برچسب: محمد علی اینانلو

  • سومین خبرسازی شکارچی پیر در یکسال گذشته!/ وبلاگ میهمان

    سومین خبرسازی شکارچی پیر در یکسال گذشته!/ وبلاگ میهمان

    دیده بان حقوق حیوانات:/ سپهر سلیمی*: گویا زمستان برای محمد علی اینانلو خوش یمن نیست. انتشار خاطره ای از شکار قوچ در خبرآنلاین باعث شد اینانلو  برای سومین بار در یکسال گذشته خبرساز شود.
    یلدای امسال خاطره ای از محمد علی اینانلو با عنوان “وقتی یک شکارچی در شب یلدا در برف گیر می‌کند و با خرس روبرو می‌شود” در خبرآنلاین منتشر شد. در ابتدای این نوشته اینانلو توضیح داده بود که: “داستان شب یلدایی است مربوط به سال‌ها پیش از اینکه تفنگ را زمین بگذارم”. در ادامه ماجرا اینانلو به شرح ماجرای شکار یک قوچ می پردازد. او  نوشته بود پس از سلاخی قوچ به علت تاریکی هوا مجبور شده شب را در کوهستان بماند و در همین گیردار با حیوانی مواجه می شود که خرس یا پلنگ بوده و پس از شلیک به آن حیوان دیگر خبری از آن حیوان نمی شود…!

    پس از انتشار این خاطره، دیده بان حقوق حیوانات ضمن بازنشر این مطلب از دفتر شکار و صید و یگان حفاظت سازمان محیط زیست درخواست کرده بود نسبت به شکار قوچ و خرس یا پلنگ از سوی محمد علی اینانلو واکنش نشان داده و در این خصوص اقدام قانونی انجام دهند.
    اما چند روز پس از این درخواست، محمد علی اینانلو با انتشار یادداشتی در خبرآنلاین مدعی شده که خاطره اش یک داستان کوتاه بود که 20 سال پیش نوشته شده است. البته وی در این نوشته کوشیده با لحن تمسخر آمیزی نسل جوان و حامیان حیوانات در شبکه های اجتماعی را خطاب قرار دهد و نسبت به عدم مطالعه آنها ابراز نگرانی کرده است!

    این اولین بار نیست، شکار قوچ در منطقه شکار ممنوع سمنان!
    این نخستین باری نیست که مساله ای مربوط به شکار از سوی اینانلو به سطحی ترین شکل ممکن مورد تکذیب قرار می گیرد. دی ماه سال گذشته نیز یگان حفاظت محیط زیست شاهرود خبر از دستگیری شکارچی قوچ در منطقه شکار ممنوع سمنان داده بود.  ولیان مسوول جمعیت «دیده‌بان طبیعت شاهرود» که برای اولین‌بار این خبر به‌نقل از او منتشر شد به خبرنگار شرق گفته بود: «خود من روز حادثه در محل نبودم، اما کسانی که به آنها اعتماد کامل دارم و هیچ غرضی با کسی ندارند قسم می‌خورند که شخص آقای اینانلو به همراه سه لاشه شکار در آن روز دستگیر شدند، اما او بلافاصله با مسوولان محیط‌زیست شهرستان و استان تماس گرفت و تاکید کرد که من چهره شناخته‌شده محیط‌زیستی هستم و انتشار این خبر به ضرر طبیعت و محیط‌زیست است، در نهایت توجیهات او موثر واقع شد و در خبری که انتشار داده شد به این شکل بود که مسوولیت شکار برعهده آقای شکرالله اینانلو برادر محمدعلی اینانلو گذاشته شود».

    یک دروغ دیگر، طرح یوزپلنگ بر روی پیراهن تیم ملی
    محمد علی بهمن ماه سال گذشته نیز در روی خط برنامه زنده نود اعلام کرده بود که پیشنهاد درج طرح یوزپلنگ بر روی تیم ملی فوتبال ایران پیشنهاد او بوده است. این دروغ اینانلو با واکنش های بسیاری از سوی فعالان و مدیران محیط زیست همراه شد و همگی اذعان کردند که ادعای اینانلو در این خصوص دروغ محض بوده و این پیشنهاد برای نخستین بار از سوی آرش نورآقایی مطرح شده بود.

    * وبلاگ دوستداران حیوانات و محیط زیست

    _____________________________

    هشدار دیده بان حقوق حیوانات: محیط زیست کشتار «محمدعلی اینانلو» را پیگیری کند/ شکارچی پیر: شب یلدا به خرس شلیک کردم!

    نامه ویژه عکاس حیات وحش به اینانلو در دفاع از سریال پایتخت/ مردم دیگر حیوان خونی را در زیر پای شما برنمیتابند

    نامه سرگشاده ی محمد تاجران به اینانلو؛ یادی از عباثی که یادش داغ بود/ وبلاگی میهمان

    غیرت، توصیه اسماعیل میرفخرایی برای آنان که پشت صحنه بدنبال کباب کردن گوشت شکارند!

    مناظره شکار/ فیلم

    مناظره تلویزیونی شکار/ تصویری

    رسانه ملی و آگهی رپرتاژ شکارچی پیر/ باز هم اینانلو خود را کارشناس خواند و منتقدان را به باد تمسخر گرفت

    ناصر کرمی هم تایید کرد اینانلو دروغ گفته است!

    اپورتونیست‌های زیست محیطی و شنگول و منگول وارونه!/ ادامه عکس العمل ها به دروغ گویی های شکارچی پیر

    باز هم خداوند این کشور را از دروغ و خشکسالی دور نگه دارد!/ در ادامه دروغ گویی های شکارچی پیر

    خوش خدمتی مجری نچسب «ورزش و مردم» به دروغگویی اینانلو/ مزاح کودکانه شفیع و اینانلو با «یوزپلنگ پلو»!

    آرش نورآقایی: آرام شویم!

    چقدر تو بزرگواری مَرد!/ خداحافظی ایده پرداز اصلی درج نشان یوز بر پیراهن تیم ملی بعد از دروغ شکارچی

    دروغ رسمی شکارچی پیر در برنامه فوتبالی ۹۰/ سوء استفاده علنی از نا آگاهی هوامل برنامه ۹۰

    سقوط آزاد «محمدعلی اینانلو» با دروغ شاخدار در برنامه نود! + اسناد

    شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

  • هشدار دیده بان حقوق حیوانات: محیط زیست کشتار «محمدعلی اینانلو» را پیگیری کند/ شکارچی پیر: شب یلدا به خرس شلیک کردم!

    هشدار دیده بان حقوق حیوانات: محیط زیست کشتار «محمدعلی اینانلو» را پیگیری کند/ شکارچی پیر: شب یلدا به خرس شلیک کردم!

    Animal-Rights-Watch-ARW-8204

    دیده بان حقوق حیوانات: شکارچی پیر با انتشار مطلبی خجالت آور در خبر آنلاین به شلیک کردن به یک خرس اعتراف کرد؛ اقدامی که باید با اعلام جرم مسوولان محیط زیست همراه شود.

    در حالی که از گوشه و کنار کشور اخبار توبه شکارچیان از کشتن حیوانات، شکستن اسلحه های شکاری، پایین کشیدن تندیس های شکار از میادین شهرها و نصب تندیس مردانی که شکار را ترک کرده اند به گوش می رسد، خبرآنلاین به رسانه ای برای ترویج شکار و پایگاه نشر خاطرات ننگین کشتارچیان تبدیل شده است.

    محمدعلی اینانلو در این خاطره هم به روال تمامی خاطرات ژورنالیستیش سرشار از اطلاعات غلط و هوچی گری و اتفاقات غلو شده است تلاش کرده باز هم احساساتی شدن های شبانگاهیش را با نگارش متنی شبه ادبی – بسته به بضاعت قلمش – در قالب مردانگی و قوی تر بودن از پلنگ و خرس نمایش دهد.

    در جای جای این متن اشتباهاتی به چشم می خورد که خواننده نا آشنا آن را به حساب مردانگی و کاربلدی این فرد خواهد گذاشت اما افرادی که طبیعت گردی را به ولگردی در طبیعت ارجح می دانند از ماجرا برداشتی برعکس دارند. ادعای زمین گذاشتن تفنگ (در عین اعتراف به کشتار پرندگان)، تلاش برای نمایش شباهت وصل عاشق به معشوق و شکار حیوانات، بمباران مخاطب با اصطلاحات بیابان گردی، مخفی کردن قوچ شکار شده زیر سنگ برای مخفی ماندن از پلنگ و گرگ، شب مانی در منطقه ای که غرش خرس یا پلنگ شنیده شده، قطع شاخه های اورس در عین ممنوعیت شدید این رفتار، ادعای مضحک تلاش خرس و پلنگ برای بازپس گیری یک سوراخ در کوه از این فرد و مقاومت پیروزمندانه این فرد در برابر این تلاش!، رفت و آمدهای بانمک حیوان مورد اشاره برای بازپس گیری پنت هاوس جذابش در کوه و البته فعالیت های جالب توجه کشتارچی در عین ناتوانی حاصل از خستگی از حمل جسد قوچ کشته شده فقط برخی نکته های قابل توجه این متن هستند.

    لازم است اعتراف صریح این شخص به شلیک منجر به جرح و مرگ یک خرس (یا پلنگ) از جانب مسوولان دفتر شکار و صید و یگان حفاظت سازمان محیط زیست به شکل رسمی و قانونی پیگیری شود.

    پی نوشت:

    1- گفته می شود برخی رسانه ها برای متون پربازدید حق التحریر 50 هزار تومانی در نظر می گیرند و چه روشی بهتر از نگارش و انتشار مطالبی که با جذب ناسزاها به عنوان کامنت، برای ناشر «کلیک» و برای نگارنده «دستمزد» ایجاد کند؟

    2- در یکی از قسمت های برنامه تلویزیونی اصل 50 به دعوت مجری سابق این برنامه، محمدعلی اینانلو تلاش کرد تا با شکلک در آوردن در برنامه زنده، روند فعالیت دیده بان حقوق حیوانات و به طریق اولی حقوق حیوانات را به تمسخر بگیرد. وی در این برنامه سفارشی در حالی با رفتاری زننده از دیده بان حقوق حیوانات به دلیل نپرداختن به مساله نحر شترها انتقاد می کرد که از دو روز قبل تر فیلم فرار یک شتر با گلوی بریده در صفحه نخست این پایگاه خبری منتشر شده بود. جزییات این برنامه و رفتار خنده دار این شخص در برنامه زنده در صورت لزوم و به تشخیص تحریریه دیده بان منتشر خواهد شد.

    http://arw.ir/wp-content/uploads/2012/06/Animal-Rights-Watch-ARW-4028.jpg

    طرح: آیدین ارجمندی

    _________________________

    نامه ویژه عکاس حیات وحش به اینانلو در دفاع از سریال پایتخت/ مردم دیگر حیوان خونی را در زیر پای شما برنمیتابند

    نامه سرگشاده ی محمد تاجران به اینانلو؛ یادی از عباثی که یادش داغ بود/ وبلاگی میهمان

    غیرت، توصیه اسماعیل میرفخرایی برای آنان که پشت صحنه بدنبال کباب کردن گوشت شکارند!

    مناظره شکار/ فیلم

    مناظره تلویزیونی شکار/ تصویری

    رسانه ملی و آگهی رپرتاژ شکارچی پیر/ باز هم اینانلو خود را کارشناس خواند و منتقدان را به باد تمسخر گرفت

    ناصر کرمی هم تایید کرد اینانلو دروغ گفته است!

    اپورتونیست‌های زیست محیطی و شنگول و منگول وارونه!/ ادامه عکس العمل ها به دروغ گویی های شکارچی پیر

    باز هم خداوند این کشور را از دروغ و خشکسالی دور نگه دارد!/ در ادامه دروغ گویی های شکارچی پیر

    خوش خدمتی مجری نچسب «ورزش و مردم» به دروغگویی اینانلو/ مزاح کودکانه شفیع و اینانلو با «یوزپلنگ پلو»!

    آرش نورآقایی: آرام شویم!

    چقدر تو بزرگواری مَرد!/ خداحافظی ایده پرداز اصلی درج نشان یوز بر پیراهن تیم ملی بعد از دروغ شکارچی

    دروغ رسمی شکارچی پیر در برنامه فوتبالی ۹۰/ سوء استفاده علنی از نا آگاهی هوامل برنامه ۹۰

    سقوط آزاد «محمدعلی اینانلو» با دروغ شاخدار در برنامه نود! + اسناد

    شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

  • نامه ویژه عکاس حیات وحش به اینانلو در دفاع از سریال پایتخت/ مردم دیگر حیوان خونی را در زیر پای شما برنمیتابند

    نامه ویژه عکاس حیات وحش به اینانلو در دفاع از سریال پایتخت/ مردم دیگر حیوان خونی را در زیر پای شما برنمیتابند

    Animal-Rights-Watch-ARW-7338

    دیده بان حقوق حیوانات/ فریبرز حیدری*: سریال پایتخت را در سال های قبل ندیده بودم و امسال با اصرار خواهر زاده هایم یکی دو قسمتی را دیدم و خندیدیم…
    یک روز بعد از تمام شدنش باز خواهر زاده هایم مرا وادار کردند که سکانس سخنرانی”بهنود فریبا” درباره محیط بانان را (که روی فلش ضبط کرده بودند) ببینم.
    من که وضعیتم معلوم بود! انقدر اشک ریختم که مجبور بودم زاویه صورتم رو طوری کنم که خانواده ام نبینند. بعد دیدم حال و روز اونها هم فرقی با من نداره!
    من به دلیل نشست و برخاست دائمم با محیط بانان، با پوست و خون متنی که مهران احمدی عزیز به زیباترین شکل اجراش کرد رو درک میکردم؛ ولی خانواده ام با همین چند جمله، بیش از صدها باری که از من وضعیت محیط بانان و مناطق رو شنیده بودند، تاثیر گرفتند.
    با اینکه اختلاط دو گونه کاملا مجزای جانوری (یعنی پلنگ و یوز) اشتباه بود و بهتر بود به شکلی هنرمندانه تر “محیط بان مازندرانی” رو به قضیه یوز مرتبط میکردند، ولی آنسوی داستان (یعنی تاثیر بسیار بالای سکانس محیط بان) انقدر قوی و نافذ بود که کاملا انسان رو متقاعد به چشم پوشی میکرد. روشن کردن تفاوت های یوز و پلنگ کار دشواری نیست ولی فهماندن وضعیت دهشتناک فعلی محیط زیست به مردم و حتا دست اندرکاران بسیار دشواره و “پایتخت” بسیار خوب از عهده این مهم براومد.
    به سهم خودم به سیروس مقدم عزیز و مهران احمدی گل درود میفرستم و دستشون رو میبوسم.
    و اما حکایت نقد آقای محمدعلی اینانلو به سریال پایتخت…
    گویا ایشون بیش از ایفای یک نقش سازنده در این وادی، اخیرا به خبرساز بودن با سخنان نسنجیده بیشتر عادت کرده اند.
    جناب اینانلو؛ برای بنده و بسیاری اصلا مهم نیست که شکار اون قوچ کار شما بوده یا نه.
    شما کشته اید یا برادرتان، در بیابان بودید یا در بستر بیماری، در شاهرود بوده اید یا سمنان…

    Animal-Rights-Watch-ARW-7116

    برای من این مهمه که شما از تریبون صدا و سیما بارها برای تبلیغ”شکار تفریحی” سو استفاده کرده اید.
    خیلی جالبه که چرا شما از این همه حمله (به حق یا ناحق) یک نتیجه درست نمیگیرید؟ چرا متوجه نمیشید که بازی را به حفاظت گراها باخته اید؟ مردم دیگر حیوان خونی را در زیر پای شما برنمیتابند. نسل بعدی دیگر قوچ و یا کبک خونی را نشانه افتخار و بزرگی قاتلش نمیداند. نسل بعدی نسلی ست که میپرسد و باید جواب بدهید. نسل بعدی قهرمانش فردی قلچماق، با تفنگی خدا تومنی، ماشین شاستی بلند فلان و…نیست که با سر بریده شده روی دیوار پذیرایی اش دلاوری کند.

    http://arw.ir/wp-content/uploads/2012/06/Animal-Rights-Watch-ARW-4028.jpg
    طرح: آیدین ارجمندی

    قهرمانش محیط بانی ست که برای حیات یک جاندار جانش را داد…
    قهرمانش محققی ست که همه عمرش رو صرف دانش حفاظت کرد…
    قهرمانش عکاس یا تصویربرداری ست که جوانی ش رو برای حکایت کردن حیات گذاشت…
    شما هر چقدر لقب ببافید و عوامفریبی کنید برای این مردم؛ شکارچی، شکارکش، شکارچی نما، مجاز، غیر مجاز و….هیچ فرقی نمیکند.
    آنها برای تبیین”شکار تفریحی” به عقلشان رجوع خواهد کرد نه”مجوز سازمان محیط زیست”
    شما شکارچیان برای حیواناتی که از ریختن خونشون لذت میبرید، آبشخور بسازید یا علوفه بدهید، باز هم مردم شما را نامحرم خواهند دانست.

    آرش […] تربیت شده مکتب شماست. ایشون در جواب فردی در پیج خودشان نوشتند که”به استثنای چند نفر هیچ کس به اندازه من به گردن محیط زیست ایران حق ندارد”!!!
    یکی نیست بگه مرد حسابی! تو هوایی که تنفس میکنی رو مدیون محیط زیستی! زمینی که روش راه میروی و غذایی که میخوری و…
    محیط زیست به گردن تو حق داره؟!!
    این نتیجه تربیت و دیدگاه شماست آقای اینانلو.
    دوستی این چند وقت از من در پیام خصوصی تشکر میکرد و میگفت:”تو دینت را به خوبی نسبت به محیط زیست ادا کردی”…
    ببینید تفاوت از کجا تا به کجاست؟
    این یعنی یک جمله درست. این یعنی دید درست داشتن. این یعنی فرزند زمین بودن. آقای اینانلو؛ وقتی “شکار تفریحی” رو تبلیغ میکنید، یعنی همین دید طلبکارانه و”همه چیز مال ماست”… و نتیجه ش این میشه که آرش شما فکر میکنه به گردن محیط زیست حق داره!
    از “کلمات” میگذرم و به معانی میپردازم. کی گفته که شما و فرزندتان بیش از همه زحمت کشیده اید؟!! اتفاقا شما با اون امکانات صدا و سیمایی خروجیتان بسیار ضعیف بوده.
    حتا مستند ساز جوانی که چند سالی ست شروع کرده (مهدی چلانی)، مستندهایش از شما و آرش بسیار قوی تره.
    بگذارید بشمارم تا شما و پسرتان بدانید که بهتر از شما چه کسانی هستند:
    بهتر از شما عکاسان جوانی هستند که در همین چند سال راوی حیات و زیبایی بوده اند: حامد تیزرویان، نیما رحیم زاده، یاسمین یوسفی، فرزاد ونکی،پیمان آذری،امید پرتوی و…که کارهاشون حیرت انگیزه.
    بهتر از شما عکاسانی هستند که لحظه هایی رو ثبت کردند که شما هرگز حتا ندیدید: بهزاد فراهانچی، بابک موسوی، آرش یکدانه،حسن مقیمی، کاوه فرزانه، علی مهاجران، مرتضی نعمتی،محمدرضا شهاب، اصغر محمدی نصرآبادی، محسن واحدی پور، محمد سلامی، امیر جعفری و..
    من نمیخوام بگم اصلا سکانس خوب نگرفته اید. ولی وقتی صحبت “به رخ طبیعت کشیدن” باشه، باید نقد بشنوید.
    آقای اینانلو؛ فرزندان راستین زمین به شما اجازه نمیدهند که مبلغ کشتار باشید.
    هرچقدر هم به این قضیه مهوع، لباس دانش بپوشانید باز حتا جرات نخواهید داشت عکسی از خودتان با یک کبک خونین یا همون شکار کوچک (!) رو در فیس بوک بگذارید…کامنت های زیر اون عکس، نه از شعور کم، که از “بلوغ فکری” این مردم خواهد بود.

    فکر نمیکنم شما و آرش بتونید بنده رو به”سوسول بودن”، “پای کامپیوتر نشین” یا “علفخوار بودن” متهم کنید. چرا که حتا دوستان نزدیکتان اگر یک دور توی گالری های من بزنند میبینند که من موفق بوده ام یا شما!
    راستی این را هم بگویم که یکی از عکاسانی که براتون اسم بردم، فرزند مردی ست که سابقا شکارچی بوده. شکارچی ای که مرد بود! مردانه غلط بودن شکار تفریحی رو پذیرفت و کنار گذاشت و فرزندی تحویل داد که در آینده عکس هایش از من بهتر خواهد بود (اگر همین الان هم نباشه!) دست این مرد بزرگ رو میبوسم که چنین فرزندی تربیت کرد.
    آقای اینانلو….به دامان طبیعت بیایید. چرا که تا امروز فقط در خیالتان طبیعتمرد بوده اید.
    روزی که برای حیات “قوچ پیر” حرمت قائل شدید، جامعه محیط زیست هم برای موی سپیدتان حرمت قائل خواهد شد.
    * فریبرز حیدری- عکاس حیات وحش- فروردین1393

    _________________________

    نامه سرگشاده ی محمد تاجران به اینانلو؛ یادی از عباثی که یادش داغ بود/ وبلاگی میهمان

    غیرت، توصیه اسماعیل میرفخرایی برای آنان که پشت صحنه بدنبال کباب کردن گوشت شکارند!

    مناظره شکار/ فیلم

    مناظره تلویزیونی شکار/ تصویری

    رسانه ملی و آگهی رپرتاژ شکارچی پیر/ باز هم اینانلو خود را کارشناس خواند و منتقدان را به باد تمسخر گرفت

    ناصر کرمی هم تایید کرد اینانلو دروغ گفته است!

    اپورتونیست‌های زیست محیطی و شنگول و منگول وارونه!/ ادامه عکس العمل ها به دروغ گویی های شکارچی پیر

    باز هم خداوند این کشور را از دروغ و خشکسالی دور نگه دارد!/ در ادامه دروغ گویی های شکارچی پیر

    خوش خدمتی مجری نچسب «ورزش و مردم» به دروغگویی اینانلو/ مزاح کودکانه شفیع و اینانلو با «یوزپلنگ پلو»!

    آرش نورآقایی: آرام شویم!

    چقدر تو بزرگواری مَرد!/ خداحافظی ایده پرداز اصلی درج نشان یوز بر پیراهن تیم ملی بعد از دروغ شکارچی

    دروغ رسمی شکارچی پیر در برنامه فوتبالی ۹۰/ سوء استفاده علنی از نا آگاهی هوامل برنامه ۹۰

    سقوط آزاد «محمدعلی اینانلو» با دروغ شاخدار در برنامه نود! + اسناد

    شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

  • اپورتونیست‌های زیست محیطی و شنگول و منگول وارونه!/ ادامه عکس العمل ها به دروغ گویی های شکارچی پیر

    http://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1392/11/22/342405_201.jpg

    دیده بان حقوق حیوانات/ اشکان رضوی*: در دنیای سیاست و سیاست بازان و سیاست پیشه‌گان یک واژه به شکل هنرمندانه‌ای همیشه خود نمایی می‌کند: «اپورتونیست»، که به معنای فرصت و ابن‌الوقت بودن در رابطه با عملکرد بعضی از کنشگران این عرصه که سیاست‌های بهره‌بری ازشرایط موجود و همچنین بالا رفتن از شانه‌های دیگران و مال خود کردن و مصادره دست‌آوردهای دیگران را در دستور کار خود قرار داده‌اند.

    محیط زیست این روزهای سرزمین‌مان حال و روز خوشی ندارد؛ اساسا حالی برایش نمانده که خوش باشد. حال و روزش وصف بیماری‌ست که سرطان تمام بدنش را گرفته و به قول پزشکان متاستاز(Metastasis) زده و سرطانش بدخیم شده است. دیگر دوا و درمان هم بر روی این بیمار گویا اثری ندارد و باید دخیل بست و منتظر ماند تا که شاید معجزه‌ای روی داده و روزنه امیدی باز شود.

    حال در این وانفسای جان‌کاه عده ای اپورتونیست محیط زیستی هم به کمین نشسته تا نهایت بهره‌وری را از این شرایط داشته باشند؛ همان هایی که خوب بلدند برای هر چیزی کیسه بدروزند و با رانت و باند بازی به نان و نامی برسند. همان هایی که الحق باید در عرصه هنر پیشگی و گریم حضور همیشگی و فعال می‌داشتند.

    محیط زیست یتیم ایران اینک مدعیان پدری یافته است. کسانی که بیش از پدر بودن نقش ناپدریِ بی عاطفه برایشان برازنده تر است. ببینید عزا چه عزایی شده که مرده شورهم می‌گرید. هر چند که گریه مرده شور ما نه از مظلومیت میت، بلکه نقشی است برای میراث خواری بیشتر که دارد بازی می‌کند.

    طرف تا توانسته ریشه به داشته‌های زیست محیطی این سرزمین زده و در پیرانه سری می‌خواهد نقش زاهد را بازی کند؛ البته آن هم با ریاکاری و جو سازی و پروپاگاندای رسانه‌ای. داستان داستان دزدی است که می‌گریخت و فریاد می‌زد آی دزد آی دزد!

    این روزها دروغگویی و دروغ پردازی مرد پارینه سنگی، همان مرد سبیل کلفت، درشت اندام و رانت خوار با ادبیات پوپولیستی و گفتمانی سخیف،گستاخانه و تمسخرآمیزکه با هزار و یک دلیل می‌خواهد در قرن بیست و یکم شکار و کشتار حیات وحش را توجیه کند. همان مردی که تفنگ را به پشت پنهان و دوربین را به دست آشکار گرفته است تا با ژستی هنرمندانه! ردای فیلم ساز و مستند ساز به تن کرده و در نقشی نوین، آهوان، قوچ ها و پرندگان زیبای این سرزمین را به دام اندازد.

    دزدی که با چراغ آید در دزدی تواناتر است؛ شکارچی که با دوربین و تجهیزات مدرن و به پشتوانه فلان و بهمان به پارک های ملی و مناطق حفاظت شده و نشده راه پیدا کند، چه بسا با دست پر تری سوار ماشین کمک دار آفرود شده و منطقه را ترک می‌کند.

    (زمان جنگ هشت ساله به دلیل شرایط کشور خیلی از اجناس خرید و فروش‌شان قاچاق محسوب می‌شد، از جمله برنج و روغن. یک روز یکی از روزنامه ها نوشت که باند بزرگی از قاچاقچیان مایحتاج مردم که برای جابه‌جایی و احتکار کالا ازآمبولانس استفاده می‌کردند را ماموران پس از مدتها به دام انداخته‌اند؛ این را گفتم که تا شیوه‌های دزدی را ببنید در هر زمانه‌ای با توجه به شرایط چگونه تغییر می‌کند!)

    قاتل خوب/قاتل بد؛ این است برهان ایشان. شکارچی خوب/شکارچی بد.

    چه کسی این حق را به ایشان و اسلاف او داده که می‌توانند برای تفریح و سر‌گرمی و از سر بی‌نیازی چرندگان و پرندگان این سرزمین را با آن تفنگ‌های میلیونی و جواز شکار سفارش شده برای نورچشمی ها به خون بغلتاند؟ چه کسی گفته که انگشت شماری از شهروندان این سرزمین حقی فراتر از میلیونها شهروند دیگر ایران دارند؟ تمام ثروت این سرزمین به برابر از آن همه‌ی شهروندان این کشور است؛ چه آن پیر زن و پیرمرد در دور افتاده ترین نقاط این سرزمین و کارتن خواب پایتخت و چه آن مقام دولتی یا فلان تاجر و مولتی میلیاردر پایتخت نشین. محیط زیست ایران تیول شخصی هیچ احدی نیست.

    یاد داستان کودکانه شنگول و منگول و حبه انگور و آن گرگ نه چندان هوشمند افتادم که تلاش داشت تا چهره خودش را برای فریب در نقابی مهربانانه پنهان سازد. شگفتا که بعضی ازآدمیان نمی‌خواهند باور کنند که دیگران نیز توان تشخیص درست از نادرست و راست از ناراستی را دارند.

    اما در این ماجرا روایت تلخ، روایت هم آوایی صداوسیما با مرد پارینه سنگی  داستان است. نمی‌دانم ساختاراین رسانه چگونه است و علاقه‌ای هم به دانستن این موضوع ندارم، اما این نکته را خوب می‌دانم که سازمان به این عریض و طویلی هرگاه که باید در راستای منافع ملت حرکت کند ساز مخالف زده است.

    عالم‌وآدم در رابطه با عملکرد مرد پارینه سنگی و اپورتونیست زیست محیطی صدایشان به آسمان برخاسته اما تا کنون نه تنها این سازمان هیچ اهمیتی به موضع نداده، بلکه به صورت هماهنگ و برنامه‌ریزی شده در حال فضا سازی به نفع یک شکار چی دروغ پرداز است. صداوسیما حتی شهامت این را نیز نداشته که تنها یک فرصت چند دقیقه‌ای به یکی از فعالان مستقل زیست محیط برای بیان نظرات و ناگفته‌های بسیاری از دلسوزان این حیطه بدهد.

    در این وادی ناعدالتی تنها چند رسانه اینترنتی خوشبختانه توانسته‌اند به کمک اندیشه‌ی پاک و بشری دوستداران محیط زیست بیایند و آگهی رسانی شفاف داشته باشند.

    در برنامه‌‌ی ورزش‌ومردم به ناگاه این شخص را پشت خط می‌آورند تا بر دروغ پردازی خویش در رابطه با مبدع ایده نقش بستن یوز ایرانی بر روی لباس بازیکنان تیم ملی فوتبال همچو برنامه نود تاکید داشته باشد. آن هم با شوخی‌های جلف و زننده‌ای با مجری برنامه که گویا از هم پالگی‌های دیرین ایشان است.

    و با این روند تا چند روز آینده باید منتظر بمانیم، در برنامه عمو پورنگ هم آقای محمد علی خان اینانلو حضور یافته و داستان شنگول و منگول و گرگ نابکار را وارونه برای کودکانمان تعریف کند و از گرگ بدجنس، چهره‌ای مهربان به نمایش بگذارد.

    http://arw.ir/wp-content/uploads/2014/02/Animal-Rights-Watch-ARW-7166.jpg

     واقعا شگفت انگیز است این همه توانایی ایشان در پیمودن راه ناراست! در نخستین نوشتار خویش در رابطه با ایشان عنوان داشته بودم که به سهم خود به عنوان یک شهروند ایرانی با همه‌ی آگاهی هایی که نسبت به گذشته ایشان و حضور پررنگ وی به عنوان یک شکارچی خبره در دستگاه رژِیم گذشته و شکارهای بیشمار او در شکارگاهی سلطنتی و غیره داشتم، به خود می‌گفتم گذشته نادرست را می‌توان با درستکاری در زمان حال جبران نمود، هرچند که آگاهی داشتم مستند سازی‌های او با زدوبند و هزینه‌های کلان و از کیسه بیت‌المال تهیه می‌شده اما در کل با کمی اغماض می‌شد تحمل کرد این روند را اما افسوس که همان مثبت اندیشیدن های من و بیشمار هم میهنان دیگر خیلی زود مبدل به سراب شد؛ سرابی خانمان برانداز از توبه شکارچی‌ای پیر که توبه ظاهری و نمادین از کشتار را همچو فرصتی برای ادامه کژ راهه می‌دید.

    در طی این مدت و فرافکنی‌ها و دروغ پردازی‌های آلوده به رانت و باند بازی مرد پارینه سنگی به درستی این مثل ایمان آوردم که :

    ” اصل بد نیکو نگردد، چونکه بنیانش بد است”

    اینک او نقاب از چهره بر گفته و در نهایت عوام فریبی از مردم طلبکار هم می‌باشد و در نامه‌ای که به اصطلاح خطاب به مردم  نوشته، ملت ایران را از شرافت بری می‌داند و ارسال چند کامیون کمک به جبهه‌های جنگ را به رخ ملت می‌کشد. در این شرایط آن جانباز و آزاده و خانواده شهید که از ملت ایران طلب کار تر باید باشند چون از جان عزیزمایه گذاشته‌اند و همه‌ی هست و نیست این سرزمین مدیون از جان گذشتگی آنان است.

    من هیچ دشمنی شخصی با ایشان نداشته و ندارم و تا کنون نیز خوشبختانه هیچ ارتباطی نیز با ایشان و دار و دسته خان دوست و رعیت منش ایشان نداشته و نخواهم داشت، اما به عنوان یکی از نخستین فعالان زیست محیطی و میراث فرهنگی ایران در بیست سال اخیر، به ایشان توصیه می‌کنم که پدر جان این همه شکار چی قانونی و غیر قانونی در ایران در حال فعالیت هستند و کسی هم به سبیل مبارک آنها گیرنمی‌دهد، چون تکلیف ملت با آنها روشن است، شما هم یک بار برای همیشه تکلیفت را با خودت و ملت روشن کن. یا همان مرد پارینه سنگی و شکارچی خبره باش یا فعال زیست محیطی و مستند ساز؛ شتر گاو پلنگ که نمی‌شود. می‌گوییم شکارچی هستی می‌گویید نه فعال زیست محیطم. می‌گوییم فعال زیست محیطی، می‌گویی نه شکارچی هم هستم.

    واقعا اگر مردان پارینه سنگی چون شما در سرزمین ایران حضور نداشتند این همه دلنگرانی و دلواپسی برای انقراض جانوران ایران هم بی گمان وجود نمی‌داشت. تا توانستنید کشتار کردید و بر آتش سنبل کباب قناری به راه انداختید و کار را به جایی رساندید که امروز ملت باید این همه نگرانی در رابطه با از بین رفتن زیست محیط و داشته های جانوری سرزمینش داشته باشد. درستی و راستی یکی از بایسته های سرشت انسانی است، انسان تهی از راستی و درستی را چه باید نامید؟

    * تابناک

    ______________________________

    باز هم خداوند این کشور را از دروغ و خشکسالی دور نگه دارد!/ در ادامه دروغ گویی های شکارچی پیر

    خوش خدمتی مجری نچسب «ورزش و مردم» به دروغگویی اینانلو/ مزاح کودکانه شفیع و اینانلو با «یوزپلنگ پلو»!

    آرش نورآقایی: آرام شویم!

    چقدر تو بزرگواری مَرد!/ خداحافظی ایده پرداز اصلی درج نشان یوز بر پیراهن تیم ملی بعد از دروغ شکارچی

    دروغ رسمی شکارچی پیر در برنامه فوتبالی ۹۰/ سوء استفاده علنی از نا آگاهی هوامل برنامه ۹۰

    سقوط آزاد «محمدعلی اینانلو» با دروغ شاخدار در برنامه نود! + اسناد

    شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

  • آرش نورآقایی: آرام شویم!

    Animal-Rights-Watch-ARW-7158

    دیده بان حقوق حیوانات/ آرش نورآقایی*: دوستان محترم، همکاران عزیز، همراهان گرامی؛

    قبل از هر چیز، حمایت بی دریغتان را ارج می نهم و هیچ راهی برای جبران محبتهایتان نمی شناسم جز تلاش بهتر و بیشتر برای میهنی که همگان دوستش داریم.

    باید عرض کنم مطلبی را که دیشب با عنوان “چقدر تو بزرگواری مَرد!” در آدرس http://nooraghayee.com/?p=24113 نوشتم، دو مرتبه پنهان کردم ولی با درخواست چند تن از دوستان دوباره نمایش دادم. نوشتنش شاید از روی فشار عصبی بود که به بنده وارد شد، ولی پنهان کردنش به این دلیل بود که دوست نداشتم مساله جنبه شخصی پیدا کند.

    با اینکه در متن مذکور هیچگونه بی ادبی و بی نزاکتی نکردم و صرفا چند سوال مشخص پرسیدم که پرسش آنها را حق خودم میدانستم و میدانم، اما احساس میکنم که ادامه دادن به این بحث دور از منطق و البته مرام انسانی است.

    بنده هیچ کینه ای ندارم و حتی دیگر ناراحت هم نیستم. معتقدم پروژه “حضور یوزپلنگ آسیایی در جام جهانی” به این دلیل مشخص پیش رفت که با نشاط و همدلی همراه بود. اکنون احساسم این است که با وضعیت به وجود آمده این نشاط و همدلی از بین خواهد رفت.

    بنابراین از همه سروران گرامی استدعا می کنم دوباره به موضوع اصلی برگردیم و برای حفظ منافع کشورمان تلاش کنیم. اگر به قول دوستان رسانه ای قرار بوده که اطلاع رسانی صورت بگیرد، این اطلاع رسانی صورت گرفته. پس لزومی بر پافشاری نیست.

    شاید اکنون برخی از دوستان عزیزتر از جانم، از اینکه بنده در این زمینه پا پس می کشم، ابراز ناراحتی کنند. اما صادقانه بگویم که احساس خطر می کنم. شعار انسان دوستی نمی دهم، اما مثل روز برایم آشکار است که ادامه این بحث به صلاح هیچ کس نیست.

    اگر ما به حافظ افتخار می کنیم، پس سخن او را دریابیم: با دوستان مروت با دشمنان مدارا

    هنوز یوزپلنگ آسیایی در خطر است. هنوز محیط زیست به حمایت ما نیاز دارد.

    آنچه که نوشتم خواست قلبی بنده است، امیدوارم کسی را نرنجانم.

    دست همه سرورانم را میبوسم.

    * آرش نورآقایی | سایت شخصی.

    _________________________

    چقدر تو بزرگواری مَرد!/ خداحافظی ایده پرداز اصلی درج نشان یوز بر پیراهن تیم ملی بعد از دروغ شکارچی

    دروغ رسمی شکارچی پیر در برنامه فوتبالی ۹۰/ سوء استفاده علنی از نا آگاهی هوامل برنامه ۹۰

    سقوط آزاد «محمدعلی اینانلو» با دروغ شاخدار در برنامه نود! + اسناد

    شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

  • دروغ رسمی شکارچی پیر در برنامه فوتبالی 90/ سوء استفاده علنی از نا آگاهی عوامل برنامه 90

    دروغ رسمی شکارچی پیر در برنامه فوتبالی 90/ سوء استفاده علنی از نا آگاهی عوامل برنامه 90

    Animal-Rights-Watch-ARW-7159

    دیده بان حقوق حیوانات: این خبر شوخی نیست: محمدعلی اینانلو مدعی ایده پردازی درج نشان یوز بر پیراهن تیم ملی فوتبال شد!

    شکارچی پیر که روابط حسنه ای با عوامل فعال رسانه ای صدا و سیما دارد، با حضور تلفنی در برنامه 90 شب گذشته میهمان برنامه پر بازدید عادل فردوسی پور بود تا در رابطه با ایده درج یوز بر پیراهن تیم ملی به عنوان کارشناس محیط زیست (؟!) اظهار فضل کند.

    تئوریسین کشتار تفریحی در حالی در این برنامه با صراحت و به دروغ خود را ایده پرداز اصلی این رخداد مبارک دانست که ایده اصلی توسط آرش نورآقایی فعال گردشگری مطرح شده و تا کنون نیز بارها افراد مختلف آن را با نام خود پیوند زده اند. این ایده در دو کارگروه مجزای غیر دولتی و دولتی تا حصول نتیجه پیگیری شده و اکنون که فارغ از گرافیک نامناسب طرح نهایی به نتیجه رسیده، این فرد که نهایت تلاشش شرکت در یکی دو جلسه بوده مدعی مسایلی شده که واقعیت ندارد.

    به گزارش تابناک ساعت ۲۲:۳۴ دقیقه دوشنبه شب نود کمی زودتر از همیشه روی آنتن رفت تا عادل فردوسی پور با اشاره به ویژه‌برنامه‌های تلویزیون برای جشنواره فیلم فجر این خبر را در ابتدای برنامه به هوادارانش بدهد که امشب کوتاه تر از همیشه مهمان خانه‌های مردم است.

    در خصوص پیراهن تیم ملی و نماد یوزپلنگ روی آن ابتدا اینانلو کارشناس محیط زیست (؟!) تلویزیون روی خط برنامه آمد و با گفتن اینکه ایده اولیه این ماجرا به وی اختصاص داشت گفت که طرحی که سرانجام روی پیراهن تیم ملی رفت با آنچه آنها انتظار داشتند متفاوت است.

  • شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    دیده بان حقوق حیوانات: پس از انتشار جوابیه دکتر فاضل در برابر گستاخی های کشتارچی پیر، محمد علی اینانلو با نادیده گرفتن انزجار عمومی از شکار، مدعی شد شهادت 113 محیط بان را پیش بینی کرده بوده! این متن از سایت موسسه طبیعت منتشر شده است.

    «در جواب دکتر اصغر فاضل – محمد علی اینانلو
    با مردم نباشیم ، شکست می خوریم
    جناب آقای دکتر فاضل

    جواب شما را خواندم ابتدا اجازه بدهید عرض کنم که اگر مقامی از مقامات بودید این جواب را نمی نوشتم چون حمل بر مسائلی می شد که در شخصیت من نیست ، دوم اینکه “شجاعت” از بزرگترین فضائلی است که خداوند به انسان عطا فرموده است و بخش مهمی از این فضیلت “عذر خواهی” است بنابراین بی هیچ مداهنه ای از شما عذر خواهی می کنم، نمیدانستم که شما در جبهه و رزمنده بوده اید ، کسانیکه با بذل سخاوتمندانه جان، سلامت و بخشی از زندگیشان موجب سربلندی وطن شده اند بی هیچ عذرو بهانه ای عزیز من و مورد احترام من هستند ، با تمام وجود عذر می خواهم اما این عذر خواهی مانع از این نیست که همچنان مخالف عقاید شما درباره طبیعت ایران باشم ، ای کاش زمانیکه شما معاون محیط زیست بودید بیشتر با هم آشنا می شدیم، آنگاه می توانستم بخشی از رفتار شما را در مقام معاونت محیط زیست اصلاح کنم ، حتما نتیجه غیر از این میشد که هست، اما جانشین شما ، آقای دکتر “کیخا” شخصیتی منطقی است، هر چند که کماکان از نظر مقامات سازمان محیط زیست مطرودم  اما همچنان بنا بر مسوولیت رسانه ای سعی در اصلاح رفتار برخی مقامات سازمان دارم خانم ابتکار کماکان گرفتار هوای آلوده اند اما برخی مقامات بی تجربه سازمان مشغول کوک کردن ساز ناسازی هستند که از بیست سال پیش آغاز و منجر به کشته شدن یکصدو سیزده محیط بان و تعداد زیادی “شکارچی” شده اند که آن ها هم فرزندان همین کشور اند ، در پی کشته شدن گوزن زرد پردیسان یکی از مقامات محیط زیست که اتفاقا سابقه دوستی هم داریم در تلویزیون گفتاری گفتند که شباهت به اعلان جنگ داشت . در پی این اتفاق مطلبی نوشتم با عنوان “بوی خون می آید” در این مطلب که در سایت www.tabiat.ir  آمده است گفتم که این اعلان جنگ، اعلان جنگی نابرابر و در نهایت به زیان حیات وحش، محیط بانان ، جوانان ایران و به زیان سازمان حفاظت محیط زیست خواهد بود، در این مطلب توصیه کردم که این اعلان جنگ
    را پس بگیرید و از در دوستی و مسالمت وارد شوید چرا که چاره ای غیر از این ندارید، روزنامه اعتماد نیز می تواند این مطلب را به عنوان یک هشدار تاریخی چاپ کند، مطلب اول را حدود بیست سال پیش با عنوان “امکان اجرای قانون ” نوشتم و پیش بینی کردم تصمیم های ناپخته سازمان محیط زیست به زیان محیط زیست خواهد بود، گوش نکردند و نتیجه شهادت یکصدو سیزده محیط بان، کشته شدن عده ای از جوانان کشور به نام شکارچی و تعداد زیادی محکوم به دیه و اعدام شد، حال نیز با پیش بینی آینده در ابتدای بهمن ماه نود و دو به عنوان یک هشدار تاریخی می گویم که با شخصیت های با تجربه ، با آن هایی که عمرشان را چه به عنوان محیط بان ، چه به عنوان شکارچی و یا طبیعت مردان گذرانده اند مشورت کنید، درست، منطقی و به دور از احساسات عمل کنید و گرنه در آینده باز هم شاهد کشتن و کشته شدن خواهید بود، آنچه که در بیابان می گذرد لزوما آنی نیست که در پردیسان  اندیشیده می شود.
    آقای دکتر فاضل، ضمن احترام باز هم عرض می کنم که شما در جبهه بوده اید، خون دیده اید ، مورد احترام من و تمام ملت ایران هستید اما بدانید آن چیزی که در بیابان ، در کوه و جنگل و در جای جای کشور گسترده ما، در میان ایلات و عشایر، صدها باور و اعتقاد و رسم و رسوم می گذرد هزاران نقطه و نکته ظریف دارد، می بایست برای حفاظت طبیعت ایران تمامی این ظرائف را دانست ، رعایت کرد و به اجرا در آورد وگرنه همانگونه که تاریخ طولانی کشور ما ثابت کرده است تمامی حرکاتی که بدون مشارکت مردم و با فرمایش از بالا انجام  می گیرد محکوم به شکست است، سازمان محیط زیست می بایست صد در صد مردمی باشد ، با مردم حرف بزند و از مردم استمداد جوید و بداند که اگر با مردم نباشد شکست  می خورد چنانکه در تمامی این سال ها شکست خورده است و باز هم بداند منظور از “مردم” لزوما تنها کسانی نیستند که در سایت ها کامنت های احساساتی می گذارند مردم در دورترین نقاط بلوچستان و کرمان و یزد و سمنان زندگی می کنند، اگر بخواهند حیات وحش میماند و اگر نخواهد نه.»

    ______________________________

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

  • حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    دیده بان حقوق حیوانات: شکارچی پیر از راز کشتار گوزن در پردیسان پرده برداری کرد.

    محمد علی اینانلو که در هفته های اخیر و با انتشار خبر شکار برادرش در منطقه شکارممنوع با موج انزجار مردم و رسانه ها مواجه شده بود، باز هم با اظهار نظرهای لطیفه گون تلاش کرد مسوولان محیط زیست را برای پذیرش جمعیت شکارچیان و کشتارهایشان مجاب کند. اصلی ترین دلیل این فرد برای گفته هایش جمعیت سه هزار نفره محیط بانان است در برابر جمعیت میلیونی کشتارچیان. شاید بد نباشد از صاحب این تفکر بپرسیم اگر جماعت قاچاقچی و دزد از جمعیت پلیس و مامور بیشتر باشد، آیا پلیس باید سر تعظیم به درگاه دزدان و قاچاقچیان بساید؟!

    این متن از سایت موسسه طبیعت وابسته به محمد علی اینانلو منتشر می شود:

    «به خاطر اتفاقاتی که در چند روز گذشته در فضای مجازی و اینترنتی افتاده و دلگیرم کرده بود تصمیم داشتم که دیگر نگویم  و ننویسم ، خود رابازنشسته کنم ، گوشه دنجی و کتابی و آفتابی ، دیگر هیچ ، هر چه تا به حال گفته و نوشته ام کافیست. اگر میخواست نتیجه ای داشته باشد پس از سی سال باید معلوم می شد اما گاهی احساس مسوولیت حرفه ای و اجتماعی و دیدن روشن آینده هر گونه توبه و ترکی را می شکند.
    چند روز پیش اتفاق شرم آوری افتاد، یک گوزن زرد به ضرب گلوله در پارک پردیسان کشته شد، اتفاقی تاثر آور بود و البته دارای پیام. حیوان کشته شده “گوزن زرد” گونه ای در حال انقراض، محل کشته شدن “پارک پردیسان” نقطه مرکزی حفاظت از حیات وحش ایران، پیام روشن است و نیاز به هیچگونه شرح و تفسیری ندارد، پیدا کردن مرتکبین هم کار مشکلی نیست ، در مدت کوتاه گذشته در جائی از کشور، بخصوص در استان تهران ، کجا میان ماموران و دیگران درگیری رخ داده و یا چه کسی به ناحق اخراج شده  ، نگاهی به این پرونده ها زحمت زیادی ندارد، دوم اینکه اسلحه  ازچه نوعی بوده، این را کارشناسان خواهند گفت اما چنانکه من از صفحه تلویزیون زخم های گردن حیوان را دیدم اسلحه ایکه گوزن زرد با آن کشته شده از نوع کالیبرهای سبک است  222 هورنت ، 22 مگنوم یا حداکثر 243 که پیدا کردن صاحب این سلاح هم مشکل نیست به شرطی که قاچاق نباشد. سلاح حتما اتوماتیک یا نیمه اتوماتیک بوده چون هیچ شکارچی زبده ای نیست که بتواند قبل از افتادن حیوان 3 یا 4 گلوله به گردن او بزند ، بنا به گفته نگهبان در تلویزیون ، ضارب بخشی از فنس را خوابانده و به داخل آمده اگر این چنین است احتمال وجود اسلحه کمری اتوماتیک هم هست بخصوص که اگر گلوله ها از آنطرف بیرون نرفته باشند.
    اما چاره کار چیست، مسلما همه چیز هست به جز آنگونه که مدیر کل محیط زیست استان تهران در تلویزیون سخن گفت. حرف های احساساتی و ناپخته، حرف هایش متاسفانه بی آنکه خود بداند بوی خون می داد، خون انسان و حیوان ، من به راستی ترسیدم ، همان ترسی که در سال 72نیز احساس کردم، در آن موقع حتی یک محیط بان یا شکارچی هم کشته نشده بود اما می شد احساس کرد به خاطر حرف ها و کارهای ناپخته برخی از مسوولان وقت سازمان محیط زیست این اتفاق خواهد افتاد، در آن موقع سر دبیر مجله شکار و طبیعت بودم، سرمقاله ای نوشتم با عنوان “امکان اجرای قانون” و در آن مقاله در گیری ها و کشته شدن محیط بانان را پیش بینی کردم ، حضرات به جای شنیدن و اندیشیدن برآشفتند، ناسزا گفتند و حتی رئیس وقت سازمان تهدید کرد که” در مجله را گل می گیرد” گوش نکردند و نتیجه همانی شد که باید می شد ، کشته شدن 113 محیط بان ، تعدادزیادی شکارچی و چند محکوم به اعدام.
    بیائید سیری در تاریخ نزدیک داشته باشیم، زمانیکه کانون شکاربانی و نظارت بر صید تاسیس شد از ژاندارمری عده ای مامور قلچماق را به کانون آوردند، آن ها هم با همان فرهنگ ژاندارمی اقدام به بگیر و ببند و کتک و ضرب و شتم کردند، نتیجه برعکس شد، لجبازی نیز به شکار افزوده شد و این خطرناک بود، زیان این رفتارهای غلط مستقیما متوجه حیوانات شد، شکارچی ها حیوانات حلال و حرام را زدند و جسد آنها را شبانه به محوطه پاسگاههای شکاربانی پرت کردند، صبحی نبود که شکاربانان با انبوهی از کله و دست و پای آهو و لاشه حیوانات و پرندگان دیگر در محوطه پاسگاهشان روبرو نشوند – یکی از دلایل کاهش شدید جمعیت آهو تا حد انقراض همین لج بازی ها و رفتارهای غلط بود – قدیمی ها یادشان هست، اما به تدریج که محیط بانان تحصیلکرده روی کار آمدند این رویه به آرامی تغییر کرد، در بیابان شکارچی و شکاربان روبه رو می شدند، با ادب و روی گشاده سلام علیک و احوالپرسی می کردند ، با هم چای می خوردند، اگر طرفین چیزی نیاز داشتند از هم می گرفتند، اگر ماشینشان دچار اشکال بود به هم کمک می کردند، پروانه های شکار کنترل می شد و از هم خداحافظی می کردند، فرهنگ حیوان کشی انتقامجویانه به تدریج فراموش شد تا دهه هفتاد که باز هم به خاطر حرف ها و کارهای ناپخته، فرهنگ مذموم” شکار به دلیل انتقام” و لجبازی شروع به زنده شدن کرد که آخرین آن کشته شدن گوزن زرد پارک پردیسان است که آن هم تمام ماجرا نیست و همین چند روز گذشته نیز کله های سه شکار به داخل محوطه محیط زیست یکی از شهرستان ها پرتاب شد.گوزن زرد کشته شد اما چاره کار برای عدم تکرار آن چیست؟ مسلما چاره عاقلانه و منطقی کار نوع صحبت کردن و پیام تند مدیر کل محترم محیط زیست استان تهران نیست، ایشان در محل کشته شدن گوزن زرد پیامی داد که شبیه اعلان جنگ بود، ایشان به شکارچیان و متخلفین در واقع اعلان جنگ داد اما جنگی نابرابر ، جنگی که زیان های آن متوجه حیات وحش و تبعات آن در بیابان دامنگیر محیط بانان خواهد شد، آقای مهندس حیدرزاده عزیز، آقای دکتر کیخا، خانم دکتر ابتکار، مشاوران ، مدیران لطفا به جای عصبانی شدن لحظه ای بیندیشید. شما سازمان را و محیط بانان را در گیر جنگی نا برابر می کنید ، یک محاسبه کوتاه نشان میدهد که لشکر شما  با احتساب بیمار و گرفتار و غیره حداکثر سه هزار نفر است با پاسگاه ، ماشین ، لباس و رفت و آمد مشخص و محدود، لشکر “دشمن” اما چند میلیون نفر است.همه مسلح به سلاح پیشرفته، سوار بر اتومبیل های جدید ، پخش در سراسر دشت ها ، جنگل ها و کوههای گسترده ایران ، با لباس های گوناگون و رفت و آمدها و رفتارهای نا مشخص و بی زمان چراغ خاموش، پای کوه در سکوت  شب رو، لطفا لحظه ای بیندیشید، آن ها با کشتن گوزن زرد در مرکز تهران و در میان محوطه محصوری که دفتر اصلی رئیس سازمان ، معاونان و مشاوران اوست برای شما پیام دارند و حتی این پیام متاسفانه با خون بر روی پوست گوزن زرد نوشته شده است، دوستان عزیز! لطفا عصبانی نشوید و با کمک چند جوان احساساتی بر روی سایت ها به جای اینکه مرا به باد دشنام و ناسزا بگیرید ، لختی منطقی بیندیشید اتفاقاتی که در بیابان می افتد لزوما همانی نیست که در پردیسان اندیشیده می شود، این اعلان جنگ نا برابر را پس بگیرید،احساساتی نشوید با آدم های با تجربه مشورت کنید. تصمیم درست بگیرید و حرف های منطقی بزنید. نگذارید که آمار صد و سیزده محیط بان شهید بالاتر برود، دیگر بس است، این موضوع بسیار جدی تر از آن است که ناپخته مدیریت شود.»

    ______________________________

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

  • سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    دیده بان حقوق حیوانات/ اشکان رضوی*: نفس‌مان گرفته و تپش قلبمان به شمارش افتاده، مجالی برای دلتنگی در این برهوت سیمان و آهن نیست. شده‌ایم زنده به گورانی که در زیر خروراها دود و سیاهی وغبار دفن شده‌اند. کاش زنده به گور خاک می‌شدیم. کلاغ ها هم دیگر تاب و توانی برای ماندن در اینجا ندارند. اما با همه‌ی اینها اینجا سرزمین من است. دوستش می دارم و برای پاکی و زندگانی‌اش خواهم کوشید.برکه ها خشک شده و دریاچه ها مبدل به کویرهای دوزخی. جنگل‌هایمان هم دیگر توان مبارزه در یک جنگ نابرابر با تبرهای آدمیان آزمند را ندارند. از زندگی پس می‌کشند و رفته رفته ناپدید شده و خاک می شوند و آدمیان آزمند را به خودشان وامی‌گذارند. شاید که در واپسین دم حیات به خود آیند! یعنی چنین چیزی ممکن است؟پرنده ها، چرنده ها، جوندگان و خزندگان هم از دست این آدمیان آزمند در امان نیستند. دلخوش به شجاعت یوز و پلنگان در دفاع از کنام خویش بودیم اما آنان نیزگویا قافیه را به سرب و گلوله و توحش آدمیان باخته‌اند.آدمیان را پرسی خوشبختی چیست؟ گویند رسیدن به آرامش! شگفت است این برهم زنندگان آرامش گیتی، خود جویندگان آرامش هستند. آرامشی که به بهای بر هم خوردن آرامش طبیعت می‌خواهند بدستش آورند. اما چه کژ پنداری است این اندیشه.وقتی دلتنگ می‌شوی به کوه، دمن، باغ، دشت، کویر و دریا پناه می بری، اما اگر روزی اینجا هم درد دلتنگی تو را دو صد چندان کند به کجا پناه خواهی برد؟

    “روی سخنم با شماست  محمد علی خان اینانلو”

    تا همین چند روز پیش با وجود اینکه از تلوزیون گریزان هستم، هرگاه شما درآن ظاهر می‌شدید با شوقی دلخواسته و همچو کودکان تشنه دانستن پای دیدن برنامه های شما می‌نشستم تا که شاید ساعاتی از زندگانیم صرف آموختن و دانستنی می‌شد که می‌توانست کمکی باشد برای بیشتر دوست داشتن سرزمینم.

    شما را کوه مرد آهنینی می‌دیدم که گذشته پارینه سنگی خود را به تاریخ خاطرات خویش سپرده بودید و پا به عرصه نوینی از زندگانی مهربانانه خویش گذاشته بودید.

    گفتم پارینه سنگی نه اینکه بی ادبی کرده باشم؛ ازآن روی چنین گفتم که هر چه تاریخ بشررا خواندم جز این نبوده که در این دوران انسان برای سیر کردن شکمش و زنده ماندن چاره‌ای جز شکار نداشت. برایم پذیرفتنش کمی سخت است که انسان دوران مدرنیته نیز تیر و کمان و نیزه در دست گرفته و در کوه و دشت به دنبال شکار پرنده و چرنده باشد.

    چه ایرادی دارد که یک شکار چی تیر و کمان را به کناری نهاده و زیبا سخن بگوید و ازآواز پرندگان و رامش چرندگان و غرش پلنگان برای مردمانش سخنوری کند؟ به پاسداشت شجاعت ترک عادت پارینه سنگی شما را دوست می‌داشتم و به منش نیکتان درود می‌فرستادم و آرزو می‌کردم که کاش روزی بیاید که همه‌ی مردان بازمانده از دوران پارینه سنگی کشورم روزی ترک عادت کرده و از طبیعت و جانوران این کهن خاک عاشقانه سخن بگویند. اما چه می‌شود که آرزوهای بشری گاهی آنچنان دست نیافتی می‌شود که همیشه‌ی عمرآرزو به دل خواهیم ماند.

    خبر خیلی تکان دهنده بود، اصلا شوک آور بود، همچو ضربه‌ای بود که به ناگاه ممکن است بر گیجگاه آدمی فرو بیاید و ساعتها منجر به بیهوشی و گیجی شود.

    گفتند طرف خودش نبوده، اشتباه شده بستگانش بودند! چندی بعد گفتند برادرش بوده! و بعدش هم گفتند سریدارشان بوده که بی اجازه تفنگ را برداشته و به شکار قوچ رفته است! جارو که نبود، تفنگ بود مومن.

    بیچاره سریدار و گارگر و حقوق بگیر و خدمه و زیر دست، همیشه باید تاوان زشت کاری ارباب و خان را بدهد. خب گریزی نیست؛ لقمه نانی است بخور و نمیر، دهانی که به دستان همان خان و ارباب و کارفرما دوخته شده است تا سفره‌ای خالی نماند و پدری شرمنده عهد و عیالش نشود. این هم جبر روزگار است و تا بوده همین بوده.

    با این همه آسمان و ریسمان بافی باز هم می‌شد گفت که ایشالله گربه است و چشم ها را بست و حقیقت را بنا به مصلحت نانوشته شده ندید. کافی بود محمد علی خان اینانلو در پیشگاه ملت به خاطر لگد مال شدن زیست محیط سرزمینی شان سر تعظیم فرود می‌آورد و نسبت به زشتکاری برادرش یک پوزش خواهی ساده می کرد. همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شد و مرد پارینه سنگی دوست داشتنی ما هم همچنان دوست داشتنی می‌ماند و این همه آماج نقد همان احساسات چند جوان دیده بان طبیعت یا هر چیز دیگر قرار نمی‌گرفت و با آبروی سی ساله اش بازی نمی‌شد.

    اما تو گویی زیست پارینه سنگی استقلال و خود خواهی کاذبی را هم با خود به همراه می‌آورد که کرنش کردن در برابر خواست یک ملت گاهی از دریده شدن توسط شیران و پلنگان هم دهشتانک تر است. محمدعلی خان اینانلو، این مرد نازنین دیروز داستان کوه، دشت و جنگل سرزمین ما، در کمال نا باوری همچو سیاستمداران بیانیه صادر و تلاش کرد تا سرنخ ماجرا را در دستان پشت پرده و دشمن پنهان جست‌وجو کند!

    می‌بینید یک اتفاق این چنینی که می‌توانست بسیار خردمندانه مدیریت شود چگونه مبدل به یک تراژدی دسیسه پنداری مبدل می‌شود؟ باور کنید ملت مداراگری هستیم، وگرنه در این ترافیک و شلوغی این پایتخت دود گرفته‌ی سیاه دل، که میلیون‌ها جانور آهنی و راکبان‌شان در کنارهم نمی‌توانستند زندگی کنند! (البته اگر بتوان نام این بلعیدن دود و کثیفی را زندگی گذاشت). روزانه همه‌ی ما این مدارا گری و تساهل(یا به قول غربی ها تلورانس) را در مناسبات اجتماعی دیده‌ایم.

    به طور مثال یک خودرویی از خیابان فرعی جلوی شما ظاهر می‌شود تا دست شما روی بوق می‌رود که چند فحش آبدار و یا به قول محمد علی خان چاروداری نثار طرف کنید، با یک لبخند ملیح دستش را از خودرواش بیرون آورده تکانی می‌دهد که یعنی رفیق با ما هماهنگ باش و هوای ما رو داشته باش!

    ما هم که هنوز الفبای آن فحش آبدار بر لبانمان قنچه نشده یک لبخند می‌زنیم و به همین سادگی از کنارش عبور می‌کنیم. این خودش در این وانفسای نفسیگر برای خودش نعمتی است به خدا وگرنه سنگ روی سنگ بند نمی‌شود در این شهرهای ما.

    حالا شما هم جناب محمد علی خان اینانلو کافی بود دستتان را مقابل همان دوربین صدا و سیما که برایش با پو ل همین ملت (البته با قیمت دو لا پهنای هر دقیقه‌ای فلان تومان) برنامه مستند می‌سازی تکان می‌دادی تا همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود. آخر پدر من چه نیازی بود که بیانیه بدهی و هیزم بریزی درآتش خشم همان جوانان احساساتی که عاشق سرزمین شان هستند؟

    یک توضیح بدهم بعد بروم سر بیانیه شش بندی شما. اینکه چرا مدام می‌گویم محمد علی خان اینانلو هم باور کنید من در این باره گناهی ندارم چون دوستان شما اینقدر خان خان کردند که یاد دوران ارباب رعیتی افتادم و پنداشتم شما هم دلتان قنج می‌رود وقتی چند نفری در تارنمای شما خان و خان بازی راه انداخته‌اند. کاریش نمی‌شود کرد؛ فئودالیته و اربابی با اینکه سالهاست عملا از این سرزمین رخت بر بسته اما تو گویی که ویروس جهش پیداکرده آن هنوز در بدن بعضی ها درحال نمودار شدن است.

    می‌خواهم بیانیه شش ماده ای شما را با هم یک بار دیگر مرور و باز خوانی کنیم. اگر چه گاهی خواندن نیازمندی‌های روزنامه باطله‌ی یک سال پیش را به خواندن بعضی نوشته ها ترجیح می‌دهم اما گاهی نیاز به از خود گذشتگی برای روشن شدن اذهان عمومی است!

    در چند روز گذشته سمت غرب کشور بودم، جائیکه برف زیاد باریده و حیوانات زندگی سختی دارند، پارسال از آهوهای “سهرین زنجان”  تصویر گرفتیم در حالی که سرما 36 درجه زیر صفر بود و آهوها جائی برای رفتن نداشتند، امسال اما وضعیت از آن هم بدتر است. قوچ و میش ها، آهوها، پرندگان و جانداران دیگر بدجوری گیر افتاده اند، در پی تهیه فیلم هائی بودم که از تلویزیون پخش کنیم تا مردم تشویق شوند با کمک محیط بانان علاوه بر اینکه به حیوانات زیان نرسانند، آنها را حفظ کنند…

    محمد علی خان در این باره نظرمن این است که قوچ و میش وآهو ها باور کنید سرمای زیر پنجاه درجه را به دیدن بعضی آدمها و دوستی های خاله خرسه آنان ترجیح می‌دهند. در ثانی این بعضی از آدمها هستند که جایی برای رفتن ندارند و به قلمرو این جانوران تجاوز می‌کنند. حالا به فرض که شما فیلمی ساخته و در تلویزیوین هم پخش شد، حالا این مردمِ اعتماد سوخته چگونه با دیدن فیلم های شما تشویق به همیاری با محیط بانان شوند؟ باور کنید که اعتماد بر باد رفته یک ملت سالها زمان می برد که باز گردد. شما اگر روزی یک فیلم هم بعد ازاین بسازید دیگرآن اثر گذشته را بی گمان ندارد، چون عملکرد شتابزاده زده و ناشیانه شما در مقابل اشتباه بردارتان و به صحرای کربلا زدن های نابجای شما موجب از بین رفتن اعتماد ملت به شما شده است.

    پریشب در اولین جائیکه به آنتن رسیدم، ناگهان سیلی از تلفن و پیامک و پیغام سرازیر شد که در مجموعه آنها اینجانب به شدت گوی سبقت را از شمربن ذی الجوشن ربوده و در عرض چند روز از چهره‌ای طرفدار طبیعت تبدیل به موجودی مابین اصغر قاتل و خفاش شب شده بودم، وقتی که به تهران رسیدم دوستانم مطالب و پیغام ها و کامنت ها را نشانم دادند، چون خودم خوشبختانه اینترنت و غیره بلد نیستم ، هنوز فرهنگش را ندارم. می ترسم ناگهان سر موضوعی احساساتی شوم …

    شمربن ذی الجوشن! درست گفتید باور کنید مردم درست تشخیص می دهند مهم نیست تا دیروز و حتا تا یک ساعت پیش شما در چه جایگاهی قرار داشتید، مهم این است که اکنون چه هستید. اما من دلم برای اصغر قاتل و خفاش شب در این قیاس نا عادلانه می‌سوزد. آن جنایتکاران نهایت چند نفر را طی یک جنایت سریالی کشتند و چند خانواده راداغدارکردند، امایک جنایتکار محیطی زیستی گلوی یک ملت را می فشرد و می‌خواهد ملتی را خفه کند. اصلا یک ملت که مثلا 80 میلیون ایرانی را اگر در نظر بگیریم هم باز اشتباه کرده‌ایم باید بگوییم که یک جهان هستی را می‌خواسته خفه کند.

    اما اینکه به عنوان یک مستند ساز! با بزرگترین و مهم ترین دست آورد بشر متمدن یعنی اینترنت آشنایی ندارید، هنر نیست وجای شگفتی و تاسف دارد، چون میلیون ها نوجوان و جوان ایرانی دیگر زبان شما را نمی‌فهمند و این در دنیای رسانه خیلی بد است.

    نگران احساساتی شدن هم نباشید. مردان تیر و کمان به دست از دوران پارینه سنگی احساسات را در خودشان کشته‌اند. ریختن خون پرندگان و چرندگان در چمنزار و دشت و کوه  بی گمان هیچ نشانی از احساسات ندارد.

    بندهای بیانیه:

    1- اول اینکه چقدر دوستان دیده و ندیده دارم که حال مطمئن هستم که دروقت سختی واقعی مرا تنها نخواهندگذاشت.

    کدام دوست برادر من؟ اینهایی که خان خان می‌کنند و هندوانه زیر بغل می‌دهند که دوست نیستند. اینها نمی‌خواهند بگذارند که شما واقعیت‌ها را ببینی و بشنوی و اشتباه را بپذیری. اینها همان‌هایی هستند که به وقتش راه خودشان را ازشما جدا نموده و تلاش می‌کنند تا در یک دو گانگی زشت همرنگ ملت شوند. اشتباه نکنید اسیر مجیز گویی و تملق نشوید این همان آفتی است که فرهنگ ما را تهدید می‌کند.

    2- برای هزارمین بار فهمیدم که ما ایرانی ها مردمی احساساتی هستیم ، زود گرم میشویم ، گر  میگیریم ، داد و فریاد راه می اندازیم ، چشمها را می بندیم ، دهان ها را باز می کنیم ، حالا فرق نمی کند طرف لیونل مسی باشد ، بابک زنجانی باشد یا اینانلو ، همین طوری فحش های چارواداریست که از دهانمان بیرون می ریزد .

    هرودوت 2500 سال پیش گفته است :

    ایرانیان مردمی شریفند که بر فرشهای نفیس گام می نهند و سخنان نغز می گویند.

    البته هنوز فرشهای نفیس را داریم.

    واژه به واژه این بند از بیانیه شما توهین به شعور ملت ایران است. جای پرداختن ندارد و هر اکابر رفته ای که این جملات را بخواند، متوجه توهین های نهان وآشکارآن خواهد شد. اما محمد علی خان اینانلو هردوت که تاریخ نویسی در سنگر دشمن ملت ایران بود، شرافتمندی ایرانیان را نتوانسته نادیه بگیرد و می‌گوید؛ ایرانیان مردمی شریفند…

    اما شما در نهایت …(چه بگویم) ایرانی را بری ازشرافت می‌دانید وآنان را فقط مالک فرش‌های نفیس می‌دانید. شگفتا شگفت از این همه بی مهری به باشندگان این سرزمین.

    3-این وسط تعدادی هم نایب تیمورخان و خانم مارپل شده بودند “از کانالهای خصوصی مطمئن” کسب خبر میکردند ، شماره پرونده میدادند ، با کمال شجاعت اسم و فامیل بازی می کردند ، سازمان محیط زیست را تهدید می کردند ، وسط بازیهای کارآگاهی شخصا حکم هم صادر می کردند ، شخصا اجرا هم می کردند ، فحش هم میدادند مثل ریگ.

    محمد علی خان اینانلو! این سخنان چه معنایی دارد؟ ملتی احساس کرده که در حقشان ستمی روا شده و به داشته های سرزمینی اش تجاوزی صورت گرفته، چرا نباید جست‌وجوگری پیشه کند و بانی این جنایت و تجاوز را بشناسد؟ چه فرقی می‌کند چه کسی این تجاوز را مرتکب شده است. مهم این است که به حقوق میلیون‌ها ایرانی تجاوز شده؛ چرا باید ناراحت باشید که این ملت اینقدر نسبت به سرزمین و حیات وحش این سرزمین نگاه وفادارانه و متعصبانه دارد؟ مگر نه اینکه به زعم خودتان مستند و فیلم  می‌سازید تا این ملت ملاحضات زیست محیطی داشته باشد؟ این کارآگاه بازی ها و جست‌وجوگری ها همان چیزی است که شما فقط شعارش را در طی این سالها داده‌اید اما ملت به این اصول باورمند بوده و رعایت کرده و خواهان حقوق خویش است.

    4- بعضی از  همکاران حرفه ای عمل کردند ، با آوردن حرف اول اسم ترجیح دادند که با احتیاط عمل کرده و ثابت کنند که فرهنگ رسانه را دارند ، تحقیق کردند ، به محیط زیست سمنان و شاهرود زنگ زدند و با احتیاط نقل قول کردند .

    این روزها زندگی خصوصی رئیس جمهور فرانسه زیر ذره بین میلیو نها فرانسوی قرار گرفته است. می‌دانید چرا؟ چون وقتی که در جایگاه یک الیت روشنفکری و یک مسئول و یک فرد شاخص اجتماعی قرار می‌گیری، باید به تمام معنا آن باشی که می‌گویی و شعارش را می‌دهی و نسبت به هر عملی در برابر ملت پاسخگو بوده و از پاسخ دادن فرار نکنی. ملت ما خسته شده‌اند اینقدر که روزانه با این حروف الفبای فارسی مصلحت اندیشی واعتمادآنان به بازی گرفته شده است. ا. م . ب . چ . ط. ذ و…

    5- بعضی ها اما نرسیده به رودخانه لخت شدند،از قدیم گفته اند اول به رودخانه برس،مطمئن باش که آب دارد ، بعد لخت شو و گر نه بدون اینکه شنا کرده باشی مردم بدن لخت تو را دیده اند.

    اینجا را هم بازاشتباه کرده ای محمد علی خان اینانلو، می‌دانی چرا؟ چون مردم رودخانه که هیچ، بلکه یک دریا دوگانگی را دیدند و سپس فریادکشیدند. آن کسی که بدن لخت پارینه سنگی‌اش را به مردم نشان داد اتفاقا شما بودید. چون با این رفتار و فرار به جلو و فرافکنی نشان دادید که اتفاقا بوی باروت آن تفنگ قوچ کش را باید در لباس های به بندآویخته و در پستو نهان شده‌ی شما جست‌وجو کرد نه کس دیگری.

    6- …و اما سرمنشا این حرکات ، دیده بان طبیعت یا هر چیز دیگری ، من نمی شناسمشان ، حتما چند جوان احساساتی اند ، و تردید ندارم که نیتشان خیر بوده است ، گامی در جهت حفظ طبیعت اما متاسفانه شتابزده عمل کردند ، احساساتی شدند ، مطلب و مقاله و اسم و فامیل و عکس و دل و روده بنده را روی سایت گذاشتند ، بی آنکه به گسترش عاقبت کار بیندیشند ، فرهنگ رسانه را رعایت نکردند ، معنای تیغ در دست زنگی مست را نمی دانستند ، حال نمیدانم چه میکنند ، یاد بچه ای می افتم که نصف شب در تاریکی شیشه مربا را انداخته و باقی قضایا.

    محمد علی خان چه ایرادی دارد که چند جوان طبیعت دوست و دیده بان طبیعت اینگونه در برابر چنین جفایی احساساتی شوند؟ این کجایش بد است؟ اگر سکوت می‌کردند و اسیر هژمونی رسانه‌ای و جایگاه اجتماعی شما می‌شدند خوب بود؟ به فرض آنان اشتباه هم کرده باشند و به تعبیر شما دل و روده شما را روی سایت ها گذاشته باشند! می‌گویند آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است. شما هم می‌توانستید در نقش یک پدر و یا بردار بزرگتر خیلی باآرامش و بردبارانه و خردمندانه رفتار می‌کردید و به این جوانان احساستی پاسخی مستند و دوستانه می‌دادید که جوانان عزیز، کسی که مرتکب چنین جنایت زیست محیطی شده است من نبوده ام بلکه بردارم بوده و من از کار بردارم تبری جسته و نسبت به آن به سهم خودم پوزش خواهی می‌کنم.

    باور کنید همین یک جمله فضای رسانه‌ای را چنان تحت تاثیر قرار می‌داد که شما جایگاهی به مراتب بهتر از گذشته در نزد ملت می‌یافتید.

    چه نیازی به این همه بالا و پایین پریدن بود .

    در علم روانشاسی کودک می گویند تلاش کنید تا در روابط روزانه با کودکان روزی چند بار به هر دلیلی ازآنان پوزش خواهی کنید تا شجاعت اعتراف به اشتباه را از کودکی بیاموزند.

    محمد علی خان اینانلو! باور کنید که هیچ دست پشت پرده‌ای در این باره نیست. اتفاق نادرستی روی داده و جامعه هم به فراخور دلنگرانی هایش واکنش نشان داده است. اگر غیر از این بود باید دچار شگفتی می‌شدیم.

    خیلی نوشته‌ام؛ خیلی بیشتر ازآنی که تصورش را می‌کردم قلم زده‌ام. نفس‌مان گرفته و تپش قلبمان به شمارش افتاده مجالی برای دلتنگی در این برهوت سیمان و آهن نیست. شده‌ایم زنده به گورانی که در زیر خروراها دود و سیاهی و غبار دفن شده‌ایم کاش زنده به گور خاک می‌شدیم. کلاغ ها هم دیگر تاب و توانی برای ماندن در اینجا ندارند، اما با همه‌ی اینها اینجا سرزمین من است. دوستش می‌دارم و برای پاکی و زندگانی‌اش خواهم کوشید.

    * تابناک

  • پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    دیده بان حقوق حیوانات: مطالبی که می خوانید، نوشته محمد علی اینانلو، شکارچی پیر و تئوریسین کشتار حیوانات است که در سایت موسسه طبیعت منتشر شده. طبق معمول خود بزرگ بینی های اغراق آمیز و پوشالی این شخص در عبارات این متن به چم می خورد. این بار گویا خصلت وحشیانه شکارگری نیز نمایان شده و عباراتی استفاده شده که شان نویسنده را بیش از پیش نمایش می دهد.

    «ما داریم اخته می‌شویم!
    در میان حملاتی که در چند روز اخیر به من شد، آقای اصغر فاضل معاون محیط طبیعی قبلی سازمان نیز اظهار لحیه‌ای فرموده بودند که نقل به مضمون «چرا به ما شکارچیان تواب اعتماد نمی‌کنی» من معمولاً قاطی جنگ‌های اینترنتی نمی‌شوم چون بلد نیستم و “فرهنگ آن را نیز ندارم”  اما  جواب آقای فاضل را می‌دهم:
    آقای فاضل عزیز اگر حافظه‌تان یاری کند، آن روز به شما گفتم که در محیط زیست نمی‌توان احساساتی اندیشید و سانتی مانتال عمل کرد، به همین دلیل شما به درد این کار نمی‌خورید، فرمودید پس به درد چه کاری می‌خورم؟ گفتم و هنوز می‌گویم که شما با این احساسات لطیف باید مدیر مدرسه دخترانه بشوید. محیط زیستی که محیط بانش ماهی یک بار هم پوتین از پا در نمی‌آورد به درد شما نمی‌خورد.
    آقای فاضل اولا شما در حدی نیستید که من اعتماد شما را درخواست کنم ثانیاً طبیعت علی رغم همه زیبائی‌ها بسیار خشن و خطرناک است و مدیریتش مردانگی می‌خواهد، آدم‌های اخته‌ای مثل من نمی‌توانند طبیعت را حفظ کنند. متاسفانه ما داریم با مختصر مقرری‌ ماهانه اخته می‌‌شویم و موجود اخته هرگز نمی‌تواند در روند طبیعت موثر باشد چه منفی چه مثبت.
    محمدعلی اینانلو»

    ______________________________

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

  • خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دیده بان حقوق حیوانات: مطالبی که می خوانید، نوشته معمد علی اینانلو، شکارچی پیر و تئوریسین کشتار حیوانات است که در سایت موسسه طبیعت منتشر شده. متاسفانه طبق معمول خود بزرگ بینی های اغراق آمیز و بیهوده این شخص در تمام عبارات و جملات این نوشته جاری است تا جایی که به نظر می رسد اصولا انجام برخی از این کارهای خیر (در صورت صحت) با هدف انتشار و نمایش و برتری جویی انجام شده است!

    «مردم عزیز ، مهربان و با فرهنگ شاهرود ، این نامه را با بی میلی اما از سر درد برای شما می نویسم علیرغم شغلم که حرف زدن برای تعداد کثیری را ایجاب می کند همواره سعی کرده ام که کارهایم را در سکوت و آرامش انجام دهم و سر و صدائی اطرافم نباشد اما امروز علیرغم میل باطنی این سکوت را می شکنم چون به شخصیت و آبرویم توهین شده است ، شخصیت و آبروئی که بخشی از آن را شما به من دادید، زمانیکه عده ای از فرهیختگان شما جمع شدند و مرا به عنوان “شهروند افتخاری شاهرود” مفتخر کردند از این افتخار بزرگ اشک در چشمانم حلقه بست و لوحی را که به من داده بودند به عنوان یکی از بزرگترین افتخارات زندگی در دفتر کارم نصب کردم اما امروز می خواهم این لوح را به شما پس بدم و تنها به ایرانی بودنم مفتخر باشم و شاهرودی بودنم را فرو بگذارم.
    چند تن همشهری های شما مرا متهم به گناهی کردند که حتی روحم نیز از آن خبر نداشت و متعاقب آن در عالم گسترده اینترنتی سیل تهمت ها، ناسزاها، نارواها و فحش هائی از سراسر ایران و جهان به سویم سرازیر شد که آبروی سی ساله مرا به بازی گرفت، فرزندان “شاهرود قاره کوچک” حتی لحظه ای نیندیشیدند که این لقب ” قاره کوچک” را که دائم با مباهات به کارش می برند، حتی برایش کتاب چاپ می کنند و مجلس می گیرند  از کجا آورده اند، آن ها حتی لحظه ای نیندیشیدند که “محمد علی اینانلو” متهم آ ن ها در زمان جنگ تحمیلی چند کامیون کمک به جبهه های جنگ ارسال کرد، آن ها نفهمیدند که متهم آ ن ها در تمام سال های تحریم چقدر محصولات استراتژیک کشاورزی برای کشور تولید کرد، آن ها ندیدند که متهم آن ها که این همه ناسزا نثارش شد چه کمکی به جامعه ورزش شاهرود کرد، آن ها ندانستند و نفهمیدند که کمک های مالی متهم آن ها ورزش والیبال شاهرود را راه انداخت که اکنون از جمله برادران مظفری که افتخار کشوراند از محل آن کمک ها رشد کردند، آن ها توجه نکردند که متهم آن ها در نزدیک ترین روستای شاهرود از روستائی بی دار و درخت ، منطقه ای پر از باغ و درخت و تاک ساخت، آن ها نفهمیدند که شخص مورد ناسزای آن ها در شاهرود چند طرح کشاورزی ایجاد کرد، آن ها نفهمیدند که متهم آن ها سال ها با هزینه شخصی خانه سالمندان را اداره کرد، آن ها نفهمیدند که متهم آن ها چند سال است که محل نگهداری بیماران روانی را زیر نظر دارد، آن ها هرگز نفهمیدند که متهم چقدر حواله به آقای هاشمی نماینده کفش ملی داد که برای بچه های بی بضاعت کفش و جوراب تهیه کند، آن ها هرگز نفهمیدند که متهم آن ها برای امیر آهنی محیط بان پیر شهرشان چقدر زحمت کشید تا او را و اداره محیط زیست شاهرود را از دام اتهام برهاند، آن ها هرگز نفهمیدند که متهم آن ها محیط بانی را که مادام العمر به پرداخت دیه محکوم شده بود از دام محکومیت رهائی بخشید، آن ها هرگز نفهمیدند که او چقدر برای جمع کردن پول کوشید تا محیط بانان محکوم استان سمنان را رهائی بخشد ، آن ها هرگز نفهمیدند که متهم آن ها  برای محیط بانان محکوم به اعدام یاسوج چقدر کوشیده و هنوز می کوشد، آن ها هرگز نفهمیدند که اگر هم اکنون سازمانی به نام محیط زیست وجود دارد در سایه کوشش های اوست، زمانیکه در دهه شصت نمایندگان مجلس امضا جمع می کردند که سازمان حفاظت محیط زیست را به عنوان یک نهاد زائد و هزینه بر منحل کنند همین محمد علی اینانلو ، متهم با دوندگی ها و بحث های فراوان مانع انحلال آن شد که هم اکنون این همه محیط بان از جمله رئیس و محیط بانان شاهرود در ان کار می کنند آن ها دیدند اما  نفهمیدند که متهم آن ها با میلیون ها کیلومتر سفر در جاده های خطرناک ایران هزاران ساعت برنامه تلویزیونی و ده ها فیلم مستند برای حفاظت طبیعت و حیات وحش  ایران تهیه و پخش کرد، آن ها هرگز نفهمیدند که متهم آن ها بنیان گذار صنعت طبیعت گردی در ایران بود که برای صدها جوان موجب ایجاد شغل شد، آن ها هرگز نفهمیدند که …
    مردم شاهرود ! آن ها هرگز نفهمیدند چون لابد مشتی جوان تحریک شده  بودند و آبروی مرا با خام اندیشی به بازی گرفتند اما … اما چرا بزرگان و ریش سفیدان شما نفهمیدند ، چرا برگزیدگان و فرهیختگان شما نفهمیدند؟ من واقعا رنجیده ام و    می خواهم اگر جسارت نباشد طی مراسمی لوح شاهرودی افتخاری و لوح “محیط بانی افتخاری” خودم را پس بدهم چون در ظرف ده روزی که آبروی گرانبهای من در فضای اینترنتی به تاراج می رفت هیچ حرکت و عکس العملی از شما ندیدم، مایلم که علاوه بر مردم شاهرود این نامه را نماینده مردم شاهرود، فرماندار محترم ، استاندار محترم، ریاست دادگستری استان و شهرستان، دادستان محترم، رئیس محیط زیست شهرستان و استان و از همه مهمتر فعالان و حافظان محیط زیست و طبیعت مردان و زنان شاهرود “قاره کوچک” بخوانند و لحظه ای بیندیشند. متاسفم که مجبور شدم پس از سال ها سکوت خود را بشکنم و حرف هائی را بگویم که گفتن آن ها را خود پسندی و ریا میدانم.

    با کمال خضوع – شاهرودی افتخاری سابق
    محمد علی اینانلو»

    ______________________________

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

     

  • دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    Animal-Rights-Watch-ARW-7116

    دیده بان حقوق حیوانات: سایت موسسه طبیعت گردان وابسته به شکارچی پیر مطلبی به قلم یک به ظاهر کارشناس طبیعت منتشر کرده است که خواندنش نه تنها خالی از لطف نیست، بلکه نشان دهنده میزان سواد گردانندگان و شناختشان از واژه کارشناس است. توضیحات سطح پایین نوشته شده توسط این شخص شباهت زیادی به داستان های سانسوری و روابط سانسوری تر شعرای قرن هفتم و هشتم هجری دارد. دلبری های این کارشناس و توصیفش از مرد سبیل کلفت و جذابش را بخوانید:

    «درود بر شما

    لطفا پیام مرا به جناب آقای محمد علی خان اینانلو برسانید:

    محمد علی خان!

    هیچ انسانی بری از خطا و اشتباه نمی باشد و همگان شاهدیم که در همین وادی بی سامان محیط زیست کهنه اوریال های کپه داغ محیط زیستی ما در عمل میش بره لارستان هم ازآب بدر نیامدند. ولی درباره این غوغای اخیر پیرامون شکار شما و یا حضرت خداوندگار اخوی در تپال به چند نکته باید توجه داشت:

    محمد علی اینانلو به عنوان یک پیشرو در عرصه طبیعت و حیات وحش، خوب و یا بد، دین بزرگی بر همه ما دارد. محمدعلی خان هم بری از خطا نبوده و امامزاده نمی باشد ولی شخصیتی شناخته شده باید آنقدر زیرک باشد که در منطقه ای چون تپال در نزدیکی شهر شکار غیر مجاز نکند، شاهکوه به آن بزرگی و یا ارتفاعات تک افتاده جنوب سمنان با قوچ اوریال صحرایی جایی است که برای شکاردزدی آماده است.

    اصلا گیریم محمد علی خان خونخوار و خوشتیپ شکار دزدی کرده آیا این انفجار خبری برای لاپوشانی پروژه های مخربی چون پالایشگاه در کنار میانکاله نمی باشد، آیا این هیاهوی بسیار برای لاپوشانی بودجه دلاری یوزپلنگ آسیایی نیست که معلوم نشد پول ها در کجا هزینه شده است؟

    اینانلو خشن است، قد بلند است، سبیل کلفت است، محبوب دل خانم هاست، خار دیده کارمندان محیط زیست و ان جی او های کذایی است،…. همه اینها درست ولی این شخص همانند یکی از پیشتازان غرب وحشی و یا پایه گذاران مدنیت در استرالیای قرن نوزدهم می باشد. با همین هیکل و قوای و آن صدای مخملی اگر خودش را وقف سینما می نمود اکنون سوپراستارهایی چون گلزار را به راحتی پشت سر می نهاد.

    اصلا ممدلی خان سبیلش را با چربی اطراف قلوه آهو تاب می دهد، هیچ دانشی از بوم شناسی نوین ندارد و یک شکارچی بی رحم است ولی آیا اینانلو بیشتر برای شناساندن محیط زیست کوشش نموده و یا آن فلان دکتر سرگین نگر فلان دانشگاه که در زیر گوشش پارک ملی گلستان و خجیر و سرخه حصار را به یغما بردند و مولانا هنوز به حرمسرای پر و پیمان خویش چسبیده است.

    عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
    که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
    من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
    هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
    همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
    همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
    سر تسلیم من و خشت در میکده‌ها
    مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
    ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
    تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
    نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
    پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
    حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
    یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت

    محمد علی خان!
    زبانم تند و قلمم زبر است
    ولی طبیعت ایران این را می طلبد نه مشتی دکتر سهمیه بی سواد که آنگونه که خودشان گفتند سه هزار نفر بدون کنکور وارد مقطع دکترا شدند، پس کجاست صدای اعتراض بزرگان فرضیه پرداز محیط زیست ایران بابت بی سوادان سهمیه ای

    محمد علی خان!
    درد این است

    هیچکس، و منجمله شما، بدور از خطا نیست و داستان اخیر هیاهوی بسیار برای هیچ است.»

    ________________________

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان