دسته: وبلاگ

  • فرصتی ارزشمند برای آگاه سازی: برگزاری جشنواره یوزپلنگ ایرانی در شکنجه گاه حیوانات

    دیده بان حقوق حیوانات/ سپهر سلیمی: شاید برای دوستداران حیوانات در ایران مکانی بدنام تر از «باغ وحش» وجود نداشته باشد. باغ وحش هایی که در شهرهای کوچک و بزرگ به اسارتگاه حیوانات تبدیل شده اند و هر از گاهی تصاویر و اخباری دردناک از مرگ و شکنجه مستقیم وغیرمستقیم حیوانات در این مکان ها منتشر می شود.
    نگاه ابزاری و کاسب کارانه به حیوانات در کنار عدم وجود قوانین مشخص در خصوص نگهداری از حیوانات به همراه ضعف دستگاههای مسئول باعث شده است که در شهرهای مختلف ایران مکان هایی تحت عنوان باغ وحش اقدام به اسارت حیوانات اهلی و وحشی کنند.

     Animal-Rights-Watch-ARW-5927

    باغ وحش های ایران نه تنها سبب نزدیکی انسان ها با حیوانات نمی شوند بلکه با به نمایش کشیدن درد و رنج حیوانات به مکانی برای تبلیغ و ترویج حیوان آزاری تبدیل شده اند. فرقی نمی کند این باغ وحش در اصفهان، مشهد، گیلان، دزفول، تبریز و یا تهران باشد، در همه اینها کم و بیش به حیوانات ظلم و ستم می شود و همگی به شکلی به شکنجه گاه و اسارتگاه حیوانات تبدیل شده اند.
    برگزاری هفتمین جشنواره روز ملی حفاظت از یوزپلنگ ایرانی در یکی از همین باغ وحش ها اگر چه در نگاه اول می تواند موجب شگفتی و یا حتی ناراحتی برخی از حامیان حیوانات شود اما با کمی تامل می توان علت این انتخاب هوشمندانه را کشف کرد و به انتخاب کنندگان تبریک گفت.

    باغ وحش ها مکان هایی هستند که حیوانات در آنها نگهداری می شوند، از اینرو بازدید کنندگان از باغ وحش ها کسانی هستند که علاقه مند به دیدن حیوانات هستند و فی النفسه انسان هایی حیوان دوست هستند. اما این هموطنان حیوان دوست شاید اطلاعات دقیق و درستی از وضعیت حیوانات حاضر در باغ وحش ها نداشته باشند و یا سطح حساسیت و دانش آنها نسبت به شرایط نگهداری حیوانات به اندازه یک فرد حامی حیوانات نباشد و به همین خاطر است که نمی دانند حیوانات در باغ وحش ها در رنج و عذاب هستند. مشابه این اتفاق که ناشی از فقر دانش عمومی نسبت به شرایط حیوانات است را در سیرک ها و دلفیناریوم ها نیز شاهد هستیم و بسیاری از شهروندانی که پا به سیرک و دلفیناریوم می گذارند نمی دانند که در این مکان ها حیوانات در رنج و عذاب هستند.از اینرو به نظر می رسد برگزاری این جشنواره در باغ وحش، فرصت مناسبی است برای جذب مخاطبانی که به حیوانات علاقه مند هستند اما به اندازه کافی نسبت به وضعیت حیوانات ایران آگاهی ندارند.
    با توجه به نکات بیان شده باید از فرصت ایجاد شده توسط جشنواره یوزپلنگ ایرانی به نحو احسن در جهت گسترش رفاه و حقوق حیوانات استفاده کرد و گروه ها و دوستداران حیوانات حاضر در این جشنواره بکوشند تا بر آگاهی شهروندانی که برای بازدید از باغ وحش ارم آمده اند نسبت به وضعیت اسفبار حیوانات در باغ های وحش ایران بیفزایند.
    پیشاپیش ضمن عرض خسته نباشید به دوستان عزیزم در انجمن یوزپلنگ ایرانی و همه دست اندرکاران این جشنواره، امیدوارم از فرصت به دست آمده بیشترین بهره جهت بهبود وضعیت حیوانات ستمدیده کشور کسب شود.

    ________________

    صفحه مخصوص وبلاگ های میهمان

  • ببری خان و کفتر خان، گربه‌هایی که شاه بودند/ وبلاگ میهمان

    Animal-Rights-Watch-ARW-5890

    دیده بان حقوق حیوانات: گربه بالا ، گربه‌ای معمولی نیست او ببری خان است ! گربه محبوب ناصرالدین شاه. ببری خان نامش یک اشتباه به معنای واقعی کلمه است. گربه ای پلنگی و ماده ! پس نه ببر بود و نه خان.

    این گربه در اصل متعلق به زبیده خانم [ملقب به امینه اقدس] یکی از زنان حرم‌سرای ناصرالدین شاه بوده. یکی از روزها که ناصرالدین شاه تب داشته گربه دور ناصرالدین شاه می‌چرخیده ، آن‌هم برای جمع و جور کردن بچه‌های تازه به دنیا آمده‌اش اما زبیده خانم از روی چاپلوسی این‌را نشانه بهبود شاه می‌گیرد و از قضای روزگار روز بعد تب ناصرالدین شاه خوب می‌شود و همین ماجرا باعث عزیز شدن ببری خان می‌شود. گربه‌ای که برایش تشریفات سلطنتی به جا می‌آوردند.

    کفتر خان که بود ؟

    کفتر خان نام گربه دیگر ناصرالدین شاه بود ! باز هم نام عجیب و غریب. این کفتر خان و ببری خان را دست کم نگیرید که خدمات ارزنده‌ای به مردم کردند. مردمی که شکایت و گله‌ای داشتند از ترس رو در رو گفتن به شاه ، آنرا می‌نوشتند و به گردن ببری خان می‌انداختند تا شاه با دیدن نوشته آویخته بر گردن گربه به شکایت آن‌ها پاسخ دهد.

    اما مردن ببری خان!؟

    ببری خان در جاجرود مریض احوال می‌شود آن‌را با کالسکه‌ای ۸ اسبه به دربار می‌رسانند بلکه بهبود یابد ولی گربه تلف می‌شود آنرا در باغ دفن می‌کنند و تا ۱۰ روز جرات نمی‌کنند به ناصرالدین شاه چیزی بگویند. البته روایتی هم موجود است که زنان حرمسرا به خاطر اینکه ناصرالدین شاه بیش از آنان به گربه‌ها توجه می‌کنند گربه‌ را سر به نیست کردند.

    ببری خان و حواشی زندگی‌اش

    ببری خان در اصل مربوط به برادرزاده زبیده خانم بود همان برادر زاده‌ای که بعدآ تبدیل شد به ملیجک ، عزیزالسطان.

    “ببری خان هم نشدیم” تکه کلامی بود که آن‌روزها اشراف و درباریان به خود می‌گفتند از بس ناصرالدین شاه به این گربه علاقه فراوان داشت.

    بنابر دستور ناصرالدین شاه مشدی رحیم پرستار مخصوص ببری خان او را هر روز باید سوار کالسکه میکرد و به تفرج می‌برد. هر از گاهی ببری خان با ناصرالدین شاه سر سفره غذا می‌خورد آن‌هم روزی یک دست جوجه کباب !

    منبع : حضرت والا مامبو جامبو

  • چرا روز جهانی پرندگان مهاجر؟/ وبلاگ میهمان

    http://www.worldmigratorybirdday.org/2013/templates/wmbd2009/images/banner_world.png

    دیده بان حقوق حیوانات/ سام خسروی فرد*: برای نخستین بار در سال ۲۰۰۶ روز جهانی پرندگان مهاجر بر پایه یک توافق‌نامه بین‌المللی شکل گرفت. دبیرخانه موافقت‌نامه پرندگان آبزی مهاجر آفریقا-اروآسیا (AEWA) با همکاری دبیرخانه کنوانسیون بین‌المللی حفاظت از گونه‌های مهاجر وحشی (CMS) دومین آخر هفته ماه می را به عنوان روز جهانی پرندگان مهاجر انتخاب کردند. ایده اصلی این روز به سال ۱۹۹۳ بر می‌گردد وقتی که سازمان شکار و صید آمریکا، مرکز پرندگان مهاجر اسمیت‌سونین و آزمایشگاه پرنده‌شناسی کورنل تصمیم گرفتند روزی را به نام پرندگان مهاجر اختصاص دهند و با برپایی جشن و گردهمایی در این زمینه اطلاع‌رسانی کنند. 

     اما قرار است در این روز چه اتفاقی بیافتد؟ تمرکز این روز همان گونه که در سایت آن هم آمده چیزی نیست جز اطلاع‌رسانی و توجه بیشتر به پرندگان مهاجر که در آداب و رسوم، سنت‌ها و عقاید مردمان جهان نقش داشته‌اند. کافی است به یاد بیاوریم که در ایران، همچنان در برخی مناطق، این اعتقاد وجود دارد وقتی لک‌لک‌ها مهاجرت می‌کنند به مکه می‌روند و برای همین به آنها حاجی لک‌لک می‌گویند.

    اهمیت پرندگان مهاجر حتی از منظر سلامتی آدمیان نیز مورد توجه بوده است. به عنوان مثال رابطه‌ معنی‌داری بین شیوع آنفلوانزای مرغی در جوامع انسانی و مسیر مهاجرت پرندگان به دست آمده است. همچنین پرندگان مهاجر می‌توانند نشانه‌هایی از تخریب محیط‌زیست باشند. باز کافی است به یاد بیاوریم که چه تعداد پرنده مهاجر (نظیر پلیکان و فلامیگو) به دریاچه ارومیه مهاجرت می‌کرد و از اوایل دهه ۱۳۸۰ این روند به طرز چشمگیری کاهش پیدا کرد. هشدار کارشناس‌ها را هیچ کس جدی نگرفت تا این که بالاخره خشک شدن دریاچه ارومیه به سر خط مهمترین خبرهای ایران بدل شد.

    بانکی مون، دبیر کل سازمان ملل، امسال در ارتباط با روز جهانی پرندگان مهاجر پیامی فرستاده است. در این پیام آمده است: «من قویا از کمپین جهانی حمایت می‌کنم که در راستای افزایش آگاهی عمومی در ارتباط با پرندگان مهاجر فعالیت می‌کند. پرندگانی که به دلیل آلودگی، تخریب زیستگاه، استفاده مفرط و تغییرات اقلیمی در معرض تهدید قرار دارند. من خواهان توجه و تلاش بیشتر جامعه جهانی هستم تا با حفاظت پرندگان مهاجر و شبکه زیستگاه‌های آنها بقای این بخش مهم از محیط‌زیست‌ که حیات‌‌مان به آن وابسته است تامین شود.»

    موضوعی که امسال روز جهانی پرندگان مهاجر روی آن تمرکز کرده ، شبکه ارتباطی (networking) است. منظور از شبکه، تالاب‌هایی است که پرندگان مهاجر از آنها در مسیر مهاجرت‌شان برای استراحت، تغذیه، زادآوری و زمستان‌گذرانی استفاده می‌کنند. البته موضوع شبکه ارتباطی، مفهوم دیگری را نیز در برمی‌گیرد؛ اهمیت ایجاد ارتباط میان دولت‌ها، سازمان‌های حفاظت از طبیعت و مردم با بنیان نهادن روابط جهانی.

    نکته جالب این که هر اقدامی به مناسبت این روز در زمینه افزایش آگاهی عمومی و آموزش (نظیر جشن گرفتن، گردهمایی، نوشتن مقاله، تولید برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی و …) انجام شده باشد را می‌توان روی وب‌سایت روز جهانی پرندگان مهاجر به اشتراک گذاشت.

    *منبع: آتش نوشت

    Animal-Rights-Watch-ARW-5975

  • گور: حفاظت موفقیت‌آمیز در هند؛ قصور رسانه ها در ایران/ وبلاگ میهمان

    دیده بان حقوق حیوانات/ کوشان مهران*: بازخوانی تجربه موفق هندی‌ها (که در حفاظت گونه‌های حیات‌وحش سر و گردنی از ما ایرانیان غیور بالاترند) شاید منظر جدیدی را به روی کسانی بگشاید که صرفا دنبال منافع کوتاه‌مدت هستند و مردم و معیشت و اقتصاد‌شان را بهانه قرار می‌دهند.

     روزگاری از ساحل دریای عرب در استان گجرات و بیابان تار راجستان تا سند و بلوچستانِ پاکستان و ایران گورخر هندی (خور)  Equus hemionus khur به تعداد فراوانی وجود داشت ولی شکار و فشار دام و بویژه از دست دادن آبشخورها باعث شد آخرین مشاهدات گور در بلوچستان و سند به دهه ۱۹۶۰ محدود شود (هرچند در منطقه شمالی کشمیر آزاد تعداد انگشت شماری گورخر کیانگ تبتی همانند گوران کولان مهاجر به سرخس مشاهده می‌شوند). جز مغولان و افغان‌ها، اقوام هندی مایل به شکار گور بنابر دلایل مذهبی نبوده و در قرن نوزدهم نیز استعمارگران بریتانیایی جز در موارد پژوهشی میلی به شکار گور نداشته‌اند. با این وجود با شروع قرن بیستم بیابان‌های نمکزار Little Rann of Kutch استان گجرات آخرین زیستگاه گور در هند به شمار می‌آمد.

     در سرشماری سال  تعداد گوران در حدود سه هزار و ۵۰۰ سر برآورد شد ولی در سال ۱۹۶۰ تنها ۳۲۶ گور شمرده شد. برخلاف کشورهای دیگر در گجراتِ هند می‌توان شاهد چرای خونسردانه گورخران در کنار بلک‌باک و چینکارا در مزارع بود و پایه اعتقادی مردم آن گونه قوی است که نه تنها به خود اجازه شکار این گونه‌ها را نمی‌دهند بلکه در چند سال پیش بر سر لاشه چینکارای شکار شده بدست متخلفی‌، مزاری برای یادبود او درست کردند. به احتمال بسیار زیاد شیوع بیماری دامی باعث کاهش شدید در تنها جمعیت این زیرگونه گور آسیایی شد.

    Animal-Rights-Watch-ARW-5888

    از سال ۱۹۶۹ دولت هند با پایه‌گذاری منطقه‌ای حفاظت شده برای پایداشت این زیست‌بوم، گامی بزرگ در راستای حفظ گور هندی و سایر گونه‌ها به ویژه هوبره بزرگ هندی برداشت و به دلیل مدیریت پایدار و پیوسته و به دور از دیدگاه‌های سلیقه‌ای (مشکل بزرگ مدیریت در ایران) در سال ۲۰۰۹ تعداد گورها ۴۰۳۸ سر تخمین زده شد که در مقایسه با سال ۲۰۰۴ در حدود چهار و نیم درصد افزایش داشته است (یکی از مهم ترین راهکارها بهسازی آبشخورها بوده است). با این حال وجود یک جمعیت منحصر بفرد تنها در یک زیستگاه همواره با خطر و دشواری روبروست ( نمونه شیرهای جنگل گیر گجرات).

     بنابراین کارشناسان به فکر احیای جمعیت گور در بیابان تار راجستان به شیوه معرفی مجدد افتاده‌اند. در حال حاضر به آرامی سرریز جمعیت گوران شروع کرده‌اند به مهاجرت و یافتن قلمرو های جدید (همانند شیرهای جنگل گیر) و اکنون ثابت شده عده‌ای از گورها با عبور از مرز به پاکستان رفته و یک جمعیت کوچک (ده سری[ده فردی]) را تشکیل داده و تعدادی گور نیز در روستاهای جنوبی راجستان هم مرز با گجرات دیده شده‌اند.

    زیستگاه گور هندی با دارا بودن گونه‌هایی چون بلک‌باک، چینکارا، نیلگای ( گاو آبی بزرگترین آنتیلوپ آسیا)، گرگ هندی و انبوه پرندگان مهاجر نظیر درنای طناز پس از جنگل گیر و شیران آن در استان گجرات نقش به سزایی در جذب گردشگران داشته و به دلیل داشتن مرز مشترک با پاکستان و احیای جمعیت گور به دلیل مهاجرت نمونه‌هایی از هند نقش بی‌مانندی در ایجاد ارتباط در سطوح علمی بین دو کشور دارای روابط تیره داشته است.

     

    و اما در ایران …

    نماینده مردم مرودشت در مجلس پس از سخنان استاندار فارس برای حل مشکل معدن سنگ آهن نی‌ریز گفت: دوسال پیش در منطقه دره باغ بوانات محیط زیست يك هزار هکتار را برای پرورش گور خر فنس‌کشی کرده که می تواند گور خرهای موجود در منطقه معدن سنگ آهن نی ریز را به منطقه یاد شده منتقل کند.

    می‌گویند در روزگاری دور ماموران پس از مدت ها موفق شدند چند راهزن را دستگیر کنند و آنها را کت‌بسته نزد حاکم ببرند. در این میان مردی بود که لاف شاعری می‌زد و مدعی بود ناخواسته به بند حرامیان گرفتار آمده و در گواه ادعای خویش دفتر شعرش را بر امیر عرضه داشت. امیر تورقی نمود و ناگاه برخروشید که بزنید گردن این شوخ چشم بی‌شرم را! اطرافیان عرضه داشتند خدای‌گانا گناه این شاعرک چیست؟ امیر با افسوس لبی گزاند و سری تکان داد و گفت به آن کاغذ پاره‌هایش بنگرید. دریغا از یک بیت شعر که از غم بند حرامیان گفته باشد، تمام وصف زلف یار و جام شراب است. این بی‌صفت در کنام حرامیان خسبیده و با وجود توانایی گریختن برای تن‌پروری برجای مانده و جرمش فزون‌تر از حرامیان است.

     مقامات محترم در روزگار ما به گمان نگارنده به هیچ روی تقصیرکار نیستند چون هیچگاه چه در دوران تحصیلات پایه و تکمیلی و چه حین کار و چه از رسانه‌های عمومی آموزش و اطلاع‌رسانی درخوری درباره اهمیت پاسداشت موجودی به نام گورخر به آنها داده نشده است. تقصیرکار فنس‌بازان و پروژه بگیران و بزرگان شناخته شده آن‌کاره محیط زیست است که به بهای پایمال شدن حقوق حقه محیط‌بانان آمدند و خوردند و بردند و … و ای‌ کاش که پس از گرفتن پول پروژه‌ها می‌رفتند و بیش از این دلال مظلمه و محلل منطقه فروشان نمی‌شدند.

    پی نوشت: این کتابچه  برای تورق و آشنایی بیشتر با گور هندی خالی از لطف نیست.

    * این مطلب به قلم کوشان مهران در وبلاگ آتش نوشت منتشر شده است.

  • بلای جان مردم و گورها و طبیعت/ وبلاگ میهمان

    دیده بان حقوق حیوانات/ سام خسروی فرد: چند روز پیش استاندار فارس گفته بود 300 عدد گورخر در نی‌ریز بلای جان مردم شده‌اند. اینان می‌خواهند در آن منطقه تحت حفاظت معدن‌کاوی انجام شود. سازمان محیط‌زیست هم سنگ‌اندازی می‌کند و می‌گوید گورخر داریم. پیشنهاد داده بود که مردم از گورها تیمار داری کنند.

    رسیدن به منافع کوتاه‌مدت و نمایش‌ فرسوده اشتغال‌زایی بیش از سه دهه است که پیوسته تکرار می‌شود. مردم و اقتصاد و اشتغال‌شان هم ورد زبان مدیران تحتانی و میانی و فوقانی است. این منافع کوتاه مدت که برادرانه تقسیم‌ می‌شود البته با راه‌اندازی سامانه‌های طبیعت‌گردی به دست نمی‌آید. چنین تشکیلاتی سود یک‌باره سدسازی و معدن‌کاوی و جاده‌سازی را به جیب‌های خاص روانه نمی‌کند، و به علاوه عده‌ای از اهالی محل هم لاجرم باید منتفع شوند و صحنه‌گردان و چرخ‌گردان آن صنعت باشند. مخلص کلام با اکوتوریسم کسی یک شبه، قارون نمی‌شود اما با آن کارهای دیگر چرا.

    گره کار را کجا باید جست‌وجو کرد که مدیری بلندپایه ارزش‌های اکولوژیک و اقتصادی گورخرهای آسیایی را نمی‌داند و چنین سطحی درباره یکی از مهمترین گونه‌های جانوری ایران سخن می‌گوید؟

    پاسخ ساده و روشن است. اگر آن سازمان به اصطلاح “حفاظت” محیط‌زیست وظیفه فرهنگ‌سازی و آموزش خود را درست انجام داده بود اینک ارشدترین مدیر اجرایی یک استان چنان آسمان و ریسمان سر هم نمی‌کرد و به دشمن شماره یک گورها بدل نمی‌شد. آیا همین اظهار نظر او شوراندن مردم نیست تا به جان گورها بیافتند و نابودشان کنند و خلاص؟ آیا مردم را مقابل محیط‌بان قرار نمی‌دهد؟ اگر محیط‌زیست درست عمل کرده بود و سامانه‌ای برای درآمدزایی از طبیعت توسط مردم محلی راه انداخته بود هر گور، برای مردم آن ناحیه به گنجی بدل می‌شد که خود وظیفه حفاظت آنها را به دوش می‌کشیدند تا منافع‌شان آسیب نبیند و از خیر معدن‌کاوی می‌گذشتند.

    Animal-Rights-Watch-ARW-5889

    عکس: بیژن فرهنگ دره‌شوری

    کم‌کاری آن سازمان به حوزه اطلاع‌رسانی و آموزش خلاصه نمی‌شود. تنها هنری که آن تشکیلات از خود به نمایش گذاشته این است که مخالفت کند و بگوید: نه! در این سی‌وچند سال نمی‌توان حتی نمونه‌ای یافت که محیط‌زیست طرحی را رد کرده باشد و به جای آن گزینه یا راهکاری عملیاتی پیشنهاد داده باشد. انتظاری محال به نظر می‌رسد از آن تشکیلات که رییس‌اش، هکتار هکتار زمین از مناطق حفاظت شده واگذار می‌کند به بهانه عدم وجود ارزش حفاظتی.

    اگر فرض کنیم که مناطق ارزش حفاظتی‌شان را از دست داده‌اند (به عبارتی، ادعای حضرات را درست بدانیم) سوال اینجاست که چرا چنین شده است؟ آيا محیط‌زیست در انجام وظایفش کوتاهی کرده است که مناطق دیگر ارزش حفاظت ندارند؟ پاسخ بی‌هیچ تردیدی مثبت است. اما پرسش‌های دیگری نیز به میان می‌آید: چه کسانی یا کدام ارگان باید از سازمان محیط‌زیست حساب بکشد؟ تشکل‌ها و فعالان محیط‌زیست که صرفا به شکارچیان می‌پردازند چرا در قبال چنین فجایعی سکوت کرده‌اند؟ مگر نه این که یکی از وظایف تشکل‌هاو فعالان محیط‌زیست، اطلاع‌رسانی و هشدار و آموزش است؟ (به جز سبزپرس که چند مطلب درباره واگذاری زمین منتشر کرد گویا قرار نیست اتفاق دیگری بیافتد. روزنامه‌ها و سایر رسانه‌های درون و بیرون مرزهای پرگهر تقریبا هیچ واکنشی در این باره از خود نشان نمی‌دهند، دریغ از قشعریره‌ی مرگی).

    وقتی آن تشکیلات به اصطلاحْ حافظ محیط‌زیست با هر طرح عمرانی و صنعتی در ابتدای امر و به ظاهر مخالفت می‌کند و سپس مجوز می‌دهد که اجرایی شوند، وقتی جاده‌ها از میان این مناطق می‌گذرند، طرح‌های طوبی و شهرک‌های صنعتی در متن و حاشیه مناطق مثل قارچ سر از زمین بیرون می‌آورند، وقتی خط‌ لوله نفت و گاز و مسیرهای دسترسی‌شان، اراضی حفاظت شده را قطعه‌قطعه می‌کنند و وقتی نمی‌گذارند آب به تالاب‌های حفاظت شده برسد مگر رمقی هم برای طبیعت می‌ماند که خودش را بازسازی کند؟ با این هجوم وحشیانه آیا اکوسیستم‌ها می‌توانند عملکردی (services) هم داشته باشند؟ بلای جان مردم و گورها و طبیعت نه آن مدیر بی‌دانش استانی و نه مافوق اوست، و نه حتی شکارچیان متخلف و نه حتی برادرانی که به طبیعت هجوم می‌برند تا سد و جاده و شهرک صنعتی بسازند، بلای جان همه، آن سازمانی است که وظیفه‌اش را درست انجام نمی‌دهد و رییس‌اش مشغول واگذاری زمین است. همان  رییسی که اعلام می‌کند مناطق فاقد ارزش حفاظتی واگذار می‌شود اما نمی‌گوید چرا و چگونه این مناطق از سکه افتاده‌اند.

    پی‌نوشت: سیمای ج.ا.ا. گورخرها را دست‌مایه گزارشی قرار داده و هم با استاندار فارس مصاحبه کرده و هم با محمد علی اینانلو به عنوان کارشناس محیط‌زیست. نظرات استاد بزرگوار بی‌نهایت متقاعد کننده است. فرموده‌اند: «گور ایرانی یک موقعی‌ صدها هزار در تمام آسیا می‌زیست الان فقط منحصر شده به ایران. این گونه‌ها می‌بایست زیست کنند و زیست‌شون هم باید در زیستگاه باشه!» این توضیحات این قدر متقاعد کننده است که سودای معدن‌کاوی را باطل کند!

    به قول خواجه شیراز: «چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون‌ شو».

    لینک مصاحبه با استاندار و کارشناس محیط‌زیست:
    منبع: آتش نوشت

     

  • نرخ جدید حیوانات وحشی و سکوت حامیان/ وبلاگ میهمان

    Animal-Rights-Watch-ARW-5745

    دیده بان حقوق حیوانات/ سام خسروی فرد: برای طبیعت و حیات‌وحش ایران نمی‌توان آینده روشنی ترسیم کرد. وضعیت موجود نه حاصل یک عامل فشار که برآیند عوامل مخربی است که ظرف ۳۵ سال اخیر عرصه‌های طبیعی را تحت فشار قرار داده است. مهمترین و بزرگترین سهم چنین تخریب‌هایی را باید در تغییر و تخریب زیستگاه جست‌وجو کرد. چنین انگاره‌ای بی شک مورد وثوق جمیع کارشناسان وطنی اهل خرد قرار دارد. حال سوال اینجاست که تخریب زیستگاه از ناحیه چه کسانی یا چه دستگاه‌هایی چنین شتابان انجام می‌شود؟ 

    چند تنی از نویسندگان وبلاگ‌ستان سبز در پی پاسخ به این سوال بودند: مدتی سدسازی مورد توجه‌شان قرار گرفت، مدتی حضور دام مازاد در مراتع و جنگل‌ها، مدتی جاده‌سازی و مدتی هجوم‌ به باغ‌ گیاه‌شناسی و مناطق حفاظت شده. اما ناگهان رویه تغییر کرد و انگشت اتهام به سمت شکارچیان و شکارکشان نشانه رفت. نوشتن و گفتن درباره شکار (چه موافق و چه مخالف) بی‌شک هوادارانی دارد و عده‌ای برای صادر کننده نظرات آن چنانی هورا می‌کشند. آسمان و ریسمان به هم بافته می‌شود که روند انقراض در دنیا بالاست و در ایران نیز. به زعم این نئو-فعالان زیست‌محیطی: شکارچی طاغوتی اعدام باید گردد! بدین ترتیب هم تنور در صحنه ماندن گرم می‌شود و هم مخربان اصلی، کمتر مورد توجه  رسانه‌ها و مردم قرار می‌گیرد و در سکوت و آرامش کار خود را دنبال می‌کنند.

    این که کس یا کسانی قصد داشته باشند همیشه در صحنه بمانند و به اجرای برنامه‌های تک‌نفره (یا به اصطلاح one man show) بپردازند و بخواهند ایرانیان را با قصه‌هایی از محیط‌بانان و روایت‌هایی از خرافات مردم سایر نقاط جهان دوباره با طبیعت سرزمین‌مان آشتی دهند، در ظاهر ممکن است چندان مهم نباشد اما با نگاهی دقیق‌تر مشخص می‌شود با کشیدن عکس مار روی تابلو نه تنها مشکلی حل نمی‌شود که حاشیه امنی برای مخربان اصلی پدید می‌آید.

    چندی پیش نگارنده هشدار داده بود یکی از خطراتی که طبیعت ایران را بیش از گذشته تهدید می‌کند،‌ حضور گونه‌های غیر بومی است که به نظر برخی خیلی ناز (!) و دوست‌داشتنی‌اند؛ کوالا و ببر و گوزن زرد اروپایی، شیر و میمون و ایگوانا.

    وقتی میمون و توله‌های شیر و خرس در تهران و مشهد کشف شدند و به دام آتش‌نشان‌ها افتادند، می‌توانست نشانه‌هایی از قاچاق حیوانات باشد با این حال اصغر آقا محمدی فاضل در اقدامی غیورانه از راز پیدا شدن توله شیرها در تهران خیلی دقیق (!) پرده برداشت. او گفت: «بر اساس اطلاعات ما این بچه‌ شیرها توسط یک خودرو و یک یدک‌کش اسب‌کش در حال منتقل شدن از بابلسر به اصفهان بودند که یا به دلیل باز شدن در یدک‌کش و یا به دلیل باز شدن منفذی در دیواره یدک‌کش این سه قلاده شیر در طول مسیر در شهر تهران خارج می‌شود که دو قلاده پیدا شد و قلاده سوم نیز بر اثر تصادف کشته شد». وجود میمون در اتوبوس هنوز سر به مهر است و گویا هنوز اصغر آقا کشف نکرده که میمون پیدا شده در اتوبوس از کجا به کجا می‌رفته است (گویی مقصد و مبدا مسافرت شیرها و میمون‌ها، شاه‌کلید حل معما بوده و اصل عمل و دلایل پشت آن اهمیتی نداشته است). چند ماه بعد نیز خبر رسید جانورانی در یک ویلا واقع در لواسان کشف شدند.

    اگر چندی پیش مسافری در تایلند دستگیر شد که می‌خواست توله ببر به ایران قاچاق کند، اینک مجله مهر، نرخ گونه‌های غیربومی و وحشی را برای علاقمندان به باغ‌وحش‌های زیرزمینی اعلام کرده است. در این متن که کوالا را گونه‌ای در خطر می‌داند (حال آن که آسیب‌پذیر است و نه در خطر) ذکر شده سال گذشته قیمت یک جفت از این جانوران استرالیایی ۲۰۰ میلیون تومان بود و به دلیل افزایش نرخ دلار، امسال آن رقم ۴ برابر شده است. نویسنده قیمت یک جفت ببر را یک میلیارد تومان ذکر می‌کند و ادامه می‌دهد: «اگر دنبال حیوان کم خرج‌تری می‌گردید، می‌توانید روی گربه‌سانان دیگری مثل توله شیرها فکر کنید[!!!]. یک جفت توله شیر را می‌توانید با قیمت ۲۰ تا ۲۵ میلیون تومان بخرید و حداکثر یک هفته بعد از سفارش و عقد قرارداد، آنها را تحویل بگیرید».

    نویسنده گزارش/گفت‌وگوی مجله مهر، هیچ جایی از مطلب هشداری نمی‌دهد و تقریبا مخاطبان را از چنین کار کثیفی برحذر نمی‌دارد. در عوض می‌نویسد نگهداری کوالا ساده است فقط برگ اکالیپتوس می‌خواهد، تهیه پاندا راحت نیست، غزال ایرانی که ۲۰۰ یا ۴۰۰ کیلوگرم است و ممکن است به مشکل برخوررید و بروید گونه‌های دیگر بخرید (البته غزال یعنی آهو و اساسا وزن زیادی ندارد و حتی وزن مرال‌های ایران هم به حدود ۲۴۰ کیلو می‌رسد و نه ۴۰۰ کیلو).

     سوال این است که چرا نویسنده آن گزارش/‌گفت‌وگو اشاره‌ای نمی‌کند که گونه‌های غیربومی در صورت رهاسازی چه آسیبی ممکن است به طبیعت ایران وارد کند؟ چرا نمی‌نویسد که اثرات مخرب برداشت از جمعیت‌های مبدا چیست؟ (به هر حال همه گونه‌ها که از باغ‌وحش‌ها تهیه نمی‌شوند). چرا اشاره نمی‌کند که با ببر بزرگ و بالغ باید چه کار کرد؟ چرا نمی‌نویسد که قاچاق حیات‌وحش  یکی از پرسودترین تجارت‌های سیاه در سطح دنیاست؟

    سوال‌های فوق را به سادگی می‌توان از سر خود باز کرد و بی‌طرفی در گزارش‌دهی/گفت‌وگو را به میان کشید که البته در این زمینه عذر بدتر از گناه است. چرا که هم می‌توان بی‌طرف بود و هم از واقعیت‌های مخرب گفت.

    اما پرسش‌های مهمتر این است:

    – آیا نمی‌توان این بی‌طرفی ظاهری را به معنی دیگری نیز تلقی کرد؟

    – آیا به جا نیست علاقمندان به حیوانات و آن مخالفان شکار(!) به جای پروپاگاندا و لنترانی‌پرانی به این و آن و «گرم کردن تنور» بحث‌ در فضای مجازی، راهی برای محدود کردن قاچاق حیوانات در  مرزهای پرگهر پیدا کنند؟ اگر یک خبرنگار توانسته است پیمان، فروشنده حیوانات وحشی را پیدا کند آیا آن علاقمندان و عاشقان همیشه در صحنه نمی‌توانند همان کار را انجام بدهند و با کمک نیروی انتظامی و سازمان همیشه خواب محیط‌زیست، باند قاچاق حیوانات وحشی را تحویل مراجع قانونی بدهند؟

    طبیعی است آنان که در برابر تخریب سازمان‌یافته طبیعت ایران سکوت کرده‌اند و به جای معرفی عاملان اصلی تخریب، شکارچیان را قاتل می‌نامند در ارتباط با قاچاق حیوانات و مافیای پشت آن نیز دم برنیاورند که بازی با دم شیر، پایان اجرای نمایش‌های تک‌نفره خواهد بود.

    منبع: آتش نوشت

    _________________

    صفحه مخصوص وبلاگ های میهمان

    خرس کیلویی ۲۰ هزار تومان، گوزن زرد ۴۰ هزار تومان/ حیات وحش ایرانی رقیب گاو و گوسفند!

    تحریم هفت کشور به دلیل ناتوانی در مبارزه موثر با قاچاق حیوانات کمیاب

    ژست های متفاوت بازیگران زن مشهور ایرانی با حیوانات/ تصویری

    نگهداری حیوانات به عنوان کالای زیستی به قاچاق سایر حیوانات دامن می‌زند/ تشدید برخورد با قاچاقچیان حیوانات

    کشف و ضبط یک کروکدیل، یک عقاب و یک شاه بوف در تهران

    تماس با لاک پشت ابتلا به بیماری سالمونلا را به همراه دارد

    یک محموله قاچاق مارهای کمیاب در فرودگاه فلوریدا توقیف شد

    نوروز باستانی مبارک باد!/ در سال مار با مارها چه کنیم؟!

    رفاقت یا اسارت؟ نامگذاری دروغین دوستی بر رابطه عجیب یک مرد و یک ببر/ تصویری

    نگرانی کارشناسان حیات وحش از زاد و ولد بی‌رویه بوآهای پیچیده در پورتوریکو

    معرکه گیری در کرمان/ تصویری

    پرورش ماهی‌های زینتی/ تصویری

    نگهداری حیوانات بدون اخذ مجوز از سازمان محیط زیست جرم است

    خرید و فروش حیوانات وحشی کاملا غیرقانونی است

    برخورد با فروشندگان سمندر و لاک‌پشت

    تلفات ۴۰ عدد سمندر در حال انقراض در حین قاچاق

    کشف ۸۵ عدد سنجاب قاچاق در زنجان

    نگهداری حیوانات خانگی؛ مُد، نیاز یا فخر فروشی؟!

    ۹ حیوان گرانقیمت جهان!

    کشف عقاب طلایی و سنقر تالابی در گیلان/ پرندگان شکاری نقطه ضعف اکولوژیک هرمهای غذایی

  • آیا طرح تحریم ماهی قرمز هفت سین مفید بوده است؟/ 16 پرسش از تحریم کنندگان/ وبلاگ میهمان

    Animal-Rights-Watch-ARW-5692

    دیده بان حقوق حیوانات/ سپهر سلیمی: چند سالی است همزمان با نزدیک شدن به نوروز، کمپین هایی در مخالفت با خرید ماهی قرمز سفره هفت سین به راه می افتد. نخستین بار دعوت به نخریدن ماهی از سوی گروهی مطرح شد که مدعی بود ماهی قرمز حیوان بسیار خطرناکی است و تماس با آن می تواند منجر به بیماریهای پوستی خطرناک و بعضاً مرگ شود. این ادعا یکی دو سالی باعث ایجاد وحشت عمومی از این حیوان شد ولی پس از یکی دوسال و با مشخص شدن ادعاهای دروغ در این خصوص، تب ماهی نخریدن فروکش کرد. هر چند که بقایای این ادعای نادرست همچنان در ذهن شهروندان ایرانی باقی مانده است.
    پس از آن به تدریج ادعاهایی در خصوص ایرانی نبودن ماهی قرمز این حیوان مطرح شد. در این هیاهو عملکرد دوستداران و حامیان حیوانات به دو گروه مشخص طبقه بندی شده است. گروه نخست عده ای بودند که همزمان با جریانات ایجاد شده، شعار تحریم ماهی قرمز را سر دادند و شهروندان را به نخریدن ماهی قرمز دعوت می کردند و گروه دوم کسانی بودند که آموزش نحوه نگهداری ماهی قرمز و آشنایی با این حیوانات را موثرتر از تحریم و نخریدن ماهی قرمز می دانستند.
    در این میان گروهی که شعار تحریم می دادند پر تعداد تر بودند زیرا علاوه بر حامیان حیوانات، گروه های دیگری که به هر دلیل با حیوانات خانگی و نیز سنت های نوروزی مشکل داشتند در جمع تحریم کنندگان حاضر بودند. ضمن اینکه همیشه تحریم کردن و پاک کردن صورت مساله قطعاً آسان تر از آموزش بوده و است.

    نگارنده در این سالها به پشتوانه حضور در انجمن حمایت از حیوانات اصفهان که همراه با برگزاری کلاس های متعدد آموزشی در خصوص ماهی قرمز در مهدکودک ها، مدارس، فرهنگسراها، مساجد،… و نیز انتشار ده ها هزار برگ بروشور و پوستر و تهیه لوح فشرده آموزشی، انتشار مقالات و گفتگوهای فراوان در رسانه های مختلف و از همه مهمتر برگزاری سه طرح بزرگ جمع آوری ماهی قرمز و دو طرح فرهنگی ماهی قرمز در 5 سال متوالی بوده است، مطالب متعددی در خصوص ماهی قرمز سفره هفت سین نوشته ام.
    با این حال شوربختانه همچنان جو غالب در خصوص ماهی قرمز حکم به تحریم این حیوان می دهد و همچون سالهای گذشته شاهد کپی پیست مطالب قدیمی در خصوص نخریدن ماهی قرمز هستیم. به نظر می رسد پس از گذشت حدود یک دهه از تحریم ماهی قرمز به بهانه های مختلف، اکنون زمان مناسبی برای بررسی عملکرد حامیان تحریم ماهی قرمز وجود دارد و زمان پاسخگویی به سوالات زیر فرا رسیده است. سوالاتی که پاسخگویی  به آنها می تواند چراغ راه حامیان حیوانات برای اتخاذ روشهای بهتر و موثر برای نجات جان ماهی قرمز باشد.
    1-    شعار تحریم ماهی قرمز تا چه حد باعث نجات جان این حیوان شده است؟
    2-    در فضای فعلی ایران و بدلیل ناآگاهی عمومی، در صورت حذف ماهی قرمز آیا احتمال جایگزینی حیوانی دیگر به جای ماهی قرمز توسط مردم عادی وجو دارد؟
    3-    حضور سمندر و لاک پشت در سفره هفت سین تا چه حد به شعار حذف ماهی قرمز مرتبط بوده است؟
    4-    نقش ماهی قرمز به عنوان فراگیرترین حیوان خانگی در آشنایی و توجه ایرانیان و بویژه کودکان با حیوانات تا چه حد بوده است؟
    5-    از آنجائیکه آشنایی با حیوانات سبب دوستی و حمایت از آنها می شود، حذف ماهی قرمز از خانه های ایرانیان تا چه حد می تواند سبب طبیعت گریزی و طبیعت ستیزی شهروندان شود؟
    6-    آیا تصور نمی کنید در میان کسانی که شعار تحریم ماهی قرمز را می دهند، افرادی باشند که از سر مخالفت با هر حیوانی (از سگ و گربه تا ماهی) خواهان حذف این حیوان باشند؟
    7-    آیا تصور نمی کنید در میان کسانی که شعار تحریم ماهی قرمز را می دهند افرادی باشند که به دلایل فرهنگ ستیزانه و مخالفت با اجزای هفت سین خواهان حذف ماهی هستند؟
    8-    در کوشش های اجتماعی نظیر کوشش برای حفظ محیط زیست و نجات حیوانات آیا برخوردهای سلبی و قهری موثرتر است یا آموزش و فرهنگ سازی که منجر به جلب اعتماد شود؟
    9-    تا چه میزان قرابت محتوایی بین تحریم ماهی قرمز و دستورالعمل هایی در خصوص منع نگهداری حیواناتی نظیر سگ و گربه در منازل می بینید؟
    10-    آیا کسی که برای کسب دانایی در خصوص نگهداری از ماهی قرمز وقت صرف می کند و روزانه دقایقی برای زنده ماندن ماهی خود زمان می گذارد، می تواند حامی بهتری برای حیوانات باشد یا کسی که اصلاً ماهی نمی خرد؟
    11-    دانش عمومی مردم در خصوص ماهی قرمز را تا حد تصور می کنید؟ از نظر شما آیا اکثریت مردم اصول اولیه نگهداری از ماهی قرمز را می دانند؟
    12-    با توجه به ضعف شدید دانش عمومی در خصوص نگهداری از ماهی قرمز، آموختن اصول اولیه نگهداری از این حیوانات تا چه حد می تواند باعث نجات آن شود؟
    13-    آیا تحریم کردنی که بدون پشتوانه اجتماعی و آموزشی باشد در جامعه  طبیعت ستیز و حیوان ستیز ایران، باعث دوستی با حیوانات می شود یا باعث دوری بیشتر از آنها؟
    14-    کمپین اجتماعی موفق، کمپینی است که در دراز مدت سبب افزایش آگاهی عمومی شود و با عضو گیری و جذب هوادار در جامعه تاثیر گذار باشد. کمپین تحریم کنندگان ماهی قرمز آیا چنین نقشی داشته است و تا چه توانسته باعث تقویت فضای حمایت از حیوانات شود؟
    15-    با توجه به اینکه تجربه ثابت کرده اکثریت افراد جامعه زیر بار تحریم ماهی قرمز نمی روند آیا بهتر نیست از ظرفیت اجتماعی موجود برای آموزش شهروندان استفاده کرد؟
    16-    دایره فعالیت تحریم کنندگان کجاست؟ آیا تصور نمی کنید خارج شدن از این دایره محدود – که عموماً محدود به فضای مجازی است – و حضور در فضای واقعی و آموزش شهروندان بیش از هر روشی می تواند منجر به نجات جان حیوانات شود؟

    http://arw.ir/wp-content/uploads/2013/03/Animal-Rights-Watch-ARW-5693.jpg

    امید است این سوالات و سوالاتی نظیر این فضایی را برای گفتگو و تجدیدنظر در روش ها ایجاد کند. کوشش برای حمایت از حیوانات در ایران به شکل نوین آن، جنبش جوانی است که نیازمند آموختن، کسب تجربه و بازنگری در روش هاست. این کوشش همچون بسیاری از فعالیت های اجتماعی تابع شرایط اجتماعی و فرهنگی خاص هر کشور است و نسخه پیچی و الگو برداری کورکورانه از دیگر کشور ها نه تنها راه علاج نیست که بعضاً می تواند گره ای بر گره های موجود ایجاد کند.
    قطعاً هدف همه حامیان حیوانات، نجات ماهی قرمز و کاهش یا قطع تلفات این حیوان است اما هر روشی حتی اگر از سر دلسوزی و خیرخواهی باشد نمی تواند منجر به نتیجه مطلوب شود. در شرایط اجتماعی فعلی و در جامعه حیوان ستیز و طبیعت گریز ایران که روند تخریب محیط زیست و تجاوز به حقوق حیوانات سیر صعودی گرفته است بیش از هر زمان دیگر نیازمند ایجاد شرایطی برای پیوند و نزدیکی انسان و حیوان هستیم و برخوردهای سلبی نظیر تبلیغ بر علیه ماهی قرمز و اخراج آن از منازل ایرانیان در دراز مدت می تواند اثرات زیان بار دیگری ایجاد کند.
    ما نیازمند افزایش دانش عمومی و تقویت حس مسئولیت شهروندان در برابر طبیعت و حیوانات هستیم. اگر دانش عمومی و حس مسئولیت افزایش پیدا کند آنوقت هر شهروندی که خود را از نگهداری ماهی قرمز عاجز می بیند بطور خودبخود و از سر علاقه و آگاهی دیگر این حیوان را نخواهد خرید. اگر افراد و گروههای حامی حیوانات به این مهم نپردازند پس از چه گروهی باید انتظار داشت به آموزش اصولی و پایه ای شهروندان پرداخت؟
    فراموش نکنیم بین شهروندی که بر اساس آگاهی و حیوان دوستی ماهی نمی خرد تا شهروندی که بر اساس تبلیغات بعضاً دروغین و جو سازی ها ماهی نمی خرد فاصله از زمین تا آسمان است. درست است که در هر دو حالت جان ماهی ای نجات پیدا می کند اما شهروند نخست، شهروندی مسئولیت پذیر و حیوان دوست خواهد بود که همواره به طبیعت و حیوانات احترام خواهد گذاشت و شهروند دوم فردی طبیعت گریز و فاقد درک درست از رفتار محترمانه با طبیعت خواهد بود.
    ماهی قرمز بهترین فرصت از که با آموزش صحیح و منطقی مردم را با طبیعت همراه و همگام سازیم. شوربختانه اعتقاد نگارنده آن است که در سالهای گذشته کمپین تحریم کنندگان ماهی قرمز با پاک کردن صورت مساله، فرصت آموزش را از بین برده است. اگر در این زمان نه چندان کوتاه به جای پافشاری بر شعار تحریم ماهی قرمز سعی در آموزش شهروندان و آشنایی آنها با ماهی قرمز می کردیم اکنون درصد بسیار بالایی از تلفات این حیوان کاسته می شد و شهروندان بسیار زیادی نیز به سبب آگاهی از عدم توانایی نگهداری از این حیوان، از خریدن آن صرف نظر می کردند. ضمن اینکه پای سمندر و لاک پشت نیز به سفره های هفت سین ایرانیان باز نمی شد.

    منبع: دوستداران حیوانات و محیط زیست

    _________________

    صفحه مخصوص وبلاگ های میهمان

    بیانیه پویش (کمپین) «زندگی را عیدی می دهیم»/ فراخوان ارسال آثار

    حقوق حیوانات و ماهی قرمز سفره هفت سین

    لطفاً نگویید ماهی قرمز نخرید!/ وبلاگ میهمان

    نقدی بر «لطفاً نگویید ماهی قرمز نخرید!»

     جوابیه ی گروه مخالفین گونه گرایی به مطلب «لطفاً نگویید ماهی قرمز نخرید!»

    دیدگاه: طرح مبارزه با نگهداری سگ ، کپی برابر اصل طرح مبارزه با ماهی قرمز است !

    استقبال گسترده خرم آبادیها از رهاسازی ماهیهای قرمز در دریاچه “ماهی”

    کارون مملو از ماهی های قرمز شد !!!

    و اینک گفتاری جدید: قدمت ۲۵۰۰ ساله ماهی قرمز سفره نوروز ایرانیان+عکس

    ماهی قرمز طعمه فرهنگ سازی حفظ منابع طبیعی ومحیط زیست / وبلاگ

    توصیه‌هایی برای خرید و نگهداری ماهی قرمز

    مهم: ماهی‌های زینتی نوروز را در منابع آبی طبیعی و استخر پارکها رها نکنید!

     آنچه ازماهی قرمز نمی دانید

    بودن یا نبودن ماهی قرمز در سفره هفت سین

    اولین مناظره مستقیم با موضوع ماهی قرمز سفره هفت سین برگزار شد

    جمع آوری ۲۰۰ سمندر از یک میدان میوه و تره‌بار

    پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های متداول درباره ماهی قرمز سفره هفت سین/ وبلاگ میهمان

  • نمایشگاه شکار و اسکندر فیروز!/ وبلاگ میهمان

    Animal-Rights-Watch-ARW-5529
    Animal-Rights-Watch-ARW-Darvish
    دیده بان حقوق حیوانات/ محمد درویش: در آخرین روزهای آخرین ماه پاییز، دوازدهمین نمایشگاه بین‌المللی محیط زیست، پس از دو بار تغییر زمان و یکبار تغییر مکان، سرانجام در تهران گشایش یافت؛ آن هم ظاهراً با مشارکت جدی برخی از  تشکل‌ها و انجمن‌های حامی شکار که بسیاری از فعالان و دوستداران محیط زیست ایران، آنها را اصولاً نه تنها دوست محیط زیست رنجور وطن نمی‌دانند، بلکه براین باورند که شلیک مستقیم به حیوانات به عنوان نوعی تفریح یا ورزش، آن هم در شرایطی که جمعیت وحوش ایران به اندازه‌ای نگران‌کننده در سراشیبی سقوط قرار گرفته، عین جنایت در حق نسل‌های امروز و آینده است.

    با این وجود، آنچه که در این میان شگفت‌آورتر می‌نماید، شکاف ژرفی است که به نظر می‌رسد هنوز بین منزلت شکار و شکارچی در ایران و خارج از آن وجود دارد. یعنی در حالی که در دنیا با شتابی معنادار بر شمار آن گروه از شکارچیانی که از گذشته خود ابراز ندامت کرده، افزوده شده و به دلیل نگاه سنگین جامعه به رفتار خونریزانه ایشان در کشتار حیوانات، حاضر به تحمل هزینه گزاف اجتماعی اصرار بر سلوک‌شان نیستند، در ایران، هنوز می‌توان شکارچیانی را یافت که با غرور و افتخار نه تنها از گذشته کشتارهای‌شان با نیکی و رضایت یاد می‌کنند، بلکه همچنان اصرار بر تداوم آن هم دارند! چرا؟  کافی است عاقبت خوان کارلوس، پادشاه اسپانیا، یا کارلوس دلگادو، وزیر گردشگری جزایر بالریک را مقایسه کنیم با نگاه فاتحانه و طلبکارانه‌ی اغلب شکارچیان موجود در ایران، تا دریابیم که چه راه طولانی نرفته‌ای هنوز باید طی شود تا شکارچیان محترم دریابند: اقدام برای کشتن یک حیوان ساکن در زیست‌بوم ایران، نه تنها افتخار نیست، بلکه سبب شرمساری است. همانگونه که پادشاه و وزیر اسپانیایی – که تصاویرشان در کنار لاشه حیوانات شکارشده منتشر شده بود – مجبور به عذرخواهی رسمی شدند و البته به رغم آن عذرخواهی، مردم آنها را هرگز نبخشیدند.

    در این میان چراغ سبز سازمان حفاظت محیط زیست به جامعه‌ی شکارچیان در نمایشگاه بین‌المللی تهران و در اختیار نهادن بخش عمده‌ای از فضای نمایشگاه برای تبلیغ ابزارآلات شکار، از نکاتی تأمل‌برانگیز است و در حالی رخداده که همزمان، آقای محمدی‌زاده  با صراحت می‌گویند: به دنبال محدود کردن شکار و صید هستیم. سیاست درستی که البته باید خیلی زودتر شکل می‌گرفت و به اجرا درمی‌آمد؛ چرا که گزارش‌های متعددی وجود دارد که آشکارا نشان می‌دهد شمار اغلب پستانداران ساکن در زیستگاه‌های حیات وحش، به طرز محسوسی کاهش یافته است. کافی است بدانیم، مطابق بررسی‌های پل مک کریدی که نتایج آن برای نخستین‌بار در سال ۲۰۰۵ منتشر شد، در هنگامی که کشاورزی در ۱۰ هزار سال پیش آغاز شد، وزن همه مهره‌داران روی زمین و هوا در مقایسه با وزن انسان، دام و حیوانات خانگی‌اش به ۹۹٫۹ درصد می‌رسید؛ نسبتی که امروز  از دو درصد تجاوز نمی‌کند. بنابراین، واضح است که  ما با چه شتاب ویرانگری در حال از دست‌دادن تمامی‌سرمایه‌های ژنتیکی خود، به ویژه در آسمان و خشکی‌ها هستیم؛ هرچند که البته گزارش‌های متعددی هم وجود دارد که نشان می‌دهد، وضعیت صید در محیط‌های آبی هم اصلاً خوب نیست.

    نکته‌ای که در این میان حایز اهمیت است، خاطره‌ای از اسکندر فیروز، بنیانگذار سازمان حفاظت محیط زیست در ایران و یکی از نخستین مؤسسان کانون شکار است. ایشان، در صفحه ۲۶۹ از کتاب خاطرات ۴۹۱ صفحه‌ای خود که اخیراً در ایالات متحده آمریکا منتشر شده است، پس از شرح آخرین سفرشان به آفریقا برای شکار در اوایل سال ۱۳۴۶، چنین آورده‌اند: «شکار شیر و به ویژه شکار فیل، نوعی وازدگی و احساس انزجار نسبت به شکار – یعنی کشتن حیوانات به عنوان ورزش سالم یا تفریح! – را در من به وجود آورد. پس از سفر آفریقا، دوربین‌های عکاسی، جانشین تفنگ‌هایم شدند و به مراتب راضی‌تر بودم که در کلکسیونم عکس‌های خوب، جای شاخ یا پوست حیوانات را بگیرند.»
    کتابی که باید آن را خواند
    همان‌طور که مشاهده می‌کنید، مشهورترین شکارچی ایران، نزدیک به نیم قرن است که برای همیشه شکار را کنار گذاشته و از آن ابراز انزجار می‌کند؛ مردی که به خوبی از زیستگاه‌ها و توانمندی‌های بوم‌شناختی کشور آگاهی دارد و بیش از دو دهه، در بالاترین رده، مسئولیت مدیریت محیط زیست ایران را برعهده داشت و هنوز هم عاشقانه طبیعت ایران را دوست دارد و در آخرین سخنرانی‌اش در جریان برگزاری همایش تالاب‌ها در ماه گذشته در تهران، چنان از طبیعت رنجور وطن سخن گفت که چشمان بسیاری از حاضران خیس شد.
    باشد که دوستانی که هنوز فکر می‌کنند با اصرار بر تداوم شکار کردن، دارند به اقتصاد محیط زیست، اکوتوریسم و یا تداوم کیفیت حیات وحش ایران کمک می‌کنند، دریابند که تا چه اندازه راه را بر خطا رفته و عملی غیراخلاقی و غیر علمی مرتکب شده‌اند. همچنین امیدوارم روزی شاهد انتشار کتاب خاطرات این مرد بزرگ در ایران باشیم؛ خاطراتی که بی‌شک فرازهای بسیاری از فصل‌های آن، به ویژه آن هنگام که از تأثیر اشغال کشور توسط متفقین در سال‌های پایان جنگ جهانی دوم سخن گفته و از قتل عام و کشتار فجیع حیات وحش ایران توسط سربازان روسی و انگلیسی یاد کرده است، می‌تواند سندی ماندگار در تاریخ محیط زیست ایران به شمار آید.

    ___________________________

    دیدگاه ها

    وبلاگ ها

     

     

  • شکنجه گاهی که مورد اعتراض هیچکس قرار نگرفت/ وبلاگ میهمان

    دیده بان حقوق حیوانات/ امید بهمنی: نمی دونم اسمش رو سیرک و یا باغ وحش بگذارم اما عنوان فریبنده ” انسان، حیوان و طبیعت” رو براش انتخاب کرده بودند که استانداردهای سیرک و باغ وحش رو هم رعایت نکرده بود.

    در حالی که از نظر بهداشتی هم ایرادات زیادی داشت اما نه تنها محیط زیست حتی مراکز بهداشتی هم نتوانستند مانع برگزاری این نمایش چندش آور بشوند.  تبدیل شده بود به شکنجه گاهی در مقابل چشمان بازدیدکنندگان؛ بازدیدکنندگانی که نه تنها اعتراضی نمی کردند بلکه لذت هم می بردند!

    هرکسی باید نگران بشه که چرا مردم اینقدر قصی القلب شدند. متاسفانه این نمایشگاه حیوان آزاری در شهرهای مختلف کشور به اجرای برنامه پرداخته و همچنان هم به کار خودش ادامه می ده.

     منبع: پرتو، وبلاگ امید بهمنی

    _________________________

    سفر استان به استان نمایشگاه حیوان آزاری ادامه دارد!/ تصویری

    ابراز نگرانی شدید دیده بان حقوق حیوانات از فعالیت نمایشگاه رکیک حیوان آزاری در کشور/ سفر نمایشگاه حیوان آزاری به اراک رسید/ فیلم و عکس

    نمایشگاه انسان، حیوان، طبیعت در استان مرکزی برگزار شد

    سکوت مسئولین بوشهر و برگزاری نمایشگاه حیوان آزاری/ تصویری

    سازمان محیط زیست برگزار می کند: نمایشگاه بین‌المللی شکار برای جلوگیری از شکار غیرقانونی!

    نمایش فراملی محیط زیست با نمایش ماست، سوسیس و کالباس!

    شکار خرس از روبروی هتل در همدان!!!

    اولین نمایشگاه ملی انسان و طبیعت/ تصویری

    “آزار حیوانات” به سفر استانی می رود/ اردبیل، خوزستان و تبریز مقاصد بعدی

    سکوت حامیان حیوانات در قبال آزار حیوانات در نمایشگاه قزوین

    شکنجه حیوانات در باغ وحش بوشهر

    نمایشگاه خزندگان در شهرکرد و چند اتفاق قابل پیگرد/ تصویری

  • ردپای حیوان آزاری، از ونک سمیرم تا تورنتو کانادا/ وبلاگ میهمان

    توکا نیستانی حمایت از حیوانات

    دیده بان حقوق حیوانات/ سپهر سلیمی: این روزها در شبکه اجتماعی فیسبوک بحثی بین بخشی از گیاهخواران دوستدار حیوانات و توکا نیستانی، کارتونیست در گرفته است. ماجرا از آنجا آغاز شد که آقای نیستانی پس از حضور در رستورانی فرانسوی در صفحه فیسبوک خود نوشت:
    ” امروز ناهار جگر چرب غاز مریض خسته خوردم …من عاشق غذاهای فرانسوی هستم”
    از آنجائیکه «جگر چرب» غذایی است که در فرایند تولید آن، درد و رنج غیرقابل باوری به حیوان تحمیل می شود، عده ای از دوستداران حیوانات به آقای نیستانی مراحل تولید این غذا را یادآوری کردند و به ایشان تذکر دادند چنین نوشته ای، ترویج حیوان آزاری و خشونت علیه حیوانات است.
    پس از آن و در پاسخ به اعتراضات گیاهخواران، نیستانی نوشت:
    ” حالا که اینطوره از فردا سه نوبت جگر چرب غاز مریض احوال میخورم و وصیت می کنم تمام داراییم صرف مریض شدن غازهای مهاجر بشه …”

    توکا نیستانی

    و بدین ترتیب، هشداری که گیاهخواران حامی حیوانات در خصوص شیوه غیر انسانی تولید و پرورش غاز با جگر چرب داده بودند با لجاجت توکا نیستانی به بحثی چند روزه در این خصوص تبدیل شد.
    در ادامه بحث، آقای نیستانی کوشید ضمن دفاع از عمل خود، در مطالب و عکس های پرشماری ضمن فرافکنی و منحرف کردن اصل موضوع، گیاهخواران دوستداران حیوانات را با الفاظی نظیر: غازیار، مدافع حقوق غازها، علفخوار، غازچران و … مورد تمسخر و استهزاء قرار دهد.
    در بین دوستداران محیط زیست و حامیان حیوانات گرایش ها و تفکرات مختلفی وجود دارد و شخصاً با بعضی از رفتارها و روش های دوستان گیاهخوار دوستدار حیوانات موافق نیستم اما در این ماجرا نکاتی وجود دارد که باید مورد توجه دوستداران حیوانات و کوشندگان این عرصه قرار گیرد:

    تقصیر ماست، نیستانی بی گناه است
    اگر توکا نیستانی چنین لجوجانه بر خوردن جگر چرب غاز اصرار دارد و دوستداران حیوانات را مورد تمسخر قرار می دهد تقصیر ماست. مگر گروههای حامی حیوانات و محیط زیست چه تلاشی برای آگاه سازی و همراه سازی هنرمندان کشور انجام داده اند؟ مگر در میان هنرمندان کشور در عرصه های مختلف به جز عده محدودی که تعدادشان کمتر از انگشت های یک دست می شود، چه کسی را سراغ دارید که اطلاعات کافی در زمینه لزوم حمایت و حفاظت از محیط زیست داشته باشد و با گروههای زیست محیطی و حامیان حیوانات همراه باشد؟!
    مگر از یاد برده ایم که همین یک ماه پیش سمفونی کارون، به رهبری مجید انتظامی و خوانندگی سالار عقیلی که در حمایت از سد سازی ساخته شده بود در میان اعتراضات شدید کارشناسان و فعالان محیط زیست که سد سازی را بلای جان محیط زیست ایران می دانند ، در تهران اجرا شد؟!
    حامیان محیط زیست و دوستداران حیوانات در کدام یک از همایش ها، جلسات، تجمع ها، سخنرانی ها، کارگاهها و کلاسهای آموزشی از هنرمندان دعوت به عمل آورده اند که امروز انتظار دارند همچون آنها دلواپس و نگران حیوانات و محیط زیست باشند؟!

    از خرس کشی در سمیرم تا دفاع نیستانی از جگر چرب
    یک سال پیش در چنین روزهایی سه خرس قهوه ای در یکی از روستاهای شهرستان سمیرم اسیر نادانی شکارچیان شده و به بدترین شکل ممکن دردیده شدند. مرگ غمبار خرس های قهوه ای با موجی گسترده از ابراز انزجار مردم نسبت به این عمل همراه شد.
    رفتار توکا نیستانی در این ماجرا و خرس کشی در سمیرم هر دو یک ریشه دارند و هر دو ناشی از لایه های پنهان و آشکار خشونت بر علیه حیوانات است. شکارچی ها خرس ها را کشتند زیرا فکر می کردند چون انسان هستند حق دارند هر کاری بکنند و دقیقاً به همین علت، توکا با افتخار وصیت می کند که همه دارایی اش را صرف مریض کردن غازها کنند.
    در رفتار هر دو خشونت علیه حیوانات را براحتی می توان یافت، یکی با حیوان کشی و دیگری با نوشته هایش. اگر با قاتلان آن خرس ها حرف بزنیم احتمالاً دوستداران حیوانات و همه ی مردمی را که از این عمل ابراز انزجار کردند را عده ای خرس باز، خرس دوست، علفخوار خواهند نامید، همانطوریکه توکا اینان را عده ای غاز چران، علفخوار و غازیار می داند.
    کسی که یعنی هنرمند، روزنامه نگار و تحصیلکرده است و چنین اندیشه ای دارد و به دفاع از عملی غیر زیست محیطی و بد اخلاقانه می پردازد بی شک اگر در یکی از روستاهای کوچک ایران زندگی می کرد، کاری می کرد بدتر از آنچه قاتلان خرس های قهوه ای کردند.
    البته در این ماجرا بخت یار توکا نیستانی بود، شاید اگر موقعیت کنونی را نداشت و جای آن شکارچیان خرس ها بود همین اندک افرادی که نادانسته از او حمایت می کنند، او را همچون قاتلان خرس ها مورد سرزنش و نکوهش قرار می دادند.

    راه دشوار حامیان حیوانات در ایران
    رفتار و ادبیات روزهای اخیر توکا نیستانی هشداری بود برای همه ی حامیان حیوانات در سراسر ایران تا بدانند برای حمایت از حیوانات چه راه دشواری در پیش رو دارند. تا بدانند حیوان آزاری همچنان بیش از آنکه ضد ارزش باشد، یک ارزش است و عده ای با افتخار از حیوان آزاری حمایت می کنند.
    با آنکه در بسیاری از کشورهای دنیا هنرمندان برای کسب اعتبار و محبوبیت می کوشند خود را از حامیات محیط زیست و حیوانات نشان دهند ولی هنوز در کشور ما افرادی هستند که دوستداران حیوانات را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهند. دوستداران محیط زیست و حامیان حیوانات راه دشواری را برای از بین بردن جهالت ها و مبارزه با حیوان آزاری در پیش رو دارند.

    توکا نیستانی

    پی نوشت: در این یادداشت موضوع را از دید حامیان حیوانات و مسائل مرتبط با آن بررسی کردم. اینکه آیا یک هنرمند مدعی روشنفکری و آزادی بیان حق دارد مخالفان خود را – ولو اینکه اشتباه بگویند- مورد توهین و تمسخر قرار دهد و نقد رفتار لجوجانه وتوهین آمیز آقای نیستانی خود بحث دیگری است که در حوصله ی این نوشتار نیست.

    منبع: دوستداران حیوانات و محیط زیست

    ________________________

    شکنجه حیوانات برای پخت غذایی مخصوص+عکس

    راقم این سطور از سگ می‌ترسد!/ طنز

    حیوانات شهری هم حق زندگی کردن دارند/ وبلاگ میهمان

    ایراد آموزش محیط زیست/ وبلاگ میهمان

    تعداد محیط بان های کشته شده توسط شکارچیان بیش از یوزپلنگ های کشته شده است!/ وبلاگ میهمان

    شکارحیوانات با خسته کردن آنها

    توحش علیه حیوانات/ وبلاگ میهمان

    زندگی محیط بانان/ وبلاگ میهمان

    آیا «ما» از حیوان آزاری بیش از حیوان دوستی لذت می بریم؟!/ وبلاگ میهمان

    زندگی محیط بانان/ وبلاگ میهمان

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

    سایتهای فروش حیوانات؛ حیوان دوست یا پول دوست؟!/ وبلاگ میهمان

    پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های متداول درباره ماهی قرمز سفره هفت سین/ وبلاگ میهمان

     لطفاً نگویید ماهی قرمز نخرید!/ وبلاگ میهمان

    وبلاگ میهمان/ نگرانی دوستداران محیط زیست و حامیان حیوانات از عواقب ملی شدن اینترنت!

    به صلابت یک رودک/ وبلاگ میهمان

    بازار پرنده فریدونکنار، سنتی ولی شرم آور/ وبلاگ میهمان

    آقای محمدی زاده! آهوان ارسالی به قطر برای معالجه تب برفکی پس از درمان و انجام مطالعات ژنتیکی به کشور بازگشتند یا خیر؟/ وبلاگ میهمان

    پیشنهاد تغییر نام سازمان به بنگاه شادمانی و بازرگانی وحوش!/ وبلاگ میهمان

    این همه جان گرامی بستانیم که چه‌؟/ شعر استاد شهریار در حمایت از حقوق حیوانات و گیاهخواری/ وبلاگ میهمان