برچسب: شکارچی

  • قصاب، شکارچی جان خویش/ وقتی یک محیط بان، جان یک شکارچی غیرمجاز را نجات می دهد

    قصاب، شکارچی جان خویش/ وقتی یک محیط بان، جان یک شکارچی غیرمجاز را نجات می دهد

    Animal-Rights-Watch-ARW-Gun

    دیده بان حقوق حیوانات: اسلحه بر یک دوش،‌ سلاح شکارچی بر دوش دیگر،‌ همه‌ی توانش را جمع کرد و مرد را یک‌باره از زمین کَند و به پشتش گرفت. راه پر از سنگلاخ بود،‌ مردِ نیمه‌جان را به‌سختی به‌دوش می‌کشید. «هر صد متر یک‌بار می‌ایستادم و کمی نفس تازه می‌کردم،‌ شیب تند کوه نمی‌گذاشت مستقیم به سمت دره حرکت کنم،‌ مجبور بودم مسیر را اریب بروم و این سرعت رسیدن به مقصد را کند می‌کرد.»

    برای گشت‌زنی رفته بود، ‌چند دقیقه‌ای هم مهمان چوپانِ پای کوه شدم به صرف یک لیوان چای که صدا آمد.

    صدای ناله‌ای از بلندی‌های شاه قزل به گوش رسید، صدایی شبیه ناله‌ی مردی گرفتار در صخره‌های ارتفاعات دوهزارمتری. صدا در کوه طنین می‌انداخت و گاه شبیه صدای زوزه می‌شد.

    به گزارش خبرآنلاین چوپان صدا را شنیده بود، ‌اما نمی‌توانست گوسفندان را رها کند و برود دنبال صدایی مبهم و وهم‌آلود. فکر کرد شاید کوهنوردان با هم حرف می‌زنند یا شاید شکارچی‌ای که برای شکار آمده. رضا پی صدا را گرفته بود. «به حرف چوپان‌ به پاسگاه برنگشتم، ‌راه را گرفتم به سمت بالا تا به صاحب صدا برسم.»

    این روایت محیط‌بان آذربایجان شرقی است که یک هفته پیش شکارچی مجروحی را نجات داده،‌ شکارچی متخلفی که بدون پروانه‌ی شکار راهی منطقه شده بود و ناشیانه خود را مجروح کرده بود؛ زخمی که ممکن بود به قیمت جانش تمام شود.

    محیط‌بانی که برای گشت‌زنی راهی منطقه‌ی سهند شده بود رئیس اداره‌ی حفاظت محیط‌زیست شهرستان اسکو است، ‌رئیس اداره‌ای که پشت‌میزنشین نیست و از سر ناچاری، ‌هفته‌ای دو روز به اداره می‌رود تا نامه‌نگاری‌های اداری روی زمین نماند و باقی وقتش را به گشت‌زنی و پایش می‌گذراند.

    او و دیگر همکاران محیط‌بانش وظیفه‌ی حفاظت از سهند، دومین قله‌ی بلند ایران، را بر عهده دارند. دو ساعت طول کشید تا نصوحی در ارتفاعات خود را به صاحب صدا برساند.

    «ظهر با محیط‌بانان راهی منطقه شده بودیم، به جزیره‌ی اسلامی، که خبر رسیده بود ‌چند شکارچی را در آن دستگیر کرده بودند. شکارچیان را تحویل گرفتیم،‌ سلاحشان را هم ضبط کردیم. من بقیه‌ی کار را به نیروها سپردم و برای سرکشی چشمه‌های اطراف سهند ‌راهی کوه شدم.»

    می‌گوید: «خشکسالی در کمین چشمه‌های سهند نشسته،‌ برای سرکشی به چشمه رفتم که دیدم کبک‌ها دارند از چشمه آب می‌نوشند. خیالم راحت شد،‌ تصمیم گرفتم بروم تقاطع تیمورلو و قپچاق که در ارتفاعات بالاتر است. ‌چوپانی را دیدم و به لیوانی چای دعوت شدم. در حال احوال‌پرسی و پرس‌وجوی اوضاع بودم که صدای ناله آمد، ناله‌ای که مرا تا ارتفاعات دوهزارمتری کشاند.»

    چهار کیلومتر راه در پیش داشت، در ارتفاعات شاه قزل، که زمانی زیستگاه پلنگ بود، پلنگ‌هایی که شاید تنها یکی‌شان مانده باشد. «وقتی رسیدم صدا قطع شده بود،‌ فکر کردم شاید اشتباه شنیدم،‌ اما سر که چرخاندم دیدم کسی لای صخره‌ها افتاده و به‌زحمت سرش را بلند کرده تا شاید ببینمش. نزدیک شدم و ‌مرد برهنه‌ای‌ را دیدم که پایش مجروح بود. لباسش را از تن درآورده و به پایش بسته بود، اما پا هنوز خونریزی داشت. رنگش سفید شده بود و نای حرف زدن نداشت.»

    ساعت از چهار گذشته بود. بند پوتینش را درآورد و محکم بالای محل زخم را بست. «گلوله ساچمه‌ای بود. استخوان پایش بیرون زده بود. هرچه تلاش کردم با تلفن همراه با همکارانم تماس بگیرم نمی‌شد، آنتن نمی‌داد. چند متری این سو و آن سو رفتم، اما فایده‌ای نداشت. باید خودم تا پایین می‌بردمش.» در این مدت فراموش کرده بود مرد شکارچی متخلفی بوده و فقط به نجات جان او فکر می‌کرد.

    شکارچی نباش، محیط‌بان شو

    حسن، قصاب سی‌وپنج‌ساله‌ای است که هرازچندگاهی بدون پروانه هم شکار می‌کند. این بار هم راهی کوهستان شده بود تا کبکی یا ‌قوچی بزند، بلکه تفریحی کرده باشد، شاید هم گوشتشان را بفروشد و خرج خانواده‌ی چهارنفره‌اش را تأمین کند.

    نصوحی همه‌ی راه او را، که نیمه‌جان بر گرده‌اش بود، نصیحت می‌کرد. هرجا از سر خستگی می‌ایستاد تا جانی دوباره بگیرد، به حسن که نیمه‌بیهوش خودش را روی شانه‌های محیط‌بان نگه‌داشته بود،‌ می‌گفت: «به‌اندازه‌ی همه‌ی خون‌هایی که ریختی ‌خون از بدنت رفته،‌ به همه‌ی حیواناتی که گاه‌وبیگاه شکار می‌کنی فکر کن، ‌امروز به‌اندازه‌ی همه‌ی جان‌هایی که گرفتی ‌داشتی جانت را از دست می‌دادی.»

    اسلحه‌ دولول حسن ‌کالیبر دوازده بود، دستش روی ماشه بود که‌ از روی صخره سر خورد و ماشه کشیده شد و قوزک پایش از دست رفت. حسن بین هشیاری و بیهوشی گفته: «هیچ‌کس آنجا نبود، دست خودم ماشه را کشید و پایم تیر خورد. چند ساعت است ناله می‌کنم و فریاد می‌زنم و کمک می‌خواهم، کسی نبود که صدایم را بشنود.»

    شاید اگر گذر محیط‌بان به چشمه‌ها نمی‌افتاد و مهمان چای چوپان نمی‌شد و صدای ناله‌ شکارچی به گوشش نمی‌خورد،‌ حسن غروب آن روز را نمی‌دید. شاید اگر محیط‌بان نصوحی ‌راه سنگلاخ و پر از صخره‌های تند شاه قزل را طی نمی‌کرد و سختی راه دوساعته را به جان نمی‌خرید، حسن دیگر روی دو دخترش را نمی‌دید.

    «چند صخره‌ای را پشت سر گذاشتیم،‌ تلفن همراهم زنگ خورد، همکارانم که نگرانم شده بودند. گفتم شکارچیان را بسپارید به پاسگاه و بیایید شاه قزل، مجروح داریم. بالای امامزاده قرار گذاشتیم،‌ ماشینشان را چهار پنج کیلومتر دورتر از زیارتگاه گذاشتند و چند نفر از محلی‌ها را هم برای کمک آوردند. بومی‌های قپچاق کمک کردند حسن را تا کنار آمبولانس بردیم و آمبولانس هم او را به بیمارستان شهدای تبریز رساند.»

    نصوحی می‌گوید: «کار خدا بود که به شکارچی رسیدم. فرقی نمی‌کرد که شکارچی باشد، گردشگر یا هر کس دیگر. آن لحظه به این فکر نکردم که متخلف است. اگر در شرایط عادی می‌دیدمش، حتماً دستگیرش می‌کردم. اما پای جان آدمی وسط بود، هرچند همان آدم جان حیوانات زیادی را بیهوده گرفته است.»

    حسن کشاورزی کرده بود، زمانی هم چوپانی؛ قصابی آخرین شغلی بود که احتمالاً دردسرهای کمتری برایش داشته و سود بیشتر.

    نصوحی می‌گوید: «حالا حسن در بیمارستان بستری است، تلفنی هم با او صحبت کرده‌ام،‌ حالش بهتر شده اما چند روزی را باید در بیمارستان بماند. قصد دارم به بیمارستان بروم و از او بخواهم شکار را کنار بگذارد، ‌شاید هم از او بخواهم در کنار شغلش محیط‌بان بشود، حتی محیط‌بان افتخاری. دست از کشتن حیوانات ‌بردارد. شکارچی‌های قدیمی،‌ با وجود اینکه مأموری هم در کار نبود، خودشان حد خودشان و شکار را می‌دانستند، ‌معتقد بودند یک قوچ نر می‌زنیم و می‌رویم، بیش از این حیوان بکشیم‌گناه دارد. اما امروز شکارچیان هیچ حدی برای خودشان قائل نیستند. حرص‌وولع تمام وجودشان را گرفته،‌ هر حیوانی به چشمشان می‌آید از پا در می‌آورند.»

    رئیس اداره‌ محیط‌زیست اسکو،‌ محیط‌بان ناجی‌ عاشق گشت‌زنی و کنترل 62هزار هکتار منطقه‌ی حفاظت‌شده است. می‌گوید اگر منطقه‌ی شکار ممنوع و مناطق آزاد را هم به آن اضافه کنیم، 160 هزار هکتار می‌شود. منطقه‌ای که قدیم‌ترها پلنگ داشت و امروز ‌قوچ، میش،‌ خرس، روباه، شغال، خرگوش، کارکال و گراز دارد. پرنده هم دارد،‌کبک و تیهو و کبوتر.»

    می‌گویند شکارچی‌ای سال‌ها شکار کرده بود. وقتی دست از شکار می‌کشد، ‌پلنگی از راه می‌رسد و دخترکش را به دندان می‌گیرد و برای همیشه می‌برد. دخترک ‌طعمه‌ی پلنگ می‌شود و شکارچی دیگر نمی‌تواند پلنگی را بکشد که دخترش جزوی از وجود آن شده بود. ماشه اگر بکشد، دخترش را کشته است. کابوس پلنگ مرد را دیوانه کرد، دیوانه‌ای که همه‌ی عمر ‌به جای تصویر دخترش پلنگ می‌دید.

  • دستگیری خبرنگار شکارچی!

    دستگیری خبرنگار شکارچی!

    Animal-Rights-Watch-ARW-Arrest

    دیده بان حقوق حیوانات: مدیر اداره محیط زیست پلدختر از دستگیری خبرنگار شکارچی خبر داد.

    به گزارش ایسنا منطقه لرستان، محمدی نژاد در جمع خبرنگاران بیان کرد: طی گزارش همیاران محیط زیست مبنی بر وجود سر یک راس کل وحشی در منزل یکی از خبرنگاران شهرستان، با گرفتن مجوز ورود به منزل این شخص از سوی دادگستری و نیروی انتظامی، سر کل وحشی کشف و ضبط شد.
    وی ادامه داد: این کل که 10سال سن داشته از منزل این خبرنگار بدست آمد. جالب اینکه این فرد در برخی گزارش‎های خود مردم را دعوت به همکاری و همیاری با محیط زیست می کرد ولی متاسفانه خودش به آنچه می گوید پایبند نیست و عمل نمی‌کند.
    مدیر اداره محیط زیست پلدختر گفت: پرونده متخلف جهت هر گونه برخورد قانونی به مراجع قضایی شهرستان معرفی شد.
  • 78 ماه زندان برای شکارچی سابقه دار در زنجان

    78 ماه زندان برای شکارچی سابقه دار در زنجان

    Animal-Rights-Watch-ARW-Court

    دیده بان حقوق حیوانات: روابط عمومی اداره کل حفاظت محیط زیست استان زنجان گفت: دادگاه زنجان تخلفات یک شکارچی کبک و خرگوش را سنگین ارزیابی کرد و او را به شش سال و شش ماه حبس محکوم کرد.
    به گزارش ایرنا، امجد باقری روز پنجشنبه با اعلام این خبر افزود: در پرونده این شکارچی سلاح غیرمجاز، شکار غیرمجاز سه قطعه کبک و یک سر خرگوش ، تهدید محیط بانان و تمرد از دستور ماموران دولت حین انجام وظیفه درج شده است.
    وی اظهار کرد: این فرد متخلف که دارای سابقه محکومیت کیفری در زمینه شکار و صید در سال 84 است اکنون نیز به تفکیک به خاطر شکار کبک و خرگوش به تحمل شش ماه حبس، حمل سلاح غیرمجاز به دوسال حبس، تهدید مامورین یگان حفاظت به تحمل دو سال حبس و تمرد از دستورات مامورین دولت نیز به دو سال حبس ، محکوم شده است.

  • شکارچیان از چه مشکلات روانی رنج میبرند؟

    دیده بان حقوق حیوانات: / ایمان ابراهیمی*: شاید بار ها به این موضوع فکر کرده ایم که چه چیز در ذهن و روان یک فرد باعث میشود وی از کشتن و گرفتن جان موجود زنده ای دیگر لذت ببرد. چه چیز باعث میشود فردی کشتن موجودی دیگر را تفریح مفرح خود بداند و در حالی که خون از صورت آن موجود جاری شده، فرد با لبخندی حاکی از رضایت در کناره جنازه آن موجود عکس یادگاری بیاندازد. احتمالا همه ما در ارتباط با این افراد با لغاتی عامیانه مانند وحشی،روانی، سادیسم و …. مواجه شده ایم اما در این نوشته تلاش میکنیم از لحاظ علمی تفاوت نگرش و دید افراد عادی و شکارچیان را به این موضوع بررسی کنیم. گمان نگارنده بر این است که این شناخت میتواند باعث درک متقابل بهتر و کاهش تشنج ها در بحث های طولانی با شکارچیان خواهد شد و با بهره گیری از این مطلب میتوان به گونه ای موثر تر اقدام به تاثیر گذاری در این افراد کرد.
    ابتدا میپرسیم آیا میتوان شکار را رفتاری سلیقه ای بدانیم و فرض را در بهنجار بودن این رفتار در گروهی خاص از مردم و دسته ای به خصوص از افراد بدانیم؟ در پاسخ باید بگوییم در روانشناسی رفتاری بهنجار تلقی میشود که در راستای رفاه شخص و اجتماع شخصی و کلی باشد. بنابراین رفتار هایی مانند می بارگی، سو مصرف مواد، مشاغل نادرست و بی حسی عاطفی و…. همگی رفتار هایی نابهنجار شناخته میشود و به همین دلیل نیز از لحاظ آماری در یک جامعه عموم افراد این رفتار ها را غیر مفید و نابهنجار میدانند. آزار موجودات زنده دیگر که آزاری برای انسان ندارند نیز شامل همین دسته از رفتار ها میشود. البته لازم به ذکر است که در روانشناسی بهنجار بودن یا نبودن یک رفتار خاص در بسیاری موارد بستگی مستقیم و کامل با فرهنگ و شرایط دارد. بنابراین ممکن است در برخی شرایط رفتاری که از نظر تمامی افراد جامعه بشری نابهنجار تلقی میشود، در گروهی خاص و قبیله ای آن رفتار بهنجار باشد. مثلا ممکن است در یک قبیله در آفریقا سوراخ کردن لب در فرهنگ آن قبیله نشانه ای از زنانگی باشد و این رفتار برای زنان آن قبیله،برعکس دیگر مکان های دنیا بهنجار تلقی شود. بنابراین باید توجه داشته باشیم افرادی که در شرایط و فرهنگی بزرگ شده و زندگی میکنند که شکار و کشتن دیگر موجودات لازمه ی زندگی و امرار معاش یا لازمه ی نشان دادن مردانگی و شجاعت است لزوما دچار مشکل خاص روانی و ذهنی نیستند و میتوانند افرادی کاملا سالم از نظر روانی باشند.
    تمرکز این نوشتار بر سه عامل مهم شناخته شده در ارتباط با لذت بردن از آزار جانداران دیگر است. این سه عامل عبارت اند از اختلال سلوک، اختلال شخصیت ضد اجتماعی و استفاده بیجا و بیش از حد از مکانیسم دفاعی جا به جایی. البته باید توجه داشت مشکلات روانی که منجر به این رفتار نابهنجار میشوند به طور حتم بیش از این سه مورد است و بسنده کردن به توضیح این سه مورد به دلیل رعایت اختصار و درک بهتر و راحت تر بوده است

    اختلال سلوک
    تمرکز این اختلال بیشتر بر روی کودکان و نوجوانان زیر 18 سال است. مبتلایان به اختلال سلوک افرادی هستند پرخاشجو و خشن. این کودکان به صورت غیر عادی از آزار و شکنجه هر موجودی(چه حیوان چه انسان) که از خود ضعیف تر باشند لذت میبرند. این کودکان از ابتدای اختلال تمایل به دروغگویی،دزدی، اعمال بدجنسانه و بی قید و بندی دارند. اغلب همسالان خود را اذیت و شکنجه میکنند و پشگام در شروع درگیری های فیزیکی هستند.کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال سلوک نسبت به احساسات و افکار دیگران بی اعتنا هستند و قادر به درک دیگر موجودات یا احساس ترحم نسبت به آن ها نیستند. این افراد در مورد اعمال نابهنجار خود هیچ احساس پشیمانی نمیکنند یا پشیمانی اندکی از خود نشان میدهند و به زبان ساده فاقد حس عذاب وجدانند.
    دلیل این اختلال به نظر میرسد ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی است. به نظر میرسد اکثر افراد مبتلا به این اختلال زمینه ژنتیکی این اختلال را دارند که بر اثر عوامل محیطی تشدید شده است. مبتلایان به این اختلال در صورت درمان نشدن احتمالا نشانه ها و رفتار های خود را با خود به بزرگسالی میرند که زمینه ابتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی که در ادامه توصیف خواهد شد را فراهم میکنند

    اختلال شخصیت ضداجتماعی
    اصلی ترین نشانه این اختلال عدم وجود وجدان در ذهن و افکار فرد است. فرد مبتلا به این اختلال فاقد توانایی همدلی است، به این معنا که نمیتواند دنیا را از چشم دیگران یا دیگر موجودات ببیند و احساسات آن ها را درک کند. این بیماران اغلب آسوده خاطر و قابل اعتماد به نظر میرسند، معهذا در پس این روکش (یا اصطلاحا ماسک سلامت عقل hervey cleckley ) تنش و خشم نهفته است. این افراد اغلب با ظاهر عادی یا حتی در پوشش افراد تحصیل کرده و سطح بالا ظاهر میشوند،معهذا سوابق آن ها حاکی از اختلال عملکرد در بسیاری از زمینه های زندگی است. دروغگوئی، سومصرف مواد و الکل، نزاع و فعالیت های غیر قانونی تجربیات تیپیک این بیماران است. این افراد معمولا در برخورد با جنس مخالف رفتاری اغواگرانه و تاثیر گذار نشان میدهند و در برخورد با جنس موافق افرادی صحنه ساز و پرتوقع هستند. در این بیماران گفتن حقیقت چندان به چشم نمیخورد و اغلب در حال دروغگویی و بزرگنمایی هستند.

    استفاده نا به جا و بیش از حد از مکانیسم دفاعی جا به جایی
    برای درک این مورد ابتدا باید بدانیم مکانیسم دفاعی چیست. مکانیسم های دفاعی ابزارهایی ذهنی برای انطباق با محیط به شیوه ی آلوپلاستیک( تغییر دادن محیط) یا اتوپلاستیک(تغییر دادن خویشتن) هستند. به این معنی که هر فرد با استفاده از فرایند هایی ذهنی امیال و غرایز خود را با محیط منطبق میکند. مکانیسم های دفاعی بیش از 20 عدد هستند که بعضی از آن ها ابتدایی و بعضی از آن ها پیشرفته هستند. مثلا مکانیسم دفاعی سرکوب که یک مکانیسم دفاعی ابتدایی است فرایندی است که در آن فرد افکار و خاطرات دردناک خود را با جملاتی ذهنی مانند “نمیخواهم در موردش فکر کنم” آرام میکند. یا به طور مثال مکانیسم دفاعی والایش یک مکانیسم دفاعی پیشرفته است که فرد امیال خود را جامعه پسند میکند، مثلا امیال پرخاشگرانه اش را به سمت رقابت های ورزشی هدایت میکند. حال میرسیم به مکانیسم دفاعی جا به جایی که به نظر میرسد مکانیسمی غالب در افرادی است که اقدام به آزار یا کشتن حیوانات میکنند. در مکانیسم دفاعی جا به جایی فرد عاطفه یا عقده ای را که معطوف به یک منبع خطر آفرین یا غیر قابل دسترس است را به سمت منبعی بیخطر و قابل دسترس هدایت میکند. مثال ساده و همه فهم این مکانیسم فردی است که صبح در محل کار رئیسش بر سر او فریاد زده و او شب به خاطر ایجاد حس تعادل و آرامش در خود این فریاد را بر سر کودک خود میزند. در حقیقت او این خشم را جا به جا کرده است. این مثالی بسیار سطحی و ساده از این مکانیسم است. در حالتی که فرد بیش از حد و نا به جا از این مکانیسم استفاده کند مثلا فریاد ها و تحقیر هایی که در کودکی شده است را از طریق انتقال آن ها به کشتن و آزار حیوانات خنثی و آرام میکند. افرادی که بدون داشتن اختلال خاصی و صرفا به دلیل استفاده  بیش از حد از این مکانیسم به کشتن حیوانات رو آورده اند اغلب پس از کشتن و خالی شدن حس خشم خود احساس عذاب وجدان کرده و هشیار یا نا هشیار از رفتار خود پشیمان میشوند اما دوباره با زیاد شدن این خشم درون اقدام به کشتن میکنند. این افراد اغلب افرادی با شخصیت متغیر هستند که خود نیز قادر به تمایز احساساتشان نیستند. مثلا احساس عذاب وجدان خود را با عشق ورزیدن به حیوانی دیگر(مثلا حیوان خانگی خود) خنثی میکنند.
    در پایان نگارنده شما را دعوت میکند به تفکر در ارتباط با تاثیر متقابل عوامل یاد شده بر هم و تفکر و شناخت احساسات و نگاه شکارچیان از کودکی تا بزرگسالیشان. امیدوارم این بحث شما را راهنمایی کرده باشد که دلیل اینکه بحث های طولانی با شکارچیان به نتیجه نمیرسد این است که احساس و نگاه آن هاست که تفکرات و صحبت هایشان را هدایت میکند. در حقیقت اینکه از لحاظ منطقی و علمی موضوع شکار در این بحث ها رد بشود احتمالا تاثیر چندانی در نگاه شکارچیان ایجاد نخواهد کرد. تلاش نگارنده در بیان این موضوع بر این بود که افراد به جای رو آوردن به بحث ها و دعواهای بی پایان برای تغییر دیدگاه شکارچیان، با شناختی بهتر از مسائل روانی آن ها راه حل هایی خلاقانه تر و تاثیر گذار تر پیش گیرند. تلاش شد در این نوشتار خوانندگان با دلایل رفتار هایی مثل بددهنی و بی ادبی شکارچیان(اختلال سلوک)، با دلایل رفتار هایی چون عدم احساس عذاب وجدان یا دلسوزی برای حیوانات و همچنین دروغگویی و بزرگنمایی و خاطره سازی این افراد(اختلال شخصیت ضداجتماعی)، و احساسات متغیر و بیانات عجیب آن ها در ارتباط با اینکه آن ها عاشق طبیعت هستند و حیوانات را دوست دارند(مکانیسم دفاعی جا به جایی) آشنا شوند.
    منابع:
    کرینگ و دیگران، آسیب شناسی روانی،(1388)،ترجمه حمید شمسی پور،تهران،انتشارات ارجمند
    گنجی،مهدی،روان شناسی کودکان استثنایی بر اساس dsm-5،(1392)،ویراستار دکتر حمزه گنجی،تهران،انتشارات ساوالان
    آزاد،حسین،آسیب شناسی روانی یک،1381،تهران،دانشگاه پیام نور
    بایننفلد،دیوید،نظریه روان پویشی برای درمانگران،1391، ترجمه داوود عرب قهستانی و دیگران،تهران،نشر رشد
    سادوک و کاپلان،خلاصه روانپزشکی،1390،ترجمه دکتر نصرت الله پورافکاری،تهران،نشر شهر آّب
    * دانشجوی مشاوره دانشگاه تهران و فعال محیط زیست

  • شکارچیان چطور از کمربندی غرب اصفهان گریختند؟/ سرنوشت پارک ملی گلستان در انتظار قمیشلو

    دیده بان حقوق حیوانات: بسیاری از مدیران، کارشناسان و فعالان محیط زیست، ساخت کمربندی غرب اصفهان در پناهگاه حیات وحـش قمیشلو را عامل اصلی دسترسی شکارچیان غیرمجاز و آتش سوزی در این پارک می‌دانند و معتقدند: اگر چاره‌ای نیندیشیم فاجعه پارک ملی گلستان تکرار می‌شود.

    به گزارش خبرگزاری  آنا از جزئیات بعد از انفجار پاسگاه محیط‌بانی پارک ملی «قمیشلو» : عصر روز چهارشنبه، ٢6 شهریور، دو محیط‌بان مستقر در پاسگاه قلعه‌یاور «پناهگاه حیات وحش قمیشلو» در جریان ورود شکارچیان متخلف به پارک، قرار گرفتند. محیط‌بانان عازم منطقه شدند و تمام شب را به تعقیب و ردزنی متخلفان در کوه‌های منطقه سپری کردند و آن شب به پاسگاه بازنگشتند. نیمه‌های شب در حالی‌ که محیط‌بانان در پاسگاه حضور نداشتند گروهی از شکارچیان غیرمجاز وارد محیط‌بانی شده و پس از سرقت دو موتورسیکلت، با پرتاب کوکتل مولوتوف و مواد منفجره دست‌ساز به درون پاسگاه، ساختمان محیط‌بانی قلعه‌یاور را به آتش کشیدند.

    رئیس اداره محیط زیست استان اصفهان با بیان این مطلب، در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری آنا از ساخت جاده در منطقه حفاظت شده قمیشلو انتقاد کرد و گفت: «اتوبان شهید کاظمی» که در انتهای اتوبان کاشان به زرین شهر اصفهان قرار دارد و از میان پارک ملی قمیشلو عبور می‌کند، 9 سال پیش یعنی در سال 1384 با پیگیری‌های بسیار وزارت راه و شهرسازی در این منطقه احداث شد.


    آنطور که منابع سرشماری حیات وحش در اصفهان می‌گویند؛ حدود 3هزار راس آهو در قمیشلو زیست می‌کنند

    حمید ظهرابی افزود: متاسفانه این اتوبان در سال‌های گذشته آسیب زیادی به منطقه قمیشلو وارد کرده است، چراکه اکنون بخش عمده‌ای از حیات وحش و زیستگاه‌های اطراف این اتوبان از بین رفته و آنچه باقی مانده فقط در اطراف محیط‌بانی قمیشلو و چندین نقطه کوچک است که مساحت زیادی ندارد.

    وی با بیان اینکه اکنون در اطراف محیط‌بانی قمیشلو تعداد زیادی قوچ و میش وجود دارد که به راحتی قابل مشاهده هستند، افزود: به همین علت هر فردی که اراده کند به راحتی و با قرار گرفتن در این اتوبان می‌تواند این حیوانات را شکار کند.

    یک کار‌شناس و فعال محیط‌ زیست نیز با تایید گفته‌های رئیس سازمان محیط زیست استان اصفهان در این باره به آنا توضیح داد: بررسی‌ها نشان می‌دهد که اتوبان گذر کرده از پارک ملی قمیشلو توانسته عبور و مرور شکارچیان را سهولت بخشد. آنها به آسانی به پارک می‌آیند و بعد هم خیلی ساده به اتوبان می‌زنند. بنابراین سهولت در رفت و آمد انگیزه شکار در این منطقه را بالا برده است.

    هومان خاکپور معتقد است: سرنوشت پارک گلستان برای قمیشلو در حال تکرار است و اتفاقا خطر بیشتری هم در این منطقه وجود دارد که ترانزیت جمعیتی بیشتری در این مسیر در رفت و آمد هستند.

    این در حالی است که به گفته ظهرابی تاکنون هیچ اقدام اساسی برای مقابله با از بین رفتن حیات وحش قمیشلو صورت نگرفته و به علت قطع گدارهای (محل گذر) حیات وحش در این منطقه، آسیب بسیاری به گونه‌های جانوری وارد شده است و بنابراین می‌توان گفت که جاده کمربندی که سال‌ها پیش در منطقه غربی اصفهان احداث شده ریشه همه مشکلاتی است که حیات وحش قمیشلو با آن مواجه شده‌اند.

    وی یادآور شد: این جاده بر خلاف مخالفت‌های سازمان محیط زیست سال‌ها پیش در این منطقه احداث شد و هر چند تاثیرات تخریبی آن در طول مراحل احداث به پایان رسیده اما در طول دوران بهره‌برداری کماکان تاثیرات مخرب آن بر منطقه حاکم است و قطعا همین اتوبان با دسترسی سریع و آسانی که ایجاد کرده باعث شده تا شکارچیان غیرمجاز محیط‌بانی منطقه را به آتش بکشند و فرار کنند.

    ظهرابی در پاسخ به این سوال که چطور می‌توان تاثیر منفی وجود کمربندی غرب در قمیشلو را کاهش داد یا از بین برد، گفت: با توجه به هزینه هنگفتی که برای ساخت این اتوبان صرف شده است نمی‌توان کاربری آن را تغییر داد یا جاده را مسدود کرد؛ بلکه باید به دنبال راهکار‌ها و اقدامات اصلاحی برای رفع اثرات مخرب آن باشیم.

    وی ایجاد مسیرهای گذر برای حیات وحش از این سو به آن سوی منطقه را از اساسی‌ترین اقدامات مواجه به مشکل کمربندی غرب در منطقه قمیشلو دانست و تصریح کرد: با ساخت و تعریض زیرگذر‌ها و روگذر‌ها برای جابه‌جایی حیات وحش و نصب سیستم‌های کنترلی مانند دوربین‌ها و محدود کردن دسترسی به منطقه از اتوبان می‌توان اثرات مخرب این جاده بر حیات وحش قمیشلو را کاهش داد.

    با این وجود رئیس سازمان محیط زیست استان اصفهان مدعی است که تاکنون هیچ کدام از این اقدامات برای حفاظت از منطقه قمیشلو صورت نگرفته و وزارت راه نیز تعهدات خود را در این خصوص اجرایی نکرده است که یکی از این تعهدات نصب تابلوهای آموزشی و ایجاد زیرگذر حیات وحش و تامین اقدامات حفاظتی برای بهبود حفاظت از منطقه بوده است.

    به گزارش آنا این اولین بار نیست که ساخت جاده یا اتوبانی در قلب مناطق حساس محیط زیستی کشور به از بین رفتن حیات وحش و تخریب اکوسیستم‌های شکننده منجر شده است. ساخت جاده میانگذر در پارک ملی گلستان که بزرگ‌ترین و اولین پارک ملی ایران است نیز باعث شد تا تخریب پارک و گونه‌های منحصربفرد آن از سال‌ها پیش آغاز شود. هزاران گونه گیاهی و جانوری اکنون در این پارک از بین رفته و کم‌کم پارک ملی و زیستگاه گونه‌های جانوری جزیره‌ای شده و کریدورهای گذر حیات وحش از بین رفته‌اند. به باور جانور‌شناسان، اختلالات ژنتیکی در گونه‌های جانوری، نتیجه جزیره‌ای شدن زیستگاه‌ها در پارک ملی گلستان خواهد بود و همه این مشکلات از تبعات ایجاد جاده در این منطقه ارزشمند اعلام شده است.

    پارک ملی و پناهگاه حیات وحش قمیشلو نیز که در 45 کیلومتری شمال غرب اصفهان واقع شده و وسعتی 29 هزار و 886 هکتاری دارد و وسعت پناهگاه حیات وحش آن نیز 83هزار و 888 هکتار برآورد شده اکنون به درد پارک ملی گلستان دچار شده است و به غیر از اصفهان، شهرهای تیران و نجف آباد نیز در همسایگی پارک ملی قمیشلو هستند.

    گفتنی است که شاخص‌ترین گونه جانوری پارک ملی قمیشلو آهو بوده که از تراکم جمعیتی مناسبی برخوردار است. طبق آخرین سرشماری سال 1389 حدود 3هزار راس آهو در قمیشلو شمارش شده و جمعیت قوچ و میش قمیشلو نیز مناسب و تقریبا برابر تعداد آهو در این منطقه بوده است. همچنین تعداد قابل توجهی گرگ خاکستری نیز در قمیشلو وجود دارد. پلنگ، کل و بز و کفتار سایر گونه‌های شاخص جانوری قمیشلو را تشکیل می‌دهند.

    این در حالی است که به گفته رئیس سازمان محیط زیست اصفهان طبق آخرین سرشماری‌ها اکنون 3 هزار و 782 علفخوار بزرگ در پارک ملی قمیشلو زندگی می‌کنند که از این تعداد 98 راس کل و بز، هزار و 545 راس آهو و هزار و 139 راس نیز قوچ و میش هستند. این آمار نشان‌دهنده آن است که تعداد این پستانداران نسبت به سال‌های گذشته کاهش یافته اشت.

    ظهرابی اما معتقد است که این سیر نزولی به عوامل متعددی بستگی دارد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها ساخت جاده در میان منطقه حفاظت شده قمیشلو است. جاده‌ای که با ساختش بر تعداد گونه‌های ارزشمند این منطقه حفاظت اثر گذاشت و شرایط ژنتیکی گونه ها را نیز متاثر کرد.

  • نجات شکارچی از مرگ توسط محیط‌بانان/ کشتارچیان درس مردانگی بیاموزند

    دیده بان حقوق حیوانات: رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان اسکو گفت: محیط بانان شهرستان اسکو یک شکارچی غیرمجاز را از مرگ حتمی نجات دادند.

    به گزارش ایسنا، رضا نصوحی با اعلام این خبر در جمع خبرنگاران اظهار کرد: بر اساس گزارشات مردمی مبنی بر حضور متخلفان شکار در منطقه شکارممنوع جزیره اسلامی، محیط بانان به محل اعزام شدند و سه شکارچی متخلف را به همراه یک قبضه اسلحه دستگیر کردند.

    وی افزود: در ادامه گشت و پایش منطقه جهت پیدا کردن سلاح‌های دیگر در ارتفاعات منطقه، ماموران متوجه شکارچی غیرمجاز دیگری شدند که از ناحیه پای چپ دچار خونریزی شدیدی شده بود، محیط‌ بانان با اطلاع به نزدیکترین اورژانس منطقه وی را جهت درمان به بیمارستان انتقال دادند.

    نصوحی ادامه داد: شدت خونریزی به حدی بود که اگر محیط بانان کمی دیر به فریاد این شخص می‌رسیدند مرگ وی حتمی بود.

    وی گفت: ماموران یگان حفاظت محیط زیست شهرستان اسکو در این ماموریت گشت و کنترل موفق به دستگیری چهار نفر شکارچی غیرمجاز و کشف و ضبط دو قبضه اسلحه و 17 عدد فشنگ شدند و متخلفان را با تشکیل پرونده به مراجع قضایی و انتظامی تحویل دادند.

  • نماینده IUCN در ایران خواستار شد: مشروط شدن واگذاری پناهگاه حیات‌وحش به شکارچیان

    دیده بان حقوق حیوانات: ‌نماینده IUCN (اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت) در ایران بر اجرای طرح واگذاری پناهگاه حیات‌وحش به شکارچیان با رعایت الزامات قانونی و حفاظتی تأکید کرد.

    حسین ظهوری، دکترای تنوع زیستی در گفت‌وگو با ایسنا در خصوص طرح واگذاری پناهگاه‌های حیات‌وحش به شکارچیان با اشاره به پیچیده بودن این طرح اظهار کرد: در دنیا واگذاری مناطق و پناهگاه‌های حیات‌وحش به بخش خصوصی امری طبیعی و متداول است اما براساس رعایت اصول و استانداردهایی این امر محقق می‌شود.

    وی با تأکید بر اینکه اجرای این طرح نیازمند این است که افراد از دانش فنی برخوردار باشند و یا از افرادی استفاده کنند که دانش لازم برای حفاظت از مناطق و حیات‌وحش را داشته باشند افزود: لازمه انتقال پناهگاه‌ها به شکارچیان داشتن رزومه‌ای در زمینه حفاظت از حیوانات است در غیر این صورت اجرای این طرح جز ایجاد مشکلات برای محیط زیست کشور چیز دیگری به دنبال نخواهد داشت.

    نماینده IUCN در ایران تصریح کرد: متأسفانه شکارچیان در ایران به نوعی جایگزین کارشناسان شده‌اند. در گذشته سازمان برای کنترل شکارچیان طرحی انجام داد و آنها را به عنوان محیط‌بان معرفی کرد و سپس در جایگاه کارشناس مسائل محیط‌زیست برآمدند؛ امروز نیز این روند ادامه دارد اما، صرفاً با تحقق الزامات و ملاک‌های اساسی می‌توان مناطق را به آنها واگذار کرد.

    وی اجرای این طرح را نیازمند بررسی بسیار دقیق و کارشناسی شده عنوان کرد و با اشاره به اینکه باید جزئیات قوانین، حتی زیرقوانین و ضمانت اجرایی این طرح از سوی متقاضیان تعیین شود، گفت: سازمان محیط زیست برای اجرای این طرح باید بررسی جدی از مناطق چهارگانه و مورد واگذاری داشته باشد. قبل از تحویل به شکارچیان باید تمام وضعیت مناطق را بررسی کند و همانگونه که تحویل می‌دهد، تحویل بگیرد. چنین نباشد که منطقه در زمان واگذاری شرایط مطلوبی داشته باشند اما، در زمان تحویل از شکارچیان عملاً چیزی از حیات‌وحش در مناطق باقی نمانده باشد.

    ظهوری اضافه کرد: اجرای این طرح باید منوط به کنترل نامحسوس بوده و طبق زمانبندی از سوی سازمان محیط زیست صورت بگیرد. بدون نگاه کارشناسی و مونیتورینگ، اجرای این طرح مسلماً عواقب نامطلوبی برای محیط زیست و حیات‌وحش خواهد داشت.

    وی لازمه این طرح را وجود سیستمی تعریف شده، تنظیم قراردادی محکم و اخذ ضمانت اجرایی دانست و گفت: در دنیا مشکلات زیست‌محیطی به شکلی دیگر است اما، در ایران شرایط کاملاً متفاوت است. ما در کشورمان محیط‌بان مورد نیاز را به اندازه کافی در اختیار نداریم، همین تعداد نیز توان کافی برای رصد همه مناطق ندارند و از طرفی برخورد محیط‌بان با متخلفان و شکارچیان قطعاً به ضرر محیط‌بان تمام می‌شود اما، اجرای این طرح فقط و فقط با رعایت استانداردها و تحقق الزامات مؤثر خواهد بود.

    این فعال محیط زیست عنوان کرد: ما در حال حاضر توان حفاظت مناطق خود را نداریم و ارائه‌ چنین طرحی نیز تنها نشان‌دهنده ضغف سیستم و سازمان محیط زیست کشور در رفع این مشکل است. این کار عملاً نشان می‌دهد که در واقع صورت‌مسئله را پاک می‌کنیم در صورتی که در کشورهای دیگر سازمان‌های محیط زیست سازمان‌های قدرتمندی هستند و اجرای این طرح‌ها صرفاً به جهت کارآفرینی، فرهنگ‌سازی و حتی ایجاد شکارگاه‌های خصوصی انجام می‌گیرد.

    وی با اشاره به اینکه اجرای طرح‌ها بدون داشتن سیستمی سازمان‌یافته و توجه به جزئیات، قطعاً منتج به شکست و بروز مشکلات دیگر خواهد بود، اظهار کرد: اگر این طرح با رعایت الزامات قانونی و با پیگیری و نظارت جدی و نامحسوس سازمان به انجام برسد می‌تواند طرح قابل قبولی باشد اما در صورتی که صرفاً به دنبال واگذاری و کسب درآمد باشیم اتفاقی در حیات‌وحش و مناطق خواهد افتاد که جبران آن امکانپذیر نخواهد بود.

    ظهوری تأکید کرد: در وهله اول و در صورت تحقق شرایط قانونی این طرح باید از مناطق حفاظت‌شده رده پایین اقدام شود چراکه کلید خوردن این طرح از مناطق حفاظت شده رده بالا آن را با شکست مواجه خواهد کرد.

  • افاضات شکارچی پیر در رابطه با حمله همکیشانش با کوکتل مولتوف به محیط بانان: لجبازی است، شکار را ممنوع نکنید!

    افاضات شکارچی پیر در رابطه با حمله همکیشانش با کوکتل مولتوف به محیط بانان: لجبازی است، شکار را ممنوع نکنید!

    Animal-Rights-Watch-ARW-7249

    دیده بان حقوق حیوانات:/طهورا شهبازی: محمدعلی اینانلو نتیجه حمله های اخیر شکارچیان به حیوانات و محیط بانان را نتیجه سیاست های اشتباه مسوولان می داند که آنها را به این کارها وامی دارد.

    به گوش دو محیط بان مستقر در پاسگاه قلعه یاور پارک ملی قمیشلو می رسانند که شکارچیان متخلف به پارک وارد شده اند. دو محیط بان عازم منطقه می شوند و شب را در تعقیب و ردزنی متخلفین در کوه سپری می کنند.

    به گزارش خبرآنلاین نیمه های شب و در غیبت محیط بانان داخل پاسگاه گروهی از شکارچیان غیرمجاز وارد محیط بانی می شوند و پس از سرقت دو دستگاه موتورسیکلت تریل متعلق به دولت، با پرتاب کوکتل مولتوف و مواد منفجره دست ساز به درون پاسگاه، ساختمان محیط بانی قلعه یاور را به آتش می کشند.

    یک سال قبل از این اتفاق شکارچی دیگری تفنگ به دست گرفته از اتوبان همت گوزن زردی را نشانه گرفت. گوزنی که در داخل محوطه فنس کشی شده و بیخ گوش مسوولان سازمان محیط زیست مشغول گردش بود. ناگهان شکارچی تیر اول را به سمت گوزن زرد شکلیک کرد. از کسی خبری نشد. تیر دوم شلیک شد از کسی خبری نشد تا اینکه تیر سوم هم به بدن گوزن برخورد کرد و از پا درآمد. شکارچی هم فرار کرد.

    کینه شکارچیان روز به روز نسبت به طبیعت و محیط بانان افزایش یافت و برخوردهای فیزیکی و هجومی با حامیان طبیعت بیشتر شد. اوایل برخورد فیزیکی با محیط بان بعد شلیک به محیط بان بعد از آن پرتاب کوکتل مولتوف و از بین بردن حیوانات فقط با نیت لجبازانه.

    محمدعلی اینانلو، کارشناس محیط زیست یکی از مخالفان ممنوع کردن شکار و اعلان جنگ دادن به شکارچیان است. او بارها به این مساله تاکید کرده بود که دشمنی میان محیط بانان و شکارچیان و بیابانگردان طبیعت نتیجه ای جز پاشیدن بذر کینه و دشمنی در میان آنها نخواهد داشت که این کینه ها در نهایت بلای جانسوزی خواهد شد که به جان طبیعت و حیوانات آن خواهد افتاد که تا ریشه آن را خواهد سوزاند.


    خبر اخیر در مورد حمله شکارچیان با کوکتل مولتوف به پاسگاه محیط بانان را شنیده اید؟ شما قبلا در یادداشت هایتان اتفاقاتی مشابه این را پیش بینی می کردید ریشه این اتفاقات را در چه می دانید؟

    من مساله لجبازی و شکارکشی را پیش بینی کرده بودم، ولی واقعا کوکتل مولتوف را پیش بینی نکرده بودم چون واقعا پیشرفته است! این اتفاقاتی که در بیابان می افتد همه معلول است، علت نیست و ما به دنبال علت نباید در بیابان بگردیم. کشته شدن محیط بان معلول است، کشته شدن خرس بالای آهار معلول است، کشته شدن گوزن زرد پارک پردیسان معلول است، پرتاب کوکتل مولتوف به پاسگاه معلول است. متاسفانه جامعه خبرنگاران محیط زیستی ما زمانی که می خواهند دنبال علت بگردند به سراغ معلول می روند همانطور مسوولین هم هر وقت می خواهند به دنبال علت بگردند به سراغ معلول ها می روند در صورتی که علت جای دیگری است.

    معلول چه چیزی است؟

    من در سال 71 مطلبی نوشتم با عنوان امکان اجرای قانون. آن موقع تازه زمانی بود که قوانین خلق الساعه برای ممنوعیت شکار و محدودیت در این باره که یکی از علت های همین معلول هاست توسط غیر متخصصین به صورت قانون در می آمد. این قانون شکارچی و محیط‌بان را مقابل هم قرار می داد. خلاصه مطلب من این بود، قانونی که نمی توانید اجرا کنید وضع نکنید. به دلیل اینکه اگر بنا به اجرا باشد نیرویش را ندارید و اگر نخواهید اجرا کنید قانون را بی اعتبار کرده اید. دوم اینکه هنگامی که این قوانین را وضع می کنید چه کسی باید این قوانین را اجرا کند؟ محیط بان در بیابان در شرایط سختی مثل سرمای بیش از حد یا گرمای بیش از حد. یا اینکه از نظر پزشکی افت قند خون پیدا کرده این قوانین را باید اجرا کند، طرف مقابل هم یک انسان کم سوادی است که او هم همین حالت ها را دارد و مسلح هم هست، عرصه هم عرصه خشنی است این دو طرف به هم تیراندازی می کنند. زمانی من این را گفتم که حتی یک محیط بان هم شهید نشده بود و یک شکارچی هم کشته نشده بود.


    ریشه شکل گیری این کینه ورزی و لجبازی را از کجا می دانید؟

    آخرین مقاله ای که بنده دراین باره نوشتم با عنوان «بوی خون می آید» بعد از زمانی بود که شکارچی گوزن زرد را در پارک پردیسان هدف قرار داد (که سرگذشت نامعلومی هم داشت). در آن زمان مدیر کل محیط زیست سخنرانی احساساتی کرد که خلاصه سخنرانی اعلان جنگ دادن به یک گروه بود. گفتند که شکار را کلا ممنوع می کنند. من در آن زمان اعلام کردم که شما با چه نیرویی اعلان جنگ می کنید. به پنج، شش میلیون آدمی اعلان جنگ می دهید که همه مسلح هستند، لباسشان، ماشینشان معلوم نیست و اکثرا تفنگ های غیرمجاز پنهان کرده در کوه دارند. من از همان زمان اعلام کردم که این اعلان جنگ تبعات دارد. این اعلان جنگ باعث زنده شدن فرهنگی می شود که سال هاست به فراموشی سپرده شده بود. این فرهنگ، فرهنگ شکارهای لجبازانه بود. در دهه 30 که سازمان شکاربانی و نظارت بر صید تاسیس شد یک عده آدم قلچماق از ژاندارمری آوردند به عنوان نیروهای سازمان شکاربانی و نظارت بر صید، اینها با همان فرهنگ وکیل باشی خودشان شروع کردند به قلع و قمع و کتک زدن که نتیجه آن هم شکارهای لجبازانه شد. تقریبا شبی نبود که برای نشان دادن لجبازی شان سرو کله و دست و پای 10-20 آهو در گونی پر نشود و به داخل ساختمان های شکاربانی پرت نشود اتفاقا یکی از دلایلی که نسل آهو رو به انقراض رفت همین کارهای لجبازانه بود که دلیل آن هم مقررات و رفتارهای غلط بود. این روش مدت ها بود با آمدن محیط بان های تحصیلکرده و با تجربه ای مانند بیژن دره شوری و هوشنگ ضیایی اصلاح شد و رفتارها محترمانه شد. در نتیجه فرهنگ شکارهای لجبازانه به تدریج از بین رفت. اما با قوانین غلطی که در این مدت از 20 سال پیش همینطور به تدریج وضع شده و بیرون آمده و بین محیط بان و کسانی که به شکار می روند ایجاد دشمنی کرده باعث این اتفاقات شده است.

    پس علت را سیاستگذاری های غلط در دوره های قبل می دانید؟

    صد در صد. این حس لجبازی باعث تیراندازی به طرف محیط بان، حمله با کوکتل مولتوف و آتش زدن جنگل ها می شود. اینها تماما لجبازی هایی است که شکارچیان می کنند. مسوولان محیط زیست به کسانی اعلان جنگ دادند که این کارها را قادر هستند انجام دهند. علت را در بیابان نباید جست و جو کرد علت را در جای دیگری باید جست و جو کرد که تصمیم گیری های محیط زیستی انجام می شود. تصمیم هایی که غیر کارشناسانه است. کسانی راجع به بیابان تصمیم گیری می کنند که تا به حال یک شب در بیابان نخوابیده اند. برای کسانی که 2ماه پوتین از پایشان در نمی آید کسانی تصمیم می گیرند که تا به حال پوتین به پا نکرده اند. کسی که برای بیابان اندیشه می کند باید از جنس خود بیابان باشد.

    با این اوصاف چه تدبیری می توان اندیشید تا جلوی این لجبازی ها گرفته شود و محیط زیست بیشتر از این آسیب نبیند؟

    چاره کار یک مطلب بسیار طولانی می طلبد و بحث کاملا فنی است که باید به صورت یک میزگرد بررسی شود. اما به صورت خلاصه چاره کار هر چیزی که هست ایجاد دشمنی میان محیط بان و بیابانگردهای مسلح نیست. این دشمنی از هرجا جلویش گرفته شود خوب است. برای تصمیم گیری در این حوزه باید در بیابان خوابیده باشید و با محیط بان گذرانده باشید. روانشناسی بیابان چیز دیگری است. تا به حال ما یک درگیری فیزیکی با محیط بان داشتیم بعد شد تیراندازی به طرف محیط بان حالا شده کوکتل مولتف این واقعا خطرناک است چون اگر جلوی این کارها گرفته نشود شاهد اتفاقات بدتر هم خواهیم بود.

    در گذشته هم شاهد تصمیمات غلط اینچنینی بوده ایم. یکی از تصمیمات غلط سازمان محیط زیست آوردن دلبر و کوشکی به پارک پردیسان است. برای ازدیاد نسل یوزپلنگ تصمیم گرفته شده است که کوشکی و دلبر که سال ها در بیابان از هم جدا زندگی می کنند در پردیسان کنار هم قرار گیرند. به جای کنار هم قراردادن این دو در بیابان برای جفت گیری تصمیم گرفتند آنها را در هوای آلوده‌ای که ما قادر به تنفس نیستیم این دو حیوان جفت گیری انجام دهند. این پلنگ ها هم سرگذشت ببرهایی را پیدا خواهند کرد که مشمشه یکی یکی آنها را از پا درآورد. تصمیم نادرست دیگر سازمان ول کردن شیر در میانکاله است. این تصمیم به دلایلی اشتباه است. اولا که میانکاله دیگر از دست گاوداری ها و گوسفندداری ها جای سوزن انداختن ندارد بعد هم اگر مساله کمبود جا وجود نداشته باشد طبیعت آن طبیعت شیر نیست. شیر یک طبیعت دیگری دارد در صورتی که آنجا درخت انار وحشی قرار دارد که قاعدتا غذای شیر نیست.

    چاره مقابله با این لجبازی ها چیست؟

    چاره این کار، فعالیت های فرهنگی است. یعنی به جای بگیر وببند و زنجير و دشنه نشان دادن، مسوولان محیط زیست باید در رسانه ها با مردم حرف بزنند. همه را با یک چوب نرانند. اینهایی جنکل آتش می زنند، حیوانات را می زنند. کوکتل مولتوف می زنند، به چند دسته تقسیم می شوندو. انهایی که کاملا موجودات وحشی حیوان کش و وحشی که هیچ حرفی با انها نداری و با هیچ حرفی هم درست نمی شوند. نمونه اش آن کسی که شکم خرس را پاره می کنند. ما با اینها نه کاری داریم و نه به جایی می رسیم. یک دسته شکارچی های غیرمجازی هستند که در حاشیه شهرهای کوچک زندگی می کنند و برای خودشان شکار می کنند. می شود با اینها کار فرهنگی کرد و به آنها گفت با شما کاری نداریم. این طبیعت برای شماست. البته به این معنا نیست که اینها را اعمال قانون نکنیم.

    یک دسته هم شکارچی های تحصیل کرده و فهمیده هستند. نه فقط آنهایی که دکتر و مهندس هستند. علاوه بر اینها فردی که در فلان دهات زندگی می کند اما محیط زیست را می فهمد. کسی است که قانون را می شناسد و دلش می خواهد با قانون همکاری کنند. به شرطی که سازمان محیط زیست هم انها را به حساب بیاورد. اینها حافظان بالقوه محیط زیست هستند. هرچند که شکارچی هستند. (لطفا دوستان جوان احساساتی به من حمله نکنند که از شکارچی ها دفاع می کنی) اگر آدمهایی از جنس خودشان با اینها حرف بزنند، گوش می دهد. لزوما لفظ قلم حرف زدن و لباس شیک پوشیدن،‌ اینها را تحت تاثیر قرار نمی دهد. با اینها باید امیرخان آهنی حرف بزند. آقای کاوه از اصفهان صحبت کند. بیژن دره شوری و هوشنگ ضیایی و خسرو سریری حرف بزنند. این جماعت به آدم های اتوکشیده اطمینان نمی کنند. اگر با اینها به زبان خودشان حرف زده شود، در درجه اول خودشان شکار نمی روند. در درجه دوم خودشان حافظ محیط زیست می شوند. ما فراموش نکنیم مناطق چهارگانه ای که اکنون باقی مانده مثل پارک ملی گلستان، خوش ییلاق، میانکاله، توران، بمو، قمشلو، کلاه قاضی و ده‌ها منطقه دیگر، یادگار شکارچی هاست. شکارچی هایی نظیر اسکندر فیروز، گل سرخی، مرحوم منوچهر ریاحی و … لطفا دوستان پارک پردیسان و جوانان احساساتی همه شکارچی ها را به یک چوب نرانند.

    الان منهای آن ۵ میلیون نفری که اسلحه در دست دارند، چیزی در حدود یک میلیون نفر شکارچی مجاز داریم. یک دهم اینها را هم بتوانیم جذب این پیشنهاد کنیم، می شوند ۱۰۰هزار نفر. این عدد را تقسیم کنید به کل نیروی محیط زیست که ۳ هزار نفر است. ببینید چند نفر محیط بان علاقمند به طبیعت خواهیم داشت. دلسوز و طبیعت شناس که حاضرند از جیب خودشان هزینه بکنند، با ماشین شخصی خودشان با بنزین خودشان، بدون چشم‌داشت، مناطق را حفاظت کنند. در زمستان های سنگین، به حیوانات علوفه و دانه بدهند، کمااینکه همین الان هم می کنند. بنابراین لطفا کاری نکنید که بیش از این بوی خون بیاید. الان به کوکتل مولتوف رسیده ایم. به کشته شن گوزن زرد پردیسان رسیده ایم، خداوند آخر و عاقبت را بخیر کند

    قرق اختصاصی کمک نمی کند؟

    یکی از اصولی ترین راه های چاره، اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی است. سالهاست درمورد محیط زیست من فریاد می زنم که این کار را بکنید. خوشبختانه خانم دکتر ابتکار، به تازگی به این نتیجه رسیده و آن را عنوان کرده است؛ قرق اختصاصی. اما این کار شرط و شروط دارد. اولا باید دور از هرگونه رانت و رانت‌خواری باشد. به دور از هرگونه فامیل بازی و پارتی بازی باشد. مناطق به کسانی واگذار شود که چه از نظر اخلاقی و چه از نظر عشق و علاقه و چه از نظر مالی از پس این کار برآیند. تازه اگر این اتفاق هم بیفتد، سازمان حفاظت محیط زیست شق القمر نکرده است. و حق ندارد منتی بگذارد. چراکه طبق نص صریح قانون، یکی از وظایف عمده سازمان محیط زیست، تکثیر و رهاسازی گونه های جانوری است. اگر سازمان محیط زیست از ۲۰ سال پیش به این وظیفه قانونی خود عمل می کردُ اکنون بجای ۱۱۶ هزار چهارپای قابل شکار که خود سازمان آمار می دهد، یک میلیون ۱۶۰ هزار شکار داشتیم که در آن صورت، به دور از احساسات، و سانتینانتالیزم می توانستیم به رتحتی اجازه شکار بدهیم، برای مردم و جوامع محلی ایجاد درآمد و شکل بکنیم، برای مملکت ارز بیاوریم و اطمینان کامل داشته باشیم که این لجبازی های احمقانه بروز نخواهد کرد. کوکتل مولتوف که هیچ، ترقه ای هم در قمیش‌‌‌لو منفجر نمی شود.

    _________________________

    نامه ویژه عکاس حیات وحش به اینانلو در دفاع از سریال پایتخت/ مردم دیگر حیوان خونی را در زیر پای شما برنمیتابند

    نامه سرگشاده ی محمد تاجران به اینانلو؛ یادی از عباثی که یادش داغ بود/ وبلاگی میهمان

    غیرت، توصیه اسماعیل میرفخرایی برای آنان که پشت صحنه بدنبال کباب کردن گوشت شکارند!

    مناظره شکار/ فیلم

    مناظره تلویزیونی شکار/ تصویری

    رسانه ملی و آگهی رپرتاژ شکارچی پیر/ باز هم اینانلو خود را کارشناس خواند و منتقدان را به باد تمسخر گرفت

    ناصر کرمی هم تایید کرد اینانلو دروغ گفته است!

    اپورتونیست‌های زیست محیطی و شنگول و منگول وارونه!/ ادامه عکس العمل ها به دروغ گویی های شکارچی پیر

    باز هم خداوند این کشور را از دروغ و خشکسالی دور نگه دارد!/ در ادامه دروغ گویی های شکارچی پیر

    خوش خدمتی مجری نچسب «ورزش و مردم» به دروغگویی اینانلو/ مزاح کودکانه شفیع و اینانلو با «یوزپلنگ پلو»!

    آرش نورآقایی: آرام شویم!

    چقدر تو بزرگواری مَرد!/ خداحافظی ایده پرداز اصلی درج نشان یوز بر پیراهن تیم ملی بعد از دروغ شکارچی

    دروغ رسمی شکارچی پیر در برنامه فوتبالی ۹۰/ سوء استفاده علنی از نا آگاهی هوامل برنامه ۹۰

    سقوط آزاد «محمدعلی اینانلو» با دروغ شاخدار در برنامه نود! + اسناد

    شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

  • گم شدن دو شکارچی در سد کرج

    http://media.isna.ir/content/1409653561301_isna-9.jpg/4

    دیده بان حقوق حیوانات: سخنگوی سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر از نجات دو شکارچی گرفتار در سد کرج خبر داد.

    حسین درخشان در گفت‌وگو با ایسنا در تشریح جزئیات این خبر گفت: در ساعت 20 شب گذشته (سه شنبه) از طریق تماس مردمی با مرکز فوریت‌های امدادی 112، امدادگران پایگاه چالوس در جریان گرفتار شدن دو تن قرار گرفتند.

    وی با بیان اینکه بلافاصله دو تیم جستجو به ضلع شرقی سد کرج واقع در محور کرج چالوس اعزام شدند گفت: امدادگران پس از ساعت‌ها توانستند دو شکارچی گرفتار در محل را بیابند.

    سخنگوی سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر با بیان اینکه این دو شکارچی به دلیل تاریکی هوا راه خود را گم کرده بودند، گفت: سرانجام امدادگران این دو نفر را نجات دادند.

  • پناهگاه حیات وحش یا کشتارگاه حیات وحش؟ خبری صحیح یا غلط؟

    دیده بان حقوق حیوانات: پس از انتشار اخبار واگذاری برخی پناهگاه های حیات وحش به شکارچیان و تلاش برای تبدیل پناهگاه حیات وحش به کشتارگاه حیات وحش مسوولان خراسان رضوی در تماس تلفنی خبرنگار دیده بان خبر را به کل تکذیب کرده و قول انتشار تکذیبیه رسمی دادند، اما بد نیست تا انتشار تکذیبیه مورد اشاره، اصل خبر را فارغ از صحت شنجی بررسی کنیم.

    به گزارش «تابناک»، هر چه در آغاز دولت یازدهم مسئولان محیط زیست از ضرورت توقف شکار برای حفظ گونه‌های جانوری کشور گفتند، نشست کارشناسی برگزار کردند و وعده دادند، اکنون در سکوت ایشان، اخباری به گوش می‌رسد که ۱۸۰درجه متفاوت است!

    در شرایطی که شکار بی‌رویه، خشکسالی، آسیب‌های وارده به زیستگاه‌ها و مشکلات متعدد در سال های اخیر، موجب کاهش گونه‌های جانوری کشور شده و سایه انقراض را بر سر برخی گونه‌های منحصربفرد گسترده‌تر از پیش کرده، خبر واگذاری برخی مناطق ویژه محیط زیستی به شکارچیان، حکم شوکی بی‌سابقه دارد که نمی‌توان آن را ندید گرفت.

    این خبر را دیده‌بان حیات وحش و محیط زیست ایران منتشر کرد و در توضیح آن نوشت: «از چندی قبل، مذاکراتی مبنی بر واگذای بلندمدت تعدادی از مناطق چهارگانه محیط زیست از جمله «پناهگاه حیات وحش حیدری» نیشابور و «منطقه حفاظت شده ارس سیستان» (هزار مسجد) در شهرستان کلات به یک شرکت برگزارکننده تورهای شکار انجام شده است و این مذاکرات در حال حاضر مراحل پایانی خود را طی می‌کند».

    بر پایه این گزارش، قرار است این قرارداد پانزده ساله بسته شده و در قالب آن، حفاظت و بهره برداری از منطقه ـ به شکل صدور پروانه ویژه شکار برای شکارچیان داخلی و خارجی ـ به شرکت برگزار کننده تورهای شکار واگذار شود؛ حال آنکه وجود خالص‌ترین‌نژاد قوچ اوریال در منطقه، موجب شده که چند دهه پیشتر، این منطقه در شمار مناطق حفاظت شده کشور قرار گیرد.

    این قرارداد که احتمالا در ازای دریافت مبالغی هنگفت بسته خواهد شد، از یک سو تضاد آشکاری با وعده مسئولان سازمان محیط زیست برای توقف شکار دارد و از سوی دیگر، بر خلاف وظایف این سازمان به شمار می‌آید؛ وظایفی که «حفاظت» آن به نام سازمان حفاظت از محیط زیست سنجاق شده و اکنون قرار است به ازای دریافت مبالغی، برون سپاری شود!

    شاید اگر این برون سپاری برای حفاظت بهتر از حیات وحش رقم می‌خورد، توجیه شدنی بود؛ اما وقتی می‌بینیم به ازای دریافت مبالغی، قرار است منطقه حفاظت شده و پناهگاه حیات وحش به شکارچیان (بخوانید شرکتی که تور شکار برگزار می‌کند و در ازای دریافت مبالغی هنگفت از شکارچیان داخلی و خارجی، گونه‌های حفاظت شده را جلو لوله تفنگ‌هایشان قرار می‌دهد!) واگذار شود، هیچ حسن نیتی در این کار نمی‌توان دید.

    شاهین شفیعی، فعال محیط زیست در این باره به «تابناک» گفت: خدای ناکرده نمی خواهم به کسی انگ و برچسب بزنم، ولی اخبار و شواهد حکایت از آن دارند که قرار است منطقه منحصربفرد پناهگاه حیدری در بخش سرولایت (حدود هفتاد کیلومتری شمال غربی نیشابور) در قالب قراردادی به یک شرکت واگذار شود که در شکار تروفه فعالیت دارد و این موضوع نگرانی‌های بسیاری همراه آورده است.

    وی افزود: در بخش‌هایی که سخن از واگذاری شان مطرح می‌شود، گونه قوچ منحصربفرد اوریال زندگی می‌کنند که جذابیت شکارشان به حدی بالاست که از دیرباز شمار بسیاری حاضرند برای دریافت پروانه شکارشان، مبالغ گزافی بپردازند و به نظر همین، موجبات تصمیمات عجیب برای این پهنه ویژه چند ده هزار هکتاری را رقم زده است.

    این دوستدار محیط زیست در ادامه، گونه‌های شاخص گیاهی منطقه را از دیگر جذابیت‌های پناهگاه حیدری خواند و گفت: جز در تپه ماهوری‌های این منطقه، تقریبا از درخت‌های اُرس در دیگر نقاط پیرامون بینالود نشانی یافت نمی‌شود، ولی به رغم همه این جذابیت‌ها، گویا مسئولان ترجیح داده‌اند آخرین راه درآمدزایی از پناهگاه را برگزینند، وگرنه می‌شود اکوتوریسم منطقه را فعال و با جذب گردشگر، مشکلات مالی را مرتفع کرد.

    شفیعی افزود: هم اکنون دو پاسگاه محیط بانی و کمتر از انگشتان دو دست، محیط‌بان، حفاظت از این منطقه وسیع را عهده دارند و عجیب است که تأمین حقوق، مزایا و اضافه کاری همین تعداد اینقدر دشوار باشد که واگذاری در دستور کار قرار گیرد، ولی مشکل بزرگ‌تر هنگامی آشکار می‌شود که در این نکته بیندیشیم که براستی با کشتن گونه‌های حفاظت شده منطقه، پناهگاه تا چه زمانی باقی خواهد ماند؟ تا چند سال می‌توان قوچ‌های منطقه را به شکارچیان فروخت و متوقع بود «پناهگاه» حیات وحش حفظ شود؟ کدام حیات وحش؟!