دسته: ویژه ها

  • شغال یا دایناسور؟/ به بهانه کشف لاشه حیوانی عجیب در مشکین شهر

    دیده بان حقوق حیوانات: روز گذشته خبر عجیبی بر خروجی خبرگزری ها قرار گرفت: کشف لاشه حیوانی عجیب در مشکین شهر! استناد این خبر به تصویری بود از جسد نصف شده و پوسیده یک سگ سان کوچک اما به دلیل اینکه نیمی از لاشه حیوان کنده شده بود، برخی به اشتباه آن را از موجودات ماقبل تاریخ اعلام کردند.

    به گزارش دیده بان حقوق حیوانات، حیوان عجیبی که در روزهای اخیر تصاویر لاشه آن خبرساز شده بود،صرفا روباه یا شغالی است که جسدش توسط فردی غیر مطلع یافت شده است.  بخش انتهایی جسد این سگ سان که احتمالا روباه، شغال یا سگ کوچک اندامی بوده قطع شده و باقیمانده پس از مدتی توسط یکی از افراد محلی پیدا می شود. قطع شدن نیمی از بدن این حیوان می تواند به دلیل کشته و خورده شدن توسط گوشتخواران بزرگی چون پلنگ بوده باشد و یا مرگ طبیعی و سپس جابجا شدن توسط جانوران مردار خوار.

    در گزارش خبرگزاری ها، اشاره ای به شباهت این موجود با تیرانوزوروس رکس (یا به اختصار تی رکس T. rex) شده بود و همچنین تی رکس دایناسور پرنده معرفی شده بود؛ در حالی که تیرانوزوروس (Tyrannosaurus) از درنده خو ترین دایناسورهای گوشتخوار بوده و به هیچ عنوان قدرت پرواز نداشته و احتمالا با آرکئوپتریکس (Archaeopteryx) پرنده اشتباه گرفته شده است.

    تصاویر زیر مقایسه ای است با جزییات کامل بین اسکلت یک سگ و لاشه خبرساز که اثبات می کند جانور کشف شده نه تنها ماقبل تاریخ و عجیب نیست، بلکه موجودی است که بسیاری از مردم آن را از نزدیک مشاهده کرده  اند.

     

    تصویر منتشر شده توسط ایرنا، لاشه نیمه پوسیده و هنوز خیس است و پوست آن شبیه پوست پرندگان به نظر می رسد.
    لاشه حیوان پس از ضبط توسط مقامات، حالت پنجه ها در این تصویر طبیعی تر است.
    نحوه قرار داشتن اسکلت سگ سانان در بدن آنها
    نمونه واقعی اسکلت یک سگ
    بخش انتهای تصویر اسکلت از کمر بریده شده و ما حصل شباهت اندکی با تیرانوزوروس دارد
    دست های سگ و کتف ها، به بخش پیشین قفسه سینه متصلند در صورتی که پاهای تی رکس به بخش خلفی و لگن متصل هستند. بخش انتهای دم حیوانات معمولا باریک می شود در حالی که بخش انتهای لاشه یافت شده در واقع ستون مهره های آن بوده و قطور است. فرم سه پر مهره های ستون فقرات نیز به وضوح مشخص است.
    به فرم پنجه ها، دندان های نیش و آسیاب، بخش قابل مشاهده قفسه سینه و مهره های ستون فقرات توجه کنید.
    انطباق دقیق اسکلت سگ سان و لاشه یافت شده.
    تصویر اسکلت بر اساس زوایای لاشه یافت شده بازسازی شده است. دست ها از مفاصل خم شده و زاویه سر و گردن اصلاح شده.اسکلت و لاشه را مقایسه کنید.
    نحوه قرار گیری اسکلت در لاشه
    نحوه ترکیب لاشه و اسکلت. بخش های سفید در واقع گوشت های باقی مانده هستند.

     

    جمجمه یک شغال جهت مقایسه. فرم دندان های نیش و آسیاب واضح است.

     

    بالا جمجمه شغال و پایین جمجمه سگ.

     

    http://arw.ir/
  • اولین تک شاخ ایرانی در رامهرمز/ عکس

     

    دیده بان حقوق حیوانات: اولین تک شاخ ایرانی در دشت دیمه رامهرمز به دنیا آمد.

    ماه گذشته، غزال های عربی معاوضه شده با آهوان ایرانی که در منطقه حفاظت شده دیمه رامهرمز زندگی می کنند، صاحب یک بره شدند. غزال عربی یا اوریکس، به دلیل داشتن شاخ های صاف و متقارن اگر از نیم رخ و فاصله دور دیده شود، به دلیل همپوشانی شاخ ها شبیه به موجودی با یک شاخ رویت می شود و در طول تاریخ به عنوان یکی از اسناد وجود خارجی تک شاخ افسانه ای مطرح بوده.

    تک شاخ یا Unicorn موجودی است افسانه ای که عمدتا به شکل اسبی سفید تصویر می شود با ریشی شبیه بز و یک شاخ تیز تاب دار بر روی پیشانی. تک شاخ که برای اولین بار توسط یونانیان باستان معرفی شد، تبدیل به مهمترین موجود خیالی قرون وسطی و عهد رنسانس شد. در آن زمان تک شاخ عمدتا به عنوان حیوانی جنگلی و کاملا وحشی معرفی می شد و مظهر زیبایی و پاکی به حساب می آمد و فقط دوشیزگان توان رام کردن آن را داشتند. در لغتنامه ها گفته می شد شاخ او قدرت تبدیل آب مسموم را به آب قابل شربی دارد که شفا دهنده است. تا قبل از قرن نوزدهم باور به وجود تک شاخ در میان مورخین، کیمیاگران، نویسندگان، شاعران، طبیعی دانان، فیزیک دانان و مذهبیون شایع بود.

    اوریکس The oryx

    اوریکس غزالی است با دو شاخ بلند و باریک بر پیشانی. برخی معتقدند که اگر اوریکس از فاصله دور و از نیم رخ دیده شود، شبیه اسبی با یک شاخ به نظر می رسد (در حالی که شاخ او بر خلاف تک شاخ اصیل به سمت عقب متمایل است.) احتمالا مسافرین عربستان افسانه تک شاخ را از این موجود گرفته اند. اگرچه به نظر می رسد نویسندگان کلاسیک به وضوح بین تک شاخ ها  و اوریکس ها تفاوت قایل بوده اند. Peregrinatio اولین سفرنامه مصوری بود که در 1486 منتشر شد. این سفرنامه شرح سفری بود به اورشلیم و از آنجا به مصر از طریق کوه سینا (طور سینا). این سفرنامه به وضوح حکاکی های بزرگ متعددی را توسط Erhard Reuwich نشان داد. او کسی بود که به این سفر رفته بود و شهرها را با جزییات و دقت زیاد تصویر کرده بود. این کتاب همچنین شامل تصاویر حیواناتی است که در این سفر دیده شده اند، و مشتمل است بر یک کروکودیل، شتر و تک شاخ (احتمالا اوریکس)، حیواناتی که آنها به راحتی در مسیر می توانستند ببینند.

    هم پوشانی شاخ ها در نمای نیم رخ/ اوریکس افریقایی
    شاخ ها بر خلاف تک شاخ افسانه ها رو به عقب است
    نمایان شدن واقعیت در دید با زاویه
    تک شاخ ایرانی در حال حاضر باید مشابه این عکس باشد

    تک ‌شاخ چیست؟
    از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

    تک شاخ یا Unicorn  نام موجودی اساطیری و افسانه در فرهنگ اروپای کهن و قرون وسطی است. با اینحال اسب تک شاخ در اساطیر دیگر فرهنگ‌ها نیز دیده شده است.

    تک‌شاخ موجودی افسانه‌ای به شکل اسب با یک شاخ روی سر است. بر پایه افسانه‌ها، تک شاخ‌ها را نمی‌توان به آسانی شکار کرد زیرا بسیار چابک هستند … آن‌ها زنان و دختران را به مردان ترجیح می‌دهند … البته بعضی گویند که آن‌ها فقط توسط زنان رام می‌شوند.

    شکل ظاهری

    اسب تک شاخ اسبی سفیدو زیبا با یال‌های بلند است که در افسانه‌های اکثر نقاط اروپا از آن یاد شده است. این موجود تخیلی بدنی به شکل اسب و شاخی در بالای سر خود دارد که قالبا به شکل مارپیچ است. تک شاخ‌ها در ابتدای کره بودنشان طلایی رنگند و پس از آن در سیر بلوغ به رنگ نقره‌ای در می‌آیند و بعد از بلوغ کامل سفید رنگ می‌شوند … آن‌ها عموماً از اسب‌های عادی لاغر تر ولی بلند ترند.

    ریشه تصور تک شاخ‌ها

    ریشه اصلی تولد این موجود افسانه ای مشخص نیست … بعضی می‌گویند که این افسانه از یونان نشات می‌گیرد اما به خاطر گستردگی داستان هایی با شخصیت تک شاخ در کل اروپا و به خصوص شمال اروپا نمی‌توان آن را کاملاً جزء اساطیر یونان نام برد.

    ریشه تک شاخ کنونی

    تک شاخ‌های کنونی با تک شاخ‌های افسانه‌های گذشته اروپا بسیار متفاوت است. تک شاخ‌های سفید و بزرگی که شاخی چند متری بر سر داشتند و صورتشان کمی گرد تر از اسب بود در طول زمان دستخوش تغییراتی شدند که آن‌ها را به صورت اسبی سفید و لاغر با شاخی مارپیچ و کوتاه و یال‌های بلند در آورد.

    ریشه این تک شاخ‌های کنونی هم مشخص نیست اما گمان می‌رود این تک شاخ از دانمارک و اسکاندیناوی ریشه می‌گیرد.

     

    ____________________________________

    خبر مرتبط:

    غزال‌های عربی ایران بچه‌دار شدند

  • گرازخوری در کشور اسلامی/ تصاویر

     

    دیده بان حقوق حیوانات: چند سالی است که سیزده به در به روز طبیعت تغییر نام داده. روزی که مردم از زندگی شهری به طبیعت «پناه» می برند. تصاویر آتش سوزی های این روز در پارک های ملی و عرصه های طبیعی، شاخه های شکسته درختان، زباله های رها شده در دل طبیعت همه و همه نشان از نیاز مردم به آموزش های زیست محیطی دارند. در کشوری که شکستن شاخه درختان همچون شکستن بال فرشتگان است، شاید نام جدید این روز در حال حاضر بیشتر جلوه طنز داشته باشد. در واقع سیزده به در تبدیل به روزی شده که برخی نحوست را وارد طبیعت می کنند.

    تصاویری که می بینید، نمونه است از محبت های مردم به طبیعتی که به آن پناه برده اند…

    به گزارش دیده بان حقوق حیوانات در روز طبیعت امسال، مردم […] به صورت گروهی خوکی بی پناه را دنبال می کنندو زیر ضربات پیاپی چوب و چماق و چاقو می کشند.

    گراز از میان گل و لای چاله آب ها به دنبال راه فرار از محاصره مردم است

    هزاران نفر شاهد این ماجرا بودند… خوک در میان جمعیت از شدت خستگی به هر چاله آبی می رسید تنی به آب می زد تا آبی بخورد و کمی سرد شود. مدتی طولانی در حال دویدن از ترس جمعیتی چوب بدست که به قصد گرفتن جانش در پیش می دویدند. در چنین شرایطی استرسی بیش از حمله یک پلنگ به حیوان وارد می شود.

    وسیله کشتن گراز

    با ضربه چوب به دست های جلویی خوک، خوک بر زمین می خوردو جمعیت بر سرش می ریزند. خوک هنوز زنده است و مشغول جان دادن… مردم با چوب و سنگ به سرو بدنش ضربه می زنند که یکی دم خوک را یا چاقو می کند و صدای خوک به آسمان می رود… دم را 20 هزار تومان می خریدند و آن مرد مجال مردن را به خوک نداد!

    چشمان متعجب کودکی که شاهد نحوه برخورد بزرگتر ها با یک حیوان است

    ران و دست ها به تاراج می روند و چندید نفر در کنار بساطشان درروز طبیعت، کباب خوک به دندان میگیرند. حیوان بی پناه با تحمل استرس زیاد و با شنیع ترین رفتار کشته می شود تا دندان های نیشش انگشتر پدر یکی از حضار شود!

    تاراج اعضای بدن گراز به دست خون آلود مردم

    هر کس برای بهترین قطعه دندان تیز کرده… ران و دست ها را برده اند و به یکی فقط پوزه و لب ها می رسد.

    گراز یکی از دو موجودی است که در اسلام «نجس العین» خوانده می شوند. ای کاش پدر بی خبری که قرار است انگشتری از جنس دندان مردار گراز به دست کند خبر داشت که هنگام نماز بی انگشتر نماز بخواند.

     

    گزارش و تصاویر: داوود فداکار

    _________________________________

    خبر مرتبط:

    پس از چهار روز رها شدن در آب رودخانه؛ خرس قهوه ای با صورت پر از ساچمه کشته شد+عکس

  • نگهداری دو توله خرس در پارک کوهستان لرستان/ تصویری

    دیده بان حقوق حیوانات: به گزارش مهر، ماجرای دو توله خرسی که در قرنطینه پارک کوهستانی خرم آباد نگهداری می شوند روایت تلخ از انسانهایی است که طبیعت را بازیچه خودخواهی کرده اند تا رهاورد این خودخواهی چیزی جز کوچ اجباری و فراق برای خرس مادر و فرزندانش نباشد.

    عکس: محسن تیزهوش/ مهر

  • ثبت پراکنش جدید از یک گونه خزنده در ایران

    دیده بان حقوق حیوانات ایران : به نقل از سبزپرس – گروه محیط طبیعی، پریسا خلف بیگی: برای اولین بار پراکنش گونه «بزمجه بنگالی» در استان سیستان بلوچستان به ثبت رسید.

    سرپرست اداره محیط زیست سراوان به سبز پرس گفت: در حالی که برای فیلم برداری از تمساح پوزه کوتاه در «رودخانه نهنگ» کمین کرده بودم با یک «بزمجه بنگالی» بزرگ روبه رو شدم!

    موسی دهقان نژاد درباره اندازه جثه این بزمجه گفت: به طور تقریبی طول این بزمجه به دو متر و بیست سانتی متر می رسید و توانستم در حدود دو دقیقه از آن فیلم برداری کنم.

    بزمجه های بنگالی روز فعال هستند و معمولا بيش از 4 ساعت در روز «حمام آفتاب» مي‌گيرند، آنها در حفره‌هاي درختان، لانه جوندگان، غارها و يا تونلهاي زيرزميني كه خودشان حفر مي‌كنند، مخفي مي‌شوند؛ بعد از هر فعاليت و تغذيه اغلب تا چندين روز غيرفعال می شوند در مخفيگاه خود مي‌خوابند.

    این بزمجه از مهره داراني نظير جوندگان، خزندگان، قورباغه‌ها و وزغها، پرندگان، ماهيها و همچنين حشرات و عقربها تغذيه مي‌كند.

    بزمجه بنگالی معمولا برای نوشیدن  آب در نزديكي رودخانه دیده می شود  و گاهی در کنار جاده ها و روستاها هم مشاهده شده است.

    پراكندگي جهاني این گونه در کشورهای  افغانستان، ايران به سمت جنوب و جنوب شرقي آسيا تا ويتنام، مالزي و اندونزي است .

    در سال 88 از سه تمساح پوزه کوتاه درهمین منطقه توسط  موسی دهقان نژاد فیلمبرداری و پراکنش آنها به ثبت رسید، از آن زمان طبق در خواست اداره حفاظت محیط زیست سراوان قرار است رودخانه نهنگ  به عنوان منطقه حفاظت شده گاندو (تمساح پوزه کوتاه) معرفی شود،«نهنگ» رودخانه ای مشترک بین ایران و پاکستان است.

  • انسان، حیوان، ترحم

    http://arw.ir/wp-content/uploads/2010/12/Animal-Rights-Watch-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D8%AD%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AA-ARW-240-%DA%AF%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D9%88%D9%85.jpg
    مانا، پس از سه هفته تحمل درد و رنج

    دیده بان حقوق حیوانات: دی ماه سال گذشته گزارشی تاسف بار تحت عنوان انسان، حیوان، توحش+ تقاضای کمک منتشر کردیم در رابطه با گربه ای که در استان گیلان پس از مصدومیت ناشی از ضربات میله فلزی دچار گسستگی و تغییر فرم ستون فقرات شده بود و طبق گزارش دامپزشکی به مدت حد اقل سه هفته و به سختی با مرگ جنگیده بود.

    امروز پس از گذشت چند ماه خبری خوشحال کننده دریافت کردیم: بهبود شرایط “مانا”، گربه مصدوم و سخت جان.

    مانا پس از بهبود به همراه دوست جدیدش

     

    آزاده محجوب، بانوی خوش قلبی که در این مدت پرستار مانا بوده سرنوشت شگفت انگیز این گربه را چنین توصیف می کند:

    مانا در اواسط آذر89 توسط يك پسر نوجوان در شهرك مسكوني پرديسان شهر رشت پيدا شد. وقتي بدست من رسيد جز پوست و استخوان خالص نبود و وزنی حدود 300 گرم داشت. گفته ميشد كه حداقل 3 هفته است كه به اين روز افتاده و تنها با دستها قادر به راه رفتن بود. زخم هاي بسیار عميقی در دم، انتهاي ستون فقرات، پشت پنجه ي پاها و روی رانها داشت. اختيار دفع نداشت. توان حرکت دادن دمش را هم نداشت. خوشبختانه بعد از چند روز توانايي دفع را بدست آورد و بعد هم قدرت حرکت دم را. هر روز در حمام آبگرم 10 تا 15 دقيقه ماساژ ميگرفت تا بالاخره بعد از دو هفته اولين نشانه هاي روی پا ايستادن در او مشاهده شد. قبل از جان گرفتن كامل پاها بيشتر وقتها خواب بود يا بي حركت روي زمين دراز ميكشيد و با حسرت به بازي گربه هاي دیگر نگاه ميكرد. برایش نام مانا را برگزیدم تا نيروي مثبت اين واژه به برگشت سلامتش كمك كند. حال امروز مانا با شيطنت زیادش به هيچ روي با روزگار فلج بودنش قابل مقايسه نيست…

    بجاست كه از تلاش خالصانه ي دكتر وحيد رضاخاني (كلينيك آهو- رشت) تقدير به عمل بياورم. هرچند كه هرگز نخواهم توانست كمكي را كه ايشان و همسرشون دكتر مرواريد پشدار در حق حيوانات ميكنند جبران كنم.
    سپاس از ايزد توانا بخاطر مسيري كه فراروي من قرار داد تا وسيله ي ناچيزي باشم در راه جاري شدن اراده ي خداوند.

    دیده بان حقوق حیوانات ضمن تشکر از سرکار خانم محجوب، دکتر رضاخانی و دکتر پشدار،برای عزیزان آرزوی دلی شاد و زندگی پربار دارد.

    مانا پس از بهبود

     

    مانا پس از بهبود به همراه دوست جدیدش

     

    مانا پس از بهبود به همراه دوست جدیدش

     

    مانا پس از بهبود

     

    مانای پنج ماه قبل و مانای امروز

    تصاویر: آزاده محجوب/ گیلان

    ____________________________________

    خبر مرتبط:

    انسان، حیوان، توحش+ تقاضای کمک

  • فرمانده پليس: برخورد با سگ‌گرداني در معابرعمومی

    دیده بان حقوق حیوانات: فرمانده نيروي انتظامي گفت: پليس براي برخورد با افرادي كه با خودرو براي مردم مزاحمت ايجاد يا سگ‌گرداني در معابر عمومي مي‌كنند برنامه‌هايي آماده كرده است.

    وي با تاكيد بر اينكه پليس براي برخورد با اين افراد برنامه‌هاي خود را آماده كرده است، اضافه كرد: با آغاز فصل بهار حضور مردم در تفرجگاه‌ها بيشتر مي‌شود كه وجود چنين رفتارهايي همچون ترافيك مصنوعي ايجاد كردن، سگ‌گرداني در معابر عمومي و … احساس ناخوشايندي براي مردم دارد.

    فرمانده ناجا با اشاره به نقض قانون در برخورد با حمل‌كنندگان سگ در معابر عمومي اضافه كرد: اين موضوع در مجلس مطرح است و اميدواريم كه پايه‌هاي قانوني درستي در اين رابطه گذاشته شود و پليس هم عنوان كرده است كه اگر در برخي از مناطق تهران موضوع بدحجابي و ماهواره شيوع پيدا كرده است موضوع سگ شيوع ندارد و اگر قانوني در اين رابطه وجود داشته باشد پليس با قاطعيت برخورد مي‌كند.

    وي تصريح كرد: پليس در رابطه با برخورد با اين موضوع هم در حال حاضر تصميماتي گرفته است چون بر اساس حداقل قانون حمل سگ و حيوانات به طور كلي بايد داراي ضوابط خاص باشد و براي اين موضوع از خودروهاي مخصوص استفاده شود. چون بالاخره سگ يك حيوان نجس است و نبايد در معابر باشد.

    فرمانده نيروي انتظامي با بيان اينكه پليس با كساني كه اقدام به حمل سگ در معابر عمومي مي‌كنند، برخورد مي‌كند، افزود: براي امنيت تفرجگاه‌ها، معابر و رستوران‌ها، هماهنگي‌هاي لازم با فرماندهي انتظامي بزرگ تهران صورت گرفته است و پليس سخت‌گيرانه‌تر در اين رابطه وارد شده و با افرادي كه رعايت هنجارهاي اخلاقي را نمي‌كنند و ايجاد ناامني اخلاقي و مزاحمت مي‌كنند با شدت عمل بيشتري برخورد مي‌شود.

    احمدي‌مقدم تصريح كرد: البته تلاش پليس باز هم انجام كار فرهنگي است و پليس مي‌خواهد از رفتارهاي نامناسب و ايجاد مزاحمت براي مردم پيشگيري كند.

    وي ادامه داد: مردم انتظار دارند زماني كه با خانواده خود به گردش مي‌روند امنيت و آرامش داشته باشند كه پليس در اين رابطه اقدامات خود را به صورت جدي انجام خواهد داد.

  • عقیم سازی، اخته کردن و حقوق حیوانات

    دیده بان حقوق حیوانات: تا کنون در زمینه عقیم سازی حیوانات و تصمیم گیری برای این عقیم سازی به صورت پراکنده نظرات موافق و مخالفی منتشر شده ولی به دلیل اهمیت موضوع هنوز در این زمینه راه نرفته بسیاری وجود دارد. مبحث پیش رو از کامل ترین و مستدل ترین مطالبی است که تا کنون در این زمینه نشر یافته و امید که آغازگر خوبی باشد برای ادامه مسیر در این راه. بی شک دیده بان حقوق حیوانات نیز در این راه  متعهد به  رسالت خود همراه صاحب نظران خواهد بود.

    چرا اخته كردن حيوانات كاري غير اخلاقي و نقض آشكار حقوق حيوان مي باشد؟

    خواهش جنسي طبيعي ترين چيز است زيرا كه سرچشمه زندگي است. نيروي زندگي از مركز جنسي سر چشمه مي‌گيرد. غريزه‌اي دروني تمام موجودات را هدايت مي‌كند. يك دانه هدفي جز اين ندارد كه به خورشيد برسد و آسمان را لمس كند. درخت در همه جهات رشد مي كند، وقتي نهايت رشدش را كرد گلهايش به شكوفه مي‌نشينند. مدتي بعد گلها مي پژمرند و به زمين مي افتند و دوباره به بذر تبديل مي شوند و به اين ترتيب همان سفر دوباره آغاز مي شود. اين چرخش در تمامي طبيعت مشهود است.

    هستي هرج و مرج و پراكندگی نيست. هستي يك كل غير قابل تفكيك است. اگر گلي را بچينيد، به ستاره هايي كه ميليونها سال از ما دورند صدمه خواهيد زد.

    آفرينش جرياني ابدي و جاودانه است و پيوسته در حال تداوم مي باشد. در غير اين صورت در هر لحظه برگهاي تازه از كجا ميايند؟

    چطور ممكن است تخم هاي جديد شكسته شوند و پرندگان جديد از آن سر بیرون آورند؟

    چگونه ممكن است بذرها شكافته شوند و از دلشان جوانه هاي نو به آسمان سر کشند؟

    چگونه ممكن است يك جنين آفريده شود؟و تولد هاي جديد صورت گيرند؟خداوند هر لحظه در حال آفرينش است.

    از زمان بوجود آمدن حيات بر روي كره زمين، موجودات زنده، از جلبكهاي سبز-آبي گرفته تا پستانداران، همه توليد مثل ميكرده اند تا نسل گونه خود را حفظ كنند.

    هزاران سال است كه سگها و گربه ها هم توليد مثل مي كنند. بنا بر عقيده حيوان شناس انگليسي پروفسور وين ادواردز، جمعيت هاي حيواني داراي مكانيسمهاي خود تنظيمي هستند. او در كتاب Animal dispersion in relation of social behavior مي گويد كه در وجود حيوانات شعوري قرار دارد كه جمعيت خود را از روشهاي بخصوصي كنترل كرده و در حد ثابتي حفظ مي كنند.

    هدف مشترك و نهايي تمام موجودات زنده روي كره زمين اين است كه آنقدر بتوانند زنده بمانند تا نيمي از ژن هايشان را به نسل بعد منتقل كنند. [1]

    در سير تكاملي، موجودي موفق محسوب ميشود كه توانايي حفظ ژنهاي خود را داشته باشد. [2]

    حيات و زندگي موجودات زنده شامل دو دسته فعاليت ميشود:

    سوخت و ساز، و توليد مثل. [1]

    به عبارتي يك موجودی را می توان زنده لقب داد كه سوخت و ساز، و توليد مثل او فعال باشد. هر عاملي كه يكي از اين دو را تهديد كند، تهديدي براي زندگي و حيات یک موجود زنده خواهد بود. [1]

    از نظر و ديد تكاملي، توليد مثل نكردن يعني انتقال ندادن ژنها به نسل بعدي، که این امر همانند مردن يك موجود زنده ميباشد. در هر دو صورت ژنهاي حيوان در نسل بعد وجود نخواهد داشت. [2]

    انتخاب طبيعي از ژنهايي حمايت مي كند كه مربوط به اندازه بزرگتر حيوان و قابليت مبارزه كردن هستند. انتخاب طبيعي از ژنهايي كه مسئول طول عمر بيشتر هستند حمايت نميكند. [2]

    براي يك حيوان نر، جثه بزرگتر براي مبارزه لازم است. در حيواناتي مانند خوك آبي نر و شير نر كه براي انتخاب جفت با رقيب خود درگير مبارزه تن به تن ميشوند، انتخاب طبيعي منجر به بزرگ شدن اندازه آنها شده است. بطوري كه خوك هاي آبي نر بزرگترين عضو خانواده گوشت خوار ها مي باشند. [2]

    برنده مبارزه تن به تن كسي است كه قوي تر بوده، در نتيجه ميتواند ژن هايش را به نسل بعد انتقال دهد. [2]

    مسن تر بودن حيوان هيچ فايده اي براي او ندارد. [2]

    عقيم كردن حيوان براي افزايش طول عمر او، از نظر تكاملي هيچگونه سودي برايش ندارد. [2]

    مرگ براي حيوان قطعا اتفاق بدي است و بايد از آن اجتناب كند. اما اگر تنها راه دسترسي به حيوان ماده به قيمت كاهش عمر حيوان نر تمام شود، انتخاب طبيعي از ژنهاي بزرگتر و قوي تر حمايت مي كند نه از ژن هاي طول عمر بيشتر. يعني حيوان از جان خود ميگذرد تا بتواند توليد مثل كند. [2]

    خوكهاي آبي نر بخاطر نوع جفتگيري خود، داراي طول عمر كمتري نسبت به ماده ها هستند. [2]

    چارلز داروين در كتاب  On the origin of species by means of natural selection مي گويد كه تنازع بقا داراي برندگان و بازندگاني مي باشد كه منجر به تغييراتي در جمعيتها در طي زمان مي شود. برنده ها ژن هايشان را به نسل بعد منتقل مي كنند در حالي كه بازنده ها اينكار را انجام نمي دهند.

    اگر فرزند حيواني عقيم باشد يا از نظر جنسي خنثي باشد درست همانند اين است كه هيچ فرزندي وجود ندارد. [2]

    در دنياي حيوانات حتي نر ها در شمارش جمعيت محسوب نميشوند و فقط براي اينكه ماده ها توليد مثل كنند مورد نياز هستند. [2] تكامل موجودات از طريق انتخاب طبيعي در جهت افزايش  سازگاری كار ميكند و  سازگاریعبارت است از اطمينان از پابر جا ماندن ژن هاي يك موجود زنده در آينده.

    با طولاني شدن عمر يك حيوان، احتمال خطراتي مانند بيماري، خورده شدن توسط حيوانات ديگر و مرگ بيشتر مي شود. بنا بر اين توليد مثل در سن پايين حتي اگر منجر به كوتاهتر شدن عمر حيوان شود، ارجح است. [2]

    در شرايطي كه احتمال مرگ حيوان به هر دليلي (بيماري، شكار شدن، كشتار توسط انسان…) بالا رود، انتخاب طبيعي از ژن هايي حمايت ميكند كه توليد مثل زودتري انجام مي دهند. به عبارت ديگر زماني كه جان حيوان را خطري تهديد به مرگ مي كند، زاد و ولد حيوان از سن كمتري شروع مي شود. [2]

    بهترين سناريوي توليد مثل اين است كه موجود زنده خيلي زود به مرحله توليد مثل برسد و تمام بچه هايش هم زنده بمانند. كه البته در طبيعت اين اتفاق نمي افتد. [2]

    بنا بر اين شرايط محيطي در اينكه حيوان چه زماني به مرحله توليد مثل برسد و چند بار توليد مثل كند و هر بار چند بچه بوجود بياورد، تاثير گذارند. [2]

    نهايت اين سبك و سنگين كردن ها در ماهي  قزل آلا ديده مي شود. اين ماهي تمام انرژي خود را صرف باز گشت به زادگاه و توليد مثل مي كند و سپس مي ميرد. يعني در بعضي شرايط خاص محيطي حيوان ترجيح ميدهد كه به هر قيمتي كه شده توليد مثل كند، حتي اگر به قيمت از دست رفتن جانش باشد.

    وقتي كه احتمال تكثير در آينده خيلي كم باشد، يكبار توليد مثل قبل از مرگ بهترين كار است. [2]

    مبارزه و زخمي شدن گربه هاي نر براي انتخاب جفت، هزينه خيلي زيادي در رسيدن به هدفشان نيست. اين انتخاب خود گربه نر است كه به گربه ماده دسترسي پيدا كند حتي اگر به قيمت معلول شدن خودش باشد، زيرا اين هدف اصلي حيوان در سير تكاملي مي باشد.

    براي حفظ ثبات اندازه يك جمعيت، هر جفت حيوان بايد بطور متوسط دو بچه از خود به جاي بگذارند. و بسيار متعجبانه اين است كه اكثر گونه ها يك تراكم جمعيتي ثابتي را حفظ مي كنند. دو توضيح براي اين امر وجود دارند:

    قدرت باروري افراد بنابر كاهش يا افزايش تراكم جمعيت، كم يا زياد مي شود. و ديگر اينكه احتمال زنده ماندن شخص بستگي به تراكم جمعيت دارد. مثلا رشد زياد جمعيت منجر به قحطي و كاهش جمعيت خواهد شد. و اين جمعيت، جمعيت سالمي نخواهند بود و دچار بيماري خواهند شد. البته به ندرت جمعيت آنقدر زياد مي شود كه از قحطي بميرند. و اين به خاطر رفتاري به نام انتخاب گروهی مي باشد. رفتاري كه به نفع گروه و گونه تمام مي شود و نه الزاما به نفع تك تك افراد. در بسياري گونه ها رفتارهاي  قلمرویی براي تنظيم تراكم جمعيت بكار ميرود. مثلا مشخص كردن قلمرو، جمعيت گرگ ها را در يك محدوده خاص تنظيم مي كند. گرگ هاي نر و ماده با هم پرسه مي زنند اما تا زماني كه يك قلمرو براي خود اشغال و تعيين نكرده باشند، توليد مثل نمي كنند.

    در گروه هايي كه چندين سگ ماده و نر در آن ها زندگي مي كنند، فقط سگ ماده آلفا(رئيس)حق جفت گيري و توليد مثل دارد و حتي گاهي ساير سگ هاي ماده گروه اصلا فحل نمي شوند و آمادگي جفت گيري پيدا نمي كنند. [1]  اكثر پرنده ها هم محدوده اي براي جمع آوري غذا براي بچه هايشان دارند. [3]

    اين رفتار ها رشد جمعيت را كاهش مي دهند.  حيواناتي كه تهاجمی‌تر هستند و مي خواهند از محدوده بزرگتري دفاع كنند، بيشتر در معرض صدمات و مرگ بوده و آنقدر انرژي از دست مي دهند كه دیگر نمي توانند توليد مثل كنند نمایند.

    حيوانات خيلي خجالتي يا ترسو، موفق به فراهم كردن قلمرو نمي شوند يا آنقدر قلمرو آنها كوچك است كه نميتوانند غذاي كافي براي خودشان و بچه هايشان فراهم آورند.

    يكي از راه هاي حفظ انرژي در درون محدوده و قلمرو وذخيره آن براي مبارزه با غريبه ها، تعيين جفت و  متّحد شدن مي باشد تا در درون گروه، مبارزه و هدر رفتن انرژي وجود نداشته باشد. بنا بر اعتقاد وین ادواردز منشا تمام رفتار هاي اجتماعي در  Epideictic displaysمي باشد كه كار آن جمع آوري اطلاعات در مورد تراكم جمعيت مي باشد.

    موشها، موش سانان ماکیان اهلي، نسبت به تراكم جمعيت بسيار حساس هستند و وقتي تراكم جمعيت زياد شود، جنگ و مبارزه زيادي در گرفته و ممكن است توليد مثل را متوقف كنند.  موشها با احساس بوي گربه،كمتر زاد و ولد مي كنند و بيشتر بچه هايي كه در اين زمان به دنيا مي آورند نر هستند.

    موشهاي صحرايي قطب شمال مهاجرت مي كنند.  افراد از توليد مثل ممانعت مي كنند تا جمعيت به حدي نرسد كه غذا تمام شود.  وقتي يك جمعيت متشكل از چند گروه كوچك باشد، بعضي گروه ها هنگامي كه جمعيت زياد است از توليد مثل صرفه نظر مي كنند.

    سگ ها و گربه ها نيز گونه هايي از حيوانات هستند و آنها نيز از همين شعور و قابليت برخوردارند و هزاران سال است كه از همين قانون تبعيت كرده اند. وتنها در چند دهه اخير است كه انسان اينگونه تصميم گرفته است كه تعداد سگها و گربه ها بيشتر از حد مورد قبول او هستند! برخی انسان های خودخواه و غاصب براي آنكه با خيال راحت زيستگاه هاي اين حيوانات را براي منافع اقتصادي و ارضاي خودخواهي هاي خودشان غصب كنند، دست به نسل كشي اين حيوانات زده اند.

    امروزه پول به عنوان یکی از اهداف عمده بسیاری از انسانها در کارهایشان شده است. اینان طبيعت، جنگل ها و محيط زيست خود و ساير موجودات را نابود مي كنند تا بلکه بر دارایی خود بیافزایند. چنین فردی، در اين راه هم خودش را نابود مي كند هم ناجوانمردانه دست به قتل و كشتار و نسل كشي حيوانات بي گناه از راه هاي مختلف ميزند.

    عقيم كردن يك انسان بنا بر قوانين قضايي برابر كشتن آن انسان است. در صورتي كه ماهیت وجودی انسان غير از غرايز مادی، داراي ابعاد والاتري نيز هست. وجوه تمايز انسان و حيوان در همين جا مي باشد. انسان داراي ابعاد معنوي و روحاني است و مي تواند غرايزش را تعديل كرده و تحت كنترل خود درآورد. اما در مورد حيوان اينگونه نيست. ماهیت وجودی حيوان، با غرايز سرشته شده است. بدون وجود غرايز حيوان انگيزه و هدفي براي ادامه زندگي ندارد. از بين بردن غرايز طبيعي حيوان به معناي نابود كردن و كشتن حيوان است.

    در طبيعت ،پيوند بين حيوانات و زندگي اجتماعي آنها بنا بر غريزه جنسي و انتخاب جفت صورت مي گيرد.

    حيوانی كه از داشتن غريزه جنسي محروم شود، محكوم به تنهايي مي باشد.

    پروفسور راجر ابرانتس رفتار شناس حيوانات در كتاب Evolution of canine behavior  مي گويد كه براي پايداري يك سيستم رفتاري اجتماعي، بايد منفعت ژنتيكي وجود داشته باشد. حيوان براي سود و منفعت افراد فاميل خود، خدمات انجام مي دهد. شيرهاي نري كه با كمك هم با شير نر غريبه مي جنگند، معمولا برادر هستند.

    شيرهاي ماده اي كه با هم به شكار مي روند، خواهر، دختر و يا خاله و خواهر زاده هستند.

    در زنبور عسل اين رفتار در نهايت خود ديده مي شود. وعلت همه اينها، منفعت ژنتيكي است. در زنبور ها و حشراتي مانند مورچه ها، حشره ماده با خواهر خود داراي سه چهارم (75%) ژنهاي مشابه مي باشد. در نتيجه براي حفظ ژنهايش، بهتر و مفيد تر است كه از خواهرهايش محافظت كند تا اينكه تشكيل خانواده بدهد. به عبارتي او به خواهرهايش وابسته تر است تا نسبت به دخترهاي خودش.

    عقيم و اخته كردن حيوان او را از همه اين رفتار هاي طبيعي و حقوقي كه به او تعلق دارند، محروم مي كند. حيواني كه اخته و عقيم شده است محكوم به تنهايي و زندگي غير طبيعي مي باشد.

    حيوانات برده و بنده انسان نيستند تا بنا بر علايق و منافع انسان به اشكال و حالات غير طبيعي در آورده شده و در خدمت او بكار گرفته شوند.

    گربه هر چقدر هم ناز و ملوس باشد براي اين آفريده نشده است كه همدم مطلق انسان باشد و به افتخار نائل شدن به اين مقام، محكوم به زندان ابد در چهار ديواري خانه باشد؛ در حالي كه براي راحتي انسان خودخواهي كه او را به اسارت در آورده است، بايد دچار معلوليت جسمي و جنسي هم بشود و از تمام حق و حقوقي كه مادر طبيعت به او داده است محروم گردد.

    سگ هر چقدر هم كه وفادار و نگهبان خوبي باشد، براي اين هدف آفريده نشده است كه در خدمت مطلق انسان قرار گيرد و علاوه بر انواع و اقسام ظلم ها و ستمها از جمله حبس بودن در زير زمين ها و مكانهاي تاريك و بسته شدن هاي طولاني به درخت ها و در بهترين حالت آزاد بودن در محدوده چهار ديواري يك باغ، ، عقيم و اخته هم بشود. سگ آفريده نشده است كه به افراد معلول انساني كمك برساند يا نابيناهاي ما را راهنمايي كند و يا در خدمت ساير بيماران انساني باشد. و براي بهتر انجام دادن اين وظايف كه انسان ها به او تحميل كرده اند مجبور به اخته شدن هم بشود. چرا كه انسان ظالم و خود خواه ميخواهد كه حيوان دربست در خدمت او باشد و هوس جفت يابي به سرش نزند. عمل قبيحي كه در مورد بسياري از حيوانات كه به اصطلاح اهلي شده اند و اسير دست انسان هستند، انجام ميشود. مانند اسبهاي مسابقه كه گاهاً برای ارضاي حس خوشگذراني انسان عقيم و اخته مي شوند و از طبيعي ترين و حياتي ترين حق خود، محروم می گردند.

    انسان، از يك طرف به نسل كشي و عقيم كردن سگها و گربه ها مي پردازد به طوري كه در كشوري مانند آمريكا كمتر سگ ياگربه سالم و عقيم و اخته نشده اي در دست مردم ديده مي شود(که البته براي اين كار هم منافع مبهم و نا مشخصي براي صاحب حيوان ارائه مي دهند)؛ و از طرف ديگر تجارت پرورش حيوانات خانگي غوغا مي كند. حتي در كشوري مانند ايران كه سگ نجس محسوب مي شود وحمل و نقل سگ در اتوموبيل جرم به حساب مي آيدو تقريبا نگهداري از سگ ممنوع است، پرورش دهندگان بي شماري در هر گوشه و كنار اين مملكت حتي در قفسهايي در آپاتمانهايي در وسط شهري مانند تهران ، بطور رسمي و غير رسمي مشغول اين تجارت كثيف مي باشند.

    ادعاي اصلي دامپزشكان و مدعيان حقوق حيوانات براي اصرار بر عقيم كردن سگ ها و گربه ها، زياد بودن جمعيت آنها مي باشد. در صورتي كه جمعيت اين حيوانات بطور سرسام آوري توسط خود پرورش دهندگان زياد مي شود. افرادی بي وجدان سگها را به عنوان وسيله اي براي ثروتمند شدن در قفس ها و شرايط بسيار بد و ظالمانه اي براي تمام عمر حبس ميكنند و از آنها توله كشي مي نمایند. اكثر مراكز پرورش حيوانات خانگي با يك يا چند دامپزشك در ارتباط و همكاري هستند. همان دامپزشكاني كه از طرفي با اصرار صاحبان حيوانات آنها را به عقيم و اخته كردن حیوان خود ترغيب ميكنند و از طرف ديگر با پرورش دهنده ها شريك بوده و همكاري می نمایند. يعني هم از عقيم كردن حيوان سود مالي نصيب آنها مي شود و هم از پرورش و فروش حيوان. توصيه و نظر چنين كساني در مورد مزاياي عقيم كردن ابدا قابل اطمينان و اخلاقي نيست.

    بسياري از صاحبان حيوانات از چگونگي عقيم كردن سگ و گربه خود بي اطلاع هستند. اغلب دامپزشكان لفظ عقيم كردن را بكار مي برند و صاحب حيوان را از اينكه قرار است حيوانش اخته بشود و غدد جنسي او بطور كامل خارج شود و به اصطلاح از نر یا ماده بودن بطور كلي ساقط شود (یا اصطلاحاً بي جنسيت شود)، آگاه نمي كنند. بسياري از صاحبان حيوانات اين تصور اشتباه را دارند كه حيوان آنها بعد از عقيم شدن، داراي رفتار هاي جنسی طبيعي خود بوده و فقط بچه دار نمي شود.

    بسياري از آنها اگر بدانند چه بلايي قرار است بر سر حيوانشان بيايد از انجام اينكار منصرف مي شوند. اغلب اوقات دامپزشك به صاحب حيوان اين آگاهي را نمي دهد كه مي توان فقط لوله هاي دستگاه تناسلی حيوان را بست و به اصطلاح او را وازكتومي يا تيوبکتومي كرد. يا بهتر بگوييم برخی دامپزشكان حتي براي يك بار هم اين فكر به سرشان خطور نكرده كه حيوان براي سلامتي جسم و روح و روان خود نياز به هورمون هاي جنسي دارد و اگر هدف بچه دار نشدن او است، مي توانند كاري كنند كه غدد جنسي او از بدنش خارج نشود. براي  برخي دامپزشكان، حيوان وسيله اي براي پولسازي مي باشد نه موجود زنده اي كه داراي حق و حقوقي مي باشد.

    هر موجود زنده اي كه پا به عرصه وجود مي گذارد، داراي حقوقي مي باشد. هر موجود زنده اي داراي نيازها و علائقي است و اين حق اوست كه اين نيازها و علائقش برآورده شوند.

    براي مثال ميگويند كودك حق بازي كردن دارد. و اين حق متعلق به همه كودكان جهان است. و فرقي ندارد كه اين كودك در كجاي دنيا و در چه كشوري زندگي مي كند… فرقي ندارد كه در خانواده فقير يا ثروتمند ،كم جمعيت يا پر جمعيت و… زندگي كند.اين حق هر كودكي در هر شرايطي است كه بازي كند.

    يا وقتي گفته ميشود حق هر انساني است كه بچه دار شود، اين حق متعلق به تك تك انسانهاي روي كره زمين مي باشد ، بدون در نظر گرفتن اينكه ايا اين انسان در چه نوع خانواده يا جامعه اي زندگي مي كند.

    در مورد حيوان هم آفرينش و طبيعت حق بر خورداري از غرايز جنسي و بچه دار شدن را به او داده است. اين حق هر حيواني است كه براي خود جفت انتخاب كند  و بچه دار شود.

    هر يك از اعضا و اندام موجود زنده با هدف مشخصي بوجود آمده است و همگي آنها در تعامل و همكاري با هم كارشان را انجام ميدهند. همگي براي سلامتي كامل كل مجموعه و نيز براي سلامتي تك تك اعضاي ديگر بدن، لازم و موثر هستند. همه پستانداران داراي غدد جنسي هستند كه ترشحاتي بنام هورمون از آنها خارج شده و از طريق جريان خون به تمام سلولهاي بدن مي رسد و روي همه آنها تاثير مي گذارد. اصطلاح هورمون يك عبارت يوناني است و به معني (به حركت در آوردن) مي باشد و به خوبي ماهيت ديناميك اين مواد را نشان ميدهد[4]

    كه باعث ايجاد پاسخهاي سلولي و تنظيم روندهاي فيزيولوژيك مي شوند. عملا تمام هورمونها روي سوخت و ساز بدن تاثير دارند. اختلالات جنسي پيامدهاي بي شمار روان شناختي، توليد مثلي و متابوليك به همراه دارد. تستوسترون كه هورمون جنسي مردانه است، موجب تقويت توده عضلاني ، سبب كلفت بم شدن صدا و افزايش رشد عضلات و تقويت رشد طولي استخوانها و بسته شدن اپي فيزها و محدود شدن ادامه رشد استخوانها ميشود. تحليل عضلات ناشي از كم كاري غدد جنسي منجر به ناتواني، افت كيفيت زندگي و پيامدهاي نامطلوب بيماري ميشود. [4]

    در انسان، سندرمي بنام كلاين فلتر وجود دارد كه در آن به علت اختلال عملكرد بيضه ها، كاهش تستوسترون وجود دارد و به همين علت. در خطر زياد ابتلا به سرطان پستان، لنفوم غير هوچكين و سرطان ريه هستند. [4]

    كاهش غلظت تستوسترون با كاهش جرم و قدرت عضلات اسكلتي ضميمه اي، كاهش كاركرد فيزيكي، افزايش جرم چربي احشايي، مقاومت به انسولين، افزايش خطر بيماري شريان كرونري و مرگ و مير ناشي از آن ارتباط دارد. [4]

    ترشحات غدد جنسي روي مغز، طرز فكر، شخصيت، رفتار، رويش موها، تن صدا، بوي بدن و .. . تاثير دارند. [4]

    بطور روتين در جراحي دامپزشكي حيوانات نر را اخته مي كنند يعني بيضه هاي حيوان را خارج ميكنند  ودر حيوان ماده هم رحم و تخمدانها را از بدن خارج مي سازند. [5]

    (برای بزرگتر دیدن عکسهای زیر روی آنها کلیک کنید)

    روش عقیم کردن گربه و سگ ماده

    روش عقیم کردن گربه و سگ ماده

    روش عقیم کردن گربه و سگ نر

    روش عقیم کردن گربه و سگ نر

    يكي از دلايلي كه طرفداران عقيم سازي براي توجيه اينكار ارائه مي كنند، جلوگيري از كشته شدن حيوان در اثر تصادف با اتومبيل ها و در اثر بي غذايي و سختي زندگي و… مي باشد. در صورتي كه اين مشكلات فقط به سگها و گربه ها تعلق ندارد. مرگ ومير ناشي از تصادفات ساليانه جان 27000 نفر را فقط در ايران ميگيرد. آيا در مورد خودمان هم همين راه حل را توصيه ميكنيم؟ آيا انسانها را براي اينكه دچار سانحه اتوموبيل نشوند اخته ميكنيم؟ آيا حيوان اخته شده زير ماشين نمي تواند برود؟

    در هر 5 ثانيه يك كودك در جهان از گرسنگي جان خود را از دست ميدهد. آيا براي جلوگيري از اين فجايع پدران و مادران آنها را اخته مي كنيم؟ گروهي از دوستداران حيوانات ادعا دارند كه از حقوق حيوانات دفاع ميكنند اما عقيم و اخته كردن را كه عملي بسيار شنيع و قبيح براي خود ميدانند، براي حيوانات كاملا مجاز می شمارند. نوع انسان بطور كلي گونه پرست ميباشد و اين تصميم گيري را بنا برپست تر بودن حيوان نسبت به خود انجام ميدهد.

    فحل شدن و حاملگي و زايمان فرايندهاي فيزيولوژيكي هستند كه حيوانات در تمام طول تاريخ به راحتي آنها را انجام داده و پشت سر گذاشته اند. ادعاي كساني كه معتقدند حيوان در زمان فحل شدن يا زايمان درد و رنج زيادي را متحمل ميشود، هيچگونه دليل علمي و عقلي ندارد.

    عده اي معتقدند كه با خارج كردن رحم و تخمدانها و بيضه ها، حيوان دچار سرطان رحم و تخمدان و بيضه نميشود. اما براي مقابله با يك بيماري هيچگاه علم پزشكي در مورد انسانها برداشتن و حذف آن عضو را از بدن توصيه نميكند. اگر اينكار صحيح بود، با شيوع بالايي كه سرطان پستان در خانمها دارد (به عنوان شايعترين سرطان در زنان بعد از سرطان پوست، يك سوم تمام سرطان هاي زنان را تشكيل ميدهد، يك نهم زنان آمريكايي تا سن 80 سالگي به آن دچار ميشوند) همه آنها ميبايست هر چه سريعتر تحت جراحي برداشتن پستانها قرار گيرند تا از اين بيماري پيشگيري شود.

    صرف بروز رفتارهاي جنسي، سر و صدا كردن، بي فرهنگي ساير انسانها و… هم دليل نميشوند كه حيوان را به تحمل درد و رنج و مخاطرات جراحي و ناقص شدن و معلول شدن بدنش محكوم كنيم.

    با عقيم كردن حيوان، فرهنگ مردم و جامعه اصلاح نميشود.  رفتارهاي  پرخاشگری و مظلوم واقع شدنSubmissive and aggressive  نه بيماري پاتولوژيك و نه غير طبيعي هستند. بلكه پاسخي صحيح به يك موقعيت نامناسب هستند و ارتباطي با هورمونهاي جنسي ندارند.

    طبيعت، حقوقي براي حيوانات مقرر كرده است و وظيفه ما انسانها اين است كه به اين حقوق احترام بگذاريم. اخلاق پزشكي و دامپزشكي حكم مي كند تا زماني كه موجود زنده اي بيمار نيست، نبايد با دارو و جراحي او را دستكاري كرد. اين دستكاري مي تواند با هدف كسب پول، يادگيري و تمرين، بي دقتي در تشخيص بيماري و تعیین روش درمان باشد. در سوگندنامه پزشکی و دامپزشكي، فرد قسم ميخورد كه به بیمار خود آسيب نرساند. هدف از تربيت يك پزشك يا دامپزشك، درمان بيمار و كمك به ترميم و التيام درد هاي او ميباشد، نه معلول و ناقص كردن او.

    جراحي، آسيب زننده ترين اقدام طبی مي باشد.

    زندگي ما انسانها نيز پر از خطرات مختلف است. انواع سوانح، بيماريها، افراد شرور، دزد، قاتل، متجاوز… آيا لازم و صحيح است كه براي اصلاح معضلات جامعه انسانها را عقيم و اخته كنيم؟

    هر انساني مسئول زندگي خودش مي باشد. هيچ انساني حق ندارد حقوق طبيعي هيچ موجود ديگري را، حتي فرزندي را كه خودش به دنيا آورده، زير پا بگذارد.

    ساختار خلقت بسيار تو در تو و پيچيده است و علم بشر هنوز به حدي نرسيده كه اين ساختار ها را كشف كند.

    قوانين طبيعت بر حق هستند و نيازي به تغيير و اصلاح توسط انسان ندارند. هرگز قوانين طبيعت بر خلاف منافع موجودات عمل نمي كند. تنها اين انسان است كه از قوانين آن سرپيچي مي كند و سعي در تغيير آنها دارد.

    چيزي كه مشخص است اين است كه تمام اعضاي اين ساختار عظيم بهم مرتبط هستند. تمام اجزاي كائنات در يك هارموني با هم قرار دارند. صدمه زدن به هر جزئي از اين جهان، روي كل جهان تاثيرگذار است.

    اهلي كردن سگ ها و گربه ها، نياز و حق داشتن غريزه جنسي و توليد مثل را در آنها از بين نمي برد. با عقيم و اخته كردن حيوانات، مشكلات فرهنگي جوامع حل نخواهد شد. عقيم و اخته كردن، نسل كشي ميباشد. حداقل هزاران سال است كه طبيعت با شعور خاص خود، جمعيت سگها و گربه ها را در حد متعادلي كنترل كرده است. عقيم كردن آنها توهين به شعور طبيعت مي باشد. در هيچ دين و مذهب و مكتب اخلاقي در جهان اين كار توصيه نشده است. حضرت محمد (ص) اخته كردن حيوان را محكوم می نمود و مردم را از اينكار منع مي كرده اند. تنها مكتبي در جهان كه عقيم و اخته كردن حيوان را تائيد و تبليغ مي كند، مكتب دامپزشكي ميباشد. مكتبي كه اصول و عقايد آن هر چند سالي تغيير ميكند. براي مثال تا همين چند سال اخير در كتابهاي جراحي دامپزشكي جراحي و بريدن گوش سگ آموزش داده ميشد. تنها چند سالي است كه اين مطالب از كتابها حذف شده است. انجام اينكار غدغن و غير اخلاقي اعلام شده است. در صورتي كه اگر هر انساني حتي يك انسان كاملا بي سوادي كه در دورافتاده ترين جاي دنيا و بدون دسترسي به هيچ كتاب و مركز علمي، به مكتب خلقت و آفرينش احترام بگذارد و به آن توجه كند، به سادگي ميتواند بفهمد انجام چه كاري اخلاقي است و چه كاري غير اخلاقي مي باشد.

    وجدان انسان مكتب والاتر و معتبر تري براي سنجش و ارزيابي درست بودن اعمال انسان، نسبت به مكاتب دست ساخته بشر مانند پزشكي و دامپزشكي ميباشد.

    زير پا گذاشتن قوانين طبيعت داراي عواقب سخت و ناگواري مي باشد. در هر شرايط و مكاني، با هر انگيزه و هدفي، خواسته يا ناخواسته و در هر كشور و فرهنگي با هر نيت نيك يا پليد ي كه بر خلاف قانون طبيعت، عمل شود در عواقب ناشي از آن تاثيري نخواهد گذاشت.

    حيوانات جزئي از طبيعت مي‌باشند كه آفرينش خاص خودشان را دارند و بنابر قانون طبيعت داراي حق و حقوقي هستند كه رعايت آنها الزاميست. و انسان نبايد بنابر ميل شخصي و شرايط روحي رواني، اجتماعي و مالي خود، آنها را زير پا بگذارد.

    تخريب و انهدام اندام و غدد جنسي حيوان با هر نيتي كه انجام شود، خلاف اخلاق و قانون طبيعت بوده و در هر صورت تأثيرات نامطلوب آن در هر شرايطي يكسان است.

    طبق بررسي ها و تحقيقاتي كه در سالهاي اخير در مراكز درماني و آموزشي مختلف، روي حيوانات عقيم و اخته شده انجام شده است، بروز بيماري ها و مشكلات متعددي مشاهده شده اند.

    در كنار مزايايي كه براي عقيم و اخته كردن سگها بيان ميشود، معايب و مضراتي را هم برای آن كشف شده اند، که هر دو مورد را در اینجا ذكر مي كنيم:

    مزاياي عقيم سازي

    – از بين رفتن احتمال سرطان بيضه (كه البته بيشتر خوش خيم هستند.) البته توجه داشته باشيد كه در مورد انسان هيچگاه بيضه را براي جلوگيري از ايجاد سرطان بيضه خارج نمي كنند اما در مورد حيوان بي رحمانه اين كار انجام مي شود.احتمالا انسان ،حيوان را فاقد درك و شعور وهر گونه حق و حقوقي مي پندارد كه اينگونه براي او تصميم مي گيرد.

    – كاهش احتمال سرطان پستان (اگر زير 30 ماهگي انجام شود) تنها 50 درصد از تومورهاي پستاني ممكن است بدخيم شوند و فقط نيمي از آنها احتمال سرايت به ساير اعضاي بدن را دارند.

    – كاهش احتمال سرطان تخمدان، رحم و عفونت‌هاي رحم (پيومتر(.

    كاهش احتمال بزرگ شدن و التهاب خوش خيم پروستات.

    – كاهش احتمال تومورها در اطراف مقعد.

    – كاهش علامت گذاري (البته اگر زير سن بلوغ عقيم شده باشند و حيوان انجام اين كار را ياد نگرفته باشد، در غير اين صورت معمولا اين رفتارها ادامه مي‌يابند، فراموش نكنيم كه اين رفتارها جزئي از طبيعت حيوان هستند)

    – اخته كردن به طور 100 درصد در سگ‌هاي نر احتمال سرطان بيضه را از بين مي‌برد و در سگ‌هاي ماده احتمال سرطان و عفونت رحم و تخمدان صفر مي‌شود. علت اين است كه اصلاً بيضه و رحم و تخمداني در بدن حيوان وجود ندارد كه دچار بدخيمي يا عفونت بشود.

    – در سگ‌هاي نر هم احتمال بدخيم شدن بيضه‌ها بيماري متداولي نمي‌باشد و خيلي از سگ‌ها در سن بالا داراي تومورهايي در بيضه هستند كه علامتي نداشته و اغلب هيچگاه كشف هم نمي‌شوند.

    معايب عقيم سازي

    – كاهش طول عمر.

    – افزايش بي‌اختياري ادرار به خصوص در خواب. ماده‌هاي عقيم شده 8-7 برابر ماده‌هاي نرمال، دچار بي‌اختياري ادرار مي‌شوند.

    – افزايش چاقي. در اثر عقيم‌سازي انرژي حياتي سگ‌ها كاهش يافته و از تحرك و فعاليت آنها كم مي‌شود و از طرف ديگر اشتهاي آنها نيز افزايش مي‌يابد.

    – افزايش احتمال سرطان استخوان، طحال و تومورهاي اطراف مقعد (در ماده‌ها(

    – افزايش احتمال سرطان بد خيم پروستات. سگ‌ هاي اخته شده نر 4 برابر بيشتر از سگ‌هاي نر سالم دچار سرطان بدخيم پروستات مي شوند. 6

    – افزايش احتمال سرطان مثانه تا 4 برابر مي‌شود.

    – افزايش احتمال همانژيو ساركوماي قلبي.

    – افزايش احتمال در رفتگي كشكك زانو patella در سگ‌هاي سايز كوچك و متوسط.

    – افزايش احتمال واكنش‌هاي نامطلوب نسبت به واكسن‌ها و تغييراتي كه در سيستم ايمني بدن آنها ايجاد مي‌شود.

    – افزايش التهاب پانكراس در سگ‌هاي ماده.

    افزايش پرخاشگري و يا ترسو شدن.

    – افزايش شدت بيماري‌هاي ادراكي در سگ‌هايي كه نشانه‌هاي بيماري از قبل تظاهر كرده است. (در انسان هم خارج كردن رحم، تخمدان و كمبود استروژن، احتمال ايجاد بيماري آلزايمر و پاركينسون را افزايش مي‌دهد.(

    – افزايش عفونت‌هاي مكرر مجراي ادرار در ماده‌هايي كه زير سن بلوغ عقيم شده‌اند.

    – احتمال ايجاد كم كاري تيروئيد در ماده‌ها.

    – تغييرات در شخصيت حيوان، در مورد تعيين جنسيت خودش دچار سردرگمي مي‌شود.

    – ترس از صدا در آن‌ها بيشتر مي‌شود.

    – به علت فقدان هورمون تستوسترون، توده عضلاني كاهش مي‌يابد، تراكم استخوان كاهش مي‌يابد و احتمال پوكي استخوان (استئوپروز) زياد مي‌شود.

    – سگ‌هاي عقيم شده، در سن هاي بالا بيشتر دچار درد ناشي از آرتروز مي‌شوند چون عضلات آنها به طور كامل تكامل نيافته و قادر به حمايت كردن مفاصل نيستند.

    – در بعضي سگ‌ ها ريزش مو و كچلي زياد مي‌شود.

    – بعضي سگ هاي نر اخته شده، بوي سگ ماده مي‌دهند و سگ هاي نر اخته نشده را به خود جذب مي‌كنند.

    – سگ هاي ماده عقيم شده براي سگ هاي نر، فاقد جاذبه مي‌شوند

    – گاهي براي درمان عصبي بودن يا پرخاشگري ناشي از ترس، عقيم كردن را توصيه مي‌كنند كه البته اين كار درمان مناسب نيست. اين حالات ناشي از اجتماعي نشدن سگ در زمان كودكي بوده و ربطي به وضعيت هورموني او ندارد و نياز به رفتار درماني دارد.

    وقتي سگ در موقعيتي قرار بگيرد كه خطري را احساس كند (مثلا از حضور انسان يا حيوان ديگري) اگر آزاد باشد فرار مي‌كند. اما اگر به قلاده و زنجير بسته باشد، راه فرار ندارد و مجبور به حمله و پرخاشگري مي‌شود كه ربطي به هورمون ها ندارد، اخته و عقيم كردن حتي مي‌تواند پرخاشگري را تشديد كند.

    – بعضي سگ ها وقتي مدت زيادي در خانه تنها مي‌مانند، وسايل خانه را تخريب مي‌كنند و در اصل صاحبان آنها نياز به تغيير رفتار با سگ را دارند و يا در صورتي كه توانايي يا شرايط نگهداري از حيوان در شرايط مطلوب را ندارند بهتر است از سرپرستي و نگهداري حيوان صرفه نظر كنند.

    – در مورد مشكلات رفتاري سگ ها بايد به دقت رابطه سگ و صاحبش بررسي شود تا علت اصلي پيدا شود. اكثر مشكلات رفتاري سگ ها به كافي نبودن اطلاعات صاحبان آنها از چگونگي رفتار با سگ بر مي‌گردد.

    – در سگ هاي ماده عقيم شده، افزايش پرخاشگري و اضطراب ناشي از تنها ماندن به خصوص اگر زير يك سالگي عقيم شده باشند مشاهده شده است.

    – سگ هاي عقيم شده ممكن است نسبت به صاحبانشان حالت تهاجمي بيشتري پيدا كنند، نسبت به سگ‌هاي ديگر پرخاشگرتر يا ترسوتر بشوند، نسبت به لمس يا نوازش حساس‌تر شوند.

    – برخلاف تصور عامه، سگ هاي عقيم شده از نظر رفتاري بدتر مي‌شوند. سگهاي نر اخته شده نسبت به سگهاي نر سالم حساسيت زيادي پيدا مي كنند. بعضي از آنها بيشتر از قبل سروصدا مي‌كنند تعداد گاز گرفتگي ها بيشتر مي‌شود، سگ هاي سالم و عقيم نشده، يك سوم سگ‌هاي عقيم شده دچار اضطراب ناشي از تنهايي مي‌شوند، در اروپا كه سگ‌ها خيلي كمتر از آمريكا عقيم هستند، اين مشكل كمتر ديده مي‌شود.

    – رنگ مو و رشد موها مي‌تواند دچار تغيير شود.

    – تمام اعمال جراحي داراي ريسك خونريزي و عفونت هستند. احتمال مرگ ناشي از بيهوشي در تمام جراحي ها وجود دارد.

    – عقيم سازي در زير سن بلوغ مانع از تكامل خصوصيات وابسته به جنس مي‌شود مثلا پهن بودن استخوان‌هاي ران و جمجمه و قفسه سينه و رشد و تكامل عضلاني، سگ‌هاي عقيم شده بلند قدتر مي‌شوند. و هر چقدر قد سگ بلندتر باشد عمرش كوتاه تر است.

    – عقيم سازي زير سن بلوغ باعث افزايش مشكلات ارتوپدي مي‌شود. در سگهای ماده عقیم شده خطر ابتلا به سرطان عروق طحالی و نیز سرطان مجاری صفراوی افزایش می یابد. سگهای ماده عقیم شده به میزان بیشتری در معرض ابتلا به میاستنی گراویس و پانکراتیت قرار دارند. در سگهای ماده ای که در سن کم عقیم شده باشند، خطر ابتلا به درماتیت پیرامون فرج، التهاب مهبل، التهاب مثانه و عفونتهای مکرر مجرای ادراری، افزایش می یابد.

    در کشور سوئد، تا سال 1988، عقیم سازی به دلیلی غیر از دلایل درمانی، ممنوع بود. در یک مطالعه مشخص شد که تنها 3-1 درصد از سگهای سوئدیِ به دنیا آمده در بین سالهای 1995-1993، عقیم شده بودند. تقریباً تا همین اواخر، عقیم سازی به دلیل غیر از دلایل درمانی، در نروژ نیز ممنوع بوده است.

     

    منابع :

    1-The evolution of canine social behavior / Roger Abrantes ph.D.

    2- Evolution / Greg Krukonis PhD

    3- Animal Dispersion in relation to social behavior V.C.Wynne-Edwards

    4- Harrison’s essential of  internal medicine

    5- Fossum

    6- A population study of neutering status as a risk factor for canine prostate cancer. Bryan JN, Keeler MR, Henry CJ, Bryan ME, Hahn AW, Caldwell CW

    منبع: وبلاگ No Animal Castration

  • پس از چهار روز رها شدن در آب رودخانه؛ خرس قهوه ای با صورت پر از ساچمه کشته شد+عکس

    دیده بان حقوق حیوانات ایران : با وجود تلاش محیط بانان و دامپزشک اداره محیط زیست مازندران، خرس قهوه ای که به علت اصابت گلوله های ساچمه ای از ناحیه صورت به شدت آسیب دیده و چهار روز در رودخانه رها شده بود ،کشته شد.

    به گزارش سبزپرس دامپزشک اداره کل حفاظت محیط زیست گفت: توسط یکی از اهالی روستای کیاسر به محیط بانی خبر داده شد که یک خرس قهوه ای در منطقه «کیاسر» از توابع «چهار دانگه» ساری به صورت نیمه جان در رودخانه پیدا شده است.
    بهرنگ اکرامی در ادامه گفت: حوالی ساعت دو نیمه شب به همراه دو تن از محیط بانان «مسلم آهنگری» و «سید  علی عمادی» به منطقه  رفته و خرس را به  پارک حیات وحش «سمسکنده » منتقل کردیم.

    وی در مورد وضعیت این خرس گفت: در معاینات متوجه اصابت تعداد زیادی ساچمه به سر و صورت حیوان شدیم، با ناامیدی مقداری داروی ضد درد به حیوان تزریق کردیم اما خرس جوان یک ساعت بعد تلف شد.وی در ادامه گفت: این خرس قهوه ای حداقل 4 روز در رودخانه افتاده و در حال زجر کشیدن بود تا اینکه یکی از کشاورزان که برای تهیه هیزم به منطقه رفته بود خرس را دیده و به پاسگاه محیط بانی کیاسر اطلاع داد.اکرامی درمورد این سوال که چرا به طرف خرس تیر اندازی شده بود گفت:با گفت و گو با مردم منطقه چنین به نظر می رسد که این خرس فدای خوردن سیب ها و شکستن شاخه های درختان یک باغ حوالی کیاسر شده است اما ایا این حیوان جوان لایق یک درخت سیب نبود ؟!
    وی درمورد اینکه حیات وحش  قربانی ورود انسانها به زیستگاه شان می شوند، گفت: گوزن ها و خرسها در یک دوره خاص تولید مثلی نیاز به استفاده از عاوفه های غنی در حاشیه جنگل و مراتع دارند، ولی به دلیل نفوذ انسان ها به این مناطق، ویلا سازی های بی مورد و درخت کاری ها غیر اصولی مثل سیب، هلو و گلابی حیوانات به طرف باغ ها جلب می شوند و به منظور دفع و کنترل حیوانات برخی مردم اقدام به تیراندازی و تله گذاری می کنند.
    اکرامی در مورد محدود شدن قلمرو و تغذیه خرس ها گفت: در مورد خرس ها تله گذاری ها و تیراندازی ها به دلیل خساراتی است که به مزارع حاشیه  جنگل وارد می کنند، ولی در حقیقت این کشاورزان هستند که به جنگل ها و  قلمروی انها  تجاوز کرده و با نابود کردن جنگل ها و تبدیل آنها به زمین های زراعی قلمروی حیوانات و تغذیه آنها را محدود می کنند.
    از دو قلاده خرس زخمی که اخیرا توسط اداره محیط زیست مازندران پیدا شده بود، یکی از آنها که در تله سیمی گرفتار شده بود با حضور دامپزشک و محیط بانان بیهوش و به سلامت رهاسازی و به طبیعت بازگشت.

    ____________________________________________

    دیده بان حقوق حیوانات ایران: متاسفانه خبر دردناک و پر از غصه برای یک خرس جوان است ، که می توانست در طبیعت زیبای کشور عزیزمان روزگاری را سپری کند . نگارنده خبر در بالا پرسیده بود :ایا این حیوان جوان لایق یک درخت سیب نبود ؟!  آیا به راستی اینگونه نبود ؟   متاسفانه از قبیل این اتفاقات بسیار زیاد در ایران به وقوع می پیوندد و در جایی اینگونه درج نمی شود … نگارنده  حدود 15 سال پیش در منطقه دوهزار شهرستان شهسوار استان مازندران شاهد اینگونه اتفاق دردناک بودم که خرسی در تله گراز گرفتار شده بود به صورت بسیار فجیع از پا در آمد و مثله مثله شد ، صحنه ای که هیچگاه از ذهن بنده پاک نمی شود . .. حال  به نظر بینندگان محترم دیده بان حقوق حیوانات ایران چه باید کرد ؟ آیا راهکاری جهت آموزش جوامع روستایی وجود دارد ؟آیا همانگونه که برای یوز پلنگ زیبایمان در جوامع روستایی اطراف زیستگاه  آموزش داده شد ؟

    از شما همراهان همیشگی خواهشمندیم با ارائه و نظرات گرانقدرتان ما را در این امر یاری فرمایید ….

    با سپاس

  • عطش خون یا اشتیاق به یادگیری؟ عکسهایی با عنوان فقط برای شوخی!/ تصویری

    اخطار!

    شما می توانید این خبر را بدون تصویر از اینجا

    مشاهده کنید.

    این خبر حاوی تصاویر ناراحت کننده است.

    اگر حساس هستید از دیدن این خبر خود داری کنید.

    دیده بان حقوق حیوانات: دو دانشجوی دختر اوکراینی از دو دانشگاه مختلف کیف، اقدام به کالبد شکافی بدن یک سگ در آشپزخانه کردند و تصاویر تکان دهنده و فیلم این اقدام را در اینترنت منتشر کردند. آنها مدعی شده اند که این اقدام تکلیف درسی آنها بوده است. این تصاویر با عنوان Just for fun منتشر شده اند.

    طبق اخبار رسانه های گروهی روسی و اوکراینی، آنا (Anna D) دانشجوی 18 ساله سال دوم دانشکده دامپزشکی موسسه ملی منابع زیستی؛ و آلیسا (Alisa K) دانشجوی 19 ساله موسسه روابط بین الملل کیف، با این اقدام جامعه اینترنتی را شوکه کرده اند.

    به گزارش دیده بان حقوق حیوانات داستان زمانی شروع شد که دو دختر تصمیم گرفتند سگی (که به ادعای ایشان مرده بود) را در آشپزخانه آپارتمان آلیسا کالبد شکافی کنند. این دو ادعا می کنند آنها فقط و فقط تلاش می کردند که تکلیف درسی آنا را به بهترین نحو ممکن انجام دهند. آنها همچنین فیلم تمامی مراحل کالبدشکافی را ضبط کرده و تصاویری شوکه کننده هم از خودشان در حال ژست گرفتن  کنار جسد سگ گرفته اند. نهایتا هم این فیلم و گزارش تصویری به اینترنت راه یافته اند.

    نیازی به گفتن نیست که چنین تصاویر تحریک آمیزی فورا عکس العمل خشم آلود دوستداران حیوانات را در سراسر اینترنت بر انگیخته است.

    به گزارش روزنامه پراوادا ، وبلاگ نویسی به نام  ایرینا سیدلینک (Irina Sidelnik) در این زمینه با طعنه نوشته است: “عجب حرکتی! آنها روی جسد سگ شمع فرو کردند، شمع ها را روشن کردند و آنچنان شمع ها را با فوت خاموش کردند گویی دقیقا یک کیک تولد بود.”

    با کمال تعجب، حتی پس از اینکه این تصاویر توسط  مدیریت وب سایتی که آنا تصاویر را در آن ارسال کرده بود حذف شد، آنا تلاش کرد با ساخت یک حساب کاربری جدید خشم خود را از این اقدام مدیریت ابراز کند.

    هنگامی که این دو دختر متوجه میزان بالای عکس العمل به اقداماتشان شدند، نهایتا فیلم را حذف کردند ولی تصاویر بلافاصله در اینترنت پخش شد.

    آنا می گوید ما باید تکالیفمان را انجام می دادیم و به نظر نمی رسید که کار اشتباهی می کنیم. من حیوانات را دوست دارم و به خوبی آنها را درمان می کنم. به همین دلیل هم می خواهم دامپزشک شوم.

    آلیسا در پاسخ به تند ترین نظرهای وبلاگش که در حال حاضر حذف شده، و در دفاع از دوستش آنا گفت: این تکلیف همه دانشجو ها بود که یک تکه استخوان آماده سازی شده به کلاس بیاورند. خیلی ها نتوانستند این تکلیف را انجام دهند؛ برخی از فروشگاه ها خریداری کردند؛ ولی آنا هنوز سخت به اصولش پایبنده. ما خوش شانس بودیم که این سگ را که در تصادف با ماشین کشته شده بود  پیدا کردیم. این سگ را صبح ماشین زده بود وتا عصر که جان داد لنگ لنگان به زندگی ادامه می داد.

    به گزارش دیده بان حقوق حیوانات آلیسا در مورد زمان برداشتن جسد سگ می گوید: شب هنگام در حالی که بدن سگ سفت و سرد شده بود جسدش را برداشتیم. آن را به آپارتمان من بردیم و تشریحش کردیم. این کار حد اقل شش ساعت زمان برد. ما تصمیم گرفتیم که از روند کارمان تصاویری تهیه کنیم.

    این کل ماجرا بود ولی موسسه دامپزشکی هم از این کار دانشجویان شوکه است.

    میخاییل پروس (Mikhailo Prus) رییس دانشکده دامپزشکی در این زمینه اظهار داشت: انتشار چنین تصاویری اخلاقی نیست. این تصاویر شوکه کننده است. من از این دانشجو در این مورد سووال کردم و او جواب داد که این کار فقط یک شوخی بود در حالی که قضیه اصلا قضیه خنده داری نیست. چنین تکلیفی هرگز برای دانشجویان تنظیم نشده. درس آنها آناتومی است ولی در شرایط تحت کنترل و در ازمایشگاه های دانشگاه.

    نگرانی های زیادی هم که در مورد شرایط مرگ این سگ وجود دارد، این گمانه را تقویت می کند که احتمال کشته شدن حیوان توسط دو دختر نیز وجود دارد. به هر حال صرف نظر از این مساله، این واقعیت که یک دانشجوی دامپزشکی به جای کمک به سگ، فقط شاهد رنج کشیدن حیوان بوده نکته ای غیر قابل درک است.

    آلیسا چنین توضیح میدهد: ما فقط یک شوخی تلخ کردیم. دوستانمان درک می کنند که بخت با ما یار بود برای این کار. چرا نباید به خاطر این شانس لبخند می زدیم؟

    ظاهرا عکاسی از جسد این سگ برای این دو کافی نبوده و آنها داستان دیگری نیز دارند؛ این بار با یک موش. آلیسا، دانشجوی روابط بین الملل دانشگاه کیف در وبلاگش توضیح می دهد که چگونه به موش داروی خواب آور تزریق کرده اند و زنده زنده آن را پوست کنده اند؛ سپس روده های ان را خارج کرده و از آن عکس یادگاری گرفته اند.

    در همین حال پلیس کیف در پاسخ به عکس العمل ها می گوید که قانونی برای اقامه دعوی علیه این دانشجویان وجود ندارد.

    فیلم گزارش را اینجا ببینید

    با اینکه قوانین مربوطه در کشورهای مختلف تفاوت های قابل توجهی دارند ولی حد اقل در مدارس پزشکی سراسر جهان تمایلی آشکار برای از بین بردن روش آموزش بر اساس کالبد شکافی حیوانات به چشم می خورد.

    به گزارش هرالد نیوز، جولیان کر (Julian Carr) محقق متخصص در زمینه کالبد شکافی مجازی معتقد است که تقریبا 95 درصد دانشکده های پزشکی به هیچ وجه از حیوانات زنده در آموزش پزشکی استفاده نمی کنند. این شامل دانشکده های پزشکی معتبری چون هاروارد، ییل و استنفورد هم می شود.

    با این حال هنوز ممکن است تشریح حیوانات به عنوان یک متد مهم آموزشی در بسیاری از رشته های زیست شناسی باقی مانده باشد، همانطور که در علوم دامپزشکی باقی مانده است. در این رابطه شاید بهتر باشد در برخی کشورها به جای اعمال محدودیت بر تکنیک های آزمایشگاهی ضروری، بر آموزش اخلاق زیستی تاکید بیشتری شود.

    اما ایلیا بولوشتاین (Ilya Bluvshtein) رییس جامعه حمایت از حقوق جانوران می گوید: ده ها راه اخلاقی و قابل قبول برای آموزش آناتومی یک حیوان بدون کشتنش وجود دارد. آنها میتوانستند به یک درمانگاه حیوانات خانگی رفته و به راحتی همراه دکترهای آنجا فعالیت کنند. شفا دادن فقط تا حدی کمک می کند. یک دامپزشک فقط کسی نیست که تیغ جراحی به دست می گیرد، او باید احساس داشته باشد و این دختران کاملا عاری از احساسند.

    _____________________________________

    خبر مرتبط:

    عطش خون یا اشتیاق به یادگیری؟ عکسهایی با عنوان فقط برای شوخی!/ بدون تصویر

    لزوم نظارت بر دانشکده های دامپزشکی/ تصاویر

    لزوم نظارت بر دانشکده های دامپزشکی ۲/ تصویر