برچسب: محمد درویش

  • یک درس فراموش نشدنی از الاغ های جزیره هنگام/ تصویری

    یک درس فراموش نشدنی از الاغ های جزیره هنگام/ تصویری

    دیده بان حقوق حیوانات: / محمد درویش*: نامش هنگام است؛ یک جزیره زیبا با سواحل مرجانی استثنایی که کمتر از ۱۰ کیلومتر طول و ۵ کیلومتر عرض دارد و در مجموع، حدود ۲۵۰۰ نفر از ایرانیان را در خود جای داده است. سرزمین کوچکی که دست‌کم ۲۰۰ هزار سال از عمرش در هیبت یک جزیره در میان آب‌های نیلگون خلیج فارس می‌گذرد. با این وجود، می‌خواهم در باره‌ی رخدادی شگفت‌انگیز با شما سخن بگویم که در هنگام رخداده و هنگامه‌ای در دل و جانم برپا داشته است …

    ماه گذشته، فرصتی دست داد تا به بهانه‌ی حضور در یک کارگاه آموزشی برای جوامع محلی اطراف تالاب شور و شیرین و میناب به دیار مردم خونگرم و عزیز هرمزگان بروم. در جریان این سفر، با مردی آشنا شدم به نام حسین آقاخانی زنجانی، یک فعال محیط زیست و متخصص غواصی که چند سالی است در جزیره هنگام می‌کوشد تا هم به رونق گردشگری منطقه کمک کند و هم جذابیت‌های طبیعی هنگام را به نحوی از گزند رفتارهای غیرمسئولانه‌ی گردشگران درامان بدارد. از همین رو، تلاش می‌کند تا در کنار کسب و کار خود، به کاشت و مرمت مرجان‌ها، پاکسازی سواحل هنگام از زباله و امداد و نجات برای حیوانات و پرندگان آسیب‌دیده‌ی منطقه هم بپردازد. ماجرایی که در این نوشتار می‌خواهم به شرح آن بپردازم، حاصل یکی از مشاهدات و تجربه‌های باورنکردنی حسین آقاخانی زنجانی است …

    حسین آقاخانی در حال تیمار یک میش بره

    ماجرا برمی‌گردد به اواخر سال ۱۳۹۰، زمانی که حسین با وانت نیسان آبی‌رنگش – که یکی از معدود خودروهای موجود در جزیره است – مشغول عبور از جاده‌ی ساحلی موسوم به قیر بوده که ناگهان با الاغی روبرو می‌شود که در وسط جاده نشسته و راه را بر او سد کرده بود! انگار می‌خواست به او چیزی بگوید … وی پس از پیاده شدن از خودرو، درمی‌یابد که پای الاغ زخمی و متورم شده و قطعه‌ای فلز در آن فرو رفته است؛ فلزی که متعلق به یک قوطی کنسرو باز شده است که ظاهراً توسط گردشگران پس از مصرف در جزیره رها شده بود. البته حسین هر چقدر تلاش می‌کند، نمی‌تواند الاغ زخمی را بگیرد و آن حیوان بخت برگشته، لنگان لنگان از محل می‌گریزد (گفتنی آنکه سالهاست این الاغ‌ها – که زمانی برای کارکردهای ترابری و حمل و نقل به جزیره وارد شده بودند – به حال خود رها شده و به صورتی نیمه وحشی به زندگی خود ادامه می‌دهند).

    الاغ مجروح در حیاط مدرسه

    تا اینکه چند روز بعد به حسین اطلاع می‌دهند که الاغ زخمی خود را به محوطه‌ی حیاط مدرسه جزیره رسانده … او نیز بلافاصله به محل می‌رود و همان طور که در تصاویر می‌بینید با کمک همکارانش، الاغ مجروح را گرفته و پس از بیرون آوردن تکه‌های باقیمانده‌ی قوطی کنسرو و پانسمان پای مجروحش که متأسفانه از شدت جراحت کرم زده بود، او را به حال خود رها می‌کند …

    محل جراحت

    این ماجرا می‌گذرد تا حدود یکماه بعد … وقتی که حسین مشغول کار در دفتر خود بود و ناگهان متوجه صداهایی در محوطه‌ی بیرونی دفترش می‌شود … بله، صداها متعلق به همان الاغ بود که اینبار با چند هم‌نوع دیگرش خود را به محل کار حسین رسانده بودند! چرا که آنها هم جملگی دچار همان بلا شده و پای‌شان از وجود قطعه‌ای فلز دچار عفونت و درد شده بود و حالا آمده بودند به نزد انسانی که پیش‌تر برادری‌اش را برای الاغ‌ها ثابت کرده بود …

    ضدعفونی کردن زخم با بتادین

    نتیجه گیری اخلاقی:
    نخست: لابد خوانندگان وفادار این سطور، هنوز قصه‌ی ۲۵ دی ماه ۱۳۹۲ را به یاد دارند؟ انگار همچنان آن درس‌ها و شرمندگی‌ها ادامه دارد! ندارد؟

    Animal-Rights-Watch-ARW-8051دوم: هر چند از پرتاب‌کنندگان قوطی‌های کنسرو خالی در طبیعت ابراز انزجار می‌کنم و امیدوارم بازخوانی این روایت منجر شود تا خوانندگان عزیز این سطور هم، چنین کرده و اگر این قوطی‌ها را در طبیعت یافتند، بلافاصله به جمع‌آوری‌شان اقدام کنند؛ اما انگار اگر آنها نبودند، اینک ما درنمی‌یافتیم که زدن برچسب «نفهم» به الاغ‌ها تا چه اندازه نشان از نادانی خطاب‌کنندگان دارد! نه؟
    سوم: همان طور که بارها گفته‌ و نوشته‌ام، این کمال بی‌انصافی و نامهربانی است که پست‌ترین هم‌نوعان انسان‌نمای خویش را با القاب و صفت‌هایی حیوانی چون: گربه ‌صفت، جغد شوم، کفتار پیر، خفاش شب، خرس نفهم، سگ پدر، گراز بلا، گورخر مصیبت و … خطاب کنیم. اگر می‌خواهیم «خشونت» را در جامعه مهار کنیم، شاید نخستین گامش آن باشد تا از آن نوع رفتارها و گفتارهایی که ناخودآگاه به ترویج خشونت با حیوانات – به ویژه در نزد کودکان – می‌انجامد، پرهیز کنیم.

    دوست دارم حسین را ...

    و واپسین کلام آنکه
    دوست دارم حسین آقاخانی زنجانی را، هموطن فرزانه‌ای که بی‌منت بخشی از وقت و سرمایه‌ی خویش را نثار آن گروه از هموطنان‌مان می‌کند که هرگز نمی‌توانند به او بگویند: دست مریزاد …

    * پام/ مدیرکل آموزش ومشارکت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست

  • نامه سرگشاده ی محمد تاجران به اینانلو؛ یادی از عباثی که یادش داغ بود/ وبلاگی میهمان

    نامه سرگشاده ی محمد تاجران به اینانلو؛ یادی از عباثی که یادش داغ بود/ وبلاگی میهمان

    Animal-Rights-Watch-ARW-7320

    دیده بان حقوق حیوانات/ محمد تاجران*: سلام جناب اینانلو
    من محمد تاجران هستم، همون رفیق عباث جعفری که بعد از حادثه دیدنش ۳ ماه به دنبالش میگشت توی نپال.
    از عباث گاهی در مورد شما حرف هایی شنیده بودم و بعضی‌ از گفته‌هایتان در مورد عباث بعد از حادثه دیدنش خیلی‌ با چیزی که از عباث شنیده بودم تناقض آشکاری داشت اما چون دیگر عباثی نبود که حقیقت را بدانم و بازار دوستی‌‌ها و ارادت‌ها به عباث گرم بود در پی‌ اون حادثه و هر کسی‌ در پی‌ بافت کلاهی بود از نمد به آب رفته عباث و شما هم به حق کم نگذاشتید.
    آنقدر گفت‌هایتان برام مهم نبود که زحمت بکشم و چند خطی‌ بنویسم و بنا به روحیه خود عباث که بنای پاسخ دادن به هر چیزی را نداشت سکوت کردم.
    اما گویا این همه سکوت از طرف همه اهالی طبیعت گردی و محیط زیست شما رو به این توهم انداخته است که گویا اینجا قحط الرجال است و شما تنها مرد این میدان!!!
    راستی‌ هرگز به این مساله فکر کرده اید چرا کسی‌ نمی‌گوید که محمد درویش را به جرم شکار گرفته اند؟
    اما به دلیل اینکه اینبار ساکت نشستن خود ظلمی است به محیط زیست و فرهنگ ایران چند خطی‌ برایتان نوشتم!! اگر الان هم آرش نور آقایی دلگیر از رفتار زشت شما تصمیم به دوری نمی‌گرفت باز ساکت بودیم و مینشستیم و می‌خندیدیم به بازی‌های کودکانه شما!! اما به قول سعدی ساکت نشستن به وقت سخن گویی خود ظلمی است و به یادگار چند خطی‌ برایتان نوشتم که بدانید ما اهالی طبیعت گردی و محیط زیست آنچنان که شما میپندارید نادان نیستیم که هر حرف بی‌ ریشه ا‌ی‌ را بپذیریم!! و شما مسلما هر آنجایی که مورد احترام باشید در میان طبیعت گردان و فعالان حقیقی‌ محیط زیست جایگاهی آنچنان که خود میپندارید ندارید!
    به نام زدن ایده حضور یوز در برزیل و بهره‌‌برداری زشت از (بر این واژه تأکید می‌کنم چون چیزی غیر از آن‌ نیست!!) آن در حضور مردم ایران را شاید بتوان زیر سبیلهای درشتتان رد کرد ولی‌ آنچه که انسان‌ها را در تاریخ ماندگار می‌کند سلامت رفتارشان است که گویی شما چندان بهره ا‌ی‌ از آن نشان ندادید!! (حداقل در این مورد و آنچه که من از عباث می‌دانم!).

    بگذریم… کلام کوتاه می‌کنم که وقت بنده و همه آنهایی که در حوزه گردشگری و طبیعت کار میکنند ارزشمند تر از آن‌ است که صرف پرداختن به این موضوع گردد.
    تنها امید دارم که آرش عزیز صبورانه این کودکی و جاه طلبی شما را نادیده بگیرد و همچنان عاشق به راهی‌ که در پیش گرفته است برای اعتلای این سرزمین (منظور جائی‌ است که سهم شما از آن‌ نان است و سهم عاشق‌های آن‌ خون دل!) ادامه دهد که شما را نمیدانم ولی‌ ما و این سرزمین به امثال آرش هنوز خیلی‌ نیاز مندیم!

    متأسفانه برای رفتارتان احترامی قائل نیستم!!
    محمد تاجران

    *برج سینا

    تحریریه دیده بان: یاد عباثِ آزادکوه یا همان عباث جعفری، طبیعت رویی که خیال آمدن نداشت را گرامی میداریم.

    _____________________________

    غیرت، توصیه اسماعیل میرفخرایی برای آنان که پشت صحنه بدنبال کباب کردن گوشت شکارند!

    مناظره شکار/ فیلم

    مناظره تلویزیونی شکار/ تصویری

    رسانه ملی و آگهی رپرتاژ شکارچی پیر/ باز هم اینانلو خود را کارشناس خواند و منتقدان را به باد تمسخر گرفت

    ناصر کرمی هم تایید کرد اینانلو دروغ گفته است!

    اپورتونیست‌های زیست محیطی و شنگول و منگول وارونه!/ ادامه عکس العمل ها به دروغ گویی های شکارچی پیر

    باز هم خداوند این کشور را از دروغ و خشکسالی دور نگه دارد!/ در ادامه دروغ گویی های شکارچی پیر

    خوش خدمتی مجری نچسب «ورزش و مردم» به دروغگویی اینانلو/ مزاح کودکانه شفیع و اینانلو با «یوزپلنگ پلو»!

    آرش نورآقایی: آرام شویم!

    چقدر تو بزرگواری مَرد!/ خداحافظی ایده پرداز اصلی درج نشان یوز بر پیراهن تیم ملی بعد از دروغ شکارچی

    دروغ رسمی شکارچی پیر در برنامه فوتبالی ۹۰/ سوء استفاده علنی از نا آگاهی هوامل برنامه ۹۰

    سقوط آزاد «محمدعلی اینانلو» با دروغ شاخدار در برنامه نود! + اسناد

    شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

  • صدور پروانه شکار در ایران غیرمنطقی است

    Animal-Rights-Watch-ARW-5721
    دیده بان حقوق حیوانات: در جایی که در 20 سال گذشته هیچ آماری از تعداد حیات وحش در ایران توسط سازمان حفاظت محیط زیست منتشر نشده است، هیچ دلیل منطقی برای صدور پروانه شکار برای اتباع داخلی و خارجی وجود ندارد.
    به گزارش خبرگزاری میراث فرهنگی- گروه محیط زیست- در 20 سال گذشته سازمان حفاظت محیط زیست هیچ آماری از تعداد کل و میش و بز و جبیر و آهو در سرزمین ایران منتشر نکرده است. این بدان معناست که این آمار وجود ندارد. دادن پروانه شکار در جایی منطقی است که تعداد جانور از تحمل بوم شناختی زیستگاه بیشتر باشد و شکار، راهی برای ایجاد تعادل به حساب بیاید. در جایی که از زمان شکل گیری سازمان محیط زیست تاکنون در حدود 90 درصد از حیات وحش ایران نابود شده است، صدور پروانه شکار به هر شکل، غیرمنطقی است.
    محمد درویش، فعال حوزه محیط زیست در این باره به CHN گفت: شکار یا دادن پروانه و مجوز شکار و در واقع حذف فیزیکی یک جانور در جایی منطقی است که تعداد آن از ظرفیت تحمل بوم شناختی زیستگاه بیشتر شده و چاره ای جز حذف فیزیکی حیوان برای ایجاد تعادل میسر نباشد.
    او در پاسخ به این پرسش که چرا دخالت انسان لازم است در جایی که طبیعت، خود می تواند این تعادل را ایجاد کند، گفت: «هنگامی که انسان زنجیره های غذایی را بر هم زده به طوری که دشمن طبیعی جانورانی مانند کل و بز از بین رفته اند، طبیعی است که طبیعت نتواند این تعادل را ایجاد کند و در نهایت بابت ایجاد این تعادل پروانه شکار صادر می شود.»
    به گفته او، این کاری است که برای تعادل در جمعیت کانگورو و شتر در استرالیا و گوزن در انگلستان انجام می شود اما به هر حال باید پذیرفت این که ساعت ها به دنبال یک حیوان بدویم تا در نهایت با یک تیر او را از پا درآوریم، غیراخلاقی است.
    به گفته درویش، مجموع کل و بز و قوچ و میش در ایران در همه مناطق حفاظت شده، 111 هزار راس است در حالی که در ابتدای شکل گیری سازمان حفاظت محیط زیست در سال های میانی دهه 40، تنها در دشت ارژن و دشت برم در استان فارس، بیش از 200 هزار راس از این جانوران زندگی می کرد.
    این نشان می دهد که در این سال ها، سرزمین ایران بیش از 90 درصد حیات وحش خود را از دست داده است هرچند تنها دلیل یا مهم ترین دلیل این اتفاق، شکار نبوده است.
    حتی اگر صدور پروانه شکار را بر این اساس که شکار بابت ایجاد تعادل در زیستگاه جانور انجام می شود، بپذیریم، قاعده آن است که بدانیم جمعیت مازاد وجود دارد. این در حالی است که سازمان حفاظت محیط زیست در 20 سال گذشته چنین آماری منتشر نکرده و دلیل آن این است که این آمار وجود ندارد.
    او اضافه کرد: فرهنگ شکار همیشه در ایران وجود داشته و برای تغییر آن زمان و تلاش بسیاری لازم است.
     
    قیمت پروانه شکار
    اما چندی پیش شورای عالی حفاظت محیط زیست بنا به پیشنهاد سازمان حفاظت محیط زیست و به استناد ماده (3) قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست-مصوب 1353- بهای پروانه شکار و صید و بهای جانوران وحشی از لحاظ مطالبه ضرر و زیان را تعیین کرد.
    بر این اساس، بهای پروانه ویژه شکار و صید پستانداران شامل؛ کل (هر راس) برای اتباع خارجی از 4 تا 6 هزار دلار و اتباع ایرانی از 2 تا 9 میلیون ریال، قوچ اوریال برای اتباع خارجی از 5 تا 8 هزار دلار و اتباع ایرانی 9 میلیون ریال، قوچ البرز از 5 تا 7 هزار دلار برای اتباع خارجی و برای اتباع ایرانی از 2 تا 9 میلیون ریال، قوچ ارمنی بین 6000 تا 6500 هزار دلار و 2 تا 9 میلیون ریال به ترتیب برای اتباع خارجی و ایرانی، قوچ اصفهان از 6 تا 7 هزار دلار برای اتباع خارجی و 2 تا 9 میلیون ریال برای اتباع ایرانی، آهو و جبیر از 3500 تا 4500 دلار و 5 میلیون ریال به ترتیب برای اتباع خارجی و ایرانی، با مدت اعتبار حداکثر 5 روز از تاریخ صدور تعیین شده است.
    همچنین بهای پروانه ویژه شکار گراز (هر راس بر اساس طول دندان) از هزار تا 1500 دلار برای اتباع خارجی و 800 هزار ریال برای اتباع ایرانی است که طول مدت مجاز برای دریافت پروانه حدود 8 ماه است و هر متقاضی مجاز به دریافت 5 پروانه در طول فصل است.
    بر اساس این مصوبه، بهای پروانه شکار خرگوش و تشی برای اتباع خارجی 40 دلار و اتباع ایرانی 150 هزار ریال با مدت اعتبار پروانه 1 ماه و شکارچی دو روز در هفته مجاز به شکار سه رای خرگوش و تشی در هر سفر، بهای پروانه شکار هر گونه از پرندگان وحشی غیر حمایت شده 50 دلار به ازای هر پرنده برای اتباع خارجی و 600 هزار ریال برای اتباع ایرانی است که مدت اعتبار شکار برای اتباع خارجی 3 روز و حداکثر تعداد مجاز صید 10 قطعه است و برای اتباع خارجی 6 ماه و چهار قطعه در هر سفر تعیین شده است.
    این مصوبه از سوی محمدرضا رحیمی؛ معاون اول رئیس جمهور برای اجرا ابلاغ شده است.
    اما میان پروانه شکار داخلی و پروانه شکار برای اتباع خارجی تفاوت معناداری به چشم می خورد. درویش در مورد این تفاوت می گوید: «من اساسا با دادن پروانه شکار چه داخلی و چه خارجی در شرایط کنونی حیات وحش، مخالف هستم اما در هر حال وقتی اصل ماجرا در حال انجام است، باید پذیرفت که طبیعی است هزینه شکار برای اتباع خارجی باید بیشتر باشد چون زیستمندی که توسط این افراد شکار می شود از منابع داخلی سرزمین استفاده کرده است و البته در باقی موارد مانند تخت هتل ها نیز تفاوت قیمت برای گردشگران داخلی و خارجی قابل توجه است.»
    او با انتقاد دوباره از دادن پروانه شکار برای اتباع خارجی گفت: «این دیدگاه که از طریق اکوتوریسم شکار؛ اقتصاد را سامان بدهیم، لازم است تغییر کند.»
    اما دادن پروانه شکار برای اتباع ایرانی و خارجی در حالی انجام می شود که در تمام دنیا نسبت به این موضوع واکنش های تندی وجود دارد. درویش در این باره می گوید: «هنگامی که عکس پادشاه اسپانیا در کنار فیل مرده منتشر شد واکنش ها آن چنان تند بود که او ناچار به عذرخواهی شد و البته عذرخواهی او پذیرفته نشد.»
    او اضافه کرد: «در حال حاضر حساسیت مردم در تمام دنیا نسبت به شکار زیاد شده و بسیاری از مردم به گیاهخواری روی آورده اند.»
  • نمایشگاه شکار و اسکندر فیروز!/ وبلاگ میهمان

    Animal-Rights-Watch-ARW-5529
    Animal-Rights-Watch-ARW-Darvish
    دیده بان حقوق حیوانات/ محمد درویش: در آخرین روزهای آخرین ماه پاییز، دوازدهمین نمایشگاه بین‌المللی محیط زیست، پس از دو بار تغییر زمان و یکبار تغییر مکان، سرانجام در تهران گشایش یافت؛ آن هم ظاهراً با مشارکت جدی برخی از  تشکل‌ها و انجمن‌های حامی شکار که بسیاری از فعالان و دوستداران محیط زیست ایران، آنها را اصولاً نه تنها دوست محیط زیست رنجور وطن نمی‌دانند، بلکه براین باورند که شلیک مستقیم به حیوانات به عنوان نوعی تفریح یا ورزش، آن هم در شرایطی که جمعیت وحوش ایران به اندازه‌ای نگران‌کننده در سراشیبی سقوط قرار گرفته، عین جنایت در حق نسل‌های امروز و آینده است.

    با این وجود، آنچه که در این میان شگفت‌آورتر می‌نماید، شکاف ژرفی است که به نظر می‌رسد هنوز بین منزلت شکار و شکارچی در ایران و خارج از آن وجود دارد. یعنی در حالی که در دنیا با شتابی معنادار بر شمار آن گروه از شکارچیانی که از گذشته خود ابراز ندامت کرده، افزوده شده و به دلیل نگاه سنگین جامعه به رفتار خونریزانه ایشان در کشتار حیوانات، حاضر به تحمل هزینه گزاف اجتماعی اصرار بر سلوک‌شان نیستند، در ایران، هنوز می‌توان شکارچیانی را یافت که با غرور و افتخار نه تنها از گذشته کشتارهای‌شان با نیکی و رضایت یاد می‌کنند، بلکه همچنان اصرار بر تداوم آن هم دارند! چرا؟  کافی است عاقبت خوان کارلوس، پادشاه اسپانیا، یا کارلوس دلگادو، وزیر گردشگری جزایر بالریک را مقایسه کنیم با نگاه فاتحانه و طلبکارانه‌ی اغلب شکارچیان موجود در ایران، تا دریابیم که چه راه طولانی نرفته‌ای هنوز باید طی شود تا شکارچیان محترم دریابند: اقدام برای کشتن یک حیوان ساکن در زیست‌بوم ایران، نه تنها افتخار نیست، بلکه سبب شرمساری است. همانگونه که پادشاه و وزیر اسپانیایی – که تصاویرشان در کنار لاشه حیوانات شکارشده منتشر شده بود – مجبور به عذرخواهی رسمی شدند و البته به رغم آن عذرخواهی، مردم آنها را هرگز نبخشیدند.

    در این میان چراغ سبز سازمان حفاظت محیط زیست به جامعه‌ی شکارچیان در نمایشگاه بین‌المللی تهران و در اختیار نهادن بخش عمده‌ای از فضای نمایشگاه برای تبلیغ ابزارآلات شکار، از نکاتی تأمل‌برانگیز است و در حالی رخداده که همزمان، آقای محمدی‌زاده  با صراحت می‌گویند: به دنبال محدود کردن شکار و صید هستیم. سیاست درستی که البته باید خیلی زودتر شکل می‌گرفت و به اجرا درمی‌آمد؛ چرا که گزارش‌های متعددی وجود دارد که آشکارا نشان می‌دهد شمار اغلب پستانداران ساکن در زیستگاه‌های حیات وحش، به طرز محسوسی کاهش یافته است. کافی است بدانیم، مطابق بررسی‌های پل مک کریدی که نتایج آن برای نخستین‌بار در سال ۲۰۰۵ منتشر شد، در هنگامی که کشاورزی در ۱۰ هزار سال پیش آغاز شد، وزن همه مهره‌داران روی زمین و هوا در مقایسه با وزن انسان، دام و حیوانات خانگی‌اش به ۹۹٫۹ درصد می‌رسید؛ نسبتی که امروز  از دو درصد تجاوز نمی‌کند. بنابراین، واضح است که  ما با چه شتاب ویرانگری در حال از دست‌دادن تمامی‌سرمایه‌های ژنتیکی خود، به ویژه در آسمان و خشکی‌ها هستیم؛ هرچند که البته گزارش‌های متعددی هم وجود دارد که نشان می‌دهد، وضعیت صید در محیط‌های آبی هم اصلاً خوب نیست.

    نکته‌ای که در این میان حایز اهمیت است، خاطره‌ای از اسکندر فیروز، بنیانگذار سازمان حفاظت محیط زیست در ایران و یکی از نخستین مؤسسان کانون شکار است. ایشان، در صفحه ۲۶۹ از کتاب خاطرات ۴۹۱ صفحه‌ای خود که اخیراً در ایالات متحده آمریکا منتشر شده است، پس از شرح آخرین سفرشان به آفریقا برای شکار در اوایل سال ۱۳۴۶، چنین آورده‌اند: «شکار شیر و به ویژه شکار فیل، نوعی وازدگی و احساس انزجار نسبت به شکار – یعنی کشتن حیوانات به عنوان ورزش سالم یا تفریح! – را در من به وجود آورد. پس از سفر آفریقا، دوربین‌های عکاسی، جانشین تفنگ‌هایم شدند و به مراتب راضی‌تر بودم که در کلکسیونم عکس‌های خوب، جای شاخ یا پوست حیوانات را بگیرند.»
    کتابی که باید آن را خواند
    همان‌طور که مشاهده می‌کنید، مشهورترین شکارچی ایران، نزدیک به نیم قرن است که برای همیشه شکار را کنار گذاشته و از آن ابراز انزجار می‌کند؛ مردی که به خوبی از زیستگاه‌ها و توانمندی‌های بوم‌شناختی کشور آگاهی دارد و بیش از دو دهه، در بالاترین رده، مسئولیت مدیریت محیط زیست ایران را برعهده داشت و هنوز هم عاشقانه طبیعت ایران را دوست دارد و در آخرین سخنرانی‌اش در جریان برگزاری همایش تالاب‌ها در ماه گذشته در تهران، چنان از طبیعت رنجور وطن سخن گفت که چشمان بسیاری از حاضران خیس شد.
    باشد که دوستانی که هنوز فکر می‌کنند با اصرار بر تداوم شکار کردن، دارند به اقتصاد محیط زیست، اکوتوریسم و یا تداوم کیفیت حیات وحش ایران کمک می‌کنند، دریابند که تا چه اندازه راه را بر خطا رفته و عملی غیراخلاقی و غیر علمی مرتکب شده‌اند. همچنین امیدوارم روزی شاهد انتشار کتاب خاطرات این مرد بزرگ در ایران باشیم؛ خاطراتی که بی‌شک فرازهای بسیاری از فصل‌های آن، به ویژه آن هنگام که از تأثیر اشغال کشور توسط متفقین در سال‌های پایان جنگ جهانی دوم سخن گفته و از قتل عام و کشتار فجیع حیات وحش ایران توسط سربازان روسی و انگلیسی یاد کرده است، می‌تواند سندی ماندگار در تاریخ محیط زیست ایران به شمار آید.

    ___________________________

    دیدگاه ها

    وبلاگ ها

     

     

  • جاری شدن موقت آب زاینده رود زندگی میلیون‌ها قطعه ماهی را تهدید می‌کند

    یک فعال محیط زیست، جاری شدن موقت آب را مانند مسکنی برای دردهای زاینده رود دانست و افزود: این جاری شدن به دلیل پایان فصل کشاورزی و به دست آمدن آب مازاد به وجود آمده است ولی نباید فراموش کرد با جاری شدن موقت این آب مازاد، میلیون ها قطعه ماهی در عرصه حدود 230 کیلومتری رها می‌شوند که با قطع شدن دوباره آب، این ماهی ها از بین خواهند رفت.
    به گزارش مهر درویش تصریح کرد: حل ریشه‌ای مشکلات در گرو اصلاح برخی روندهای موجود است و مشکل زمانی حل می شود که راندمان کشاورزی از 35 درصد کنونی به نرمال جهانی برسد و به اعتقاد من استان اصفهان با سطح دانش و نیروهای متخصص از این توانایی برخوردار است.
    درویش در پایان یادآور شد: اصفهان باید با پتانسیل‌های موجود به سمت کشت گلخانه ای، کاهش ضایعات غذایی در بخش کشاورزی، توسعه اکوتوریست حرکت و با قدرت اقتصادیو سطح دانش مناسب، اصفهان می‌تواند به قطب تولید انرژی الکتریکی با استفاده از انرژی خورشیدی در کشور تبدیل شود.

  • مردي كه با خرس‌ها در سميرم مي‌رقصد!

    دیده بان حقوق حیوانات: روزنامه شرق در مطلبی به قلم محمد درویش، فعال بیابان زدایی نوشت:

    تقريبا همه ما ماجراي تلخ و انزجارآور سلاخي يك خرس مادر به همراه دو فرزندش را در دامنه‌هاي مشرف به دهستان ونك از توابع شهرستان سميرم به ياد داريم. ماجرايي كه در شهريورماه گذشته رخ داد و به‌حق بازتابي گسترده و اظهار خشمي سزاوارانه را به دنبال داشت. به‌نحوي‌كه حتي گروهي از مردم تصميم به برگزاري تجمع در اعتراض به چنين ددمنشي آشكاري گرفتند. افزون بر آن، دادستان و دادگستري وارد ماجرا شد و شخص جنايتكار را دستگير كرد و تقريبا همه روزنامه‌ها، راديوها و تلويزيون‌هاي فارسي‌زبان داخل و خارج از كشور آن را انعكاس داده و به فراخور گرايه‌هاي خويش، موضوع را تحليل كردند. كار حتي به آنجا رسيد كه شنبه گذشته گروهي از تشكل‌هاي مردم‌نهاد فعال در حوزه محيط‌زيست و حقوق حيوانات با انتشار بيانيه‌اي، خواهان آن شدند تا روز20 شهريورماه به عنوان روز مبارزه با خشونت عليه حيوانات نام‌گذاري شود.
    اين تشكل‌ها، با بيان اينكه اعتراضات مردمي پس از انتشار فيلم كشتار خرس‌ها در تاريخ ايران بي‌سابقه بود، در بيانيه خود آورده‌اند: «حيوان‌آزاري و نامهرباني با حيوانات رخدادي نادر نيست، اما گاه برخي رخدادها جريان‌ساز مي‌شود و مي‌تواند براي هميشه در ذهن انسان‌هاي باوجدان جاي بگيرد.» به همين دليل، آنها نوشتند: «ما گروه‌هاي فعال حقوق حيوانات و محيط زيست، سازمان‌ها و گروه‌هاي زيست‌محيطي و فرهنگي به همراه شخصيت‌هاي حقيقي اين عرصه خواستاريم كه فاجعه مرگ خرس‌ها براي هميشه در تاريخ ايران ثبت و ضبط شود.»
    نكته‌اي كه البته نگارنده به آن نقد دارد! زيرا الان حدود يك هفته از انتشار خبر ديگري در همان منطقه، يعني روستاي ونك سميرم مي‌گذرد؛ روستايي كه يكي از باغدارانش به بهانه ممانعت از آسيب رسيدن به درختان ميوه‌اش، آن سه خرس را به شكلي ددمنشانه كشته بود؛ اما اين بار ماجرا شكل ديگري دارد و گروهي از باغداران ونكي، به رهبري غلام اميري كوشيده‌اند تا يك خرس ماده را كه در يك حوضچه ايزوگام‌شده‌ گير كرده بود، نجات داده و او را تا نزد جفتش در ارتفاعات شمس‌آباد مشايعت كنند. اما اين رخداد اميدبخش و زندگي‌آفرين هرگز نتوانسته بازتابي چون رخداد تلخ نخستين در رسانه‌هاي گروهي و دنياي مجازي بيابد! چرا؟ به راستي چرا بازتاب رسانه‌اي نجات يك خرس در سميرم به اندازه قتل يك خرس در همان محل انعكاس نمي‌يابد؟! چه شده است ما را… اگر كار آن باغدار سميرمي كه اقدام به قتل فجيع آن خرس مادر و دو فرزندش، آن هم به جرم آسيب رساندن به درختان باغش كرد بد است – كه حتما هم بد و انزجارآور است – به نظرم كار آن باغداران همشهري‌اش در همان روستاي ونك سميرم كه بيش از دو ساعت كوشيدند تا يك خرس ديگر را از خطر غرق شدن در يك استخر پر از آب نجات دهند، بسيار شايسته تقدير و انعكاس است. اگر نفر نخست را به زندان افكنده و جريمه مي‌كنيم، بايد نفر دوم را تكريم كرده و نامش را بارها و بارها در رسانه‌ها تكرار كنيم. بايد همه بدانند كه در اين مملكت غلام اميري‌ها و محمد قدسي‌ها هم زندگي مي‌كنند كه مي‌كوشند با به خطر انداختن جانشان، جان يك خرس را در سميرم يا خلخال يا جان يك پلنگ را در منطقه حفاظت‌شده گلول سراني (خراسان شمالي) نجات دهند.
    بله، اينجا هم ايران است… سرزمين كوروش و فردوسي و حافظ و خيام و نيماي بزرگ كه يگانه سرودشان خردمندي و عشق‌ورزي و دوست داشتن بود… بياييم همه به افتخار هموطن بودن با غلام اميري و محمد قدسي‌ها، تمام قد بايستيم و رفيق آسماني‌مان را شكر كنيم. بياييم اگر مي‌خواهيم روزي را در حمايت از مهرورزي با حيوانات نام‌گذاري كنيم، بهانه آن نام‌گذاري، نجات جان يك حيوان باشد نه سلاخي او. پس آيا بهتر نيست به جاي 20 شهريور، بيستمين روز از نخستين ماه پاييز، ماه مهر را به نشانه مهرورزي با حيوانات گرامي بداريم و از آنهايي كه به جاي هماوردي با حيوانات، هم‌ دردي با آنها را ترويج مي‌كنند، تكريم كنيم و اين فرهنگ را امتداد دهيم؟

    _______________

    خبر مرتبط:

    انتشار اخبار مشکوک در پرونده قاتل خرس های سمیرم/ افاضات نماینده سمیرم و تلاش برای تخفیف جرم!

    بیانیه گروه های زیست محیطی در رابطه با «روز مبارزه با خشونت علیه حیوانات»

    باز هم ونک سمیرم، باز هم خرس قهوه ای!/ نجات یک خرس در منطقه پس از خبر رسانی های دیده بان

    اعتراض به بداخلاقی: از ونک سمیرم تا پارک ملت جام جم!

    اقدام کنید! ضجه توله خرس ها را تا ابد تکرار خواهیم کرد

    عاملان «قتل خرس‌ها» باید محاکمه شوند .

    سابقه چاقوکشی قاتل خرس های سمیرم/ جریحه دار شدن احساسات سمیرمی ها

    تهدید رسانه ها توسط نماینده سمیرم/ آزادی قاتل خرس های سمیرم با قید وثیقه

    دستگیری شکارچیان سابقه‌دار سه رأس خرس قهوه‌ای

    تعیین جریمه برای مقابله با کشتار حیوانات بازدارنده نیست

    جنایت در حق حیوانات/ بلوتوث های سیاه زیست محیطی، خطری جدی و بی سابقه برای حیات وحش/ فیلم و عکس

    ما، خرس و آنها: دوستی خطرناک ترین خرس های جهان با انسان/ تصویری

    شکارچیان خرس های سمیرم دستگیر شدند / مجازات سنگین در انتظار متخلفان

    جنایت در حق حیوانات/ بلوتوث های سیاه زیست محیطی، خطری جدی و بی سابقه برای حیات وحش/ فیلم و عکس