دیده بان حقوق حیوانات: معاون سازمان محیط زیست با بیان اینکه ورود گونههای جانوری به کشور مستلزم اخذ مجوزهای لازم توسط سازمان محیط زیست است، گفت: برای ورود شیرهای ایرانی تا این لحظه مجوزی از سوی این سازمان صادر نشده است.
دیده بان حقوق حیوانات: معاون سازمان محیط زیست با بیان اینکه ورود گونههای جانوری به کشور مستلزم اخذ مجوزهای لازم توسط سازمان محیط زیست است، گفت: برای ورود شیرهای ایرانی تا این لحظه مجوزی از سوی این سازمان صادر نشده است.
دیده بان حقوق حیوانات: مردم خونگرم و مهربان سیستان و بلوچستان به سبب افزایش آگاهی از مسائل زیست محیطی و کمک به حیات وحش، این استان را به زیستگاهی امن برای پلنگ ایرانی در معرض خطر انقراض تبدیل کرده اند.
به گزارش ایرنا، سیستان و بلوچستان با توجه به برنامه های آموزشی مستمری که در رابطه با حفاظت از گونه های در معرض انقراض از سوی اداره کل حفاظت محیط زیست برای مردم برگزار می شود و تشکیل زنجیره هایی سراسری از همیاران محیط زیست به نسبت سایر مناطق کشور وضعیت مطلوب تری برای زیست گونه نادر و کمیاب پلنگ ایرانی دارد.
بر اساس اعلام کارشناسان محیط زیست، پلنگ ایرانی از راسته گوشتخواران(carnivopa) و تیره گربه سانان (felidae) بزرگ دارای بدن دراز و باریک، دستها و پاهای قوی، پنجه ها و ناخنهای بزرگ، گوشهایی کوتاه و دم دراز است.
پلنگ ایرانی از گونه های جانوری حمایت شده در ایران محسوب می شود که به صورت پراکنده در مناطق جنگلی، کوهستانی و ارتفاعات نسبتا زیاد تا سه هزار و 500 متر زندگی می کند و به دلیل منزوی بودن این حیوان مشاهده آن به راحتی امکان پذیر نیست.
بر اساس شواهد به دست آمده عمده زیستگاه این گربه سان در سیستان و بلوچستان ارتفاعات ‘منطقه حفاظت شده بیرک’ در محدوده شهرستانهای سراوان و نیکشهر و مناطق نصرت آباد، بزمان و کنارک است.
این گونه جانوری با توجه به محدود بودن شمار قلاده های موجود در مناطق مختلف کشور و این استان باید از سوی محیط بانان و مردم بیشتر مورد حمایت قرار گیرد زیرا از بین رفتن پلنگ ایرانی دیگر بازگشتی نخواهد داشت، از این رو در چند سال اخیر شاهد اجرای برنامه های حمایتی خوبی از سوی دوستداران حیات وحش در سیستان و بلوچستان در رابطه با جلوگیری از شکار این حیوان بوده ایم.
مدیرکل حفاظت محیط زیست سیستان و بلوچستان با مطلوب دانستن وضعیت زیست پلنگ ایرانی در مناطق حفاظت شده استان گفت: سالانه چهار تا پنج قلاده از این حیوان توسط دوربین های تله ای محیط زیست در مناطق مختلف استان شناسایی می شود.
‘سعید محمودی’ افزود: با توجه به منزوی بودن و تنوع طلبی این گربه سان برای انتخاب محل زندگی، مشاهده آن به صورت اتفاقی به وسیله دوربین های پیشرفته امکان پذیر است.
وی اظهار داشت: جای بسی خوشحالیست که مردم فهیم سیستان و بلوچستان با داشتن آگاهی بالا در رابطه با حفاظت از گونه های جانوری مختلف از جمله گونه نادر پلنگ ایرانی همکاری بسیار خوبی با محیط بانان محیط زیست دارند.
وی گفت: سیستان و بلوچستان از جمله استان هایی است که کمترین شکار گونه های جانوری در معرض خطر انقراض در آن انجام می شود و مردم آن حفظ محیط زیست مناطق خود را جدی گرفته اند.
وی خاطرنشان کرد: با توجه به تداوم خشکسالی و از بین رفتن حیات وحش در سیستان و بلوچستان تهیه خوراک از محیط طبیعی برای این گونه جانوری مشکل است، به همین دلیل به دامهای روستاییان مستقر در محدوده های حفاظت شده حمله می کنند.
وی با اشاره به حادثه اخیر حمله یک قلاده پلنگ ایرانی به دام های روستاییان در بخش زرآباد واقع در جنوب استان، اظهار داشت: پس از این حمله تعدادی از روستاییان این پلنگ فراری را تعقیب و در شکاف کوهی در آن حوالی به دام انداختند و با برافروختن آتش قصد بیرون کشیدن این حیوان از شکاف را داشتند که ماموران محیط زیست با همکاری بسیار خوب بخشدار زرآباد به موقع در محل حضور یافته و مانع آسیب رسیدن به این حیوان نادر شدند.
مدیرکل حفاظت محیط زیست سیستان و بلوچستان گفت: محیط بانان به اتفاق بخشدار زرآباد پس از بازگرداندن پلنگ به دامان طبیعت، در جمع مردم روستا حضور یافته و وضعیت این حیوان و حفظ حیات وحش را برای آنان تشریح کردند.
محمودی اظهار داشت: بسیاری از مردم روستا ضمن اظهار ناآگاهی از اهمیت موضوع قول همکاری در حفظ حیات وحش را دادند که خود نمونه ای از افزایش علاقه مردم استان به طبیعت است.
وی با بیان اینکه رنگ بدن پلنگ ایرانی ترکیبی از خالهای مشکی، سفید مایل به زرد یا خاکستری است گفت: طول بدن این حیوان تا ۱۶۰ سانتیمتر گاهی تا ۱۸۰ سانتیمتر و طول دم آن نیز تا ۱۱۰ سانتیمتر می رسد.
وی افزود: این جانور در نقاط جنگلی، کوهستانها در ارتفاعات زیاد تا سه هزار و ۵۰۰ متر زندگی می کند و نواحی پردرخت، صخره ای و نزدیک به رودخانه ها را ترجیح می دهد، کمتر به پایین تر از کوهپایه ها می آید و به ندرت در دشتها دیده می شود.
او گفت: خوراک اصلی این جانوار سم دارانی مانند گوسفند، بز کوهی و گاهی خوک وحشی است و هنگامی که این نوع شکارها کمیاب باشند از پرندگان، جوندگان و حیوانات کوچک تغذیه می کند.
دیده بان حقوق حیوانات: سنجاب ایرانی یکی از زیستمندان با ارزش جنگلهای بلوط زاگرس میباشد که در طول هزاران سال با اکوسیستم این ناحیه همزیستی ایجاد کرده است و با پنهان کردن دانه های بلوط در زیر خاک، شکاف سنگها و سوراخ درختان نقش اساسی در زادآوری جنگلهای بلوط دارد. سنجاب ایرانی را میتوان به عنوان گونه کلیدی جنگلهای زاگرس دانست. زیرا علاوه بر نقش آن در زادآوری جنگلهای بلوط، طعمه بسیاری از پستانداران و پرندگان شکاری به حساب میآید که با منقرض شدن این گونه زنجیره غذایی اکوسیستم این جنگلها که در سرتاسر زاگرس کشیده شدهاند دچار اختلال میگردد. متاسفانه امروزه به دلایلی که میتوان آنها را به طور مستقیم به انسان مرتبط دانست، جمعیت سنجاب ایرانی در جنگلهای بلوط زاگرس در معرض تهدید میباشد. تخریب زیستگاه، صید و زنده گیری سنجاب از دلایل عمده تهدید این گونه زیبا و با ارزش میباشد.
گفته می شود در جنگلهای شهرستانهای مریوان و بانه هر ساله در فصول پاییز و زمستان تعداد زیادی از سنجابها جهت مصرف غذایی شکار میشوند. همچنین گفته می شود تعداد سنجابهای شکار شده طی دو فصل پاییز و زمستان تا 400 عدد سنجاب نیز میرسد. این آمار تایید نشده فقط مختص به یک روستا میباشد. با احتساب تمامی روستاهایی که در آنها شکار سنجاب صورت میگیرد سالانه تعداد زیادی سنجاب ایرانی شکار میشوند که جمعیت این گونه را به شدت در معرض تهدید قرار میدهد. این امر علی رغم تلاشهای نهادهای زیست محیطی کشور ضرورت انجام فعالیتهای فرهنگی و پیشگیرانه جهت حفظ جمعیت پایدار سنجاب ایرانی را ملزوم میکند.
مردم بومی و روستایی ساکن در جنگلهای شهرستانهای بانه و مریوان عمدتا مشغول به فعالیتهای کشاورزی و دامداری سنتی میباشند و در فصول پاییز و زمستان عمدتا بیکار میباشند. شکار سنجاب نیز تنها در همین دو فصل یعنی فصول پاییز و زمستان صورت میگیرد. یعنی فصولی که مردم بومی بیکار و خانه نشین میباشند. هرچند که شکار سنجاب توسط مردم بومی عمدتا جهت مصرف غذایی میباشد اما میتوان دلیل عمده شکار را سرگرمی دانست. به عبارتی مردم بومی اوقات بیکاری خود را با شکار کردن سنجاب به عنوان سرگرمی مهیج سپری میکنند.
عکس: نوید چمنی
منبع: وببلاگ اسعد مهدوی
دیده بان حقوق حیوانات: آهوی ایرانی یکی از دو گونه آهویست که در ایران و قسمتهای خشک زندگی میکند. بخشی از مشخصات این گونه آهوی ایرانی: ارتفاع این آهو بیش از 70 سانتیمتر است. ماده آهوها معمولاً شاخ ندارند. پیشانی آهوهای نر موهای سفید دارد.
عکس: حسین تهوری/ تسنیم
دیده بان حقوق حیوانات/شاهین سپنتا*: نوشتاری که در پی میآید پاسخی است که با پیگیری دوستان درباره یادداشت روزنامه قانون زیر عنوان «ماهی قرمز، نه ایرانی است نه اخلاقی»، نوشتم. مقاله یاد شده در روزنامه قانون به شماره 384 در تاریخ سه شنبه 20 اسفندماه 1392 منتشر شده بود. این پاسخ علیرغم قولِ قبلی و اعلام آمادگی نویسنده آن برای مناظره و بر خلاف قانون در آن روزنامه منتشر نشد.
ماهی قرمز در سفره نوروزی پارسیان (زرتشتیان) شهر حیدرآباد هندوستان
سردبیر گرامی روزنامه قانون؛
در پاسخ به نوشتاری زیر عنوان «ماهی قرمز نه ایرانی است نه اخلاقی» که در آن روزنامه وزین شماره 384 به تاریخ سهشنبه 20 اسفندماه 1392 منتشر شد، نکاتی جهت اطلاع خوانندگان گرامی و نویسنده یادداشت تقدیم میشود. خواهشمند است برای پرهیز از دامن زدن به شایعات بیپایه و نگرانی خانوادهها و تشویش اذهان عمومی در آستانه نوروز، این پاسخ را طبق قانون مطبوعات در همان صفحه منتشر فرمایید:
1- پدیدههای فرهنگی یکشبه و با نامه و بیانیه شکل نمیگیرند که افرادی بخواهند با جمعآوری امضا یا نوشتن مقاله یا جنبش و یا کمپین رسانهای آنها را از پیکره فرهنگی جامعه حذف کنند. نهادن ماهی قرمز سفره هفت سین نیز از این قاعده مستثنی نیست.
2- مهمترین دلایلی که برای مخالفت با ماهی قرمز بیان میشود یعنی «ایرانی نبودن این سنت»، «آسیب رساندن به محیط زیست» و «بیماریزا بودن» و «غیراخلاقی بودن» عمدتاً شایعاتی بیپایه هستند که بارها از سوی کارشناسان حوزههای مختلف فرهنگی و علمی به آنها پاسخ داده شده است.
3- یکی از این اظهارنظرهای اشتباه، «عدم سابقه تاریخی آشنایی ایرانیان با ماهی قرمز و ورود این گونه جانوری در صد سال پیش از چین به ایران» است. اما بررسیهای اخیر نشان میدهد که ایرانیان بیش از 2500 سال پیش با انواع کپورچه که ماهی قرمز هم یکی از آنهاست، آشنایی داشتهاند. یکی از این نمونهها، تندیسک ماهی قرمز مربوط به دوران هخامنشی است. این تندیسک طلایی یکی از اشیاء «گنجینه آمودریا» است که از محوطه باستانی «تخت قباد» به دست آمده است.
4- ماهی قرمز در دهها سند معتبر تاریخی حضور فعال و پررنگ دارد که نشان از دیرینگی آشنایی ایرانیان با ماهی قرمز است که برای نمونه میتوان به ظروف دوره ساسانی که همزمان با نوروز نقش شدهاند و یا قالیهای باغی و درختی ایرانی اشاره کرد که در موزههای بزرگ فرش نگهداری میشوند و صرف نبودن آن در یک تابلوی نقاشی – به دلایل نامعلوم – نمیتواند دلیل کافی بر نوظهور بودن آن باشد.
با وجود دهها سندی که ارتباط بین ماهی و نوروز را نشان میدهد، نویسنده محترم یادداشت نوشتهاند: «در این چند ساله هیچکدام از منتقدان نتوانستهاند کوچکترین مدرکی درباره حضور تزئینی ماهی قرمز در سفره هفتسین ایران در طول تاریخ ارائه دهند.»
نویسنده این مطلب به این نکته توجه نکردهاند که فرم امروزی بسیاری از آیینهای ما در متون تاریخی نیامده هرچند که دارای ریشههای تاریخی و فرهنگی هستند. برای این که ذهن ایشان در این مورد روشن شود از ایشان میپرسیم که اصلا عبارت «سفره هفت سین» و ترکیبات آن در کدام متن تاریخی یا ادبی کهن آمده است؟ و در میان دهها سند و مدرکی که در قالب نوروزنامه، سفرنامه و نقاشی از سدههای گذشته درباره نوروز به دستمان رسیده است، (بجز تابلوی کمال الملک که مربوط به دوره معاصر است) کدام یک اشارهای واضح به سفره هفت سین داشتهاند؟
بنابراین باید توجه داشته باشید که فرم امروزی پدیدههای فرهنگی را نمیتوان و نباید در لابلای متون تاریخی جستجو کرد و تنها بنمایهها هستند که ردشان در اسناد تاریخی دست یافتنی است، چون پدیدههای فرهنگی و اساسا ساختار فرهنگی یک ملت در گذر سدهها و هزارهها شکل گرفته و عناصر فرهنگی دوران معاصر نیز بخشی از این کلیت فرهنگی هستند که متناسب با زمان به ساختار کهن و اصلی افزوده شدهاند.
5- نویسنده یادداشت مذکور پرسیده است که «حیوانات بسیاری در اساطیر ایران جایگاه برجستهتری از ماهی قرمز دارند. اما چگونه از میان آن همه، ماهی قرمز را باید با نوروز مرتبط کرد؟» در پاسخ به ایشان میتوان گفت: ماهی، نام برج دوازدهم سال و معادل اسفند ماه است و در هنگام تحویل سال، سال از برج حوت یا ماهی به حمل یا بره تحویل میشود. نکته مهم این که تقویم هجری شمسی بُرجی تا سال 1304 خورشیدی در ایران رواج داشته است و هنوز نیز نفوذ این تقویم را در سالنماهای کشور میتوان دید چنان که تصویر نمادهای این «برج»های دوازدهگانه هنوز نیز در سالنماها چاپ میشود.
نام ماههای «گاهشماری هجری شمسی برجی» برگرفته از نام 12 صورت فلکی منطقةالبروج است و از همین روی «بُرج» نامیده شدهاند. نام برجهای دوازدهگانه به ترتیب عبارت بودند از : «حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو و حوت». اگرچه این نامها ظاهری عربی دارند اما ریشه کاملا ایرانی دارند و در برخی ار متون کهن که آگاهیهایی از ایران باستان به ما میدهند، میتوان نامهای ایرانی این برجهای دوازدهگانه و نگاه ایرانیان به آنها را به خوبی دریافت. برای نمونه در کتاب «بندهش» که متنی به زبان پارسی میانه (پهلوی ساسانی) است، در بخش دوم با عنوان «درباره فراز آفریدن روشنان» درباره برجهای دوازهگانه میخوانیم: «اورمزد در میان آسمان و زمین روشنی را آفرید. [نخست] ستارگان اختری و نیز نااختری را ، سپس خورشید را [آفرید] . چنین گوید: نخست سپهر را آفرید و ستارگان اختری را بر آن گماشت. [ستارگان] مایهور این دوازدهاند که نامشان بره، گاو، دوپیکر، خرچنگ، شیر، خوشه، ترازو، کژدم، نیم اسپ، بز، دلو و ماهی است … ». البته در متون گوناگون به جای « خوشه » از « دوشیزه »، به جای «دلو» از «آبریز» یا «سقا» یا «دول»، به جای «نیم اسب» از «کمان» یا «قوس» و به جای «ماهی» از «دوماهی» نیز استفاده میشود.
توجه به دو سند تاریخی که در زیر به آن اشاره میکنیم، در اثبات این ارتباط مهم است. جامی در بیتی سروده است: «تپد حوت گردون ز حسرت چو بیند / که ماهی در آن حوض باشد شناور » ( جامی ) و یا «روز شنبه … خورشید به نقطه اعتدال رسیده، از برج حوت به برج حمل تحویل میشود .» (افضل الملک).
6- نویسنده محترم بار دیگر ادعای بیاساس بیماریزا بودن ماهی قرمز را مطرح کردهاند بدون این که حتی از بیماری مشخصی نام ببرند یا اطلاعی از نحوه انتقال بیماری های زئونوز داشته باشند. فقط بر اساس برداشت اشتباه از چند هشدار بهداشتی که میتواند در هر موردی حتی خوردن میوه و سبزی مصداق داشته باشد، نوشتهاند: «نه تنها تماس دست کودک با بدن ماهی قرمز میتواند در انتقال بیماری به کودک موثر باشد، بلکه آلودگیهایی که از طریق فضولات ماهی وارد آب میشود نیز میتواند باعث ایجاد برخی از انواع بیماریهای پوستی شود.»
در این ارتباط بار دیگر تاکید میکنیم که بسیاری از هشدارهایی که معمولا در آستانه نوروز درمورد خطر بیماریزا بودن ماهیهای قرمز توسط رسانههای غیر مسئول و افراد غیرکارشناس منتشر میشود پایه و بنیاد کارشناسی و علمی ندارد. برای نمونه، گفته میشود که در اثر تماس با ماهی قرمز احتمال ابتلا به بیماریهایی همچون «پسوریازیس» و «سالمونلا» و «سل پوستی» وجود دارد. این در حالی است که بیماری «پسوریازیس» توسط ماهی به انسان سرایت پیدا نمیکند و یک بیماری «خود ایمنی» است که به صورت ژنتیکی انتقال مییابد و حتا از انسانی به انسان دیگر نیز به صورت افقی قابل انتقال نیست. همچنین تاکنون گزارشی از آلوده شدن به مایکوباکتریوم ها با منشاء ماهی قرمز سفره هفت سین و ابتلا به «سل پوستی» ثبت نشده است. در ضمن جامعه دامپزشکان ایران نیز بارها در بیانیههای خود تاکید کرده است که ماهیان قرمز ناقل باکتری سالمونلا نیستند. این متخصصان تاکید کردهاند: «اگر چه انتقال باکتری سالمونلا به عنوان یک بیماری مشترک میان انسان و حیوان از طریق منابع آبی آلوده تحت شرایط خاصی وجود دارد، اما احتمال انتقال آن از طریق ماهی غیر محتمل است.»
7- موضوع غیر اخلاقی بودن یا نبودن خرید ماهی قرمز نیز به نظر میرسد که نمیتواند دست آویز محکمی برای ماهی ستیزان باشد چون اساساً نگاه افراد به پدیدههای فرهنگی و اجتماعی نسبی است. هیچکس نمیتواند ادعا کند که نگاه او به این مسائل باید معیار اصلی و تعیین کننده باشد و لزوماً همه کسانی که همچون او نمیاندیشند اندیشه و منشی خارج از چارچوب اخلاق دارند.
پدیدههای فرهنگی از چنان پیچیدگی برخوردارند که به راحتی نمیتوان خط کش به دست گرفت و آن ها را دو دسته اخلاقی و غیر اخلاقی دسته بندی کرد. از آنهایی که ادعای غیراخلاقی بودن نگهداری از ماهی قرمز هفتسین را دارند باید پرسید که در راستای افزایش آگاهی مردم برای نگهداری درست از ماهیها کدام گام را برداشتهاید؟ آیا پاک کردن صورت مساله که راحتترین و کوتاهترین راه است لزوما بهترین راه نیز برای رسیدن به مقصود هست؟ حتی شما برای ترساندن مردم به دروغ بحث بیماری زا بودن ماهی قرمز را مطرح نمودید و آیا دروغ پردازی از نگاه شما کاری اخلاقی است؟
8- نگاهی به آمار پرورش ماهیان زینتی از جمله ماهی قرمز در سالهای گذشته و مقایسه آنها نشان میدهد که آمار پرورش این ماهیها هر سال نسبت به سال گذشته رشد چشمگیری داشته و این موضوع نشان میدهد که نه تنها تبلیغات ماهیستیزان برای حذف ماهی قرمز بین مردم موثر نبوده است بلکه با بالاتر رفتن سطح آگاهیهای بهداشتی مردم و گرایش روز افزون آنها به تاریخ و فرهنگ ایران، هرسال بیش از گذشته در حفظ و پاسداشت آیینهای ایرانی کوشا هستند.
9- البته حامیان حیوانات و دلسوزان محیط زیست و حقوق حیوانات به دور از هرگونه بحث احساساتی و بیمنطق بارها اعلام کردهاند: به منظور رعایت بیشتر حقوق ماهیهای قرمز پیشنهاد میشود: افرادی که از آگاهی لازم و لوازم مناسب جهت نگهداری ماهی قرمز برخوردار نیستند از این کار صرف نظر کنند یا بر آگاهی خود درباره اصول اولیه نگهداری از این موجود زیبا بیافزایند.
* دامپزشک، موسس انجمن حمایت از حیوانات اصفهان و پژوهشگر جشنهای ملی/ انتشار یافته در ایران نامه.
دیده بان حقوق حیوانات/امیر هاشمی مقدم*: چند سالی میشود که ماهی قرمز بهعنوان نماد نوروز و سفره هفتسین، جای خودش را در خانههای ایرانیان باز کردهاست. رسانههایی که وظیفهشان آگاهیرسانی است، عمدتاً خودشان دارند فرهنگی نادرست را ترویج میدهند و حاضر نیستند کمی خلاف جریان آب شنا کنند. چرا که ممکن است خلاف ذائقه مشتریان (یا همان مخاطبان) باشد و بنابراین مشتریان را از دست بدهند، اما چرا ماهی قرمز نباید خرید؟ دهها دلیل برای این کار وجود دارد که در اینجا برخی از مهمترینها را در چهار دسته «ایرانی نبودن این سنت» «آسیب رساندن به محیط زیست» «بیماریزا بودن» و نهایتاً و مهمتر از همه، «غیراخلاقی بودن این عمل» مورد بررسی قرار خواهیم داد.
دیده بان حقوق حیوانات: ولادیمیر پوتینˈ رییس جمهوری روسیه، روز سه شنبه با حضور در شهر ˈسوچی ˈمحل برگزاری المپیک زمستانی 2014، از پلنگ های ایرانی که در کوهستان های پیرامون این شهر متولد شده اند، بازدید کرد.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، پوتین امروز از گروهی از توله پلنگ های ایرانی که تابستان امسال در کوهستان های پیرامون ˈسوچیˈ به دنیا آمده اند، بازدید کرد.
ایران پیش از این استفاده از نماد یوزپلنگ ایرانی بر روی لباس بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران در مسابقات جهانی فوتبال برزیل را پیشنهاد کرده بود که با موافقت و تایید فدراسیون جهانی فوتبال روبرو شد.
سوچی از جمعه این هفته، میزبان بازی های المپیک زمستانی 2014 خواهد بود.
رییس جمهوری روسیه در جریان این بازدید گفت ˈما تصمیم گرفته ایم که به مناسبت المپیک، جمعیت پلنگ های ایرانی را افزایش دهیم. اینطور بگویم: ما به مناسبت المپیک، بخشی از طبیعت در حال نابودی را زنده کردیم.ˈ
پوتین که برای نوازش توله پلنگ ها وارد قفس آنها شده بود، با اشاره به آنها گفت ˈما همدیگر را دوست داریم!ˈ
خبرگزاری رسمی روسیه در گزارشی پیرامون این خبر نوشت: ظاهرا پلنگ ها برعکس پوتین، علاقه ای به خبرنگاران نداشتند؛ چراکه یکی از خبرنگاران را گاز گرفتند و به سر یکی دیگر از آنان چنگ انداختند.
دیده بان حقوق حیوانات: سرپرست اداره حفاظت محیط زیست شهربابک از تصویر برداری سیزده عدد گور ایرانی در منطقه ریگ سفید شهربابک کرمان خبر داد.
به گزارش روابط عمومی حفاظت محیط زیست استان کرمان، روح الامینی سرپرست اداره حفاظت محیط زیست شهربابک، به جهت مجاورت منطقه ریگ سفید شهربابک کرمان با منطقه حفاظت شده بهرام گور استان فارس، به تناوب و در غالب ماههای سال گله های گور ایرانی طبق عادات رفتاری و همچنین امنیت نسبی بین این دو منطقه که زیستگاه مورد علاقه این گونه می باشد آمد و شد دارند.
روح الامینی افزود: حضور مستمر این گونه در خطر انقراض که از جمله گونه های بسیار باارزش کشور محسوب می گردد در کنار گونه های باارزش دیگر همچون هوبره و زاغ بور( با نام محلی دودوک) عزم این اداره را برای درخواست و پیگیری ارتقاء سطح حفاظتی به منطقه شکار ممنوع از مراجع ذیربط جدی تر نموده است.
گفتنی است گور ایرانی از راسته فرد سمان و خانواده اسب و الاغ بوده و مشخصه بارز آن تکه ای پوست گرد و سیاه رنگ در سطح داخلی دست ها می باشد. در گذشته ای نه چندان دور گله های بزرگ گور در بسیاری از مناطق استپی و بیابانی کشور مشاهده می شد ولی در حال حاضر تعداد بسیار کمی از آن فقط در منطقه حفاظت شده توران، بهرام گور و منطقه مرزی سرخس باقی مانده است
دیده بان حقوق حیوانات: گویی هرچه تبلیغ میشد که در سایه احیای ببر، خدمتی در حال شکل گرفتن است، خروجی ماجرا بی شباهت به رخ دادن خیانتی آشکار نیست چراکه نتیجه ندانم کاری مسئولانی که میبایست محافظ محیط زیست باشند، به حذف دو پلنگ از پهنه محیط زیست کشور انجامیده تا از هر طرف که به ماجرا بنگریم، دست کم نشانی از خدمت در آن دیده نشود!
از سرنوشت پلنگهای زندهگیری شده ایرانی در قفقاز تا پیر ببر بیمار روسی که در تهران روی دست مسئولان مانده -و چه بسا به زودی بر اثر بی توجهی جانش از دست برود،- حکایت دردناکی است که میتواند آینه تمام نمای عملکرد فاجعهبار متولیان محیط زیست در سالهای گذشته باشد که قصد داشتند خود را رفیق قافله نشان دهند اما …
ابتدا: احیای دو گونه منقرض شده با مبنایی دروغین
به گزارش «تابناک»، ماجرا زمانی کلید خورد که مسئولان سازمان محیط زیست که پاسداشت گونههای مختلف گیاهی و جانوری را به نحو احسن به سرانجام رسانده و معضلات محیط زیست انسانی مانند انواع آلودگیهای آب و هوا در سراسر پهنه جغرافیایی کشور را ریشهکن کرده بودند، از فرط بیکاری به دنبال احیای گونههای منقرض شده جانوری در کشور افتادند و برای شروع، به سراغ احیای نسل شیر ایرانی هم نرفتند که نسل آن در برخی باغ وحش های جهان یافت میشود بلکه احیای ببر مازندران را در دستور کار قرار دادند که هرچند گفته میشد پنجاه سال است نسل آن ور افتاده، شنیدهها حاکیست در هفتاد سال اخیر چشم هیچ ایرانی به جمال آن روشن نشده است.
این اتفاق که به شکل عجیبی با تصمیم مدیران رده بالای روسی همزمان شده بود، منجر به تبادل دو قلاده پلنگ ایرانی با دو قلاده ببر سیبری شد تا هم مدیران روسی مدعی احیای نسل پلنگ منقرض شده قفقاز باشند و هم مدیران محیط زیستی کشورمان تلاش برای احیای ببر مازندران را آغاز کنند و در حرکتی همسان، مدعی شوند که با این تبادل، نسل منقرض شده احیا خواهد شد نه اینکه گونهای دیگر از آن حیوان با ژنتیک متفاوت به بوم کشور وارد خواهد شد.
این مهم آنچنان در سخنان رئیس وقت سازمان محیط زیست انعکاس مییافت که گویی ببر سیبری تفاوتی با بزرگترین ببر جهان نداشته و «ببر مازندران، آن هم با صفات و ویژگیهای ژنتیکی اصلی و اورجینال آن قابل احیا شدن است.»؛ ادعایی گزاف که ظاهرا مبنای پروژه احیای پلنگ قفقاز نیز بوده است.
بعد: تبادل پلنگهای زندهگیری شده از دل طبیعت با پیرببرهای ساکن قفس
این اتفاق در حالی رخ می داد که روس ها به شدت به دنبال انجام تبادل بودند و مقدمات اجرای آن را هم تمام و کمال فراهم آورده بودند در حالی که طرف ایرانی هیچ برنامهای برای اجرای این کار نداشت تا در نهایت امر با اعمال فشار روسها، دو قلاده پلنگ ایرانی از طبیعت زندهگیری شده و اوایل اردیبهشت ماه 89 با دو قلاده ببر سیبری که معلوم نبود از کجا آمدهاند، مبادله شوند تا ببرهایی که با قفس بیگانه نبودند، تا آماده شدن محل در نظر گرفته شده برای رهاسازی در میانکاله، ساکن باغ وحش ارم شوند!
از اینجای ماجرا به بعد هم که حتما یادتان هست؛ بیماری مشمشه که معلوم نشد با این مهمانان به باغ وحش راه یافته یا در کنار دیگر بلایای باغ وحش، به این مهمانان سرایت کرده بود، ببر نر را به همراه تعدادی دیگر از حیوانات کشت تا پروژه عقیم شود؛ آن هم در شرایطی که آماده سازی زیستگاه میانکاله با هزینه ۵۰۰ میلیون تومانی در ایستگاه نهایی قرار داشت.
شاید همین هزینه بود که موجب شد مسئولان طرح انتقال چهار قلاده ببر دیگر را به ازای انتقال چند پلنگ دیگر در دستور کار قرار دهند ولی روسها که خرشان از پل گذشته بود، با این درخواست مخالفت کردند؛ البته محمدی زاده علت را متفاوت توصیف میکرد: «نه پلنگهای ایرانی و نه پلنگهایی که از ترکمنستان به طرف روسی داده شده، هیچ کدام موفق به جفتگیری نشدهاند و روسها تا زمانی که این پروژه به نتیجه نرسد، نیازی به تبادل مجدد ببر با پلنگ ایرانی نمیبینند.»
ادامه: چه کسی ایده تبادل حیوانات و احیای ببر مازندران را پروراند: ما یا روسها؟
فارغ از آنکه روسها سایت نگهداری پلنگ را تجهیز کرده و برای بالابردن احتمال موفقیت طرح خود، هم از نژاد پلنگ ایرانی و هم از نژاد پلنگ ترکمنستانی بهره گرفته بودند، وقتی گلایه ایشان به عارضه ای که در پنجه یکی از دو قلاده پلنگ دریافتی از ایران بروز کرد (روسها معتقد بودند پلنگ دریافتی از ایران، مصدوم بوده است؛ رویکردی مشابه مسئولان داخلی که از سلامت ببرهای دریافتی خبر نداشتند!) و هنگامی که اعلام شد ولادیمیر پوتین، نخست وزیر وقت از سایت نگهداری این گربه سانان تازه وارد بازدید کرده است، همه و همه خبر از آن میداد که ایده اصلی تبادل پلنگ و ببر از روسیه آمده است چراکه در مقابل این همه تدارک طرف خارجی و اهمیت موضوع برای سیاست مداران ایشان، ببرهای وارداتی تنها یک قفس دو در سه متری در باغ وحش نصیبشان شد.
این در حالی است که اگر این گمانه زنی صحت داشته باشد، آنگاه سخنان مسئولان داخلی در دفاع از این طرح بسیار زنننده جلوه گر شده و حتی دردناک به نظر میرسد چراکه رنگ و بوی توجیه به خود گرفته و به نوعی، مصادره طرح دیگران خواهد بود تا جایی که وقتی روس ها تمایلی به تبادل دوباره نشان نمیدهند، این طرح تفصیلی به ناگهان تمامی کارکرد خود را از دست داده و حتی سعی میشود بقایای برجای مانده از آن، من جمله ببر بیوه، معدوم شده یا دست کم به بهانههایی مانند قرنطینه از دید عموم دور شوند!
سپس: پلنگهای ایرانی در اسارت زاییدند تا خدمت و خیانت همسایه شوند!
چند روز پیش رسانههای خبری روس اعلام کردند که با تولد دو توله پلنگ [ایرانی] در پارک ملی روسیه، پس از پنجاه سال زاد و ولد این گونه ارزشمند در آن سرزمین رقم خورده است؛ اعلام این خبر که با انتشار فیلم این رویداد در رسانههای سراسر جهان همراه بود، برای دوست داران محیط زیست در کشورمان به معنای کامل شدن شکست طرح بی پشتوانهای بود که هم کلی هزینه برایمان به همراه داشت و سرانجام شکست خورد و هم به معنای کاستن دو پلنگ ممتاز و زادآور از محیط زیست کشورمان بود.
به عبارت بهتر، در این تبادل نه تنها ببری در کشورمان متولد نشد (احیای جواهر از دست رفته محیط زیست کشورمان، به کنار!) بلکه به شکلی کاملا آگاهانه، دو قلاده پلنگ بالغ ایرانی از محیط زیست کشورمان کم شد تا تنها دلخوشمان به زاد و ولد این گونه در روسیه، در امان ماندن نسل این گونه منحصر به فرد از خطر انقراضی باشد که روز به روز در حال گسترش است.
گویی هرچه تبلیغ میشد که در سایه احیای ببر، خدمتی در حال شکل گرفتن است، خروجی ماجرا بی شباهت به رخ دادن خیانتی آشکار نیست چراکه نتیجه ندانم کاری مسئولانی که میبایست محافظ محیط زیست و پاسدار تک تک گونه های آن باشند، به حذف دو پلنگ از پهنه محیط زیست کشور انجامیده است تا از هر طرف که به ماجرا بنگریم، دست کم نشانی از خدمت در آن دیده نشود.
فرجام: نکند بار دیگر زیر بار ترکمانچای دیگری رفته باشیم؟!
اینکه چگونه یک طرح مشابه در ایران و روسیه نتایجی تا این اندازه متفاوت به همراه داشته، نیازمند بررسی دقیق و کارشناسی است اما این تبادل که به نظر میرسد ایده اولیه اجرای آن روسی بوده، میبایست از این رو مورد دقت قرار گیرد که مشوق مسئولان ایرانی برای پذیرش مفاد آن معلوم نیست؛ به عبارت بهتر، باید آشکار شود که چرا در شرط و شروط این تبادل، زنده گیری این ببرها از طبیعت، جوانی، سلامت، قابلیت زادآوری و امثال آنها لحاظ نشده و چرا احتمال خطایی برای این پروسه در نظر گرفته نشده است تا در صورت نیاز، تکرار تبادل در دستور کار قرار گیرد؟
آیا اینقدر ایده روسها برایمان جذاب و چه بسا سخاوتمندانه بوده که هرچه گفتهاند، بدون لحاظ منافع خودمان پذیرفتهایم یا اینکه بی تدبیری برخی مدیران منجر به شکل گیری قراردادی تا این اندازه یک سویه شده است؛ قراردادی که بیشباهت به قراردادهای گلستان و ترکمانچای نبوده و شاید اگر پیگیری آن در دستور کار قرار گیرد، رسوایی بزرگی برای مدیران سابق محیط زیست رقم بخورد!
__________________________
دیده بان حقوق حیوانات: سایت 24آنلاین نوشت: یک جوجه عقاب سفید ایرانی که توسط کبوتر مجهز به تور ویژه شکار شده بود، در مزایدهای در کویت به مبلغ 750 هزار دلار (بیش از 2.2 میلیارد تومان) به فروش رفت.
به گزارش العالم، رقابت شدیدی که میان تاجران کویتی و نمایندگان تاجران کشورهای حوزه خلیج فارس برای خرید یک نوع عقاب کمیاب درگرفت، با فروش این عقاب به قیمت 209 هزار دینار کویت (نزدیک به 750 هزار دلار آمریکا) به پایان رسید.
پرنده مورد معامله، یک جوجه عقاب ایرانی کاملاً سفید رنگ است که به علت قدرت و چابکی که در تعقیب شکار دارد، درنوع خود کم نظیر است. این “عقاب ایرانی” تا بامداد دوشنبه (8 مهر)، آزاد بود، تا اینکه 9 کویتی متخصص در شکار و تربیت عقاب موفق شدند این عقاب کم نظیر را از طریق فرستادن یک کبوتر که “تور صید عقاب” به همراه داشت، به دام بیاندازند.
خبر در دام افتادن این جوجه عقاب به دست صیادان از طریق پایگاه های اجتماعی منتشر شد و مزایده ای برای فروش آن از سوی هواداران پرندگان شکاری به راه افتاد.
حمود الرویعی کارشناس عقاب درباره نوع این عقاب ها گفت که این پرنده که اصل آن از کوه های ایران است، پرنده ای نادر است و همین مساله موجب گران بودن قیمت آن شده است.
وی در ادامه گفت که این جوجه عقاب که سنش از یک سال بیشتر نیست، بسیار نادر است و از سال ها پیش کسی نتوانسته است که چنین عقابی را شکار کند و به همین دلیل، قیمتش دو چندان شده است.