دیده بان حقوق حیوانات: این روزها تصویری در گروه های مجازی دست به دست می شود که مایه خجالت هر ایرانی است. تابلوی یکی از مناطق حفاظت شده تحت اختیار سازمان حفاظت محیط زیست که آماج گلوله تفنگ به دستان و ولگردان طبیعت کشور شده است و تاسف بار تر اینکه کشتارچیان به همین حد هم بسنده نکرده اند و با وقاحت تمام بر روی تابلو عبارت «مرگ بر محیط بان» را هم نوشته اند!
ده سوراخ و یک جمله مرگ بار بر تن تابلوی یک ارگان دولتی (که طبق قانون صدمه زدن به آن مستوجب جرایم بسیار سنگین است.) تنها بخشی از فرهنگ کشتارچیانی را نمایش می دهد که «تئوریسین کشتار» در رسانه ها برایشان تبلیغ می کند و همواره در تلاش است تا آنها را مظلومانی قانون مدار و طبیعت شناس و حافظ محیط و زیستمندانش جلوه دهد. «تئوریسین کشتار» مکرر ادعا می کرد و می کند کشتارچیان عالِم ترین حافظان محیط زیست هستند؛ اما هنگام عیب یابی، همین حافظان عالِم را در صورت عدم صدور جواز شکار، خطری برای جان محیط بانان معرفی می کند. این ادعا که در صورت عدم صدور مجوز به ظن آقایان «شکارچی قانون مدار» به «شکارکش» تبدیل می شود، نه تنها نشان از منش والای کشتارچیان ندارد، بلکه بیش از هر چیز اعتراف صریح یک شکارچی پیر است بر اینکه کشتارچی در هر حال می کشد، خواه مجوز بدهید خواه نه!
در سال های اخیر، یکی از توجیهات مضحک طرفداران کشتار در رسانه ها این بوده که بالا بردن جرایم کشتار، جان محیط بانان را به خطر می اندازد و عدم صدور مجوز کشتار، کشتارچیان قانون مدار را به حیطه تخلف روانه می کند. آیا خودنمایی فرهنگی و گردنکشی در برابر قانون از این بیشتر سراغ دارید؟!
پیش تر و در مطلبی در مورد تخریب تابلوهای محیط زیست با گلوله و اسپری نوشته بودیم که «آیا در ۱۲ سال مدرسه، مسجد محل، فروشگاه مهمات شکار، دفتر ثبت مالکیت خودرو و یا در خانه ایرانی ها جایی برای شرح این تخلف هست؟» و آیا اصولا آموزش لازم و کافی به عنوان پیش نیاز حمل سلاح به تفنگ داران ارایه می شود؟! در مطلبی دیگر نیز نوشته بودیم که آیا تفنگ داران از حداقل های سلامت روانی برخوردارند ولزوم نظارت حداقلی بر سلامت روان تفنگ به دستان را تذکر داده بودیم. جالب اینکه «تئوریسین کشتار» در دفاع از کشتارچیان و تئوری سازی برای کشتار چنان شیپور را وارونه می نوازد که فراموش می کند به جای احساساتی خواندن حامیان حیوانات و مقایسه دنیای ذهنی آنها با دنیای کارتون های پلنگ صورتی، عاقلانه تر است کشتارچی تفنگ به دستی را احساساتی بخواند که غیرتی می شود و مزاحم همسرش را با گلوله می کشد، در مشکلات خانوادگی با اسلحه شکاری پدر و مادرش را می کشد، وقتی پدرش برایش ماشین نمی خرد، مادر را با گلوله شکار می کند، از فرط منطقی بودن(!) اعتیاد پسرش را با گلوله و مرگ درمان می کند، به خاطر اختلاف در شکل برگزاری مراسم ختم با شلیک سلاح شکاری منطقش را به رخ می کشد، سارق دامداری را با شلیک گلوله منجر به مرگ دفع می کند، به خاطر اختلافات خواهرزاده خود را می کشد، هنگام شوخی با اسلحه شکاری دخترخاله خود را می کشد، پلیسی که برای نجات جانش اقدام می کند را با گلوله می کشد، سر همسر 62 ساله اش را با اسلحه متلاشی می کند، در درگیری خیابانی وسط شهربا اسلحه شکاری قدرت نمایی می کند، به صورت ناخواسته گلوله ای از سلاحش خارج می شود و هم رکابش را می کشد، رییس یک پارک ملی را به گلوله می بندد، روی محیط بان اسلحه می کشد، با گلوله بر تن محیط بان یادگاری می نویسد، صورت محیط بان را آماج ساچمه های سربی قرار می دهد، بر سر شکار در ملک خصوصی مالک را می کشد، با سهل انگاری دختر شش ساله اش را می کشد، به خاطر شنا کردن قتل انجام می دهد،یا به ضابط رسمی قضایی 58 ساچمه عیدی می دهد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.