نویسنده: تحریریه

  • بازی با مرگ در پناهگاه پرندگان مهاجر

    بازی با مرگ در پناهگاه پرندگان مهاجر

    Animal-Rights-Watch-ARW-8333

    دیده بان حقوق حیوانات: در حالی که خطر شیوع آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان به عنوان یک هشدار مهم از سوی سازمان دامپزشکی و سازمان حفاظت محیط زیست کشور اعلام شده اما سود کلان حاصل از تجارت پرندگان، چشم سوءاستفاده کنندگان را بر خطرات زیست‌محیطی بسته است.

    به گزارش خبرگزاری فارس از ساری، هر ساله 3 میلیون‌ پرنده مهاجر مهمان تالاب‌های مازندران هستند تا به زیست طبیعی خود ادامه داده و دوباره به زیستگاه‌های اصلی‌شان بازگردند.

    امسال به دلیل مشاهده آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان در زیستگاه اولیه پرندگان مهاجر، کشورهایی که میزبان این مهاجران طبیعت هستند؛ هشدارهایی را در زمینه پیشگیری از آن دریافت کردند که مهم‌ترین و اصلی‌ترین راه، ممنوعیت صید و شکار بوده است.

    باوجود ابلاغ ممنوعیت صید و شکار به تمامی ادارات حفاظت محیط زیست کشور و تاکید سازمان حفاظت محیط زیست بر این موضوع، اما شاهد صید آشکار و پنهان انواع پرندگان از جمله پرندگان مهاجر هستیم تا جایی که گویی مسئولان را یارای مقابله با آن نیست.

    از اوایل پاییز در تالاب‌ها و آببندان‌ها و مناطق حفاظت شده مازندران شاهد حضور پرندگان مهاجری هستیم که از قطب شمال برای ادامه حیات طبیعی خود، فرود آمده‌اند تا در صبحگاه یا شامگاهی که دیر نیست، به زیستگاه اصلی خود بازگردند.

    علاوه بر مناطق حفاظت شده مازندران، تالاب‌ها و آببندان‌هایی هستند که پرندگان مهاجر در آنها فرود می‌آیند و این تالاب ممکن است در واقع اراضی کشاورزی باشد مانند تالاب «سرخرود فریدونکنار» و یا آببندان باشد مانند «لپوی زاغمرز» که هر کدام صاحبانی دارند.

    یکی از موضوعات قابل بحث این است که گویا، صاحبان این املاک فکر می‌کنند استقرار پرندگان در ملک آنها به معنای آزادی عمل‌شان در قبال پرندگان است تا جایی که بعضا از ایجاد موانع برای ورود محیط‌بانان و مسئولان در این زیستگاه‌های موقت، دریغ نکرده و جلوی چشم مسئولان محیط زیست با پهن کردن دام‌های هوایی به صید پرندگان مهاجر مشغول می‌شوند.

    جای تامل دارد که سال‌ها است تالاب‌های مازندران و به‌ویژه فریدونکنار، به دروازه‌ای برای تجارت پرندگان تبدیل شده است و عده‌ای نیز با چهره‌ای موجه در بین عامه و متقاعد کردن دستگاه‌های دولتی و مسئولانی که خود را به خواب زده‌اند؛ بازار صید، خرید و فروش پرندگان نایاب و حفاظت شده را به دست گرفته‌اند.

    سکوت مسئولان که به معنای ناامید شدن آنها از فعالیت‌های یک گروه معلوم‌الحال است نیز جای تامل دارد، و البته جای تاسف است که نماینده دولت در فریدونکنار، از سر ناچاری و فرار از تهدیدات این گروه، به طور غیرمستقیم و با سنت شمردن صید پرندگان مهاجر، سعی می‌کند تا افکار عمومی را قانع کند.

    صید پرندگان مهاجر در مازندران فقط مختص فریدونکنار نیست زیرا در تالاب‌های بهشهر نیز شاهد بروز چنین حوادثی البته در مرتبه‌ای بسیار نازل‌تر از فریدونکنار هستیم اما بازار امن خرید و فروش و کانون معاملات، در فریدونکنار است.

    پرندگان صید یا شکار شده به راحتی در خیابان‌ها و بازار این شهر به فروش می‌رسند و حتی فروش آنها از فروش مرغ هم پیشی گرفته است و گویا مردم ترجیح می‌دهند در فصولی از سال، طعم پرندگان وحشی را بچشند.

    اما برخی مردم چه می‌دانند که غذای لذیذ آنها ممکن است سم مهلک و کشنده‌ای باشد، آیا مردم به خوبی فرق یک پرنده حرام‌گوشت و حلال‌گوشت را تشخیص می‌دهند؟ آیا مردم از سلامت شکارها اطمینان دارند؟ آیا آماده و خرد کردن گوشت پرندگان مهاجری که احیانا ویروس کشنده‌ای به نام آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان را در خود پنهان داشته و انتشار این ویروس در محیط نیز عواقب خطرناکی را به دنبال دارد؛ مورد توجه صیادان است؟

    در شرایطی که مسئولان حوزه دامپزشکی، محیط زیست، بهداشت و درمان، انتظامی و نظارتی به خوبی از اتفاقاتِ در حال انجام اطلاع دارند، آیا نباید ابزار قانونی محکمی وارد عمل شده و به این تجارت کثیف پایان دهد؟

    از یک طرف شاهد تامین غذای قوها و سایر پرندگان مهاجر در تالاب‌های فریدونکنار و علاقه مردم و مسئولان مازندرانی به ویژه استاندار مازندران به این مهمانان زمستانی هستیم و از طرفی دیگر شاهد مردم و بعضا مسئولانی هستیم که  در صف نخست یک تجارت سیاه قرار گرفته‌اند بی‌‌آنکه عواقب آن را در نظر بگیرند.

    برخی‌ها مدعی‌اند که سازمان حفاظت محیط زیست به بهانه آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان، امسال پروانه صید و شکار را ممنوع کرده است و هیچ خبری از این بیماری نیست، اما این دسته از افراد بهتر است با هر صیدی که انجام داده و پرندگان را به کشتارگاه‌های خود می‌برند؛ دعا کنند تا فردی به این بیماری مبتلا نشود.

    همچنین قابل توجه این دسته از افراد است که اخیرا بیماری آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان در کشور چین شیوع یافته و علاوه بر گرفتن جان هفت نفر از شهروندان چینی، خساراتی را نیز به پرندگان بومی و صنعت طیور این کشور وارد ساخته است.

    با توجه به شرایط فعلی کشور که در تحریم و محدودیت‌های اقتصادی قرار داریم و باوجود 192 واحد مرغداری مادر و تولید سالانه حداقل 400 میلیون قطعه جوجه یک‌روزه در مازندران که قطب تولید مرغ گوشتی کشور را به خود اختصاص داده؛ لازم است تا شیوع آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان که پای آن به کشور همسایه رسیده است؛ به طور جدی مورد توجه قرار گیرد.

    خسارت به مرغداری‌ها و از بین رفتن پرندگان خانگی در اثر اپیدمی احتمالی آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان در کشور، یک خسارت سنگین و حتی غیرقابل جبران در شرایط فعلی است.

    موضوع صید پرندگان از گذشته در مناطقی چون فریدونکنار مرسوم بوده و مردم به صورت سنتی به صید پرندگان می‌پرداختند اما به دنبال تجارت از این راه نبودند زیرا به اندازه نیاز خود صید می‌کردند.

    حدود یک‌دهه است که صید پرندگان مهاجر به یک شغل فصلی در تالاب‌های مازندران تبدیل شده است، گروهی فرصت‌طلب و سودجو که گویی دست‌شان به همه جا بند است؛ به تبلیغ فرهنگ استفاده از موهبت‌های الهی در تالاب‌ها! می‌پردازند و با پهن کردن انواع دام‌های جدید مانند تورهای هوایی، بی‌توجه به بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌ها، بازار صید و فروش پرندگان را به دست گرفته‌اند تا جایی که در نشست‌های مختلف، حتی مسئولان و محیط‌بانان را به برخورد فیزیکی و یا اغتشاش در جامعه، تهدید می‌کنند.

    هر روز در کنار خبرهایی مبنی بر دستگیری متخلفان صید و شکار، خبرهایی از زخمی شدن و یا تهدید محیط‌بانان نیز بر صفحات مجازی و مکتوب رسانه‌ها به چشم می‌خورد که حاکی از یک اتفاق نامبارک در حوزه محیط زیست است.

    به گزارش فارس، به نظر می‌رسد با توجه به مقاومت‌های گروهی خاص در برابر قانون و حتی مقابله با محیط‌بانان و بعضا به خطر انداختن امنیت جانی آنها، به راه افتادن یک بازار به‌ظاهر پرسود اما همراه با خطرات زیست‌محیطی و احتمال خطر بیوتروریسم، لازم است که سازمان پدافند غیرعامل و دستگاه قضایی در راستای همراهی با دستگاه نظارتی محیط زیست، محکم‌تر از گذشته با قانون‌شکنان حوزه محیط زیست مقابله کنند تا از یک تجارت فریبنده و خطرآفرین جلوگیری شود.

  • دلفین‌ها هم عزاداری می‌کنند

    دیده بان حقوق حیوانات: انسان‌ها تنها گونه‌های زیستی نیستند که به خاطر مرگ عزیزانشان عزاداری می‌کنند، این رفتار در میان بسیاری از پستانداران،‌از جمله دلفین‌ها رواج دارد.

    براساس گزارش همشهری به نقل از وايرد، پيش از اين رفتارهاي دلسوزانه و عزادارانه در ميان وال‌هاي دندان‌دار كه فرزندانشان را از دست داده‌اند، راسوهاي دريايي، ميمون‌ها، شامپانزه‌ها و فيل‌ها مشاهده شده بود.

    اكنون محققان در مطالعه‌اي جديد دريافته‌اند دلفين‌هاي خالدار اقيانوس اطلس كه با نام استنلا فرونتاليز شناسايي مي‌شوند نيز براي فرزندان نوزاد خود كه به دلايل مختلف مي‌ميرند،‌ عزاداري مي‌كنند.

    پژوهشگران جانداران دريايي تاكنون در دو مورد عزاداري دلفين‌هاي خالدار را براي فرزندان از دست رفته‌شان به ثبت رسانده‌اند. در يكي از موارد، يك قايق‌ران قايق‌هاي توريستي شاهد آن بود كه چهار دلفين بالغ جسد بچه دلفيني را روي سرهاي خود در نزديكي سطح آب حمل مي‌كنند، اين رفتار براي 30 دقيقه ادامه داشت و پس از آن دلفين‌ها از آن منطقه دور شدند.

    در رويدادي ديگر، خدمه يك كشتي مطالعاتي شاهد حمل جسد يك بچه دلفين توسط دلفيني بالغ بودند كه به احتمال زياد مادر دلفين كوچك‌تر بوده‌است. در هر دو مورد جسد‌هاي دلفين‌ها نشانه‌اي از فساد در خود نداشتند و اين به آن معني است كه دلفين‌هاي كوچك به تازگي مرده بوده‌اند.

    محققان هردو جسد را براي تعيين علت مرگ جمع‌آوري كردند و دريافتند هردو بچه دلفين به مرگ طبيعي جان خود را از دست داده‌اند. دلفين‌هاي باتل‌نوز و پوزه دراز نيز رفتارهايي مشابه از خود به نمايش گذاشته‌اند. تفاوت رفتار عزادارانه دلفين‌هاي خالدار با ديگر انواع دلفين‌ها در مدت زمان عزاداري است، زيرا دلفين‌هاي ديگر جسد درگذشته خود را براي روزها روي سر حمل مي‌كنند، حتي زماني كه جسد آغاز به پوسيدن مي‌كند.

    هنوز مفهوم دقيقي از اين رفتار دلفين‌ها به دست نيامده‌است، با اين‌همه فيليپ آْلوس از مركز مطالعات زيست‌محيطي و دريايي دانشگاه پورتو معتقد است اين رفتار تداعي‌گر عزاداري است و دلفين‌ها با اين‌كار براي از دست رفته خود عزاداري مي‌كنند. وي معتقد است حيواناتي كه در سيستمي مادرسالارانه زندگي مي‌كنند، از قبيل فيل‌ها و نهنگ‌هاي قاتل، و همچنين حيواناتي كه در گروهي متشكل از اعضاي مرتبط با هم زندگي مي‌كنند، از توانايي عزاداري برخوردارند.

  • موش‌های تهران، شهروند یا عضوی از اکوسیستم؟

    موش‌های تهران، شهروند یا عضوی از اکوسیستم؟

    Animal-Rights-Watch-ARW-8335

    دیده بان حقوق حیوانات: انگار خوراک گربه‌ها تنها در برنامه های کودک موش است؛ چراکه در واقعیت خیابان‌های پایتخت اوضاع رنگ دیگری به خود گرفته است؛ چون موش‌هایی در شهر ما سکونت دارند که هیچ گربه‌ای برای نزدیک‌شدن به آنها خطر نمی‌کند.

    به گزارش ایسنا، امسال بیش از 30 هزار نفر از شهروندان تهران از حیوانات موذی به 137 پناه برده‌اند؛ این آماری است که “مسعود سلیم جوهری ،” رئیس سامانه 137 از آن خبر داده است.

    اما این تنها بخشی از داستان موشهای تهران است؛ در چند ماه اخیر موش‌های شهرمان بارها خبرساز شده‌اند؛ چنانکه یک بار جمعیت 50 میلیونی و یکبار داستان احتمال حمله آن‌ها به شهر مطرح شد.

    از سوی دیگر گفته می‌شود نباید تنها روی بد سکه را ید؛ زیرا این موجودات در اکوسیستم شهری نقش‌هایی هم بر عهده دارند خیلی بیکار بیکار هم نیستند و نباید از وجود آن در شهر هراس داشت. اما آیا اکوسیستم شهری ما در حال حاضر در شرایط عادی است که حضور این تعداد موش هم در آن عادی تلقی و بخش از اکوسیستم تعریف شود؟

    “محمدهادی حیدرزاده” مدیرکل محیط زیست استان تهران در پاسخ به این پرسش با بیان این که “تناسبی بین جمعیت و خدمات اکوسیستم وجود ندارد” می‌گوید: اختلال در هر اکوسیستمی که جمعیت آن بیش از ظرفیت باشد، طبیعی است و تا زمانی که تناسبی بین بارگذاری جمعیت و خدمات اکوسیستم نداشته باشیم، ناهنجاری‌های زیست‌محیطی به وجود می‌آید.

    موش‌ها هیولا نیستند….

    واقعیت این است که اوضاع خیابان‌های تهران چندان خوب نیست و شاید این شرایط در سایر شهرها هم صادق باشد اما “ترسیم وضعیت بدتر ” هم راه حل مناسبی به نظر نمی‌رسد.

    “رضا قدیمی” مدیر عامل شرکت ساماندهی مشاغل و صنایع آلاینده که متولی اصلی برآورد جمعیت و کنترل حیوانات موذی است در این باره می‌گوید : بر اساس آخرین سرشماری، برآورد می‌شود یک میلیون و 800 هزار موش در تهران وجود داشته باشند اما دقت داشته باشید این موش‌ها آدم‌خوار نیستند و آدم‌خواری موش‌ها توهم ناشی از دیدن فیلم‌های هالیوودی است؛ چراکه موش مانند کلاغ همه‌چیزخوار است اما حمله‌ای ندارد.

    وی همچنین با بیان اینکه نژاد موش‌های تهرانی “رت نوروژی” است گفت: این موش‌ها به دلیل سازگاری بالا و تولید مثل آسان در سطح شهر تهران به وفور یافت می‌شوند اما موش‌ها هیولا نیستند.

    اما در مورد تعداد، محمدحسین بازگیر –مدیر محیط زیست شهر تهران معتقد است ” اساسا سرشماری و ارائه آمار پرجمعیت موش‌های شهر منطقی به نظر نمی آید. و این عدد قطعی نیست؛ چراکه در درجه اول تهران به عنوان یک پهنه زیست‌محیطی مرز مشخصی ندارد تا در برآورد جمعیت مد نظر قرار بگیرد. علاوه بر آن لایه‌های پایین‌تر از سطح زمین محل زندگی این حیوانات موذی است.”

    وی می‌افزاید: در برخی نقاط به صورت پایلوت شمارش‌هایی صورت گرفته اما نتوانستند کار کامل و جامعی انجام دهند، به همین خاطر آمارهای متفاوتی ارائه می‌شود.

    وی در گفت‌و‌گو با خبرنگار محیط زیست ایسنا غذای فراوان در دسترس، وضعیت اگوی (فاضلاب) شهری و نبود زیستگاه در زیرزمین را باعث حضور موش‌ها در جویهای شهر و دیده‌شدن بیشتر آنها می‌داند.

    بازگیر همچنین با اشاره به اقدامات شرکت‌های مبارزه با آفات به عنوان پیمانکار از طرف شهرداری‌های مناطق 22گانه برای مبارزه با این موجودات می‌گوید: این شرکتها توسط جهاد کشاورزی درجه‌بندی شده‌اند و بر این اساس با لباس متحدالشکل و موتورهای یکسان و آرم مخصوص در قالب تیم‌های سه نفره شامل یک تکنسین و دو کارگر فعالیت می‌کنند.

    اما آیا این مبازرات به نتیجه‌ای هم رسیده است؟

    بازگیر درباره نتایج مبارزه می‌گوید : قبلا از سمومی با اثرات حاد و آنی، مانند مخلوط سیانور با گندم و روغن استفاده می‌شد اما الان می بایست از سموم بطئی‌الاثر ( آنتی کواگولان‌ها ) استفاده شود که آثار منفی آن کمتر است.

    اما به نظر می‌رسد با وجود همه این تلاش‌ها تا زمانی که حین پیاده‌روی در برخی خیابان‌ها، گرداندن چشم‌ها بر زمین با شمارش موش‌ها همراه است شاید بتوان تهران را همچنان “شهر موش‌ها” نامید.

    _________________________

    صفحه ویژه کنترل ازدیاد جمعیت حیوانات شهری

    آنها را نکشید، هیچ کس به آنها محبت نمی کند!/ آیا راه عالمانه کنترل حیوانات شهری کشتن است؟

    آیا راه کنترل جمعیت حیوانات این است؟/ تصویر +۱۲

    آیا راه کنترل جمعیت حیوانات این است؟/ تصویر +۱۸

    شش ماه دیگر تهران موش‌های میلیونی‌اش را نخواهد داشت؟!

    معدوم سازی موش های تهران با اسلحه، روش های شیمیایی و مکانیکی! روشهای غیر کارآمد و آزارنده برای برخورد با حیوانات شهری

    ‌آخرین آمار جمعیت موشهای تهران

    موش‌های تهران سرشماری می‌شوند/ کارتون

    جنجال اعلام آمار ۵۰ میلیونی جمعیت موشهای پایتخت / کاهش ۸۰ درصدی جمعیت موشها با کنترل زباله‌ها

    سودجویی دلالان از موش های تهران!

    موش‌ها رفته‌اند دلال‌ها هم بروند!

    جوسازی رسانه ای مدیریت شهری برای گردش مالی هنگفت از طریق موش کشی: احتمال حمله ۵۰ میلیون موش به تهران!

    شش ماه دیگر تهران موش‌های میلیونی‌اش را نخواهد داشت؟!

    معدوم سازی موش های تهران با اسلحه، روش های شیمیایی و مکانیکی! روشهای غیر کارآمد و آزارنده برای برخورد با حیوانات شهری

    طرح سگ کشی شهرداری رامسر به قتل زن جوان منجر شد

    آغاز طرح “مرگ ترحم‌آمیز” سگ‌های ولگرد/ جمع اضداد: کشتن و ترحم

    پس از سالها حیوان کشی: اولین گام شهرداری در مسیر صحیح کنترل حیوانات شهری/ مانور آموزشی صنوف آلوده‌کننده شهری

    کدام مقصریم؟ ما یا موش ها؟ / صحنه های تاسف بار از زباله خرید شب عید/ تصویری

    تک‌تیراندازهای حرفه‌ای در کمین موش‌های شهر/ امتداد روش های بی نتیجه و آزارنده

    پس از پلنگ ها، این بار موش ها به مجلس می روند

    روش های ناجوانمردانه کشتار حیوانات در سکوت حامیان حیوانات/ تصویری

    طرح کنترل جمعیت جانوران مضر شهری در دو محور ولیعصر(عج) و شریعتی اجرا شد

    ادامه سگ کشی شهرداری در تهران/ موش ها مسموم می شوند

    بازیگر آمریکایی شیفته موش های تهران!/ تصویر

    زباله ریزی بشر و تجمع سگهای آزاد در کوهدشت/ تصویری

    اجرای طرح ضربتی مبارزه با جوندگان شهری در شرق تهران

    تعارض موش‌ها و آدم ها در یک روستا/ تصویری

    ادعای حمله «موش‌های گوشتخوار» به یک روستا/ گزارشی جوگیرانه از خورده شدن گوسفندان توسط جربیل!

  • حمله شکارچیان به حرام گوشت‌های گمیشان

    دیده بان حقوق حیوانات: رییس اداره محیط زیست بندر ترکمن و گمیشان گفت: متاسفانه با هر تور ماهیگیری که در تالاب گمیشان قرار داده می‌شود تعدادی از پرنده‌های مهاجر نیز از دریا به ساحل آمده و همراه با ماهی‌ها، با وجود حرام گوشت بودن به فروش می‌رسند.

    علی بیانی در گفت‌وگو با ایسنا، در خصوص شکار غیرمجاز در تالاب گمیشان اظهار کرد: بیکاری یکی از عوامل شکار غیرمجاز است که باعث می‌شود شکارچیان دل به دریا بزنند.

    وی با اشاره به دامهای هوایی جدید بکار رفته برای شکار پرندگان تصریح کرد: دامهای هوایی که به تازگی زیاد شده، سر و صدا ندارند، 6 متر ارتفاع و 1000 متر هم طول دارند و در مسیر پرندگان خسته از راه رسیده قرار می‌گیرد. پرندگان برای استراحت فرود می‌آیند و در دام گرفتار می‌شوند. پرندگان گرفتار شده، تلف شده و یا فروخته و یا تبدیل به تاکسیدرمی می‌شوند.

    بیانی یادآور شد: مساحت تالاب گمیشان حدود 20 هزار هکتار است که از این مقدار حدود 14 هزار هکتار به عنوان منطقه شکار ممنوع از طرف سازمان محیط زیست اعلام شده و ارتقاء ان به عنوان اولین پناهگاه حیات وحش و زیستگاه‌های دریایی استان گلستان در شرف اجراست. این تالاب زیستگاه صدها هزار پرنده مهاجر و محل زندگی پرندگانی مانند انواع غازها و اردک‌ها و آب چلیک‌ها و چوب پا است. در حال حاضر در این روزهای فصل سرد سال، صدها هزار پرنده مهاجر در تالاب گمیشان زمستان گذرانی می‌کنند. حفظ و صیانت از گونه‌های نادر پرندگان در این تالاب ضروری است.

    وی ادامه داد: حضور گسترده پرندگان مهاجر در تالاب گمیشان، می‌تواند این تالاب را به یکی از قطبهای گردشگری و پرنده‌گردی در ایران و جهان تبدیل کند.

    بیانی تصریح کرد: شمارش پرندگان به خصوص پلیکان پاخاکستری به عنوان یکی از پرندگان در حال انقراض در تالاب گمیشان نشان دهنده وضعیت مطلوب این پرنده در تالاب دارد. در میان پرندگان آبزی، چنگر فراوان‌ترین و غاز پیشانی سفید و پلیکان پا خاکستری کمیاب‌ترین است و شاید ارزشمندترین پرندگان تالاب بین المللی گمیشان محسوب می‌شود.

    وی در خصوص اقدامات صورت گرفته برای حفاظت از تالاب گمیشان یادآور شد: محیط بانان زحمتکش با تمام مشکلات و حتی با اندک حقوقی که دریافت می‌کنند از جان خود مایه می‌گذارند و روزانه و هفتگی تالاب را پایش می‌کنند و این افراد همیشه در حال آماده باش هستند. دستگیری متخلفان شکار و گرفتن سلاح‌های آنها، برچیدن دامهای هوایی و زنده‌گیری 1400 پرنده و 1800 قطعه ماهی کفال و توقیف 35 موتورسیکلت از این متخلفان از اقدامات انجام شده در ده ماهه امسال است.

    بیانی یادآور شد: محیط زیست گمیشان چهار آیتم تخلفات زیست محیطی شامل صید غیرمجاز آبزیان در تالاب، صید و زنده گیری پرندگان شکاری، شکار غیرپرندگان مهاجر آبزی و فک خزری که تنها پستاندار حمایت شده دریای خزر است را در دستور کار خود دارد.

    وی در خصوص نحوه حمایت از فک خزری تصریح کرد: نمایندگی اصلی حمایت از این گونه نادر در کشور هلند قرار دارد و مسئولیت آن به عهده خانم “لنین هارد” و دکتر شیرازی، نماینده وی در ایران و در آشوراده قرار دارد.

    بیانی بیان کرد: در سال 93، 54 گونه در استانهای شمالی شناسایی شده که 46 گونه در منطقه گلستان دیده شده است. تلاشهایی برای آموزش صیادان انجام شده تا اگر پرندگان در دام صیادان گرفتار شدند، آنها را رها کنند و اگر پرندگان زخمی مشاهده کردند به محیط زیست تحویل دهند تا بعد از مداوا به زیستگاهشان بازگردانده شوند.

    وی در خصوص ایجاد منطقه گردشگری در جزیره آشوراده اظهار کرد: 10 درصد از این جزیره برای اجرای طرح گردشگری در نظر گرفته شده و محیط زیست راهکارهایی برای رعایت ملاحظات زیست محیطی در اجرای این طرح ارایه داده است. اگر ملاحظات زیست محیطی صورت گیرد، کمترین آسیب به این جزیره وارد می‌شود. هنوز در خصوص ساخت و ساز طرح و برنامه، ارایه نشده و تصمیم گیری در تهران و ارائه مجوز از سوی سازمان مرکزی صورت می‌گیرد.

    بیانی در خصوص حفظ و صیانت از تالاب و محیط زیست یادآور شد: این کار به تنهایی از محیط زیست بر نمی‌آید و مردم و دستگاه‌های مسئول و تشکلهای زیست محیطی همه باید دست به دست هم داده تا از ذخیره گاه‌ها به نحو شایسته محافظت شود. همچنین آموزش به خصوص در مقاطع سنین پیش دبستانی و ابتدایی با همکاری تشکلهای مردمی از اهرمهای اساسی در جلب مشارکتهای مردمی برای حفاظت از محیط زیست است.

    بیانی درباره بروز پدیده شکوفه جلبکلی در تالاب گمیشان اظهار بی‌اطلاعی کرد و افزود: مجهزترین آزمایشگاه تحقیقاتی در بندر ترکمن قرار دارد که به صورت ماهانه از کل رودخانه‌ها و خروجی‌هایی که به دریا منتهی می‌شود و از دریا نمونه‌گیری انجام می‌دهد. تمام کارشناسان به طور روزانه، منطقه را پایش و آزمایشات دقیق انجام می‌دهند. اگر چنین پدیده‌ای وجود داشت مطمئنا به اطلاع ما رسانده می‌شد.

    وی، البته به طور کل این پدیده را رد نکرد و گفت: شاید در نقطه کوچکی از تالاب این پدیده دیده شده باشد، چون وسعت تالاب زیاد است اما هنوز خبری در این زمینه به ما نرسیده است.

  • مرثیه ای برای خرس ها/ حذف ۲۰ خرس از طبیعت کشور

    http://media.mehrnews.com/old/Larg1/1393/06/25/IMG12510988.jpg

    دیده بان حقوق حیوانات: تلفات ۲۰ قلاده خرس در سال ۹۳ در حالیکه هنوز ۲ ماه تا پایان آن باقی مانده می رود تا رکوردی بی سابقه از کشتار حیات و حش و مرگ و میر گونه های ارزشمند در کشور ثبت کند.

    به گزارش خبرنگار مهر، سال ۹۲ مصادف بود با حذف ۱۵ پلنگ از طبیعت کشور . این سال که به تعبیر بسیاری از کارشناسان سال سیاه پلنگ های ایرانی نامیده می شد واکنش های زیادی را برای حفاظت از این گونه در معرض انقراض،  دستکم در حد شعار در پی داشت به گونه ای که حتی بسیاری از نمایندگان مجلس از وضع قوانین سختگیرانه تر برای بازدارندگی بیشتر شکارچیان از صید این گونه ارزشمند کشور دم زدند.

    اگر چه برخی معتقد اند میزان تلفات گونه ای مانند پلنگ در سال های گذشته از این هم بیشتر بوده و در سال ۹۲ فقط به دلیل رسانه ای شدن تلفات این گونه بیشتر به چشم آمده است اما کاهش روزبه روز جمعیت این گونه نشان می دهد که رسانه ای شدن پلنگ بی جهت نبوده تا جایی که بسیاری از کارشناسان سال گذشته نسبت به آینده این گونه نگرانی عمیق خود را ابراز کردند.

    خرس

    اما پیدا شدن لاشه یک خرس قهوه ای در حوالی کلار دشت در سیزدهمین روز از سال جاری یعنی همزمان با روز انس با طبیعت نشان از این داشت که قرار است سال ۹۳ سال بد اقبالی باشد که کشته شدن  ۲۰ امین خرس  تا کنون در سال جاری آن را اثبات کرد.

    از میان هشت گونه خرس موجود در دنیا دو گونه در ایران زندگی می کنند که این دو گونه شامل خرس قهوه ای و خرس سیاه آسیایی است و از ۲۰ قلاده خرسی که در سال جاری از طبیعت کشور حذف شده ۱۸ تای آنها خرس قهوه ای و ۲ قلاده خرس سیاه بوده است.

    این در حالی است که تخریب زیستگاه خرس قهوه ای در ایران موجب شده است تا اتحادیه جهانی حفاظت در گزارش سالیانه خود از وضعیت حیات وحش جهان نام این جانور را از سال ۲۰۰۴، در فهرست گونه های «در معرض تهدید» قرار دهد. از سوی دیگر شورای عالی محیط زیست نیز از سال ۱۳۷۸ خرس قهوه ای را در زمره حیوانات حمایت شده و حفاظت شده در ایران معرفی کرده است.

    خرس

    خرس سیاه آسیایی نیز یکی دیگر از گونه‌های آسیب‌پذیر در جهان است که زیرگونه بلوچی آن  که محدود به پاکستان و جنوب شرقی ایران در سه استان هرمزگان، کرمان و سیستان و بلوچستان است زیرگونه ای به شدت در معرض خطر انقراض است.

    ناپدید شدن یک توله خرس قهوه ای از باغی در شهرستان مرودشت به فاصله کمتر از دو هفته از خرسی که به خاطر فروش پوستش تلف شده بود یعنی ۲۶ فرودرین سال جاری مورد بعدی از تلفات خرس در سال ۹۳ بود.

    لاشه سوزانده شده سومین خرس البته این بار از گونه سیاه که بیشتر در معرض انقراض است در روزهای نخست اردیبهشت ماه در حاشیه باغ های روستای برنطین از توابع شهرستان رودان هرمزگان پیدا شد.

    خرس

    دو هفته بعد یعنی هفدهم اردیبهشت  یک ماده خرس قهوه ای در مناطق جنگلی اسلام آباد غرب کرمانشاه با تعداد بسیار زیاد ساچمه در سر، گردن و دستان مشاهده و پس از زنده گیری توسط محیط بانان به تهران منتقل شد که چند روز بعد زندگی این ماده خرس به دلیل ضایعات برگشت ناپذیر و وجود تعداد بیشماری ساچمه در اندام های حیاتی مانند جمجمه، مغز و قفسه سینه با روش مرگ بدون درد پایان یافت.

    مشاهده لاشه یک ماده خرس قهوه ای و توله اش در منطقه حفاظت شده سفید کوه لرستان در روز های آغازین خردادماه پنجمین و ششمین خرسهایی تلف شده در سال جاری بودند.

    یک هفته بعد در نهم خرداد ماه دومین خرس سیاه آسیایی و هفتمین خرس در سال جاری  بر اثر برخورد با یک خودروی سنگین در یکی از محورهای شهرستان رودان در استان هرمزگان کشته شد. این خرس تا مدتی پس از برخورد با خودرو همچنان زنده بوده اما بر اثر شدت جراحات وارده تلف شد.

    خرس

    هشتمین مورد توله خرس قهواه ای بود که در هجدهم تیر ماه  بر اثر برخورد با خودروهای عبوری در محور کرمانشاه – ایلام در گردنه قلاجه واقع در منطقه حفاظت شده قلاجه به خاطر عدم مسئولیت پذیری راننده که پس از برخورد با این حیوان توقف نکرده بود از بین رفت.

    اواسط مرداد ماه سال جاری محیط بانان شهرستان فیروزکوه در ارتفاعات بهنک واقع در منطقه آزاد ارجمند با لاشه یک خرس قهوه ای عظیم الجثه مواجه شدند که با توجه به شواهد و شکایات قبلی به احتمال زیاد این خرس توسط زنبورداران منطقه از پای درآمده است.

    خرس

    لاشه دهمین خرس نیز بر اثر برخورد با خودرو های عبوری روز ۱۵ شهریور این بار در اذربایجان شرقی توسط گشت سیار یگان محیط زیست منطقه حفاظت شده ارسباران پیدا شد که البته این بار هم راننده حاضر نشد توقف کند تا شاید جان این گونه ارزشمند را نجات دهد.

    دو هفته بعد در اواخر شهریورماه نیروهای یگان محیط زیست گلستان به دنبال دریافت اطلاعاتی مبنی بر شکار یازدهمین خرس قهوه ای در کشور در مناطق جنگلی شهرستان بهشهر و تلاش شکارچیان برای فروش پوست خرس، با فروشنده وارد مذاکره شده و توانستند اورا دستگیرکنند.

    یک روز بعد یعنی ۲۵ شهریور ماه به دنبال تماس تلفنی اهالی روستای آهار در شهرستان شمیرانات استان تهران مبنی بر مشاهده یک خرس و دو توله اش در نزدیکی روستا، محیط بانان راهی منطقه مذکور شده و با پیکر بی حرکت دوازدهمین خرس تلف شده در کشور مواجه شدند که البته دو توله آن جان سالم به در برده و در اطراف خرس مادرکه پس از بررسی ها مشخص شد با مرگ موش والفارین مسموم شده حضور داشتند.

    خرس

    سیزدهمین خرس در حالیکه قادر به حرکت دادن پاهای خود نبود و با کمک دو دست خود را بر روی زمین می کشید روز ششم  مهرماه سال جاری  درمنطقه دودانگه ساری مشاهده شد.

    پس از انتقال خرس به تهران و انجام اقدامات درمانی در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران این ماده خرس چندین روز با تحمل درد و رنج ناشی از وجود تعدادی ساچمه زندگی کرد و به دلیل ناتوانی در تغذیه بسیار لاغر و ضعیف شده بود اما برخورد و ورود یکی از ساچمه ها به درون ستون مهره ها منجر به بروز ضایعه نخاعی و فلج شدن هر دو پای این  خرس شد.

    سرانجام نیز با تشخیص تیم دامپزشکی، به دلیل برگشت ناپذیر بودن ضایعات و برای کاهش درد و رنج حیوان، به روش مرگ آرام و با تزریق دارو به زندگی ماده خرس قهوه ای پایان داده شد.

    درست یک ماه بعد یعنی ۶ آبان ۱۳۹۳ لاشه یک خرس قهوه ای بالغ در منطقه حفاظت شده دنا در نزدیکی روستای خفر مشاهده شد که این خرس نر نیزبه احتمال زیاد  هدف شلیک گلوله باغداران سیب آن حوالی قرار گرفته بود تا چهاردهمین خرس در سال جاری نیز به این ترتیب از طبیعت کشور حذف شود.

    پانزدهمین مورد یک  خرس قهوه ای نر و حدودا ۴ ساله است که هجدهم آبان ماه  در یک تله سیمی در باغات اطراف روستای پارودبار از توابع شهرستان رودبار در استان گیلان گرفتارشده بود. محیط بانان سعی کردند با اسلحه بیهوشی خرس را بیهوش کنند اما داروهای بیهوشی روی خرس اثر نگذاشت و خرس پس از رها شدن ناگهانی از تله و حمله به چند نفر از اهالی روستا با شلیک محیط بانان کشته شد.

    خرس

    در روزهای پایانی آبان نیز یک ماده خرس قهوه ای که بر اثر شلیک گلوله افراد ناشناس در شهرستان سوادکوه مازندران دچار ضایعه نخاعی شده بود، با تشخیص دامپزشک به دلیل ضایعات برگشت ناپذیر با تزریق دارو به مرگ آرام تن سپرد تا سومین تلفات خرس در این ماه و شانزدهمین در سال ۹۳ رقم بخورد.

    اواسط آذرماه عاملین کشتار هفدهمین مورد تلفات خرس در سال جاری  که از نوع خرس قهوه ای بود نیز در ارتفاعات پارک ملی دنا طی درگیری مسلحانه با محیط بانان بازداشت شدند.

    هجدهمین خرس شکار شده در سال جاری نیز از عکسی که شکارچی ازآن در گوشی موبایل خود ثبت کرده بود کشف شد.  اوایل دی ماه ماموران نیروی انتظامی شهرستان علی آباد کتول در استان گلستان پس از مشکوک شدن به شخصی در این شهرستان به جرم خرید و فروش مواد مخدر، وی را دستگیر کردند که با بررسی تلفن همراه این شخص متوجه عکسی شدند که وی را پس از شکار یک خرس قهوه ای در منطقه ای جنگلی نشان می داد.

    متهم در جریان بازجویی ها اعتراف کرد که این خرس را  در منطقه بالاچلی شهرستان علی آباد شکار کرده است.

    خرس

    چند روز بعد درهفتم دی ماه نوزدهمین خرس به دست یک شکارچی غیرمجاز و سابقه دار در زنجان شکار شد که این موضوع با ورود ناگهانی نیروهای یگان محیط زیست این استان به منزل این شکارچی و مشاهده یک تخته پوست متعلق به خرس قهوه ای تازه شکار شده و پوست تاکسیدرمی شده پلنگ ایرانی برملا شد و متهم اعتراف کرد خرس قهوه ای، پلنگ را در ارتفاعات شهرستان طارم شکار و برای تاکسیدرمی به مخفیگاه خود در زنجان منتقل کرده است.

    و سرانجام بیستمین خرس تلف شده در سال جاری نیز یک ماده خرس قهوه ای بود که حدود ۱۰ روز پیش  بر اثر برخورد با خودروهای عبوری در جاده اردبیل به پارس آباد آسیب دیده و با وجود تلاش های محیط بانان و دامپزشک محیط زیست اردبیل برای نجات حیوان، به دلیل شدت جراحات ناشی از تصادف تلف شد.

    در حال حاضر هیچ آمار مشخصی از تعداد اندک باقیمانده جمعیت این دو گونه خرس در کشور در دست  نیست و اگرچه برخی منابع خبر از وجود حدود۷۰۰ قلاده خرس قهوه ای و کمتر از ۱۰۰ قلاده خرس سیاه در طبیعت کشور می دهد اما بسیاری از کارشناسان این تعداد را تأیید نمی کنند و معتقدند که تعداد خرسهای کشور از این هم کمتر است .

    اما آنچه روشن است هر دو گونه خرسی که از میان ۸ گونه خرس موجود در جهان در ایران وجود دارد در معرض تهدید و انقراض هستند و با این روندی که تلفات آنها آن هم تماما توسط عوامل انسانی است ، نشان می دهد با از بین رفتن سالانه بیش از ۲۰ قلاده از این گونه آنهم تنها آنهایی که رسانه ای می شوند و به نظر می رسد با توجه به نرخ زاد و ولد این گونه، تا چند سال دیگرچنانچه مسئولان همینطور دست روی دست بگذارند این گونه ارزشمند کشور هم به تاریخ می پیوندد.

  • سرنخ در سازمان محیط زیست است!

    سرنخ در سازمان محیط زیست است!

    Animal-Rights-Watch-ARW-2504

    دیده بان حقوق حیوانات/ مژگان جمشیدی*: هرساله با فرا رسیدن فصل سرما، مسئله شکار شیوخ عرب و تاراج اندک باقیمانده حیات وحش کشورمان داغ مي‌شود؛ شیوخی که سال‌ها و بلکه بیش از 4 دهه است ایران را به واسطه غنای گونه‌ای و قانونمند نبودن اش به عنوان یکی از بهترین و آزادترین مقاصد شکار خود انتخاب مي‌کنند و این بدعتی است که از پیش از انقلاب هم وجود داشته و متاسفانه در بعد از پیروزی انقلاب هم تشدید شده است. صرفنظر از اینکه شکار غیر مجاز اتباع عرب در ایران در برخی سنوات گذشته چه منافع مادی برای برخی افراد و مدیران و سازمان‌های ذی‌ربط حتی سازمان محیط‌زیست داشته، اما سازمان محیط‌زیست غالبا در چهاردهه اخیر اصلی ترین مخالف این پدیده بوده است. با این حال همچنان شیوخ عرب در بهترین مناطق ایران و با غارت گونه‌های کمیاب پرندگان شکاری وشکار هوبره یکه تازی مي‌کنند. سمنان، بوشهر، سیستان و بلوچستان، هرمزگان و فارس در هفته های اخیر شاهد تخلفات و کشفیات عدیده ای از این دست بوده‌اند و قطع یقین ده‌ها مورد دیگر هم بوده که از چشم ماموران محیط‌زیست به‌دور مانده است.

    http://arw.ir/wp-content/uploads/2012/10/Animal-Rights-Watch-ARW-5158.jpg


    در همین حال 20 روز قبل سید احمد نبوی مدیرکل بازرسی سازمان محیط زیست در جمع خبرنگاران گفت: «شیوخ عرب با چه مجوزی وارد کشور مي‌شوند که مي‌توانند گران‌ترین و نادرترین پرندگان کشور را شکار کنند؟» به گفته او «چهار نفر از این شیوخ عرب در همان زمان در کرمان توسط محیط‌بانان دستگیر و به مقامات قضایی تحویل داده شده‌اند اما آزاد شده‌اند.» و حالا همین چهار نفری که توسط دستگاه قضایی آزادشدند چند روز قبل با لاشه شکار هوبره در استان فارس دستگیر شدند. برای این پرسش که شیوخ عرب با چه مجوزی وارد کشور مي‌شوند پاسخی نمي‌توان داد، اما مي‌توان این پرسش را از دولتمردان و مسئولان ارشد قضایی کشورمان داشت که آیا به‌راستی اگر با اتباع عربی که دشت‌های ایران را هر ساله خالی از هوبره مي‌کنند و به یغما مي‌برند اگر برخوردی قانونی و محاکم مي‌شد آیا باز هم این افراد به خود اجازه مي‌دادند که به راحتی و حتی سهل الوصول تر از اتباع ایرانی در دشت‌های کشورمان یکه تازی کنند؟
    نگاهی به اخبار شکار شیوخ عرب در ایران در سال‌های گذشته نشان مي‌دهد که تقریبا هر ساله موارد متعددی بوده که متخلفان توسط محیط‌زیست دستگیر و تحویل محاکم قضایی شدند و متخلف دوباره وچند باره سر از مناطق حفاظت‌شده وشکار مجدد درآورده به طوری‌که گاهی دریک فصل یک نفر 5 تا 6 بار به دادگاه معرفی شده و هر بار دوباره جرمش را تکرار کرده است.

    http://arw.ir/wp-content/uploads/2010/12/Animal-Rights-Watch-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D8%AD%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AA-ARW-261-%D8%B4%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%87%D9%88%D8%A8%D8%B1%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7-%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D8%A8.jpg


    از سوی دیگر به نظر مي‌رسد سازمان محیط‌زیست هنوز نتوانسته سیاست واحدی را در قبال این پدیده شوم و ننگین اتخاذ کند به طوری‌که یک استان به شکارچی عرب مجوز تردد مي‌دهد و استان دیگر شکارچی عرب را دستگیر مي‌کند! البته موارد دیگری هم بوده در سال‌های گذشته که خود سازمان عملا راه را برای شکارچیان عرب باز نگه داشته و اتفاقا آن مدیران اگر چه امروز در استان‌های جنوبی نیستند اما در سایر استان‌ها مشغول به خدمت اند بی‌آنکه کسی به تخلفات شان رسیدگی کرده باشد.
    بنابراین بهتر است جناب نبوی برای اینکه دریابد اتباع عرب با چه مجوزی برای شکار وارد کشور مي‌شوند سرنخ ها را از داخل همان سازمان محیط‌زیست جست‌وجو کند. 

    * قانون

  • استخدام گربه‌ها در شرکت ژاپنی

    دیده بان حقوق حیوانات: شرکتی ژاپنی که خدمات اینترنتی ارائه می‌کند برای افزایش بهره‌وری شرکت، ۹گربه را استخدام کرده است.

    به گزارش همشهری، ماموريت گربه‌ها اين است كه با سرگرم كردن كارمند‌ها سطح استرس كاري آنها را كاهش دهند. افزون بر اين صاحب شركت Ferray به هر يك از كارمند‌ها ماهانه 5هزار يوان معادل 42دلار براي نگهداري از يك حيوان‌خانگي به انتخاب خود آنها هزينه پرداخت مي‌كند.

    http://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1393/10/24/462211_552.jpg

  • مشاهده سیاهگوش در طالقان

    http://media.mehrnews.com/old/Larg1/1392/04/15/IMG13432956.jpg

    دیده بان حقوق حیوانات: رئیس اداره حفاظت محیط زیست طالقان، از مشاهده و تصویر برداری یک سیاهگوش در طالقان خبر داد.

    به گزارش خبرگزاری مهر، حشمت اله کشیری افزود: محیط بانان شهرستان طالقان حین گشت زنی و دوربین کشی در ارتفاعات مشرف به روستای لهران یک سیاهکوش بالغ را در بالای صخره ای مشاهده و موفق شدند از فاصله دور از آن تصویربرداری کنند.

    به گفته وی، محیطبانان این اداره پیش از این ۲ نوبت سیاهگوش را در ارتفاعات مشرف به روستاهای دنبلید و خسبان مشاهده کرده اند اما به دلیل همراه نداشتن دوربین تاکنون موفق به ثبت تصویر این گونه نشده بودند.

    رئیس اداره محیط زیست طالقان اظهار داشت: سیاهگوش یکی از ۸ گربه سان وحشی ایران و بسیار نادر و کمیاب می باشد. موارد مشاهده سایر گربه سانان وحشی ایران ازجمله پلنگ و حتی یوزپلنگ به مراتب بیشتر از سیاهگوش است.

    کشیری تصریح کرد: سیاهگوش جثه نسبتا درشتی دارد و از گربه وحشی بزرگتر است، بطوریکه گاهی توسط افراد محلی با پلنگ اشتباه گرفته می شود. از مشخصات بارز این گونه علاوه بر خال های روی پوست، موهای سیاه بلند در انتهای گوش ها است.

    وی افزود: جمعیت این گونه بر اثر کاهش طعمه و تخریب زیستگاه ها در بسیاری از عرصه های طبیعی کشور از بین رفته و یا با کاهش چشمگیری روبرو شده است.

  • برای ابطال مجوز کشتار خرس، باید به کوه زد/ وقتی «بیانیه‌نویسی» برای مدافعان محیط زیست اولویت بالاتری دارد

    برای ابطال مجوز کشتار خرس، باید به کوه زد/ وقتی «بیانیه‌نویسی» برای مدافعان محیط زیست اولویت بالاتری دارد

    Animal-Rights-Watch-ARW-8338

    دیده بان حقوق حیوانات: از انتشار نامه سرگشاده پنجاه تشکل محیط زیستی به رئیس جمهور تا منتشر شدن جوابیه سی تشکل محیط زیستی در محکوم کردن آنچه استفاده غیرقانونی از لوگویشان در نامه خوانده شده، در روزهای گذشته آنقدر از سمن‌های محیط زیستی خبر منتشر شده که کارکرد این تشکل‌های پرشمارِ مردم نهاد برایمان سؤال برانگیز شود.

    این بار پیرمرد مجروح شد؛ دفعه بعد نوبت کیست؟

    به گزارش «تابناک»، در حالی که انبوه سمن‌های زیست محیطی مشغول نامه نگاری به رئیس جمهور و محکوم کردن تندروی‌های برخی هم‌قطاران، دعوت یکدیگر به اعتدال و البته جعلی خواندن مستندات و ادعاهای هم هستند، اخباری به گوش می‌رسد که اگر بگوییم کم‌کاری این سمن‌ها در پس آن‌ها آشکار است، سخنی به اغراق نگفته‌ایم.

    از جمله این اخبار، حمله حیواناتی چون خرس در مناطق کوهستانی نقاط ‌کشورمان به روستانشینان، ‌به ویژه چوپانان است که با توجه به سرمای هوا و کاهش منابع غذایی در طبیعت ـ که موجب نزدیک شدن ساکنان حیات وحش به محدوده زندگی انسان‌ها شده ـ همواره در فصول سرد سال بر شمارشان به شدت افزوده می‌شود.

    طی روزهای گذشته، زمانی که تیم‌های امدادی هلال احمر در شهرستان ایذه برای نجات سومین مصدوم حمله خرس، راهی روستای لنده شدند، شاید این فکر در ذهنشان بود که راه پیشگیری از بروز چنین حوادثی چیست؟ آیا براستی راهی برای جلوگیری از درگیری حیواناتی چون خرس و روستانشینان وجود ندارد؟!

    http://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1393/11/5/465845_301.jpg

     

    http://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1393/11/5/465846_296.jpg

     

    تماشای جنگ تن به تن حیاتِ وحش و مردم!

    این پرسش‌ها در حالی مطرح می‌شود که اخبار رسیده حکایت از آن دارد که پیرمرد مجروح، توسط تیم‌های امدادی اعزام شده به منطقه، پس از کمک‌های اولیه، به هر ترتیب بود به مراکز درمانی منتقل شده و خوش‌بختانه خطر جانی وی را تهدید نکرده، ولی آیا همیشه این گونه است؟

    پر واضح است که حتی اگر حمله هیچ خرسی به کشته شدن هیچ فردی منجر نشود، صرف بروز چنین رویدادهایی، علاوه بر آنکه خسارات جانی و مالی به برخی هم‌وطنانمان تحمیل می‌کند، منجر به شکل‌گیری تفکراتی چون درنده بودن خرس‌ها شده و احتمال کشتار آن‌ها در مواجهه‌های بعدی با شبانان و روستاییان را افزایش می‌دهد.

    بدین ترتیب به نظر می‌رسد، ‌گویی جنگ تن به تن حیوانات و مردم، اتفاقی غیرقابل گریز و لاجرم است که باید رخ دهد. به این صورت که گاهی از حمله حیوانات به مردم و مجروح شدن ایشان می‌شنویم و گاهی شاهد و ناظر اخبار تلافی این مردم زخم خورده هستیم که نتیجه آن، مجروح و کشته شدن حیوانات است؛ حیواناتی که ممکن است در معرض انقراض، ارزشمند و کمیاب هم باشند، ولی پیش از این‌ها، به عنوان حیوانات مهاجم و خطرناک معرفی و شناخته شده‌اند.

    بیانیه می‌دهم، پس هستم؟!

    ‌اگر کمی در ماجرا دقیق شویم، درخواهیم یافت که نه تنها مقابله با شکل‌گیری چنین اتفاقاتی ممکن است، بلکه وظیفه داریم برای مراقبت از جان عزیز هم‌وطنانمان و همچنین مراقبت از گونه‌های جانوری، هر چه سریع‌تر برای توقف وقوع این دست حوادث چاره‌ای بیندیشیم.

    ‌با این رویکرد، در وهله نخست کم‌کاری نهادهایی چون سازمان حفاظت از محیط زیست، رسانه ملی و امثال آن‌ها را می‌توان نتیجه گرفت که اگر در آموزش و اطلاع رسانی به وظایف خود عمل کنند، از شمار چنین حوادثی به شدت کاسته‌ و بعد به موازات ایشان، فقدان نقش‌آفرینی نهادهای مردم نهاد آشکار خواهد شد که ظاهرا هدف خود را گم کرده‌اند.

    شاهد این مدعا، بیانیه نویسی‌های اخیر سمن‌های محیط زیستی له و علیه یکدیگر است که از حضور استوار ایشان در پیگیری برخی دغدغه‌هایشان خبر می‌دهد؛ اما متأسفانه یا به عرصه آموزش عمومی و مراقبت عملی از این میراث ارزشمند تسری نیافته، یا آنقدر اثرگذاری اندکی در این زمینه‌ها از ایشان در یاد‌ها مانده که قابل اغماض به نظر می‌رسد!

    http://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1393/11/5/465844_282.jpg

     

    http://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1393/11/5/465843_448.jpg

     

    http://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1393/11/5/465842_669.jpg

     

    محل کار سمن‌های محیط زیستی کجاست؟

    به عبارت بهتر، در حالی که از تشکل‌های زیست محیطی، به ویژه انواع مردمی آن‌ها توقع می‌رود ‌پرچمدار رفع چنین مشکلاتی بوده و حتی فرا‌تر از آن، چشم ناظر مردم بر نهادهای دولتی در این عرصه‌ها باشند، گویا همه توان خود را صرف پرداخت به کلیاتی فراگیر کرده و اینقدر در مسیر اشتباه گام برداشته‌اند که حالا فرسخ‌ها با آنچه خاستگاه شکل گیری سمن‌هاست، فاصله دارند.

    این فاصله زمانی پیدا می‌شود که بدانیم بسیاری از سمن‌های محیط زیستی در جهان، پیشرو در ارائه آموزش‌های محیط زیستی به مردمان مجاور حیات وحش بوده و مانع از رو در رو شدن ایشان با یکدیگر ـ که زیان هر دو و در ‌‌نهایت زیان به محیط زیست و کشور را در پی خواهد داشت ـ می‌شوند؛ اما متأسفانه چنین رویکردی را از سمن‌های ثبت شده در کشورمان سراغ نداریم.

    اینجاست که می‌توان به ایشان زنهار زد، ‌آیا با کارکردهایی که می‌توانند داشته باشند، اشنایی دارند که اینچنین محل کار خود را در ساختمان‌های‌ شهر‌ها یافته‌اند؟ آیا نمی‌شود با تدارک آذوقه برای حیوانات در فصول سرما و آموزش به روستانشینان، چوپانان و حتی شهرنشینانی که ممکن است با اطلاعات اندک، گذرشان به کوه و دشت‌ها افتاده و در مواجهه با حیوانات به مشکل بربخورند، از خطر حمله امثال خرس‌ها به انسان‌ها و پیرو آن، صدور مجوز کشتار این حیوانات درنده جلوگیری کرد؟!

  • داستان غم انگیز سرنوشت اولین سگی که به فضا رفت

    دیده بان حقوق حیوانات: 57 سال پيش در يكشنبه شب 3 نوامبر سال 1957 ميلادي اتحاد شوروي قمر فضايي اسپوتنيك 2 را به فضا پرتاب كرد و در مدار زمين قرارداد.

    اين قمر يك مسافر كوچك داشت ، لايكا، سگ ماده 6 كيلوگرمي كه به عنوان نخسين موجود فضانورد جهان نامش در تاريخ ثبت شده است. لایکا یک سگ ماده دورگه حدودا 3 ساله و بی صاحب بوده که در یکی از خیابانهای مسکو پیدا شد و در کنار 2 سگ دیگر تحت آموزشهای لازم برای سفر به مدار زمین قرار گرفت.اما بین این سه سگ سرنوشت برای لایکا اینگونه رقم خورد که برای این سفر انتخاب شود. لایکا درون محفظه ای مخصوص درون اسپوتنیک توسط نوارهایی که تنها اجازه حرکت وی برای دسترسی به غذا را می داد، مهار شده بود و الکترود هایی که لحظه به لحظه علائم حیاتی او را به زمین مخابره می کرد، به بدنش متصل بود.
    با توجه به اینکه اسپوتنیک 2 سفینه ای 500 کیلویی بدون امکان بازگشت به زمین بود به طبع این سفر برای لایکا نیز سفری بدون بازگشت به خانه بود…
    يك ماه قبل از اين تاريخ ، شوروي با موفقيت قمر مصنوعي اسپوتنيك 1 را به فضا پرتاب كرده و در مدار زمين قرار داده بود.
    اين خبر جهان و به ويژه ايالات متحده را شوكه كرده بود.
    نيكيتا خروشچف دبيركل حزب كمونيست و رهبر شوروي براي اينكه ضرب شست ديگري به ايالات متحده نشان دهد 10 روز بعد دستور داد فورا قمر تازه اي در مدار زمين قرار گيرد كه اين بار حامل يك موجود زنده باشد.
    سرگئي كورولف ، رييس برنامه فضايي شوروي به او خاطر نشان مي كند كه ساخت و پرتاب يك قمر تازه تا قبل از ماه دسامبر غيرممكن است.
    خروشچف كه مي خواست به مناسبت چهلمين سالگرد انقلاب بلشويكي در 7 نوامبر آمريكايي ها را مرعوب كند بر اجراي دستورش تاكيد كرد.
    بنابراين در كمتر از 3 هفته اسپوتنيك 2 بدون طراحي اوليه و تست آزمايش ايمني آماده شد.
    در ساعت 22 و 28 دقيقه يكشنبه 3 نوامبر اسپوتنيك 2 «به زبان روسي همسفر» در حالي كه يك سگ كوچك سرنشين آن بود به فضا پرتاب شد.
    لايكا نخستين موجود زنده بود كه به فضا سفر مي كرد اما سرنوشت شومي در انتظارش بود.
    از ابتدا نيز هيچ طرحي براي بازگرداندن اسپوتنيك 2 به زمين پيش بيني نشده بود.
    در آن زمان مقامات شوروي اعلام كرده بودند لايكا درون يك كپسول با هواي تهويه شده و مقدار غذاي كافي گذاشته است و پس از 7 روز سفر در فضا به دليل سم موجود در مواد غذايي اش كه به عمد و براي جلوگيري از زجر كشيدن سگ غذايش به آن آلوده شده بود ، مرده است.
    مقامات شوروي در آن زمان از موفقيت آميز بودن پرتاب اسپوتنيك 2 به خود باليده و تبليغات وسيعي به راه انداختند.
    در روز 14 آوريل سال 1958 ميلادي ، تابوت فضايي لايكا پس از 163 روز از زمان پرتاب با جو زمين برخورد كرد و ذوب شد.
    جسد لايكا 2570 بار كره زمين را دور زده و در جريان اين مدت حدود 100 ميليون كيلومتر را در فضا پيموده بود.
    چند دهه طول كشيد تا واقعيت ماجراي لايكا در سال 2002 ميلادي فاش شود.
    كابين حامل لايكا به قمر اسپوتنيك 2 با جوشكاري متصل شده بود.
    سيم هاي زيادي به لباس فضايي لايكا متصل شده بودند و دانشمندان را از ضربان قلب ، تنفس ، فشارخون و ساير علائم حياتي آگاه مي كردند.
    در عين حال ، يك دوربين و يك فرستنده راديويي در اين كابين نصب شده بودند.
    از همان آغاز پرتاب ، صداي كر كننده موشك ، لايكا را بر كف كابين ميخكوب كرد ، پس از 5 تا 7 ساعت از هنگام پرتاب و قرار گرفتن قمر اسپوتنيك 2 در مدار كره زمين لايكا از شدت حرارت كابين و ترس شديد مي ميرد.
    به اين ترتيب ، در يكشنبه شب 3 نوامبر سال 1957 ميلادي اتحاد شوروي قمر فضايي اسپوتنيك 2 را با نخستين موجود فضانورد جهان به فضا پرتاب كرد و در مدار زمين قرار داد.
    لايكا ، سگ ماده كوچك نخستين موجود فضانورد جهان بود كه فرجام غم انگيزي در انتظارش بود.
    چندين دهه طول مي كشد تا سرانجام جهان از واقعيت سفر فضايي نخستين موجود زنده به كهكشان آگاه مي شود.
    شعرها، مجسمه ها و مطالب زیادی برای لایکا نوشته شده. اما هیچ کدوم حس من رو بهتر نکرد… وقتی تصور کردم که چقدر ترسیده، چقدر بی پناه بوده و انسان چقدر بی رحم بوده و با اینکه میدونسته راهی برای بازگشت این حیوان وجود نداره اونو راهی فضا کرده.

    _________________________