دسته: وبلاگ

  • نامه سرگشاده ی محمد تاجران به اینانلو؛ یادی از عباثی که یادش داغ بود/ وبلاگی میهمان

    نامه سرگشاده ی محمد تاجران به اینانلو؛ یادی از عباثی که یادش داغ بود/ وبلاگی میهمان

    Animal-Rights-Watch-ARW-7320

    دیده بان حقوق حیوانات/ محمد تاجران*: سلام جناب اینانلو
    من محمد تاجران هستم، همون رفیق عباث جعفری که بعد از حادثه دیدنش ۳ ماه به دنبالش میگشت توی نپال.
    از عباث گاهی در مورد شما حرف هایی شنیده بودم و بعضی‌ از گفته‌هایتان در مورد عباث بعد از حادثه دیدنش خیلی‌ با چیزی که از عباث شنیده بودم تناقض آشکاری داشت اما چون دیگر عباثی نبود که حقیقت را بدانم و بازار دوستی‌‌ها و ارادت‌ها به عباث گرم بود در پی‌ اون حادثه و هر کسی‌ در پی‌ بافت کلاهی بود از نمد به آب رفته عباث و شما هم به حق کم نگذاشتید.
    آنقدر گفت‌هایتان برام مهم نبود که زحمت بکشم و چند خطی‌ بنویسم و بنا به روحیه خود عباث که بنای پاسخ دادن به هر چیزی را نداشت سکوت کردم.
    اما گویا این همه سکوت از طرف همه اهالی طبیعت گردی و محیط زیست شما رو به این توهم انداخته است که گویا اینجا قحط الرجال است و شما تنها مرد این میدان!!!
    راستی‌ هرگز به این مساله فکر کرده اید چرا کسی‌ نمی‌گوید که محمد درویش را به جرم شکار گرفته اند؟
    اما به دلیل اینکه اینبار ساکت نشستن خود ظلمی است به محیط زیست و فرهنگ ایران چند خطی‌ برایتان نوشتم!! اگر الان هم آرش نور آقایی دلگیر از رفتار زشت شما تصمیم به دوری نمی‌گرفت باز ساکت بودیم و مینشستیم و می‌خندیدیم به بازی‌های کودکانه شما!! اما به قول سعدی ساکت نشستن به وقت سخن گویی خود ظلمی است و به یادگار چند خطی‌ برایتان نوشتم که بدانید ما اهالی طبیعت گردی و محیط زیست آنچنان که شما میپندارید نادان نیستیم که هر حرف بی‌ ریشه ا‌ی‌ را بپذیریم!! و شما مسلما هر آنجایی که مورد احترام باشید در میان طبیعت گردان و فعالان حقیقی‌ محیط زیست جایگاهی آنچنان که خود میپندارید ندارید!
    به نام زدن ایده حضور یوز در برزیل و بهره‌‌برداری زشت از (بر این واژه تأکید می‌کنم چون چیزی غیر از آن‌ نیست!!) آن در حضور مردم ایران را شاید بتوان زیر سبیلهای درشتتان رد کرد ولی‌ آنچه که انسان‌ها را در تاریخ ماندگار می‌کند سلامت رفتارشان است که گویی شما چندان بهره ا‌ی‌ از آن نشان ندادید!! (حداقل در این مورد و آنچه که من از عباث می‌دانم!).

    بگذریم… کلام کوتاه می‌کنم که وقت بنده و همه آنهایی که در حوزه گردشگری و طبیعت کار میکنند ارزشمند تر از آن‌ است که صرف پرداختن به این موضوع گردد.
    تنها امید دارم که آرش عزیز صبورانه این کودکی و جاه طلبی شما را نادیده بگیرد و همچنان عاشق به راهی‌ که در پیش گرفته است برای اعتلای این سرزمین (منظور جائی‌ است که سهم شما از آن‌ نان است و سهم عاشق‌های آن‌ خون دل!) ادامه دهد که شما را نمیدانم ولی‌ ما و این سرزمین به امثال آرش هنوز خیلی‌ نیاز مندیم!

    متأسفانه برای رفتارتان احترامی قائل نیستم!!
    محمد تاجران

    *برج سینا

    تحریریه دیده بان: یاد عباثِ آزادکوه یا همان عباث جعفری، طبیعت رویی که خیال آمدن نداشت را گرامی میداریم.

    _____________________________

    غیرت، توصیه اسماعیل میرفخرایی برای آنان که پشت صحنه بدنبال کباب کردن گوشت شکارند!

    مناظره شکار/ فیلم

    مناظره تلویزیونی شکار/ تصویری

    رسانه ملی و آگهی رپرتاژ شکارچی پیر/ باز هم اینانلو خود را کارشناس خواند و منتقدان را به باد تمسخر گرفت

    ناصر کرمی هم تایید کرد اینانلو دروغ گفته است!

    اپورتونیست‌های زیست محیطی و شنگول و منگول وارونه!/ ادامه عکس العمل ها به دروغ گویی های شکارچی پیر

    باز هم خداوند این کشور را از دروغ و خشکسالی دور نگه دارد!/ در ادامه دروغ گویی های شکارچی پیر

    خوش خدمتی مجری نچسب «ورزش و مردم» به دروغگویی اینانلو/ مزاح کودکانه شفیع و اینانلو با «یوزپلنگ پلو»!

    آرش نورآقایی: آرام شویم!

    چقدر تو بزرگواری مَرد!/ خداحافظی ایده پرداز اصلی درج نشان یوز بر پیراهن تیم ملی بعد از دروغ شکارچی

    دروغ رسمی شکارچی پیر در برنامه فوتبالی ۹۰/ سوء استفاده علنی از نا آگاهی هوامل برنامه ۹۰

    سقوط آزاد «محمدعلی اینانلو» با دروغ شاخدار در برنامه نود! + اسناد

    شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

  • زیستگاه امن میلیون ها ماهی در خلیج فارس در خطر است: رافائل بخواب که ما بیداریم/ وبلاگ میهمان

    دیده بان حقوق حیوانات/ محمد درویش: شاید هیچ کشتی غرق شده‌ای در بوشهر به اندازه‌ی رافائل شهرت و محبوبیت نداشته باشد؛ آن هم در شرایطی که بیش از 30 سال از غرق آن می‌گذرد! چرا؟ و حتی مهم‌تر از این چرا آن است که هیچیک از دوستداران محیط زیست و آبزیان بوشهر دوست ندارند رافائل اینک از آب به درآمده یا مجدداً لاشه‌اش جا به جا شود! چرا؟ یادداشت پیش رو به تحلیل این چرا می‌پردازد …

        هفته‌ی گذشته وقتی که برای شرکت در دومین همایش بین‌المللی خلیج فارس راهی بوشهر شده بودم، فرصتی دست داد تا با نمایندگانی از سمن‌های محیط زیستی (سازمان‌های مردم‌نهاد) استان هم گفتگو کنم. یکی از اصلی‌ترین درخواست‌های این فعالان محیط زیستی، عدم جابجایی پیکر غرق شده کشتی غول‌پیکر رافائل بود که ظاهراً هم‌اکنون در ژرفای 7 متری آب‌های ساحلی بوشهر ، جایی که فقط دو کیلومتر با نیروگاه اتمی این شهر فاصله دارد ، آرمیده است.

    کشتی رافائل در ساحل منهتن نیویورک

        اینکه چرا می‌خواهند رافائل را پس از سه دهه از آب بیرون بکشند، برمی‌گردد به ارزش سازه‌های فلزی آن که به گفته‌ی دکتر پروین فرشچی، معاون دریایی سازمان حفاظت محیط زیست تا 15 میلیارد تومان می‌ارزد؛ یعنی دست‌کم پنج برابر هزینه‌ای که باید برای بالاکشیدن کشتی و قطعه قطعه کردن لاشه‌ی آن پرداخت شود. امّا جالب‌تر، دلایل مخالفت دوستداران محیط زیست منطقه با این اقدام است. چرا که ایشان بر این باورند: اینک ساختار کشتی 276 متری رافائل در زیر آب، تبدیل به یک آشیان امن و مناسب بوم‌شناختی برای جانداران خلیج فارس شده و علاوه بر میلیون‌ها ماهی، گیاهان آبزی فراوانی هم در آن رشد و نمو کرده و چهره‌ای متفاوت، رازآلود و یگانه به آن بخشیده‌اند؛ به نحوی که خود تبدیل به یکی از جلوه‌ها و جذابیت‌های بوم‌گردی (اکوتوریسم) زیر آب برای غواصان علاقه‌مند شده و می‌تواند علاوه بر این، برای دانشمندان و پژوهشگران شیلات و محیط زیست دریایی از این منظر هم حایز اهمیت و ارزش باشد. مهم‌تر آن که وجود این لاشه‌ی غول پیکر در زیرآب، اجازه نمی‌دهد تا صیادان سودجو با استفاده از روشی غیرقانونی و مهلک به نام ترال ، تمامی اندوخته‌ی جانوری و گیاهی کف بستر خلیج فارس در این ناحیه را جارو زده و از میان بردارند.

    لاشه‌ی غرق شده رافائل در سواحل بوشهر (عکس از رامتین بالف)

        در نتیجه چنین انگیزه‌هایی سبب شده تا دوستداران محیط زیست، در هنگام بازدید پروین فرشچی از او بخواهند تا نظر معصومه ابتکار را به این موضوع جلب کرده و اجازه ندهد تا بوم‌سازگان (اکوسیستم) آسیب‌دیده‌ی خلیج فارس بیش از این آسیب بیند.
    نگارنده هم طی گفتگویی که با سردار فتح‌الله جمیری، فرمانده سپاه بوشهر داشت، مراتب نگرانی دوستداران محیط زیست بوشهر را به نامبرده منتقل کرد و وی قول داد تا از قدرت خویش استفاده کرده و اجازه ندهد تا این اتفاق رخ دهد. حتی ایشان گفت: با دوستان و همکارانش در نیروی دریایی ارتش (ارگانی که ظاهراً مالک کشتی بوده و می‌خواهد لاشه‌ی فلزی آن را از آب درآورده و بفروشد) گفتگو کرده و آنها را مجاب سازد تا از این اقدام صرفنظر کنند.

    لاشه‌ی غرق شده رافائل در سواحل بوشهر (عکس از رامتین بالف)

        خلاصه اینکه قصه‌ی غم‌انگیز کشتی مجلل و اشرافی رافائل که زمانی در دهه‌ی شصت میلادی به عروس مدیترانه و اقیانوس اطلس مشهور بود و در کنار برج‌های دوقلوی منهتن طنازی می‌کرد، اینک همچنان در بوشهر داغ است و نه‌تنها عکس‌ها و پوسترهای بزرگش بر سردر برخی از هتل‌ها و رستوران‌های شهر می‌درخشد، بلکه هنوز مردم این شهر از خرید عجیب دومیلیون دلاری محمدرضا شاه پهلوی در بهار 1356 شمسی یاد می‌کنند که به چه نیت آن کشتی عظیم را از ایتالیایی‌ها خرید و آنگاه حتی یکبار هم از آن استفاده نکرد!
    در واقع سال‌های پایانی حکومت وی در ایران، پر بود از اشتباهات تاریخی مردی مغرور که گمان می‌کرد قدرتمندتر و محبوب‌تر از او در منطقه وجود ندارد. به ویژه وقتی که آن سخن مشهورش در آرامگاه پاسارگاد را بر زبان راند و در اوج غرور گفت: کوروش بخواب که ما بیداریم. اما چندی بعد ناچار شد در پرده‌ی تلویزیون اعتراف کند که چندان هم بیدار نبوده و پیام انقلاب مردم ایران را بسیار دیر شنیده است!
    اینبار اما امیدوارم دوستداران آبزیان خلیج فارس، بیدار و هشیار بمانند و اجازه ندهند به هیچ بهانه‌ای پیکر آرمیده در خواب رافائل جابجا شده و تن زخمی خلیج فارس از این جراحت تازه، بیش از پیش آسیب ببیند.

    سردار فتح الله جمیری؛ فرمانده سپاه بوشهر که با دوستداران محیط زیست همراه است

        پسین گفتار:

        می‌گویند هنگامی که رافائل برای آخرین بار بندر جنووآ ایتالیا را به سمت ایران ترک می‌کرد، مردم ایتالیا با اشک این منظره را تماشا کرده و از دولت خویش ناخشنود بودند که چرا توان نگهداری از این غول زیبای دریایی را ندارد. سرنوشت تلخ رافائل، گویی پاسخی است به آن آه مردم زادگاهش! چرا که در ایران هم هرگز از این کشتی استفاده نشد و سرانجام هم مورد اصابت موشک‌های هواپیماهای عراقی قرار گرفته و غرق گردید … منتها شاید لاشه‌ی مغروق و آرام گرفته‌ی رافائل بتواند بیشتر و بهتر از آن روزها که عروس مدیترانه بود، دل زیستمندان دریایی را بدست آورده و سبب آمرزش روح سازندگانش شود! نه؟

    تومار دوستداران محیط زیست بوشهر که مخالف بیرون آوردن رافائل از زیر آب هستند

        نکته‌ی دوم این است که نگاه سودجویانه‌ی امروز به رافائل بی‌شباهت به وضعیت محیط زیست ایران نیست! همه می‌خواهند تا او را به یغما برده و به اصطلاح از این نمد، کلاهی برای خود به چنگ آورند و انگار هیچکس به آینده‌ای که در آن رافائل ( بخوان: طبیعت) نیست، نمی‌اندیشد.

  • آرش نورآقایی: آرام شویم!

    Animal-Rights-Watch-ARW-7158

    دیده بان حقوق حیوانات/ آرش نورآقایی*: دوستان محترم، همکاران عزیز، همراهان گرامی؛

    قبل از هر چیز، حمایت بی دریغتان را ارج می نهم و هیچ راهی برای جبران محبتهایتان نمی شناسم جز تلاش بهتر و بیشتر برای میهنی که همگان دوستش داریم.

    باید عرض کنم مطلبی را که دیشب با عنوان “چقدر تو بزرگواری مَرد!” در آدرس http://nooraghayee.com/?p=24113 نوشتم، دو مرتبه پنهان کردم ولی با درخواست چند تن از دوستان دوباره نمایش دادم. نوشتنش شاید از روی فشار عصبی بود که به بنده وارد شد، ولی پنهان کردنش به این دلیل بود که دوست نداشتم مساله جنبه شخصی پیدا کند.

    با اینکه در متن مذکور هیچگونه بی ادبی و بی نزاکتی نکردم و صرفا چند سوال مشخص پرسیدم که پرسش آنها را حق خودم میدانستم و میدانم، اما احساس میکنم که ادامه دادن به این بحث دور از منطق و البته مرام انسانی است.

    بنده هیچ کینه ای ندارم و حتی دیگر ناراحت هم نیستم. معتقدم پروژه “حضور یوزپلنگ آسیایی در جام جهانی” به این دلیل مشخص پیش رفت که با نشاط و همدلی همراه بود. اکنون احساسم این است که با وضعیت به وجود آمده این نشاط و همدلی از بین خواهد رفت.

    بنابراین از همه سروران گرامی استدعا می کنم دوباره به موضوع اصلی برگردیم و برای حفظ منافع کشورمان تلاش کنیم. اگر به قول دوستان رسانه ای قرار بوده که اطلاع رسانی صورت بگیرد، این اطلاع رسانی صورت گرفته. پس لزومی بر پافشاری نیست.

    شاید اکنون برخی از دوستان عزیزتر از جانم، از اینکه بنده در این زمینه پا پس می کشم، ابراز ناراحتی کنند. اما صادقانه بگویم که احساس خطر می کنم. شعار انسان دوستی نمی دهم، اما مثل روز برایم آشکار است که ادامه این بحث به صلاح هیچ کس نیست.

    اگر ما به حافظ افتخار می کنیم، پس سخن او را دریابیم: با دوستان مروت با دشمنان مدارا

    هنوز یوزپلنگ آسیایی در خطر است. هنوز محیط زیست به حمایت ما نیاز دارد.

    آنچه که نوشتم خواست قلبی بنده است، امیدوارم کسی را نرنجانم.

    دست همه سرورانم را میبوسم.

    * آرش نورآقایی | سایت شخصی.

    _________________________

    چقدر تو بزرگواری مَرد!/ خداحافظی ایده پرداز اصلی درج نشان یوز بر پیراهن تیم ملی بعد از دروغ شکارچی

    دروغ رسمی شکارچی پیر در برنامه فوتبالی ۹۰/ سوء استفاده علنی از نا آگاهی هوامل برنامه ۹۰

    سقوط آزاد «محمدعلی اینانلو» با دروغ شاخدار در برنامه نود! + اسناد

    شکارچی پیر به وقت عذرخواهی نیز پر مدعاست!

    حساسیت شکارچی خون ریز به بوی خون!/ پرده برداری شکارچی پیر از خوی ددمنشانه کشتن برای انتقام

    پاسخ دکتر فاضل به گستاخی های شکارچی پیر/ دشنه شکارچی و مدرسه دخترانه من!

    پاسخ گستاخانه شکارچی پیر به دکتر فاضل/ ما داریم اخته می‌شویم!

    خودبزرگ بینی شکارچی پیر با بیان نمایشی اقدامات خیر احتمالی/ استفاده از کارهای خیر به عنوان چماق!

    دلبری یک کارشناس از مرد سبیل کلفت و خشن!

    شکارچی پیر از «شرف ایرانیان» چه می داند؟/ تیغ و زنگی

    از «اینانلو»یی که می‌شناختیم تا «اینانلو»یی که نمی‌شناسیم!

    سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

    می توانم ۱۰۰ یوز به مسوولان نشان بدهم!/ ادامه ادعاهای طنزگونه در رسانه های رسمی

    دفاع از شکار در غیاب مخالفان شکار در مقر سازمان حفاظت محیط زیست!/ برای حفاظت حیوانات باید آنها را به خاک و خون کشید

     آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

  • چقدر تو بزرگواری مَرد!/ خداحافظی ایده پرداز اصلی درج نشان یوز بر پیراهن تیم ملی بعد از دروغ شکارچی

    چقدر تو بزرگواری مَرد!/ خداحافظی ایده پرداز اصلی درج نشان یوز بر پیراهن تیم ملی بعد از دروغ شکارچی

    Animal-Rights-Watch-ARW-7158

    دیده بان حقوق حیوانات/ آرش نورآقایی*: قبل از هر چیز عرض کنم که این آخرین نوشته بنده در رابطه با پروژه “حضور یوزپلنگ آسیایی در جام جهانی” است و رسما از این داستان خداحافظی می کنم. هرجور حساب می کنم می بینم که دیگر ارزشش را ندارد.

    به نظرم از اینجا به بعد اگر تصمیم گیری در رابطه با این پروژه در دست متخصصان محیط زیست باشد بهتر است. اگر این پروژه دستاوردی داشته، تقدیم به ایران و ایرانی و اگر اشتباه کردیم، رسما عذرخواهی می کنم.

    اما می ماند ابراز ارادتمندی بنده به یک مرد بزرگ!

    می خواهم بگویم واقعا مرد بزرگی هستید! زنده باد شما!

    فقط نمی دانم چرا،

    وقتی که در یکی از جلسات ماهیانه باشگاه هنر و طبیعت، از زبان “محمد درویش” و “هومن جوکار” گفته شد که اصل ایده از کجاست، چیزی را که امشب در برنامه نود گفتید، آن روز نگفتید؟ چرا وقتی من به “محمد درویش” گل اهدا می کردم، نگفتید آنچه را که امشب گفتید؟ چرا وقتی خودتان در محفل خودتان سخنرانی کردید، نگفتید که این ایده از شما بوده و نباید به اسم آرش نورآقایی تمام شود؟

    فقط نمی دانم  چرا،

    وقتی هومن جوکار در برنامه ۱/۶۱۸ می خواسته بگوید که اصل این ایده کجاست، به او گفتید لزومی ندارد که عنوان شود؟

    فقط نمی دانم چرا،

    در جلسات کارگروه که جمعا سه مرتبه در آن شرکت کردید، هر وقت که از بنده به عنوان ایده پرداز این جریان حرف زده می شد، موضوعی را که امشب در برنامه نود گفتید، نگفتید؟

    فقط نمی دانم چرا،

    این همه مدت که “محمد درویش” در مورد کل قضییه مطلب نوشته و هر مرتبه هم اسم بنده را عنوان می کرده، هیچ نگفتید؟

    فقط نمی دانم چرا،

    در روزنامه گُل که در تاریخ شنبه ۵ دی منتشر شده، چنین مصاحبه ای کردید؟

    سوال خبرنگار: این داستان قرار گرفتن تصویر پوزپلنگ ایرانی به عنوان نماد ایرانی روی پیراهن تیم ملی­پوشان در جام جهانی برزیل از کجا پیدا شد؟

    جواب شما: این برنامه کار یا پیشنهاد یک یا دو نفر نیست. یک کارگروه مرکب از افرادی از محیط زیست، فعالان محیط زیست، فدراسیون فوتبال و سازمان میراث فرهنگی به دنبال این برنامه بودند.

    (عین جملات منتشر شده در روزنامه گُل را اینجا نوشته ام)

    راستی چرا در جواب این خبرنگار نگفتید آنچه را که امشب در برنامه نود گفتید؟ چرا نگفتید که شما اولین نفر بودید و به صورت اتفاقی آرش نورآقایی دو روز بعد از شما این پیشنهاد را مطرح کرده؟ واقعا چرا نگفتید؟ واقعا چرا آنقدر صبر کردید تا طرح بر روی پیراهن ظاهر شود و بعد حقیقت را افشا کنید؟

    من از شما عذرخواهی می کنم که هستم! ببخشید واقعا!

    پی نوشت:

    ۱- وقتی خواستم در وادی فرهنگ کار کنم و برای دکتر “منوچهر ستوده” مراسم برگزار کنم، یکی آمد و به استاد ستوده گفت که نورآقایی دارد از اسم تو سوء استفاده می کند و به نام تو از مردم پول می گیرد.

    او که این را به ستوده گفت، با بنده دوست بود.

    ۲- وقتی خواستم در عرصه گردشگری کار کنم، یکی در کلاس های گردشگری که خودش و بنده درس می دادیم بنده را بی سواد خواند و نظر هنرجویان را نسبت به بنده منفی کرد.

    او که این را در کلاس گفت، با بنده دوست بود.

    ۳- وقتی خواستم در عرصه محیط زیست کار کنم، …

    ۴- می خواهم بگویم اگر همه چیز را رها کنم و بروم یک گوشه دور برای خودم بیل بزنم، آیا کسی هست که من ممکن است مزاحمش بشوم؟

    * آرش نورآقایی | سایت شخصی

    ______________________

    دروغ رسمی شکارچی پیر در برنامه فوتبالی ۹۰/ سوء استفاده علنی از نا آگاهی هوامل برنامه ۹۰

  • به کشتارچیان به جای ناسزا، آگاهی بدهید/ وبلاگ میهمان

    Animal-Rights-Watch-ARW-6921

    دیده بان حقوق حیوانات/ وبلاگ میهمان*: این که دوستداران محیط زیست و دوستداران حیوانات و خصوصا حیات وحش از دیدن صحنه ی کشته شدن یک جاندار توسط انسان زجر میکشند و ناراحت میشوند جای خود دارد اما شیوه ی برخورد با شخصی که این عمل را انجام داده می تواند دیدگاه شکار چی را عوض کند. بسیار اتفاق افتاده که یک شکارچی عکسی از شکار خود در مجامع اینترنتی عرضه کرده و دوستان محیط زیستی انواع و اقسام فحش و دشنام را نثار شکارچی کرده اند( البته بنده هم اوایل همین کار را انجام میدادم) که با واکنش منفی شکارچی مواجه می شدند و شکارچی را بیشتر به عمل خود ترغیب میکنند.
    در پناهگاه حیات وحش عباس آباد هستند اشخاصی که شکارچی بوده اند و اکنون در برخی از کارها به محیطبان کمک میکنند . اینها موقعیت کنونی حیات وحش را درک کرده اند و نه تنها دست از شکار کشیده اند بلکه به یاری حیات وحش هم شتافته اند .
    یک تجربه ی شخصی این که در آثار مخرب شکار  برای یک شکارجی محلی صحبت کردم و ایشان به هیچ وجه شکار را یک عمل مخرب نمی دانست و دلائل واهی برای توجیه کار خود می آورد. بحثمان به یوز ها رسید. جالب بود که وقتی به ایشان گفتم یوز ها  فقط در آفریقا و کشور ما وجود دارند یک احساس ملی وطنی در در خود حس کرد وبا تعجب و البته خوشحالی پرسید مگر در کشور ما هم یوز وجود دارد؟
    اینجا بود که یک ترفند محیط زیستی به کار بردم و گفتم: متاسفانه جمعیت این حیوان رو به نابودیست و یکی از دلائل آن نبود غذای کافی برای تغذیه است!
    نکته ی جالبتر اینجاست که با ناراحتی و یک احساس ترس از نابودی یوز ها پرسید مگر چند یوز باقی مانده و زمانی که فهمیدند در خوشبینانه ترین حالت ،حد اکثر 70 یوز در طبیعت داریم. گفتند تا زمانی که یوز ها یه 1000 نرسند دست به تفنگ نخواهم برد تا  غذا برای  یوز ها زیاد شود.
    بله. به همین سادگی و با اندکی سیاست میتوان نظر یک شکارچی را عوض کرد، در صورتی که با فحش و ناسزا مسلما اگر در طبیعت یوز میدید به سویش شلیک میکرد.( به درخواست خودشان از آودن نام این اشخاص معذورم)

    چند وقت پیش در وبلاگ چوپونون عکسی از چند کل و بز نمایش دادند و شخصی با نام کاربری sniper اینگونه نظر دادند: کجاست آن دولول روسی که غوغا به پا کند ، خیلی وقته که شلیک نکرده و قرار هم نیست که دیگر شلیک کند، چون sniper  دوست دارد این حیوانات را در طبیعت آزاد ببیند.

    آدرس نظر ایشان .http://chopponoon.mihanblog.com/post/1410
    روزی که نظر این دوست عزیز را خواندم بسیار خوشحال شدم که حتی در جامعه ی شکارچی هم هستند اشخاصی که وضعیت رو به نابودی حیات وحش  را درک کرده و آگاهانه دست از شکار بکشند.
    البته مواردی هم مانند خرس های سمیرم وجود دارد که به راحتی نمیتوان از کلماتی مانند فرهنگ سازی و آرامش در گفتار و توجیه و شیوه ی برخورد و … سخن گفت.

    متاسفانه سازمان محیط زیست آن کارایی که باید داشته باشد را ندارد و رسانه ی ملی هم که … بگذریم . اینجاست که جامعه ی محیط زیست باید حتی اگر شده تک تک افراد 70-80 میلیونی را آگاه کند ، باید این کار را با حوصله و البته مطالعه انجام دهد . بر همگان مشخص است که وضعیت محط زیست و مشخصا حیات وحش از مرز هشدار گذشته و این مهم نیست که در 20 سال آینده چیزی از منابع طبیعی ایران باقی مانده باشد یا نه ، مهم این است که جامعه ی هوادار حیات وحش تبلیغ کند ، آگاه کند و حتی اگر شده ، تک و تنها پلاکارد به دست گیرند و یا افرادی خودشان را به ماشین های راه سازی زنجیر کنند! بله . زنجیر . یک متاسفانه ی دیگر این که ؛ حدود 50 درصد حامیان محیط زیست اگر به دنبال پول و شهرت نباشند ، فقط ظاهر محیطزیستی دارند و این یک واقعیت است.رک بگویم ،  با این وضعیت وخیم حیات وحش و در حال حاضر ، کشور ما به سوسول بازی نیازی ندارد.
    نظر شما چیست؟

    * منبع: فوگان

    ________________

    صفحه مخصوص وبلاگ های میهمان

  • قربانی کردن حقوق انسان ها و حیوانات به شیوه ای قانونی!/ تصویری +18

    Animal-Rights-Watch-ARW-Warning18

    دیده بان حقوق حیوانات/ شاهین سپنتا*: قربانی کردن حیوانات در خیابان، در پیاده رو، در برابر دیدگان کودکان بی گناه، در حالی که خون آن ها بر روی زمین جاری شده و درون جوی آب کنار خیابان ریخته و پیاده رو و خیابان با خون و مدفوع و محتویات دستگاه گوارش حیوان قربانی شده آلوده است، مناظری مربوط به هزاران سال پیش نیست. این ها صحنه های زشتی است که در چنین روزهایی در بیشتر شهرها و روستاهای ایران دیده می شود. به گواهی تاریخ، بسیاری از قوانین حقوق انسان ها و حیوانات برای نخستین بار در جهان، در ایران و به دست ایرانیان نگاشته شد. اما متاسفانه امروز به مناسبت های گوناگون شاهد زیر پاگذاشتن این حقوق اولیه به شیوه هایی خشن هستیم که در یک بستر به ظاهر قانونی صورت می گیرد.

    در این زمان و در هیچ کجای دنیا پذیرفتنی نیست که به هر دلیلی دولت و سازمان های متولی بهداشت جامعه، چشم خود را بر کشتار حیوانات در کوچه و خیابان ببندند و حتا به صورت مستقیم و غیر مستقیم از چنین کارهایی پشتیبانی کنند.

    چه کسی پاسخ گوی پراکندگی آلودگی ناشی از مدفوع ، محتویات گوارشی و خون حیوانات کشتار شده در خرابه ها و کاروان سراها و کنار جوی آب خیابان است؟ چه کسی پاسخ گوی شیوع بیماری های مشترک بین دام و انسان به دنبال مصرف گوشت بازرسی نشده و دام کشتار شده در اماکن غیر مجاز است؟

    اگر فرض کنیم که در همه روز های سال نظارت دقیق و بهداشتی بر ذبح دام و طیور در کشتارگاه های کشور انجام می شود، اما در روز ها و مناسبت های خاص افراد اجازه داشته باشند که به فروش دام زنده در کنار خیابان و در سر چهارراه و همچنین کشتار حیوانات در آلوده ترین شکل ممکن بپردازند چه احترامی برای قانون و اصول اولیه بهداشتی در جامعه باقی می ماند؟

    گرچه سازمان دامپزشکی همه ساله در چنین روزهایی اعلام آمادگی می کند که دام و طیور مردم را در کشتارگاه ها به صورت رایگان قربانی خواهد نمود و حتا در صورت لزوم بازرس بهداشتی برای نظارت به قربانگاه روانه خواهد کرد اما چون از ذبح دام در خیابان ها و محل های غیر مجاز هیچ گونه جلوگیری صورت نمی گیرد، این اعلام آمادگی سازمان دامپزشکی،جنبه رفع تکلیف دارد و ارزشی نداشته و نقشی در کاهش آلودگی ها ندارد.

    به هر روی به نظر می رسد که قانون نیز در این مورد دست افراد سودجو را برای تجاوز به حقوق همگانی بازگذاشته است و به صراحت اجازه انجام این اعمال غیر بهداشتی و غیر انسانی صادر شده است.

    قانون دامپزشکی کشور مشتمل بر 21 ماده و یک تبصره در تاریخ 2 / 3 /1350 در مجلس شورای ملی به تصویب رسید و سپس در جلسه 24 / 3 / 1350 مجلس سنا تصویب شد و به امضای رئیس وقت مجلس سنا « جعفر شریف امامی» رسید. درماده 18این قانون آمده است: بازرسی و معاینه بهداشتی گوشت در کشتارگاه های کشور از وظایف سازمان[ دامپزشکی کشور]  است و شهرداری ها  و سازمان های ذیربط مکلف اند پرسنل، بودجه و اعتبار لازم را طبق آیین نامه اجرائی این قانون در اختیار سازمان بگذارند.

    همچنین آیین نامه اجرایی ماده 18 این قانون زیر عنوان « آیین نامه بازرسی و معاینه بهداشتی گوشت در کشتارگاه های کشور» به تاریخ 5/ 8 / 1352 به تصویب هیات وزیران رسیده است که در ماده دوم آیین نامه تاکید شده است : هر نوع دام کشتاری باید در کشتارگاه ذبح شود در غیر این صورت مرتکبین برابر قوانین مربوط تحت تعقیب قرار می گیرند و مجازات خواهند شد.

    اما در تبصره 2 همین ماده یک استثنا نیز وجود دارد که ریشه همه این قانون شکنی های به ظاهر قانونی است. در این تبصره آمده است: « در روز عید قربان کشتار دام به منظور قربانی کردن و همچنین در مراسم مذهبی و ملی در خارج از کشتارگاه مجاز است ».

    به هر روی جای بسی تاسف است که قانون سازماندامپزشکی کشور مصوب سال 1350 از آن سال تاکنون با همه کاستی های فراوانی که دارد مورد بازنگری قرار نگرفته است و پاسخ گوی نیاز های جامعه نیست و دست سودجویانی را که حقوق اولیه شهروندان را سلب می کنند باز گذاشته است.

    گزارش تصویری از عید قربان

     

    حمل دام زنده با خودروی مخصوص حمل فراورده های غذایی

    حمل دام زنده در جند ردیف با کامیون

     

     حمل دام در صندوق عقب خودروی سواری پیکان

     

       

    فروش دام در خیابان

      

    تلاش برای زندگی در این هیاهو !

    چشم‌های نگران!

    وزن کشی دام به شیوه ای وحشیانه

    خرید و فروش و کشتار دام در کنار خیابان

    کشتار دام در محیط های آلوده و به شیوه های غیر انسانی

    سلاخی دام در خرابه ها و در برابر دیدگان کودکان

     

    پوست کنی دام در پیاده رو ها 

    تجمع پوست و روده های دام های کشتار شده در پیاده رو و در مرکز شهر

    هف تیری به دست کودکانمان می دهیم و آن ها را به قربانگاه می بریم

    در چنین محیط خشنی چه چیزی می خواهیم به کودکانمان یاد بدهیم؟

    * منبع: ایران نامه.

    ________________

    صفحه مخصوص وبلاگ های میهمان

  • فرصتی ارزشمند برای آگاه سازی: برگزاری جشنواره یوزپلنگ ایرانی در شکنجه گاه حیوانات

    دیده بان حقوق حیوانات/ سپهر سلیمی: شاید برای دوستداران حیوانات در ایران مکانی بدنام تر از «باغ وحش» وجود نداشته باشد. باغ وحش هایی که در شهرهای کوچک و بزرگ به اسارتگاه حیوانات تبدیل شده اند و هر از گاهی تصاویر و اخباری دردناک از مرگ و شکنجه مستقیم وغیرمستقیم حیوانات در این مکان ها منتشر می شود.
    نگاه ابزاری و کاسب کارانه به حیوانات در کنار عدم وجود قوانین مشخص در خصوص نگهداری از حیوانات به همراه ضعف دستگاههای مسئول باعث شده است که در شهرهای مختلف ایران مکان هایی تحت عنوان باغ وحش اقدام به اسارت حیوانات اهلی و وحشی کنند.

     Animal-Rights-Watch-ARW-5927

    باغ وحش های ایران نه تنها سبب نزدیکی انسان ها با حیوانات نمی شوند بلکه با به نمایش کشیدن درد و رنج حیوانات به مکانی برای تبلیغ و ترویج حیوان آزاری تبدیل شده اند. فرقی نمی کند این باغ وحش در اصفهان، مشهد، گیلان، دزفول، تبریز و یا تهران باشد، در همه اینها کم و بیش به حیوانات ظلم و ستم می شود و همگی به شکلی به شکنجه گاه و اسارتگاه حیوانات تبدیل شده اند.
    برگزاری هفتمین جشنواره روز ملی حفاظت از یوزپلنگ ایرانی در یکی از همین باغ وحش ها اگر چه در نگاه اول می تواند موجب شگفتی و یا حتی ناراحتی برخی از حامیان حیوانات شود اما با کمی تامل می توان علت این انتخاب هوشمندانه را کشف کرد و به انتخاب کنندگان تبریک گفت.

    باغ وحش ها مکان هایی هستند که حیوانات در آنها نگهداری می شوند، از اینرو بازدید کنندگان از باغ وحش ها کسانی هستند که علاقه مند به دیدن حیوانات هستند و فی النفسه انسان هایی حیوان دوست هستند. اما این هموطنان حیوان دوست شاید اطلاعات دقیق و درستی از وضعیت حیوانات حاضر در باغ وحش ها نداشته باشند و یا سطح حساسیت و دانش آنها نسبت به شرایط نگهداری حیوانات به اندازه یک فرد حامی حیوانات نباشد و به همین خاطر است که نمی دانند حیوانات در باغ وحش ها در رنج و عذاب هستند. مشابه این اتفاق که ناشی از فقر دانش عمومی نسبت به شرایط حیوانات است را در سیرک ها و دلفیناریوم ها نیز شاهد هستیم و بسیاری از شهروندانی که پا به سیرک و دلفیناریوم می گذارند نمی دانند که در این مکان ها حیوانات در رنج و عذاب هستند.از اینرو به نظر می رسد برگزاری این جشنواره در باغ وحش، فرصت مناسبی است برای جذب مخاطبانی که به حیوانات علاقه مند هستند اما به اندازه کافی نسبت به وضعیت حیوانات ایران آگاهی ندارند.
    با توجه به نکات بیان شده باید از فرصت ایجاد شده توسط جشنواره یوزپلنگ ایرانی به نحو احسن در جهت گسترش رفاه و حقوق حیوانات استفاده کرد و گروه ها و دوستداران حیوانات حاضر در این جشنواره بکوشند تا بر آگاهی شهروندانی که برای بازدید از باغ وحش ارم آمده اند نسبت به وضعیت اسفبار حیوانات در باغ های وحش ایران بیفزایند.
    پیشاپیش ضمن عرض خسته نباشید به دوستان عزیزم در انجمن یوزپلنگ ایرانی و همه دست اندرکاران این جشنواره، امیدوارم از فرصت به دست آمده بیشترین بهره جهت بهبود وضعیت حیوانات ستمدیده کشور کسب شود.

    ________________

    صفحه مخصوص وبلاگ های میهمان

  • ببری خان و کفتر خان، گربه‌هایی که شاه بودند/ وبلاگ میهمان

    Animal-Rights-Watch-ARW-5890

    دیده بان حقوق حیوانات: گربه بالا ، گربه‌ای معمولی نیست او ببری خان است ! گربه محبوب ناصرالدین شاه. ببری خان نامش یک اشتباه به معنای واقعی کلمه است. گربه ای پلنگی و ماده ! پس نه ببر بود و نه خان.

    این گربه در اصل متعلق به زبیده خانم [ملقب به امینه اقدس] یکی از زنان حرم‌سرای ناصرالدین شاه بوده. یکی از روزها که ناصرالدین شاه تب داشته گربه دور ناصرالدین شاه می‌چرخیده ، آن‌هم برای جمع و جور کردن بچه‌های تازه به دنیا آمده‌اش اما زبیده خانم از روی چاپلوسی این‌را نشانه بهبود شاه می‌گیرد و از قضای روزگار روز بعد تب ناصرالدین شاه خوب می‌شود و همین ماجرا باعث عزیز شدن ببری خان می‌شود. گربه‌ای که برایش تشریفات سلطنتی به جا می‌آوردند.

    کفتر خان که بود ؟

    کفتر خان نام گربه دیگر ناصرالدین شاه بود ! باز هم نام عجیب و غریب. این کفتر خان و ببری خان را دست کم نگیرید که خدمات ارزنده‌ای به مردم کردند. مردمی که شکایت و گله‌ای داشتند از ترس رو در رو گفتن به شاه ، آنرا می‌نوشتند و به گردن ببری خان می‌انداختند تا شاه با دیدن نوشته آویخته بر گردن گربه به شکایت آن‌ها پاسخ دهد.

    اما مردن ببری خان!؟

    ببری خان در جاجرود مریض احوال می‌شود آن‌را با کالسکه‌ای ۸ اسبه به دربار می‌رسانند بلکه بهبود یابد ولی گربه تلف می‌شود آنرا در باغ دفن می‌کنند و تا ۱۰ روز جرات نمی‌کنند به ناصرالدین شاه چیزی بگویند. البته روایتی هم موجود است که زنان حرمسرا به خاطر اینکه ناصرالدین شاه بیش از آنان به گربه‌ها توجه می‌کنند گربه‌ را سر به نیست کردند.

    ببری خان و حواشی زندگی‌اش

    ببری خان در اصل مربوط به برادرزاده زبیده خانم بود همان برادر زاده‌ای که بعدآ تبدیل شد به ملیجک ، عزیزالسطان.

    “ببری خان هم نشدیم” تکه کلامی بود که آن‌روزها اشراف و درباریان به خود می‌گفتند از بس ناصرالدین شاه به این گربه علاقه فراوان داشت.

    بنابر دستور ناصرالدین شاه مشدی رحیم پرستار مخصوص ببری خان او را هر روز باید سوار کالسکه میکرد و به تفرج می‌برد. هر از گاهی ببری خان با ناصرالدین شاه سر سفره غذا می‌خورد آن‌هم روزی یک دست جوجه کباب !

    منبع : حضرت والا مامبو جامبو

  • چرا روز جهانی پرندگان مهاجر؟/ وبلاگ میهمان

    http://www.worldmigratorybirdday.org/2013/templates/wmbd2009/images/banner_world.png

    دیده بان حقوق حیوانات/ سام خسروی فرد*: برای نخستین بار در سال ۲۰۰۶ روز جهانی پرندگان مهاجر بر پایه یک توافق‌نامه بین‌المللی شکل گرفت. دبیرخانه موافقت‌نامه پرندگان آبزی مهاجر آفریقا-اروآسیا (AEWA) با همکاری دبیرخانه کنوانسیون بین‌المللی حفاظت از گونه‌های مهاجر وحشی (CMS) دومین آخر هفته ماه می را به عنوان روز جهانی پرندگان مهاجر انتخاب کردند. ایده اصلی این روز به سال ۱۹۹۳ بر می‌گردد وقتی که سازمان شکار و صید آمریکا، مرکز پرندگان مهاجر اسمیت‌سونین و آزمایشگاه پرنده‌شناسی کورنل تصمیم گرفتند روزی را به نام پرندگان مهاجر اختصاص دهند و با برپایی جشن و گردهمایی در این زمینه اطلاع‌رسانی کنند. 

     اما قرار است در این روز چه اتفاقی بیافتد؟ تمرکز این روز همان گونه که در سایت آن هم آمده چیزی نیست جز اطلاع‌رسانی و توجه بیشتر به پرندگان مهاجر که در آداب و رسوم، سنت‌ها و عقاید مردمان جهان نقش داشته‌اند. کافی است به یاد بیاوریم که در ایران، همچنان در برخی مناطق، این اعتقاد وجود دارد وقتی لک‌لک‌ها مهاجرت می‌کنند به مکه می‌روند و برای همین به آنها حاجی لک‌لک می‌گویند.

    اهمیت پرندگان مهاجر حتی از منظر سلامتی آدمیان نیز مورد توجه بوده است. به عنوان مثال رابطه‌ معنی‌داری بین شیوع آنفلوانزای مرغی در جوامع انسانی و مسیر مهاجرت پرندگان به دست آمده است. همچنین پرندگان مهاجر می‌توانند نشانه‌هایی از تخریب محیط‌زیست باشند. باز کافی است به یاد بیاوریم که چه تعداد پرنده مهاجر (نظیر پلیکان و فلامیگو) به دریاچه ارومیه مهاجرت می‌کرد و از اوایل دهه ۱۳۸۰ این روند به طرز چشمگیری کاهش پیدا کرد. هشدار کارشناس‌ها را هیچ کس جدی نگرفت تا این که بالاخره خشک شدن دریاچه ارومیه به سر خط مهمترین خبرهای ایران بدل شد.

    بانکی مون، دبیر کل سازمان ملل، امسال در ارتباط با روز جهانی پرندگان مهاجر پیامی فرستاده است. در این پیام آمده است: «من قویا از کمپین جهانی حمایت می‌کنم که در راستای افزایش آگاهی عمومی در ارتباط با پرندگان مهاجر فعالیت می‌کند. پرندگانی که به دلیل آلودگی، تخریب زیستگاه، استفاده مفرط و تغییرات اقلیمی در معرض تهدید قرار دارند. من خواهان توجه و تلاش بیشتر جامعه جهانی هستم تا با حفاظت پرندگان مهاجر و شبکه زیستگاه‌های آنها بقای این بخش مهم از محیط‌زیست‌ که حیات‌‌مان به آن وابسته است تامین شود.»

    موضوعی که امسال روز جهانی پرندگان مهاجر روی آن تمرکز کرده ، شبکه ارتباطی (networking) است. منظور از شبکه، تالاب‌هایی است که پرندگان مهاجر از آنها در مسیر مهاجرت‌شان برای استراحت، تغذیه، زادآوری و زمستان‌گذرانی استفاده می‌کنند. البته موضوع شبکه ارتباطی، مفهوم دیگری را نیز در برمی‌گیرد؛ اهمیت ایجاد ارتباط میان دولت‌ها، سازمان‌های حفاظت از طبیعت و مردم با بنیان نهادن روابط جهانی.

    نکته جالب این که هر اقدامی به مناسبت این روز در زمینه افزایش آگاهی عمومی و آموزش (نظیر جشن گرفتن، گردهمایی، نوشتن مقاله، تولید برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی و …) انجام شده باشد را می‌توان روی وب‌سایت روز جهانی پرندگان مهاجر به اشتراک گذاشت.

    *منبع: آتش نوشت

    Animal-Rights-Watch-ARW-5975

  • گور: حفاظت موفقیت‌آمیز در هند؛ قصور رسانه ها در ایران/ وبلاگ میهمان

    دیده بان حقوق حیوانات/ کوشان مهران*: بازخوانی تجربه موفق هندی‌ها (که در حفاظت گونه‌های حیات‌وحش سر و گردنی از ما ایرانیان غیور بالاترند) شاید منظر جدیدی را به روی کسانی بگشاید که صرفا دنبال منافع کوتاه‌مدت هستند و مردم و معیشت و اقتصاد‌شان را بهانه قرار می‌دهند.

     روزگاری از ساحل دریای عرب در استان گجرات و بیابان تار راجستان تا سند و بلوچستانِ پاکستان و ایران گورخر هندی (خور)  Equus hemionus khur به تعداد فراوانی وجود داشت ولی شکار و فشار دام و بویژه از دست دادن آبشخورها باعث شد آخرین مشاهدات گور در بلوچستان و سند به دهه ۱۹۶۰ محدود شود (هرچند در منطقه شمالی کشمیر آزاد تعداد انگشت شماری گورخر کیانگ تبتی همانند گوران کولان مهاجر به سرخس مشاهده می‌شوند). جز مغولان و افغان‌ها، اقوام هندی مایل به شکار گور بنابر دلایل مذهبی نبوده و در قرن نوزدهم نیز استعمارگران بریتانیایی جز در موارد پژوهشی میلی به شکار گور نداشته‌اند. با این وجود با شروع قرن بیستم بیابان‌های نمکزار Little Rann of Kutch استان گجرات آخرین زیستگاه گور در هند به شمار می‌آمد.

     در سرشماری سال  تعداد گوران در حدود سه هزار و ۵۰۰ سر برآورد شد ولی در سال ۱۹۶۰ تنها ۳۲۶ گور شمرده شد. برخلاف کشورهای دیگر در گجراتِ هند می‌توان شاهد چرای خونسردانه گورخران در کنار بلک‌باک و چینکارا در مزارع بود و پایه اعتقادی مردم آن گونه قوی است که نه تنها به خود اجازه شکار این گونه‌ها را نمی‌دهند بلکه در چند سال پیش بر سر لاشه چینکارای شکار شده بدست متخلفی‌، مزاری برای یادبود او درست کردند. به احتمال بسیار زیاد شیوع بیماری دامی باعث کاهش شدید در تنها جمعیت این زیرگونه گور آسیایی شد.

    Animal-Rights-Watch-ARW-5888

    از سال ۱۹۶۹ دولت هند با پایه‌گذاری منطقه‌ای حفاظت شده برای پایداشت این زیست‌بوم، گامی بزرگ در راستای حفظ گور هندی و سایر گونه‌ها به ویژه هوبره بزرگ هندی برداشت و به دلیل مدیریت پایدار و پیوسته و به دور از دیدگاه‌های سلیقه‌ای (مشکل بزرگ مدیریت در ایران) در سال ۲۰۰۹ تعداد گورها ۴۰۳۸ سر تخمین زده شد که در مقایسه با سال ۲۰۰۴ در حدود چهار و نیم درصد افزایش داشته است (یکی از مهم ترین راهکارها بهسازی آبشخورها بوده است). با این حال وجود یک جمعیت منحصر بفرد تنها در یک زیستگاه همواره با خطر و دشواری روبروست ( نمونه شیرهای جنگل گیر گجرات).

     بنابراین کارشناسان به فکر احیای جمعیت گور در بیابان تار راجستان به شیوه معرفی مجدد افتاده‌اند. در حال حاضر به آرامی سرریز جمعیت گوران شروع کرده‌اند به مهاجرت و یافتن قلمرو های جدید (همانند شیرهای جنگل گیر) و اکنون ثابت شده عده‌ای از گورها با عبور از مرز به پاکستان رفته و یک جمعیت کوچک (ده سری[ده فردی]) را تشکیل داده و تعدادی گور نیز در روستاهای جنوبی راجستان هم مرز با گجرات دیده شده‌اند.

    زیستگاه گور هندی با دارا بودن گونه‌هایی چون بلک‌باک، چینکارا، نیلگای ( گاو آبی بزرگترین آنتیلوپ آسیا)، گرگ هندی و انبوه پرندگان مهاجر نظیر درنای طناز پس از جنگل گیر و شیران آن در استان گجرات نقش به سزایی در جذب گردشگران داشته و به دلیل داشتن مرز مشترک با پاکستان و احیای جمعیت گور به دلیل مهاجرت نمونه‌هایی از هند نقش بی‌مانندی در ایجاد ارتباط در سطوح علمی بین دو کشور دارای روابط تیره داشته است.

     

    و اما در ایران …

    نماینده مردم مرودشت در مجلس پس از سخنان استاندار فارس برای حل مشکل معدن سنگ آهن نی‌ریز گفت: دوسال پیش در منطقه دره باغ بوانات محیط زیست يك هزار هکتار را برای پرورش گور خر فنس‌کشی کرده که می تواند گور خرهای موجود در منطقه معدن سنگ آهن نی ریز را به منطقه یاد شده منتقل کند.

    می‌گویند در روزگاری دور ماموران پس از مدت ها موفق شدند چند راهزن را دستگیر کنند و آنها را کت‌بسته نزد حاکم ببرند. در این میان مردی بود که لاف شاعری می‌زد و مدعی بود ناخواسته به بند حرامیان گرفتار آمده و در گواه ادعای خویش دفتر شعرش را بر امیر عرضه داشت. امیر تورقی نمود و ناگاه برخروشید که بزنید گردن این شوخ چشم بی‌شرم را! اطرافیان عرضه داشتند خدای‌گانا گناه این شاعرک چیست؟ امیر با افسوس لبی گزاند و سری تکان داد و گفت به آن کاغذ پاره‌هایش بنگرید. دریغا از یک بیت شعر که از غم بند حرامیان گفته باشد، تمام وصف زلف یار و جام شراب است. این بی‌صفت در کنام حرامیان خسبیده و با وجود توانایی گریختن برای تن‌پروری برجای مانده و جرمش فزون‌تر از حرامیان است.

     مقامات محترم در روزگار ما به گمان نگارنده به هیچ روی تقصیرکار نیستند چون هیچگاه چه در دوران تحصیلات پایه و تکمیلی و چه حین کار و چه از رسانه‌های عمومی آموزش و اطلاع‌رسانی درخوری درباره اهمیت پاسداشت موجودی به نام گورخر به آنها داده نشده است. تقصیرکار فنس‌بازان و پروژه بگیران و بزرگان شناخته شده آن‌کاره محیط زیست است که به بهای پایمال شدن حقوق حقه محیط‌بانان آمدند و خوردند و بردند و … و ای‌ کاش که پس از گرفتن پول پروژه‌ها می‌رفتند و بیش از این دلال مظلمه و محلل منطقه فروشان نمی‌شدند.

    پی نوشت: این کتابچه  برای تورق و آشنایی بیشتر با گور هندی خالی از لطف نیست.

    * این مطلب به قلم کوشان مهران در وبلاگ آتش نوشت منتشر شده است.

  • بلای جان مردم و گورها و طبیعت/ وبلاگ میهمان

    دیده بان حقوق حیوانات/ سام خسروی فرد: چند روز پیش استاندار فارس گفته بود 300 عدد گورخر در نی‌ریز بلای جان مردم شده‌اند. اینان می‌خواهند در آن منطقه تحت حفاظت معدن‌کاوی انجام شود. سازمان محیط‌زیست هم سنگ‌اندازی می‌کند و می‌گوید گورخر داریم. پیشنهاد داده بود که مردم از گورها تیمار داری کنند.

    رسیدن به منافع کوتاه‌مدت و نمایش‌ فرسوده اشتغال‌زایی بیش از سه دهه است که پیوسته تکرار می‌شود. مردم و اقتصاد و اشتغال‌شان هم ورد زبان مدیران تحتانی و میانی و فوقانی است. این منافع کوتاه مدت که برادرانه تقسیم‌ می‌شود البته با راه‌اندازی سامانه‌های طبیعت‌گردی به دست نمی‌آید. چنین تشکیلاتی سود یک‌باره سدسازی و معدن‌کاوی و جاده‌سازی را به جیب‌های خاص روانه نمی‌کند، و به علاوه عده‌ای از اهالی محل هم لاجرم باید منتفع شوند و صحنه‌گردان و چرخ‌گردان آن صنعت باشند. مخلص کلام با اکوتوریسم کسی یک شبه، قارون نمی‌شود اما با آن کارهای دیگر چرا.

    گره کار را کجا باید جست‌وجو کرد که مدیری بلندپایه ارزش‌های اکولوژیک و اقتصادی گورخرهای آسیایی را نمی‌داند و چنین سطحی درباره یکی از مهمترین گونه‌های جانوری ایران سخن می‌گوید؟

    پاسخ ساده و روشن است. اگر آن سازمان به اصطلاح “حفاظت” محیط‌زیست وظیفه فرهنگ‌سازی و آموزش خود را درست انجام داده بود اینک ارشدترین مدیر اجرایی یک استان چنان آسمان و ریسمان سر هم نمی‌کرد و به دشمن شماره یک گورها بدل نمی‌شد. آیا همین اظهار نظر او شوراندن مردم نیست تا به جان گورها بیافتند و نابودشان کنند و خلاص؟ آیا مردم را مقابل محیط‌بان قرار نمی‌دهد؟ اگر محیط‌زیست درست عمل کرده بود و سامانه‌ای برای درآمدزایی از طبیعت توسط مردم محلی راه انداخته بود هر گور، برای مردم آن ناحیه به گنجی بدل می‌شد که خود وظیفه حفاظت آنها را به دوش می‌کشیدند تا منافع‌شان آسیب نبیند و از خیر معدن‌کاوی می‌گذشتند.

    Animal-Rights-Watch-ARW-5889

    عکس: بیژن فرهنگ دره‌شوری

    کم‌کاری آن سازمان به حوزه اطلاع‌رسانی و آموزش خلاصه نمی‌شود. تنها هنری که آن تشکیلات از خود به نمایش گذاشته این است که مخالفت کند و بگوید: نه! در این سی‌وچند سال نمی‌توان حتی نمونه‌ای یافت که محیط‌زیست طرحی را رد کرده باشد و به جای آن گزینه یا راهکاری عملیاتی پیشنهاد داده باشد. انتظاری محال به نظر می‌رسد از آن تشکیلات که رییس‌اش، هکتار هکتار زمین از مناطق حفاظت شده واگذار می‌کند به بهانه عدم وجود ارزش حفاظتی.

    اگر فرض کنیم که مناطق ارزش حفاظتی‌شان را از دست داده‌اند (به عبارتی، ادعای حضرات را درست بدانیم) سوال اینجاست که چرا چنین شده است؟ آيا محیط‌زیست در انجام وظایفش کوتاهی کرده است که مناطق دیگر ارزش حفاظت ندارند؟ پاسخ بی‌هیچ تردیدی مثبت است. اما پرسش‌های دیگری نیز به میان می‌آید: چه کسانی یا کدام ارگان باید از سازمان محیط‌زیست حساب بکشد؟ تشکل‌ها و فعالان محیط‌زیست که صرفا به شکارچیان می‌پردازند چرا در قبال چنین فجایعی سکوت کرده‌اند؟ مگر نه این که یکی از وظایف تشکل‌هاو فعالان محیط‌زیست، اطلاع‌رسانی و هشدار و آموزش است؟ (به جز سبزپرس که چند مطلب درباره واگذاری زمین منتشر کرد گویا قرار نیست اتفاق دیگری بیافتد. روزنامه‌ها و سایر رسانه‌های درون و بیرون مرزهای پرگهر تقریبا هیچ واکنشی در این باره از خود نشان نمی‌دهند، دریغ از قشعریره‌ی مرگی).

    وقتی آن تشکیلات به اصطلاحْ حافظ محیط‌زیست با هر طرح عمرانی و صنعتی در ابتدای امر و به ظاهر مخالفت می‌کند و سپس مجوز می‌دهد که اجرایی شوند، وقتی جاده‌ها از میان این مناطق می‌گذرند، طرح‌های طوبی و شهرک‌های صنعتی در متن و حاشیه مناطق مثل قارچ سر از زمین بیرون می‌آورند، وقتی خط‌ لوله نفت و گاز و مسیرهای دسترسی‌شان، اراضی حفاظت شده را قطعه‌قطعه می‌کنند و وقتی نمی‌گذارند آب به تالاب‌های حفاظت شده برسد مگر رمقی هم برای طبیعت می‌ماند که خودش را بازسازی کند؟ با این هجوم وحشیانه آیا اکوسیستم‌ها می‌توانند عملکردی (services) هم داشته باشند؟ بلای جان مردم و گورها و طبیعت نه آن مدیر بی‌دانش استانی و نه مافوق اوست، و نه حتی شکارچیان متخلف و نه حتی برادرانی که به طبیعت هجوم می‌برند تا سد و جاده و شهرک صنعتی بسازند، بلای جان همه، آن سازمانی است که وظیفه‌اش را درست انجام نمی‌دهد و رییس‌اش مشغول واگذاری زمین است. همان  رییسی که اعلام می‌کند مناطق فاقد ارزش حفاظتی واگذار می‌شود اما نمی‌گوید چرا و چگونه این مناطق از سکه افتاده‌اند.

    پی‌نوشت: سیمای ج.ا.ا. گورخرها را دست‌مایه گزارشی قرار داده و هم با استاندار فارس مصاحبه کرده و هم با محمد علی اینانلو به عنوان کارشناس محیط‌زیست. نظرات استاد بزرگوار بی‌نهایت متقاعد کننده است. فرموده‌اند: «گور ایرانی یک موقعی‌ صدها هزار در تمام آسیا می‌زیست الان فقط منحصر شده به ایران. این گونه‌ها می‌بایست زیست کنند و زیست‌شون هم باید در زیستگاه باشه!» این توضیحات این قدر متقاعد کننده است که سودای معدن‌کاوی را باطل کند!

    به قول خواجه شیراز: «چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون‌ شو».

    لینک مصاحبه با استاندار و کارشناس محیط‌زیست:
    منبع: آتش نوشت

     

  • نرخ جدید حیوانات وحشی و سکوت حامیان/ وبلاگ میهمان

    Animal-Rights-Watch-ARW-5745

    دیده بان حقوق حیوانات/ سام خسروی فرد: برای طبیعت و حیات‌وحش ایران نمی‌توان آینده روشنی ترسیم کرد. وضعیت موجود نه حاصل یک عامل فشار که برآیند عوامل مخربی است که ظرف ۳۵ سال اخیر عرصه‌های طبیعی را تحت فشار قرار داده است. مهمترین و بزرگترین سهم چنین تخریب‌هایی را باید در تغییر و تخریب زیستگاه جست‌وجو کرد. چنین انگاره‌ای بی شک مورد وثوق جمیع کارشناسان وطنی اهل خرد قرار دارد. حال سوال اینجاست که تخریب زیستگاه از ناحیه چه کسانی یا چه دستگاه‌هایی چنین شتابان انجام می‌شود؟ 

    چند تنی از نویسندگان وبلاگ‌ستان سبز در پی پاسخ به این سوال بودند: مدتی سدسازی مورد توجه‌شان قرار گرفت، مدتی حضور دام مازاد در مراتع و جنگل‌ها، مدتی جاده‌سازی و مدتی هجوم‌ به باغ‌ گیاه‌شناسی و مناطق حفاظت شده. اما ناگهان رویه تغییر کرد و انگشت اتهام به سمت شکارچیان و شکارکشان نشانه رفت. نوشتن و گفتن درباره شکار (چه موافق و چه مخالف) بی‌شک هوادارانی دارد و عده‌ای برای صادر کننده نظرات آن چنانی هورا می‌کشند. آسمان و ریسمان به هم بافته می‌شود که روند انقراض در دنیا بالاست و در ایران نیز. به زعم این نئو-فعالان زیست‌محیطی: شکارچی طاغوتی اعدام باید گردد! بدین ترتیب هم تنور در صحنه ماندن گرم می‌شود و هم مخربان اصلی، کمتر مورد توجه  رسانه‌ها و مردم قرار می‌گیرد و در سکوت و آرامش کار خود را دنبال می‌کنند.

    این که کس یا کسانی قصد داشته باشند همیشه در صحنه بمانند و به اجرای برنامه‌های تک‌نفره (یا به اصطلاح one man show) بپردازند و بخواهند ایرانیان را با قصه‌هایی از محیط‌بانان و روایت‌هایی از خرافات مردم سایر نقاط جهان دوباره با طبیعت سرزمین‌مان آشتی دهند، در ظاهر ممکن است چندان مهم نباشد اما با نگاهی دقیق‌تر مشخص می‌شود با کشیدن عکس مار روی تابلو نه تنها مشکلی حل نمی‌شود که حاشیه امنی برای مخربان اصلی پدید می‌آید.

    چندی پیش نگارنده هشدار داده بود یکی از خطراتی که طبیعت ایران را بیش از گذشته تهدید می‌کند،‌ حضور گونه‌های غیر بومی است که به نظر برخی خیلی ناز (!) و دوست‌داشتنی‌اند؛ کوالا و ببر و گوزن زرد اروپایی، شیر و میمون و ایگوانا.

    وقتی میمون و توله‌های شیر و خرس در تهران و مشهد کشف شدند و به دام آتش‌نشان‌ها افتادند، می‌توانست نشانه‌هایی از قاچاق حیوانات باشد با این حال اصغر آقا محمدی فاضل در اقدامی غیورانه از راز پیدا شدن توله شیرها در تهران خیلی دقیق (!) پرده برداشت. او گفت: «بر اساس اطلاعات ما این بچه‌ شیرها توسط یک خودرو و یک یدک‌کش اسب‌کش در حال منتقل شدن از بابلسر به اصفهان بودند که یا به دلیل باز شدن در یدک‌کش و یا به دلیل باز شدن منفذی در دیواره یدک‌کش این سه قلاده شیر در طول مسیر در شهر تهران خارج می‌شود که دو قلاده پیدا شد و قلاده سوم نیز بر اثر تصادف کشته شد». وجود میمون در اتوبوس هنوز سر به مهر است و گویا هنوز اصغر آقا کشف نکرده که میمون پیدا شده در اتوبوس از کجا به کجا می‌رفته است (گویی مقصد و مبدا مسافرت شیرها و میمون‌ها، شاه‌کلید حل معما بوده و اصل عمل و دلایل پشت آن اهمیتی نداشته است). چند ماه بعد نیز خبر رسید جانورانی در یک ویلا واقع در لواسان کشف شدند.

    اگر چندی پیش مسافری در تایلند دستگیر شد که می‌خواست توله ببر به ایران قاچاق کند، اینک مجله مهر، نرخ گونه‌های غیربومی و وحشی را برای علاقمندان به باغ‌وحش‌های زیرزمینی اعلام کرده است. در این متن که کوالا را گونه‌ای در خطر می‌داند (حال آن که آسیب‌پذیر است و نه در خطر) ذکر شده سال گذشته قیمت یک جفت از این جانوران استرالیایی ۲۰۰ میلیون تومان بود و به دلیل افزایش نرخ دلار، امسال آن رقم ۴ برابر شده است. نویسنده قیمت یک جفت ببر را یک میلیارد تومان ذکر می‌کند و ادامه می‌دهد: «اگر دنبال حیوان کم خرج‌تری می‌گردید، می‌توانید روی گربه‌سانان دیگری مثل توله شیرها فکر کنید[!!!]. یک جفت توله شیر را می‌توانید با قیمت ۲۰ تا ۲۵ میلیون تومان بخرید و حداکثر یک هفته بعد از سفارش و عقد قرارداد، آنها را تحویل بگیرید».

    نویسنده گزارش/گفت‌وگوی مجله مهر، هیچ جایی از مطلب هشداری نمی‌دهد و تقریبا مخاطبان را از چنین کار کثیفی برحذر نمی‌دارد. در عوض می‌نویسد نگهداری کوالا ساده است فقط برگ اکالیپتوس می‌خواهد، تهیه پاندا راحت نیست، غزال ایرانی که ۲۰۰ یا ۴۰۰ کیلوگرم است و ممکن است به مشکل برخوررید و بروید گونه‌های دیگر بخرید (البته غزال یعنی آهو و اساسا وزن زیادی ندارد و حتی وزن مرال‌های ایران هم به حدود ۲۴۰ کیلو می‌رسد و نه ۴۰۰ کیلو).

     سوال این است که چرا نویسنده آن گزارش/‌گفت‌وگو اشاره‌ای نمی‌کند که گونه‌های غیربومی در صورت رهاسازی چه آسیبی ممکن است به طبیعت ایران وارد کند؟ چرا نمی‌نویسد که اثرات مخرب برداشت از جمعیت‌های مبدا چیست؟ (به هر حال همه گونه‌ها که از باغ‌وحش‌ها تهیه نمی‌شوند). چرا اشاره نمی‌کند که با ببر بزرگ و بالغ باید چه کار کرد؟ چرا نمی‌نویسد که قاچاق حیات‌وحش  یکی از پرسودترین تجارت‌های سیاه در سطح دنیاست؟

    سوال‌های فوق را به سادگی می‌توان از سر خود باز کرد و بی‌طرفی در گزارش‌دهی/گفت‌وگو را به میان کشید که البته در این زمینه عذر بدتر از گناه است. چرا که هم می‌توان بی‌طرف بود و هم از واقعیت‌های مخرب گفت.

    اما پرسش‌های مهمتر این است:

    – آیا نمی‌توان این بی‌طرفی ظاهری را به معنی دیگری نیز تلقی کرد؟

    – آیا به جا نیست علاقمندان به حیوانات و آن مخالفان شکار(!) به جای پروپاگاندا و لنترانی‌پرانی به این و آن و «گرم کردن تنور» بحث‌ در فضای مجازی، راهی برای محدود کردن قاچاق حیوانات در  مرزهای پرگهر پیدا کنند؟ اگر یک خبرنگار توانسته است پیمان، فروشنده حیوانات وحشی را پیدا کند آیا آن علاقمندان و عاشقان همیشه در صحنه نمی‌توانند همان کار را انجام بدهند و با کمک نیروی انتظامی و سازمان همیشه خواب محیط‌زیست، باند قاچاق حیوانات وحشی را تحویل مراجع قانونی بدهند؟

    طبیعی است آنان که در برابر تخریب سازمان‌یافته طبیعت ایران سکوت کرده‌اند و به جای معرفی عاملان اصلی تخریب، شکارچیان را قاتل می‌نامند در ارتباط با قاچاق حیوانات و مافیای پشت آن نیز دم برنیاورند که بازی با دم شیر، پایان اجرای نمایش‌های تک‌نفره خواهد بود.

    منبع: آتش نوشت

    _________________

    صفحه مخصوص وبلاگ های میهمان

    خرس کیلویی ۲۰ هزار تومان، گوزن زرد ۴۰ هزار تومان/ حیات وحش ایرانی رقیب گاو و گوسفند!

    تحریم هفت کشور به دلیل ناتوانی در مبارزه موثر با قاچاق حیوانات کمیاب

    ژست های متفاوت بازیگران زن مشهور ایرانی با حیوانات/ تصویری

    نگهداری حیوانات به عنوان کالای زیستی به قاچاق سایر حیوانات دامن می‌زند/ تشدید برخورد با قاچاقچیان حیوانات

    کشف و ضبط یک کروکدیل، یک عقاب و یک شاه بوف در تهران

    تماس با لاک پشت ابتلا به بیماری سالمونلا را به همراه دارد

    یک محموله قاچاق مارهای کمیاب در فرودگاه فلوریدا توقیف شد

    نوروز باستانی مبارک باد!/ در سال مار با مارها چه کنیم؟!

    رفاقت یا اسارت؟ نامگذاری دروغین دوستی بر رابطه عجیب یک مرد و یک ببر/ تصویری

    نگرانی کارشناسان حیات وحش از زاد و ولد بی‌رویه بوآهای پیچیده در پورتوریکو

    معرکه گیری در کرمان/ تصویری

    پرورش ماهی‌های زینتی/ تصویری

    نگهداری حیوانات بدون اخذ مجوز از سازمان محیط زیست جرم است

    خرید و فروش حیوانات وحشی کاملا غیرقانونی است

    برخورد با فروشندگان سمندر و لاک‌پشت

    تلفات ۴۰ عدد سمندر در حال انقراض در حین قاچاق

    کشف ۸۵ عدد سنجاب قاچاق در زنجان

    نگهداری حیوانات خانگی؛ مُد، نیاز یا فخر فروشی؟!

    ۹ حیوان گرانقیمت جهان!

    کشف عقاب طلایی و سنقر تالابی در گیلان/ پرندگان شکاری نقطه ضعف اکولوژیک هرمهای غذایی

  • آیا طرح تحریم ماهی قرمز هفت سین مفید بوده است؟/ 16 پرسش از تحریم کنندگان/ وبلاگ میهمان

    Animal-Rights-Watch-ARW-5692

    دیده بان حقوق حیوانات/ سپهر سلیمی: چند سالی است همزمان با نزدیک شدن به نوروز، کمپین هایی در مخالفت با خرید ماهی قرمز سفره هفت سین به راه می افتد. نخستین بار دعوت به نخریدن ماهی از سوی گروهی مطرح شد که مدعی بود ماهی قرمز حیوان بسیار خطرناکی است و تماس با آن می تواند منجر به بیماریهای پوستی خطرناک و بعضاً مرگ شود. این ادعا یکی دو سالی باعث ایجاد وحشت عمومی از این حیوان شد ولی پس از یکی دوسال و با مشخص شدن ادعاهای دروغ در این خصوص، تب ماهی نخریدن فروکش کرد. هر چند که بقایای این ادعای نادرست همچنان در ذهن شهروندان ایرانی باقی مانده است.
    پس از آن به تدریج ادعاهایی در خصوص ایرانی نبودن ماهی قرمز این حیوان مطرح شد. در این هیاهو عملکرد دوستداران و حامیان حیوانات به دو گروه مشخص طبقه بندی شده است. گروه نخست عده ای بودند که همزمان با جریانات ایجاد شده، شعار تحریم ماهی قرمز را سر دادند و شهروندان را به نخریدن ماهی قرمز دعوت می کردند و گروه دوم کسانی بودند که آموزش نحوه نگهداری ماهی قرمز و آشنایی با این حیوانات را موثرتر از تحریم و نخریدن ماهی قرمز می دانستند.
    در این میان گروهی که شعار تحریم می دادند پر تعداد تر بودند زیرا علاوه بر حامیان حیوانات، گروه های دیگری که به هر دلیل با حیوانات خانگی و نیز سنت های نوروزی مشکل داشتند در جمع تحریم کنندگان حاضر بودند. ضمن اینکه همیشه تحریم کردن و پاک کردن صورت مساله قطعاً آسان تر از آموزش بوده و است.

    نگارنده در این سالها به پشتوانه حضور در انجمن حمایت از حیوانات اصفهان که همراه با برگزاری کلاس های متعدد آموزشی در خصوص ماهی قرمز در مهدکودک ها، مدارس، فرهنگسراها، مساجد،… و نیز انتشار ده ها هزار برگ بروشور و پوستر و تهیه لوح فشرده آموزشی، انتشار مقالات و گفتگوهای فراوان در رسانه های مختلف و از همه مهمتر برگزاری سه طرح بزرگ جمع آوری ماهی قرمز و دو طرح فرهنگی ماهی قرمز در 5 سال متوالی بوده است، مطالب متعددی در خصوص ماهی قرمز سفره هفت سین نوشته ام.
    با این حال شوربختانه همچنان جو غالب در خصوص ماهی قرمز حکم به تحریم این حیوان می دهد و همچون سالهای گذشته شاهد کپی پیست مطالب قدیمی در خصوص نخریدن ماهی قرمز هستیم. به نظر می رسد پس از گذشت حدود یک دهه از تحریم ماهی قرمز به بهانه های مختلف، اکنون زمان مناسبی برای بررسی عملکرد حامیان تحریم ماهی قرمز وجود دارد و زمان پاسخگویی به سوالات زیر فرا رسیده است. سوالاتی که پاسخگویی  به آنها می تواند چراغ راه حامیان حیوانات برای اتخاذ روشهای بهتر و موثر برای نجات جان ماهی قرمز باشد.
    1-    شعار تحریم ماهی قرمز تا چه حد باعث نجات جان این حیوان شده است؟
    2-    در فضای فعلی ایران و بدلیل ناآگاهی عمومی، در صورت حذف ماهی قرمز آیا احتمال جایگزینی حیوانی دیگر به جای ماهی قرمز توسط مردم عادی وجو دارد؟
    3-    حضور سمندر و لاک پشت در سفره هفت سین تا چه حد به شعار حذف ماهی قرمز مرتبط بوده است؟
    4-    نقش ماهی قرمز به عنوان فراگیرترین حیوان خانگی در آشنایی و توجه ایرانیان و بویژه کودکان با حیوانات تا چه حد بوده است؟
    5-    از آنجائیکه آشنایی با حیوانات سبب دوستی و حمایت از آنها می شود، حذف ماهی قرمز از خانه های ایرانیان تا چه حد می تواند سبب طبیعت گریزی و طبیعت ستیزی شهروندان شود؟
    6-    آیا تصور نمی کنید در میان کسانی که شعار تحریم ماهی قرمز را می دهند، افرادی باشند که از سر مخالفت با هر حیوانی (از سگ و گربه تا ماهی) خواهان حذف این حیوان باشند؟
    7-    آیا تصور نمی کنید در میان کسانی که شعار تحریم ماهی قرمز را می دهند افرادی باشند که به دلایل فرهنگ ستیزانه و مخالفت با اجزای هفت سین خواهان حذف ماهی هستند؟
    8-    در کوشش های اجتماعی نظیر کوشش برای حفظ محیط زیست و نجات حیوانات آیا برخوردهای سلبی و قهری موثرتر است یا آموزش و فرهنگ سازی که منجر به جلب اعتماد شود؟
    9-    تا چه میزان قرابت محتوایی بین تحریم ماهی قرمز و دستورالعمل هایی در خصوص منع نگهداری حیواناتی نظیر سگ و گربه در منازل می بینید؟
    10-    آیا کسی که برای کسب دانایی در خصوص نگهداری از ماهی قرمز وقت صرف می کند و روزانه دقایقی برای زنده ماندن ماهی خود زمان می گذارد، می تواند حامی بهتری برای حیوانات باشد یا کسی که اصلاً ماهی نمی خرد؟
    11-    دانش عمومی مردم در خصوص ماهی قرمز را تا حد تصور می کنید؟ از نظر شما آیا اکثریت مردم اصول اولیه نگهداری از ماهی قرمز را می دانند؟
    12-    با توجه به ضعف شدید دانش عمومی در خصوص نگهداری از ماهی قرمز، آموختن اصول اولیه نگهداری از این حیوانات تا چه حد می تواند باعث نجات آن شود؟
    13-    آیا تحریم کردنی که بدون پشتوانه اجتماعی و آموزشی باشد در جامعه  طبیعت ستیز و حیوان ستیز ایران، باعث دوستی با حیوانات می شود یا باعث دوری بیشتر از آنها؟
    14-    کمپین اجتماعی موفق، کمپینی است که در دراز مدت سبب افزایش آگاهی عمومی شود و با عضو گیری و جذب هوادار در جامعه تاثیر گذار باشد. کمپین تحریم کنندگان ماهی قرمز آیا چنین نقشی داشته است و تا چه توانسته باعث تقویت فضای حمایت از حیوانات شود؟
    15-    با توجه به اینکه تجربه ثابت کرده اکثریت افراد جامعه زیر بار تحریم ماهی قرمز نمی روند آیا بهتر نیست از ظرفیت اجتماعی موجود برای آموزش شهروندان استفاده کرد؟
    16-    دایره فعالیت تحریم کنندگان کجاست؟ آیا تصور نمی کنید خارج شدن از این دایره محدود – که عموماً محدود به فضای مجازی است – و حضور در فضای واقعی و آموزش شهروندان بیش از هر روشی می تواند منجر به نجات جان حیوانات شود؟

    http://arw.ir/wp-content/uploads/2013/03/Animal-Rights-Watch-ARW-5693.jpg

    امید است این سوالات و سوالاتی نظیر این فضایی را برای گفتگو و تجدیدنظر در روش ها ایجاد کند. کوشش برای حمایت از حیوانات در ایران به شکل نوین آن، جنبش جوانی است که نیازمند آموختن، کسب تجربه و بازنگری در روش هاست. این کوشش همچون بسیاری از فعالیت های اجتماعی تابع شرایط اجتماعی و فرهنگی خاص هر کشور است و نسخه پیچی و الگو برداری کورکورانه از دیگر کشور ها نه تنها راه علاج نیست که بعضاً می تواند گره ای بر گره های موجود ایجاد کند.
    قطعاً هدف همه حامیان حیوانات، نجات ماهی قرمز و کاهش یا قطع تلفات این حیوان است اما هر روشی حتی اگر از سر دلسوزی و خیرخواهی باشد نمی تواند منجر به نتیجه مطلوب شود. در شرایط اجتماعی فعلی و در جامعه حیوان ستیز و طبیعت گریز ایران که روند تخریب محیط زیست و تجاوز به حقوق حیوانات سیر صعودی گرفته است بیش از هر زمان دیگر نیازمند ایجاد شرایطی برای پیوند و نزدیکی انسان و حیوان هستیم و برخوردهای سلبی نظیر تبلیغ بر علیه ماهی قرمز و اخراج آن از منازل ایرانیان در دراز مدت می تواند اثرات زیان بار دیگری ایجاد کند.
    ما نیازمند افزایش دانش عمومی و تقویت حس مسئولیت شهروندان در برابر طبیعت و حیوانات هستیم. اگر دانش عمومی و حس مسئولیت افزایش پیدا کند آنوقت هر شهروندی که خود را از نگهداری ماهی قرمز عاجز می بیند بطور خودبخود و از سر علاقه و آگاهی دیگر این حیوان را نخواهد خرید. اگر افراد و گروههای حامی حیوانات به این مهم نپردازند پس از چه گروهی باید انتظار داشت به آموزش اصولی و پایه ای شهروندان پرداخت؟
    فراموش نکنیم بین شهروندی که بر اساس آگاهی و حیوان دوستی ماهی نمی خرد تا شهروندی که بر اساس تبلیغات بعضاً دروغین و جو سازی ها ماهی نمی خرد فاصله از زمین تا آسمان است. درست است که در هر دو حالت جان ماهی ای نجات پیدا می کند اما شهروند نخست، شهروندی مسئولیت پذیر و حیوان دوست خواهد بود که همواره به طبیعت و حیوانات احترام خواهد گذاشت و شهروند دوم فردی طبیعت گریز و فاقد درک درست از رفتار محترمانه با طبیعت خواهد بود.
    ماهی قرمز بهترین فرصت از که با آموزش صحیح و منطقی مردم را با طبیعت همراه و همگام سازیم. شوربختانه اعتقاد نگارنده آن است که در سالهای گذشته کمپین تحریم کنندگان ماهی قرمز با پاک کردن صورت مساله، فرصت آموزش را از بین برده است. اگر در این زمان نه چندان کوتاه به جای پافشاری بر شعار تحریم ماهی قرمز سعی در آموزش شهروندان و آشنایی آنها با ماهی قرمز می کردیم اکنون درصد بسیار بالایی از تلفات این حیوان کاسته می شد و شهروندان بسیار زیادی نیز به سبب آگاهی از عدم توانایی نگهداری از این حیوان، از خریدن آن صرف نظر می کردند. ضمن اینکه پای سمندر و لاک پشت نیز به سفره های هفت سین ایرانیان باز نمی شد.

    منبع: دوستداران حیوانات و محیط زیست

    _________________

    صفحه مخصوص وبلاگ های میهمان

    بیانیه پویش (کمپین) «زندگی را عیدی می دهیم»/ فراخوان ارسال آثار

    حقوق حیوانات و ماهی قرمز سفره هفت سین

    لطفاً نگویید ماهی قرمز نخرید!/ وبلاگ میهمان

    نقدی بر «لطفاً نگویید ماهی قرمز نخرید!»

     جوابیه ی گروه مخالفین گونه گرایی به مطلب «لطفاً نگویید ماهی قرمز نخرید!»

    دیدگاه: طرح مبارزه با نگهداری سگ ، کپی برابر اصل طرح مبارزه با ماهی قرمز است !

    استقبال گسترده خرم آبادیها از رهاسازی ماهیهای قرمز در دریاچه “ماهی”

    کارون مملو از ماهی های قرمز شد !!!

    و اینک گفتاری جدید: قدمت ۲۵۰۰ ساله ماهی قرمز سفره نوروز ایرانیان+عکس

    ماهی قرمز طعمه فرهنگ سازی حفظ منابع طبیعی ومحیط زیست / وبلاگ

    توصیه‌هایی برای خرید و نگهداری ماهی قرمز

    مهم: ماهی‌های زینتی نوروز را در منابع آبی طبیعی و استخر پارکها رها نکنید!

     آنچه ازماهی قرمز نمی دانید

    بودن یا نبودن ماهی قرمز در سفره هفت سین

    اولین مناظره مستقیم با موضوع ماهی قرمز سفره هفت سین برگزار شد

    جمع آوری ۲۰۰ سمندر از یک میدان میوه و تره‌بار

    پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های متداول درباره ماهی قرمز سفره هفت سین/ وبلاگ میهمان

  • نمایشگاه شکار و اسکندر فیروز!/ وبلاگ میهمان

    Animal-Rights-Watch-ARW-5529
    Animal-Rights-Watch-ARW-Darvish
    دیده بان حقوق حیوانات/ محمد درویش: در آخرین روزهای آخرین ماه پاییز، دوازدهمین نمایشگاه بین‌المللی محیط زیست، پس از دو بار تغییر زمان و یکبار تغییر مکان، سرانجام در تهران گشایش یافت؛ آن هم ظاهراً با مشارکت جدی برخی از  تشکل‌ها و انجمن‌های حامی شکار که بسیاری از فعالان و دوستداران محیط زیست ایران، آنها را اصولاً نه تنها دوست محیط زیست رنجور وطن نمی‌دانند، بلکه براین باورند که شلیک مستقیم به حیوانات به عنوان نوعی تفریح یا ورزش، آن هم در شرایطی که جمعیت وحوش ایران به اندازه‌ای نگران‌کننده در سراشیبی سقوط قرار گرفته، عین جنایت در حق نسل‌های امروز و آینده است.

    با این وجود، آنچه که در این میان شگفت‌آورتر می‌نماید، شکاف ژرفی است که به نظر می‌رسد هنوز بین منزلت شکار و شکارچی در ایران و خارج از آن وجود دارد. یعنی در حالی که در دنیا با شتابی معنادار بر شمار آن گروه از شکارچیانی که از گذشته خود ابراز ندامت کرده، افزوده شده و به دلیل نگاه سنگین جامعه به رفتار خونریزانه ایشان در کشتار حیوانات، حاضر به تحمل هزینه گزاف اجتماعی اصرار بر سلوک‌شان نیستند، در ایران، هنوز می‌توان شکارچیانی را یافت که با غرور و افتخار نه تنها از گذشته کشتارهای‌شان با نیکی و رضایت یاد می‌کنند، بلکه همچنان اصرار بر تداوم آن هم دارند! چرا؟  کافی است عاقبت خوان کارلوس، پادشاه اسپانیا، یا کارلوس دلگادو، وزیر گردشگری جزایر بالریک را مقایسه کنیم با نگاه فاتحانه و طلبکارانه‌ی اغلب شکارچیان موجود در ایران، تا دریابیم که چه راه طولانی نرفته‌ای هنوز باید طی شود تا شکارچیان محترم دریابند: اقدام برای کشتن یک حیوان ساکن در زیست‌بوم ایران، نه تنها افتخار نیست، بلکه سبب شرمساری است. همانگونه که پادشاه و وزیر اسپانیایی – که تصاویرشان در کنار لاشه حیوانات شکارشده منتشر شده بود – مجبور به عذرخواهی رسمی شدند و البته به رغم آن عذرخواهی، مردم آنها را هرگز نبخشیدند.

    در این میان چراغ سبز سازمان حفاظت محیط زیست به جامعه‌ی شکارچیان در نمایشگاه بین‌المللی تهران و در اختیار نهادن بخش عمده‌ای از فضای نمایشگاه برای تبلیغ ابزارآلات شکار، از نکاتی تأمل‌برانگیز است و در حالی رخداده که همزمان، آقای محمدی‌زاده  با صراحت می‌گویند: به دنبال محدود کردن شکار و صید هستیم. سیاست درستی که البته باید خیلی زودتر شکل می‌گرفت و به اجرا درمی‌آمد؛ چرا که گزارش‌های متعددی وجود دارد که آشکارا نشان می‌دهد شمار اغلب پستانداران ساکن در زیستگاه‌های حیات وحش، به طرز محسوسی کاهش یافته است. کافی است بدانیم، مطابق بررسی‌های پل مک کریدی که نتایج آن برای نخستین‌بار در سال ۲۰۰۵ منتشر شد، در هنگامی که کشاورزی در ۱۰ هزار سال پیش آغاز شد، وزن همه مهره‌داران روی زمین و هوا در مقایسه با وزن انسان، دام و حیوانات خانگی‌اش به ۹۹٫۹ درصد می‌رسید؛ نسبتی که امروز  از دو درصد تجاوز نمی‌کند. بنابراین، واضح است که  ما با چه شتاب ویرانگری در حال از دست‌دادن تمامی‌سرمایه‌های ژنتیکی خود، به ویژه در آسمان و خشکی‌ها هستیم؛ هرچند که البته گزارش‌های متعددی هم وجود دارد که نشان می‌دهد، وضعیت صید در محیط‌های آبی هم اصلاً خوب نیست.

    نکته‌ای که در این میان حایز اهمیت است، خاطره‌ای از اسکندر فیروز، بنیانگذار سازمان حفاظت محیط زیست در ایران و یکی از نخستین مؤسسان کانون شکار است. ایشان، در صفحه ۲۶۹ از کتاب خاطرات ۴۹۱ صفحه‌ای خود که اخیراً در ایالات متحده آمریکا منتشر شده است، پس از شرح آخرین سفرشان به آفریقا برای شکار در اوایل سال ۱۳۴۶، چنین آورده‌اند: «شکار شیر و به ویژه شکار فیل، نوعی وازدگی و احساس انزجار نسبت به شکار – یعنی کشتن حیوانات به عنوان ورزش سالم یا تفریح! – را در من به وجود آورد. پس از سفر آفریقا، دوربین‌های عکاسی، جانشین تفنگ‌هایم شدند و به مراتب راضی‌تر بودم که در کلکسیونم عکس‌های خوب، جای شاخ یا پوست حیوانات را بگیرند.»
    کتابی که باید آن را خواند
    همان‌طور که مشاهده می‌کنید، مشهورترین شکارچی ایران، نزدیک به نیم قرن است که برای همیشه شکار را کنار گذاشته و از آن ابراز انزجار می‌کند؛ مردی که به خوبی از زیستگاه‌ها و توانمندی‌های بوم‌شناختی کشور آگاهی دارد و بیش از دو دهه، در بالاترین رده، مسئولیت مدیریت محیط زیست ایران را برعهده داشت و هنوز هم عاشقانه طبیعت ایران را دوست دارد و در آخرین سخنرانی‌اش در جریان برگزاری همایش تالاب‌ها در ماه گذشته در تهران، چنان از طبیعت رنجور وطن سخن گفت که چشمان بسیاری از حاضران خیس شد.
    باشد که دوستانی که هنوز فکر می‌کنند با اصرار بر تداوم شکار کردن، دارند به اقتصاد محیط زیست، اکوتوریسم و یا تداوم کیفیت حیات وحش ایران کمک می‌کنند، دریابند که تا چه اندازه راه را بر خطا رفته و عملی غیراخلاقی و غیر علمی مرتکب شده‌اند. همچنین امیدوارم روزی شاهد انتشار کتاب خاطرات این مرد بزرگ در ایران باشیم؛ خاطراتی که بی‌شک فرازهای بسیاری از فصل‌های آن، به ویژه آن هنگام که از تأثیر اشغال کشور توسط متفقین در سال‌های پایان جنگ جهانی دوم سخن گفته و از قتل عام و کشتار فجیع حیات وحش ایران توسط سربازان روسی و انگلیسی یاد کرده است، می‌تواند سندی ماندگار در تاریخ محیط زیست ایران به شمار آید.

    ___________________________

    دیدگاه ها

    وبلاگ ها

     

     

  • شکنجه گاهی که مورد اعتراض هیچکس قرار نگرفت/ وبلاگ میهمان

    دیده بان حقوق حیوانات/ امید بهمنی: نمی دونم اسمش رو سیرک و یا باغ وحش بگذارم اما عنوان فریبنده ” انسان، حیوان و طبیعت” رو براش انتخاب کرده بودند که استانداردهای سیرک و باغ وحش رو هم رعایت نکرده بود.

    در حالی که از نظر بهداشتی هم ایرادات زیادی داشت اما نه تنها محیط زیست حتی مراکز بهداشتی هم نتوانستند مانع برگزاری این نمایش چندش آور بشوند.  تبدیل شده بود به شکنجه گاهی در مقابل چشمان بازدیدکنندگان؛ بازدیدکنندگانی که نه تنها اعتراضی نمی کردند بلکه لذت هم می بردند!

    هرکسی باید نگران بشه که چرا مردم اینقدر قصی القلب شدند. متاسفانه این نمایشگاه حیوان آزاری در شهرهای مختلف کشور به اجرای برنامه پرداخته و همچنان هم به کار خودش ادامه می ده.

     منبع: پرتو، وبلاگ امید بهمنی

    _________________________

    سفر استان به استان نمایشگاه حیوان آزاری ادامه دارد!/ تصویری

    ابراز نگرانی شدید دیده بان حقوق حیوانات از فعالیت نمایشگاه رکیک حیوان آزاری در کشور/ سفر نمایشگاه حیوان آزاری به اراک رسید/ فیلم و عکس

    نمایشگاه انسان، حیوان، طبیعت در استان مرکزی برگزار شد

    سکوت مسئولین بوشهر و برگزاری نمایشگاه حیوان آزاری/ تصویری

    سازمان محیط زیست برگزار می کند: نمایشگاه بین‌المللی شکار برای جلوگیری از شکار غیرقانونی!

    نمایش فراملی محیط زیست با نمایش ماست، سوسیس و کالباس!

    شکار خرس از روبروی هتل در همدان!!!

    اولین نمایشگاه ملی انسان و طبیعت/ تصویری

    “آزار حیوانات” به سفر استانی می رود/ اردبیل، خوزستان و تبریز مقاصد بعدی

    سکوت حامیان حیوانات در قبال آزار حیوانات در نمایشگاه قزوین

    شکنجه حیوانات در باغ وحش بوشهر

    نمایشگاه خزندگان در شهرکرد و چند اتفاق قابل پیگرد/ تصویری

  • ردپای حیوان آزاری، از ونک سمیرم تا تورنتو کانادا/ وبلاگ میهمان

    توکا نیستانی حمایت از حیوانات

    دیده بان حقوق حیوانات/ سپهر سلیمی: این روزها در شبکه اجتماعی فیسبوک بحثی بین بخشی از گیاهخواران دوستدار حیوانات و توکا نیستانی، کارتونیست در گرفته است. ماجرا از آنجا آغاز شد که آقای نیستانی پس از حضور در رستورانی فرانسوی در صفحه فیسبوک خود نوشت:
    ” امروز ناهار جگر چرب غاز مریض خسته خوردم …من عاشق غذاهای فرانسوی هستم”
    از آنجائیکه «جگر چرب» غذایی است که در فرایند تولید آن، درد و رنج غیرقابل باوری به حیوان تحمیل می شود، عده ای از دوستداران حیوانات به آقای نیستانی مراحل تولید این غذا را یادآوری کردند و به ایشان تذکر دادند چنین نوشته ای، ترویج حیوان آزاری و خشونت علیه حیوانات است.
    پس از آن و در پاسخ به اعتراضات گیاهخواران، نیستانی نوشت:
    ” حالا که اینطوره از فردا سه نوبت جگر چرب غاز مریض احوال میخورم و وصیت می کنم تمام داراییم صرف مریض شدن غازهای مهاجر بشه …”

    توکا نیستانی

    و بدین ترتیب، هشداری که گیاهخواران حامی حیوانات در خصوص شیوه غیر انسانی تولید و پرورش غاز با جگر چرب داده بودند با لجاجت توکا نیستانی به بحثی چند روزه در این خصوص تبدیل شد.
    در ادامه بحث، آقای نیستانی کوشید ضمن دفاع از عمل خود، در مطالب و عکس های پرشماری ضمن فرافکنی و منحرف کردن اصل موضوع، گیاهخواران دوستداران حیوانات را با الفاظی نظیر: غازیار، مدافع حقوق غازها، علفخوار، غازچران و … مورد تمسخر و استهزاء قرار دهد.
    در بین دوستداران محیط زیست و حامیان حیوانات گرایش ها و تفکرات مختلفی وجود دارد و شخصاً با بعضی از رفتارها و روش های دوستان گیاهخوار دوستدار حیوانات موافق نیستم اما در این ماجرا نکاتی وجود دارد که باید مورد توجه دوستداران حیوانات و کوشندگان این عرصه قرار گیرد:

    تقصیر ماست، نیستانی بی گناه است
    اگر توکا نیستانی چنین لجوجانه بر خوردن جگر چرب غاز اصرار دارد و دوستداران حیوانات را مورد تمسخر قرار می دهد تقصیر ماست. مگر گروههای حامی حیوانات و محیط زیست چه تلاشی برای آگاه سازی و همراه سازی هنرمندان کشور انجام داده اند؟ مگر در میان هنرمندان کشور در عرصه های مختلف به جز عده محدودی که تعدادشان کمتر از انگشت های یک دست می شود، چه کسی را سراغ دارید که اطلاعات کافی در زمینه لزوم حمایت و حفاظت از محیط زیست داشته باشد و با گروههای زیست محیطی و حامیان حیوانات همراه باشد؟!
    مگر از یاد برده ایم که همین یک ماه پیش سمفونی کارون، به رهبری مجید انتظامی و خوانندگی سالار عقیلی که در حمایت از سد سازی ساخته شده بود در میان اعتراضات شدید کارشناسان و فعالان محیط زیست که سد سازی را بلای جان محیط زیست ایران می دانند ، در تهران اجرا شد؟!
    حامیان محیط زیست و دوستداران حیوانات در کدام یک از همایش ها، جلسات، تجمع ها، سخنرانی ها، کارگاهها و کلاسهای آموزشی از هنرمندان دعوت به عمل آورده اند که امروز انتظار دارند همچون آنها دلواپس و نگران حیوانات و محیط زیست باشند؟!

    از خرس کشی در سمیرم تا دفاع نیستانی از جگر چرب
    یک سال پیش در چنین روزهایی سه خرس قهوه ای در یکی از روستاهای شهرستان سمیرم اسیر نادانی شکارچیان شده و به بدترین شکل ممکن دردیده شدند. مرگ غمبار خرس های قهوه ای با موجی گسترده از ابراز انزجار مردم نسبت به این عمل همراه شد.
    رفتار توکا نیستانی در این ماجرا و خرس کشی در سمیرم هر دو یک ریشه دارند و هر دو ناشی از لایه های پنهان و آشکار خشونت بر علیه حیوانات است. شکارچی ها خرس ها را کشتند زیرا فکر می کردند چون انسان هستند حق دارند هر کاری بکنند و دقیقاً به همین علت، توکا با افتخار وصیت می کند که همه دارایی اش را صرف مریض کردن غازها کنند.
    در رفتار هر دو خشونت علیه حیوانات را براحتی می توان یافت، یکی با حیوان کشی و دیگری با نوشته هایش. اگر با قاتلان آن خرس ها حرف بزنیم احتمالاً دوستداران حیوانات و همه ی مردمی را که از این عمل ابراز انزجار کردند را عده ای خرس باز، خرس دوست، علفخوار خواهند نامید، همانطوریکه توکا اینان را عده ای غاز چران، علفخوار و غازیار می داند.
    کسی که یعنی هنرمند، روزنامه نگار و تحصیلکرده است و چنین اندیشه ای دارد و به دفاع از عملی غیر زیست محیطی و بد اخلاقانه می پردازد بی شک اگر در یکی از روستاهای کوچک ایران زندگی می کرد، کاری می کرد بدتر از آنچه قاتلان خرس های قهوه ای کردند.
    البته در این ماجرا بخت یار توکا نیستانی بود، شاید اگر موقعیت کنونی را نداشت و جای آن شکارچیان خرس ها بود همین اندک افرادی که نادانسته از او حمایت می کنند، او را همچون قاتلان خرس ها مورد سرزنش و نکوهش قرار می دادند.

    راه دشوار حامیان حیوانات در ایران
    رفتار و ادبیات روزهای اخیر توکا نیستانی هشداری بود برای همه ی حامیان حیوانات در سراسر ایران تا بدانند برای حمایت از حیوانات چه راه دشواری در پیش رو دارند. تا بدانند حیوان آزاری همچنان بیش از آنکه ضد ارزش باشد، یک ارزش است و عده ای با افتخار از حیوان آزاری حمایت می کنند.
    با آنکه در بسیاری از کشورهای دنیا هنرمندان برای کسب اعتبار و محبوبیت می کوشند خود را از حامیات محیط زیست و حیوانات نشان دهند ولی هنوز در کشور ما افرادی هستند که دوستداران حیوانات را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهند. دوستداران محیط زیست و حامیان حیوانات راه دشواری را برای از بین بردن جهالت ها و مبارزه با حیوان آزاری در پیش رو دارند.

    توکا نیستانی

    پی نوشت: در این یادداشت موضوع را از دید حامیان حیوانات و مسائل مرتبط با آن بررسی کردم. اینکه آیا یک هنرمند مدعی روشنفکری و آزادی بیان حق دارد مخالفان خود را – ولو اینکه اشتباه بگویند- مورد توهین و تمسخر قرار دهد و نقد رفتار لجوجانه وتوهین آمیز آقای نیستانی خود بحث دیگری است که در حوصله ی این نوشتار نیست.

    منبع: دوستداران حیوانات و محیط زیست

    ________________________

    شکنجه حیوانات برای پخت غذایی مخصوص+عکس

    راقم این سطور از سگ می‌ترسد!/ طنز

    حیوانات شهری هم حق زندگی کردن دارند/ وبلاگ میهمان

    ایراد آموزش محیط زیست/ وبلاگ میهمان

    تعداد محیط بان های کشته شده توسط شکارچیان بیش از یوزپلنگ های کشته شده است!/ وبلاگ میهمان

    شکارحیوانات با خسته کردن آنها

    توحش علیه حیوانات/ وبلاگ میهمان

    زندگی محیط بانان/ وبلاگ میهمان

    آیا «ما» از حیوان آزاری بیش از حیوان دوستی لذت می بریم؟!/ وبلاگ میهمان

    زندگی محیط بانان/ وبلاگ میهمان

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

    سایتهای فروش حیوانات؛ حیوان دوست یا پول دوست؟!/ وبلاگ میهمان

    پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های متداول درباره ماهی قرمز سفره هفت سین/ وبلاگ میهمان

     لطفاً نگویید ماهی قرمز نخرید!/ وبلاگ میهمان

    وبلاگ میهمان/ نگرانی دوستداران محیط زیست و حامیان حیوانات از عواقب ملی شدن اینترنت!

    به صلابت یک رودک/ وبلاگ میهمان

    بازار پرنده فریدونکنار، سنتی ولی شرم آور/ وبلاگ میهمان

    آقای محمدی زاده! آهوان ارسالی به قطر برای معالجه تب برفکی پس از درمان و انجام مطالعات ژنتیکی به کشور بازگشتند یا خیر؟/ وبلاگ میهمان

    پیشنهاد تغییر نام سازمان به بنگاه شادمانی و بازرگانی وحوش!/ وبلاگ میهمان

    این همه جان گرامی بستانیم که چه‌؟/ شعر استاد شهریار در حمایت از حقوق حیوانات و گیاهخواری/ وبلاگ میهمان

  • حیوانات شهری هم حق زندگی كردن دارند/ وبلاگ میهمان

    دیده بان حقوق حیوانات/ کیانا گ.: با اینكه در دین اسلام قوانین و دستورهای جامع ، دقیق و مفصلی در زمینه حقوق حیوانات بیان شده است که نسبت به ادیان دیگر در نوع خود بی‌سابقه‌اند ولی متاسفانه درحال حاضر در كشور اسلامی مان كه با افتخار خود را یكی از بزرگترین كشورهای مسلمان نشین آن هم از فرقه شیعه در دنیا می دانیم كمترین توجهی به حقوق حیوانات، این مخلوقات زیبای خداوند نمی شود. آیا این سوال برای تك تك ایرانیان مسلمان پیش نمی آید كه با وجود این همه احادیث و سفارش های ائمه و پیامبران درخصوص احترام گذاشتن و آزار نرساندن به حیوانات، چرا باید هیچ گونه قانون تصویب شده ای دراین خصوص نداشته باشیم كه بتوان از طریق آن ازحقوق از دست رفته این بی دفاعان ، دفاع كرد. متاسفانه در شرایط كنونی ایران، هم ،مردم و هم ،سیستم حكومتی نسبت به ارزش نهادن و حمایت كردن حیوانات كوتاهی و گاه پا را از گلیم خود درازتر می كنند. ما اگر خود را به عنوان اشرف مخلوقات پروردگار بحساب می آوریم این تنها بدین معناست كه باید بعنوان یك موجود قدرتمند از موجودات ضعیف تر از خود حمایت و حتی تا جایی كه می توانیم برای رفاه و آسایش آنها تلاش كنیم. نه اینكه از این قدرت خود سوء استفاده كنیم و بی دلیل و بدون هیچ گونه جرمی آنها را از سر راه زندگی خود برداریم بدون آنكه به این نكته مهم توجه كنیم كه آنها را نیز خالق بزرگ و قدرتمندی كه خالق ما انسانها نیز می باشد ، خلق كرده است. اوست كه برای تك تك مخلوقاتش تصمیم می گیرد كه آنها را چه زمان بدنیا آورد و یا از دنیا ببرد. وقتی نهادهایی چون شهرداری ، با افتخار از معدوم كردن صدها سگ بی گناه فقط به جرم اینكه آواره بودن و راه رفتن روی زمین خدا سخن می گوید و مغرورانه از اتلاف هزاران موش كه بجای اینكه از آنها بخاطر خوردن بیش از نیمی از زباله های شهری مان و جلوگیری از انتشار آلودگی و میكروب ها در سراسر شهر تشكر كند، آنها را با حلیه و مكر با غذاهای آغشته به سم می كشند ،باز هم به این نكته بسیار مهم توجه نمی كنند كه بیماری طاعون صدها سال است كه در كل كرده زمین ریشه كن شده است و اگر موش ها برای حیات كره زمین مفید نبودند هیچ گاه آن عالم یكتا آنها را خلق نمی كرد، آنها نیز می خواهند زندگی كنند و خداوند به آنها نیز حق زیستن داده و ما چگونه به خود اجازه می دهیم در كار خداوند دخالت كنیم و حتی این كشتارها را با افتخار به همه اعلام كنیم. بقول سعدی شیرین سخن ،

    میازار موری که دانه کش است / که جان دارد و جان شیرین خوش است. همانطور كه ما انسانها برای جان خود و عزیزانمان ارزش و احترام قائل هستیم، حیوانات نیز جان خود را دوست دارند و از كشته شدن همنوعان خویش اندهناك و گاه افسرده و دق مرگ می شوند.

    چرا باید شاهد این باشیم كه عده ای اندك از مردم حیوان ستیز مان از قدرت بالای رسانه ملی ، روزنامه ها و مجله های پرتیرا‍ژ علیه گربه های ملوس و زیبای شهری سوء استفاده می كنند و تنها به دلیل اینكه آنها از این حیوانات متنفر هستند، به آنها توهین و هرگونه انگ و حرف نادرستی را در مورد آنها به مردم منتقل می كنند. آیا این یك نوع دخالت آشكار و توهین آمیز به خداوند نمی باشد. آنها با این اقدامات خود علیه حیوانات و بد جلوه دادن انها به مردم عام، بطور آشكار دست به گناهان بزرگی می زنند كه همه ی این اعمال بد انها در روز قیامت باید پاسخ داده شود.
    امام باقر علیه السلام می‌فرمود:«هر کس بی‌جهت گنجشکی را بکشد، در روز قیامت، گنجشک می‌گوید:«خدایا، از این شخص بپرس که چرا مرا کشت؟»
    از زمانی كه مركز نظارت همگانی شهرداری تهران و سایر شهرستان ها ، مسئولیت كشتن حیوانات شهری را بعهده گرفتند، دوستداران حیوانات به هر شكلی ، حضوری، تلفنی و كتبی راه كارهایی را بجای كشتن این حیوانات بی دفاع ارایه دادند و می دهند و هر بار قول هایی در این مورد از طرف آنها داده می شود ولی تابحال هیچ گونه اقدام مثبتی از آن نهاد در این مورد صورت نگرفته است. آیا این سرزمین تنها برای زیستن انسانها بوجود امده است یا اینكه مثل هر تكه زمین دیگری در دنیا همه ی موجودات زنده در آن بطور مسالمت آمیز و در كنار هم باید زنندگی كنند.
    در اینجا چندین راهكار در مورد كنترل جمعیت حیواناتی نظیر موش، گربه و سگ كه هم مردم ایران و هم دولت آنها را مزاحم و دشمن خود می دانند از سوی دوستداران حیوانات ارایه می شود:
    1- زنده گیری سگهای آواره توسط ماموران شهرداری و دوستدران حیوانات و عقیم كردن سگهای ماده. همه ی سگها، بیمار نیستند و بقول عام ،هار نمی باشند. همانطور كه كارشناسان محترم درخصوص بیماری هاری اطلاع دارند، سگ هار ، بعد از گذراندن روزهای سخت و زجرآوری به طرز دردناكی می میرد و بسیار از نزدیك شدن به انساها می ترسد . پس چرا باید بدون هیچ گونه تشخیص بیماری خاصی در سگها، اقدام به كشتن سگهای سالم و بدون خطر كرد. در بسیاری از موارد دیده شده كه ماموران شهرداری و یا افرادی كه در قبال كشتن هر سگ مبلغ جزئی از شهرداری منطقه دریافت می كنند، سگها را به اشكال غیر اخلاقی می كشند. بطور مثال مستقیم سگ را نمی كشند ، بلكه گلوله به قسمتی از بدن حیوان اصابت می كند و سگ نگون بخت را به حال خود رها می كنند تا با زجر و شكنجه فراوان همراه با خونریزی شدید بمیرد.
    2- زنده گیری گربه های شهری باز هم توسط ماموران شهرداری و استفاده ازنیروهای كمكی دوستداران حیوانات و دامپزشكان محترم برای عقیم سازی انها.
    3- مسدود كردن راه ها و سوراخ های گوشه و كنار شهر برای جلوگیری از ورود موش ها در انظار عمومی و نیز رعایت بهداشت محیط زندگی خود به طریقی كه زباله های خود را درون جوی ها و این گوشه و كنار شهر پرتاب نكنیم تا موش ها با خوردن آن زباله ها در آن ناحیه جمعیتشان زیاد نشود.

    راهكارهای زیادی در این باره وجود دارد ، كه هم به نفع حیوانات می باشد و هم ترویج فرهنگ خشونت وكشتن حیوانات در جامعه این گونه در بین مردم باب نمی شود. متاسفانه بجای انكه درمراكز آموزشی به فرزندان این مرزو بوم اموخته شود كه با حیوانات با محبت و مهر رفتار كنندف آنها را تا حد ممكن از حیوانات می ترسانند و انها را برابر با انتقال بیماری و عامل میكروب معرفی می كنند. كودكان نیز كه آماده پذیرفتن هرگونه حرف درست و نادرستی هستند، از همان دوران كودكی شان حیوانات را مزاحم و دشمن خود می دانند و این گونه است كه در هر محله و منطقه ای از شهرها شاهد سنگ پرتاب كردن و كتك زدن و كشتن حیوانات بدست انها و یا بزرگ ترهایشان هستیم. حیواناتی كه همیشه این سوال را از ما می پرسند به چه گناه و جرمی اینگونه خشونت آمیز با من رفتار می كنید ؟ مگر نه اینكه ما نیز جزئی از ساكنان این زمین هسیم پس ما هم همانند شما حق زندگی كردن را داریم.به امید روزی كه انسانها برای همیشه خودخواهی خود را در قبال موجودات ضعیف تر از خود كنار بگذارند و انگاه بدون شك، دنیایی خواهیم داشت بدون هرگونه جنگ و خونریزی و كشتار.

    منبع: حیات وحش و حقوق حیوانات

    _________________________

    توحش علیه حیوانات/ وبلاگ میهمان

    زندگی محیط بانان/ وبلاگ میهمان

    آیا «ما» از حیوان آزاری بیش از حیوان دوستی لذت می بریم؟!/ وبلاگ میهمان

    زندگی محیط بانان/ وبلاگ میهمان

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

    سایتهای فروش حیوانات؛ حیوان دوست یا پول دوست؟!/ وبلاگ میهمان

    پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های متداول درباره ماهی قرمز سفره هفت سین/ وبلاگ میهمان

     لطفاً نگویید ماهی قرمز نخرید!/ وبلاگ میهمان

    وبلاگ میهمان/ نگرانی دوستداران محیط زیست و حامیان حیوانات از عواقب ملی شدن اینترنت!

    به صلابت یک رودک/ وبلاگ میهمان

    بازار پرنده فریدونکنار، سنتی ولی شرم آور/ وبلاگ میهمان

    آقای محمدی زاده! آهوان ارسالی به قطر برای معالجه تب برفکی پس از درمان و انجام مطالعات ژنتیکی به کشور بازگشتند یا خیر؟/ وبلاگ میهمان

    پیشنهاد تغییر نام سازمان به بنگاه شادمانی و بازرگانی وحوش!/ وبلاگ میهمان

    این همه جان گرامی بستانیم که چه‌؟/ شعر استاد شهریار در حمایت از حقوق حیوانات و گیاهخواری/ وبلاگ میهمان

  • ایراد آموزش محیط زیست/ وبلاگ میهمان

    دیده بان حقوق حیوانات/ امید عزت پور: اگر از دانش آموزان بپرسید چند حیوان وحشی نام ببرید -چه زمان ما چه اکنون- میگن زرافه ، فیل ، گورخر و .. [آنچه در تصویر نمایش داده شده گور اسب است]

    پس گونه های ایرانی مثل پلنگ ایرانی ، سیاه گوش ، کل و بز ، قوچ و میش ،گوزن زرد ایرانی ، آهو ، جبیر ، سمندر لرستانی، هوبره ، سیاه خروس  و .. جایگاهشان کجاست تو آموزش ما باید گونه هایمان را به دنیا نشان بدهیم.

    بجای اینکه صدا و سیما مستندهای خارجی بخرد از مستندسازهای ایرانی حمایت کند بهتر است .

    چرا نبایستی از حیوانات موجود در زیستگاهها و کوههای ایران گفت تا در ذهن بچه های ایران شکل بگیرد و با آوردنشون به طبیعت در قالب اردوهای آموزشی محیط زیست به آنها گفت که ذخایر ارزشمند حیات وحش ایران برای ما ایرانیان کدام ها هستند . بگیم بهشون نا بدانند

    از مسولین محیط طبیعی هم می خواهم که برنامه های فرهنگی و آموزشی در سطح روستاها که مهم تر است چون نزدیک به زیستگاهها هستند. و دانش آموزان در تمام ایران با آموزش و پرورش تعامل داشته باشیم.

    منبع: وبلاگ محیط بان

  • تعداد محیط بان های کشته شده توسط شکارچیان بیش از یوزپلنگ های کشته شده است!/ وبلاگ میهمان

    دیده بان حقوق حیوانات/ سپهر سلیمی: هفته گذشته محیط بان دیگری توسط شکارچی ها کشته شد. عبداله یاری رئیس منطقه حفاظت شده لشگر دره، صد و سیزدهمین محیط بانی است که طی سه دهه ی گذشته توسط شکارچی ها کشته می شود. 113 محیط بان شهید در کنار صدها محیط بان مجروح و آسیب دیده آمار دردناکی است از آنچه که شکارچیان با پاسداران زیست بوم این سرزمین کرده اند.
    سخن در این باره بسیار گفته شده است، از کمبود امکانات محیط بانان و تعداد محیط بان تا عدم حمایت مراجع دولتی و قضایی از محیط بانان و عدم قاطعیت در برخورد با متخلفان، همگی در مرگ این 113 محیط بان مظلوم کم و بیش تاثیر گذار بوده است.

     هر وقت صحبت از شکار و شکارچی به میان می آید عده ای از طرفداران شکار برای گمراه کردن اذهان عمومی و فرار از واقعیت، شکارچیان را به دو بخش شکارچیان مجاز و غیر مجاز تقسیم بندی می کنند و از راه قصد دارند همه مشکلات اعم از آدم کشی ها تا حیوان کشی ها را گردن شکارچیان غیرمجاز بیندازند! حال آنکه هر دو یک کار را انجام می دهند. حیوان کشی، حیوان کشی است، چه با مجوز و چه بی مجوز. این 113 محیط بان به دست گروهی با نام و عنوان  شکارچی کشته شده اند.
    در این میان حقیقت ساده و تلخی وجود دارد که تا به حال به آن توجه نشده است. اگر یوزپلنگ یا گور ایرانی را به عنوان شاخصی از حیوانات در حال انقراض ایران در نظر بگیریم آنگاه با نگاهی به آمار و خبرهای منتشر شده در سالهای گذشته در می یابیم که تعداد محیط بانهای کشته شده توسط شکارچی ها بیش از یوزپلنگ و یا گور های کشته شده است! تنها در دو و نیم سال گذشته 8 محیط بان توسط شکارچی ها کشته اند.
    این به این معنی است که شکارچی ها بیش از آنکه حیوان کش باشند در نقش آدم کش ظاهر شده اند و شکار آدم را به شکار حیواناتی نظیر یوزپلنگ یا گور ایرانی ترجیح داده اند! این در حالیست که شکار گونه های نظیر یوزپلنگ و گور ایرانی، جذابیت های فراوانی برای هر شکارچی می تواند داشته باشد.
    وقت آن رسیده که یک بازنگری اصولی در تعریف عباراتی نظیر شکار و شکارچی انجام شود و با برخوردی قاطعانه و همه جانبه دستان خون آلود آدم کش ها را از دامان محیط زیست ایران قطع کرد.

    منبع: دوستداران حیوانات و محیط زیست

    _____________________

    توحش علیه حیوانات/ وبلاگ میهمان

    آیا «ما» از حیوان آزاری بیش از حیوان دوستی لذت می بریم؟!/ وبلاگ میهمان

    زندگی محیط بانان/ وبلاگ میهمان

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

    سایتهای فروش حیوانات؛ حیوان دوست یا پول دوست؟!/ وبلاگ میهمان

    پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های متداول درباره ماهی قرمز سفره هفت سین/ وبلاگ میهمان

     لطفاً نگویید ماهی قرمز نخرید!/ وبلاگ میهمان

    وبلاگ میهمان/ نگرانی دوستداران محیط زیست و حامیان حیوانات از عواقب ملی شدن اینترنت!

    به صلابت یک رودک/ وبلاگ میهمان

    بازار پرنده فریدونکنار، سنتی ولی شرم آور/ وبلاگ میهمان

    آقای محمدی زاده! آهوان ارسالی به قطر برای معالجه تب برفکی پس از درمان و انجام مطالعات ژنتیکی به کشور بازگشتند یا خیر؟/ وبلاگ میهمان

    پیشنهاد تغییر نام سازمان به بنگاه شادمانی و بازرگانی وحوش!/ وبلاگ میهمان

    این همه جان گرامی بستانیم که چه‌؟/ شعر استاد شهریار در حمایت از حقوق حیوانات و گیاهخواری/ وبلاگ میهمان

  • شکارحیوانات با خسته کردن آنها

    دیده بان حقوق حیوانات: انجمن حامیان محیط زیست ابوزیدآباد در رابطه با خسته کردن شکار نوشت:

    ”بدانید که هر جنبنده ای در زمین و هر پرنده ای که به دوبال در هوا پرواز میکند همگی طایفه ای مانند شما هستند، ما در کتاب آفرینش از بیان هیچ چیز فروگذار نکردیم.“   قرآن کریم (آیه ۳۸ سوره انعام )

    از نقطه نظر قوانین زیست محیطی و شکار، موارد بسیاری از این قوانین موکد و موید این مطلب است که با هر وسیله و در هر زمان نمیتوان اقدام به صید و شکار حیوان نمود.به عنوان مثال در اصلاحیه بند ب ماده ۳ مصوبه ۴ قانون شکار ، بر ممنوع بودن شکار و صید کلیه پستانداران، پرندگان و خزندگان قابل شکار و آبزیان قابل صید (به استثنای جانوران زیانکار) از یک ساعت بعد از غروب آفتاب تا یک ساعت قبل از طلوع آفتاب تاکید شده است.یعنی به صراحت گفته شده که در شب نمیتوان ولو در فصل مجاز حتی با پروانه مجاز اقدام به برهم زدن آرامش حیوانات و شکار آنها نمود.

    در بند ج ماده ۱۳ اصلاحیه موادی از قانون شکار که در جلسه ۲۵/۹/۷۵ مجلس شورای اسلامی تصویب و به تایید شورای نگهبان نیز رسیده آمده : هرکس مرتکب اعمال زیر شود به مجازات حبس از ۹۱ روز تا ۳ سال یا جزای نقدی از یک میلیون و هشتصد هزار ریال تا بیست میلیون ریال و در صورت تکرار به هر دو مجازات محکوم میشود:  ” شکار، صید و یا کشتار جانوران وحشی و با استفاده از سموم و مواد منفجره و امثال آن و شکار به صورت تعقیب با استفاده از وسایل نقلیه موتوری و همچنین کشتار آنان به طریق کشتار دسته جمعی”

    تا قبل از انقلاب صنعتی به دلیل فقدان وسایل نقلیه تندرو و سلاح های مدرن بشر نمیتوانست به این گستردگی به قتل عام و انقراض نسل وحوش بپردازد و به خصوص در کشور عزیزمان دیدیم که پس از جنگ جهانی دوم و خروج متفقین و همچنین پس از جنگ ایران و عراق هجوم به حیات وحش با    اتومبیل های جیپ مزایده ای ، ماشین های دودیفرانسیل و موتورسیکلت های به جا مانده از آنان آغاز شد و آنچه که نمی بایست بر سر آهو، جبیر، کل وبز، قوچ و میش و سایر وحوش ایران بیاید، آمد و آن شد که امروز با تکامل و پیشرفت صنایع خودروسازی حتی مناطق حفاظت شده نیز از دستبرد شکارکش ها در امان نمی مانند.

    اشخاصی که به طرق غیر قانونی و در شرایطی ناجوانمردانه نه تنها نفعی عاید خود و دیگر استفاده کنندگان از گوشت شکار نمیکنند بلکه با تعقیب حیوان و خسته کردنش سموم بسیاری را نصیب خود و دیگران میکنند.

    خسته کردن هر حیوان (اهلی یا وحشی) قبل از ذبح و سربریدن آن از نظر دستورات اسلامی و هم دستورات بهداشتی جایز نیست. زیرا حیوان در نتیجه دویدن و تبدیل قند عضلاتش به اسید اوریک و به خصوص اسید لاکتیک دارای گوشت سخت شده که باعث ایجاد مسمومیت میشود. به همین دلیل حیوانات قصابی را قبل از ذبح مدتی به حال استراحت گذاشت تا سموم بدن آنها دفع شود. در صورت خوردن گوشت حیوانات مذکور مسمومیت های پیش می آید که بسته به مقاومت اشخاص متفاوت است.در هر صورت اگر اثر کوتاه مدت خود را در بعضی افراد سریع آشکار نکند در دراز مدت دارای اثرات سوء خواهد بود که این اثرات در برخی موارد جدایی از اثرات روحی-روانی است که بر روح این افراد در اثر زیر پا گذاشتن مسائل فطری انسانی وارد میشود.لازم به ذکر است در تمامی واکنشهای شیمیایی ذکر شده که موجب پیدایش عناصر زهرآگین در حیوان میشود پس از استراحت حیوان و رسیدن اکسیژن کافی به بدن ، سموم مذکور به آب و انیدرید کربنیک تبدیل و از راه های کلیه ، پوست و …دفع میگردد.

    برگرفته از فصلنامه ی شکار و طبیعت(شماره ی ۲۲، مهدی فرقان پور)

  • توحش علیه حیوانات/ وبلاگ میهمان

    دیده بان حقوق حیوانات/ پارسا عدالت: نویسنده وبلاگ  چرک نویس های پارسا عدالت با انتشار تصویری تاسف بار نوشت:

    «می گویند سگ ها گاز می گیرند و حمله می کنند! این ها به کدامین گناه قتل عام شده اند ؟!»

    کشتار گربه های شهری

    منبع: چرک نویس های پارسا عدالت

    _________________________

    آیا «ما» از حیوان آزاری بیش از حیوان دوستی لذت می بریم؟!/ وبلاگ میهمان

    زندگی محیط بانان/ وبلاگ میهمان

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

    سایتهای فروش حیوانات؛ حیوان دوست یا پول دوست؟!/ وبلاگ میهمان

    پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های متداول درباره ماهی قرمز سفره هفت سین/ وبلاگ میهمان

     لطفاً نگویید ماهی قرمز نخرید!/ وبلاگ میهمان

    وبلاگ میهمان/ نگرانی دوستداران محیط زیست و حامیان حیوانات از عواقب ملی شدن اینترنت!

    به صلابت یک رودک/ وبلاگ میهمان

    بازار پرنده فریدونکنار، سنتی ولی شرم آور/ وبلاگ میهمان

    آقای محمدی زاده! آهوان ارسالی به قطر برای معالجه تب برفکی پس از درمان و انجام مطالعات ژنتیکی به کشور بازگشتند یا خیر؟/ وبلاگ میهمان

    پیشنهاد تغییر نام سازمان به بنگاه شادمانی و بازرگانی وحوش!/ وبلاگ میهمان

    این همه جان گرامی بستانیم که چه‌؟/ شعر استاد شهریار در حمایت از حقوق حیوانات و گیاهخواری/ وبلاگ میهمان

     

  • زندگی محیط بانان/ وبلاگ میهمان

    دیده بان حقوق حیوانات: اینجا یکی از بکرترین نقاط روی زمین است! سال‌هاست که دست‌نخورده مانده؛ هم طبیعتش و هم حیات وحشش. داخل پوست منطقه که می‌روی تلاش محیط بانانش را به وضوح می بینی و نقشی که اینان در پایداری این اکوسیستم دارند؛ محیط‌بانانی که سختی و مشکلات زندگی و کار را شرمنده کرده اند و شبانه روز از این طبیعت حفاظت می‌کنند.

    کمی که دقیق‌تر می‌شوی، محیط بان کهنسال و با تجربه‌ای را می‌بینی که تمام زندگی‌اش را وقف این منطقه کرده است. او 33 سال است شبانه‌روزش را پای منطقه گذرانده. از آن زمانی که با پای پیاده و به تنهایی حافظ آن بود و حالا که باز هم همچون روز اول پا به پای جوانان می‌دود. همه کریم می‌خوانندش؛ البته زایر کریم و کریم شفیع نیا نیز نام‌های مصطلح دیگری است که با اوست.

    جایی به نام کپر در دل منطقه آسایشگاه محیط‌بانان منطقه است، البته پاسگاه محیط بانی هم دارند ولی به قول آن محیط بان قدیمی «پایگاه ما جایی است که خطر، آهوها را تهدید می‌کند». واقعا به سر بردن در اینجا (کپر) برای یک شب خیلی سخت است؛ چه برسد به چند ماه! ولی چاره چیست باید طبیعت را حافظ بود.

    محیط بانان اینجا، ارادتمند امام رضا (ع) هستند و با یاد او صبح تا شب به گشت‌زنی و مراقبت از منطقه می‌پردازند و نتیجه‌اش را هم گرفته‌اند. جمعیت آهوانشان هر سال رو به افزایش است و حالا نزدیک به ششصد تایی شده.

    باب شهادت هنوز هم برای محیط بانان اینجا بسته نشده. چند سال پیش محیط بانان عزیز و بزرگوار «علی کشاورز» و «شهیدقلی بیرامی» شربت شهادت را عاشقانه برای حفاظت از این منطقه نوشیده‌اند و حالا این محیط‌بانان وامدار خون آنانند.

    خودشان می‌گویند مردم منطقه خیلی به ما کمک می‌کنند. آنها مردم منطقه را نجیب‌ترین انسان‌های طبیعت دوستی می‌دانند که تاکنون با آنها برخورد کرده‌اند. بر این باورند که اگر همکاری محلی‌ها نبود، حفاظت از منطقه با این تعداد نیرو و امکانات بسیار مشکل بود.

    و در آخر گله ای ندارند، جالب است که دغدغه اصلی‌شان حقوق کم و پرداخت نشدن اضافه کار و مأموریتشان نیست، آنها از بی مهری مسئولان و کم لطفی آنها نسبت به محیط زیست نیز، داد سخن نمی‌دهند، تنها … خشکسالی شدید امسال منطقه آنها را نگران کرده که جمعیت آهوان را به شدت تهدید می‌کند! واقعاً… .

    منبع: وبلاگ محیط بان/ صادق پورسالم

    _________________________________

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

    سایتهای فروش حیوانات؛ حیوان دوست یا پول دوست؟!/ وبلاگ میهمان

    پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های متداول درباره ماهی قرمز سفره هفت سین/ وبلاگ میهمان

     لطفاً نگویید ماهی قرمز نخرید!/ وبلاگ میهمان

    وبلاگ میهمان/ نگرانی دوستداران محیط زیست و حامیان حیوانات از عواقب ملی شدن اینترنت!

    به صلابت یک رودک/ وبلاگ میهمان

    بازار پرنده فریدونکنار، سنتی ولی شرم آور/ وبلاگ میهمان

    آقای محمدی زاده! آهوان ارسالی به قطر برای معالجه تب برفکی پس از درمان و انجام مطالعات ژنتیکی به کشور بازگشتند یا خیر؟/ وبلاگ میهمان

    پیشنهاد تغییر نام سازمان به بنگاه شادمانی و بازرگانی وحوش!/ وبلاگ میهمان

    این همه جان گرامی بستانیم که چه‌؟/ شعر استاد شهریار در حمایت از حقوق حیوانات و گیاهخواری/ وبلاگ میهمان

  • آیا «ما» از حیوان آزاری بیش از حیوان دوستی لذت می بریم؟!/ وبلاگ میهمان

    حیوان آزاری یا حیوان دوستی

    دیده بان حقوق حیوانات/ سپهر سلیمی:  خبر کشتن خرس ها که خاطرتان هست؟ و یا خبر کشتن الاغی با پتک؟
    در نخستین دقایق انتشار این دو خبر، شاهد بازتاب فراوان آن در رسانه های مختلف فارسی زبان در سراسر دنیا بودیم. اشتیاق مخاطبان به پیگیری این خبر باعث شده بود که رسانه های مختلف به بازتاب این خبر بپردازند. نگاهی به تعداد بازدیدکنندگان سایتهایی که این خبر را منتشر کرده بودند و همچنین جستجویی ساده در اینترنت نشان از استقبال فوق العاده زیاد ایرانیان از این خبرها و بویژه خبر کشتن خرس ها در سمیرم داشته است.

    اما این بار خبری متفاوت در خصوص برخورد با حیوانات منتشر شده است. خبری که نخستین بار در 23 اردیبهشت ماه منتشر شد و تا الان از زمان انتشار آن بیش از یک هفته می گذرد. خبر این است:

    آتش نشانان نیشابوری، یک پرستوی دربند را آزاد کردند

    به تعداد نظرات درج شده برای این خبر (کلیک کنید) و همچنین خبر کشتن خرس ها (کلیک کنید) در پایگاه خبری دیده بان حقوق حیوانات توجه کنید. همچنین با جستجوی عنوان خبر در اینترنت، ببینید خبر نجات دادن پرستویی در نیشابور تا چه میزان در فضای مجازی بازتاب داشته است!
    در حالیکه نجات دادن پرستویی توسط تیم امداد آتش نشانی، اقدامی نادر و شاید بسیار نادر در کشور ما است ولی با این حال مشاهده می کنیم که بازتاب خبری در خصوص نجات حیوانات یک چند هزارم خبری در ارتباط با حیوان آزاری نیست!
    به عنوان یک دوستدار حیوانات و شهروندی ایرانی پیش از این گفته بودم که ریشه ی حیوان آزاری را باید در مسائل و مشکلات اجتماعی کندو کاو کرد. نسبت دادن کشتن الاغ ها و خرس ها به حیوان آزاری و یا بی مهری مردم شهرستانی کوچک به حیوانات خطایی بزرگ است.
    چرا برای شنیدن خبر حیوان آزاری و دیدن ضجه های خرس های سمیرم چنین مشتاق هستیم ولی با بی اعتنایی از شنیدن خبر نجات پرستویی توسط تیم امداد آتش نشانی براحتی می گذریم؟!
    این سوال را جور دیگری پرسید: چرا برای دیدن صحنه اعدام فلان قاتل چندین هزار نفر به تماشا می روند اما برای همایش بزرگذاشت فلان نخبه ی علمی و فرهنگی نیمی از صندلی های سالنی کوچک خالی می ماند؟!

    منبع: وبلاگ دوستداران حیوانات و محیط زیست

    ________________________

    اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

    سایتهای فروش حیوانات؛ حیوان دوست یا پول دوست؟!/ وبلاگ میهمان

    پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های متداول درباره ماهی قرمز سفره هفت سین/ وبلاگ میهمان

     لطفاً نگویید ماهی قرمز نخرید!/ وبلاگ میهمان

    وبلاگ میهمان/ نگرانی دوستداران محیط زیست و حامیان حیوانات از عواقب ملی شدن اینترنت!

    به صلابت یک رودک/ وبلاگ میهمان

    بازار پرنده فریدونکنار، سنتی ولی شرم آور/ وبلاگ میهمان

    آقای محمدی زاده! آهوان ارسالی به قطر برای معالجه تب برفکی پس از درمان و انجام مطالعات ژنتیکی به کشور بازگشتند یا خیر؟/ وبلاگ میهمان

    پیشنهاد تغییر نام سازمان به بنگاه شادمانی و بازرگانی وحوش!/ وبلاگ میهمان

    این همه جان گرامی بستانیم که چه‌؟/ شعر استاد شهریار در حمایت از حقوق حیوانات و گیاهخواری/ وبلاگ میهمان

  • اینانلوی عزیز، این طبیعت گردی نیست!/ وبلاگ میهمان

    اینانلو

    دیده بان حقوق حیوانات/ عباس محمدی: این داستان “طبیعت گردی” هم درایران ما، به لطیفه گویی سیاهی بدل شده است! از مسوولان محترم اداره های دولتی که برای ترویج آن، دره به دره و کوه به کوه دنبال جای بکر می گردند تا با یافتن سرمایه گذار خودی و فراهم ساختن “تسهیلات” بانکی برای او، و سپس تجهیز منطقه به جاده و هتل و فروشگاه و تله کابین و ریسه ی تیر چراغ برق، بهره برداری و ورود به آن عرصه های طبیعی(؟!) را برای “هم میهنان عزیز” ساده کنند؛ تا دوستان گرامی کوه نورد و طبیعت پیما که ابتدا با عشق به طبیعت پا به کوه و دشت گذاشتند و چند صباحی بعد که چهار تا سوراخ سنبه ی کمتر دست خورده ی مملکت را یافتند، با فریادهای «یافتم، یافتم بهشت گمشده را!» گروه گروه جماعت را به آن جاها کشاندند و برای آن که به تریج قبای مشتریان عزیزشان برنخورد، در برابر آن چه که ایشان با طبیعت بی زبان کردند، هیچ نگفتند. و آخر سر از همه: مبلغان صدا و سیمایی این گونه طبیعت گردی که در هر برنامه، با معرفی کنار و گوشه های کشور به صدها هزار نفر آموزش ندیده، و بسیاری اوقات با ترویج روش های مخرب ورود به طبیعت، مقدمه ی فاتحه خوانی بر طبیعت نیمه جان کشور را فراهم می سازند. 

     محمدعلی اینانلو، می تواند نمونه ی یک شکارچی مسوولیت پذیر یا بدل شده به شکاربان و طبیعت دوست باشد. همچنین می تواند با روابط عمومی خوب، صدای گیرا، و هنر نسبی اش در برنامه سازی، کمک حال طبیعت کشور و شخصیتی موثر در آموزش شیوه های ورود مسوولیت پذیر به طبیعت باشد. و البته تا کنون تاثیرهایی هم در بیان مشکلات محیط زیست کشور داشته است. اما، گویا ویروس آن بیماری که مسوولان محترم دولتی و صدا و سیما را وا می دارد برنامه های “زرد” ساده پسندانه به خورد مردم دهند، گریبان او را هم گرفته است. اینانلو، در بسیاری از برنامه های خود، مبلغ خودرو سواری و آتش افروزی در عرصه های طبیعی است؛ این در جامعه ای که وابستگی به خودروی شخصی به شکل های گوناگون تبلیغ و توصیه می شود، مردم چندان اهل پیاده روی و ورزش همگانی نیستند، و سهل انگاری در مراقبت از داشته های طبیعی فراگیر است، می تواند بسیار خطرناک باشد.

    صحنه های راندن خودروی چهار چرخ متحرک در بیرون از جاده؛ روی علف و مرغزار، در رودخانه، در تالاب، و در عرصه های دست نخورده ی بیابانی (مانند آن چه که در برنامه ی “طلوع” شبکه پنج، 23/1/91 دیدیم)، نماها (لانگ شات ها)ی طولانی نشستن کنار آتش، و توصیه به درست کردن کباب و خوردن چلوکباب (باز هم برای مثال، در همان برنامه) از موتیف های همیشگی برنامه های محمد علی و آرش اینانلو است. این صحنه ها، در واقع نه ترویج طبیعت گردی، بلکه تاکید بر همان روش های سنتی به صحرا زدن که ملاحظه ی خاصی برای حفظ طبیعت نداشته، با ابزارهای امروزین و مخرب تر است.

    از اینانلوهای پدر و پسر که زحمت زیادی در مستند سازی از طبیعت می کشند و در این برهوت بیگانگی و دشمنی با محیط زیست می توانند پیام آور عشق ملاحظه کارانه به طبیعت باشند، درخواست دارم تجدید نظر و اصلاحاتی را در تولیدات خود پیش بگیرند.

    توضیح این که پیش از این نیز تلاش کرده ام سخن خودم (مضمون شبیه به این یادداشت) را از طریق رسانه ها، به اینانلو برسانم و یکی دو بار هم به صورت حضوری این نکته ها را به او گفته ام. شاید طرح صریح تر موضوع بتواند او و دیگر اشخاصی را که برای رسانه ی پر نفوذ تلویزیون برنامه می سازند، بهتر متوجه دغدغه ی ما کند.

    منبع:دیده بان کوهستان

    ____________________

    آقای اینانلو، شفاف پاسخ دهید: شکارچی هستید یا طرفدار طبیعت؟!

    مخالفان شکار شناخت درستی از طبیعت ندارند!

    تفنگت را زمین بگذار…

    پاسخ‌های کوتاه به پرسش‌های متداول درباره ماهی قرمز سفره هفت سین/ وبلاگ میهمان

     لطفاً نگویید ماهی قرمز نخرید!/ وبلاگ میهمان

    وبلاگ میهمان/ نگرانی دوستداران محیط زیست و حامیان حیوانات از عواقب ملی شدن اینترنت!

    به صلابت یک رودک/ وبلاگ میهمان

    بازار پرنده فریدونکنار، سنتی ولی شرم آور/ وبلاگ میهمان

    آقای محمدی زاده! آهوان ارسالی به قطر برای معالجه تب برفکی پس از درمان و انجام مطالعات ژنتیکی به کشور بازگشتند یا خیر؟/ وبلاگ میهمان

    پیشنهاد تغییر نام سازمان به بنگاه شادمانی و بازرگانی وحوش!/ وبلاگ میهمان

    این همه جان گرامی بستانیم که چه‌؟/ شعر استاد شهریار در حمایت از حقوق حیوانات و گیاهخواری/ وبلاگ میهمان