برچسب: یوزپلنگ

  • جشن یوزپلنگ ها در مشهد

    http://www.wildlife.ir/wp-content/uploads//sites/1/2014/08/Mashad2.jpg

    دیده بان حقوق حیوانات: انجمن علمی دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست دانشگاه فردوسی مشهد با همکاری انجمن یوزپلنگ ایرانی، روز یوز امسال را در در جشنواره محیط زیست مشهد برگزار خواهد کرد.

    این جشنواره در روزهای پنج شنبه و جمعه 6 و 7 شهریور ماه در کوهسنگی مشهد برگزار خواهد شد و انجمن یوزپلنگ ایرانی با برپایی غرفه هایی به معرفی یوزپلنگ، شرایط کنونی این گربه سان، مخاطرات موجود و نیز ارائه راهکارهایی در جهت رفع این تهدیدات خواهد پرداخت.

    در این نمایشگاه همچنین غرفه هایی برای آشنایی کودکان با این سرمایه ملی برپا خواهد شد که شامل پخش کلیپ، گریم صورت و اهداء نشان یوزپلنگ ایرانی به کودکان خواهد بود.

    شایان ذکر است انجمن علمی دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست دانشگاه فردوسی در اختتامیه جشنواره محیط زیست در آموزه های رضوی که در تاریخ شانزده شهریور ماه در محل باغ شاهنامه مشهد برگزار می شود، غرفه ای با موضوع یوزپلنگ ایرانی برپا خواهد کرد.

    منبع: انجمن یوزپلنگ ایرانی

  • امروز 9 شهریور، یوزپلنگ ها در تمام ایران می دوند

    امروز 9 شهریور، یوزپلنگ ها در تمام ایران می دوند

    Animal-Rights-Watch-ARW-7796

    دیده بان حقوق حیوانات: شهریور ماه هر سال برای علاقمندان و فعالان محیط زیست یادآور روز یوزپلنگ است که برگزاری آن از سال 1386 آغاز گردیده است. در این سال، روز نهم شهریور ماه به عنوان “روز ملی حفاظت از یوزپلنگ ایرانی” انتخاب شد تا دوستداران حفظ محیط زیست این مرز و بوم با انجام فعالیت های نمادین و معرفی یوز، سعی در حفظ این گربه سان در حال انقراض بنمایند.

    امسال نیز به مناسبت روز ملی یوزپلنگ ایرانی، برنامه های متعددی در سراسر ایران برگزار خواهد شد و حضور شهرهای مختلف در برنامه های امسال بسیار پر رنگ تر از سال های گذشته است.

    9 شهریور 1393 هم زمان با هشمتین گرامیداشت روز حفاظت از یوزپلنگ ایرانی برنامه های متعددی در بیش از 25 شهر در نقاط مختلف ایران برگزار می شود.

    http://www.wildlife.ir/wp-content/uploads//sites/1/2014/01/cheetah-pattern.jpg

     

    یزد، اردکان، سمنان، شاهرود، دامغان، شهمیرزاد، اصفهان، بادرود، چوپانان، کاشان، آران و بیدگل، کرمان، رفسنجان، بم، راور، جاجرم، بجنورد، مشهد، سبزوار، بیرجند، شیراز، ورامین، کیش، بندرعباس، اراک و خرم آباد میزبانان همایش روز یوز امسال خواهند بود.

    در نهم شهریور سال 1373 یک یوز ماده که به همراه سه توله اش برای خوردن آب به نزدیکی شهر بافق آمده بودند مورد حمله چند فرد غیربومی با چوب و سنگ قرار گرفتند. در این ماجرا دو توله یوز کشته شدند، ماده یوز زخمی فرار کرد و تنها یک توله توسط محیط بانان نجات یافت که با نام ماریتا تا سال 1382 در پارک پردیسان تهران زندگی می کرد.

    منبع: انجمن یوزپلنگ ایرانی

  • نقش شاهان در انقراض پلنگ و يوزپلنگ چه بود؟/ تصویری

    نقش شاهان در انقراض پلنگ و يوزپلنگ چه بود؟/ تصویری

    دیده بان حقوق حیوانات:  اگر به نقش‌هاي نقر شده بر ديواره‌هاي سنگي مناطق مختلف ايران نظري بيفکنيم علاوه بر نقش جنگها و مجالس جشن و سرور به نقشهاي مهمي چون شکار که يکي از اصلي‌ترين کارهاي مردمان ابتدايي ساکن درفلات ايران بود پي مي‌بريم.

    اين شکلها، که بسياري از آنها نقشهاي بسيار ابتدايي است، نشان از زندگي بسيار ساده انسان ساکن در اين منطقه دارد. تصاوير حيواناتي که شکار آنها صرفاً براي سد جوع شکارچيان بود. گاه اگر شکل حيوانات خطرناکي هم در حال نبرد ديده مي‌شد، نه به خاطر گوشت آن، بلکه به خاطر دفاع از جان شکارچي و زن و فرزندانش بود. و البته گاه نشانه شجاعت هم به حساب مي‌آمد.

    قرنها بعد که کشاورزي و دامپروري به زندگي انسانها رونقي داد و زندگي از زندگي شکارچيگري خارج شد، شکار مضموني ديگر گرفت. يعني کاري بود براي تقويت اندامهاي بدن و افزايش قواي جسمي جهت جنگ و دفاع در مقابل دشمن.

    از اين رو ديگر شکار به عنوان راه ممر درآمد و زندگي به حساب نمي‌آمد و مخصوص و مختص اعيان و اشراف و جنگاوران و سپاهيان شد. در بسياري از تصاوير تراشيده در دل کوهها شکار تبديل به جنگ و ستيزي با حيوانات درنده و وحشي بود که نشان از دلاوري شاهان و شاهزادگان قدرتمدار آن روزگار بود. در حقيقت اين تصاوير حجاري شده به عنوان پروپاگاندي شد براي زورمندان که قدرت خود را به رخ حريفان نشان دهند در حالي که در همان زمان هم بسياري مي‌دانستند که اين شاه توان کوچک‌ترين عملي را ندارد چه رسد به شکار شير.

    اما از اين نوع شکار خاص که بگذريم کلاً شکار پس از شهرنشيني آدميان به کاري پر زحمت و پر خرج تبديل شد که تقريباً فقط از عهده ثروتمندان بر مي‌آمد. شکار آداب و رسوم خاصي يافت که سازماني براي خود يافت و به يکي از سلسله مراتب درباي تبديل شد. “ميرشکار” يکي از القابي بود که به مسئول اين کار مي‌دادند و نقش مهمي حتي در دستگاه سياسي دربار يافت. وي مسئول نظم و تنظيم شکار شاه بود و براي خود تشکيلاتي داشت که در حد يک نيروي نظامي بود.

    به هنگام شکار شاه، اين نيرو موظف به همراهي شاه و يافتن شکار و بستن راههاي فرار شکار بود به طوري که شاه بتواند با خيال آسوده به شکار بپردازد. شکار شاهانه چنان وحشيانه بود که گاه منجر به محو زندگاني حيوانات يک منطقه مي‌شد و به کل حيوانات يک دشت يا يک بيشه‌زار ريشه‌کن مي‌شد.

    اين عمل که به شکار «جرگه» معروف بود بدين صورت بود که دايره وار يک منطقه وسيع به دست نيروهاي ويژه شکار محاصره مي‌شد و اين حلقه گام به گام تنگ‌تر و تنگ‌تر مي‌شد به صورتي که گاه دهها و صدها حيوان بيچاره در محيطي کوچک به محاصره مي‌افتادند و در نهايت به دست شاه و درباريان به شکل فجيعي قتل عام مي‌شدند. اين شکارها و کشتارها به عنوان افتخارات شاهان در کتب تاريخي ثبت و ضبط مي‌شد و به يادگار باقي مي‌ماند!

    با اختراع دستگاه آتشين ــ تفنگ ــ شکار شکلي ديگر گرفت. ديگر لازمه شکار شهامت و سرعت و چابکي نبود، چه آنکه شکارچي در بلندي کوه و در پناه صخره‌اي به صيد از فاصله زياد شليک مي‌کرد و خدم و حشم شاه به جلب آن شکار اقدام مي‌کردند.

    دوره  قاجار به دليل وجود دستگاه عکاسي و ثبت وقايع به خوبي مي‌توان به تنوع شکارها چه به دست شاهان و يا اشراف و شاهزادگان پي برد. حتي شاهزاده‌اي چون ظل‌السلطان براي خود عکاسباشي مخصوصي داشت که از کل وقايع زندگي وي تصويربرداري مي‌کرد و از جمله آن چندين آلبوم، از خاطرات شکار حضرت والا بود که صدها شکار صيد شده به وسيله وي در آن ثبت شده است.

    [350- 1ع]
باز هم شکار پلنگ در دوشان‌تپه و عکسي يادگاري با درباريان

    [350- 1ع] باز هم شکار پلنگ در دوشان‌تپه و عکسي يادگاري با درباريان
    [141- 4ع]
شکارگاه دوشان‌تپه؛ مظفرالدين ‌شاه پس از شکار پلنگي ديگر (1314ق)
    [141- 4ع] شکارگاه دوشان‌تپه؛ مظفرالدين ‌شاه پس از شکار پلنگي ديگر (1314ق)
    [182- 4ع]
دوشان تپه؛ شکار پلنگي که به نام مظفرالدين‌ شاه تمام شده است. در کنار شاه اين افراد حضور دارند: جعفرقلي خان حاجب الدوله، عزيزالسلطان، ناصرالسلطنه، مجدالدوله، آصف السلطنه، رئيس‌الخاقان و اکبرخان ‌نايب ناظر سابق (1314ق)
    [182- 4ع] دوشان تپه؛ شکار پلنگي که به نام مظفرالدين‌ شاه تمام شده است. در کنار شاه اين افراد حضور دارند: جعفرقلي خان حاجب الدوله، عزيزالسلطان، ناصرالسلطنه، مجدالدوله، آصف السلطنه، رئيس‌الخاقان و اکبرخان ‌نايب ناظر سابق (1314ق)
    [4439- 1ع]
اکبرميرزا مسعود فرزند ظل‌السلطان پس از شکار پلنگ و چندين قوچ عکسي به يادگار گرفته است
    [4439- 1ع] اکبرميرزا مسعود فرزند ظل‌السلطان پس از شکار پلنگ و چندين قوچ عکسي به يادگار گرفته است
    [533- 2ع]
نوشته ظل‌السلطان در زير اين عکس چنين است: اين پلنگ نر بسيار بزرگي است با پاژني است هشت سال در يک روز پي در پي فرزندي جلال‌الدوله حفظ‌‌‌الله تعالي شکار کردند، در کوهستانات يزد
    [533- 2ع] نوشته ظل‌السلطان در زير اين عکس چنين است: اين پلنگ نر بسيار بزرگي است با پاژني است هشت سال در يک روز پي در پي فرزندي جلال‌الدوله حفظ‌‌‌الله تعالي شکار کردند، در کوهستانات يزد
    [2475- 1ع]
مظفرالدين ‌شاه در حالي که کاردي بزرگ در دست دارد و پاي راست بر پلنگ نهاده اداي شکارچيان قهار را در مي‌آورد!
    [2475- 1ع] مظفرالدين ‌شاه در حالي که کاردي بزرگ در دست دارد و پاي راست بر پلنگ نهاده اداي شکارچيان قهار را در مي‌آورد!

    پدر تاجدار وي ناصرالدين‌شاه سرآمد شکارچيان دوره خود است. وي حتي در منطقه سرخه‌حصار قرقگاهي به عنوان شکارگاه اختصاصي تاسيس کرده بود که کسي جرئت نزديک شدن به آن را نداشت و در آن با توجه به حفاظتهاي انجام شده شکار متنوعي از پرندگان و چرندگان و درندگان يافت مي‌شد. به قولي اين قرقگاه شايد اولين جايي در دنيا به عنوان محوطه حفاظت شده به حساب مي‌آمد که در نوع خود و با داشتن بيش از 150سال سابقه، جالب توجه است.

    تهران دوره قاجار با توجه به محصور بودن در کوههاي البرز در شمال و دشتهايي چون ورامين در جنوب و همچنين مراتع و صيدگاههاي وسيع شرقي آن از مناطق نادري به حساب مي‌آمد که مورد توجه و علاقه ناصرالدين‌شاه بود. مکانهايي چون کن، دوشان تپه، دره‌لار، شهرستانک، سرخه‌حصار و چندين جاي ديگر مرکز زيست جانوراني چون: کفتار، گرگ، شغال، روباه، دله، يوزپلنگ، سياه‌گوش، پلنگ، خرس، قوچ، آهو، کل و… بود.

    شايد اين تنوع زيستي و جانوري با توجه به وضعيت فعلي و نبود چنين جانوراني در زمان حاضر عجيب باشد. ولي با توجه به شکار بي‌رويه و ساخت و سازهاي شهري که گاه به ارتفاعات بالاي 2000متر کشيده شده است چنان عرصه بر تتمه جانوران وحشي به جاي مانده تنگ شده که ديدن گاه و بي گاه برخي از اين جانوران در حد معجزه به حساب مي‌آيد.

    اين شاه دائم السفر ــ ناصرالدين ‌شاه ــ به هنگام حضور در تهران هم هيچ‌گاه در شهر نمي‌ماند و صبح علي‌الطلوع با ابوابجمعي خود به قصد شکار به اين مناطق مي‌آمد و معمولاً هم دست خالي باز نمي‌گشت. و البته شکار هم براي شاه ممر درآمدي شده بود و با ارسال شکار شاهانه به در منازل اشراف و درباريان آنان هم که به لئامت شاه پي برده بودند مبلغي نازشصت شاه حواله مي‌کردند که صرف جيب مبارک مي‌شد.

    وي حتي براي راحتي خود در اين مناطق، قصر و کاخهايي هم بنا کرده بود که تا امروز برخي از آنان باقي مانده است. مکانهايي چون؛ دوشان‌تپه، شهرستانک، سلطنت‌آباد، نياوران، سرخه ‌حصار؛ از جمله اين ساختمانهاست.

    منطقه دوشان‌ تپه به مرکزشکار پلنگ معروف بود چون بيشتر پلنگهاي شکار شده اين شاه در اين منطقه شکار شده است.

    البته بايد به اين نکته هم اشاره کرد که شاه به هنگام عزيمت به شکار در اطراف تهران دربار کوچکي هم به همراه داشت که شامل زنان حرمسرا و خدم و حشم و دربارياني بود که مي‌بايستي شاه را در جريان اوضاع امور کشور هم قرار مي‌دادند.

    اين درباريان که بسياري از آنان آمادگي جسماني زيادي نداشتند گاه در اين حرکتهاي شکار چنان آسيب مي‌ديدند که به بيماريهاي جسمي و حرکتي و گوارشي مبتلا مي‌شدند و گاه حتي به علت سختي سفر در طي آن مي‌مردند. مانند عين‌الملک که در سفر شکار شاه در کن درگذشت. همراهان سياسي شاه در جمع خود به اين حرکتهاي افراطي شاه براي شکار انتقاد داشتند ولي کاري نمي‌توانستند بکنند. اين شکارگري ناصري تا آخرين روزهاي زندگي و دوره پيريش هم بدون تغيير ادامه داشت.

    [4434- 1ع]
اکبر ميرزا مسعود در کنار لاشه يوزي ديگر

    [4434- 1ع] اکبر ميرزا مسعود در کنار لاشه يوزي [تصویر مربوط به پلنگ است/ تحریریه دیده بان] ديگر

    [11860- 3ع]
دو قلاده پلنگ در قل و زنجير باغ وحش سلطنتي قاجار

    [11860- 3ع] دو قلاده پلنگ در قل و زنجير باغ وحش سلطنتي قاجار

    [2968- 3ع]
مجسمه پلنگ در منطقه شکارگاه سلطنتي فرح‌آباد تهران (1328ق)

    [2968- 3ع] مجسمه پلنگ در منطقه شکارگاه سلطنتي فرح‌آباد تهران (1328ق)

    [4435- 1ع]
بار ديگر اکبر ميرزا

    [4435- 1ع] بار ديگر اکبر ميرزا

    [2411- 1ع]
احمد شاه نوجوان که با شجاعت دست بر سر پلنگي شکار شده دارد و عکسي به يادگار گرفته است

    [2411- 1ع] احمد شاه نوجوان که با شجاعت دست بر سر پلنگي شکار شده دارد و عکسي به يادگار گرفته است

    وج شکار شاهانه شکار پلنگ و يوزپلنگ بود. يعني همان کاربردي را داشت که شکار شير در دوره باستان داشت. شاه با اين نوع شکار جربزه و مردانگي خود را به ديگران نشان مي‌داد و گاه اين اخبار چنان فتح پتل‌ پورت در جرايد کثيرالانتشار! آن زمان دست به دست مي‌گشت. مانند اين گزارش روزنامه شرف در ربيع‌الاول 1302قمري که به دست نويسنده‌اي درباري در خصوص شکار پلنگ، چون فتح الفتوحي به سمع و نظر مردم عامي کوچه و بازار رسيده است:

    کوههاي قرق دوشان تپه و جاجرود به واسطه بسياري شکار، پلنگ زياد دارد، چنانکه بندگان اعليحضرت قوي شوکت اقدس همايون شاهنشاهي خلدالله ملکه و دولته تاکنون به مرور قريب بيست پلنگ در اين شکارگاه به دست مبارک صيد فرموده‌اند. از جمله روز بيست و يکم ربيع‌الاول که موکب همايوني تشريف فرماي دوشان‌تپه گرديد، يک پلنگ به دست مبارک صيد شد و چند نفر را هم زخمي کرد.

    باز به فاصلۀ سه روز ديگر که روز بيست و چهارم همين ماه بود، بندگان همايون شهرياري تشريف فرماي دوشان‌تپه شدند. در حالتي که برف به شدت مي‌باريد و هواي در نهايت سردي بود، پلنگي پديد آمد، فوراً صيد دست همايون گرديد و چند تير گلوله به دست مبارک به او زدند تا از پاي درآمد. چون پلنگي بسيار قوي عظيم‌الجثه بود، که تاکنون چنين پلنگي ديده نشده بود، لهذا صورت آن ره به عينه از روي جثه و لاشه آن ساخته و در اين روزنامه شريفه به طبع رسيد و اين پلنگ از سر تا دمش به قدر سه ذرع است.

    در ادامه، نويسنده براي خود شيريني نسبت به شاه قطعه شعري هم از شاعر معاصر آن زمان يعني محمدحسين اديب ملقب به فروغي به چاپ رسانده که در نوع خود در پاچه‌خواري جالب است:

    پلنگ نوزدهم نيز با کمال غرورقدم نهاد به ميدان خسرو منصور

    پلنگ هيجدهم را دو روز پيش نديدکه بود صد ره ازو بيشتر به خود مغرور

    نمود ناله پس از غرشي چو غرش رعدبه احتياط نمود از پل حيات عبور

    پلنگ نوزدهم چون پلنگ هيجدهم خبر نداشت که بي حاصلست خرمن زور

    پلنگ نوزدهم از پلنگ هيجدهمهزار بار فزونتر جسور بود و غيور

    ملک چه گويم سبحان و احد القهار به قهر خويش نمود آن غيور را مقهور

    پلنگ ظالم و شه عادل است و ظالم کشچه جابري که نشد پيش عدل شه مجبور

    خوش آن قصيده که اندر پلنگ شصتم منکنم چو نظم برم آب لولوي منثور

    زشست شاه و اشعار من پلنگان را وظيفه‌ايست که در جمعها شود منظور

    تو اي پلنگ بخون غوطه‌ور زناوک شاهچو سرخ روي شدي باش تا ابد مسرور

    Animal-Rights-Watch-ARW-7782

    [3211- 4ع] عبدالرضا پهلوي و همسرش پري‌سيما زند پس از شکار پلنگ در افريقا، وي يکي از بزرگترين شکارچيان و مجموعه داران شکار در ايران بود.
    [3191- 11ع]
محمدحسين فيروز پس از شکار پلنگ در افريقا
    [3191- 11ع] محمدحسين فيروز پس از شکار پلنگ در افريقا
    [578- 127ر]
منوچهر رياحي
    [578- 127ر] منوچهر رياحي
    [449- 127ر]
 منوچهر رياحي باجناق عبدالرضا پهلوي، وي نيز شکارچي قهاري بود
    [449- 127ر] منوچهر رياحي باجناق عبدالرضا پهلوي، وي نيز شکارچي قهاري بود

    البته اين شاه چنان در اين کار پيش رفت که بعدها خاطرات پر حجم شکاريه‌اش به عنوان گزارش شکارهاي ناصرالدين شاه قاجار به چاپ رسيد. وي در اين خاطرات به انبوهي از شکارهاي متنوعي که در طول سالهاي طولاني سلطنتش شکار کرده بود اشاره دارد. شاه بعدي قاجار چندان فرصت و از سوي ديگر توان جسمي پدرش را نداشت که مانند او عمل کند.

    هر چند که بسياري به زبردستي او در تيراندازي اذعان کرده‌اند. مظفرالدين ‌شاه به علت مشکلات حرکتي‌اي که داشت کمتر به شکار مي‌رفت و اگر مي‌رفت همه مواظب بودند که اتفاقي براي وي نيفتد. عين‌السلطنه در خاطراتش به يک شکار پلنگ شاه به طرزي طنزآميز اشاراتي دارد که بسيار خواندني است. از يک سو عليلي شاه و سوي ديگر عدم توجه خدم و حشم شاه به فرامينش در اين گزارش جلب توجه مي‌کند:

    دوشنبه 27 رجب[1316] ــ افخم‌الدوله از جاجرود آمد. عوض دو شب پنج شب مانده. شاه هم سه شب علاوه توقف فرمودند. يک روز شاه سوار شده بود که شکار جرگه خبر کرده بودند و حال آنکه شکارگاه جاجرود مملو از شکار است و ابداً محتاج جرگه نيست. مي‌گفت با فخرالملک و اميرخان سردار و آجودان حضور سمت صندوقچه بوديم، يک مرتبه پلنگي از بالاي سر ما بيرون آمد.

    اول خواستيم بزنيم بعد گفتيم شاه را خبر کنيم بهتر است. من و سردار با فخرالملک دنبال پلنگ رفته آجودان حضور رفت شاه را اطلاع بدهد. هر جا پلنگ رفت رفتيم به صدمات زياد. آخر پلنگ را گم کرده آنقدر پياده و سوار گردش کرديم تا مجدداً پلنگ را پيدا کرديم. خود و اسبان از نفس افتاديم تا پلنگ را ميان نيزاري نموديم. شاه آمد اما ابداً تاخت نمي‌کند، خيلي آرام و مي‌ترسيد.

    پس از آن که رسيد محل پلنگ را نشان داديم جايي را براي شاه منتخب نمودند که مي‌بايست پياده آنجا بروند. حالا يک ساعت طول کشيد تا شاه به آنجا رسيد. ده نفر زير بغل را گرفته ده نفر راهنما، ده نفر زانوهاي خود را گذاشتند که شاه بالا برود. به يک مصيبتي شاه آنجا رسيد. قدغن سخت فرمودند که کسي تفنگ خالي نکند. اما هر يک از ترکها تفنگ و فشنگي به دست گرفته برابر شاه منتظر ايستاده بودند. شاه هم لاينقطع داد مي‌زند و امر و نهي مي‌کند. به اندازه‌اي شاه داد زد و ترتيبات داد که صدايش به کلي گرفت.

    حالا آجودان حضور عرض مي‌کرد قربانت شوم فرمايشات را بفرماييد من داد مي‌زنم. شما چرا آنقدر فرياد مي‌کنيد. آجودان حضور، آمردک خان دائي عزيزالسلطان از پيشخدمتها و محارم شاه شهيد شکارچي قابلي است. هر چه مي‌کند يک نفر از تفنگدارهاي شاه يا عملۀ داخل نيزار شده پلنگ را بيرون کند کسي اعتنا نمي‌کند. فقط يک نفر آدم سردار داخل شده و داد مي‌زند.

    آخر آتش زدند پلنگ بيرون آمد. يک مرتبه عين‌الدوله، اجلال‌الدوله، ديگري، ديگري شليک کردند. پلنگ مجدداً مخفي شد. شاه دو مرتبه بناي فحش و تغير را گذاشت، اما چه فايده. پلنگ بيرون آمد سربالا شد.

    يک نفر پياده جلويش را گرفته پلنگ به او چسبيد. پاي هر دو در رفت. پلنگ و پياده سرازير شدند. پلنگ آتش را که ديد مردکه را ول کرده فرار کرد که اجلال‌السلطنه دو تير چهارپاره به بغل پلنگ زد. عين‌الدوله هم که پهلوي شاه ايستاده بود فرصت نداد با گلوله شليک کرد. پلنگ غلطان غلطان سرازير شد که يک مرتبه جمعي که خدمت شاه بودند به اجماع شليک کردند. شاه واهمه کرد همانطور ايستاده بود. پلنگ جان را تسليم کرد و افتاد که شاه را به اصرار جلو بردند که بزند.

    خودش فهميده از شدت غضب تفنگ خالي نکرد. با اوقات تلخي سرازير شد. يک تکه نان خشک که خواسته آوردند خورد و آنقدر فحش زن و بچه و پدر و مادر به حاضرين داد که حساب نداشت. اما آن بيعارها هيچ منفعل نشدند… قبل از وقت براي صدراعظم خبر شکار پلنگ به شست مبارک را برده بودند، پنجاه تومان هم انعام داده بود.

    جلوي عمارت منتظر آمدن شاه بود. شاه که رسيد تعظيم کرده ماشاءالله ماشاءالله گويان که شاه فرمودند خير ابداً من تير به سمت پلنگ خالي نکردم. مگر اين قرمساقها، مگر اين ديوثها و غيره و غيره گذاردند من شکار کنم. با کمال اوقات تلخي داخل شد و مي‌گفت هر کس منبعد همراه من تفنگ بردارد سرش را مي‌برم، طناب مي‌اندازم. صدراعظم شما هم قدغن کنيد. اين حکايت شکار پلنگ بود.

    جالب اين است که همين عين‌السلطنه در فرداي اين روز و شکاري ديگر مي‌نويسد که با همه اين هارت و پورت شاهانه آش همان آش بود و کاسه همان کاسه نه کسي توجهي به سخنان شاه مي‌کرد و نه کسي تره براي فحشهايش خرد مي‌کرد.

    شاهان بعدي قاجار چندان شکارچيان ماهري نبودند، محمدعلي شاه چنان درگير مشکلات مشروطه و وقايع کشور بود که فرصتي براي اين کار نداشت. در زمان کوتاه سلطنت فقط به مشکلاتش رسيدگي مي‌کرد.

    احمدشاه هم که نوجواني بيش نبود و با آن هيکل سنگين و وزين تحرک زيادي نمي‌توانست داشته باشد علاقه به اين کار نشان نمي‌داد هر چند چندين تصوير از وي موجود است که در کنار شکاري نشسته ولي به نظر مي‌رسد که بيشتر اين تصاوير آتليه‌اي و تبليغي براي دل خوش کني اين شاه جوان باشد.

    در اين شماره بهارستان تعدادي از صحنه‌هاي شکار که عمدتاً مربوط به شکار حيوانات ناياب و کميابي چون پلنگ و خانواده اين حيوان است انتخاب شده که درس عبرتي باشد براي نسل جديد که با ديدن اين تصاوير در حفظ حيات وحش کشور که مي‌توان به ضرس قاطع گفت چيزي از آن باقي نمانده کوشا باشند. البته تعدادي از اين تصاوير مربوط به دوره پهلوي و حتي شکار اين گربه سان در خارج کشور است. به اميد آنکه در اين روزها ديگر خبري از شکار اين حيوانات زيبا و با وقار نشنويم و نبينيم.

    منابع مقاله:

    1. حکيمي، محمود. ايران در عصر ناصرالدين ‌شاه. تهران، قلم، 1370.

    2. قاضيها، فاطمه. گزارشهاي شکارهاي ناصرالدين ‌شاه. تهران، سازمان اسناد ملي، 1389.

    3. قهرمان ميرزا سالور. روزنامه خاطرات عين‌السلطنه. به کوشش: مسعود سالور و ايرج افشار. تهران، اساطير، 1376. ج2.

    منبع: ماهنامه شماره 18 بهارستان

  • یوزپلنگ مد شد!/ تصویری

    یوزپلنگ مد شد!/ تصویری

    دیده بان حقوق حیوانات: از 4 طرح مانتوی باشگاهی بانوان در خانه مد رونمایی شد. در یکی از این مانتوها صورت یوزپلنگ در میان پرچم سه رنگ کشور نقش شده است.

    Animal-Rights-Watch-ARW-7593

  • یک تردید آزار دهنده؛ آیا مجوز شکار یوزپلنگ هم صادر شده یا می شود؟!/ وبلاگ میهمان

    http://arw.ir/wp-content/uploads/2013/03/Animal-Rights-Watch-ARW-5674.jpg

    دیده بان حقوق حیوانات/ سپهر سلیمی*: بی اغراق باید اعتراف کنم پس از مطالب افشاگرانه سام خسروی فرد در مورد فروش قوچ توسط یک موسسه زیست محیطی و پاسخ از سر اجبار آن موسسه در خصوص به مزایده گذاشتن دو قوچ لارستان، از دیروز به این فکر می کنم که آیا ممکن است مجوز شکار یوزپلنگ نیز برای برخی سازمانهای خاص صادر شده باشد؟!
    تردید در خصوص صدور مجوز شکار یوزپلنگ سه دلیل ساده دارد:

    یکم: روند صدور مجوز شکار برای قوچ لارستان اصلاً شفاف و عمومی نبوده است.(توضیح: تبلیغ برای فروش قوچ لارستان در یک موسسه ثبت شده در امریکا که برخی از موسسان آن در موسسه ایرانی نیز حضور دارند به زبان انگلیسی منتشر شده). قطعاً اگر روشنگریهای چند روز اخیر نبود این مساله هیچگاه عمومی نمی شد.

    دوم : جایگاه قوچ لارستان و یوزپلنگ آسیایی در رده بندی اتحادیه بین‌المللی حفاظت از طبیعت هر دو در جایگاه «تهدید شده»  (threatened)قرار دارند و از این نظر شبیه هم هستند.

    سوم: برخی از افرادی که در این سالها در پروژه های حفظ یوزپلنگ بوده اند در آن موسسه شکار فروش نیز حضور دارند و از کسانی هستند که مخالفت صد درصدی با شکار حیات وحش ندارند و در شرایطی آن را بلا اشکال می دانند.

    امیدوارم همه ی این تردید ها جز خیال باطل چیز دیگری نباشد و بزودی یقین پیدا کنم که هیچگاه مجوز شکار یوزپلنگ صادر نشده است. ای کاش هیچ موسسه زیست محیطی در ایران اقدام به شکار فروشی نمی کرد تا اینچنین شک و تردید نسبت به امانتداری پاسداران محیط زیست ایران به جان دوستداران حیات وحش و محیط زیست ایران نیفتد.

    * دوستداران حیوانات و محیط زیست.

    ___________________

    قوچ کشی در پروژه‌ی حفاظت از قوچ لارستان/ توضیح مؤسسه حیات وحش میراث پارسیان

    تاملی در قوچ‌فروشی آن موسسه/ وبلاگ میهمان

    پول از شما قوچ از آنان؛ حفظ حیات با کشتار/ وبلاگ میهمان

  • باز هم خداوند این کشور را از دروغ و خشکسالی دور نگه دارد!/ در ادامه دروغ گویی های شکارچی پیر

    http://arw.ir/wp-content/uploads/2014/02/Animal-Rights-Watch-ARW-7162.jpg

    دیده بان حقوق حیوانات: “خداوند این سرزمین را از سپاه دشمن، دروغ وخشکسالی دور نگاه دارد”

    این جمله ای است بسیار آشنا و دلنشین برای ایرانیان. نیایش داریوش بزرگ هخامنشی. او این نیایش آرمانی رابرای نیک روزی مردمان و میهنش ایران زمین بیان داشته است.

    شاید اگر داریوش شاه اکنون زنده بود واژه سپاه دشمن را در این نیایش دیگر به کار نمی برد، چون تجربه هشت سال جنگ تحمیلی ایران به تمام کشورهای عربی و متحدان غربی و شرقی و پایور این جنگ یعنی صدام حسین و ارتش بعثی، تا سالیان سال این کشور را ازگزند اندیشه تجاوز به این سرزمین تا حدود زیادی دور کرده است.

    اما دروغ و خشکسالی همچنان کشور ما را تهدید می‌کند. همچنان ملت ما شاهد نابسامانی‌ها و هزینه‌های گزافی بابت دروغ و دروغگویان منفعت طلب هستند و همچنان خشکسالی و سوء مدیریت کاربدستان این مرز و بوم سایه خشکسالی را با همه‌ی مهربانی‌های طبیعت دست و دلباز این سرزمین بر سرمان نگه داشته است.

    چند روزی است که تقریبا همه‌ی سرزمین ایران شاهد بارش برف است؛ برفی که بعد از سالها خشکسالی شاید بتواند اندکی از دردهای این سرزمین تفت دیده را التیام بخشد، البته اگر این نعمت را مدیران ناکاربلد ما به باد ندهند.

    استان های شمالی کشور با دو روز بارش مداوم برف درگیر بحران شده‌اند و مردمان این خطه برای تامین مایحتاج روزانه خود هم با مشکل روبرواند. در پایتخت شهرداری و راهداری مهرورزی(!) کرده و به اصلاح خواسته تا گذر گاه های عمومی را باز نگه دارد و مردم دچار مشکل نشوند. خب کار پسندیده و درستی است اما در این کار پسندیده و درست یک اشتباه جبران ناپذیر مدیران مرتکب شده اند: در شرایطی که در کل سال پایتخت ایران فقط چند روز هوای سالم دارد و انواع و اقسام آلودگی ها فضای پایتخت را مسموم کرده، چه دلیلی می‌تواند داشته باشد شوره زار کردن شهر؟

    شهرداری و راهداری شوربختانه در نهایت بد سلیقگی و نا کاربلدی و بی توجهی به زیست بوم، در دوران نانو تکنولوژی هنوز هم همانند شصت سال پیش می‌خواهند با پاشیدن نمک گذرگاه‌های عمومی را باز نگه دارند که جای تاسف دارد. نگاهی به سطح کوچه ها و خیابان ها و بزرگ راه ها کافی‌ست تا به عق فاجعه پی ببرید؛ حتی خودروها هم به علت نمک‌های موجود شبیه ماشین نمکی شده‌اند.

    با این شرایط تا یکی دو سال دیگر باید با بحران شوره زار شدن شهرهایمان هم مواجه شویم و شاید دیگر علف هرز هم در این کشور رشد نکند.

    ذهنم درگیر این فاجعه نا کار بلدی مدیران بود که خواندم آقای محمد علی خان اینانلو باز هم دسته گل به آب داده‌اند و این بار برای تطهیر چهره مخدوش خویش در زمینه دوستدار محیط زیست بودن، مرتکب بیان یک دروغ بی نهایت بزرگ شده‌اند. به یاد داریم که چندی پیش خبری مطرح شد مبنی بر دستگیری برادر ایشان به دلیل شکار سه قوچ یک ساله که ایشان به جای عذرخواهی از ملت ایران و تقبیح عمل زشت بردارشان به صحرای کربلا زد و داستانهای دیگر که بی گمان بسیاری دلسوزان و دوستدارن محیط زیست در جریان هستند.

    خوشبختانه به دلیل تلاش‌های کنشگران و دوستدارن زیست محیطی راستین سر انجام یوزپلنگ ایرانی به عنوان نماد زیست محیط ایران و به عنوان گونه در حال انقراض، بر روی لباس فوتبالیست های تیم ملی در جام جهانی قرار شد نقش ببندد. ایده پرداز نخست این  اندیشه هم آرش نورآقایی و محمد درویش دو تن از فعالان زیست محیطی بوده‌اند که باید به دلیل این ایده میهنی در سطح ملی از آنان سپاسگذاری شود.

    اما نکته تلخ ماجرا آنجاست که در برنامه این هفته نود، آقای محمد علی خان اینانلو به نگاه و در نهایت ناباوری در این برنامه به دروغ خود را مطرح کننده این ایده معرفی می‌کند. همگان آگاه هستند که برنامه نود یکی از پر ببینده ترین برنامه های صدا و سیمای کم فروغ ایران است، تا جایی که هزینه یک ثانیه آگهی در این برنامه سر به میلیونها تومن می‌زند. اما چه دلیلی داشت که محمد علی اینانلو در این برنامه مرتکب بیان چنین دروغ زشت و بزرگی شود؟

    پرسش های بسیاری ذهن هر مخاطبی را در این خصوص درگیر می‌کند اما هر چه که باشد یک واقیعت نهفته در بیان این دروغ است و آن اینکه ایشان تلاش داشته تا به نوعی با این دروغ پردازی اندکی از اتهام های خود مبنی بر سوء استفاده از زیست محیط ایران بکاهد.

    شاید بسیاری از گذشته این شکارچی کهنه کارو پارینه سنگی داستان ما و شکارهای ویژه او برای قدرتمداران آگاهی نداشته باشند اما بی گمان در صورت ادامه چنین زشت کرداری از سوی او منجر به این مهم خواهد شد که پرده ها یک بار برای همیشه فرو افتاده تا ملت خود به داوری بنشینند.

    صدا و سیما که همکاری یا ورود به مجموعه این سازمان برای هر کاری به مراتب دشوارتراز ورود به یک سازمان امنیتی است این روزها مبدل به تریبون این شخص شده است. اینکه اینانلو ازچه حمایت کلانی و رانت ویژه‌ای برخوردار است که اینگونه با ثروت این ملت تیشه به ریشه آنان می‌زند نیز حتما روزی مشخص خواهد شد اما جبران چنین خسارت بزرگی به داشته های سرزمینی ایرانیان را چه کسی بر عهده خواهد گرفت؟

    چگونه می شود که آقای عادل فردوسی پور که سایز گالش نه نه بزرگ تمام فوتبالیست های جهان حتی بورکینا فاسو را دارد، نسبت به این مهم آگاهی نداشته است که ایده پرداز چنین طرحی نه محمد علی خان اینانلو، بلکه عزیزان کوشای زیست محیطی دیگر بوده‌اند؟

    گویا آفت‌های این فوتبال مافیا زده و ثروت به باده ده بدرد نخور ایران، اینک گریبان زیست محیط را هم گرفته است که اینچنین فردی با اعتباری مخدوش و با زدوبند و رانت رسانه‌ ای برای پاکسازی چهره‌اش در خصوص جنایت های زیست محیطی از تریبون یک برنامه پر بیننده فوتبالی استفاده می‌کند.

    ناگفته پیداست تا زمانی که چنین رانت‌های گسترده‌ای برای ویژه خواران وجود دارد باید منتظر پیامدهای فاجعه بار این‌چنینی بود اما بر همه‌ی باشندگان این سرزمین است که در برابر چنین رفتارهایی سکوت نکرده و برای رسیدن به حقوق خویش با تمام توان وارد میدان شوند.

    در پایان نیز پیشنهاد می‌کنم که دوستدارن راستین محیط زیست کمپینی در خصوص اعتراض به این دروغ پردازی آقای محمد علی خان اینانلو و همچنین برنامه نود و صدا و سیما برای در اختیار قرار دادن تریبون رسانه‌ای -که باید در راستای منافع ملت باشد،- تشکیل داده تا که شاید دیگران به خود جسارت چنین گستاخی‌هایی و به هیچ انگاشتن شعور ملت ندهند؛ باشد که خداوند این سرزمین را از دروغ و خشکسالی دور نگاه دارد.

    ______________________________

    خوش خدمتی مجری نچسب «ورزش و مردم» به دروغگویی اینانلو/ مزاح کودکانه شفیع و اینانلو با «یوزپلنگ پلو»!

    آرش نورآقایی: آرام شویم!

    چقدر تو بزرگواری مَرد!/ خداحافظی ایده پرداز اصلی درج نشان یوز بر پیراهن تیم ملی بعد از دروغ شکارچی

    دروغ رسمی شکارچی پیر در برنامه فوتبالی ۹۰/ سوء استفاده علنی از نا آگاهی هوامل برنامه ۹۰

    سقوط آزاد «محمدعلی اینانلو» با دروغ شاخدار در برنامه نود! + اسناد

    شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

  • غضنفرهایی که با من دویده‌اند!

    غضنفرهایی که با من دویده‌اند!

    Animal-Rights-Watch-ARW-7183
    دیده بان حقوق حیوانات/ ناصر کرمی*:ابتدا: هفت شهر در یونان مدعی بودند که زادگاه هومر هستند. تا اینکه مورخی کشف کرد هومر سالیان آخر عمرش را گرسنه و کور به گدایی می‌گذرانده است. همان مورخ گفت: به‌واقع ساکنان هفت شهر در رقابتند که ثابت کنند در شهر آنها بوده که هومر رانده و مطرود، گرسنه و فقیر برای لقمه‌نانی خانه‌به‌خانه گدایی می‌کرده است و البته همه این شهرها دیگر از رقابت برای تصاحب هومر دست کشیدند. حالا حکایت ماست و ماجرای مبتذل و سخیف رفتن نشان یوز روی پیراهن تیم‌ملی. واقعا این ماجرای سخیف. بروید به بند بعدی.
    بعد: متولی بقای یوز البته سازمان حفاظت محیط‌زیست است (یعنی دولت). در این‌باره پروژه‌ای بین‌المللی تعریف شده با کلی دفتر و دستک و بودجه و حواشی پرحرف‌و‌حدیث. عاقبت کار؟ 10سال پیش که فعالیت اصلی این پروژه شروع شد شمار یوزهای ایران افزون بر 200 تا بود. حالا رفته است به زیر 50 تا. 10سال پیش یوز خیلی شانس بقا داشت. الان می‌دانیم که احتمال انقراض یوز ایران تا 10سال دیگر بالای 80درصد است. آن 20درصد مال این است که اساسا آدمی هرگز نباید امیدش را از دست بدهد وگرنه اصولا و طبق قواعد زیست‌محیطی یوز ایران شانس بقایش را از دست داده است. پروژه موصوف با وجودی که بودجه خوبی هم داشت عملا هرگز نتوانست هیچ‌کدام از طرح‌های مصوب برای بقای یوز را اجرا کند. مثل بهبود شرایط زیستی در زیستگاه‌های اصلی یا قرق یک زیستگاه صدهزارهکتاری ویژه یوز. اما تا دلتان بخواهد مدیران این پروژه در 10سال اخیر شوآف و نمایش و تبلیغ و مصاحبه و دارامب‌ودرومب داشته‌اند. (چه اشکال دارد این عبارت مردمی وسط یک یادداشت جدی بیاید؟) این ظن قوی وجود دارد که در همه پنج‌سال گذشته مدیران این پروژه می‌دانسته‌اند که شمار یوزها به زیر صدتا رسیده، اما به‌جای اعلام صادقانه این آمار صرفا به‌خاطر اینکه بودجه بین‌المللی پروژه قطع نشود آمار یوزها را خیلی بیشتر اعلام می‌کرده‌اند. به‌واقع یک جریان یک‌طرفه اطلاع‌رسانی درست کرده بودند که بیشتر معطوف به منافع خودشان بود تا ناظر به بقای یوز. در این‌باره استادانی همچون هوشنگ ضیایی و بیژن فرهنگ دره‌شوری البته می‌توانند با جزییات بهتر و بیشتری صحبت کنند. به‌هرحال ناگهان پارسال اعلام رسیدن شمار یوزها به زیر 50 تا مثل یک سیلی محکم شترق کوبیده شد توی صورت دلمشغولان محیط‌زیست و تنوع زیستی ایران. واقعا؟ چرا زودتر نگفتید؟ چرا وانمود می‌کردید یوز کلا از خطر انقراض رها شده؟ چرا در همه این سال‌ها نمی‌گفتید امیدها برای بقای یوز تقریبا به صفر رسیده است؟ چرا نمی‌گفتید؟
    سرانجام: کار اجرایی رفتن یوز روی پیراهن تیم‌ملی به‌واقع توسط مدیران پروژه بقای یوز در سازمان محیط‌زیست انجام شده است. در این‌باره البته چندنفری از طرفداران محیط‌زیست بسیار کوشیده‌اند. حالا هم دعوا راه افتاده که کی بود که اول طرح را پیشنهاد کرد؟ طرفین ماجرا دوستان قدیمی من هستند و در ادله‌شان بعضا نامی از من هم برده‌اند. بدون تعارف بگویم: هرکس که بوده باید از خجالت سرش را پایین بیندازد. سود این شوآف به جیب چه کسی می‌رود؟ یوزها یا مدیران بی‌کفایتی که سریع‌ترین دونده جهان و نماد طبیعت ایران را هول داده‌اند توی پرتگاه انقراض؟ این یک تبلیغ مردمی است یا دولتی؟ نقش یوز روی پیراهن تیم‌ملی به گسترش کدام ذهنیت بیشتر کمک می‌کند؟ اینکه ما (یعنی دولت) خیلی دلمشغول بقای یوز است یا اینکه می‌تواند مردم را ‌برانگیزاند برای کمک به یوزها؟ کدام کمک؟ اصلا مگر مردم چه کاری از دستشان برمی‌آید این وسط؟ چنین کار مبتذلی قرار است منشأ کدام اثر مفید و مثبت باشد؟ آنجا توی برزیل نقش یوز چه کارکردی خواهد داشت جز اینکه دیگران بگویند به عجب دولت محیط‌زیستگرای مسوولی؟ رفتن یوز روی پیراهن تیم‌ملی واقعا زمینه‌ساز بقای یوز می‌شود یا کاری در تداوم همان شوآف‌های ماهرانه مدیران دولتی است؟ واقعا چرا این دوستان عزیز من تلاش می‌کنند ثابت کنند مبتکر این کولی مفت خامدستانه ساده‌انگارانه آنها بوده‌اند و نه کسی دیگر؟
    دیگر: درباره کارکرد طرفداران محیط‌زیست در ایران مطلبی مفصل جداگانه خواهم نوشت. به‌هرحال تاریخ تشکل‌های زیست‌محیطی در ایران عبارت است از یک عمر کولی مفت و بی‌جیره و مواجب به مدیران نامسوولی که لابد پشت‌پرده به این‌همه تلاش صادقانه و بی‌چشمداشت می‌خندیده‌اند.
    اشاره: تیتر تضمین کرده است آن شعر زنده‌یاد بیژن نجدی را با عبارت طلایی «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند.» همچنین آن جوک درباره فوتبالیست بی‌نوایی به نام غضنفر که به‌جای مهار مارادونا خودش یکی‌یکی توپ‌ها را می‌فرستاد توی دروازه خودی. خوش به حال نجدی که با خیال یوزپلنگ‌هایی که با او می‌دویده‌اند، رفت. با ما فقط غضنفرهایی مانده‌اند که می‌دوند.
    _______________________

    خوش خدمتی مجری نچسب «ورزش و مردم» به دروغگویی اینانلو/ مزاح کودکانه شفیع و اینانلو با «یوزپلنگ پلو»!

    آرش نورآقایی: آرام شویم!

    چقدر تو بزرگواری مَرد!/ خداحافظی ایده پرداز اصلی درج نشان یوز بر پیراهن تیم ملی بعد از دروغ شکارچی

    دروغ رسمی شکارچی پیر در برنامه فوتبالی ۹۰/ سوء استفاده علنی از نا آگاهی هوامل برنامه ۹۰

    سقوط آزاد «محمدعلی اینانلو» با دروغ شاخدار در برنامه نود! + اسناد

    شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

  • آرش نورآقایی: آرام شویم!

    Animal-Rights-Watch-ARW-7158

    دیده بان حقوق حیوانات/ آرش نورآقایی*: دوستان محترم، همکاران عزیز، همراهان گرامی؛

    قبل از هر چیز، حمایت بی دریغتان را ارج می نهم و هیچ راهی برای جبران محبتهایتان نمی شناسم جز تلاش بهتر و بیشتر برای میهنی که همگان دوستش داریم.

    باید عرض کنم مطلبی را که دیشب با عنوان “چقدر تو بزرگواری مَرد!” در آدرس http://nooraghayee.com/?p=24113 نوشتم، دو مرتبه پنهان کردم ولی با درخواست چند تن از دوستان دوباره نمایش دادم. نوشتنش شاید از روی فشار عصبی بود که به بنده وارد شد، ولی پنهان کردنش به این دلیل بود که دوست نداشتم مساله جنبه شخصی پیدا کند.

    با اینکه در متن مذکور هیچگونه بی ادبی و بی نزاکتی نکردم و صرفا چند سوال مشخص پرسیدم که پرسش آنها را حق خودم میدانستم و میدانم، اما احساس میکنم که ادامه دادن به این بحث دور از منطق و البته مرام انسانی است.

    بنده هیچ کینه ای ندارم و حتی دیگر ناراحت هم نیستم. معتقدم پروژه “حضور یوزپلنگ آسیایی در جام جهانی” به این دلیل مشخص پیش رفت که با نشاط و همدلی همراه بود. اکنون احساسم این است که با وضعیت به وجود آمده این نشاط و همدلی از بین خواهد رفت.

    بنابراین از همه سروران گرامی استدعا می کنم دوباره به موضوع اصلی برگردیم و برای حفظ منافع کشورمان تلاش کنیم. اگر به قول دوستان رسانه ای قرار بوده که اطلاع رسانی صورت بگیرد، این اطلاع رسانی صورت گرفته. پس لزومی بر پافشاری نیست.

    شاید اکنون برخی از دوستان عزیزتر از جانم، از اینکه بنده در این زمینه پا پس می کشم، ابراز ناراحتی کنند. اما صادقانه بگویم که احساس خطر می کنم. شعار انسان دوستی نمی دهم، اما مثل روز برایم آشکار است که ادامه این بحث به صلاح هیچ کس نیست.

    اگر ما به حافظ افتخار می کنیم، پس سخن او را دریابیم: با دوستان مروت با دشمنان مدارا

    هنوز یوزپلنگ آسیایی در خطر است. هنوز محیط زیست به حمایت ما نیاز دارد.

    آنچه که نوشتم خواست قلبی بنده است، امیدوارم کسی را نرنجانم.

    دست همه سرورانم را میبوسم.

    * آرش نورآقایی | سایت شخصی.

    _________________________

    چقدر تو بزرگواری مَرد!/ خداحافظی ایده پرداز اصلی درج نشان یوز بر پیراهن تیم ملی بعد از دروغ شکارچی

    دروغ رسمی شکارچی پیر در برنامه فوتبالی ۹۰/ سوء استفاده علنی از نا آگاهی هوامل برنامه ۹۰

    سقوط آزاد «محمدعلی اینانلو» با دروغ شاخدار در برنامه نود! + اسناد

    شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان