

























دیده بان حقوق حیوانات: با شلیک دو گلوله از سوی افراد ناشناس متاسفانه یک خرس قهوهای جوان در منطقه دودانگه مازندران کشته شد و یک گونه ارزشمند دیگر از طبیعت کشور حذف گردید.
به گزارش پایگاه خبری دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران، روز چهارشنبه ۱۳۹۲/۷/۱۷ اهالی روستای محمدآباد مازندران متوجه حضور یک خرس قهوه ای در حاشیه روستا شده و موضوع را به اداره محیط زیست اطلاع دادند.
علی عمادی مسئول منطقه دودانگه و چهاردانگه ساری در این باره گفت: به محض اطلاع از موضوع بلافاصله به همراه اکیپی از محیط بانان و دامپزشک اداره کل به محل اعزام شدیم و با یک خرس قهوه ای نر مواجه شدیم که زخمی بوده و خونریزی داشت.
پس از شلیک تیر بیهوشی و انجام اقدامات اولیه توسط دامپزشک، خرس زخمی جهت درمان به پناهگاه حیات وحش سمسکنده ساری منتقل گردید.
علی کلانه مسئول پناهگاه حیات وحش سمسکنده در این باره گفت: پس از انتقال به ساری تلاش ها برای درمان خرس مجروح آغاز شد اما متاسفانه به دلیل خونریزی زیاد دامپزشکان موفق به نجات حیوان نشده و خرس جوان تلف شد.
علی کلانه در مورد علت زخمی شدن خرس قهوه ای اظهار داشت: در بررسی ها مشخص شد یک گلوله چهارپاره و یک گلوله اسلحه ساچمه زنی به قسمت شکم خرس برخورد کرده است که موجب آسیب به اندام داخلی و خونریزی شدید در حیوان شده بود.
کلانه افزود: تحقیقات برای شناسایی عوامل شلیک به این گونه جانوری ارزشمند آغاز شده و با سرنخ های بدست آمده امیدواریم متخلفین به زودی دستگیر شوند.
رئیس اداره محیط زیست سروآباد در توضیح این ماجرا به خبرنگار دیده بان محیط زیست گفت: پس از مشاهده فیلم بلافاصله شکارچی غیرمجاز را شناسایی کردم، زیرا از متخلفین سابقه دار بوده که سال گذشته در جریان پرونده تخریب منابع طبیعی و زمین خواری با وی درگیر بودیم.
مهندس حمیدی گفت: با توجه به شناخت کامل از محل زندگی متخلف، بلافاصله متهم دستگیر و به همراه فیلم و مستندات مربوطه تحویل دادگستری شهرستان سروآباد گردید.
حمیدی افزود: این متخلف که از افراد سرشناس و بانفوذ منطقه است با اعمال نفوذ سعی در جلوگیری از ارجاع پرونده به دادسرا داشت که موفق به انجام این امر نشد.
پس از مشاهده فیلم توسط قاضی پرونده، متهم طی حکم صادره از شعبه اول دادگاه عمومی سروآباد مورخ ۱۳۹۲/۷/۸ به تحمل ۹۱ روز حبس تعزیری محکوم گردید.
رئیس اداره محیط زیست سروآباد ضمن تشکر از حمایت قاضی پرونده، افزود: ۹۱ روز حبس تعزیری در نظر گرفته شده قابل خرید نبوده و متهم می بایست جهت طی دوره محکومیت به زندان منتقل شود.
متن رای صادره از شعبه اول دادگاه عمومی سروآباد به شرح زیر می باشد:
“نظر به محتویات پرونده، گزارش ماموران محیط زیست سروآباد، کیفرخواست تقدیمی و نیز مشاهده فیلم صید که به موجب آن متهم بعد از شلیک به بدن روباه سر حیوان را قطع می نماید و با مراجعه به اقرار ایشان به ارتکاب بزه، بزهکاری نامبرده را محرز دانسته و به استناد بند الف از ماده ۱۰ قانون شکار و صید نامبرده را به تحمل ۹۱ روز حبس تعزیری محکوم و اعلام می دارد حکم صادره حضوری و ظرف ۲۰ روز قابل اعتراض در محاکم تجدید نظر استان کردستان می باشد.”
به گزارش خبرنگار مهر، پلنگ ایرانی پس از انقراض ببر مازندران و شیر ایرانی بزرگترین گربه سان کشور به شمار می رود. کمبود طعمه در اثر شکار غیرمجاز و بی رویه، تخریب زیستگاه های طبیعی پلنگ به دلیل توسعه ناپایدار فعالیت های انسانیاز جمله جاده ها، کشته شدن پلنگ ها توسط افراد محلی و شکارچیان متخلف و نبود برنامه ریزی جامع برای حفاظت از باقیمانده پلنگ های ایران، متاسفانه نسل این گربه سان زیبا و ارزشمند کشور را در آستانه انقراض قرار داده است.
کشتار بی رحمانه به دست مردم سالهاست که حیات وحش کشور را تهدید می کند و با اینکه گفته می شد سال 91 شکارچیان رکورد تازه ای در کشتار بی رحمانه برای حیات وحش رقم زدند اما با توجه به اینکه در سال جاری تنها در 6 ماه زمان سال گذشته تعداد پلنگ های کشته شده در کشور معادل همین تعداد در کل سال گذشته یعنی مدت زمانی دو برار زمان فعلی است به نظر می رسد شکارچیان ایرانی قصد دارند نام خود را در فهرست رکورد های گینس ثبت کنند و با این روند شاید در سال ها و حتی ماههای آینده شاهد کشتار همین تعداد پلنگ در ماه و یا در روز باشیم تا اخرین بازمانده های این گربه سان ارزشمند را مانند دیگر اعضای هم خانواده او از دست بدهیم .
زنده گیری یک توله پلنگ در اردیبشت ماه توسط قاچاقچیان حیات وحش در مشهد، شکار یک قلاده پلنگ در مناطق جنگلی مازندران در تیرماه، مرگ یک پلنگ در در دره آنجو از توابع شهرستان لردگان بر اثر مسمومیت باز هم در تیرماه کشته شدن پلنگی در ارتفاعات هشتاد پهلوی لرستان با شلیک گلوله در مردادماه و کشتار پلنگی دیگر در آخرین روز شهریورماه سال جاری در منطقه ییلاقی آسمانسر از توابع جیرنده رودباربا رگبار تنها مواردی از کشتار پلنگ های کشوردر 6 ماه گذشته است که مستند بوده و اخبار آن منتشر شده است. بدون شک حداقل ده ها برابر این تعداد، مواردی از کشتار پلنگ به دلایل متخلف وجود دارد که هرگز کسی از آن مطلع نمی شود.
اما سال 91 در مدت زمانی معادل دو برار زمان فعلی یک پلنگ ایرانی در ارتفاعات منطقه پشتکوه ممسنی فارس با شلیک 5 گلوله یک مرد روستایی از پای درآمد و بعد از کشتار بدنش با تبر قطعه قطعه و لاشه اش به آتش کشیده شد و با گذشت کمتر از سه روزاز این حادثه از گلستان خبر رسید ماده پلنگ دیگری در کردکوی با طعمه مسموم از پای در آمده است.چند روز بعد گزارش هایی از کشته شدن یک پلنگ در محدوده شهرستان دماوند، توسط عوامل سازمان حفاظت محیط زیست منتشر شد. یک هفته بعد پیدا شدن لاشه یک پلنگ در استان سیستان و بلوچستان که به گفته مسئولان این استان احتمالاً بر اثر کهولت سن جان سپرده بود به رسانه ها رسید و در نهایت خبر کشف لاشه یک پلنگ در استان مازندران که به احتمال زیاد آن هم مسموم شده بود پرونده کشتار پلنگها در سال 91 را بست .
این در حالی است که چندی پیش یکی از پلنگهایی که در جریان پروژه تبادل ببر سیبری و پلنگ ایرانی به روسیه منتقل شده بود در پارک ملی سوچی این کشور صاحب دو توله شد.
حالا اگرچه مشاور رییس سازمان محیط زیست هنوز وضعیت پلنگ در کشور را به اندازه یوز بحرانی نمی داند اما با توجه به تخمین هایی که مبنی بر کشتار سالانه 15 قلاده پلنگ در کشور بر اثر سوانح جاده ای و شکار زده می شود از یک سو و از سوی دیگر اینکه پلنگ به عنوان جانوری در راس هرم غذایی نقش بسیار حساس و مهمی در وضعیت حیات وحش دارد و همچنین طبیعت هزینه بسیار زیادی برای تولد و رشد و نمو یک پلنگ صرف میکند به نظر می رسد بزرگترین گربه سان کشور بعد از انقراض ببر و شیر حال و روز چندان خوشی ندارد.
اسماعیل کهرم، البته همچنان مهم ترین عامل تهدید کننده حیات پلنگهای کشور را جادهها واقع شده در زیستگاهها این جانور عنوان می کند : شکار چیان نیز عامل بعدی تهدید کننده این موجود هستند. همچنین طعمه مسموم که از سوی گله داران و رمه داران برای کشتن پلنگ و حفاظت گلهها استفاده میشود از دیگر تهدیدات چشمگیر پلنگها در کشور به شمار میآید.
آنطور که مشاور محیط زیست طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست میگوید: تغییر در جادههای محل زندگی پلنگها از جمله حصار کشی و یا ایجاد زیر گذر برای عبور ایمن این جانور، اطلاع رسانی و آگاهی دادن به دامداران از جمله اقداماتی موثر برای حفاظت از این گونه با ارزش است.
او در عین حال دادن غرامت به افرادی که دام و رمه شان مورد حمله پلنگ قرار می گیرد را یکی از راهکاری که میتوان به واسطه آن مانع از طعمه گذاری مسموم و کشتن پلنگها توسط دامداران عنوان می کند: این غرامت میتواند با اتخاذ سازو کارهای قانونی از سوی سازمان حفاظت محیط زیست و با تایید شورای شهر و روستا پرداخت شود.
مدیر دیدبان محیط زیست و حیات وحش نیز دلایل متعددی را برای کاهش جمعیت و افزایش آمار مرگ و میر پلنگ در کشور بر می شمرد: کمبود منابع غذایی پلنگ در زیستگاه های طبیعی به دلیل شکار غیرمجاز و بی رویه طعمه های پلنگ که موجب کاهش زاد و ولد، نزدیک شدن پلنگ به جوامع انسانی، حمله به دام های اهلی و در نتیجه کشتار پلنگ ها توسط مردم محلی شده است. از مهمترین این عوامل است.
کیوان هوشمند معتقد است: تخریب زیستگاه های طبیعی به دلیل توسعه فعالیت های انسانی، از جمله جاده سازی های بدون ارزیابی زیست محیطی، بهره برداری بیش از حد از جنگل ها و مراتع، توسعه سکونت گاه های انسانی و غیره نیز موجب کاهش وسعت عرصه های طبیعی، قطع ارتباط بین زیستگاه ها و اصطلاحا جزیره ای شدن زیستگاه های طبیعی شده که این عوامل علاوه بر مرگ و میر پلنگ در جاده ها در اثر برخورد با خودروهای عبوری، با توجه به قلمرو طلبی این گونه، موجب افزایش تقابل انسان و پلنگ و عدم امکان جابجایی پلنگ در بین زیستگاه های متخلف شده است.
به گفته او، زنده گیری توله های پلنگ برای فروش و یا شکار پلنگ های بالغ برای فروش پوست را نیز باید به سایر عوامل موثر در کاهش جمعیت این گونه اضافه کرد . به خصوص با سخت تر شدن شرایط اقتصادی به نظر می رسد که این مورد شدت بیشتری یافته به نحوی که ۳ مورد از کشفیات سال جاری مربوط به فروش پوست یا توله زنده پلنگ بوده است.
آنطور که هوشمند می گوید: تاکنون هیچ پروژه مشخصی به منظور مطالعه و برنامه ریزی برای حفاظت از نسل این گونه ارزشمند توسط سازمان محیط زیست تعریف نشده و حتی برآورد درستی از جمعیت و پراکندگی پلنگ در کشور وجود ندارد این در حالی است که حفاظت از طعمه های پلنگ، مطالعه و شناخت رفتار، شناسایی و حفاظت از زیستگاه های طبیعی پلنگ، جبران خسارات وارده از حمله پلنگ به افراد محلی، آموزش و فرهنگ سازی در جوامع محلی زیستگاه های پلنگ، افزایش جریمه و شدت برخورد با عاملین کشتار پلنگ ها از جمله مواردی است که می تواند در حفظ این گونه ارزشمند تاثیر گذار باشد در غیر این صورت آینده روشنتری از ببر مازندران و شیر در انتظار پلنگ ایرانی نخواهد بود.
با اینکه سال گذشته فشارهای رسانه ای و اعتراض فعالان محیط زیست موجب شد تا اعضای فراكسیون محیط زیست هم موضوع کشتار پلنگ ها پیگیری کرده و اعلام کنند در صورت قانع نشدن اعضای فراکسیون محیط زیست از توضیحات مسئولان ، تحقیق و تفحص از سازمان محیط زیست مطرح خواهد شد اما همچنان شاهد تلفات این گونه ارزشمند البته با شتابی دوبرابر سال گذشته هستیم بنابراین به نظر می رسد زمان آن رسیده که مسئولان توصیه های کارشناسان را جدی بگیرند و راهکار های جلوگیری از تلفات پلنگ ایرانی را تا پیش ازنابودی کامل آن در کشور و تغییر نام آن از پلنگ ایرانی به پلنگ روسی به خاطر موفقیت این کشور در تکثیر و پرورش این گونه ارزشمند به کار گیرند.
_____________________________
دیده بان حقوق حیوانات: با رفتار شنیع تفنگ به دستان، یک پلنگ بالغ توسط سگ های شکاری از پا در آمد.
به گزارش دیده بان حقوق حیوانات این برای برای چندمین بار است که در یک سال گذشته فیلمی که از کشتن پلنگ تهیه شده منتشر می شود. این پلنگ کشان شنیع که توسط سگ های گله انجام شده، تفاوتی ماهوی با سایر پلنگ کشی ها دارد. طبق اسناد موجود، نه تنها از جانب این پلنگ هیچ گونه تهدید و خطری متوجه بشر نبوده و هیچ رمه و دامی کشته نشده، بلکه پلنگ کشی صرفا برآمده از خصلت عجیب تفنگ به دستان است: کشتن هر آنچه حرکت می کند!
به گفته منابع محلی این فیلم مربوط به منطقه ای در خراسان شمالی بوده که در زمستان گذشته تهیه شده است. برخی از افرادی که در فیلم مشاهده می شوند توسط افراد بومی قابل شناسایی هستند.
به گفته متخصصان در هر هفته بیش از یک پلنگ در ایران کشته می شود به نظر می رسد با توجه به شرایط خاص این گونه ارزشمند، برخورد قاطع با کشتارگران و برنامه ریزی ویژه جهت جلوگیری از کشتار پلنگ ها به بهانه های مختلف نیازمند عزم جدی مسوولان باشد.
دو سال قبل با انتشار فیلمی از کشتار سه خرس قهوه ای در مرکز ایران در این پایگاه خبری منجر به اقدام سریع مسوولان در شناسایی و دستگیری جانیان ظرف 24 ساعت شد.
از انتشار این فیلم متاسفیم.
دیده بان حقوق حیوانات:به گزارش دیده بان حقوق حیوانات بالاخره پس از مدت ها انتظار نرخ ضرر و زیان کشتار حیات وحش توسط مسوولان مربوطه اصلاح و به روز رسانی شد، اما بررسی نرخ ها و ارقام اعلامی نشان از کم لطفی عمیق مسوولان به حیات وحش و حیوانات ایرانی دارد. از یک سو به نظر می رسد این نرخ ها احتمالا بازدارندگی لازم را در برابر تفنگ به دستان و افراد نا آگاهی که در طبیعت ایران پرسه می زنند نخواهد داشت و از دیگر سو بررسی جرایم کشورهای پیش رفته و موفق در زمینه حفظ حیات وحش نشان می دهد نرخ های ایرانی در اکثر دسته ها هیچ تناسب و حتی شباهتی هم به نرخ های جهانی ندارد.
حیات وحش ایرانی هم قیمت گاو و گوسفند!
این روزها که قیمت خودروهای سواری هم به کیلو محاسبه می شود، بد نیست با دانستن میزان ضرر و زیان و وزن هر گونه، برای درک بهتر ارقام جدید نگاهی به اعداد زیر بیاندازیم:
خرس قهوه ای کیلویی 20 هزار تومان (از قرار 5 میلیون تومان برای یک خرس 250 کیلویی)
گوزن زرد کیلویی 40 هزار تومان (از قرار 5 میلیون تومان برای یک گوزن 125 کیلویی)
گورخر ایرانی کیلویی 24 هزار تومان (از قرار 6 میلیون تومان برای یک گورخر 250 کیلویی)
پلنگ ایرانی کیلویی 62 هزار و 500 تومان (از قرار 5 میلیون تومان برای یک پلنگ نر 80 کیلویی)
یوزپلنگ ایرانی کیلویی 500 هزار تومان (از قرار 25 میلیون تومان برای یک یوز نر 50 کیلویی)
حال اگر بدانید گاو و گوسفند در قصابی تقریبا کیلویی 15 تا 30 هزار تومان به فروش می رسند، چه حسی به حفاظت و حمایت از حیات وحش در خطر انقراض پیدا خواهید کرد؟!
آیا ضرر و زیان اعلامی اخذ می شود؟
شاید بد نباشد بدانید سالانه در کشور چند یوزپلنگ از دست می روند و ضرر و زیان کشتن یوزپلنگ که تا کنون 20 میلیون تومان بود، حتی برای یک بار اخذ نشده است. در آخرین مورد و در آذرماه سال جاری یک یوزپلنگ توسط سگ های گله یک چوپان از پای در آمد و هنوز خبری از جریمه این فرد اعلام نشده است. پیگیری های غیر رسمی دیده بان حقوق حیوانات نشان از آن دارد که چوپان مورد اشاره، فردی افغانی بوده و برخی از افراد آگاه محلی که در زمینه حفظ حیات وحش مشغولند در پاسخ به سووالی در مورد اجرا شدن یا عدم اجرای این جریمه، پاسخ می دهند که «مگر با گرفتن 20 میلیون تومان از چوپان بی نوا یوز زنده می شود؟»، گویا می انگارند که هدف از جریمه کردن، زنده کردن حیوانات مرده است!
حال باید دید آیا جرایم جدید، اجرایی هم می شوند یا سنگ بزرگ (که البته خواهیم دید چندان هم بزرگ نیست) نشانه نزدن است؟ اگر جریمه صرفا برای ترساندن اعلام شود و اجرایی نشود، عملا به تعیین نرخ هماهنگ قاچاق حیوانات بیشتر شبیه خواهد شد و اثر بازدارنده ای نخواهد داشت.
به روز رسانی ضرر و زیان اعلام شده
سال گذشته با فراخوان دیده بان حقوق حیوانات فروش قریب به 600 سمندر لرستانی مستقیما گزارش و پیگیری شد، تا جایی که نزدیک به 500 سمندر از آدرس های مختلف ضبط شد. شاید جالب باشد بدانید که تا پارسال نرخ ضرر و زیان این سمندر 4000 تومان و قیمت فروش آن در خیابان از 10 تا 30 هزار تومان بود. با این اوصاف می توان دریافت که احساس مورد تمسخر واقع شدن که به قاضی هنگام صدور حکم برای متخلفان تک فروش دست می داد چندان هم غیر منطقی نبود.
جریمه 4000 تومانی دوزیستان شاید زمانی قابل چشم پوشی نبوده است ولی گذشت زمان و تورمی که نیازی به توصیف ندارد، پس از چند سال این جریمه را به کسری از قیمت خرید و فروش قاچاق گونه مورد بحث تبدیل کرده است تا جایی که آمار خرید و فروش فوق از یک جاندار در خطر انقراض فقط در 15 روز و فقط در شهر تهران ایجاد می شود. همین طور رقم عجیب 720 هزارتومانی که تاکنون برای خرس قهوه ای محاسبه می شد، در سالهای اخیر عملا از قیمت قنداق سلاح شکاری بسیار پایین تر بود و حتما به خاطر دارید که امسال در یک ماه چندین مورد کشتار خرس گزارش شد. حال باید دید آیا قانونگذار برای جلوگیری از تحلیل رفتن ارقام جدید، به روز شدن آن با اساس تورم یا اخذ تصمیم های دوره ای (مانند جرایم راهنمایی و رانندگی) راپیش بینی کرده است یا خیر؟
راه جلوگیری از ارتشاء چیست و آیا جرایم اعلامی مستقیما صرف حفظ حیات وحش می شود؟
هرگاه میزان جرایم پرشمار از حدی فراتر می روند، اجرا و نظارت بر اجرای آنها با عوارضی مواجه می شود. یکی از این عوارض که همیشه بررسی می شوند، ساز و کار جلوگیری و برخورد با رشوه است. اگر بدانیم محیط بانان پاک و جان بر کف ایرانی که در سخت ترین شرایط آب و هوایی برای حفاظت و حراست از حیات وحش و محیط زیست در بکر ترین نقاط کشورمشغول خدمت هستند، ماهیانه حقوقی در حدود 400 هزار تومان دریافت می کنند به وجود خطری بالقوه پی خواهیم برد. واضح است که بحث جرایم مربوط به افرادی است خطاکار و شکارچیان که در حیطه مسوولیت محیط بانان، عملی قابل پیگرد انجام داده اند. این افراد با جرایم سابق هم بلافاصله قبل از دستگیری دست به سلاح می بردند و لوله سلاحشان را به سمت محیط بان نشانه می رفتند و 113 محیط بان را شهید و تعداد بیشتری را زخمی کرده اند. محیط بانانی هم به دلیل برخورد با متخلفان به زندان رفته اند و برخی حتی در کابوس شبانه سردی طناب دار را بر گردن حس می کنند. آیا از این به بعد هم می توان انتظار داشت محیط بان بتواند تفنگ به دستان خطاکار و کشتارچیان را اعمال قانون کند؟ و اگر چنین کرد، با پیشنهاد هایی چندید برابر حقوقش مواجه نخواهد شد؟
از دیگر سو آیا ارقام جدید اعلام شده، مستقیما صرف حفاظت از حیات وحش خواهد شد تا اثربخش باشد؟ به عنوان مثال آیا حقوق محیط بان بالا خواهد رفت یا امکانات حفاظتی بیشتر خواهد شد یا قرار است این مبالغ به صندوق دولت واریز شود وصرف سوبسید کارخانه های خودروسازی شود؟!
نکته مهم تر اینکه تا کنون شکارچیان برای فرار از جرایم چندصد هزار تومانی به راحتی به محیط بانان شلیک می کردند و از این پس باید منتظر برخوردهای بیشتری بود، مگر اینکه اقتدار لازم نمایش داده شود و تمامی سلاح به دستان طبیعت رو، شناسایی و قابل دسترسی اطلاعاتی باشند.
پوست خرس دو و نیم برابر و پوست پلنگ 6 برابر جریمه تعیین شده
در بازار قاچاق پوست خرس 12 میلیون تومان و پوست پلنگ 30 میلیون تومان قیمت گذاری می شود در حالی که جریمه کشتن این دو جانور صرفا 5 میلیون تومان است. فروشگاه هایی به صورت اینترنتی رسما مشغول خرید و فروش این اقلام هستند و با هیچ برخوردی هم مواجه نشده اند. گردانندگان این مجموعه ها به شکارچیانی دسترسی دارند که به راحتی سفارش کشتار حیات وحش می گیرند و با توجه به قیمت های فوق، نه تنها درآمدزا بودن شغل کثیفشان تضمین شده است، بلکه من بعد برای اعلام قیمت محصولاتشان سند رسمی نیز خواهند داشت!
مرغ مگس 200 هزار دلار، یوزپلنگ ایرانی فقط 7 هزار دلار!
شهدخوارها یا مرغ های مگس سان (که به هیچ عنوان مگس خوار نیستند) از معروف ترین پرندگان مهاجر آمریکای شمالی هستند که جثه کوچک و وزن چند گرمی و پرواز خاصشان زبانزد است. اکثر مردم این پرندگان زیبا را را در شهرها مشاهده می کنند و با تعبیه ظروف شهد در فضای سبز آنها را جذب می کنند. این پرندگان، همانند سایر گونه های مهاجر تحت حمایت قوانین شدید حفاظتی هستند. بر طبق قانون، هرگونه شکار، صید هر گونه این پرنده یا نگهداری و حمل لانه، تخم، و قطعات این پرنده به هر صورت جریمه ای تا 200 هزار دلار و ثبت در سوابق فرد خاطی خواهد داشت! (200000 دلار در حال حاظر به معنی بیش از 600 میلیون تومان است آن هم برای یک پرنده 5 سانتیمتری!)
همچنین برای جلوگیری از شکار عقاب های طلایی و عقاب طاس (عقاب سر و دم سفید سمبل آمریکا)، و ساخت دست ساخته های بومیان آمریکا از پر و اجزای آنها، هیچ کس حتی مجاز به لمس جسد یا اجزای عقابی که به صورت طبیعی مرده نیز نیست و سرپیچی از این قانون تا 100000 دلار جریمه و تا یک سال حبس در بر خواهد داشت.
پرندگان مهاجر میهمانان در فریدونکنار
احتمالا تا کنون گزارش های تکان دهنده از قتل عام پرندگان مهاجر را در فریدونکنار شاهد بوده اید. این کشتار به شکلی انجام می شود که از زیستگاه های اطراف فریدونکنار در جمع های پرنده شناسان به مضاح به بن بست مهاجرتی پرندگان یاد می شود. در واقع شرایط به گونه ای است که پرنده های ورودی به این منطقه به دلیل وجود دامگاه ها و شلیک ها و تله های هوایی و زمینی و انواع و اقسام زنده گیری و کشتار، جان سالم به در نمی برند. با ارقام جدید، فروشندگان متخلف در بازار فروش پرندگان فریدونکنار عملا باید هر سال ضرر و زیان میلیاردی پرداخت کنند! در این منطقه فرد شناخته شده ای رسما پرندگان بزرگ جثه مهاجر را اسیر کرده و به باغ های پرندگان می فروشد و گفته می شود با هیچ برخوردی نیز مواجه نیست. دامگاه داران نیز دامگاه ها را ملک شخصی می دانند و عملا اجازه ورود ماموران را نمی دهند. در این ملک شخصی هم هر پرنده ای که به هوای غذا فرود بیاید، جان خواهد باخت و هر مزاحمی با بدترین برخوردها مواجه خواهد شد. آیا با جرایم جدید، با این مراکز نیز برخوردی خواهد شد؟ این شکار ها سبب شده درناهای سیبری که در فریدونکنار فرود می آمدند، در دهه گذشته عملا نابود شوند و از این گونه فقط یک عدد باقی بماند که آن هم سال گذشه از یک شلیک نافرجام جان سالم به در برد!
ارقام جدید، خوب یا بد؟
با توجه به جمیع جوانب، تبدیل جرایم مختصر به جرایم فعلی، یک گام به جلو محسوب می شود. گامی که در عین خطرساز بودن برای حافظان حیات وحش، نیازمند پشتیبانی قوی و اجرای قاطعانه و بدون تخفیف و استثنا است. شاید بتوان در سالهای نزدیک، با نمایش ثلابت محیط بانان در انتظار گام های سریع تر و قوی تر بعدی برای قطع دست متجاوزان به گونه گونی زیستی ایران بود.
ردیف | نام گونه | قیمت(ریال) |
۱ | یوزپلنگ | ۲۵۰ میلیون |
۲ | گوزن زرد ایرانی | ۵۰ میلیون |
۳ | گورخر،خرس سیاه | ۶۰میلیون |
۴ | پلنگ | ۵۰میلیون |
۵ | مرال، شوکا | ۳۲میلیون |
۶ | آهو، جبیر | ۲۰ میلیون |
۷ | روباه شنی، روباه ترکمنی، گربه پالاس،گربه شنی، شاه روباه، دوپای فیروز،فوک خزری | ۳۰ میلیون |
۸ | خرس قهوهای، کفتار، گرگ، کارالسیاه گوش | ۵۰ میلیون |
۹ | قوچ و میش وحشی | ۱۸میلیون |
۱۰ | کل و بز وحشی | ۱۸ میلیون |
۱۱ | سنجاب، سمور، سنگ | ۳۰ میلیون و ۵۰۰هزار |
۱۲ | خدنگ، انواع رودوک | ۳میلیون |
۱۳ | انواع دیگر روباه | ۳ میلیون |
۱۴ | انواع دیگر گربه وحشی | ۳ میلیون |
۱۵ | سایر پستانداران وحشی | ۲ میلیون |
۱۶ | انواع نهنگ، کوسه نهنگ | ۱۵۰میلیون |
۱۷ | انواع دلفین گاو دریایی | ۱۰۰میلیون |
۱۸ | تمساح پوزه کوتاه | ۱۰۰میلیون |
۱۹ | انواع لاک پشتهای دریایی شامل، سبزعقابی، زیتونی، سرخ، چرمی | ۳۰میلیون |
۲۰ | لاک پشت فراتی | ۱۰میلیون |
۲۱ | لاک پشت مهمیزدار و لاک پشت آسیایی | ۳میلیون |
۲۲ | سایر انواع لاکپشتها | ۲میلیون |
۲۳ | سمندر لرستانی، کردستانی و غاری | ۲میلیون |
۲۴ | سمندر آذربایجانی | ۱میلیون |
۲۵ | سایر انواع دوزیستان | ۵۰۰هزار |
۲۶ | افعی لطیفی، البرزی، زنجانیگرز، کفچه مار و دم عنکبوتی | ۵میلیون |
۲۷ | مارجعفری و شاخ دار | ۳میلیون |
۲۸ | سایر مارها | ۲میلیون |
۲۹ | انواع بزمجه و خاردم | ۱۰میلیون |
۳۰ | گکوی پلنگی، مارمولک دوند(پلسک)آگامای سروزغی ایران | ۲میلیون |
۳۱ | سایر انواع مارمولک | ۱ میلیون |
۳۲ | شاهین، بحری، بالابان، طرولان، لاچین | ۲۰۰میلیون |
۳۳ | انواع قوشها از قبیل قرقی و پیغو | ۵۰میلیون |
۳۴ | انواع دلیجه، کورکور، سنقر، ترمتای، لیلانواع دال و سایر پرندگان شکاری | ۲۰میلیون |
۳۵ | انواع عقاب و هما | ۱۵میلیون |
۳۶ | هوبره | ۲۰میلیون |
۳۷ | میش مرغ و زنگوله بال | ۱۵میلیون |
۳۸ | قو، فلامینگو، پلیکان، باکلان مارگردون | ۶میلیون |
۳۹ | قرقاول، لکلک،درنا،جیرفتی،دراج | ۴میلیون |
۴۰ | کبک دری، عروس غار، اردک مرمریزاغ بور، گیلانشاه خالدار | ۱۰میلیون |
۴۱ | آنقوت، طاووسک، اردک سرسفید، خوتکا هندی | ۲میلیون و ۵۰۰هزار |
۴۲ | انوع مرغابی، وحشی، انواع کوکر | ۸۰۰هزار |
۴۳ | کبک، کبک چیل، تیهو، ابیاف دودوک | ۶۰۰هزار |
۴۴ | انواع دیگر پرندگان وحشی | ۴۰۰هزار |
۴۵ | ماهی آزاد و انواع ماهی خاویاری | ۵۰میلیون |
۴۶ | ماهی کورغار، ماهی گورخری گنو | ۱۰میلیون |
۴۷ | ماهی قزل آلا خال قرمز | ۲۰۰هزار |
۴۸ | ماهی سفید | ۵۰۰هزار |
۴۹ | ماهی کوکوتوس | ۱۵۰هزار |
۵۰ | سایر انواع ماهیهای آبهای داخلی | ۱۰۰هزار |
۵۱ | مرجان دریایی(هرکیلو) | ۱۰۰هزار |
۵۲ | سیست آرتمیا | ۱۰۰هزار |
____________________
دیده بان حقوق حیوانات: در پی گزارش یکی از باغداران شهرستان زرقان در استان فارس محیط بانان پارک ملی بمو از شکارچیان متخلف لاشه یک کل وحشی جوان (حدودا دو ساله)، یک بز وحشی آبستن و دو بره که از شکم حیوان ماده خارج شده بودند ضبط کردند.
به گزارش مهر، به گفته وی، کل و بز از گونه های حمایت شده و در معرض خطر انقراض به شمار می روند.پس از تعقیب و گریز محیط بانان شکارچیان دستگیر و پرونده آنها در دادگاه عمومی بخش زرقان تشکیل و به متهم ردیف اول به جرم مبادرت به شکار غیرمجاز در محدوده پارک ملی و متهم ردیف دوم به جرم معاونت در شکار غیرمجاز تفهیم اتهام و هر دو متهم روانه زندان مرودشت شدند.
وی افزود: طبق ماده ۱۳ قانون شکار و صید، مجازات شکار در محدوده پارک ملی از ۹۱ روز تا ۳ سال زندان و یا جزای نقدی از 18 تا 20 میلیون ریال است و در صورت تکرار جرم شامل هر دو مورد می شود البته این مجازات جنبه عمومی جرم است و متهمین بابت ضرر و زیان وارده به محیط زیست نیز می بایست متناسب با خسارتی که به طبیعت وارد کرده اند جریمه نقدی پرداخت کنند.در جریان این حادثه دستگیری شکارچیان با اطلاع رسانی مردم صورت گرفت و اهالی زرقان خواستار برخورد شدید و اشد مجازات برای این متخلفین هستند.
روند رو به گسترش کشتار حیوانات جوان، ماده، آبستن و حتی گونه های کمیاب و در معرض انقراض نشان از نابودی تمام اصولی دارد که زمانی حتی شکارچیان غیرمجاز آنها را رعایت می کردند.وی یاد آور شد: در فاصله کمتر از سه هفته از کشتار دو شوکای کمیاب و آبستن در مازندران کشتار یک کل جوان، یک بز آبستن و بره هایش در فارس، بیانگر ضرورت بازبینی هرچه سریعتر قوانین زیست محیطی درکشور است.
با توجه به اعلام آمادگی نمایندگان مردم بویژه فراکسیون محیط زیست و توسعه پایدار مجلس شورای اسلامی در این زمینه، امیدواریم بازنگری در قوانین محیط زیست کشور در جهت تشدید مجازات شکار و صید غیرمجاز و بازدارندگی از تخریب و تجاوز به عرصه های طبیعی هر چه سریعتر صورت پذیرد.
دیده بان حقوق حیوانات:به گزارش خبرگزاری مهر، یگان حفاظت محیط زیست مازندران روز گذشته در جریان گشت و کنترل مناطق جنگلی حفاظت شده بولا واقع در دودانگه ساری، با مشاهده آثار شکار غیرمجاز، موفق به دستگیری 4 نفر شکارچی متخلف شدند. از این متخلفین لاشه دو گوزن (شوکا) ماده آبستن، دو قبضه اسلحه شکاری و مقداری مهمات کشف و ضبط شد. در گذشته شکارچیان خارج از فصل مجاز به شکار نمی رفتند و هرگز به سمت حیوانات جوان، ماده و بره ها شلیک نمی کردند. روند رو به گسترش کشتار حیوانات ماده، آبستن و حتی گونه های کمیاب و در معرض انقراض نشان از نابودی تمام اصولی دارد که زمانی حتی شکارچیان غیر مجاز آنها را رعایت می کردند.
شوکا (گوزن مینیاتوری) کوچکترین گونه گوزن کشور به شمار می رود، شوکا با رنگ بدن تقریبا قهوهای و نوک موهای روشن حدود ۱۵ کیلوگرم وزن دارد. وی افزود: گوزن از گونه های جانوری متعلق به حدود میلیونها سال پیش است، حیات گوزنها در شمال ایران قدمتی طولانی دارد و روزگاری در گستره وسیعی از مناطق جنگلی جنوب دریای خزر در استانهای گیلان، مازندران و گلستان زندگی می کرده است.
در حال حاضر نسل هر دو گونه گوزن مناطق جنگلی شمال ایران یعنی مرال (گوزن قرمز) و شوکا (گوزن مینیاتوری) به دلیل تخریب گسترده، تغییر کاربری عرصه های جنگلی شمال کشور به مناطق مسکونی و زمین های کشاورزی و شکار بی رویه در آستانه انقراض قرار دارد.
مرال و شوکا به عنوان گونه های بارز در اکوسیستم مطرح هستند و در زیستگاه خود میتوانند تضمین کننده بقای سایر گونه های وابسته به خود باشند و حذف آنها از طبیعت کشور می تواند صدمات جبران ناپذیری را بوجود آورد.
دیده بان حقوق حیوانات: رئیس اداره محیط زیست سقز خبر داد: 18 ماه زندان و جریمه نقدی برای یک شکارچی.
محمد معروف قادری در گفتگو با خبرنگار دیده بان اظهار داشت: با تلاشهاي مكرر و پيگري چند ماهه پرسنل اداره محیط زیست شهرستان سقز فردي كه اقدام به شكار يك عدد قوچ، يك عدد ميش و دو عدد بره كرده بود، دستگير و با ارجاع به مقامات قضايي به 18 ماه زندان محكوم شد.
به گفته وی اين شكارچي كه در منطقه حفاظت شده عبدالرزاق اقدام به شكار كرده بود علاوه بر زنداني شدن به 20 ميليون ريال جريمه نقدي نيز محكوم شده است.
منطقه عبدالرزاق با وسعت 39 هزار هكتار در شمال شرقي سقز در استان کردستان واقع شده است. اين منطقه از تنوع زيستي بالايی برخوردار است.
قادری افزود در این منطقه تا كنون 180 گونه پرنده، 17 گونه پستاندار و 350 گونه گياهي شناسايي شده است.
دیده بان حقوق حیوانات: مدت هاست که بحث حیوانات شهری در رسانه ها و مجامع گوناگون مطرح است و تا امروز نه دوستداران حیوانات راه حل معقولی برای مشکل افزایش جمعیت این حیوانات ارایه کرده اند و نه مسوولان شهری روش مناسب کنترلی اتخاذ کرده اند. در این گزارش موضوع حیوانات شهری از جهات مختلف بررسی شده و نهایتا بر اساس شرایط موجود و تجارب انجام شده داخلی و خارجی روش برخورد پیشنهادی ارایه می شود. دیده بان حقوق حیوانات برای کمک منطقی و علمی به ارگان های متولی کنترل حیوانات شهری با رعایت حقوق حیوانات و جلوگیری از هرگونه حیوان آزاری اعلام امادگی می کند.
علت یا معلول، مساله این است
شهری را مجسم کنید که شهروندانش عادت دارند از پنجره منازلشان آجر و سنگ به پایین پرتاب کنند. آمار سرهای شکسته مردمان شهر را مجسم کنید. عکس العمل شما هنگامی که ببینید مقامات چنین شهری آجر را به عنوان تهدید سلامت شهروندان شماتت میکنند چیست؟ و هنگامی که برای مبارزه با آجر وقت و مالشان را هزینه کنند چه؟
شهری یا ولگرد و موذی؟
مردم و مسوولان شهر آنها را موذی و ولگرد نام گذاشته اند؛ در صورتی که آنها نه اهل تفریح و ولگردیند و نه نیت موذیانه دارد. حیوانات شهری تنها به طبیعتشان عمل میکنند، طبیعتی که خالق در وجودشان به ودیعه نهاده و غریزه نامیده می شود. اگر ذره ای با طبیعت و شرایط زندگی حیوانات آشنا باشیم درک خواهیم کرد که تنها موجودی که توان «ولگردی» دارد بشر است! بجز بشر هیچ جانداری «ولگردی» نمی کند. هیچ رفتاری در زندگی حیوانات بیهوده نیست، از شکار کردن و جفت گیری تا غذا خوردن و استتار و رقص پیش از جفت گیری.
اگر منطقی رفتار کنیم، حیوانات شهری بدون هیچ تقابل آزارنده ای استفاده از شهر را با ما شریک خواهند بود.
موشهای کثیف، آدمهای تمیز
«آدمهای تمیز» تهرانی روزی ۶۰ تن زباله در جویهای آب میریزند[۱] و «موشهای کثیف» بخشی از آن را که طبیعتن قابل خوردن است به عنوان غذا مصرف میکنند. موشهای برای خوردن ساندویچ «فری کثیف» که در کیسه نایلونی پیچیده شده طراحی نشده اند، آدمهای تمیز هم برای خوردن مواد غذایی که به جوی آب سپرده شده. دانشمندان موشها را بسیار کثیف میدانند و داروهای آدمها را روی موشها آزمایش میکنند. ساندویچ و موش و پلاستیک در دستان بشر تمیز محسوب میشوند و در جوی آب کثیف با اینحال تمام جوی های شهر لبریز است از موش و پلاستیک و ساندویچ! جالب اینکه در چنین شرایطی همه موشها را مقصر می دانند، گویا اگر موشی نباشد و سگی و گربه ای، شهر پاکیزه خواهد بود!
موش های صد میلیارد ریالی!
گفته می شود یک عدد یک همراه با یازده عدد صفر: ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ریال هزینه سالانه مبارزه با موشهای تهران است! یعنی ده میلیارد تومان از مالیات آدمهای تمیز برای میهمانان چابک جویهای آب تهران، که جمعیتشان ۶ الی ۱۰ برابر جمعیت نفوس بر آورد شده. یعنی یک مبارزه بی حاصل.[2]
یک زوج موش خوشبخت در شرایط مناسب (بخوانید در جویهای شهرهای ما) بعد از ۱۹ الی ۲۱ روز با توجه به شرایط و دمای محیط صاحب خانوادهای با ۶ الی ۸ فرزند یک و نیم سانتیمتری میشوند. فرزندانی که فقط ۳ یا ۴ هفته بعد قابلیت تشکیل خانواده دارند و بعد از ۱۹ الی ۲۱ روز….[3] طول عمر اعضای خانواده حدود ۲ سال است. مادر خانواده ۲۴ ساعت بعد از زایمان قابلیت بارداری مجدد دارد. با احتساب ۷ روز مرخصی زایمان، زوج خوشبخت درست در میانه عمر یعنی جشن تولد یک سالگی، به شرط تامین غذا، خانوادهای خواهند داشت بالغ بر ۲۵ میلیون فرزند، نوه و نتیجه! خانوادهای که در مجاری شگفت انگیز زیرزمینی زندگی میکنند و بی شک حد اقل یک زوجشان از هر گلوله و سم و تله مهلکی خواهند گریخت. زوجی که یک سال بعد ۲۵ میلیون…، که ۱۰ میلیارد تومان…!
موش داخلی، موش خارجی
در اروپا و آمریکا، قیمت هر جفت موش به عنوان حیوان خانگی بین ۴۰ تا ۱۰۰ دلار است. از نظر هوش در حدی است که به شنیدن اسمش واکنش نشان میدهد و به خوبی دست آموز میشود. در قفسهای پر طمطراق زندگی می کند، محیط زیست را آلوده نمی کند و برای تفریح نگهداری میشود.
در شبه قاره هند گاه مورد پرستش قرار میگیرد و از در و دیوار معابدی که برایش ساخته اند بالا میرود. غذای پیشکش آدمها را میخورد و هیچ کس توان چپ نگاه کردن به او را ندارد.
در افریقا شرایط کمی متفاوت است. برخی قبایل آنها را شکار می کنند و از آن سوپ موش آب پز یا کباب موش تهیه می کنند.
در آسیای جنوب شرقی نیز مثل هر جنبنده دیگری، برای خوراک موش دستورهای مختلف آماده سازی و طبخ موش وجود دارد.
در ایران اما موش هم ردیف طاعون و وباست و اگر سفید باشد هم ردیف آزمایش و تشریح. مردم بعد از گذشت ده ها سال از ریشه کن شدن وبا، از آب لوله کشی به وبا مبتلا میشوند و موشها چه شهری و چه آزمایشگاهی، عاقبتی جز مرگ دردناک ندارند.
انسان، حیوان، طبابت
می گویند حیوانات ناقل بیماری هستند و از میان آنها، موش و سگ و گربه از سایرین ناقل تر. طاعون و وبا، کیست هیداتیک و هاری و توکسوپلاسموز برای موش، سگ و گربه اسطوره هایی غیر قابل تغییر شده اند و ما فراموش میکنیم که تمام بیماریهای انسانیمان با انسانهای دیگر مشترک است؛ از سرما خوردگی و طاعون و وبا… تا ایدز! از ماسک استفاده نمیکنیم، با دست نشسته غذا میخوریم، گوسفندی که تاییدیه دامپزشکی ندارد را به ضمانت چو بدار، سالمترین می پنداریم، آب آلوده میخوریم، خون گوسفند قربانی را با دست به قالپاق و پلاک ماشین جدید می مالیم تا از گزند بلایا دور باشیم و حتی گاه سرنگ مشترک استفاده میکنیم! عمده مردم نمی دانند این اعمال روزمره در انتقال بیماریهای اشاره شده از وجود موش در شهر موثرتر است، ولی به هنگام کشتار سگ و موش و گربه همگی تخصص و توجیهات علمی آنچنانی دارند. به این گونه حیوانات شهری را می کشیم و بیماریهای گوشت گوسفند را نیز به همان حیوانات منسوب میکنیم. ایدز و آنفلوانزای پرندگان، خوکی و بزی می سازیم و آنفلوانزای انسانی را فراموش میکنیم. بدون توجه به اینکه در کشورهای مسلمان خوک مصرف خوراکی ندارد، هنوز عامل انتقال آن را خوک میدانیم نه رعایت بهداشت انسانی.
سوسک ها، موش ها و حق حیات
موشها به لحاظ شباهت ژنتیکی در آزمایشگاه ها پیش مرگ ما میشوند و در جویهای آب، قربانی اشتباهات ما، بدون اینکه بدانیم اگر در شرایط کنونی در این شهر موشی نباشد، سوسکها چه غوغایی خواهند کرد؛ سوسکهایی که در خانه های ما خانه ای دارند بس آلوده تر از جوی های آب. در احکام مراجع تقلید کشتن جانوران موذی، در صورتی مجاز دانسته شده که راه دیگری برای دفع آنها نباشد و واضح است که چنین کشتنی حد اقل دو شرط دارد: اول اینکه موذی بودن حیوان اثبات شود و دوم اینکه راه دیگری برای دفعش نباشد. آزار هیچ حیوانی هم ولو موذی جایز نیست. حیوانات شهری حق حیات دارند، اما به تعداد قابل تحمل برای شهر و شهروندانش. هر حیوانی در صورت ازدیاد غیر قابل کنترل، انگل نام میگیرد و انگل نیازمند مبارزه است، ولی دلیل تبدیل موشهای شهری به انگل، اشتباهات واضح انسانی است.
طرح: آیدین ارجمندی
اشتباهات ما، کشتار آنها
افتادن و شکستن تنگ ماهی قرمز، کلیشهای است که در بسیاری از فیلمهای ایرانی تکرار شده، کلیشهای که حاکی از اضطراب یا شنیدن خبری است بد. بالا و پایین پریدن ماهی قرمز در میان شیشه خردهها مادام که هنرپیشه فیلم طبق فیلمنامه به دادش برسد برای سازنده احتمالاً صحنهای است که چندین بار برداشت شده تا اثرگذارتر باشد. فیلم آرواره ها، کوسههای سفید را جنایتکارانی تصویر کرده که بی دلیل به انسانها حمله می کنند و پاره پاره کردن انسان تفریح آنهاست. ژورنالها همواره کوسه را درنده خوی دریاها تبلیغ کرده اند و گروههای معدوم سازی کوسه تحت عنوان ایمن سازی دریا تشکیل میشود بدون اینکه اعلام شود آمار مرگ و میر سالانه توسط حمله کوسه سفید در جهان به عدد ۷ محدود میشود. این در حالیست که سالانه بالغ بر ده هزار نفر به دلیل شوک آنافیلاکتیک حاصل از گزش زنبور جان خود را از دست میدهند. خفاشها را خون آشام میدانیم در حالی که همین موشهای پرنده، روزانه چندین تن حشره را شکار می کنند و اگر نباشند، حشرات غوغایی خواند کرد.
شاید بهتر باشد بجای این اخبار، مردم بدانند در قلب تهران چرا موش زیاد است و چگونه کشته میشود. بدانند که سگها و گربهها چگونه اتلاف میشوند و شاید بهتر باشد مسوولان به جای ترساندن مردم از حیوانات شهری، راه صحیح زندگی در کنار آنها را آموزش دهند. مردم در فیلمهای راز بقا دیده اند که مجری فیلم به شیرهای در حال غذا خوردن نزدیک میشود و با صدای دست او، آنها به چندین متر دورتر میروند تا مجری طعمه آنها را به تصویر بکشد و شاید بد نباشد مردم خطرات ژورنالیستی حیوانات شهری را با رفتار سلطان حیوانات مقایسه کنند. بهتر است بدانیم به دلیل خطرات انسان، حیوانات ترس بیشتری از او دارند.
اغراق و راه حل بی حاصل
گاه ترسهای شایع انسانی(فوبیا) در نشریات و خبرها منتشر میشوند.[4] ترس از ارتفاع، ترس از آب، ترس از فضای بسته و ترس از حیوانات. این ترسها عمدتاً راه حلهای منطقی و روانشناسانه دارند اما در یک مورد و فقط همین یک مورد راه حل غریب است: ترس از حیوانات. تا به حال کسی برای آرامش همسرش اقدام به نابود کردن آسانسور، هواپیما و پرتگاه نکرده، اما برای ترس از حیوانات، همواره کشتن تجویز میشود. کشتنی که تا کنون موفق نبوده. خطر موش، سگ و گربه نیز کم و بیش چنین است هیچ موشی برای گزش انسان پیش قدم نمی شود و برای جلوگیری از چنین گزشی شاید بهتر باشد افراد کنجکاو را از دست کردن در لانه موش و برخی دیگر را از سنگ پرانی به سگ و گربه بر حذر داریم. درمان این افراد هزینه بسیار کم تری خواهد داشت تا کشتار پر تعداد و بی اثر حیوانات شهری.
ارگانهای مسوول تا کنون به چندین روش اقدام به اتلاف حیوانات شهری کرده اند که شاید صحنههای منزجر کننده آن را دیده باشید؛ از تیر اندازی تا تله گذاری و مسموم کردن آنها توسط پیمانکاران مربوطه. روشهایی که به گواه آمار یا نتیجهای نداشته یا نتیجه حاصل اندک بوده است.
روش های غیر انسانی و مضر
از یکی دو دهه قبل تا کنون برای اتلاف حیوانات شهری روشها و وسایل مختلفی به کار گرفته شده:
– تلههای کشنده فنری: این دامها با ضربه منجر به اتلاف جوندگان کوچک میشوند. برای شارژ و کار گزاری مجدد نیازمند تماس دست و شارژ فنر برای عمل مجدد هستند. اجساد متلاشی شده به این روش خود آلوده کننده محیط بوده و در صورت عدم جمع آوری به موقع، توسط سایر جانوران به عنوان منبع غذایی مورد استفاده قرار میگیرند که انتشار بیشتر آلودگی را در پی دارد.
– توزیع غذای کشنده یا مسموم: استفاده از طعمههایی که ترکیبی است از قطعات اسفنج، چربی و خرده شیشه باعث جلب موشها توسط بوی چربی شده و بعد از مصرف توسط موش، منجر به ایجاد زخم و خونریزی در مجرای گوارش حیوان میشود. حیوان مصدوم بعد از تحمل رنج و سختی فراوان با گذشت چندین ساعت تا چندین روز به دلیل خونریزی گوارشی از بین میرود.
طعمههای مسموم نیز علاوه بر آلوده سازی محیط زیست، منجر به فلج عصبی یا عضلانی شده، پس از گذشت مدت طولانی تحمل درد و رنج، انقباضات شدید عضلانی، تهوع و دل درد، حیوان را از پای در میآورد. در هر دوی این روشها جانور با احساس کسالت به خانه امن خود در سوراخهای زیرزمینی پناه میبرد و پس از مرگ متلاشی شده یا توسط سایر حیوانات خورده میشود. زجر آور بودن و آلودگی حاصل از این روش قابل چشم پوشی نیست. لازم به ذکر است که پس از مدتی حیوانات به سمهای به کار رفته ایمن شده یا با مصرف سبزیجات دارای ویتامین K سم را بی اثر می کنند. از طرفی به دلیل برخورداری از هوش و قوه بویایی مناسب، گاه از مصرف آنها خودداری می کنند. در سالهای گذشته ارگانها برای جمع آوری موشهای مرده اقدام به خرید کیلویی جسد موش از مردم می کردند که مشکلات بهداشتی آن برای مردم نیاز به توضیح ندارد.
– تلههای چسبی: این دامها با جذب حیوان به سمت سطوح چسبناک، سبب چسبیدن آن به سطح دام شده و تقلای هر چه بیشتر برای رهایی، باعث درگیری بیشتر خواهد شد که ماحصل شکستن انگشتان، دست و پا و گاها دم خواهد بود. جانور برای مدت طولانی در شرایط غیر قابل توصیف زنده خواهد ماند و در صورت عدم جمع آوری به موقع و معدوم سازی صحیح، از گرسنگی خواهد مورد. گزارشات شاهدان از نحوه جمع آوری و اتلاف آنها نیز گویای روشهای بدوی و شنیع اتلاف آنها به شکل له کردن توسط انسان یا ماشین است. این دام ها برای سایر موجودات و پرندگان نیز خطرناک بوده و لازم به ذکر است که تولید و فروش این گونه تله به دلیل زجر دادن خارج از حد حیوانات از طرف گروههای طرفدار حقوق حیوانات در کلیه کشورهای پیشرفته شدیدا مورد انتقاد و مبارزه قرار دارد.
– تیر اندازی مستقیم: این روش سالیان متمادی برای اتلاف سگ و گربه مورد استفاده بوده ظاهراً اخیرا توسط تفنگهای ساچمهای برای موشها نیز به کار میرود. فارغ از خطرات تیر اندازی در محیط شهری و آلودگی حاصل از متلاشی شدن و خونریزی، در موارد غیر قابل چشم پوشی حیوانات زخمی و نیمه جان به حال خود رها شده یا در مکانهای دیگر تلف شده و باعث آلودگی میشوند و یا با سختی فراوان به زندگی ادامه میدهند. تیر اندازان رغبتی برای صید حیوان مصدوم ندارند. در مقابله با موش و جوندگان کوچک به این روش، آمارهای ۳۰۰ الی ۱۵۰۰ تایی اتلاف روزانه هر شکارچی چندان اثرگذار نمینماید.
افزون بر مسایل فوق، چند سالی است که دوستداران حیوانات برای کمک به حیوانات تیر خورده و رها شده و یا صید آنها و جلوگیری از اتلاف آنها اقدام به راه اندازی پناهگاههایی کرده اند که ضمن تیمار حیوانات به عقیم سازی آنها نیز اقدام می کنند. چنین مراکزی تا کنون فقط در حیطه سگهای شهری فعال بوده اند و به دلیل مشکلات بیشمار سابقهای از اقدام مشابه برای گربهها یا ارایه راه کار برای موشها و دیگر حیوانات توسط این گروه ها موجود نیست.
عقیم سازی، تقلید اشتباه
در سالهای اخیر، بخشی از طرفداران حیوانات برای مقابله با تعداد زیاد برخی حیوانات خاص شهری، طرحی برای عقیم سازی آنها ارایه و تبلیغ می کنند. این طرح فارغ از غیر عملی و بی حاصل بودن مشکلات عدیدهای را یدک میکشد که به چند نمونه اشاره میشود.
اول اینکه طرح فوق تقلیدی است از اقدامات گروههای مشابه در کشورهای آمریکای شمالی. در چنین کشورهایی که در زمینه حقوق حیوانات بسیار پیشرو هستند، عملا سگ و گربه شهری وجود خارجی ندارد. موارد بسیار کم تعداد از فرار یا رهاسازی عمدی سگ های خانگی توسط فعالان حمایت از حیوانات زنده گیری و عقیم می شوند. حیوان پس از انجام این اقدامات، در قبال پرداخت مبلغی، به اشخاص علاقمند واجد صلاحیت واگذار میشود و در بازههای زمانی خاص جهت اطمینان از نگهداری اصولی و وجود شرایط مناسب زیستی برای حیوان، محل نگهداری مورد بازرسی قرار میگیرد. بودجههای گروههای مورد اشاره و امکانات آنها با موارد داخلی غیر قابل مقایسه است.
دوم اینکه عقیم سازی صرفاً زمانی منجر به کاهش تعداد و کنترل یک گونه میشود که شتاب عقیم سازی از شتاب تولید مثل حیوانات پیشی بگیرد. در شهری که آمار حد اقل یک میلیونی گربه داریم، سالانه ۲ الی ۳ میلیون گربه تولید میشود و بی شک عامل محدود کننده نه عقیم سازی که میزان غذای مورد نیاز آنهاست و جای خالی بچههای نمونه های عقیم شده توسط سایر بچهها پر میشود.
سوم هزینه هر عقیم سازی حدود هفتاد هزار تومان بر آورد میشود. عددی که در صورت محاسبه با حاصل آن میتوان اقداماتی بسیار موثرتر در کنترل نسل طبیعی حیوانات انجام داد.
چهارم تلاش های بی نتیجهای که تا کنون در این زمینه انجام شده بیانگر عدم توانایی گروههای طرفدار عقیم سازی انبوه در کنترل حیوانات شهری است. به علاوه به دلیل جراحی های آموزشی در این راه چندین مورد اشتباهات جراحی منجر به فلج شدن و قطع اعصاب سگ ها و گربهها شده است. گاه شنیده میشد که گربههای شهری به دلیل نداشتن حامی و متولّی خاص، صرفاً برای آموزش به دانشجویان مورد استفاده قرار میگیرند و مراقبت لازم از آنها به عمل نمیآید.
پنجم اینکه حیوانات به صورت طبیعی حق تولید مثل دارند. امکان زاد آوری توسط انسان به حیوان عطا نشده که توسط او گرفته شود. با تغییر منطقی شرایط بهداشتی شهر، جمعیت حیوانات شهری به صورت طبیعی و با زاد آوری کم تر بدون هر گونه مشکل و آزار کاهش خواهد یافت.
برخورد سایر کشورها با حیوانات شهری
در کشورهای اروپایی و آمریکایی تنوع و برخورد با حیوانات شهری با ایران تفاوت فاحش دارد و در شهرها تعداد کبوترهای شهری، کاکایی، سنجاب، راکون و مارموت غیر قابل باور است.
در بسیاری از پارکهای شهری و طبیعی مردم به عنوان تفریح به غذا دهی به آنها میپردازند و با آنها عکس میگیرند. در برخی مناطق مانند فضاهای خصوصی، آموزشی و دولتی، تابلوهای ممنوعیت غذا دهی به حیوانات نصب شده و حتی بدون برخورد قهر آمیز، کسی غذا دهی نمی کند.
شهرداری اطلاعیههایی را برای منازل توزیع می کند مبنی بر اینکه غذا دهی به گونه های مهاجر باعث تنبلی آنها شده و این کار باعث کوچ نکردن و مرگ آنها در سرمای زمستان میشود و اگر منعی اعلام شود، مردم می دانند که این منع نه از سر آزمون و خطا، بلکه بر اساس اصول علمی و تحقیقاتی به دست آمده است؛ در نتیجه به آن عمل می کنند. در رابطه با حیات وحش شهری نیز با اطلاع رسانی صحیح، خواسته می شود که از دادن غذاهای مضر مثل نان و تسنک به حیوانات خودداری شود تا آنها بتوانند غذای طبیعی خود را بیابند.
راکون، گونه شایع و خطرناک این کشور هاست که همه چیز خوار بوده و قادر به ورود به سطلهای زباله و تغذیه از زباله هاست. جثه بزرگ(بین سگ و گربه) و دندانهای خطرناک آن به راحتی به او امکان ایجاد خطر برای انسان را میدهد. با این اوصاف به دلیل طراحی خاص ظروف زباله، رعایت بهداشت، دفع و جمع آوری مناسب زباله و رعایت قانون توسط شهروندان، آمار گزش توسط این حیوان و گونه های دیگر نظیر سنجاب در گسترهٔ این کشورها نزدیک به صفر است و آمار تکثیر حیوانات شهری در حدی است که هیچ شهرونده را مجبور به دشمنی با حیوانات نمی کند.
چاره کار
شکی نیست که تعداد زیاد موش در شهری چون تهران، آن را تبدیل به انگل شهری ساخته. از طرفی اتلاف آنها به هر طریق و روشی، بدون در نظر گرفتن اصول انسانی و حقوق حیوانات، منطقی، علمی و مشروع نیست. راههای جاری نه احترامی برای حقوق حیوانات قایل است و نه اثر مناسب داشته است. با توجه به آهنگ تکثیر حیواناتی نظیر موش، روشهای مقطعی نه تنها کار ساز نیست، بلکه سبب هدر رفتن بخش زیادی از دارایی های ارگانهای مرتبط میشود.
جلوگیری از مزاحمتهای متقابل انسان و حیوان، به خصوص در مورد موشهای شهری که از حد بحران عبور کرده، میبایست با برنامه ریزی مناسب و دقیق، به صورت پیگیر و غیر مقطعی، در فازهای مختلف زمانی به توالی انجام گیرد.
اقدامات کوتاه مدت: در صورت وجود مناطق بحرانی، برای محدود سازی فعالیت موشها در سطح شهر در کوتاه مدت، میتوان کسری از بودجه کنونی را صرف تحقیق، طراحی و تولید وسایلی کرد که با تولید اصوات آزار دهنده، حضور آنها را در سطح شهر کم می کند. با توجه به اینکه آستانه شنوایی انسان زیر ۲۰ کیلو هرتز و آستانه شنوایی موشها تا ۳۵ کیلو هرتز میباشد، فرستندههای اولترا سونیک با تولید صدای بین ۲۵ الی ۳۵ کیلو هرتز و با شدت مناسب و آزارنده برای موش ها، قابلیت جلوگیری از حضور موش در مکانهای خاص را خواهند داشت. وسایل مشابه در کشورهای نام برده موجود است و با توجه به پیشگیری از مرگ حیوانات و عدم آلوده کنندگی محیط با سموم دفع آفات، در موارد محدود استفاده مورد حمایت حامیان حقوق حیوانات واقع میشود، مشروط به اینکه در فاز مطالعاتی عدم اثر گذاری مضر آن بر گونههای بی آزار شهری نظیر انواع پرندگان به اثبات برسد و استفاده از آن به جهت ایجاد استرس برای حیوانات به صورت موقت باشد .در این فاز میتوان به آگاهی رسانی عمومی و تجهیز جهت فازهای بعد اقدام کرد.
اقدامات میان مدت: شامل تجهیز شهر و تاسیسات شهری برای جلوگیری از دفع نا صحیح زباله در جوی ها، آغاز فرهنگ سازی عمومی و ارایه آمار و اطلاعات و دانش لازم به مردم و بارگذاری صحیح مساله در ذهن جامعه. در این مرحله میتوان ساز و کار بازیافت زباله شهری را به صورت علمی و قابل اجرا و همه جانبه آغاز کرد. همچنین ایجاد گشتها و اکیپهای بازرسی جهت برخورد با خاطیان و معرفی به مقامات مسوول، راه اندازی اکیپهای دائمی نظافت شهری در مناطق پر رفت و آمد، ضمن ترغیب مردم به همیاری در رعایت بهداشت شهری و هزینه کردن در راه درست، نتایج مناسبتری در بر خواهد داشت.
اقدامات بلند مدت: در این مرحله نیز میتوان ضمن تکمیل فازهای قبل، اقدام به طراحی و اصلاح تاسیسات زیربنایی شهری و بهسازی معابر و جویها کرد. تخریب و انسداد ورودی حفرههای زیر زمینی، مکانیزه کردن اصولی دفع زباله، بازرسی دائمی جهت توالی امور فوق، ضمن کمک به ارتقای محیط شهری از نظر بهداشتی و بصری، از ازدیاد نسل کنترل نشده حیوانات شهری خواهد کاست. این کار سبب جلوگیری از آزار و شکنجه حیوانات شهری خواهد بود چرا که کاهش منابع غذایی به صورت طبیعی کاهش و کنترل نسل را در پی دارد. در این صورت حیوانات شهری که امروز به عنوان انگل از آنها نام برده میشود، تبدیل به حیوانات شهری غیر مزاحم شده و تحت چنین شرایطی، عقیم سازی، درمان بیماریها و صید و نگهداری نمونههای معدود دچار بیماری توجیه منطقی دارد. در صورت اجبار به اتلاف تعداد بسیار محدودی که قابلیت زندگی سالم ندارند میتوان با تایید گروههای حامی حقوق حیوانات به اتلاف انسانی (خوابانیدن) و بدون درد و زجر حیوانات طبق روش های تایید شده و به روز جهان اقدام نمود (مشروط به اثبات ضرر و بیماری غیر قابل درمان و غیر قابل نگهداری). در چنین شرایطی مردم از دیدن تابلوهای ممنوعیت غذا دهی به حیوانات در برخی مناطق معدود، نه تنها متعجب نخواهند شد بلکه به دلیل رویت نتیجه مطلوب، به آن احترام خواهند گذاشت.
در حال حاضر با توجه به آموزههای دینی افراد بسیاری بخصوص در فصل سرما مبادرت به غذا دهی به حیوانات نیازمند مینمایند. با توجه به اینکه حیوانات با درک صحیح معمولاً از این افراد ترس کم تری دارند، میتوان با کمک آنها اقدام به دارو دهی و درمانهای انگلی حیوانات نمود و نمونههای مبتلا به بیماریهای حاد را به سرعت تشخیص داد. این افراد برای درمان احتمالی و یا اتلاف انسانی آنها بهترین کمک و گزینه خواهند بود.
نتیجه
مزاحمت متقابل انسان و حیوان شهری، مستقیماً معلول اشتباهات انسانی است. در صورت برخورد علمی، منطقی، شرعی و اخلاقی میتوان در کنار حیوانات شهری بدون مزاحمت زندگی کرد، چرا که آنها شرکای ما در شهرها هستند. به یاد داشته باشیم تبلیغ برای نابودی کامل یک گونه شهری در گامهای بعد تبدیل به تبلیغ آلودگی و بیماری گربه، کلاغ، قمری، کبوتر، گنجشک و بلبل خواهد شد و چه بسا پروانهها و درختان! این روش در آینده نتیجه ای جز زندگی در شهری از بتن، آهن و شیشه در بر نخواهد داشت. شهر بدون حیوان و گیاه، بی روح و کسل کننده است.
متاسفانه گویا ظاهراً حتی دوستداران حیوانات نیز موشها را دوست ندارند، موشهایی که در تمام برنامههای کودک، نمایه کامل شیطنت، بازیگوشی و مظلومیت هستند. حیوانات شهری انتظار محبت ندارند، لا اقل آنها را نکشید!
__________________________________
[1]- http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=78945
[2]- http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=78945
[3]- http://www.research.uci.edu/tmf/breeding.htm
[4] – http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=69972
__________________________________
دیده بان حقوق حیوانات: لاشه یک پلنگ مرده در سیستان کشف شد.
به گزارش زیست بوم بر روی بدن این این پلنگ مُرده که بالغ و مسن به نظر می رسد هیچ نشانی از ضرب و جرح دیده نمی شود.
پس از کشته و سوزانده شدن یک پلنگ در ممسنی توسط روستائیان، مرگ یک پلنگ در شمال کشور به دلیل مصرف طعمه زهرآلود و همچنین کشته شدن یک پلنگ توسط رئیس اداره محیط زیست دماوند این چهارمین مرگ گزارش شده از پلنگ در یک ماه گذشته است.
در اردیبهشت سالجاری رئیس اداره محیط زیست سراوان اعلام کرد که با استفاده از دوربین تله ای برای نخستین بار موفق به ضبط تصویر پلنگ ایرانی در ارتفاعات منطقه حفاظت شده بیرگ سراوان شده اند.
به نظر می رسد علیرغم اتفاقات تلخ یک ماهه گذشته، آمار واقعی پلنگ های موجود در ایران بیش از برآوردهای اعلام شده پیشین است.
______________________
دیده بان حقوق حیوانات: کشتار بی رحمانه یک پلنگ بالغ ماده از سوی روستانشینان در منطقه کوچنشین پشتکوه ممسنی، استاندار فارس را نیز وادار به واکنش کرد و به گفته مدیرکل محیط زیست استان فارس، استاندار این استان خواستار پیگیری جدی و توجه بیش از پیش به این منطقه شده است.
انتشار تصاویر کشتار پلنگ ایرانی از سوی قانون توجه بسیاری از نهادهای محیط زیستی و ساختارهای اداری و غیر دولتی مرتبط با حفاظت از محیط زیست را به خود جلب کرده تا جایی که مدیرکل محیط زیست استان فارس تاکید کرد: با اطلاع از وجود گونه با ارزش پلنگ در این منطقه از استان، امکانات محیط زیست به این سمت گسیل شده و کار تخصصی گشت زنی آغاز شده است.
با این حال با مراجعه ماموران محیط زیست به منطقه پشتکوه ممسنی یازده روستا مورد بازبینی قرار گرفته و تلاشهای ابتدایی برای بررسی وضعیت منطقه و دستگیری متخلفان انجام شده است. شریفی یکی از ماموران محیط زیست فارس در منطقه رستم به قانون می گوید: در تلاش هستیم جزئیات بیشتری از این مطنقه بدست بیاوریم که اگر امکانش بوجود آید به عنوان منطقه ای حفاظت شده کنترل شود.
نبود اعتبار و دغدغه حفاظت
با این حال حسینعلی ابراهیمی کارنامی مدیرکل محیط زیست فارس تاکید می کند: یکی از مهمترین مشکلات ما مشکل اعتبارات است. برای دعوت از گروههای محیط زیستی فعال برای آموزش جوامع محلی و فراهم کردن زمینه حفاظت بیشتر از این مناطق مانند پشتکوه ممسنی نیازمند دعوت از گروههای مانند انجمن طرح سرزمین یا انجمن پلنگ ایرانی یا انجمن یوز هستیم که برای تهیه بلیط هواپیما با مشکل مواجه می شویم.
وی تاکید می کند: از یک طرف خوشحالیم که با انتشار این خبر حساسیت شدید برای مردم بوجود آمده که سرنوشت پلنگ ایرانی را از ما طلب می کنند. از طرف دیگر سوالهای بسیاری که جوابی برای آنها نداریم را بوجود می آورد که می توان به موثق بودن این اخبار و اطلاعات اشاره کرد اما اطلاعات منتشر شده در گزارش قانون برای ما دارای اهمیت است و به همین دلیل به اعزام نیرو به این منطقه مبادرت کردیم و امیدواریم نتاایج خوبی به دنبال داشته باشد.
به گفته ابراهیمی کارنامی با برچسب اتهام به روستائیان نمی توان وارد این منطقه شد و محیط زیست فارس برای پیگری و اطلاع از آخرین جزئیات این حادثه و حوادث مشابه بلافاصله بعد از انتشار گزارش قانون مامورانی را به منطقه اعزام کرده که نتیجه این فعالیت به اطلاع خواهد رسید.
با انتشار کشته شدن پلنگ ایرانی در فارس، تصاویری از کشتار حیات وحش شدن در دهه های گذشته در فارس در رسانه ها منتشر شده که مورد انتقاد مدیرکل محیط زیست فارس واقع شد و او این رفتارها را باعث هدررفت زحمات همکاران محیط زیست و زیر سوال رفتن سالها تلاش محیط بانان می داند.
آمادگی غیردولتیها برای آموزش عشایر
با این حال گروههای محیط زیستی و انجمنها و تشکلهای غیر دولتی محیط زیست با اعلام آمادگی نسبت به آموزش و بررسی میدانی و کاوش در این منطقه ابراز آمادگی کرده اند تا جایی که ابراهیمی کارنامی تاکید معتقد است برنامه ای برای حفاظت از گونه ها و آموزش جوامع محلی و بومی در یک کار دسته بندی شده در دستور کار وجود دارد و از تجربه انجمن طرح سرزمین و متخصصان انجمن یوز و پلنگ ایرانی استفاده می شود.
فعالیت آموزشی در پارک ملی بمو، اگرچه نتایج مثبتی در پی داشته و به قول مسئولان محیط زیست فارغ از نتیجه، روال آموزش می تواند وضعیت محیط زیست را در بلند مدت امیدوار کنندهتر کند. با این حال باید مشکلات اعتباری و خلاهای قانونی را نیز به این وضعیت اضافه کرد.
واکنشها به انتشار تصاویر قانون
فعالیت رسانهها و ایجاد حساسیت در افکار عمومی با اینکه توانسته محیط زیست در کشور را به عنوان مسئلهای دارای اولویت مطرح کند اما گاهی مورد انتقاد قرار می گیرد و به گفته ابراهیمی کارنامی اخلاق در رسانه ها مهم است و باید رسانه ها با اخلاق حرفه ای مسئله محیط زیست را دنبال کنند.
وی به ارزش انتشار تصاویر و گزارشهای روزنامه قانون اشاره کرد و افزود: برای ما و برای حیات وحش پلنگ مهم است و نباید شکار شود. بی شک ما با متخلفان برخورد می کنیم اما مشکل ما این است که تعداد نیرو با مسئولیتمان در استان فارس تناسب ندارد. در منطقه رستم(ممسنی) اصلا نیرو و ساختار تشکیلاتی محیط زیست نداریم. نورآباد با 580 روستا و 3 شهر کمبود جدی نیرو و اعتبار دارد.
وی تاکید کرد: من از انتشار تصاویر در قانون اصلا ناراحت نشدم. انتشار تصاویر کشتار پلنگ، استاندار فارس را به رغم توجهش به محیط زیست باز هم حساس تر کرده او او دستوراتی در این باره صادر کرده است. مردم هم حساس شده اند که ما را مجبور می کند پیگیری بیشتری بکنیم و بیشتر آموزش و حفاظت را دقیق تر انجام دهیم. ما باید به مردم اطلاع بدهیم که فعالیتهای انسانی در کوه سبب شده دیگر طعمه ای برای پلنگ باقی نماند و پلنگ بعد از این همه سال حالا ممکن است به دام هم حمله کند.
وی به وجود شکار در پارک ملی بمو اشاره کرد و گفت: به دلیل وجود تعاد شکار در بمو، حمله پلنگ به دام در این منطقه گزارش نشده است. این پلنگ محجوب و مودب می رود شکار می کند و برای یافتن طعمه به دام و انسان حمله نمی کند. باید به این نکته اشاره کنم که راه اندازی پایش الکترونیک در بمو آغاز شده است و امسال این روند نیز توسعه پیدا می کند. ما به جز بالگرد به تمام تجهیزات و حتی وسایل اطفاء حریق در جنگل مجهز هستیم. آموزش محیط بانان و آموزش ضمن خدمت و ارتباط با جوامع محلی و بومی دنبال شده و برای نمونه همین فعالتها منجر به افزایش تعداد گورخرها در بهرام گور شده است که تعداد آنها به 381 راس رسیده، یعنی صد گور اضافه شده است.
وی به منطقه پشتکوه جلیل به عنوان یکی از مناطقی که اکنون مورد توجه محیط زیست قرار گرفته اسم برد و افزود: وقتی منطقهای گونه با ارزشی مثل پلنگ دارد باید مورد توجه قرار گیرد و تلاشها برای حفاظت از حیات وحش و تنوع زیستی در آن جدی گرفته شود.
زیستگاه پلنگ بعد از انتشار گزارش کشتار
بعد از انتشار خبر کشتار پلنگ در منطقه پشتکوه رستم اکیپهای گشت زنی چند برابر شده و با ریزکاریهای خاص برای پیدا کردن زیستگاه اصلی پلنگهای ایرانی پیش رفته است. به گفته مقامات محیط زیست، نیروهای مسئول در استان فارس بسیج شده اند تا ضمن پیدا کردن متخلفان و برخورد با آنها زمینه لازم برای ارتقاء منطقه پشتکوه جلیل در ممسنی به حوزه های حفاظتی فراهم شود.
افزایش نیروی انسانی و امکانات فیزیکی دغدغه بعدی عنوان شده که زیستگاه پلنگ در پشتکوه رستم مثل سایر مناطق حفاظت شده مورد کاوش و پایش و سرمایه گذاری برای حفاظت قرار گیرد. تلاش برای جلب رضایت مردم برای همکاری و همراهی در جلوگیری از کشتار حیات وحش اولویت محیط زیست فارس در رستم ممسنی اعلام شده است.
دیده بان حقوق حیوانات: یک پلنگ ایرانی در ارتفاعات منطقه پشتکوه ممسنی فارس با شلیک 5 گلوله یک مرد روستایی از پا درامد و بعد از کشتار بدنش با تبر قطعه قطعه و لاشه اش به آتش کشیده شد. پلنگ ایرانی کشته شده در حالی که در ارتفاعات این منطقه کوهستانی در حال گذر بوده از سوی مردم محلی شناسایی شده و مردان روستایی با اسلحه شکاری این گونه در خطر انقراض را دنبال کرده اند. شلیک یک گلوله نتوانسته بود پلنگ جوان را از پا دربیاورد و گلوله های بعدی یکی بعد از دیگری بر پیکر پلنگ شلیک شده اند.
به گزارش قانون آنلاین پلنگ زخمی با وجود اصابت 4 گلوله همچنان در حال فرار به سمت صخره های صعب العبور بود ولی شکارچی عاقبت لاشه اش را به دست می آورد. به گفته منابع محلی جسد بی جان این پستاندار در خطر انقراض به دلیل آخرین جان کندنش از شلیک گلوله پنجم هم امان نبود تا تیر خلاص قاتل را بر جسد بی جانش احساس کند.
تصاویر لاشه خونین این پلنگ که در اختیار قانون قرار گرفته نشان می دهد، دم این پلنگ با تبر در حال قطع شدن است و در گوشه دیگر این تصاویر نیز مردی در حال آماده کردم هیزم برای آتش زدن لاشه این پلنگ کشته شده است. تصاویر دیگری از این کشتار در دست نیست اما گزارشهای محلی حاکی است پلنگ بعد از قطعه قطعه شدن به آتش کشیده شده است.
مردی با تبر در حال قطع کردن دم پلنگ است
گفته می شود پلنگ دور از مناطق جمعیتی به دام شکارچی یا شکارچیان افتاده و مورد اصابت گلوله های تفگ شکاری قرار گرفته است. طبق شنیده ها در 150 سال گذشته در این منطقه عشایری همیشه خبرهایی از کشتار پلنگها گزارش شده است. منطقه پشتکوه جلیل که منطقه ای کوهستانی و پوشیده از جنگلزاران زاگرسی است در طول سالیان گذشته هرگز مورد توجه سازمان حفاظت از محیط زیست نبوده و هر چند وقت یکبار خبر کشتار پلنگ در این منطقه به گوش می رسد.
منطقه پشتکوه واقع در ممسنی فارس و در مجاورت استان کهگیلویه و بویراحمد منطقه ای عشایر نشین است که شغل اصلی مردم آنجا دامداری و کشاورزی در زیر اشکوبهای جنگلهای بلوط است. زندگی سخت در مناطق صعب العبور، نبود برنامه های آموزشی از سوی سازمانهای متولی به خصوص سازمان محیط زیست و آموزش و پرورش باعث شده کشتار گونه های جانوری در این مناطق به رویه ای برای مردم بدل شود چرا که گونه های وحشی حیات دامهایشان را تهدید می کنند.
کشتار پلنگها و دیگر گونه های ارزشمند جانوری پیشتر طبق سنن ایرانی همیشه باعث افتخار مردم بوده است که این افتخار ناشی از نبود آگاهی و دانش عمومی در مورد اهمیت حفاظت از گونه های جانوری و گیاهی در مناطق مختلف ایران است. انتشار تصاویر گرفته شده از سوی مردم البته این کشتارها را برای رسانه ها ملموس تر کرده است اما طبق شنیده ها کشتارهای زیادی در مناطق عشایر نشین زاگرسی وجود دارد که از دوربین شهروند خبرنگاران محفوظ مانده است.
دم پلنگ جدا شده و روی هیزم خشکیده انداخته شده است
به گفته معاون پیشین محیط طبیعی سازمان محیط زیست ایران سالانه 10 تا 12 پلنگ در کشور به دلایل متعدد کشته می شوند که عمده این کشتارها در مناطق زاگرس نشین که زیستگاه اصلی پلنگ ایرانی است گزارش شده است.
محمد باقر صدوق جمعیت پلنگ ایران را برابر آمار گروه گربه سانان “IUCN” (اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت) نزدیک به 900 قلاده دانسته و گفته است” این آمار بسیار خوبی است اما کشتار پلنگها نشان می دهد این گونه ها در معرض خطر هستند و اصول ایمنی و حفاظتی در موردشان به اجرا درنیامده است.”
همچنین محمد صادق فرهادی نیا عضو انجمن یوزپلنگ ایرانی در باره کشتار پلنگها به قانون می گوید: پلنگ کشتهشده ماده و تقریبا بالغ بوده که این حقیقت؛ موضوع را بسیار ناگوارتر میکند. پلنگها در بیش از صد نقطه از ایران زندگی می کننند و بیش از نیمی از آنها در مناطق حفاظت شده نیست. این گونه هم در زاگرس و هم در کوهستانهای البرز زندگی می کند به این دلیل که منابع آبی بیشتری در این مناطق هست.
به گفته این جانور شناس، مناطق زاگرسی برای زندگی پلنگها منطقه خطرناکی است و کشتار زیادی در این مناطق گزارش شده اما در البرز زندگی آنها امن تر است ولی با این حال هر منطقه ای را هم نمی توان مورد حفاظت قرار داد چرا که مناطق زندگی پلنگها گاهی در مجاورت زندگی هزار ساله انسانها بوده و امروز حیاتشان به خطر افتاده و نمی توان مردو دام را از منطقه دور کرد.
چشم پلنگ بر اثر ضربات بعد از گلوله از حدقه درامده است
وی با تاکید بر اینکه تاکنون نام منطقه پشتکوه ممسنی را نشنیده است و هرگز مشاهده پلنگ در این منطقه گزارش نشده گفت: مسئله کشتار گونه ها فقط مختص به پلنگ نیست و در مودر یوزپلنگ و دیگر گونه ها هم وضعیت همین است. چون در زیستگاههای کویری مشکلات کمتری برای حفاظت وجود دارد تمام زیستگاههای یوز مورد حفاظت واقع شده اند. اما به دلیل تعارضات بالا در مناطق زاگرسی حفاظت کمتر است.
فرهادی نیا با اشاره به اینکه حیوانات وحشی در گشت و گذار روزانه گاهی از مرزها و قلمروی تحت حاکمیت خود خارج می شوند و به دست انسانها کشته می شوند تاکید کرد: 50 هزار هکتار مرز قابل توجهی برای زیستگاه یک پلنگ است اما در ایران این مرز رعایت نمی شود. چون هم دام وجود دارد و هم انسانها در تردد میان این قلمرو هستند. طبیعتا اتفاقاتی که می افتد نیاز به آموزش مردم دارد.
در گوشه تصویر مردی در حال جمع آوری هیزم برای آتش زدن لاشه پلنگ کشته شده است
وی تاکید کرد: در هیچ جای ایران تا اکنون هیچ گاه پلنگی انسانی را نکشته است و گزارشی در این باره داده نشده است اما پلنگها گاهی از قلمرو مادری رانده می شوند و یا دام و انسان بی اندازه به آنها نزدیک می شوند و گاهی دست به شکار دام اهلی می زنند و مردم نیز آنها را از بین می برند. با این حال وقتی پلنگ کشته می شود قلمرو برای پلنگ بعدی آماده می شود و این چرخه ادامه دارد.
به گفته این پژوهشگر حیات وحش چند کار باید نجات حیات وحش انجام شود که مهمترین آنها آگاهی دادن به مردم است و بعد اگر هزینه های وارده از سوی حیات وحش به مردم بالا است خسارت آن از سوی دولت پرداخت شود. اگر مردم بدانند این چرخه حیات با رعایت الزامات زیست محیطی و حفاظت از دامشان روند مساعد تری برای زندگی خودشان است هرگز دست به کشتار پلنگها نمی زنند.
دیده بان حقوق حیوانات: محمدعلی الله قلی عضو هیئت مدیره کانون محیط بان در گفتگو با خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران گفت: این پرندگان مهاجر از نوع خوتکا ابر و سفید، فیلوش، خوتکا معمولی، کله سبز و نوک پهن هستند که بدلیل نبود دامگاه و آب در زمینهای کشاورزی این پرندگان اطراف منطقه پخش شده و براحتی شکار می شوند.
وی افزود: فرود این تعداد پرنده در این فصل سال غیر منتظره است که دلیل آن می تواند شرایط جوی و بارندگی های اخیر باشد که در چند روز اخیر این پرندگان در دسته های چند صدتایی به وفور در منطقه مشاهده شدند که تعداد آنها به 3 هزار قطعه می رسد.
وی با انتقاد از محیط زیست فریدون کنار که بدون هیچ ممانعتی از شکار این پرندگان جلوگیری نمی کند، تصریح کرد: سالهاست که این پرندگان مهاجر اعم از قوهای مهاجر خوتکا، فیلوش و … توسط افراد فرصت طلب شکار می شوند.
وی ادامه داد: اگر محیط زیست بر شکار این پرندگان کنترلی ندارد حداقل بر خرید و فروش آنها که براحتی در بازار ماهی فروشهای فریدون کنار به صورت موردی عرضه می شود، نظارت بیشتری داشته باشد و جلوی این تخلفات را بگیرد.
الله قلی با بیان اینکه همه ساله قتل عامی از پرندگان در منطقه حفاظت شده فریدون کنار، صورت می گیرد، خاطر نشان کرد: امیدواریم زمستان امسال هیچ قویی به سمت فریدون کنار نیاید زیرا سال گذشته افراد فرصت طلب (شکارچیان) با وجود تلاش محیط بانان منطقه باز هم دست به تخلفات عدیده ای زده اند قوها را زنده گیری کرده و به قیمت های کلانی می فروختند.
چنانچه این روند ادامه پیدا کند بعضی از انواع پرندگان چون قو و فلامینگو را نخواهیم داشت.
دیده بان حقوق حیوانات: معاون شهردار دزفول از اجرای طرح “مرگ ترحمآمیز” سگهای ولگرد در دزفول خبر داد و گفت: این طرح برای نخستینبار در دزفول اجرا میشود.
به گزارش فارس محمدرضا دبیرزاده اظهار داشت: در این روش حیوانات بدون احساس درد بیهوش شده و با تزریق سم معدوم میشوند.
وی با اشاره به نحوه اجرای این طرح افزود: سگهای ولگرد توسط گروههای مجهز این شهرداری به صورت هفتگی با استفاده از تله و قفس مخصوص زندهگیری شده و به محلهای نگهداری موقت منتقل میشوند تا در سالن اتلاف با تزریق سم وریدی سولفات منیزیوم دچار ایست قلبی شوند.
دبیرزاده با اشاره به طرح پیشین شهرداری دزفول در مبارزه با سگهای ولگرد سطح شهر تاکید کرد: قبلا از روشهای تیراندازی و مسموم کردن سگها استفاده میشد که باعث بروز رعب و وحشت در میان شهروندان و آلودگی محیطی شده و سایر سگها را پراکنده میکرد.
وی در توضیح جزئیات مرگ با ترحم سگهای ولگرد افزود: پس از جمعآوری و زندهگیری سگهای ولگرد یا بدون صاحب، آنان به محل نگهداری موقت منتقل میشوند تا پس از برخی معاینات دامپزشکی، سگهای آلوده و بیماریزا معدوم شده و اجساد آنها به روش بهداشتی امحا شوند.
وی در توضیح اهداف اجرای این طرح گفت: کمک به پیشبرد طرح جامع توسعه شهر، رعایت مسایل توسعه پایدار، رعایت موازین زیست محیطی و بهداشت عمومی شهر، کنترل بیماریهای قابل انتقال بین حیوان و انسان و ارتقای سطح آگاهیهای عمومی در خصوص رعایت اصول بهداشتی در مواجه با حیوانات مزاحم (با اولویت سگهای ولگرد) از جمله این اهداف است.
دیده بان حقوق حیوانات: مسوولان حفاظت از محيط زيست به تازگي لاشه هفت كرگدن ديگر را در يك پارك خصوصي و يك حفاظتگاه طبيعي در آفريقاي جنوبي پيدا كردهاند.
به گزارش سرويس «محيط زيست» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، مقامات اين كشور اعلام كردند: با كشف لاشههاي جديد، آمار كشتار غيرقانوني كرگدنها در سال جاري ميلادي (2012) در اين منطقه به بيش از 300 مورد رسيده است.
به گزارش شينهوا، لاشه پنج كرگدن در پارك خصوصي «زيراست بوراكالالو» و لاشه دو كرگدن ديگر در حالي كه شاخهايشان بريده شده بود در منطقه ماريكانا كشف شد. ويشو نايدو، سخنگوي واحد ويژه مقابله با جرايم حيات وحش موسوم به Hawks در آفريقاي جنوبي تاكيد كرد كه جستجو براي پيدا كردن عاملان اين جنايت آغاز شده است.
بر اساس اين گزارش، آفريقاي جنوبي هم اكنون زيستگاه 22 هزار كرگدن سياه و سفيد است كه تقريبا 93 درصد از كل جمعيت كرگدنهاي زنده دنيا را شامل ميشود.
دیده بان حقوق حیوانات: اندک زمانی از کشته شدن خرس سیاه ایرانی در کوههای بم نگذشته که خبر میرسد یک خرس قهو ای این بار در دامنههای سهند کشته شده است. این خرس نیز توسط افراد محلی کشته شده است. این هشتمین خرسی است که ظرف یک سال گذشته کشته می شود.
به گزارش خبرگزاری میراث فرهنگی در روزهای پایانی تیرماه، یک خرس قهوه ای در دامنه های سهند توسط افراد محلی کشته شد. این هشتمین خرسی است که طی یک سال گذشته کشته شدن آن گزارش شده است. مسوولان محیط زیست استان آذربایجان شرقی می گویند که متخلفان دستگیر و در زندان مراغه هستند.
گزارش های مردمی از استان آذربایجان غربی حاکی از آن است که یک خرس قهوه ای در دامنه کوه های سهند کشته شده است. این خرس به ضرب گلوله افراد محلی کشته و پوست آن کنده شده است.
«بیوک رئیسی»، مدیرکل اداره محیط زیست استان آذربایجان شرقی در گفت و گو با CHN با تایید این خبر گفت: «سه تن از متخلفانی که اقدام به کشتن خرس کرده بودند دستگیر شده و هم اکنون در زندان مراغه هستند.»
به گفته او، بر اساس تماس های مردمی از منطقه ییلاق یوردی که حکایت از کشته شدن یک خرس توسط مردم محلی داشت، یگان حفاظت محیط زیست به منطقه اعزام شد و در پی آن متخلفان دستگیر شدند.
در عکس هایی که توسط افراد محلی از ماجرای کشتن خرس و کندن پوست آن منتشر شده است، هفت مرد و تعدادی کودک دیده می شوند. به گفته رییس اداره کل محیط زیست استان آذربایجان، تنها سه نفر از این مردان دستگیر شده و در زندان هستند.
خرس های قهوه ای بیشترین تعداد خرس های کشته شده در ایران هستند. ظرف یک سال گذشته 7 خرس قهوه ای در مناطق مختلف ایران کشته شده اند.
یکی از دردناکترین موارد کشتار خرس قهوهای طی یک سال گذشته، میانههای مرداد سال 90 در سمیرم اتفاق افتاد. فیلمی که از این کشتار منتشر شد نشان میداد که قاتلان پس از کشتن خرس مادر شکم دو توله خرس را پاره کرده و آنها را به این شیوه به قتل رساندهاند.
در شهریور ماه سال 90 نیز مورد دیگری از کشتار خرس قهوهای در ایران اتفاق افتاد. در شهرستان کجور، خرسی قهوهای با کارد قصابی ذبح شد. شیوه کشتار این خرس نشان میداد که خرس بابت استفاده از گوشت و پوست کشته شدهاست.
در اردیبهشت 90، یک خرس قهوهای در منطقه کیاسر مازندران با صورتی پر از ساچمه پس از چهار روز رها شدن در آب رودخانه کشته شد. گفته میشود که این خرس بابت خوردن سیب و شکستن شاخههای درختان یک باغ حوالی کیاسر به این شیوه کشته شدهاست.
در شهریور سال 90 در شهرستان سراب نیز خرسی خشمگین به جای استفاده از تیرهای بیهوش کننده، توسط ماموران محیط زیست کشته شد.
اتحادیه جهانی حفاظت در گزارش سالیانه خود از وضعیت حیات وحش جهان نام خرس قهوهای ایران را از سال 2004، در فهرست گونههای «در معرض تهدید» قرار داده است. از سوی دیگر شورای عالی محیط زیست نیز از سال 1378 خرس قهوه ای را در زمره حیوانات حمایت شده و حفاظت شده در ایران معرفی کرده است.
دیده بان حقوق حیوانات: خبر کشته شدن یک خرس قهوه ای در ارتفاعات سهند در حالی منتشر شد که سایت اطلاع رسانی سازمان حفاظت محیط زیست تنها از برگزاری همایش شکارچیان همیار محیط زیست خبر داده است. مدافعان حقوق حیوانات می گویند شیوه سهل انگارانه برخورد سازمان با شکارچیان، افراد را برای شکار حیوانات در معرض خطر گستاخ کرده است.
به گزارش خبرگزاری میراث فرهنگی یک عضوی دیده بان حقوق حیوانات در گفت و گو با CHN در انتقاد به نقش و شیوه برخورد سازمان محیط زیست در قبال شکار حیوانات میگوید: «وقتی سازمان محیط زیست از برگزاری همایش شکارچیان همیار محیط زیست خبر میدهد و در واقع شکارچیان را به عنوان همیاران محیط زیست معرفی میکند، طبیعی است که در عرض 18 روز خبر کشته شدن دو خرس در ایران منتشر میشود و اتفاقی نمیافتد.»
به گفته این فعال حقوق حیوانات این نشان میدهد که سازمان محیط زیست توان مقابله با شکارچیان و مدیریت آنها را ندارد و در واقع به جای حفاظت از محیط زیست، در نقش سال 1335 خود به عنوان سازمانی برای شکاربانی ماندهاست.
او تاکید کرد: «رسالت سازمان محیط زیست ایجاب میکند که در برابر شکارچیان، چه مجاز و چه غیرمجاز بایستد اما به جای این برخورد، شکارچیان را به عنوان همیاران محیط زیست معرفی میکند.»
به گفته این فعال محیط زیست، طبیعی است هنگامی که هیبت سازمان محیط زیست از بین رفته است و تمام جریمه برای شکار حیوانات به ارقام ناچیزی محدود است، در فواصل زمانی کوتاه خبر از کشته شدن حیوانات در معرض خطری مانند خرس سیاه و قهوهای منتشر شود و شکارچیان آن قدر گستاخ باشند که از ماجرای شکار فیلم و عکس تهیه کنند.
آخرین خبرها از کشته شدن یک خرس قهوه ای در بلندیهای سهند حکایت دارد. پوست این خرس پس از کشته شدن کنده شده و شکارچیان با لاشه خرس عکس گرفته و منتشر کردهاند. مسوولان محیط زیست استان آذربایجان شرقی از دستگیری شکارچیان متخلف و به زندان انداختن آن ها خبر دادهاند.
دیده بان حقوق حیوانات: “رییس منطقه حفاظت شده لشگردره در شهرستان ملایر، شب گذشته در حین انجام ماموریت و گشت زنی در مواجهه با شکارچیان متخلف به ضرب گلوله به شهادت رسید.”
این خبری بود که دیروز بر روی خروجی سایت ها و خبرگزاری ها قرار گرفت تا بار دیگر داغ دل دوستداران و دل نگرانان محیط زیست ایران تازه شود.
این اولین بار نیست که محیط بانان کشورمان هدف تیر شکارچیان قرار می گیرند و سبز محیط زیست را به خونشان سرخ می کنند.
تازه این تنها یک سوی ماجراست و در دیگر سو ، تا کنون برخی محیط بانان که در دفاع از محیط زیست ، با شکارچیان مهاجم درگیر شده اند ، با پرونده های سنگین کیفری مواجه شده اند و حتی گاه حکم قصاص و اعدام هم برایشان صادر شده است.
به گزارش عصرایران واقعیت این است که محیط زیست ایران با سرعتی باور نکردنی در حال تخریب است. بیابان زایی ، جنگل سوزی و درخت بری ، خشک شدن دریاچه ها و تالاب ها ، از بین رفتن مراتع و زیستگاه های طبیعی و … ، همه و همه خبرهای بدی هستند که دارند عادی می شوند و این در حالی است که جایگزینی آنها یا اساساً غیر ممکن است و یا دهها و صدها سال به طول می انجامد.
در چنین شرایطی ، گروهی از شریف ترین انسان های این سرزمین ، وظیفه محیط بانی را بر عهده گرفته اند و شب و روز ، در نبرد با قاتلان محیط زیست هستند ، قاتلانی که مجهز به سلاح هایی از تبر و اره برقی گرفته تا تفنگ های شکاری اند و به چیزی جز منافع و هوس های خود نمی اندیشند.
دراین میان ، آنچه جای تأمل دارد این است که هنوز در کشور ما ، شکار با مجوز قانونی هم انجام می شود و همه ساله ، تعداد زیادی ، بدون آن که نیازی به شکار داشته باشند ، صرفاً برای تفریح و خوردن گوشت شکار ، مجوز شکار می گیرند و به جان طبیعت و حیوانات می افتند!
زمانی ، شکار یک شغل و محلی برای درآمد برخی افراد بود ولی امروز ، عموماً چنین چیزی وجود ندارد و یا اگر هم باشد ، بسیار نادر است و دیگر شغلی به نام شکارچی وجود رسمی ندارد.
از این رو ، می توان گفت که همه یا دستکم اکثر کسانی که مجوز شکار می گیرند ، به دنبال تفریحی به نام کشتن حیوانات هستند ؛ آن هم در شرایطی که ذخایز زیستی کشور در معرض تهدیدهای جدی اند و بیم آن می رود که بسیاری از گونه های حیوانی در آینده ای نه چندان دور ، به طور کامل منقرض شوند کما این که تا کنون نیز در موارد متعددی مانند شیر ایرانی و ببر مازندرانی چنین شده است و نام این حیوانات را فقط در کتاب ها می توان خواند و حسرت خورد.
هر چند در مجوزهای صادره برای شکار ، محدودیت هایی نیز قید می شود (مانند محدودیت تعداد پرندگانی که شکار می شوند) اما صدور همین مجوزها ، برگ سبز و ورودیه شکارچیان به مناطق زیست حیوانات و زمینه ساز سوء استفاده هایی مانند شکار گونه های ممنوع یا شکار بیش از حد مجاز است. در حالت بدتر نیز گاه درگیری هایی بین شکارچیان مسلح و محیط بانان به وجود می آید که آخرینش همین موردی است که منجر به شهادت یکی از حافظان محیط زیست کشور شده است.
به نظر می رسد وقت آن رسیده باشد که صدور پروانه شکار به طور کلی برچیده شود و مجوز تفنگ شکاری نیز فقط به کسانی داده شود که نیاز واقعی به آن دارند ، مانند کشاورزانی که خود یا زمین هایشان در معرض حمله حیوانات جنگلی هستند ، آن هم نه برای شکار که برای دفاع.
واقعاً چه لزومی دارد که فلان شهروند که مثلاً کارمند یا بازاری است ، تفنگ شکاری داشته باشد و هر سال هم مجوز شکار بگیرد و راهی جنگل های شمال شود و سکوت جنگل و آرامش حیوانات آن را با شلیک های مرگبارش بشکند و موجودات زنده را بکشد تا به قول خودش تفریحی کرده و کبابی خورده باشد و با قربانیانش عکس یادگار بگیرد؟!
هر چند حتی در صورت برچیده شدن بساط غیرانسانی صدور مجوز شکار ، نبرد متعرضان به طبیعت و محیط بانان ، پایان نمی یابد و همچنان عده ای فرصت طلب وجود خواهند داشت که متکبرانه به جان طبیعت بیفتند ، اما لغو کامل قانونی بودن شکار و عدم صدور مجوز شکار ، می تواند گامی در جهت کاستن از درگیری ها و حفاظت از محیط زیست باشد و زمینه بسیاری از سوء استفاده ها را از بین ببرد.
…و پایان این یادداشت ، تقدیم احترامی عمیق است به روح همه شهدایی که جان خود را بر سر حفاظت از محیط زیست ایران گذاشتند.
دیده بان حقوق حیوانات: در حالی که حمله گرگهای گرسنه به روستاییان این روزها در استان خراسان جنوبی شدت یافته اما محیط زیست حاضر نیست در این زمینه به مردم شفاف پاسخ دهند.
به گزارش خبرگزاری فارس از بیرجند، سال گذشته بود که خبر حمله گرگهای پلاکدار محیط زیست به دامهای مردم منطقه نوغاب خور خوسف در برخی از رسانهها منتشر شد و محیط زیست آن را تکذیب کرد.
حال چند ماه بعد از این رویداد مردم روستاهای گازار از حمله گرگهای گرسنه و البته پلاکدار به دامهایشان خبر میدهند.
هرچند هفته گذشته صدا و سیمای خراسان جنوبی گزارشی از حمله گرگها به دامها پخش کرد اما این گزارش با پاسخ جالب حمیدرضا صالحی مدیرکل محیط زیست استان همراه بود.
اجازه شکار گرگها را نمیدهیم
مدیرکل محیط زیست خراسان جنوبی در این باره گفت: ما مسئول حمله گرگها به دام مردم نیستم و اجازه کشتار گرگها را هم نمیدهیم.
حمیدرضا صالحی در حالی به مردم پیشنهاد داد گرگها را زنده بگیرند و تحویل محیط زیست بدهند که گرگهای گرسنه حتی به مردم حمله میکنند.
ابهام در پرداخت خسارت میلیونی دامداران
مدیرکل محیط زیست خراسان جنوبی بدون اینکه بگوید مسئول پاسخگویی خسارت میلیونی به برخی دامداران کیست، افزود: هر کسی، گرگی را بکشد جریمه میشود.
مدیرکل محیط زیست خراسان جنوبی که پیش از این نیز حمله گرگهای پلاکدار محیط زیست در دیگر نقاط استان به دامها را تکذیب کرده بود، گفت: مقصر اصلی تلف شدن دامها در حمله گرگها خود مردم هستند زیرا باید دامدار فضای استاندارد، سگ گله و چوپان آموزش دیده داشته باشد.
دیده بان حقوق حیوانات: مطلبی که در ادامه می خوانید حاوی هیچ گونه مزاحی نیست. توجیه شکارچیان است برای کشتن ارزشمند ترین نمونه های جانوری این مرز و بوم با هدفی که به صراحت بیان شده: به وجد آمدن از کشتن یا دیدن جسد! متاسفانه مقایسه جانوران با سیب در حال گندیدن، هرس حیات وحش و سایر توجیهات منتج از سطح پایین آگاهی، توسط این افراد در بسیاری از رسانه ها مطرح و منتشر می شود. دقت بفرمایید که واژه هایی چون دکتر و مهندس جزء نام این افراد نیست و دلیل انتشار آن در یک متن مربوط به شکار بر ما پوشیده است.
چرا تروفه؟
مهندس مجيد موسی خانی
چرا تروفه؟ شكار تروفه به چه معناست؟ و شكار تروفه چگونه ميتواند به افزايش جمعيت يك گونه كمك كند؟
اينها و امثال اينها سوالهايی است كه دائماً از سوی برخی شكارچيان و دوستداران طبيعت مطرح ميشود. آيا شكار تروفه به حيواني اطلاق ميشود كه سالهايی از زندگي خود را سپري كرده و فرصت كافي برای ابراز وجود در ميان جمعيت و نسل خود را داشته است؟ و يا اينكه از نظر ميزان رشد شاخ، جمجمه و يا دندان، به حد مطلوب و يا فراتر از معمول رسيده باشد؟ و يا از نظر سنی رو به كهولت باشد؟ و آيا شكارچی ورزشی می داند كه با شكار و حذف اين حيوان مسن و يا پير، عرصه را براي جوانترها و ابراز وجودشان باز می كند و به عبارتی جمعيت آن نسل را هرس می كند؟ و اين ميراث طبيعی و شكوه خلقت را در موزه خصوصی و يا عمومی، ساليان سال حفظ می كند؟
و امّا برای شكافتن اين موضوع و نگرش ديدگاههای مختلف، بر آن شدم تا از برخی صاحب نظران در زمينه حياتوحش و شكار بپرسم: چرا تروفه؟
دكتر هدايتاله تاجبخش:
تروفه به يك گونه ممتاز اطلاق میگردد، هدف بر اين است كه شكارچيان تا آنجا كه بتوانند به دنبال شكار ممتاز، مسن و نر باشند و بدين ترتيب به حيوانات جوان و يا ماده لطمهای وارد نشود. در واقع رواج شكار تروفه میتواند به حفظ حيات وحش كمك كند، كه اين صحبت ما تنها نيست، بلكه نظر جهانيان است و كلوپهايی نظير C.I.C و Rowland ward، ساليان سال است كه به ثبت تروفهها مشغولند و ساليانه جلسههايی جهت فروش برخي تروفهها برگزار ميكنند، كه با قيمتهاي بالايي خريد و فروش ميشوند. بنده به عين ديدهام كه كشورهای پيشرفته نظير آمريكا، از طريق ترويج شكار تروفه (تروفهبازی) چه خدمتی به حيات وحششان كردهاند. و حدود سالهای 50-49 كه به ايران بازگشتم، با كمك افرادی همچون منوچهر رياحی، اسكندر فيروز، اماناله جهانبانی، و… به تشويق و ترويج شكار تروفه پرداخته و در سال 1352 نمايشگاهی بزرگ كه از چندين هزار تروفه تشكيل شده بود بر پا كرديم.
مهندس افشين كرمی:
برابر تعريف C.I.C، شكار به معني بهرهبرداری پايدار از حياتوحش است. كه اين تعريف مورد پذيرش مجامع زيست محيطی نيز هست و در واقع شكار تروفه به شكار پيری اطلاق میشود كه براساس اندازة شاخ و يا پوست و يا دندان ارزيابی ميشود و حتی به نظر برخی نيز عمل شكار تروفه مترادف با هرس جمعيت برای پويايی بهتر و جوان شدن جمعيت حياتوحش است، ليكن اين سوال مطرح ميگردد؛ با وضع فعلی، جمعيت حيات وحش كشور به حدی رسيده است كه بتوان تعدادی را هرس نمود؟ و آيا میتوان تروفهای با شاخص و معنای واقعی آن يافت يا خير؟ به نظر شما آيا میتوان شخصي را كه قوچ البرزی و يا اوريال و يا كل با طول شاخ 60 و يا70 سانتیمتر زده است، شكارچي تروفه اطلاق كرد؟
لذا با توجه به روند كاهش جمعيت حياتوحش كه دلايل مختلف داشته (به نوبه خود جای بحث دارد) آموزش شكارچيان به انجام شكار تروفه توسط كانونهاي شكارو نيز ورود بخش خصوصی علاقمند به حفظ طبيعت و حياتوحش به مشاركت در مديريت مناطق و استفاده از قرقهاي اختصاصی جهت امر شكار، موجب پايداری بيشتر جمعيت حياتوحش در ساير مناطق گشته و فعل شكار نيز تحت ضوابط خاص خودش فقط در قرقهای اختصاصی صورت ميگيرد.
سرهنگ سيد بهزاد يوسفی:
كلمه تروفه ريشه لاتين دارد و به معنای هديه، جايزه و اثری ماندگار كه نشانه افتخار است، تعبير ميشود. و به عبارتی به آنچه كه از يك حيوان باقی می ماند، مثل شاخ و پوست و جمجمه اطلاق ميگردد. و اين آثار زيبا و باشكوه را در معرض ديد عموم قرار می دهند و ركوردگيری، ثبت و مسابقهها انجام می شود، كه ممكن است جايزه نيز به آن تعلق گيرد كه همان نشان موفقيت و يادبودهاست. البته حقيقتاً شكار تروفه يكي از معدود ورزشهايی است كه چيزی بالاتر از فيلم و عكس از آن بهيادگار باقی می ماند و آن همان پوست، شاخ و يا جمجمههاست و هميشه به عنوان يك شاخص محكم و مسجل جهت شركت در مسابقات، ماندنی است. به نظر بنده، تروفه تنها به حيوان پير اطلاق نمی گردد، زيرا ممكن است گاهی حيوان در سنين جواني به حد مطلوب و ممتاز رسيده باشد. اگر شكار تروفه طبق ضوابط آماری دقيق و كارشناسی و اصولي انجام شود، به مفهوم واقعی كلمه میتواند هرس حيات وحش باشد.
دكتر اميرحسن مظهری:
تروفه يعنی تحفه؛ چيزی كمياب و نادر. تروفه؛ حيوان نر و پيری است كه به علت هوش، قدرت و تجربه توانسته خود را تا اين سن و سال حفظ كند و اين حيوان باهوش برای رسيدن به اين سن و سال، مسائل سختی را سپری كرده، پس شكار آن بسيار سختتر و هيجانانگيزتر است، زيرا شما با يك حيوان عادي روبرو نيستيد. علاوه بر اينها تبديل شدن يك حيوان به تروفه؛ ژن خوب، تغذيه مناسب، آرامش و مقدار زيادی شانس را می طلبد. ضمن اينكه يك شكار تروفه ابهت بيشتري دارد و از نظر بقاء و ادامه نسل فايده چندانی ندارد و ممكن است كه باعث شود ژنهای سالم و جوان به باروری نرسند و در نهايت هم در گوشهای از طبيعت از بين بروند. پس چه بهتر كه اين آثار طبيعي ملّي دچار زوال نشده و در موزههای خصوصی و عمومی محفوظ بماند. ضمناً در صورت شكار تروفههای ركورد در سطح جهاني، می توان قابليتهای طبيعي كشور را به جهانيان معرفی كرد. بنا به دلايل فوق، شكار حيوان ماده و يا جوان، بنده را هيچ وقت به هيجان نياورده و شخصاً هميشه به دنبال شكار تروفه بودهام. به عبارت ديگر شكار تروفه مانند چيدن ميوههای رسيده يك باغ است و تصديق می كنيد كه اگر اين ميوهها را نچينيد، به زمين افتاده و می گندد و زحمات باغبان و باغدار به هدر رفته، كه اين خود يك نوع كفران نعمت محسوب میشود.
مهندس بهنام بلمكی:
استحصال تجاری و تفرجی از حيات وحش يكی از موضوعات حساس و بحثانگيز روز است. اين كه شخصي شكار حيوانی را از نظر اخلاقي مجاز بداند يا خير، بستگي به ديدگاه آن فرد نسبت به حيات دارد و ربطي به آنچه كه روی زمين میگذرد، پيدا نمیكند و امّا يك بحث منطقي و اخلاقي هم وجود دارد و آن اينكه شكار ورزشي در وهله اول بايد به گونهای باشد كه بهرهبرداری به صورت پايدار تضمين گردد. در واقع حياتوحش محصولی است كه می توان هر ساله از آن برداشت نمود، بدون اينكه به توليد آن در آينده لطمهای وارد شود. يك راهكار عملی براي نيل به اين مقصود تشويق شكارچي ورزشی به صيد تروفه است. حذف جانوري كه در واپسين سالهای عمر است و در عين حال از ديد زيباشناختی انسان، به زيباترين حالت ممكنه و از لحاظ نقش و كاركردش در طبيعت به حداقل كارايی رسيده است، در واقع مصداق يك تير و دو نشان است. شكار تروفه به تحريك جمعيت براي توليد محصول و افزايش پويايی و سلامتی می انجامد و از لحاظ مبانی مديريت حيات وحش، بهترين گزينه جهت پيشنهاد به جامعه شكارچی است.
منبع: کانون شکار, تیراندازی و دوستداران طبیعت ایران
دیده بان حقوق حیوانات: کشتار سالانه فوک ها در کانادا اغاز شده است و پس از سال ها کشتار، دیدن ادامه این ظلم بی حد بسیار دشوار است. نگاهی به آمار و اعداد، این سختی را دو چندان می کند چرا که آمار بیانگر حقیقتی تلخ است. مثلا:
حقیقت دیگر این است که تعداد بی شماری بچه فوک به دلیل گرمایش جهانی و ذوب شدن سریع یخ ها تلف شده اند ولی در عین حال دولت کانادا به سیل کش ها اجازه می دهد هر آنچه از بچه سیل های جان به در برده که یافتند را بکشند. اگر مایلید از این رخداد های غیر قابل پذیرش بیشتر بدانید روی تصویر زیر کلیک کنید تا آن را در اندازه وقعی ببینید.