برچسب: کلینیک

  • کلینیک دامپزشکی/ تصویری

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09445023.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444971.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444920.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444870.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444815.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444767.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444734.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444705.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444676.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444653.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444627.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444603.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444572.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444539.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444511.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444486.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444463.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444436.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444397.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444355.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444329.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444302.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444272.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444238.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444210.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444173.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444144.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444118.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444088.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444063.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09444035.jpg

    Animal-Rights-Watch-ARW-5869

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09443984.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09443956.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09443928.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09443901.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09443875.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09443850.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09443825.jpg

    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/10/IMG09443786.jpg

     عکس: مهر/ امید وهاب زاده

  • خشم دوستداران حیوانات از اظهارات عجیب و غیر مسئولانه یک دامپزشک

    واگذاری گربه

    دیده بان حقوق حیوانات: اظهارات عجیب و غیر مسئولانه دامپزشکی که با گذاشتن عکس یک توله گربه در صفحه فیسبوک خود از دوستداران حیوانات دعوت کرده بود با قبول سرپرستی این حیوان مانع از کشتن آن شوند موجی از خشم و انزجار دوستداران حیوانات را به همراه داشته است.

    ا. م. دامپزشک یکی از کلینیک های خصوصی در تهران، زیر عکس این توله گربه نوشته:

    “این آقا پسر کوچولوی زیبا (3 ماهه) بیشتر از یک ماه است که در کلینیک مانده و زمان طلایی برای این کوچولو داره تمام میشه از افرادی که تصمیم نگهداری از گربه به عنوان حیوان خانگی دارند تقاضا دارم سریعتر تصمیم گرفته و این کوچولو را انتخاب کنند تا قبل از اینکه زمان خود را از دست بدهد.”

    ظاهراً «زمان طلایی» عبارتی آشنا برای کسانی است که این دامپزشک را می شناسند زیرا که در ذیل این عکس برخی از افراد توضیح داده اند که «زمان طلایی» همان زمان نگهداری حیوان در آن کلینیک است و این دامپزشک پس از تمام شدن زمان طلایی حیوانات را با آمپول بیهوشی می کشد!

    یکی از کاربران فیسبوک در اعتراض به این عمل در زیر عکس نوشته:
    ” الهی دست کسی که این حیوان زیبا را میخواد بخوابونه […]… بابا چیکارش دارید… ولش کنید بره توی خیابان. مگه توی خیابانهای تهران گربه کمه!!! تازه خیلیهاشون هم خیلی تپل مپل و خوبند…. آدم خوب هم همه جا هست. به شما چه که خانه نداره…”

    و یا کاربر دیگری نوشته:
    ” به این دکتر م. بگید این کار قتل محسوب می‌شه. گربه‌ی سالم رو برای چی باید بکشن؟ چرا همه از لفظ خوابوندن استفاده می‌کنید؟ بگذارید کلمه‌ی واقعی «قتل» رو استفاده کنیم. این‌همه گربه در خیابون دارن زندگی می‌کنن و این یه کوچولو باید کشته بشه چرا؟ این آقای دکتر رسمن […]”

    و یا کاربر دیگری با اشاره به مورد مشابهی نوشته:
    ” دکتر جان شما مطمئنی […] نداری؟ یکی از بچه ها نوشته خرگوشی که قابل درمان بوده رو گفتی باید بمیره. کلا انگار علاقه نهفته و […] به قتل داری اما اسم خوابوندن روش می ذاری! دکتر جون می دونی اصلا خوابوندن رو برای کدوم حیوونا به کار می برن؟ لعنت به اون دانشگاهی که به تو مدرک داد تو رو انداخت به جون این زبون بسته ها”

    همچنین کاربر دیگری با اشاره به حق حیات برای همه حیوانات نوشته:

    “نکنه شما […] که به خودت اجازه میدی یک حیوون رو بکشی؟ اگه هم کسی پیدا نشد ولش کنین تو پارک، خدای اونم بزرگه و به زندگیش ادامه میده…خجالت بکشید”

    این عکس و متن جنجالی به سرعت در صفحات فیسبوکی دوستداران حیوانات در حال انتشار است و هر کدام به شکلی اعتراض خود را به این رفتار اعلام می کنند.

    از نکات قابل توجه این است که برخی از کاربران معتقد هستند باید نسبت به این حرکت اعتراض صورت گیرد و این دامپزشک نسبت به این رفتار غیر مسئولانه مواخذه شود ولی همه کاربران در پیدا کردن این مرجع سردرگم هستند و نمی دانند مرجع رسیدگی به این تخلفات کدام سازمان است.

    رفتار غیر مسئولانه این دامپزشک در حالیست که در بخشی از سوگندنامه دامپزشکی آمده است: «من در انجام وظایف حرفه ای خود همواره به وجدان، شرف و اصول اخلاق علم دامپزشکی پایبند خواهم بود.»

    به نظر می رسد با افزایش حیوانات خانگی و افزایش کلینیک های حیوانات خانگی، باید از سوی مراجع ذیربط تدابیر لازم برای نظارت بر صحت عملکرد آنها صورت گیرد تا خدای نکرده علم و اخلاق فدای منافع مادی نشود.

    _______________________________

    خشم حامیان حیوانات؛ معرفی گونه در خطر انقراض، برای تاکسیدرمی از سوی سایت یک دانشگاه

    مواد انفجاری در بدن سگ؛ برادران کرزی به حیوانات هم رحم نمی کنند!

    این بار ایران نیست!؛ شکنجه گران گربه تونسی هستند/ تصویر

    دم زیبایی که دلیل مرگ است: کشتار وحشیانه حیوانات برای نمایش/ تصویری

    درس عبرت شنیع یک دانشجو به گربه/ تصویر

    آزار حیوانات در یک دانشگاه معتبر تهران/ فیلم و عکس

    لزوم نظارت بر دانشکده های دامپزشکی/ تصاویر

    لزوم نظارت بر دانشکده های دامپزشکی ۲/ تصویر

    پیروزی تاریخی برای حیوانات آزمایشگاهی

    نامه ای برای دامپزشکان: زمان تغییر فرا رسیده است!

    بررسی نقادانه آزمایشات حیوانی

    یک کشف علمی و تهدیدی برای کوسه ها/ کشف جدیدترین داروی آنتی‌بیوتیک در جگر کوسه!

    کدم محصول آرایشی بهداشتی ناقض حقوق حیوانات است؟/ لیست محصولات

    حیوانات آزمایشگاهی، قربانیان خاموش پیشرفت علم

     

  • احداث کلینیک درمان فک خزری در میانکاله/ سموم؛ عامل مرگ فک‌ها

    فوک خزر,فک خزر,حقوق حیوانات

    دیده بان حقوق حیوانات: مدیرکل دفتر اکوبیولوژی سازمان محیط زیست از احداث کلینیک نگهداری و درمان فک خزر در میانکاله خبر داد و گفت: بیشترین عامل مرگ و میر فک‌های خزری در ایران آلودگی های ناشی از سموم است.

    امید صدیقی در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: این کلینیک با هدف ایجاد تجهیزات برای درمان و تیمار فکهای خزری که از تورهای صیادی در بخش هایی از بدن خود آسیب می بینند راه اندازی می شود.

    به گفته وی، فک های آسیب دیده تمام دوران نقاحت را در این مرکز می گذرانند و تا زمان بازیابی کامل سلامت در این مرکز نگهداری می شوند.

    صدیقی در خصوص انتخاب میانکاله برای احداث این کلینیک گفت: مناطقی که در ایران فک خزری بیشتر دیده می شود سه منطقه بوجاق، میانکاله و لیسار است که بیشترین مکانی که فک های خزری در آن مشاهده می شوند منطقه میانکاله است به همین جهت این مکان برای راه اندازی کلینیک انتخاب شده است.

    وی افزود: همچنین در چارچوب کنوانسیون تهران و همکاری با برنامه محیط زیست خزر برنامه جامع پایش و بررسی علل مرگ و میر فک های خزر تدوین شده است.

    به اعتقاد صدیقی بیشترین عامل مرگ و میر فک های خزری در ایران آلودگی های ناشی از سموم است در حالیکه در روسیه مهمترین عامل صید این گونه است که اخیراً قوانینی برای کنترل آن تصویب شده است.

    وی اظهار داشت: یک عامل ویروسی یکی دیگر از عوامل مرگ و میر فک های خزری است که اگر دربدن فک هایی که در اثر آلودگی دچار ضعف جسمانی شده اند بروز کند به مرگ آنها منجر می شود.

    در حال حاضر در کل دریای خزر حدود صد هزار فک خزری وجود دارد درحالیکه در گذشته تعداد فک های خزری معادل یک میلیون عدد بود.

    ________________________

    خبر مرتبط:

    کاهش جمعیت فکهای دریای خزر از یک میلیون به صد هزار قلاده

    مرگ دسته جمعی فوک های خزری

    سفر شگفت انگیز ۳ بچه فوک از انگلیس تا هلند!+نقشه سفر

     

  • کلینیک شگفت‎انگیز در شمال‏ تهران

    تصویر مربوط به کلینیک مورد اشاره در گزارش نیست.

    دیده بان حقوق حیوانات: هفته نامه پنجره نوشت بیشتر شبیه به خانه‎ای ویلایی است تا کلینیک حیوانات خانگی. وارد که می‎شویم توجه‎مان به هیچ‎چیز جلب نمی‎شود، به‎جز صدایی که می‎گوید: «هیس! خواهش می‎کنم آهسته‎تر صحبت کنید، صدای بلند شما استرس محیط را برای حیوانات بیشتر می‎کند.» سرم را از کانکس منشی به‎سمت راهرویی که دو ردیف نیمکت چوبی دارد خم می‎کنم. چند نفری آن‎جا حضور دارند؛ دختر جوانی با سگی سفید و پشمالو، یک پیرزن و پیرمرد با یک جعبه شیرینی در دست، مرد جوانی با قفس یک طوطی و خانم معترضی که صاحب ناتاشا است، گربه‎ای توپول و بسیار زیبا.

    «رنگ دماغش کمرنگ شده، باید قهوه‎ای تیره باشد، اما دارد صورتی می‎شود.» به سگش اشاره می‎کند و ظاهرافهمیده است که چیزی سر درنمی‎آورم. برای همین می‎گوید: «نژاد سگم، «تری‎یر» است.» وقتی شناسنامه‎اش را می‎بینم، یاد کارت واکسن دوره بچگی خودم می‎افتم و نگرانی‎ای که مادرم از دیر و زود شدن‎‎های تزریقم داشت؛ کارتی که تا همین چند وقت پیش نگهش داشته بود.

    دختر جوان مدام با گوش‎‎های این حیوان پشمالو که دیگر نامش را می‎دانم، بازی می‎کند و معلوم است که «سالی» هم از این حرکت صاحبش لذت می‎برد. او می‎گوید: «تا سر کوچه حالش خوب است. به این در شیشه‎ای کلینیک که می‎رسیم، زبون‎بسته می‎رود روی ویبره…» نیم‎نگاهی به مرد بغل دستی‎اش می‎اندازد و ادامه می‎دهد: «بعضی‎‎ها هم اصلا ملاحظه ندارند! آن‎قدر بلند صحبت می‎کنند که سالی، مضطرب می‎شود.»

    مرد کناری روی نیمکت جابه‎جا می‎شود و می‎گوید: «کاش همین کنار، یک کلینیک اعصاب و روان برای صاحب حیوان‎‎ها هم تأسیس کنند، ظاهرا بعضی‎‎ها بدجوری لازم دارند.» خدا را شکر می‎کنم که نوبت «سالی» می‎شود و ماجرا با پشت چشم نازک کردن دختر جوان به پایان می‎رسد.

    اعزام به کلینیک اروپا
    توی این راهرو که دیگر می‎دانم سالن انتظار صاحبان حیوان‎‎های بیمار برای نوبت ویزیت است، حضور زوج پیری با یک جعبه شیرینی در دست، واقعا عجیب است. با نیم‎نگاهی به چشمان همه حاضران در راهروی انتظار، می‎شود فهمید که همه آن‎ها حس مرا دارند. آن‎ها هم دوست دارند بدانند ماجرای این جعبه شیرینی از چه قرار است. آیا این زوج پیر به پاس خدمت یکی از اعضای این کلینیک، زحمت آوردن شیرینی را به خود داده‎اند؟ اگر واقعا بحث تشکر مطرح است، چرا این جعبه مقوایی را مانند گنجی در آغوش گرفته‎اند و ساکت این‎جا نشسته‎اند؟  دارم اندیشمندانه تعداد سئوالات ذهنم را برای مهیج شدن ماجرا، بالا می‎برم که جیغ کوتاهم همه را از روی صندلی می‎پراند. سگی از اتاق دکتر بیرون می‎آید که تقریبا هم قد من است. هیولایی چهارپا که قلاده چرمی مشکی‎اش، با زائده‎‎های تیز آهنی تزیین شده است. تندتند نفس می‎کشد و یک «شپرمن» تمام‎عیار است. ظاهرا دیشب هنگام بازی پایش آسیب دیده و مردان سفارت‎نشین یکی از کشور‎های اروپایی او را برای درمان به کلینیک آورده‎اند. برای همین است که کمی بداخلاق به‎نظر می‎رسد و تندتند نفس می‎کشد.

    بعد از نیم ساعت پایش را گچ می‎گیرند. می‎شنوم که می‎گویند قرار است این موجود پشمالو و عظیم‎الجثه را برای ادامه درمان با آمبولانس به فرودگاه ببرند و از آن‎جا بفرستند به کلینیک‎‎های اروپا.

    جعبه شیرینی عجیب

    بلند می‎شوم و به‎سمت فروشگاه کلینیک می‎روم. الحق که رنگ و لعاب وسایل داخل فروشگاه بدجوری وسوسه‎انگیز است؛ لباس‎ها، خوراکی‎ها، وسایل بازی و… دارم زمین بازی مخصوص سگ‎‎ها را برانداز می‎کنم که متوجه می‎شوم کسی سر صحبت را با آن زوج مسن باز کرده است. به قلمروی خودم بازمی‎گردم تا سر از اسرار این صندوقچه مقوایی دربیاورم.

    روی نیمکت می‎نشینم که ناگهان گربه‎ای از زیر صندلی بیرون می‎آید. ژست شجاعت می‎گیرم و اصلا به روی مبارک نمی‎آورم که از این گربه دوست‎داشتنی ترسیده‎ام. توی دلم می‎گویم: «امان از این همه کنجکاوی. به تو چه که توی این جعبه چیه؟»

    همین‎موقع «سلام» مسئول پانسیون حیوانات کلینیک، وارد می‎شود و خطاب به آن زوج مسن می‎گوید: «این دختر ما کوچولو‎های شما رو نخوره؟» زوج مسن لبخند می‎زنند. این بی‎معنی‎ترین جمله‎ای است که توی عمرم شنیده‎ام. اصلا از ماجرا سر در نمی‎آورم. همه‎اش خودم را لعنت می‎کنم که چرا چند لحظه راهروی انتظار را ترک کردم و کلی از ماجرا عقب افتادم.

    «سلام» برایم درباره گربه‎ای می‎گوید که روزی، روزگاری، صاحبش آن را جلو در کلینیک ر‎ها کرده و رفته و آن گربه حالا شده است دختر مجموعه. از هیچ کس و هیچ چیز نمی‎ترسد. این گربه سرراهی با همه اخت شده! حالا فقط مانده است ماجرای کوچولوها. از زیر زبان «سلام» می‎کشم که کوچولوها، دو عدد «همستر» نر و ماده‎اند که ساکنان اصلی آن جعبه شیرینی هستند. بله ماجرا از این قرار است که این زوج پیر، موش‎‎های خود را به کلینیک آورده‎اند تا دکتر آخرین تزریق سالانه آن‎ها را انجام دهد. آن‎ها هیچ وسیله‎ای را راحت‎تر از این جعبه شیرینی، برای انتقال این زوج همستری خود پیدا نکرده‎اند. از این دست اتفاقات فقط و فقط در شمال تهران می‎افتد و بس. چیز‎هایی که آدم به چشم خودش می‎بیند، ولی باور نمی‎کند.

    رژیم غذایی برای طوطی

    زبان درازی طوطی حاضر در راهروی انتظار، در نوع خود کم‎نظیر است. قفس‎اش روی پا‎های مرد جوانی قرار دارد و مدام اظهار فضل می‎کند. برای همه جالب است که چرا در این محیط و با وجود آدم‎‎های غریبه، این طوطی خجالت نمی‎کشد و مدام شیرین‎زبانی می‎کند. فکر کنم جمله «پری بدو بیا غذام رو بده» نزدیک به 100 بار از دهن این زرد قبا خارج می‎شود. من که واقعا اعصاب تحمل این حیوان را ندارم. «آقا کسرا» اسم این طوطی لپ قرمزی است. این آقا کسرا گویا عادت دارد به مطالعه! صاحبش می‎گوید: «برای کنکور همه‎اش نزدیک قفس می‎نشستم و کتاب می‎خواندم. کنکور که تمام شد، کسری هم رفت توی لک. کلی این دکتر آن دکتر رفتیم، ولی خوب نشد که نشد. آخر کاشف به عمل آمد که به‎دلیل تکرار نشدن کاری که به آن عادت داشته، این‎طوری شده. این آقا کسرا، کتاب‎خوان شده و از آن روز به بعد، من روزی یک ساعت باید جلو این آقا کتاب نگه دارم. ایشان هم خط به خط کتاب را پیش می‎برند و به انتها که می‎رسند می‎گویند بعد، یعنی باید بروم صفحه بعد.»

    دکتر صدایش می‎کند تا داخل شود. با او و آقا کسرا داخل می‎شوم. صاحبش می‎گوید که نوک کسرا لق شده است. ماجرای لق شدن نوک آقا کسرا با آمپولی حل می‎شود. هنگام خروج، پسر جوان از دکتر می‎پرسد: «راستی دکتر! این آقا کسرا ما خیلی تخمه می‎خوره…» حرفش تمام نشده که دکتر می‎گوید: «چرا کسرا؟ این زبون‎باز که دختره…» صاحب کسرا می‎گوید: «ای بابا، پس از این به بعد باید به اسم دختر صدایش کنیم…»

    با شنیدن این حرف صدای خنده هر سه تای ما بلند می‎شود. دکتر رژیم غذایی سفت و سختی برای طوطی می‎نویسد. چند ساعتی از حضورم در یکی از کلینیک‎‎های حیوانات خانگی شمال تهران گذشته است. باید بروم، ولی خیلی مطمئن نیستم چیز‎هایی را که این‎جا دیده‎ام، کسی باور کند.