دیده بان حقوق حیوانات: معاون سازمان محیط زیست با بیان اینکه ورود گونههای جانوری به کشور مستلزم اخذ مجوزهای لازم توسط سازمان محیط زیست است، گفت: برای ورود شیرهای ایرانی تا این لحظه مجوزی از سوی این سازمان صادر نشده است.
دیده بان حقوق حیوانات: معاون سازمان محیط زیست با بیان اینکه ورود گونههای جانوری به کشور مستلزم اخذ مجوزهای لازم توسط سازمان محیط زیست است، گفت: برای ورود شیرهای ایرانی تا این لحظه مجوزی از سوی این سازمان صادر نشده است.
دیده بان حقوق حیوانات: مردم خونگرم و مهربان سیستان و بلوچستان به سبب افزایش آگاهی از مسائل زیست محیطی و کمک به حیات وحش، این استان را به زیستگاهی امن برای پلنگ ایرانی در معرض خطر انقراض تبدیل کرده اند.
به گزارش ایرنا، سیستان و بلوچستان با توجه به برنامه های آموزشی مستمری که در رابطه با حفاظت از گونه های در معرض انقراض از سوی اداره کل حفاظت محیط زیست برای مردم برگزار می شود و تشکیل زنجیره هایی سراسری از همیاران محیط زیست به نسبت سایر مناطق کشور وضعیت مطلوب تری برای زیست گونه نادر و کمیاب پلنگ ایرانی دارد.
بر اساس اعلام کارشناسان محیط زیست، پلنگ ایرانی از راسته گوشتخواران(carnivopa) و تیره گربه سانان (felidae) بزرگ دارای بدن دراز و باریک، دستها و پاهای قوی، پنجه ها و ناخنهای بزرگ، گوشهایی کوتاه و دم دراز است.
پلنگ ایرانی از گونه های جانوری حمایت شده در ایران محسوب می شود که به صورت پراکنده در مناطق جنگلی، کوهستانی و ارتفاعات نسبتا زیاد تا سه هزار و 500 متر زندگی می کند و به دلیل منزوی بودن این حیوان مشاهده آن به راحتی امکان پذیر نیست.
بر اساس شواهد به دست آمده عمده زیستگاه این گربه سان در سیستان و بلوچستان ارتفاعات ‘منطقه حفاظت شده بیرک’ در محدوده شهرستانهای سراوان و نیکشهر و مناطق نصرت آباد، بزمان و کنارک است.
این گونه جانوری با توجه به محدود بودن شمار قلاده های موجود در مناطق مختلف کشور و این استان باید از سوی محیط بانان و مردم بیشتر مورد حمایت قرار گیرد زیرا از بین رفتن پلنگ ایرانی دیگر بازگشتی نخواهد داشت، از این رو در چند سال اخیر شاهد اجرای برنامه های حمایتی خوبی از سوی دوستداران حیات وحش در سیستان و بلوچستان در رابطه با جلوگیری از شکار این حیوان بوده ایم.
مدیرکل حفاظت محیط زیست سیستان و بلوچستان با مطلوب دانستن وضعیت زیست پلنگ ایرانی در مناطق حفاظت شده استان گفت: سالانه چهار تا پنج قلاده از این حیوان توسط دوربین های تله ای محیط زیست در مناطق مختلف استان شناسایی می شود.
‘سعید محمودی’ افزود: با توجه به منزوی بودن و تنوع طلبی این گربه سان برای انتخاب محل زندگی، مشاهده آن به صورت اتفاقی به وسیله دوربین های پیشرفته امکان پذیر است.
وی اظهار داشت: جای بسی خوشحالیست که مردم فهیم سیستان و بلوچستان با داشتن آگاهی بالا در رابطه با حفاظت از گونه های جانوری مختلف از جمله گونه نادر پلنگ ایرانی همکاری بسیار خوبی با محیط بانان محیط زیست دارند.
وی گفت: سیستان و بلوچستان از جمله استان هایی است که کمترین شکار گونه های جانوری در معرض خطر انقراض در آن انجام می شود و مردم آن حفظ محیط زیست مناطق خود را جدی گرفته اند.
وی خاطرنشان کرد: با توجه به تداوم خشکسالی و از بین رفتن حیات وحش در سیستان و بلوچستان تهیه خوراک از محیط طبیعی برای این گونه جانوری مشکل است، به همین دلیل به دامهای روستاییان مستقر در محدوده های حفاظت شده حمله می کنند.
وی با اشاره به حادثه اخیر حمله یک قلاده پلنگ ایرانی به دام های روستاییان در بخش زرآباد واقع در جنوب استان، اظهار داشت: پس از این حمله تعدادی از روستاییان این پلنگ فراری را تعقیب و در شکاف کوهی در آن حوالی به دام انداختند و با برافروختن آتش قصد بیرون کشیدن این حیوان از شکاف را داشتند که ماموران محیط زیست با همکاری بسیار خوب بخشدار زرآباد به موقع در محل حضور یافته و مانع آسیب رسیدن به این حیوان نادر شدند.
مدیرکل حفاظت محیط زیست سیستان و بلوچستان گفت: محیط بانان به اتفاق بخشدار زرآباد پس از بازگرداندن پلنگ به دامان طبیعت، در جمع مردم روستا حضور یافته و وضعیت این حیوان و حفظ حیات وحش را برای آنان تشریح کردند.
محمودی اظهار داشت: بسیاری از مردم روستا ضمن اظهار ناآگاهی از اهمیت موضوع قول همکاری در حفظ حیات وحش را دادند که خود نمونه ای از افزایش علاقه مردم استان به طبیعت است.
وی با بیان اینکه رنگ بدن پلنگ ایرانی ترکیبی از خالهای مشکی، سفید مایل به زرد یا خاکستری است گفت: طول بدن این حیوان تا ۱۶۰ سانتیمتر گاهی تا ۱۸۰ سانتیمتر و طول دم آن نیز تا ۱۱۰ سانتیمتر می رسد.
وی افزود: این جانور در نقاط جنگلی، کوهستانها در ارتفاعات زیاد تا سه هزار و ۵۰۰ متر زندگی می کند و نواحی پردرخت، صخره ای و نزدیک به رودخانه ها را ترجیح می دهد، کمتر به پایین تر از کوهپایه ها می آید و به ندرت در دشتها دیده می شود.
او گفت: خوراک اصلی این جانوار سم دارانی مانند گوسفند، بز کوهی و گاهی خوک وحشی است و هنگامی که این نوع شکارها کمیاب باشند از پرندگان، جوندگان و حیوانات کوچک تغذیه می کند.
دیده بان حقوق حیوانات: سنجاب ایرانی یکی از زیستمندان با ارزش جنگلهای بلوط زاگرس میباشد که در طول هزاران سال با اکوسیستم این ناحیه همزیستی ایجاد کرده است و با پنهان کردن دانه های بلوط در زیر خاک، شکاف سنگها و سوراخ درختان نقش اساسی در زادآوری جنگلهای بلوط دارد. سنجاب ایرانی را میتوان به عنوان گونه کلیدی جنگلهای زاگرس دانست. زیرا علاوه بر نقش آن در زادآوری جنگلهای بلوط، طعمه بسیاری از پستانداران و پرندگان شکاری به حساب میآید که با منقرض شدن این گونه زنجیره غذایی اکوسیستم این جنگلها که در سرتاسر زاگرس کشیده شدهاند دچار اختلال میگردد. متاسفانه امروزه به دلایلی که میتوان آنها را به طور مستقیم به انسان مرتبط دانست، جمعیت سنجاب ایرانی در جنگلهای بلوط زاگرس در معرض تهدید میباشد. تخریب زیستگاه، صید و زنده گیری سنجاب از دلایل عمده تهدید این گونه زیبا و با ارزش میباشد.
گفته می شود در جنگلهای شهرستانهای مریوان و بانه هر ساله در فصول پاییز و زمستان تعداد زیادی از سنجابها جهت مصرف غذایی شکار میشوند. همچنین گفته می شود تعداد سنجابهای شکار شده طی دو فصل پاییز و زمستان تا 400 عدد سنجاب نیز میرسد. این آمار تایید نشده فقط مختص به یک روستا میباشد. با احتساب تمامی روستاهایی که در آنها شکار سنجاب صورت میگیرد سالانه تعداد زیادی سنجاب ایرانی شکار میشوند که جمعیت این گونه را به شدت در معرض تهدید قرار میدهد. این امر علی رغم تلاشهای نهادهای زیست محیطی کشور ضرورت انجام فعالیتهای فرهنگی و پیشگیرانه جهت حفظ جمعیت پایدار سنجاب ایرانی را ملزوم میکند.
مردم بومی و روستایی ساکن در جنگلهای شهرستانهای بانه و مریوان عمدتا مشغول به فعالیتهای کشاورزی و دامداری سنتی میباشند و در فصول پاییز و زمستان عمدتا بیکار میباشند. شکار سنجاب نیز تنها در همین دو فصل یعنی فصول پاییز و زمستان صورت میگیرد. یعنی فصولی که مردم بومی بیکار و خانه نشین میباشند. هرچند که شکار سنجاب توسط مردم بومی عمدتا جهت مصرف غذایی میباشد اما میتوان دلیل عمده شکار را سرگرمی دانست. به عبارتی مردم بومی اوقات بیکاری خود را با شکار کردن سنجاب به عنوان سرگرمی مهیج سپری میکنند.
عکس: نوید چمنی
منبع: وببلاگ اسعد مهدوی
دیده بان حقوق حیوانات: آهوی ایرانی یکی از دو گونه آهویست که در ایران و قسمتهای خشک زندگی میکند. بخشی از مشخصات این گونه آهوی ایرانی: ارتفاع این آهو بیش از 70 سانتیمتر است. ماده آهوها معمولاً شاخ ندارند. پیشانی آهوهای نر موهای سفید دارد.
عکس: حسین تهوری/ تسنیم
دیده بان حقوق حیوانات/شاهین سپنتا*: نوشتاری که در پی میآید پاسخی است که با پیگیری دوستان درباره یادداشت روزنامه قانون زیر عنوان «ماهی قرمز، نه ایرانی است نه اخلاقی»، نوشتم. مقاله یاد شده در روزنامه قانون به شماره 384 در تاریخ سه شنبه 20 اسفندماه 1392 منتشر شده بود. این پاسخ علیرغم قولِ قبلی و اعلام آمادگی نویسنده آن برای مناظره و بر خلاف قانون در آن روزنامه منتشر نشد.
ماهی قرمز در سفره نوروزی پارسیان (زرتشتیان) شهر حیدرآباد هندوستان
سردبیر گرامی روزنامه قانون؛
در پاسخ به نوشتاری زیر عنوان «ماهی قرمز نه ایرانی است نه اخلاقی» که در آن روزنامه وزین شماره 384 به تاریخ سهشنبه 20 اسفندماه 1392 منتشر شد، نکاتی جهت اطلاع خوانندگان گرامی و نویسنده یادداشت تقدیم میشود. خواهشمند است برای پرهیز از دامن زدن به شایعات بیپایه و نگرانی خانوادهها و تشویش اذهان عمومی در آستانه نوروز، این پاسخ را طبق قانون مطبوعات در همان صفحه منتشر فرمایید:
1- پدیدههای فرهنگی یکشبه و با نامه و بیانیه شکل نمیگیرند که افرادی بخواهند با جمعآوری امضا یا نوشتن مقاله یا جنبش و یا کمپین رسانهای آنها را از پیکره فرهنگی جامعه حذف کنند. نهادن ماهی قرمز سفره هفت سین نیز از این قاعده مستثنی نیست.
2- مهمترین دلایلی که برای مخالفت با ماهی قرمز بیان میشود یعنی «ایرانی نبودن این سنت»، «آسیب رساندن به محیط زیست» و «بیماریزا بودن» و «غیراخلاقی بودن» عمدتاً شایعاتی بیپایه هستند که بارها از سوی کارشناسان حوزههای مختلف فرهنگی و علمی به آنها پاسخ داده شده است.
3- یکی از این اظهارنظرهای اشتباه، «عدم سابقه تاریخی آشنایی ایرانیان با ماهی قرمز و ورود این گونه جانوری در صد سال پیش از چین به ایران» است. اما بررسیهای اخیر نشان میدهد که ایرانیان بیش از 2500 سال پیش با انواع کپورچه که ماهی قرمز هم یکی از آنهاست، آشنایی داشتهاند. یکی از این نمونهها، تندیسک ماهی قرمز مربوط به دوران هخامنشی است. این تندیسک طلایی یکی از اشیاء «گنجینه آمودریا» است که از محوطه باستانی «تخت قباد» به دست آمده است.
4- ماهی قرمز در دهها سند معتبر تاریخی حضور فعال و پررنگ دارد که نشان از دیرینگی آشنایی ایرانیان با ماهی قرمز است که برای نمونه میتوان به ظروف دوره ساسانی که همزمان با نوروز نقش شدهاند و یا قالیهای باغی و درختی ایرانی اشاره کرد که در موزههای بزرگ فرش نگهداری میشوند و صرف نبودن آن در یک تابلوی نقاشی – به دلایل نامعلوم – نمیتواند دلیل کافی بر نوظهور بودن آن باشد.
با وجود دهها سندی که ارتباط بین ماهی و نوروز را نشان میدهد، نویسنده محترم یادداشت نوشتهاند: «در این چند ساله هیچکدام از منتقدان نتوانستهاند کوچکترین مدرکی درباره حضور تزئینی ماهی قرمز در سفره هفتسین ایران در طول تاریخ ارائه دهند.»
نویسنده این مطلب به این نکته توجه نکردهاند که فرم امروزی بسیاری از آیینهای ما در متون تاریخی نیامده هرچند که دارای ریشههای تاریخی و فرهنگی هستند. برای این که ذهن ایشان در این مورد روشن شود از ایشان میپرسیم که اصلا عبارت «سفره هفت سین» و ترکیبات آن در کدام متن تاریخی یا ادبی کهن آمده است؟ و در میان دهها سند و مدرکی که در قالب نوروزنامه، سفرنامه و نقاشی از سدههای گذشته درباره نوروز به دستمان رسیده است، (بجز تابلوی کمال الملک که مربوط به دوره معاصر است) کدام یک اشارهای واضح به سفره هفت سین داشتهاند؟
بنابراین باید توجه داشته باشید که فرم امروزی پدیدههای فرهنگی را نمیتوان و نباید در لابلای متون تاریخی جستجو کرد و تنها بنمایهها هستند که ردشان در اسناد تاریخی دست یافتنی است، چون پدیدههای فرهنگی و اساسا ساختار فرهنگی یک ملت در گذر سدهها و هزارهها شکل گرفته و عناصر فرهنگی دوران معاصر نیز بخشی از این کلیت فرهنگی هستند که متناسب با زمان به ساختار کهن و اصلی افزوده شدهاند.
5- نویسنده یادداشت مذکور پرسیده است که «حیوانات بسیاری در اساطیر ایران جایگاه برجستهتری از ماهی قرمز دارند. اما چگونه از میان آن همه، ماهی قرمز را باید با نوروز مرتبط کرد؟» در پاسخ به ایشان میتوان گفت: ماهی، نام برج دوازدهم سال و معادل اسفند ماه است و در هنگام تحویل سال، سال از برج حوت یا ماهی به حمل یا بره تحویل میشود. نکته مهم این که تقویم هجری شمسی بُرجی تا سال 1304 خورشیدی در ایران رواج داشته است و هنوز نیز نفوذ این تقویم را در سالنماهای کشور میتوان دید چنان که تصویر نمادهای این «برج»های دوازدهگانه هنوز نیز در سالنماها چاپ میشود.
نام ماههای «گاهشماری هجری شمسی برجی» برگرفته از نام 12 صورت فلکی منطقةالبروج است و از همین روی «بُرج» نامیده شدهاند. نام برجهای دوازدهگانه به ترتیب عبارت بودند از : «حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو و حوت». اگرچه این نامها ظاهری عربی دارند اما ریشه کاملا ایرانی دارند و در برخی ار متون کهن که آگاهیهایی از ایران باستان به ما میدهند، میتوان نامهای ایرانی این برجهای دوازدهگانه و نگاه ایرانیان به آنها را به خوبی دریافت. برای نمونه در کتاب «بندهش» که متنی به زبان پارسی میانه (پهلوی ساسانی) است، در بخش دوم با عنوان «درباره فراز آفریدن روشنان» درباره برجهای دوازهگانه میخوانیم: «اورمزد در میان آسمان و زمین روشنی را آفرید. [نخست] ستارگان اختری و نیز نااختری را ، سپس خورشید را [آفرید] . چنین گوید: نخست سپهر را آفرید و ستارگان اختری را بر آن گماشت. [ستارگان] مایهور این دوازدهاند که نامشان بره، گاو، دوپیکر، خرچنگ، شیر، خوشه، ترازو، کژدم، نیم اسپ، بز، دلو و ماهی است … ». البته در متون گوناگون به جای « خوشه » از « دوشیزه »، به جای «دلو» از «آبریز» یا «سقا» یا «دول»، به جای «نیم اسب» از «کمان» یا «قوس» و به جای «ماهی» از «دوماهی» نیز استفاده میشود.
توجه به دو سند تاریخی که در زیر به آن اشاره میکنیم، در اثبات این ارتباط مهم است. جامی در بیتی سروده است: «تپد حوت گردون ز حسرت چو بیند / که ماهی در آن حوض باشد شناور » ( جامی ) و یا «روز شنبه … خورشید به نقطه اعتدال رسیده، از برج حوت به برج حمل تحویل میشود .» (افضل الملک).
6- نویسنده محترم بار دیگر ادعای بیاساس بیماریزا بودن ماهی قرمز را مطرح کردهاند بدون این که حتی از بیماری مشخصی نام ببرند یا اطلاعی از نحوه انتقال بیماری های زئونوز داشته باشند. فقط بر اساس برداشت اشتباه از چند هشدار بهداشتی که میتواند در هر موردی حتی خوردن میوه و سبزی مصداق داشته باشد، نوشتهاند: «نه تنها تماس دست کودک با بدن ماهی قرمز میتواند در انتقال بیماری به کودک موثر باشد، بلکه آلودگیهایی که از طریق فضولات ماهی وارد آب میشود نیز میتواند باعث ایجاد برخی از انواع بیماریهای پوستی شود.»
در این ارتباط بار دیگر تاکید میکنیم که بسیاری از هشدارهایی که معمولا در آستانه نوروز درمورد خطر بیماریزا بودن ماهیهای قرمز توسط رسانههای غیر مسئول و افراد غیرکارشناس منتشر میشود پایه و بنیاد کارشناسی و علمی ندارد. برای نمونه، گفته میشود که در اثر تماس با ماهی قرمز احتمال ابتلا به بیماریهایی همچون «پسوریازیس» و «سالمونلا» و «سل پوستی» وجود دارد. این در حالی است که بیماری «پسوریازیس» توسط ماهی به انسان سرایت پیدا نمیکند و یک بیماری «خود ایمنی» است که به صورت ژنتیکی انتقال مییابد و حتا از انسانی به انسان دیگر نیز به صورت افقی قابل انتقال نیست. همچنین تاکنون گزارشی از آلوده شدن به مایکوباکتریوم ها با منشاء ماهی قرمز سفره هفت سین و ابتلا به «سل پوستی» ثبت نشده است. در ضمن جامعه دامپزشکان ایران نیز بارها در بیانیههای خود تاکید کرده است که ماهیان قرمز ناقل باکتری سالمونلا نیستند. این متخصصان تاکید کردهاند: «اگر چه انتقال باکتری سالمونلا به عنوان یک بیماری مشترک میان انسان و حیوان از طریق منابع آبی آلوده تحت شرایط خاصی وجود دارد، اما احتمال انتقال آن از طریق ماهی غیر محتمل است.»
7- موضوع غیر اخلاقی بودن یا نبودن خرید ماهی قرمز نیز به نظر میرسد که نمیتواند دست آویز محکمی برای ماهی ستیزان باشد چون اساساً نگاه افراد به پدیدههای فرهنگی و اجتماعی نسبی است. هیچکس نمیتواند ادعا کند که نگاه او به این مسائل باید معیار اصلی و تعیین کننده باشد و لزوماً همه کسانی که همچون او نمیاندیشند اندیشه و منشی خارج از چارچوب اخلاق دارند.
پدیدههای فرهنگی از چنان پیچیدگی برخوردارند که به راحتی نمیتوان خط کش به دست گرفت و آن ها را دو دسته اخلاقی و غیر اخلاقی دسته بندی کرد. از آنهایی که ادعای غیراخلاقی بودن نگهداری از ماهی قرمز هفتسین را دارند باید پرسید که در راستای افزایش آگاهی مردم برای نگهداری درست از ماهیها کدام گام را برداشتهاید؟ آیا پاک کردن صورت مساله که راحتترین و کوتاهترین راه است لزوما بهترین راه نیز برای رسیدن به مقصود هست؟ حتی شما برای ترساندن مردم به دروغ بحث بیماری زا بودن ماهی قرمز را مطرح نمودید و آیا دروغ پردازی از نگاه شما کاری اخلاقی است؟
8- نگاهی به آمار پرورش ماهیان زینتی از جمله ماهی قرمز در سالهای گذشته و مقایسه آنها نشان میدهد که آمار پرورش این ماهیها هر سال نسبت به سال گذشته رشد چشمگیری داشته و این موضوع نشان میدهد که نه تنها تبلیغات ماهیستیزان برای حذف ماهی قرمز بین مردم موثر نبوده است بلکه با بالاتر رفتن سطح آگاهیهای بهداشتی مردم و گرایش روز افزون آنها به تاریخ و فرهنگ ایران، هرسال بیش از گذشته در حفظ و پاسداشت آیینهای ایرانی کوشا هستند.
9- البته حامیان حیوانات و دلسوزان محیط زیست و حقوق حیوانات به دور از هرگونه بحث احساساتی و بیمنطق بارها اعلام کردهاند: به منظور رعایت بیشتر حقوق ماهیهای قرمز پیشنهاد میشود: افرادی که از آگاهی لازم و لوازم مناسب جهت نگهداری ماهی قرمز برخوردار نیستند از این کار صرف نظر کنند یا بر آگاهی خود درباره اصول اولیه نگهداری از این موجود زیبا بیافزایند.
* دامپزشک، موسس انجمن حمایت از حیوانات اصفهان و پژوهشگر جشنهای ملی/ انتشار یافته در ایران نامه.
دیده بان حقوق حیوانات/امیر هاشمی مقدم*: چند سالی میشود که ماهی قرمز بهعنوان نماد نوروز و سفره هفتسین، جای خودش را در خانههای ایرانیان باز کردهاست. رسانههایی که وظیفهشان آگاهیرسانی است، عمدتاً خودشان دارند فرهنگی نادرست را ترویج میدهند و حاضر نیستند کمی خلاف جریان آب شنا کنند. چرا که ممکن است خلاف ذائقه مشتریان (یا همان مخاطبان) باشد و بنابراین مشتریان را از دست بدهند، اما چرا ماهی قرمز نباید خرید؟ دهها دلیل برای این کار وجود دارد که در اینجا برخی از مهمترینها را در چهار دسته «ایرانی نبودن این سنت» «آسیب رساندن به محیط زیست» «بیماریزا بودن» و نهایتاً و مهمتر از همه، «غیراخلاقی بودن این عمل» مورد بررسی قرار خواهیم داد.
دیده بان حقوق حیوانات: ولادیمیر پوتینˈ رییس جمهوری روسیه، روز سه شنبه با حضور در شهر ˈسوچی ˈمحل برگزاری المپیک زمستانی 2014، از پلنگ های ایرانی که در کوهستان های پیرامون این شهر متولد شده اند، بازدید کرد.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، پوتین امروز از گروهی از توله پلنگ های ایرانی که تابستان امسال در کوهستان های پیرامون ˈسوچیˈ به دنیا آمده اند، بازدید کرد.
ایران پیش از این استفاده از نماد یوزپلنگ ایرانی بر روی لباس بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران در مسابقات جهانی فوتبال برزیل را پیشنهاد کرده بود که با موافقت و تایید فدراسیون جهانی فوتبال روبرو شد.
سوچی از جمعه این هفته، میزبان بازی های المپیک زمستانی 2014 خواهد بود.
رییس جمهوری روسیه در جریان این بازدید گفت ˈما تصمیم گرفته ایم که به مناسبت المپیک، جمعیت پلنگ های ایرانی را افزایش دهیم. اینطور بگویم: ما به مناسبت المپیک، بخشی از طبیعت در حال نابودی را زنده کردیم.ˈ
پوتین که برای نوازش توله پلنگ ها وارد قفس آنها شده بود، با اشاره به آنها گفت ˈما همدیگر را دوست داریم!ˈ
خبرگزاری رسمی روسیه در گزارشی پیرامون این خبر نوشت: ظاهرا پلنگ ها برعکس پوتین، علاقه ای به خبرنگاران نداشتند؛ چراکه یکی از خبرنگاران را گاز گرفتند و به سر یکی دیگر از آنان چنگ انداختند.
دیده بان حقوق حیوانات: سرپرست اداره حفاظت محیط زیست شهربابک از تصویر برداری سیزده عدد گور ایرانی در منطقه ریگ سفید شهربابک کرمان خبر داد.
به گزارش روابط عمومی حفاظت محیط زیست استان کرمان، روح الامینی سرپرست اداره حفاظت محیط زیست شهربابک، به جهت مجاورت منطقه ریگ سفید شهربابک کرمان با منطقه حفاظت شده بهرام گور استان فارس، به تناوب و در غالب ماههای سال گله های گور ایرانی طبق عادات رفتاری و همچنین امنیت نسبی بین این دو منطقه که زیستگاه مورد علاقه این گونه می باشد آمد و شد دارند.
روح الامینی افزود: حضور مستمر این گونه در خطر انقراض که از جمله گونه های بسیار باارزش کشور محسوب می گردد در کنار گونه های باارزش دیگر همچون هوبره و زاغ بور( با نام محلی دودوک) عزم این اداره را برای درخواست و پیگیری ارتقاء سطح حفاظتی به منطقه شکار ممنوع از مراجع ذیربط جدی تر نموده است.
گفتنی است گور ایرانی از راسته فرد سمان و خانواده اسب و الاغ بوده و مشخصه بارز آن تکه ای پوست گرد و سیاه رنگ در سطح داخلی دست ها می باشد. در گذشته ای نه چندان دور گله های بزرگ گور در بسیاری از مناطق استپی و بیابانی کشور مشاهده می شد ولی در حال حاضر تعداد بسیار کمی از آن فقط در منطقه حفاظت شده توران، بهرام گور و منطقه مرزی سرخس باقی مانده است
دیده بان حقوق حیوانات: گویی هرچه تبلیغ میشد که در سایه احیای ببر، خدمتی در حال شکل گرفتن است، خروجی ماجرا بی شباهت به رخ دادن خیانتی آشکار نیست چراکه نتیجه ندانم کاری مسئولانی که میبایست محافظ محیط زیست باشند، به حذف دو پلنگ از پهنه محیط زیست کشور انجامیده تا از هر طرف که به ماجرا بنگریم، دست کم نشانی از خدمت در آن دیده نشود!
از سرنوشت پلنگهای زندهگیری شده ایرانی در قفقاز تا پیر ببر بیمار روسی که در تهران روی دست مسئولان مانده -و چه بسا به زودی بر اثر بی توجهی جانش از دست برود،- حکایت دردناکی است که میتواند آینه تمام نمای عملکرد فاجعهبار متولیان محیط زیست در سالهای گذشته باشد که قصد داشتند خود را رفیق قافله نشان دهند اما …
ابتدا: احیای دو گونه منقرض شده با مبنایی دروغین
به گزارش «تابناک»، ماجرا زمانی کلید خورد که مسئولان سازمان محیط زیست که پاسداشت گونههای مختلف گیاهی و جانوری را به نحو احسن به سرانجام رسانده و معضلات محیط زیست انسانی مانند انواع آلودگیهای آب و هوا در سراسر پهنه جغرافیایی کشور را ریشهکن کرده بودند، از فرط بیکاری به دنبال احیای گونههای منقرض شده جانوری در کشور افتادند و برای شروع، به سراغ احیای نسل شیر ایرانی هم نرفتند که نسل آن در برخی باغ وحش های جهان یافت میشود بلکه احیای ببر مازندران را در دستور کار قرار دادند که هرچند گفته میشد پنجاه سال است نسل آن ور افتاده، شنیدهها حاکیست در هفتاد سال اخیر چشم هیچ ایرانی به جمال آن روشن نشده است.
این اتفاق که به شکل عجیبی با تصمیم مدیران رده بالای روسی همزمان شده بود، منجر به تبادل دو قلاده پلنگ ایرانی با دو قلاده ببر سیبری شد تا هم مدیران روسی مدعی احیای نسل پلنگ منقرض شده قفقاز باشند و هم مدیران محیط زیستی کشورمان تلاش برای احیای ببر مازندران را آغاز کنند و در حرکتی همسان، مدعی شوند که با این تبادل، نسل منقرض شده احیا خواهد شد نه اینکه گونهای دیگر از آن حیوان با ژنتیک متفاوت به بوم کشور وارد خواهد شد.
این مهم آنچنان در سخنان رئیس وقت سازمان محیط زیست انعکاس مییافت که گویی ببر سیبری تفاوتی با بزرگترین ببر جهان نداشته و «ببر مازندران، آن هم با صفات و ویژگیهای ژنتیکی اصلی و اورجینال آن قابل احیا شدن است.»؛ ادعایی گزاف که ظاهرا مبنای پروژه احیای پلنگ قفقاز نیز بوده است.
بعد: تبادل پلنگهای زندهگیری شده از دل طبیعت با پیرببرهای ساکن قفس
این اتفاق در حالی رخ می داد که روس ها به شدت به دنبال انجام تبادل بودند و مقدمات اجرای آن را هم تمام و کمال فراهم آورده بودند در حالی که طرف ایرانی هیچ برنامهای برای اجرای این کار نداشت تا در نهایت امر با اعمال فشار روسها، دو قلاده پلنگ ایرانی از طبیعت زندهگیری شده و اوایل اردیبهشت ماه 89 با دو قلاده ببر سیبری که معلوم نبود از کجا آمدهاند، مبادله شوند تا ببرهایی که با قفس بیگانه نبودند، تا آماده شدن محل در نظر گرفته شده برای رهاسازی در میانکاله، ساکن باغ وحش ارم شوند!
از اینجای ماجرا به بعد هم که حتما یادتان هست؛ بیماری مشمشه که معلوم نشد با این مهمانان به باغ وحش راه یافته یا در کنار دیگر بلایای باغ وحش، به این مهمانان سرایت کرده بود، ببر نر را به همراه تعدادی دیگر از حیوانات کشت تا پروژه عقیم شود؛ آن هم در شرایطی که آماده سازی زیستگاه میانکاله با هزینه ۵۰۰ میلیون تومانی در ایستگاه نهایی قرار داشت.
شاید همین هزینه بود که موجب شد مسئولان طرح انتقال چهار قلاده ببر دیگر را به ازای انتقال چند پلنگ دیگر در دستور کار قرار دهند ولی روسها که خرشان از پل گذشته بود، با این درخواست مخالفت کردند؛ البته محمدی زاده علت را متفاوت توصیف میکرد: «نه پلنگهای ایرانی و نه پلنگهایی که از ترکمنستان به طرف روسی داده شده، هیچ کدام موفق به جفتگیری نشدهاند و روسها تا زمانی که این پروژه به نتیجه نرسد، نیازی به تبادل مجدد ببر با پلنگ ایرانی نمیبینند.»
ادامه: چه کسی ایده تبادل حیوانات و احیای ببر مازندران را پروراند: ما یا روسها؟
فارغ از آنکه روسها سایت نگهداری پلنگ را تجهیز کرده و برای بالابردن احتمال موفقیت طرح خود، هم از نژاد پلنگ ایرانی و هم از نژاد پلنگ ترکمنستانی بهره گرفته بودند، وقتی گلایه ایشان به عارضه ای که در پنجه یکی از دو قلاده پلنگ دریافتی از ایران بروز کرد (روسها معتقد بودند پلنگ دریافتی از ایران، مصدوم بوده است؛ رویکردی مشابه مسئولان داخلی که از سلامت ببرهای دریافتی خبر نداشتند!) و هنگامی که اعلام شد ولادیمیر پوتین، نخست وزیر وقت از سایت نگهداری این گربه سانان تازه وارد بازدید کرده است، همه و همه خبر از آن میداد که ایده اصلی تبادل پلنگ و ببر از روسیه آمده است چراکه در مقابل این همه تدارک طرف خارجی و اهمیت موضوع برای سیاست مداران ایشان، ببرهای وارداتی تنها یک قفس دو در سه متری در باغ وحش نصیبشان شد.
این در حالی است که اگر این گمانه زنی صحت داشته باشد، آنگاه سخنان مسئولان داخلی در دفاع از این طرح بسیار زنننده جلوه گر شده و حتی دردناک به نظر میرسد چراکه رنگ و بوی توجیه به خود گرفته و به نوعی، مصادره طرح دیگران خواهد بود تا جایی که وقتی روس ها تمایلی به تبادل دوباره نشان نمیدهند، این طرح تفصیلی به ناگهان تمامی کارکرد خود را از دست داده و حتی سعی میشود بقایای برجای مانده از آن، من جمله ببر بیوه، معدوم شده یا دست کم به بهانههایی مانند قرنطینه از دید عموم دور شوند!
سپس: پلنگهای ایرانی در اسارت زاییدند تا خدمت و خیانت همسایه شوند!
چند روز پیش رسانههای خبری روس اعلام کردند که با تولد دو توله پلنگ [ایرانی] در پارک ملی روسیه، پس از پنجاه سال زاد و ولد این گونه ارزشمند در آن سرزمین رقم خورده است؛ اعلام این خبر که با انتشار فیلم این رویداد در رسانههای سراسر جهان همراه بود، برای دوست داران محیط زیست در کشورمان به معنای کامل شدن شکست طرح بی پشتوانهای بود که هم کلی هزینه برایمان به همراه داشت و سرانجام شکست خورد و هم به معنای کاستن دو پلنگ ممتاز و زادآور از محیط زیست کشورمان بود.
به عبارت بهتر، در این تبادل نه تنها ببری در کشورمان متولد نشد (احیای جواهر از دست رفته محیط زیست کشورمان، به کنار!) بلکه به شکلی کاملا آگاهانه، دو قلاده پلنگ بالغ ایرانی از محیط زیست کشورمان کم شد تا تنها دلخوشمان به زاد و ولد این گونه در روسیه، در امان ماندن نسل این گونه منحصر به فرد از خطر انقراضی باشد که روز به روز در حال گسترش است.
گویی هرچه تبلیغ میشد که در سایه احیای ببر، خدمتی در حال شکل گرفتن است، خروجی ماجرا بی شباهت به رخ دادن خیانتی آشکار نیست چراکه نتیجه ندانم کاری مسئولانی که میبایست محافظ محیط زیست و پاسدار تک تک گونه های آن باشند، به حذف دو پلنگ از پهنه محیط زیست کشور انجامیده است تا از هر طرف که به ماجرا بنگریم، دست کم نشانی از خدمت در آن دیده نشود.
فرجام: نکند بار دیگر زیر بار ترکمانچای دیگری رفته باشیم؟!
اینکه چگونه یک طرح مشابه در ایران و روسیه نتایجی تا این اندازه متفاوت به همراه داشته، نیازمند بررسی دقیق و کارشناسی است اما این تبادل که به نظر میرسد ایده اولیه اجرای آن روسی بوده، میبایست از این رو مورد دقت قرار گیرد که مشوق مسئولان ایرانی برای پذیرش مفاد آن معلوم نیست؛ به عبارت بهتر، باید آشکار شود که چرا در شرط و شروط این تبادل، زنده گیری این ببرها از طبیعت، جوانی، سلامت، قابلیت زادآوری و امثال آنها لحاظ نشده و چرا احتمال خطایی برای این پروسه در نظر گرفته نشده است تا در صورت نیاز، تکرار تبادل در دستور کار قرار گیرد؟
آیا اینقدر ایده روسها برایمان جذاب و چه بسا سخاوتمندانه بوده که هرچه گفتهاند، بدون لحاظ منافع خودمان پذیرفتهایم یا اینکه بی تدبیری برخی مدیران منجر به شکل گیری قراردادی تا این اندازه یک سویه شده است؛ قراردادی که بیشباهت به قراردادهای گلستان و ترکمانچای نبوده و شاید اگر پیگیری آن در دستور کار قرار گیرد، رسوایی بزرگی برای مدیران سابق محیط زیست رقم بخورد!
__________________________
دیده بان حقوق حیوانات: سایت 24آنلاین نوشت: یک جوجه عقاب سفید ایرانی که توسط کبوتر مجهز به تور ویژه شکار شده بود، در مزایدهای در کویت به مبلغ 750 هزار دلار (بیش از 2.2 میلیارد تومان) به فروش رفت.
به گزارش العالم، رقابت شدیدی که میان تاجران کویتی و نمایندگان تاجران کشورهای حوزه خلیج فارس برای خرید یک نوع عقاب کمیاب درگرفت، با فروش این عقاب به قیمت 209 هزار دینار کویت (نزدیک به 750 هزار دلار آمریکا) به پایان رسید.
پرنده مورد معامله، یک جوجه عقاب ایرانی کاملاً سفید رنگ است که به علت قدرت و چابکی که در تعقیب شکار دارد، درنوع خود کم نظیر است. این “عقاب ایرانی” تا بامداد دوشنبه (8 مهر)، آزاد بود، تا اینکه 9 کویتی متخصص در شکار و تربیت عقاب موفق شدند این عقاب کم نظیر را از طریق فرستادن یک کبوتر که “تور صید عقاب” به همراه داشت، به دام بیاندازند.
خبر در دام افتادن این جوجه عقاب به دست صیادان از طریق پایگاه های اجتماعی منتشر شد و مزایده ای برای فروش آن از سوی هواداران پرندگان شکاری به راه افتاد.
حمود الرویعی کارشناس عقاب درباره نوع این عقاب ها گفت که این پرنده که اصل آن از کوه های ایران است، پرنده ای نادر است و همین مساله موجب گران بودن قیمت آن شده است.
وی در ادامه گفت که این جوجه عقاب که سنش از یک سال بیشتر نیست، بسیار نادر است و از سال ها پیش کسی نتوانسته است که چنین عقابی را شکار کند و به همین دلیل، قیمتش دو چندان شده است.
دیده بان حقوق حیوانات: تلفات یوزپلنگ به دلیل شکار توسط انسان در ایران افزایش یافته است.
به گزارش دیده بان حقوق حیوانات نتایج بررسی های مستمر صورت گرفته توسط انجمن یوزپلنگ ایرانی نشان می دهد که این رقم در دهه حاضر درحال افزایش می باشد. در دهه 1370، سالیانه حداقل 2 یوزپلنگ به دلیل کشته شدن توسط انسان از پا در می آمد. طی دهه 1380، در مجموع حدود 24 یوزپلنگ در ایران از پا در آمد که غیر از 11 مورد که بواسطه تصادف با خودروهای عبوری بود، 13 مورد بر اثر شکار توسط انسان گزارش شده بود (حدودا یک فرد در سال). با این حال، به رغم کاهش تلفات جاده ای از ابتدای دهه 1390، با این حال کشته شدن حداقل 5 یوزپلنگ از ابتدای دهه 1390 در ایران نشان از دو تا سه برابر شدن تلفات یوزپلنگ آسیایی در ایران دارد که به معنای آنست که نرخ تلفات يوزپلنگ در کشور از افزایش جدی برخوردار شده است.
تصادف با خودروهای عبوری عامل حدود 40% تلفات یوزها طی دهه 1380 در ایران بوده اند. با این حال، طی دهه 1390، گزارش مستندی از برخورد یوزها با خودروهای عبوری در دست نمی باشد و تمامی موارد ازبین رفتن یوزها بواسطه کشته شدن توسط انسان بوده اند.
افزایش حفاظت در زیستگاه ها، کنترل مناسبتر زیستگاه های یوزها، آموزش گسترده در سطح جوامع محلی و انگیزه بالاتر محیط بانان را شاید از مهمترین عوامل مؤثر در کاهش نرخ تلفات یوزها طی دهه 1380 در ایران دانست، با این حال کاهش انگیزه محیط بانان، مشکلات کنترل مناطق، کاهش حمایت سایر دستگاه ها از حفاظت از یوزپلنگ در ایران و مشکلات اقتصادی جوامع محلی را شاید بتوان برخی از عوامل موثر در افزایش چشمگیر تلفات یوزپلنگ به دلیل شکار توسط انسان دانست. این درحالی است که حداقل 2 فرد یوز دیگر نیز از ابتدای سال 1390 از پا در آمده اند که هنوز تأیید نشده اند. با توجه به جمعیت اندک یوزها در ایران، ضروری است تا حفاظت از این گونه مورد حمایت جدی همه سازمان های دست اندرکار قرار گیرد.
منبع: پایگاه اینترنتی انجمن یوزپلنگ ایرانی
دیده بان حقوق حیوانات: جمعیت پلنگ های ایرانی از قرن بیستم تا کنون به دلیل شکار غیرقانونی و نابودی زیستگاهها کاهش شدیدی داشته است، اما تولد دو عدد از آنها در پارک ملی روسیه پس از ۵۰ سال امید احیای این گونه ارزشمند را دوباره زنده کردهاست.
پروژه تکثیر و احیای ببر مازندران در شبه جزیره میانکاله که با وارد کردن دو توله ببر سیبریایی در دوره محمدی زاده، ریاست پیشین سازمان محیط زیست آغاز شد، با شکستی مفتضحانه پایان یافت. ببر نر در طول چند ماه نگهداری غیر اصولی در باغ وحش ارم تهران به مشمشه مبتلا شد و در پی آن تمام شیرهای این مجموعه کشته شدند. از آن زمان تا کنون هیچ سندی از شرایط نگهداری ببر بیوه سیبری در قرنطینه منتشر نشده است.
دیده بان حقوق حیوانات: مدافعان حقوق حیوانات طی دو روز برگزاری جشنواره حفاظت از یوز آسیایی در قفس اسیر شدند.
با توجه به برگزاری جشنواره هفتم روز ملی حفاظت از یوز آسیایی و اهمیت حمایت از حفاظت از این جانور ارزشمند دست اندرکاران دیده بان حقوق حیوانات نیز دوشادوش گروه های فعال زیست محیطی در این جشن بزرگ شرکت کردند. به دلیل مخالفت بنیادی دیدگاه حقوق حیوانات با هر گونه اسارت حیوانات، غرفه دیده بان به شکل قفسی آراسته شد که ارتباط اعضا و بازدید کنندگان از دو سوی این قفس شکل گیرد. به موازات برنامه های مرتبط با حفاظت از یوز آسیایی، حقیقت نامه هایی در رابطه با اسارت حیوانات نیز در اختیار مخاطبان قرار گرفت.
دیده بان حقوق حیوانات: لحظاتی پیش هفتمین جشنواره روز ملی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی رسما آغاز به کار کرد. در این جشنواره که به مدت دو روز در باغ وحش ارم تهران برگزار می شود گروه های مختلف زیست محیطی شرکت خواهند داشت.
دیده بان حقوق حیوانات، به رسم سال های گذشته، جهت پوشش خبری مراسم، ملاقات نزدیک با مخاطبان و اعلام حمایت از برنامه های حفاظت از یوزپلنگ ایرانی در این جشن بزرگ شرکت خواهد داشت.
جشنواره هفتم یوز و برنامه های ویژه دیده بان
به دلیل برگزاری جشنواره امسال در فضایی که ذاتا با دیدگاه حقوق حیوانات در تناقض قرار دارد، و با توجه به احساس نیاز شدید به آگاهی رسانی به بازدید کنندگان اسارتگاه های حیوانات، فعالیت اصلی که با محوریت یوز، مظلوم ترین زیستمند ایران انجام می شود، به صورت سمبلیک در قفس و در شرایط اسارت برگزار خواهد شد. به این منظور مسوولان غرفه دیده بان حقوق حیوانات را در جشنواره امسال اسیر در قفس خواهید دید و اگر مایل باشید می توانید دقایقی در کنارشان حس اسارت را تجربه کنید. جهت روشنگری و آگاهی رسانی به بازدید کنندگان، حقیقت نامه هایی در تشریح دیدگاه حقوق حیوانات و اسارت، و همچنین حفاظت از گونه گوشتخوار یوزپلنگ و حقوق حیوانات توزیع خواهد شد.
تورهای زمان بندی شده باغ وحش گردی با ارایه توضیحات مربوط به حقوق حیوانات، تشریح شرایط مورد نیاز حیوانات از دیدگاه رفاه حیوانات، مشاهده مستقیم آموزش های غلط در باغ وحش ها و توضیحاتی در زمینه توجیهات مدافعان اسارتگاه های حیوانات برگزار خواهد شد.
دو رونمایی یوزپلنگی دیده بان در جشنواره هفتم یوز
در جشنواره هفتم روز ملی حفاظت از یوزپلنگ، دیده بان دو رونمایی ویژه یوزپلنگی خواهد داشت. به دلیل اثر 60 درصدی تصادفات جاده ای در مرگ یوزپلنگها در 11 سال گذشته، تصادفات جاده ای یکی از خطرناک ترین تهدیدات برای بقای نسل یوزپلنگ ایرانی محسوب می شود. به همین دلیل دیده بان حقوق حیوانات در اولین مورد از یک طرح ارزان قیمت و اجرایی جهت جلوگیری غیر عامل از تصادفات جاده ای یوزپلنگ (و سایر گونه های حیات وحش) رونمایی خواهد کرد. دومین رونمایی مربوط به آغاز یک طرح تحقیقاتی و عملیاتی در زمینه کاهش تصادفات جاده ای جانوران با محوریت یوزپلنگ است.
ثبت نام برای تور ویژه شکار تروفه توسط دیده بان حقوق حیوانات
در جشنواره هفتم یوز، دیده بان برای راه اندازی یک تور شکار بسیار ویژه و تکرار نشدنی ثبت نام خواهد کرد. هدف از راه اندازی این تور شکار، تلاش برای حفاظت از ارزشمند ترین گونه جانوری کشور از طریق شکار تروفه است. به این منظور دیده بان حقوق حیوانات از تمامی شکارچیان تروفه، علاقمندان به این نوع شکار و تئوریسین های شکار حیوانات پیر، فرتوت و بی ارزش دعوت می کند تا با حضور در غرفه دیده بان و ارایه کمک های فکری در این زمینه یاری رسان دیده بان باشند.
هزینه ثبت نام بسیار محدود این تورها 5 و 40 میلیون تومان بوده و تمامی عواید حاصل از فروش خدمات این نوع شکار، صرف کمک به حیوانات خواهد شد.
برای اطلاع از جزییات این برنامه، حتما حقیقت نامه های دیده بان را در نمایشگاه بخوانید.
دیده بان حقوق حیوانات: رئیس سازمان محیط زیست با تأکید بر ضرورت احیای شیر ایرانی، گفت: در راستای این مهم توافقاتی با کشور هند برای واردات این شیر صورت گرفته است و بر همین اساس امیدواریم شیر ایرانی در کشور احیا شود.
به گزارش فارس، محمدجواد محمدیزاده درباره واردات شیر ایرانی از کشور هند، اظهار داشت: هماکنون در حال مذاکره با کشور هند برای واردات شیر ایرانی و احیای آن در کشور هستیم.
رئیس سازمان محیط زیست یادآور شد: شیر ایرانی که روزگاری در یونان، ترکیه، آذربایجان، گرجستان، ارمنستان، آسیایی میانه، افغانستان، پاکستان و هند بوده، هماکنون فقط در کشور هند یافت میشود.
وی بیان داشت: شیر ایرانی باید احیاء شود و سازمان محیط زیست در تلاش است این مهم تحقق یابد.
معاون رئیس جمهوری افزود: هماکنون توافقاتی با کشور هند در این باره صورت گرفته است البته هماکنون در حال آماده سازی محلی که شیر باید در آنجا قرار گیرد هستیم و بررسیهای فنی در این باره صورت گرفته است.
محمدیزاده خاطرنشان کرد: خوشبختانه دراین باره مشکلی وجود ندارد و امیدواریم که این مهم اجرایی شود.
دیده بان حقوق حیوانات: اولين گوساله گوزن زرد ايراني در چهارم ارديبهشت ماه 1392 درسايت تكثير و احياء گوزن زرد ايراني در محدوده ميانكتل واقع در منطقه حفاظت شده ارژن و پريشان در استان فارس متولد شد.
به گزارش روابط عمومي اداره كل حفاظت محيط زيست استان فارس، ابراهيمي، مدير كل حفاظت محيط زيست فارس گفت:به دنبال اقدامات حفاظتي و تحقيقاتي مناسب در ميانكتل و همچنين بارش هاي صورت گرفته در زمستان گذشته و مناسب شدن وضعيت علوفه در فنس، گوزن زرد ايراني كمي زودتر از فصل معمول زايمان در سال هاي گذشته متولد گرديد.
معاون محيط زيست طبيعي اداره كل حفاظت محيط زيست فارس نيز در اين رابطه گفت: بر اساس شواهد موجود استان فارس در گذشته يكي از زيستگاههاي گوزن زرد ايراني بوده كه نقش گوزن زرد در حجاريهاي تخت جمشيد اين موضوع را تاييد مي كند.
وي افزود: استان فارس بروي سلسله جبال زاگرس واقع شده است كه رشته كوههاي بخش غربي و جنوب اين استان از پوشش جنگلي نسبتا” خوبي جهت زيستگاه گونه هاي جانوري مختلف برخوردار است.
جعفري نژاد اضافه كرد: در سال 1360 حدود 105 هكتار از محدوده امن منطقه حفاظت شده ارژن و پريشان جهت طرح احياء و تكثير گوزن زرد ايراني محصور شد و در پاييز 1372 ، هفده راس از گوزنهاي دشت ناز ساري به منطقه ميانكتل در دشت ارژن فارس منتقل شد و در محوطه مذكور ، محصور و رها سازي شدند. در اين مدت با حفاظت و مراقبت شبانه روزي محيط بانان منطقه اهداف طرح محقق گشته و طبق سرشماري سال1389 تعداد گوزن ها تا حدود 75 راس افزايش يافته است.
وي اظهار داشت: عدم تطابق تعداد گوزنها و وسعت منطقه محصور شده در ميانكتل، حضور گونه پلنگ به عنوان شكارچي طبيعي در منطقه ، كهولت سن برخي گوزن ها و … باعث شده تا جمعيت آنها در ميانكتل تا حد زيادي كاهش يابد كه جهت تامين فضاي زيستي مناسب نسبت به توسعه سايت ميانكتل به وسعت 300 هكتار و احداث وبهره برداري از سايت ارسنجان به وسعت 200 هكتار در سال گذشته اقدام شد و خوشبختانه دوباره شاهد احياء اين گونه ارزشمند در دو محل ياد شده هستيم.
گفتني است گوزن زرد ايراني از نظر ارزش حفاظتي جزء گونه هاي در معرض خطر انقراض سازمان بينالمللي حفظ حيات وحش قرار دارد.
دیده بان حقوق حیوانات: قرار است کتابچه معرفی تمساح پوزهکوتاه ایرانی که چندی است با خطر انقراض روبهرو شده، در فاز نخست در پنجهزار خودروی تندر 90 تعبیه شود.
دیده بان حقوق حیوانات: در شاهنامه پیوستگی ویژه ای میان بهرام ساسانی و گور وجود دارد تا آن حد که او را بهرام گور و در برخی متون گورخان نامیده اند.
به همین جهت داستان ها و روایات متعددی درباره شکار گور بوسیله بهرام نقل شده است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران در تاریخ بلعمی آمده است بهرام گور شیری دید، خود را بر گردن گوری افکنده و گردن گور به دندان گرفته و … بهرام تیر بگشاد و بر پشت شیر زد و از شکم شیر بیرون آمد و پشت گور نشست.
و این خود می رساند که در ایران باستان گور و شیر با هم همپوشانی زیستگاهی داشته اند و گورها از جمله طعمه های اصلی شیر ایرانی به شمار می آمدند.
علیرضا مهدوی کارشناس محیط زیست در این خصوص گفت: زمانی در ایران، دشت و صحرا و مناطق هموار را گور می نامیدند و این رو خر دشت زی را هم گور نامیده اند. اما از لحاظ علمی، خر وحشی آسیایی یا اوناگر صحیح تر است.
وی افزود: برخی از محققان آن را زیر گونه ای بنام Ehemionus onager می دانند ولی اخیرا عده ای از محققین به این نتیجه رسیده اند که گور ایرانی گونه ای بنام Eonager است که نمونه تیپ آن اولین بار در سال 1785 از اطراف قزوین گزارش شده است.
وی ادامه داد: گور ایرانی شباهت زیادی با الاغ دارد ولی قدری از آن بزرگتر است. در گذشته به تعداد زیاد در حاشیه کویر مرکزی از شمال زابل تا خراسان، سمنان، جنوب ورامین، قزوین، دشت های مجاور پارک ملی کلاه قاضی و گاوخونی در استان اصفهان، سیرجان و بافت در استان کرمان، بهرام گور در استان فارس، ابرقو، هرات و نایبندان در استان یزد وجود داشته است.
مهدوی با اشاره به اینکه تعدادی گور در اواسط دهه پنجاه در منطقه خوش ییلاق واقع شاهرود رهاسازی شدند، تصریح کرد: هم اکنون فقط در دو نقطه می توان گورهایی را مشاهده کرد که آزادانه در طبیعت زندگی می کنند، منقطه حفاظت شده بهرام گور در فارس و مجموعه حفاظت شده توران در سمنان را جمعیتی کم شمار که حدود 400 عدد برآورد می شود.
وی گفت: تعقیب و شکار گور با موتور سیکلت و اتومبیل، تخریب زیستگاه و اشغال آبشخورها از عوامل انقراض نسل این جانور به شمار می روند.
گفتنی است، در حالت IUCN امروز گور ایرانی را در لیست قرمز اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت (Criticaly) یا در آستانه انقراض می بینیم و چه بسا با تدابیر نسنجیده در آینده ای نه چندان دور در لیست endangered جانوران منقرض شده تنها نام و عکسش را شاهد باشیم.
دیده بان حقوق حیوانات: بهزاد سعید پور عضو هیات علمی دانشگاه محیط زیست گفت: نگهداری شیر ایرانی در شرایط باغ وحشی مناسب نیست و اگر در طبیعت باشد باید ارزیابی زیستگاهی شود.
وی با بیان اینکه زیستگاه شیر ایرانی هنوز مطالعه نشده است افزود: زیستگاه شیر ایرانی در گذشته دز و کرخه، ارژن و پریشان فارس بوده است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران وی ادامه داد: اینکه زیستگاه شیر شرایط شکار را برای این حیوان دارد یا خیر؟ آیا طعمه هایی که شکار شیر هستند دراین زیستگاه وجود دارند؟
گوزن زرد یکی از طعمه های این شیر است که هم اکنون در این زیستگاه وجود ندارد.
سعید پور تصریح کرد: باغ وحشهای ایران برای نگهداری حیواناتی مانند شیر مناسب نیستند، اصلا باغ وحش نیستند.
وی خاطر نشان کرد: شیر ایرانی احیا شود ولی قبلش مطالعه زیستگاهی شود در غیر این صورت خیلی منطقی نیست و توصیه نمی شود.
دیده بان حقوق حیوانات: “شان مک کوین” ایرلندی یکی از سرشناس ترین متخصصین جهان در زمینه تکثیر یوزپلنگ بعنوان مشاور این پروژه در کشور حضور می یابد.
به گزارش پایگاه خبری دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران، هومن جوکار مدیر پروژه بین المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی از راه اندازی مرکز حفاظت و تکثیر یوزپلنگ آسیایی در آینده نزدیک خبر داد.
مرکز حفاظت و تکثیر یوزپلنگ با همت سازمان حفاظت محیط زیست و پروژه بین المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی با اهداف مهمی چون تکثیر و پرورش یوزپلنگ آسیایی در شرایط نیمه اسارت، انجام طرح های مطالعاتی و تحقیقاتی پیرامون این گونه ارزشمند و در معرض انقراض، تیمار، درمان و رها سازی یوزپلنگ هایی که به دلایل گوناگون از جمله برخورد با خودروهای عبوری در جاده ها، تقابل با جوامع انسانی، شکار و زنده گیری غیر مجاز و غیره آسیب دیده اند و نگهداری دائمی از یوزپلنگ هایی که امکان رهاسازی مجدد آنها در زیستگاه طبیعی وجود ندارد بزودی راه اندازی خواهد شد.
با توجه به توسعه روزافزون فعالیت های انسانی از جمله گسترش شبکه جاده ای، توسعه جوامع محلی و در نتیجه افزایش احتمال تقابل یوزپلنگ با انسان و آسیب پذیری این گونه کمیاب، همچنین نگهداری از یک جفت یوزپلنگ نر و ماده در اسارت که امکان بازگشت مجدد به طبیعت را ندارند، برنامه ریزی و اجرای چنین پروژه ای در کشور ضروری به نظر می رسید.
دلبر و کوشکی پس از مدتها تنهایی در کنار یکدیگر:
در راستای اجرای پروژه راه اندازی مرکز حفاظت و تکثیر یوزپلنگ آسیایی، یک قلاده یوزپلنگ نر (بنام کوشکی) و یک قلاده یوزپلنگ ماده (بنام دلبر) که هردو در اسارت و بصورت جداگانه در سمنان و خراسان نگهداری می شوند، در این مرکز در کنار هم قرار می گیرند تا در صورت امکان، تکثیر از طریق زادوولد این دو یوزپلنگ انجام شود.
به همین منظور آقای “شان مک کوین” از کشور ایرلند یکی از سرشناس ترین متخصصین جهان در زمینه تکثیر یوزپلنگ در شرایط اسارت که پیش از این نیز چندین بار از جمله در کشور امارات موفق به انجام این امر شده است بعنوان مشاور این پروژه در کشور حضور می یابد.
دلبر:
دلبر نام یک توله یوز ماده می باشد که توسط سگهای گله یک چوپان افغانی در بهار سال ۱۳۹۰ در منطقه توران به دام افتاد. پس از به دام افتادن توله یوز چوپان افغانی تصمیم به نگهداری از آن می گیرد. پس از مدتی چوپان دیگری به نام علی، زمانی که مشغول چرای گله خود بوده متوجه حیوان عجیبی در بین گله چوپان افغانی میشود. علی پس از مشاهده دقیقتر متوجه می شود که حیوان عجیب یک یوزپلنگ است. علی پس از متقاعد نمودن چوپان افغانی توله یوز را گرفته و به منزل خود می آورد. خوشبختانه منزل علی در نزدیکی پاسگاه محیط بانی تجور بوده و بلافاصله محیط بانان را از این موضوع مطلع نموده و توله یوز را به محیط بانان تحویل می دهد. در حال حاضر دلبر در پارک ملی توران در محیط فنس کشی شده که تردد و بازدید کننده در آن کم است، نگهداری می شود. توله یوزها شکار کردن را بوسیله مادرشان در سن یک سالگی آموزش می بینند. متاسفانه به دلیل سن کم دلبر و عدم توانایی در شکار، همچنین عدم موفقیت در پیدا نمودن مادر دلبر، رها سازی این توله یوز امکان پذیر نبود و منجر به مرگ زود هنگام او می شد. دلبر در حال حاضر با خرگوش زنده و گوشت گوسفند تغذیه می شود.
کوشکی:
کوشکی نام یوزپلنگ نری است که در سال ۱۳۸۶ که توله چند ماهه بود توسط یکی از علاقمندان به حیات وحش به سازمان حفاظت محیط زیست تحویل داده شد. پس از چند ماه نگهداری در پارک طبیعت پردیسان، به محوطه ای دوازده هکتاری واقع در پناهگاه حیات وحش میاندشت که در نزدیکی زیستگاه اصلی او بود منتقل و در آنجا به زندگی در اسارت ادامه می دهد.
کوشکی
دیده بان حقوق حیوانات: عدم معرفی برند برای این محصولات موجب شده است این فراورده های بسیار مهم اکثرا به صورت فله ای و در نهایت به دست دلالان خریداری و در نهایت به بازار مصرف داخلی و یا خارجی ارسال شود.
دشتهای مملو از گلهای رنگارنگ رابر این روزها شاهد فصل دوم برداشت عسل است با این وجود بیماری لوک آمریکایی، واردات بی رویه عسل چینی و عدم برنامه ریزی در بازاریابی به مشکلات عمده تولید کنندگان عسل تبدیل شده است.
به گزارش مهر، شهرستان رابر در استان کرمان به بهشت گمشده ای می ماند که زیبایی های طبیعت را در خود جای داده است وجود جنگلهای انبوه، رودخانههای جاری در اعماق دره ها، چشمه ساران و زیبایی های بی نظیر و زیبای طبیعی در مناطق کوهستانی این شهرستان، رابر را به یکی از بکرترین و زیباترین مناطق استان کرمان تبدیل کرده است.
دشتهای مملو از گل و گیاه این شهرستان جشنواره ای از رنگ را در ایام مختلف سال تشکیل می دهد که مردم سخت کوش این دیار این تلولو زیبای طبیعت را در قالب زنبورداری بر سر سفره های ایرانیان آورده اند و در نهایت محصول این هنرنمایی به یکی از خوش طعم ترین عسلهای ایران زمین تبدیل شده است.
جشنوارهای از رنگ و طعم
عسل رابر در کنار خواص درمانی و طعم منحصر به فردش دارای تنوع رنگی و طعم متفاوت است به طوری که عسل هر یک از دهستانهای رابر طعم و رنگ خاص خود را به دلیل وجود گیاهان مختلف دارد و این امر در طول سال نیز رخ می دهد به این گونه که در هر یک از ایام سال عسل تولیدی دارای رنگ و خاصیت درمانی خاص است.
شرایط اقلیمی خاص و بکر بودن منطقه در کنار شیوه های سنتی و دست نخورده تولید عسل در رابر موجب شده است این شهرستان به پایتخت تولید عسل استان کرمان و یکی از مشهورترین تولید کنندگان عسل ایران تبدیل شود.
پرورش زنبور عسل و تولید این محصول در کنار تولید گردو و دامداری از مهمترین پایه های اقتصادی مردم این منطقه محسوب می شود که متاسفانه کمتر از سوی مسئولان با برنامه ریزی و ساماندهی همراه بوده اند و در برخی مواقع نیز بی سلیقگی هایی در پرداختن به این پتاسیلها حتی موجب ضربه زدن به این پتاسیلهای بومی شده است.
از این جمله می توان به عدم برپایی جشنواره گردو در کرمان و همچنین عدم معرفی صحیح عسل این مناطق نام برد از سوی دیگر صنایع بالادستی هیچ یک از این تولیدات در استان وجود ندارد و سیستم بازاریابی و بسته بندی نیز آرزویی است برای تولید کنندگان عسل و گردوی رابر و سایر مناطق استان کرمان.
عدم معرفی برند برای این محصولات موجب شده است این فراورده های بسیار مهم اکثرا به صورت فله ای و در نهایت به دست دلالان خریداری و در نهایت به بازار مصرف داخلی و یا خارجی ارسال شود.
این امر را اگر در کنار واردات بی رویه عسل چینی بگذاریم فرمولی را خواهیم یافت که دو طرف معادله اش هیچ توازنی با هم ندارد.
عسل چینی در ویترین مغازهها
در حالی سعی در معرفی تولیدات داخلی از جمله عسل خوش طعم و منحصر به فرد رابر داریم و این معجون را به عنوان نجات بخش اقتصاد رابر می دانیم که عسلهای چینی به صورت عمده و با کیفیت بسیار نازل از خارج با استفاده از کشتیهای تجاری در بنادر پهلو می گیرند و زنبور دار رابری که در کوهستانها و دشتهای این شهرستان سالها منتظر دست رنجش و عرضه به بازار مصرف است در نهایت تعجب عسلهای چینی را در ویترین مغازه ها می بیند که با وجود کیفیت بسیار اندک با بسته بندیهای زیبا و قیمتی متناسب با عسل داخلی عرضه می شود، این درحالی است که کارشناسان بهداشتی به دلیل آلودگی بسیار شدید عسلهای چینی نسبت به شیوع بیماریهای کبدی ناشی از مصرف این عسلهای چینی هشدار می دهند.
هم اکنون از مجموع 600 تن تولید عسل سالیانه استان کرمان بیش از 200 تن مختص شهرستان رابر است و گفته می شود که 23 هزار و 338 کلنی زنبور در این شهرستان وجود دارد هر چند که شرایط جوی از جمله خشکسالی و سرمای شدید هوا تا حدودی مشکلاتی را در تولید این محصول ایجاد کرده است اما همچنان رابر در صدر تولید عسل کرمان قرار دارد و بارندگی به موقع و رشد و نمو گیاهان بومی موجب افزایش تولید این محصول در سال جاری شده است.
با وجود تمام مشکلات موجود در زمینه پرورش عسل در کرمان صادرات عسل رابر به خارج از کشور توانسته نقش قابل توجهی در درآمد زایی برای مردم منطقه و ارزآوری داشته باشد با این وجود به نظر می رسد حمایتهای اقتصادی از زنبور داران رابری می تواند زمینه را برای افزایش تولید ملی و تحول در اشتغال منطقه ایجاد کند.
صادرات عسل رابر/ لزوم حمایت مسئولان
محمد شمس الدینی یکی از تولید کنندگان عسل در رابر اظهارداشت: در شهرستان رابر همه شرایط مهیا شده است که محصول عسل به صورت طبیعی و بکر به دست مشتری برسد بطوریکه این شهرستان یکی از زیباترین عرصه های طبیعی را به لحاظ تنوع رویش گیاهان مختلف در دشتها را دارد و شرایط آب و هوایی بهترین اقلیم را برای پرورش زنبور عسل فراهم کرده است و به همین دلیل بیشترین کولنیهای زنبور عسل در استان کرمان در رابر وجود دارد و از این منظر جایگاه مناسبی داریم.
این کارشناس پرورش زنبور عسل افزود: با توجه به نظر کارشناسان عسل رابر بیشتر از اینکه جنبه غذایی داشته باشد جنبه دارویی دارد و بسیاری از مصرف کنندگان نیز به همین دلیل از عسل رابر استفاده می کنند ضمن اینکه بخشی از بازارهای صادراتی عسل نیز توسط تولید کنندگان این شهرستان تامین می شود.
وی افزود: با وجود تمام این داشته ها متاسفانه آمارها نشان می دهد که مسئولان در این خصوص عقب تر از کشاورزان هستند.
وی ادامه داد: این در جهان چهارمین کشور دارای بیشترین کلنیهای زنبور است اما در تولید عسل مقام هشتم را داریم و این نشان از عدم بهره وری مناسب از داشته هایمان است.
شمس الدینی گفت: اینکه کشاورز از تمام توانش برای تولید عسل استفاده می کند اجرایی شده است اما اینکه تسهیلاتی برای توسعه این صنعت در کشور مهیا شود تنها در حد حرف است.
وی گفت: عسل باید تشکیلاتی جداگانه داشته باشد در حالیکه کمترین توجه به این بخش می شود.
ساختار فرسوده مهمترین مشکل تولید عسل
وی مهمترین چالش موجود در بخش تولید عسل در کشور و به تبع آن در استان کرمان را فرسوده شدن زیر ساختها می داند و می گوید باید از علم روز و تجهیزات روز دنیا برای تولید عسل استفاده کنیم و اگر اینچنین نیز نمی کنیم حداقل کندوهای فرسوده را جایگزین کنیم که این کار به دلیل هزینه بر بودن از عهده زنبوردار خارج است و باید مورد حمایت ویژه قرار گیرد.
شمس الدینی گفت: ما می گوییم عسل داریم و این محصول با کیفیت بسیار عالی تولید می شود اما نمی گوییم تا کنون برای توسعه این صنعت چه کرده ایم.
وی گفت: زنبور داری شغل آبا و اجدادی مردم رابر است و وجود این صنعت در منطقه عادی است اما باید دید برای گسترش صنعت چه کاری شده است.
وی ادامه داد: وقتی زنبوردار مجبور است محصول را فله ای تحویل بازار دهد حتی کسی متوجه نمی شود که این عسل تولید رابر است.
این کارشناس زنبورداری افزود: در حال حاضر محصول به صورت فله ای و در ظروف بزرگ پلاستیکی در عطاریهای کرمان عرضه می شود و در بهترین شرایط در ظروف کوچکتر به دست مصرف کننده می رسد اما هیچ برندی در خصوص معرفی عسل رابر وجود ندارد مثل گردوی رابر که درنهایت با اسم تویسرکان به خارج از کشور عرضه می شود.
سود زنبورداری نصیب دلالان می شود
علی شهابی زنبوردار رابری نیز در خصوص مشکلات زنبور داران این شهرستان به مهر گفت: هیچ حمایتی از تولید کننده عسل عملا صورت نمی گیرد و در نهایت پس از یک سال تلاش مداوم و برداشت عسل در دو فصل پائیز و بهار خریدار ما دلالهایی هستند که به قیمت پائین محصول را از تولید کننده می خرند و در نهایت در شهرهای دیگر با قیمتها چند برابر سود سالانه ما به مصرف کننده می فروشند.
وی افزود: برای تداوم زنبورداری در رابر باید جذابیتهای لازم را نیز ایجاد کرد و حداقل زیر ساختهای تولید عسل و عرضه مناسب را به بازار به وجود آورد.
شهابی ادامه داد: مغازه ها مملو است از عسلهای چینی و غیراستاندارد که با بسته بندیهای بسیار شیک در فروشگاههای مختلف عرضه می شود اما چرا عسل رابر هیچ برند و مشخصه ای ندارد و بدون بسته بندی و به صورت کیلویی با قیمتی کم عرضه می شود؟
وی ادامه داد: حمایت از تولید ملی در رابر در قالب حمایت از تولید کننده عسل و گردو تبلور پیدا می کند و باید عملا در این راه قدم برداریم در صورتیکه این امر در رابر مسئله ای فراموش شده است.
تولید سالانه 200 تن انگبین
ایام ذوالعلی، مدیرجهاد کشاورزی رابر در خصوص تولید این محصول به خبرنگار مهر می گوید: تولید سالانه محصول در رابر 200 تن محصول است و صادرات نیز به استانهای دیگر و حتی خارج از استان صورت می گیرد.
وی ادامه داد: رابر قطب تولید این محصول در استان کرمان محسوب می شود و به دلیل کیفیت و طعم در سطح کیفی بسیارمطلوب درجه بندی شده است.
وی به وجود گیاهان متنوع در رابر اشاره کرد و گفت: تمام تمرکز ما بر حمایت از کشاورزان و دامدارن و زنبور داران قرار گرفته است و سعی می کنیم با آموزش و زنبورداران و بررسی های بهداشتی در راستای ارتقای کمی و کیفی محصول در شهرستان گام برداریم.
وی ادامه داد: کرمان در تولید عسل در کشور رتبه پانزدهم را دارد و در این میان رابر در استان کرمان رتبه نخست را به خود اختصاص داده است اما از نظر کیفیت عسل رابر و طعم و رنگ متنوع دارای بازار مصرف بسیار مناسب است و به همین دلیل توسعه این صنعت و سرمایه گذاری در این بخش بسیار مقرون به صرفه است.
دیده بان حقوق حیوانات: سرپرست محیط زیست شهرستان سراوان گفت: پس از شش سال تلاش با همت محیط بانان و همیاران محیط زیست این شهرستان با استفاده از دوربینهای تله ای از یک قلاده پلنگ کمیاب، تصویر برداری شد.
دهقان نژاد در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه سیستان و بلوچستان افزود: طول بدن این جانوار به همراه دم دو متر و وزن بدنش به 80 کیلوگرم می رسد .
وی با اشاره به اینکه زیستگاه این حیوان، منطقه حفاظت شده بیرک شهرستان زابلی است، گفت: با رسیدن به فصل جفتگیری پلنگ از محدوده زیست خود بیرون می آید و با ایجاد واکنش هایی از جمله غرش و نعره در منطقه اقدام به جفت یابی می کند.
دهقاننژاد همچنین افزود: تاکنون در شهرستان سراوان – سیب سوران و زابلی چندین پلنگ ایرانی شناسایی که در منطقه حفاظت شده بیرک نگهداری و محافظت می شوند.
دیده بان حقوق حیوانات: قویترین مرد سال آلمان جوان ایرانیالاصلی است که از سالها پیش در آلمان زندگی میکند.
به گزارش آفتاب به نقل از دویچه وله، قویترین مرد سال آلمان جوان ایرانیالاصلی است که از سالها پیش در آلمان زندگی میکند. این ورزشکار نه تنها هفت سال است که گوشت را کنار گذاشته، بلکه اخیرا هر نوع پروتئین حیوانی را هم از رژیم غذایی خود حذف کرده است.
انجام ورزش سنگین بدون تأمین انرژی از منابع غذایی حیوانی برای بسیاری قابل تصور نیست. یک شهروند ایرانیالاصل آلمان اما خلاف این موضوع را اثبات کرده است. پاتریک بابومیان که سابقهی بیش از دو دهه ورزش قدرتی را دارد، نه تنها از 7 سال پیش لب به گوشت نزده، بلکه از 7 ماه پیش منابع انرژی حیوانی نظیر شیر و تخممرغ را هم بهطور کامل از رژیم غذایی خود حذف کرده و گیاهخوار مطلق شده است.
بابومیان با وجود این در سال 2011 بهعنوان قویترین مرد آلمان برگزیده شد. وی خود میگوید تغییر رژیم غذایی نهتنها از توان او نکاسته بلکه به بهترشدن فرم بدنش هم کمک بسیاری کرده است.
پاتریک بابومیان عناصر موجود در غذاهای ایرانی مانند برنج و لوبیا را منابع غنی انرژی میداند.
پاتریک بابومیان در سال 1979، در روزهای پرهیاهوی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پیش از آغاز جنگ عراق و ایران، در آبادان از پدری آبادانی و مادری اصفهانی به دنیا آمد. خانوادهی پاتریک برای دورکردن او از سروصدا و مخاطرات جنگ، او را به اصفهان فرستادند؛ جایی که در آن پاتریک نخستین سالهای زندگی و مدرسه را سپری کرد. او تنها در تعطیلات برای دیدار با دیگر اعضای خانواده به بندر ماهشهر میرفت.
قویترین مرد آلمان در سال 2011 زمانی که 4 سال داشت در آستانه زمستان پدر و خواهر کوچکترش را در یک تصادف رانندگی از دست داد. مادر پاتریک که به همراه پدر و خواهر او در اتومبیل از ماهشهر به اصفهان میآمد، هم جراحتهای سختی برداشت. پاتریک بابومیان از آن پس در کنار مادر و مادربزرگش بزرگ شد.
هنگامی که پاتریک 7 سال داشت ایران را به همراه مادر و مادربزرگ به مقصد ایالات متحده آمریکا ترک کرد. در روزهای توقف موقت در آلمان اما این کشور نظر مادر پاتریک را به خود جلب میکند و آلمان به مقصد نهایی خانواده تبدیل میشود.
قویترین مرد سال 2011 آلمان ریشههای گرایش به رشته ورزشی خود را در سالهای نخست زندگیاش میبیند: «من در خانوادهی سهنفرهای بزرگ شدم که دو عضو دیگر آن زن بودند.» اشارهی او به مادر و مادر بزرگاش است که پس از مرگ پدر برای او باقی ماندند.
به گفتهی پاتریک، کودکان ساختارهای روشنی از زندگی در خانواده دارند؛ اینکه باید در دامن خانواده بود و بهعنوان مثال در ساعتی خاص به مدرسه رفت. این ساختارهای ثابت احساس امنیت و کنترل اوضاع را به کودک القا میکنند. وقتی این حس امنیت با پیشآمدی تلخ در خانواده خدشهدار میشود، عضو کوچک خانواده ممکن است به سمت کسب نیرویی خارقالعاده برای محافظت از دیگر اعضا گرایش پیدا کند.
یک رشته از خاطراتی که پاتریک بابومیان پس از گذشت 26 سال هنوز در سر دارد، به دوران مدرسه در اصفهان برمیگردد. جالب اینکه قویترین مرد آلمان در آن دوران در میان همکلاسیها کوچکترین جثه را داشته و بارها از سوی همقطارانش کتک هم خورده است! او میگوید شاید این موضوع هم انگیزهای بوده برای پاتریک کوچک که روزی بسیار قوی شود.
خاطرات مسافرت با اتوبوس از اصفهان تا تهران یا خاطرات مشاهده کوههای اطراف اصفهان همچنان در ذهن او برجستهاند.
پاتریک بابومیان در حال حاضر مقیم شهر “پوتسدام” در نزدیکی برلین، پایتخت آلمان است. وی علاوه بر حضور در فهرست یکی از قویترین مردان جهان، دوران مربیگری در این رشته را پشت سر گذاشته است. بابومیان که اعتقاد دارد ذهن و جسم را باید همزمان پرورش داد، تحصیل در رشتهی روانشناسی را نیز به پایان برده و در حال تنظیم پایاننامهی خود است.
به گزارش دویچهوله، این ورزشکار 121 کیلویی بهعنوان یک گیاهخوار در فهرست قویترین مردان جهان بسیار مورد توجه رسانههای مختلف است. وی همچنین در حال تنظیم کتابچهای است برای کمک به کسانی که علاقه دارند این ورزش سنگین را با تغذیهی گیاهی یا رژیم غذایی بدون گوشت ادامه دهند.
بابومیان در هفتههای اخیر و در مسابقات سال 2012 آلمان با فاصلهی ناچیزی نسبت به رقیب خود به مقام دومین مرد قوی آلمان رسید.