دیده بان حقوق حیوانات/ خلیل منصوری:هفته پیش نمایشگاه باغ وحش به مدت چند روز در پارک ملت سنندج برگزار شده بود که انصافا روی تمام باغ اهلیهای! دنیا را سفید کرده بود. باغ وحشی که پراز چیزهای عجیب و غریب و البته دیدنی و چشیدنی بود. چشیدنی از نوع خوردن آش دوغ و کلانه و شلکینه و … که این روزها پای ثابت تمام نمایشگاهها و همایشها و حتی سمینارهای بین المللی شده که در سنندج برگزار میشود. کلانه و آش دوغی که رفته رفته در حال تبدیل شدن به یکی از رکنهای صنعت جذب توریست شهر مامیشود و هرکسی به هر دلیل در هر مراسمی باید آن را مزمزه کند.
به گزارش هفته نامه سیروان ابتدای در ورودی نمایشگاه، خبری از حیوانات نیست. آنچه که در معرض نمایش قرار داده شده، غرفههای فروش آبلیموی شیرازی و رب خانگی سمنان و کلوچه کرمانشاه است و مردمی که هاج و واج ماندهاند که نکند راه را اشتباهی آمدهاند و بلیطی به گزاف برای دیدن باغ وحش خریدهاند.
در میان بوی عطر آبلیمو و ترشی خانگی و … ناگهان بوی نامطبوع دیگری، مشام آدمی را میگزد. همین بو کم کم به حدی زیاد میشود که دیگر خبری از روایح دیگر نیست و همین امر موجب میشود که بازدید کنندگان فکر کنند که به یک کشتارگاه پا نهادهاند نه یک باغ وحش، و من از این همه تدبیر مسئولان در عجبم که چگونه به فکر توزیع »ماسک« نیافتادند، البته ناگفته نماند که توزیع ماسک در چنین شرایطی مطلقا کمکی به حل بحران نمیکرد.
آدمی در این جاست که تصور میکند که به یک باغ وحش بوییدنی پا نهاده است و نه یک باغ وحش دیدنی، چرا که این جا بو و بینی حرف اول را میزند تا چشم و بینایی! حیواناتی که به شکلی بسیار ناهماهنگ در قفسهایی مشترک در کنار هم (و یا بهتر بگویم بر سر و کول هم) قرار گرفتهاند. مثلا خرگوش و لاک پشت را با هم در یک قفس کردهاند و سگ و نژادی از گرگ را با هم در قفسی دیگر!! حیوانات بیچاره از دیدن هم دیگر در کنار خودشان خجالت میکشند و با همان زبان بیزبانی به همدیگر دلداری و تسلیت عرض میکنند و همین طور مات ماندهاند که این همه »مدیریت جا« از کجا آمده و به راستی چه خویشاوندی بین خرگوش و لاک پشت وجود داشته که مسئولان باغ وحش خواستهاند به هر نحو ممکن این دو را با هم دوستی بدهند.
نقطه عطف و اوج هنرنمایی نمایشگاه به نمایش درآوردن دو »الاغ سفید« است که این همه راه را از شیراز تا سنندج آمدهاند تا به همه عرض اندامی کرده باشند. و از آنجا که »الاغ« حیوان کم یاب و در حال انقراضی است به درستی آوردن این حیوان از اهم امور و واجبات برپایی یک باغ وحش است. باری در این میان »شتر« را نیز مونس و هم سفر الاغ قرار دادهاند تا اگر خدای نکرده، الاغ غریب، یاد دیار و کاشانه کرد و به فکر جفتک انداختن افتاد، شترهای دیگر او را صبورانه، دلداری بدهند و آرامش را به کانون گرم باغ وحش بازگردانند.
در گوشه دیگری از باغ وحش، خرس قهوهای را با وزنی حدود یک تن در قفسی دو سه متری جا دادهاند. حیوان زبان بسته داخل قفس اصلا نمیتواند نفس بکشد. بیچاره به خاطر تنگی جا به سختی میتواند یک دور کامل دور خودش بچرخد. در طرف دیگر باغ وحش، قفس شیرها نگهداری میشود. شیرهایی که با وجود داشتن جثههایی بزرگ، نگاههای ضعیفانه به مردمی میاندازند که دور و برشان را گرفتهاند. حیوانات بیچارهای که نای راه رفتن را -به هر دلیلی- ندارند و توانی برای جست و خیز در بدنشان دیده نمیشود. شیرهایی که با دیدن چوب دستی و یا آهنی که در میان دستان »مربی شیرها« وجود دارد به جهش وادار میشوند، دسته آهن و یا چوبی که گاهی خیلی محکم و بیرحمانه بر پشت شیرها وارد میشود به طوری که صدای برخوردش، دل هر انسان با وجدانی را آزار میدهد؛ چیز عجیبتر این که مربی پس از هر برخورد، جلو جمعیت ژست میگیرد و جمعیت برایش کف میزنند و تشویقش میکنند! مردمی که بیخبر از همه جا به تماشای کتک خوردن حیوانات زبان بسته -هرچند اگر شیر باشد- نشستهاند. ترس شیرها به حدی است که هر کودکی هم میتواند لرزش بدنشان را احساس کند. اصلا معلوم نیست در پشت پرده چه بر سر این حیوانات بدبخت آمده که این طوری میلرزند. شیرهایی که از همان بچگی در همان محیط بزرگ شدهاند و تنها خدا میداند چه بلاهایی برسرشان آمده است.
یاد سیرکهایی میافتم که در کشورهای پیشرفته برگزار میشود، سیرکهایی که در آنها حتی اجازه استفاده از شلاقهای کوتاه را هم نمیدهند چرا که استفاده از شلاق به معنی استفاده از همان در خفاست. ابزار کتکی که برای حیوانی تعبیه شده که وحشیگری را نه از سر کینه و غرور بلکه به خاطر نوع خلقت و طبیعتی که خدا برایش مقرر فرموده انجام میدهد. امروزه نگهداری از حیوانات وحشی و برگزاری این گونه نمایشگاهها احتیاج به فراگیری فنون و مهارتهای خاصی دارد که متاسفانه در کشور ما کمتر به چشم میخورد. اتفاقا موسسات و ارگانهایی که امر دفاع از حقوق این حیوانات را برعهده دارند سخت در تلاش و تکاپو برای پیگیری اوضاع گاهی اسفبار این زبان بستهها هستند. چیزی که در کشور ما چندان اهمیتی به آن داده نمیشود. به راستی آیا کسب درآمد و پول به هر قیمتی ولو آزار و اذیت دیگر موجودات زنده، درست است؟ از خود بپرسیم به راستی آدمی چه فرقی با دیگر حیوانات اهلی و وحشی دارد که خداوند او را »اشرف مخلوقات« نامیده است.
_________________________
واقعا درد آوره ای کاش یه گروهی چیزی یه کاری انجام بده !ینی تواین مملکت هرکسی هر کاری خواست می تونه بکنه؟؟؟شکنجه ی حیوونا چه فرقی با شکنجه ی آدما داره اگه یه نمایشگاه برپا کنن ویه عده روتوش شکنجه بدن،مردم وامیستنودست می زنن؟؟؟؟حالا چون این موجودای بی چاره نمی تونن ازخودشون دفاع کنن باید هر کاری باهاشون بکنیم؟؟؟؟پس وجدانمون کجا رفته انسانیت چی شد؟؟؟؟اشرف مخلوقات کیه؟ما؟؟؟؟؟؟؟
باورکنین حتی شیروپلنگ هم در مقابل انسان بی دفاعن!بایداز یه آدم خیلی بیشتر ترسیدتایه حیوون درنده!
امیدوارم روزی همه ی انسان ها به انسانیت توجه کنن واشرف مخلوقات بودنشونوبه این صورت ثابت کنن که همه ی دنیارودرصفا وزیبایی نگه دارن،نه با ویرون کردن دنیا با استفاده از هوششون
کاملاً درست گفتی عطیه عزیز:
باورکنین حتی شیروپلنگ هم در مقابل انسان بی دفاعن!بایداز یه آدم خیلی بیشتر ترسیدتایه حیوون درنده!