برچسب: شکار

  • شکار 12 کل و بز در سروآباد

    Animal-Rights-Watch-ARW-Arrest

    دیده بان حقوق حیوانات: رئیس اداره محیط زیست شهرستان سروآباد گفت: از ابتدای سال جاری تاکنون ۱۲ عدد کل در منطقه حفاظت شده کوسالان توسط شکارچیان غیرمجاز شکار شده‌اند.

    مراد حمیدی در گفت‌و‌گو با خبرنگار ایلنا اظهار داشت: در آخرین مورد گزارش همیاران محیط زیست مبنی بر حضور شکارچیان در منطقه، محیط بانان این اداره به منطقه فرستاده شدند.
    وی تصریح کرد: محیط بانان با سه نفر از شکارچیان با سابقه مواجه شدند که متخلفان با استفاده از تاریکی شب و سخت گذر بودن منطقه توانستند از دست محیط بانان بگریزند.
    حمیدی افزود: محیط بانان که توانسته بودند با هوشیاری از آن‌ها فیلم برداری کنند، فیلم‌ها را برای پیگیری قانونی و دستگیری این متخلفین به مراجع قضایی ارائه دادند.
    یک سال حبس برای شکارچی کل
    رئیس اداره محیط زیست شهرستان سروآباد ادامه داد: طی چند روز گذشته نیز، پرسنل اجرایی این اداره کل در پی گشت و کنترل و گزارش‌های مردمی منطقه، موفق به دستگیری یکی از شکارچیان با سابقه در شهرستان سروآباد شدند.
    وی افزود: با بازرسی و کشف تصاویر گرفته شده از شکار یک کل یک ساله و بزغاله آن توسط این شکارچی، وی را دستگیر و به مراجع قضایی تحویل داده شد.
    حمیدی بیان داشت: دادگستری این شهرستان با محرز دانستن تخلف این شکارچی، هم در دادگاه اول و هم دادگاه تجدید نظر به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
    وی در پایان سخنانش، به شکارچیان غیر مجاز هشدار داد که مأموران یگان حفاظت محیط زیست شهرستان در صورت مشاهده هرگونه تخلف، طبق مقررات و به طور قاطع با متخلفان برخورد خواهند کرد.
    رئیس اداره محیط زیست شهرستان سروآباد از شهروندان خواست در صورت مشاهده هر گونه تخلف در عرصه شکار و صید مراتب را به این اداره اطلاع دهند.
    منطقه حفاظت شده کوسالان و شاهو با مساحت ۵۷ هزار هکتار میان شهرستان‌های سروآباد، مریوان و کامیاران واقع شده است که تنوع زیستی بالایی داشته و معماری روستاهای داخل این منطقه به آن روح و زیبایی ویژه‌ای بخشیده است.
    در این زیستگاه تا کنون ۱۱۷ گونه پرنده، ۲۳ گونه پستاندار و ۱۷ گونه خزنده و ۲۴۲ گونه گیاهی شناسایی شده است که می‌توان به گونه‌های پرندگان شکاری، سیاه گوش، کل و بز، خرس قهوه‌ای و پلنگ اشاره کرد.
    این منطقه با داشتن چشمه سار‌ها، کوه‌های سر به فلک کشیده و مناطق بکر و زیبا و داشتن تنوع زیستی بالا، همیشه در معرض آماج شکارچیان و قاچاقچیان حیات وحش بوده است.

  • کشف بیش از 35 قبضه سلاح شکاری و 24 پرنده در ایّام برف از شکارچیان فرصت طلب فومنی

    Animal-Rights-Watch-ARW-2428

    دیده بان حقوق حیوانات: در پی سرمای شدید هوا و بارش برف در استان گیلان که تغذیه را برای پرندگان و سایر حیات وحش با مشکلات متعددی مواجه ساخته است و ناگزیر پرندگان و حیات وحش را به مناطق پایین دست و مسکونی کشانده است.

    به گزارش روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست گیلان ؛ از آنجایی که افراد سودجو و فرصت طلب در این زمان مبادرت به زنده گیری و شکار این گونه پرندگان می نمایند، گارد اجرایی محیط زیست شهرستان فومن از روز آغازین شروع برف و سرما(11/12/92) بطور مستمر به گشت زنی و حفاظت و حراست از پرندگان و حیات وحش در مناطق نموده است تا علاوه بر جلوگیری از شکار، فرهنگ سازی در زمینه عدم شکار حیات وحش را به مردم منطقه در زمان برودت هوا و برف بنماید.
    در این راستا مأمورین این اداره در حوزه تحت مدیریت علاوه بر اطلاع رسانی به مردم در زمینه دانه پاشی برای پرندگان مبادرت به کشف و ضبط 35 قبضه انواع سلاح شکاری از شکارچیان متخلف شدند.
    همچنین از شکارچیان متخلف تعداد 24 قطعه انواع پرنده شکار شده کشف گردید و دو قطعه پرنده نیز رها سازی شدند. شایان ذکر است در این راستا متخلفین شکار و صید به مراجع قضایی معرفی گردیدند.

  • شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    Animal-Rights-Watch-ARW-7116

    دیده بان حقوق حیوانات: پس از انتشار جوابیه دکتر فاضل در برابر گستاخی های کشتارچی پیر، محمد علی اینانلو با نادیده گرفتن انزجار عمومی از شکار، مدعی شد شهادت 113 محیط بان را پیش بینی کرده بوده! این متن از سایت موسسه طبیعت منتشر شده است.

    «در جواب دکتر اصغر فاضل – محمد علی اینانلو
    با مردم نباشیم ، شکست می خوریم
    جناب آقای دکتر فاضل

    جواب شما را خواندم ابتدا اجازه بدهید عرض کنم که اگر مقامی از مقامات بودید این جواب را نمی نوشتم چون حمل بر مسائلی می شد که در شخصیت من نیست ، دوم اینکه “شجاعت” از بزرگترین فضائلی است که خداوند به انسان عطا فرموده است و بخش مهمی از این فضیلت “عذر خواهی” است بنابراین بی هیچ مداهنه ای از شما عذر خواهی می کنم، نمیدانستم که شما در جبهه و رزمنده بوده اید ، کسانیکه با بذل سخاوتمندانه جان، سلامت و بخشی از زندگیشان موجب سربلندی وطن شده اند بی هیچ عذرو بهانه ای عزیز من و مورد احترام من هستند ، با تمام وجود عذر می خواهم اما این عذر خواهی مانع از این نیست که همچنان مخالف عقاید شما درباره طبیعت ایران باشم ، ای کاش زمانیکه شما معاون محیط زیست بودید بیشتر با هم آشنا می شدیم، آنگاه می توانستم بخشی از رفتار شما را در مقام معاونت محیط زیست اصلاح کنم ، حتما نتیجه غیر از این میشد که هست، اما جانشین شما ، آقای دکتر “کیخا” شخصیتی منطقی است، هر چند که کماکان از نظر مقامات سازمان محیط زیست مطرودم  اما همچنان بنا بر مسوولیت رسانه ای سعی در اصلاح رفتار برخی مقامات سازمان دارم خانم ابتکار کماکان گرفتار هوای آلوده اند اما برخی مقامات بی تجربه سازمان مشغول کوک کردن ساز ناسازی هستند که از بیست سال پیش آغاز و منجر به کشته شدن یکصدو سیزده محیط بان و تعداد زیادی “شکارچی” شده اند که آن ها هم فرزندان همین کشور اند ، در پی کشته شدن گوزن زرد پردیسان یکی از مقامات محیط زیست که اتفاقا سابقه دوستی هم داریم در تلویزیون گفتاری گفتند که شباهت به اعلان جنگ داشت . در پی این اتفاق مطلبی نوشتم با عنوان “بوی خون می آید” در این مطلب که در سایت www.tabiat.ir  آمده است گفتم که این اعلان جنگ، اعلان جنگی نابرابر و در نهایت به زیان حیات وحش، محیط بانان ، جوانان ایران و به زیان سازمان حفاظت محیط زیست خواهد بود، در این مطلب توصیه کردم که این اعلان جنگ
    را پس بگیرید و از در دوستی و مسالمت وارد شوید چرا که چاره ای غیر از این ندارید، روزنامه اعتماد نیز می تواند این مطلب را به عنوان یک هشدار تاریخی چاپ کند، مطلب اول را حدود بیست سال پیش با عنوان “امکان اجرای قانون ” نوشتم و پیش بینی کردم تصمیم های ناپخته سازمان محیط زیست به زیان محیط زیست خواهد بود، گوش نکردند و نتیجه شهادت یکصدو سیزده محیط بان، کشته شدن عده ای از جوانان کشور به نام شکارچی و تعداد زیادی محکوم به دیه و اعدام شد، حال نیز با پیش بینی آینده در ابتدای بهمن ماه نود و دو به عنوان یک هشدار تاریخی می گویم که با شخصیت های با تجربه ، با آن هایی که عمرشان را چه به عنوان محیط بان ، چه به عنوان شکارچی و یا طبیعت مردان گذرانده اند مشورت کنید، درست، منطقی و به دور از احساسات عمل کنید و گرنه در آینده باز هم شاهد کشتن و کشته شدن خواهید بود، آنچه که در بیابان می گذرد لزوما آنی نیست که در پردیسان  اندیشیده می شود.
    آقای دکتر فاضل، ضمن احترام باز هم عرض می کنم که شما در جبهه بوده اید، خون دیده اید ، مورد احترام من و تمام ملت ایران هستید اما بدانید آن چیزی که در بیابان ، در کوه و جنگل و در جای جای کشور گسترده ما، در میان ایلات و عشایر، صدها باور و اعتقاد و رسم و رسوم می گذرد هزاران نقطه و نکته ظریف دارد، می بایست برای حفاظت طبیعت ایران تمامی این ظرائف را دانست ، رعایت کرد و به اجرا در آورد وگرنه همانگونه که تاریخ طولانی کشور ما ثابت کرده است تمامی حرکاتی که بدون مشارکت مردم و با فرمایش از بالا انجام  می گیرد محکوم به شکست است، سازمان محیط زیست می بایست صد در صد مردمی باشد ، با مردم حرف بزند و از مردم استمداد جوید و بداند که اگر با مردم نباشد شکست  می خورد چنانکه در تمامی این سال ها شکست خورده است و باز هم بداند منظور از “مردم” لزوما تنها کسانی نیستند که در سایت ها کامنت های احساساتی می گذارند مردم در دورترین نقاط بلوچستان و کرمان و یزد و سمنان زندگی می کنند، اگر بخواهند حیات وحش میماند و اگر نخواهد نه.»

    ______________________________

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

  • حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    Animal-Rights-Watch-ARW-7116

    دیده بان حقوق حیوانات: شکارچی پیر از راز کشتار گوزن در پردیسان پرده برداری کرد.

    محمد علی اینانلو که در هفته های اخیر و با انتشار خبر شکار برادرش در منطقه شکارممنوع با موج انزجار مردم و رسانه ها مواجه شده بود، باز هم با اظهار نظرهای لطیفه گون تلاش کرد مسوولان محیط زیست را برای پذیرش جمعیت شکارچیان و کشتارهایشان مجاب کند. اصلی ترین دلیل این فرد برای گفته هایش جمعیت سه هزار نفره محیط بانان است در برابر جمعیت میلیونی کشتارچیان. شاید بد نباشد از صاحب این تفکر بپرسیم اگر جماعت قاچاقچی و دزد از جمعیت پلیس و مامور بیشتر باشد، آیا پلیس باید سر تعظیم به درگاه دزدان و قاچاقچیان بساید؟!

    این متن از سایت موسسه طبیعت وابسته به محمد علی اینانلو منتشر می شود:

    «به خاطر اتفاقاتی که در چند روز گذشته در فضای مجازی و اینترنتی افتاده و دلگیرم کرده بود تصمیم داشتم که دیگر نگویم  و ننویسم ، خود رابازنشسته کنم ، گوشه دنجی و کتابی و آفتابی ، دیگر هیچ ، هر چه تا به حال گفته و نوشته ام کافیست. اگر میخواست نتیجه ای داشته باشد پس از سی سال باید معلوم می شد اما گاهی احساس مسوولیت حرفه ای و اجتماعی و دیدن روشن آینده هر گونه توبه و ترکی را می شکند.
    چند روز پیش اتفاق شرم آوری افتاد، یک گوزن زرد به ضرب گلوله در پارک پردیسان کشته شد، اتفاقی تاثر آور بود و البته دارای پیام. حیوان کشته شده “گوزن زرد” گونه ای در حال انقراض، محل کشته شدن “پارک پردیسان” نقطه مرکزی حفاظت از حیات وحش ایران، پیام روشن است و نیاز به هیچگونه شرح و تفسیری ندارد، پیدا کردن مرتکبین هم کار مشکلی نیست ، در مدت کوتاه گذشته در جائی از کشور، بخصوص در استان تهران ، کجا میان ماموران و دیگران درگیری رخ داده و یا چه کسی به ناحق اخراج شده  ، نگاهی به این پرونده ها زحمت زیادی ندارد، دوم اینکه اسلحه  ازچه نوعی بوده، این را کارشناسان خواهند گفت اما چنانکه من از صفحه تلویزیون زخم های گردن حیوان را دیدم اسلحه ایکه گوزن زرد با آن کشته شده از نوع کالیبرهای سبک است  222 هورنت ، 22 مگنوم یا حداکثر 243 که پیدا کردن صاحب این سلاح هم مشکل نیست به شرطی که قاچاق نباشد. سلاح حتما اتوماتیک یا نیمه اتوماتیک بوده چون هیچ شکارچی زبده ای نیست که بتواند قبل از افتادن حیوان 3 یا 4 گلوله به گردن او بزند ، بنا به گفته نگهبان در تلویزیون ، ضارب بخشی از فنس را خوابانده و به داخل آمده اگر این چنین است احتمال وجود اسلحه کمری اتوماتیک هم هست بخصوص که اگر گلوله ها از آنطرف بیرون نرفته باشند.
    اما چاره کار چیست، مسلما همه چیز هست به جز آنگونه که مدیر کل محیط زیست استان تهران در تلویزیون سخن گفت. حرف های احساساتی و ناپخته، حرف هایش متاسفانه بی آنکه خود بداند بوی خون می داد، خون انسان و حیوان ، من به راستی ترسیدم ، همان ترسی که در سال 72نیز احساس کردم، در آن موقع حتی یک محیط بان یا شکارچی هم کشته نشده بود اما می شد احساس کرد به خاطر حرف ها و کارهای ناپخته برخی از مسوولان وقت سازمان محیط زیست این اتفاق خواهد افتاد، در آن موقع سر دبیر مجله شکار و طبیعت بودم، سرمقاله ای نوشتم با عنوان “امکان اجرای قانون” و در آن مقاله در گیری ها و کشته شدن محیط بانان را پیش بینی کردم ، حضرات به جای شنیدن و اندیشیدن برآشفتند، ناسزا گفتند و حتی رئیس وقت سازمان تهدید کرد که” در مجله را گل می گیرد” گوش نکردند و نتیجه همانی شد که باید می شد ، کشته شدن 113 محیط بان ، تعدادزیادی شکارچی و چند محکوم به اعدام.
    بیائید سیری در تاریخ نزدیک داشته باشیم، زمانیکه کانون شکاربانی و نظارت بر صید تاسیس شد از ژاندارمری عده ای مامور قلچماق را به کانون آوردند، آن ها هم با همان فرهنگ ژاندارمی اقدام به بگیر و ببند و کتک و ضرب و شتم کردند، نتیجه برعکس شد، لجبازی نیز به شکار افزوده شد و این خطرناک بود، زیان این رفتارهای غلط مستقیما متوجه حیوانات شد، شکارچی ها حیوانات حلال و حرام را زدند و جسد آنها را شبانه به محوطه پاسگاههای شکاربانی پرت کردند، صبحی نبود که شکاربانان با انبوهی از کله و دست و پای آهو و لاشه حیوانات و پرندگان دیگر در محوطه پاسگاهشان روبرو نشوند – یکی از دلایل کاهش شدید جمعیت آهو تا حد انقراض همین لج بازی ها و رفتارهای غلط بود – قدیمی ها یادشان هست، اما به تدریج که محیط بانان تحصیلکرده روی کار آمدند این رویه به آرامی تغییر کرد، در بیابان شکارچی و شکاربان روبه رو می شدند، با ادب و روی گشاده سلام علیک و احوالپرسی می کردند ، با هم چای می خوردند، اگر طرفین چیزی نیاز داشتند از هم می گرفتند، اگر ماشینشان دچار اشکال بود به هم کمک می کردند، پروانه های شکار کنترل می شد و از هم خداحافظی می کردند، فرهنگ حیوان کشی انتقامجویانه به تدریج فراموش شد تا دهه هفتاد که باز هم به خاطر حرف ها و کارهای ناپخته، فرهنگ مذموم” شکار به دلیل انتقام” و لجبازی شروع به زنده شدن کرد که آخرین آن کشته شدن گوزن زرد پارک پردیسان است که آن هم تمام ماجرا نیست و همین چند روز گذشته نیز کله های سه شکار به داخل محوطه محیط زیست یکی از شهرستان ها پرتاب شد.گوزن زرد کشته شد اما چاره کار برای عدم تکرار آن چیست؟ مسلما چاره عاقلانه و منطقی کار نوع صحبت کردن و پیام تند مدیر کل محترم محیط زیست استان تهران نیست، ایشان در محل کشته شدن گوزن زرد پیامی داد که شبیه اعلان جنگ بود، ایشان به شکارچیان و متخلفین در واقع اعلان جنگ داد اما جنگی نابرابر ، جنگی که زیان های آن متوجه حیات وحش و تبعات آن در بیابان دامنگیر محیط بانان خواهد شد، آقای مهندس حیدرزاده عزیز، آقای دکتر کیخا، خانم دکتر ابتکار، مشاوران ، مدیران لطفا به جای عصبانی شدن لحظه ای بیندیشید. شما سازمان را و محیط بانان را در گیر جنگی نا برابر می کنید ، یک محاسبه کوتاه نشان میدهد که لشکر شما  با احتساب بیمار و گرفتار و غیره حداکثر سه هزار نفر است با پاسگاه ، ماشین ، لباس و رفت و آمد مشخص و محدود، لشکر “دشمن” اما چند میلیون نفر است.همه مسلح به سلاح پیشرفته، سوار بر اتومبیل های جدید ، پخش در سراسر دشت ها ، جنگل ها و کوههای گسترده ایران ، با لباس های گوناگون و رفت و آمدها و رفتارهای نا مشخص و بی زمان چراغ خاموش، پای کوه در سکوت  شب رو، لطفا لحظه ای بیندیشید، آن ها با کشتن گوزن زرد در مرکز تهران و در میان محوطه محصوری که دفتر اصلی رئیس سازمان ، معاونان و مشاوران اوست برای شما پیام دارند و حتی این پیام متاسفانه با خون بر روی پوست گوزن زرد نوشته شده است، دوستان عزیز! لطفا عصبانی نشوید و با کمک چند جوان احساساتی بر روی سایت ها به جای اینکه مرا به باد دشنام و ناسزا بگیرید ، لختی منطقی بیندیشید اتفاقاتی که در بیابان می افتد لزوما همانی نیست که در پردیسان اندیشیده می شود، این اعلان جنگ نا برابر را پس بگیرید،احساساتی نشوید با آدم های با تجربه مشورت کنید. تصمیم درست بگیرید و حرف های منطقی بزنید. نگذارید که آمار صد و سیزده محیط بان شهید بالاتر برود، دیگر بس است، این موضوع بسیار جدی تر از آن است که ناپخته مدیریت شود.»

    ______________________________

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

  • شکار گونه های نادر حیات وحش مقابل چشم مسئولان/ پای صیادان متخلف به سازمان محیط زیست باز شد

    دیده بان حقوق حیوانات: هنوز چند روزی از تجمع دوستداران حیات وحش در مقابل جایی که تا کنون تصور می شد امن ترین مکان، دستکم برای نادرترین گونه هاست نمی گذرد که متخلفان این بار از دل شهر و از وسط اتوبان همت یک گوزن زرد را در داخل پارک پردیسان نشانه می روند تا به گوش مسئولان سازمان محیط زیست برسد که حتی توان جلوگیری از تلفات حیات وحش در مقابل چشمان متصدیان حفاظت از جانوران را ندارند.

    به گزارش مهر امسال در پی تلفات بی سابقه گونه ارزشمند پلنگ در اقصی نقاط کشور که از قضا بسیاری از این مناطق در محدوده های تحت حفاظت سازمان محیط زیست بود بسیاری از طرفداران حیات وحش و دوستداران محیط زیست نسبت به واکنشهای نه چندان در خور مسئولان نسبت به این کشت و کشتار گسترده از یک سو و از سوی دیگر نسبت به ضعف قوانین و مقرارات و بازدارنده نبودن جرائم شکار و صید  اعتراض کردند و به اشکال مختلف از جمله تجمع در مقابل سازمان محیط زیست تشکیل کمپین های چند هزار نفری و نامه نگاری به مسئولان ارشد کشور سعی کردند وخامت امنیت حیات وحش و سیر نزولی تنوع زیستی در کشور را به گوش مسئولان برسانند.

    مرگ دوازدهمین پلنگ در استانه هفته حمایت از حیات وحش

    امسال هفته حمایت از حیات وحش را در حالی سپری می کنیم که دوازدهمین پلنگ در سال جاری در این روزها کشته و لاشه آن سوزانده شد، نماد شکوه و جبروت کوههای البرز به خاطر زخمها و جراحات متعددی که شکارچیان بی رحم بر جای جای تنش گذاشته بودند آنقدر رنجور و ضعیف شده بود که دامپزشکان ناچار شدند با دوز بالای مواد دارویی این جانور را که به یاد شکوه کوه البرز البرز نام گرفته بود به روش مرگ آسان از بین ببرند.

    در این روز ها شمار گسترده ای از پرندگان مهاجر در تالابهای مختلف کشور فرود می آیند اما به دلیل کمبود مواد غذایی به روستاها و مناطق اطراف در جستجوی مواد غذایی می روند  ولی تعداد زیادی از آنها در دام صیادان و سودجویان گرفتار می شوند و دیگر هرگز باز نمی گردند.

    از کشتار گسترده کل و بز و قوچ و میش و آهو که آنقدر زیاد است که حتی گاهی در خبرها هم به صورت فله ای اورده می شود که بگذریم و روشهای ناجوانمردانه صید آبزیان با شوک الکتریکی را هم که نادیده بگیریم اما از شلیک به سمت یکی از کمیاب ترین گونه های جانوری کشو که تا سال 1350 تصور می شد به طور کامل منقرض شده آن هم در مقابل چشم مسئولان در سازمانی که متولی حمایت از حیات وحش است نمی توان چشم پوشی کرد.

    بسیاری از کارشناسان و مسئولان محیط زیست کشتار حیات وحش را ناشی از نداشتن آگاهی و ضعف فرهنگ زیست محیطی به ویژه در جوامع محلی عنوان می کنند اما چنین اقدامی را دیگر نمی توان ضعف اگاهی و فقدان فرهنگ دانست.

    این اقدام متخلفان که شبیه حرکتهای تروریستی در جوامع جانوری است به نظر می توان اعلام گستاخی متخلفان نسبت به احساسات افکار عمومی و اهمیت ندادن به  قوانین و مقرارت موجود در زمینه شکار و صید و یا حتی بی اثر بودن آنها تلقی کرد.

    تشکیل جلسه برای بررسی علت کشتار گوزن زرد در پارک پردیسان

    معاون محیط طبیعی سازمان محیط زیست نیز معتقد است: این اقدام شکارچیان حتما با انگیزه ای خاص صورت گرفته و  از تشکیل جلسه‌ای برای بررسی علت کشته شدن گوزن زرد در پارک پردیسان خبر داده است.

    به گفته احمد علی کیخا هنوز علت این حادثه مشخص نیست و باید ابعاد مختلف آن بررسی و رسیدگی شود.

    مجلس نمی تواند برای حفظ حیات وحش راهکار ارائه دهد

    اما عضو فراکسیون محیط زیست مجلس حذف پی‌درپی گونه های حیات وحش کشور را ناشی از عزم و اراده پایین سیاست‌گذاران در رابطه با حفظ محیط زیست می داند: با حذف گونه های مختلف از جمله گونه هایی که مانند پلنگ در راس هرم جانوری هستند چرخه حیات وحش به سمت نابودی کشیده می‌شود.

    مسعود پزشکیان بر ضرورت اصلاح نگرش مسئولان و مجریان کشور تاکید می کند: مجلس نمی‌تواند در جزئیات ورود پیدا کند و راهکار ارائه دهد و این وظیفه مسئولان سازمان محیط زیست است.

    او به تشکیل جلسه مشترک میان رئیس سازمان محیط زیست با فراکسیون محیط زیست مجلس اشاره می کند:  فراکسیون محیط زیست مجلس در این جلسه آمادگی خود را برای هرگونه همکاری با محیط زیست اعلام کرده است.

    روشن است تا عزم و اراده جدی برای اصلاح قوانین و مقررات و اجرای درست و به هنگام آنها از سوی مسئولان چه مسئولان قانونگذار چه مجری وجود نداشته باشد روند کشتار حیات وحش و شکار غیر مجاز گونه ها ی ارزشمند کشور متوقف نمی شود و هرروز شکل جسورانه تری به خود می گیرد تا جایی که پای شکارچیان به محوطه سازمان محیط زیست هم باز می شود بنابراین باید هر چه سریعتر ابعاد این حادثه مشخص و با متخلفان برخورد جدی شود تا شاید دستکم دیگر در سازمان محیط زیست شاهد شکار و صید حیات وحش نباشیم.

    ——————————-

    گزارش از بهار سلاحورزی

  • سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    دیده بان حقوق حیوانات/ اشکان رضوی*: نفس‌مان گرفته و تپش قلبمان به شمارش افتاده، مجالی برای دلتنگی در این برهوت سیمان و آهن نیست. شده‌ایم زنده به گورانی که در زیر خروراها دود و سیاهی وغبار دفن شده‌اند. کاش زنده به گور خاک می‌شدیم. کلاغ ها هم دیگر تاب و توانی برای ماندن در اینجا ندارند. اما با همه‌ی اینها اینجا سرزمین من است. دوستش می دارم و برای پاکی و زندگانی‌اش خواهم کوشید.برکه ها خشک شده و دریاچه ها مبدل به کویرهای دوزخی. جنگل‌هایمان هم دیگر توان مبارزه در یک جنگ نابرابر با تبرهای آدمیان آزمند را ندارند. از زندگی پس می‌کشند و رفته رفته ناپدید شده و خاک می شوند و آدمیان آزمند را به خودشان وامی‌گذارند. شاید که در واپسین دم حیات به خود آیند! یعنی چنین چیزی ممکن است؟پرنده ها، چرنده ها، جوندگان و خزندگان هم از دست این آدمیان آزمند در امان نیستند. دلخوش به شجاعت یوز و پلنگان در دفاع از کنام خویش بودیم اما آنان نیزگویا قافیه را به سرب و گلوله و توحش آدمیان باخته‌اند.آدمیان را پرسی خوشبختی چیست؟ گویند رسیدن به آرامش! شگفت است این برهم زنندگان آرامش گیتی، خود جویندگان آرامش هستند. آرامشی که به بهای بر هم خوردن آرامش طبیعت می‌خواهند بدستش آورند. اما چه کژ پنداری است این اندیشه.وقتی دلتنگ می‌شوی به کوه، دمن، باغ، دشت، کویر و دریا پناه می بری، اما اگر روزی اینجا هم درد دلتنگی تو را دو صد چندان کند به کجا پناه خواهی برد؟

    “روی سخنم با شماست  محمد علی خان اینانلو”

    تا همین چند روز پیش با وجود اینکه از تلوزیون گریزان هستم، هرگاه شما درآن ظاهر می‌شدید با شوقی دلخواسته و همچو کودکان تشنه دانستن پای دیدن برنامه های شما می‌نشستم تا که شاید ساعاتی از زندگانیم صرف آموختن و دانستنی می‌شد که می‌توانست کمکی باشد برای بیشتر دوست داشتن سرزمینم.

    شما را کوه مرد آهنینی می‌دیدم که گذشته پارینه سنگی خود را به تاریخ خاطرات خویش سپرده بودید و پا به عرصه نوینی از زندگانی مهربانانه خویش گذاشته بودید.

    گفتم پارینه سنگی نه اینکه بی ادبی کرده باشم؛ ازآن روی چنین گفتم که هر چه تاریخ بشررا خواندم جز این نبوده که در این دوران انسان برای سیر کردن شکمش و زنده ماندن چاره‌ای جز شکار نداشت. برایم پذیرفتنش کمی سخت است که انسان دوران مدرنیته نیز تیر و کمان و نیزه در دست گرفته و در کوه و دشت به دنبال شکار پرنده و چرنده باشد.

    چه ایرادی دارد که یک شکار چی تیر و کمان را به کناری نهاده و زیبا سخن بگوید و ازآواز پرندگان و رامش چرندگان و غرش پلنگان برای مردمانش سخنوری کند؟ به پاسداشت شجاعت ترک عادت پارینه سنگی شما را دوست می‌داشتم و به منش نیکتان درود می‌فرستادم و آرزو می‌کردم که کاش روزی بیاید که همه‌ی مردان بازمانده از دوران پارینه سنگی کشورم روزی ترک عادت کرده و از طبیعت و جانوران این کهن خاک عاشقانه سخن بگویند. اما چه می‌شود که آرزوهای بشری گاهی آنچنان دست نیافتی می‌شود که همیشه‌ی عمرآرزو به دل خواهیم ماند.

    خبر خیلی تکان دهنده بود، اصلا شوک آور بود، همچو ضربه‌ای بود که به ناگاه ممکن است بر گیجگاه آدمی فرو بیاید و ساعتها منجر به بیهوشی و گیجی شود.

    گفتند طرف خودش نبوده، اشتباه شده بستگانش بودند! چندی بعد گفتند برادرش بوده! و بعدش هم گفتند سریدارشان بوده که بی اجازه تفنگ را برداشته و به شکار قوچ رفته است! جارو که نبود، تفنگ بود مومن.

    بیچاره سریدار و گارگر و حقوق بگیر و خدمه و زیر دست، همیشه باید تاوان زشت کاری ارباب و خان را بدهد. خب گریزی نیست؛ لقمه نانی است بخور و نمیر، دهانی که به دستان همان خان و ارباب و کارفرما دوخته شده است تا سفره‌ای خالی نماند و پدری شرمنده عهد و عیالش نشود. این هم جبر روزگار است و تا بوده همین بوده.

    با این همه آسمان و ریسمان بافی باز هم می‌شد گفت که ایشالله گربه است و چشم ها را بست و حقیقت را بنا به مصلحت نانوشته شده ندید. کافی بود محمد علی خان اینانلو در پیشگاه ملت به خاطر لگد مال شدن زیست محیط سرزمینی شان سر تعظیم فرود می‌آورد و نسبت به زشتکاری برادرش یک پوزش خواهی ساده می کرد. همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شد و مرد پارینه سنگی دوست داشتنی ما هم همچنان دوست داشتنی می‌ماند و این همه آماج نقد همان احساسات چند جوان دیده بان طبیعت یا هر چیز دیگر قرار نمی‌گرفت و با آبروی سی ساله اش بازی نمی‌شد.

    اما تو گویی زیست پارینه سنگی استقلال و خود خواهی کاذبی را هم با خود به همراه می‌آورد که کرنش کردن در برابر خواست یک ملت گاهی از دریده شدن توسط شیران و پلنگان هم دهشتانک تر است. محمدعلی خان اینانلو، این مرد نازنین دیروز داستان کوه، دشت و جنگل سرزمین ما، در کمال نا باوری همچو سیاستمداران بیانیه صادر و تلاش کرد تا سرنخ ماجرا را در دستان پشت پرده و دشمن پنهان جست‌وجو کند!

    می‌بینید یک اتفاق این چنینی که می‌توانست بسیار خردمندانه مدیریت شود چگونه مبدل به یک تراژدی دسیسه پنداری مبدل می‌شود؟ باور کنید ملت مداراگری هستیم، وگرنه در این ترافیک و شلوغی این پایتخت دود گرفته‌ی سیاه دل، که میلیون‌ها جانور آهنی و راکبان‌شان در کنارهم نمی‌توانستند زندگی کنند! (البته اگر بتوان نام این بلعیدن دود و کثیفی را زندگی گذاشت). روزانه همه‌ی ما این مدارا گری و تساهل(یا به قول غربی ها تلورانس) را در مناسبات اجتماعی دیده‌ایم.

    به طور مثال یک خودرویی از خیابان فرعی جلوی شما ظاهر می‌شود تا دست شما روی بوق می‌رود که چند فحش آبدار و یا به قول محمد علی خان چاروداری نثار طرف کنید، با یک لبخند ملیح دستش را از خودرواش بیرون آورده تکانی می‌دهد که یعنی رفیق با ما هماهنگ باش و هوای ما رو داشته باش!

    ما هم که هنوز الفبای آن فحش آبدار بر لبانمان قنچه نشده یک لبخند می‌زنیم و به همین سادگی از کنارش عبور می‌کنیم. این خودش در این وانفسای نفسیگر برای خودش نعمتی است به خدا وگرنه سنگ روی سنگ بند نمی‌شود در این شهرهای ما.

    حالا شما هم جناب محمد علی خان اینانلو کافی بود دستتان را مقابل همان دوربین صدا و سیما که برایش با پو ل همین ملت (البته با قیمت دو لا پهنای هر دقیقه‌ای فلان تومان) برنامه مستند می‌سازی تکان می‌دادی تا همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود. آخر پدر من چه نیازی بود که بیانیه بدهی و هیزم بریزی درآتش خشم همان جوانان احساساتی که عاشق سرزمین شان هستند؟

    یک توضیح بدهم بعد بروم سر بیانیه شش بندی شما. اینکه چرا مدام می‌گویم محمد علی خان اینانلو هم باور کنید من در این باره گناهی ندارم چون دوستان شما اینقدر خان خان کردند که یاد دوران ارباب رعیتی افتادم و پنداشتم شما هم دلتان قنج می‌رود وقتی چند نفری در تارنمای شما خان و خان بازی راه انداخته‌اند. کاریش نمی‌شود کرد؛ فئودالیته و اربابی با اینکه سالهاست عملا از این سرزمین رخت بر بسته اما تو گویی که ویروس جهش پیداکرده آن هنوز در بدن بعضی ها درحال نمودار شدن است.

    می‌خواهم بیانیه شش ماده ای شما را با هم یک بار دیگر مرور و باز خوانی کنیم. اگر چه گاهی خواندن نیازمندی‌های روزنامه باطله‌ی یک سال پیش را به خواندن بعضی نوشته ها ترجیح می‌دهم اما گاهی نیاز به از خود گذشتگی برای روشن شدن اذهان عمومی است!

    در چند روز گذشته سمت غرب کشور بودم، جائیکه برف زیاد باریده و حیوانات زندگی سختی دارند، پارسال از آهوهای “سهرین زنجان”  تصویر گرفتیم در حالی که سرما 36 درجه زیر صفر بود و آهوها جائی برای رفتن نداشتند، امسال اما وضعیت از آن هم بدتر است. قوچ و میش ها، آهوها، پرندگان و جانداران دیگر بدجوری گیر افتاده اند، در پی تهیه فیلم هائی بودم که از تلویزیون پخش کنیم تا مردم تشویق شوند با کمک محیط بانان علاوه بر اینکه به حیوانات زیان نرسانند، آنها را حفظ کنند…

    محمد علی خان در این باره نظرمن این است که قوچ و میش وآهو ها باور کنید سرمای زیر پنجاه درجه را به دیدن بعضی آدمها و دوستی های خاله خرسه آنان ترجیح می‌دهند. در ثانی این بعضی از آدمها هستند که جایی برای رفتن ندارند و به قلمرو این جانوران تجاوز می‌کنند. حالا به فرض که شما فیلمی ساخته و در تلویزیوین هم پخش شد، حالا این مردمِ اعتماد سوخته چگونه با دیدن فیلم های شما تشویق به همیاری با محیط بانان شوند؟ باور کنید که اعتماد بر باد رفته یک ملت سالها زمان می برد که باز گردد. شما اگر روزی یک فیلم هم بعد ازاین بسازید دیگرآن اثر گذشته را بی گمان ندارد، چون عملکرد شتابزاده زده و ناشیانه شما در مقابل اشتباه بردارتان و به صحرای کربلا زدن های نابجای شما موجب از بین رفتن اعتماد ملت به شما شده است.

    پریشب در اولین جائیکه به آنتن رسیدم، ناگهان سیلی از تلفن و پیامک و پیغام سرازیر شد که در مجموعه آنها اینجانب به شدت گوی سبقت را از شمربن ذی الجوشن ربوده و در عرض چند روز از چهره‌ای طرفدار طبیعت تبدیل به موجودی مابین اصغر قاتل و خفاش شب شده بودم، وقتی که به تهران رسیدم دوستانم مطالب و پیغام ها و کامنت ها را نشانم دادند، چون خودم خوشبختانه اینترنت و غیره بلد نیستم ، هنوز فرهنگش را ندارم. می ترسم ناگهان سر موضوعی احساساتی شوم …

    شمربن ذی الجوشن! درست گفتید باور کنید مردم درست تشخیص می دهند مهم نیست تا دیروز و حتا تا یک ساعت پیش شما در چه جایگاهی قرار داشتید، مهم این است که اکنون چه هستید. اما من دلم برای اصغر قاتل و خفاش شب در این قیاس نا عادلانه می‌سوزد. آن جنایتکاران نهایت چند نفر را طی یک جنایت سریالی کشتند و چند خانواده راداغدارکردند، امایک جنایتکار محیطی زیستی گلوی یک ملت را می فشرد و می‌خواهد ملتی را خفه کند. اصلا یک ملت که مثلا 80 میلیون ایرانی را اگر در نظر بگیریم هم باز اشتباه کرده‌ایم باید بگوییم که یک جهان هستی را می‌خواسته خفه کند.

    اما اینکه به عنوان یک مستند ساز! با بزرگترین و مهم ترین دست آورد بشر متمدن یعنی اینترنت آشنایی ندارید، هنر نیست وجای شگفتی و تاسف دارد، چون میلیون ها نوجوان و جوان ایرانی دیگر زبان شما را نمی‌فهمند و این در دنیای رسانه خیلی بد است.

    نگران احساساتی شدن هم نباشید. مردان تیر و کمان به دست از دوران پارینه سنگی احساسات را در خودشان کشته‌اند. ریختن خون پرندگان و چرندگان در چمنزار و دشت و کوه  بی گمان هیچ نشانی از احساسات ندارد.

    بندهای بیانیه:

    1- اول اینکه چقدر دوستان دیده و ندیده دارم که حال مطمئن هستم که دروقت سختی واقعی مرا تنها نخواهندگذاشت.

    کدام دوست برادر من؟ اینهایی که خان خان می‌کنند و هندوانه زیر بغل می‌دهند که دوست نیستند. اینها نمی‌خواهند بگذارند که شما واقعیت‌ها را ببینی و بشنوی و اشتباه را بپذیری. اینها همان‌هایی هستند که به وقتش راه خودشان را ازشما جدا نموده و تلاش می‌کنند تا در یک دو گانگی زشت همرنگ ملت شوند. اشتباه نکنید اسیر مجیز گویی و تملق نشوید این همان آفتی است که فرهنگ ما را تهدید می‌کند.

    2- برای هزارمین بار فهمیدم که ما ایرانی ها مردمی احساساتی هستیم ، زود گرم میشویم ، گر  میگیریم ، داد و فریاد راه می اندازیم ، چشمها را می بندیم ، دهان ها را باز می کنیم ، حالا فرق نمی کند طرف لیونل مسی باشد ، بابک زنجانی باشد یا اینانلو ، همین طوری فحش های چارواداریست که از دهانمان بیرون می ریزد .

    هرودوت 2500 سال پیش گفته است :

    ایرانیان مردمی شریفند که بر فرشهای نفیس گام می نهند و سخنان نغز می گویند.

    البته هنوز فرشهای نفیس را داریم.

    واژه به واژه این بند از بیانیه شما توهین به شعور ملت ایران است. جای پرداختن ندارد و هر اکابر رفته ای که این جملات را بخواند، متوجه توهین های نهان وآشکارآن خواهد شد. اما محمد علی خان اینانلو هردوت که تاریخ نویسی در سنگر دشمن ملت ایران بود، شرافتمندی ایرانیان را نتوانسته نادیه بگیرد و می‌گوید؛ ایرانیان مردمی شریفند…

    اما شما در نهایت …(چه بگویم) ایرانی را بری ازشرافت می‌دانید وآنان را فقط مالک فرش‌های نفیس می‌دانید. شگفتا شگفت از این همه بی مهری به باشندگان این سرزمین.

    3-این وسط تعدادی هم نایب تیمورخان و خانم مارپل شده بودند “از کانالهای خصوصی مطمئن” کسب خبر میکردند ، شماره پرونده میدادند ، با کمال شجاعت اسم و فامیل بازی می کردند ، سازمان محیط زیست را تهدید می کردند ، وسط بازیهای کارآگاهی شخصا حکم هم صادر می کردند ، شخصا اجرا هم می کردند ، فحش هم میدادند مثل ریگ.

    محمد علی خان اینانلو! این سخنان چه معنایی دارد؟ ملتی احساس کرده که در حقشان ستمی روا شده و به داشته های سرزمینی اش تجاوزی صورت گرفته، چرا نباید جست‌وجوگری پیشه کند و بانی این جنایت و تجاوز را بشناسد؟ چه فرقی می‌کند چه کسی این تجاوز را مرتکب شده است. مهم این است که به حقوق میلیون‌ها ایرانی تجاوز شده؛ چرا باید ناراحت باشید که این ملت اینقدر نسبت به سرزمین و حیات وحش این سرزمین نگاه وفادارانه و متعصبانه دارد؟ مگر نه اینکه به زعم خودتان مستند و فیلم  می‌سازید تا این ملت ملاحضات زیست محیطی داشته باشد؟ این کارآگاه بازی ها و جست‌وجوگری ها همان چیزی است که شما فقط شعارش را در طی این سالها داده‌اید اما ملت به این اصول باورمند بوده و رعایت کرده و خواهان حقوق خویش است.

    4- بعضی از  همکاران حرفه ای عمل کردند ، با آوردن حرف اول اسم ترجیح دادند که با احتیاط عمل کرده و ثابت کنند که فرهنگ رسانه را دارند ، تحقیق کردند ، به محیط زیست سمنان و شاهرود زنگ زدند و با احتیاط نقل قول کردند .

    این روزها زندگی خصوصی رئیس جمهور فرانسه زیر ذره بین میلیو نها فرانسوی قرار گرفته است. می‌دانید چرا؟ چون وقتی که در جایگاه یک الیت روشنفکری و یک مسئول و یک فرد شاخص اجتماعی قرار می‌گیری، باید به تمام معنا آن باشی که می‌گویی و شعارش را می‌دهی و نسبت به هر عملی در برابر ملت پاسخگو بوده و از پاسخ دادن فرار نکنی. ملت ما خسته شده‌اند اینقدر که روزانه با این حروف الفبای فارسی مصلحت اندیشی واعتمادآنان به بازی گرفته شده است. ا. م . ب . چ . ط. ذ و…

    5- بعضی ها اما نرسیده به رودخانه لخت شدند،از قدیم گفته اند اول به رودخانه برس،مطمئن باش که آب دارد ، بعد لخت شو و گر نه بدون اینکه شنا کرده باشی مردم بدن لخت تو را دیده اند.

    اینجا را هم بازاشتباه کرده ای محمد علی خان اینانلو، می‌دانی چرا؟ چون مردم رودخانه که هیچ، بلکه یک دریا دوگانگی را دیدند و سپس فریادکشیدند. آن کسی که بدن لخت پارینه سنگی‌اش را به مردم نشان داد اتفاقا شما بودید. چون با این رفتار و فرار به جلو و فرافکنی نشان دادید که اتفاقا بوی باروت آن تفنگ قوچ کش را باید در لباس های به بندآویخته و در پستو نهان شده‌ی شما جست‌وجو کرد نه کس دیگری.

    6- …و اما سرمنشا این حرکات ، دیده بان طبیعت یا هر چیز دیگری ، من نمی شناسمشان ، حتما چند جوان احساساتی اند ، و تردید ندارم که نیتشان خیر بوده است ، گامی در جهت حفظ طبیعت اما متاسفانه شتابزده عمل کردند ، احساساتی شدند ، مطلب و مقاله و اسم و فامیل و عکس و دل و روده بنده را روی سایت گذاشتند ، بی آنکه به گسترش عاقبت کار بیندیشند ، فرهنگ رسانه را رعایت نکردند ، معنای تیغ در دست زنگی مست را نمی دانستند ، حال نمیدانم چه میکنند ، یاد بچه ای می افتم که نصف شب در تاریکی شیشه مربا را انداخته و باقی قضایا.

    محمد علی خان چه ایرادی دارد که چند جوان طبیعت دوست و دیده بان طبیعت اینگونه در برابر چنین جفایی احساساتی شوند؟ این کجایش بد است؟ اگر سکوت می‌کردند و اسیر هژمونی رسانه‌ای و جایگاه اجتماعی شما می‌شدند خوب بود؟ به فرض آنان اشتباه هم کرده باشند و به تعبیر شما دل و روده شما را روی سایت ها گذاشته باشند! می‌گویند آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است. شما هم می‌توانستید در نقش یک پدر و یا بردار بزرگتر خیلی باآرامش و بردبارانه و خردمندانه رفتار می‌کردید و به این جوانان احساستی پاسخی مستند و دوستانه می‌دادید که جوانان عزیز، کسی که مرتکب چنین جنایت زیست محیطی شده است من نبوده ام بلکه بردارم بوده و من از کار بردارم تبری جسته و نسبت به آن به سهم خودم پوزش خواهی می‌کنم.

    باور کنید همین یک جمله فضای رسانه‌ای را چنان تحت تاثیر قرار می‌داد که شما جایگاهی به مراتب بهتر از گذشته در نزد ملت می‌یافتید.

    چه نیازی به این همه بالا و پایین پریدن بود .

    در علم روانشاسی کودک می گویند تلاش کنید تا در روابط روزانه با کودکان روزی چند بار به هر دلیلی ازآنان پوزش خواهی کنید تا شجاعت اعتراف به اشتباه را از کودکی بیاموزند.

    محمد علی خان اینانلو! باور کنید که هیچ دست پشت پرده‌ای در این باره نیست. اتفاق نادرستی روی داده و جامعه هم به فراخور دلنگرانی هایش واکنش نشان داده است. اگر غیر از این بود باید دچار شگفتی می‌شدیم.

    خیلی نوشته‌ام؛ خیلی بیشتر ازآنی که تصورش را می‌کردم قلم زده‌ام. نفس‌مان گرفته و تپش قلبمان به شمارش افتاده مجالی برای دلتنگی در این برهوت سیمان و آهن نیست. شده‌ایم زنده به گورانی که در زیر خروراها دود و سیاهی و غبار دفن شده‌ایم کاش زنده به گور خاک می‌شدیم. کلاغ ها هم دیگر تاب و توانی برای ماندن در اینجا ندارند، اما با همه‌ی اینها اینجا سرزمین من است. دوستش می‌دارم و برای پاکی و زندگانی‌اش خواهم کوشید.

    * تابناک

  • از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    Animal-Rights-Watch-ARW-7116

    دیده بان حقوق حیوانات: «بیش از ده سال است که دیگر شکار بزرگ نکرده‌ام و شکار پرنده را هم سه سالی می‌شود ‌کنار گذاشته‌ام؛ من از شکار اشباع شده‌ام و در همین حال اتفاقاتی هم افتاد که نگاهم را به شکار عوض کرد‌»؛ این‌ها بخشی از گفت‌وگوی تفصیلی محمدعلی اینانلو، چهره سر‌شناس تلویزیونی با روزنامه اعتماد در واپسین روزهای آذرماه سال ۸۶ است؛ گفت‌وگویی که هرچند شش سال پیش انجام شده، امروز به دلیل وقوع یک رویداد پیرامون این فرد، معنایی فرا‌تر از اظهار‌نظر ساده پیدا کرده است.

    به گزارش «تابناک»، در روزهای گذشته، خبری منتشر شد که برای دوستداران محیط زیست، حکم شوکی بزرگ را داشت؛ خبری که یکی دو هفته از وقوع آن می‌گذشت و به دستگیری شکارچیان غیرمجازی اشاره داشت که در منطقه شکار ممنوع تپال، یک رأس قوچ وحشی سه ساله را شکار کرده بودند، اما این تنها نیمه آشکار ماجرا بود و تلخی داستان به نیمه پنهان خبر بر‌می‌گشت که حکایت از آن داشت ‌در بین سه ‌دستگیر شده، نامی آشنا به چشم می‌خورد.

    نامِ آشنا ناگفته بود تا هنگامی که خبر تکذیب حضور چهره تلویزیونی روی خروجی پرتال محیط زیست قرار گرفت و معلوم شد ‌شکارچی غیرمجاز، «الف»، اصلا فرد نام آشنا نبوده بلکه این خطا از برادر وی سرزده است. هرچند خبر رسید که «الف» ِ معروف نیز همزمان در سمنان بود است.

    باز هم حروف الفبا داشتند جور شخصیت‌های حقیقی را می‌کشیدند که خبر رسید، الف‌‌ همان «اینانلو»‌ست؛ اینانلویی که چه ما و شما و چه حتی ایرانیان خارج نشین به محیط‌ زیست دوستی و برنامه‌های طبیعت‌گردی و شکار مخلوقات زیبای خداوند با دوربین می‌شناختندش، ولی اکنون جنبه دیگری از او برایمان آشکار می‌شد. البته خطا را برادرش کرده بود، ولی شاید برخی پیش خود گمان کردند مگر می‌شود هر دو در سمنان باشند و برادرش بخواهد شکار را پخته و میل کند و…؟!

    برخی حرفشان را خوردند و عده‌‌ای گفتند که احتمالا اینانلوی مشهور هم مقصر و یا دست کم آگاه به ماجرا بوده است. گویا واکنش‌ها زیاد‌تر می‌شده که مسئولان تصمیم گرفتند بار دیگر دستگیری اینانلوی مشهور را تکذیب ‌و تأکید کنند که برادر وی شکار غیرمجاز انجام داده است. البته خود آقای مجری هم واکنش نشان داد و نه تنها حضور خود در شکار غیرمجاز و دستگیری را تکذیب کرد، بلکه تأکید داشت که در آن زمان در سمنان نبوده است.

    Animal-Rights-Watch-ARW-7117 

    تصویر قوچ شکار شده، محیط بانانی که شکارچیان غیرمجاز را دستگیر کرده‌اند و تفنگی که به نام اینانلو بوده و با آن شکار صورت گرفته است (عکس: دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران)

    پیگیری خبر ما را به این اطمینان رساند که شکار صورت گرفته را نمی‌توان به محمدعلی اینانلو مرتبط دانست و البته شاخ و بال‌هایی که ماجرا یافته نیز درست نبوده است.‌‌ همان گونه که خاتمی، رئیس سازمان محیط زیست شاهرود به یک خبرگزاری گفت و تأکید کرد که شکرالله اینانلو به جرم کشتن یک رأس قوچ سه ساله (و نه سه رأس قوچ یک ساله) دستگیر شده بوده که او هم شکار را گردن نگرفته و گفته که سرایدارش تفنگ را بی‌اجازه برداشته و با آن شکار کرده است.

    آن گونه که خاتمی گفته، برادر مجری معروف مدعی شده که برای پس گرفتن تفنگ به شکارگاه (همان جایی که بقیه به نام منطقه شکار ممنوع می‌شناسندش و حفاظت شده است، ولی برای شکارچیان لابد «شکارگاه» نام دارد!) رفته بوده که دستگیر شده است؛ ادعایی که شکرالیه داشته و سرایدار هم بر آن صحه گذارده تا قاضی هم مجاب شود که درست است و ما نیز نمی‌توانیم بر آن شبهه وارد کنیم، ولی برخی ظاهرا از آن قانع نشده‌اند.

    همه چیز به برائت برادر اینانلو می‌رسد، الا تفنگی که جوازش به نام اوست و البته مجوز شکار پرندگان که آن هم به نام شکرالله اینانلو صادر شده است؛ از اینجای ماجرا بار دیگر پای نام محمد علی، اینانلوی مشهور به نوعی دیگر به ماجرا باز می‌شود!

    اینانلو در گفت‌وگو با شرق در پاسخ به اینکه آیا ممکن است راویان خبر چهره شما را با برادرتان که در این موضوع نقش داشته است، اشتباه گرفته باشند، گفت: من و برادرم اصلا شباهتی ‌نداریم؛ نه به‌ لحاظ چهره و نه ‌قد و هیکل. من سبیل دارم و برادرم بدون سبیل است، قد من ۱۹۰ سانتی‌متر است و برادرم بیش از دو متر قد دارد.
    خلبان فیلم ارتفاع پست که نماد مؤسسه آموزش و تحقیقات جهان گردی‌اش با نام «طبیعت»، آمیخته‌ای از لاله واژگون و شاخی شبیه شاخ قوچ وحشی است و با امضای «کار‌شناس محیط زیست» برای روزنامه‌ها می‌نویسد و پیگیر مسائل زیست و محیطی و آزادی محیط‌بان در بند است، در سایت خود ‌به خبر منتشره علیه خویش واکنش نشان داده و ‌در یادداشتی تفصیلی با تیتر «تیغ و زنگی»‌ در شش بند ‌از خود دفاع کرده و حق پیگیری را به حق برای خود محفوظ دانسته؛ اما دریغ از نقطه نظری راجع به حضور برادرش در ماجرایی که خبر جنجالی را ساخته و پرداخته ‌است؛ گویی محیط‌بانان بداهه تشخیص داده‌اند که شکرالله اینانلو و محمدعلی اینانلو تشابه نام خانوادگی نیست و از برادری خونی نشأت گرفته و تا آخر!

    فارغ از این موضوع، مگر نه اینکه محمد علی اینانلو فعال این عرصه است و باید نسبت به قبح شکار غیرقانونی صورت گرفته، نکته‌ای در یادداشت خود درج کرده و هم لزوم توضیح درباره حضور برادر خود در ماجرا را احساس کرده و به آن واکنش نشان دهد؟ پس چرا از این موارد نمی‌توان اثری در «تیغ و زنگی» یافت؟

    مگر نه اینکه محمدعلی اینانلو اذعان دارد به ناگاه «از چهره‌ای طرفدار طبیعت تبدیل به موجودی مابین اصغر قاتل و خفاش شب شده» و برای هزارمین بار فهمیده که «ما ایرانی‌ها مردمی احساساتی هستیم، زود گرم می‌شویم، گر می‌گیریم، داد و فریاد راه می‌اندازیم، چشم‌ها را می‌بندیم، دهان‌ها را باز می‌کنیم» و حتی به یاد آورده که از گفته ۲۵۰۰ سال پیش هرودوت، «ایرانیان مردمی شریفند که بر فرش‌های نفیس گام می‌نهند و سخنان نغز می‌گویند»، فرش‌های نفیس باقی ‌است، پس چرا خود سخن نغز نگفته و نظرش را راجع به حضور برادرش در شکاری غیرقانونی بیان نکرده است؟

    بی‌‌گمان بخشی از این ابهام هنگامی پاسخ می‌یابد که به آغاز مطلب برگردیم و به یاد بیاوریم که اینانلو طرفدار شکار از نوع تروفه است و دلیل رسیدن به این نقطه را نیز اشباع شدن از شکار دانسته است. با این نوع نگاه، اگر نتیجه بگیریم که این کار‌شناس محیط زیست ممکن است با شکار‌ برادرش مشکلی نداشته باشد، به نظر اشتباه نکرده‌ایم؛ شاید منتظر است برادرش نیز اشباع شود تا تفنگ را زمین گذاشته و دوربین به دست بگیرد.

    جدای از این مباحث، روی زشت ماجرا آنجا بروز می‌کند که بدانیم قرار است همین فرد احتمالا در ساخته‌های خود که در زمان شکار برادرش در سمنان، در غرب کشور مشغول تصویربرداری‌اش بوده، از زیبایی‌های خلقت خدا بگوید و از «قوچ و میش‌ها، آهو‌ها، پرندگان و جانداران دیگر»ی بگوید که در سرمای هوا بدجوری گیر افتاده‌ بودند.

    اینانلو می‌گوید: «در پی تهیه فیلم‌هایی بودم که از تلویزیون پخش کنیم تا مردم تشویق شوند با کمک محیط بانان علاوه بر اینکه به حیوانات آسیب نرسانند، آن‌ها را حفظ کنند»!

    به این دلیل گفتیم که این روی زشت ماجراست، زیرا بر این باوریم، آنچه می‌تواند پای محمدعلی اینانلو را به پرونده شکار برادرش (بخوانید سرایدار برادرش با تفنگ برادرش!) باز کند، نه شکار است که قانونی بودن یا نبودن آن مطرح باشد و نه اعتقاد وی به شکار تروفه، ‌بلکه دوگانگی آشکاری است که می‌تواند هزار حرف نگفته در آن نهفته باشد؛ البته شاید ایراد از فرستنده نباشد و تنها ما گیرنده خوبی نبوده‌ایم که اینانلو را آن گونه شناختیم و با این اینانلو غریبه‌ایم!

  • دستگیری شکارچی دو میش وحشی و یک بره در شهر ارجمند شهرستان فیروزکوه

    Animal-Rights-Watch-ARW-Arrest

     دیده بان حقوق حیوانات: رییس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان فیروزکوه از دستگیری متخلف شکار غیر مجاز دو میش وحشی و یک بره در شهر ارجمند شهرستان فیروزکوه خبر داد.
    به گزارش روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست استان تهران، رضا کرمی رییس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان فیروزکوه، گفت: عصر روز سه شنبه 24 دی ماه راس ساعت 19:30 ، مامورین اجرایی این شهرستان موفق به دستگیری یک گروه شکارچی غیر مجاز در منطقه بهان از توابع شهر ارجمند شدند.
    وی گفت: لاشه دو راس میش وحشی، یک راس بره، یک قبضه اسلحه ساچمه زنی، یک قبضه اسلحه گلوله زنی برنو، 10 فشنگ گلوله، 11 فشنگ چهارپاره ، هفت فشنگ ساچمه زنی و دو دستگاه دوربین از شکارچیان کشف و ضبط گردید.
    کرمی افزود: پرونده تخلف بعد از انجام سایر مراحل قانونی و اخذ ضرر و زیان واصله محیط زیست به مبلغ 000/000/54 ریال به دادستانی این شهرستان ارجاع می گردد.

  • نظر ابتکار درباره شکار

    Animal-Rights-Watch-ARW-6950

    دیده بان حقوق حیوانات: رییس سازمان حفاظت محیط زیست می‌گوید بازرسان افتخاری برای بازدید ادواری از مناطق و کمک به محیط‌بانان به یاری سازمان حفاظت محیط زیست می‌آیند.

    به گزارش ایسنا، معصومه ابتکار در صفحه فیسبوکش نوشت: «بنده شخصا هیچ اعتقاد و علاقه‌ای به شکار ندارم و این اختیار سنتی سازمان را تا حد زیادی با وظیفه ذاتی حفظ تنوع زیستی در تضاد می‌دانم.

    در مورد مجوزهای شکار امسال هم سازمان جلساتی را با حضور کارشناسان و شکارچیان قبل از آمدن بنده برگزار کرده بود و بر اساس نظر کارشناسان میزان تخلفات شکار در سالی که پروانه شکار صادر نشده بالاتر است لذا آنها معتقدند عدم صدور هیچ پروانه‌ای فقط به ضرر منطقه است چون شکارچی قانونی محدود، متخلفان متعدد را فراری داده و به امنیت کمک می‌کند.

    متاسفانه تعداد محیط‌بانان سازمان نسبت به عرصه‌های تحت حفاظت سازمان حفاظت محیط زیست کم است و تعداد سلاح‌های غیرمجاز، بیشمار. در قانون برنامه چهارم توسعه تصویب کردیم که این مساله ساماندهی شود ولی دولت بعد اجرا نکرد و وضعیت بدتر شد. امسال هم که ظاهرا تعهدی ایجاد شده بود ولی با مخالفت من تعداد خیلی کم شد و شرط گذاشتیم که باید پروانه با مشارکت جوامع محلی صادر شود تا آنها هم سهیم باشند و در حفاظت کمک کنند.

    علاوه بر آن در برخی استان‌ها میزان مجوزهای صادره برای شکار در سال جاری صفر و در بقیه شاید به اندازه انگشتان یک دست و آن هم با تعیین گونه محدود، سن و جنس و زمان محدود است.

    ضمنا طرحی را آغاز کردم که از بازرسان افتخاری برای بازدید ادواری از منطق و کمک به محیط‌بانان استفاده می‌کنیم که این افراد از شخصیت‌های ملی، پزشکان و مدیران سابق سازمان حفاظت محیط زیست هستند.

    بنده شکارچیانی را می‌شناسم که امروز به جهت مشکلات و کاهش جمعیت حیات وحش، شکار را کنار گذاشته و آماده همکاری هستند. در هر صورت شکار خارجی هم تابع همین ضوابط است و اصلا تفاوتی ندارد.

    امیدواریم بتوانیم هر چه سریع‌تر برنامه‌ای برای مهار شکار غیرمجاز و افزایش ضریب امنیت مناطق با کمک مردم محلی و تشکل‌ها و بازرسان افتخاری ترتیب دهیم.

    کاهش حیات وحش ایران طی سال‌های اخیر عوامل گوناگونی دارد که جبران آن نیازمند یک تلاش جمعی و ملی است و قطعا تنها از عهده یک سازمان به تنهایی بر نمی‌آید.»

  • سازمان محیط زیست و صدور پروانه ویژه شکار؛ مقامات روسی برای شکار به «تنگ صیاد» رفتند

    Animal-Rights-Watch-ARW-7068
    تصویر مربوط به شکار اسپانیایی ها در مازندران است.

    دیده بان حقوق حیوانات: یک منبع آگاه در سازمان محیط زیست از صدور 6 پروانه ویژه شکار برای 6 نفر نفر از شکارچیان خارجی که در بین آنها دونفر از مقامات ارشد روسی هم حضور دارند صادر کرد.

    به گزارش سبزپرس و بر اساس اطلاعات دریافتی، این پروانه های ویژه برای شکار قوچ و کل در سه منطقه حفاظت شده تنگ صیاد در استان چهارمحال و بختیاری، هرات در استان یزد و هفتاد قله در استان مرکزی صادر شده است.

    بر اساس اطلاعات دریافتی، دو تن از شکارچیان روسی که یکی نماینده دومای روسیه و دیگری مشاور پوتین اعلام شده اند در منطقه حفاظت شده تنگ صیاد و دوتن دیگر که مکزیکی هستند در هفتاد قله حضور دارند و از ملیت دو شکارچی دیگر اطلاعی در دست نیست. این افراد توسط برخی مدیران سابق سازمان محیط زیست در دفتر نظارت و بازرسی سازمان به نام های […] و […]، وارد کشور شده و موفق به دریافت پروانه ویژه شکار از سازمان محیط زیست شدند.

    صدور پروانه ویژه شکار برای شکارچیان خارجی سال هاست که توسط سازمان محیط زیست کشور صورت می گیرد و هر ساله تعداد قابل توجهی پروانه ویژه به قیمت بین 5000 تا 9000 دلار برای شکار گونه های جانوری کشور برای این شکارچیان صادر می شود و این امر همچنان مورد اعتراض گروههای حامی حیوانات و حیات وحش قرار م ی گیرد.

    پیش از این اسماعیل کهرم ، استاد دانشگاه که هم اکنون به عنوان مشاور رییس سازمان محیط زیست منصوب شده، خود یکی از منتقدین سرسخت صدور انواع پروانه شکار برای شکارچیان خارجی بود و معتقد بود اگر هم قرار است مجوزی صادر شود درآمد حاصل از آن باید صرف جوامع محلی شود .

    گفتنی است پیش از این نیز در زمان حضور محمد باقر صدوق به عنوان معاون محیط طبیعی سازمان محیط زیست و معاونین قبل تر، در چندین مورد پروانه ویژه شکار برای مناطق حفاظت شده و حتی پارکهای ملی کشور صادر شده بود.