعالیت علمی و کارشناسی صورت نگرفته است. من تنها کسی بودم که از لانه و تخم و جوجه های این پرنده عکسبرداری کرده ام.
    سه زاغ در ایران داریم، زاغ ابلق یا جی(jay) که در مناطق مرکزی ایران هست، زاغ سفیده و سیاه و دم بلندی هم هست که جزو زاغهای ایران است و زاغ بور نامیده می شود و همین طور زاغ جی جاق که سمت غرب و جنگلهای ارسباران دیده می شود و پرنده ای زیبا و خیره کننده است.