محیط بان: زندگی در هراس/ کشتارچیان محیط بانان را مسخره می کنند!

دیده بان حقوق حیوانات/ جواد حیدریان: چسبی بر بینی‌اش خورده که ابتدا فکر می‌کنم مثل برخی از ایرانی‌ها عمل زیبایی انجام داده اما چیزی نمی‌گذرد که نظرم عوض می‌شود. بوی ملایم عطرم وادارش کرده در تقاطع یک خیابان در مرکز شهر به طور اتفاقی با من همکلام شود که «حساسیت شدید دارم ولی بوی این عطر آزارم نمی‌دهد». از او درباره شغل و علت ابتلایش به آلرژی می‌پرسم. می‌گوید: «محیط‌بانم…» نمی‌گذارم جمله اش تمام شود، می‌گویم من خبرنگار محیط زیست هستم و مشتاقم با شما گفت‌وگو کنم. او از سختی کارش می‌گوید و اینکه در ارتفاعات بالای 4 هزار متر دنای شرقی اکسیژن کم است اما از آن سخت‌تر شکارچیان بی‌رحمی هستند که از کشتن هراسی ندارند.

دستهایش را بالا می‌گیرد و انگشتان کج و معوجش را نشانم می‌دهد و می‌گوید: «انگشتانم در درگیری با شکارچیان شکسته‌اند. امروز چهلمین روزی است که در مرخصی استعلاجی‌ام. بدنم در برخورد با شکارچیان زخمی است اما به خاطر مرخصی هیچ حقوقی به من تعلق نگرفته حتی مسئولان محیط زیست هنوز به عیادتم نیامده‌اند». او محیط‌بان دنا است که با یکی دیگر از همکارانش مرا به حاشیه رودخانه مهریان در حاشیه شهر یاسوج دعوت می‌کنند تا در گذر زلال رودخانه از سختی کار و مشقات محیط‌بانی و خاطرات و لحظه‌های مرگباری بگویند که کابوس‌وار زندگی عادی آنها را متاثر کرده است. پیش از گفت‌وگو و در خیابان می‌گوید: «می‌ترسم کسی به من شلیک کند».

این گفت‌وگو میان من (جواد حیدریان) به عنوان خبرنگار روزنامه آرمان و دو تن از محیط‌بانان منطقه حفاظت شده دنا در حالی صورت می‌گیرد که این دو و چند محیط‌بان دیگر بارها با اسلحه به مرگ تهدید شده‌اند و شکارچیان بی‌رحم بارها آنها را به خون خواهی مقتول دنا «م. رضایی» که با شلیک غیرعمد اسعد تقی‌زاده به قتل رسیده تهدید کرده‌اند.

در این گفت‌وگو نام کامل محیط‌بانان دنا به درخواست آنها به صورت مخفف نوشته می‌شود.

همیشه عینک آفتابی استفاده می‌کنید یا ترس دارید شناخته نشوید؟

ع. الف: چشم های ما آسیب دیده‌اند. آفتاب شدید و دوربین‌های خراب محیط زیست چشم های ما را به این وضعیت انداخته است. شما با دقت به چشمهای من نگاه کنید، آسیب دیده و بینایی من کم شده است. ارتفاعات دنا زمستان های بسیار سرد و برفی و تابستان های سوزنده دارد.

ص: : چون ارتفاع زیاد است اکسیژنی هم وجود ندارد و بدن ما در مقابل این فشارها ضعیف است و مقاومت خود را از دست داده است. در حقیقت هم چشمهای‌مان آسیب دیده و هم می‌ترسیم با ما برخوردی صورت گیرد.

http://arw.ir/wp-content/uploads/2012/09/Animal-Rights-Watch-ARW-Ranger.jpg

چرا می‌ترسید برخوردی با شما صورت بگیرد؟ از چه کسانی می‌ترسید؟

ع.الف: ما در برخورد با شکارچیان جرات زدن آنها را نداریم. قدرت آنها بیشتر است حتی اگر تعداد آنها کمتر باشد. قبلا اگر به شکارچی می‌گفتیم اسلحه ات را بده می‌ترسید و اسلحه اش را می‌داد یا با مسالمت کنار می‌آمدند ولی الان اینطور نیست و ما را مسخره می‌کنند و مستقیم پیشانی ما را نشانه می‌گیرند.

این تغییر وضعیت از کی اتفاق افتاده و به نظر خودتان علتش چیست؟

ع. الف:  بعد از کشته شدن یکی از شکارچیان توسط محیط‌بان منطقه دنا ما شرایط سخت تری را تحمل می‌کنیم. مثلا یک شکارچی را شناسایی کردیم .او بدون اینکه ملاحظه شغل و وضعیت ما بکند ما را تهدید کرد در حالی که آنها قبلا ما را که می‌دیدند فرار می‌کردند ولی الان بسیار راحت ما را تهدید می‌کنند. علتش مشخص است چون آنها می‌دانند قانون‌ آن طور که باید از ما حمایت نمی‌کند بنابراین قوی‌تر می‌شوند. باید بگویم ما اگر کشته شویم هم از کاری که داریم پشیمان نیستیم….

ص: من موافق نیستم. ما حمایت نمی‌شویم چرا باید راضی باشیم که کشته شویم؟ یکبار درگیری شدید با شکارچیان بالاتر از تنگ گنجه‌ای داشتیم. پیش‌تر مردم به خاطر شنیدن صدای گلوله در ارتفاعات منطقه ما را مطلع کرده بودند. من در شیفت استراحت بودم اما با فراخوان به منطقه اعزام شدم. ساعت 12:30 شب در دره تنگ گنجه‌ای کمین زدیم تا شکارچیان را شناسایی و دستگیر کنیم. در کمینگاه بودیم که سه نفر شکارچی با چراغ‌های دستی به سمت ما نزدیک شدند. ما پشت درخت ها بودیم در نزدیکی یک متری ما که رسیدند، خودمان را معرفی کردیم که ما ماموران محیط زیست هستیم. حرف ما تمام نشده بود که با چوب و چماق و قنداق اسلحه و فحش‌های رکیک به جان ما افتادند. قضیه بر عکس شده است. ما باید با آنها با قدرت صحبت کنیم  اما آنها خود را طلبکار می‌دانند. ما گفتیم آقایان ما محیط‌بان هستیم و دعوایی نداریم و طبق وظیفه… که یکی از آنها تفنگش را در پیشانی من گذاشت. همکاران ما یکی از آنها که اسلحه داشت را خلع سلاح کردند ولی دو نفر دیگر مرا با چوب کتک می‌زدند. آنها اینقدر مرا زدند که بیهوش شدم. چوب محکمی از پشت سر به من اصابت کرده بود. نمی‌دانم چه گذشت و چند وقت بیهوش بودم بیدار که شدم دیدم بدنم و سرم خونی است. به هر زحمتی بود بلند شدم چند قدم برداشتم ولی دوباره افتادم. سه تا چراغ دستی دیدم که به سمت من بر می‌گردند و دوباره شروع به کتک زدن من کردند. از همکارانم خبری نبود آنها جرات برخورد نداشتند چون یا باید می‌زدند و بعد محکوم به اعدام می‌شدند یا … به هر حال به هر زحمتی بود از شیب تند و دره‌های سخت خود را به شهر رساندیم. ساعت 4 صبح رسیده بودم بیمارستان. با بدن زخمی و سر شکسته و رمق تمام شده. فردای آن روز انتظار داشتم لااقل از اداره کسی به عیادتم بیاید و به عنوان یک همکار از من دلجویی شود. من که به خاطر حیات وحش دنا اینقدر کتک خورده بودم و ممکن بود بمیرم، نه تنهاکسی به عیادتم نیامد بلکه تمام هزینه‌های بیمارستان را خودم پرداخت کردم.

http://arw.ir/wp-content/uploads/2012/08/Animal-Rights-Watch-ARW-3359.jpg

شما چقدر حقوق می‌گیرید که هزینه‌های بیمارستانی برخورد با شکارچیان را هم خودتان پرداخت می‌کنید ؟

ع. الف:  ما 350 هزار تومان حقوق می‌گیریم. اضافه کاری و ماموریت هم نداریم. حتی بعد از چنین حوادثی که نیاز به مرخصی داریم و باید مداوا شویم حقوق ما قطع می‌شود. من یکبار بعد از چنین حادثه‌ای که آسیب دیده بودم رفتم که مدیر را ببینم او فقط با سردی دست داد و رفت توی اتاقش و در را بست. دریغ از یک احوالپرسی ساده!

گاهی شنیده می‌شود برخی محیط‌بانان با شکارچیان همراهی می‌کنند یا با آنها کنار می‌آیند این به دلیل تهدید شدن و ترس از مرگ است؟

ع.الف:  دقیقا همنیطور است. من الان 14 سال است محیط‌بانم. مسئول یکی از پاسگاه‌ها هم هستم. بعد از 14 سال 350 هزار تومان بیشتر حقوق نمی‌گیرم. این پول تنها خرج 5 روز جیره غذایی من در کوه است. اداره برای ماموریت‌ها جیره می‌دهد، اما شما فکر می‌کنید برای چند وقت کافی است؟

ص:  تمام وعد ه‌های غذایی به خرج ماست. جیره‌های اداره محیط زیست تنها برای یک سوم هزینه‌های ما کافی است حتی گاهی کمتر هم هست.

ع. الف: ما حرف مدیر را نمی‌زنیم. واقعیت دل محیط‌بانان ها این است. ما هیچ حمایتی نمی‌شویم. بدتر از این زمانی است که ما در دادگاه هستیم. بارها شده جلوی قاضی از سوی شکارچیان تهدید شده ایم. آنها متخلف هستند و باید قانون از ما حمایت کند. من مامور هستم و ضابط دستگاه قضایی اما شکارچی راحت جلوی قاضی من را تهدید می‌کند. این با کدام منطق سازگار است.

ص: در دادگاه من که زخمی شده بودم صاحب تفنگ را خواستند تا اینکه صاحب تفنگ دستگیر شد. از او خواست دو نفر دیگر را هم معرفی کند. آنها احضار شدند و من آنها را شناسایی کردم. قاضی رای داد و آنها را محکوم کرد اما آنها با 30 میلیون تومان وثیقه آزاد شدند و حتما دوباره برای شکار می‌آیند و آن روز دیگر مهلتی به ما نمی‌دهند آنها را شناسایی کنیم! من محیط‌بانم و این همه آسیب دیدم …

ع. الف: یک روز در کنار رودخانه بشار همکاران محیط‌بان ما دو نفر را می‌بینند که در حال فرار هستند. فصل تخم ریزی ماهیان بود و آن زمان ماهیگیری ممنوع بود. محیط‌بان های ما بعد از داد و فریاد یکی از کسانی که فرار کرده بود به کمکش می‌روند. گویا برادرش حین فرار در رودخانه غرق شده بود. محیط‌بان ها او را از آب می‌گیرند و به بیمارستان می‌برند ولی متاسفانه او فوت کرد. محیط‌بان ما بدون اینکه تخلفی کرده باشد دستگیر می‌شود. به این خاطر که خانواده فرد فوت شده شکایت کردند که فرزندشان به خاطر ترس از حضور ماموران که حین گشت زنی و وظیفه رسمی هستند غرق شده است. جالب اینکه قاضی دستور دستگیری محیط‌بان را صادر می‌کند و سه روز در بازداشتگاه بوده است. جلوی چشم ماموران قانون خانواده فرد غرق شده محیط‌بان ما را کتک می‌زنند بدون اینکه هیچ تخلفی مرتکب شده باشد مگر اینکه فرد غرق شده را از آب گرفته و تحویل اورژانس داده است. حکم اولیه محیط‌بان ما را محکوم کرده ولی در تجدید نظر حکم لغو شده است. از این مشکلات زیاد داریم که ادامه کار را برای حفاظت محیط زیست از چنگ سوداگران با مشکل مواجه می‌کند.

چرا اساسا این شغل سخت را انتخاب کرده‌اید؟

ص: مسائل اقتصادی باعث شده مردم فرهنگ حفاظت از محیط زیست را رعایت نکنند. کار ما کار خاصی است. بخش مهمی از انگیزه ما علاقه به طبیعت است برعکس کسانی که هجوم می‌آورند برای شکار حیات وحش و اکثرا تفنگ دارند. ما خطر را به جان می‌خریم چون نسبت به طبیعت مان احساس مسئولیت می‌کنیم. به نظر من اگر محیط‌بانان از مناطق بومی هر منطقه انتخاب شوند در محافظت موفق‌تر خواهیم بود اما مسئله بسیار پیچیده است چون شکار‌چیان توجیه نیستند و اغلب مثل یک قاتل رفتار می‌کنند. آنها قلب ما را نشانه می‌روند. با اینکه هر لحظه ممکن است کشته شویم ولی داریم کارمان را انجام می‌دهیم با این وجود وضعیت حقوق و مزایای ما واقعا تاسف آور است. ما جانمان در خطر است اما نه سازمان متوجه وضعیت ماست و نه متولیان دستگاه قضایی کشور.

ع.الف: ما هم درس خوانده ایم و سواد داریم و تازه کار مهمتری داریم ولی وجهه اجتماعی محیط‌بان در خود اداره هم وجهه بالایی نیست. نه به ما حق ماموریت می‌دهند و نه اضافه کار، ولی انتظار دارند با تمام وجود از محیط محافظت کنیم و با متخلفان برخورد جدی و قاطع داشته باشیم. اگر کسی از دستمان در رفت باید توضیح دهیم و فورا توبیخ و تادیب می‌شویم. بعضی از محیط‌بان ها الان معلق شده‌اند چون با شکارچیان همکاری داشته‌اند. این خبر صحت دارد. دلیلش واضح است چون محیط‌بان ها واقعا حمایت نمی‌شوند و این کم‌توجهی منجر به افت کیفیت حفاظت و در نتیجه تلفات حیات وحش می‌شود. بارها شده با ترس از خواب پریده‌ام و همیشه کابوس اینکه گلوله بر پیشانی‌ام بنشیند را داشته‌ام. این هراس چگونه جبران می‌شود.

ص: ما با این حقوق و درآمد‌ها واقعا نمی‌توانیم زندگی کنیم و نمی‌توانیم از محیط زیست دفاع کنیم. وضعیت فرسایشی داریم. ما هم خانواده داریم. باید شکم زن و بچه هامان را پر کنیم. بارها شده با هزینه شخصی به ماموریت رفته‌ایم.

ع.الف: ما در روزهای تعطیل رسمی مثل روز 21 ماه مبارک رمضان سر کار بودیم در حالی که مزایایی برای این روزها در نظر گرفته نمی‌شود. چرا نزدیک به 15 محیط‌بان از سوی مدیرکل محیط زیست جذب ساختار اداری می‌شوند؟ پس بقیه چه می‌شوند؟ یک بام و دو هوا نمی‌شود. چرا من وقتی در برخورد با شکارچیان مصدوم و بستری شدم حقوقم قطع شد و حق ماموریت به من تعلق نگرفت. به نظر شما چه انگیزه‌ای برای ادامه کار در من می‌ماند؟ این سوء‌مدیریت هست و ما داریم لطمه می‌بینم.

محیط‌بان‌های بقیه مناطق کشور هم وضعیت شما را دارند. چند روز پیش در همدان هم یک محیط‌بان با گلوله مستقیم برنوی یک شکارچی کشته شد.

ص: ما در طول سال 91 نزدیک به 200 هزار تومان از حقوق ماهیانه‌مان کم شده است. یکی دو ماه هست که حقوق نگرفته‌ایم.

ع. الف: 15 سال پیش منطقه دنای شرقی 25 محیط‌بان داشت. اسلحه دست مردم کم بود و تعداد حیات وحش زیاد بود. آمارهای سرشماری حیات وحش از سالهای 82 تا 88 را اصلا نمی‌توان با 2 سال اخیر مقایسه کرد. حیات وحش حداقل 2 هزار راس کمتر شده‌اند. ما زمانی با 25‌ محیط‌بان بیش از 4 هزار راس کل و بز داشتیم ولی الان شاید 1800 راس بیشتر نداشته باشیم. این تعداد روز به روز در حال کاهش است. روزی نیست که با شکارچیان برخورد نکنیم ولی آنها از ما قوی‌تر هستند و راحت ما را تهدید می‌کنند.

ص: تعدادی از محیط‌بان‌های ما زخمی هستند اما ما جانباز محسوب نمی‌شویم. در حالی که برای دفاع از حیات این مملکت آسیب می‌بینیم. از این طرف ما مورد هجوم هستیم و طبیعت را حفاظت می‌کنیم در برابر گله‌های گله داران؛ از طرف دیگر فرزند یکی از گله داران معروف دنای شرقی راننده پیکاپ اداره محیط‌زیست هست و پیش مدیران برای خودش برو بیایی دارد.

منبع: روزنامه آرمان

_______________________________

روز محیط بان را تبریک نمی گوییم!

قتلی دیگر با اسلحه شکاری/ آیا تمام تفنگ داران فعلی صلاحیت نگهداری و حمل سلاح دارند؟

اسلحه‌ای که مجوز دفاع از خود محیط‌ بان را ندارد

یاوران طبیعت با نثار خون خود مردانه درخشیدند/ ادامه عکس العمل ها به رفتار کشتارچیان قاتل

میرسنجری: یاری قربانی مدیریت غیر اصولی شکار شد/ شکارچی جانگیر است.

نشانه روی سلاح شکاری رو به محیط بانان: دو کشتارچی با تهدید اسلحه گریختند

اسلحه شکاری در دست مجنونین/ پدری با اسلحه شکاری دخترش‌ را کشت و خودکشی کرد!

باز هم قتل نفس به دست شکارچیان: جنایت در باغ «پاراقشلاق»

کشتی‌گیر متهم به قتل با اسلحه شکاری تسلیم شد

جزئیات عملیات شبانه برای دستگیری قاتلان محیط‌بان

قتل یک محیط بان دیگر به دست شکارچی/ محیط بان عبداله یاری در اثر تیراندازی شکارچیان متخلف به شهادت رسید

جنایت تفنگ داران در آغاز سال: ۵۸ ساچمه در شکم محیط بان پارک ملی گلستان

دختر پنج ساله ایلامی با اسلحه شکاری مادرش را کشت

مسئولیت عواقب صدور مجوز سلاح شکاری به عهده مسئولان است

متلاشی کردن جمجمه همسر با اسلحه شکاری

لزوم نظارت حداقلی بر سلامت روان تفنگ به دستان/ قتل مادر با اسلحه شکاری

قتل پسر معتاد به دست پدر با اسلحه شکاری

ضرب و شتم محیط بان پارک ملی توسط شکارچیان/ ورود اراذل و اوباش به مناطق حفاظت شده

جزییات شهادت ۴ محیط بان در کردستان

شهادت یک محیط بان دیگر، صابر الله داد

شهادت محیط بان به دست شکارچی جانی

شکار محیط بانان، جنایت تفنگداران

دستگیری و هلاکت قاتلان یک محیط‌ بان

مرگ شکارچی با اسلحه غیر مجاز

هلاکت قاتل ۴ مامور منابع طبیعی

دیدگاه‌ها

5 پاسخ به “محیط بان: زندگی در هراس/ کشتارچیان محیط بانان را مسخره می کنند!”

  1. عطیه نیم‌رخ

    مسخرس بی نهایت مسخرس!!!!!!!!!!ینی چی آخه بنده ی خداجونشوگذاشته کف دستش ماهی سیسصدوپنجاه تومن حقوق می گیره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!آخه این که خرج یه هفته ی حتی یه نفرهم نمی شه!!!!بعدمدیران محترم راحت تو دفترکارشون لم می دن برنامه های بی معنی می ریزن وحتی اونا رو به اجرا نمی ذارن وماهی فلان قدحقوق می گیرن!!!!!!!!!!!!!
    بعدانتظارداریم که محیط زیست کشور حفاظت بشه!!!!!!!!!!نه بابا همش مسخره بازیه!سازمان حفاظت محیط زیست ایران یه دکوره!!!!!!!!!یه تشکیلات برای وجهه ی کشور درمقابل کشورای دیگه وبرای درآمدزایی!!!!!!!!!!!!!
    آخه اینا که هیچی به فکر نیستن فک نمی کنن کشورخودشونه وبالاترازاون دنیای خودشونه!نبایدبه فکر آبادانیش باشن؟؟؟؟؟!!!!هیچ خرجی نمی خواد از خودشون بکنن فقط یه کم،فقط یه کم اهمیت بدن بازم خیلی چیزا فرق می کنه!!!واقعامسائل به این واضحی ومبرهنی از چشم چه کسی دور می مونه؟؟؟خودشون می دونن دارن چه کار می کنن!خودشون می دونن دارن طبیعت ایرانو نابود می کنن!آخه کیه که متوجه نباشه وقتی محیط بان که این قدماموریت مهمی داره شغلش به جای این که حداقل کمی براش سودداشته باشه وحداقل کمی درمقابل بهش احترام گذاشته بشه وازش قدردانی بشه،براش ضررداشته باشه وموجب بی احترامی و حتی ازدست دادن جونش بشه،دیگه هیچی برای محیط زیست نمی مونه؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
    اگرما واقعا به طبیعت احترام می ذاریم ودوسش داریم باید صدامونوراجع به مظلومیت های بی حساب شغل محیط بانی به یه جایی برسونیم یا حداقل براش تلاش کنیم!نبایدناامیدبود!!!

  2. امید نیم‌رخ
    امید

    با قسمتی از حرف های این محیط بان موافقم با قسمتی نه!دوست عزیز شخصی که به دست تقی زاده کشته شد شکارچی نبود !شما بر چه اساسی همچین ادعایی رو مطرح می کنی!ضعف سازمان و خود رو چرا به یک پرونده قدیمی مرتبط می دونی!
    متخلف بزرگ دنا اداره محیط زیست و سازمان منابع طبیعی است! اداره محیط زیست ضعف دارد خود شما چی؟! شما بعد از اینکه شکارچی بز رو شکار می کنه به صحنه می رسید شکارچی رو جریمه و بز رو بین خود تقسیم می کنید! تاسف بار تر از ان تخلف بعضی از محیط بانان دناست!تا الان2 تا از محيط‌بانان منطقه حفاظت شده دنا به دليل شكار يك كل وحشي بازداشت شده اند!باقی که شناسایی نشدند که هیچ….دنا بسیار مظلوم واقع شده است!شکارچی و محیط بان هیچ توجهی به دنا ندارند!
    شکارچی های منطقه دنا افراد خاص و اشنا با دنا هستند!رفتن به ارتفاعات و شکار کار هر کسی نیست!اغلب ان ها اشنایی با محیط بانان دارند با هماهنگی وارد دنا می شوند!همسایه ما اهل سی سخت است شهری چسپیده و در کنار دنا است!20 ساله هر هفته به شکار می رود و با دست پر بر می گردد!همیشه یا کبک یا بز شکار می کند!به ندرت گوشت مرغ و گوساله استفاده می کند!من دوست دارم از این محیط بان بپرسم چرا تا همچین افراد سابقه داری شناسایی نشدند؟!
    من منکر سختی کار شما نیستم،در محیط زیست و محیطبانان افراد اگاه و دلسوزی داریم.اما متخلف کم نیست!

    1. دیده بان حقوق حیوانات ش نیم‌رخ
      دیده بان حقوق حیوانات ش

      ممنون خواهیم شد در صورت امکان اطلاعات متخلف فوق الاشاره را از طریق ایمیل برای ما ارسال فرمایید.

    2. عطی نیم‌رخ

      خب امیدعزیز بی توجهی سازمان به محیط بان هاست که باعث می شه اونها این کارها روبکنن!!

      1. امید نیم‌رخ
        امید

        درسته دوست عزیز.منم قبول دارم بی توجهی از سازمان است.خیلی از سازمان ها دولتی مشکل دارند.اما کارکنانی هستند وظیفه خود رو به نحو احسنت انجام می دهند.اخر مطلبم عرض کردم محیط بانان و کارکنان اگاه و وظیفه شناس کم نیستند.محیط بانان دنا عادت کردن به سیاه نمایی!بازی با احساسات!جریان اقای تقی زاده رو بهانه ای واسه کم کاری کرده اند.اقای تقی زاده که همه ما خواستار ازادی اون هستیم، باعث کشته شدن یک انسان شده است.قتل مرتکب شد.پا از قانون فراتر گذاشت! مسئول کاری است که مر تکب شده است!شما محیط بان گرامی فکر می کنید چرا قانون حمایت رو از شما دریغ کرده!چون شما خود رو قانون می دونید پا فراتر از قانون گذاشتید!مامور نیروی انتظامی هم در حیطه وظیفه خود قدم بر می دارد. سازمان محیط زیست بنا بر مصلحت ها چشم بر بی قانونی بعضی حضرات می بندد.

دیدگاهتان را بنویسید