دیده بان حقوق حیوانات/ سام خسروی فرد: برای طبیعت و حیاتوحش ایران نمیتوان آینده روشنی ترسیم کرد. وضعیت موجود نه حاصل یک عامل فشار که برآیند عوامل مخربی است که ظرف ۳۵ سال اخیر عرصههای طبیعی را تحت فشار قرار داده است. مهمترین و بزرگترین سهم چنین تخریبهایی را باید در تغییر و تخریب زیستگاه جستوجو کرد. چنین انگارهای بی شک مورد وثوق جمیع کارشناسان وطنی اهل خرد قرار دارد. حال سوال اینجاست که تخریب زیستگاه از ناحیه چه کسانی یا چه دستگاههایی چنین شتابان انجام میشود؟
چند تنی از نویسندگان وبلاگستان سبز در پی پاسخ به این سوال بودند: مدتی سدسازی مورد توجهشان قرار گرفت، مدتی حضور دام مازاد در مراتع و جنگلها، مدتی جادهسازی و مدتی هجوم به باغ گیاهشناسی و مناطق حفاظت شده. اما ناگهان رویه تغییر کرد و انگشت اتهام به سمت شکارچیان و شکارکشان نشانه رفت. نوشتن و گفتن درباره شکار (چه موافق و چه مخالف) بیشک هوادارانی دارد و عدهای برای صادر کننده نظرات آن چنانی هورا میکشند. آسمان و ریسمان به هم بافته میشود که روند انقراض در دنیا بالاست و در ایران نیز. به زعم این نئو-فعالان زیستمحیطی: شکارچی طاغوتی اعدام باید گردد! بدین ترتیب هم تنور در صحنه ماندن گرم میشود و هم مخربان اصلی، کمتر مورد توجه رسانهها و مردم قرار میگیرد و در سکوت و آرامش کار خود را دنبال میکنند.
این که کس یا کسانی قصد داشته باشند همیشه در صحنه بمانند و به اجرای برنامههای تکنفره (یا به اصطلاح one man show) بپردازند و بخواهند ایرانیان را با قصههایی از محیطبانان و روایتهایی از خرافات مردم سایر نقاط جهان دوباره با طبیعت سرزمینمان آشتی دهند، در ظاهر ممکن است چندان مهم نباشد اما با نگاهی دقیقتر مشخص میشود با کشیدن عکس مار روی تابلو نه تنها مشکلی حل نمیشود که حاشیه امنی برای مخربان اصلی پدید میآید.
چندی پیش نگارنده هشدار داده بود یکی از خطراتی که طبیعت ایران را بیش از گذشته تهدید میکند، حضور گونههای غیر بومی است که به نظر برخی خیلی ناز (!) و دوستداشتنیاند؛ کوالا و ببر و گوزن زرد اروپایی، شیر و میمون و ایگوانا.
وقتی میمون و تولههای شیر و خرس در تهران و مشهد کشف شدند و به دام آتشنشانها افتادند، میتوانست نشانههایی از قاچاق حیوانات باشد با این حال اصغر آقا محمدی فاضل در اقدامی غیورانه از راز پیدا شدن توله شیرها در تهران خیلی دقیق (!) پرده برداشت. او گفت: «بر اساس اطلاعات ما این بچه شیرها توسط یک خودرو و یک یدککش اسبکش در حال منتقل شدن از بابلسر به اصفهان بودند که یا به دلیل باز شدن در یدککش و یا به دلیل باز شدن منفذی در دیواره یدککش این سه قلاده شیر در طول مسیر در شهر تهران خارج میشود که دو قلاده پیدا شد و قلاده سوم نیز بر اثر تصادف کشته شد». وجود میمون در اتوبوس هنوز سر به مهر است و گویا هنوز اصغر آقا کشف نکرده که میمون پیدا شده در اتوبوس از کجا به کجا میرفته است (گویی مقصد و مبدا مسافرت شیرها و میمونها، شاهکلید حل معما بوده و اصل عمل و دلایل پشت آن اهمیتی نداشته است). چند ماه بعد نیز خبر رسید جانورانی در یک ویلا واقع در لواسان کشف شدند.
اگر چندی پیش مسافری در تایلند دستگیر شد که میخواست توله ببر به ایران قاچاق کند، اینک مجله مهر، نرخ گونههای غیربومی و وحشی را برای علاقمندان به باغوحشهای زیرزمینی اعلام کرده است. در این متن که کوالا را گونهای در خطر میداند (حال آن که آسیبپذیر است و نه در خطر) ذکر شده سال گذشته قیمت یک جفت از این جانوران استرالیایی ۲۰۰ میلیون تومان بود و به دلیل افزایش نرخ دلار، امسال آن رقم ۴ برابر شده است. نویسنده قیمت یک جفت ببر را یک میلیارد تومان ذکر میکند و ادامه میدهد: «اگر دنبال حیوان کم خرجتری میگردید، میتوانید روی گربهسانان دیگری مثل توله شیرها فکر کنید[!!!]. یک جفت توله شیر را میتوانید با قیمت ۲۰ تا ۲۵ میلیون تومان بخرید و حداکثر یک هفته بعد از سفارش و عقد قرارداد، آنها را تحویل بگیرید».
نویسنده گزارش/گفتوگوی مجله مهر، هیچ جایی از مطلب هشداری نمیدهد و تقریبا مخاطبان را از چنین کار کثیفی برحذر نمیدارد. در عوض مینویسد نگهداری کوالا ساده است فقط برگ اکالیپتوس میخواهد، تهیه پاندا راحت نیست، غزال ایرانی که ۲۰۰ یا ۴۰۰ کیلوگرم است و ممکن است به مشکل برخوررید و بروید گونههای دیگر بخرید (البته غزال یعنی آهو و اساسا وزن زیادی ندارد و حتی وزن مرالهای ایران هم به حدود ۲۴۰ کیلو میرسد و نه ۴۰۰ کیلو).
سوال این است که چرا نویسنده آن گزارش/گفتوگو اشارهای نمیکند که گونههای غیربومی در صورت رهاسازی چه آسیبی ممکن است به طبیعت ایران وارد کند؟ چرا نمینویسد که اثرات مخرب برداشت از جمعیتهای مبدا چیست؟ (به هر حال همه گونهها که از باغوحشها تهیه نمیشوند). چرا اشاره نمیکند که با ببر بزرگ و بالغ باید چه کار کرد؟ چرا نمینویسد که قاچاق حیاتوحش یکی از پرسودترین تجارتهای سیاه در سطح دنیاست؟
سوالهای فوق را به سادگی میتوان از سر خود باز کرد و بیطرفی در گزارشدهی/گفتوگو را به میان کشید که البته در این زمینه عذر بدتر از گناه است. چرا که هم میتوان بیطرف بود و هم از واقعیتهای مخرب گفت.
اما پرسشهای مهمتر این است:
– آیا نمیتوان این بیطرفی ظاهری را به معنی دیگری نیز تلقی کرد؟
– آیا به جا نیست علاقمندان به حیوانات و آن مخالفان شکار(!) به جای پروپاگاندا و لنترانیپرانی به این و آن و «گرم کردن تنور» بحث در فضای مجازی، راهی برای محدود کردن قاچاق حیوانات در مرزهای پرگهر پیدا کنند؟ اگر یک خبرنگار توانسته است پیمان، فروشنده حیوانات وحشی را پیدا کند آیا آن علاقمندان و عاشقان همیشه در صحنه نمیتوانند همان کار را انجام بدهند و با کمک نیروی انتظامی و سازمان همیشه خواب محیطزیست، باند قاچاق حیوانات وحشی را تحویل مراجع قانونی بدهند؟
طبیعی است آنان که در برابر تخریب سازمانیافته طبیعت ایران سکوت کردهاند و به جای معرفی عاملان اصلی تخریب، شکارچیان را قاتل مینامند در ارتباط با قاچاق حیوانات و مافیای پشت آن نیز دم برنیاورند که بازی با دم شیر، پایان اجرای نمایشهای تکنفره خواهد بود.